امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سلام مقاله جالبی بود وفکر میکنم روسیه در جنگ با گرجستان از این استراتژی استفاده کرد ولی در حد محدود به سلاح های متعارف این استراتژی دچار ضعف میباشد۱-این استراتژی درمواقعی عملی میشود که یک کشور قدرتمند بخواهد قدرت خود را به یک کشور ضعیف تر ولی گردنکش تحمیل کند۲-طبق گفته اقای کسینجر چیزی که در گذشته درست بود دراینده صحت ندارد.حالا به نظر شما اگر امریکا بخواهد با جنگ محدود میتواند قدرت خودرا به روسیه تحمیل کند یادر صورت بروز جنگ میان ایران و اسرایل ایا اسرایل میتواند با قدرت هسته ای خود جنگ را کنترل کند۳-ایا افکار عمومی امروز جهان تحت هر شرایطی قدرت تحمل یک فاجعه هسته ای دیگر رو دارد؟۴-باز هم میپرسم کدام کشور قدرت اداره جنگ رو دارد به اون صورتی که دل خواه انها است؟در ضمن خیلی وقت است که کشورهای قدرت مند به جای جنگ محدود از سیاست اختلاف داخلی به وسیله رسانه وتبلیغات استقاده میکند چون هم هزینه کمتری دارد وهم تاثیر بیشتری دارد.دراخر تشکر از اقای woriorبه خاطر مقاله جالبشون




سلام و تشكر ..

خود هنري هم در متن گفته كه ديگه خيال نابود كردن كامل دشمن رو بايد از سر برد ! بلكه با اين جنگ محدود كه حد و مرز مشخصي دارند و كاملا مديريت شده و از پيش برنامه ريزي شده اجرا ميشن به اهداف خاصي رسيد و معاملات سياسي رو رقم زد .


----
اين مقاله ديگري كه هنري در مورد ايران راهكار نشون ميده :


مرداد ۲۳م, ۱۳۸۹
آتلانتیک /رابرت دی کاپلان/

خبر انلاین/ ترجمه : سارا معصومی


کسینجر ایران را تهدیدی برای جهان در قد و قامت اتحاد جماهیر شوروی دهه پنجاه نمی داند، تصور کنیم که ایران به تسلیحات هسته ای دست یافته است. نتیجه ای که علاوه بر اعمال تحریم های سنگین و تهدید های اسرائیل برای حمله به این کشور می تواند احتمالی بسیار نزدیک به واقعیت باشد . اکنون پرسش اینجاست که آیا ایران هسته ای به همان اندازه خطرناک است که اتحاد جماهیر شوروی سابق؟ پرسش دیگر این است که ایالات متحده چگونه باید با خطر ایران ، کره شمالی و دیگر کشورهایی که به دنبال توان هسته ای برای تغییر دادن معادلات بین المللی هستند، برخورد کند؟ادامه…

هنری کسینجر در این خصوص به من می گوید: ایران با تعقیب تسلیحات هسته ای ،به دنبال به دست اوردن نقشی است فراتر از قدرت خود . علاوه بر این تهران با مواجهه با قعطنامه های شورای امنیت نیز به نوعی قدرت برای خود خریده است .
کسینجر در میانه سخنان خود تاکید می کند که ایران را تهدیدی برای جهان در قد و قامت اتحاد جماهیر شوروی دهه پنجاه نمی داند، حتی اگر ایران با حرکت های خود ایدئولوژی و نظم نظامی حاکم بر خاورمیانه را تغییر داده باشد.

زمانی که از کسینجر سوال می کنم که آیا ایران هسته ای قابل بازدارنده گی است؟ او تاکید می کند که در مرحله نخست باید از شکل گیری ایران هسته ای حذر کرد.
کسینجر تاکید می کند که ایالات متحده ابزارهای متفاوتی برای مواجهه با ایران در اختیار دارد: ایران مقابل اسرائیل، ایران مقابل اعراب اهل تسنن، ایران رویاروی مخالفان هموطن و تقابل اسلام با غرب. کسینجر تاکید می کند که هر کدام از این سناریوها می تواند در میانه تلاش های ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته ای ، مسیر این بازی را تغییر دهد . البته تحقق هر کدام از این سناریوها می تواند خاورمیانه را گرفتار بحرانی عمیق تر از آنچه که با آن دست به گریبان است،کند.

کسینجر در ادامه می افزاید که با وجود تلاش های ایران برای استفاده از این فرصت استثنایی ، منافع استراتژیک ایران باید موازی با منافع ایالات متحده حرکت می کند. ایران باید طرفدار کاهش نفوذ روسیه بر منطقه قفقاز و آسیای میانه باشد، باید از محو شدن طالبان در همسایگی خود در افغانستان استقبال کند؛ باید به دنبال برقراری صلح و ثبات در عراق باشد و باید به دنبال نقش آفرینی در منطقه و میان اهل تسنن به عنوان یک بالانس کننده قدرت باشد .
حقیقت این است که از آنجا که اعراب سنی در عربستان سعودی ، امارات متحده عربی ، لبنان و مصر بودند که یازدهم سپتامبر را طراحی کردند و از آنجا که خصومت ورزی های اهل تسنن با ایالات متحده از قدیم وجود داشته و در آینده هم ادامه خواهد یافت، واشنگتن باید از قدرت شیعه قدرتمند در منطقه خاورمیانه استقبال کند . نشانه های ایدئولوژیک ، فرهنگی و جغرافیایی وجود دارد دال بر اینکه ایران در آینده ای نه چندان دور شاهد اصلاحات ایدئولوژیکی و فلسفی خواهد بود .

با توجه به این پیش بینی و هزینه بالا و فرصت های اندک در صورت توسل به گزینه نظامی در مواجهه با ایران ، به نظر من محدود نگاه داشتن ایران هسته ای ، منطقی ترین گزینه برای ایالات متحده است . موفقیت این استراتژی هم به چند فاکتور منطقه ای بستگی دارد . اما فاکتور ناگزیر آن ، توانایی ایالات متحده است در تحت تاثیر قرار دادن هرگونه تلاش نظامی برای سرنگونی ایران هسته ای. کسینجر در این خصوص می گوید: من از آمریکا می خواهم که تمامی گزینه ها در قبال ایران را مورد بررسی قرار دهد. بازدارنده گی زمانی حاصل می شود که آماده گی یک طرف برای ریسک کردن بر آمادگی دیگری برتری دارد . تاثیر گذاری زمانی کمتر می شود که تمایل به دست به ریسک شدن کم است حتی اگر توانایی نظامی بالا باشد .

کسینجر با استفاده از تجربیات شخصی خود به خوبی می داند که سیاست داخلی ایالات متحده تمایل به اینچنین ریسک پذیری هایی را بالا می برد .نبردهای محدود که همان جنگ هایی هستند که یک ملت به دلایل سیاسی انتخاب می کند، همواره برای امریکایی ها سخت هستند. کسینجر در این خصوص می گوید: کتاب من زمانی نوشته شد که ما جنگ کره را در قالب جنگی محدود پشت سر گذاشته و به برخی از اهداف خود هم رسیده بودیم. از زمان انتشار این کتاب، ما جنگ های محدودی در ویتنام داشتیم. در همان ویتنامی که بخشی از امریکایی ها شکست را برای پاکسازی روح کافی می دانستند. در عراق هم نبرد محدود دیگری البته با ابعاد کمتر را امتحان کردیم. در عراق ما تجربه های جدیدی آموختیم، نمی توانیم به امید استراتژی عقب نشینی نبردی را اغاز کنیم. امریکا دیگر نمی تواند در نبردی نو درگیر شود مگر آنکه از برد در آن مطمئن باشد .

http://strategicreview.org/1389/05/23/اگر-هنری-کسینجر-بود،با-ایران-چه-می-کرد؟/
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نظر اقای کسینجر در مورد ایران کاملا درست است ولی یک مشکل دارد واون تقابل با تدبیر با سیاست های اتخاذ شده از طرف دول غربی چون هر عملی عکس العملی را در پی دارد البته موضوعی که باید مد نظر قرار گیرد این است که نه مردم امریکا موافق با یک جنگ دیگه میشوند ونه دولت امریکا میتواند ان اجماع جهانی را برای حمله به ایران به دست بیاورد.اقای کسینجر هم نظر خودش رو در مقابله نظامی با ایران خیلی محطاط تر بیان میکند و این موضوعی که ایران در قبال سیاست های اتخاذ شده از جانب امریکا و حرکت در راستای منافع امریکا در بعضی از مواقع اتفاق افتاده است مثل برقرای ارتباط با گرجستان که این موضوع هم با انکه به نظر حرکت در راستای منافع امریکا میباشد ولی این استفاده ایران از این مناقشه می باشد.با تشکر از جناب woriorو لطفا این مطلب را ادامه دهید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ابتدا از واریور محترم برای این مقاله تشکر می کنم.
اما چند تا نکته رو باید مد نظر داشت:
۱-چندی پیش مقاله ای در مورد حمله آمریکا به ایران توی سایت داشتیم(حمله محدود به تسلیحات هسته ای) البته اون زمان من چیزی از این نوع استراتژی نمی دونستم ولی توی همون مقاله اشاره ای به انواع رویارویی آمریکا با ایران در بعد نظامی داشتم و اون رو تقسیم به چند بخش میکنم.
الف) درگیری گسترده و نابودی ایران که البته اشاره ای به بمب هسته ای نکردم چون از نظر من این سلاح دیگه کارایی لازم رو نداره و دلیل اون هم شرایط خاص ایران هست چه از لحاظ نظامی و ایدئولوژیک و چه از لحاظ علمی .امریکا نمی تونه از هیچ نوع سلاح هسته ای چه تاکتیکی و چه استراتژیک بر علیه ایران استفاده کنه چون بیم استفاده متقابل هست و این به نوعی تبدیل به بازی مرگ و زندگی و شاید جنگی جهانی بشه که ممکنه آمریکا درش برنده نباشه یا دیگه آمریکا نباشه به شکلی که در بخش هایی از همین مقاله اشاره ای به گسترده شدن جنگ و از دست رفتن توان و زمان دیپلماسی می کنه.

اما در کل ممکنه روش مقابله گسترده نظامی در استفاده از سلاح های متعارف رو به کار بگیره .این مورد هم شاید به برد کوتاه مدت بی انجامه ولی مشکل اصلی باز شرایط خاص ایدئولوژی حاکم بر ایران هست که آمریکا یا هر کشور دیگه ای نمی تونه در بلند مدت جای پای خودش رو تثبیت کنه و ناچار به عقب نشینی میشه(کما اینکه تجربه نشان داده ایران کشوری نیست که اشغال بشه و اشغال بمونه و در طول هزاره ها همیشه دشمنانش رو بیرون کرده حالا یا با سرعت و یا با تمانینه)این شرایط با تمام شرایط حاکم بر جهان متفاوت هست حتی با کشورهای دیگر خاورمیانه.اما این نوع درگیری هم برای آمریکا ممکنه باز نوعی قمار باشه چراکه شکست در بلند مدت و یا تلفات فراوان در کوتاه مدت در اون متصور هست که به نوعی باز برای آمریکا شکستی در نظر گرفته میشه.
چرا که باید مد نظر داشت بخشی از قدرت آمریکا همین قدرت سیاسی و هژمونیش هست ولی اگر ضربه ای به اون وارد بشه عملا ممکنه حتی با داشتن توان نظامی و هسته ای بالا توان سیاسی و اعمال قدرت و چانه زنی خودش رو از دست بده.و این ابتدای روند افول آمریکا هست و مجبور به وحشی گری برای اثبات خودش میشه.
ب) حمله محدود که اونم خودش دو نوع هست یکی حمله محدود به تاسیسات هسته ای و یکی عملیات محدود و حمله به توان اقتصادی و زیر بنایی ایران.
این نوع حمله در هر دو نوعش به شدت محتمل هست و به نظر من نوع دوم اون یعنی نابودی زیر بنایی ایران بسیار محتمل تر .چرا که در راستای همین استراتژی جنگ محدود قرار میگیره و هم راه رو برای مذاکره باز می کنه و هم مثل عراق در باتلاقی گیر نمی کنن و در عین حال می تونن توان ایران رو مثل عراق زمان صدام برای ده ها متوقف کنن و این یعنی شکاف عظیم در شاخصه های قدرت میشه(این شاخصه ها الان تبدیل به علم و فناوری و اطلاعات شده البته منظور از اطلاعات داده های پردازش شده و دارای معنی هست در اینجا ولی به نظر من حتی اطلاعات نظامی هم در این معادله معنای خاصی داره) و این شکاف راه رو برای آمریکا بازتر می کنه که بدون درگیری طولانی با ایران و با محدود کردنش و شکاف بین اون و دنیا تا مدتها از دست این کشور راحت بشه.
اما باز همون وضعیت عجیب ایران رها کننده اونها نخواهد بود و اونم باز تفکر حاکم بر ایران هست.

۲-هادی جان این روش نه تنها در بحث هسته ای بلکه کلا استراتژی مورد استفاده با ایران هست و اینجا بحث هسته ای تنها دستاویزی بای جنگیدن با نیرویی هست که داره تبدیل به یک قدرت مطرح جهانی میشه.فارغ از اینکه برخی از داخلیون به این خوش بین نیستن ولی آمریکا شامه ی تیزی داره و خیلی وقت پیش فهمیده ایران اگر مهار نشه یا باید نابود بشه و یا باید باهاش کنار بیاد و تقسیم قدرت کنه .نمونش توی تاریخ زیاده مثلا تقسیم مستعمرات بین استعماگران.اما این دفعه یه تفاوت ساختاری و عجیب هست و اون اینکه این قدرت نو ظهور خواستار مستعمره و نفوذ سیاسی نظامی و اقتصادی نیست و خواستار شاخصه هایی هست که در کل و اصالتا اصلا سیاسی نیست که بشه با سیاسی کاری اون رو حل کرد کما اینکه اونها همین الان اگر توجه کنین قدرتی مثل چین رو با سیاسی کاری حضم کردن(حالا اگر معتقد نباشیم اینها در نهایت قاعده ای از یکهرم قدرت هستن)و یا حتی روسیه . بلکه ایندفعه موضوع احقاق حق اون هم بر پاسه تفکری دینی هست که خدامحور هست و قابل گول زدن و اغماض نیست.تفکر از نوعی که اونها در اروپا گور اون رو برای همیشه کندن و مهارش کردن ولی ایندفعه در نوعی جدید و بسیار قویتر ظهور کرده.
ساختار قدرت حاکم بر ایران و نوع اون این تفکر و دادخواهی خدایی رو به نوعی تضمین کرده و باعث شده تمام تلاشها برای انحراف اون به بن بست برسه چراکه در این ساختار راس تفکر فردی عادی نیست و فردی مذهبی هست .
دوستان به همین دلیل هست همیشه در طول تاریخ بعد از انقلاب ایران نوک حمله تمام جریانات داخلی و منحرف اشوب طلب و خواستار تحول و تغییر به طرف رهبری و ولایت فقیه بوده و حتی در قبل از انقلاب و در دوره مظروطه به شکلی میشه اون رو دید.

۳-کاربر نازعات این استراتژی استراتژی جامعی هست که برای تمام زمینه ها برنامه داره و بجز بخش های اول نوشته ای جناب واریور بخش انتهایی اون به بحث نظامی پرداخته ولی من فکر می کنم این استراتژی یک استراتژی کامل هست به نوعی که بخش نظامی تنها بخش کوچکی از اون هست و در کنارش اقتصاد سیاست تبلیغات و روانی و جدیدا سایبری هم قرار گرفته.اینها با هم در راستای این استراتژی جنگ محدود استفاده میشن و به این معنا نیست که تنها بخش نظامی استفاده بشه.
نمونه اون ساختار جدید پنتاگون و و دولت آمریکا هست که حمله رو در ۵ بعد تعریف کردن حمله اقتصادی حمله سیاسی حمله فرهنگی(شامل تبلیغات و جنگ روانی یا جنگ نرم)از ۲۰۰۳ به بعد با ایجاد واحد جنگ سایبری در وزارت دفاع آمریکا با فرماندهی ژنرالی ۴ ستاره و نهایتا در کنار اونها جنگ اطلاعاتی و آخرین نوع اون جنگ نظامی که بنا به اشاره همین جناب کسینجر آخرین راه حل هست.
اگر اوضاع کشور وما و جهان امروزی و امریکا رو نگاه کنین دقیقا می بینین که در چهار محور عمده الان جنگ در راه هست و هنوز ادامه داره ولی چون بوی باروت نمیده شاید ملموس هم نباشه .ولی خطرناکترین نوع اون جنگ نرم و یا به تدبیر امام خامنه ای ناتوی فرهنگی هست و من به شخصه از این نوع جنگ بسیار می ترسم کما اینکه تاثیر اون در داخل بسیار زیاد بوده و توی همین سایت می بینید که این جنگ حتی به بین ما داخلی ها هم نفوذ کرده و نوعی تقابل ایدئولوژیک بخشی از ما و بخشی دیگر رو به وجود آورده.
پس جهت اطلاعتون باید عرض کنم این استراتژی بخش سیاسی اون به طور عام شامل اقتصاد و سایبر واطلاعات نظامی فرهنگی و تبلیغاتی مکمل و در عین حال همراه و همدوش بخش نظامی هست.در همین متن می بینید که بارها اشاره به استفاده از قوای نظامی در کنار مذاکره و امور سیاسی شده و به نوعی این دو دو سر یک نیزه دو سر هستن.

۴-در این مقاله اشاره ای به انواع روشهای مورد ادامه این استراتژی شده که سه نوع رو توضیح داده الف)ادامه جنگ ب)شکست ج)جمود.
اما اونی که در روابط ما محور هست این هست که در نوع اول این جنگ به اصطلاح استراتژی محدود ادامه داره و الان روابط جهانی نشان از این داره که ما در ایران در این مرحله هستیم ما مرحله دوم که همون شکست هست رو قبول نکردیم و هنوز هم در حال مبارزه هستیم(هر چند به نظر من ما فعلا در موضع دفاع هستیم و فعلا راه داریم تا به موضع حمله برسیم البته منظورم حمله نظامی نیست بلکه حمله از نوعی هیت که منظور این استراتژی در بعد سیاسی اون هست یعنی فرهنگی اقتصادی سیاسی و تبلیغاتی. در اقتصاد و سیاست ما در محدودیت هستیم و راهی برای امیدوار بودن زیاد نیست حالا جاش نیست من دلایل رو بگم ولی ما این توان رو خواهیم داشت که با تلاش در فرهنگ به صورت عمومی که شامل ایدئولژی و تفکر و فرهنگ میشه و همچنین تبلیغات وارد فاز حمله بشیم که شمیم اون کم کم به مسام میرسه که باز اون دلایل خاص خودش رو داره که چون بحث به درازا می کشه من اشاره ای نمی کنم.)
در عین حال امریکا هم نمی تونه نوع ب رو یعنی شکست رو بپذیره و با حوصله تمام داره کار خودش رو در بعد الف ادامه میده و راه سوم که جمود هست هم زیاد در این وسط راهی نداره.چون از هیچ کدوم از طرفین قابل پیگیری نیست مگر شاید به صورت محدود در مورد کره شمالی.

۵-نکته خیلی جالب این روش این هست که اشاره ای به ارتباط و قبول دو طرفه این روش داره یعنی باید راهی برای ارتباط دیپلماتیک و سیاسی برقرار باشه و همچنین طرف مقابل از این نوع استراتژی و اعمالش توسط امریکا بر علیه خودش آگاه باشه واون هم به نوعی وارد همین زمین بشه و بازی کنه اما این روش به خاطر همین دلایل کمی در مورد ایران بر مشکل خورده و عقیم موند.به این دلیل که بعد از انقلاب که روابط سیاسی قطع شد این روابط هیچگاه مجالی برای ارتباط دوباره به دست نیاورد و دلیل اون باز ایدئولژی حاکم بر ایران و نوع رهبری اون بود که این راه رو همیشه در وسط راه قطع کرده.
و دوم اینکه طرف مقابل هم به نوعی وارد این بازی بشه که این مستلزم راه کار اول هست یعنی ارتباط وگرنه این طرح به نظر من کمی بدفرم و ناکارآمد میشه چراکه ابزار سیاسی یکطرفه توان کافی برای اعمال قدرتش رو از دست میده.
و باز باید اشاره کنم در کشور ما از همون ابتدا خیلی از افراد جریان ها و تفکرات سعی در ایجاد پل ارتباطی کردن ولی این پل همیشه قطع شد اونم توسط رهبری و یا همون ولایت فقیه.این روند باعث عقیم موندن بخشی از همین استراتژی شده کما اینکه اگر به خواسته های آمریکا در مورد ایران توجه کنین شاید اگر همین الان ایران اجازه باز شدن سفارت امریکا رو بده خیلی از مشکلات رو آمریکا دیگه درست نمی کنه.و همچنین در دو دهه گذشته بیشترین خواست آمریکا که به مسئولین ایرانی ارسال کرده بازگشایی سفارت این کشور هست.
حالا شاید برای دوستان باز حمله به ولایت فقیه روشنتر بشه.
اما نمونه دیگری در تاریخ در این مورد داریم من اعتقاد دارم اونها از همین روش در برابر شوروی استفاده کردن و استفاده هم بردن کما اینکه می بینیم که اونها ارتباطشون همیشه برقرار بود و رابطه داشتن در سطح دیپلماتیک و در عین حال شوروی هم به نوعی وارد این بازی شده بود و با هم بده بستان داشتن و دلیل اون هم این بود که رهبری شوروی رو تونستن مجبور به قبول برخی امور کنن مثل همین ارتباط سفارتخانه ها و سران شوروی با تمام اون توان و قدرت این مورد رو قبول کردن و راه برای بخشی از این استراتژی باز شد.

۶-نکته جالبتر اینکه در مورد بخش نظامی استراتژی داره اشاره می کنه نیروهای انهدامی باید مرحله به مرحله کار کنن و ضرباتی وارد و به دشمن توان ارزیابی بدن و دلیل این گپ تنها پیگیری سیاسی همزمان با امور نظامی هست که جناب نازعات با توجه به این موضوع بهتر درک می کنن این استراتژی استراتژی جامعی هست نه فقط نظامی.

۷-مورد خیلی جالبتر اشاره به استفاده از نیروی هسته ای برای حمله داره و نتیجه اون که پراکندگی نیروهای دشمن و همچنین عدم تمرکز در نیروها برای حمله یا دفاع هست و به نوعی داره به نوعی جنگ جدید کلاسیک چریکی اشاره می کنه .و در ادامه اشاره ای به این موضوع داره که واحدها باید نخبه و سریعتر خوکفا و منطقه محور بشن.
حالا شاید برای دوستان دلیل استانی شدن سپاه و همچنین تیپ محور شدن و عدم تمرکز ارتش کمی ملموس تر باشه.خوبیش اینه که نشون میده مسئولین نظامی ما لزوم برخی موارد در دنیای جدید رودرک کردن.

۸-در ادامه این مقاله اشاره ای به قدرت اعمال نظامی به سرعت در هر نقطه ای به صورت حرفه ای و با پشتیبانی هسته ای و شاید نظامی متعارف داره خوب در چند سال اخیر این روش به شکلی خاص داره پیگیری میشه مثلا تا چند سال پیش امریکا در ۶۰ کشور پایگاه و نیرو داشت اما تمرکز ارتش امریکا روی نیروهای ویژه مثل سل دلتا فورس و بقیه نیروهای ویژه مخصوص رفته و به شکلی قارچ گونه در حال رشد و گسترش هستن بودجه نظامی اونها هر از چند گاهی دوبرابر و شما نیروهای اونها داره با همین روند تصادعدی فراوان تر میشه و جالبتر اینکه مجلس سنا و نمایندگانش بیان می کنن باید این تعداد کشور به ۱۲۰ کشور برسه .در حالی که این نیروها در سایه عملا بتونن بدون سر و صدا و در زمانی کوتاه و سرعت عملی بالا وارد عملیاتی رو انجام و خارج بشن از محل درگیری.
می بنید دوستان که بخشی از مقاله عملا در طرح های امریکاییها داره به نوعی خاص پیگیری میشه.

۹-دوست عزیز من فکر می کنم جنگیدن مسلمان با مسلمان و یا مهار دو جانبه و درگیری و جنگیدن دشمنان با هم تنها بخش هایی از استراتژی اصلی امریکا و مکمل اون هست نه اصل اون کما اینکه این مقاله داره بخش هایی رو برای ما رهنمون میشه.
در راستای فشارهای سیاسی این روشها اعمال میشن وحتی روشهایی چون براندازی و مشکل داخلی که بخشی از روند مبارزه نوع فرهنگی و تبلیغاتی امریکا هستن.و به شکلی این روش ها ملکمل و در موازات طرح اصلی هستن نه خود اون و یا طرحی دیگه چرا که تمام این طرح ها در نهایت ختم به نوعی روش عمل واحد و تفکری سازمانی واحد میشن.

۱۰-کاربر محترم مبارز من نظریه شما رو رد کردم قبلتر چرا که اگر بخونید می فهمید حمله هسته ای به ایران کنش هایی رو به دنبال داره که ضرر اون رو برای آمریکا خیلی بالاتر می بره و عملا در دنیای فعلی سلاح هسته ای سلاخی هست برای عدم استفاده.در ضمن برعکس تفکر شما این نظر شما با این استراتژی تناقض و رویارویی داره چراکه بنا بر این استراتژی استفاده از سلاح هسته ای هم تنها درمواردی تجویز میشه که احتمال ضربه متقابل طرف مقابل و همچنین گسترده شدن جنگ رو در پی نداشته باشه تازه اون هم از نوع تاکتیکی در حالی که این مورد اصلا در مورد ایران شدنی نیست کما اینکه حمله متعارف اون هم برای امریکا و در راستای این استراتژی مشکل زا هست.
در کل این استراتژی به شکلی داره نوعی سیاست یکی به نعل یکی به میخ رو در برابر قدرتهای نوظهور نشون میده که به جای درگیری واقعی و گسترده با روشی توام سیاسی و نظامی همزمان این قدرتهای نوضهور رو در موضع پایین تری قرار داد نه در موضع نابودی که در مقاله اشاره می کنه که دیگر در دنیای کنونی شدنی نیست.
این یعنی اینکه مثلا امریکا به چین و روسیه و یا ایران که دارن قدرتهای نوظهور میشن اجازه بده قدرت بشن اما نه به اندازه ای که قدرت سیاسی و نظامی برتر آمریکا رو زیر سوال ببرن و به نوعی همون تقسیم قدرت استعماری بینشون شکل بگیره.
اما بنا به دلایلی که در بالا در مورد تفکرات حاکم بر ایران عرض کردم این روش در مورد چین و روسیه باعث شکست اونها شده و اگر خوب دقت کنید می بینید که فرهنگ امریکایی نوع و استایل زندگی اون و حتی روابط سیاسی و اقتصادی تعریفی امریکا در بدنه این کشورها نفوذ کرده و دیگه نمی تونن به شکلی جدی با امریکا مقابله کنن و باید فکر اینکه روزی برتر از امریکا بشن رو از سر بدر کنن کما اینکه می بینیم عملا در برابر قدرت سیاسی نظامی آمریکا فارغ از تمام ژست های سیاسی ودیپلماتیک و تاکتیک های عقب نشینی امریکا عملا قدرت خاصی ندارن و اگر اراده امریکا بر کاری باشه کسی توان مقابله نداره.و حتی مثل شوروی سابق هم نیستن که مثلا در یک مناقشه توان دفاع از طرف مقابل امریکا رو داشته باشن و همیشه منفع هستن.
ولی این روش به این دلیل که هدف ایران عملا فراتر از گرفتن قدرت استعماری هست و تفکرات خاص ایدئولوژیکش که دربالا اشاره شد فعلا راه به جایی نبرده چون ایران خواستار قدرت به اون معنایی نیست که اونها باهاش معامله ای صورت بدن.
اتفاقا در خود متن به صراحت به معامله اشاره می کنه که این روش در نهایت هدفش معامله هست برای کنار اومدن با کشور مقابل البته در خفا نه در جلوس چشم همه دنیا.
بهتر و خودمانی تر بگم این روش مثل روش گنده لات های قدیم هست که هر وقت لات جدیدی به وجود می اومد یا اونها رو شکست میدادن و نابود می کردن یا اونها رونوچه خودشون می کردن(یعنی شکست قدرت جدید)و یا باروشی خاص حالت جمود یعنی عدم برخورد و رویارویی رو در پیش می گرفتن مثلا هر کدوم حوزه خودشون رو داشتن و دخالتی نمی کردن و یا اینکه نهایتا در ظاهر با هم تقابل می کردن ولی در خفا با هم معامله ای می کردن و محله رو تقسیممی کردن بین خودشون.
و یا اینکه لات جدید لات قدیمی رو از بین می برد و جاش رو می گرفت.

۱۱-کاربر ۹کا ام اسرائیل شاخصه ها و توان اجرای این استراتژی رو نداره مگر در کنار امریکا و به عنوان موجودیتی از اون وبخشی از ماجرا حداقل روابط حاکم بر دنیا این رو داره به ما نشون میده .چراکه یکی از شاخصه های این روش این هست که خود عامل اون باید قدرتی واقعی باشه یعنی از لحاظ اقتصادی نظامی سیاسی و حتی جمعیتی و.... قدرتی باشه که اسرائیل بخشی از این نیازها رو نداره مثلا اسرائیل هیچ وقت در دنیا این قدرت رو نداره که مثلا با تهدید و یا فرستادن ناوهاش حکومتی رو ساقط ویا به کشوری شرایط بد اقتصادی وسیاسی و فرهنگی اعمال کنه(البته باز تاکید می کنم در صورتی که تمام تعاملات دنیا رو بر همین ظاهری که جریان داره ببینیم ولی شوهاد و اشاره ای غیر مستقیم امام خامنه ای در همین سخنرانی چند فته پیش نشون میده ورای این ظاهر سیستم هدایتی در دنیا واحد هست و دیکپارچه و هر اتفاقی تکه ای از پازل بزرگتر هست من خودم به این موضوع اعتقاد دارم).و در بالا هم اشاره کردم جنگ داخلی و اختلافات و جنگ نرم و... مکمل و در کنار و موازات این استراتژی هستن نه بخشی جدا یا استراتژی جدا بلکه استراتژی ممکنه در دل استرتژی جنگ محدود باشن.

۱۲-اما سخن آخر رو با مقاله دوم هنری خان تمام کنم.من فکر می کنم برداشت این فرد از داخل ایران و اوضاع آینده اون اشتباه هست و خلاف اونی که اعتقاد داره در ایران داره اصلاخاتی شکل می گیره و یا در آینده اتفاق خاصی می افته در واقع اتفاق داره می افته ولی نه اونی که اونها انتظار دارن بلکه نوعی از تفکر و موج جدید ایدئولوژی داره شکل می گیره که من فکر می کنم فارغ از بحث نظامی و سیاسی و حتی سایبری و اطلاعاتی و اقتصادی در آینده ایران رودر موضع مهاجم فرهنگی در بعد روانی تبلیغاتی و ایدئولوژی قرار میده و معلوم نیست این دفعه آمریکا مثل همیشه تاریخ چند صد سالش که مهاجم بوده بتونه دوام بیاره.

ببخشین زیاد نوشتم صرفا به دلیل درخواست برادرم واریور عزیز بود.امیدوارم سرافکندش نکرده باشم با این مهملات و دری وری ها.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ببخشین زیاد نوشتم صرفا به دلیل درخواست برادرم واریور عزیز بود.



ممنون . شما بر سر ما منت گذاشتي ..

به اين مقاله ميگن يك متن كيبرد شكن !

تحليلي بود بر استراتژي و جالب توجه .


در مورد ايران ذكر اين نكته ضروريه كه آمريكا اجبارا و عقلا منتظر تغييرات در حاكميت و ايدولوژي ما خواهد ماند . و اگر جنگي رخ بده به اين خواست آمريكا و روابطش با ايران ضربه اي ميزنه كه ديگه تا 50 سال آينده جمع شدني نيست ...

به همين خاطر من هم با هنري موافقم در اينكه جنگ محدودي توسط آمريكا عليه ايران نخواهد بود ! اما اين الزاما بر نبود جنگ دلالت نميكنه بلكه اين رو داره گوشزد ميكنه كه از ناحيه آمريكا چيزي رو شاهد نخواهيم بود ولي همپيماناني چون اعراب و اسراييل همگي براي انجام اين خبط بدون مشاهده ردپاي آمريكا مفيد هستن ! و ميتونند جنگ محدود نيابتي اجرا كنند ولي هر كدام محدوديتهايي دارند كه غرب داره سعي ميكنه اينها رو پوشش بده اما نتونسته موفق بشه و در نهايت كار به اينجا ميرسه كه دخالت غرب نياز ميشه .به اين خاطر كه بازدارندگي متعارف و نامتعارف ايران در برابر اين ممالك جوابگو هست . و بر اين اساس شكل منطقه ما اينطوري شده كه الان هست !.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خواهش می کنم واریور جان.
من اشاره ای به این داشتم که تاکتیک مهار دوجانبه همیشه یکی از ابزارهای این جنگ محدود هست و یا براندازی و انواع جنگ دیگه.
کما اینکه بله درسته ممکنه امریکا نتونه عواقب جنگ بر علیه ایران رو بپزیره و خودش وارد جنگی اینچنینی نشه اما برای همین داره از تاکتیک های مکمل که در راستای همون استراتژی جنگ محدود هست استفاده می کنه مثلا مهار دو طرفه .
زیاد هم بد نمیشه پاکستان و یا عربستان حتی ترکیه با ایران جنگی داشته باشن .از طرفی براندازی داخلی جنگ نرم و تحریم و.... هم آثار خودشون رو حداقل در بعد زمان می زارن مثلا ممکنه روند پیشرفت در تکنولوژی رو کمی کند کنن.
ولی برای اونها نتیجه عکس داده چراکه ایران همونطوری که در زمان جنگ با عراق بر نیروی انسانی فراوان خودش تکیه کرد الان در ابعاد دیگر هم بر همین توان تکیه کرده و می بینیم کشوری شده با ۳.۵ میلیون دانشجو که در نهایت باعث جهشی در ابعاد مختلف علمی شده.
در کل مشکل غرب در مورد ایران این هست که اونها از سیستم جامعه شناسی که در جوامع خودشون استفاده می کنن و تعاریف در اون راستا سعی در تحلیل جامعه و اوضاع ایران هم بکنن ولی عملا این روش اصلا در مورد ایران جواب نمی ده .و برخی موارد برآوردهای اونها به شکلی فجیع اشتباه از آب در میاد.
البته دارن کسانی رو که این موضوع و متوجه شدن مثل تدا اسکاچپول یا میشل فوکو که روند و جریان تفکر در ایران رو چیزی جدید و متفاوت می دونن.

واریور جان اتفاقا من با این حرف شما خیلی موافق هستم مثلا اگر دوستان نگاهی به اقلام خریداری شده عربستان بکنن ممکنه تا حدودی متوجه منظور واریور بشن مثلا این کشور در آخرین قرداد خودش بالای ۵۰۰ موشک ضد رادار هوا به زمین سفارش داده .خوب میشه احتمال داد این همه موشک رو برای چی می خوان اونم کشوری که در سیاست خارجی خودش عملا جز ایران تهدیدی برای خودش تعریف نکرده.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام خدمت اپرای عزیز حرف شما کاملا درست است و منظور من هم تقریبا همین بود. درست است امریکا خودشو از رویارویی مستقیم با ایران کنار کشیده ولی با تجهیز دوستان خود در منطقه میخواهد تا انجا که میتواند انها را در مقابل ایران از لحاظ نظامی یکسان کند ولی این تجهیز وابستگی۱۰۰٪این کشورها به امریکا را موجب میشود یعنی ایران به طور غیر مستقیم ولی مستقیم در برابر امریکا قرار میگیرد والبته ایران با توجه به شرایط به وجود امده در منطقه حداکثر استفاده را میبرد چون ایران نیاز بسیاری به زمان داشت که انقلابهای منطقه این زمان را به ایران داد تا در بعد نظامی و سیاسی و موضوع هسته ای خود را به جایگاه مطلوب برساند مثل انتقال سانتریفیوژهاای نطنز به فردو که اگر ایران میخواست این کار را در شرایط دیگری انجام میداد با واکنش شدیدتری از جانب شورای امنیت مواجه میشد.درکل ایران کشوری است با افکار وعقاید متفاوت با مردم جهان و در هیچ حالتی قابل پیشبینی نیست

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزیز ولی من فکر می کنم اگر امریکا بخواهد حمله کنه هسته ای نیست ولی امکان درگیری محدود برای از بین بردن توان هسته ای یا اقتصادی و بنیادی رو نباید غیر جدی بگیریم ولی الان مشکل اونها این هست که این دو راه اولا ممکنه نتیجه مورد نظر اونها رو نداشته باشه و مورد دیگه اینکه از واکنش ایران می ترسن.توی همین استراتژی داره بیان می کنه اگر قرار باشه به کشوری حمله محدود بکنن باید از راه های پشت پرده برای ارتباطات غیر رسمی و مذاکره همزمان هم استفاده کنن ولی این راه ها رو ایران بسته و اعلام می کنه تمام مذاکرات ما و شما باید در حضور همه دنیا باشه و حرف پشت پرده نداریم .
این باعث شده این استراتژی فعلا بخشی برای ایران بلنگه و در صورت حمله واکنش ایران ممکنه بسیار شدید باشه و حتی اگر از لحاظ نظامی توان اونها رو نابود نکنه ولی توان هژمونی و سیاسی اونها رو نابود کنه.
این هم باید مد نظر ما باشه درسته توان نظامی به توان کلی یک کشور کمک می کنه اما قدرت آمریکا م استعمار گران در طول تاریخ بخش عمدش روانی بوده و هست و با از دست رفتن اون عملا توان نظامی هم دیگه به تنهایی کاری از پیش نمی بره و حتی ممکنه به تحلیل بره و یا نابود هم بشه.
نهایتش اینه که این بار روانی اگر از بین بره اون نیروی نظامی باید دست به وحشی گری بزنه و کشتار که باز خودش راهی میانبر برای نابودی استفاده کننده اون هست.

به هر حال باید همیشه بیدار و هوشیار باشیم و فکر نکنیم با این تفاسیر و حرفهای ما و حتی خود اونها اگر بخوان حمله کنن شکی به خودشون راه بدن.برای همین من به شخصه همیشه در کنار تفسیر آماده رزم هم هستم و باید مسلمان جماعت همینطور باشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دوست عزیز ولی من فکر می کنم اگر امریکا بخواهد حمله کنه هسته ای نیست ولی امکان درگیری محدود برای از بین بردن توان هسته ای یا اقتصادی و بنیادی رو نباید غیر جدی بگیریم ولی الان مشکل اونها این هست که این دو راه اولا ممکنه نتیجه مورد نظر اونها رو نداشته باشه و مورد دیگه اینکه از واکنش ایران می ترسن.توی همین استراتژی داره بیان می کنه اگر قرار باشه به کشوری حمله محدود بکنن باید از راه های پشت پرده برای ارتباطات غیر رسمی و مذاکره همزمان هم استفاده کنن ولی این راه ها رو ایران بسته و اعلام می کنه تمام مذاکرات ما و شما باید در حضور همه دنیا باشه و حرف پشت پرده نداریم .


این باعث شده این استراتژی فعلا بخشی برای ایران بلنگه و در صورت حمله واکنش ایران ممکنه بسیار شدید باشه و حتی اگر از لحاظ نظامی توان اونها رو نابود نکنه ولی توان هژمونی و سیاسی اونها رو نابود کنه.



اپراي عزيز ..

آمريكا براي جنگ با ايران بر اساس همون دو استراتژي اي كه فرموديد يا بايد به منابع اقتصادي ما حمله كنه و يا مراكز هسته اي...

در اين شرايط چند نكته رو بايد نظر گرفت .

حمله به مراكز هسته اي ..

اين مراكز گسترده هستند و برخيشون غير قابل انهدام بوسيله مهمات معمولي (مثل فردو) و به اذعان خود غربي ها بمب سنگر شكن يك مگاتني ميخواد ! يعني حمله هسته اي ..

پس وقتي نميشه توان هسته اي ايران زد و نتيجه اين عمل با يك كشور داراي ايدولوژي سياسي مثل ايران در نهايت منجر به توليد سلاح هسته اي و يا استفاده از پاسخ هسته اي ميشه .

اين همون چيزي هست كه غرب نميخواد .



حمله به مراكز اقتصادي ..
چنين حمله اي بايد گسترده باشه و به همراه تحريم هاي نفتي مثل تحريم هاي سابق عراق صورت بگيره .
چنين حركتي از طرف ملت ايران بسيار خصمانه تلقي خواهد شد و مصادف ميشه با جنگ رسمي ايران در به كنترل دراوردن خليج فارس و نهايتا گسترش جنگ به يك نقطه نا معلوم .
كه تبعات مشخصي نميشه از اون پيگيري كرد و آمريكا نميتونه مطمين باشه كه ايران عقب نشيني بكنه ..

و اين دقيقا همون چيزي هست كه غرب نميتونه بخواد .

نكته اي رو در همين راستا بگم :
آمريكا براي اينكه بفهمه ايران در نقطه اي كه غرب تايين ميكنه حاظر به توقف جنگ هست بايد بفهمه كه ايران جنگ نميخواد و از نبرد با غرب به رهبري آمريكا ميترسه .
نمونه اين حركت رو ميشه در ورود آمريكا به ويتنام دونست .
همين آقاي كسينجر در ملاقاتي سري با نمايندگان ويتنام شمالي بطور شفاهي پيماني ميبندهو بهشون قول ميده ك آمريكا هيچ وقت خودش رو وارد جنگ ويتنام نخواهد كرد ! و بلافاصله كسينجر رييس جمهور وقت رو وادار ميكنه تا آمريكا رو وارد اين جنگ كنه .!.

شايد برخي دوستان اين رو نپذيرند اما از اين نكته بر مياد كه اگر ما نتونيم رفتارمون رو در برابر غرب مديريت كنيم و و در مواردي ترس نشون بديم و كوتاه بياييم احتمال جنگ رو بالاتر ميبريم ! .

:

<

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان به یک موضوع توجه کنید اگر کشوری میخواهد در عرصه جهانی تاثیر گذار باشد باید از نیروی نظامی قدرتمند اقتصادی پویا برخوردار باشد ایران نیروی نظامی در خور توجهی دارد واقتصاد ایران هم با توجه به منابع طبیعی سرشاری که دارد واشراف به شاه راه انرژی جهان در حد متوسط میباشد پس شرایط برای ایران انچنان بد نیست ودلیل فشار امریکا به ایران۱-دسترسی کامل به منابع منطقه۲-جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه ایران کشوری است دارای تمدن چند هزار ساله وتوانایی زیاد در تحت تاثیر قرار دادن مردم منطفه واستفاده از این توانایی به سود خود۳-جلوگیری از نفوذ روسیه در منطقه۴-تامین امنیت ا-س-ر-ا-ی-ل چون ایران از دشمنان درجه یک این رژیم میباشد ودر حال تجهیز گروه های مخالف این رژیم می باشد.ایران در مقابل جنگ با امریکا از جنگ نامتقارن استفاده خواد کرد یعنی ان چیزی که امریکا با این همه توانایی در جنگ ازان وحشت دارد ایران هیچ موقع شروع کننده هیچ جنگی نخواهد بو چون با این کار اجماع جهانی رو بر علیه خودش خواهد کرد وفرصت عکس العمل مناسب از ایران گرفته خواهد شد امریکا اکنون بی دردسر ترین راه را در پیش گرفته است یعنی از دور خارج کردن حامیان استراتژیک ایران مثل سوریه درست که یکم طول میکشه ولی دارای تاثیر بیشتری است با از دور خارج کردن حامیان ایران میتواند به راحتی فشار خود را به ایران افزایش دهد واین بستگی به دستگاه دیپلماسی مادارد که با این قضیه چطور برخورد کند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر واریور عزیز من نخواستم اشاره ای به اینکه برخی فشارها به ایران باعث ساخت سلاح هسته ای توسط ایران می شه بکنم.کما اینکه اونها همین الان خوب می دونن ما سلاح هشته ای نداریم.

در مورد حمله هسته ای محدود و یا گسترده اقتصادی عرض کردم در هر دو نوع حمله آمریکا از واکنش ایران می ترسه می دونید چرا.شما خودتون مثال ویتنام رو زدید و من هم اشاره ای به شوروی کردم و این به این معنی هست که دلیل اینکه کسینجر در این استراتژی می گه باید راه های سیاسی و دیپلماتیک باز باشه همینه چون با این روش مطمئن هستن در هر لحظه امکان صحبت و نرم کردن فضا هست و به شکلی اتمام جنگ و شروع از جایی دیگه و مورد دیگه این رابطه باعث این میشه که عملا به معنایی طرف مقابل وارد این زمین بازی اونها بشه .
دقیقا شوروی وارد این بازی و زمین طراحی شده شده بود ولی باز اشاره ای به این داشتم سیستم نظام ایران این در رو بسته و راه ارتباط سیاسی رو بسته و در عین حال ایران تا الان وارد این زمین نشده.
و باز دلیلش تنها رهبری ولایت فقیه هست که مبنای هر مذاکره ای رو بر اصول گذاشتن نه نافع.به همین دلیل تا الان نتونستن سیستم دیپلماسی ما رو دور بزنن و اونها را وارد زمین بازی طراحی شده خودشون بکنن.

در عین حال این رهبری در برابر هر کنشی واکنش نشون میده و با توجه به شناخت مردم ایران خوب می دونن به قول شما حمله به مراکز هسته ای یا اقتصاد ایران جوابش تنها در محضر مردم جنگ و واکنش نظامی هست .مشکل دیگه ای اونها این هست که توان ایران مثل یوگسلاوی ویتنام کره یا حتی عراق نیست و توان نظامیش بر مبنای موشکی هست و این توان رو به ایران میده تا هزاران کیلومتر برای منافع و نیروهای اونها تلفات ایجاد کنه.

برای همین من چیزی رو در مورد این استراتژی در بندهای قبلی اضافه کردم و اون اینکه این سیاست فقط در مورد کشورهایی که[b] قدرت نوظهور[/b] هستن استفاده میشه چرا که در مورد کشورهای ضعیف شکستشون راحته ولی این کشورهای قوی هستن که مورد اصلی این استراتژی هستن.

اما اشاره ای شما دقیق و درست بود ولی چه باید کرد که در کشور ما هنوز انسانهایی خوشبین یا شاید ساده و یا حتی مغرض هستن که دم از مصالحه و گفتگو و.... می زنن که باید گفت یا از سیاستهای غرب و بویژه امریکا مطلع نیستن و یا هستن و باید اسم منافق روشون گذاشت.
البته این حضرات تقریبا همگی ادعای روشنفکری و استراتژیک بودن هم دارن اما از برخی از ابتدایی ترین اصول هم بی اطلاع هستن.
در علوم نظامی اصلی هست که اگر شما عقب نشینی کنین حتما دشمن پیشروی می کننه و این یه اصل خیلی ساده هست و به نظر من این اصل بر علوم سیاسی هم به شکلی حاکم هست و هر عقب نشینی و وادادگی در سیاست خارجی ما به شکلی یک عقب نشینی و در پی اون ۱۰۰ درصد پیشروی دشمن هست.
ما این موضوع رو در دهه ۷۰ شاهد بودیم که گفتمان گفتگو و دیپلماسی بر کشور حاکم شده بود و این باعث شد که ما در برخی امور عقب نشینی بکنیم و نتیجه اون رو دیدیم.
مثلا ما در بحث هسته ای فعالیتهای خودمون رو تعلیق کردیم اما نه تنها موضوع به اتمام نرسید بلکه اونها حتی می خواستن کرسی های فیزیک رو هم از دانشگاه های ما جمع کنن.یا می بینیم که همون روشنفکران حاکم به شکلی بال بال می زدن ما عضو سازمان تجارت جهانی و... بشیم یعنی می خواستن تمام قالب های ما روکه به شکلی مایه استقلال ما بود رو با قالب های غربی عوض کنن و من نمی دونم اگر نظرات رهبری و مقاومت ایشان نبود واقعا ما الان در چه وضعی بودیم..

اما اینکه چرا من این نظر رو دارم همین بحث هست که در علوم سیاسی با تعریف غربی و در قالب همین استراتژی هر عقب نشینی سیاسی یعنی نوعی وادادگی و این به این معناست که طرفی که واداده در حمله احتمالی هم ۱۰۰درصد واکنش نرم تری هم نشون میده و این دقیقا همون چیزی هست که اونها دنبالش هستن یعنی حمله توقف و دیپلماسی و دوباره این چرخه و دوباره....
می بینید که در این استراتژی هر گونه وادادگی در بخش سیسات خارجی هر کشوری عملا نوعی چراغ سبز برای امریکا هست که مرحله بعدی نقشه یعنی عملیات محدود نظامی رو در پی بگیره.
و باز به این نتیجه می رسیم که در کشور ما تنها عاملی که اونها رو داره توی حیرت نگه میداره قدرت ولایت فقیه و نوع مدیریت سیاسی اون بر سیستم حاکم و نظام کشور هست.

اونها خوب می دونن هر وادادگی از بخش های دیگه دولت و مجلس ایران به معنای وادادگی رهبری نیست و موضع رهبر رو خوب می دونن هیچگاه بر اساس منافع و سیاسی کاری نبوده و نیست(چیزی که در تمام رهبری های دنیا دقیقا بر همین اساس هست ولی ایران نه) و این اونها رو در یک وضعیت خاص نگه میداره.

من فکر می کنم ما باید این رو آویزه گوش کنیم که امریکا و غرب در برابر هیچ حسن نیست و عقب نشینی ما برای ما گوسفند نذر نمی کنه بلکه تنها یک قدم به هدفش نزدیکتر میشه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چند وقت پيش اخباري داشتيم از رابطه پشته پرده آمريكا با قذافي (بقولي براي حفظ حكومت سرهنگ) اما چيزي معلومه همين استراتژي هست .. يعني جنگ در روبرو و صحبت در پشت پرده و دادن امتياز .. اينطور آمريكا تونست قذافي رو از اينكه بخواد حملاتي عليه آمريكا و غرب ترتيب بده منصرف كنه و عملا شرايط دو طرف جنگ رو مديريت كنه ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واریور جان در عین حال این رو هم مد نظر داشته باش با تمام این وقایع در لیبی اتفاقی که افتاد مثل همیشه بود و اون تکرار تاریخ و عدم عبرت ما انسان ها .
امریکا و ناتو تمام زیر ساختهای صنعتی و نظامی لیبی رو زدن و در عین حال به مثلا انقلابیون هم کمک کردن ولی فردا کی باید این صنایع و سیستم نظامی رو بازسازی و نوسازی کنه؟
در ضمن من فکر می کنم مثلا در مورد لیبی باید وضیع نجوری باشیم.مردمی که گول این استراتژی های امریکا رو خوردن قبایل خواستار قدرت اقتصادی نابود دشمن خارجی و کشورهای بیگانه درون مرز و....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بنا به کریمه
: لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاء جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ سوره : الحشر آیه : 14
[آنان، به صورت‏] دسته جمعى، جز در قريه‏ هايى كه داراى استحكاماتند، يا از پشت ديوارها، با شما نخواهند جنگيد. جنگشان ميان خودشان سخت است. آنان را متّحد مى‏پندارى و [لى‏] دلهايشان پراكنده است، زيرا آنان مردمانى‏اند كه نمى‏انديشند.


موضوع اینست که آمریکا درطی چند سال اینده برنامه تجهیز گسترده به تجهیزات تهاجمی جدید مانند پهپادهای هوشمند و .. را دارد که نیازی نباشد برای تهاجم از نیروی انسانی و تلفات آن بترسد

درزمینه شرایط فعلی هم قطعا و یقینا تهاجم اولیه سنگین شامل صدها موشک کروز - درحالی خواهد بود که سامانه های ما بلافاصله درشرایط اوردوز واقع شده و هرسامانه موشکی دفاع هوائی ما قبل از اتمام یا بعد از اتمام موشکهای اماده پرتاب - لااقل در زمانیکه ابراز وجود کرده و شناسائی شده- منهدم می شود (خوشبینانه ترین حالت این است که چند موشک را شکار میکند)
لذا دشمن دریک بازی چند هفته ای یا حتی ماهانه - چند هزار تن بمب و موشک را برروی اهداف مشخص خواهد ریخت و تلفات متقابل ما در دریا و ناوها را هم - با وجود عقب نشینی به دریای عمان و اقیانوس هند- به طور محدود خواهد پذیرفت

اما مسئله بعدی اتمام جنگ و تصرف تنگه است که هرگز ممکن نخواهد شد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر TAHA-SH عزیزم
با سلام و احترام بیکران

خوشبختانه احیانا بعلت قدری آدمیزادی که هنوز از حقیر سراپا تقصیر باقی مونده نمی تونم لفاظی و زیاده گویی کنم، اما با تمام صمیمیت، برادری و فروتنی خدمت شما عارض می شم که یانکی ها با بهره گیری از تاماهاوک های پیشرفته خودشون در اولین تا صدمین موج حملات (!) به سرزمین مون تنها خودشون رو مضحکه جهانیان می کنن ...

شما برادر بزرگوار و آگاهم، می تونید دست کم در مقیاس «اپسیلون» به قابلیت ها، سرمایه گذاری ها، هدف گذاری ها و برنامه ریزی های نظامی/دفاعی و احیانا تهاجمی کشورمون اعتماد بفرمائید. و ... باور کنید، برادر عزیزم، استراتژیست ها و تئوریسین های نظامی کشورمون خدا را شکر و زبانم لال زبانم لال نه کر اند، نه کور اند، نه افلیج اند و نه دچار dawn syndrome (مونگولیسم) این کشور بیش از سه دهه است که خود رو برای بدترین و خشن ترین و غافلگیرکننده ترین سناریوهای تهاجم سرزمینی ممکنه (با در نظر گرفتن به روزسازی پلان ها و داده پردازی های منظم) آماده می کنه ... مطمئن هستم که به اهمیت این چنین روند سیاسی/نظامی در تاریخ پس از انقلاب واقف هستید.

با چنین کشور و ملتی اساسا نمیشه بسادگی درافتاد ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط worior
      به نام حق
       
      پیشگفتار
      این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است.
      سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست.
       
      طرح حمله:
      در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟
       


       
      فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید:
      - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید)
      - اهداف عمقی و مرزی
      - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد.
      مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. 
      آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟
      - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود.
      - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.
       
      هزینه مقابله؟
      - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75  برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست).
      - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود.
       
      با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد:
      - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد
      - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند
      - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود.
      - اقدام سخت یا hard kill باشد.
      - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود.
      - موج اول 800 موشک
      - موج دوم 1200 موشک
      - موج سوم 600 موشک
      - موج چهارم 1400 موشک
      - هر موج حمله 2 ساعت.
      - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد.
       

       
       
       
      دارایی کنونی پدافند موشکی ایران:

       
       
      با تشکر، از حضورتون در بحث
       
       
       
       
       
       
    • توسط hamed_713
      "آنسات" به هلی کوپتر آموزشی نیروی هوایی روسیه مبدل خواهد شد

      ژنرال "ویکتور ایوانوف" رییس اداره نیروی هوایی نظامی ارتش روسیه روز سه شنبه به خبرنگاران گفت که "آنسات" بعد از پایان آزمایشات دولتی مشترک و بهره برداری تجربی در نیروها تا سال 2010 به هلیکوپتر اصلی آموزشی نیروی هوایی کشور مبدل خواهد شد.

      وی یادآوری نمود که این تصمیم در سال 2001 توسط مسئولین وقت وزارت دفاع اتخاذ شده بود.

      ژنرال ایوانوف گفت: آزمایش "آنسات" برای آنکه به صورت نمونه آموزشی در آید، به مدت یک و نیم تا دو سال طول خواهد کشید. طی این مدت باید آن را تکمیل کرد.

      وی توضیح داد که در حال حاضر خلبانان مدرسه عالی خلبانی "سیرزانسک" از هلی کوپترهای "می-2" بعنوان هلی کوپتر آموزشی استفاده می کنند.

      وی گفت: نیروی هوایی برای آموزش خلبانی در ابتدا به 25-30 فروند "آنسات" نیاز دارد. بعد از آن این میزان افزایش داده خواهد شد.

      هلی کوپتر سبک چند منظوره "آنسات" با توان حمل 1-1,3 تن، حداکثر وزن پروازی 3,3 تن و حمل تا 9 سرنشین در دفتر طراحی کمپانی "KVZ" با همراهی دیگر سازمان های و موسساتی که در امور تجهیزات هوایی مشغول هستند، ساخته شده است.

      اولین پرواز "آنسات" در ماه اوت سال 1999 انجام شد. "آنسات" بر خلاف نمونه های مشابه غربی خود دارای دو موتور است که به مراتب ضریب اطمینان و امنیت آن را بالا می برد.

      نووستی
    • توسط EBRAHIM
      ميتوان به جرات اظهار کرد که ديگر همانند گذشته توانايي ساخت هواپيماهاي جنگنده تنها تحت سلطه کشور بخصوصي مانند ايالات متحده نيست و کشورهاي ديگر نيز همگام با صنعت روز هوانوردي با جديت مشغول به طراحي و توليد هواپيماهاي جنگندهي بومي هستند.اما در اين ميان دو کشور اروپايي يعني انگليس و فرانسه البته تا حدودي نيز آلمان گوي سبقت را از ديگران ربوده و به سرعت در حال توليد جنگنده هايي هستند که به خوبي از پس حريفان امريکايي خود بر آمده و انان را از ميدان نبرد به در ميکنند.کشور فرانسه با سابقه ي زياد در طراحي و ساخت هواپيماهاي مسافربري و نظامي هم اکنون در حال طراحي مدل هاي جديدي از هواپيما هاي جنگنده بوده که نمونه شاخص آن جنگنده رافالRafale با کدM09است در ادامه به بررسي اين هواپيماي مدرن ميپردازيم.

      اين جنگنده که در حقيقت ادامه دهنده راه اسلاف خود يعني جنگنده هاي مشهور ميراژ جگوار سوپر اتاندارد و... است به منظور جايگزيني جنگنده هاي قديمي توسط نيروي هوايي فرانسه سفارش داده شده. اين جنگنده که ميتوان آن را تا حدودي جنگنده اي جوان وجديد ناميد در سال 2001 و در عمليات جنگ افغانستان عملکرد و برتري آشکار خود را بر شناخته شده ترين هواپيما هاي ناو نشين يعني f-18 و f14 به جهانيان ثابت نمود.رافال هواپيمايي دو موتوره با قابليت حمل بازه گسترده از تسليحات هوا به هوا و هوا به زمين بوده که در عين حال هواپيمايي بي نهايت تغير پذير است و به سرعت ميتواند نقش خود را از برتري هوايي به شناسايي حملات دريايي و يا زميني تغير دهد.در کاکپيت اين جنگنده از سيستم هاي اويونيک يا سيستم هاي الکترونيکي بسيار پيشرفته اي بهره برداري شده است مانند سيستم HUDهولوگرافيک با زاويه ديد بالا ساخت شرکت تالس اويونيک که اطلاعات ماموريت را به وفور در جلوي ديد خلبان حاضر مي نمايد.دوربين هاي CCDو همچنين صفحه نمايش هاي لمسي در طرفين خلبان که اطلاعات تاکتيکي موقعيت حاضر را ارايه کرده و به او امکان تصميم گيري به موقع را ميدهد.

      در مورد تسليحات اين جنگنده بايد اظهار نمود که اين هواپيما قادر به حمل بيش از 9 هزار کيلوگرم جنگ ابزار هوا به هوا و هوا به زمين از انواع مختلفي چون موشکهاي ميکا ما÷يک سايدوايندر آپاچي اگزوست ماوريک هارپون و بمب هاي هدايت ليزريGBU-12 بسته به نوع ماموريت است.چنانکه پيش بيني نيز ميشود قرار بر اين است که اين جنگنده مدرن از سال 2006 به بمب هاي فوق دقيق هدايت ليزري يا GPSماهواره اي سا÷مAASM نيز براي منهدم کردن هدف هاي دشوار زميني مجهز گردد.اين جنگنده همچنين از دو توپ مسلسل با قدرت آتش 2500گلوله در دقيقه ساختGIAT نيز براي نبرد هاي هوايي نزديک نيز بهره مي جويد.

      اين جنگنده از نظر جنگ الکترونيک نيزبرتري خود را حفظ کرده است ،چه،با در اختيار داشتن سيستم هاي هشدار تهاجم،گيرنده و آشکار سازي ليزري و سيستم هاي مغشوش کننده رادار هاي دشمن از توانايي قابل قبولي برخوردار است.با مجهز شدن اين هواپيما به سيستم راداريRBE2،اين جنگنده از قابليت هايي چون نگاه به پايين شليک به پايين نيز بهره مند شده قابليت شناسايي همزمان 8 هدف وشناسايي تهديدات هوايي را به نحو احسن را نيز دارا است.طول بال هاي دلتا شکل اين جنگنده حدود 11متر و طول خود هواپيما حدود 10 متر است و در عين حال، از مساحت بالي به ميزان 45 متر مربع بهره ميبرد. اين جنگنده مدرن از دو موتور M88-2ساخت سنکنما،براي فراهم آوردن نيروي پيشران خود استفاده مينمايد ک هالبته هر يک نيروي کشش استاتيکي معادل 75کيلو نيوتون را با پس سوز فراهم مي آورد که در اصل ورودي هاي اين موتور ها ، در زير سکان افقي هواپيما واقع شده است!البته تعجب نکنيد.واقه شدن ورودي هاي هوا زير سکان افقي، به اين دليل است که اين هواپيما از نوع کانارد مي باشد،يعني سکان افقي ان که غلتش حول محور عرضي را کنترل ميکند،به صورت دو بالچه در جلو واقع شده است و در عوض، در قسمت انتهاي هواپيما هيچ گونه سطح کنترلي مشاهده نشده و بال ها تا خروجي هاي موتور ادامه يافته اند.

      موتور هاي قدرتمند اين جنگنده،رسيدن ان را به سرعتي معادل1/8ماخ و داشتن سقف پروازي برابر با 55 هزار پا را امکان پذير ساخته اند که توانايي هاي بهينه براي جنگنده اي در اين کلاس محسوب مي شود.
      ناگفته نماند که اين جنکنده در انواع گوناگوني براي ماموريت هاي متواوت عرضه ميشود.اين مدل ها عبارت اند از:مدلBاين جنگنده در اصل براي استفاده نيروي هوايي طراحي گشته و هواپيمايي دو نفره شامل سرخلبان و افسر تسليحات نظامي است.مدلCنيز مانند مدل قبل براي نيروي هوايي توليد شده و در چندي موارد داراي بهبود يافتگي هايي نيز نسبت به مدل قبلي مشاهده ميشود.مدل Mنيز جنگنده تک نفره و مدل ناونشين رافال محسوب ميشود که به منظور انجام ماموريت هاي حفاظتي از ناوهاي هواپيمابر توليد گشته است.قابل توجه است که باز هم سازنده اين هواپيما،يعني شرکت داسالت،سنت شکني نکرده و هواپيماي رافال را نيزهواپيمايي با بال هاي دلتا شکل طراحي نموده است،يعني همان سنتي که در هواپيما هاي پيشين فرانسوي مانند ميراژ4000 رعايت شده است.جنگندهي رافال اولين هواپيماي نظامي جهان است که به منظور انجام ماموريت هاي هوا به هوا و هوا به زمين به صورت همزمان طراحي شده است.

      به علاوه توانايي هاي اين هواپيما براي انجام عمليات در حالت هاي ماوراي ديد بصري(BVR)و ارتفاع بسيار پايين نسبت به سطح زمين،امکانات گسترده اي را به آن،براي جنگنده اي جند ماموريته بودن و قابليت بقاي فراوان در مقابل دشمن را داده است،و به هر سخن،اين هواپيما قادر است که نه تنها نيروي هوايي فرانسه،بلکه کشور هاي زيادي در جهان را که بعد ها از سفارش دهنده گان اين هواپيما خواهند بود،به سهلوت و با شايستگي هر چه تمامتر مرتفع نمايد.

      ماهنامه نوآور
    • توسط Reza6662
      طرح توسعه و طراحی اولیهء این هواپیما به سال 1955 باز می‏گردد. طرح موسوم به XB-70 می بایست بمب‏افکنی استراتژیک، بزرگ و دارای برد پروازی بسیار زیاد باشد تا بتواند جایگزین شایسته‏ای برای بمب‏افکن‏های قدیمی B-52 باشد. همانند برنامهء تولید بمب‏افکن B-58، نیروی هوایی ایالات متحده خواستار استفاده از تکنولوژی‏های نوین در این بمب‏افکن بود.
      رقابت اصلی در مزایدهء طراحی این بمب افکن به دو شرکت معظم آن زمان، یعنی بوئینگ و نورث آمریکن واگذار شد. به سال 1958 طرح کمپانی نورث آمریکن برای تولید این بمب‏افکن انتخاب شد و قرارداد ساخت امضاء شد. نیروی هوایی نیازمند یک هواپیما با شرائط پروازی ویژه بود. بمب‏افکنی که بتواند با سرعت نزدیک به 3 ماخ (به صورت مداوم) و در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند، ضمن آنکه دارای برد پروازی زیادی باشد و بتواند انواع مختلفی از سلاح‏های هسته‏ای و بمب‏های متعارف را حمل کند.
      اگرچه تکنولوژی رسیدن به سرعت 3 ماخ به سال 1957 محقق شده بود، اما در XB-70 از این نوع تکنولوژی الگوبرداری نشد. با توسعهء موشکهای دوربرد ضدهوایی (SAM) ، طرح XB-70 همانند B-47 و B-58 برای همیشه کنار گذاشته شد. دلیل این امر نیز، ساقط شدن هواپیمای جاسوسی U-2 به خلبانی فرانسیس گری پاورز به تاریخ یکم می 1960 بر فراز خاک اتحاد شوروی بود که دکترین حملات در ارتفاع بالا را به ارتفاع پائین تغییر داد.
      والکایری با توانایی فوق العادهء پرواز در سرعت 3.08 ماخ و برد پروازی بسیار طولانی، بمب‏افکنی با توانایی نفوذ به عمق خاک دشمن از ارتفاع بالا و انجام بمباران اتمی مناطق حساس اتحاد شوروی بود. با توجه به اینکه اولین پرواز این بمب‏افکن سنگین به سال 1964 انجام شده است، باید این هواپیما را از شاهکارهای طراحی جنگنده‏های نظامی دانست که تاکنون نیز رکورددار سرعت در بین بمب‏افکن‏های جهان می‏باشد و بعید است هم توسط بمب‏افکن دیگری رکوردهای آن بتواند شکسته شود.
      از نکات بارز طراحی والکایری می‏توان به بدنهء تمام فولادی و تیتانیومی که توان تحمل حرارت تا 350 درجهء سانتیگراد را دارد، پیش سکانهای روی دماغه و ورودی مثلثی شکل موتورهای آن اشاره کرد که هم اکنون در طراحی هواپیماهای فوق مدرن استفادهء بسیار دارد.
      در نخستین پرواز آزمایشی XB-70 این بمب‏افکن توانست به راحتی به سرعتی حدود 3 ماخ در ارتفاع 75000 فوتی دست یابد. پروازهای آزمایشی این هواپیما تا سال 1966 ادامه یافت. در یکی از پروازهای آزمایشی، والکایری به راحتی توانست مسافت 1000 مایلی را در زمان 33 دقیقه طی کند!
      والکایری از 6 موتور توربوجت YJ-93 ساخت جنرال‏الکتریک سود می‏جست که هرکدام کششی حدود 30000 پاوند ایجاد می‏کردند. این موتورها از سوخت بسیار خاصی به نام اتیل بوران استفاده می‏کردند که بسیار گران‏قیمت بود و در مخازن تعبیه شده در درون بالها ذخیره می‏گشت. موتورها در محفظه‏های مثلثی شکل با خروجی‏های دایره‏ای جداگانه قرار داشتند.
      والکایری به دلیل طرح خاص بالها، از پایداری دینامیکی بسیار خوبی در ارتفاع پائین برخوردار بود. به منظور پایداری آیرودینامیکی، بخش خارجی بال با توجه به سرعت هواپیما بین 25 تا 65 درجه به سمت پائین خم می‏شد.
      والکایری در پایلونهای میانی می‏توانست تا 16 بمب هسته‏ای یا 50000 پاوند بمب متعارف سقوط آزاد را حمل نماید. والکایری همانند سلف خود B-52 دارای هیچگونه وسیلهء دفاعی نبود و بهترین مدافع آن، سرعت بسیار زیاد و سیستم‏های ضداغتشاش الکترونیکی (ECM) پیشرفته‏اش بود.
      برای این بمب‏افکن، چهار خدمه در نظر گرفته شده بود که دو نفر خلبان و دو نفر دیگر مسئول سیستم‏ها بودند. هر 4 خدمه در کپسولهای تحت فشار خاصی (همانند آنچه در سفینه‏های پروازی وجود دارد) قرار می‏گرفتند که تنها راه زنده ماندن در آن سرعت وحشتناک و ارتفاع بسیار بالا بود.
      تنها دو فروند از این بمب‏افکن تولید شد. طرح این هواپیما تمام درخواستها و نیازهای نیروی هوایی را طبق قرارداد اولیه تامین می‏کرد ولی آسیب‏پذیری آن در برابر موشکهای SAM باعث کنارگذاری طرح شد زیرا بدنهء هواپیما در هنگام پرواز با سرعت کمتر از 3 ماخ بسیار راحت‏تر قابلیت شناسایی شدن داشت و می‏توانست شکار موشکهای سام اتحاد شوروی قرار گیرد و این به دلیل نوع خاص بال دلتا شکل و نازک آن بود که امکان پرواز با سرعت کم با مانورپذیری بالا در ارتفاع پائین را به هیچ وجه نداشت.
      به سال 1961 پرزیدنت جان اف کندی (رئیس جمهور فقید ایالات متحده) به دلیل گران تمام شدن نمونهء اولیهء والکایری (حدود 700 میلیون دلار) دستور داد که تنها به منظورهای تحقیقاتی از این هواپیما استفاده شود زیرا وی به آسیب‏پذیری این بمب‏افکن در جنگ پی برده بود و اعتقاد به استفاده از موشکهای دوربرد هسته‏ای به جای استفاده از بمب‏افکن پیدا کرده بود. بدین ترتیب پروژهء ساخت بمب‏افکن سنگین XB-70 که در سال 1964 اولین نمونه‏اش ساخته شده بود به سال 1969 برای همیشه بسته شد. برخی از کارشناسان نظامی بر این عقیده هستند که طرح بسیار پیشرفتهء XB-70 قربانی فشارها و تنگناهای اقتصادی ناشی از جنگ ویتنام گشت.

      سانحهء هشتم ژوئن ۱۹۶۶ از نگاه دوربین عکاسی ناسا
      سانحه
      همانطور که ذکر شد تنها دو فروند از این بمب افکن ساخته شد. هردو بمب‏افکن جهت آزمایشات مافوق صوت در اختیار سازمان ناسا قرار گرفتند اما بمب‏افکن دوم (به شماره سریال 0207 - 62) به تاریخ 8 ژوئن 1966، در یک پرواز آزمایشی مافوق صوت با جنگندهء F-104N برخورد کرد و از بین رفت. در این حادثه، خلبان F-104 به همراه کمک خلبان XB-70 کشته شدند اما خلبان XB-70 موفق به پرش از هواپیمای مشتعل گردید. بمب‏افکن اول (به شماره سریال 0001 - 62) از سال 1967 تا 1969 در اختیار ناسا بود و از سال 1969 به مرکز تحقیقات ناسا (Dryden) واقع در کالیفرنیا فرستاد شده و از آن تاریخ تاکنون در آن مکان نگهداری می‏شود.

      يادبود دو خلبانی که طی سانحهء هشتم ژوئن ۱۹۶۶ کشته شدند
      مشخصات فنی

      ماموریت: بمب افکن استراتژیک و مافوق صوت (Mach 3 Bomber)

      موتورها: 6 عدد موتور YJ-93 ساخت جنرال‏الکتریک با کشش هرکدام 30000 پاوند (با استفاده از سیستم پس‏سوز)

      حداکثر سرعت: بيش از 3.1 ماخ در ارتفاع 73000 فوتی

      سقف پرواز خدمتی: 77350 فوت

      سرعت عملیاتی: 3 ماخ در ارتفاع 72000 فوتی

      برد پروازی: 4288 مایل = 6900 کیلومتر

      وزن عملیاتی: 534700 پاوند = 243 تن

      طول: 185 فوت = 56.39 متر و با احتساب دو لبهء کوچک انتهای بالها = 58.5 متر

      فاصلهء دو نوک بال: 105 فوت = 32 متر

      ارتفاع: 30 فوت و 9 اینچ = 9.4 متر

      مساحت بال: 6296.9 فوت مربع = 585 متر مربع
    • توسط worior
      بسمه تعالی
       
       
      عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد.
       

       
       
      مقدمه
      آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده  و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال.
      با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود.
      در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده.
      در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر  2011  که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.
       
      چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی
      اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد:
       

       
      در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است.
      حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28  و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد.
       

       
      در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است،  با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد.
       
      نقشه عملیات هوایی H3
       

       
       
      مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود.
      اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند.
      و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد:
       


      در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند
       
       


       
       
       
       
       
       
       چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند
      سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی  یا همان  PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند.

       
      در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر.
      از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. 

       
       
      و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد:
       

       
      نویسنده WORIOR 
      اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است.
      تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
       
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.