polite66

شهیدی که نخواست عروسی برادرش بهم بخورد!

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

خانواده‌اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد.
به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه تعریف می‌کرد: «یکی‌شان آمد به خوابم و گفت جنازه من رو فعلاً تحویل خانواده‌ام ندید! از خواب بیدار شدم. هرچه فکر کردم کدامیک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن، خواب بوده دیگه.

فردا قرار بود جنازه‌ها را تحویل بدهیم که شب دوباره خواب شهید را دیدم. دوباره همان جمله را به من گفت. این بار فوراً اسمش را پرسیدم. گفت امیر ناصر سلیمانی.

از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازه‌ها. روی سینه یکی‌شان نوشته بود شهید امیر ناصر سلیمانی.

بعدها متوجه شدم در آن تاریخ، خانواده‌اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره!».


[url=http://www.afkarnews.ir/vdchvqnz623nvkd.tft2.html]افكار نيوز[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شهیدان زنده اند الله اکبر big_grin
خواهر یکی از شهدا خواب برادر شهیدش رو دیده بود که گفته بود تو همه لباسامو دادی به فقرا ولی یکیشون پشت گنجه افتاده.اونو هم بده به یه فقیر.آخرین باری هم که میخواست بره جبهه انگشترشو داده بود به دوستش گفته بود من دیگه بر نمیگردم .
جالب اینجاست که خانواده شهید 50 سال است که مسلمان شده اند(قبلا یهودی بودند)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
و لا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون .

اولين چيزي كه به ذهنم رسيد رو نوشتم . دست خودم نبود .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.