TAHA-SH

نظر شخص امام درباره نحوه ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر -نامه سید احمد

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

این روزها که به سالگرد آزادسازی خرمشهر نزدیک میشویم همچنان مثل هرسال بحث ضرورت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر مطرح می شود
نکته ای که کمتر به ان توجه میشود و شده است - نوع نظر شخص امام دراین برهه و نیز کسانی است که با ایشان هم نظر یا مخالف بودند

اگرچه این مقوله متاسفانه به موضوعی و بهانه ای نزد گروههای ملی گرا و دیگران بدل شده که همه شرایط پس از این رویداد و جنگ را زیر سوال ببرند اما بی شک باید دانست که مستندات فعلی پیش رو و نتایج آن نشان میدهد نظر امام هم این بوده و هم ابراز شده و هم نتیجه کار هم نشان از درستی نظر ایشان داشته که جنگ را درمحدوده مرز خودمان تعقیب کنیم- اگرچه درنهایت سرانجام جنگ به نوعی رقم خورد که دست خدا ما را از این گرداب خارج کرد اما بررسی این وضعیت نشان میدهد چقدر ممکن است کل مشاوران و متخصصین هم دریک برهه اشتباه کنند و همچنان رهبر درست ببیند و بگوید - شاید که این قضیه خود تجربه ای باشد که بدانیم افق دید رهبری میتواند از همه وسیعتر باشد

نمونه حی و حاضر دراین خطای مشاوران را باید درصدر اسلام هم جست آنگاه که درزمینه جنگ احد پیامبر صلی الله علیه وآله نظرشان بر باقی ماندن در مدینه بود و نظر دیگران این بود که خارج شویم تا نگویند به زنانشان پناه بردهایم- و پس از آنکه پیامبر به منزل رفته ولباس رزم پوشیدند اصحاب از این اصرار خود پشیمان شدند ولی پیامبر پس از آن فرمود نه حالا که تصمیم گرفته شد آنگونه که من میگویم بجنگید- که متاسفانه آنگونه نشد و تپه احد را بخاطر غنیمت رها کردند و جنگ برده را به شکست کشاندند
شاید آنگونه که بعضا شنیده شد امام هم دراین باره پس از پذیرش نظر متخصصین و مشاوران درباره نحوه ادامه جنگ نظراتی داشتند که تامین نشد و سرانجام به سرکشیدن جام زهر از سوی ایشان انجامید

با این مقدمه به سراغ خبر میرویم:


خبرگزاری دانشجو نوشت:

در اين روزهاي نزديك به آزادسازي خرمشهر بسياري از رزمندگان آن دوران با بيان خاطرات خود سعي دارند گوشه اي از فداكاري هاي عظيم همرزمانشان را براي جوانان نسل امروز بازگو كنند.

اما در اين ميان نكات ناگفته اي از حواشي عمليات پيروزمندانه بيت المقدس وجود دارد كه تا به حال كمتر به آن پرداخته شده است.

سردار علايي يكي از فرماندهاني است كه در دوران جنگ مسووليت هاي مختلفي را داشته است، اما دليل درخواست ما براي مصاحبه با وي اطلاعات و نظرات و ناگفته هاي علايي درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر است.


جنگ پس از فتح خرمشهر پايان نيافت/ امام موافق ورود به خاك عراق نبودند

يك مسئله اي كه در آزادي خرمشهر مطرح شد، اين بود كه ما براي تنبيه متجاوز وارد خاك عراق شويم و مطمئن باشيم كه عراق ديگر حمله نمي‌كند. اين جزو تصميمات فرماندهان بود يا امام؟

علايي: از نظر منطقي پس از فتح خرمشهر جنگ خاتمه نيافت، به خاطر اينكه بخشي از سرزمين‌هاي ايران همچنان در دست ارتش عراق بود و عراق هم معاهده 1975 را نپذيرفته بود؛ همچنين مبنايي براي خاتمه جنگ وجود نداشت و قطعنامه اي هم از سوي سازمان ملل منتشر نشده بود كه بر اساس آن بشود جنگ را خاتمه داد، بنابراين مسير طبيعي اين بود كه جنگ ادامه پيدا كند.

بنابراین سير طبيعي جنگ اين بود كه تا آزادی تمام سرزمین های ایران ادامه پيدا كند، اما امام (ره) بعد از مقطع فتح خرمشهر در ابتدا موافق ورود نيروهاي ايران به خاك عراق نبودند. برخلاف بقيه مسئولان و فرماندهان كه همه معتقد بودند ما در ادامه جنگ نمي‌توانيم لب مرز بمانيم و به عراق اطمینان دهیم که از مرز عبور نمی کنیم و می جنگیم، بنابراین نمي‌توانيم با اين محدوديت بجنگيم؛ همان طور كه عراق وقتي جنگ را شروع كرد وارد خاك ايران شد و از مرز عبور كرد، ايران هم براي آزادسازي سرزمين‌هايش نبايد منعي براي عبور از مرز داشته باشد، ولي حضرت امام (ره) معتقد بودند كه ما بايد بجنگيم و سرزمین هایمان را آزاد کنیم، ولي نبايد از مرز عبور كنيم.


اگر خاطرات كساني را كه در آن دوره با امام (ره) محشور بودند را مطالعه كنيم، مي‌بينيم كه در حين عمليات‌هاي مختلف هر وقت از امام (ره) سوال مي كردند كه آيا نيروهاي ما از مرز عبور كنند، امام مي‌فرمود: نه.

تا زمان فتح خرمشهر هر جا خاطرات دوران جنگ مسئولان را بخوانيم، مي‌بينيم كه امام (ره) همواره تاكيد مي كردند كه جنگ را ادامه مي‌دهيم، اما از مرز عبور نمي‌كنيم؛ البته بعد از فتح خرمشهر هم امام معتقدبودند كه از مرز عبور نكنيد و جنگ را تا به ثمر رسيدن جلو ببريد.

از روز اول آغاز جنگ تا انتهاي آن، ايران براي اينكه جنگ را به پايان برساند چند حرف مشخص براي خاتمه دادن به جنگ داشت؛ اول اينكه تمام قواي متجاوز خاك اشغالي ايران را رها كنند و بيرون بروند و اگر اين كار را نكنند با عمليات نظامي آنها را بيرون خواهيم كرد.

نكته دوم اين بود كه عراق كه جنگ را آغاز كرده و معاهده 1975 را كه يك مبناي حقوقي براي مشخص بودن مرز بين ايران و عراق در خشكي و اروند رود بود و صدام آن را با شاه امضا كرده بود، پاره كرده، اعلام كند كه به اين معاهده وفادار است تا مبناي حقوقي ختم جنگ هم مشخص شود.

نكته سوم اين بود كه چون عراق جنگ را آغاز كرده و به ايران خسارات جاني و مالي وارد كرده است، بايد اين خسارت‌ها را جبران كند.

البته در كنار اين مسائل برخي مسائل ديگر هم مطرح مي‌شد؛ مثلاً اينكه تعدادي از مردم عراق در جريان جنگ آواره شدند و به ايران پناه آوردند كه قاعدتاً وقتي جنگ تمام مي‌شود بايد به سرزمين عراق برمي‌گشتند.

امام مي فرمودند: جنگ را تا حصول نتيجه ادامه مي‌دهيم، ولي از مرز عبور نمي‌كنيم؛ البته در آن زمان در برابر نظر امام (ره) دو نظر ديگر هم وجود داشت؛ يكي اينكه ما در جنگ نمي‌توانيم خودمان را مقيد كنيم كه از مرز ايران عبور نكنيم، چون بعضي وقت‌ها دفاع ايجاب مي‌كند كه ما به يك عامل طبيعي متكي شويم، بنابراين بايد به جايی فراتر از خاك ايران برويم تا تلفاتمان كم شود.

از نظر منطق سياسي هم اين گونه بود كه اگر ارتش عراق مطمئن می شد كه ما نمي‌خواهيم از مرز عبور كنيم، حاضر نمي‌شد كه شرايط ايران را براي تحقق صلح بپذيرد؛ اينها مباحثي بود كه در دو جلسه شوراي عالي دفاع پس از فتح خرمشهر در خدمت امام مطرح شد و امام قانع شدند كه نبايد در ادامه جنگ برای آزادسازی سرزمین های اشغالی ایران، رزمندگان را از ورود به خاك عراق منع كنند.

البته براي اين مسئله هم شرط تعيین كردند و گفتند اگر قرار است وارد خاك عراق شويد در جاهاي وارد شويد كه مردم عراق نباشند تا آسيب نبينند.

حجم كمك هاي غرب بعد از فتح خرمشهر بيشتر شد

منطق امام براي امتناع از ورود به خاك عراق چه بود؟

علايي: منطق امام(ره) اين بود كه اگر وارد خاك عراق شويم با چند مشكل مواجه خواهيم بود. یکی این که مردم عراق تا آن روز احساس مي‌كردند ارتش عراق متجاوز است و دلشان با ما بود. اگر ما وارد خاك عراق شويم ممكن است رژيم صدام حسين عرق وطني آنها را برانگيزد و اين باعث شود كه مردم عراق كه در دل با ماهمراه بودند احساس دفاع از خاك خود را پيدا كنند.

منطق ديگر امام اين بود كه تا زماني كه در داخل خاك ايران مي‌جنگيم در افكار عمومي بين‌المللی، کشوری مدافع تلقي مي‌شويم اما اگر از مرز عبور كنيم آنها مي‌توانند در تبليغاتشان ما را متجاوز معرفی كنند در حالي كه عراق متجاوز است.

نكته‌اي ديگر اين بود كه كشورهاي عربي و غربي كه در برابر جنگ عراق با ما ظاهر بي‌طرفي را گرفته بودند به محض آنكه ايران وارد خاك عراق شود ظاهر بي‌طرفي را كنار مي‌گذارند و آشكارا عليه ما موضع گيري خواهند كرد و به كمك صدام حسين خواهند شتافت و از نظر مالي و تسليحاتي او را حمايت خواهند كرد.

ادامه جنگ نيز نشان داد كه نظر امام(ره) درست بوده است زيرا همه اتفاقاتي كه امام(ره) پيش بيني مي كردند رخ داد، شاهد مثال آن هم اين بود كه تمام كشورهاي عربي و غربي عمده تجهيزات و پولي را كه به عراق دادند پس از فتح خرمشهر بود يعني از زماني كه ما تصميم گرفتيم ما از مرز عبور كنيم.

اگر ميزان كمك‌ها به عراق، قبل از فتح خرمشهر و بعد از آن را ارزيابي كنيم خواهيم ديد كه كمك‌هاي كشورهاي عربي و غربي بعد از فتح خرمشهر با زمان قبل از آن قابل مقایسه نيست.

بعد از فتح خرمشهر و ورود به خاك عراق هجمه عليه ايران بيشتر شد

از نظر موضع سياسي نيز اکثر کشورهای عربی و غربی تا پايان جنگ عليه ما موضع گرفتند و از نظر نظامي كشورهايی كه تا آن زمان وارد تجهيز و تسليح عراق به صورت جدي و علني نشده بودند وارد عمل شدند مثلاً فرانسه، تعداد هواپيماهاي ميراژ را كه پس از فتح خرمشهر در اختيار عراق گذاشت چندين برابر هواپيماهايی بود كه قبل از فتح خرمشهر به دولت عراق داده بود. شوروي كه تجهيزكننده اصلی ارتش عراق بود تا قبل از فتح خرمشهر ظاهر بي‌طرفانه ای داشت اما بعد از فتح خرمشهر شوروي هم از نظر تسليحاتي كمك‌هاي زيادي به عراق كرد.

در منظر افكار بين‌المللی وضعيت ما در دوران بعد از فتح خرمشهر نسبت به قبل از آن بدتر شده بود. ایران قبل از فتح خرمشهر در افكار بين المللي به عنوان قرباني تجاوز شناخته مي‌شد در حالی که با عبور قوای ایران از مرز وضعیت تبلیغاتی به نفع عراق تغییر کرد. بنابراين تمام نظراتي كه امام(ره) تا آن زمان داده بود تحقق پيدا كرد.

نامه منتشر نشده سيد احمد به امام درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر

علت اينگونه تصورات در جامعه داخلي ايران و عرصه بين الملل چه بود؟

علايي: اينكه دلايل آن چه بود بايد به تصورات آن زمان برگشت، يكي از تصورات آن زمان اين بود كه ايران تصور مي‌كرد در موضع قدرت قرار دارد و در شرايط فعلي اين قدرت بايد نقد شده و يك دستاوردي از آن كسب شود.

اگر ما جنگ را خاتمه داديم و در همين وضع كاري نكرديم و عراق هم از بقيه سرزمين‌هاي ما بيرون نرفت و معاهده 1975 را هم نپذيرفت و حاضر نشد جنگ را خاتمه دهد ممكن است مردم ايران در آينده اين سئوال را بپرسند كه شما كه در موضع قدرت بوديد و در دور پيروزي قرار گرفته بوديد چرا جنگ را ادامه نداديد تا طرف مقابل را وادار به تسليم در برابر خود كنيد. از آنجا كه اين تصور وجود داشت كه ما از نظر نظامي در شرايط خوبي به سر مي‌بريم ملت تصور مي‌كردند كه مي‌توانيم با اين اقدام، عراق را وادار به تسليم و پذیرش شرایط خود كنيم. شايد اين نکته يكي از مهمترين دلايلي بود كه باعث شد كساني كه آن زمان در راس كشور بودند، غير از حضرت امام(ره)، بر اين نظر اصرار بيشتري كنند كه منع عبور از مرز برداشته شود تا بتوانيم جنگ را با پيروزي تمام به پايان برسانيم.

وقتي امام نظر متخصصين را پذيرفت...

يعني هيچ كس در اين تفكر با امام(ره) هم عقيده نبود؟

علايي: هيچ كس به جزء احمدآقا فرزند ايشان كه در همان روزها نامه‌اي به حضرت امام(ره) نوشتند و اين نامه جزء نامه‌هاي تاريخي است و هنوز منتشر نشده است، با امام(ره) هم عقيده نبود. در آنجا احمد آقا به حضرت امام(ره) مي‌ نویسند نظر شما در مورد عدم عبور از مرز درست است و من نگران هستم كه شما به دليل اهميتي كه به متخصصين مي‌دهيد از نظرتان عدول كنيد و ما در مسيري قرار بگيريم كه ديگر نتوانيم جنگ را تمام كنيم.

در نهایت حضرت امام(ره) چون برای نظر متخصصين و اهل حرفه اهميت قائل بودند اين نظر را پذيرفتند و الا نظر حضرت امام(ره) عدم عبور از مرز بود نه ختم جنگ، البته باید توجه داشت که از نظر منطقي عدم عبور از مرز به معني رفتن به سمت فرآیند ختم جنگ است.
[url=http://www.tabnak.ir/fa/news/246328/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF]منبع[/url]

[color=orange]
منتقل شد به بخش جنگ

00Amin[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هجوم وحشیانه و گسترده رژیم بعث عراق در آخرین روز شهریور 1359، حادثه ای بزرگ را در تاریخ انقلاب اسلامی به ثبت رساند که سرانجام به خلق حماسه ای جاودان و حیرت انگیز در تاریخ سرزمین ایران انجامید.

این جنگ از دیدگاه عرفانی و معنوی حضرت امام، برای ملتی که به تازگی از استبداد رژیم شاهنشاهی رهایی یافته بود، یک "امتحان الهی" قلمداد شد.

"جنگ هم یک مسأله‌ای بود که انسان خیال می‌کرد بسیار مهم است، لکن معلوم شد که منافعش بیشتر از ضرر هایش بود.

آن انسجامی ‌که در اثر جنگ بین همه قشرهای مردم پیدا شد و آن معنای روحانی و معنوی که در خود سربازان ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران به نمایش گذاشته شد و آن روح تعاونی که در همه ملت از زن و مرد در سرتاسر کشور تحقق پیدا کرد، به دنیا فهماند که این مسأله ای که در ایران است با همه مسائل جداست." (صحیفه نور، ج16ص19)

همچنین امام جنگ را برای ملت مقاوم و مبارز ایران ، عامل آگاهی، حرکت و خروج از فترت و سستی می‌دانست:"وقتی یک جنگی شروع شود، ملت ما بیدار می‌شود، بیشتر متحرک می‌شود." (صحیفه نور،ج13،ص157)

علل تجاوز دشمن از دیدگاه حضرت امام :
رژیم بعث عراق که خود آغازگر تجاوز به میهن اسلامی ایران بود در همان روزهای شروع جنگ برای فریب افکار عمومی جهان و ملتهای مسلمان و اعراب منطقه، علل ذیل را برای این تهاجم برشمرد:

1ـ الزام ایران به شناسایی حاکمیت عراق بر اروند رود.

2ـ بازگرداندن سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به اعراب.

3ـ قطع دخالت ایران در امور داخلی عراق.

4ـ مجبور کردن ایران به پذیرش خودمختاری برخی از استانهای مرزی همچون خوزستان و کردستان.

هر چند مجامع و محافل بین المللی در روزهای آغاز جنگ به گمان پیروزی نظامی عراق، درباره دلایل واقعی عراق سکوت اختیار کردند، اما هنگامی که عراق را در نابودی انقلاب اسلامی ناکام دیدند اعتراف کردند که رژیم عراق به قصد سرنگونی نظام اسلامی ایران و شکست انقلاب اسلامی و پیشگیری از نفوذ آن به جهان اسلام و خاورمیانه به ایران حمله کرده است.

امام خمینی که از اهداف دشمن و استکبار جهانی در رویارویی با انقلاب اسلامی شناخت ژرف و عمیقی داشت در روزهای آغازین جنگ ریشه و علت تهاجم را در چند موضوع مهم مشخص و تبیین نمودند:

1ـ اسلام خواهی نظام و حکومت

اینکه انقلاب اسلامی برای تحقق حاکمیت دینی به وجود آمده و بر مسائلی همچون رهایی از سلطه بیگانگان، قطع رابطه با رژیم اشغالگر قدس، تأکید بر مشترکات اسلامی و وحدت فرقه های اسلامی اصرار دارد، واکنش و مخالفت استکبار جهانی را برانگیخت و بر دشمنی آنان افزود.

حضرت امام در این باره می‌فرمایند:"اینکه می بینید عراق به ایران حمله می‌کند، علتش گرفتن چهار وجب خاک نیست، بلکه علت اصلی آن ترس آنها از حکومت اسلامی و اتحاد اسلامی است." (صحیفه امام، ج15، ص5)

"جرم واقعی ما از دید جهان خواران و متجاوزان، دفاع از اسلام و رسمیت دادن به حکومت جمهوری اسلامی به جای نظام طاغوت ستمشاهی است." (صحیفه نور، ج20، ص116)

2ـ جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی

حرکت توفنده انقلاب اسلامی برای رهایی از ظلم بانگ بیدار باش را برای خفتگان در چنگال استعمار به صدا درآورد و استکبار جهانی که این خیزش اسلامی را برنمی‌تابید برای مهار آن به جنگ متوسل شد.

"آنها - استکبار جهانی- می‌دانند که مردم کشورهای اسلامی در مقابلشان می‌ایستند و همچنین است مردم کشورهای غیر اسلامی که متوجه ما هستند، مثل سیاهپوستان." (صحیفه نور، ج18، ص112)

3ـ دشمنی شیطان بزرگ

با پیروزی انقلاب اسلامی سلطه 30 ساله آمریکا بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و نیروهای مسلح ایران پایان یافت. اخراج مستشاران نظامی آمریکا، قطع رابطه سیاسی و اقتصادی، تصرف لانه جاسوسی و مخالفت جمهوری اسلامی ایران با سیاست های استکباری آمریکا در منطقه خلیج فارس خواب آمریکا را برای سلطه مجدد بر ایران آشفته ساخت.

"قدرتهای بزرگ که دستشان از مخازن بزرگ ایران کوتاه شده است و سلطه و قدرتشان با همت ملت ایران و قوای مسلح آن قطع گردیده است، اکنون به دست و پا افتاده اند تا با جنگ افروزی بین برادران، سلطه خود را اعاده کنند و چپاولگری خود را از سر گیرند." (صحیفه نور، ج13، ص119)

4ـ تبانی اسرائیل و آمریکا

نکته مهمی که در تحلیل علل تحمیل جنگ از نظر حضرت امام مخفی نماند، دشمنی رژیم غاصب اسرائیل با اهداف و سیاست های انقلاب اسلامی در جهان اسلام است. رژیم ستمشاهی از قوی ‌ترین پشتیبانان و هم پیمانان اسرائیل در منطقه خاورمیانه محسوب می شد که با پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها ضربه سختی به اسرائیل وارد آورد بلکه عامل مهمی در بسیج مسلمانان علیه سیاست های غاصبانه این رژیم گردید. لذا یکی از راههای جلوگیری از وحدت مسلمانان، تبانی اسرائیل و آمریکا برای تحمیل جنگ علیه ایران بود. برخی از سردمداران اسرائیل با خوشحالی اعتراف کردند که ما از درگیری ایران و عراق شدیداً شادمان هستیم زیرا با تحلیل رفتن قدرت نظامی عراق و ایران، اسرائیل با خطر بزرگی روبرو نیست و فرصت می‌یابد تا سیاست توسعه طلبانه خود را ادامه دهد. (روزنامه اطلاعات2/7/59 به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس)

"قدرتهایی که باید صرف برانداختن اسرائیل و نجات بیت المقدس بزرگ شود، با تبانی بین شیاطین بزرگ و صهیونیسم جهانی و بین حزب بعث ، صرف هجوم بر ضد مخالف سرسخت اسرائیل و آمریکا شد و می‌شود." (صحیفه نور، ج15، ص158)

5ـ توسعه طلبی رژیم عراق

پس از فروپاشی رژیم ستمشاهی ایران که با حمایت آمریکا سال ها ژاندارم منطقه بود، این منطقه عملاً با خلاء قدرت سیاسی و نظامی مواجه گردید. از منظر امام این حادثه حاکمان قدرت طلب عراق را تحریک کرد تا با تهاجم به ایران و برتری نظامی خود در منطقه، حاکمیت خود را بر خلیج فارس تحمیل کند. همچنین خلاء قدرت در رهبری اعراب رژیم عراق را وسوسه کرد تا شاید در این موقعیت بتواند رهبری اعراب را به دست بگیرد.

"صدام در تهاجم خود به این کشور اسلامی نقشه رهبری خود بر اعراب و منطقه و ژاندارمی خلیج فارس را تعقیب می‌کرد و آمریکا نیز از جهالت و غرور و بلند پروازی صدام استفاده کرد و او را به هجوم به ایران واداشت." (صحیفه نور، ج19، ص292)

6ـ مساعد بودن شرایط داخلی

شرایط سیاسی داخل کشور در اوایل سالهای انقلاب، زمینه مناسب سیاسی و روانی را برای حمله عراق آماده کرده بود. وجود تنش های سیاسی، ضعف بنیه نظامی ارتش به علت اخراج مستشاران نظامی و دستگیری تعدادی از افسران نظامی خائن در کودتای شهید نوژه، اختلاف نظر مسئولان و خیانت بنی صدر اولین رئیس جمهوری ایران، زمینه مناسب شکل گیری تهاجم بود.

"صدام را وادار کردند که به این کشور اسلامی حمله کند و بعضی از اشخاصی که آن وقت سردمدار بودند خیانت کردند به این کشور و در عین حالی که اطلاع داشتند چیزی نگفتند." (صحیفه نور، ج16، ص107)

گواه خیانت بنی صدر در اوان جنگ، داشتن حالت انفعالی در مقابل هجوم دشمن، عدم تحرک جدی برای بیرون راندن دشمن و به کار نگرفتن نیروهای عظیم مردمی در یگانهای رزمی در طول مدت ریاست جمهوری و جانشینی فرماندهی کل قوای او است که پس از عزل وی این مشکل جدی بر طرف شد و عملیات های مهم پی در پی با حضور جوانان پرشور بسیجی انجام گرفت.

"البته با خیانت بعضی ها که آن وقت بودند یک جاهایی را به غافلگیری گرفتند لکن آن وقتی که جوانها در مقابلشان ایستادند دیگر نتوانستند یک قدم پیش بیایند." (صحیفه نور، ج15،ص423)

ماهیت جنگ تحمیلی از دیدگاه حضرت امام خمینی:
در روزهای آغازین جنگ شبهاتی درباره دفاع مشروع مطرح می‌شد. زمینه بروز این شبهات، اسلامی بودن کشور عراق و مسلمان بودن آنها بود. از این رو امام خمینی به دفع این شبهات و تبیین ماهیت جنگ و متجاوزان پرداختند تا رزمندگان با بصیرت کامل به دفاع مقدس خویش ادامه دهند. ماهیت جنگ عراق علیه ایران از دیدگاه امام دارای سه مشخصه ذیل بود:

1ـ جنگ اسلام و کفر

با مروری بر عملکرد حزب بعث عراق از آغاز تسلط بر کشور عراق که با کودتا انجام پذیرفت تا کنون، مخالفت شدید آنان با احکام و قوانین اسلامی به خوبی مشهود است. امام به عنوان یک مرجع دینی سالهای متمادی در عراق تبعید بودند و از نزدیک شاهد فعالیتهای ضد دینی آنان بود، می‌فرمود:

"ما حزب بعث عراق را می‌شناسیم و می‌دانیم که این‌ها به اسلام عقیده ندارند و دشمن اسلامند و اسلام را خار راه خویش می‌دانند و صدام حسین این جنگ را بر ملت مسلمان ایران تحمیل کرد. ما کسانی را که از اصول اسلام و قرآن کریم انحراف حاصل می کنند و به قتل عام مسلمانان می‌پردازند را مسلمان نمی‌دانیم... و شما – رزمندگان – برای حفظ اسلام دارید جنگ می‌کنید و صدام برای نابودی اسلام، الان اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است." (صحیفه نور، ج13 و 15، ص197 و 53)

2ـ جنگ حق و باطل

از معیارهایی که نشان می‌دهد ملتی در یک حرکت و عمل در موضع حق یا باطل قرار دارد، انگیزه های درست یا نادرستی است که از انجام آن دارد. رژیم عراق با انگیزه نابودی انقلاب اسلامی و تصرف بخشهایی از میهن اسلامی تجاوز به خاک ایران را آغاز کرد و برای تحقق آن از هیچ جنایتی فرو گذار نکرد، اما رزمندگان اسلام با انگیزه دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی پا به عرصه جنگ گذاشتند.

"این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهای اعتقادی – انقلابی و ما در مقابل ظلم ایستاده ایم." (صحیفه نور، ج15، ص229)

3ـ جهاد دفاعی

ماهیت جنگ ایران در برابر عراق از دیدگاه حضرت امام جهاد دفاعی بود:

"ایران برای خدا قیام کرده است، برای خدا ادامه می‌دهد و جز دفاع، جنگ ابتدائی با هیچ کس نخواهد کرد." (صحیفه نور،ج16، ص68)

رژیم عراق همزمان با هجوم گسترده خود به شهرهای غربی و جنوبی، مناطق مسکونی و اقتصادی دیگر شهرها را با بمب، توپ و موشک هدف قرار می‌داد. امام پس از مشورت با مسئولان و فرماندهان نظامی، سیاست دفاعی کشور را بر هجوم پیشگیرانه بنیان نهاده و فرمودند:[b][color=blue]"وارد شدیم در عراق برای اینکه نگذاریم هر روز شهرها مورد حمله واقع شود و می‌خواهیم این حملات را به حدی برسانیم که نتوانند کاری بکنند و این یک دفاعی است که ما داریم." (صحیفه نور، ج16،ص223)[/color][/b]
ایشان خطاب به فرماندهان نظامی، سیاست پیشروی در داخل خاک عراق را اینگونه ترسیم نمودند:

[b][color=red]"تکلیف ما اینست که جلوی اینکار را بگیریم. تکلیف ما این است که تا هر کجا که جلوگیری از این امر لازم است، پیش برویم و تا هر کجایی که باید دفاع کرد، پیشروی باید کرد." (صحیفه نور، ج16، ص28)[/color][/b]
حضرت امام ضمن تبیین علت ورود به خاک عراق از نظر سیاسی و نظامی، از این اقدام به عنوان اهرمی برای فشار به مجامع بین المللی استفاده می‌کند و اتمام عملیات دفاعی رزمندگان را در خاک عراق متوقف بر پذیرش خواسته های جمهوری اسلامی می داند.

لينك : http://www.tebyan.net/godlypeople/battlefieldculture/elderlytalks/2010/9/22/137738.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب zed ضمن تشکر از شما - بنده و جنابعالی و همه ملت شریف ایران کاملا به خاطر داریم که پس از ورود به عراق امام چه سخنانی گفتند و حتی اینکه راه قدس از کربلا میگذرد و .... وهمینطور بیاناتی که حاکی از حمایت ایشان از ادامه این روند تا آخر جنگ بود را کسی شک ندارد-
اما موضوع بالا که ذکر شد و سند آن هم همین نامه آقا سید احم آقا میباشد حاکی از اینست که امام تاآخر نظرشان همین بود اما بنا به اصرار و مصلحت متخصصین و مشاوران - نظر آنان را پذیرفتند و با وجود هشدارهای داده شده توسط خودشان- دیدیم که همان شد و اتفاقا همین مشاوران و متخصصین هم درنهایت نتوانستند بطرز مورد نظر امام ادامه جنگ دهند و درنهایت ایشان صلح را پذیرفتند
بحث این بود و بنده هم تا قبل از این خبر - فقط موضوع را شنیده بودم و سندی ندیده بودم
نمونه های دیگری هم از این اختلاف و خطا در نظرات مشاوران و اطرافیان امام را درباره آقای منتظری شاهد بودیم که امام از اول مخالف بودند اما نظر خود را بر دیگران تحمیل نکردند تا درنهایت همه به نظر ایشان رسیدند - ممشاء و روش رهبران الهی همین است و من مثال پیامبر اکرم را زدم که دیگر بدانیم بالاتر از آن هم که نبوده باز نظرات جمعی وقتی مقابل نظر رهبر قرارکیرد - برای تربیت آنان و امت لازم است نتیجه را ببیند تا بار دیگر درمقابل نظر الهی و رسول اکرم موضع نگیرند که متاسفانه نشد و باز هم همان وضع درصدر اسلام رخ داد
الان هم رهبر ما اگر نظری دارند و روی آن مصرند باید روسای قوا و مسئولین بپذیرند و نباید صرف مشاوره و استدلال فکر کنند بهتر میفهمند و حتما درست میگویند - رهبر از نیروی الهام درونی و الهی هم قوت میگیرد و دید نافذتری دارد ( منظورم هر کسی نیست)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
جناب TAHA-SH احتمالا شما نيز از تغيير رويه جناب علايي بعد از سال 88 مطلع هستيد و از يادداشت ايشان به مناسبت قيام مردم قم در دي ماه سال 56 كه بعد چاپ مقاله ارتجاع سرخ و سياه احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات اتفاق افتاد با خبر مي باشيد و بازتابهاي آن را در رسانه هاو جامعه مشاهده كرده ايد . اگر مواضع چند سال قبل اين قبيل افراد را مطالعه بفرماييد با مواضع فعلي اين افراد زمين تا آسمان تفاوت را احساس مي كنيد .
سپوال من اين است كه اگر جنگ تحميلي و دفاع مقدس ملت ايران با نتيجه اي غير از پذيرش قطعنامه 598 در تابستان سال 67 به پايان مي رسيد آيا نظر امام خميني پس از فتح خرمشهر اينقدر اهميت پيدا مي كرد ؟
آيا اگر ايران قطعنامه 598 را درست بعد از صدور قطعنامه مي پذيرفت و در حالي كه در فاصله 11 كيلومتري بصره قرار داشت با آتش بس موافقت مي كرد و سرنوشت جنگ به گونه ديگر رقم مي خورد اينقدر به نظر امام پس از فتح خرمشهر بها داده مي شد ؟
اگر ايران نيروهاي خود را به سوريه اعزام نمي كرد و عمليات رمضان 45 روز بعد از فتح خرمشهر انجام نمي شد بلكه قبل از احداث موانع و خاكريزهاي مثلثي در منطقه شلمچه و بلافاصله پس از فتح خرمشهر انجام مي شد و بصره سقوط مي كرد آيا باز هم كسي سراغ نظر امام پس از فتح خرمشهر مي رفت ؟
اگر در عمليات بدر سپاه 200 قايق بيشتر به كار مي برد يا 2 گردان نيروي اضافه تر در اختيار داشت ( صحبتهاي آقاي محسن رضايي در تلويزيون ) تا بتواند منطقه شرق دجله را حفظ كند و منطقه مورد نظر تثبيت مي شد همين صحبتهاي امروز موضوعيت پيدا مي كرد ؟
اگر پس از فتح فاو و تثبيت منطقه پس از 75 روز نبرد بي امان ايران آمادگي خود را براي پذيرش آتش بس به سازمان ملل اعلام مي كرد چه مي شد ؟
اگر زماني كه مك فارلين با كيك و كلت و كتاب انجيل با هواپيما به فرودگاه مهر آباد آمد ايران مذاكره در سطح بالا را مي پذيرفت و با توافق با آمريكا جنگ را تمام مي كرد چه مي شد ؟ شايان ذكر است دولت ريگان ايران را طرف پيروز جنگ مي دانست و به همين دليل نماينده فرستاد تا با طرف پيروز جنگ به توافق برسد .

آنهايي كه كتاب عاليجناب سرخ پوش و عاليجنابان خاكستري را نوشتند و آقاي هاشمي را بابت راي مخالف راي امام در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر محكوم كردند و باعث شدند در انتخابات مجلس نفر 30 تهران شود به طوري كه مجبور به استعفا پيش از شروع مجلس شد . سال 84 در رقابت ميان آقاي هاشمي و احمدي نژاد طرف چه كسي را گرفتند ؟

خوب است سخن اما خطاب به ملت ايران را در فضاي نوشيدن جام زهر توسط ايشان يكبار ديگر مرور كنيم :
[b]قسمتی از پیام امام خمینی رحمة الله علیه ۵۹۸ در پيام به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه وجماعات (منشور روحانيت) در مورد جنگ و قبول قطع نامه[/b]

3 اسفند 1367

.....

من امروز بر اين عقيده‏ام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آنهمه توطئه‏ها و خصومتها و جنگ افروزيهايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود به دست مى‏آوردند. در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينه‏ها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينه‏اى مغلوب و شكست خورده نيستيم، حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آنهمه خسارات چيزى به دست نياوردند ..

البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى‏نگريستيم و مى‏رسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده‏ايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشته‏ايم كه در همه صحنه‏ها از آن بهره جسته‏ايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‏ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‏ايم، ما در جنگ، پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته‏ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‏ايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم، ما در جنگ ريشه‏هاى انقلاب پر بار اسلامى‏مان را محكم كرديم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مى‏توان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.

همه اينها از بركت خونهاى پاك شهداى عزيز هشت سال نبرد بود، همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با امريكا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نيست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوته نظرند آنهايى كه خيال مى‏كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايى نرسيده‏ايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بيفايده است! در حالى كه صداى اسلامخواهى افريقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در امريكا و اروپا و آسيا و افريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست ..

[b]من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليلهاى غلط اين روزها رسماً معذرت مى‏خواهم و از خداوند مى‏خواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم. راستى مگر فراموش كرده‏ايم كه ما براى اداى تكليف جنگيده‏ايم و نتيجه فرع آن بوده است.[/b] ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است، آيا از اينكه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براى رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقيده‏ها به گونه‏اى غلط عمل كنيم كه حزب اللَّه عزيز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى‏اش عدول مى‏كند. تحليل اين مطلب كه جمهورى اسلامى ايران چيزى به دست نياورده و يا ناموفق بوده است، آيا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمى‏شود؟! تأخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمى‏شود كه ما از اصول خود عدول كنيم. همه ما مأمور به اداى تكليف و وظيفه‏ايم نه مأمور به نتيجه. اگر همه انبيا و معصومين- عليهم السلام- در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمى‏بايست از فضاى بيشتر از توانايى عمل خود فراتر بروند و سخن بگويند و از اهداف كلى و بلند مدتى كه هرگز در حيات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشيده است ذكرى به ميان آورند. در حالى كه به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اكثر زمينه‏هايى كه شعار داده است به موفقيت نايل شود. ما شعار سرنگونى رژيم شاه را در عمل نظاره كرده‏ايم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زينت بخشيده‏ايم، ما شعار «مرگ بر امريكا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخير لانه فساد و جاسوسى امريكا تماشا كرده‏ايم، ما همه شعارهايمان را با عمل محك زده‏ايم. البته معترفيم كه در مسير عمل، موانع زيادى به وجود آمده است كه مجبور شده‏ايم روشها و تاكتيكها را عوض نماييم.

ما چرا خودمان و ملت و مسئولين كشورمان را دست كم بگيريم و همه عقل و تدبير امور را در تفكر ديگران خلاصه كنيم؟.

صحيفه امام، ج‏21، ص: ۵-۲۸۳

لينك : http://resolution598.blogfa.com/post-6.aspx

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
جناب TAHA-SH احتمالا شما نيز از تغيير رويه جناب علايي بعد از سال 88 مطلع هستيد و از يادداشت ايشان به مناسبت قيام مردم قم در دي ماه سال 56 كه بعد چاپ مقاله ارتجاع سرخ و سياه احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات اتفاق افتاد با خبر مي باشيد و بازتابهاي آن را در رسانه هاو جامعه مشاهده كرده ايد . اگر مواضع چند سال قبل اين قبيل افراد را مطالعه بفرماييد با مواضع فعلي اين افراد زمين تا آسمان تفاوت را احساس مي كنيد .[/quote]

موافقم و ایشان رو درهمین وضعیتی که شما میفرمائید میبینم - اما بنا به فرمایش امیرالمومنین انظر الاماقال و لاتنظر الی من قال
من از تمام صحبتهای این فرد روی نامه سید احمد اقا تاکید کردم- از قبل نظر امام را میدانستیم ولی این موضوع را نه- بهر حال درصورت صحت مطلب دیگر فرد نقل کننده و نیتشان به بحث ما وارد نمیشود

[quote]سپوال من اين است كه اگر جنگ تحميلي و دفاع مقدس ملت ايران با نتيجه اي غير از پذيرش قطعنامه 598 در تابستان سال 67 به پايان مي رسيد آيا نظر امام خميني پس از فتح خرمشهر اينقدر اهميت پيدا مي كرد ؟
آيا اگر ايران قطعنامه 598 را درست بعد از صدور قطعنامه مي پذيرفت و در حالي كه در فاصله 11 كيلومتري بصره قرار داشت با آتش بس موافقت مي كرد و سرنوشت جنگ به گونه ديگر رقم مي خورد اينقدر به نظر امام پس از فتح خرمشهر بها داده مي شد ؟[/quote]

اتفاقا یکی از مواردی که بنده اطلاع دارم و بالاتر هم بصورت ضمنی اشاره کردم - نظر امام مثلا زدن اولین ناو وارد شده به خلیج فارس بود که آن زمان مورد انجام واقع نشد- درصورتی که درآن صورت ممکن بود نتیجه جنگ بدون دخالت آمریکا به نتیجه مورد نظر ما برسد

[quote]اگر ايران نيروهاي خود را به سوريه اعزام نمي كرد و عمليات رمضان 45 روز بعد از فتح خرمشهر انجام نمي شد بلكه قبل از احداث موانع و خاكريزهاي مثلثي در منطقه شلمچه و بلافاصله پس از فتح خرمشهر انجام مي شد و بصره سقوط مي كرد آيا باز هم كسي سراغ نظر امام پس از فتح خرمشهر مي رفت ؟[/quote]

این را هم شنیدم اما ظاهرا آن موقع استعداد نیروی کافی نبود- این موضوع که شما میگوئید نیاز به بررسی بیشتر دارد- چون درآن موقع امکانات و نیروها با حداقل امکانات و با مدد الهی همین خرمشهر را گرفتند و هنوز امکان چنین عملیات گسترده ای را درخود نمیدیدند(این بحث چند مدتی است که دررادیو بصورت هفتگی توسط فرماندهان جنگ مطرح و پاسخ داده میشود)

[quote]اگر در عمليات بدر سپاه 200 قايق بيشتر به كار مي برد يا 2 گردان نيروي اضافه تر در اختيار داشت ( صحبتهاي آقاي محسن رضايي در تلويزيون ) تا بتواند منطقه شرق دجله را حفظ كند و منطقه مورد نظر تثبيت مي شد همين صحبتهاي امروز موضوعيت پيدا مي كرد ؟
اگر پس از فتح فاو و تثبيت منطقه پس از 75 روز نبرد بي امان ايران آمادگي خود را براي پذيرش آتش بس به سازمان ملل اعلام مي كرد چه مي شد ؟
اگر زماني كه مك فارلين با كيك و كلت و كتاب انجيل با هواپيما به فرودگاه مهر آباد آمد ايران مذاكره در سطح بالا را مي پذيرفت و با توافق با آمريكا جنگ را تمام مي كرد چه مي شد ؟ شايان ذكر است دولت ريگان ايران را طرف پيروز جنگ مي دانست و به همين دليل نماينده فرستاد تا با طرف پيروز جنگ به توافق برسد [/quote].

درباره قضیه مک فارلین - چون از جزئیات زیادی از آن اطلاع دارم- همینقدر بدانید که دوطرف با دو تصور کاملا متفاوت و با میانجیگری یک دلال اسلحه به هم نزدیک شدند- و صد البته دران مرحله آمریکا حاضر شده بود امتیازات مهمی را به ایران بدهد که درمقابل آن هم از همین موضوع مذاکره با ایران و موافقت ایران با برخی مسائل مورد نظر امریکا - یک حرکت نفوذی و استحاله ای در داخل ایران را انجام دهد که با واسطه گری همان جناب رفسنجانی - موضوع درنهایت هدایت و به امام تحمیل میشد که اینجا امام با همان هوشیاری و بصیرت الهی خود راه نفوذ را بستند و انقلاب را تا سالها بیمه کردند
دیدید که نه به امریکا که با مدد الهی این جنگ خاتمه یافت

[quote]آنهايي كه كتاب عاليجناب سرخ پوش و عاليجنابان خاكستري را نوشتند و آقاي هاشمي را بابت راي مخالف راي امام در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر محكوم كردند و باعث شدند در انتخابات مجلس نفر 30 تهران شود به طوري كه مجبور به استعفا پيش از شروع مجلس شد . سال 84 در رقابت ميان آقاي هاشمي و احمدي نژاد طرف چه كسي را گرفتند ؟[/quote]

این موضوع چیزی را نفی یا اثبات نمیکند چون ملاک حق نه رفسنجانی و نه مخالفین ایشان بودند- درزمانی که اقای رفسنجانی درزمان امام بودند عملکردشان بصورت عمده بدلیل انتساب و نظارت عمومی امام درسطح عمومی قابل تایید بود و البته برخی موارد مانند نقش ایشان در تحمیل نظرات متخصصان به امام در بحث جنگ و منتظری و .. جای سوال دارد که نمیشود اسم آن را خیانت گذاشت پس از ان هم عملکرد ایشان به نوعی شد که بویزه در دور دوم شکل اشرافی گری و سرمایه داری در نظام ما حاکم شد و از این نظر منتقدین ایشان حق داشتند- حال خود این منتقدین هم به را خطا رفتند مقوله دیگریست

درباره پیام امام هم همینقدر عرض کنم ک زمان پخش آن بنده در خط حضور داشتم و قبل از آن هم به امر امام به داخل عراق (ماوت- کردستان) رفته بودیم و اصلا بحث ما در صحت تکلیف نیست- آنجا که امام بهر حال نظرشان به این نقطه رسید که باید درجنگ به عراق برویم همه سمعا و طاعه انجام دادند- اما وقتی مشاهده میشود که امام این نظر را با ملاحظاتی دادند که صحت ان علیرغم نتیجه جنگ- حتی در مقاطع مختلف هم به خوبی احساس میشد - باید بدانیم که چقدر نظر ولی امر اولی بر نظرات ماست و درآن اینقدر چند و چون نکنیم
حتی اگر ما در برخی عملیاتها هم به نتیجه خوبی میرسیدیم باز هم نتیجه ما فرع بر نتیجه مد نظر رهبر است که او مصالح کلی را میبیند نه یک پیروزی موقت- دید امام دید ساختاری و عمیق بود و صرف داشتن تجهیزات یا نداشتن آن ملاک تعیین اصلی تکلیف نبود


[quote]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
تمام موارد ذكر شده از مقاطع مختلف جنگ موقعيتها و فرصتهايي بوده كه در صورت استفاده بهينه از آنها اين امكان وجود داشت كه سرنوشت جنگ طور ديگري رقم بخورد . حتي در جنگ احد نيز چنانچه مسلمين فرمان دوم پيامبر را اطاعت مي كردند و در جنگ خارج از مدينه تنگه را رها نمي كردند و به اميد جمع آوري غناپم پس از شكست اوليه مشركين از كوه پايين نمي آمدند سرنوشت جنگ احد طور ديگري رقم مي خورد . شكست نظامي جنگ احد براي مسلمين نتيجه بي انضباطي نظامي و نافرماني آنها از فرمان حضرت رسول صل الله عليه و آله و سلم بود و نه صرفا نتيجه برگزاري جلسه مشورتي و تصميم به خروج از مدينه علي زغم نظر حضرت رسول صل الله عليه و آله و سلم مبني بر ماندن در مدينه . چرا كه اگر در هر صورت شكست در خارج از مدينه گريبانگير مسلمين مي شد و حفظ اسلام به خطر مي افتاد و پيامبر از اين امر مطمپن بود قطعا پيامبر به مصلحت اسلام عمل مي فرمود و سرنوشت مسلمين در پي يك تصميم شورايي به خطر نمي افتاد .
در ميان فرماندهان نظامي ايران در زمان جنگ تحميلي و پس از فتح خرمشهر چه از سپاه و چه از ارتش افراد ولايت پذير كم نبودند و در صورتي كه تصميم به ورود به داخل خاك عراق توجيه نظامي قابل قبولي نداشت قطعا همين افراد جلوي اين تصميم را مي گرفتند . قطعا امام بيش از همه آن افراد نگران وضع انقلاب و اسلام و ايران بودند و بهتر از همه آنها رژيم صدام و خود صدام و اربابان همپيمانانش را مي شناختند . امام مي دانستند صدام اگر فرصت داشته باشد دوباره حمله خواهد كرد و اين مورد را نه تنها به مردم ايران بلكه به رژيمهاي عربي منطقه هشدار دادند و همه ديديم در پايان جنگ و پس از پذيرش قطعنامه ارتش عراق دوباره وارد خاك ايران شد كه پس از يك ماه و نيم تا دوماه جنگ شديد و رانده شدن مجدد از خاك كشورمان آتش بس را پذيرفت و پس از آن به يار قديمي خود در جنگ با ايران كويت حمله كرد و آن كشور را به عنوان استان 19 عراق ضميمه خاكش نمود
امام در روز 21 بهمن سال 57 وقتي فرمان حكومت نظامي از راديو و تلويزيون پخش شد به مردم اعلام كردند در خانه ها نمانند و بيرون بياييند و حكومت نظامي را ناديده بگيرند . بسياري از افراد شاخص از جمله مرحوم طالقاني بر سر اين تصميم اما با ايشان بحث كردند اما امام از حرف خويش كوتاه نيامدند و در اين مورد هيچ نظر مشورتي را قبول نكردند تا انقلاب پيروز شد . قطعا اگر فرصت پس از پايان خرمشهر را آخرين فرصت ايران براي اتمام جنگ به نفع خود تشخيص مي دادند نظر هيچ كس را قبول نمي كردند .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این مصاحبه شاید بی ارتباط با این بحث نباشد:

خبرگزاری فارس: حضرت آیت الله خامنه ای در گفتگو با خبرنگار صدا و سیما در تاریخ 29/6/65 دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را مطرح کردند

به گزارش سرویس سیاسی فارس به نقل از پایگاه حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای، متن پرسش و پاسخ آیت الله العظمی خامنه ای (به عنوان رییس جمهوری و رییس شورای عالی دفاع در آن زمان) که دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را مطرح میکنند، در گفتگو با خبرنگار صداوسیما و در تاریخ 1365/6/29 به شرح زیر است:


سوال: آقاى خامنه‌اى سؤالى که مى‌شود مطرح کرد مسأله‌ى دفاعى بودن جنگ است. ما از ابتداى جنگ و شروع تجاوز عراق اعلام کردیم که در حال دفاع هستیم و بعد از این‌که وارد خاک عراق هم شدیم این مسأله را عنوان مى‌کنیم که باز جنگ ما یک جنگ دفاعى است. شما این مسأله را چگونه تعبیر مى‌کنید؟


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

جنگ ما از آغاز به صورت دفاع شروع شد و تا این ساعت هم ما در حال دفاع هستیم. علت هم این است که حتى ورود ما به خاک عراق، در ادامه‌ى دفاع مقدس ماست. البته دشمن طبعاً مایل است که هنگامى که مى‌تواند و احساس قدرت مى‌کند، وارد مرزهاى ما بشود، تا هر وقتى که مى‌تواند در آن‌جا بماند، ویرانگرى بکند، تخریب بکند، افراد نظامى و غیرنظامى را به قتل برساند، زندگى را ناامن بکند، هر وقت هم که تاب نیاورد و نتوانست بماند، برگردد و داخل مرزهاى خودش بشود و ما هم با فداکارى و با توانائى مردم، وقتى که توانستیم او را از مرزها بیرون برانیم، لب مرز بایستیم که نبادا وارد خاک دشمن بشویم و به حریم دشمن نبادا که قدم بگذاریم، این میل دشمن است.


اما عقل و منطق انسانى، همچنین احکام اسلامى به ما اجازه‌ى این را نمى‌دهند. ما دشمن را باید ببینیم که چگونه دشمنى است. یک وقت دشمنى است که آمده براى گرفتن یک تپه، تصرف یک رودخانه، یک موذى‌گرى مرزى، بعد هم سرکوب مى‌شود برمى‌گردد سرجایش و قضیه تمام مى‌شود. این‌جا البته بعد از آنى که دشمن را ما راندیم مسأله تمام شده است. لکن یک وقت دشمن بناى بر قلدرى و زورگوئى دارد. مسأله‌ى او با بیرون رفتن از مرزها، آن هم با قدرت‌نمائى نیروهاى اسلامى و فداکاریهاى فراوان حل شده و تمام شده نیست. دشمن خیلى این را مغتنم مى‌شمارد که وقتى قصد تجاوز دارد و وارد خاک مى‌شود، تا جایى که مى‌تواند بماند، بعد هم که رفت بیرون، ما لب مرزها بایستیم او تجدید قواى خودش بکند و هنگامى که باز لازم دانست و مصلحت دانست برگردد، تجاوز خودش را آغاز کند.


«ما هنوز مناطقى را داریم که از جمله نفت‌شهر و بخشى از مراکز دیگر مرزىِ ما که هنوز در اختیار دشمن هست و ما ادامه‌ى جنگمان ولو براى پس گرفتن اینها هم که باشد، یک عمل دفاعى است.»


من یک وقتى یک مثالى زدم، گفتم که دزدى، متجاوزى، وارد خانه‌ى شما مى‌شود، وارد مزرعه‌ى شما مى‌شود و ویران مى‌کند، نابود مى‌کند، مى‌دزدد، مى‌کشد. اگر تحمل کردید که مى‌ماند، اگر تحمل نکردید و با فشار و زور و قدرت‌نمائى او را بیرون کردید، هیچکس به شما نمى‌گوید که شما از خانه‌ات دیگر پا بیرون نگذار، پا توى مزرعه‌ى او یا خانه‌ى او نگذار که این تجاوز به حریم اوست. نه، عقل به شما حکم مى‌کند که بروید گریبان این دشمن را بگیرید، گلوى او را بفشارید و اولاً: از او بپرسید چرا این کار را کرده و مجازاتش کنید به این کار و ثانیاً: حقتان را بگیرید، آنچه که تضییع شده از او باز پس بگیرید. این یک حکم عقلى است. این چیزى نیست که این را ما ابداع کرده باشیم. همه‌ى انسانها و همه‌ى فطرتهاى سالم همین جور فکر مى‌کنند.


اصولاً وارد شدن به حریم خاک دیگران دو نوع است: یک نوع این است که از روى تجاوز، به قصد تصرف و براى زورگوئى است؛ این تهاجم است، این تجاوز است. همان‌طور که عراق وارد خاک ما شد. دلیلى براى این کار نداشت. یک بهانه‌هایى همان اوّل ذکر کردند، اما حتى خودشان هم کاملاً واقف بودند و مى‌دانستند که اینها بهانه است. دنیا هم این را فهمید. لذا بود که همه‌ى کسانى که توى مسأله جنگ وارد شدند، تا امروز هم بما مى‌گویند، از اوائل هم به ما گفتند که ما مى‌دانیم متجاوز کى است، این تجاوز است. یکجور وارد شدن به خاک دشمن هست که براى استنقاذ حق است، براى گوشمال دادن به متجاوز است، براى حفظ امنیت است. براى تأمین مرزها از حوادث مشابه بعدى از سوى همین دشمن هست، این را نمى‌شود گفت تجاوز.


«دشمن خیلى این را مغتنم مى‌شمارد که وقتى قصد تجاوز دارد و وارد خاک مى‌شود، تا جایى که مى‌تواند بماند، بعد هم که رفت بیرون، ما لب مرزها بایستیم او تجدید قواى خودش بکند و هنگامى که باز لازم دانست و مصلحت دانست برگردد، تجاوز خودش را آغاز کند.»


بنابراین ما، تا وقتى که در پشت مرزهاى خودمان مى‌جنگیدیم که روشن بود داشتیم دفاع مى‌کردیم از خاک خودمان. آن وقتى هم که وارد خاک عراق شدیم، باز به دنباله‌ى همین مسأله است. ما مجازات متجاوز و گوشمال دادن به متجاوز را یکى از هدفهاى ادامه‌ى جنگ ذکر کردیم و همین هم هست. البته این را هم باید بگویم که هنوز در مرزهاى ما، همه‌ى مناطق از دشمن پاکسازى نشده است. ما هنوز مناطقى را داریم که از جمله نفت‌شهر و بخشى از مراکز دیگر مرزىِ ما که هنوز در اختیار دشمن هست و ما ادامه‌ى جنگمان ولو براى پس گرفتن اینها هم که باشد، یک عمل دفاعى است. اما وقتى اینها را هم پس بگیریم، ما دنبال کردن دشمن و رفتن داخل اعماق خاک او براى گوشمال دادن او، این را همه، دفاع از خود و مجازات متجاوز مى‌شناسند. بنابراین دفاعى بودن این جنگ یک چیز واضحى است.


البته ما این را گفتیم بارها و همه هم این را قبول کردند از ما که ما قصد ماندن در این مناطق تصرف شده‌ى از عراق را نداریم. نه فاو، نه جزیره و نه هیچ نقطه‌ى دیگر، نقاطى نیست که ما اینها را براى خودمان و جزء خاک خودمان دانسته باشیم. نه اینها مال عراق است، مال مردم عراق است، مال هر رژیم صالحى است که بعدها بر سر کار بیاید در عراق. فعلاً حرکت ما، حرکتى است که در دفاع از امنیت ما و در دفاع از آرامش و صلحى است که براى زندگى دو همسایه که ما و عراق باشیم، ضرورى و لازم است.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910230001146

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نظر آیت الله خمینی در اون موقع نشان درک وسیع ایشان از شرائط رو داره ... اینکه می گم انتقاد نیست چون شرائط بوده و نه چیز دیگه ... یک نکته هست و اون اینکه بعد فتح خرمشهر هیچ گروه و یا دسته ای بر پایان جنگ حرفی نزد ایران موضع برتر بود و طبیعی بود که همه خواستار تنبیه کامل متجاوز باشن ولی نکته اصلی اینجاست انقلاب جوان بود و اکثر مسئولان جوان بودن و از همه مهمتر تجربه بالا در درک روابط معادلات جهانی وجود نداشت در واقع ما هنوز تحلیلگران کارکشته و با تجربه نداشتیم که به این نتیجه برسن که بعد از فتح خرمشهر این جنگ امکان داشتن طرف پیروز در میدان جنگ رو نداشت یعنی کشورهای قدرتمند نه تمایل داشتند ایران پیروز به و نه عراق و چون ابتکار عمل در دست ایران بود تمام توان خودشون بکار بستن که ایران پبروز نشه تا جائیکه ننگ دادن تسلیحات شیمیائی به عراق را قبول کردن ولی ایران پیروز جنگ نباشد ... خیلی از دوستان حتما اطلاع دارند که اگر کاربرد وسیع تسلیحات شیمیائی در جنگ توسط عراق نبود شاید سرنوشت جنگ بگونه ای دیگر رقم می خورد که این تازه شامل تدارکات وسیع مالی و تسلیحاتی و خبری هم نیست چون با تمام تدارکات وسیع عراق در دو مرحله دیگر نیز تا آستانه فروپاشی رفت یکی عملیات وافجر 8 و دیگری کربلای 5 ... البته این صحبتی که کردم انتقاد نیست چون انقلاب جوان بود و همه پرشور ... الان که زمان گذشته و همه چیز روشن شده قضاوت کردن آسان شده ... ایت الله خمینی دیدی وسیع و قابل ستایش داشته اند ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]رهبر از نیروی الهام درونی و [b]الهی [/b]هم قوت میگیرد و دید نافذتری دارد[/quote]
الهام الهی؟!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خداییش تابلو هستش وقتی امام میگه راه قدس از کربلا می گذره یعنی چی...

اما از نظر امام ره هدف وسیله رو توجیه نمی کنه...

راجب ادامه ی جنگ هم :
در حوزه ی استراتژیک اصطلاحا میگن امام ره رو به تصمیم رسوندن... آن 3 نفر !!!

چرا این میلیتاری دکمه ی تشکر نداره

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]رهبر از نیروی الهام درونی و [b]الهی [/b]هم قوت میگیرد و دید نافذتری دارد[/quote]
الهام الهی؟![/quote]

بستگی داره که بحث ولایت فقیه امام رو بهمراه بحث عرفان نظری و عملی و سیر الی الله و بحث انسان کامل تا چه حد قبول داشته باشید
درزمینه قسمت اول یعنی ولایت فقیه جنبه تشریعی اتصال به ولایت اهل البیت و رسول لله صلی الله علیه وآله مطرح و اثبات میشه و درقسمت دوم اتصال به ولایت کلیه الهیه - و دراین بین کسی که جامع هردو جهت باشه درکنار توان رهبری عام - دارای عنایات و الطاف رحمنی هم هست که بخشی از اون همین الهام ربانی است

این موضوع در برخی از اولیای الهی بصورت کشف و کرامت مشاهده شده و دردوره اخیر بزرگترین این افراد کسانی همچون آیت الله قاضی بودند که حتی دراین مرحله به اذن الهی توان دیدن آینده را هم داشتند
این موضوع برای امت یک موهبت عظیمه که کسی درراس امور قرار بگیره که به مرحله تاییدات معنوی حضرت حق رسیده باشه

دراحوالات آیت الله قاضی - یک ملاقات با امام خمینی نقل شده که ایشان همین وضعیت مقابله ایشان با ظلم را درآینده مطرح کردند
درزمینه آخرین مرحله سخت قیام درزمان انقلاب که مقابله با حکومت نظامی بود - مذاکره ای بین آیت الله طالقانی و امام صورت گرفت که ظاهرا آیت الله طالقانی این مرحله رو مثل اعلام جهاد میدانستند که درزمان غیبت مجاز نیست- اما امام سخی گفتند که جای تامل بسیار داشت- اگر خود امام عصر گفته باشند چه؟-

درباره امام خمینی البته اعتقادات مختلف است و برخی ایشان رو دربحث عرفان عملی بسیار قوی نمیدیدند و برعکس درعرفان نظری بله- از طرفی کسانی همچون آیت الله بهجت را از این نظر بالاتر از امام دانسته اند - بهرحال این وضعیت در سطح استضاء و بهره گیری از نورالهی تاثیر دارد و برخی بهره متوسط و برخی بهره کاملتر از این مراتب برده اند که البته امام دراین مسائل بهره قابل توجهی داشت

درهرصورت آنچه درپرانتز آوردم را دقت کنید- منظورم هرکسی نیست-

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.