saiedtomcat

جنگ تحمیلی چگونه آغاز شد؟ + اصل سند و ترجمه

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سلسله مباحث بولتن نیوز پیرامون جنگ هشت ساله (1)
جنگ تحمیلی چگونه آغاز شد؟ + اصل سند و ترجمه
در این زمان مصر هم با امضای موافقتنامه کمپ دیوید نقش رهبری خود را در جهان عرب از دست داده بود و صدام حسین خود را برای پر کردن خلاء رهبری در جهان عرب شایسته می دید. اما وی نیاز به حادثه مشابهی مانند ملی کردن کانال سوئز در سال 1955 م داشت تا وی را رهبر جهان عرب کند. تصرف خوزستان می توانست ضمن زدن ضربه ای مهلک به ایران، عراق را به عنوان حامی دائمی کشورهای عربی شبه جزیره و نیروی نظامی برجسته خلیج فارس و مدافع وطن عربی معرفی کند...
سرویس تاریخی بولتن نیوز: در اوایل سال 1359 مقارن با اعلام قطع رابطه آمریکا و ایران که به محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی ایران منجر شد، درگیریهای عراق با ایران وارد مرحله جدیدی شد و صدام عملاً به ایجاد شرایط جنگی آشکار دست زد.

در تاریخ 18 /1/1359 تنها یک روز قبل از اعلام رابطه آمریکا با ایران، صدام رئیس جمهور عراق اعلام کرد که ایران باید از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خارج شود.

عراق در روزهای 18 الی 23 فروردین ماه 1359 در مناطق مختلف مرزی به اجرای آتش خمپاره و توپخانه اقدام کرد و با هلیکوپتر و هواپیما به حملات نسبتاً سنگینی دست زد و درگیری های قابل ملاحظه ای ایجاد کرد. وخامت اوضاع به حدی بود که برخی نشریات غربی، مناقشات دو کشور را در آستانه شروع یک جنگ کامل خواندند. در این خصوص و به دنبال اظهارات مقامات عراقی نباید از اظهارنظرهای مقامات آمریکایی در کاخ سفید غافل شد. نشریه «دیلی اکسپرس» چاپ انگلستان در تاریخ 11 آوریل 1980 به نقل از یکی از مقامات کاخ سفید می نویسد: «آمریکا به بررسی عملیات احتمالی نظامی از قبیل محاصره دریایی و هوایی ایران و جنگ در بیابان پرداخته است.»

در همین ایام عراق علاوه بر ادامه و تشدید درگیری مرزی با ایران، در برخی از شهرهای مرزی ازجمله خرمشهر، توسط عوامل خود مبادرت به بمبگذاری و خرابکاری نمود. شرایط و وضعیت جدید، دو کشور را تا آستانه جنگ پیش برد .حالت جنگی اعلام شده توسط عراق نوعی فشار سیاسی و نظامی به انقلاب در جهت خواست آمریکا بود. آمریکا هر چند خود نیز به اظهاراتی تهدید آمیز می پرداخت اما هنوز به حل و فصل مطلوب مسئله گروگانها امید داشت. آمریکا از سویی به تحولات داخلی ایران ( مسئله بنی صدر و لیبرالها) امیدوار بود و از سویی دیگر راههایی چون حمله به طبس، کودتای نوژه و ... را در سر می پروراند.

به شهادت رساندن آیت الله صدر و خواهرش بنت الهدی در این اوضاع و احوال نشانه ورود صدام به مرحله تازه ای در کینه توزی و دشمنی با انقلاب اسلامی ایران و خراب کردن پل های بازگشت به هر گونه حل مسالمت آمیز اختلافات فیمابین بود. دولت آمریکا پس از عدم حصول نتیجه لازم و مطلوب از تشدید فشارهای داخلی و خارجی به جمهوری اسلامی، به ویژه پس از شکست عملیات نظامی طبس، کودتای نوژه را که از مدتها قبل طرح ریزی شده بود به مرحله اجرا گذاشت. بنا به اطلاعات واصله آمریکایی ها پس از ماجرای طبس طرح کودتا و جنگ را بررسی کرده و بنا به دلایلی کودتا را در اولویت قرار می دهند. مقدم داشتن کودتا بر جنگ علاوه بر اینکه زمان بیشتری را برای آمادگی در اختیار عراق قرار می داد، مزایای دیگری نیز همراه داشت و آن اینکه اگر کودتا موفق می گردید، وقوع جنگ منتفی و مقصود آمریکا سریع تر و بهتر حاصل می شد و اگر کودتا شکست می خورد به دلیل بالا رفتن بی اعتمادی نسبت به نیروهای ارتش و سرکوب ها و تصفیه هایی که لازم می شد، زمینه مناسب تری برای آغاز جنگ فراهم می گردید.

هم زمان با کودتا نوژه عراق در بیست منطقه مرزی درگیری ایجاد کرد و اوضاع را به گونه ای متشنج نمود که نظرها از داخل به مسائل مرزی معطوف شود. متعاقب شکست کودتا، صدام مجدداً برای آغاز جنگ اعلام آمادگی کرد. وی در یکی از سخنرانی های خود چنین گفت: « اینکه برای استرداد سه جزیره واقع در خلیج (فارس) که توسط شاه اشغال شده است، توانایی نظامی لازم را داریم. هرگز از زمان اشغال این سه جزیره، ساکت ننشسته ایم و پیوسته از نظر نظامی و اقتصادی برای پس گرفتن سه جزیره مذکور، آمادگی داشته ایم.»

واگذاری نقش جدید به عراق به منظور وادار کردن ایران به پذیرش خواسته ها و نظریات آمریکا موجب گردید تا عراق بلافاصله پس از شکست کودتا مقدمات لازم را با انتقال نیرو به نوار مرزی فراهم سازد.

اهداف عراق از تهاجم سراسری

دولت عراق بر اساس این باور که توازن نظامی به نفع این کشور تغییر نموده و تمامی عوامل ازجمله اوضاع ایران (1) شرایط منطقه و مناسبات بین المللی، به تحقق اهداف حاکمان بغداد کمک خودهد کرد، در تاریخ 31 شهریور 1359، پس از آنکه قرارداد 1975 الجزایر در تاریخ 17 سپتامبر 1980 (26 شهریور 59) از سوی صدام حسین لغو و تسلط کامل عراق بر آبراه اروند اعلام گردید، تهاجم سراسری خود را از هوا، دریا و زمین به خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد.

استعداد زمینی عراق در آغاز تهاجم، بالغ بر 48 یگان می شد که عبارت بود از 12 لشکر شامل 5 لشکر پیاده، 5 لشکر زرهی، 2 لشکر مکانیزه و همچنین 15 تیپ مستقل شامل 10 تیپ پیاده، 1 تیپ زرهی، 1 تیپ مکانیزه و 3 تیپ نیروهای مخصوص به اضافه تیپ 10 گارد جمهوری و نیز نیروهای گارد مرزی که شامل 20 تیپ مرزی می شد.

ماشین نظامی عراق با بهره مندی کامل از تجهیزاتی نظیر 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانک و نفربر، 400 قبضه توپ ضد هوایی، 366 فروند هواپیما و 400 فروند هلیکوپتر، از آمادگی عملیاتی مناسبی برخوردار بود.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/63488_888.jpg[/img]
بیانیه شورای امنیت درباره ابراز نگرانی از تشدید عملیات نظامی بین ایران و عراق و

در نتیجه تهدید صلح و امنیت جهانی و پشتیبانی از درخواست دبیر کل 22 سپتامبر

از طرفین منازعه برای کوشش جهت حل و فصل درگیری
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/63489_967.jpg[/img]
دولت عراق در تجاوز به ایران اهداف ارضی و سیاسی را تواماً دنبال میکرد. برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود، تصرف قسمتی از اراضی ایران واقع در جبهه مرکزی، تجزیه استان خوزستان ایران و اسرتداد جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، اهداف ارضی و مرزی عراق بود. سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران، عهده دار شدن ژاندارمی خلیج فارس و رهبری جهان عرب نیز از جمله اهداف سیاسی دولت عراق به شمار می رفت که به بررسی مختصر هر یک از این اهداف می پردازیم:

1 – برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرود

یکی از اختلافات عمده ایران و عراق، به مرز مشترک دو کشور در اروندرود مربوط می شود. دولت عراق همواره ادعا می کرد که اروندرود به آن کشور متعلق است و در مقابل، دولت ایران معتقد بود که اروندرود یک رودخانه مرزی و قابل کشتیرانی است.

2 – تصرف قسمتی از اراضی ایران

دولت عراق علاوه بر اروند رود در قسمتهای شمالی مرز بین دو کشور نیز به سرزمین ایران چشم طمع داشت. دولت عراق اراضی را که ادعا می کرد بر طبق موافقتنامه الجزایر 1975 م باید به آن دولت مسترد می گشت با توسل به زور به اشغال خود در آورد. پس از اشغال اراضی مذکور یعنی مناطق سیف سعد، زین القوس و میمک، دولت عراق ادعا می کرد که ضرورت دفاع از « اراضی غصب شده» ایجاب می کند که اراضی بیشتری از خاک ایران به تصرف نیروهای عراقی در آید. 12 روز بعد از اینکه عراق رسماً اعلام کرد که تمام اراضی غصب شده را آزاد کرده است، تجاوز گسترده ای را با 12 لشکر در منطقه ای به طول 550 کیلومتر به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد و معلوم شد ادعاهای توسعه طلبانه عراق بیش از آنچه در آغاز مطرح شده بود، می باشد. تنها پنج روز بعد از آغاز جنگ 30 هزار کیلومتر مربع از اراضی ایران به اشغال نیروهای عراقی درآمد. در اندک مدتی 10 شهر ایرانی خرمشهر، سوسنگرد، بستان، مهران، دهلران، قصرشیرین، هویزه، نفت شهر، سومار و موسیان اشغال شد و همزمان با اشغال سرزمینهای ایران صدام حسین ادعای « حقوق ارضی» نمود که تا قبل از جنگ وجود نداشت.

3 – تجزیه خوزستان ایران

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت عراق تلاشهای گسترده ای را برای تجزیه استان جنوبی ایران، خوزستان آغاز کرد. مشکلات طبیعی ناشی از انقلاب و ضعف دولت مرکزی ایران فرصت خوبی را برای دولت عراق فراهم آورده بود، تا برنامه های خود را درباره خوزستان به مورد اجرا گذارد. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی جعل حقایق تاریخی مربوط به خوزستان که با چاپ فراوان نقشه های جغرافیایی جعلی که در آن بخش هایی از سرزمین ایران، مانند خوزستان و بلوچستان از کشور تفکیک شده بود، پی گرفته شد و بغداد به صورت پایگاه جنبش های تجزیه طلبانه خوزستان درآمد.

4 – ادعای استرداد جزایر سه گانه

هدف دیگر دولت عراق از تجاوز به ایران، استرداد جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ وتنب کوچک بود. مقامات مسئول عراقی بارها در سخنان خود به مسئله جزایر سه گانه اشاره نموده و خواستار استرداد آنها شدند. این اظهارات در شش ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ایران شتاب بیشتری گرفت و مقامات عراقی ضمن اینکه از ایران استرداد جزایر مذکور را می خواستند، عراق را متعهد به باز پس گرفتن آنها می دانستند.

دولت عراق همزمان با تجاوز به ایران در 31 شهریور 1359، طرحی نیز برای اشغال جزایر سه گانه تهیه کرده بود، ولی فقط چند ساعت قبل از تجاوز به ایران، از اجزای آن منصرف شد، زیرا عمان، امارات متحده عربی و عربستان به علت عدم امکان موفقیت طرح مذکور، از همکاری با عراق خودداری کرده بودند. آنها اعتقاد داشتند که چون نیروی دریایی ایران آبهای اطراف را در کنترل خد دارد، هر گونه حمله ای به جزایر مذکور خطرناک است.

5 – براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران

آمریکا و دولت های مرتجع منطقه از همان روزهای نخستین پیروزی، از ناحیه انقلاب اسلامی احساس خطر کردند، مخصوصاً تحقیر آمریکا با اشغال لانه جاسوسی و شکست طلسم شکست ناپذیری قدرتهای بزرگ، باعث شد آمریکا علیه انقلاب اسلامی تدابیری اتخاذ کرده و در فرصتی مناسب ضمن حفظ موقعیت خود در هر منطقه، زمینه های سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را فراهم آورد. بنابراین هدف عراق به عنوان عامل آمریکا در منطقه، تنها آبراه اروندرود یا استرداد جزایر سه گانه نبود، بلکه هدف اصلی، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/63490_664.jpg[/img]
نامه وزارت خارجه ایران در 26 اکتبر به وزارت خارجه عراق

مبنی بر عمل به مفاد قرارداد 1975 و اعتراض به اقدامات تجاوزگرانه عراق و

اعزام عوامل مسلح نفوذی به استان های مرزی و نقض امنیت داخلی ایران
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/63491_444.jpg[/img]
– ایفای نقش ژاندارم خلیج فارس

پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد. سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلاء قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. صدام حسین که رویای چنین نقشی را در سر می پروراند، درصدد استفاده از این خلاء به وجود آمده در خلیج فارس بر آمد .

7 – رهبری جهان عرب

صدام حسین رویای رهبری جهان عرب را در سر می پروراند. از نظر ایدئولوژیکی، حزب بعث رسالت خود را ایجاد یک امپراطوری به رهبری خود می دانست و شعار این حزب « یک ملت عرب، یک مأموریت ابدی» بود. از نظر حزب بعث، اعراب به رغم تقسیم به کشورهای مختلف، همیشه ملت واحدی را تشکیل می داده اند و باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته و اعراب مجدداً ملت واحدی را تشکیل می دادند. رسالت تاریخی حزب بعث هم تحقق بخشیدن به این مسئله بود.

در این زمان مصر هم با امضای موافقتنامه کمپ دیوید نقش رهبری خود را در جهان عرب از دست داده بود و صدام حسین خود را برای پر کردن خلاء رهبری در جهان عرب شایسته می دید. اما وی نیاز به حادثه مشابهی مانند ملی کردن کانال سوئز در سال 1955 م داشت تا وی را رهبر جهان عرب کند. تصرف خوزستان می توانست ضمن زدن ضربه ای مهلک به ایران، عراق را به عنوان حامی دائمی کشورهای عربی شبه جزیره و نیروی نظامی برجسته خلیج فارس و مدافع وطن عربی معرفی کند.
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/63492_459.jpg[/img]
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/63493_579.jpg[/img]
دفاع مقدس

جنگ رسمی میان ایران و عراق با تهاجم گسترده نیروی هوایی ارتش عراق در 31/6/1359 آغاز شد و سپس نیروی زمینی ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر تجاوز سراسری خود را آغاز کرد.

عراق هجوم سراسری خود را در ساعت 14 روز 31 شهریور با حملات هوایی آغاز کرد وظرف چند ساعت 19 منطقه مهم، ازجمله فرودگاههای کشور را مورد هدف قرار داد و بدین ترتیب جنگی هشت ساله بر ملت و دولت ایران که تازه از بند رژیم ستمشاهی آزاد گشته بودند، تحمیل شد.

دفاع مقدس عنوانی است بر هشت سال مجاهدت، فداکاری و مقاومت مردم و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در برابر تجاوز رژیم بعثی عراق که با بهانه های واهی صورت گرفته بود. حضرت امام (ره) در این باره فرمودند: « این حکومت فاسد [عراق] به اسم این که شما ملت ایران، مجوسی هستید و فارس هستید و این جرمی است که شما فارس هستید، و به اسم عربیت وسردار قادسیه بودن، هجوم کرد به این کشور. ما و کشور ما هیچ وقت بنا نداشتیم و نداریم که به کشوری هجوم کنیم، لکن بعد از آن که به ما هجوم کردند، دفاع یک امری است که هم شرعاً واجب است بر همه و هم عقلاً.»

با بررسی وضعیت داخلی و خارجی دو کشور ایران وعراق در زمان آغاز جنگ می توان به روشنی دریافت که شرایط حاکم تماماً به نفع عراق و بر علیه ایران بود. ظهور حکومت مستقل جمهوری اسلامی در ایران که شعار آن نه غربی و نه شرقی بود، نمی توانست از نظر قدرتهای غرب و شرق خصوصاً دو ابرقدرت آن زمان آمریکا و شوروی، مطلوب باشد. بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی توطئه های فراوانی برای سرنگونی آن تدارک دیده شد که یکی از آنها جنگ بود. عراق به عنوان نماینده قدرتهای استعماری مورد حمایت کامل غرب بود. در حالی که ایران تقریباً در یک انزوای بین المللی قرار گرفته بود.











پی نوشت ها:

1- طارق عزیز طی مقاله ای در مجله الوطن مورخ 15 مه (اردیبهشت سال 59) اوضاع داخلی ایران را چنین ارزیابی می کند:

علائم برجسته اوضاع ایران که در سایه این حکمفرمایان می گذرد، چنین است؛

الف: تشت نیروهای نظامی.

ب: (تعدد) مراکز تصمیم گیری و وجود اختلاف میان رهبران سیاسی و مذهبی که هر کدام از آنها به یکدیگر اتهاماتی نسبت می دهند.

ج: کشمکشهایی میان اقلیتها و رهبران حاکم و عدم توانایی حل مشکلات آنها.

د: وجود هرج و مرج و ناامنی.

ه: توقف کارخانه های تولیدی، تزلزل اقتصادی، افزایش اشخاص بیکار.

و: آشفتگی درروابط خود با کشورهای منطقه و جهان.


[url=http://www.bultannews.com/fa/news/60313/%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%AF%D8%9F-+-%D8%A7%D8%B5%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87]منبع[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جنگ تحمیلی اینطوری شروع شد که بعد از روز جمهوری اسلامی تا تاریخ رسمی شروع جنگ که 31 شهریور باشه ارتش عراق 636 مورد به حریم هوایی و دریایی و زمینی ایران تجاوز کرد و بطور مثال در 16 شهریور منطقه ابداغ علی (اگر درست یادم باشه) تا قصر شیرین رو اشغال کرد و این 636 مورد به سران وقت اثر نکرد که نکرد و همون مثل معروف کسی که خودش رو به خواب زده باشه رو نمیشه بیدار کرد تا عراق اونقدر پررو شد که وقتی دید این همه حمله کرده و پاسخ درخور نگرفته پس یک حمله سراسری کنه و خوزستان رو از ایران جدا کنه که این پروژه بعد از شکست کودتای نوژه با حمایت امریکا و شوروی به شکل جدی کلید خورد و چند ماه بعد به ایران حمله شد.

اگر قبل از 31 شهریور مثلا در همان 16 شهریور نیروی هوایی عملیاتی مشابه کمان99 رو اجرا میکرد به احتمال زیاد اصلا جنگی شروع نمیشد.

ولی متاسفانه امثال بنی صدر حمله روز 31 شهریور رو هم به زحمت باور کردن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
البته نقد هایی هم به مقاله وارده مثلا:صدام کجا و ژاندارم خلیج فارس کجا آخه مگه چقدر از سواحل خلیج فارس مال عراق هست؟ اگه بگبم هیچی بیراه و دروغ نگفتیم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلسله مباحث بولتن نیوز پیرامون جنگ هشت ساله (2)
صدام گفت: چرا در خرمشهر از شيميايي استفاده نكرديد
صبح روز بعد 24/ 5/ 1982 از سوي فرماندهي خرمشهر دستور حمله به نيروهاي اسلامي صادر شد كه بايد در ساعت 7 همان روز صورت مي‌گرفت. دستور اين بود كه واحدهاي محاصره شده در خرمشهر محاصره را در هم شكنند و به پيشروي ادامه داده به لشكري كه از شلمچه به سوي خرمشهر عازم بودند بپيوندند. اين فرمان در حالي صادر شد كه...
بولتن نیوز: نقل خاطرات افسران عراقي كه در جنگ حضور داشتند، تازگي خاصي دارد. زيرا شما نيز مي تواني از ديدگاه دشمن خود نيز آگاه شوي. اين مطلب دست نوشته يكي از درجه داران عراقي است كه در شب آخر عمليات بيت المقدس و همچنين اتفاقاتي است كه بعد از آن در عراق افتاده:


**شب آزادسازي در خرمشهر چه گذشت؟

بعد از اينكه نيروهاي اسلامي توانستند گروه‌هاي پيشرو ما را نابود كنند تمام نيروي خود را در منطقه به كار گرفتند و همان شب از ديوار دفاعي به درون شهر رسيدند. در آغاز نيروهاي ما به دليل ضعف روحيه خود را تسليم مي‌كردند. همين‌ها بودند كه ايراني‌ها را به مناطق مين‌گذاري شده و انبارهاي اسلحه و مهمات، همچنين به طرف واحدهايي كه نه مي‌خواستند تسليم شوند نه درگير، راهنمايي كردند. اين وضعيت در تمام طول شب ادامه داشت. هزاران سرباز مضطرب عراقي در خرمشهر به اين سو و آن سو مي‌رفتند بي آنكه بدانند چه بايد بكنند؟

اما گروهي ديگر از سربازان به همراه افسران با تمام قوا مي‌جنگيدند چون فكر مي‌كردند اگر دستگير شوند اعدام خواهند شد. افسران اين فكر را در سربازان جا انداخته بودند كه اگر از اين مهلكه نجات پيدا كرديم به شما پاداش حسابي خواهيم داد. سرتيپ " خميس‌الدليمي " به 3 زن عرب تجاوز كرده بود و افسران ديگر نيز همچون او دست به اعمال شنيعي زده بودند.براي همين از عاقبت خود سخت مي‌ترسيدند و مي‌دانستند سرنوشتي جز مرگي فجيع در انتظارشان نيست. مقاومت اين گروه چند دليل داشت فرار از اسارت، فرار از مرگ، ترس از خشم صدام.

صبح روز بعد 24/ 5/ 1982 از سوي فرماندهي خرمشهر دستور حمله به نيروهاي اسلامي صادر شد كه بايد در ساعت 7 همان روز صورت مي‌گرفت. دستور اين بود كه واحدهاي محاصره شده در خرمشهر محاصره را در هم شكنند و به پيشروي ادامه داده به لشكري كه از شلمچه به سوي خرمشهر عازم بودند بپيوندند. اين فرمان در حالي صادر شد كه روحيه سربازان ما بسيار ضعيف بود و نسبت به عاقبت جنگ بدبين بودند. فرماندهان بر نفرات خود تسلط كافي نداشتند و به دليل درهم شدن واحدها نمي‌شد سرباز يك گروهان را از سرباز گروهان ديگر تشخيص داد.

[img]http://www.bultannews.com/files/fa/news/1390/6/31/63810_420.jpg[/img]

از طرف ديگر، در داخل شهر اسلحه و مهمات هم نداشتيم. نفربرها هم از كار افتاده بودند و هيچ كس جرات نداشت آنها را به حركت اندازد. تفنگ‌ها هم كار نمي‌كرد. سربازاني كه تازه به خرمشهر اعزام شده بودند نه از نقشه شهر اطلاعي داشتند نه از ميدان‌هاي مين. از نظر نظامي هم اين حمله كه بايد از درون شهر آغاز مي‌شد كار صحيحي نبود چون خرمشهر بيشتر حالت دفاعي داشت تا حالت هجومي. به هر حال بنا به درخواست فرماندهي دست به حمله زديم. از دستگاه‌هاي مكانيزه و زرهي هم استفاده كرديم. با اينكه سربازان نسبت به اين جنگ بي‌ميل بودند در برابر تانك‌ها مي‌دويدند. شايد براي اينكه از شدت نوميدي دست از جان شسته بودند. تلفات زيادي داديم در حالي كه چند متر بيشتر نتوانستيم پيش برويم چون نيروهاي اسلامي راه‌ ها را بسته بودند. به سرگرد " عبدعلي حسين العبودي " كه فرمانده گردان سوم از تيپ 44 بود،‌گفتم: تكليف چيست؟

سرگرد به گريه افتاد و گفت: اگر تسليم نشويم همه نابود مي‌شويم.

يك ساعت بعد كه به پناهگاه رسيديم با جسد او مواجه شدم. مي‌گفتند كه او خودكشي كرده؛ تيري به سرش اصابت كرده بود. باور نكردم ، ستوان خالد الدليمي هم گفت: يكي از سربازها او را كشت چون نمي‌خواست خود راتسليم كند.


**درگيري در بندر خرمشهر

نزديك ساعت 1 تانك‌هاي نيروهاي اسلامي به سوي مناطق استقرار ما پيشروي كردند كه با آتش سلاح‌هاي ما مواجه شدند. آنها هم نيروهاي محاصره شده ما را هدف آتش قرار دادند.در اين محل پناهگاه بزرگي وجود داشت كه تمام افسران رده بالا در آن جمع شده بودند و اگر يك موشك ايراني به آنها اصابت مي‌كرد مصيبتي بزرگ بر ما وارد مي‌شد.

نيروهاي ايراني هم از اين پناهگاه آگاهي كامل داشتند و سعي مي‌كردند به سوي اين پناهگاه شليك نكنند چون از نيروي موجود در آن باخبر بودند و مي‌خواستند اين گروه را به اسارت درآورند.
پس از اين درگيري، ايراني‌ها با بلندگو از افسران خواستند خود را تسليم كنند سپس يكي از آنها كه به زبان عربي مسلط بود به پناهگاه آمد و با افسران به گفت‌وگو نشست.
اين افسران بيشتر با لشكر 11 تماس گرفته كسب تكليف كرده بودند. به آنها دستور داده شده بود تسليم نشوند وقتي مذاكره به بن‌بست رسيد فرماندهي دستور داد همه خودكشي كنند، فرماندهي اين دستور را از قول صدام ذكر مي‌كرد. اين دستور، افسران را به دو گروه تقسيم كرد:

1- گروه اول به فرماندهي سرهنگ ستاد ناظم‌الخياط كه تصميم گرفتند خود را به نيروهاي اسلامي تسليم كنند.

2- گروه دوم كه آمادگي خود را براي مقاومت تا دم مرگ اعلام كردند. رهبري اين گروه به عهده سرگرد ستاد خيل ابراهيم و سرهنگ دوم ستاد قحطان ابراهيم بود.

اما سرتيپ ستاد خميس مخلف عبدالرحمن بين اين دو گروه سرگردان مانده بود و نمي‌دانست چه تصميمي بگيرد پس از اينكه سرباز ايراني بدون گرفتن جواب قطعي برگشت، افسران سرهنگ ستاد ناظم‌الخياط را مزدور و پشتيبان نيروهاي اسلامي معرفي كردند و مدعي شدند كه او باعث شده آنها به محاصره نيروهاي اسلامي درآيند.
سرگرد دخيل با فرماندهي تماس گرفت. و آنها را از شرايط موجود آگاه كرد. فرماندهي عراق براي دفاع از افسران محاصره شده تعدادي قايق از منطقه ام‌الرصاص به بندر فرستاد اما قايق‌ها نتوانستند كاري از پيش ببرند. بعضي از آنها غرق شدند و برخي ديگر نتوانستند خود را نجات دهند.

فرماندهي، يك هلي‌كوپتر حاوي مهمات و مواد غذايي به منطقه اعزام كرد اما اين كمك‌ها به دست نيروهاي اسلامي افتاد. آن گروه از افسران كه در آغاز موافق تسليم نبودند از حرف خود برگشتند و خواستند خود را تسليم كنند. اين هنگامي اتفاق افتاد كه نيروهاي ايراني بندر را به طور كامل تصرف كردند و قواي زرهي ايراني اطراف پناهگاه را محاصره كرد.در اين پناهگاه به جز چند افسر رده بالا، فرماندهان گردان و خبرگزاران اسناد محرمانه نقشه‌هاي ميادين و نقشه‌هاي دفاعي شهر نيز نگهداري مي‌شد. در يكي از اسناد آمده بود كه اگر شهر به تصرف نيروهاي اسلامي درآمد بايد با خاك يكسان شود و نيروها براي تخريب شهر هيچ ابايي حتي از به كارگيري سلاح‌هايي كه از سوي مجامع بين‌المللي تحريم شده است،‌ نداشته باشند.

**روز 24/ 5/ 1982

نيروهاي اسلامي در اين روز وارد خرمشهر شدند. نخست سپاهي‌ها آمدند. سپس تيپ زرهي و كاميون‌ها وارد شدند. سربازان عراقي خود را در كوچه‌ها، خيابان‌ها و خانه‌ها پنهان مي‌كردند. عده‌اي از آنها در همان حال طلا‌، نقره و بسياري اشياي ديگر را به سرقت مي‌بردند. بي‌آنكه بدانند آنها را كجا مخفي نگه دارند. آنها در پي پناهگاه به اين سو و آن سو مي‌دويدند. درحالي كه گلوله‌هاي ايراني‌ها دنبال آنها بود. شهر مملو از اجساد سربازان عراقي، نفربرهاي سوخته و سلاح‌هاي از كار افتاده بود. تعداد زيادي از نيروهاي ما كه به اسارت درآمده بودند به پشت جبهه ايراني‌ها منتقل شدند. لباس‌هايشان پاره شده بود. بدون كفش بودند و خون از بدن‌هاي زخمي‌شان جاري بود. عده‌اي از افسران رده بالا هم كه درجه نظامي خود را پنهان كرده بودند سعي مي‌كردند از اين وضع فرار كنند.

در روز 24/ 5/ 1982ايراني‌ها توانستند به طور كامل شهر را به تصرف درآورند. خبر سقوط خرمشهر، ضربه سنگيني بر فرماندهي ما به شمار مي رفت چون خرمشهر برگ برنده فرماندهي عراق بود.

عبدالجواد زنون- مسئول اطلاعات نظامي- در مورد خرمشهر گفته بود: با داشتن خرمشهر مي‌توانيم تمام گفت‌وگوهاي آينده را به نفع خود تمام كنيم. اما نيروهاي اسلامي با نقشه‌هاي خود دنيا را غافلگير كردند چون ما هرگز فكر نمي‌كرديم نيروهاي ايراني از سمت شمال پيشروي كنند. به ويژه از راه عبوري شماره يك چون اين منطقه، منطقه ظاهري پوشيده از آب بود. ما فكر نمي‌كرديم ايراني‌ها از سمت سدة‌التعادتي به ما حمله كنند چون در اين منطقه بهترين تيپ‌ها مستقر بودند. نكته ديگر اين كه منطقه پوشيده از مين و سيم‌هاي خاردار و آب بود. طوري كه اين دو محور در نقشه‌هاي نظامي ثبت نشده بود. ما كه گمان مي‌كرديم ايراني‌ها از طرف كارون حمله مي‌كنند تمام امكانات خود را در اين منطقه مستقر كرديم اما غافلگير شديم.

ايراني‌ها در مخفي نگه داشتن راه عبوري خود موفق بودند طوري كه راه‌هاي عبوري آنها دور از چشم نيروهاي ما چه زميني و چه هوايي بود. بر همين اساس توپخانه‌ ما هم نتوانست نقش فعالي داشته باشند. همچنين ايراني‌ها توانستند پل‌هاي نظامي خود را از چشم ما مخفي نگه دارند آنها اين پل‌ها را همسطح آب ساخته بودند.
ايراني‌ها در آغاز پيشروي خود بسيار موفق عمل كردند و توانستند بدون درگيري شديد تا جاده اهواز- خرمشهر پيش بيايند. سپس نيروهاي خود را جمع كردند و توانستند در منطقه سدة‌التعادتي ضربه سنگيني بر نيروهاي ما وارد آورند.


**چگونه از خرمشهر نجات يافتيم؟

در 24 /5 پس از سقوط خرمشهر، عده‌اي از واحدهاي ما توانستند فرار كنند. من سوار يك نفربر شدم كه در آن جسد تعدادي افسر قرار داشت. اجساد را از نفربر بيرون انداختم و حركت كردم و خود را با آن كه ايراني‌ها همه جاده‌ها را بسته بودند تا نزديكي اروند رود رساندم. درجه نظامي‌ام را هم كندم. سربازها فكر مي‌كردند من هم سربازم براي همين در طول راه به افسرها دشنام مي‌دادند و آنها را لعنت مي‌كردند. يكي‌شان گفت:
اين سگ‌ها بودند كه باعث درگيري ما شدند.

وقتي به كنار اروند رود رسيديم به آنها گفتم: تمام راه‌ها توسط نيروهاي اسلامي بسته شده.

يكي از سربازها گفت: پس بايد از اروند رود بگذريم.

گفتم: من شنا بلد نيستم.

يكي‌شان گفت: ما كمك مي‌كنيم.

لباس‌هايمان را درآورديم. ناگهان يك موشك به نفربر اصابت كرد و آن را سوزاند. شروع كرديم به شنا كردن. گلوله‌هاي دو طرف از بالاي سرمان رد مي‌شد. برزخ عجيبي بود. بمبي در نزديكي ما منفجر شد و يكي از سربازها را بلافاصله غرق كرد.بعد از يك ساعت به آن سوي اروند رود رسيديم. همه نيروهاي ما در حال عقب‌نشيني بودند هيچ كس به فكر ديگري نبود زخمي‌ها به حال خود رها شده و كشتگان با سلاح خود در ميان گل و لاي افتاده بودند. تعدادي نفربر، ‌سلاح‌ و مهمات را به مناطق ديگر انتقال مي‌دادند. خود را داخل يكي از آنها انداختم كه با سرعت زياد حركت مي‌كرد، نمي‌دانستم كجا مي‌رود. عده‌اي سرباز در ميان مهمات مشروب مي‌خوردند. در منطقه النشوه نفربرها و سربازان زيادي جمع شده بودن چون در آنجا فقط يك راه عبور وجود داشت كه همه مي‌خواستند از آن عبور كنند.

به هر حال نفربرها حركت‌ كرد. خود را خالي از حس و حيات احساس مي‌كردم و آرزو مي‌كردم اي كاش موجودي بي‌جان بودم تا از دست حكومت صدام در امان بمانم. به النشوه رسيديم. عده‌اي سرباز در پايگاه بودند. سرهنگ علي حنتوش به من گفت: خدا را شكر كه شما سالم هستيد چرا كه ما نام شما را در ليست مفقودالاثرها نوشته‌ايم.

در روز 26/ 5 تمام تيپ‌هايي كه سالم مانده بودند عقب‌نشيني كردند. روز بسيار بدي بود چون فرماندهي نظامي دستور اعدام زيدان نشانه شجاعت اعطا كردند. سرهنگ احمد به دليل زخمي‌شدن با عصا راه مي‌رفت. به من گفت: آرزو داشتم فرمانده منطقه باشم. اما مين به من خيانت كرد.

لبخندي زدم و گفتم: فكر مي‌كنم نشان شجاعت براي ما خيلي زياد است.

او برايم تعريف كرد: هنگام توزيع نشان شجاعت، صدام گفت: من از مقاومت شما در خرمشهر راضي نيستم. اين نشان‌ها براي سرپوش گذاشتن به تلفات ما در مقابل افكار عمومي است. كاش كشته مي شديد و عقب‌نشيني نمي‌كرديد. او خشمگين به ما نگاه كرد. بعد به طرف‌مان تُف انداخت و گفت: چهره ما و چهره تاريخ را سياه كرديد. چرا از سلاح‌هاي شيميايي استفاده نكرديد؟ من آرام نمي‌شوم تا روزي كه سرهاي شما را زير چرخ تانك‌ها ببينم. صدام حرف‌هاي زيادي زد كه همه آنها را نمي‌توانم بازگو كنم. در اين هنگام به سنگدلي صدام پي بردم. شايد در آن زمان خواست خدا همراه ما بود كه توانستيم از چنگ صدام نجات پيدا كنيم چرا كه او به حدي ناراحت و عصبي بود كه ليوان آبي كه در دستش بود روي زمين كوبيد و ذرات خرد شده ليوان را به سمت ما پاشيد. سپس يكي از ليوان‌هاي مقابل خود را روي ميز كوبيد كه خرده‌هاي آن در سالن پخش شد. بعد فرياد زد: اي واي خرمشهر از دست رفت. ديگر چطور مي‌توانيم آن را پس بگيريم؟ در اين موقع سرتيپ ستاد ساج الدليمي برخاست و گفت: ببخشيد قربان... صدام خشمگين به اونگاه كرد و گفت: خفه شو احمق ترسو. همه‌تان ترسوييد و بايد اعدام شويد.

من خود را براي مرگ آماده كردم و در دل گفتم اي كامل، اي پسر جابر. امشب خواهي مرد و جسدت هم گم وگور خواهد شد.صدام فرياد زد: چرا به آنها شيميايي نزديد؟ يكي از افسران گفت: قربان در اين صورت سلاح شيميايي بر سربازان خودمان هم اثر كرد چون ما نزديك دشمن بوديم . صدام فرياد زد: به درك آيا خرمشهر مهم‌تر بود يا جان سربازان، اي مردك پست. او يكسره دشنام مي‌داد. آن قدر كه به اين نتيجه رسيدم اين مرد بويي از آدميت نبرده است. وقتي سرتيپ ستاد نيبل‌الربيعي شروع به صحبت كرد؛ فكر كردم صدام او را مي‌بخشد اما تا صحبت‌هاي او تمام شد صدام كفش خود را درآورد و به طرف او پرتاب كرد. كفش او ميان صف افسران رفت. محافظان بعدا كفش را به صدام برگرداندند.

[img]http://www.bultannews.com/files/fa/news/1390/6/31/63811_194.jpg[/img]

او در پايان سخنانش گفت: من درمقابل خود مرد نمي‌بينم. به خدا قسم كه همه‌تان از زن كمتريد. زن‌هاي عراقي از شما برترند. باز به صورت ما تف انداخت و رفت. محافظانش شروع كردند ما را با چوب زدن. اين در حالي بود كه افسران عالي‌رتبه گريه مي‌كردند و مي‌گفتند زنده باد صدام.
بعد از پايان جلسه محافظين صدام ما را ترسو خواندند و به ما دشنام دادند. با خود گفتم ترسو كسي است كه از ميدان نبرد فرار كند. شما ترسوييد كه در هيچ نبردي شركت نكرده‌ايد.
در راه بازگشت به خانه كه در منطقه زبونه بغداد است شنيدم كه مردم از پيروزي نيروهاي اسلامي و شكست ارتش ما سخن مي گويند. روزنامه‌ها هم نوشتند كه ارتش ما به دستور فرماندهي از خرمشهر عقب‌نشيني كردند. اين تبليغ به حدي گسترده بود كه افكار عمومي مردم را متوجه خود كرد و مردم اين گفته را باور كردند.
با خود گفتم: نجات واقعي در فرار از جنگ نيست بلكه در رهايي از نشان شجاعت است كه براي من حكم نشان مرگ را دارد.

* خاطرات كامل جابر (يكي از افسران رژيم بعث)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر فراوان از جناب سرهنگ saiedtomcat بابت مطالب مفیدشون

خیانتی که بنی صدر به ایران کرد شاید در تاریخمان بی مثال باشد.
البته او دست نشانده اعراب یا صدام نبود ولی قصد داشت تا از این موضوع در جهت فشار به حضرت امام و گرفتن دست بالا استفاده کند.

اگر صدام در اولی تجاوزش تودهنی جانانه ای مثل عملیات های کمان 99 و h3 میخورد هیچ وقت فکر جنگ با ایران ران میکرد.

هزینه های سرسام آور جنگ و تلفات جانی و مالی هشت ساله جنگ اگر در تاریخ و سیر تکاملی انقلاب اسلامی پیش نمی آمد ما الان خیلی جلوتر از مکان فعلی بودیم.

رشد و توسعه علمی ما در 5 ساله اخیر اگر از همان سالهای دهه 60 شروع شده بود الان کشور ما در زمره پیشرفته ترین قدرت های اقتصادی و نظامی و علمی جهان بود.
ای لعنت بر پدرت بنی صدر
:mrgreen:

لینک
کمان 99 درجه
[url]http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%86_%DB%B9%DB%B9[/url]

[url=http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%DA%86-%DB%B3]عملیات H3[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آناکین پدر ایشون مرد بزرگی بودن .کمی بیشتر رعایت کنید.ولی خدا لعنت کنه این خائن رو که حتی نام پدرش رو هم خراب کرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اپرا من منظورم لعنت به پدر ایشان نبود. این "جمله بر پدر کسی لعنت" نوعی ابراز انزجار از فردی خاص است و به خود او بر میگردد هر چند لعن بر پدر رفته.

گیرم پدر تو بود فاضل -- از فضل پدر تو را چه حاصل

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سعيد تامكت دستت درد نكنه اگه بازم هست ادامه شو هم بذار :mrgreen:

تو نوجووني خاطرات افسران و سربازان عراقي رو ميخوندم .... به نظرم جالبتره چون از ديدگاه دشمنته

حتي باهاشون برخورد هم داشتم و رودر رو پرسيدم :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
لعنت به بختیار به خدا حاضر بودم زنده زنده اتیشش بزنم اگه ار تش همون اول وارد جنگ می شد همون سال اول صدام با دادن تلفات سنگین جنگ تموم می کرد :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]لعنت به بختیار [/quote]

يختيار روچه كارش داري برادر جان؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.