worior

بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

برادر من با دقت بخونی من نوشتم [color=red]ویراژ بدیم[/color].نه ویراژ بدین.

آقا مصطفی از من خواستن توی تاپیک نظر بدم با اینکه تاپیک رو از قبل خونده بودم ولی به ایشون هم گفتم تاپیک تا زمانی بازدهی داره که بحث بین دو استاد ادامه پیدا کنه و بعد اگر سوالی بود بقیه وارد بشن ولی وقتی بحث اینقدر گسترده میشه دیگه به این راحتی نمیشه جمعش کرد.

نظر ایشون هم همین بود در پست های بالا هم اشاره فرمودن خودشون. منم همون حرف رو زدم و به ایشون هم گفتم من نظری نمیدم .چون برخورد بزرگواران رو از قبل دیدم و به انواع تعبیرات و صفات حسنه از جمله ضعیفه و چماق بدست و ..... مستفیض شدم.

به هر حال معذرت می خوام از آقا مصطفی و واریور عزیز که هر دوتا جای برادر من رو دارن احترام میزارن و ارزش قائل میشن و برخی اوقات می خوان تاپیک هایی رو بخونم یا نظر بدم ولی مثل چوب دو سر طلا شدم که به هر چی بخورم نجس می شه و ظاهرا این تاپیک رو هم به فنا بردم.
پس بهتر همونه که نظر ندم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]يهوديان، بعلت تعاليم خاص خودشون اصلاً‌ و ابداً نه علاقه‌اي دارن كه كسي يهودي بشه و نه اگه بشه، اونا رو يهودي مي‌دونن. به همين خاطرم مي‌بينيم يهوديان كوچكترين فعاليت تبليغي براي دين‌شون انجام نمي‌دن.
علتش هم در تاريخ يهود نهفته‌اس و اسباط دوازده‌گانه‌ي حضرت يعقوب (ع)؛ معروف به قوم بني اسرائيل.
اگه نياز به توضيح بيشتري هست بفرمايين تا در حد سواد، عرض كنم.[/quote]
اين عقيده آنها (اگر واقعا صحت داشته باشد)، بنده را به شدت، ياد "زنده به گور كردن دختران" در دوره جاهليت عرب انداخت. اينها كه يك سيستم بسته درست كرده اند، پس چگونه ادامه حيات و بقا مي دهند؟ البته نوعي نژادپرستي را هم در ذهن متبادر مي سازد؟
به نظر شما راهبرد كلي يهود (به طور خاص صهيونيست ها) چيست؟

[quote]
2- اين كار انجام‌شدني هست. ولي چه كمكي به شما مي‌‌كنه؟ دنبال موضوع خاصي مي‌گردين يا صرفاً نحوه‌ي رويش برادران گاو چرون براتون مهمه؟!
[/quote]
با توجه به عنوان تاپيك "ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا"، شناخت تاريخچه ايالات متحده آمريكا يكي از ضروريات، براي شناخت ساختارهايش است. به همين جهت پرسيدم.
البته شما پاسخ خوبي داديد. اما منظور بنده به صورت كلاسه شده و تحليلي است. به طوري كه بتوان ارتباطش را با اوضاع امروز برقرار كرد.

[quote]
3- پاسخ شما يك خير كش‌دار هست.
براي مردم امريكا، اصلاً و ابداً كوچكترين تفاوتي نمي‌كنه كه امريكا در كجا، چكار داره مي‌كنه.
بامزه اينكه صرفاً زماني به جنبش ‌ضد جنگ مي‌پيوندن كه عزيزي رو از دست مي‌دن.
فيلم «فارنهايت 9/11» رو اگه ديده باشين، به خوبي منظور حقير رو متوجه مي‌شين.

اگر مردم امريكا نسبت به عملكرد سياست خارجي كشورشون حساسيت بيشتري نشون مي‌دادن، دست امريكا اينطور باز نبود كه بخواد هر جنايتي در هر گوشه از دنيا انجام بده. ولي چه مي‌شه كرد كه ايشان به منفعت‌شون قانع‌ان!!
[/quote]
موافقم. به نظرتان چگونه مي شود به آنها آگاهي داد؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]برادر mahdavi3d [/b]گرامي؛

[quote]اين عقيده آنها (اگر واقعا صحت داشته باشد)، بنده را به شدت، ياد "زنده به گور كردن دختران" در دوره جاهليت عرب انداخت. اينها كه يك سيستم بسته درست كرده اند، پس چگونه ادامه حيات و بقا مي دهند؟ البته نوعي نژادپرستي را هم در ذهن متبادر مي سازد؟
به نظر شما راهبرد كلي يهود (به طور خاص صهيونيست ها) چيست؟ [/quote]
چرا برادر.
دقيقاً مفهوم نژادپرستي مي‌ده.
اساساً يهوديان خودشون رو نژاد و ريسي جداگانه مي‌دونن و تنها مليتي هستن كه حول يك دين تشكيل شدن.
بعنوان مثال ما نمي‌گيم قوم مسلمان! يا قوم مسيحي! ولي مي‌گيم قوم يهود و اين، خود به خوبي مسئله‌ي تفاوت نژادي‌اي كه بوجود آوردن رو نشون مي‌ده.

البته مسئله هم خيلي به خود يهود برنمي‌گرده. چرا كه قوم يهود، تنها قوم موحد تا قبل از پيدايش مسيحيت و فراگير شدن دين بودن. پس تفكرات بسته‌ي درون مثل ازدواج با يهودي و يا يهودي بودن پدر و مادر نشان يهودي بودنه، از تفكري مذهبي برخاسته.

بطور مثال ما مسلمونا مي‌گيم ازدواج با غيرمسلمون، دائمش حرامه و موقتش هم فقط مرد مي‌تونه با زن غير مسلمون (اون هم اهل كتاب) داشته باشه و مابقي باطل و حرام.

حالا به نظر شما اين ديدگاه، ديدگاهي نژادپرستانه‌اس؟

قوم يهود پيدايشش ريشه در تاريخي تقريباً 4 هزار ساله داره. همون‌طور كه خود شما بهتر مي‌دونين، اين قوم از نسل حضرت ابراهيم (ع) هستن. پس از حضرت ابراهيم (ع)، حضرت اسحاق (ع) (پسر حضرت ابراهيم از تنها زن اصلي ايشان؛ يعني سارا - حضرت اسماعيل (ع) از كنيز حضرت ابراهيم؛ يعني هاجر بدنيا اومدن) به پيامبري مي‌رسه و حضرت يعقوب نبي (ع) نيز از نسل حضرت اسحاق (ع) بوده كه پيامبري به ايشان مي‌رسه (كه داستان جالبي به روايت اهل يهود داره).

پس از مهاجرت فرارگونه‌ي حضرت يعقوب (ع) از بين‌النهرين، ايشان در سرزمين كنعان ساكن مي‌شن و در آنجا از چهار همسر خود (دو همسر اصلي و دو كنيز - اگه اشتباه نكرده باشم)، صاحب 12 فرزند پسر (و چند تا دختر كه تعدادشون رو بياد ندارم) مي‌شن.

12 فرزند حضرت يعقوب (ع) هركدوم بچه‌دار مي‌شن و زار و زندگي تشكيل مي‌دن و اينجاست كه قوم بني اسرائيل تشكيل مي‌شه. بني اسرائيل، به معني فرزندان اسرائيل هست و اسرائيل، لقب حضرت يعقوب نبي (ع).

اين امر از قديم تا به امروز بين يهوديان رسم بوده كه ايشان، شجره‌نامه‌ي دقيق خودشون رو ثبت و ضبط مي‌كنن. تا به فرزندان حضرت يعقوب (ع). به عبارت بهتر هر پسر حضرت يعقوب رو يك سبط و مجموعه‌ي قوم يهود رو متشكل از 12 سبط مي‌دونن كه در تاريخ همواره ازش بعنوان اسباط 12 گانه‌ي يهود ياد مي‌شه.

پس هرچي يهودي اصيل در دنياست، بلا استثناء از نسل همين اسباط 12 گانه‌اس و ساير يهوديان، يهوديان غيراصيل و حتي غيريهودي!!! ناميده مي‌شن.

حالا متوجه عرض بنده شدين كه چرا اين قوم اينقدر روي عدم ورود ديگران به يهوديت حساس هستن؟!
و ريشه‌ي نژادپرستي ايشان در چيست؟!

حالا برمي‌گرديم به بحث.

موضوع ازدواج مسلمانان با غيرمسلمانان رو عرض كردم. حالا بيايم همين دستور رو درخصوص يهوديان در نظر بگيريم.
قطعاً اين امر، جزو تعاليم الهي است. اين امر هم تا زمان پيدايش مسيحيت، قطعاً امري درست و قابل قبوله. البته پيامبران قوم يهود كه قدرتي هم داشتن (مانند حضرت داود نبي (ع) يا سليمان نبي (ع)، به اين امر كه فقط از قوم يهود مي‌تونن دين‌دار و موحد باشن و به تبليغ دين هم مي‌پرداختن. بطور مثال داستان حضرت سليمان نبي (ع) و ملكه‌ي صبا، به خوبي ادعاي حقير در اين زمينه رو به اثبات مي‌رسونه. لكن خود قوم بني اسرائيل، تمايل چنداني به ورود غيريهوديان به درون يهوديان نداشتن. پس اگر ايشان اجازه‌ي يهودي شدن به سايرين رو نمي‌دادن، طبيعي بود كه ازدواج‌ با غيريهود هم ممنوع باشه و اين امر هم ريشه در دين‌شون داشت.

پس از ظهور مسيحيت نيز ايشان با اين اعتقاد كه شخص ياد شده، مسيح حقيقي نيست كماكان بر روي دين خود بوده و طبيعيه كه كماكان غيريهوديان رو كافر مي‌دونن و قوم يهود رو تنها قوم موحد.

اينجاست كه مفهوم وعده‌ي الهي درخصوص سرزمين مقدس، و يا حتي مفهوم قوم برگزيده رو بهتر مي‌تونيم متوجه بشيم.

به عبارت بهتر، فهم بسياري از معتقدات يهوديان، بدون در نظر گرفتن دين يهود و همچنين تاريخ قوم يهود امكان‌پذير نيست.

اما درخصوص راهبرد، سوالتون خيلي كليه.
دقيقاً در چه زمينه‌اي مدنظرتون هست؟

[quote]با توجه به عنوان تاپيك "ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا"، شناخت تاريخچه ايالات متحده آمريكا يكي از ضروريات، براي شناخت ساختارهايش است. به همين جهت پرسيدم.
البته شما پاسخ خوبي داديد. اما منظور بنده به صورت كلاسه شده و تحليلي است. به طوري كه بتوان ارتباطش را با اوضاع امروز برقرار كرد. [/quote]
مشكلي نيست. سعي مي‌كنم تا حد امكان، تاريخ ايشان رو در مقاطع تاريخي تقسيم‌بندي خواهم نمود. البته اگه دوستان ديگري هستن كه حاضرن اين امر رو بعهده بگيرن، با كمال ميل استقبال مي‌كنم.

[quote]موافقم. به نظرتان چگونه مي شود به آنها آگاهي داد؟[/quote]
مسئله دقيقاً برمي‌گرده به فرهنگ استعماري.

ببينيد. جامعه‌ي امريكا سال‌هاست كه در يك شستشوي مغزي كامل بسر مي‌بره.
رفتار استعماري امريكا، از قرن نوزدهم و شايد هم اواخر قرن هجدهم آغاز شده بود. ولي اون زمان، جهان در حصار كشورهاي استعماري بود و تلاش چندين كشور (فرانسه، ايتاليا، اسپانيا و انگلستان بعنوان كشورهاي هميشه پايه و پرتغال در برهه‌اي از زمان و سپس استعمارگر جوان؛ يعني امريكا!) براي كسب زمين‌هاي بيشتر و الحاق‌شون به خاك سرزمين مادر، امري طبيعي بود. ضمن اينكه مردم هم در اون زمان، تمايلات سياسي چنداني نداشتن. هرچند كه جامعه‌ي امريكا، خيلي سريع مسير دموكراسي رو پيمود و كشوري بود كه حكومت پادشاهي رو، درست در عصر حكومت‌هاي پادشاهي تجربه نكرد.

لكن استعمار امريكا، صرفاً محدود به محدوه‌ي امريكاي شمالي و مركزي بود و از گستردگي چنداني برخوردار نبود. اصل و اساس استعمار امريكا پس از جنگ دوم جهاني شكل گرفت.

اما اين سبك استعمار چگونه به خورد مردم داده شد؟! همه چيز در يك مفهوم خلاصه شد : آزادي!

شما وقتي به تاريخ جنگ‌ جهاني اول نگاه مي‌كنين، مي‌بينين امريكا سربازاني رو به متفقين مي‌ده كه در كنارشون بجنگن. حتي به فرانسه سرباز خلبان ارسال مي‌كنه. پس از يه سري وقايع (كه قبلاً در تاپيك فكر كنم عرض كرده باشم)، خودش هم وارد جنگ مي‌شه و در امريكا نيز اينطور شايع مي‌شه كه امريكا براي نجات دنيا وارد جنگ شده و چنين و چنان.

البته اون زمان امريكا اونقدر اهميت سياسي در جهان نداشت كه تبليغاتش روي مردمش خيلي موثر باشه و مردمش توجه خاصي به موضوع داشته باشن.

پس از جنگ اول جهاني، امريكا مناسبات بيشتري با كشورهاي اروپايي داشت و با وام‌ها و برنامه‌هاي بازسازي اقتصادي‌اش، عملاً وارد دنياي اول سياست شد. با وقوع جنگ دوم جهاني و بالاخص حمله‌ي ژاپن به ايالات متحده و ورود امريكا به جنگ، اين باور بشدت در جامعه‌ي امريكا تلقين ترزيق گرديد كه امريكا براي آزادي و نجات بشر از دست خونخوارهايي مثل هيتلر و موسوليني و هيروهيتو داره فداكاري مي‌كنه و قس علي هذا!

اما پس از جنگ دوم جهاني چه بهانه‌اي نياز بود؟! درست متوجه شدين! كمونيسم!
اين بار كمونيسم بود كه دنيا رو تهديد مي‌كرد! انبوه پروپاگانداي امريكايي درمورد دشمني به نام كمونيسم كه مردم امريكا رو چشم و گوش بسته، آماده‌ي پذيرش القائات امريكا گردانيد! وحشتي به نام حمله‌ي هسته‌اي شوروي و كمونيست‌ها به امريكا، كابوس هر شب ايشان بود و كلي تمهيدات در اين زمينه انديشيده بودن (بطور مثال لباس‌هاي ضد راديو اكتيويته و يا پناهگاه‌هاي بتوني خانگي كه اگه جنگ هسته‌اي شد، جونشون رو نجات بدن و خيلي مسائل ديگه كه گاهاً هم خنده‌دار بود؛ ولي جزو باورهاي جدي مردم امريكا بود.

در همين 45 سال جنگ سرد مي‌بينيم انبوه فيلم‌ها، كارتون‌ها و كميك استريپ‌هايي كه اين باور رو به نوجوان‌ها القاء مي‌كنه كه امريكا، طلايه‌دار مبارزين صلح و دموكراسي در جهان هست و جهان رو از شر خونخوارها، كمونيست‌ها و حتي مهاجمين فضايي!!! نجات مي‌ده!

حتي كاراكترهاي كميك استريپ‌ها رو به ياد بيارين؟ سوپر من، اسپايدر من، آيرون من، كاپيتان امريكا، پاور رنجرز و ...! يا حتي اسطوره‌اي مثل Thor!!
نگاه كنين اكثراً حتي لباس‌هاشون هم پرچم امريكاست (يعني آبي، قرمز و سفيد!!).
موضوع‌شون هم اكثراً فرد يا گروه يا واقعه‌اي هست كه جهان رو تهديد مي‌كنه و اتفاقاً اولين جايي هم كه حضور پيدا مي‌كنه، در ايالات متحده‌اس و ابتداي امر كلي تخريب ايجاد مي‌كنه و نهايت امر، با فداكاري سربازان امريكايي (جنگجويان صلح) و البته سوپر هيروهاي ايشان (نمادي از حكومت ايالات متحده)، بر دشمنان پيروز مي‌شن و صلح و امنيت رو به جهان هديه مي‌كنن.

با همين شعار، امريكا به هر كشور لشكركشي كرد و مردمش عميقاً اعتقاد داشتن كه امريكا، براي صلح و آزادي مي‌جنگه.

اين امر، مربوط به پنجاه سال پيشه. حالا مي‌بينين چه فرهنگ سازي قوي‌اي انجام گرفته براي پشتوانه‌ي تحركات استعماري در قرن بيستم؟! چون اين قرن، ديگه تجاوز به كشورهاي همسايه رو نمي‌پذيره! جنگ رو قبول نداره. اشغال رو اصلاً و ابداً هضم نمي‌كنه. حتي اگه امريكا، كشوري رو به اشغال درمياره، ديگه مثل قديم نيست كه مثلاً حاكمي رو انتخاب كنه و اون كشور، جزو مستعمراتش بشه!

حتي مي‌بينيم اكثر قريب به اتفاق مستعمرات انگليس و فرانسه هم به استقلال مي‌رسن!

پس پشتوانه‌ي اين لشكركشي‌ها و اشغال‌ها و كشتارها، يك موضوع بسيار قدرتمند بود كه به لطف اين روپاگاندا، موضوع دشمن خارجي و Peace Warriors دواي درد امريكا بود و هست.

حالا به نظر شما چه مسئله‌ و موضوعي مي‌تونه اين ذهنيت رو در مردم امريكا نابود كنه؟!

اين رو در نظر بگيرين كه كشته شدن سربازان امريكا در جنگ، تغيري در اين تفكر بوجود نمياره. بلكه فقط اين مسئله رو به فكرشون مي‌اندازه كه چرا ما براي آزادي يه كشور تو آسيا (مثل ويتنام) يا براي حفاظت از مردم اونجا بايد كشته بديم!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
mostafa_by گرامي، با تشكر از توضيحات مفصل شما.

منظور بنده از اين كه "يك سيستم بسته راه انداخته اند" بيشتر ناظر به جنبه فكري و عقيدتي بود. البته توضيحات شما به دانسته هايمان اضافه كرد و متشكرم.
يك نكته را هم اضافه مي كنم واژه "يهود" كه اينجا استعمال مي كنيم، منظورمان اشاره به دين حضرت موسي (ع) نيست. بلكه مي دانيم دين موسي (ع) را تحريف كردند و آنچه كه امروز "يهود" مي ناميم، كمتر نشاني از دين آن حضرت دارد. و اگر واقعا به دين پيامبرشان ايمان داشتند، بايد عيسي (ع) را مي پذيرفتند و پس از ايشان، دين پيامبر خاتم (ص) را.

يك متن هم از دانشنامه رشد قرار مي دهم كه مفيد است:
[i][color=darkblue]یهودیان کتابهاى مقدسى که فعلا در دست دارند 35 کتاب است. قرآن کریم به این نکته اشاره دارد که برخى از مطالب تورات حقیقى در کتابهاى مقدس آنها موجود است. ولى اغلب مطالب آن جعلى است ‏به عنوان مثال اگر خواسته باشیم مصادیقى را بیان کنیم مى ‏توان نکاتى را در باب موضوع مورد بحث ارایه داد که مرحوم شهرستانى به آن اشاره دارد: « با توجه به اینکه در تورات، آمدن دو پیامبر صاحب شریعت را بشارت داده اما یهود مدعى است که شریعت، واحد است و آن هم به دست موسى‏ علیه السلام شروع و ختم گردید و قبل از موسى شریعتى نبود مگر حدود عقلى و احکام اصلاحى. نسخ نیز جایز نیست که بعدا شریعتى بیاید و شریعت‏ یهود را از بین ببرد چون نسخ در امور، بدا است و بدأ هم بر خدا جایز نیست. در عین حال در تورات، دلالات و نشانه‏ هایى است‏ بر اینکه شریعت پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله وسلم حق است و صاحب شریعت صادق.»

این مطالب بخوبى بر انحصارگرایى و حصر انگارى یهود نسبت‏به شریعتش دلالت دارد. مفسرین تورات (خاخامها) در تفسیر تورات گفته‏اند:
«ارواح یهود از ارواح دیگران افضل است زیرا ارواح یهود جزء خداوند است. همچنانکه فرزند جزء پدرش مى باشد و روحهاى یهود نزد خدا عزیزتر است زیرا ارواح دیگر شیطانى و مانند ارواح حیوانات است. بهشت مخصوص یهود است ولى جهنم جایگاه مسیحیان و مسلمانان است.» جالب این است که با همین عقیده و مبناى باطل با سایر اقوام در طول تاریخ روبرو مى ‏شدند و الان نیز با افراد جوامع دیگر با همین دید تعامل دارند. چنین داعیه ‏اى در حقانیت، آنقدر تزلزلش آشکار است که نیازى به اقامه دلیل در رد آن به نظر نمى ‏رسد. [/color][/i]
منبع: دانشنامه رشد
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C+%D8%AF%D8%B1+%D8%AF%DB%8C%D9%86+%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF+%D8%A8%D8%A7+%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87+%D8%A8%D9%87+%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA&SSOReturnPage=Check&Rand=0

[quote]اما درخصوص راهبرد، سوالتون خيلي كليه.
دقيقاً در چه زمينه‌اي مدنظرتون هست؟
[/quote]مطمئن نيستم كه استعمال واژه راهبرد در اين مورد صحيح است يا خير، ولي به نظرم، راهبرد كلي اسلام تشكيل حكومت جهاني است.
به همين قرينه، راهبرد كلي كساني كه امروز خودشان را يهودي مي نامند (به طور خاص صهيونيست ها) چيست؟ چه فكر و خيالاتي در سرشان مي گذرد؟

[quote]مشكلي نيست. سعي مي‌كنم تا حد امكان، تاريخ ايشان رو در مقاطع تاريخي تقسيم‌بندي خواهم نمود. البته اگه دوستان ديگري هستن كه حاضرن اين امر رو بعهده بگيرن، با كمال ميل استقبال مي‌كنم.
[/quote]ممنونم. اگر نقش يهود (به طور خاص صهيونيست ها) در روند تاريخي آمريكا، در هر مرحله مشخص شود، كمك شاياني به درك ميزان و نوع نفوذ آنها در ساختار امروز سياسي آمريكا خواهد داشت.

[quote]حالا به نظر شما چه مسئله‌ و موضوعي مي‌تونه اين ذهنيت رو در مردم امريكا نابود كنه؟!
[/quote]به نظرم نبايد بي كار نشست و بايد با زبان خودشان آنها را روشن كرد. البته اين كار مستلزم شناخت دقيق جامعه آمريكا است و به حرف زدن نيست، بلكه كساني كه متخصص اين امر هستند مي توانند اين كار را انجام بدهند. كما اين كه تلاش هايي هم صورت گرفته است. خوب است ولي كافي نيست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام مجددخدمت دوستان عزيز ..

با تشكر از دوستان كه با صبوري بحث رو ادامه ميدن ..

شرمنده‌؛ مدتي هم گرفتارم و هم اينترنت مناسب در اختيارم نيست كه بتونم وارد اين مباحث بشم اما صحبت بسيار دارم ...

فقط چند نكته كوچك عرض كنم و فعلا مرخص بشم ..

بحث بررسي مدل و ساختار سياسي اجتماعي فرهنگي اقتصادي آمريكا با هدف مدح و نقص گفتن از اون نيست بلكه براي روشن شدن وضعيتش هست كه بدونيم چطور فكر ميكنند و به كجا ميخوان برن ... عمده دليلش هم اين هست كه داعيه مديريت دنيا رو دارند و در عمل به دنبال تسلط كامل بر جهان هستند و اين معني رو به اجرا دراوردن ...

در مورد بررسي مدل و ساختار ايراني يا اسلامي هم بحث بسياره ولي از اول قصد نداشتيم كه اين بحث رو در قياس با ساختارهاي اسلامي بحث رو مطرح كنيم .
در مورد دستگاه هاي نظري و تئوري هاي مطرح در حكومت اسلامي هم من حرفهايي دارم كه در زمان خودش مطرح خواهم كرد . و دوستان هم ميتونند مباحثش رو ايجاد كنند ..


اين بحث در مورد يهود آغاز شد و خيلي اتفاقي بود حال آنكه مصطفي عزيز ما رو رجوع دادن به منابع خاصي و من هم بحث در اون زمينه رو متوقف كردم و رويه كلي نگاه به آمريكا رو پيش خواهيم گرفت ../.


----------------
در مورد مذهبي بودن جامعه آمريكا يا قدرت داشتن مذهبيون و .. من نظرات ديگري دارم كه متفاوت از ديدگاه مصطفي عزيز هست ..

براي جوامع بزرگ لفظي بكار برده ميشه به نام جامعه توده وار يا فرهنك توده وار كه آمريكا توده وار اي ترين جامعه موجود در كره زمين هست . و اين جامعه خصوصاتي داره كه بحث مفصلي رو ميطلبه اما در حالت عام ميشود گفت جامعه توده وار هر چيزي هست الا چيزي كه بشه گفت اين ( )‌ هست !! البته جامعه در اكثر كشورها به نحوي شكل توده اي به خود گرفته است منجمله خود ايران .

اما در ايران مذهب يك پديده منحصرا اجتماعي يا فرهنگي نيست بلكه ايدولوژيك هست و اسلام در حال حاظر ايدولوژي ما ست اسلام براي اعراب فرهنگ و تاريخ هست كه با عربيت عجين شده اما مشاهده ميكنيد كه ايدولوژى اونها نيست و بدنبال هژموني از اين طريق نيستند بحث گروههاي تندرو هم منتفي هست ؛ اسلام براي تركها بطور مثال مذهب هست كه پيرواني دارد و ايضا ساير ملل . اما در ايران نه اينكه اين يك مفهوم اجتماعي فرهنگي تاريخي سياسي و ... نيست بلكه در حال حاظر ايدولوژي ما در نگاه به عالم و تعريف همه مسايل هست كه ما در عمل به دنبال تعريف حتي يك معرفت عصري جديد و هژموني بر اساس اون هستيم ! ... از اين رو يك تفاوت با آمريكا وجود داره كه بايد ديد آيا مذهب ايدولوژي آمريكا محسوب ميشه يا نه ؛ و اون چيزي كه تا بحال مشاهده شده و آمريكا از اون دم ميزنه ؛ اصول و فلسفه هاي ليبرالي مثل پلوراليسم پراگماتيسم و ... در آمريكا ايدولوژي هست نه مذهب ؛ هر چند كه افرادي مثل روسو و فراماسون ها بكل اين مفاهيم ليبرالي رو با عنوان مذهبي نوين ياد كردند ! ولي مسحيت يا يهوديت در آمريكا ايدولوژي نيستند ... اما در مورد اسراييل هم بوضوح ميشه گفت صهيونيسم بطور مشخص ايدولوژي اونها هست كه به سياست و فرهنگ و حتي اقتصادشون شكل ميده ..

فعلا ..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]براي جوامع بزرگ لفظي بكار برده ميشه به نام جامعه توده وار يا فرهنك توده وار كه آمريكا توده وار اي ترين جامعه موجود در كره زمين هست .[/quote]
تحلیل جالبی بود :| الان مشخص تر شد چرا شما داری آمریکا را با نازی ها مقایسه می کنی.
پس شما معتقدی جامعه ی آمریکا دیگه پابلیک نیست بلکه تبدیل به مَس شده؟ و احتمالا دلیلش رسانه ها هستند درسته؟
نگاه جالبیه فقط چندتا سوال : (جناب فتح ببخشید من باز فرغون رو ورداشتم آوردم وسط بحث، آقای واریور اگر احساس می کنید باعث انحراف میشه جواب ندید)
1. جنبش وال استریت چطور با خصایص یک جامعه ی مَس قابل جمع هست؟ همین که یک گروه دارن نظرشون رو بیان می کنند شکل پابلیک نمی ده به این جامعه؟ یا چون اثر گذاریشون ناچیز هست شما معتقدید خدشه ای به توده وار بودن جامعه ی آمریکا وارد نمی کنه.
2. جوامع پر جمعیتی مثل اوانجلیک ها و مورمون ها زیاد به رسانه ها متکی نیستند. معتقدید کارکرد اونا تو جامعه ی آمریکا چیه؟ اون ها هم بخشی از توده شدن یا کلا ایزوله هستند؟
3. یک سوال بی ربط. نظرتون در مورد منبرهای علما چیه؟ اونم باعث توده وار شدن جامعه میشه یا نه؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام ..

بعلت انواع گرفتاری فعلا باید از این تاپیک های تحلیلی مرخصی بگیرم icon_wink

استاد حامد عزیز ..:

[quote]پس شما معتقدی جامعه ی آمریکا دیگه پابلیک نیست بلکه تبدیل به مَس شده؟ و احتمالا دلیلش رسانه ها هستند درسته؟[/quote]

تعریفی که از جامعه توده وار عنوان شده رو با یه مثال کلی توضیح بدم اول ..:

فکر کن که شما در یک صفحه چندتا رنگ رو مجز کنار هم میکشی . هر کدام از این رنگها با دیگری کنتراست دارند و در مجموع یک زیبایی خاصی رو نشون میدن .که این میشه اجتماعات (سنتی)
اما با توجه به شهر نشینی فزاینده و رشد مهاجرت تمامی اون رنگها باهم قاطی میشن ! اینجا

دیگه شما چیزی به عنوان یک فرهنگ مشخص ندارید ! اولین نکته .

دوم اینکه در ارتباطات این جامعه (توده وار) سودگرایی و قوانین حقوقی جایگزین روابط انسانی و فرهنگی همچنین قومیتی و بطور کل (اجتماعی) میشه ... یعنی هر چقدر هم که مردمان خوبی باشند بدلیل در هم ریختگی و تفاوت های فرهنگی که بین جامعه و به هم ریخته بوجود اومده (هیچ مبنای اعتقادی ! و فکری مشخصی به جز قوانین مدنی و حقوق شهروندی وجود ندارد) این هم از الزاماتی است که فردگرایی لیبرالیسم به اون دامن زده .

سوم اینکه وقتی اون رنگها با هم ترکیب بشن چیزی جز تیرگی نامشخصی و سیاهی دیده نمیشه . فرهنگ این جامعه بخاطر اینکه تحت تاثیر شدید ابزار کار قرار گرفته یک فرهنگ سنتی با باورهای اعتقادی قوی نیست و تنها باور موجود رقابتی بر اساس بدست آوردن قدرت ثروت و کنترل بیشتر برای داشتن بقای راحتتر مطرح هست ...

مباحث فرهنگی جامعه توده وار خیلی طولانی و پر نکته است (مثل صنعتی بودن فرهنگ و گذر تکنولوژیک) و به همین اگر اجازه بدی بسنده کنیم ..

حالا از گفتن این موارد به چی میخوام برسم ؟

وقتی این جامعه رو شناختیم باید بدونیم که در یک فضای سیاسی چگونه عمل میکنه !. این جامعه یک توده بزرگ هست چند صد میلیونی ! طبیعیه که سیاست مدارانی که در ابتدا لیبرالیسم رو به عنوان مذهب نوین یاد میکردند به این نکته رسیده بودن که برای کنترل و نظم دهی به یک جامعه بر اساس فرهنگ هایی که بشدت متفاوت هستند نمیشه با توسل به یک مذهب و مسلک مشخص تمسک کنند !
بنابراین خصیصه اجباری جامعه توده وار سبب میشه تا مفاهیم عام لیبرالیسم مثل فردگرایی برادری برابری آزادی و این دست شعارهایی که بهتر میدونید داده بشه .چرا اگر به منطقه مثل خاورمیانه میانه با این همه تکثر فرهنگی نگاه کنیم مذهب گرایی انحصاری دولتی شدید مشکل سازمیشه و همیشه نارامی هایی به همراه داره )

لازم به ذکره که همین سیاستمداران لیبرال در زمینه نظم دهی به جامعه بر اساس موازینی چون قرارداد اجتماعی ، زور و ..... هم به دلیل بسیار خشک و خشن شدن فضای اجتماعی در اروپا نتونستن به نتیجه برسند و باز هم بر فرهنگ برای نظم دهی به جامعه تاکید کردند (هر چند که در ابتدا بعد از دوره ای عدم موفقیت در پیدا کردن توافق دست به استبداد زدند ) ، مثلا اون چیزی که برای اونها مشکل ایجاد میکرد شکستگی های فرهنگی کلیسا در قرون وسطی بود که به پرتستانیزم و ... انجامید و شدیدا میتونست جنگ افروز باشه کما اینکه هم بود ! و نمیشد هم براحتی از مسئله فرهنگ و تمدن تاریخی جدا بشن ..

(و باز هم طبیعیه که وقتی این مسایل بصورت قانون حکومتی تبیین بشن باید بجای مذهب ؛ جایگزینی در تعریف ارتباطات مردمی که به سمت توده وار شدن در حال پیش روی هست نیاز میشه ؛ که فلسفه های فکری لیبرالیسم مثل مکتب اصالت سود بنتهام و .. در انگلستان و یا سایر فلسفه هایی که شما بهتر میدونید جایگزین شد ) تا این خلاء فرهنگی یا (مشخصا خلا نگاه فرهنگی) رو پر کنه .

اینها تعاریفی بود از دید جامعه شناسی ،حال باید بتونیم بر اساس مفاهیم فوقالذکر بگوییم که چرا در آمریکا جنبشی وجود داره که خودش رو 99 درصدی تعریف کرده ! . چون جامعه آمریکا یک توده بزرگ ، وسیع و بدون هویت مشخصی هست که در تنها یک چیز (سود یا ضرر مادی) اشتراک داره و تونسته دور هم جمع بشه و این هم یکی از نکاتی هست که میشه به نوعی گرایش به سوسیالیسم رو تقویت کنه ..

البته تعریفی که از سوسیالیسم در اینمورد دارم بیشتر به توابع پذیرفته شده در برداشت غربی آلتوسر و گرامشی از مارکسیسم (تقریبا بدون شکل بندی تعاریف طبقاتی ؛ پرولتاریایی و ... مارکس ) هست نه تفکر کمونیستی شوروی سابق ...

اما این جامعه یکدست 99 درصدی شده آیا مشکلی در ستایش یک قدیس نجات بخش دارد ؟
یا اینکه ترسی از سوسیالیسم حتی در حد شوروی ! درش هست ؟! 99 درصد هستند که میگن با نظام سرمایه داری مشکل دارند ! واین بماند که اگر جیب مبارک سران یهود شل بشه میرن توخونه هاشون تلویزیون نگاه میکنند و بی خیال میشن (که از همون خصایص جامعه توده وار هست) اما این دیدگاه همچنان پابرجاست ..
این ایده خیلی زودتر به فکر سرمایه داری رسید ! و تفکراتی که بر حفظ ارزشهای سرمایه داری و اجتماعی تاکید داشتند رو بوجود آورد (مثل کارکردگرایی و ساختارگرایی یا ترکیبی و جدیدا هم کلی دیگه پست مدرنی اضافه کردن) ، از طرفی سرمایه داری تا حدودی دیدگاههای انتقادی رو پذیرفت و مرتبا خودش رو تعدیل داد و بجای سودگرایی که اوایل ظهور اون مطرح بود الان مفاهیمی چون داوری های ارزشی و یا عملگرایی و مصلحت گرایی پراگماتیستی مطرح هست هر چند که دیگه در یک جامعه ای که بدست یهود کاملا یکنواخت شده بازگشت به مذهبی که در چهره کلیسای آمریکای دیده میشه مثل همین کشیشانی که قران آتش میزنند و یا حرف از جنگ صلیبی میزنند چیزی به غیر چاره جویی برای نجات بواسطه مذهب نیست ! .


اما فرمودید مذهب ...:
[quote]2. جوامع پر جمعیتی مثل اوانجلیک ها و مورمون ها زیاد به رسانه ها متکی نیستند. معتقدید کارکرد اونا تو جامعه ی آمریکا چیه؟ اون ها هم بخشی از توده شدن یا کلا ایزوله هستند؟[/quote]
باید ببنیم که کلیسای اوانجلیک و اون افرادی که میفرمایید چی دارن تبلیغ میکنند ! .
این مورد بر خلاف تصور هیچ قرابتی با لیبرالیسم نداره !! و عادت اصلی مذاهب هست که به کمک پیشوا ستایی میان ! مذهب همیشه یک نجات بخش و یک نفر رهبر کل رو در خودش تعریف کرده ! و حتی اون مسیح تقلبی هم که مورد اشاره است چیزی جز یک پیشوای فاشیستی نیست و البته در جامعه امریکا حتی در مورد کاتولیک هم مسبوقه به سابقه هم هست .. :

http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Coughlin

البته ممکنه این تصورات من رو قابل قبول ندونید و رد خواهید کرد که برای خودم هم قابل قبوله ولی فرضی هست که باهاش وارد این مسئله شدم .. :نباید اینطور تصور بشه که آمریکا هیتلری نخواهد داشت ! بلکه باید اینطور تصور کنیم که کی این هیتلر بتونه خودش رو نشون بده و مورد توافق جامعه آمریکا قرار بگیره ! چیزی که هم 99 درصد (سوسیال) بپذیرند و هم 1 درصد (اصطلاحا بورژوا) - یک جور نازیسم یا فاشیسم در غالب دمکراسی ! - مگراینکه محرزا اصول دمکراسی ( مثل آزادی های مدنی و حکومت جمهوری ) رو کنار بزنند که جرج بوش (قدیس مسیحیان و یهودیان صهیونیست) اولی رو تا حدودی انجام داد و برای دومی ارزشش رو نداشت ! ..


3[quote]. یک سوال بی ربط. نظرتون در مورد منبرهای علما چیه؟ اونم باعث توده وار شدن جامعه میشه یا نه؟[/quote]
نه ... این مسئله ارتباطی با جامعه توده وار نداره . یک جامعه یک شکل یا تک مذهب الزاما توده وار نیست . در توده واری قومیت ها هم غلضت و شخصیتشون رو از دست میدن که بحثش طولانی هست ..
توی نت اگر فرصت داشتی در مورد روند تبدیل اجتماع به جامعه و جامعه مدنی که مقابل جامعه توده وار مطرح شده تحقیق کن و ضمنا این بحث توده واری بیشتر در فرهنگ مطرح هست تا جامعه ..

ممنون که وقت گذاشتی تا اینجا (چرندیات من) رو ! icon_question خوندی اگر عمری باقی بود باز هم به اینا ادامه میدم ! ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خیلی جالب بود. حتما ادامه بده!
قول بده! icon_wink
منتظرم.
یک نیم ساعت فوتبال کمتر ببین، جاش از این حرفای قلنبه سلنبه بنویس برای محتاجین در راه خدا.
اگر چیزی بعد تر به ذهنم رسید، ازت می پرسم ولی شما ادامه بده منتظر نمون.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]خیلی جالب بود. حتما ادامه بده!
قول بده! icon_twisted
منتظرم.
یک نیم ساعت فوتبال کمتر ببین، جاش از این حرفای قلنبه سلنبه بنویس برای محتاجین در راه خدا.
اگر چیزی بعد تر به ذهنم رسید، ازت می پرسم ولی شما ادامه بده منتظر نمون.[/quote]

سلام ..

حامد جان ! نوبت شماست ، خوب بلدی توپ رو بندازی تو زمین حریف ! :mrgreen: . مثل اینکه آقا مصطفی هم کنار کشیدن ! البته این روز ها همه سرشون حسابی شلوغه ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا پشت سر مرده غيبت نكنين!
من هستم و پيگير مطالب شما و برادر حامد عزيز هستم.
ولي به دليل قولي كه به برادر حامد دادم، اول مي‌خوام آماري كه عرض شد رو آماده و تكميل كنم و بعد بپردازم به فرمايشات شما بزرگواران.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هه هه پس زندست مصطفی. icon_twisted
چطوری اخوی.؟
همچنین واریور خان خوش قول.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان بزرگوار واقعا بحث جالبی بود/مخصوصا ازین جهت که مطالعه جوامع مختلف و فرهنگهای مختلف مثل خوندن تاریخ باعث شناخت ضعفها قوقتها میشه که درس اموزه از طرف دیگه تو این مورد میتونه روی تعامل با امریکا و کنش هایی که باهاشون داریم تاثیر بزاره!بنظرم...اما متاسفانه ناتموم مونده!!!...راستش مطالب خوبی یاد گرفتم از اساتید/از همگی سپاسگزارم/،اما ناتموم موندنش مخصوصا امار اقا مصطفی خیلی ضدحال بود...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.