fath 4,686 گزارش پست ارسال شده در دی 90 تا مرز شهادت(خاطره ای از امیر خلبان فضل الله جاوید نیا) روز شنبه ۲۷ دیماه ۱۳۶۵ یک فروند اف۱۴ مسلح به خلبانی من و سروان یدالله حسینی به عنوان خلبان کابین عقب از باند پایگاه شکاری اصفهان به پرواز در آمد.ماموریت ما گشت هوایی و جلوگیری از نفوذ هواپیماهای دشمن بود.منطقه ماموریت ما نیز غرب کشور ،حوالی گردنه اسد آباد در جنوب غربی همدان بود.با افزایش ارتفاع به ۲۰هزارپا به سمت منطقه ماموریت ادامه مسیر دادیم تا وارد منطقه ماموریت شدیم.شروع به گردش و گشت هوایی نمودیم.بیش از یک ساعت در منطقه بودیمو سوخت هواپیما در حال اتمام بود، بنابراین با کد با تانکر سوخت رسان هماهنگ کردم و با نزدیک شدن به تانکر عملیات سوخت گیری هوایی رو شروع نمودم. در حال سوختگیری بودم که متوجه شدم سیستم راداری شلیک موشکم دچار اشکال شده و هیچکدام از موشک های راداری را نمی توانم شلیک کنم.هرچه تلاش کردم تا اشکال را برطرف کنم موفق نشدم.به همین دلیل با رادار تماس گرفتم و با کد اعلام وضعیت کردم که سیستم موشکی هواپیمایم از کار افتاده و نمی توانم از آن استفاده کنم و درخواست Air abort(انصراف از ادامه پرواز) کردم و از آنها خواستم هر چه سریعتر یک هواپیما جایگزین من کنند.در این حالت من می توانستم در رادار هدف را ببینم ، ولی امکان شلیک موشک را نداشتم. رادار زمینی با کد به من اعلام کردکه با توجه به شرایط حساس منطقه در محل حضور داشته باشم تا هواپیمای جایگزین به منطقه اعزام شود.تمامی این اطلاعات در کمتر از یک دقیقه و به صورت کدهای مخصوص رد و بدل شد.ما هر روز این کدها را تغییر می دادیم تا عراقی ها متوجه معنای آن نشوند. کمتر از ۵ دقیقه از این تماس نگذشته بود که رادار به من اطلاع داد که یک تجمع شانزده فروندی از هواپیماهای دشمن وارد کشور شدند و به طرف کرمانشاه در حال حرکت هستند. به رادار گفتم فاصله آنها با ما چقدر است؟ گفت: هشتاد مایل. با توجه به قابلیت رادار هواپیمای اف۱۴ که همزمان میتواند روی ۲۴ هدف قفل کند و سپس به طرف ۶ هدف موشک شلیک کند ، بی درنگ رادار را چرخاندم و متوجه هواپیماهای دشمن شدم ولی متاسفانه امکان شلیک موشک را نداشتم.جناب حسینی سمت و جهت هواپیمای دشمن را مشخص کرد.شکل پرواز هواپیماهای دشمن ، ۴ فروند در جلو و ۱۲ فروند در پی آنها بودکه این نشاندهنده این موضوع بود که ۴ فروند جلویی اسکورت ۱۲ فروند بقیه هستند.به طور حتم همه ۱۲ فروند بمب افکن بودند .با توجه به اعلام رادار و مسیری که خودم در رادار میدیدم هدف آنها شهر کرمانشاه بود.در اطراف شهر کرمانشاه پدافند ما مستقر بود ، ولی ما در آن زمان موشکی که بتواندهواپیماهای دشمن را در ارتفاع بالا هدف قرار دهد در اختیار نداشتیم.این موضوع را علاوه بر من ، خلبانان عراقی هم می دانستند.ارتفاع آنها را بررسی کردم و متوجه شدم ۲دو هزار پا بالاتر از برد پدافند ما پرواز می کنند و در این حالت به راحتی به بالای شهر کرمانشاه می رسیدند و آنجا را بمباران می کردند. برای ثانیه ای حس کردم قلبم در حال فشرده شدن است .احساس خیلی بدی داشتم. با بمباران شهر کرمانشاه با این حجم بالای هواپیما فاجعه بزرگی رخ می داد.تعداد زیادی زن ، بچه ، پیر و جوان که همگی بی گناه کشته می شدند و کسانی که غیر نظامی بودند و هیچ نقشی در جنگ تن به تن نداشتند ، به شهادت می رسیدند. نمی توانستم بی تفاوت باشم و به راحتی از کنار این موضوع بگذرم. به هر حال من یک ایرانی هستم و نما توانستم شاهد کشته شدن هزاران نفر از هموطنانم باشم و هیچ عکس العملی از خود نشان ندهم. طبق قانون، با توجه به اشکالاتی که در هواپیما بود ، باید گزارش می کردم و به اصفهان باز می گشتم ، ولی نمی توانستم این کار را انجام دهم.به حسینی گفتم: یدالله! بمب افکن های عراقی می توانند به راحتی کرمانشاه را بمباران کنند.خدا می داند که چند نفر در این بمباران کشته می شوند .به نظر تو بهتر است دو نفر آدم بمیرند یا دوهزار نفر؟؟؟؟؟ تصمیم من این است که با هواپیما ، خودمان را به آنها بزنیم و نابودشان کنیم. نظر تو چیست؟؟؟؟؟ حسینی گفت: جاوید من هم موافقم و آماده ام که این کار را انجام دهیم. روی رادار بدون کد شروع به صحبت کردم و گفتم : تا آنجا که موشک داریم ، آن ها را می زنیم و سپس با هواپیما به داخل آنها می رویم و نابودشان می کنیم.خودمان هم اگر بمیریم هیچ اشکالی ندارد. بی درنگ با خلبان تانکر تماس گرفتم و گفتم: گردش کند به سمت غرب تا به محض جدا شدن از او در راستای هواپیماهای دشمن باشم و بتوانم با سرعت خودم را به آنها برسانم.من باید قبل از آنها به کرمانشاه می رسیدم. خلبان تانکر هم همین کار را انجام داد و من به محض قرار گرفتن در راستای غرب ، از تانکر جدا شدم.ارتفاع هواپیما را کم نکردم تا عراقی ها بتوانند من را در رادار ببینند و با توجه به اینکه می دانستم اگر روی رادار صحبت کنم ، صحبت های من همزمان توسط هواپیماهای استراق سمع عراقی برای آنها ترجمه می شود و به اطلاع خلبانان عراقی می رسد ، تصمیم گرفتم از این لحظه بدون کد روی رادیو صحبت کنم. دسته استیک هواپیما را می فشردم و سرعت هواپیما را به حداکثر رساندم که حتما قبل از آنها به کرمانشاه برسم.هم سرعتم زیاد بود و هم ارتفاع را کم نکرده بودم.با این حرکت مطمئن بودم عراقی ها متوجه می شوند که در تصمیم خود مصمم هستم و مطمئنا سیستم استراق سمع این ماجرا را برای خلبانان عراقی ترجمه می کند. با اضافه شدن سرعت ، شروع به شعار دادن روی رادیو کردم تا ترس و اضطراب را از دلم خارج کنم و نشان دهم که با اینکه به استقبال مرگ می روم، اما روحیه ام بالاست. می گفتم: شما ایرانی ها را دست کم گرفته اید. تا آخرین قطره خونم از خاک وطنم دفاع می کنم .روی آنها قفل راداری نمودم و گفتم فعلا این موشک را از من داشته باشید . ولی موشکی در کار نبود .عراقی ها قادر بودند که توسط سیستم های جنگ الکترونیک خود متوجه قفل راداری من شوند. متصدی رادار خودمان با کد به من اعلام کرد که برگردم و ادامه ندهم ، اما من گوش نمی کردم. با خود فکر می کردم که ایستگاه های استراق سمع عراقی ها صدای مرا شنیده اند و حتما تا به حال خبر حمله من را به اطلاع خلبانان خود رسانده بودند و با توجه به خاطراتی که عراقی ها از رویارویی با اف۱۴ داشتند، روحیه آنها خراب شده است. متصدی رادار با فرماندهی تماس گرفته بود و خواستار دستور برای بازگشت من شده بود ، ولی ایشان هم اذعان داشته بود که من روی زمین هستم و جاوید نیا روی آسمان ؛ چطور او را منصرف کنم؟؟؟؟؟ من فکر می کنم ایشان هم می دانست که تصمیم من درست است و در صورت بمباران کرمانشاه چه فاجعه انسانی رخ میدهد. حدود بیست تا بیست و پنج مایل با هواپیماهای دشمن فاصله داشتم که دو موشک حرارتی خود را با وجود اینکه می دانستم شلیک آنها از جلو هیچگونه تاثیری ندارد ، صرفا به منظور تخریب روحیه خلبانان عراقی شلیک نمودم. در دلم شروع به دعا کردم:خدایا راضی هستم به رضای تو. خودت مواظب زن و فرزندانم باش.آنها را به خودت می سپارم و از درگاهت تقاضا دارم که آنها را در امان خودت قرار دهی. من به خاطر رضای تو این تصمیم را گرفته ام .خودت کمکم کن تا در راهی که پیش گرفته ام ، موفق باشم و بتوانم به بهترین شکل آن را انجام دهم. به حدود دوازده -سیزده مایلی هواپیماهای دشمن رسیده بودم و زیر لب دعا می کردم که هواپیماهای دشمن قبل از من به کرمانشاه نرسند تا من حسابشان را کف دستشان بگذارم. ناگهان برای یک لحظه در رادار دیدم که هواپیماهای دشمن در حال گردش به سمت خاک خودشان هستند .همزمان دود و آتش را دیدم که تا ارتفاع ده دوازده هزار پا به آسمان بلند شده بود .تمام دنیا داشت روی سرم خراب میشد .فکر کردم شهر را بمبارن کرده اند ولی سریع به خودم مسلط شدم و دیدیم با توجه به مختصات ، آنها نمی توانسته اند در آن موقعیت روی شهر باشند.مسیر را با همان سرعت ادامه دادم تا آنها بدانند که همچنان در تعقیبشان هستم .روی شهر کرمانشاه رسیدم .خوشبختانه خبر خاصی نبود.مسیر را ادامه دادم و حدود چهار مایل بعد از شهر ، کوه های غرب شهر را غرق در آتش دیدم. خلبانان عراقی از روی ترس ، تمامی بمب های خود را روی کوه ها رها کرده بودندو در حال فرار بودند. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و شروع به گریه کردم. حتی قادر نبودم جواب رادار را بدهم .حسینی هم مانند من در حال گریه بود.واقعا هیچ کس نمی تواند حال من را در آن لحظه درک کند. رادار هم مرتب موقعیت هواپیماهای دشمن را می خواست. وقتی به خودم آمدم با صدای بغض آلودی روی رادیو گفتم: هواپیماهای دشمن بمب های خود را خارج از شهر در بیابان رها کردند و به طرف خاک خودشان فرار کردند. ما ماموریت آنها را کنسل کردیم. صدای شور و شعف و گریه متصدیان رادار را از طریق گوشی کلاهم می شنیدم . من هم خدا را شاکر بودم که توانسته بودم ماموریت آنها را به هم بریزم و جان صدها انسان بی گناه را نجات دهم.ان شا الله که خدا هم این حرکت را از من بپذیرد. گردآورنده: فتح. برگرفته از کتاب نبرد در آسمان. استفاده با ذکر منبع مجاز است. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
worior 25,819 گزارش پست ارسال شده در دی 90 با تشکر .. این ماجرا رو اگر اشتباه نکنم از همون کتابی که روش عکس اسکوپ رادار هست برداشت کردین ؟ چون فقط ظاهرش تو ذهنم مونده . به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
fath 4,686 گزارش پست ارسال شده در دی 90 بله واریور عزیز. هر چند امان از تیغ حفاظت و اطلاعات ولی نکات خیلی جالبی توش هست. جناب هانس این تاپیک گیر کرده ظاهرا. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
hans 162 گزارش پست ارسال شده در دی 90 مطلب جالبی بود. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
samalizade 516 گزارش پست ارسال شده در دی 90 بسم رب شهدا درور بر شرفه اين تيز پروازان و تمامه رزمندگان اسلام! به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mihandost 411 گزارش پست ارسال شده در دی 90 با سلام يك اف 14 با چند هواپيما از داستان بايد درس گرفت كه بهترين قدرت ايمان است نه تجهيزات . به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Ernesto_Rommel 11,417 گزارش پست ارسال شده در دی 90 دست فتح جان درد نکنه با تشکر و سپاس از برادر عزیزم محمد ، moh -597 که عمری در راستای مصاحبه با دلاوران هوایی این مرز و بوم و وظیفه ضبط خاطرات این سروران همیشه جاوید ایران زمین علی الخصوص تیمسار دلاور جاویدنیا ، این اسطوره همیشه زنده ی نیروی هوایی که در فراغ یارانی چون دوران ، بابایی ، خلعتبری و .... داشتن ایشون چون در گرانبهایی در تاریخ این مرز و بوم می درخشه ، برعهده داشته سلسله مقالات دلاوران نیروی هوایی رو میتونید از وبلاگ محمد عزیز برداشت کنید : http://iranian-airforce.blogfa.com/ به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
BattleMaster 3,797 گزارش پست ارسال شده در دی 90 درود بر غیرت دلاور مردان ایرانزمین ! فداکاری و از جان گذشتگی در راه دفاع از میهن و مردم بیگناه همواره مورد لطف پروردگار قرار میگیره و این نمونه این الطاف هست ... برای انسانهایی که از جون خودشون برای نجات دیگران میگذرن بسیار بسیار احترام قائلم و فکر کنم بزرگترین امتحان و سخت ترین لحظه تصمیمگیری یک انسان در طول زندگیشه ! به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
F14AA 5,205 گزارش پست ارسال شده در دی 90 [quote]با سلام يك اف 14 با چند هواپيما از داستان بايد درس گرفت كه بهترين قدرت ايمان است نه تجهيزات .[/quote] دوست عزیز درسته که ایمان این خلبان بزرگوار بالا بوده و ایمانش باعث پیروزی شد.ولی نباید پیشرفتگی اف 14 رو نادیده گرفت . مثلا اگه هواپیما به جای اف 14 ,اف 4 یا اف 5 بود ایا عراقی ها وحشت می کردن و دست از بمباران شهر بر می داشتن؟؟ به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
aligm 0 گزارش پست ارسال شده در دی 90 به من یکی خیلی درس داد..... به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mihandost 411 گزارش پست ارسال شده در دی 90 با سلام یک پرسش هواپیما قوی تر است یا هلی کوپتر ایا با عقل می شود قبول کرد هلی کوپتر یک هواپیما را نابود نکند در کجا سابقه داشته باشد . ببینم با کدان سپاه بدون حتی قمقمه چه برسد اسلحه سبک می روند فتح خرمشهر به جز ایمان اگر اف 14 نبود و اف... بود باز خلبان عملیات دلیران انجام می داد و مگر شهید دوران نبود . به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
HHL 1,472 گزارش پست ارسال شده در دی 90 خر ما از كره گي خر بود، نه نر بود و نه گر بود، خر بود آمريكايي ها با اين همه ادعاشون كه گوش عالم رو كر كرده از F-14هاي ايراني مي ترسيدند حالا عراقي ها كه ديگه جاي خود دارند، ترس رو خدا در دل دشمنان ايمان واقعي مي اندازد، ولي چرا وهابيوني كه به خودشون بمب مي بندند و باعث مرگ شايد بتوان گفت بهترين ها مي شوند نمي ترسند، نه از مرگ و نه از عاقبتي كه به گفته ما جهنمي است به نام اسفل السافلين، مادري به بچه خودش بمب مي بندد و او را حواله مسجدي مي كند كه ...........!!!!!!!!!(عجب حساب و كتابي شده دنيا) كن فيكون به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
arminheidari 24,406 گزارش پست ارسال شده در دی 90 [quote]با سلام یک پرسش هواپیما قوی تر است یا هلی کوپتر ایا با عقل می شود قبول کرد هلی کوپتر یک هواپیما را نابود نکند در کجا سابقه داشته باشد . ببینم با کدان سپاه بدون حتی قمقمه چه برسد اسلحه سبک می روند فتح خرمشهر به جز ایمان اگر اف 14 نبود و اف... بود باز خلبان عملیات دلیران انجام می داد و مگر شهید دوران نبود .[/quote] درست است که ایمان مهم است اما عقل، سلاح و استراتژی هم خیلی مهم است ما جنگ بدر را داریم در مقابلش جنگ احد هم داریم در هر دو هم پیامبر و حضرت علی حضور داشتند پس ایمان تنها کافی نیست دوباره کربلا را داریم و صلح امام حسن هم داریم پس باز هم می گویم تنها ایمان کافی نیست ایمان و عقل بال های پرواز اند که با یکی نمی توان پرواز کرد اگر بخواهم تمثیل خوبی بزنم ایمان زور و بازو انسان و عقل چشم و گوش انسان خواهد بود شما بدون دیدن و رویت هدف ( حال به هر صورت ) نمی توانی با زور اتمی هم آن را بزنی در خود متن هم از نشانه های عقلی هم نشان زیاد بود: [quote]ارتفاع هواپیما را کم نکردم تا عراقی ها بتوانند من را در رادار ببینند و با توجه به اینکه می دانستم اگر روی رادار صحبت کنم ، صحبت های من همزمان توسط هواپیماهای استراق سمع عراقی برای آنها ترجمه می شود و به اطلاع خلبانان عراقی می رسد ، تصمیم گرفتم از این لحظه بدون کد روی رادیو صحبت کنم. [/quote] [quote] و با توجه به خاطراتی که عراقی ها از رویارویی با اف۱۴ داشتند، روحیه آنها خراب شده است.[/quote] [quote]عراقی ها قادر بودند که توسط سیستم های جنگ الکترونیک خود متوجه قفل راداری من شوند. [/quote] به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
esygolden 281 گزارش پست ارسال شده در دی 90 سلام به همگي دوستان ميدونم به اين تاژيك ربطي نداره ولي چرا ما در قبال ترور دانشمندامون هيچ اقدامي نميكنيم هر موقع كوتاه بيايم نتيجش همين ميشه.به يكي دو تا اكتفا نميكنن.تا همه دانشمندا رو نكشن دست ور نميدارن چرا مسپولين عكس العملي نشون نميدن؟ به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
iran_zamen58 73 گزارش پست ارسال شده در دی 90 [quote]خر ما از كره گي خر بود، نه نر بود و نه گر بود، خر بود آمريكايي ها با اين همه ادعاشون كه گوش عالم رو كر كرده از F-14هاي ايراني مي ترسيدند حالا عراقي ها كه ديگه جاي خود دارند، ترس رو خدا در دل دشمنان ايمان واقعي مي اندازد، ولي چرا وهابيوني كه به خودشون بمب مي بندند و باعث مرگ شايد بتوان گفت بهترين ها مي شوند نمي ترسند، نه از مرگ و نه از عاقبتي كه به گفته ما جهنمي است به نام اسفل السافلين، مادري به بچه خودش بمب مي بندد و او را حواله مسجدي مي كند كه ...........!!!!!!!!!(عجب حساب و كتابي شده دنيا) كن فيكون[/quote] امریکایها بیشتر از تامکتهای ایرانی از خلبانهای ایرانی میترسیدن باور کن یکی از خلبانهای همین f14 اموزش دیده امریکا بود میگفت زمان فارغ التحصیلی در امریکا وزیر جنگ سابق امریکا در جشن پایان دوره ما به صراحت گفت " من به رییس جمهور امریکا میگم اگه خلبانهای ایرانی را داشتم بر دنیا حکومت میکردم" من اینو از زبان خیلی ها شندیدم به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر