Sorena_Noshad

شرح کامل سفر برژنف صدر هیئت رئیسه شوروی به ایران از زبان فرح دیبا

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

شرح کامل سفر صدر هیئت رئیسه شوروی به ایران از زبان فرح دیبا

با نام و یاد خدا

این مقاله شرح کامل سفر برژنف صدر هیئت رئیسه شوروی به ایران از زبان فرح دیبا هستش امیدوارم خوشتون بیاد.

مقدمه:

محمد رضا که در طول دوران روابط بحرانی با آمریکا از بعضی راهنمایی های شوروی برخوردار شده بود،دست به یک اقدام بی سابقه زد و ترتیبی داد تا ایران و شوروی به هم نزدیک شوند.او به مسکو اطمینان داد که مانع قرار گرفتن موشک های بالستیک پیمان ناتو در خاک ایران خواهد شد.شوروی ها با صدور اعلامیه رسمی از این تصمیم تهران استقبال کردند.این برای اولین بار بود که یک کشور هم پیمان غرب در مورد عدم استقرار موشک های هسته ای رسما به شوروی اطمینان میداد.محمد رضا با این تصمیم به آمریکای بعد از کندی هشدار داد تا زیاد او را تحت فشار قرار ندهند.اقدام مهمتر محمدرضا دعوت رسمی از لئونید برژنف و همسرش برای بازدید از تهران بود.

بریم سر اصل مطلب:

این سفر در سال 1342 انجام شد.

لئونید برژنف و همسرش به تهران آمدند.برژنف مردی بود که بر بیش از نیمی از جهان حکومت معنوی داشت.او ابروانی پر پشت و صورتی گوشت آلود داشت و از اهالی سیبری روسیه و سرزمینی یخ بسته در اقیانوس منجمد شمالی بود.
انسان چه تصوری میتواند از چنین مرد بزرگی داشته باشد؟ در تمام عمرم از رادیوهای غربی و از طریق مطبوعات آمریکایی شنیده و خوانده بودم که روس ها مردمانی خشن و سرد و بد برخورد هستند.ما همیشه فکر میکردیم شوروی،کشور عظیمی است که با تکیه بر نیروهای نظامی پرقدرت خودش می خواهد همه دنیا را زیر یوغ خود بگیرد!
باید بگویم پس از ملاقات با او و همسرش متوجه شدم،بیشتر آنچه از طریق رسانه های غربی علیه شوروی و مردم آن پخش می شود،کذب محض است.
اطلاعات ما از اتحاد شوروی براساس اخباری بود که از مجاری غربی،بویژه آمریکایی به دستمان می رسید.باید بگویم که کشورهای اروپای غربی (بویژه انگلستان) و آمریکا دستگاه های عظیم دروغ پردازی به راه انداخته بودند تا حقایق جامعه شوروی را وارونه نشان بدهند.
موقعی که برژنف به ایران آمد و مراسم تشریفاتی استقبال و دیدارهای رسمی به پایان رسید،موقعیت های خوبی به دست آمد تا من و محمد رضا به گفتگو با صدر هیئت رئیسه شوروی و دبیر کل حزب کمونیست این کشور بپردازیم.او مردی بود که بر سراسر اتحاد شوروی،اروپای شرقی و گروه دیگری از کشورهای کمونیست جهان از کوبا گرفته تا چین و کره شمالی حکومت معنوی داشت.
در این ملاقات،برژنف خیلی راحت و صمیمانه می گفت و می خندید.او سیگار برگ بزرگی در دست میگرفت و پس از نوشیدن لیوان مشروبش به سیگار پک های محکم میزد.به او گفتم:آقای برژنف آیا سیگار و مشروب به سلامتی شما لطمه نمی زند؟ برژنف جواب داد:عمر انسان دست خداوند بزرگ است و هر انسانی سرنوشت مختومی دارد که از قبل از تولدش برنامه ریزی شده و من خودم را به دست خدا سپرده ام!
برای من که شنیده بودم کمونیست ها به خدا،بی اعتماد و اعتقاد هستند،این حرف خیلی عجیب بود.برژنف که گویا قادر بود افکار انسان ها را از پشت صورتشان بخواند،به من گفت:شما با تعجب نگاه میکنید؟انتظار نداشتید من به خدا ایمان داشته باشم؟ و سپس بدون آن که منتظر پاسخ من باشد،گفت:هر انسانی با هر ایدئولوژی و باوری که دارد،در اعماق وجودش خداشناس است و پیروان همه ادیان و مکاتب فکری در نهایت خدا را به روش خود ستایش میکنند.چطور ممکن است یک انسان دانا،خدا را قبول نداشته باشد؟ما که می گوییم جهان به همین صورت وجود داشته و کسی آن را خلق نکرده اس،بیش از همه به خدا معتقدیم و معتقد هستیم که همه عالم و کائنات و کیهان در وجود خدا هستند و خدای بزرگ و ناشناخته،آن ها را حفظ و هدایت می کندو چون معتقدیم عقل و خرد انسان قادر به شناختن عظمت خداوند نیست و عمر کوتاه او هم اجازه نمی دهد به این شناسایی دست یابد،می گوییم بشر به جای آن که وقت کم خود را صرف موضوعی کند که مطمئنآ به شناخن آن نایل نخواهد آمد،خوب است فرصت زندگی خود را صرف ساختن دنیایی بهتر برای خود و همنوعانش نماید.
بعد برژنف برایم مثال های زیادی از معجزات الهی در جبهه های جنگ لنینگراد و استالینگراد آورد و من متوجه شدم روس ها عمیق ترین اعتقادات را به خداوند یکتا دارند.
مطلب دیگری که به یادم مانده است،سوال محمدرضا از برژنف بود.محمدرضا از او پرسید آیا درست است که شوروی میخواهد خود را به آب های گرم خلیج فارس و اقیانوس هند برساند و این نقشه از زمان تزارها وجود داشته است؟
برژنف گفت:این دروغ را ابتدا انگلیسی ها و سپس آمریکایی ها بر سر زبان ها انداختند و هدف آن ها این بوده است که کشورهای ایران و افغانستان را از خطر شوروی بترسانند و از این ترس استفاده کنند و آن ها را به زیر استعمار خود در آورند! برژنف گفت:حتی انگلیسی ها در این مورد،اسنادی را به نام تزار نیکولا جعل کرده اند.
برژنف به محمدرضا اطمینان داد که شوروی به هیچ وجه به فکر کشورگشایی نیست و حمایت حزب کمونیست شوروی از احزاب برادر در کشورهای جهان سوم به منظور بازی دادن آن ها در مبارزه با امپریالیزم آمریکا و متحدان ناتویی واشنگتن می باشد.
برژنف فرد بسیار آگاه و مردم دوستی بود.او به نظرم یک قدیس آمد!.برژنف گفت اتحاد شوروی،تمام امکانات اقتصادی خود را در اختیار کشورهای جهان سوم قرار داده است.فرق شوروی و آمریکا این است که آمریکاییان،امکانات اقتصادی کشورهای جهان سوم را غارت می کنند ولی شوروی امکانات خود را در اختیار آن ها قرار می دهد.در همان جا برژنف اعلام آمادگی کرد تا در ایران،یک کارخانه ذوب آهن بزرگ بسازد و ایران را وارد عصر صنعتی کند.تا آن زمان،ایران چند بار کوشیده بود صاحب ذوب آهن بشود،اما انگلستان و آمریکا مخالفت میکردند.حتی در زمان رضاشاه فقد،مقدمات تاسیس یک کارخانه ذوب آهن در ایران فراهم گردید و دستگاه های اولیه نیز از آلمان وارد و در نزدیکی کرج نصب شدند.اما با شکست آلمان در جنگ جهانی دوم و تبعید پدر شوهرم،انگلیسی ها از ادامه کار تاسیس ذوب آهن جلوگیری به عمل آوردند.
باید بگویم با این که محمدرضا در غرب تحصیل کرده و خوی و عادت غربی داشت بسیار تحت تاثیر اخلاق برژنف قرار گرفت و آشکارا به روس ها علاقمند گردید.
بعدا از زبان آقای صاحب اختیار(سرپرست خدمه کاخ های سلطنتی)شنیدم که برژنف موقع خوابیدن،تمام وسایل خواب را از روی تخت پایین آورده و روی زمین خوابیده است.او به چای هم علاقه زیادی داشت و چای را در نعلبکی می ریخت و فوت می کرد و هورت میکشید!

ادامه این دیدار ها رو بعدا منتشر میکنم(ادامه دارد)
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بیشتر شبیه کتاب دینیهایی بود که تو مدرسه پاس می کردیم. لحن خشک و بی معنیش بیشتر شبیه اندرزنامه میمونه تا دکر خاطره. هرچیزی رو شنیدید باور نکنید! icon_smile

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلامی دوباره.

ادامه...

در جلسه دوم دیدار و گفتگوی خصوصی ای که با برژنف داشتیم،او آشکارا و بدون پرده پوشی،محمدرضا را از خطر دوستی با غرب بر حذر داشت و به او گفت در غرب،دوستی و رفاقت و صمیمیت و عاطفه ابدا وجود ندارد و آمریکایی ها و انگلیسی ها وقتی مادر خودشان را با پول معاوظه می کنند،اگر لازم باشد دوستشان را هم سر می برند!
برژنف گفت:قدرت آمریکا در دست کمپانی های نفتی و اسلحه سازی است و این کمپانی ها هم اکثرا متعلق به یهودی ها هستند.رئیس جمهوری و نمایندگان کنگره توسط شرکتهای نفتی و اسلحه سازی انتخاب میشوند.آمریکا خواستار نفت ارزان است تا چرخ صنایع خود را به حرکت در آورد و تولیدات خود را گران به کشورهای دیگر بفروشد.
او گفت:استعمار جدید،شکل خود را عوض کرده و خصلت غارتگرانه تری پیدا کرده است.استعمارگران جدید،سرباز و نیروی نظامی را که مخارج و هزینه سنگینی دارد،به کار نمیگیرند بلکه عوامل بومی خود را به قدرت می رسانند و این مزدوران محلی در حالی که دم از استقلال و ترقی مملکت و ملت خود می زنند،منابع ملی کشورشان را به کام استعمارگران آمریکایی و انگلیسی می ریزند!
آمریکا و انگلیس در برابر غارت منابع معدنی و طبیعی این کشورها پول اندکی می پردازند و این پول فقط به اندازه ای است که کشورهای استعمار زده بتوانند وسایل استخراج منابع خود را از غرب خریداری و با باقیمانده آن پول مقداری برنج و گندم وارد کرده و صرف تغذیه خود نمایند!
برژنف با زیرکی،وضعیت ایران را تشریح می کرد و محترمانه محمدرضا و حکومت ایران را به نوکری آمریکا و انگلیس متهم می نمود!
ولی ما چه می توانستیم بکنیم؟
درست است که آمریکا و انگلیس در برابر نفت ما پول کمی می دادند و ما همین پول اندک را هم صرف خریداری وسایل استخراج نفت از خود آن ها می کردیم و بقیه آن را هم برای واردات برنج و گندم آمریکایی هزینه می نمودیم!ولی آیا چاره دیگری داشتیم؟
اگر نفت خودمان را به آمریکا و یا انگلستان نمی فروختیم،به چه کشور دیگری صادر می کردیم؟
عمده شرکتهای معتبر نفتی جهان،یا آمریکایی یا انگلیسی بودند.بر فرض هم که ما به اروپا و یا آمریکا یا ژاپن نفت نمی فروختیم و در چاه های خود را مسدود می کردیم،دستاورد این کار فقط آن بود که مشتریان خود را از دست داده و آنها به سراغ عربستان،کویت و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس رفته و همین نفت را از آن ها با قیمت کمتری خریداری میکردند.
مخالفت و دشمنی و ستیزه جویی با غرب هم ممکن نبود زیرا آن ها در ارتش ایران و در سازمان امنیت ایران و در بین رجال سیاسی عوامل قدرتمند خود را داشتند و فورا با انجام یک کودتا زمام امور کشور را از دست محمد رضا گرفته و به دست فرد دیگری میداد.
ملاجظه می کنید که دنیای سیاست چه دنیای بی رحم و اهریمنی است؟در آن ایام که دنیا به دو قطب تقسیم شده بود،ما باید در مدار کشورهای غربی قرار می گرفتیم و به تمام وسایل آن تن می دادیم و یا همه ارتباطات خود را با غرب گسسته و به اردوگاه مقابل(شرق) پناه می بردیم که در آن اردوگاه هم باید به وسایل آن تن می سپردیم.این درست مثل آن بود که از چاله در آمده و به چاه بیفتیم!

ادامه دارد...

ببخشید یه جا نزاشتم آخه هم تایپ کردن سخته هم حجمش بالاست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب این تعریف و تمجید از یه دانشجوی هنر دانشگاها های فرانسه که اعتقادات کمونیستی داشت و در جوانی جز احزاب دمکرات بوده بعید نیست بیشتر دلیل این سفر هم از آب گل آلود ماهی گرفتن های فرح دیبا بوده است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خاطرات فرح رو بخونیم میفهمیم که گرایشات شدید کمونیستی داره
حتی ادعا میکنه محمدرضا بعدا به سادات گفته تازه الان دارم ارزش روسها رو میفهمم که به خاطر متحدانشون حتی حاظرند بجنگند ولی آمریکا هیچ حمایتی از من نکرد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue]نمی دانم چرا بعضی کاربران با وجود چندین ماه حضور و حتی چند صد پست و ایجاد چندین تاپیک در سایت میلیتاری و دیدن رفتار مدیران و قوانین باز باید به انها تذکر داده شود که زمانی که مطلبی را ارسال می کنید اگر از خودتان است نام خود( واقعی یا نام کاربری ) را و اگر قسمتی از یک کتاب است نام کتاب ،نام نویسنده و مترجم(در صورت وجود)، نام انتشاراتی و اگر از سایت و یا تارنمای دیگری برداشت شده است گذاشتن نام و لینک منبع الزامی می باشد.
پس از این نادیده گرفتن این گونه مسائل برای چنین کاربرانی قابل توجیه نبوده و بدون تذکری برخورد خواهد شد.[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][color=darkblue]نمی دانم چرا بعضی کاربران با وجود چندین ماه حضور و حتی چند صد پست و ایجاد چندین تاپیک در سایت میلیتاری و دیدن رفتار مدیران و قوانین باز باید به انها تذکر داده شود که زمانی که مطلبی را ارسال می کنید اگر از خودتان است نام خود( واقعی یا نام کاربری ) را و اگر قسمتی از یک کتاب است نام کتاب ،نام نویسنده و مترجم(در صورت وجود)، نام انتشاراتی و اگر از سایت و یا تارنمای دیگری برداشت شده است گذاشتن نام و لینک منبع الزامی می باشد.
پس از این نادیده گرفتن این گونه مسائل برای چنین کاربرانی قابل توجیه نبوده و بدون تذکری برخورد خواهد شد.[/color][/quote]

داداش من که نوشتم ادامه دارد منبع رو آخر مطلب می نویسن ولی چون شما گفتید:کتاب زندگی نامه فرح پهلوی انتشاراتش رو والا رو جلد نوشته بوده ولی جلدش کنده شده icon_smile

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
موقعی که در سعدآباد قدم می زدیم،به من گفت:شما چرا اقدامی برای درختکاری کوهها و تپه های اطراف تهران نمی کنید؟
برژنف از این که حاشیه جنوبی البرز،عاری از درخت بود،تعجب می کرد و توصیه می کرد در این مناطق درختکاری شود.او می گفت درختکاری در روسیه یک امر مقدس است و مردم برای ثواب،درخت می کارند!
برژنف از این که تهران در یک منطقه خشک و بی آب و علف بنا گردیده است،ابراز تعجب میکرد و می گفت در همه جای دنیا شهرها در کنار رودخانه ها و مناطق خوش آب و هوا شکل گرفته اند،چطور تهران در این منطقه ساخته شده است؟
من تعجب می کردم چطور یک انسان این همه دقت نظر و هوشیاری دارد که در یک اقامت کوتاه،محیط و آب و هوا و امکانات جغرافیایی و همه چیز را تشخیص می دهد.در میهمانی خصوصی ای که به افتخار او و همسرش بر پا کرده بودیم،یک گروه نوازنده سرگرم اجرای چند آهنگ ایرانی شدند.برژنف پس از اجرای دو آهنگ تقاضا کرد اجرای موسیقی تعطیل شود و در بیان علت این تقاضای خود گفت:موسیقی برای تمدد اعصاب و شادی افزایی خوب است.اگر موسیقی،حزن انگیز و ناراحت کننده باشد،اثر منفی دارد.او از غمگین بودن آهنگ های ایرانی اظهار تاسف کرد و گفت از غم،منزجر است و عاشق شادی است.
به همین خاطر ارکستر جاز حاضر در مجلس شروع به اجرای چند آهنگ شاد کرد و آقای ویگن-خواننده معروف آن زمان-یک آهنگ شاد روسی و یک آهنگ شاد ارمنی اجرا کرد که بسیار مورد توجه برژنف قرار گرفت.
مسافرت برژنف به ایران،شروع نزدیکی ایران و روسیه بود و پس از آن گام های بزرگی در راه بهبود مناسبات میان دو کشور برداشته شد.
شوروی در دوران حکومت اسدالله اعلم تلاش زیادی کرد تا روابط بهتری با ایران برقرار کند.از نظر محمدرضا نزدیکی با شوروی تا اندازه ای نوعی هشدار به آمریکا بود تا زیاد او را زیر فشار قرار ندهد.سفر رسمی لئونید برژنف و همسرش به تهران از 16 تا 23 نوامبر 1963(28 آبان تا اول آذر ماه 1342) این نزدیکی را تحکیم بخشید.
از حوادث جالب این بود که لئنید برژنف درست روزی تهران را ترک کرد که جان اف کندی در دالاس واقع در ایالت تگزاس ترور شد!

پایان

منبع:کتاب خاطرات فرح دیبا

نویسنده:فرح دیبا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=darkblue][quote]خاطرات فرح رو بخونیم میفهمیم که گرایشات شدید کمونیستی داره[/quote]


فرح رسما یک کمونیست بود. زمانی که وی در فرانسه مشغول به تحصیل بود ( به اذعان خود ) وابسته به گروه های چپی در فرانسه بود. وی در آن دوره به شدت از کمونیسم جانبداری می کرد. حتی یک بار در خاطرات خود گفته بود که اگر در دانشگاه کسی از همدوره ای های ما کمونیست نبود وی را بایکوت می کردیم.

جالبتر اینجاست که زمانی که صحبت ازدواج محمدرضا و فرح مطرح می شود و هنوز ازدواج این دو سر نگرفته بود ، برخی از نشریات اروپایی با درج مقالاتی این ازدواج را امری عجیب و غیر معمول توصیف کردند. اصولا زنی با گرایشات شدید کمونیستی نمی توانست همسر مناسب و ایده آل مردی با اندیشه های لیبرالیستی و گرایش شدید به غرب بوده باشد.

فرح بارهای بار این موضوع را اعلام کرده بود که : شاید باور این موضوع برای شما ساخت باشد ، ولی من هم درون کاخ یکی از بزرگترین مخالفان محمدرضا بودم و همیشه به خودم به خاطر ازدواج با یک مرد ترسو و بی اراده لعنت می فرستادم.[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote][color=darkblue]نمی دانم چرا بعضی کاربران با وجود چندین ماه حضور و حتی چند صد پست و ایجاد چندین تاپیک در سایت میلیتاری و دیدن رفتار مدیران و قوانین باز باید به انها تذکر داده شود که زمانی که مطلبی را ارسال می کنید اگر از خودتان است نام خود( واقعی یا نام کاربری ) را و اگر قسمتی از یک کتاب است نام کتاب ،نام نویسنده و مترجم(در صورت وجود)، نام انتشاراتی و اگر از سایت و یا تارنمای دیگری برداشت شده است گذاشتن نام و لینک منبع الزامی می باشد.
پس از این نادیده گرفتن این گونه مسائل برای چنین کاربرانی قابل توجیه نبوده و بدون تذکری برخورد خواهد شد.[/color][/quote]

داداش من که نوشتم ادامه دارد منبع رو آخر مطلب می نویسن ولی چون شما گفتید:کتاب زندگی نامه فرح پهلوی انتشاراتش رو والا رو جلد نوشته بوده ولی جلدش کنده شده icon_smile[/quote]

نوشتن منیع در پایان زمانی است که شما تمام مطلب را قرار دهید. عموما زمانی که از کتابی مطلبی را برداشت می کنند همان ابتدا نویسنده در یک پاراگراف کوتاه این موضوع را اعلام می کند. مخصوصا مطالبی که قرار است ادامه دار باشد. زیرا قریب به اکثر این چنین تاپیکهایی بعد از 3 یا 4 ارسال دیگر ادامه داده نمی شود و منبعی هم ذکر نشده است. یک تاپیک زمانی روی اسکرول خواهد رفت که منبع ان مشخص باشد.حال چه ادامه دار باشد چه تنها در یک پست باشد. شما می توانید با یک جستجوی ساده در یک موتور جستجو ( به عنوان مثال گوگل) نام کتاب و انتشارات ان را به دست اورید.این بار بنده منبع را ذکر می کنم تا منتقل شود. ولی امید است دوستان به این گونه مسائل توجه بیشتری نشان داده تا تاپیکشان در قسمت" ایجاد تاپیک در بخش جنگ" خاک نخورد.

نام کتاب: «كهن ديارا» خاطرات فرح دیبا پهلوي
سال نشر: 2004
ناشر: فرزاد
این کتاب به زبان فرانسه نوشته شد و سپس فارسی ترجمه شده است.(بدون ذکر نام مترجم)
اين كتاب تاكنون در ايران انتشار نيافته، اما دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران قرار را بر آن داشته تا ان را همراه با نقد تفصيلي به چاپ رساند.( اطلاعی از اینکه در حال حاضر چاپ شده است یا خیر ندارم)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من نسخه چاپ شده رو دارم البته مال چندین سال پیشه. icon_smile

مرسی از راهنمایی هاتون سعی میکنم رعایت کنم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][color=darkblue][quote]خاطرات فرح رو بخونیم میفهمیم که گرایشات شدید کمونیستی داره[/quote]



فرح بارهای بار این موضوع را اعلام کرده بود که : شاید باور این موضوع برای شما ساخت باشد ، ولی من هم درون کاخ یکی از بزرگترین مخالفان محمدرضا بودم و همیشه به خودم به خاطر ازدواج با یک مرد ترسو و بی اراده لعنت می فرستادم.[/color][/quote]

ثریا هم توی خاطراتش به مصدق میگفت شیر پیر ایران!!
واقعا این همسراش، آریا مهر رو چقدر قبولش داشتند!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصور می کنم نام کتابی که شما قسمتهایی از ان را زحمت کشیده و گذاشته اید "دخترم فرح (خاطرات فریده دیبا ،مادر فرح دیبا پهلوی) " باشدو یا شاید هم کتاب «دختر يتيم» نویسنده فرح دیبا پهلوی .
هر 2 ی این کتابها در ایران چاپ شده است که خود ایشان هر 2 را ساختگی و جعلی دانسته است. تنها کتابی که خود ایشان درباره ی خاطرات خود نوشته اند و خود ایشان تایید می کنند همان کتاب بالا می باشد که هنوز در ایران چاپ نشده است.(ممکن است در بازار سیاه موجود باشد)شاید هم دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران به حرف خود جامه ی عمل پوشانده و ان را همراه با نقد تفصیلی منتشر کرده باشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بله این کتاب همراه با نقد تفصیلی هستش.

من کتاب های زیادی از خاندان پهلوی دارم مثل دخترم فرح ظهور و سقوط سلطنت پهلوی مثل ثریا گریه خواهم کرد و........

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.