IRIAFtomcat

آیا موجی از انقلابهای مارکسیستی در راه است؟

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

موضویی که در این تاپیک خواهان بحث از جانب دوستان هستم پیرامون مشکلات اقتصادی اخیر در کشورهای صنعتی و بویژه کشورهای سرمایداری غربی است. اما در ابتدا به اختصار یکی از پیش بینی های مارکس را که از ارکان تئوری انقلاب وی محسوب می شود، بیان می کنم.
مارکس پیش بینی کرد با صنعتی شدن کشورها تعداد افراد طبقه کارگر(پرولتالیا) افزایش یافته و اکثریت جامعه را تشکیل خواهند داد. طبقه کارگر با پیشرفت سرمایه داری فقیرتر خواهند شد و این افزایش فقر طبقه کارگر که نتیجه عملی افزایش سرمایه و بهبود وضع زندگی بورژواها(سرمایه داران یا طبقه سرمایه دار) خواهد بود تا به آن حد پیش می رود که وضعیت انقلابی بوجود خواهد آمد و کارگران در موقعیتی قرار خواهند گرفت که دیگر نمی توانند بر پایه دست مزد ناچیزی که دریافت می کنند زندگی کنند و در نتیجه زمینه برای انقلاب سوسیالیستی آماده می شود. مارکس می نویسد: ((تمام روشهای مورد استفاده برای تولید ارزش اضافه روشهایی هستند جهت افزایش سرمایه و با هر افزایش سرمایه ای زمینه برای استفاده بیشتر از این روشها ایجاد می شود. بدین ترتیب هر مقدار که انبوه سرمایه افزایش میابد شرایط زندگی کارگران وخیم تر خواهد شد)).
در کشورهای غربی این پیش بینی مارکس نادرست از آب درآمد زیرا با بهبود شرایط اقتصادی کشورهای صنعتی و سرمایه داری دست مزد کارگران افزایش و در نتیجه شرایط زندگی آنها بهبود یافت. کارگران در این کشورها دست مزدهای خود را از طریق مذاکره در قالب اتحادیه های کارگری افزایش دادند که مورد پیش بینی مارکس نبود.
اما طرفداران مارکس اظهار می دارند که، نظیریه اصلی مارکس در مورد استثمار کارگران نفی نشده است زیرا مارکس اعتقاد داشت استثمار نتیجه منطقی تولید به روش سرمایه داری است که ویژگی آن این است که کارگر می تواند بیش از ارزش کار خود ارزش بیافریند. بهمین دلیل مسئله ارزش اضافه مطرح می شود و تا زمانی که ارزش اضافه وجود دارد از نظر مارکس استثمار هم وجود خواهد داشت، با بالا رفتن تکنولوژی ارزش اضافه کارگر نیز بالاتر رفته و در نتیجه استثمار نیز بیشتر می شود.
اما آیا فروپاشی اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی خط بطلانی بر عقاید مارکس کشیده شد؟ نظر اینجانب منفی است. چراکه از ابتدا پایه و اساس کشورهایی نظیر چین، روسیه و کشورهای اروپای شرقی بر اصول و عقاید ماکس نبود. زیرا همانطور که گفته شد از دیدگاه مارکس شرایط انقلاب در کشورهای صنعتی و سرمایه داری رخ خواهد داد. اما نه روسیه، نه چین و نه هیچ کشور کمونیست دیگری هنگام وقوع انقلابهای خود سرمایه داری و صنعتی نبودند و استفاده از عقاید مارکس توسط رهبران انقلاب این کشورها در واقع تفاسیری شخصی از نظریات مارکس بود که بعدها معلوم شد که برداشتهایی اشتباه و گاها سو استفاده گرانه بوده اند. پس فروپاشی نظامهای شوروی و اروپای شرقی و تا حدی چین دلیل بر باطل بودن عقاید مارکس نمی تواند باشد.
به نظر اینجانب تنها اشتباه مارکس زمان وقوع انقلابها بود. زیرا همانطور که اخیرا شاهد آن هستیم با ایجاد بحرانهای اقتصادی در جوامع سرمایه داری و صنعتی وضعیت زندگی اکثریت مردم آنها(به قول جدید اکثریت 99 درصد) و یا بعبارت دیگر طبقه پرولتالیا وخیم شده و تا به آنجا پیش رفته که مردم موج بی سابقه و یا کم سابقه ای از اعتراضات را براه انداخته اند. ما در این اعتراضات شاهد آن بوده ایم که نوک تیز پیکان خشم اکثریت معترض به سمت طبقه سرمایه دار جامعه نشانه رفته است. آیا با توجه به وقایع اخیر موجی از انقلابها یا اصلاحات مارکسیستی در راه خواهد بود؟ آیا زمانی خواهد رسید که طبقه پرولتالیا یا اکثریت دیگر به بهبود اوضاع اقتصادی و رفاهی خویش راضی نخواهند شد و طبقه بورژوا را بر نخواهند تافت و خواهان اصلاحاتی جدی و سهمی برابر خواهند شد؟
از کاربران محترم خواهش می کنم در این بحث مرا یاری دهند.
با تشکر.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام
اين نظريه را بايد در تاريخ پيدا كرد چون امكان ندارد هيچ موقع جوامع بشري در استعداد با هم يكسان باشند .
در ضمن در هر انقلابي كه ايجاد شود اولين چيزي كه به ان نسبت دهند اين است مانند بهار اسلامي كه ابتدا به ان انقلاب براي بهبود وضعيت اقتصادي گفتند كه حقيقتي ماورا اين بود .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]با سلام
اين نظريه را بايد در تاريخ پيدا كرد چون امكان ندارد هيچ موقع جوامع بشري در استعداد با هم يكسان باشند .
در ضمن در هر انقلابي كه ايجاد شود اولين چيزي كه به ان نسبت دهند اين است مانند بهار اسلامي كه ابتدا به ان انقلاب براي بهبود وضعيت اقتصادي گفتند كه حقيقتي ماورا اين بود .[/quote]
با سلام
به نظر من ماهیت تحولات در کشورهای غربی و صنعتی کمی متفاوت از کشورهای عربی است. در کشورهای عربی تلاش انقلابیون برای تحقق حداقل آزادایهای اجتماعی و بهبودی های اقتصادی است و این انقلاب ها جنبه مسلحانه پیدا کرند. اما هدف معترضان در کشورهای غربی دستیابی به شرایط بسیار بهتر زندگی است. مبارزه انقلابیون عرب با دیکتارهای جنایت کار و متحجر می باشد اما معترضان غربی با طبقه سرمایه دار به مخالفت برخاسته اند و احتمال اینکه اعتراض آنها جنبه مسلحانه بخود بگیرد بسیار کم است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اوج شکوفایی اقتصاد غرب زمانی است که تجارت و گردش مالی رونق داشت باشد باز می گویم گردش مالی
رکود اقتصادی باعث شد این رونق اقتصادی از توان بیفتد و فشار حاصله روی دولت و در نتیجه به روی مردم بیفتد در حالی که اصل معاملات را بانک ها و موسسات سرمایه داری انجام می دادند
و برای مردم بسیار ناراحت کننده است که موسسات مالی علاوه بر به با دادن پول هایشان ، هزینه هایشان را هم بدوش مردم انداخته اند

از سویی دیگر نتایج کشور شوروی وچین قبل از باز شدن اقتصادش باعث شده است که مردم مطمئنا به سراغ کمونیست نروند چرا نتایجی فلاکت بار به ارمغان می آورد
بوِیژه که کره شمالی هم اکنون روبروی آنها می باشد

مردم در گام اول در مقابل سرمایه داری امیدوارند اقتصاد به شدت آزاد در مکان هایی مهار شود و موسسات سرمایه داری هر ریسکی روی پول مردم انجام ندهند
و پول مردم تحت حمایت دولت و طبق شرایطی جدا از شرایط بازار شدیدا آزاد قرار گیرد
الان اگر چین را نگاه کنید به دلیل وجود نیروی ارزان و زیاد گردش مالی در این کشور زیاد است ولی در صورت عدم ایجاد بستر لازم برای حفظ سرمایه مردم و امنیت اقتصادی آنها در طی 20 الی 40 سال
آینده به سرنوشت اروپا و آمریکا دچار خواهد شد

حال تغییر قوانین به ضرر سرمایداران و موسسات مالی بزرگ است چرا که دامنه مانورشان به شدت محدود می شود و از سوی دیگر این مردم هستند که دولت روی آنها سوار است
در نتیجه دعوایی در آمریکا و اروپا شکل گرفته و هرکس دولت و مجلس را به سمت خود می کشد و دولت به هر سمت برود ضرر می کند و این وسط ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بنظر من انقلابهای جنس سوسیالیستی (نه از نوع شدیدش که مارکسیستی هست) در کشورهای صنعتی به وقوع خواهد پیوست . البته شرایط پیشگویی مارکس برای انقلاب مارکسیستی در کشورهای سرمایه داری الان تقریبا مساعد شده .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام ..

این اتفاق 60 سال پیش افتاد و تبش هم خوابید ..

غربی ها برداشت متفاوتی از مارکسیسم دارند . وجود احزاب سوسیالیست در کنار احزاب دست راستی در کشورهای اروپایی خودش گواه این امر هست .. چیزی که در فرانسه و پرتقال به وضوح شاهدیم ! .

مسیری که مارکسیسم در اروپا طی کرده با مسیری که در شرق طی کرده کاملا متفاوت هست . به نظرم اونچه که در اروپا اتفاق خواهد افتاد برخلاف تصور تحرکات خشن راست افراطی خواهد بود ؛ چیزی که مدت مدیدی پیش در آمریکا تحت عنوان کانزرواتیسم اتفاق افتاد که به طرز عجیب و نا مشخصی در تضاد محرز با لیبرالیسم هم هست ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اوج شکوفایی اقتصاد غرب زمانی است که تجارت و گردش مالی رونق داشت باشد باز می گویم گردش مالی
رکود اقتصادی باعث شد این رونق اقتصادی از توان بیفتد و فشار حاصله روی دولت و در نتیجه به روی مردم بیفتد در حالی که اصل معاملات را بانک ها و موسسات سرمایه داری انجام می دادند
و برای مردم بسیار ناراحت کننده است که موسسات مالی علاوه بر به با دادن پول هایشان ، هزینه هایشان را هم بدوش مردم انداخته اند

از سویی دیگر نتایج کشور شوروی وچین قبل از باز شدن اقتصادش باعث شده است که مردم مطمئنا به سراغ کمونیست نروند چرا نتایجی فلاکت بار به ارمغان می آورد
بوِیژه که کره شمالی هم اکنون روبروی آنها می باشد

مردم در گام اول در مقابل سرمایه داری امیدوارند اقتصاد به شدت آزاد در مکان هایی مهار شود و موسسات سرمایه داری هر ریسکی روی پول مردم انجام ندهند
و پول مردم تحت حمایت دولت و طبق شرایطی جدا از شرایط بازار شدیدا آزاد قرار گیرد
الان اگر چین را نگاه کنید به دلیل وجود نیروی ارزان و زیاد گردش مالی در این کشور زیاد است ولی در صورت عدم ایجاد بستر لازم برای حفظ سرمایه مردم و امنیت اقتصادی آنها در طی 20 الی 40 سال
آینده به سرنوشت اروپا و آمریکا دچار خواهد شد

حال تغییر قوانین به ضرر سرمایداران و موسسات مالی بزرگ است چرا که دامنه مانورشان به شدت محدود می شود و از سوی دیگر این مردم هستند که دولت روی آنها سوار است
در نتیجه دعوایی در آمریکا و اروپا شکل گرفته و هرکس دولت و مجلس را به سمت خود می کشد و دولت به هر سمت برود ضرر می کند و این وسط ...[/quote]
دوست عزیز پایه و اساس سوسیالیسم در کشورهای چین و شوروی همانطور که گفته شد بر اصول و عقاید مارکس نبود. حتی هنگام وقوع این انقلابها هیچ یک از این کشورها صنعتی نبودند. تنها عده ای انقلابی از شعارهای زیبای مارکس استفاده(سو استفاده) کرده و حمایت افکار عمومی را جلب کردند. پس شکست این کشورها شکست مارکس تلقی نمی شود. به نظر من یکی از اشتباهات مارکس در باره پیش بینی تحولات سوسیالیسی این بود که تصور نمی کرد این تحولات به تدریج و با گذر زمان پیش خواهند آمد بلکه او شرایط انقلابی به صورت مسلحانه و خشونت آمیز را پیش بینی کرد. اما ما امروزه شاهد تحولاتی گسترده در جهان هستیم که کاملا آرام و بدون خشونت در حال انجام هستند.
دخالت دولت در اقتصاد هم جز جدایی ناپذیر سوسیالیسم می باشد که به نظر من منطقی و عادلانه هم هست چون عدم دخالت دولت موجبات سو استفاده گسترده را از طرف طبقه سرمایه دار به همراه دارد. در مورد چین هم این سوال وجود دارد: نیروی ارزان تا کی در چین وجود خواهد داشت و آیا زمانی می رسد که طبقه کارگر در این کشور پی به استثمار خود می برند؟ در آن هنگام سیستم سرمایه داری به اصطلاح سوسیالیستی چین هم به سرنوشت غرب دچار می شود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگه گذر زمان و پیشرفت بشریت نادرستی این یا آن نظر مارکس را ثابت کند آیا مارکسیسیم از درجه اعتبار ساقط می شه؟ خیر! مارکسیسم مذهب نیست، مجموعه ای از احکام لایتغیر! مارکسیسم روش اندیشیدنه. میشه حتی مارکسیست بود و با مارکس همنظر نبود، به شرطی که به روش اندیشیدن اون وفادار بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اگه گذر زمان و پیشرفت بشریت نادرستی این یا آن نظر مارکس را ثابت کند آیا مارکسیسیم از درجه اعتبار ساقط می شه؟ خیر! مارکسیسم مذهب نیست، مجموعه ای از احکام لایتغیر! مارکسیسم روش اندیشیدنه. میشه حتی مارکسیست بود و با مارکس همنظر نبود، به شرطی که به روش اندیشیدن اون وفادار بود.[/quote]
مارکسیم قطعامثل خیلی از افراد بشر بی اشتباه نبوده. بسیار از نظریات مارکس اشتباه و باطل هستند و در اونها شکی نیست. اما بعضی از افکار و عقاید حالت قانون دارن و با گذر زمان تغییر نمی کنند. مثلا قوانین نیوتن بعد از 300 سال هنوز تغییر نکردن چون قانونن. به نظرم بعضی از دستورالعمل های مارکس جنبه قانون دارن پیدا می کنند و با منطق هم جور در میان.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تنها قانون اساسی مارکسیسم تغییر و حرکته. تمام هستی در حرکته و حرکت یکجور تضاده. مارکسیسم در قلمرو فلسفه از اینجا شروع میکنه و به تمام هستی، تاریخ و طبیعت و جامعه و غیره بسطش میده. اسم این فلسفه ماتریالیسم دیالک تیکه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]تنها قانون اساسی مارکسیسم تغییر و حرکته. تمام هستی در حرکته و حرکت یکجور تضاده. مارکسیسم در قلمرو فلسفه از اینجا شروع میکنه و به تمام هستی، تاریخ و طبیعت و جامعه و غیره بسطش میده. اسم این فلسفه ماتریالیسم دیالک تیکه[/quote]
بحث این تاپیک پیرامون نظریه اقلابی-اقتصادی مارکس هستش و با افکار دیگه مارکس از جمله ماتریالیسم دیالکتیک کاری نداریم. ماتریالیسم دیالکتیک قطعا باطل هستش و درش شکی نیست. ما در اینجا تنها می خواهیم بحث کنیم که آیا تحولات اقتصادی و بحرانهای اخیر در کشورهای غربی به تحولات مارکسیستی سوسیالیستی منجر میشه؟ در ضمن سوسیالیسم انواع مختلف داره و شما تنها نوع انقلابی و اقراطیش رو در نظر نگیرید. این تحولات شاید به یک سری تغییات جزئی که حالت سوسیالیستی دارن منجر بشه و نه بیشتر.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]تنها قانون اساسی مارکسیسم تغییر و حرکته. تمام هستی در حرکته و حرکت یکجور تضاده. مارکسیسم در قلمرو فلسفه از اینجا شروع میکنه و به تمام هستی، تاریخ و طبیعت و جامعه و غیره بسطش میده. اسم این فلسفه ماتریالیسم دیالک تیکه[/quote]
بحث این تاپیک پیرامون نظریه اقلابی-اقتصادی مارکس هستش و با افکار دیگه مارکس از جمله ماتریالیسم دیالکتیک کاری نداریم. ماتریالیسم دیالکتیک قطعا باطل هستش و درش شکی نیست. ما در اینجا تنها می خواهیم بحث کنیم که آیا تحولات اقتصادی و بحرانهای اخیر در کشورهای غربی به تحولات مارکسیستی سوسیالیستی منجر میشه؟ در ضمن سوسیالیسم انواع مختلف داره و شما تنها نوع انقلابی و اقراطیش رو در نظر نگیرید. این تحولات شاید به یک سری تغییات جزئی که حالت سوسیالیستی دارن منجر بشه و نه بیشتر.[/quote]

نظریه انقلابی اقتصادی مارکس دقیقا محصول ماتریالیسم دیالکتیکه که اگه از نظر شماقطعا و بدون شک باطله اون نظریاته اقتصادی هم باطل خواهد بود. اما در هر حال تحولات غرب منجر به استقرار سوسیالیسم نمیشه یا حتی چیزی شبیهش. نهایتا کمی بسط خدمات یا در حالت خیلی رویاییش مدل دولت رفاه که تا مدتی قبل تو اسکاندیناوی میشد دید. طبقه کارگر هنوز باید درسها یاد بگیره

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote] آیا با توجه به وقایع اخیر موجی از انقلابها یا اصلاحات مارکسیستی در راه خواهد بود؟ آیا زمانی خواهد رسید که طبقه پرولتالیا یا اکثریت دیگر به بهبود اوضاع اقتصادی و رفاهی خویش راضی نخواهند شد و طبقه بورژوا را بر نخواهند تافت و خواهان اصلاحاتی جدی و سهمی برابر خواهند شد؟ [/quote]
فکر نکنم دوست عزیز. اعتراضات اخیر بیشتر بدلیل سبک زندگی صرفا مادی امروز اروپا و آمریکاست.
این روزها در این جوامع، عملا انسان تعریفی جز نیروی کار نداره. اگر به فیلمهای غربی کمی دقت کنیم متوجه میشیم که «محل کار» برای بسیاری از افراد حکم خانه و خانواده رو پیدا رده. حالا حساب کنید: وقتی اوضاع اقتصادی در هم میریزه، این برای چنین جامعه ای دقیقا حکم یه مشکل خانوادگی رو داره! البته میشه تئوری های مارکس رو تا حد زیادی مرتبط با قضیه دونست ولی به نظرم اصل داستان جدای از چیزیه که مارکس پیش بینی می کرد. :applause:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote][quote]تنها قانون اساسی مارکسیسم تغییر و حرکته. تمام هستی در حرکته و حرکت یکجور تضاده. مارکسیسم در قلمرو فلسفه از اینجا شروع میکنه و به تمام هستی، تاریخ و طبیعت و جامعه و غیره بسطش میده. اسم این فلسفه ماتریالیسم دیالک تیکه[/quote]
بحث این تاپیک پیرامون نظریه اقلابی-اقتصادی مارکس هستش و با افکار دیگه مارکس از جمله ماتریالیسم دیالکتیک کاری نداریم. ماتریالیسم دیالکتیک قطعا باطل هستش و درش شکی نیست. ما در اینجا تنها می خواهیم بحث کنیم که آیا تحولات اقتصادی و بحرانهای اخیر در کشورهای غربی به تحولات مارکسیستی سوسیالیستی منجر میشه؟ در ضمن سوسیالیسم انواع مختلف داره و شما تنها نوع انقلابی و اقراطیش رو در نظر نگیرید. این تحولات شاید به یک سری تغییات جزئی که حالت سوسیالیستی دارن منجر بشه و نه بیشتر.[/quote]

نظریه انقلابی اقتصادی مارکس دقیقا محصول ماتریالیسم دیالکتیکه که اگه از نظر شماقطعا و بدون شک باطله اون نظریاته اقتصادی هم باطل خواهد بود. اما در هر حال تحولات غرب منجر به استقرار سوسیالیسم نمیشه یا حتی چیزی شبیهش. نهایتا کمی بسط خدمات یا در حالت خیلی رویاییش مدل دولت رفاه که تا مدتی قبل تو اسکاندیناوی میشد دید. طبقه کارگر هنوز باید درسها یاد بگیره[/quote]
باطل بودن بعضی از عقاید یک شخص به معنی باطل بودن تمام افکار و عقاید اون شخص نیست. من قبول دارم بخش بزرگی از تفکر مارکس بر پایه مادیگرایی هستش اما نکات نثبتی داره. یادمون نره مارکس کم آدمی هم نبوده. مارکس یکی از تاثیرگذارترین فلاسفه تاریخ بوده.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من از باب رد کردن عقایدش نگفتم. من اینجا نظری راجع به درست و نادرستی این افکار نمیدم. اما نمیشه یه تیکه از یه فلسفه رو گرفت و بقیشو ول کرد چون اینا به هم پیوستن و نتیجه منطقیه همن. در قیاس مناقشه نیست، فرضا نمیشه کسی بگه من اسلامو قبول دارم اما پیامبرشو نه! یا مثلا نصف قرآنو قبول دارم مابقی بدون شک و قطعا اشتباهه. میوه فروشی نیس که بشه سوا کرد :applause:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.