Recommended Posts

در ادامه بحث های چت و نظرات دوستان:

 

به عنوان مقدمه

در مورد مذاکرات و نظر به تاریخ گذشته و رویدادها من قبلا هم وارد بحث مثلا در مقطع جنگ 8 ساله نشدم چون به نظرم بحث مطولی خواهد بود و واقعا با نگاهی گذرا و محدود کردن کلیت بحث به موارد انتقادی سالهای اخیر خصوصا پاسخگوی یک نتیجه گیری قطعی نخواهد بود. و بنابراین از این بخش برای پرداختن به مشابهت سازی با وضعیت فعلی پرهیز میکنم و البته معتقدم عرصه سیاست شاید در نگاهی ظاهری و کلان پیشنهادهایی از جنس «درس» و «بحث» داشته باشه به موجب این دست مشابهت سازیها ولی نهایتا در حد همون عبرت نه پی ریزی اقدامات بر مبنای تشابهات تاریخی. اصولا متغیرهایی چون زمان و افراد و موقعیتها و صدها و شاید هزاران فاکتور دخیل در هر رویداد سیاسی هرگونه توصیه پذیری تاریخی را در خرد ماجرا بی معنا میکنه.

 

و اما خود بحث ما. برای اینکه به نتیجه ای منجر بشه و یا لااقل اختلاف آرا و محل تضارب نظرات روشن بشه بدون اینکه بحث به درازا بکشه از کلیت نظرات در این مورد خاص و نه تعمیم شده ها نکته اصلی بحث من این هست که در مقطع فعلی اتفاقا رویکرد وزارت امور خارجه رویکردی بوده مصر بر احترام به اصل مذاکره و به نظرم در تاکتیکی روشن (به علت تکرار در عبارات وزارت امور خارجه) نافی مذاکره را آمریکا قلمداد کردن که اتفاقا بر خلاف رویکرد ترامپ مبنی بر اهل مذاکره بودن، توجهات جهانی هم به اظهارات ایران هست که اشاره میکنه ما میز مذاکره را ترک نکردیم و بهتره کسیکه میز را ترک کرده به پای میز برگرده (خصوصا در این چند روز اخیر بارها این مورد تکرار شده که حتی ممکنه در سطح داخلی مورد ایراد قرار بگیره که این سیگنال برای مذاکره است) . حالا با این رویکرد خاص ایران یعنی لزوم احترام به مذاکره به عنوان مذاکره نه سوء استفاده ازش به عنوان یک بازی سیاسی و جهت گیری جهانی بر تایید این امر در مقطع فعلی تا حدودی، هرگونه چرخش از این تصمیم اصولی به خودی خود یک پیروزی برای طرفی است که خودمون هم اذعان داریم از مذاکره به عنوان یک «بازی سیاسی» داره بهره میبره.

این دیدگاهی است که تایید میکنه استفاده از تمام برگ های ممکن را خصوصا دیپلماسی را ولی به شکل هوشمندانش.

 

در مقطع فعلی ترامپ علم مذاکره را برداشته ولی علمی که در سطح جهانی جز چند اشارت خاص هیچ کس جدیش نگرفته به همون دلیلی که دوستان هم اشاره کردند اعتماد به ترامپ بی معنی است و به جدی بودن در مذاکرش هم. بنابراین در این مقطع زیر علم شخصی رفتن که از میز مذاکره موجود بلند شده، تقریبا بسیاری هم نظرند که هدفش از مذاکره تحمیل برخی شروط هست نه مذاکره، و تحلیل های متعدد معتقد هست که لفظ پای میز نشستن باهاش در تقویت جایگاه سیاسیش (به هر دلیل و اصلا نیاز نیست خودش هم در کلام اشاره کنه) موثر هست اشتباهی است که قابل قیاس با رخدادهای شبیه کرده بهش نیست.

 

بله، انفعال غلط هست. ولی ایران و وزارت امور خارجه در شرایط فعلی منفعل نیست. یک پیشنهاد روشن وجود داره. ترامپ به میز مذاکره ای که ترک کرده بازگرده، هم جامع تر و جهانی تر و پذیرفته تر و پروزن تر هست و مشروع تر (از حیث جهانی) و هم رویکردی جدی تر داره و هزینه یک میز جدید! را هم لازم نیست بپردازیم. هم یک توافقی داریم که طرف خلف وعده کننده حالا ادعای مذاکره داره که خب پذیرفتنش مهر تاییدی است بر این خلف وعده و یک پوئن در مذاکره جدید و هم تکالیفی که همچنان ایران بهشون پایبند هست.

 

اصولا با تمام این تفاسیر در «مورد خاص» مذاکرات سیاسی ایران و ایالات متحده چند مورد روشن هست:

 

1.ما پذیرفتیم که در میز مذاکره قبلی مذاکرات را ادامه بدیم. بدون تحمیل شروط جدید که الان شدند و طرفی که سرباز میزنه طرف آمریکایی است و اتفاقا اگر قائل به وزن معادلات جهانی و حمایت های بین المللی باشیم در بازگشت به گذشته الان وزن این دیدگاه بیشتر هست.

2.طرفی که از یک مذاکره جدی سرباز میزنه طرف آمریکایی است و اصولا سردرگمی و شرط و شروط هایی که تقریبا قطعی است ظهور و بروزشون در هرگونه میز مذاکره جدید اون را به یک طرف گریزان از مذاکره به عنوان مذاکره بدل کرده.

3.دورنمای ایران وضعیت «نه مذاکره و نه جنگ» نیست و نخواهد بود. دورنمای ایران برای شرایط فعلی: اگر قرار هست به مذاکره ای که ادعاش وجود داره البته با تحمیل شرایط جدید، ایران هم ابتدا این حق را داره به مرحله پیشامذاکره برگرده تا در مذاکره در شرایط نسبی برابری قرار بگیره.

4. پذیرفتن مذاکره جدیدی بدون دلیل مشخصی برای چرایی رد مذاکره قبلی که تمام ایرادات و حفره ها و خطرات و تحمیلات و برنامه های آتیش مثل تقریبا روز روشن هست، در شرایطی که هیچ برگی برای چانه زنی وجود نداره جز چند مورد حیاتی ، برگهای برنده متعدد در دسترسش و عامل زمان که کاملا به ضرر ماست مشکلی را حل نخواهد کرد جز شکستن اجماع لااقل لفظی فعلی که برجام باید حفظ بشه، اعتبار مذاکرات قبلی و مهمترین نکته وزن دهی سیاسی داخلی و خارجی به رویکرد ترامپ در نتیجه تشدید و ادامش تا نهایتا تحمیل شروط.

 

 

ویرایش شده در توسط alala
چند ویرایش املایی
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام و با اجازه دوستان ، بنده هم نکاتی رو عرض میکنم :

 

1. مذاکره یک پدیده مجرد نیست و تابع مسائل مختلفی هست. در خصوص مذاکره چند سوال مطرح هست :

الف- مذاکره با چه کسی ؟ ( طرف مذاکره )

ب - مذاکره در چه زمانی ؟ ( زمان مذاکره )

پ - مذاکره در مورد چی ؟ ( موضوع مذاکره )

 

به نظر من این فرمایش رهبری که فرمودند : " مذاکره نمی کنیم " و " جنگ هم نمی شود " بیشتر ناظر به پاسخ سوال اول هست.

در واقع منظور ایشون این هست که ما با آمریکا ( به تنهائی ) مذاکره نمی کنیم. همون طور که عبارات جنگ نمی شود هم دقیقا اشاره به آمریکا دارند.

 

اینکه دوستان این اصل عدم مذاکره رو یک اصل مقدس می دونند و اصولا هرگونه مذاکره ای رو ( با هر کسی ) یک تابو و گناه غیر قابل گذشت می دونند ، یک مقدار با واقعیات جامعه امروز غیر قابل تطابق هست.

 

بهتر هست که ابتدائا بحث بر سر این موضوع باشد که اگر با آمریکا ( به تنهائی ) مذاکره نمی کنیم ، پس با چه کسی حاضر به مذاکره هستیم ؟

در دور اول مذاکرات هسته ای ( 5+1 ) ایران با 5 کشور دارای حق وتو سازمان ملل + آلمان مذاکره نمود.

در دور دوم برای اینکه در مذاکرات وزن اروپا بیشتر لحاظ شود ، نام مذاکرات به 3+3 تغییر یافت ( 3 کشور اروپائی + 3 کشور غیر اروپائی )

همانطور که دوستان ملاحظه کردند در هر دو مرحله آمریکا سر میز مذاکره حاضر بود و ایران با نشستن وزیر خارجه آمریکا در کنار سایر وزرای خارجه برای مذاکره مشکلی نداشت.

 

سوال در این مرحله اگر قرار بر مذاکره باشد ( که به اعتقاد بنده اجتناب ناپذیر است ) بهتر است که ایران یک ترکیب مناسب تر از 5+1 یا 3+3 برای آن سمت مذاکره ارائه نماید و اعلام کند که حاضر به مذاکره با ان ترکیب هست.

 

بعنوان مثال : طرف مقابل میز مذاکره می تواند ، نمایندگان مجامع جهانی باشد . نظیر : " دبیرکل سازمان ملل " ، " نماینده شورای امنیت سازمان ملل" ، " نماینده جنبش عدم تعهد " ، " نماینده اتحادیه اروپا" ، " نماینده اجلاس شانگهای" ، " نماینده اتحادیه عرب " ، " نماینده اتحادیه آفریقا " + نماینده آمریکا

 

بعد از مشخص شدن طرف مذاکره است که می توان به سراغ زمان مذاکره رفت و در نهایت موضوع مذاکره.

( طبیعتا وقتی ترکیب تیم مذاکره کننده گسترده باشد ، یکی از اعضا نمی تواند که بگوید که من به تنهائی  12 شرط برای مذاکره دارم )

 

 

الان باید بجای این دوگانه نه جنگ - نه مذاکره ( که در خارج از مرزها موضع انفعال را بیشتر نشان میدهد تا موضع مقاومت را ) باید با یک دیپلماسی فعال زمین بازی را عوض کرد و از گیر افتادن ایران در گوشه رینگ ( الان یا در آینده ) به شدت پرهیز نمود.

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ضمن تشکر از دوستان گرامی بابت نظرات ارزشمندشان؛

من هم با اجازه نظرم را در این زمینه عرض می کنم. امید است که به کمک یکدیگر، به برداشتی مناسب از شرایط روز برسیم.

 

ابتدای امر؛

ببینید. در نظر هر دو عزیز، این موضوع به چشم می خورد که مذاکره با کسی که میز مذاکره را ترک نموده است، به نوعی تأیید وی محسوب می شود.

ابتدا باید دید این امر، تا چه حد به واقعیت نزدیک است و تا چه اندازه، محصول برداشت های ما از مفهوم مذاکره.

 

به نظرم بهتر است در ابتدای امر، بین مفاهیمی نظیر «مذاکره»، «مفاهمه» و «مصالحه» تفاوت قائل شویم. طبیعتاً دوستان گرامی، تعاریف هریک از این واژگان را به خوبی می دانند و نیازی به دوباره گویی نیست.

اما مذاکره در تعریف ساده آن، معنی و مفهوم خاصی را ندارد که ورود به آن، مؤید نگاه، رویکرد و یا سیاست خاصی باشد.

 

اجازه بدهید با عاریه گرفتن تعریف ویکی، به تعریفی مشترک از این واژه برسیم :

 

نقل قول

مذاکره (به انگلیسی : Negotiation) گفتگویی میان دو یا چند فرد یا گروه است که با هدف دستیابی به یک درک مشترک، رفع نقاط اختلاف، یا رسیدن به منفعتی در نتیجهٔ آن گفتگو، ایجاد توافق در خصوص دوره‌های اقدام، چانه زنی برای منفعت گروهی یا جمعی، یا حصول نتیجه‌ای رضایتبخش برای منفعت تمامی افراد یا گروه‌های درگیر در فرایند مذاکره، انجام می‌شود.

 

 

صد البته این واژه، تعاریف دیگری در علوم سیاسی و بخصوص حقوق بین الملل دارد که به موضوع، عمق بیشتری می بخشد. اما اجازه بدهید به منظور ساده سازی بحث، به همین تعریف اکتفا کنیم.

 

در این تعریف، اصل و اساس هدف یک مذاکره مشخص است. ماهیت آن نیز مشخص است. چگونگی اجرای آن نیز مشخص است و نیز، شرایط تحقق یا عدم تحقق آن نیز هویداست.

 

هنگامی که ما از «مذاکره» صحبت می کنیم، در مفهوم عام، گفتگو و در مفهوم دیپلماتیک، رویارویی با زبان مشترک با طرف مقابل است. همانطور که در یک گفتگو (ولو خصمانه)، ابتدا نیاز است که مترجمی حضور داشته باشد تا گفتگوی طرفین را به یکدیگر منتقل نماید. مذاکره، همان زبان مشترکی است که در تمام دنیا، به عنوان ابزار بدیهی دیپلماسی می شناسند. پس اساساً حضور یا عدم حضور یک کشور پای میز مذاکره، نه تنها تابو و نشانه شکست نبوده، بلکه بدیهی ترین ابزار ممکن برای پیشبرد دیپلماسی یک کشور محسوب می شود.

 

اما چرا در ایران، این داستان اینقدر عجیب بود. اجازه بدهید اینطور عرض کنم که این، فقط ایران نبوده که در آن، مذاکره به مفهومی منفی و به نوعی تابو بدل شده باشد. بلکه در گذشته برخی کشورها بوده اند که به این بلیه دچار شده و همین نگاه درمورد آن ها نیز وجود داشته است.

ساده ترین نمونه آن، کره شمالی بوده که دهه ها مذاکره را کنار گذاشته و برای خود تابویی از مذاکره ساخته بود که هرگونه نشستن بر سر یک میز با رقبا و یا دشمنان، به معنی شکست در طی طریق امروز است. مثالی دیگر، در داستان اعراب و اسرائیل بود که به دلیل اختلافات اساسی و دشمنی ها، دهه ها هیچ برخورد دیپلماتیکی بین ایشان برقرار نگردید تا امروز، هر صحبت حتی غیر مستقیمی با ایشان، نوعی تابو شکنی و شکست تلقی شود. اما در نقطه مقابل می بینیم که حتی در اوج جنگ های جهانی، اروپایی ها هیچ گاه باب مذاکره را نبستند و بارها به یکدیگر پیام هایی را رد و بدل می ساختند؛ بدون اینکه در جنگشان وقفه ای پدید آید.

صد البته باید بین دیپلماسی قبل و بعد از جنگ دوم جهانی، تمایزی اساسی قائل شد. چرا که این نبرد، بسیاری از مفاهیم مدرن سیاست بین الملل را تغییر داد و جهان بعد از این نبرد خونین، به تعاریف و مفاهمات بهتری رسید که پایه گذار حقوق بین الملل نوین گردید.

 

در ایران، همانطور که اشاره شد، تعریف غلط از مفاهیم حقوقی (بالاخص در سیاست بین الملل)، باعث این شد که ایران در یک دهه آغازین انقلاب، به انزوای سیاسی عجیبی دچار شود. بارها و بارها شرایط مناسب سیاسی را از دست داده و مذاکره را حتی تا پایان جنگ، نفی نماید.

البته برادر بزرگوارم، جناب alalal فرمودند :

 

1 ساعت پیش, alala گفت:

در مورد مذاکرات و نظر به تاریخ گذشته و رویدادها من قبلا هم وارد بحث مثلا در مقطع جنگ 8 ساله نشدم چون به نظرم بحث مطولی خواهد بود و واقعا با نگاهی گذرا و محدود کردن کلیت بحث به موارد انتقادی سالهای اخیر خصوصا پاسخگوی یک نتیجه گیری قطعی نخواهد بود. و بنابراین از این بخش برای پرداختن به مشابهت سازی با وضعیت فعلی پرهیز میکنم و البته معتقدم عرصه سیاست شاید در نگاهی ظاهری و کلان پیشنهادهایی از جنس «درس» و «بحث» داشته باشه به موجب این دست مشابهت سازیها ولی نهایتا در حد همون عبرت نه پی ریزی اقدامات بر مبنای تشابهات تاریخی. اصولا متغیرهایی چون زمان و افراد و موقعیتها و صدها و شاید هزاران فاکتور دخیل در هر رویداد سیاسی هرگونه توصیه پذیری تاریخی را در خرد ماجرا بی معنا میکنه.

 

من هم با این نظر موافق هستم که قرار نیست از گذشته تاریخ، امروز را نتیجه بگیریم و بحث درخصوص عبرت هاست. اما این عبرت ها، برای جلوگیری از اشتباهات گذشتگان است و نه صرفاً داستان هایی آموزنده و اگر قرار نباشد ما از عبرت ها، عبرت بگیریم که دیگر چنین نامی برازنده آن نیست!

 

البته طبیعتاً اشتباهات یک دهه آغازین انقلاب، دلایل متعددی دارد که از حوصله این بحث خارج است. ایضاً اینکه چه کسانی، با چه دلایل و یا جهان بینی و برداشتی، به این تصمیمات دست زدند هم موضوع بحث نیست. بحث صرفاً بر سر نتیجه است که هرچه بود، این نتیجه را حاصل نمود.

 

در شانزده سال بعد، تلاش بر این شد که رویکردی جدید آزموده شود که نتایج مثبت و منفی خود را داشت. اگرچه به ترمیم جدی وجهه بین المللی ایران منجر شد و این مفهوم که ایران، زبانی جز زبان زور را نمی فهمد، به کلی از اذهان زدود. قواعد دیپلماتیک بهتر رعایت شد و البته بعضاً وقایعی پیش آمد که به این رویکرد، آسیب های جدی ای را وارد نمود که باز از دلایل آن می گذرم و صرفاً ذکر تاریخ می کنم تا به امروز  برسیم.

 

اما در دهه هشتاد میلادی و بالاخص پس از لو رفتن برنامه هسته ای ایران توسط سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، ایران وارد پروسه خطرناکی شد که اهمیت مذاکره در آن، بسیار پررنگ تر شد. به عبارتی استفاده از ظرفیت دیپلماسی برای حل تعارضات، برای دور کردن خطر تهدیدات نظامی، به اولویت اول ایران تبدیل شد. اما اشتباهی که در دهه اول انقلاب انجام پذیرفت، بار دیگر دامان کشور را گرفت و آن، «یک کاسه دیدن غرب» و «تلاش برای رسیدن به موفقیت مطلق از طریق مذاکرات» بود. مفهومی که از یک سو، نافی گزینه «صبوری» بود (که نیاز اصلی سیاست می باشد) و از سوی دیگر، انتظارات زیادی را در جامعه بوجود آورد (برای فهم بهتر اوضاع، کافیست دریابیم که در دهه هشتاد، ایران با سه کشور فرانسه، انگلستان و آلمان، مذاکرات مستقیمی را در زمینه هسته ای داشت که به هیچ وجه در جامعه، نه تابو بود و نه مفهوم شکست را متبادر می نمود). در نتیجه وقتی نتایج اولیه حاصل نگردید، ایران هم از فرآیندهای داوطلبانه خارج شد (برخلاف حرف های امروزی، رهبری مستقیماً در صحبت های عمومی خود دستور دادند که همان دولتی که محدودیت ها را بوجود آورده است، آن را برچیند و دولت هشتم هم اطاعت امر نمود) و هم به گونه ای این خروج انجام گرفت که شرایط، نه به سان دو سال قبل که مذاکرات تازه شروع شده بود، که بدتر از آن شود.

 

البته باور عمومی در ایران این بود که با اتخاذ سیاستی تهاجمی و البته نگاه به شرق، می توان از ابهت غرب کاست و به این ترتیب، زمین بازی را تغییر داد. ولی از سویی شرق هم نه علاقه و نه توان لازم برای این رویارویی را داشت و نه اساساً در این تقابل، حتی بی طرف ماندند. در نتیجه این شد که نه میز مذاکره، با بازیگران قبلی پر شد و نه موضوعات مطرح شده، موضوعاتی بود که در گذشته مطرح می شد.

ایران دقیقاً تلاشی را که مدنظر جناب @arminheidari عزیز نیز هست، انجام داد که نتیجه آن این شد که دائماً سطح مذاکره کنندگان غربی پایین تر آمده و از سوی دیگر، فشارهای سیاسی علیه ایران افزایش یابد. رفتن پرونده ایران از شورای حکام به شورای امنیت نیز بهترین هدیه به ایالات متحده بود که اختیار بازی را بدست گرفته و البته به لطف سیاست های هوشمندانه باراک اوباما، رئیس جمهور وقت این کشور، به افزایش فشار علیه ایران و جمع آوری متحد بپردازد.

 

در این دوره، دو تابو بوجود آمد. تابوی اول، تابوی هسته ای و مذاکره ناپذیر بودن آن بود (همان داستان کندن فرمان و ترمز قطار هسته ای) که بارها از سوی ایران عنوان شد که دیگر موضوع مذاکره نبوده و ایران حاضر است سر مسائل دیگر به مذاکره بپردازد و بازگشت به گذشته امکان پذیر نیست. اما تابوی دوم، تابویی بود که از ابتدای انقلاب و پس از اشغال سفارت امریکا، در جامعه مطرح گردید و آن، تابوی «مذاکره با ایالات متحده» بود. تابویی که البته خود ایران آنقدرها هم بدان پایبند نبود و بارها سر برخی منافع مشترک، گفتگوهایی انجام پذیرفت که بارزترین آن، داستان موسوم به ایران - کنترا بود. ولی حداقل در ادبیات رسمی مسئولین، این تابو وجود داشت و هرگونه مذاکره با امریکا، در حکم «همراهی با شیطان» تلقی می شد. البته در عراق در دهه هشتاد، مذاکراتی چند با واسطه بین ایران و امریکا انجام گرفت که چندان به درازا نکشید. همچنین می دانیم که در افغانستان، مذاکرات کاملاً مستقیمی در سطح فرماندهان ارشد نظامی دو کشور وجود داشت؛ تا جایی که به عملیات مشترک نظامی نیز رسید (و داستان آن در همین سایت نقل شده است). اما اصرار به ساخت این تابو در ذهن مردم، به این امر منجر شد که وقتی در سال 92، ایران تصمیم به مذاکره مستقیم با ایالات متحده (البته در قالب E3+3) گرفت، گویی اتفاقی عجیب در دنیا رخ داده است که ایران، قرار است با ایالات متحده به «مذاکره» بپردازد. خرق عادت و بدعتی که وقتی به اصل مفهوم آن توجه می کنیم، می بینیم که چقدر موضوع پیش پا افتاده ای بود.

 

همین شد که در ایران، دو نتیجه عجیب و البته دور از واقعیت امر بدست آمد. نتیجه اول اینکه ایران، بالاخره تسلیم شده است و نتیجه دوم، اینکه قرار است از این پس، همه مشکلات حل شود. در حالی که در واقعیت، تنها ایران بازگشتی منطقی داشت به مسیر صحیح دیپلماسی. تازه به زبان مشترک با دیگران دست یافته بود. در مذاکرات، به مسیری بازگشت که از ابتدا، برای آن برنامه ریزی شده بود. یعنی دیگر نه بحث های فلسفه و تاریخ ایران مطرح بود و نه مباحثی که خارج از دستور جلسه بود. به عبارتی، مذاکرات مستقیماً بر روی «برنامه هسته ای ایران» شکل گرفت؛ با حضور تمامی بازیگران و با شنیدن مستقیم نظرات ایشان؛ بدون نیاز به اینکه طرفینی که در بازی نیستند، بخواهند در آن کارشکنی کنند. نتیجه این مذاکرات، برجام شد که با تمام نقاط قوت و ضعف خود، موفقیتی خاص بود؛ به این دلیل که با کشوری که نفی مذاکره کرده بود، به توافق دست پیدا کرده بودند. کشوری که اوباما جهانیان را قانع نموده بود که زبان سیاست بین الملل را نمی فهمد و البته بهانه های آن را نیز خود ایرانی ها به آن ها داده بودند.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

تمامی این تاریخچه را که البته همه دوستان هم می دانند و به یاد دارند، به این دلیل عرض کردم که تازه، به اصل بحث بپردازیم که «چرا مذاکره لازم است»؟

به عبارت ساده تر، از مفاهیم اولیه مذاکره عبور کنیم که به قول دوستمان «مگر از مذاکره چه چیزی نصیبمان شد که بخواهیم مذاکره کنیم».

همه با هم هم نظر شویم که مذاکره به خودی خود، نه چیزی را بهتر می کند و نه بدتر. نه امتیازی را برای ما به همراه دارد و نه ضرری. بلکه دستیابی به ادبیاتی مشترک با دیگر کشورهاست.

 

برای مذاکره، نه نیاز است با کشوری دوست بود و نه نیاز است روابطی، طبیعی داشت. ایالات متحده و شوروی چهل و پنج سال جنگ سرد را با یکدیگر تجربه نمودند، ولی هیچ وقت باب مذاکره را نبستند. حتی در اوج درگیری های غیرمستقیم خود در جنگ کره و یا ویتنام. قطعاً وضعیت امروز ایران با ایالات متحده، بسیار بهتر از وضعیت روزگاری بود که دو ابرقدرت تسلیحات هسته ای خود را به سوی یکدیگر نشانه گرفته بودند و کوچکترین اشتباه محاسباتی از سوی هر یک از طرفین و یا عدم کنترل ژنرال ها و سیاستمداران جنگ طلب، می توانست به بروز یک فاجعه منجر شود.

 

اما موضوع دیگری که شاید دوستان مدنظر داشته باشند این است که چون ایران، در شرایط ضعیف تری نسبت به دشمن (یا رقیب یا هر اسمی که بتوان روی ایالات متحده گذاشت)، برخوردار است، پس مذاکره بی فایده است. چرا که دشمن دست بالا را دارد و ایران، شرایط مذاکره را ندارد. اما این هم اشتباهی است که به فرصت سوزی بیشتر منجر می شود. چرا که در فرض «تقویت ایران» (که مدنظر برادر گرامی @arminheidari نیز بود)، باز هم ایران به پای ایالات متحده نمی رسد و از قضا این، تنها فرصتی مناسب برای فشار بیشتر این کشور به ایران، برای جلوگیری از تقویت خود را فراهم خواهد نمود و زمان طلایی را به ضرر ایران هدر خواهد داد. اما اگر این فرض محقق نشود و وضعیت ایران، بدتر از گذشته شود (چرا که رفتن به سمت برنامه های مدنظر دوست بزرگوارم، جناب حیدری، نیازمند مخارج سنگین اقتصادی است که ایران همین امروز در امور اولیه خود نیز مانده است و عملاً امکان پذیر نیست؛ مگر با تزریق سرمایه کلان اقتصادی که بعید است کشوری، چنین لطفی را در حق ما داشته باشد.)، این به مفهوم تضعیف بیشتر ایران خواهد بود و در نتیجه، میز مذاکره در بازگشت ایران بدان، خیلی منفعتی را به دنبال نخواهد داشت.

 

من با فرمایشات برادر عزیزم @alala کاملاً موافق هستم که وزارت امور خارجه ایران و نیز رئیس جمهور محترم، هیچ گاه مذاکره را نفی نکرده اند و از قضا شعار خوبی را دنبال می کنند که «کسی که میز مذاکره را ترک نموده است، به میز مذاکره بازگردد.». در این زمینه اختلاف نظری نداریم. اما موضوع اصلی اینجاست که در ایران، متأسفانه وزارت امور خارجه و حتی شخص رئیس جمهور، از قدرت کافی برای تصمیم گیری سیاسی برخوردار نیستند و وقتی از دیگر نهادها و شخصیت های نظام، پیامی متفاوت مخابره می شود (آنهم در علن و نه در خفا)، طبیعی است که پیام سمت قوی تر، به عنوان موضع رسمی ایران مدنظر قرار گیرد و نه گفتار دیپلماتیک سیاستمداران.

 

از سوی دیگر، موضوع اینجاست که ایالات متحده، به هر دلیلی، زیر توافق قبلی زده است. اما همزمان، بحث مذاکره با شرایط جدید را مطرح ساخته است. اما ایران اصرار دارد مذاکره، صرفاً درخصوص موارد مطرح شده در گذشته باشد که این، تکرار اشتباهات گذشته است (به همین دلیل من تاریخچه رویکرد گذشته ایران را مطرح کردم که بدانیم طی طریق به سبک گذشته، ممکن است (عرض کردم ممکن است. چون به قول برادر بزرگوارم، متغیرهای متعددی وجود دارد که می تواند نتیجه را تغییر دهد و لزوماً نتیجه واحدی حاصل نگردد) نتایج نامطلوبی را برای کشور به همراه داشته باشد.). به عبارتی وقتی رقیب بر سر موضوعی مشخص، اعلام آمادگی برای مذاکره می کند، این که ما موضوع دیگری را در نظر گرفته و برای آن، اعلام آمادگی برای مذاکره نماییم اشتباهی اساسی است. البته که مذاکره بر سر آن، به مفهوم پذیرش نیست. در بدترین حالت، می توان از آن، برای «شفاف سازی» مواضع و حقایق استفاده نمود و شکستن حلقه محاصره سیاسی. طبیعتاً حالات دیگر نیز متصور خواهد بود.

 

به عبارتی دیدگاه هایی نظیر «نه جنگ، نه مذاکره» (ولو در کوتاه مدت) و یا «عدم مذاکره با این دولت» (که باز تجربه تاریخی کشور خودمان، نشان می دهد که نتیجه چندان مطلوبی حاصل نخواهد شد) و یا بدتر از آن، سپردن قضیه به زمان، به جای استفاده موثر از دیپلماسی و مذاکره برای همین «صرف زمان» و نیز امید واهی داشتن به بهبود خود به خود اوضاع با گذشت زمان، اشتباهات استراتژیکی است که ایران نباید در دام آن گرفتار آید. همانطور که مجدداً تابو سازی از موضوعات مختلف و یا تابو سازی در امر مذاکره، می تواند مجدداً هزینه هایی سنگین را به کشور تحمیل نماید. کما اینکه همین تلاش مجدد برای تابوسازی مذاکره با ایالات متحده، منجر به این شد که هر رفت و آمد واسطه گرایانه ای (عراق، عمان و جدیداٌ ژاپن)، تعبیر به «تسلیم ایران» در جامعه می شود که این، هزینه ای کاملاً غیرضروری و نادرست بوده است و ادامه آن می تواند اندازه این هزینه را بالا و بالاتر ببرد.

 

از قضا برای جلوگیری از تابوسازی ها، هرگونه تابویی که ضرورت نداشته باشد؛ حتی مثل دیدار رئیس جمهور ایران و ایالات متحده می بایست شکسته شود، قبل از آنکه شکستن این تابوها، خود منجر به ایجاد هزینه برای نظام شود. شما در نظر بگیرید که اگر در همان سال 94 که توافق برجام به امضای طرفین رسید، روسای جمهور دو کشور دیدار می کردند، اگر چه در کوتاه مدت ابراز احساساتی را از گروه های مختلف جامعه به همراه می داشت، اما امروز به امری بدیهی و طبیعی تبدیل می شد. کما اینکه اگر امروز آقای دکتر ظریف با پمپئو در هر جایی از جهان دیدار مستقیم داشته باشد، موضوعی خاص و بدعت آمیز نیست و دیدارشان هم به مفهوم رد و بدل کردن امتیاز نیست. کما اینکه اصلاً کار وزرای امور خارجه، چنین دیدارهایی است.

 

آنگاه که این تابوهای خود ساخته (که بیشتر مصرف داخلی دارد و از قضا باعث حیرت جهانیان است) را کنار بگذاریم و از دادن هزینه های بی مورد دست برداریم، تازه در خانه اول قرار خواهیم گرفت. همان خانه ای که دیگر کشورها هم در آن حضور دارند. تازه وارد بازی «منافع» خواهیم شد. ولی اینقدر دیگر اوضاع مان عجیب نیست که جهانیان حیرت کنند که یک وزیر امور خارجه از ایران، قرار است با وزیر امور خارجه ایالات متحده دست بدهد (و حقیقتاً قدری مایه خجالت است که درمورد ما، چنین نگاهی داشتند که امری چنان بدیهی بدل به تابویی قدرتمند شده بود) و برای به تصویر کشیدن این رخداد تاریخی، عکاس ها سر و دست بشکنند. آن وقت هست که دیگر نگران این نیستیم که مذاکره با کسی که بازی را بهم زده است، تأیید وی خواهد بود. چرا که مادامی که وی را به نتیجه مطلوب مدنظرش نرسانیم، در عمل چنین تأیید و نفعی را به وی منتقل نخواهیم کرد و جز این، هر چه که هست، برگرفته از هزینه پرداخت شده همین تابوسازی های امروز است. کما اینکه هر روز که تأخیر در این فرآیند اتفاق می افتد، این هزینه بیشتر و بیشتر می شود؛ بدون اینکه منفعتی آتی از آن حاصل گردد.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

تمامی این موارد عرض شد تا به اینجا برسیم که چه دوستانی که موافق مذاکره هستند (حالا با هر شرایطی) و چه عزیزانی که نافی آن، به مرحله بعد بپردازند که «چطور باید مشکلات را حل نمود».

به عبارتی، به جای اینکه توان یکدیگر را بگیریم که مذاکره خوب است یا بد و باید بشود یا نباید بشود، به این بپردازیم که مشکلات آینده را چطور باید از پیش رو برداریم.

چون وارد شدن به بحث اینکه «مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت»، عملاً بی نتیجه خواهد بود. کما اینکه موافقان مذاکره هم می توانند بگویند «عدم مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت».

پس به نظرم، اگر از بحث ماهوی «مذاکره» رد شده و به «چگونگی» آن بپردازیم، نتیجه بهتری را حاصل خواهیم نمود.

 

البته طبیعتاً ما در اینجا، صرفاً نقش تحلیلگری داریم و نه تصمیم سازی و اگر هم حرفی می زنیم، با همین رویکرد است و موافقت، یا مخالفت ما با امری، دلیل بر انجام شدن یا نشدن آن نخواهد بود.

  • Like 3
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
12 minutes قبل , mehran55 گفت:

با سلام و با اجازه دوستان ، بنده هم نکاتی رو عرض میکنم :

 

1. مذاکره یک پدیده مجرد نیست و تابع مسائل مختلفی هست. در خصوص مذاکره چند سوال مطرح هست :

الف- مذاکره با چه کسی ؟ ( طرف مذاکره )

ب - مذاکره در چه زمانی ؟ ( زمان مذاکره )

پ - مذاکره در مورد چی ؟ ( موضوع مذاکره )

 

به نظر من این فرمایش رهبری که فرمودند : " مذاکره نمی کنیم " و " جنگ هم نمی شود " بیشتر ناظر به پاسخ سوال اول هست.

در واقع منظور ایشون این هست که ما با آمریکا ( به تنهائی ) مذاکره نمی کنیم. همون طور که عبارات جنگ نمی شود هم دقیقا اشاره به آمریکا دارند.

 

اینکه دوستان این اصل عدم مذاکره رو یک اصل مقدس می دونند و اصولا هرگونه مذاکره ای رو ( با هر کسی ) یک تابو و گناه غیر قابل گذشت می دونند ، یک مقدار با واقعیات جامعه امروز غیر قابل تطابق هست.

 

بهتر هست که ابتدائا بحث بر سر این موضوع باشد که اگر با آمریکا ( به تنهائی ) مذاکره نمی کنیم ، پس با چه کسی حاضر به مذاکره هستیم ؟

در دور اول مذاکرات هسته ای ( 5+1 ) ایران با 5 کشور دارای حق وتو سازمان ملل + آلمان مذاکره نمود.

در دور دوم برای اینکه در مذاکرات وزن اروپا بیشتر لحاظ شود ، نام مذاکرات به 3+3 تغییر یافت ( 3 کشور اروپائی + 3 کشور غیر اروپائی )

همانطور که دوستان ملاحظه کردند در هر دو مرحله آمریکا سر میز مذاکره حاضر بود و ایران با نشستن وزیر خارجه آمریکا در کنار سایر وزرای خارجه برای مذاکره مشکلی نداشت.

 

سوال در این مرحله اگر قرار بر مذاکره باشد ( که به اعتقاد بنده اجتناب ناپذیر است ) بهتر است که ایران یک ترکیب مناسب تر از 5+1 یا 3+3 برای آن سمت مذاکره ارائه نماید و اعلام کند که حاضر به مذاکره با ان ترکیب هست.

 

بعنوان مثال : طرف مقابل میز مذاکره می تواند ، نمایندگان مجامع جهانی باشد . نظیر : " دبیرکل سازمان ملل " ، " نماینده شورای امنیت سازمان ملل" ، " نماینده جنبش عدم تعهد " ، " نماینده اتحادیه اروپا" ، " نماینده اجلاس شانگهای" ، " نماینده اتحادیه عرب " ، " نماینده اتحادیه آفریقا " + نماینده آمریکا

 

بعد از مشخص شدن طرف مذاکره است که می توان به سراغ زمان مذاکره رفت و در نهایت موضوع مذاکره.

( طبیعتا وقتی ترکیب تیم مذاکره کننده گسترده باشد ، یکی از اعضا نمی تواند که بگوید که من به تنهائی  12 شرط برای مذاکره دارم )

 

 

الان باید بجای این دوگانه نه جنگ - نه مذاکره ( که در خارج از مرزها موضع انفعال را بیشتر نشان میدهد تا موضع مقاومت را ) باید با یک دیپلماسی فعال زمین بازی را عوض کرد و از گیر افتادن ایران در گوشه رینگ ( الان یا در آینده ) به شدت پرهیز نمود.

با سلام. با گسترده تر کردن میز مذاکره چه چیزی بیشتری عاید ما میشه؟ فقط توافق سختتر میشه.تمامی طرفهایی که اسم بردید به نوعی متحد آمریکا هستند حتی چین و روسیه هم متحد ما نیستند به نوعی تقسیم کار بین اونها بوجود میاد و نقش پلیس خوب و بد رو بین خودشون تقسیم میکنند کما اینکه اینکار رو کردند  . انگار ما صغیر هستیم و به ولی و بزرگتر  احتیاج داریم مشکل آمریکاست و بس. ایران هنوز وزن کافی داره برای اینکه خودش مذاکره کنه ولی انگار اعتماد به نفس لازم رو نداره حداقل میتونیم مثل کره شمالی با قضیه برخورد کنیم 

ویرایش شده در توسط arjemandi
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هم اکنون, mostafa_by گفت:

ضمن تشکر از دوستان گرامی بابت نظرات ارزشمندشان؛

من هم با اجازه نظرم را در این زمینه عرض می کنم. امید است که به کمک یکدیگر، به برداشتی مناسب از شرایط روز برسیم.

 

ابتدای امر؛

ببینید. در نظر هر دو عزیز، این موضوع به چشم می خورد که مذاکره با کسی که میز مذاکره را ترک نموده است، به نوعی تأیید وی محسوب می شود.

ابتدا باید دید این امر، تا چه حد به واقعیت نزدیک است و تا چه اندازه، محصول برداشت های ما از مفهوم مذاکره.

 

 

تمامی این موارد عرض شد تا به اینجا برسیم که چه دوستانی که موافق مذاکره هستند (حالا با هر شرایطی) و چه عزیزانی که نافی آن، به مرحله بعد بپردازند که «چطور باید مشکلات را حل نمود».

به عبارتی، به جای اینکه توان یکدیگر را بگیریم که مذاکره خوب است یا بد و باید بشود یا نباید بشود، به این بپردازیم که مشکلات آینده را چطور باید از پیش رو برداریم.

چون وارد شدن به بحث اینکه «مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت»، عملاً بی نتیجه خواهد بود. کما اینکه موافقان مذاکره هم می توانند بگویند «عدم مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت».

پس به نظرم، اگر از بحث ماهوی «مذاکره» رد شده و به «چگونگی» آن بپردازیم، نتیجه بهتری را حاصل خواهیم نمود.

 

البته طبیعتاً ما در اینجا، صرفاً نقش تحلیلگری داریم و نه تصمیم سازی و اگر هم حرفی می زنیم، با همین رویکرد است و موافقت، یا مخالفت ما با امری، دلیل بر انجام شدن یا نشدن آن نخواهد بود.

شخصا موافق مذاکره هستم تا موندن در وضع بلاتکلیف فعلی با این حال با  12شرطی که پمپو اونو سر گشاده ارایه داد واقعا قبول مذاکره روبرای ایران سخت کرده. اگر آمریکا برای مذاکره عزم جدی داشته باشه میشه با رایزنی های پیش از مذاکره و تحرک میانجی هایی مثل عمان و ژاپن  و عراق  این12شرط رو کنار بزاره .این حداقل کاری که آمریکا میتونه بکنه.همونطور که رهبری گفتند "فعلا" نه مذاکره و نه جنگ "فعلا نه"به نظرم این شرایط حداقلی هست  

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به جهت پرهیز از اطناب؛

 

مذاکره کنیم یا نه(در شرایط فعلی)؛

اول اینکه چطور به نتیجه برسیم که مذاکره مک گافین نیست؛  

(«مک گافین» شیئی مفهومی و به‌طور کلی ابژه‌ای است که همه به دنبال آن می‌گردند و ماجرا بر اساس آن پیش می‌رود اما در بسیاری مواقع سرانجام معلوم می‌شود که یا ابژه خیالی بوده‌ یا اینکه اهمیت چندانی نداشته‌است.) https://fa.wikipedia.org/wiki/مک‌گافین

 

 

دوم اصل مذاکره و عدم مذاکره به عنوان تبیین کلی:

دلایل ما برای مذاکره د1 د2 د3 و عدم مذاکره ع1 ع2 و ...

 

د1+د2+د3+...= مذاکره خوب است

ع1+ع2+ع3+...= مذاکره بد است

 

با داشتن فروض فوق و جمع شواهد، اگر بتونیم اقدام به مذاکره رو توجیه کنیم، چطور میتونیم نتایج مذاکره پیش رو تضمین کنیم؟! مگر یک قانون فیزیکی بدست آوردیم؟! این دو دوتاها صرفا ما را به این ضن ابتدایی برای مذاکره و برای عدم مذاکره با قدری از اقناع (رضایت) خواهند رساند که حتما یکی از دو نتایج حاصل خواهد شد؟ قطعا خیر و واقعیت چیز دیگری است. مذاکرات قبلی با همین فروض پیش رفت و نتایجی به همراه داشت و نتایجی هم نداشت. اما چه کسی تونست تضمین کنه که راه های دیگر بعد از گذشت این زمان توجیحات بهتری نداشتند؟

-----

نظر شخصی:

البته نه در مورد ایران بلکه در مورد غرب با روش مطالعه تاریخی و نتایج مذاکراتی که تا الان با دیگران کردند میشود بسادگی فهمید که خروجی چه خواهد بود...

پر واضحه که هدف از مذاکره غرب با یک بچه به نظر اونها بی تربیت به اسم ایران صرفا رفتار درمانی(بازی درمانی) هست، هدفشون تربیت کشور و ملتی به اسم ایران هست نه داد و ستد و نه تحمیل و تطمیع و البته اگر کسی تحلیل محتوای کلامی بلد باشد بسادگی میتواند این رو از سخنرانی هاشون بیرون بکشه.

 خوب سوال اینه که نتیجه چنین رویکردی از سوی غرب چه خواهد بود؟!      ... صرفا با ما بازی خواهند کرد نه مذاکره ... 

آیا ما میتونیم بازی کنیم یا مملکت رو به بازی بگیریم؟ برای بازی آماده هستید؟ بازیکن خوبی هستید؟

البته سیاستمداران حزبی دو طرف با اهداف انتخاباتی میتوانند بازی کنند و کلی هم حال میکنند. اما برای مردم مذاکره همان مک گافین خواهد بود. لفظ مذاکره رو بریزید دور و بجاش بازی قرار بدید.

 

 

رجوع کنید به سوره توبه؛...

 

  • Like 2
  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام

تقابلی را که هم زمین بازی و هم قوانین آن را طرف مقابل مشخص می کند ، صد در صد به ضرر ما تمام خواهد شد . ما در برجام بسیاری از چیزهایی را که می توانستیم به وسیله آنها راه های خودمان را پیاده کنیم از دست دادیم . حالا باید رنج بازپس گیری آنان و یا موارد جدید را به جان بخریم .

نکته مهم این است که کسی با اصل مذاکره مخالف نیست اما انجام مذاکره قواعدی دارد که باید رعایت شوند پس به جای صغری کبری چیدن درباره اصل مذاکره  ، بیایید راجع به قواعد درست آن بحث کنیم .

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 hour قبل , mostafa_by گفت:

ضمن تشکر از دوستان گرامی بابت نظرات ارزشمندشان؛

من هم با اجازه نظرم را در این زمینه عرض می کنم. امید است که به کمک یکدیگر، به برداشتی مناسب از شرایط روز برسیم.

 

ابتدای امر؛

ببینید. در نظر هر دو عزیز، این موضوع به چشم می خورد که مذاکره با کسی که میز مذاکره را ترک نموده است، به نوعی تأیید وی محسوب می شود.

ابتدا باید دید این امر، تا چه حد به واقعیت نزدیک است و تا چه اندازه، محصول برداشت های ما از مفهوم مذاکره.

 

به نظرم بهتر است در ابتدای امر، بین مفاهیمی نظیر «مذاکره»، «مفاهمه» و «مصالحه» تفاوت قائل شویم. طبیعتاً دوستان گرامی، تعاریف هریک از این واژگان را به خوبی می دانند و نیازی به دوباره گویی نیست.

اما مذاکره در تعریف ساده آن، معنی و مفهوم خاصی را ندارد که ورود به آن، مؤید نگاه، رویکرد و یا سیاست خاصی باشد.

 

اجازه بدهید با عاریه گرفتن تعریف ویکی، به تعریفی مشترک از این واژه برسیم :

 

 

صد البته این واژه، تعاریف دیگری در علوم سیاسی و بخصوص حقوق بین الملل دارد که به موضوع، عمق بیشتری می بخشد. اما اجازه بدهید به منظور ساده سازی بحث، به همین تعریف اکتفا کنیم.

 

در این تعریف، اصل و اساس هدف یک مذاکره مشخص است. ماهیت آن نیز مشخص است. چگونگی اجرای آن نیز مشخص است و نیز، شرایط تحقق یا عدم تحقق آن نیز هویداست.

 

هنگامی که ما از «مذاکره» صحبت می کنیم، در مفهوم عام، گفتگو و در مفهوم دیپلماتیک، رویارویی با زبان مشترک با طرف مقابل است. همانطور که در یک گفتگو (ولو خصمانه)، ابتدا نیاز است که مترجمی حضور داشته باشد تا گفتگوی طرفین را به یکدیگر منتقل نماید. مذاکره، همان زبان مشترکی است که در تمام دنیا، به عنوان ابزار بدیهی دیپلماسی می شناسند. پس اساساً حضور یا عدم حضور یک کشور پای میز مذاکره، نه تنها تابو و نشانه شکست نبوده، بلکه بدیهی ترین ابزار ممکن برای پیشبرد دیپلماسی یک کشور محسوب می شود.

.

.

.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

تمامی این موارد عرض شد تا به اینجا برسیم که چه دوستانی که موافق مذاکره هستند (حالا با هر شرایطی) و چه عزیزانی که نافی آن، به مرحله بعد بپردازند که «چطور باید مشکلات را حل نمود».

به عبارتی، به جای اینکه توان یکدیگر را بگیریم که مذاکره خوب است یا بد و باید بشود یا نباید بشود، به این بپردازیم که مشکلات آینده را چطور باید از پیش رو برداریم.

چون وارد شدن به بحث اینکه «مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت»، عملاً بی نتیجه خواهد بود. کما اینکه موافقان مذاکره هم می توانند بگویند «عدم مذاکره برای ما چه نتیجه ای داشت».

پس به نظرم، اگر از بحث ماهوی «مذاکره» رد شده و به «چگونگی» آن بپردازیم، نتیجه بهتری را حاصل خواهیم نمود.

 

البته طبیعتاً ما در اینجا، صرفاً نقش تحلیلگری داریم و نه تصمیم سازی و اگر هم حرفی می زنیم، با همین رویکرد است و موافقت، یا مخالفت ما با امری، دلیل بر انجام شدن یا نشدن آن نخواهد بود.

 

بخش اخر صحبتتون رو متوجه نشدم 

منظوری که برداشت کردم اینه که دنبال خواسته ها و نیاز هامون بریم و ببینیم چه از طریق مذاکره و چه از طریق غیر ، چگونه بدست میاد ؟

 

اگر این منظورتون باشه

باید مشکلات رو بشماریم و بعد دسته بندی و بر اساس اون نیاز لازم برای حل مشکل رو بگیم ( احتمالا بعضی از نیاز ها مشترک مشکلات است)

 

---------

در بخش اول صحبتتون 

مذاکره مطابق با اصول و فنون مذاکره 

فرآیندی هست که طی آن به امتیاز مورد نظر خود می رسیم یا امتیازی رو نمی دهیم 

در ادامه اون بحث پایدار بودن توافق مطرح میشه که فعلا مدنظر من نیست 

در اولین گام مذاکره ما باید نیازهای خودمون و امتیازات خودمون رو برشمریم و همچنین این موارد برای طرف مقابل 

در گام دوم چگونگی بازی با کارت های برای رسیدن به خواسته خود (بدترین حالت و بهترین حالت) 

 

اگر اشکالات کشور رو برشمریم و اقدام و نیاز خودمون رو کنارش بذاریم، می بینیم خیلی از مشکلات از بابت تحریم و ترامپ نیست 

بلکه از سر صدقه خود ماست

خیلی از اشکالات در کشور از باب افزایش ارز درست شد 

و این افزایش ارز از یک ماه و نیم قبل از به هم خوردن برجام شروع شد 

 

شاید باید صریح گفت که ایرادات زیر به خود ما ربط داره و اصلا بحث مذاکره در موردشون فرافکنی هست

-  واردات جنس و کالای نامتناسب با نیاز کشور 

- سود بی حساب بانک ها

- عدم شفافیت مالی مسئولان و رانت های فراوان 

و موارد مشابه 

 

 

 

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

مذاکره با طرفینی به جز ایالت متحده بجز اتلاف وقت و  مذاکره برای مذاکره نیست چون تصمیم نهایی برای تقابل یا تعامل رو ایالات متحده می گیره. در حال حاضر هم ایران با سیاست دیرپای ایلات متحده تبدیل به لولوی خوبی برای خاورمیانه شده و باعث رونق فروش سلاح  ایالات متحده و... به کشورهای عربی. وضعیت بلاتکلیف حال حاضر به نفع ایالات متحده است چون به اندازه کافی فشار اقتصادی به ایران وارد کرده، بهره برداری لازم رو از جهت اقتصادی داشته و مذاکره اونم وقتی ایران نهایت انعطاف رو به خرج داده و به تعهداتش عمل کرده معنی نداره به خصوص با ترامپ که اصولا چیزی که دنبالشه مذاکره و توافق نیست یه سری مستندسازی برای انتخابات 2020 اه و یا پیاده کردن الگویی مثل عراق یا لیبی برای ایران. مورد بعدی اینه مسئله هسته ای تبدیل به مسله ای حیثیتی و ملی شده ولی توافق در قالب دولت ها است و با تعویض دولت به علت نداشتن تضمین لازم توافقات هم بر هم می خوره . پس بهتره زمانی پای مذاکره بریم که دارای وحدت داخلی باشیم ( چیزی که من در هیچ دوره ای از مذاکرات مشاهده نکردم) و همچنین تصمیم گیری طرف مقابل مبتنی بر تضمین های لازم باشه تا بعد 10 سال مذاکره، ایالات مذاکره زیر میز بازی نزنه. اینقدر ترامپ در پیمان شکنی و تهدید شورشو در آورد که با قضایایی مثل فجیره و عربستان دستش رو شد که تصمیم نداره این لولویی که از ایران ساخته رو باهاش به تقابل مستقیم بپردازه . پس بهتره ایران که از نظر اقتصادی فعلا دستش به جایی بند نیست با کارت یمن و سوریه و... بازی کنه چون نشون دادن که مثل قضایای امارات و عربستان چقدر می تونن موثر باشن و جنگ روانی طرف مقابل رو برهم بزنن. باید زمانی به پای میز مذاکره بریم که آسی در چنته داشته باشیم.

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با تشکر از دوستان که با حوصله به تحلیل ها می پردازن من قبل از این که به بند انتهایی و شاید نتیجه بخش تر جناب مصطفی بپردازم نیاز هست چند موردی را اشاره کنم.

 

به عنوان پیش بحث معتقدم قضاوت و نتیجه گیری رویدادها بر اساس کلان رخدادها بدون توجه به جزییات هر رویداد منفرد در ابتدای امر، بعد سنجش رخدادهای پیرامونیش و بعد تاثیر و تاثرشون بر هم و بعد پرداختن به موارد مجهول سوای عوامل معلوم کاری است نافرجام. تفاوتی هم نمیکنه در چه حوزه ای باشه، شاید برای جمع بندی مقالات و پایان گذاشتن بر کتاب ها و بحث ها در حوزه نظری علوم لااقل نیاز به سهل گیری و جزر و کاستن از متغیرها باشه تا بشه مطالب را جمع بندی و فرموله کرد ولی به مصداق ها که میرسیم خصوصا مثلا در بحث ما سیاست ( البته اونطوری که ما بحث میکنیم در حوزه سیاست همگانی یا عمومی مثل فلسفه عمومی یا تاریخ عمومی) به همین راحتی نیست که راه حلها را در چهارچوبهای از پیش ساخته شده بشه جای داد و طبق تعاریف مصطلح خصوصا در علم سیاست که به زمان و آدم ها و موقعیتها و شرایط و منافع خاصه حالا کوتاه مدت وابسته است پیش رفت. کمی بیشتر و مصداقی تر بهش میپردازم.

 

ابتدا چون بحث دوست خوبمون مصطفی مفصل تر هست برداشت شخصیم این هست که خب قاعدتا این موضوع باید روشن باشه که رد مذاکره در کلیت اون عقلانی نیست (مگر موارد استثنا) و با اشاره به پیش بحث بالا در مصداق های متفاوت «موضوعات» مذاکره و شرایط وابسته به زمان و مکان و موقعیت و داشته ها و ناداشته ها و ... هستند که عمدتا ملاک تصمیم گیری برای رد یا تایید مذاکره خواهند بود از دیدگاهی که من و برخی دوستان احتمالا حامیش هستیم. دیدگاهی که در مقابل باز بودن باب «مذاکره» در هر شرایطی به عنوان یک «امر بدیهی» دیپلماسی قرار میگیره.

 

3 hours قبل , mostafa_by گفت:

هنگامی که ما از «مذاکره» صحبت می کنیم، در مفهوم عام، گفتگو و در مفهوم دیپلماتیک، رویارویی با زبان مشترک با طرف مقابل است. همانطور که در یک گفتگو (ولو خصمانه)، ابتدا نیاز است که مترجمی حضور داشته باشد تا گفتگوی طرفین را به یکدیگر منتقل نماید. مذاکره، همان زبان مشترکی است که در تمام دنیا، به عنوان ابزار بدیهی دیپلماسی می شناسند. پس اساساً حضور یا عدم حضور یک کشور پای میز مذاکره، نه تنها تابو و نشانه شکست نبوده، بلکه بدیهی ترین ابزار ممکن برای پیشبرد دیپلماسی یک کشور محسوب می شود. 

 

در اینجا لازم هست اشاره کنم برداشت من این هست که در صحبت های معطوف به تاریخ نوعی قضاوت قطعی وجود داره که پایه ی تحلیلهای آتی هست و همین امر کار را کمی سخت میکنه و اگر بنا باشه به گذشته برگردیم و مصداق های مورد اشاره با نتایج قطعی ذکر شده را به نقد بنشینیم که پایه ی تحلیلهای فعلی هستند و مسلم فرض میشند کار به درازا خواهد کشید و اصل موضوع بحث فعلی هم احتمالا شهید خواهد شد. در چنین موقعیتی که موارد و مصداق های مورد اشاره، که در بیشتر موارد رویدادهای بوقوع پیوسته را که نتایجش مشخص هست در کنار املاهای نانوشته ای قرار میده که معلوم نیست اگر چرخ جهان بر گرد داستان اونها میچرخید نتایج چه میبود و مفروضات این دست هم قطعی مورد مقایسه با اون نتایج مشخص قرار میگیرند خب بحث روی تحلیل جدید را دشوار میکنه بدون اشاره به اینکه در ریشه‎ی مصادیق هم اختلاف نظر وجود داره. هرچند به قول مرحوم دهخدا در چنین مواقعی صرف نظر کردن از اختلافات و پرداختن به اشتراکات مباحث شاید برای وحدت نظر نسبی ناگزیر باشه. برای همین از پرداختن به سابقه تاریخی بحث برادر عزیز مصطفی صرف نظر میکنم و از اونجا که اشاره کردم معتقدم بر اینکه در چنین بحثهایی مصداق ها را با تمام متغیرهای حولش باید بررسی کرد در ظرف و بستر خودش و بعد دید که در چهارچوب های قبلی عالم ولنگار فعلی سیاست میتونه قرار بگیره یا خیر که بعد طبق فرمولهای جواب پس داده پیش رفت یا خیر؟

 

4 hours قبل , mostafa_by گفت:

در نتیجه وقتی نتایج اولیه حاصل نگردید، ایران هم از فرآیندهای داوطلبانه خارج شد (برخلاف حرف های امروزی، رهبری مستقیماً در صحبت های عمومی خود دستور دادند که همان دولتی که محدودیت ها را بوجود آورده است، آن را برچیند و دولت هشتم هم اطاعت امر نمود) و هم به گونه ای این خروج انجام گرفت که شرایط، نه به سان دو سال قبل که مذاکرات تازه شروع شده بود، که بدتر از آن شود. 

 

و اما مصداق فعلی. همونطور که در چت و بحث ابتدایی این صفحه اشاره کردم، بحث رد مذاکره، یا تابوسازی از مذاکره و یا چنین پیش فرضها یا بهتره بگم پیش قضاوت هایی مطرح نیست. ایران در موقعیتی قرار داره و در موضوعاتی به مذاکره دعوت میشه که اصولا با شناخت طرف مذاکره و قصد از مذاکره و شرایط پیرامونیش به روشنی (از منظر امثال من البته) قطعا هر چیزی که هست نام مذاکره بهش نمیشه گذاشت و بهتره ازش به سادگی با عنوان دام نام کنیم. یک نکته حالا نمیدونم زبان شناسانه و یا علم لغت و یا فلسفه زبانی اسمش را بزاریم و یا هر چیز دیگه به قصد انشاء که بحث نمیکنیم و به دنبال نتیجه هستیم پس الفاظ به صرف مشابهت و تحمیل خودشون در زبان و بحث که مجبورمون نمیکنند معنای مدنظرمون را تغییر بدیم. مذاکره در اینجا در لفظ مذاکره است ولی در معنا قاعدتا مذاکره نیست. یعنی احتملا خودآگاه ترامپ که نه(!) ولی ناخودآگاهش میدونه که از لفظ مذاکره در معنای فریفتن داره استفاده میکنه و این دلیل نمیشه که ما در این دام لغت و زبان گرفتار بشیم به خاطر نقص تاریخیش و ذاتیش و سعی کنیم در همین قالب به نتیجه برسیم.

 

چیزی که ما باهش مواجه هستیم یک سری مفروضات هست که حدس میزنیم اگر طبق یک سناریو پیش نریم بهش دچار میشیم ( با جسارت البته چون همونطور که تاکید دارم هزاران متغیر بسیار سخت میکنه یک حکم قطعی را و نمیشه بر مبنای احتمالات راه های جایگزین را فدای راه سهلتر و پیش پاتر و درخشانتر (چراغانی توسط طرف مذاکره) کرد ) و سناریوهایی که خودمون ترسیمش میکنیم. این نکته مهمی هست در بحث که هر دو حالت سناریوهایی هستند با نتایج نامعلوم و هیچ تضمیمی برای موفقیت یکی و شکست دیگری نیست و دلیل عدم انتخاب مورد استانداردتر و عرف تر و بدیهی تر از خانواده بین المللی تر هم ده ها هست از جمله اینکه نه برخورد جهانی با ایران از ابتدا اینچنین بوده، نه ما چنین برخوردی داشتیم به خاطر آرمان های انقلابی(این هم از اون نقاط حساسیت و بحث برانگیز هست که مبنای ذاتی مورد توافق تنها بحث برش را توجیه پذیر میکنه والا بحث مابعدش هیچگاه به نتیجه نمیرسه) و نه شرایط تحمیلی منافعی فعلی کشورها و رژیم ها و لابی ها این اجازه را میده پس گاهی مجبوریم همونطور که در عالم نظامی عرف شکنی کنیم در اینجا هم چنین کنیم. و همین میشه که چین در شرایط قابل مقایسه لااقل در آینده بتونه حول مسائل اقتصادی وارد مذاکره ای نامعلوم با شخصی نامتعادل بشه ولی ما نتونیم.

 

بعد هم اشاره شد که به دلایل متعدد به نظر میرسه صرف قبول مذاکره (باز باید اشاره کنم به بحث الفاظ و معانی) در این مقطع زمانی یعنی تقویت جایگاه سیاسی ترامپ و این واقعا هیچ ارتباطی با

4 hours قبل , mostafa_by گفت:

 

ببینید. در نظر هر دو عزیز، این موضوع به چشم می خورد که مذاکره با کسی که میز مذاکره را ترک نموده است، به نوعی تأیید وی محسوب می شود.

 

این موضوع نداره و بحث سوایی است. حتی تا جاییکه هرچند ناپذیرفته در دیدگاه شخصی ولی پیشنهاد مذاکره اینچنینی بعد از انتخابات امریکا را (با قبول تمام ریسک های موجود) مقبولتر جلوه میده در عالم سیاست. اگر سیاست را یک شطرنج حساب شده و یک بازی هوشمندانه فرض کنیم عناصری چون «زمان» و «مکان» و «داشته ها» و «نداشته ها» و نوع و ذات «حریف» و حتی شرایط باطنی و ظاهریش و اتفاق چند ساعت قبل و پیش بینی چند ساعت بعدش هم برای یک تصمیم گیری مهم در رابطه باهاش اهمیت داره چه برسه به یک تصمیم حیاتی.

 

این اصلی ترین نقطه اختلاف هست به نظر در بحث فعلی اگر فرعیات و نظریات را پوست بکنیم ازش.

 

به نظرم به سوالهای دوستان برای خارج شدن از این بحث عمده نظری میشه سوالهای عینی تری اضافه کرد، همه تجربه داشتیم چنین بحث هایی چه طور ناگهان صدها شاخه به خود میگیرند و اصل بحث و نتایجش ناپدید میشن. از قبیل این سوالات:

 

1.آیا قبول اصل مذاکره در این موقعیت زمانی به تقویت جایگاه سیاسی ترامپ کمک خواهد کرد یا خیر؟

2. آیا مطرح کردن 12 شرط یا حتی چند شرط مثل توان موشکی، حزب الله، حضور منطقه ای و عدول از تصمیمات اتمی برجامی به بیش از برجام محتمل با درجه بسیار خواهد بود یا خیر؟

3.آیا زمان حین مذاکرات کندتر از زمان خارج از مذاکرات برای اقتصاد ما خواهد گذشت؟

4.آیا مثال روشن کره شمالی ( بسیار نرم تر چون بارها اشاره شده در مورد خاص ایران دیگه نه نگرانیهای کره و ژاپن که کینه توزیها و خواستهای متعدد اعراب و صهیونیستها با هزینه کرد فوق العاده در میان هست ) منعکس کننده آینده چنین مذاکرات بی ثمری نیست؟

5.آیا قبول مذاکرا ت فعلی به چهارچوب ترامپ مرگ قطعی برجام و مذاکرات قبلی و تمام هزینه کردها و تبعاتش نیست؟

6.آیا این مقطع قابل قیاس با مقطع مذاکرات برجامی است با فقدان داشته ها؟ در یک تعریف مذاکره به داد و ستد (در بهترین حالتش در اینجا که به نظر به داد و داد نقد و یکبار چک برگشت خورده و ستد خیالی و آرزویی و احتمالی حکم میشه از طرف مقابل به روشنی )

7. با تمام این سوالها نتایج و فواید مذاکره در شرایط فعلی چی میتونه باشه؟ تابو شکنی و مسائلی از این دست لااقل الان فرصتش نیست. نگرانی از زمان و افزایش فشارها و اجبار به مذاکره در شرایط وخیم تر و در نتیجه تسلیم؟ خب نکته اینجاست الان در همون شرایط هستیم. طرف مقابل طلب تسلیم داره قطعی و فشار در حداکثر خودش هست و برگهای از دست رفته هم لااقل هنوز بازنیافته. مگر موشکها و حزب الله را برگهای داشته برای داد و ستد محسوب کنیم.

 

و اما راهبرد و راهکار، این مورد هم مورد اشاره قرار گرفت که در وضعیت فعلی قطعا نشستن به امید زمان کار اشتباهی است ولی سیاست فعلی یک سیاست روشن هست که اگر پیوست صحیح اقتصادی و همچنین دیپلماسی فعالانه تری داشته باشه لازم نیست در دوگانگی‎ای که ما «دام مذاکره» مینامیمش و شاید دوستان «مذاکره» بیفتیم. اصرار به احترام و بازگشت به مذاکره از جانب طرفی که ترکش کرده و در چهارچوب مشخص. ارتباط فعالانه با کشورهای دیگه برای تبیین این دیدگاه. اقدامات قدم به قدم در برنامه اتمی و البته نظامی کشور. اصلاح شرایط اقتصادی حتی المقدور  و تقویت جایگاه منطقه ای. فعال بودن به معنی حداقلیش یعنی پیشنهادهایی چون توافق عدم تجاوز منطقه ای و پیمانهای دو جانبه و افزایش مراودات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و .. حتی.

 

 

 

 

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ارمغان صلح ایران برای کشورهای عربی خلیج فارس

 

محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه ایران به کشورهای حوزه خلیج فارس پیشنهاد داد تا توافق مربوط به عدم حمله را در ارتباط با اوضاع منطقه امضاء کنند.

این خبر در کانال تلگرام دولت جمهوری اسلامی ایران منتشر شد. ظریف در بغداد و در دیدار با همتای عراقی خود محمد علی حکیم این ایده را مطرح نمود. 
وی همچنین خاطر نشان کرد که تهران می خواهد بهترین ارتباطات را با کشورهای حوزه خلیج فارس داشته باشد و از هرگونه پیشنهادی برای کاهش تنش استقبال می کند. 
بیانیه وزیر امور خارجه  چند روز پس از آن صورت گرفت که عربستان سعودی از جامعه جهانی درخواست نمود موضع سخت گیرانه ای را در ارتباط با ایران اتخاذ کرده و این کشور را از"ویرانگری" منع نمایند. 


صباح زنگنه ، تحلیل گر سیاسی و کارشناس کشورهای عربی، مشاور سابق وزیر امور خارجه ایران و سفیر سابق ایران در سازمان همکاری اسلامی، در گفت و گویی با اسپوتنیک ، پیش بینی می کند که کدام کشور عربی آماده است تا این پاکت را امضاء کند و اینکه این توافقی نوید بخش بوده و ایران در صورت درگیری مسلحانه احتمالی با آمریکا بر کمک و حمایت چه کسانی می تواند حساب باز کند. وی خاطر نشان می کند که ابتکار ایران درواقع شانسی برای کشورهای عربی به منظور تضمین امنیت در منطقه است: 
جمهوری اسلامی ایران با ارئه این ابتکار عمل حسن نیت خودش را نشان می دهد تا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بتوانند از این فرصت برای تامین امنیت در منطقه استفاده نموده و به چنین ابتکاری پاسخ مثبت بدهند. طبعا هیچ تهدیدی برای جمهوری اسلامی ایران برای بستن این پیمان وجود نخواهد داشت و مسیر همکاری روشن خواهد بود. در مقابل تمام تلاش های ایالات متحده آمریکا و رژیم اسرائیل بدین طریق با بن بست مواجه خواهد شد چراکه منطقه نه به دنبال تجاوز و تهاجم بر کشورها بلکه به دنبال صلح و همکاری خواهد بود.

 

حالا کدام کشور از شورای همکاری خلیج فارس آمادگی دارد این معاهده عدم تجاوز را امضا کند این یک بحثی است که به خود این کشورها بر می گردد. ولی می توان گفت که حداقل 2 یا 3 کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس آمادگی امضای این معاهده با ایران را دارند.


صباح زنگنه تاکید می کند که پاکت پیشنهادی ایران در خصوص عدم حمله ممکن است به طور جمعی و همچنین به صورت جداگانه از طرف هریک از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس امضاء شود: 
در میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، روابط ایران با کویت، قطر و سلطنت عمان بسیار خوب است و هیچ گونه مشکلی امنیتی و نظامی با این کشورها ندارد. همکاری با این کشورها در سطوح مختلف می تواند تداوم داشته باشد. همچنین با کشور عراق هیچ گونه مشکلی نداریم بلکه همکاری در سطوح مختلف وجود دارد. شایان ذکر است که ایران کمک های اساسی و جدی برای مبارزه با داعش و سایر گروه های تروریستی در عراق انجام داد. 
ایران گام اول را برداشت و اعضای شورای همکاری خلیج فارس باید بررسی کنند و تصمیم بگیرند. اگر کشورها بخواهند دسته جمعی این معاهده را منعقد کنند، جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد و استقبال خواهد کرد. و اگر کشوهارها بخواهند به طور انفرادی و تک تک اقدام بکنند، برای این کار زمینه فراهم است و بعید می دانم که کشورها مانع بشوند اگر هر کدام از اعضای شواری همکاری خلیج فارس بخواهد قرارداد عدم تجاوز را به طور انفرادی به امضا برساند.

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ما جز مذا

6 minutes قبل , alala گفت:

با تشکر از دوستان که با حوصله به تحلیل ها می پردازن من قبل از این که به بند انتهایی و شاید نتیجه بخش تر جناب مصطفی بپردازم نیاز هست چند موردی را اشاره کنم.

 

به عنوان پیش بحث معتقدم قضاوت و نتیجه گیری رویدادها بر اساس کلان رخدادها بدون توجه به جزییات هر رویداد منفرد در ابتدای امر، بعد سنجش رخدادهای پیرامونیش و بعد تاثیر و تاثرشون بر هم و بعد پرداختن به موارد مجهول سوای عوامل معلوم کاری است نافرجام. تفاوتی هم نمیکنه در چه حوزه ای باشه، شاید برای جمع بندی مقالات و پایان گذاشتن بر کتاب ها و بحث ها در حوزه نظری علوم لااقل نیاز به سهل گیری و جزر و کاستن از متغیرها باشه تا بشه مطالب را جمع بندی و فرموله کرد ولی به مصداق ها که میرسیم خصوصا مثلا در بحث ما سیاست ( البته اونطوری که ما بحث میکنیم در حوزه سیاست همگانی یا عمومی مثل فلسفه عمومی یا تاریخ عمومی) به همین راحتی نیست که راه حلها را در چهارچوبهای از پیش ساخته شده بشه جای داد و طبق تعاریف مصطلح خصوصا در علم سیاست که به زمان و آدم ها و موقعیتها و شرایط و منافع خاصه حالا کوتاه مدت وابسته است پیش رفت. کمی بیشتر و مصداقی تر بهش میپردازم.

 

ابتدا چون بحث دوست خوبمون مصطفی مفصل تر هست برداشت شخصیم این هست که خب قاعدتا این موضوع باید روشن باشه که رد مذاکره در کلیت اون عقلانی نیست (مگر موارد استثنا) و با اشاره به پیش بحث بالا در مصداق های متفاوت «موضوعات» مذاکره و شرایط وابسته به زمان و مکان و موقعیت و داشته ها و ناداشته ها و ... هستند که عمدتا ملاک تصمیم گیری برای رد یا تایید مذاکره خواهند بود از دیدگاهی که من و برخی دوستان احتمالا حامیش هستیم. دیدگاهی که در مقابل باز بودن باب «مذاکره» در هر شرایطی به عنوان یک «امر بدیهی» دیپلماسی قرار میگیره.

 

 

در اینجا لازم هست اشاره کنم برداشت من این هست که در صحبت های معطوف به تاریخ نوعی قضاوت قطعی وجود داره که پایه ی تحلیلهای آتی هست و همین امر کار را کمی سخت میکنه و اگر بنا باشه به گذشته برگردیم و مصداق های مورد اشاره با نتایج قطعی ذکر شده را به نقد بنشینیم که پایه ی تحلیلهای فعلی هستند و مسلم فرض میشند کار به درازا خواهد کشید و اصل موضوع بحث فعلی هم احتمالا شهید خواهد شد. در چنین موقعیتی که موارد و مصداق های مورد اشاره، که در بیشتر موارد رویدادهای بوقوع پیوسته را که نتایجش مشخص هست در کنار املاهای نانوشته ای قرار میده که معلوم نیست اگر چرخ جهان بر گرد داستان اونها میچرخید نتایج چه میبود و مفروضات این دست هم قطعی مورد مقایسه با اون نتایج مشخص قرار میگیرند خب بحث روی تحلیل جدید را دشوار میکنه بدون اشاره به اینکه در ریشه‎ی مصادیق هم اختلاف نظر وجود داره. هرچند به قول مرحوم دهخدا در چنین مواقعی صرف نظر کردن از اختلافات و پرداختن به اشتراکات مباحث شاید برای وحدت نظر نسبی ناگزیر باشه. برای همین از پرداختن به سابقه تاریخی بحث برادر عزیز مصطفی صرف نظر میکنم و از اونجا که اشاره کردم معتقدم بر اینکه در چنین بحثهایی مصداق ها را با تمام متغیرهای حولش باید بررسی کرد در ظرف و بستر خودش و بعد دید که در چهارچوب های قبلی عالم ولنگار فعلی سیاست میتونه قرار بگیره یا خیر که بعد طبق فرمولهای جواب پس داده پیش رفت یا خیر؟

 

 

و اما مصداق فعلی. همونطور که در چت و بحث ابتدایی این صفحه اشاره کردم، بحث رد مذاکره، یا تابوسازی از مذاکره و یا چنین پیش فرضها یا بهتره بگم پیش قضاوت هایی مطرح نیست. ایران در موقعیتی قرار داره و در موضوعاتی به مذاکره دعوت میشه که اصولا با شناخت طرف مذاکره و قصد از مذاکره و شرایط پیرامونیش به روشنی (از منظر امثال من البته) قطعا هر چیزی که هست نام مذاکره بهش نمیشه گذاشت و بهتره ازش به سادگی با عنوان دام نام کنیم. یک نکته حالا نمیدونم زبان شناسانه و یا علم لغت و یا فلسفه زبانی اسمش را بزاریم و یا هر چیز دیگه به قصد انشاء که بحث نمیکنیم و به دنبال نتیجه هستیم پس الفاظ به صرف مشابهت و تحمیل خودشون در زبان و بحث که مجبورمون نمیکنند معنای مدنظرمون را تغییر بدیم. مذاکره در اینجا در لفظ مذاکره است ولی در معنا قاعدتا مذاکره نیست. یعنی احتملا خودآگاه ترامپ که نه(!) ولی ناخودآگاهش میدونه که از لفظ مذاکره در معنای فریفتن داره استفاده میکنه و این دلیل نمیشه که ما در این دام لغت و زبان گرفتار بشیم به خاطر نقص تاریخیش و ذاتیش و سعی کنیم در همین قالب به نتیجه برسیم.

 

چیزی که ما باهش مواجه هستیم یک سری مفروضات هست که حدس میزنیم اگر طبق یک سناریو پیش نریم بهش دچار میشیم ( با جسارت البته چون همونطور که تاکید دارم هزاران متغیر بسیار سخت میکنه یک حکم قطعی را و نمیشه بر مبنای احتمالات راه های جایگزین را فدای راه سهلتر و پیش پاتر و درخشانتر (چراغانی توسط طرف مذاکره) کرد ) و سناریوهایی که خودمون ترسیمش میکنیم. این نکته مهمی هست در بحث که هر دو حالت سناریوهایی هستند با نتایج نامعلوم و هیچ تضمیمی برای موفقیت یکی و شکست دیگری نیست و دلیل عدم انتخاب مورد استانداردتر و عرف تر و بدیهی تر از خانواده بین المللی تر هم ده ها هست از جمله اینکه نه برخورد جهانی با ایران از ابتدا اینچنین بوده، نه ما چنین برخوردی داشتیم به خاطر آرمان های انقلابی(این هم از اون نقاط حساسیت و بحث برانگیز هست که مبنای ذاتی مورد توافق تنها بحث برش را توجیه پذیر میکنه والا بحث مابعدش هیچگاه به نتیجه نمیرسه) و نه شرایط تحمیلی منافعی فعلی کشورها و رژیم ها و لابی ها این اجازه را میده پس گاهی مجبوریم همونطور که در عالم نظامی عرف شکنی کنیم در اینجا هم چنین کنیم. و همین میشه که چین در شرایط قابل مقایسه لااقل در آینده بتونه حول مسائل اقتصادی وارد مذاکره ای نامعلوم با شخصی نامتعادل بشه ولی ما نتونیم.

 

بعد هم اشاره شد که به دلایل متعدد به نظر میرسه صرف قبول مذاکره (باز باید اشاره کنم به بحث الفاظ و معانی) در این مقطع زمانی یعنی تقویت جایگاه سیاسی ترامپ و این واقعا هیچ ارتباطی با

 

این موضوع نداره و بحث سوایی است. حتی تا جاییکه هرچند ناپذیرفته در دیدگاه شخصی ولی پیشنهاد مذاکره اینچنینی بعد از انتخابات امریکا را (با قبول تمام ریسک های موجود) مقبولتر جلوه میده در عالم سیاست. اگر سیاست را یک شطرنج حساب شده و یک بازی هوشمندانه فرض کنیم عناصری چون «زمان» و «مکان» و «داشته ها» و «نداشته ها» و نوع و ذات «حریف» و حتی شرایط باطنی و ظاهریش و اتفاق چند ساعت قبل و پیش بینی چند ساعت بعدش هم برای یک تصمیم گیری مهم در رابطه باهاش اهمیت داره چه برسه به یک تصمیم حیاتی.

 

این اصلی ترین نقطه اختلاف هست به نظر در بحث فعلی اگر فرعیات و نظریات را پوست بکنیم ازش.

 

به نظرم به سوالهای دوستان برای خارج شدن از این بحث عمده نظری میشه سوالهای عینی تری اضافه کرد، همه تجربه داشتیم چنین بحث هایی چه طور ناگهان صدها شاخه به خود میگیرند و اصل بحث و نتایجش ناپدید میشن. از قبیل این سوالات:

 

1.آیا قبول اصل مذاکره در این موقعیت زمانی به تقویت جایگاه سیاسی ترامپ کمک خواهد کرد یا خیر؟

2. آیا مطرح کردن 12 شرط یا حتی چند شرط مثل توان موشکی، حزب الله، حضور منطقه ای و عدول از تصمیمات اتمی برجامی به بیش از برجام محتمل با درجه بسیار خواهد بود یا خیر؟

3.آیا زمان حین مذاکرات کندتر از زمان خارج از مذاکرات برای اقتصاد ما خواهد گذشت؟

4.آیا مثال روشن کره شمالی ( بسیار نرم تر چون بارها اشاره شده در مورد خاص ایران دیگه نه نگرانیهای کره و ژاپن که کینه توزیها و خواستهای متعدد اعراب و صهیونیستها با هزینه کرد فوق العاده در میان هست ) منعکس کننده آینده چنین مذاکرات بی ثمری نیست؟

5.آیا قبول مذاکرا ت فعلی به چهارچوب ترامپ مرگ قطعی برجام و مذاکرات قبلی و تمام هزینه کردها و تبعاتش نیست؟

6.آیا این مقطع قابل قیاس با مقطع مذاکرات برجامی است با فقدان داشته ها؟ در یک تعریف مذاکره به داد و ستد (در بهترین حالتش در اینجا که به نظر به داد و داد نقد و یکبار چک برگشت خورده و ستد خیالی و آرزویی و احتمالی حکم میشه از طرف مقابل به روشنی )

7. با تمام این سوالها نتایج و فواید مذاکره در شرایط فعلی چی میتونه باشه؟ تابو شکنی و مسائلی از این دست لااقل الان فرصتش نیست. نگرانی از زمان و افزایش فشارها و اجبار به مذاکره در شرایط وخیم تر و در نتیجه تسلیم؟ خب نکته اینجاست الان در همون شرایط هستیم. طرف مقابل طلب تسلیم داره قطعی و فشار در حداکثر خودش هست و برگهای از دست رفته هم لااقل هنوز بازنیافته. مگر موشکها و حزب الله را برگهای داشته برای داد و ستد محسوب کنیم.

 

و اما راهبرد و راهکار، این مورد هم مورد اشاره قرار گرفت که در وضعیت فعلی قطعا نشستن به امید زمان کار اشتباهی است ولی سیاست فعلی یک سیاست روشن هست که اگر پیوست صحیح اقتصادی و همچنین دیپلماسی فعالانه تری داشته باشه لازم نیست در دوگانگی‎ای که ما «دام مذاکره» مینامیمش و شاید دوستان «مذاکره» بیفتیم. اصرار به احترام و بازگشت به مذاکره از جانب طرفی که ترکش کرده و در چهارچوب مشخص. ارتباط فعالانه با کشورهای دیگه برای تبیین این دیدگاه. اقدامات قدم به قدم در برنامه اتمی و البته نظامی کشور. اصلاح شرایط اقتصادی حتی المقدور  و تقویت جایگاه منطقه ای. فعال بودن به معنی حداقلیش یعنی پیشنهادهایی چون توافق عدم تجاوز منطقه ای و پیمانهای دو جانبه و افزایش مراودات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و .. حتی.

 

 

 

 

ما راهی نداریم یا جنگ کنیم یا مذاکره کنیم یا بقول شما در دام مذاکره بیافتیم چون ارتباط فعالانه با کشورها الخصوص همسایگانمون نداشتیم بجز دوره محدوی کلا سیاست خارجی مون بی اثر بوده و تو این چهل سال استراتژی مشخص و یکپارچه ایی تو سیاست خارجه به نظر من نداشته دوم قید اصلاحات اقتصادی رو تو مملکت بزنین دیگه این رو تقریبا همه متفق القول هستند و پیشنهاد اخیر ظریف مبنی بر توافق عدم تجاوز  هم به نظر من در عمل با استقبال سرد مواجه میشه چون فاصله ما با همسایگانمون دیگه رو باید به سال نوری محاسبه کرد. کشور با این وضع اداره فعلی به نهایت ناکارآمدی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی رسیده و قطعا هم در هر مذاکره دیگه بازنده خواهد بود

ویرایش شده در توسط arjemandi
  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
 
 
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در کنفرانس مشترک خبری با شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن اعلام کرد که ایران با حکومت کنونی می تواند به کشور بزرگی تبدیل شود.
 

با توجه به اینکه اظهارات تند دونالد ترامپ طی روزهای اخیر موجب تشدید تنش بین واشنگتن و تهران شده است، رئیس جمهور آمریکا در ادامه سعی کرد تا لحن اظهارات خود علیه ایران را تا حدی ملایم کند.

رئیس جمهور آمریکا گفت: بر این باورم که ایران مایل به مذاکره و گفتگو است و اگر آنها مایل به مذاکره باشند، ما نیز حاضر هستیم مذاکره کنیم. خواهیم دید که چه اتفاقاتی خواهد افتاد ولی یک واقعیت را می‌دانم و آن این است که نخست وزیر ژاپن روابط بسیار نزدیکی با رهبری ایران دارد، کسی نمی خواهد شاهد رخ دادن اتفاقات هولناک باشد، به خصوص من.

 

دونالد ترامپ افزود: به نظر من آمریکا و ایران می توانند به یک توافق مشترک برسند. ایران دارای پتانسیل های اقتصادی بزرگی است. من ایرانی های زیادی را می شناسم. آنها افراد بزرگی هستند. ایران ظرفیت اقتصادی عظیمی داشته و این شانس را دارد تا با همین حکومت فعلی به یک کشور بزرگ تبدیل شود.

 

روند رو به وخامت گرائیدن روابط امریکا و ایران پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ آغاز شده است. رئیس جمهور امریکا ایران را به برهم زدن ثبات در منطقه و حمایت از تروریسم جهانی متهم می کنند. مقامات آمریکایی تحریم های کلیدی علیه اقتصاد ایران وضع کردند و به گفته آنها هدف از این تحریم ها تغییر رفتار ایران است. آمریکا همچنین سپاه پاسداران ایران را در لیست سازمان های تروریستی قرار داد که ایران نیز در پاسخ به این اقدام سنتکام را سازمان تروریستی اعلام کرد و آمریکا را حامی تروریسم خواند.

 

 

 

  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
10 hours قبل , alala گفت:

با تشکر از دوستان که با حوصله به تحلیل ها می پردازن من قبل از این که به بند انتهایی و شاید نتیجه بخش تر جناب مصطفی بپردازم نیاز هست چند موردی را اشاره کنم.

 

 

این اصلی ترین نقطه اختلاف هست به نظر در بحث فعلی اگر فرعیات و نظریات را پوست بکنیم ازش.

 

به نظرم به سوالهای دوستان برای خارج شدن از این بحث عمده نظری میشه سوالهای عینی تری اضافه کرد، همه تجربه داشتیم چنین بحث هایی چه طور ناگهان صدها شاخه به خود میگیرند و اصل بحث و نتایجش ناپدید میشن. از قبیل این سوالات:

 

1.آیا قبول اصل مذاکره در این موقعیت زمانی به تقویت جایگاه سیاسی ترامپ کمک خواهد کرد یا خیر؟

2. آیا مطرح کردن 12 شرط یا حتی چند شرط مثل توان موشکی، حزب الله، حضور منطقه ای و عدول از تصمیمات اتمی برجامی به بیش از برجام محتمل با درجه بسیار خواهد بود یا خیر؟

3.آیا زمان حین مذاکرات کندتر از زمان خارج از مذاکرات برای اقتصاد ما خواهد گذشت؟

4.آیا مثال روشن کره شمالی ( بسیار نرم تر چون بارها اشاره شده در مورد خاص ایران دیگه نه نگرانیهای کره و ژاپن که کینه توزیها و خواستهای متعدد اعراب و صهیونیستها با هزینه کرد فوق العاده در میان هست ) منعکس کننده آینده چنین مذاکرات بی ثمری نیست؟

5.آیا قبول مذاکرا ت فعلی به چهارچوب ترامپ مرگ قطعی برجام و مذاکرات قبلی و تمام هزینه کردها و تبعاتش نیست؟

6.آیا این مقطع قابل قیاس با مقطع مذاکرات برجامی است با فقدان داشته ها؟ در یک تعریف مذاکره به داد و ستد (در بهترین حالتش در اینجا که به نظر به داد و داد نقد و یکبار چک برگشت خورده و ستد خیالی و آرزویی و احتمالی حکم میشه از طرف مقابل به روشنی )

7. با تمام این سوالها نتایج و فواید مذاکره در شرایط فعلی چی میتونه باشه؟ تابو شکنی و مسائلی از این دست لااقل الان فرصتش نیست. نگرانی از زمان و افزایش فشارها و اجبار به مذاکره در شرایط وخیم تر و در نتیجه تسلیم؟ خب نکته اینجاست الان در همون شرایط هستیم. طرف مقابل طلب تسلیم داره قطعی و فشار در حداکثر خودش هست و برگهای از دست رفته هم لااقل هنوز بازنیافته. مگر موشکها و حزب الله را برگهای داشته برای داد و ستد محسوب کنیم.

 

و اما راهبرد و راهکار، این مورد هم مورد اشاره قرار گرفت که در وضعیت فعلی قطعا نشستن به امید زمان کار اشتباهی است ولی سیاست فعلی یک سیاست روشن هست که اگر پیوست صحیح اقتصادی و همچنین دیپلماسی فعالانه تری داشته باشه لازم نیست در دوگانگی‎ای که ما «دام مذاکره» مینامیمش و شاید دوستان «مذاکره» بیفتیم. اصرار به احترام و بازگشت به مذاکره از جانب طرفی که ترکش کرده و در چهارچوب مشخص. ارتباط فعالانه با کشورهای دیگه برای تبیین این دیدگاه. اقدامات قدم به قدم در برنامه اتمی و البته نظامی کشور. اصلاح شرایط اقتصادی حتی المقدور  و تقویت جایگاه منطقه ای. فعال بودن به معنی حداقلیش یعنی پیشنهادهایی چون توافق عدم تجاوز منطقه ای و پیمانهای دو جانبه و افزایش مراودات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و .. حتی.

 

 

 

 

 

شاید بد نباشه به جای اینکه خودمون رو غرق جزئیات کنیم 

گام های اولیه گفتگو رو بر اساس اصول و فنون مذاکره ببینیم 

تو این چندسالی که تو جلسات رفتم و ادم های مدعی در زمینه فروش و اقناع طرف مقابل رو دیدم به این نتیجه رسیدم که اصول اولیه مذاکره برای همه یکسان هست و مهمترین بخش در شروع مذاکره و گفتگو هست 

اصل اول شناخت نیازها و داشته های خودمان و طرف مقابل هست 

اصل دوم شناخت خواسته ها و نتیجه های مورد نظر ما و طرف مقابل هست 

اصل سوم نحوه گفتگو و مذاکره و انالیز رفتار طرف مقابل است برای تکمیل دو اصل اول 

 

پس بهتره قبل از هر کاری مشخص کنیم نیازهای ما و داشته های ما چیست و اونها رو اولویت بندی کنیم 

چون تمام فرایند مذاکره برای این هست که نیازها رو پررنگ تر و داشته های ما رو کم رنگ تر جلوه بده و از این بین بتونه امتیاز بهتری بگیره 

وقتی ما شناخت درستی نسبت به نیازهای واقعی خودمون و داشته های واقعی خودمون داشته باشیم 

مذاکره درستی رو انجام خواهیم داد 

  • Like 1
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

چیزی که دونالد ترامپ دنبال اونه بهش مذاکره نمیگن و اصولا با مذاکره به دست نمیاد. دونالد ترامپ و کاخ سفید به دنبال تغییر ماهوی و  تغییر در سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی  و در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران به دنبال پذیرش ایران به عنوان قدرتی مستقل و مذاکره از موضعی برابر هستند.  ایران در زمان جرج بوش و باراک اوباما در ارائه مذاکره ای با حسن نیت و برداشتن گام های اول و دوم و سوم و راست آزمایی به صورت کاملا متعهدانه بی غل و غش عمل کرده. در مقابل در زمان جرج بوش شاهد کمترین تعهد از جانب طرف و طرفین مقابل و در زمان اوباما شاهد تعهدات و گام های غیر برابر طرفین غربی بودیم، گام هایی ناقص  که با رد کردن کامل برجام توسط ترامپ و  تلاش برای انزوای اقتصادی و سیاسی کلا بر باد داده شد. حال ترامپ با کنار گذاشتن تعهد و قراردادی تقریبا جامع به نام برجام ( علی رغم ضعف هاش) به دنبال چی هست؟ جواب فقط تسلیم مطلق ایران به مانند لیبی و عراق. واقعا میشه ایران بعد از تعهد برجام و انزوای اقتصادی توسط ترامپ، تروریستی خواندن بعضی ارگان ها بیاد و مثلا بر سر چیزی که نقطه اتکای اون هست مذاکره کنه و اون رو کنار بزاره؟ ما به ازای اون چی هست؟ وقتی برجام توسط ترامپ کنار گذاشته شد چه تضمینی وجود داره  همین قرارداد  فرضی مبتنی بر نقد ایران و نسیه ترامپ، توسط طرف غربی و یا رییس جمهور بعدی کنار گذاشته نشه؟

باید قبل از مذاکره و گفتگوی بعدی ایالات متحده ، اصلا اعتقادی به گفتگوی از موضع برابر از جانب ایالات متحده وجود داشته باشه تا بشه بنابر تفکری منعطافه گفتگو و سپس با گام های متوازن روند اعتمادسازی و فروریختن دیوار عظیم بی اعتمادی از جانب دو طرف صورت بگیره. 

متاسفانه ایالات متحده در مذاکرات و تعامل با ایران همیشه در قالب تاجری طماع فرو رفته، تاجری که بیشتر تعهد رو از ایران شاهد هست در مقابل چه در دوران بوش و چه تقریبا اوباما کمترین انعطاف و امتیاز دهی رو در دستور کار داره غافل از اینکه این شوک های اقتصادی و بی وفایی در عهد چقدر می تونه در سیاست داخلی ایران موثر باشه و دولتی روی کار بیاد که کمترین نسبت رو با دولت قبلی که بیشترین انعطاف رو در مقابل اونها داشت، داره و بعد هم فریاد سر بدن که نگفتیم اینا اینطورن.

ایران فقط زمانی باید به سمت مذاکره ( و نه حتی لزوما توافق) بره که به عنوان پیش شرط مذاکره این تحریم نفتی و غل و زنجیری که بر اقتصاد ایران چنبره زده، برداشته بشه. 15 سال ما در حال اثبات خودمون در راستی آزمایی بودیم و نهایت انعطاف خودمونو نشون دادیم. حال نوبت ایالات متحده ( بقیه طرفین مذاکره یا نوچه ایالات متحده هستند و یا یه مشت کشور دلال مسلک مثل روسیه و چین) است که خودشو اثبات کنه.

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط EBRAHIM
      IRIS و پدید آمدن برنامه فضایی ایران (قسمت اول )

      مدتیست که از رسانه های جهانی،خبرهایی به گوش میرسد که ایران در حال تولید موشکی است که توانایی حمل ماهواره به فضا دارد.آيا چنين چيزي امكان دارد؟آيا اين ماجرا يك بلوف سياسيست يا حقيقت دارد؟
      دوستان از نظرات مفيد خودشون دريق نكنند امیدوارم مبحث جالبی شود.
      با تشكر



      چند نکته قبال از خواندن مقاله :مطمئنا نظرات نویسنده با نظرات مترجم یکی نیست!!!
      در این مقاله موشک IRIS معادل موشک شهاب 3 دی فرض شده که آن هم به نوبه خود معادل موشک نو دونگ کره شمالی را در اختیار گرفته
      موشک IRIS ویا شهاب 3 دی اولین موشک ماهواره بر سبک ایران فرض شده اند (پراکنده بودن اطلاعات اجازه سخن قطعی را نمیدهد )
      موشک شهاب پنج معادل تائه دو پونگ دو کره شمالی فرض شده (البته از سوی نویسنده آن که آمریکایی هستند ) و عنوان اولین ماهواره بر سنگین ایران را بر دوش میکشد
      =============================================

      نخستین ظهور موشک ماهواره بر IRIS/IRSL-X-1

      با وجود ادعاهای ایران مبنی بر عدم بالابردن برد شهاب 3 دولت ایران در حال حاضر مشغول به ساخت و توسعه نخستین ماهواره بر خود موسوم به IRIS میباشد .
      پرتابگر ماهواره IRIS در ظاهر دارای ترکیب ساختمانی از موشک بالستیکShahab3 است که در مرحله اول از طراحی
      ان بهره میبرد و در مرحله دوم پرتابگر دارای دوقسمت موتور جامد و نیز محل حمل ماهواره (قسمت سوم) توسط پرتابگر است که قطر این مرحله از مرحله اول کمی بیشتر است و میتواند ماهواره های مخابراتی و علمی را در مدار زمین قرار دهد .
      .پرتابگر IRIS با پیکر بندی انجام شده بر روی آن پرتابگریست ایده آل به عنوان کاوشکر یا موشک اکتشافی که میتواند برای حمل کلاهک جنگی و یا توسعه کلاهک های فضایی قابل بازگشت و یا در نهایت برای ارسال محموله های علمی به فضا مورد استفاده قرار گیرد .البته این پرتابگر درحال حاضر نمیتواند ماهواره ها و یا محموله های با جرم بالا را به سمت مدار پرتاب کند . مگر اینکه مرحله سومی نیز به آن اضافه شود تا تبدیل به یک پرتابگر سنگین گردد .
      با توجه به آزمایش موشک چند مرحله ای شهاب 3 نویسنده بر این عقیده است که در صورتی که پرتاب آز مایشی موشک Shahab-3D نخستین پرواز آزمایشی پرتابگر IRIS باشد در آن صورت پرتابهای موشک های
      Shahab - 5 دومین و سومین مرحله از برنامه ساخت یک پرتابگر ماهواره ای است که ایران ادعا دارد در حال توسعه آن است .
      اولین تصویر از موشک IRIS در یکی از نمایشگاههای هوا و فضای ایرانیان در اندازه یک ماکت یک متری به نمایش گذاشته شد . نویسنده ادعا دارد که تستهای ناموفق پرتابی این موشک علت اصلی به تاخیر افتادن توسعه موشک حامل پرتابگر شهاب 5 تا کنون بوده است ولی با تردید بیان میکند که فقط زمان قادر به روشن ساختن این مطلب میباشد .

      نویسنده مقاله ادعا دارد که اختمال توسعه نوع جدیدی از موشک های بالستیک از روی این نسخه پرتابی با نامهای جدیدتر از Shahab - 3d وجود دارد ، ونیز باتوجه به موتور سوخت جامد مورد استفاده در مرحله فوقانی و نیز تمام اطلاعاتی که از موشک شهاب 3 در اختیار است ، طراحی نمایش داده شده از IRIS یقینا طرحی مناسب با استفاده از طراحی موشک بالستیک شهاب 3 است . هرچند که پرتاب این سیستم آزمایشی پیشرفته که پیش از این در غرب و شرق مورد استفاده قرار گرفته و از متدهای غربی و شرقی نیز برای توسعه استفاده کرده برای ملل چیز چندان غیر عادی نخواهد بود ، ولی به سرعت بخشیدن برای توسعه اولین ماهواره بر سنگین ایران قبل از پرتاب کمک شایانی خواهد کرد .
      نویسنده در ادامه با بیان شباهت موجود بین شهاب 3d و نسخه های دوم و سوم موشک تائه دو پونگ کره شمالی این پرسشها
      را مطرح میکند که آیا شهاب 3D میتواند نسخه اصلاح شده از ماهواره بر ایرانی IRIS باشد که تست نخست خود را سپری کرده است ؟ آیا این موشک همان نسخه بالستیک فضایی از موشک تائه دو پونگ 2 کره شمالی وترکیب ماهواره بر شهاب 5 است و یا اینکه موشک بالستیکی ساخت ایران است ؟
      شاید تاحد زیادی بتوان گفت که ایران در حال همکاری با کره شمالی برای ساخت نسخه دوم و سوم ماهواره بر شهاب 5 است و هر دو در انجام این طرح مشارکت جدی دارند. کره شمالی که در سال های پایانی قرن 20 نسخه جدید و بهسازی شده ای از موشک تائه دو پونگ 1 را آزمایش کرده بود در بین 26 Juan و 2 Julay سال 2001 نخستسن نمونه پرتابی از موشک تائه دو پونگ دو را برای پرتاب بر روی سکوی تاسیسات پرتاب خود قرار داده بود .
      این کاملا واضح است که موشک شهاب 3 دی چند ثانیه پس از پرتاب و قبل از پایان مرحله اول در اولین تست خود در آسمان منفجر شد . با وجود طراحی متناسب موتور سوخت جامد آن و نیز پوشش آیرو دینامیک موشک متاسفانه انفجار باعث جلوگیری از آزمایش این قسمت ها گردید . در کل باید به این نتیجه رسید که در صورت تداوم برای ساخت و تکمیل شهاب 5 گلی به یاد ماندنی برای مردم ایران در بخش فضا به ثمر خواهد رسید .


      ========================================
      اما مشخصات موشک IRIS

      حد اکثر بار قابل حمل توسط کلاهک موشک (کیلوگرم ): 760-987-1,158 بار فضایی و یا کلاهک جنگی .
      حداکثر برد ( کیلومتر ) : 1500
      تعداد مراحل : 2
      قطر موشک (متر ) : 1.32 - 1.35 – 1.85
      ارتفاع موشک : 17.1 متر
      وزن در حالت پرتابی سبک : 16000 کیلوگرم
      وظیفه : برای پرتاب محموله های فضایی علمی و تحقیقاتی و نیز ماهواره ها

      اطلاعات مربوط به مرحله اول موشک
      ارتفاع : 14 متر
      قطر : 1.32 – 1.35 – 1.85 متر
      جرم :15092 کیلوگرم
      تراست : موثر 26051 کیلوگرم بر فوت مربع - واقعی 26,760-26,600 کیلوگرم بر فوت مربع
      زمان سوخت : 110 ثانیه
      نوع سوخت : TM-185 (20% Gasoline + 80% Kerosene)
      نوع اکسید کننده : AK-27I (27% N2O4 + 73% HNO3 + Iodium Inhibitor)
      جرم سوخت :12912 کیلو گرم

      اطلاعات مربوط به مرحله دوم موشک
      ارتفاع : 3 الی 4 متر در کل
      قطر : 1.3 ای 2 متر
      وزن : نا معلوم
      تراست موتور : نامعلوم
      مدت زمان سوخت : 100 ثانیه
      نوع سوخت : جامد

      لطفا اگر کسی تصویری از این پرتابگر داره در تاپک قرار بده

      ادامه دارد ..........
      ======================
      منبع خبر:وبلاگ هوانوردی قرن 21
    • توسط Davood
      يك شركت آمريكايي ساخت هواپيما اعلام كرد مقام‌هاي اسراييلي تمايل دارند يكصد هواپيماي جنگي از نوع اف - ۳۵جديد را خريداري كنند.
      روزنامه اسراييلي معاريو روز پنج شنبه با اعلام اين خبر افزود، برخي مديران شركت لاكهيد مارتين به تازگي به تل‌آويو سفر كرده‌اند تا با اليعايزر شكيدي فرمانده نيروي هوايي اسراييل و برخي مقام‌هاي عالي رتبه ارتش اسراييل درباره اين معامله گفت و گو كنند.
      بر پايه اين خبر، هواپيماهاي اف ۳۵كه جديدترين در نوع خود است ، هواپيماي جنگي اصلي در نيروي هوايي آمريكا در آينده خواهد بود.
      روزنامه ياد شده نوشت : اگر اين معامله صورت گيرد، نيروي هوايي ارتش اسراييل ، اولين هواپيما از اين نوع را در سال۲۰۱۴ميلادي دريافت خواهد كرد.
      آمريكاطي سالهاي گذشته هر سال ميلياردها دلار كمك بلاعوض به سردمداران اسراييلي اهدا كرده كه بخش مهمي از آنها در قالب انواع تجهيزات پيشرفته نظامي ، سلاح‌هاي جديد و غير متعارف بوده است.
      بخشي از اين سلاحها را اسراييل در جنگ اخير خود عليه لبنان استفاده كرد و هزاران تن از مردم بي‌گناه اين كشور را با آنها به خاك و خون كشيد.

      irna.ir
    • توسط MR9
      آیین معارفه فرمانده جدید سپاه قدس 
       

       
      آیین معارفه فرمانده نیروی قدس سپاه برگزار شد
       
       
      پی نوشت :
       
      1- تاپیک جدید اخبار دفاعی جمهوری اسلامی ایران با مراسم معارفه فرمانده جدید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
      2- لینک تاپیک نخست در بند ذیل
      2- اخبار دفاعی جمهوری اسلامی ایران I
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.