worior

بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

سلام
جناب آقا مصطفی مطالب جالبی فرمودید اما یک ایراد خیلی مهم داره. تقریبا متوجه شدم نظرتون چیه. میگید باید هرچیزی جای خودش نقد و بررسی بشه و نقاط ضعف و قوتش دست بیاد. خوب گفتید که ایران مدل حکومتی نداره درست اما مثلا این برنامه مدل توسعه اسلامی ایرانی پیشرفت نگاهی به این مشکل داره و احتمالا در نهایت میخواد مدل حکومتی مناسبی ارائه بده. علت اینکه اسلام نسبت به امروز مدل کاملی که پیاده شده باشه نداره اینه که کسی طرفش نرفته. یک حکومت مجموعه ای از خطوط قرمز و راهها هست که در برخی حکومت ها مثل کومنیست بسیار شدید و در بعضی دیگه بسیار کمتر هست. اسلام خطوط قرمز و راهها رو مشخص کرده. برخلاف نظر شما جمهوری اسلامی یک مدل بسیار قوی در ذات هست. شاید الان در جامعه ی ما مدل کاملی نیست اما این بیشتر به علت درست پیاده نشدنه وگرنه بهترین هست . نگاه کنید در اقتصاد سرمایه داری هرچند در ظاهر محرک است اما طبقات پایین جامعه نابود و طبقات بالای جامعه بیشترین سود رو میبرن.
در مورد اومانیست ها هم اینکه اتفاقا مشکل اونها همینجاست. ببینید دنیا اصولی داره و طبق اصولش حرکت میکنه . اومانیست ها قسمتی از اصول رو گرفتن و بخشی رو خودشون بهش چسبوندن دارن عمل می کنن. یعنی چی؟ ببینید نسبی گرایی صرف انسان رو دچار سردرگمی میکنه. به اطرافتون نگاه کنید می بینید معمولا هرچیزی که پیشروی با خودش داره یک استحکاماتی پشت اون هست وگرنه هرز میره. ماجرای اینا هم همینه. بعد مثل اینکه اینا بیش از حد هم به تجربه معتقدن که خوب هرکسی نمیتونه هرچیزی رو لمس کنه غیر از اینه؟
اما اون قسمت که باید علوم دنیوی رو ناکامل بدونیم درسته چون طبق دین ما تنها قسمتی از علم تا زمان امام زمان(عج) کشف میشه. پس اگر بخواهیم مدل حکومتی براساس اسلام داشته باشیم اون اصول درست رو جدای از مسائل انحرافی داریم پس می تونیم یک مدل تقریبا کاملی که البته در بین این مدل ها بهترین هست رو داشته باشیم.
درمورد فوکویاما هم که فرمودید این حرف ها در مورد شوروی هم مثل اینکه بود اما دیدید که نشد. در این مورد هم همینطور خیالتون راحت باشه دنیا رو اگر خودشون به آشوب نکشن بخاطر مدل حکومتی به آشوب کشیده نمیشه چرا که مدل حکومتی جدیدی داره میاد که همه مدلهای دیگه رو کنار میزنه و اون مدل اسلامیه همینطور که بانکداری اسلامی داره کم کم مورد توجه قرار میگیره و در شروع راهه.

موفق باشید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقاي صادق زيباكلام در كتاب (( جامعه شناسي به زبان ساده)) در مورد ((علوم انساني اسلامي)) حرف هاي جالبي دارند .
ايشان مي گويند براي مثال اقتصاد اسلامي در كشور ما چنين تعريف مي شود: (( اقتصاد اسلامي نه مانند اقتصاد كمونيستي دولتي مالكيت فردي را نقض مي كند و نه مانند اقتصاد سرمايه داري عدالت را ناديده مي گيرد.در اسلام هم مالكيت فرد مهم است و هم عدالت)).
و جامعه شناسي اسلامي: (( در اسلام نه مانند جامعه شناسي ماركس و دوركهايم اصالت فرد رد مي شود و نه مانند جامعه شناسي فرد گرا كاملا روي فرد تكيه مي شود.هم جامعه و هم فرد در جامعه شناسي اسلامي مهم اند))...
و كلي گويي هاي از اين دست.
مگر مي شود سيستمي باشد كه فقط حسن باشد و نه عيب؟!!
كلا در تعريف سيستم [b]اسلامي[/b] در جامعه ما هيچ چهارچوب معين و مشخصي وجود ندارد و فقط سعي مي شود معايب ساير سيستم ها را بگوييم ندارد و محاسنش را دارد!!!
قضاوت با دوستان...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام
این حرف شما یعنی چی؟
چون آقای زیبا کلام مدلی معرفی نکردن پس اسلام مدلی نداره؟
اسلام مدل خودش رو داره. مدلی که میگه در چه زمانی چه کاری باید کرد. مثلا برای اقتصاد ما در اسلام اقتصاد بسیار آزادی داریم که البته با کنترل هایی هم همراهه. یعنی هرکس در هر قسمتی میتونه فعالیت بکنه فقط نباید ضد منافع عموم باشه. البته اینی که گفتم مدل کامل اقتصاد اسلام نیست که قسمت بسیار ناچیزی است. مثلا میگه برخلاف کومنیست فرد مالک مال خود هست اما برخلاف غرب میگه کسی حق مالکیت چیزی که مال دیگران است را ندارد. مثلا شما حق نداری برای پول بیشتر به گرون فروشی روی بیاری.
توی اقتصاد غرب شما میتونی مالت رو از هر راهی بدست بیاری که این باعث زوال حکومت و از بین رفتن مستضعفین میشه. در حالی در اسلام آزادی برای درآمد گذاشته شده خط قرمزهایی هم هست که جامعه نابود نشه و نجات پیدا کنه.
موفق باشید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بنده فقط نظر آقاي زيباكلام را نقل كردم نه تاييد.
اين حرف شما هم تاييدي بر حرف ايشان است.
البته اين كه اسلام چيست و كدام است هم سوال آساني نيست.
در اين زمينه هم كتاب (( اسلام هاي متعارض)) آقاي اميرحسين خنجي منبع نسبتا خوبي براي مطالعه (البته با ديد انتقادي)) است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اسلام رو من همین قرآن و نحج البلاغه در درجه ی اول بعد کتب معتبر شیعی میدونم.
منظورت چیه؟
کدوم حرفشون رو تایید میکنه؟ اینکه اسلام مدل نداره یا اینکه اسلام مدل داره؟
موفق باشید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اسلام رو من همین قرآن و نحج البلاغه در درجه ی اول بعد کتب معتبر شیعی میدونم.
منظورت چیه؟
کدوم حرفشون رو تایید میکنه؟ اینکه اسلام مدل نداره یا اینکه اسلام مدل داره؟
موفق باشید.[/quote]
شيعيان اكثريت جهان اسلام نيستند دوست عزيز.
انتظار داشتم همين را بگوييد.
در اسلام ده ها و صدها برداشت و تاويل مختلف از دين وجود دارد و همگي هم خود را بر حق و ديگران را باطل مي دانند.
خوارج ، معتزله، اشاعره، سلفیون و ...
حیف که اینجا جای این بحث نیست ( بحث مربوط به ایالات متحده است) وگرنه مدارک فراوانی از همان کتب معتبر که شما آن ها را اسلام می دانید می آوردم تا نظر شما را پیش چشم دوستان به قضاوت و نقد بگذارم و کارایی مدل مورد نظر شما را برای جهان امروز بررسی کنیم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نگاه کنید. بحث ما ادیان دیگران یا قبولی بقیه نیست. عموم مردم ایران یک دین و یک مذهب رو قبول دارن.
اگر دلیلی دارید بگید تا منم دلایل خودمو بگم. اگر شما به حرفات فکر کردی ما هم کمی فکر کردیم. منتظر دلایل شما برای رد این مدل ها هستم.
راستی دلایل از قرآن و نهج البلاغه باشه لطفا چون طبق چیزی که فهمیدم بقیه ی کتب معمولا احادیث ضعیف هم دارن.
موفق باشید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ضمن عرض این که اینها برداشت های شخصی من هستند:
اگر قرار است مدلي باشد مدل بايد جهان شمول باشد و نه مختص به يك جغرافياي انساني خاص.
ثانيا كه همه مردم ايران پيرو يك مذهب نيستند.
ثالثا مشكل اصلي اين است كه قرآن( منبع اصلي) هم در تمام ديدگاه ها تاويل يكسان ندارد( البته طبيعي است) و بالفرض در همين مذهب شما تاويل قرآن بر اساس روايات كه منبعشان هم اتفاق همين كتابهايي است كه شما مي گوييد روايات ضعيف دارند صورت مي گيرد.
براي مثال در مذاهب و ديدگاه هاي اهل سنت سلفيون و حنبليان ديدگاه حديث گرا و روايت گرا دارند در حالي كه رويكرد معتزله عقل گرا و حنفيون عقل گراي تعديل شده است.
اگر ناراحت نشويد به نظر بنده تشيع اماميه هم بيشتر روايت و حديث گراست.
قرآن كتابي است انعطاف پذير و تاويل هاي متفاوت از آن مي شود.( هر كس طبق عقايد قبلي خود).
نظر بنده اين است كه اين فرقه ها و تفكرات در حد بالایی نه جوشيده از خود اسلام ، بلکه بازتولید تفکرات قدیمی پیش از اسلام میان طیف های مختلف مردم عربستان و تمدن هایی هستند که اسلام وارد آنان شد و سپس توسط نظریه پردازان این تفکرات بار آسمانی و قدسی یافت.
برای مثال تشیع از میان قبایل عرب یمنی تبار ، تسنن از میان مردم حجاز،تفکر خوارج از قبایل شرقی عربستان که با تفکرات مزدکی ایران ساسانی آشنا بودند،معتزله از میان ایرانیانی که به فلسفه یونانی گرایش داشتند،و تصوف از گوشه نشینی مانوی و مسیحی که بعدها با ورود قبایل آسیای میانه به جهان اسلام که دین شمنیستی داشتند تقویت شد.
البته هرکدام از اینها تاثیراتی هم از یکدیگر پذیرفتند.ولی پایه و اساسشان پابرجا ماند.
سپس با اقدامات حکومت ها و قبایل دارای قدرت ، این مبانی توسط فقها و علمای دینی با قدرت تلقینی بالایی تئوریزه شدند و نام اسلام بر خود گرفتند.
هیچ گاه هم مدل حکومتی مستقلی پدید نیامد، بیشتر اوقات بر همان مونارشی شبیه روم و ایران تاکید شد، گاهی شکل پیامبرشاهی خاورمیانه باستان بر خود گرفت و در مواردی معدود هم شکل انتخابی در ان پدید آمد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بابا اصلا بحث چیز دیگه ایه . ما الان دونبال اثبات مذهب تشیع یا اینکه آیا این مذهب باید حاکم باشه یا نه نیستیم که البته این هم میشه بحث بشه اما جای دیگه و من تا این حد سوادم قد نمیده. باید کارشناس دینی باشه.
اما این دین و این مذهب با همین کتابها یک مدل جهان شمول میتونه بده. البته نه اینکه بگیم پس برای کسایی که رباخواری رو حلال میدونن هم باید بشه. چون قوانین خودش رو داره. خلاصه اینکه این دین و این مذهب یک مدل کامل حکومتی و زندگی رو داره.
موفق باشید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان بزرگوار! فكر كنم اساسي از بحث خارج شدين!

جناب Moltke عزيز. نمي‌دونم شما چرا علاقه دارين همواره بحث‌هايي كه به اسلام ختم مي‌شه رو به سمت تفاوت شيعه و سني و عقايدشون ببرين.
عقايد شما درخصوص شيعيان، مملو از اشكالات ريز و درشتي است كه پاسخ دادن به اون، نيازمند تاپيكي مفصل هست. ولي خواهشاً مراعات بفرمايين و به هر تاپيكي كه مي‌رسين، مربوط يا نامربوط اين موارد رو درش بيان نفرمايين. چرا كه هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد.

اگه روزي روزگاري دوست داشتين واقعاً با مستندات درخصوص شيعه و سني مناظره بفرمايين، دوستان بسيار باسوادي در سايت تشريف دارن كه مي‌تونين در شرايط برابر با ايشان به مناظره بنشينين. ولي اين نحو كلام، بالاخص در تاپيك‌هايي كه ارتباط چنداني با موضوع نداره، سواي بي‌محل بودن سخن، به متلك‌ بيشتر شباهت داره تا بحثي منطقي.

پس اميدوارم از اين پس، رعايت بيشتري بفرمايين. چرا كه قبلاً هم بنده عرض كردم كه اساساً علاقه‌اي به ايجاد بحث‌هاي تفرقه‌افكنانه و وحدت شكن بين اعضاء سايت ندارم و دوست ندارم دوستي‌ها بخاطر اقليت‌هاي مذهبي يا تفاوت در عقايد ديني، آسيب ببينه.

اميدوارم از اين پس، به اين نكته‌ توجه كافي داشته باشيد.

-----------------------------------------------

برگرديم به بحث.

ابتدا پاسخ دوست جديد الورودمون به بحث‌ها (كه جا داره خدمت ايشان سلام و خير مقدم عرض كنم) رو مي‌دم و پس از اون، مي‌رم سراغ پاسخ برادران رسول و واريور.

ببينيد بزرگوار. منظور بنده به هيچ‌وجه اين نبوده كه اسلام، امكان ارائه‌ي مكتبي جامع رون داره. اتفاقاً بالعكس. موضوعي كه به علم الهي ارتباط داشته باشه، يعني بالقوه ظرفيت بسيار بالايي درش نهفته هست. ولي اين بسيار مهمه كه چطور و چه اندازه از اين ظرفيت استفاده بشه.

حتماً اون جمله‌ي معروف امام علي (ع) رو بخاطر دارين كه فرمودند «سلوني قبل أن تفقدوني». فكر بفرمايين منبع ناب علم پيش روي شماست. حالا طرف اومد چه سوالي پرسيد؟!!

پاسخ حضرت، نشانگر ناتواني ايشان و نداشتن علم كافي نبود. بلكه پرسنده از عقل كافي برخوردار نبود كه از اين منبع سرشار علم، استفاده‌ي صحيحي ببره.

مثالي ديگه. فرض بفرمايين اينيشتين براي چهار ساعت در دانشكده‌ي فيزيك دانشگاه تهران حاضر بشه. منطق مي‌گه كه هرچي سوال فيزيكي خفن داريم ازش بپرسيم تا گره از كار مسائل‌مون باز شه. ولي فرض كنين دوستان بيان با ايشان عكس يادگاري بگيرن، ببرن نايب با استاد چلوكباب فرد اعلاء بزنن، بعد برن يه دست فليون چاق كنن و آخر سر هم در دربند، يه آهنگ اصل ساسي مانكن بذارن و با استاد يه تكوني به خودشون بدن. سر ساعت چهارم هم ايشون تشريف‌شون رو ببرن.

حالا به نظر شما اينيشتين حرفي براي گفتن نداشت و يا اين دانشجويان از علم بالاتري برخوردار بودن؟! يا اينكه عقل‌شون اونقدر نبود كه از اين منبع علمي استفاده بفرماين؟!!

اين مثال‌هاي سطحي، داستان غم‌انگيز مسلماني ماست. وقتي منبع علمي نوراني چون قرآن (باقي رو مطرح نمي‌كنم تا دوستان دوباره بحث رو به بيراهه نكشن) در اختيار ماست و اتفاقاً براي هر مسئله‌اي، يا به صراحت و يا به اشاره پاسخي ارائه كردن و خود خداوند دين اسلام رو آخرين و برترين دين و پاسخگوي تمام نيازهاي بشريت معرفي كرده، ولي ما ازش فقط آيات ديني رو برداشت مي‌كنيم و به تقواي فردي و اجتماعي‌اش بسنده مي‌كنيم، نشانگر ضعف اسلام و ناتواني‌اش در ارائه‌ي مدل حكومتي نيست. بلكه نشانگر عقل ناقص ماست كه توان استخراج چنين گنجي، حتي در حد ظرفي كه در دست داريم ناتوانيم.

مثالي مي‌زنم كه عرضم رو بهتر برسونم.
در دوران دانشگاه، استاد عزيزي داشتم كه هم روحاني و هم اقتصاددان بود. البته توفيق حضور در كلاس‌هاي اقتصاد كلان و پول و ارز ايشون رو نداشتم و فقط تونستم با ايشون، مباحث موضوعي قرآن رو بردارم.

جلسه‌ي آخر تدريس ايشان، مباني اقتصادي در آيات قرآن بود كه جلسه‌اي فوق العاده جالب بود براي من و ديدم نظريات اساسي اقتصاد، تماماً در قرآن اومده.
پس از اتمام جلسه با ايشان به گفتگو نشستم كه چرا اين مطالب رو تجميع نمي‌كنين. ايشون فرمودن كه با چند نفر از دوستان حوزوي و اقتصاد دانش‌شون، قصد چنين كاري رو دارن و در حوزه‌ي قم در حال طرح‌ريزي مباني اقتصاد اسلامي هستن.

اين گذشت تا چند سال بعد كه فارغ التحصيل شدم، مجدداً سري به استاد زدم. خنده‌دار اينكه اقتصادداني مثل ايشون رو به سمت نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه!!! منصوب كرده بودن! ايشون گلايه داشتن از بي‌توجهي مسئولين امر به موضوع تحقيقاتي ايشون و اينكه معدود كتبي كه ماحصل كارگروه ايشان و دوستان‌شون بود نيز با بودجه‌ي شخصي به چاپ رسيد و حتي تبليغي بر روي اون نشد و توجهي نشد و چه و چه و چه ...!

الغرض اينكه اگر نگاه ما به دين اينقدر سطحي و البته شعاري نبود، امروز مدل مناسبي از حكومت اسلامي در اختيار داشتيم كه نه پاسخگوي موضوعات ديني، فرهنگي و اجتماعي، بلكه پاسخگوي تمام مسائل و موضوعات مورد نياز تشكيل و اداره‌ي يك حكومت در اختيار داشتيم. لكن ...!

--------------------------------------------------

اگر بنده اين موضوع رو عرض كردم كه طي 1400 سال حتي يك مدل مناسب حكومت اسلامي تبيين شده سراغ نداشتيم، به اين خاطر بود كه به ائمه‌ي اطهار (عليهما السلام) اجازه‌ي حكومت‌داري ندادن (طولاني‌ترين زمان حكومت ايشان، حكومت امير المؤمنين (ع) بود كه چهار سال و نه ماه به طول انجاميد كه عمده‌ي اون نيز نبردهاي سنگين جمل، صفين و نهروان بود). پس از ايشان نيز حاكمان مسلمان، كمتر توجهي به مباني حكومتي داشتن و عملاً اسلام از مدل حكومتي كنار گذاشته و صرفاً نام و قوانين شرعي اون، دنباله‌روي حكومت‌ها بود و لاغير!

الان هم چيز برتري در اختيار نداريم. الان هم به مدل حكومت‌هاي قبل داريم عمل مي‌كنيم. هرچند كه ذات جمهوري اسلامي، امكان ايجاد حكومتي مناسب و تبيين شده بر پايه‌ي اسلام رو به ما مي‌ده. ولي اينكه آيا اصلاً از اين امكان، حداقل بهره‌اي برديم پاسخش اساساً منفيه! نهايت تلاش‌مون هم برگزاري همايشات مختلفي بوده كه بيشترين هزينه و كمترين بازده رو داشته و فرداي روز هم اون مقالات، به بايگاني سپرده شده و فقط جزو رزومه‌ي كاري اساتيد شده!

پس طبيعيه كه اگه ما توان تبيين مدل حكومتي اسلامي رو نداشته باشيم، بايد هم دنباله‌روي مدل‌هاي اومانيستي باشيم!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست گرامی خدمت شما و دوستان دیگه سلام.
دقیقا منظور من رو بیان کردید. حرف منم در برابر بسیاری افراد همینه که بابا ما نتونستیم استفاده کنیم وگرنه اگر همین الان بیایم برروی دینمون کار کنیم به سرعت و فوق العاده یک مدل حکومتی کامل بدست میاریم. پس اسلام مدل حکومتی رو ارائه میده البته اینم بدونید کسی که می خواد چیزی رو بدست بیاره باید زحمت بکشه.
راستی منظور من اصلا تفاوت بین شیعه وسنی نبود که من در این زمینه علم زیادی برای بحث ندارم.
موفق باشید.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر واريور عزيز؛

[quote] پس اگر اجازه بفرمایید من سه برداشت عمده برای جوابم از حرفهای شما داشته باشم :
- مقداری سوسالیزه ( دخالت دولت ) شدن نظام اقتصادی آمریکا ولو در شرایط بحران منتفی هست و یا محدود به جریان های پوپولیستی موقتی بنا بر اقتضای شرایط ..
- روند کنونی وقایع اجتماعی در آمریکا به هیچ تغییر سطحی و عمقی در مدلهای اقتصادی لیبرالی نخواهد شد .
- در حال حاضر شاهد ترکیده شدن حباب عصر طلایی اقتصاد آمریکا هستیم که همچون انقباض اقتصادی دهه 30 بدون اینکه نظام سیاسی در آمریکا دستخوش تغیر بشه پشت سر گذاشته خواهد شد .. و اگر این برداشتها رو صحیح یا کافی نمیدونید ما رو تنویر بفرمایید ..[/quote]
اختيار داري بزرگوار. درس پس مي‌دم.

منظور بنده رو درست برداشت فرمودي.
البته اين، به اين معني نيست كه قطعاً اين بحران به اين سادگي‌ها پشت سر گذاشته خواهد شد. اگه فكري به حال اين قضيه نشه و قضيه دامنه‌ي بيشتري پيدا كنه، دردسرهاي بيشتري گريبانگير ايالات متحده خواهد شد. ولي چيزي كه فعلاً مشخصه، بحراني موقتي هست كه البته در اين چند ساله هم كما بيش شاهدش بوديم و مشكل حادي نيست.

لكن همون‌طور كه عرض شد درصورت جدي شدن وقايع، حتي مي‌شه انتظار تعديل در مدل اقتصادي ليبرال دموكراسي رو داشته باشيم.

[quote] اگر درست متوجه شده باشم منظورتون این هست که چین رکود شدید اقتصاد جهانی رو پیش بینی کرده و دست به چنین کاری زده تا بتونه سرمایه رو متعاقبا به گردش معکوس در بیاره یا مانع از فرار واقعی اون بشه ؟[/quote]
دقيقاً همين‌طوره.
چين، تجربه‌ي شوروي رو داشته كه بالاترين ميزان ذخيره‌ي ارزي رو تا قبل از فروپاشي داشته. ولي عملاً اين حجم سرمايه، كمكي بهش نكرد و با پايين اومدن گارد آهنينش، سقوط سريعي براش رقم خورد. سقوطي كه البته بيشتر مديون ايدئولوژيست ساده‌لوحي چون گورباچف بود تا تلاش غرب!
اما چين، تفكر بهتري مد نظرش هست. سعي كرده از ذخيره‌ي ارزي‌اش، به عنوان اهرم فشاري به غرب و بالاخص ايالات متحده استفاده كنه كه با قوانين بازار و سياست‌هاي انقباضي بالاخص، توان صادرات چين رو محدود و تضعيف نكنه. همچنين مبادله دو طرفه باشه و اينطور نباشه كه كمك‌هاي اقتصادي امريكا و غرب به چين، يك‌طرفه باشه و فرداي روز از اين محل، امتيازي اخذ بشه.

پس اين، يه سياست منطقي و حساب‌شده‌اس.
ولي اين رو گفتم كه در نظر داشته باشين هر اقتصاد قدرتمندي، لزوماً اقتصادي پايدار نيست.

[quote] در هر حال میتونیم بگیم که اقتصاد چین با تسلط و مدیریت دولت بر سرمایه ها و بازار آزاد پیش میره ؟
اجازه بدید دو فرض دیگه رو میتونم متصور بشم ... :
- اگر این روال و سرمایه گذاری های اون در بازارهای آمریکا و اروپا ادامه پیدا کنه دولت چین خواهد توانست به نحوی بر اقتصاد لیبرالی تاثیراتی ناسیونالیستی بزاره (ولو در حد یک تاثیر اسمی و غیر عملی)
- و اینکه در نهایت اگر غرب بتونه بحران رو مهار کنه و بخواد صدور تکنولوژی رو به بازار چین متوقف کنه خود به خود چین پس از مدتی از گردونه رقابت حذف خواهد .[/quote]
اين رو مي‌شه گفت. ولي بايد در نظر بگيريم كه چين، سال به سال بيشتر به سمت مدل اقتصاد ليبرال دموكراسي نزديك و نزديك‌تر مي‌شه و عملاً اين استحاله نه در غرب، بلكه در شرق داره بوجود مياد. در آينده‌اي نه چندان دور خواهيد ديد كه چين (كه همين الان فقط پوسته‌ي كمونيستي‌اش باقي مونده)، ديگه اثري از يك نظام ماركسيست – لنينيستي رو (حتي در اسم و ظاهر) نيز نخواهد داشت. خوك‌ها از آدم‌ها قابل تمييز نخواهند بود (اشاره به بند پاياني كتاب مزرعه‌ي حيوانات جرج اورول).

ولي اگه چين، مدل مستقلي رو ارائه مي‌كرد؛ هرچند تلفيقي، مي‌شد انتظار داشت حداقل در بعد اقتصادي، پيرواني داشته باشه. لكن تجربه نشون داده مدل‌هاي اقتصادي تلفيقي بدون پشتوانه‌ي ايدئولوژي‌هاي سياسي و اجتماعي، عملاً به استحاله از درون و كشيده شدن به يكي از سمت‌هاي تلفيق منجر خواهند شد.

[quote] مصطفی جان همونطور که در پاسخ به رسول هم فرمودید بطور مشخص این روال اقتصاد لیبرالی منجر به شکل گیری اختلاف عظیم طبقاتی میشه و در صورت ناتوانی دولت در ایجاد یک مقبولیت عمومی و کسب رضایت مردم ، در کشاکش بحران اقشار متوسط حذف میشن و اقشار ظعیف بخاطر روال کاملا خصوصی اقتصاد رو به نابودی و در نتیجه همین اشکال تظاهراتی که شاهد اون هستیم خواهند رفت ...

به نظرت این بحران اقتصادی که دولت نمیتونه ورودی بزرگ به اون داشته باشه در صورتی که حل نشه و بحران رکود هم بر اون افزوده بشه چه عاقبتی خواهد داشت و بازگشت به حالت بهبود به چه متغییر هایی احتیاج داره ؟[/quote]
ببينيد. تظاهرات فعلي به هيچ‌وجه نشان دهنده‌ي بحران و خطر نيست. موضوع يه چرخه‌ي ساده‌اس. بحران‌هاي اقتصادي، باعث تعطيلي واحدهاي خرد اقتصادي و تعديل نيروي واحدهاي كلان اقتصادي مي‌شه. اين تعديل و تعطيلي‌ها، باعث بيكاري چند ده هزار نفر و افزايش نرخ بيكاري در جامعه مي‌شه. به دنبال اون، اين جماعت كه غالباً وامدار بانك‌ها هستن، امكان پرداخت اقساط‌شون رو نخواهند داشت و در نتيجه، منزل و يا اموال قسطي‌شون به مصادره‌ي بانك درمياد.
در نتيجه خر اولين كسي كه مي‌تونن بگيرن رو مي‌گيرن و دولت رو محكوم مي‌كنن.

ولي همين جماعت با پيدا شدن كاري مناسب، خيلي ساده ميدان رو خالي كرده و به زندگي روزمره‌شون مي‌پردازن. يعني پشتوانه‌ي ايدئولوژيكي‌اي در اعتراضات‌شون وجود نداره و صرفاً به قول امروزي‌ها، درد نان دارن!

به همين دليل عرض مي‌كنم كه اين، خطر خاصي براي اقتصاد و همچنين مدل اقتصادي غرب نيست. خطر يعني يونان با بحران مالي وحشتناكش! از مدل‌هاي داخلي مي‌پرهيزم كه حساسيتي رو بوجود نياره.

اما بترس از زماني كه حقيقتاً اقتصاد غرب به خطر بيافته. تجربه نشون داده جنگ‌ها و فجايع خونين، با همين بحران‌هاي خطرزاي اقتصادي و يا اجتماعي آغاز شده! اگر نبود جنگ ويتنام و تخيله‌ي انرژي جوانان امريكايي، هيچ بعيد نبود كه گستره‌ي انقلاب‌هاي سرخ به ايالات متحده هم كشيده بشه و طرح‌هايي چون مك كارتيسم نيز پاسخگوي اين موج نباشه. يا بحران اقتصادي غرب و امريكا در دهه‌ي بيست و سي، باعث بروز جنگي خانمان‌سوز شد كه تلخي اون پس از 70 سال، هنوز از خاطر نرفته و حتي نسل‌هايي كه اون رو تجربه نكردن هم تلخي‌اش رو مي‌تونن حس كنن (البته بجز بچه‌هاي ميليتاري و ايران كه يهو نازي‌پرست مي‌شن!!).

پس ما نبايد با شنيدن بوي كباب، ذوق زده به سمتش بريم. چرا كه ممكنه نه تنها خبري از كباب بناب نباشه، بلكه در اون مكان خر داغ كنن!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ضمن عذرخواهي به سبب انحراف تاپيك...
به هيچ عنوان دنبال اختلافات مذهبي و ...نبوده و نيستم.
ولي براي من جالب اين است هرگاه وارد بحث نقد مكاتبي مانند ليبراليسم و كمونيسم و...مي شويم برخي دوستان سخن از مدل اسلامي و ...ميكنند و هيچ تعريف روشني هم برايش اريه نمي دهندو بحث را از مسير خارج مي كنند منظور من هم از بحث بالا همين بود وگرنه از اتهام طرح اختلاف مذهبي به خدا پناه مي برم.
البته در مطالب بالا مباحثي را مطرح فرموديد كه با شما توافق نظر ندارم و در صورت داشتن وقت كافي علاقه دارم با شما در اين موارد به بحث بنشينم.
بهتر است بحث به مسير درستش يعني مساله ايالات متحده و ساختارهايش برگردد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
و اما برادر رسول عزيز؛

خدمت شما بايد عرض كنم كه ما ظاهراً با دو زبان متفاوت با هم تكلم مي‌كنيم.
اجازه بدين عرضم رو روشن‌تر بيان كنم. شما دانش خوبي دارين. ولي بشدت دچار شعارگرايي هستين و اين، باعث كاهش محدوده‌ي ديد شما مي‌شه. يعني شما بحث مي‌فرمايين كه يا محكوم بفرمايين و يا تأييد. يعني حالت سومي در بحث‌هاي شما پيش نمياد، چون خودتون دوست ندارين بيشتر از اين بحث‌تون رو پرورش بدين.
از جهان بيني شما اين موضوع برمياد كه يا همه‌چيز بايد خوب و مناسب و مقبول باشه يا بد و منكوب و منفور. حالت سومي كه باعث آغاز گفتگو بشه وجود نداره. به همين دليل هم بحث كردن با شما، پيچيدگي‌هاي خاص خودش رو داره. چرا كه شايد به نوعي نگاه مطلق‌گرايي دچار هستين كه حتي حاضر نيستين نسبيت رو در كلام بپذيرين.

در جاي جاي فرمايش شما، واژه‌ي ماترياليسم بكار برده و طوري هم بكار رفته، گويي داريم از نوعي نجاست حرف مي‌زنيم كه به هر چيز بخوره، اون رو از پاكي دور مي‌كنه.
بخاطر دارم وقتي براي اولين بار با يك كتاب كه توضيحاتي سطحي درخصوص ماترياليسم ارائه نموده بود مواجه شدم، درست ديدگاه شما رو داشتم. ماترياليسم چوبي بود كه از نظر من مي‌شد باهاش هرچيزي رو روند. واژه‌اي كلي و بشدت كاربردي!
اما مطالعات بيشتر، اين رو بهم آموخت كه قبل از محكوم كردن، تحقيق كنم تا يه وقت راه رو به غلط نرم و اسير واژگان نشم.
احتمالاً در دايره‌ي واژگان شما سكولاريسم مساوي با بي‌خدايي (و قطعاً مردود)، ليبراليسم مساوي با جنايت (و محكوم)، كاپيتاليسم مساوي با سود انگاري (و محكوم)، كمونيسم مساوي با بي‌خدايي (و محكوم) و ... هست كه اينطور تا با واژگاني اينچنين برخورد مي‌فرمايين، سريع حكم رو صادر مي‌فرمايين و بحث رو منقطع.
اگه بنده مي‌دونستم شما اينطور مي‌خواين به بحث بپردازين، وارد چنين بحثي نمي‌شدم. چون اساساً بحث در علوم انساني، بدون مقايسه‌ي مدل‌هاي مختلف امكان‌پذير نيست و اگه همه‌ي مدل‌ها رو با تعريفي يك خطي بخوايم رد كنيم و بگيم چون خدا درشون نيست يا به قول شما ماترياليستي هستن، پس مردودن، يعني اينكه اساساً بحثي باقي نمي‌مونه و فقط همون شعار «اسلام پيروز است، آمريكا نابود است» رو در چنته خواهيم داشت.
صد البته دانش و معلومات شما بالاست و عرايض بنده هم جهت تخطئه‌ي مطالعات شما نيست. لكن اين رو بايد بدونين كه هر دانشي كه كسب مي‌فرمايين، بايد بكار برده بشه. والا مصداق همون شعر معروف سعدي مي‌شيم كه «علم چندان كه بيشتر خواني ...».

اما براي اينكه بنده هم شعارگرا نباشم، بياين مصاديق عرايضم رو خدمت شما تقديم كنم.
فرمودين :
[quote]1-اومانیسم مبتنی بر پذیرش ماتریالیسم هست و نه برعکس[/quote]
حقيقتاً بنده شگفت‌زده شدم از اين حكم تاريخي شما!
اينكه اومانيسم با اون جامعيت رو محدود مي‌فرمايين به ماترياليسم! و تازه حكم قطعي مي‌دين كه عكسش هم صادق نيست!! گويي شما اصل و اساس جهان رو فقط يا تو خداوند و دين مي‌بينين، يا ماترياليسم محكوم به فنا! گويي تعريف شما از اومانيسم، يعني انسان‌گرايي براساس اصالت ماده! به همين دليل هم ماترياليسم رو ريشه‌ي اومانيسم مي‌دونين!

[quote] 2-اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر پذیرش اتسانگرائیه چون مبتنی بر ماتریالیسم هست .یعنی این سیستم (وهر سیستمی) مبتنی بر مبانی و نگرش هایی نسبت به انسان ، خدا ، جهان ، اخلاق و فرهنگ هستند . یعنی اینگونه نیست که سرمایه داری به لحاظ اقتصادی قابل قبول باشه اما بلحاظ فلسفی، فرهنگی ، اخلاقی و سیاسی و اندیشه ای مردود باشه بلکه اینها اجزای یک پازل بهم پیوسته اند که تغییر در هر یک از اونها تغییر در سایر موارد رو بدنبال داره چرا که در علوم انسانی مسائل در هم تنیده و بهم پیوسته اند و از مبانی ساختاری و فلسفی شروع میشن و بعد نگاه شما به انسان و جهان ، غایت جهان و بشر رو بدست میدن و بعد ساختار استمرار حیات رو بر اون اساس پی ریزی میکنن . و اقتصاد از همین جمله است یعنی پسینی است نه پیشینی[/quote]
اين، يكي از مصاديق عرايضم در همه‌بيني جهان در ماترياليسم توسط شماست! اينكه اقتصاد سرمايه‌داري رو به ماترياليسم ربط بديم، لابد چون مبناي اسلامي نداره، يه طورايي شاهكار محسوب مي‌شه. شايد اگه شما مطالعه‌ي بيشتري درخصوص ماترياليسم، انواع اون، نظريات مختلفش، چگونگي پيدايشش و ... داشتين، اينقدر ساده حكمي قطعي صادر نمي‌فرمودين و ماترياليسم رو مبناي تعريف هر چيزي قرار نمي‌دادين (درست مثل اون چوب معروف كه در مكان‌هاي استخدامي نيروهاي مسلح قرار داره و اگه فردي قدش از اون چوب بلندتر باشه، مي‌ره براي مرحله‌ي بعد و اگه قدش كوتاه‌تر باشه، حتي اگه افلاطون و رمبو هم باشه جايي در اون محيط نداره!).

[quote] 3- در اسلام تمامی این مبانی فوق دارای تعریف خاص خودش هست و نتیجه اونها در قالب ریخته میشه . شما محتوا رو با قالب عوضی گرفتید و سپس حکم میکنید که پس ما دارای هیچ ساختار خاص خودمون نیستیم و حتی نمیتونیم در آینده هم باشیم (جبر تاریخی) . در حالیکه با عوض شدن مبانی انسانی ساختار منطقا میتونه عوض بشه . [/quote]
شما اگه عرض بنده رو با ديدي مثبت (و نه ايراد گيرانه، از جهت كوبيدن ديدگاه ماترياليستي بنده!) مطالعه مي‌فرمودين، مي‌ديدين كه تمامي افعال، ماضي بوده و نه مضارع و كوچكترين اشاره‌اي به آينده درش نيست! اگه اشاره‌اي هم نسبت به آينده شده، با همين ديد فعلي هست كه اگه اصلاح نشه، در آينده هم آبي ازش گرم نمي‌شه.

[quote] 4-اینکه شما نقطه قوت مارکسیسم رو در بی اعتقادی به خدا میدونید دور از منطق هست . مثلا بی خدایی چه حسنی برای مارکسیسم داشت ؟ جز اینکه از عوامل شکست مارکسیسم فقدان معنویت و پوچی ناشی از عدم توانایی و نقص در ارایه معنای هستی و زندگی و معنا بخشی به اون بود . همونطور که امام خمینی (ره) در نامه شون به گورباچف اشاره کردن و به موزه سیاسی رفتن مارکسیسم رو از همین امر ناشی دونستند .
دلیل بی اعتقادی اونها به دین به جهت یک مسئله تاریخی بود . یعنی اینکه از اونجا که جامعه اروپایی فئودالیته بود و از جمله بزرگترین فئودالها اربابان کلیسا بودند و این باعث ایجاد تشکیل نظام طبقاتی شده بود طبیعتا کلیسا حامی این نظام بود و این تلقی غلط رو به وجود می آورد که دین مدافع نظام طبقاتی و حافظ اون سیستم و بلکه خودش مولد اونه . البته این تصورشون هیچ مبنای نظری نداشت و صرفا بر اساس عملکرد غلط کلیسا بود . وگرنه کدوم آموزه دین باعث ایجاد طبقه خاص و ویژه میشه بر علیه اقشار محروم ؟؟؟ فکر میکنم دین برعکس این مطلب هست و آموزه های اون مثل انفاق ، ایثار ، صله ارحام ، وظیفه کمک به همنوع و دردمندی نسبت به همنوع ، وظیفه نسبت به همسایه ، مالیاتهای اسلامی مانند خمس و زکات و مالیاتهایی که حاکم اسلامی میتونه علاوه بر این موارد اضافه کنه ،وقف ، کمک به ایتام و .... در جهت عکس ادعای شماست [/quote]
همين ديدگاه شماست كه عرض مي‌كنم باعث گره خوردن بحث مي‌شه. چون از موضوعي كلي بحث مي‌فرمايين كه عمدتاً مبناي صحيحي هم نداره و صرفاً با جهان‌بيني شما همخواني داره! درست به سان مصاحبه‌ي اون بنده خدا در روز 12 فروردين سال 58 كه مي‌گفت «من به جمهوري اسلامي رأي مي‌دم! هركي هرچي مي‌خواد ورگه ورگه! چون نمي‌فهمه اسلام چيه! اول بره قرآن بخونه، نهج البلاغه بخونه ...!!». يعني اگه نظامي از نظر شما درش خداوند وجود نداشته باشه، به غايت بي‌خود و مسخره مي‌شه! حال اينكه همين نظام بي‌خود، نزديك به هشتاد سال بدون تزلزل حكومت كرد، ولي حكومت اسلامي ما در طي سي سال، چندين و چند بار تا لبه‌ي پرتگاه پيش رفت!

پس اگه كسي ديدگاهي متضاد با شما و درست با شعارگرايي شما داشته باشه، آيا مي‌تونه بگه خدا و اعتقاد به خدا باعث نابودي يا نزديك به نابودي شدن نظام اسلامي گرديد؟!!

بهتره از دامان شعار فاصله بگيريم.

اما درخصوص فرمايشات شما.
اولاً كه فئوداليسم ربطي به كليسا نداشت و نظامي به غايت مسن و قدمت‌دار بود. به تدريج كليسا نيز دچار فئوداليسم شد؛ والا اينكه كليسا باعث ترويج فئوداليسم بشه و سر فشار ناشي از فئوداليسم مردم از كليسا و خدا بدشون بياد و ضد خدا بشن، از اون دست تحليل‌هاي ناب هست كه فقط در كتب ديني دبيرستان يافت مي‌شه. شايد بهتر باشه مطالعه‌ي بيشتر و موثرتري (بدون پيش‌فرض اوليه‌ و صرفاً به دنبال اثبات حكمي كه از پيش صادر فرمودين) درخصوص فئوداليسم، جايگاهش در تاريخ و نتايجش بفرمايين.
ثانياً علت فروپاشي ماركسيسم هرچه كه بود، ربطي به پوچي و بي اعتقادي و ... نداشت! كما اينكه روسيه‌ي فعلي هم چندان تقيدي به دين ندارن! حالا اين رو در نظر بگيرين كه كشورهاي اسكانديناوي كه بعضاً عقايد شيطان پرستانه و يا حداقل اودينيستي دارن، لابد خيلي وقته كه سقوط كردن و خودشون خبر ندارن!
دوست گرامي! نمي‌شه نظام‌ها رو با چوب بي‌خدايي روند. كما اينكه كم نبودن حكومت‌هاي مسلماني كه خيلي زود فرو پاشيده شدن! دليل‌شون هم اعتقاد به خدا نبود!!
اساساً مباني و دلايل و علل فروپاشي حكومت‌ها، مجموعه مواردي هست كه مي‌بايست در تحليل، مورد بررسي و اشاره قرار بگيره! نه اينكه صرفاً با چوب بي‌خدايي بخوايم همه‌ي سقوط‌ها رو توجيه كنيم!
در غير اينصورت، نيازي به تاريخ و ترمينولوژي تاريخي و اينفوگرافي و ... نداريم! كافيه بگيم قذافي سقوط كرد، چون با خدا نبود. حسني سقوط كرد چون با خدا نبود. محمد رضا سقوط كرد چون با خدا نبود و ...!
اما اينكه خمس و زكات رو ماليات!!!هاي اسلامي ناميدين، يعني اينكه بايد كمي هم درخصوص مباني اسلامي مطالعه بفرمايين تا مفهوم خمس و زكات رو بهتر متوجه بشين! اگه اين‌ها ماليات هستن، پس لابد اگه حكومتي اسلامي نباشه، پرداختي از بابتش هم نبايست انجام بگيره ديگه!

جالب اينجاست كه اگه بحث بنده رو درست مطالعه مي‌فرمودين، عرض كردم كه «صد البته اين مدل، به ايجاد فاصله‌ي طبقاتي نيز منجر مي‌شه كه البته امري است اجتناب‌ناپذير و حتي در حكومت‌هاي اسلامي نيز اتفاق افتاده! حتي در دوران طلايي حكومت پيامبر اكرم (ص). اينجاست كه دين ما، براي كاهش اين فاصله‌ي طبقاتي، پيشنهادها و دستورات انساني‌اي چون خمس و زكات و انفاق رو ارائه نموده كه رعايت صحيح اون تو جامعه، ما رو از اين بليه هم تا حدودي دور مي‌كنه (كه البته متأسفانه در جامعه‌ي اسلامي عزيز ما چندان بهش توجهي نمي‌شه).».
ان شاءالله تاريخ رو كه نمي‌خواين دروغ بنامين و بفرمايين در حكومت پيامبر اكرم (ص) و يا علي (ع)، اختلاف طبقاتي وجود نداشت ديگه؟!
عرض بنده دقيقاً اين بود كه دين ما برتري‌اش اينجاست كه براي كاهش شكاف طبقاتي، مواردي مثل خمس و زكات و انفاق و ... رو ارائه نموده كه كاملاً هم انسانيه! ولي جالب اينكه همين مسئله علي‌الظاهر براي شما دستاويزي براي كوبيدن نظريات بنده بوده و عكس ادعاي بنده!!!

[quote] 5- بحث نقد مارکسیسم با دین صورت نمیگیره بلکه با میانی عقلانی و فلسفی و ... صورت میگیره . اما اینکه شما چطور برداشت کردید که نقد مارکسیسم رو بر اساس دین صورت میدن از عجایب هست . دینداران معتقدند که بحرانی که احساس پوچی و فقدان معنی در مارکسیسم بوجود آورده رو فقط دین پاسخگو هست که ادعای گزافی نیست . البته سایر مباحث نقد علمی و فلسفی خودش رو داره [/quote]
جالبه كه ابتدا مي‌فرمايين با مباني عقلاني و فلسفي. بعد بحث دينداران رو مطرح مي‌فرمايين و طبق معمول، پاي خدا رو وسط مي‌كشين و ادعا مي‌فرمايين ماركسيسم چون دين نداشت، احساس پوچي و فقدان معني درش بوجود اومد! پس سوال اينجاست كه چرا اين احساس، در حكومت هزاره‌اي پادشاهي مثل انگلستان بوجود نيومده؟! نكنه اونا پنهاني خداوند رو پرستش مي‌كنن و براي حفظ ظاهر، دين رو به گوشه‌اي گذاشتن و به سراغش نمي‌رن؟!!

دوست گرامي! دين، ابزار مشخصي هست و پرستش در فطرت انسانه. اين كاملاً صحيحه. ولي ما درخصوص مدل جامعه شناسي و مدل حكومتي صحبت مي‌كنيم؛ نه تقيدات فردي!
علي‌الظاهر شما از سكولاريسم نيز چيز زيادي اكتساب نفرمودين كه هنوز معتقدين نبود دين در حكومت پوچي بوجود مياره و باعث سقوطش مي‌شه!

[quote] 6-برای نقد لیبرالیسم لازم نیست که شما لیبرال بشید یا بقول خودتون تو جلدش برید بلکه باید اونو فهم کنید و سپس نقاط قوت و ضعف اونو استخراج کنید و نقد کنید اما این نقاط قوت و ضعف رو با کدوم شاخص میخواهید استخراج کنید در حالی که شما معتقد به نسبیت هستید ؟؟؟؟ [/quote]
اينجاست كه عرض مي‌كنم بنده و شما با دو زبان متفاوت داريم با هم تكلم مي‌كنيم.
دوست گرامي! يعني شما مي‌فرمايين نيازي به دانستن اصل و اساس هر نظام براي نقدش نيست؟!! يعني بنده هم بايد به روش شما، تعريفي يك خطي از اون نظام مطالعه كرده و سپس با چوب ماترياليسم و لابد ‌بي‌خدايي، اون رو منكوب كرده و سپس نداي نابودي‌اش و پيروزي اسلام رو سر بدم؟!
مي‌شه بفرمايين اين وسط، نقش تحليل چي مي‌شه؟! اگه قرار به اين باشه كه اين كار رو به طور بهتر و شيواتر، تحليل‌گران صدا و سيما انجام مي‌دن و نيازي به بازگويي بنده و شما هم نيست!

لابد نظامي كه بر پايه‌ي نسبيت بنا شده، غلط كرده كه بر اين پايه بنا شده و به خاطر اينكه تنيبه شه، نبايد نقدش كنيم تا آدم شه و به مطلق‌گرايي روي بياره؟!!

يادم هست در سايت، دوستي در پاسخ به ياوه‌گويي‌هاي بنده درخصوص وضعيت جنگ 33 روزه و لزوم مطالعه‌ي وارپلن رژيم صهيونيستي و مطالعه‌ي بيشتر درخصوص شيوه‌هاي نظامي اين جنگ، در پاسخي كوبنده به بنده فرمود كه نيازي نيست در اين خصوص مطالعه داشت!!! و معلومات نظامي داشت!!!! ما براي چي بايد درمورد جنگ صحبت كنيم! معلومه كه حزب الله برد و ...!!!

اين نگاه، كه براي اظهار نظر درخصوص موضوعي، نياز به مطالعه و دانش درموردش نيست و صرفاً مي‌شه با مبناي خوب و بد، درخصوصش نظر داد و باب بحث رو بست، حقيقتاً نگاهي شگفت‌انگيزه. لكن دوست گرامي! همين نگاه باعث مي‌شه كه چندان دوستان تمايل نداشته باشن طرف حساب فرمايشات شما قرار بگيرن و اميدوارم اين مسئله رو دال بر پيروزي خويش در بحث‌ها ندونين. چون همين كه نتونين با مخاطب همكلام بشين، يعني ضعفي در كلام نهفته هست كه من صد در صد اون ضعف رو دارم و شما نيز درصدي از اون رو. پس خودم و شما رو به اصلاح اين ضعف‌مون دعوت مي‌كنم.

[quote] 7-تعجب میکنم که شما چطور از نسبیت دفاع میکنید با اینکه هیچ جور نمیشه اونو اثبات کرد ؟؟؟؟؟ اصلا این قضیه که همه چیز نسبیه خودش نسبی نیست و مطلقه و خودش رو نقض میکنه . و اگه بگید بعضی امور نسبی هستند به این معنی است که شما عدم نسبیت رو در برخی امور پذیرفتید اما شما اگه بخواهید اموری رو که نسبی میدونید اثبات کنید هیچ دلیلی نخواهید توانست که ارائه کنید . اما اینکه شما نسبیت رو دلیل پیشرفت هم بدونید
نقد و بررسی و تلاش جهت ارائه نظری بینقص هیچ ارتباطی به نسبیت نداره . چون هر نظری رو که اثبات کنید تا مادامی که بهش معتقد هستید مطلق میدونید و بهش عمل میکنید و وقتی اونو نقض کردید و شواهدی رو بر علیه اون پیدا کردید می فهمید که برداشت شما از درستی اون غلط بوده و یا ناقص بوده واین تا جایی که به نظریه نهایی منجر بشه ادامه داره . مثلا شما نمیتونید بگید که راستگویی تا حالا درست بوده و از الان غلطه . ممکنه شما مواردی رو پیدا کنید که در اون موارد نباید راست گفت مثل به خطر افتادن جان اما این به معنی نسبیت راستگویی و نادرستی اون نیست بلکه فقط به این معنی است که این جمله دارای قیودی بوده که شما به اون توجه نداشتید . [/quote]
اين فرمايش شما نشون مي ده كه درخصوص نسبيت نيز مطالعه‌ي چنداني نداشته و احتمالاً به همون تعريف يك خطي از نسبيت كه در كتب دبيرستان بود بسنده فرمودين! چرا كه در كتب معارف دانشگاه نيز در اين خصوص، توضيحات بهتري رو ارائه فرموده كه شما رو از اين تعريف يك خطي كه «اين قضيه كه همه چيز نسبيه خودش نسبي نيست و مطلقه و خودش رو نقض مي‌كنه» رها كرده و ديدگاهي بهتر به شما مي‌ده. لكن احتمالاً از نظر شما، اين موضوع اونقدر حائز اهميت نبوده كه بخواين درموردش مطالعه‌ي بيشتري داشته باشين تا حداقل وقتي حقيري چون بنده رو مي‌كوبين، دليل منطقي‌تري ارائه بفرمايين!

نكته‌ي ديگه اينه كه همون‌طور كه در بالا عرض كردم، جهان‌بيني شما چون بر مبناي تمجيد و تكفير هست، اين ديدگاه رو نسبت به سايرين دارين. بطور مثال يا بنده بايد اسرائيل رو تكفير كنم و يا اينكه ازش دفاع كنم و طرفدارش باشم. حالت سومي كه به عنوان يك شخص سوم به نقد نظامش بنشينه رو به هيچ‌وجه قبول ندارين!
به همين خاطرم وقتي كه بنده به روش شما، نسبيت رو با يك خط محكوم نكردم، پس لابد طرفدار نسبيت هستم!

بگذريم.
اين فرمايش كه مي‌فرمايين [quote] نقد و بررسی و تلاش جهت ارائه نظری بینقص هیچ ارتباطی به نسبیت نداره . چون هر نظری رو که اثبات کنید تا مادامی که بهش معتقد هستید مطلق میدونید و بهش عمل میکنید و وقتی اونو نقض کردید و شواهدی رو بر علیه اون پیدا کردید می فهمید که برداشت شما از درستی اون غلط بوده و یا ناقص بوده واین تا جایی که به نظریه نهایی منجر بشه ادامه داره . [/quote]از اون نظريات شگفت‌انگيز هست!
دقيقاً چه كسي گفته كه نظريه‌اي كه اثبات مي‌شه مطلق فرض مي‌شه؟!! مثلاً اگه شما در جنگ، بعد بي‌سلاحي به يه كلاش درب و داغون برسين، اون رو مطلقاً بهترين اسلحه‌ي جهان مي‌دونين، مگه اينكه مثلاً M4اي، چيزي دستتون بياد؟!! يا اينكه نظامي كه ضعف‌هاي مشخصي داره و محققين اون سال‌ها دارن در نقدش پيپر مي‌دن، مطلق فرض شده؟!! اگه مطلق بوده كه نيازي به نقد و بررسي‌اش نبوده!
مثلاً اگه ما اعتقاد داريم اسلام، آخرين دينه، يعني نياز به بازنگري‌اش نداريم! ولي حتي احكامش رو مطلق در نظر نمي‌گيريم و باب اجتهاد رو باز نگه مي‌داريم!!

اما درخصوص مثال كاملاً مرتبطي!! كه فرمودين (بحث راستگويي)، بايد عرض كنم كه در حيطه‌ي اخلاق، تمامي دستورات، مطلق هستن، ولي تطبيق مصداق اون‌هاست كه كاملاً نسبيه!! يعني راستگويي امري خوب و مثبت هست، ولي شرايط راستگويي نسبي است و اساساً تعاريف مختلفي درخصوص راستگويي هست كه اون رو از مطلق بودن خارج مي‌كنه! يا بحث زيبايي! يا بحث عدالت! يا خيلي از بحث‌هاي ديگه!!
اين مسئله بطور كاملاً مشخص‌تري در فقه وجود داره و امري كه تا ديروز مي‌تونسته حلال باشه، حرام و يا بالعكس اعلام مي‌شه!!
البته اين بحث‌هاي سطحي درخصوص اخلاق، ارتباطي به نظريه‌ي نسبيت در مدل‌هاي حكومتي نداره و اساساً تعريف نسبيت در مدل هاي حكومتي، بسيار متفاوت از اين مسائل هست.


[quote] 8- تمامی مکاتبی رو که شما اسم بردید اعم از نازیسم و سوسیالیسم و کمونیسم و لیبرال همگی در اینکه ماتریالیستی هستن مشترکن یعنی مبتنی بر نوعی برداشت خاص از جهان و انسان و هدف عالم و انسان هستن که همگی مبتنی بر برسمیت شناختن اصالت ماده و نفی ماوراء و خدا هست . البته ممکنه کسی در این مکاتب خدا رو هم قبول داشته باشه اما بدلیل نفی شریعت و ربوبیت تکوینی و تشریعی معتقد به عدم دخالت دین و خدا در این امور میشه . سرمایه داری هم از اون جهت که اصالت و غایت رو در اقتصاد به سود میده و سود امری مادی هست و لذا ماتریالیستی تلقی میشه [/quote]
باز هم تعريفي شاذ از ماترياليسم!
حقيقتاً نمي‌دونم در اين زمينه چه پاسخي مي‌تونم خدمت شما عرض كنم. چون گفتني‌ها رو گفتم!
ولي باز هم عرض مي‌كنم!! دوست گرامي! لزوماً هر چيزي كه به ماده و عالم مربوط مي‌شه و اصلاً به قول شما ماترياليسم، مبناي تعريف نظام‌هاي سياسي نيست!
بعد هم من اول بسم الله آب پاكي رو روي دستان شما ريختم و از ماترياليسم بالاتر گفتم! مثلاً كسي ادعا كرده نازيسم و سوسياليسم و ...، برگرفته از دين مبين اسلام هستن كه شما سعي در اثبات ماترياليست بودن‌شون مي‌فرمايين؟!! صد البته اگه ماترياليست هم باشن، باز ربطي به بحث ما ندارن؛ مگه اينكه صرفاً در جهان‌بيني شما قرار گرفته و بعلت ماترياليست بودن، محكوم به فنا باشن!
والا اثبات اينكه مثلاً ماركسيسم بر پايه‌ي عقايد ماترياليستي بنا شده، اصلاً و ابداً شاهكار نيست! چون اين موضوع رسماً بيان شده!

[quote] 9-با سقوط لیبرال دموکراسی هیچ اتفاقی در عالم نمی افته و هیچ هرج و مرجی رو نباید شاهد باشیم چرا که دلیلی بر بی ثباتی نداریم . این سقوط به معنی این نیست که اقتصاد بدون سرمایه داری محال هست و یا بدون سرمایه داری مردم قادر به خرید و فروش و کسب ثروت و جابجایی کالا و خدمات نیستند. این فقط یک ادعای بی معنی است . [/quote]
و اينجاست كه من حقيقتاً مي‌مونم كه چي جواب شما رو بدم.
احتمالاً شما بايد يه مقدار كتب جامعه‌شناسي هم مطالعه بفرمايين تا با سير تكامل حكومت‌ها آشنا بشين!
نكنه شما فكر مي‌كنين اگه مدل حكومتي نباشه، هركس مي‌ره سر مزرعه‌ي خودش و هرچي مي‌كاره رو درو مي‌كنه و مي‌خوره و روزگار مي‌گذرونه؟!!
يا اينكه فكر مي‌فرمايين اگه نظريات اقتصادي كلاسيك‌ها نبودن، امروز مثلاً ما داشتيم تجارت بين‌المللي با اقتصاد هويجي راه مي‌انداختيم؟!!
آخه دوست من! شما چرا سعي مي كنين در مورادي كه تخصص كافي ندارين اينطور قاطع اظهار نظر بفرمايين!! من كلي وقت گذاشتم، نظريات مختلف رو گفتم، سير تكاملي مدل‌هاي حكومتي رو عرض كردم كه يه باره اثبات نكنم كه پس از ليبراليسم، حكومت آشوب برپا خواهد شد! اون‌وقت چون از نظر شما ليبراليسم محكوم به نابوديه (لابد چون بي‌خدا و ماترياليسته!)، پس نابودي‌اش هم هيچي نيست و هيچ اتفاقي نمي‌افته!! درست مثل اقتصاد قدرتمند ما كه اختلاس‌هاي چند هزار ميلياردي هم باعث مي‌شه آب از آب تكون نخوره! يا حكومت‌هاي مقتدري چون عراق و لبنان كه اگه يك سال هم نخست‌وزير يا رئيس جمهور نداشته باشن، هيچ مشكلي در كشورشون پيش نمياد!
من نمي‌دونم مبناي فرمايش شما چيه كه مي‌فرمايين اگه آخرين مدل حكومت جهاني هم نابود بشه، اتفاقي نمي‌افته و همه چيز گل و بلبل و خرم مي‌شه! شايدم ديدگاه شما، اينه كه با حذف ليبرال دموكراسي، جمهوري اسلامي مي‌شه مدل تمامي حكومت‌هاي جهان! مثل قضيه‌ي اون بنده خدا كه ازش پرسيدن اگه امريكا حمله كنه كره‌ي شمالي و جنوبي و ژاپن رو نابود كنه، از اينطرف هم به عراق و عربستان حمله كنه چه اتفاقي مي‌افته؟ طرف جواب مي‌ده «ايران مي‌ره جام جهاني»!! البته اين لطيفه، مربوط به دهه‌ي 90 هست!

حقيقتاً پاسخي براي اين فرمايش شما ندارم.

[quote] 10-ایجاد نظام جایگزین (کمونیستی) از دل سرمایه داری بیرون اومد که بدلیل مقاومت سرمایه داری در برابر خواست اکثریت بود . و اگه این نظام به مقاومتش ادامه میداد و خودش رو تعدیل نمی کرد بدون هیچ تردیدی فرو میریخت . در حالت فعلی هم همینطور هست . یعنی اگه در برابر تعدیلات ضروری مقاومت کنه بدون تردید با ایجاد نظامی جایگزین از درون خودش مواجه میشه چرا که مخالفین و اکثریت تا ابد منتظر نخواهند بود و اگه تعدیلات مورد خواست اونها اتفاق نیوفته خودشون اونو ایجاد خواهند کرد . [/quote]
اين هم حكمي جالب درخصوص تشكيل نظام كمونيستي (كه صد البته كمونيسم نظام نيست و يك مدل اقتصادي، سياسيه كه يك نظام كامل به حساب نمياد!).
جالب اينكه شما مباني نظام مبتني بر عقايد كمونيستي (كه ريشه در تفكرات افلاطون داره) رو برخاسته از نظام سرمايه‌داري مي‌دونين!! گويي ماركس و انگلس هم خزعبلاتي براي خود بافته‌ان و ظهور كمونيسم در روسيه‌ي تزاري، فقط به خاطر نظام سرمايه داري!!!! در روسيه بوده و لاغير! حالا اگه اون موقع روسيه اساساً به تكامل نظام اقتصادي نرسيده و هنوز مدل فئودالي‌اش رو حفظ كرده هم حتماً ارزشي نداره ديگه! چون ما اينجا، به عنوان يه ايراني وفادار به جمهوري اسلامي، فقط مي‌بايست نظام سرمايه‌داري رو به هر روش ممكن محكوم كنيم ديگه! مهم نيست كه حرف و مثال‌مون هم درست باشه يا غلط!!

[quote] 11-عدم کامیابی در دسترسی به مدل بومی صد درصد اسلامی بدلیل عدم اعتقاد مدیران بود نسبت به اینکه میشه از مبانی اسلامی نظامی اقتصادی رو اسنخراج کرد کما اینکه بارها هم اونو به زبون آوردندو همونطور که اشاره کردید با توجه به ناهمگونی اونها با مبانی فکری در داخل منجر به سقوط اونها شد . و این تنها نشون دهنده عدم توان فکری اونها بود نه اینکه منطقا امکانش نیست . بلکه نیاز به تفکرات عمیق و تبادل نظرات و نظریه پردازی های علمی و ایجاد فضای نقد و نشاط علمی هست که این مسائل در حوزه علوم انسانی مطلقا در کشور ما وجود نداره . اما اینکه اصلا امکان ایجاد سیستمی اقتصادی مبتنی بر مبانی اسلامی نیست فقط یک ادعا است چرا که با تغییر مبانی منطقا ساختار هم دگرگون میشه. در ثانی ایجاد یک نظام یک شبه ایجاد نمیشه کما اینکه نظام فعلی غرب در طی چندین قرن بوجود اومده . بنا بر این ما بلحاظ زمانی هم خیلی عقب نیستیم . [/quote]
فرمايش شما در اين خصوص كاملاً صحيحه (البته منهاي قسمت اول كه كمي تندروانه‌اس) و بنده هم اون رو قبول دارم.
در حوزه‌ي علوم انساني، ما از طرف ديگر بوم افتاديم و پس از مطالعه‌ي مكاتب مختلف، نميايم مدل بومي رو طراحي كنيم و فقط يا شيفته مي‌شيم و يا زده!
ايجاد يك نظام نيز يك شبه و يك ساله و ده ساله نيست! ولي انتظار نمي‌ره كه بعد از گذشت سي و سه سال از انقلاب، هنوز حتي در ايجاد مدل صوري حكومت اسلامي خويش نيز ناتوان باشيم و بدتر اينكه حتي به فكرش نباشيم و اهميتي نديم اون سيد جليل‌ عالي قدر داره اينطور فرياد مي‌كشه كه به توليد علم بپردازيد! مدل‌پردازي كنيد و ...!!

كماكان همه خوابيم واز اطاعت از رهبري، فقط تو راهپيمايي حاضر شدن و شعار «چشم من و امر ولي، جان من و سيد علي» و «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند» رو بلديم! والا همين بي‌توجهي به دستورات و توصيه‌هاي مكرر رهبري درخصوص جدي گرفتن علوم انساني و لزوم تحقيق و تفحص و ايجاد فضايي باز و آزاد جهت ارائه‌ي نظرات مختلف و كرسي هاي آزاد انديشي رو به همين سادگي ملعبه‌ي اقصاد سياسي خويش قرار نمي‌داديم و براي اينكه مثلاً شر مي‌شه و درگيري مي‌شه، بالكل صورت مسئله رو پاك نمي‌كرديم!

به همين خاطره كه عرض مي‌كنم با اين تفكر، صد سال ديگه هم به نتيجه نمي‌رسيم و براي رسيدن به مدل حكومت اسلامي، مي‌بايست اول انقلابي در افكار ما بوجود بياد و از قالب شعارگرايي خارج بشيم تا به متن برسيم!

[quote] 12-و اما بدترین چیزی که اصلا انتظارشو نداشتم این جمله شما بود "مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد" . واقعا انتظارشو نداشتم . چراکه این حرف دقیقا در تضاد با عدالت و خواست اکثریت هست .
اگر کسی سرمایه نداشت و یا اینکه دانش حفظ اونو نداشت و یا با مکانیسم سودآوری اون آشنا نبود می باید محکوم به از دست دادن سرمایه و اتلاف منابع و نشستن به خاک سیاه و مردن بشه ؟؟؟؟؟ آیا اینها باید برن بمیرن . ( حرف کارگزاران خرابندگی هم همین بود که باید خیلی ها زیر چرخ اقتصاد له و خورد بشن و بمیرن تا اقتصاد پیشرفت کنه و نرخ رشد اقتصادی بالا بره که در اینصورت منجر به رفاه عمومی میشه اما در عمل فقط به فربه شدن طبقه نوکیسه یا برخوردار شد و فقیر شدن عامه مردم و مردن خیلی ها بدون اینکه رفاهی اتفاق بیوفته و جامعه و عموم از پیشرفت اقتصادی برخوردار بشن ) . آیا سرمایه داران واقعا همه ثروتشون رو بر مبنای کارشون و سود و بهره تجارت و .. کسب کردن ؟ خیر اونها بر روی خون مردم سوار هستند نه استحقاق کارشون و سود منطقی سرمایه شون
این جمله مولامون علی (ع) هم هست که کاخی بنا نمیشود مگر آنکه کوخهایی خراب شده باشند .
فاصله های طبقاتی بدلیل انحصار سود در دست یک نفر یا یک گروه یا گروه هایی هست که با خارج کردن سایر رقبا با هر وسیله (چون هدف کسب سود هست و چون ایده ماتریالیستی هست بنا بر این به هیچ اخلاقی هم معتقد نیست و بنا بر این به هر طریقی اونو کسب میکنن) برای خودشون انحصار ایجاد میکنن و بر طبق نظریه سرمایه داری لیبرال بر اساس اصل آزادی که مبتنی بر فردیت هست به هیچکس حتی دولت اجازه دخالت و تعدیل اونو نمیدن و تمام سود رو منحصرا برای خودشون اختصاص میدن . [/quote]
عذر مي‌خوام!
عدالت از نظر شما چيه؟! اوني كه مولده و سرمايه‌گذاره و كارخانه احداث مي‌كنه و شبانه‌روز به اقتصاد كشورش كمك مي‌كنه (با هر انگيزه‌اي! ميهن‌پرستي يا سودپرستي!)، با اونكه فقط چند ساعت در روزش رو صرف كار كردن مي‌كنه و فقط از منابع ارتزاق مي‌كنه يكيه؟!! لابد بايد خونه بشينه و به پاس تنفس از اكسيژن موجود در فضا هم بهش پاداش بدن تا از نظر شما عدالت برقرار شه!
اين ادبيات شما (كه متأسفانه منشعب از ادبيات ماركسيستي ابتداي انقلاب تا به امروز هست كه دليلش هم برداشت مدل اجتماعي و فرهنگي ماركسيستي، بدليل عدم وجود مدل اسلامي!! بود كه در قبل عرض شد)، حسابي دردسر ساز داره مي‌شه!

برادر من! شما اگه يكصد ريال تو بانك پول بذاري، با سود 15% سالانه، 15 ريال سود مي‌بري! اگه يكصد ميليارد ريال پول بذاري، پانزده ميليارد ريال سود مي‌بري! يه معادله‌ي خيلي خيلي ساده‌اس!
نكنه منظور شما اينه كه مثلاً چون اون 100 ريال بيشتر نداشت، پس بايد به جاي 15 ريال سود، مثلاً 200 ريال سود بهش بدن؟! يا بالعكس اوني كه 100 ميليارد پول داشت، بايد به صلابه بكشنش كه كدوم كوخ رو خراب كردي كه به اين پول رسيدي و پدر پدر پدر پدرسوخته‌اش رو دربيارن تا ديگه از اين غلطا نكنه؟!! اونوقت اين مي‌شه عدالت از ديدگاه شما؟!!

بعد هم طبيعت مولد بودن اينه كه شما بيشتر درمياري و سود بيشتري مي‌بري (بر مبناي ريسك) و طبيعت كارگر و كارمند بودن اينه كه به اندازه‌ي كارت پول مي‌گيري و زندگي‌ات رو مي‌چرخوني! اين از قديم بوده تا الان! مثلاً كسي كه باغ ميوه داره، سودش بايد هم اندازه‌ي ميوه‌چين باشه؟! اگه آره، پس طرف ياسمنگولاست كه بياد باغ بزنه و كلي هزينه كنه و كلي خطر خشكسالي و باران و نابودي و حشرات مضر و دزدي از باغ و غيره رو به جون بخره، در حالي كه با همون ميوه چيني مي‌تونه سودي برابر يا حداقل به نسبت خوب نصيبش شه؟!!

حقيقتاً شما اين مدل عدالت اقتصادي رو از كجا آوردين؟!!
بعد هم شكر خدا درست به سان ماركسيست‌ها، اينجور مواقع ميايم يه سري جملات رو مطرح مي‌كنيم براي توجيه اين عدالت من‌درآوردي (كه اتفاقاً با اصول اسلامي هم كاملاً در تضاده!!). مثلاً ماركسيست‌ها به جمله‌اي از ماركس استناد مي‌كنن و ما به جمله‌اي از امام علي (ع) كه اتفاقاً شما هم بهش اشاره فرمودين! حالا كاري نداريم كه امام علي (ع) در ساير موارد چي گفته! چون برخورد ما با دين هم دقيقاً گزينشي هست و ترجيح‌مون اينه كه از بزرگان و ائمه‌ي اطهار و ... هم فقط جملاتي كه به نفع‌مون هست رو بخاطر داشته باشيم!
اساساً سياست‌ها هرچقدر تن‌پروانه‌تر و نون‌ها مفت‌تر باشه بهتره! مثلاً با طرح تحول اقتصادي دكتر احمدي نژاد موافقيم، نه به اين خاطر كه يارانه‌ها بلاي جان اقتصاد هستن و فشاري وحشتناك بر روي دوش دولت! بلكه به خاطر نفري 40 هزار تومان نقديه كه حسابي به آدم مي‌چسبه! چون همين موضوع به اذعان حجت الاسلام مصباحي مقدم، باعث شده كه كارگران انگيزه‌ي كمتري براي كار كردن داشته باشن!! و حتماً اين پول رو هم نشانه‌ي عدالت در جامعه مي‌دونن!!

طبيعيه كه اگه تعريف ما از عدالت، همين مسائل دم دستي باشه، بايد هم ديدگاه جنبش وال‌استريت رو ديدگاه عدالت‌محور بدونيم!!
اين هم معيار ادعاي بنده :
[quote] عدالت توزیعی چیزیه که اکثریت در وال استریت خواستار اون هستن و این اگه بخواد محقق بشه بمعنی تعدیل در نظام سرمایه داری و نقض اصول اون یعنی آزادی مطلق و اصالت فرد و سود هست و پذیرش عدالت در کسب سود و سپس توزیع عادلانه اون در بین اکثریت . و این یعنی مرگ سرمایه داری [/quote]
كه جالبه برادر رسول عزيز، حتي شعارهاي جنبش وال استريت رو هم ملاحظه نفرمودن كه اينطور جالب مي‌فرماين عدالت توزيعي!!! حالا خوبه من در پست‌هاي قبلي، كار ايشون رو راحت كرده و به مسئله‌ي خواسته‌هاي جنبش وال استريت پرداخته‌ام. لكن از اونجا كه برادر رسول براي محكوم كردن سرمايه داري و ايالات متحده به اين تاپيك تشريف آوردن و نه مطالعه‌ي نظرات حقير و ساير دوستان (كه قطعاً نظربات حقير ارزشي نداشت. ولي ساير دوستان نظرات خوبي رو ارائه فرمودن)، باعث شده كه هرطور كه تمايل دارن درخصوص جنبش وال استريت نظر بدن، نه اونطور كه واقعاً هست!
بعد هم با چند شعار مثل «آزادي مطلق» (كه نمي‌دونم از كجا آوردنش!!) و «اصالت فرد» (كه باز كاملاً مشخصه با تعريفي دم دستي از اين مسئله روبرو بودن كه حتي نمي‌دونن كاربردش كجاست) و «سود»، اذعان مي‌دارن كه پذيرش عدالت در كسب سود!!! به معني نقض اين موارد و مرگ سرمايه‌داري است كه حقيقتاً معادله‌اي شگفت انگيزه!

حال اينكه اولاً تعريف ليبرتي كاملاً مشخصه! تعريف مدل ليبرال دموكراسي هم بسيار مشخصه! تعريف سرمايه‌داري هم همچنين!
اصالت فرد اساساً در اين مسئله جايگاهي نداره! سود هم جزو بديهيات نظام سرمايه‌داريه و البته ابزاري است دست دولت كه با اون تعديلات اقتصادي رو انجام مي‌دن (مثل بستن ماليات بيشتر بر روي مشاغل مختلف كه همه‌ي دولت‌ها (منجمله ايران) اين كار رو انجام مي‌دن و ربطي هم به سرمايه دار و كمونيست و اسلامي نداره!!) و تا حالا نشنيدم مثلاً سياست‌هاي انقباضي مالي دولت‌ها، كه باعث كاهش سود و افزايش درآمد دولت مي‌شه براي افزايش خدمات رفاهي در سطح جامعه، باعث نقض سود و در نتيجه مرگ سرمايه داري بشه!

اين نشون مي‌ده كه اين دوست بزرگوارمون، كماكان بدون احساس نياز به مطالعه درخصوص اقتصاد، علاقه دارن براي تخطئه‌ي امريكا به هر ابزاري متوسل شن! گويي هدف، وسيله رو توجيه مي‌كنه! حالا هر وسيله‌اي كه مي‌خواد باشه!

-------------------------------------------

با وجود اطاله‌ي شديد كلام، ذكر چند نكته ضروري است :

1- برادر عزيز! مطالعه‌ي علوم مختلف بسيار خوبه. ولي نوك زدن به اون بسيار بد. چون هم راه رفتن كبك رو ياد نمي‌گيريم و نه راه رفتن خودمون يادمون مي‌مونه!! براي نقد يه نظام، به چيزي بيشتر از يه واژه يا يه خط تعريف نياز هست!

2- اگه ما قرار بود همه‌ي نظام‌هاي غير خدايي ديگه رو تخطئه كرده و بكوبيم، اصلاً نيازي به مطالعه‌شون نبود! اصلاً نياز به دانشي مثل فلسفه‌ي غرب نبود. كما اينكه برخي از برادران هم مثل شما فكر مي‌كنن و دارن زحمت مي‌كشن دونه به دونه دروس علوم انساني رو از دانشگاه‌ها حذف مي‌كنن تا با پاك كردن صورت مسئله، به اين نتيجه ملت رو برسونن كه جز اسلام، هيچ چيز خوب نيست!! ولي اگه تفكر شما اين نيست، بايد بدوني كه هر مكتب، فلسفه، ايدئولوژي و يا مدل حكومتي‌اي، مزايا و معايب خودش رو داره و نقد اونا هم جز احاطه بر اون‌ امكان‌پذير نخواهد بود.

3- وقتي ما داريم درخصوص موضوعي صحبت مي‌كنيم، بايد اولاً با مباني اون صحبت كنيم و ثانياً با زبان واحد! مثال فيزيك رو عرض كردم و اميدوار بودم متوجه بشين كه علي‌الظاهر نشدين! پس مثالي ساده‌تر مي‌زنم.
آيا مي‌تونيم من با زبان چيني و شما با زبان آلماني با هم تكلم كنيم؟! آيا از حرفاي همديگه چيزي مي‌فهميم؟! منطق مي‌گه براي صحبت با هم، بايد به زبان مشترك روي آورد‌! مثلاً انگليسي يا فرانسه. در غير اين صورت، دو طرف جز زدن حرف خودشون، كار ديگري نكردن!
وقتي بحث درخصوص نظام‌هاي اومانيستي مطرحه، يعني يا نبايد وارد بحث شين، يا اگه شدين بايد با مباني اومانيستي باهاشون به مناظره بنشينين و تضاد درون ايشان رو از اون طريق آشكار بفرمايين! والا اگه ماترياليسته يا ماركسيسته به يه موضوعي اشاره كنه و شما بفرمايي خداوند در قرآن مي‌فرمايد ...، يعني اينكه شما بالكل از قضيه دو سه كيلومتري دور شدي! چون طرف مياد مي‌گه من ماركسيستم! بعد شما داري از خداوندي كه وي قبولش نداره مثال مياري!!
اگر هم اون چيني يا آلماني، با گفتن اوكي به بحث خاتمه بدن، به معني اين نيست كه طرف قانع شده! به اين معنيه كه چون بحث بي‌نتيجه‌اس و هيچ‌يك حرف ديگري رو نمي‌فهمه، ترجيح دادن بحث خاتمه پيدا كنه!
پس خواهشاً كمي به مسئله‌ي زبان مشترك توجه بيشتري داشته باشين..

4- اين بحث، اصلاً و ابداً بحثي فلسفي نبود و فرمايشات شما نيز در قالب اين بحث نبود. اين بحث، بحثي تحليلي و تحقيقي بود و قرار بود از اون، نتيجه‌اي مناسب اخذ بشه. ما اينجا ننشستيم كه درخصوص اينكه آيا اسلام دين خوبي است يا بد تصميم بگيريم! يا اينكه مدح و ثناي امريكا رو داشته باشيم! هر نظامي ضعف و حسني داره كه بررسي تحليلي، كارش دقيقاً همين هست كه اين موارد رو مورد بررسي قرار بده.
قطعاً اگه طرف حساب بنده كس ديگري جز شما بود، با جوابي ساده ايشون رو از انحراف بحث بر حذر داشته و به ادامه‌ي بحث مي‌پرداختم. ولي شما اينقدر اعتبار و ارزش دارين كه براتون 16 صفحه‌ي ورد تايپ كنم و نزديك به دو ساعت وقت بذارم.
ولي خواهشي كه از شما دارم اينه كه در قالب مطالب عنوان شده در تاپيك به بحث بپردازين و ما رو از نظرات خوبتون آگاه بفرمايين. والا از هر دري سخن گفتن، جز طولاني شدن بحث و دور شدن از موضوع بحث اصلي، كمك ديگري بهمون نخواهد كرد.

در پايان، اگر زبان تلخ و گزنده‌اي داشتم از شما عذر خواهي مي‌كنم. ولي اميدوارم اين جملات رو نه با چشم جملاتي از دشمن‌تون، بلكه نصايحي از برادر ديني‌تون مطالعه بفرمايين كه با عقل ناقص خودش، چيزي كه به نظر درست مي‌رسيد و براي شما مفيد بود رو عرض كرده! بنده صراحت لهجه داشته و گاهاً همين ادبياتم باعث رنجش دوستان مي‌شه. اميدوارم كه باعث رنجش شما نشده باشه و اگر هم شده باشه، عذرخواهي بنده رو پذيرا باشين.

زياده عرضي نيست.

-----------------------------------------------

برادر Moltke گرامي.
اگه موضوعات مد نظر شما، درخصوص دين باشه بايد عرض كنم كه بنده تخصص چنداني در مباحث ديني ندارم و دوستان ديگري هستن كه مي‌تونن در اين زمينه به مباحثه‌ي مفيد با شما بپردازن.
اما در ساير موارد، اگه موضوعي مدنظر شما بود كه به بحث ارتباطي داشت، در حد توان و دانش اندك و نداشته‌ام، در خدمت خواهم بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام با تشکر از دو بزرگواری که این تاپیک را ایجاد کردند و همه ی عزیزانی که در بحث شرکت جستند و اون رو غنی تر ساختند.

سوالی که ابتدا در ذهنم ایجاد شد، بحث دین باوری آمریکایی ها بود، کم و بیش همه ی ما این موضوع را به كرات شنیدیم. اما چرایی اون بر بنده پوشیده مونده. اگر به گذشته برگردیم و تاریخ آمریکا، مهاجرت های گسترده ای داریم از اقشار خاص، که حتی بخش عمد ای از اون ها تبعیدی و مجرمین بودن. هر چند که بعدا از کشورهای دیگه جمعیت های کثیری اومدن ولی بازم می بینیم که نباید این کشور چندان ذائقه ی دینی واحدی داشته باشه و حتی نگرش دینیشون باید بسیار متکثر بشه. چی شده که این جامعه این قدر به ناگاه گرایش دینی پیدا کرد؟
حتی دین داری با شعارهاشون و تصاویری که از خودشون نشون می دادن هم جور در نمیاد. غرب وحشی سرزمین آزادی های بی حد و حصر و...

نکته ی دیگه این که گزاره ی دین باور بودن آمریکایی ها اقلا در یک مورد نباید صحیح باشه اون هم دمکرات هاست. دمکرات ها چندان گرایش دینی ندارن و بیشتر قشر روشن فکر و ایتیس رو تشکیل می دن. بنا بر این شاید این جمع بستن به صورت کلی درست نباشه. هر چند که در مورد نیمه ی دیگر جامعه ی آمریکا یعنی جمهوری خواهان صد در صد صحیحه. و بخش عمده ای از طرفداران جمهوری خواهان رو مسیحیان تشکیل می دن که اتفاقا فرقه های بسیار عجیب و غریبی هم درشون دیده میشه که بسیار متضاد فکر می کنن.
======================================
بحث خیلی منشعب شد دوستان، کاش یک مقداری منسجم تر بحث می کردید. مثلا مورد به مورد پیش برید. مسایل سیاسی مسایل اقتصادی مسایل فرهنگی نگرش های فلسفی و... پیاله ی این تاپیک خیلی گسترده هست. البته جدا کردن این مباحث از هم خیلی ساده نیست ولی بهتر بود نظام مندتر پیش برید. خوبه جناب واریور که خودشون این بحث رو بانیش شدن، زحمت بشکن و به بحث یک مقدار نظم و نسق بدن و اون رو هدایت کنن.
======================================
آقا مصطفی من اگر جای برادر رسول بودم احتمالا از سبک نگارش شما ناراحت میشدم . مطمئن هستم اگر آقا رسول هم به سبک شما جوابتون رو بده شما احتمالا دلگیر بشید. لذا ازشون خواهش می کنم این کار رو نکنن که در تاپیک دلخوری پیش نیاد.
کاش در میان استدلال های علمی ای که انجام دادید، به شخصیت ایشون حجوم نمی بردید و فقط نظراتشون رو با استدلال هاتون رد می کردید درست به همون روشی که جواب استاد واریور را دادید تا بین شما دو عزیز بزرگوار یک تبادل نظر علمی و جامع در بگیره. قطعا در این صورت احتمال تاثیر گذاری هر دو بزرگوار بر روی همدیگر بیشتر می شد.
البته همه ی ما انسانیم و خطا در ما ممکنه و احتمال دارد شما انتقادهایی به شخص ایشون داشته باشید، کاش اون تذکرات رو خدمت این دوستمون در پی ام می دادید.
مثل خود من که الان این کار رو کردم icon_razz البته می خواستم همین کار رو بکنم ولی دیدم شاید بد نباشه این تذکر رو عمومی بدم که هممون در بحث هامون لحاظش کنیم. چون ایراد به خیلی هامون وارد هست.
ضمن این که از برخورد و تنش احتمالی تو تاپیک با این چند خط شاید پیشگیری کرده باشم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.