ALI

ایمان و نقش آن در جنگ ها و درگیریهای امروزی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[color=darkblue]به نام خدا

تاکنون تعاریف مختلفی از ایمان ارائه شده است. مناسبترین تعریف ایمان به این صورت است که : مجموعه ای

از باورهای مستقل و استوار که از تفکر یا تجربه به دست آمده باشد و به صورت کلی یک ایده در فرد متجلی باشد.

تاکنون در سایت میلیتاری بارهای بار درباره موضوع ایمان بحث های مختلفی صورت گرفته است. البته این بحث ها

بیشتر به صورت پراکنده و در تاپیک های مختلف صورت گرفته است. به عنوان مثال در بحث هایی که درباره جنگ 33

روزه انجام شد ، برخی از دوستان منکر قدرت ایمان بودند و عامل پیروزی را تاکتیک های صحیح نیروهای حزب الله

دانسته اند. برخی دیگر از دوستان نیز اعتقادی به تسلیحات مدرن ندارند و ترکیب سلاح های قدیمی و ناکارآمد به علاوه

ایمان را بهترین سلاح برای نبردهای امروزی می دانند. قدر مسلم این است که ایمان سلاحی است کارآمد و مخوف که

در نبردهای امروزی کارآیی چشمگیری دارد. ولی هیچ گاه تنها با داشتن یک سلاح نمی توان بر خصم پیروز شد و می بایست

ترکیبی از سلاح های مناسب را در برابر دشمن در نظر گرفت.

در این نوشتار ، به کمک دوستان سعی خواهیم کرد که به یک جمع بندی کلی درباره مقوله ایمان و نقش آن در نبردهای امروزی برسیم.

بحث را با چند جنگ آغاز می کنم که در آن قدرت ایمان باعث پیروزی شد.

1- نبرد طالوت و جالوت : همانطور که می دانید در قرآن در سوره بقره اشاره به داستان نبرد سپاهیان طالوت و جالوت می شود.

صورت کلی این نبرد به این صورت بوده که طالوت فرمانده جوان توسط پیامبر وقت بر بنی اسرائیل گمارده می شود. بسیاری از

بنی اسرائیل از اطاعت او استنکاف می ورزند ولی سرانجام به فرمان او گردن می نهند و تحت امر طالوت در می آیند. پیش از

رویارویی نیروهای تحت امر طالوت با سپاهیان انبوه جالوت ، طالوت نیروهای تحت امر خود را از نظر ایمان آزمایش می کند. طالوت

از نیروهای خود می خواهد که آب نیاشامند و یا بیش از یک کف دست از آن نیاشامند. ولی اکثریت نیروهای او به دستور او عمل

نکرده و شکم خود را از آب انباشته می کنند. این افراد در امتحان بزرگ الهی مردود می شوند و لیاقت حضور در میدان جهاد را از

دست می دهند. طالوت به همراه افراد کمی که از دستور او اطاعت کرده بودند به سمت سپاه جالوت به راه می افتند. وقتی طرفین

با هم رودررو می شوند ، ترس و وحشت برخی نیروهای طالوت را فرا می گیرد. اما طالوت با یادآوری وعده نصرت الهی آنها را امیدوار

می کند. سرانجام در درگیری بین نیروهای طالوت و لشکریان جالوت ، نیروهای تحت امر طالوت لشکریان دشمن را به کلی تارومار

می کنند. در این نبرد نیروهای طالوت به مراتب کمتر از نیروهای دشمن بودند ولی به مدد دارا بودن ایمان برنده میدان می شوند.

2- غروه بدر : در جنگ بدر مسلمانان که تعداد آنها 313 نفر بود بر سپاهیان مکه که تعداد آنها حدود 1000 نفر بود ، پیروز می شوند.

هم در قرآن و هم در کلام حضرت ختمی مرتبت (ص) علت پیروزی مسلمانان در این نبرد را ایمان آنها می دانند. مسلمانان در این

نبرد 6 (و یا به عبارتی دیگر 8) شهید می دهند ، در حالیکه از کفار مکه حدود 70 نفر به درک واصل شده بودند.

3- جنگ تحمیلی : در جریان جنگ تحمیلی نیز با توجه به آنکه عراق به همه طریق توسط شرق و غرب ساپورت می شد ولی ایران

در تحریم کامل بود و هیچ کشوری (به صورت رسمی) به ایران سلاح نمی فروخت ولی باز هم دیدیم که ایران با تکیه به قدرت ایمان

و اراده خود توانست دشمن تا دندان مسلح خود را مغلوب کند.

حال به نکات اصلی نبردهای فوق می پردازیم.

در جریان جنگ طالوت و جالوت ، به تصریح تفاسیر ، طرفین در مقابل هم صف آرایی کردند. هر چند قرآن دقیقا تصریح می کند که تعداد

نفرات طالوت کمتر از جالوت بود همانطور که می بینید ، ایمان نقشی تعیین کننده در نبردها دارد و این وعده ای الهی است. ولی نه به این

صورت که با تکیه به ایمان ، به همراه لشکری 1000 نفری به جنگ لشکری 500.000 نفری بروید. لازمه اثربخشی ایمان در جنگ ها ،

همراه داشتن تسلیحات و تجهیزات مناسب و استراتژی و تاکتیک مناسب به همراه ایمان است.

در جریان جنگ بدر نیز ، نیروهای مسلمانان کمتر از یک سوم نیروهای کفار بود. ولی ایمان قوی آنها ، به همراه تاکتیک های مناسب آنها

و تسلیحات همسان آنها باعث پیروزی مسلمانان شد. توجه کنید که کفار مکه تنها از نظر کمیت تجهیزات خود برتر از مسلمانان بودند.

کفار مکه از شمشیر استفاده می کردند ، مسلمانان نیز از شمشیر استفاده می کردند. کفار مکه از کمان استفاده می کردند ، مسلمانان

نیز از کمان استفاده می کردند. کفار مکه از نیزه استفاده می کردند ، مسلمانان نیز از نیزه استفاده می کردند. کفار مکه از دو نظر برتر از

مسلمانان بودند : یکی از نظر تعداد اسب سواران و دیگری از نظر تعداد نفرات. همان طور که می بینید تسلیحات مسلمانان و کفار با هم

مشابه بود و برتری کفار از نظر اسب سواران و تعداد نفرات بود که این دو برتری کفار نیز در مسلمانان به وسیله نیروی ایمان خود خنثی

می شد. پس عامل پیروزی مسلمانان در جنگ بدر داشتن سلاح ایمان به همراه تسلیحات و تاکتیک های عملیاتی مناسب می باشد.

در جنگ تحمیلی ایران و عراق نیز وضعیتی مشابه حاکم بود. متاسفانه برخی منابع تندرو در زمینه دفاع مقدس کمی زیاده روی می کنند

و دفاع رزمندگان ما را در برابر دشمن بعثی را به گونه اغراق آمیز بزرگ جلوه می دهند. برخی از این دست منابع ، مقاومت رزمندگان ما را

در برابر دشمن بعثی به گونه ای توصیف می کنند ، مثل اینکه رزمندگان ایرانی به جز کلاشنیکف اسلحه دیگری در اختیار نداشتند. حتی

جلوی یگان های زرهی عراق را نیز با کلاشنیکف گرفته اند. باید این نکته را مد نظر قرار داد که رزمندگان ما در جبهه های نبرد مشکلات

فراوانی داشتند ولی این هرگز به معنای دست خالی بودن آنها نیست. به عنوان مثال علیرغم تحریم های آن زمان ، آر پی جی 7 از طریق

کره شمالی وارد ایران می شد ولی به دلیل اینکه با سه برابر قیمت اصلی وارد کشور می شد ، کشور ما توان خرید انبوه آنرا نداشت و همیشه

به تعدادی کمتر از میزان مورد نیاز خریداری می شد. همچنین برخی تسلیحات ضد تانک بازمانده از رژیم پهلوی را نیز باید مد نظر قرار داد.

کما اینکه با خلاقیت هایی که رزمندگان ما در جبهه ها داشتند ، تسلیحات مورد نیاز خود را در برخی شرایط در مقیاس محدود تولید نیز

می کردند. پس بنابراین رزمندگان ما در جبهه های نبرد با سختی ها و دشواریهای فراوانی مواجه بوده اند ولی این به هیچ وجه به معنای

دست خالی بودن آنها نیست. هیچ عقلی باور نمی کند که تنها با داشتن کلاشنیکف بتوان جلوی پیشروی یگان های زرهی عراقی ها را گرفت.

همانطور که می بینید در هر سه مورد جنگ های فوق عامل ایمان به همراه استراتژی و تاکتیک نظامی مناسب باعث پیروزی

شد. هیچ گاه ایمان بدون داشتن استراتژی و تاکتیک مناسب باعث پیروزی نمی شود.

نکته دیگری که می بایست آنرا مد نظر قرار داد این است که ایمان در فرهنگ های توحیدی به این صورت است که

کسانی که در راه خدا باشند ، خداوند متعال نیز آنها را یاری می کند. اما نبردها همیشه مابین کشورهای با فرهنگ

توحیدی اتفاق نمی افتد. در جریان جنگ جهانی دوم ، کشور ژاپن را در نظر بگیرید. مردم ژاپن در آن زمان کمترین اعتقادی

به خداوند متعال نداشتند. بلکه برای آنها امپراتوری ژاپن (هیروهیتو) مورد تقدیس قرار می گرفت. کامیکازه های ژاپنی ها

که در طول تاریخ بی نظیر بوده است ، بر اساس آموزه های وحدانی و الهی نبوده است. بلکه ایمان آنها به امپراتوری خود باعث

ایجاد جرات برای انجام کامیکازه های وحشتناک می شد. در سالهای پایانی جنگ سربازان ژاپنی یک گلوله سنگین توپ را در

زمین و در مسیر تردد نیروهای آمریکایی دفن می کردند و وقتی که آمریکایی ها به خوبی به این گلوله نزدیک می شدند ،

یک سرباز از مخفی گاه خود بیرون می آمد و با یک چکش بر سر این گلوله می کوبید و باعث انفجار آن می شد و خود کشته

می شد و حداقل ده سرباز آمریکایی را نیز با خود به دیار عدم می فرستاد. کامیکازه های ژاپنی ها علیه ناوهای آمریکایی نیز

بر همه دوستان واضح و مسلم است. این گونه اعمال در اثر ایمان وحدانی و ایمان به وعده نصرت الهی نبود ، چرا که ژاپنی ها

کمترین اعتقادی به خدا نداشتند. بلکه این اعمال را تنها به خاطر شخص امپراتور ، که برای مردم ژاپن بسیار مقدس بود ، انجام

می دادند. پس بنابراین نباید این گونه تصور کرد که ایمان در جنگ تنها مختص مسلمانان (و فرهنگ های توحیدی) است و به تبع

آن نباید اینگونه تصور کرد که در جنگ هایی که یک طرف آن مسلمان است و ایمان آنها کامل است همیشه پیروزی با طرف مسلمان است.

نتیجه گیری کلی که از این مباحث به دست می آید این است که عنصر ایمان به عنوان یک سلاح کوبنده در نبردهای امروزی

امری کاملا ضروری و بایسته است. ولی خود به تنهایی کاربردی ندارد و می بایست به همراه تسلیحات و تجهیزات

مناسب رزم های روز بوده باشد. به عنوان مثال رزمندگان حزب الله لبنان هیچ گاه با ترکیب سلاح های ایمان و آر پی جی 7

نمی توانستند به جنگ مرکاواهای اسرائیلی بروند. بلکه ترکیبی از سلاح ایمان بعلاوه سلاح های مناسب مقابله با مرکاوا

باعث پیروزی رزمندگان حزب الله بر تانک مرکاوا گردید.[/color]




[color=red]
نویسنده : علی

از همه دوستان تقاضا دارم از پرداختن به موضوعات حاشیه ای و غیر مرتبط خودداری کرده و با پرداختن

به موضوع مطرح شده ، بر غنای این مطلب بیفزایند.

با تشکر[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نظر در جنگ هاي امروزي مهمترين موضوع ايمان به هدف است كه باعث جلوگيري از نااميدي در شرايط سخت مي شود. اما ايمان به خدا و اينكه براي او مي جنگيد داستان ديگري است كه باعث ميشود شما همواره پيروز باشيد چه در پيروزي ظاهري چه در شهادت.
نتيجه:
ايمان وافعي=پيروزي حتمي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دقیقا موفقم اگر ایمان به درستی کارت و هدفت داشته باشی جلوی مشکلات با امید می ایستی و صبر می کنی
ولی اگر اعتقاد به هدفت نداشته باشی برایش صبر هم نخواهی کرد
این مسئله با ایمان به خدا کلی فرق می کند برای مثال آیا ایمان داری هدفت در راه خداست

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از علي آقاي عزيز

اگر پيروزي رو مادي در نظر بگيريم نميشه گفت ايمان باعث پيروزي ميشه. حتي نميشه گفت

ايمان+سلاح مناسب باعث پيروزي ميشه. اگر به جنگ جهاني دوم نگاهي كنيم ميبينيم براي

مثال سربازان امپراطوري ژاپن و يا نيروهاي وافن اس-اس با وجود اعتقاد واقعي به هدف و مبارزه

تا پاي جان و همينطور در اختيار داشتن سلاحهاي مناسب در مقابل نيروهاي متفقين شكست

خوردند. البته اينجا منظور از ايمان، ايمان اسلامي نيست بلكه صرفا پايبندي به اصول و عقايد

هست. حتي ميشه نمونه‌هايي از شكست رو در جنگ تحميلي پيدا كرد كه البته اين شكستها

صرفا شكست مادي محسوب ميشه و پيروزي معنوي و حقيقي چيز ديگه‌اي هست كه شيعه

همواره با همين روحيه تونسته يك حركت انقلابي باقي بمونه. به بيان ديگه از ديد يزيديان امام

حسين(ع) و يارانشون از نظر نظامي شكست خوردند ولي امروز كيه كه ياد يزيد كنه؟(البته غير از

چهارتا كويتي بي همه چيز با اون سريال الاسباط) در واقع نبايد پيروزي معنوي و مادي رو باهم

قاطي كرد. چون ممكنه اين توقع پيش بياد كه هميشه نيروي با ايمان بايد پيرزو بشه. در حاليكه

تجربه اين رو نشون نميده و بعضي وقتها كثيفترين و رذلترين جنايتكارها به پيروزي مادي رسيدن.

نمونه‌ي مشخصش هم معاويه و يزيد عليهم العنه هستن.

تجربه اين رو هم نشون ميده كه وقتي ايمان با سلاح روز تركيب بشه وحشت خاصي در دل

دشمنان بي ايمان ايجاد ميكنه.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بچه ها میدونین ایمان چیه؟ ایمان یعنی از خود گذشتن اون هم نه لزوما در جنگهای نظامی بلکه در هر شرایط چون برای من هم پیش اومده لحظاتی که جون و زندگیم واسم خیلی خیلی بی ارزش شده ودوست داشتم در راه ارمانم بمیرم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دست درد نکنه داش علی ( اسم کاربریتو که عوض کردی کل علی(!) اون عکس آواتارت هم تو ذوق می زنه! زحمتش رو بکش! سفارش دیگه ای ندارم، اصرار نکنی ها!) این مبحث جاش واقعا خالی بود، ان شا الله سر فرصت کامل می خونمش و نظر میدم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام . بنده هم موافقم ، این ایمان هست که به یه سرباز ایمان واقعی میده تا بجنگه مثلا سرباز های آمریکایی رو وقتی میرن به ارتش یه شست و شوی مغزی از نظر انسانی میدنشون که دیگه ایمان به همه ی خوبی ها رو از دست میدن و طوری انسان ها رو میکشن و از کشتنشون خوشحالی میکنن که انگار دارند در راه گوسفند می کشن و صدقه میدند ولی وقتی تو خلوتشون به خودشون نیگاه میکنن جز یه حیوون وحشی نمی بینند و چون دیگه ایمانی واسشون نموده و رئیس هاشون ایمانشون رو ازشون گرفتن یا از شدت ترس به درستی باز نمی گردند . تو جنگ های مختلف حق علیه باطل با یا بدون در نظر گرفتن هر چیزی این ایمان هست که به فرد قدرت برای جنگ میده مثل شملچه که رزمنده های بزرگ و با ایمانمون با تشنگی مبارزه کردند و بار دیگه ای حماسه ی کربلا رو زنده کردند و با ایمانشون آب رو روسیاه کردند و به همه ی مادیات نه گفتند این ایمان هست که ذهنت رو واقعا فعال نگه میداره چون کینه و فکر بد جلو فکر کردن رو میگیره و فقط میخوای ضربه بزنی و دقت نمی کنی ضربه ای که به خودت میخوره چندین و چند برابره این ایمان و وصل بودن به خدا هست که اون تاکتیک ها رو به موقع برای پیروزی حق تو ذهنت میاره یا خواست خدا هست که تو نبود تجهیزات یهو معجزه میشه یا خودمون یا از دوستانمون یا حتی از دشمن برای ما معجزه میاد به خدا یک گردان با ایمان هزاران بار بهتر از یک لشکر بدون ایمان هست چون روی اون گردان تا پای جون میشه حساب کرد ولی روی اون لشکر نه امکانش هست هر لحظه خودشو تهی کنه و از همه چی مایوس شه یا دست به فرار یا دست به خیانت بزنه . در هر حال این ایمان خالص و واقعی است که پیروز اول و آخره[color=red][/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یه ارتشی مثل امریکا هزاران دلار خرج اموزش نیروهاش میکنه که مثلا بتونن مین خنثی کنه ولی اگه اون نیرو در موقع خنثی کردن احساس بکنه که منفجر میشه دست بر میداره حتی اگه عبور از اون معبر واسه عمیلات حیاتی باشه .ولی تو جنگ تحمیلی یه بسیجی میرفت رو مین
مساله اینجاست که وقتی طرف ایمان داشته باشه مردنو پیروزی میدونه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان اگه تونستید فیلم پل محصول 1959 را نگاه کنید
The Bridge (1959)
Die Brücke (original title)


فیلم درباره مقاومت 6 نوجوان آلمانی در برابر ارتش متفقین و حفظ یک پل است و اعتقاد و تردید را به خوبی نشان می دهد
از دید پاک جوانانی که . . .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امام‌ علي(ع) مي‌فرمايند: ايمان‌ چهار ركن‌ دارد: توكل‌ بر خدا، واگذاشتن‌ كارها به‌ خدا، خشنودي‌ به‌ قضاي‌ خدا، تسليم‌ شدن‌ به‌ امر خدا عزوجل.

حقيقت‌ ايمان‌ داراي‌ مراتب‌ است‌ و در درجات‌ گوناگوني‌ تحقق‌ مي‌يابد. با مراجعه‌ به‌ روايات‌ ديگر معلوم‌ مي‌شود كه‌ ميان‌ خود اين‌ درجات‌ فاصله‌اي‌ بسيار زياد وجود دارد. و رتبه‌ و درجه‌ بالاتر در دايره‌ فهم‌ و ادراك‌ مؤ‌مني‌ كه‌ در رتبه‌ پايين‌تر قرار دارد نقش‌ نمي‌بندد.
ايمان‌ تقويت‌ يا اشتداد و تضعيف‌ يا كاستي‌ مي‌پذيرد. يك‌ مرتبة‌ ايماني‌ را مي‌توان‌ به‌ سوي‌ مرتبه‌اي‌ ديگر سپري‌ كرد. انتقال‌ از مرتبه‌ بالا به‌ پايين‌ و از مرتبه‌ پايين‌ به‌ بالا رواست. بنابراين، مقومات‌ ماهيت‌ ايماني‌ بايد در وجود خود اولا: مراتب‌ داشته‌ باشند و ثانياً: عبور از مرتبه‌اي‌ ورود به‌ مرتبه‌ ديگر در آن، جايز باشد. «و اذا تليت‌ عليهم‌ آياته‌ زادتهم‌ ايمانا و علي‌ ربهم‌ يتوكلون؛

ايمان‌ مورد آزمايش‌ و ابتلا قرار مي‌گيرد. ايمان‌ هر حقيقتي‌ كه‌ داشته‌ باشد و با هر ساحتي‌ كه‌ در ارتباط‌ باشد آزمون‌هايي‌ براي‌ آن‌ ترتيب‌ داده‌ مي‌شود تا هم‌ مرتبة‌ ايماني‌ دانسته‌ شود و هم‌ زمينه‌هاي‌ حصول‌ مرتبه بالاتر آماده‌ گردد. پيش‌ از آزمون، ايمان‌ در حد‌ ادعايي‌ است‌ كه‌ در نظام‌ وجودي‌ شخص‌ به‌ اثبات‌ نرسيده‌ است. دشواري‌ها و آزمون‌هاي‌ ديگر يا اين‌ ادعا را به‌ تثبيت‌ مي‌رسانند و راه‌ ارتقا به‌ مراتب‌ بالاتر را بر او مي‌گشايد يا بي‌محتوايي‌ آن‌ را برملا مي‌كند. اميرالمؤ‌منين با اشاره‌ به‌ يكي‌ از آيات‌ قرآن از اين‌ ويژگي‌ ياد مي‌كنند:
«انه‌ لما انزل‌ا سبحانه‌ قوله‌ الم. احسب‌ الناس‌ ان‌ يتركوا ان‌ يقولوا امنا و هم‌ لايفتنون. علمت‌ ان‌ الفتنة‌ لاتنزل‌ بنا و رسول‌ا - صلي‌ا عليه‌ و آله‌ - بين‌ اظهرنا. فقلت‌ يا رسول‌ا ما هذه‌ الفتنة‌ التي‌ اخبرك‌ا تعالي‌ بها. فقال‌ يا علي‌ ان‌ امتي‌ سيفتنون‌ من‌ بعدي؛- چون‌ خداوند سبحان‌ كلام‌ خود را فرستاد: آيا مردم‌ گمان‌ كرده‌اند كه‌ به‌ گفتن‌ اين‌كه‌ ما ايمان‌ آورديم‌ واگذاشته‌ مي‌شوند و آنان‌ آزموده‌ نمي‌گردند؟ دانستم‌ مادامي‌ كه‌ رسول‌ خدا6 در بين‌ ما باشد آن‌ فتنه‌ برما فرود نمي‌آيد. پس‌ گفتم: اي‌ رسول‌ خدا چيست‌ اين‌ فتنه‌اي‌ كه‌ خدا تو را به‌ آن‌ خبر داده؟ فرمود: اي‌ علي، به‌ زودي‌ بعد از من‌ امتم‌ در فتنه‌ و تباهكاري‌ افتند.»

آثار ایمان :

ایمان مومن باعث میشه که دارای یک سری خصوصیات منحصر بفرد بشه که یک مجاهد مومن رو از سایرین متمایز میکنه و حتی شیوه جنگیدنش رو تغییر میده .

1-با بالاتر رفتن درجات ایمان در مرتبه‌اي‌ از مراتب‌ ايمان‌ مومن به جایی می رسد که هيچ‌گونه‌ شك، شبهه‌ يا توفاني‌ از حوادث‌ زندگي‌ و ناملايمات‌ و سختي‌ها نمي‌تواند او‌ را از وضعيت‌ ايماني‌ خارج‌ كند، بلكه‌ چنين‌ وضيعت‌هايي‌ اثر معكوس‌ دارد و ايمان‌ را قوي‌تر و راسخ‌تر مي‌كند. ايمان‌ مي‌توانست‌ شدت‌ يا ضعف‌ بپذيرد. اما مرتبه‌اي‌ از ايمان‌ تحقق‌ مي‌يابد كه‌ در آن‌ راه‌ ضعف‌ و كاستي‌ بسته‌ مي‌شود و اگر انتقالي‌ در كار باشد فقط‌ جهت‌ آن‌ به‌سوي‌ مراتب‌ بالاست. جهت‌ پايين‌ ايمان‌ به‌ مرتبة‌ اسلام‌ منتهي‌ مي‌شود كه‌ با استمرار تضعف‌ حاصل‌ مي‌گردد. و كسي‌ كه‌ در مرتبة‌ اسلام‌ قرار دارد چه‌ بسا از دست‌ دادن‌ مقتضيات‌ اسلام‌ به‌ قلمرو كفر و بيرون‌ رفتن‌ از حوزه‌ مطلق‌ ايمان‌ كشيده‌ شود. پس‌ جهت‌ پايين‌ ايمان‌ انتها دارد، اما جهت‌ بالاي‌ آن‌ را نهايتي‌ نيست. حال‌ سخن‌ اين‌ است‌ كه‌ در مراتب‌ ايماني‌ وضعي‌ حاصل‌ مي‌شود كه‌ راه‌ سراشيبي‌ يا تضعف‌ بسته‌ مي‌شود، هرچند همه‌ عوامل‌ تضعف‌ با هم‌ اجتماع‌ كنند. چنين‌ انسان‌ مؤ‌مني‌ را به‌ هيچ‌ روي‌ نمي‌توان‌ متزلزل‌ و پريشان‌ ساخت.

خاصیت و اثر این ایمان اینست که اگر همه دنیا بر علیه او باشند ذره ای در مومن و تصمیمش خللی وارد نمی تواند بکن . مومن اهل عقب نشینی نیست .

2-از خواص‌ و آثار ايمان‌ سكينه‌ است. سكينه‌ از سكون‌ است‌ در مقابل‌ حركت‌ و تزلزل. مقر‌ چنين‌ ماهيت‌ كميابي‌ قلب‌ آدمي‌ است‌ و با ورودش‌ هر گونه‌ اضطراب‌ و سرگرداني‌ را مرتفع‌ مي‌سازد. اضطراب‌ و پريشاني‌ وضعيتي‌ است‌ كه‌ بشر در طول‌ زندگي‌ خويش‌ همواره‌ آن‌ را به‌ شكل‌هاي‌ مختلف‌ تجربه‌ مي‌كند و هيچ‌ امري‌ از امور امكاني‌ قدرت‌ بر كندن‌ آن‌ را از وجود انسان‌ نداردسكينه‌ دستاوردِ‌ شخص‌ انساني‌ يا فرآوردة‌ پيراموني‌ او نيست‌ بلكه‌ منشأ آن‌ خالق‌ هستي‌ است‌ و گيرنده‌ و پذيراي‌ آن‌ شخص‌ مؤ‌من. به‌ تعبير ديگر، در تحقق‌ سكينه، هيچ‌ واسطه‌ از وسايط‌ امكاني‌ دخالت‌ ندارد و سكينه‌ هديه‌اي‌ است‌ از ساحت‌ ربوبي‌ بر قلب‌ مؤ‌من. با آمدن‌ چنين‌ هديه‌اي‌ آرامش‌ و قرار بر سراسر وجود آدمي‌ حاكم‌ مي‌شود همان‌طور كه‌ اگر رعب‌ و ترس‌ حاصل‌ در قلب، از منشأ الهي‌ نشأت‌ گيرد و همه‌ اسباب‌ امكاني‌ دست‌ به‌ دست‌ يكديگر دهند تا آن‌ قلب‌ مرعوب‌ را از ترس‌ رهايي‌ دهند چنين‌ امري‌ حاصل‌ نمي‌شود.

به‌ نظر مي‌رسد كه‌ اين‌ اثر با اثر قبلي‌ ارتباط‌ دارد؛ به‌ اين‌ معنا كه‌ سكينه‌ قلب‌ را از احتمال‌ سقوط‌ به‌ مراحل‌ پايين‌تر ايمان‌ بازمي‌دارد و فقط‌ او را به‌ جهت‌ متعالي‌ سوق‌ مي‌دهد:

«هو الذي‌ انزل‌ السكينه‌ في‌ قلوب‌ المؤ‌منين‌ ليزدادوا ايمانا مع‌ ايمانهم؛ اوست‌ آن‌ كسي‌ كه‌ در دل‌هاي‌ مؤ‌منان‌ آرامش‌ را فرو فرستاد تا ايماني‌ بر ايمان‌ خود بيفزايند.» .
ترس برای مومن مفهومی بی معنی میشود . هیچ حادثه ای باعث پریشانی و ترس مومن نمی شود .

3-از آثار ايمان‌ ديني‌ و متعلق‌ آن‌ دگرگونه‌ كردن‌ حالت‌هاي‌ بشري‌ و گسستن‌ همه‌ قيد و بندهاي‌ اسارت‌ و در آغوش‌ كشيدن‌ حريت‌ و آزادگي‌ است.با تحقق‌ ايمان‌ ديني‌ و به‌ ميان‌ آمدن‌ متعلق‌ آن‌ در كل‌ محاسبات‌ آدمي، وجود او چنان‌ دگرگوني‌ وجودي‌ را از سر مي‌گذارند كه‌ همة‌ وضعيت‌هاي‌ ياد شده‌ تغيير مي‌كنند. انسان‌ مؤ‌من‌ آن‌ وابستگي‌ واقعي‌ و ناب‌ را كشف‌ مي‌كند كه‌ ديگر وابستگي‌ها را از شهود آن‌ بازمي‌داشت‌ و با دريافت‌ آن‌ وابستگي‌ از همه‌ وابستگي‌ها نجات‌ مي‌يابد و به‌ ساحل‌ اطمينان‌ و قرار مي‌رسد.
در این حالت مومن از هیچ بلا و مصیبتی باکی ندارد . شهادت و هر مصیبتی برای او همچون گوهر و هدیه الهی است که در آرزوی آن می سوزد .

4-دستگاه‌ ادراكي‌ با حصول‌ ايمان‌ در قلب، با وسايلي‌ مجهزتر با شنيدني‌ها و ديدني‌ها و مدركات‌ ديگري‌ مواجه‌ مي‌شود كه‌ پيش‌ از تقرر ايمان‌ يا اين‌ تجهيزات‌ متكون‌ نبوده‌ يا اگر متكون‌ بوده‌ به‌ سبب‌ موانع‌ با جهان‌ خاص‌ خود ارتباط‌ برقرار نكرده‌ است. سياري‌ از امور واقعي‌ غيب‌ و نامشهود است‌ ولي‌ تحول‌هاي‌ حاصل‌ از ايمان‌ موجب‌ مي‌شود تا انسان‌ با برداشتن‌ موانع‌ و زدودن‌ پرده‌هاي‌ نسيان‌ و غفلت، دستگاه‌ شناسايي‌ ويژه‌ آن‌ بخش‌ را با آن‌ منطقه‌ مرتبط‌ سازد. با حصول‌ چنين‌ وضعي، دريافت‌هاي‌ مؤ‌من‌ از عالم‌ واقع‌ تصحيح‌ مي‌شود و او همه‌ بخش‌هاي‌ جهان‌ را، آن‌ گونه‌ كه‌ هست، نظاره‌ مي‌كند.

مومن راه درست را با نور الهی می بیند و در تشخیص راه اشتباه نمی کند . بعلاوه حقایق را آنگونه که هست می بیند و به اشتباه نمی افتد . بعلاوه حقایقی را می بیند و می شنود که دیگران از دریافت این حقایق محرومند .

در دیده مومن الله اکبر معنای حقیقی خودش را متجلی میکند و جز خدا هیچ کس و هیچ چیز بزرگ نیست .«عظم‌ الخالق‌ في‌ انفسهم‌ فصغر مادونه‌ في‌ اعينهم؛ خداوند در نظر آنان‌ بزرگ‌ است‌ و غير او در ديدة‌ آن‌ها كوچك.»

چون‌ خالق‌ بزرگ‌ و عظيم‌ است‌ در جان‌ آنان‌ بزرگ‌ و عظيم‌ منعكس‌ مي‌شود و نتيجه‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ مخلوق‌ در ديدگانشان‌ كوچك‌ جلوه‌ مي‌كند چون‌ مخلوق‌ به‌ واقع‌ چنين‌ است. آينه‌ وجودي‌ مؤ‌من‌ بزرگ‌نمايي‌ كاذب‌ ندارد تا كوچك‌ها را بزرگ‌ كند و خود را دچار توهمات‌ گرداند بلكه‌ هرچه‌ را در واقع‌ هست‌ به‌ خوبي‌ و درستي‌ مي‌گيرد. انسان‌ مؤ‌من‌ وقايع‌ و حوادث‌ دور را به‌ شايستگي‌ دور مي‌بيند و حوادث‌ قريب‌ و نزديك‌ را در جاي‌ خود مشاهده‌ مي‌كند. در جان‌ او دور، نزديك‌ و نزديك، دور نشان‌ داده‌ نمي‌شود و چشمان‌ او در تله‌ نزديك‌بيني‌ و دوربيني‌ نمي‌افتد. آن‌چه‌ در ظاهر دور است‌ و در واقع‌ نزديك، در جان‌ مؤ‌من‌ نزديك‌ دريافت‌ مي‌شود. اگر امر نزديكي‌ دور دريافت‌ شود معلوم‌ مي‌شود كه‌ دستگاه‌ شناسايي‌ نتوانسته‌ با آن‌ امر ارتباط‌ درست‌ ادراكي‌ برقرار كند و آن‌ را در جاي‌ واقعي‌اش‌ ببيند.


5- با قرار گرفتن‌ ايمان‌ در جان‌ آدمي‌ راه‌ وي‌ به‌سوي‌ جهاني‌ اخلاقي‌ هموار مي‌شود . انسان‌ با تقرر ايمان‌ در قلبش‌ به‌سوي‌ كامل‌ترين‌ عوالم اخلاقي‌ پيش‌ مي‌رود و در هر مرتبه‌اي‌ از مراتب‌ ايمان، به‌ مرتبه‌ اخلاقي‌ متناظر با آن‌ وارد مي‌شود. قواعد اين‌ مراتب همه‌ اخلاقي‌اند و نافي‌ ضد اخلاق. دين، آدميان‌ را به‌ بهترين‌ جهان‌ اخلاقي‌ كه‌ قواعد اخلاقي‌ آن‌ برترين‌ قواعد است‌ فرامي‌خواند و راه‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ را در اختيار بشر قرار مي‌دهد. هر عمل‌ خوبي‌ مي‌تواند به‌سوي‌ «خوب‌تر» حركت‌ كند و آدمي‌ را با اين‌ حركت‌ به‌سوي‌ عوالم‌ ديگر اخلاقي‌ عروج‌ دهد. رسيدن‌ به‌ عوالم‌ والا و متعالي‌ اخلاقي‌ جز به‌ دگرگوني‌ و تحول‌ اين‌ دستگاه‌ ميسر نيست‌ و شرط‌ لازم‌ و كافي‌ اين‌ تحول‌ و دگرگوني‌ ايمان‌ به‌ خداست. هر مرتبه‌ از ايمان، اگر تحقق‌ يابد، بشر را در عالمی از عوالم‌ اخلاقي‌ قرار مي‌دهد. اعمال‌ انساني‌ كه‌ در عالم‌ اخلاقي‌ متعالي‌تر به‌ سر مي‌برد شايد براي‌ آدميان‌ حاضر در عوالم‌ پايين‌تر اخلاق‌ چندان‌ قابل‌ توجيه‌ نباشد.

جنگ مومن جنگی اخلاقی خواهد بود . هیچ کاری از مومن خارج از دایره اخلاق قرار نخواهد گرفت .

بعنوان مثال امام‌ علي (ع) مي‌فرمايند:

به‌ من‌ خبر رسيده‌ كه‌ يكي‌ از لشكريان‌ ايشان‌ بر يك‌ زن‌ مسلمان‌ و يك‌ زن‌ كافر ذميه‌ داخل‌ مي‌شده‌ و خلخال‌ و دست‌بند و گردن‌بندها و گوشواره‌هاي‌ او را مي‌كند و آن‌ زن‌ نمي‌توانسته‌ از او ممانعت‌ كند مگر آن‌كه‌ صدا به‌ گريه‌ و زاري‌ بلند نموده‌ از خويشان‌ خود كمك‌ بطلبد، پس‌ دشمنان‌ با غنيمت‌ و دارايي‌ بسيار بازگشتند در صورتي‌ كه‌ به‌ يك‌ نفر از آن‌ها زخمي‌ نرسيد و خوني‌ از آنان‌ ريخته‌ نشد. اگر مرد مسلماني‌ از شنيدن‌ اين‌ واقعه‌ از حزن‌ و اندوه‌ بميرد بر او ملامت‌ نيست، بلكه‌ به‌ نزد من‌ هم‌ به‌ مردن‌ سزاوار است.

ویا در جنگ تحمیلی ما از سلاح شیمیایی استفاده نکردیم و یا نحوه برخورد با دشمن و اسیران تا حد امکان اخلاقی بود .

6- مومن دلش خالی از شهوات نادست است . بنابر این جنگ مومن پاک و اخلاقی است و عامل محرکش به جنگ شهوات دنیایی و انسانی نیست . استعمار و استثمار در عمل مومن جایی ندارد .
لن يستكمل العبد حقيقة الايمان حتى يؤثر دينه على شهوته و لن يهلك حتى يؤثر شهوته على دينه.

بنده حقيقت ايمان را به كمال نمى‏رساند مگر آنكه دينش را بر شهوتش مقدم‏كند. و هلاك نمى‏شود مگر آنكه شهوات را بر دينش مقدم سازد

7- در روايات، استقامت مؤمن در دين را فوق تحمل كوه تصوير كرده‏اند چون كوه را مى‏توان كند، اما بر ايمان مؤمن نمى‏توان نقصان وارد كرد.
ویژگی ایمان از مومن انسانی بسان سختی و بزرگی کوه خواهد ساخت .

المؤمن نفسه اصلب من جبل
نفس مؤمن [ از كوه ] سخت‏تر است.

روايات ديگرى، مؤمن را از «زبر الحديد» يعنى پاره‏هاى آهن سخت‏تر دانسته است. چون پاره‏هاى آهن را مى‏توان در اثر حرارت نرم كرد اما دين مؤمن را نمى‏توان سست نمود.

قال الصادق عليه السلام: إن المؤمن اشد من زبر الحديد ان زبر الحديد اذا دخل النار تغير و إن المؤمن لو قتل ثم نشر ثم قتل لم يتغير قلبه.

مؤمن از پاره‏هاى آهن سخت‏تر است زيرا پاره‏هاى آهن بر اثر حرارت تغيير مى‏كند اما اگر مؤمن را بكشند و زنده كنند و باز بكشند، دلش عوض نمى‏شود.
احساس عزت و غلبه: آيا كسى كه دلش با حق تعالى پيوند خورده است، ممكن است كه ترس و بيم داشته باشد؟ پاسخ منفى است. خوف از چه چيز؟ او با همه كاره عالم سروكار دارد، پس، از چه بترسد؟

مؤمن هميشه خود را غالب مى‏داند، چون با موجودى پيوند دارد كه همه عوالم وجود مسخر او هستند. درآيات قرآن صفت «عزت» اختصاصا براى مؤمن به كار رفته است. عزت حالتى است براى روح كه خويش را غالب مى‏بيند. چه كسى مى‏ترسد؟ آنكه خود را مغلوب مى‏نگرد. آنگاه كه از جنود نفس كه دشمنان درونى‏اند شكست خورد، از همه موجودات بيرونى نيز مى‏ترسد. امام صادق (ع) در اين زمينه فرموده‏اند:

ان المؤمن من يخافه كل شى‏ء. و ذلك انه عزيز فى دين الله. و لا يخاف من شى‏ء و هو علامة كل مؤمن.

[color=red]همانا همه موجودات از مؤمن مى‏ترسند، زيرا كه او به دين عزت يافته است [ يعنى محكوم هواهاى نفسانى نيست ] و از چيزى نمى‏هراسد و اين نشانه هر مؤمنى است.[/color]
8- ایمان از مومنین انسانهای با محبتی خواهد ساخت و این محبت زمینه ساز وحدت مومنین است . مومنین یک دل و یکرنگ هستند . اشداء علی الکفار رحماء بینهم . بعلاوه چراغ راه مومنین در شناختن دوست و دشمن است .
ايمان مى‏تواند ميان مؤمنان محبت بر قرار سازد. محبت پايه و محور ايمان است. «فضيل بن يسار» از امام صادق (ع) سؤال كرد كه آيا حب و بغض جزو ايمان است. حضرت فرمودند:
صديق عدو الله عدو الله.

دوست دشمن خدا، دشمن خداست.

بنابراين، مهمترين اثر اجتماعى ايمان، تنظيم حب و بغضهاى اجتماعى است.

قرآن كريم مى‏فرمايد: «لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو كان اباء هم او أبناءهم أو اخوانهم أو عشيرتهم».

[ اى رسول ما ] ! هرگز نمى‏يابى قومى را كه به خدا و روز جزا ايمان آورده باشند اما به دشمنان خدا و رسول مهر بورزند. اگر چه آنها پدران، فرزندان، برادران و اقوامشان باشند .

9- اطاعت و سرپیچی مومن از قاعده خاصی پیروی میکند و کورکورانه نیست اطاعتش از مافوق و سرپیچی اش تابع قواعد خاص ایمانی است . . مؤمن در برابر هر انحرافى مسئول است و بايد به مقابله برخيزد. مثلا فساد عملى را مى‏بيند، بايد براى دفع آن اقدام كند. باب «امر به معروف و نهى از منكر» براى همين منظور گشوده شده است. گاهى فساد عملى نيست، بلكه انحراف بينشى است. خود دين در معرض انحراف و تحريف واقع شده است. بايد مؤمن مقابله كند.

10- فرماندهی مومنین ویژگی هی خاصی را می طلبد و تابع رای و نظر دیگران ویا اکثریت نیست بلکه فرمانده باید صفات خاصی باشد و در دیانت و ایمان و تقوی و کاردانی و کارآمدی سرآمد زیر دستانش باشد .
فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا على هواه، مطيعا لامر مولاه فللعوام أن يقلدوه و ذلك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم.
پس از ميان فقها آنان كه صائن نفس و حافظ دين و مخالف هواهاى نفسانى و مطيع اوامر الهى باشند. بر عوام است كه از اينان تقليد كنند .

این حدیث ناظر به مقام نایب و جانشین امام زمان (ع) است و صفاتی که باید داشته باشد . این صفات و مراتب در سلسله مراتب فرماندهی بصورت الاقرب فالاقرب رعایت می شود .

11- شهادت و پیروزی برای مومن یکسان است چرا که در هر صورت برنده است .

12- خداوند وعده نصرت و یاری به مومنین داده است
ولینصرن الله من ینصره یعنی حتما خدا هرکس که یاری اش کند پیروز میکند

ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذا الذی ینصرکم من بعده و علی الله فالیتوکل المومنون - یعنی اگر خدا شما را یاری کند پس هیچکس بر شما نمی تواند پیروز شود اما اگر ( بجهت رویگردانی از خدا ) خدا شما را خوار و ذلیل کند هیچکس نمی تواند یاریتان کند . (پس) ومومنین باید که فقط بر خدا توکل کنند ( چون تنها یاور و قدرتمندترین و شکست ناپذیر است )

ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم . یعنی ای مومنین اگر شما خدا را یاری کنید پس خدا هم شما را یاری و نصرت خواهد داد و قدم هایتان را استوار خواهد ساخت

در آیاتی دیگر خدا وعده امداد الهی به مومنین می دهد مثلا در جنگ بدر ملائکه را به یاری سپاه اسلام فرستاد و همین ملایکه در زمان قیام امام زمان (ع) به یاری اش می آیند .

ویا در آیه 125 آل عمران فرموده است : بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم بخمسه آلاف من الملائکه مسومین - یعنی بدرستی اگر شما صبر و مقاومت در جهاد پیشه کنید و پیوسته متقی بوده و بمانید پس هنگامیکه کافران بر سر شما شتابان و خشمگین بیایند خداوند برای حفظ شما و نصرت و یاوری شما پنج هزار ملایکه را با پرچمی که نشان مخصوص اسلام است به مدد شما می فرستد .

ویا در آیاتی به مومنین می فرماید : ان یکن منکم عشرون صابرا یغلب ما تین و ان یکن منکم ماه یغلبوا الفا من الذین کفروا ذلک بانهم قوم لا یفقهون - یعنی ای پیامبر مومنین را به جهاد فرابخوان و تشویق کن به اینکه اگر بیست نفر مومن صابر باشند خداوند آنها را بر دویست نفر دشمن غلبه می دهد و اگر مومنین صد نفر باشند خدا آنها را بر هزار نفر از دشمنان غلبه خواهد داد این بخاطر آنست که کافران نمی فهمند ( توضیح فهم و ادراک مومن در بالا ذکر کردیم ) .
یعنی اگر توان و نفرات و تجهیزات مومنین صابرین یک به ده باشد خدا آنها را غلبه می دهد .

در آیه ای دیگر می فرماید : ان یکن منکم ماه صابره یغلبوا ماتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله والله مع الصابرین - یعنی ای مومنین اگر شما صد نفر صابر باشید بر دویست نفر از دشمنان غلبه میکنید و اگر هزار نفر صابر باشبد بر دو هزار نفر از دشمنان باذن خداوند غلبه خواهید کرد و خدا با صابرین است.پس اگر مومنین صابرین یک به دو باشند در برابر دشمن خدا آنها را پیروز میکند . والبته این بمعنی آنست که اگر توان و نفرات و تجهیزات مومنین نصف دشمن باشد خدا آنها را پیروز میکند .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان یک سوال
چرا در باور اکثر ما {عامه مردم} براین باورند فقط ما ایمان داریم؟؟
تعریف ایمان از نظر من عقیده ایی که ما باور داریم حالا چه خوب چه بد ؟
به نظر من همیشه ایمان رکن اساسی نیست
مثلا تو جنگ چالدران یا جنگهای ایران و شوروی
به نظر من رهبری حکم اوله و اعتماد داشتن به رهبر
اما رهبری هم تنها تعیین کننده نیست
در حقیقت بیشتر شبیه زنجیر هست تمام ارکان باید باشه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از علي - يا داش علي - گوردون سابق ! icon_frown


يه سوال نسبتا بزرگ :



ايمان به نصرت از جانب خدا


باور به نفس (خود باوري و خود اتكايي)


ايمان به رهبري (گاهي در نقش فرماندهي نظامي در نقش سياسي و يا مديريتي)


ايمان به توان تسليحاتي و داشتن سلاح برتر !


ايمان به زندگي پس از مرگ و از خود گذشتگي


ايمان به كار گروهي و حس سوسياليستي (يا همون خودكشي هاي دوركيم !)



-------

همه اينها اشكالي از ايمان هست و همگي باهم در نبرد نقش ميافرينند ..

حال كداميك به تنهايي منظور است ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]با تشکر از دوستان


[quote]همه اينها اشكالي از ايمان هست و همگي باهم در نبرد نقش ميافرينند ..

حال كداميك به تنهايي منظور است ؟[/quote]


موضوع بحث ما نقش ایمان در جنگ های امروزی است و همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم ، ایمان در کشورهای با فرهنگ توحیدی

به معنای نصرت از جانب خدا ، ایمان به حیات پس از مرگ و امثالهم است. در حالیکه در برخی کشورهای دارای فرهنگ شوونیستی

ممکن است ایمان به معنای ایمان به برتر بودن کشور و نژاد و تلاش برای حفظ آن در برابر بیگانگان باشد.

هر یک از این مفاهیم ایمان می تواند به جای خود و با توجه به فرهنگ و ایدئولوژی حاکم بر یک کشور مورد بررسی قرار بگیرد.

مخلص کلام : در این بحث منظور از ایمان ، معنای عام آن است نه صرفا ایمان به خدا و وعده نصرت الهی.

به عنوان مثال ایمان به نصرت الهی توسط ایرانیان در جنگ تحمیلی ، ایمان سربازان ژاپن به امپراتوری خود و تلاش برای مجاهدت در راه

او ، هر دو اینها مشمول این بحث ما می شوند.

منتظر نظرات دوستان هستم.

[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.