Recommended Posts

دوستان عزيز اگر لبنان توانست با كاتيوشا اسراييل را هدف قرار دهد و باعث مهاجرت معكوس ان شود ولي اسراييل ياراي مقابله با ايران را داردو مي تواند از پس ايران برايد 1ـ به دليل فاصلهي زياد بين ايران و ايراييل 2ـ برد بيشتر سلاح هاي اسراييل از موشك گرفته تا هواپيماهاي نظامي اش 3ـوجود ارتش امريكا در عراق و قرار دادن پدافند هاي ضد موشكي و هوايي اش در عراق كه مانع رسيدن مو شكهاي ايراني به اسراييل مي شود و اگر هم برسد موشك هاي ارو مانع رسيدن ان به خاك اسراييل مي شود . :D

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگر اسراييل در عراق آمريكا را دارد ايران هم در لبنان حزب ا... را دارد ايران درست است كه توان نظامي اسراييل را ندارد ولي اين اسراييل همان اسراييل است كه تانكهاي افسانه ايش براحتي توسط چند چريك شكار شدند. :D

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اولا كه پاتريوت نمي‌تونه كاري در برابر شهاب 3 دي انجام بده . يعني اصلا نمي‌تونه بهش برسه . چون طبق آخرين اطلاعاتي كه من تونستم بدست بيارم سرعت موشك شهاب در مدل‌هاي ارتقاء يافته حدود 40 ماخه كه سرعتي باورندكردنيه و در اين سطح موشك شهاب 3 در جهان همتا نداره و اين يعني يك برگ برنده براي ايران . دوم اينكه شهاب 3 يه موشك بالستيكه يعني از جو خارج ميشه وقتي موشكي از جو خارج بشه ديگه هيچ چيزي نمي‌تونه نابودش كنه مگر قبل از خروج از جو كه هم سرعتش كمه هم مثل سيبل ميمونه در هنگام خروج از جو هم كه به حداكثر سرعت خودش مي‌رسه و پاتريوت قبل از اينكه بتونه بهش برسه موشك به زمين اثابت مي‌كنه . حالا اين فرض رو ميگيريم كه ضد موشك آرو بتونه قبل از زمين خوردنش به موشك اثابت كنه ( شما فكر كن در فاصله‌ي پانصد تا هزارمتري شهر تهران يه موشك منفجر بشه ) آيا اين ايجاد رعب و وحشت نمي‌كنه ؟ صهيونيست‌ها بومي فلسطين نيستن . غير بومي به كسي مي‌گن كه براي بهتر شدن وضع زندگيش محل زندگيش رو تغيير بده و به منطه‌اي بهتر بره . پس نتيجه مي‌گيريم اگه وساپل آسايش و رفاهشون بهشون نرسه يا جونشون در معرض خطر قرار بگيره بدون معطلي مهاجرت مي‌كنن . چون اونها قبلا مهاجرت كرده بود تا يه جايي قدرت و شوكت داشته باشن نه اينكه در معرض تحديد باشن . حالا متوجه شدي دوست من ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
زیر ساختارهای نظامی اسرائیل

اسرائيل داراي چندين شركت دولتي و غيردولتي قدرتمند در صنايع هوافضايي است كه از آن جمله مي‌توان به صنايع هوافضاي اسرائيل IAI، صنايع نظامي اسرائيل IMI، شركت رافائل، شركت سيستم‌هاي البيت، شركت تاديران، شركت سايكلون، شركت موتورهاي بت-شمش، شركت سيلورآرو و شركت سيستم‌هاي هوايي رادوم اشاره نمود.


صنايع هوافضاي اسرائيل IAI

صنايع هوافضاي اسرائيل يك شركت كاملاً دولتي است كه توليد انواع سيستم‌هاي دفاعي را براي رفع نيازهاي داخلي و صادرات بر عهده دارد. اين شركت كه بزرگترين مجموعه هوافضاي اسرائيل مي‌باشد از چهار بخش اصلي زير تشكيل شده است:

بخش نگهداري هواپيما كه خود شامل چهار بخش مي‌شود: شهام (اورهال و به روزرساني هواپيما)، مشام (اورهال موتور)، متام (تعمير و نگهداري هواپيما) و مشاب (اورهال تجهيزات).

بخش الكترونيك كه شامل چهار زير بخش است: صبات (تكنولوژي‌ها و سيستم‌هاي فضايي)، تمام (ابزار دقيق)، ملام (مهندسي سيستم‌هاي تركيبي)، و شركت‌هاي صنايع الكتروني التا.

بخش هواپيمايي كه شامل شش زيربخش است: تشن (مهندسي و توسعه زيرساخت‌ها)، لاهاو (مونتاژ و به روزرساني هواپيماهاي نظامي)، كيام (توليد و مونتاژ هواپيماهاي نظامي)، هالكام (توليدات تجهيزات هوانوردي)، ماتان (هواپيماهاي غيرنظامي) و مالات (هواپيماهاي بدون سرنشين).

بخش تكنولوژيكي كه شامل چهار زيربخش است: رامتا (اجزا و سيستم‌ها)، شهال (سيستم‌هاي سرور هيدروليك)، ماتا (هواپيماهاي غيرنظامي) و كلان (صندلي‌ها و هواپيماهاي executive).

IAI در سال 1933 به عنوان كارگاه ماشين‌سازي فعاليت خود را آغاز كرد. مدتي بعد مسؤوليت تعمير و به روزرساني هواپيماهاي مختلفي را كه در طول جنگ مورد استفاده قرار مي‌گرفتند، به عهده گرفت و بدين ترتيب به ميزان قابل ملاحظه‌اي در اين كار تبحر يافت. اما اين سازمان با نام شركت هواپيمايي بدك (Bedek) در سال 1953 بنيانگذاري شد. 5 سال بعد اسرائيل شكل گرفت و در سال 1968 با نام IAI و با مسؤوليت محدود زير نظر وزارت دفاع قرار گرفت. اين شركت از سال 1953 توسعه و مونتاژ انواع هواپيماها را آغاز كرد كه هواپيماي كفير، آراوا و نشر از آن جمله بودند. در اوايل دهه 1980، IAI تصميم به ساخت هواپيماي كاملاً اسرائيلي لاوي گرفت و پس از توسعه سيستم‌هاي اويونيك و الكترونيك و سلاح‌هاي آن اولين پيش‌نمونه از اين هواپيما را در سال 1986 به پرواز درآورد. افزايش هزينه‌هاي اين پروژه يك سال بعد منجر به لغو آن شد. پس از لغو پروژه لاوي IAI به كمك آمريكا توسعه محصولات نظامي و غيرنظامي خود را به صورت متنوع‌تري دنبال كرد كه از آن جمله مي‌توان به ماهواره‌هاي آموس و افق، اولين موشك ضد موشك بالستيك آرو، انواع رادار سيستم، سيستم‌هاي سلاح دقيق، انواع پرنده‌هاي بدون سرنشين، سيستم‌هاي زميني و دريايي، تجهيزات جنگ الكترونيك هواپيماي نظامي و غيرنظامي اشاره نمود.

در سال 1968، IAI اجازه توليد هواپيماهاي jet commande executive aircraft را از كمپاني آمريكايي راك‌ول گرفت. در دهه 1990، IAI توليد هواپيماي تجاري Galaxy را با همكاري خانواده Pritzke در شيكاگو آغاز نمود.

علاوه بر آن در اواخر دهه 1970 بخش تعمير و نگهداري IAI با نام Bedek اورهال هواپيماهاي بوئينگ 707 را آغاز نمود. اين بخش در حال حاضر تعمير و به روزرساني انواع هواپيماهاي غيرنظامي را انجام مي‌دهد. قراردادهاي جديد غيرنظامي IAI در سال 2000 در حدود 101 ميليارد دلار بوده است.

به طور كلي فعاليت‌هاي كنوني IAI شامل موارد زير است:

- فضا

- دفاع محلي

- توسعه و ساخت هواپیماهاي تجاري

- به روزرساني هواپيما و هليكوپترها

- پرنده‌هاي بدون سرنشين

- سيستم‌هاي هوشمند

- هدايت، كنترل و فنّـاوري اطلاعات

- سيستم‌هاي ناوبري

- سيستم‌هاي زميني

- دفاع ملي



شركت IAI با بيش از 15000 كارمند و 1.6 ميليارد دلار فروش خارجي در حال حاضر بزرگترين صادركننده صنعتي اسرائيل مي‌باشد.

صنايع نظامي اسرائيل IMI

سازمان صنايع نظامي اسرائيل (IMI) نيز يك شركت دولتي است كه عمده توليدات آن در زمينه تسليحات و سيستم‌هاي دفاعي در راستاي رفع نيازهاي IDF مي‌باشد. اين شركت داراي چندين هزار كارمند در بيش از دو جين كارخانه است. اين شركت كه در سال 1933 تأسيس شده است در حال حاضر توليد كننده‌ي بوسترهاي ماهواره‌اي و انواع پرنده‌هاي بدون سرنشين، تانكرهاي سوخت خارجي و موشك‌هاي هوا به زمين متنوع است.

مسؤوليت اين شركت در وهله اول توليد تسليحات مورد نياز IDF بوده و در درجه دوم توليد و توسعه انواع تسليحات به منظور فروش خارجي و توليدات شيميايي و متالورژي در بخش غير نظامي مي‌باشد.

IMI داراي 9 بخش تخصصي است كه هر يك از آنها به چندين زير بخش تقسيم شده است. اين شركت در سال 1948 تحت نظارت وزارت دفاع قرار گرفت. توليدات اين شركت از سلاح‌هاي تهاجمي نظير اسلحه‌هاي يوزي (Uzi)، سلاح‌هاي سنگين تا هواپيماها و سيستم‌هاي راكت، تجهيزات حمله مانند تانك مركاوا و سيستم‌هاي امنيتي يكپارچه را شامل مي‌شود.



در سال 1990، IMI به شركتي كاملاً دولتي تبديل شد. اين شركت در مجموع داراي 350 نوع محصول و بيش از 4 هراز كارمند است. علاوه بر اسرائيل و آمريكا اين شركت به كانال‌هاي توزيعي در برخي از كشورها مانند نروژ، بلژيك، فيليپين و آلمان نيز دسترسي دارد كه در حدود 60 درصد گردش مالي آن (550 ميليون در سال) از طريق صادرات به اين كشورها انجام مي‌شود.


شركت البيت سیستمز

شركت سيستم‌هاي البيت (ESL) يك شركت دفاعي خصوصي است كه در نتيجه تقسيم شركت البيت به سه بخش در سال 1996 تاسيس شد. اين شركت كه در حيفا واقع شده است كار توسعه، توليد و تركيب سيستم‌هاي الكترونيكي دفاعي پيشرفته با عملكرد بالا را دارا بوده و بيشتر بر روي هواپيماها و وسايل نظامي متمركز شده است. اين كمپاني توليدكننده‌ي سيستم‌هاي ارتباطي و فرمان و كنترل نيز مي‌باشد. در سال 2000 شركت البيت سيستمز با شركت خصوصي الكترواپتيك ادغام شد. فروش اين شركت در سال 2000 به 591 ميليون رسيد.

شركت رافائل

سومين شركت دولتي مهم اسرائيل در بخش هوافضايي، شركت رافائل است كه توليدكننده موشك‌هاي هوايي پايتون و پوپي مي‌باشد. اين دو موشك با همكاري تعدادي از شركت‌هاي هوافضايي آمريكايي ساخته شده‌اند. توليدات اين شركت علاوه بر موشك شامل انواع مختلفي از سلاح‌هاي غيرفعال، سيستم‌هاي فريب دريايي، سيستم‌هاي مشاهداتي بالون، سيستم‌هاي اخلالگر آكوستيك، زره‌هاي سراميكي، سيستم‌هاي رانش تنفسي و موشك‌هاي زمين به زمين، هوا به زمين و هوا به هوا مي‌شود.

شركت تاديران - اليسرا

دومين شركت مهم خصوصي اسرائيل در بخش هوافضايي شركت تاديران - اليسرا است كه عمدتاً در بخش‌هاي الكترونيكي دفاعي فعاليت دارد. گروه الكترونيك اليسرا مجموعه‌اي از سيستم‌هاي الكترونيك جنگي را براي نيروهاي نظامي توليد مي‌كند كه شامل سيستم‌هاي اخطار رادار، سيستم‌هاي ايجاد خطاي فعال، سيستم‌هاي خودمحافظ، سيستم‌هاي شنود، و لينك‌هاي ارتباطي پيچيده مي‌شود. اين شركت بيش از 800 كارمند داشته كه حدود دو سوم آنها مهندس هستند. گروه سيستم‌هاي الكترونيكي تاديران مجموعه وسيعي از تجهيزات نظامي نظير سيستم‌هاي تجسسي، سيستم‌هاي شناسايي، جنگ الكترونيك و سيستم‌هاي ارتباطي ويژه نيروي دريايي را طراحي و توليد مي‌كند. اين مجموعه كه زير نظر صنايع koor مي‌باشد در سال 2000 فروشي بالغ بر 284 ميليون دلار داشت.

علاوه بر البيت و تاديران – اليسرا، چندين شركت كوچك‌تر خصوصي نيز در بخش هوافضايي فعال هستند كه شامل شركت‌هاي زير است:

شركت هوايي سايكلون كه كار به روزرساني هليكوپترها و توليد قطعات هواپيماها را انجام مي‌دهند. شركت اردان كه سازنده قطعات تانك از جمله تانك مركاو است.

شركت سيستم‌هاي حفاظتي ماگال كه توليدكننده‌ي سنسورهاي ايمني و ابزار تشخيص مواد منفجره براي فرودگاه‌ها و ساير اماكن عمومي است.

شركت BVR تكنولوژي كه توليدكننده‌ي سيستم‌هاي ايمني هوايي جلوگيري از برخورد، تسليحات آموزشي و انواع سيمولاتورهاي آموزشي است.


Avia.ir

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آفتاب: تنی چند از مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی مدعی شده‌اند که ایران با اعطای کمک های تسلیحاتی و لجستیکی به ارتش سوریه آن کشور را برای یک مواجهه نظامی تمام عیار با اسرائیل در تابستان سال‌جاری آماده می‌کند. به گزارش روزنامه آمریکایی WorldNet این مقامات امنیتی که حاضر به افشای نام خود نشده‌اند کمک‌های ایران به ارتش سوریه را شامل مساعدت جهت تولید انبوه موشک‌های میان‌برد، انتقال خودروهای نظامی بزرگ برای جابجایی هرچه سریعتر نیروها و برگزاری دوره‌های آموزشی پیشرفته برای واحدهای ویژه ارتش سوریه عنوان کرده‌اند. آنگونه که در ادامه این گزارش آمده میزان تمرین‌های نظامی ارتش سوریه طی هفته‌های اخیر به نحو چشمگیری افزایش یافته و اغلب واحدهای مهم ارتش این کشور به نزدیکی مرزهای مشترک با اسرائیل انتقال داده شده‌اند و تقریبا در حالت آماده‌باش بسر می‌برند. مقامات اسرائیلی همچنین می گویند که لحن سخنان مقامات دولتی سوریه در رسانه‌های آن کشور به گونه‌ای است که مردم را از نظر روانی برای آغاز جنگ علیه اسرائیل آماده‌سازد. ظاهرا افزایش توان موشکی ارتش سوریه مهمترین عامل نگران‌کننده برای اسرائیلی‌هاست. آنها مدعی هستند که دمشق به تازگی دست به آزمایش موفقیت‌آمیز دو فروند موشک اسکاد دی زده که با برد 250 کیلومتر می توانند تمام اراضی تحت اشغال اسرائیل از جمله تل‌آویو را مورد حمله قرار دهند. همچنین اسرائیلی‌ها مدعی انتقال تعداد زیادی از موشک‌های چینی C-802 از سوی ایران به سوریه هستند. تابستان گذشته رزمندگان حزب الله موفق شدند با شلیک دو فروند از این نوع موشک یک ناوچه رژیم صهیونیستی را در نزدیکی آب‌های لبنان منهدم سازند. خبرنگار WorldNet در ادامه گزارش خود نوشته است: «سوری‌ها همچنین تلاش زیادی برای تقویت توان موشکی ضد تانک و ضد‌هلی‌کوپتر خود کرده‌اند. آنها مدت‌هاست که مذاکرات فشرده‌ای را با وزارت دفاع روسیه برای خرید حجم زیادی از انواع پیشرفته موشک‌های ضد تانک و ضد هواپیمای قابل حمل آغاز کرده‌اند، با توجه به این واقعیت که این تانک‌های اسرائیلی در جریان نبرد تابستان گذشته با حزب‌الله در برابر این نوع موشک‌ها بسیار آسیب‌پذیر نشان دادند». بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه هفته گذشته در جریان یک گفتگوی تلویزیونی از احتمال وقوع برخورد نظامی بین دمشق و تل‌آویو سخن گفته بود. مقامات سوریه بارها تهدید کرده‌اند که در صورت عدم تخلیه بلندی های جولان از سوی اسرائیل، این کشور ناگزیر به اتخاذ رویکرد «مقاومت» برای بازپس‌گیری اراضی خود خواهد بود. طی سالهای گذشته مقامات رژیم صهیونیستی همواره به ذکر این بهانه پرداخته‌اند که ارتش سوریه طی جنگ شش‌روزه(1967)و جنگ رمضان (1973) از بلندی‌های جولان برای آغاز حمله به قلمرو این رژیم استفاده کرده است و به همین دلیل تخلیه این بلندی‌ها یک تهدید امنیتی کاملا جدی متوجه تل‌آویو می سازد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یكی از مقامات رژیم صهیونیستی در اظهاراتی كه نشانگر بخشی از ماهیت واقعی این رژیم است، خواستار ترور رییس جمهوری اسلامی ایران شد. به گزارش ایرنا، منابع خبری اسراییل روز جمعه گزارش دادند: مئیر عمیت از رییسان سابق دستگاه اطلاعات خارجی اسراییل موساد، ضمن مطرح كردن این پیشنهاد، غرب را نیز به ترور محمود احمدی نژاد رییس جمهوری ایران فرا خواند. منابع خبری رژیم صهیونیستی، افزودند، مئیر عمیت رییس پیشین موساد این پیشنهاد خود را تنها راه حل بحران غرب با ایران دانست! به رغم ترورهایی كه دستگاه موساد تاكنون مرتكب شده، عمیت ادعا كرد كه با عقل گرایی رفتار می‌كند و ترور رییسان عرب را در اصل، رد می‌كند. رژیم صهیونیستی یكی از ترویج‌كنندگان اصلی تروریسم دولتی درسطح منطقه و و جهان است و تاكنون هزاران نفر بویژه در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و لبنان قربانی تروریسم دولتی اسراییل شده اند. با وجود گسترش اعتراضات علیه تروریسم دولتی رژیم اسراییل در نقاط مختلف جهان، به دلیل حمایت‌های همه جانبه دولت واشنگتن و لابی‌های صهیونیستی از این رژیم، سازمانهای بین‌المللی نتوانسته‌اند اقدام موثری برای توقف فعالیت‌های تروریستی اسراییل انجام دهند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هوگوچاوز رئیس جمهور ونزوئلا با دفاع از «حق قانونی» ایران در توسعه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای به آمریکا در مورد حمله به ایران، نزدیک‌ترین متحد کشورش در خاورمیانه هشدار داد. فروپاشي آمريكا در صورت تعرض به ايران به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس چاوز در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی با اشاره به اینکه توسعه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای حق قانونی ایرانیها است گفت: امریکا نمی‌تواند این حق را نادیده بگیرد. رئیس جمهور ونزوئلا افزود: دولت جورج بوش در مقابل مردم ایران و همه دنیا مسئول است. وی در ادامه گفت: مخالفت واشنگتن با توسعه انرژی هسته‌ای در ایران در حالی است که امریکا تنها کشوری است که با ساخت بمب اتم آن‌ را علیه مردم به کار گرفته است. چاوز در مورد حمله امریکا به ایران نیز هشدار داد و گفت: حمله نظامی به ایران دیوانگی است و عواقب وحشتناکی به همراه خواهد داشت. بنا به این گزارش چاوز با کشورهای مخالف واشنگتن از جمله ایران و کره شمالی روابط نزدیکی دارد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از مطلب شما به نظر بنده مسولين امنيتي كشور بايد وظيفه حفظ از جان مسولين نظام را به نحو احسنت انجام دهند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بادکنکی را فرض کنید که بیش از اندازه باد شده است. با کوچکترین ضربه ای منفجر میشود. وضعیت قدرتهای بزرگ هم دقیقا مثل بادکنک است و توان تحمل ضربات مهلک را ندارند همانطور که شوروی در نتیجه جنگ افغانستان و فشار اقتصادی شدید از هم فروپاشید. بعد از فروپاشی شوروی مقامات آمریکایی تازه از موضوع فشارهای اقتصادی جنگ افغانستان مطلع شدند چون مقامات کمونیست جلوی نشر اخبار را میگرفتند (باخبر بودند ولی از عمق ماجرا بیخبر بودند).

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ویژگیها و واقعیت های جنگ: جنگ لبنان درمیان بسیاری ازحلقه ها ومحافل جهان عرب به ششمین جنگ اعراب و اسرائیل معروف گردید. شبکه تلویزیونی الجزیره قبل ازهمه، اخبار و گزارشات این جنگ را به عنوان ششمین جنگ عرب و اسرائیل در صدر تمام برنامه های خبری وتحلیلی خود قرارداد. اما به مشکل میتوان این جنگ را، ششمین جنگ عرب واسرائیل نام گذاشت. نه تنها جهان عرب اعم از دولت ها، ملت ها و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی دراین جنگ علیه اسرائیل مشارکت نکردند، بلکه به حمایت علنی و آشکار سیاسی و اخلاقی حزب الله لبنان هم نپرداختند. دولت لبنان نیزکه کشورش مورد هجوم و تجاوز وحشتناک اسرائیل واقع شد، با امکانات دست داشته و نیروی نظامی خود در پهلوی حزب الله قرار نگرفت. در حالیکه برخی از وسایل گروهی دنیای عرب این جنگ را، جنگ ششم عرب و اسرائیل می نامند، شماری از تحلیل گران خارجی و عناصرمختلف در میان کشورهای دنیا، این جنگ را، جنگ غیر مستقیم میان ایالات متحده امریکا و ایران میخوانند. ازاین دیدگاه، بسوی جنگ میان اسرائیل و حزب الله ، به عنوان جنگ میان دو طرف مورد حمایت ایران وامریکا دیده می شود. برخورد نظامی این دوطرف، رقابت وخصومت ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران را درمنطقه منعکس میسازد. صرف نظر ازاینکه جنگ حزب الله لبنان واسرائیل را، جنگ ششم عرب و اسرائیل و یا جنگ غیر مستقیم میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران بنامیم، ویژگیها و واقعیت هایی در جنگ مذکور نمایان شد که کمتر درجنگ های قبلی اسرائیلیان با اعراب مشاهده شده بود: جنگ لبنان برای دوطرف جنگ و برای تمام حامیان بیرونی آنها و حتی محافل و کشورهای مختلف جهان یک جنگ غیر منتظره بود. حزب الله لبنان هیچگاه گمان نمیکرد که اسرائیل در مقابل اسارت دو نظامی اش به چنین یک واکنش غیر متناسب بپردازد؛ به یک تهاجم عظیم نظامی متوسل شود و دست به انهدام زیر ساخت های اقتصادی لبنان بزند. به همان حد اسرائیل مقاومت و پایداری حزب الله را آنچنانیکه به ظهور رسید، پیش بینی نمیکرد. برای اسرائیل و حامی اصلی آن ایالات متحده امریکا و کشورهای اروپایی، مقاومت، سازماندهی و روش های حزب الله در جنگ غیر قابل تصور بود. حتی در جهان عرب و به خصوص در میان دولت ها و حلقه های حاکم عربی، پایداری حزب الله در جنگ یک امر شگفت انگیز و باور نکردنی محسوب می شد. سازماندهی پیچیده و نیرومند حزب الله در جنگ وعملیات جنگی و به همان حد ناتوانی و ضعف استخباراتی و اطلاعاتی اسرائیل و ایالات متحده امریکا ازشگفتی های کم نظیر جنگ لبنان بود. تلویزیون المنار حزب الله بدون هیچ توقفی تا پایان جنگ به نشرات خود ادامه داد. اسرائیل با وجود بمباران بلاوقفه و بی امان خود از زمین، هوا و دریا نتوانست قدرت سازماندهی حزب الله در پیشبرد جنگ و توانایی حملات موشکی اش را به اسرائیل متلاشی کند. اسرائیل در این جنگ حتی به قتل یک چهره شناخته شده و فرمانده مهم حزب الله مؤفق نشد. حتی اسرائیل با داشتن سازمان استخباراتی مشهور موساد وهمکاری سازمان اطلاعات امریکا(سی. آی. ای) درطول جنگ نتوانست به کیفیت و کمیت نیروها و عملکرد نظامی حزب الله آگاهی حاصل کند. با وجودیکه صدراعظم اسرائیل از ضربه سنگین به حزب الله سخن میگوید، اما بخاطرضعف اطلاعاتی و استخباراتی نمی تواند توضیح کند که این ضربه چه بود و به چه مقداری از امکانات و توانایی حزب الله را در عرصه نظامی و سازماندهی جنگ نابود کرد؟ مهارت و قدرت استفاده حزب الله از موشک ها و توان نظامی اش در جنگ علیه اسرائیل بسیار شگفت آور و غیر منتظره بود. حزب الله از توان موشکی خود، گام به گام استفاده کرد. شلیک موشک ها را از فاصله سی کیلو متری بداخل خاک اسرائیل آغاز نمود و آنرا تا عمق هفتاد کیلو متر داخل خاک اسرائیل انکشاف داد. جالب این بود که رهبر حزب الله شهر تل ابیب پایتخت اسرائیل را تهدید به حمله موشکی کرد و در حالیکه اسرائیل این تهدید را جدی گرفت، اما حزب الله با خود داری ازپرتاب موشک به تل ابیب، ساکنان پایتخت اسرائیل را در ترس و نگرانی شدید روانی نگهداشت. حزب الله ازتمام امکانات دست داشته نظامی خود در مؤثر ترین شکل استفاده کرد. در حالیکه این جنگ از لحاظ امکانات نظامی یک جنگ غیر قابل مقایسه و به حد غیر قابل تصور، نابرابر و نامتوازن بود. وقتی میتوان به اهمیت مهارت وسازماندهی حزب الله در استفاده مؤثر از سلاح دست داشته اش درجنگ علیه اسرائیل پی برد که نابودی سیصد فروند هواپیمای جنگی مصر و نابودی هزاران دستگاه توپ و تانگ کشورهای عربی درگیر جنگ را با اسرائیل در 1967 میلادی مورد توجه قرارداد. اسرائیل برای اولین بار درتاریخ موجودیت و منازعه خود با اعراب با یک نیروی عربی روبرو شد که اراده، قدرت و مهارت جنگ و مقاومت را در برابر اسرائیل به نمایش گذاشت. حزب الله با این مقاومت ومهارت در جنگ، این ذهنیت را در میان عرب ها ایجاد کرد که میتوان در برابر اسرائیل مقاومت کرد جلو تجاوز آنرا گرفت. در حالیکه اسرائیل تا اکنون در دنیای عرب یک قدرت افسانوی و ضربه ناپذیر تلقی می شد. قربانی اصلی این جنگ، لبنان بود که به سختی ویران شد و هزاران نفر زنان، کودکان ومردان غیر نظامی خود را ازدست داد، اما اسرائیل نیز از خسارات قابل ملاحظه ای برکنار نماند. زندگی درسومین شهر اسرائیل (حیفا) برای اولین بارمختل گردید. اسرائیلی ها در داخل اسرائیل و خانه هایشان مورد اصابت موشک قرار گرفتند. ده ها سرباز و نظامی اسرائیل دراین جنگ کشته شد. اسرائیل بیش ازدوملیارد دالرخساره برداشت. برنده وبازنده در جنگ لبنان؛ اسرائیل یا حزب الله؟ وقتی جنرال بوریس گروموف آخرین قوماندان نیروهای شوروی درافغانستان، پرسش شکست یا پیروزی شوروی را در کتاب "ارتش سرخ درافغانستان" مطرح میکند، می نویسد:« پایان هرجنگی ، تعین برنده و بازنده را در بستگی از مقاصدی که هریک از جوانب درگیر میکوشیده اند بدست بیاورند، در قبال دارد. » اگر این گفته جنرال روسی را درمورد پایان جنگ لبنان مورد توجه قراربدهیم و پیروزی دراین جنگ را در دسترسی به اهداف هردو طرف جنگ مطالعه کنیم، اسرائیل را به خصوص از زاویه نظامی بازنده این جنگ میابیم. هرچند حزب الله با اسارت دو نظامی اسرائیل و قتل هشت تن دیگر، اسرائیلی ها را به یک واکنش شدید تحریک کرد اما اسرائیل این واکنش را با آغازیک جنگ گسترده و تمام عیار در دسترسی به اهداف مشخصی به نمایش گذاشت. اسرائیل جنگ را برای آزادی دو سرباز اسیر خود آغاز کرد و سپس نابودی توانایی موشکی حزب الله، تضعیف، خلع سلاح و اخراج حزب الله را از جنوب لبنان از انگیزه ها و اهداف این جنگ خواند. حزب الله در آغاز جنگ از مذاکره با اسرائیل بر سرنظامیان اسیرآن کشورسخن گفت و درطول جنگ نیز به این نقطه پافشاری کرد که تنها راه آزادی اسیران اسرائیلی، راه گفتگو و مذاکره است. در حالیکه اسرائیل اعتنایی به گفتگو با حزب الله بر سر نظامیان اسیر خود نشان نداد، جنگ را یک فرصت مساعد در رسیدن به خواست ها و اهداف مطروحه خود تلقی کرد. این جنگ 34 روز بدرازا کشید و با پذیرش قطعنامه 1701 شورای امنیت ملل متحد از سوی لبنان واسرائیل، ظاهراً به آن نقطه پایان گذاشته شد. ولی در پایان این جنگ، نه اسیران اسرائیلی آزاد شده بودند و نه هم حزب الله خلع سلاح شد و نه توان حمله موشکی آن به خاک اسرائیل نابود گردید. حزب الله توانایی خود را در پرتاب موشک به اسرائیل تا آخرین ساعات آتش بس به نمایش گذاشت. در حالیکه آتش بس در صبحگاه دوشنبه چهاردهم آگست 2006 (23 اسد1385 خورشیدی) برقرارشد، حزب الله در شب قبل ازآنروز بیش ازدوصد فروند موشک بسوی خاک اسرائیل شلیک کرد. و با این موشک پراگنی نشان داد که اسرائیل به آنچی که در مورد تضعیف و شکست حزب الله و نابودی توان حملات موشکی آن میگفت، دست نیافته است. به اضافه آنکه دو نظامی اسیر اسرائیلی هنوز در اسارت به سر میبرند. در داخل اسرائیل نیز اعتقاد روشنی درمورد پیروزی نظامی اسرائیل در این جنگ وجود ندارد. پرسش ها وتردید هایی در میان جنرالان اسرائیلی در مورد جنگ ایجاد شده است. صدراعظم اسرائیل زیر فشار افکار عامه در اسرائیل قرار گرفت و برخی هم خواستار استعفای اوشدند. او در برابر این فشار ها اعلان کرد که تمام مسئولیت این جنگ را شخصاً به عهده می گیرد. وزیر دفاع اسرائیل پس از آتش بس، کمیسونی را برای ارزیابی جنگ توظیف کرد. در محافل سیاسی و نظامی غرب و مطبوعات غربی نه از پیروزی نظامی اسرائیل بلکه از پیروزی نظامی حزب الله سخن گفته می شود. هفته نامه اکونومیست چاپ بریتانیا در آخرین شمارۀ خود( 18 آگست) نوشت که نصر الله جنگ را برد. هفته نامه می نویسد:" اهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل، هدفی مهمل، یعنی نابودی کامل قدرت حزب الله در لبنان را دنبال میکرد و به آن دست نیافت درحالیکه برای حسن نصرا لله، رهبر حزب الله پیروزی عبارت بود از جان بدر بردن ازاین جنگ . واین هدف با وجود آسیب شدیدی که به حزب الله وارد آمد تحقق یافته است." ( سایت فارسی بی.بی.سی 18 آگست 2006) هفته نامه انگلیس اکونومیست به پیروزی سیاسی اسرائیل در این جنگ نیز بدیده تردید می نگرد و این ادعای اولمرت را که اسرائیل با قطعنامه 1701 شورای امنیت به پیروزی سیاسی دست یافت، زیر سوال میبرد:" واقعیت این است که اگر زمانی حزب الله اسلحه خودرا برزمین بگذارد و به یک حزب سیاسی تبدیل شود، چنین تحولی نتیجه مستقیم حمله اسرائیل نخواهد بود بلکه بدلیل فشار سایر لبنانی ها صورت خواهد گرفت. و بنا براین نمی توان اقدامات دیپلوماتیک را براساس تظاهر به پیروزی اسرائیل درجنگ بنا نهاد." ( سایت فارسی بی.بی.سی 18 آگست 2006) اگر برندگی و بازندگی این جنگ را از منظر اخلاقی و انسانی نگاه کنیم، اسرائیل بازنده اصلی این جنگ است. اسرائیل در این جنگ چیزی را بنام ارزش های اخلاقی و انسانی رعایت نکرد. بیش از نود فیصد قربانیان جنگ و تجاوز اسرائیل به لبنان مردم بی دفاع و غیر نظامی بودند. اما بیش از هشتاد فیصد قربانیان اسرائیلی جنگ حزب الله را افراد نظامی و سربازان ارتش اسرائیل تشکیل دادند. جنگ لبنان، پایان مبهم وتعبیرمتفاوت : در حالیکه اسرائیل تا پایان جنگ به هیچ یک از اهداف خود نرسید، و درحالیکه لبنان تلفات بزرگ انسانی و ویرانی گسترده و غیر قابل تصوری را در جنگ تحمل کرد، هردو طرف اصلی جنگ و حامیان آنها دربیرون، از پیروزی خود سخن میزنند. آنها تفسیر متفاوت از این پیروزی ارائه میکنند و رویای خود را ازتحولات آینده درلابلای این پیروزی ترسیم میدارند. "اهوداولمرت" صدراعظم اسرائیل در فردای آتش بس مدعی آن شد که نیروهای اسرائیل ضربه سختی به حزب الله وارد کرده اند. او پیروزی سیاسی و دیپلوماتیک اسرائیل را درپایان این جنگ قطعی خواند. اشاره صدراعظم اسرائیل به پیروزی سیاسی در جنگ، قطع نامه 1701 شورای امنیت است که در آن به جابجایی ارتش لبنان به جنوب و استقرار نیروی پاسدار صلح درمرز دوکشورتأکید می شود. این قطعنامه دربند های مختلف خود، به خلع سلاح حزب الله در لبنان انگشت میگذارد. تطبیق قطع نامه به معنی دسترسی اسرائیل به هدف عمده واصلی آن در خلع سلاح و پایان دادن به حضور نظامی حزب الله در جنوب لبنان است. اما آیا حزب الله بر مبنای این قطع نامه خلع سلاح خواهد شد؟ هنوز پاسخ روشنی نمی توان به این پرسش ارائه کرد. تفاوت و تناقض در تعبیر ها و ادعای طرف های این جنگ ، پاسخ این پرسش را دشوارتر میسازد. استقرار ارتش لبنان را که پریروز(17 آگست) در مناطق جنوب آغاز یافت، نمی توان به معنی خلع سلاح حزب الله تعبیر کرد. اما اگر حزب الله خلع سلاح نشود آیا اسرائیل به حضور خود در برخی مناطق لبنان به شمول مزارع شعبا ادامه خواهد داد و آنگونه که میگوید حق حمله به لبنان وحزب الله را برای خود محفوظ میدارد و باردیگر آتش جنگ را مشتعل خواهد ساخت؟ و آیا حزب الله در برابرتداوم اشغالگری اسرائیل سکوت خواهد کرد؟ این پرسش ها، پایان جنگ لبنان را در هاله از ابهام فرو میبرد و آینده صلح و ثبات را در لبنان تاریک میسازد. جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحده امریکا که از بمباران و حملات ویرانگر اسرائیل درجنگ لبنان بدون هیچ ملاحظه ای حمایت کرد و آنرا حق مشروع اسرائیل دردفاع از خود وانمود ساخت، در پایان جنگ از شکست حزب الله سخن گفت. این درحالی است که سید حسن نصر الله رهبر حزب الله این جنگ را یک پیروزی تاریخی و استراتژیک برای لبنان و حزب الله خواند. او که در نخستین روز آتش بس از تلویزیون المنار، تلویزیون حزب خود سخن میگفت اظهار داشت که ملت لبنان به پیروزی غرور آفرینی دست یافت؛ پیروزی که تمام کشورهای عربی در طول موجودیت اسرائیل به آن نرسیدند. رهبر حزب الله که اورا امین العام یا دبیرکل حزب الله میگویند خلع سلاح حزب الله را رد کرد و تأکید نمود که حزب الله سلاح مقاومت را رها نمیکند. به همان حدی که حزب الله ورهبرآن، این جنگ را یک پیروزی برای لبنان وحزب الله تلقی میکند، جمهوری اسلامی ایران هم این جنگ را شکست اسرائیل و پیروزی تاریخی و بی نطیر حزب الله میداند. حافظ الاسد رئیس جمهور سوریه که یکی از حامیان حزب الله در میان کشورها و دولت های عربی شناخته می شود، این جنگ را یک شکست برای اسرائیل و امریکا خواند. در میان گروه ها و احزاب اسلامی جامعه سنی اعراب این جنگ به عنوان شکستی برای اسرائیل ارزیابی می شود. هر چند آنها از شکست اسرائیل و پیروزی حزب الله همچون جمهوری اسلامی ایران و حزب الله ذوق زده به نظر نمیرسند و برای این پیروزی جشن برپا نکردند اما آنها در این شکست اسرائیل، تقویت و نفوذ بیشترجنبش های اسلامی را در دنیای عرب می بینند. این در حالی است که دولت ها و محافل حاکم سنی در کشورهای عربی از پیروزی حزب الله و شکست اسرائیل در جنگ کمتر سخن میگویند و یا اصلاً از بکار بردن واژه های شکست و پیروزی برای حزب الله و اسرائیل پرهیز میکنند. پذیرش پیروزی حزب الله در افکار عمومی کشورهای عربی برای حاکمان سنی و محافظه کارعرب خبر نا خوش آیند و تلخ محسوب می شود. آنها در این خبر، هم نفوذ وتقویت گروه های اسلامی سنی درکشورهای خود و هم نفوذ و تقویت گروه ها و جوامع شیعه و جمهوری اسلامی ایران را در منطقه مشاهده می کنند. بدون تردید آنها در تطبیق قطع نامه 1701 شورای امنیت برای استقرارحاکمیت دولت لبنان در جنوب آن کشور و خلع سلاح یا حد اقل تضعیف نقش و حضور حزب الله در عرصه سیاسی و نظامی لبنان، با دولت مذکور همکاری خواهند کرد. و این امر با تمایل و خواست اسرائیل و ایالات متحده امریکا نیز همخوانی دارد. تطبیق قطعنامه که به خلع سلاح حزب الله و استقرار حاکمیت دولت طرفدار امریکا وغرب در جنوب لبنان بیانجامد در واقع پیروزی اسرائیل وامریکا را در جنگ تثبیت میکند. و به همان حد از نفوذ و نقش ایران در لبنان ومنطقه میکاهد. نوزاد جنگ؛ "دموکراسی جنگی" یا "بنیاد گرایی اسلامی"؟ کاندو لیزا رایس وزیر خارجه ایالات متحده امریکا در جریان ادامه جنگ که از اسرائیل به واشنگتن برگشت، این جنگ را در یک کنفرانس خبری "درد زایمان یک خاور میانه بزرگ" خواند. مسلم بود که خاورمیانه بزرگ مورد نظر خانم رایس به عنوان نوزاد این جنگ، همان دموکراسی میباشد که رئیس جمهورایالات متحده بار ها از آن سخن گفته است. اما اگردموکراسی آن نوزاد این زایمان پردرد ورنج را "دموکراسی جنگی" نامیده شود شاید چهره دقیق تر و واقعی تر از این زایش دردناک ترسیم گردد. چون این نوزاد آنگونه که خانم رایس وزیر خارجه ادعا کرد، ازبطن جنگ زاییده می شود. "دموکراسی جنگی" ایالات متحده امریکا که آنرا وزیر خارجه اش درد زایمان شرق میانه میخواند، بیشتر شباهت به "کمونیزم جنگی" بلشویک های روسیه در اوایل انقلاب اکتوبر 1917 دارد. تنها تفاوت دموکراسی جنگی امروز نئو محافظه کاران امریکایی با آن کمونیزم جنگی بلشویک های اسبق روسیه، درحدود وثغور قلمرو جنگ آنها خلاصه می شود. قلمرو جنگی بلشویک ها به روسیه محدود می شد، اما قلمرو دموکراسی جنگی ایالات متحده امریکا، نقاط مختلف جهان را دربر میگیرد وبرای خود هیچ حد ومرزی را نمی شناسد. کمونیزم جنگی بلشویک ها، انقلاب و حاکمیت انقلابی خود را ازراه جنگ و با سرکوبی مخالفین اِعمال و تأمین میکردند، دموکراسی جنگی امریکا نیز دموکراسی را ازراه جنگ اِعمال میکند. کمونیزم جنگی را درروسیه بلشویک های انقلابی پیش میبردند که در مخالفت با جنگ اول جهانی قرار داشتند، ازتأمین عدالت اجتماعی ونابودی استثمار وبیداد طبقاتی سخن میگفتند. اما امریکایی ها با بیان وزیر خارجه شان ازجنگ لبنان به عنوان درد زایمان خاور میانه بزرگ، دموکراسی جنگی را توسط اسرائیل در خاورمیانه میسازند. اسرائیلی که نیم قرن ظهور وحضورش در شرق میانه با جنگ، تجاوز، اشغالگری، کشتار، ویرانی و بی عدالتی مشخص می شود. آما پرسش این جا است که آیا از بطن این زایمانی که به سختی درد کشید، همان "دمکراسی جنگی" یا به تعبیر خانم رایس، خاور میانۀ بزرگ زاده خواهد شد؟ یا این زایش دردناک، نوزاد دیگری را در این خاور میانه بدنیا می آورد؟ خانم کوندالیزا رایس درحالی از زایش خاور میانه بزرگ درپیامد جنگ وتجاوز اسرائیل مژده داد که زایمان دیگر دولت متبوع او درعراق، نوزاد معیوب و ناقصی را بیرون آورد. و هنوز درد سخت و جانکاه این زایش علاج ناپذیر باقی مانده است. به نظر میرسد که زایمان جنگ لبنان نیز قبل از آنکه خاور میانه بزرگ و دموکراسی جنگی امریکا باشد، بنیاد گرایی اسلامی ضد امریکا خواهد بود. منصور فرهنگ استاد دانشگاه درنیویارک امریکا معتقد است که:" ازلحاظ روانی و سیاسی برای حزب الله و همه احزاب و گروه های اسلامی رادیکال و همه اعراب این جنگ به نفع شان بود. اعتبار امریکا درجهان لطمه خورد. چون امریکا درآغاز با آتش بس مخالفت کرد و گفت اسرائیل حق دفاع ازخود را دارد. سیاست خارجی امریکا بعد ازاین جنگ ازهرگونه اعتبار سیاسی و معنوی تهی گردید."(بی.بی.سی 15 آگست 2006) جنگ لبنان و آینده رویارویی ایران وامریکا: یکی از نقاط قابل بحث در پایان جنگ لبنان، آینده روابط میان امریکا وایران و یا به تعبیر دیگر آینده رویارویی میان آنها است. در حالیکه ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران در یک تقابل خصومت انگیز قرار دارند، اثرات جنگ لبنان به این خصومت چگونه ارزیابی می شود؟ برخی از تحلیلگران که جنگ لبنان را، جنگ غیر مستقیم میان ایالات متحده امریکا و جمهوری اسلامی ایران میخوانند، نتیجه این جنگ را به نفع جمهوری اسلامی ایران ارزیابی میکنند. در این دیدگاه، این جنگ قدرت فزاینده ایران را درخاور میانه تثبیت میکند. و به جای ایجاد یک خاور میانه بزرگ و یکدست با محوریت اسرائیل به عنوان نایب ایالات متحده در رهبری این خاور میانه، یک شرق میانه دوقطبی شکل می گیرد. جورج برکویچ معاون مؤسسه صلح کارنگی در واشنگتن از دوقطبی شدن خاور میانه سخن میگوید:" اگر شما نگاه کنید به خاور میانه، می بینید که ایران بزرگترین کشوراست. دارای پتانسیل های اقتصادی زیادی است و احتمالاً پس از اسرائیل تحصیل کرده ترین جمعیت خاور میانه را دارد. بنا براین از نظر تاریخی و نیز از پتانسیل های که دارد ایران طبیعی ترین قدرت بزرگ در منطقه است. ایالات متحده بزرگترین قدرت جهان است که درمنطقه نیز حضور وسیعی دارد. بنا براین، این دوکشور دو قدرت بزرگ در منطقه هستند." ( سایت فارسی بی.بی. سی) البته برخی دیگر از تحلیلگران دوقطبی شدن خاور میانه را غیر واقعی می پندارند. آنها ایران را فاقد آن قدرت نظامی می پندارند که بتواند درخاور میانه توازن ایجاد کند. "انتونی کوردسمن" کارشناس مرکز مطالعات استراتژیک بین المللی در واشنگتن می گوید: " ایران حتی در اطراف مرزهای خود هم به زور میتواند دست به انجام عملیات بزند. شاید بتواند درعراق دخالت کند گرچه روشن نیست که آنهم نهایتاً به نفعش باشد. ایران تقریباً قابلیت هیچ نوع اعمال قدرتی را درمنطقه ندارد. براساس هر معیاری که بسنجید تسلیحات متعارف ایران از رده خارج است." در داخل ایران و درمیان دولتمردان و مطبوعات دولتی پس از آتش بس در جنگ لبنان، از خاور میانه اسلامی در برابر طرح خاور میانه بزرگ مورد نظر امریکا صحبت می شود. دولتمردان ایرانی که به پیروزی حزب الله در جنگ معتقد اند و این پیروزی را با جشن و شادی استقبال کردند، درصدد بهره گیری از پیروزی حزب الله برای تثبیت قدرت منطقوی خود درخاور میانه هستند. اما آیا این برداشت وذهنیت یک بلند پروازی بی جا است یا نتیجه طبعیی ادعای پیروزی حزب الله برای حامیان ایرانی آن محسوب می شود؟ مهمتر از آن آیا امریکا و اسرائیل این نتیجه را می پذیرند و این فرصت را برای ایران میگذارند؟ حملات لفظی جورج بوش به جمهوری اسلامی ایران در جریان جنگ و پس ازجنگ شدت بیشتر یافت. و این نشان میداد که که اگرمقاومت و پیروزی حزب الله در جنگ لبنان موقعیت و قدرت ایران را در منطقه به نمایش گذاشت، به همان حد میزان خشم وخصومت واشنگتن را علیه ایران بالا برد. جورج بوش در آخرین روز جنگ لبنان گفت: " مسئولیت رنج مردم بر عهده حامیان دولتی حزب الله، ایران وسوریه است. و رژیم ایران کمک های مالی، تسلیحاتی و آموزشی در اختیار حزب الله می گذارد. ایران روشن ساخته است که خواستار نابودی اسرائیل است. اگر ایران به سلاح اتومی که در جستجوی آنها است مجهز بود، آن وقت فقط می توانستیم تصور کنیم که این مناقشه تا چه حد خطر ناکتر می شد." از سخنان بوش به خوبی بر می آید که او به هیچ صورت دو قطبی شدن خاور میانه را که در یک طرف آن ایران قرار داشته باشد، تحمل نمی کند. لحن شدید و آشتی ناجویانه رئیس جمهور امریکا حاکی از این دارد که نمایش مهارت ومقاومت حزب الله در جنگ لبنان بی اعتمادی و دشمنی او را علیه ایران بیشتر ساخته است. این امر، حلقه های محافظه کار را در واشنگتن به یک حمله نظامی علیه ایران و به ویژه علیه تأسیسات اتومی آن بیش از بیش وسوسه خواهد کرد. جنگ لبنان می تواند به شکل گیری فرآیند دیگری در روریا رویی ایالات متحده و ایران بیانجامد. نمایش قدرت ومهارت حزب الله در جنگ که به نوبه خود نمایش نفوذ وقدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه تلقی می شود، از زاویه احتمال دیگری مسیر دشمنی وخصومت واشنگتن را دگرگون میسازد. ایالات متحده درچنین مسیری به جای خصومت با ایران و سعی در نابودی جمهوری اسلامی ایران در صدد پذیرش ایران به حیث یک قدرت منطقوی می برآید و بر سر نقطه های که با منافع مشترک هردو طرف درمنطقه گره میخورد، سیاست همکاری می گزیند. در حالیکه هیچ نشانی از چنین دیدگاه و سیاستی در میان دولتمردان امریکایی مشاهده نشده است، برخی از تحلیلگران و محققین امریکایی و به خصوص عناصری از امریکایی های ایرانی تبار این دیدگاه را حتی به عنوان توصیه برای دولت امریکا مطرح میکنند. داکتر ولی نصر استاد دانشگاه عالی مونتری کالیفرنیا یکی از کسانی است که از این طرح سخن میگوید. او میگوید که امریکا باید به ایران نزدیکتر شود و ازنفوذ تهران درعراق برای کاهش خشونتی که این کشور را به آستانه جنگ داخلی برده، استفاده کند و به جای منزوی کردن ایران، به مدیریت این کشور که تلاش میکند به عنوان یک قدرت منطقه ای ظهور کند، بپردازد. داکتر نصر میگوید که منافع امریکا و ایران درعراق با هم به یک نقطه میرسد. جایی که هردو مایل هستند ثبات دایمی برقرار شود. وی همچنان به امریکا توصیه میکند که سیاست تغیر رژیم در ایران را کنار نهد و به جای آن با نزدیک شدن به ایران می تواند به مدرنیزه کردن ایران کمک کند. (سایت واشنگتن پریزم) آنچی که استاد امریکایی ایرانی تبار از منافع مشترک امریکا وایران بر سر عراق سخن میگوید، باری بگونه شوخی از سوی زلمی خلیل زاد سفیر افغان تبار امریکا در عراق برای همتای ایرانی اش در بغداد مطرح شد. خلیل زاد وقتی دریکی از سخنرانی های اخیرش در واشنگتن به تشریح نفوذ ایران در منطقه پرداخت گفت که من وقتی همراه ایرانی خودم را دیدم به شوخی به او گفتم: شما ایرانی ها باید خیلی با امریکا میانه خوب داشته باشید. به خاطر اینکه شما نه با طالبان و نه با صدام درعراق، می توانستید کنار بیایید. ما هر دو مشکل را برای شما حل کردیم که موضوع خیلی مهمی است. یک روز صورت حساب این کار را برای تان میفرستیم. ( سایت واشنگتن پریزم) ضرب المثل روسی است که در آن گفته می شود هر شوخی نیم واقعیت را با خود دارد. اظهارات خلیلزاد هرچند با شوخی می تواند نشانی از تبارز این احتمال باشد که روزی سیاست های دشمنی میان امریکا و جمهوری اسلامی ایران به سیاست های اعتماد وهمکاری بر سر منافع مشترک منطقوی تبدیل شود. البته نقطه مهم در وقوع چنین احتمالی بیشتر ازهمه در قدرتمندی نظامی ایران نهفته است. قدرتی که خطر قابل ملاحظه برای اسرائیل در منطقه خاور میانه محسوب شود. به هر سرعتی که ایران به این نقطه برسد، به همان سرعت سیاست امریکا از مسیر خصومت و راندن به مسیر آشتی و کنار آمدن با ایران تغیر میخورد. در حالیکه ایالات متحده امریکا به رهبری جورج بوش درصدد آن است که ایران را از رسیدن به آن نقطه بازدارد اما ایران با سرسختی تلاش می کند تا خود را به آن نقطه برساند. هنوز مشخص نیست که کدام طرف مذکور، از جنگ اخیر لبنان در رسیدن به نقاط مورد نظرخود بهره بیشتر میگیرند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
: درگیری لفظی بین ایران وآمریکا بازتاب ویژه های در برخی از رسانه های عربی از جمله روزنامه الاهرام والبیان داشت روزنامه اماراتی البیان در گزارش خود آورده است : ایران وامریکا وارد شدیدترین جنگ لفظی بین یکدیگر شدند، این چالش نهایتا با ارجاع پرونده اتمی ایران به شورای امنیت توسط امریکا به پایان رسید ، تا این پرونده هفته آینده در شورای امنیت مطرح شود واشنگتن همچنین ایران را متهم کرد که گاز اروانیوم برای تولید وساخت 10 بمب اتمی در اختیار دارد درمقابل تهران هم واشنگتن را تهدید کرده و تاکید کرد قصد دارد از سلاح نفت در این رویارویی استفاده کند. البیان در بخش دیگری از این گزارش خود آورده است : وین دیروز شاهد افزایش فشار اروپا وآمریکا علیه ایران بود ، تا این کشور فعالیت های غنی سازی اورانیوم خود را متوقف سازد این در حالی است که تهران هم لهجه خود را شدیدتر کرد بدون آنه درب مذاکرات را به طور نهایی ببندد. در این حال روزنامه مصری الاهرام هم در گزارشی تحت عنوان ایران آمریکا را با سلاح نفت به چالش کشید به بررسی گزارش گونه آخرین تحولات پرونده هسته ای ایران پرداخت. به نوشته الاهرام رویارویی ایران وغرب وارد آخرین فصل خود شد ، پس از آنکه دیروز تهران شورای امنیت واعمال تحریم را علیه خود به چالش کشید واعلام کرد تحقیقات صلح آمیز هسته ای خود را ادامه خواهد داد. ایران در مقابل تهدیدهای آمریکا که اعلام کرد چنین اقداماتی می تواند عواقب وخیمی برای این کشور در پی داشته باشد اعلام کرد راهبردهای پاسخ مستقیم به آمریکا را در اختیار خویش دارد. فصل آخر این رویارویی دیروز پی از بررسی گزارش محمد البرادعی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی در مورد پرونده هسته ای ایران رقم خورد تا پایان بخش مارتون مذاکراتی باشد که پشت پرده برای پایان دادن به اختلاف نظرها انجام گرفت. اختلاف نظر بیشتر بر روی پافشاری ایران به ادامه انجام تحقیقات فراوری وغنی سازی اورانیوم بود. به نوشته این روزنامه مصری محمد البرادعی در گزارش خود نسبت به انجام فرایند غنی سازی اورانیوم به شکل گسترده توسط ایران هشدار داد واز اینکه این اقدام می تواند شک وتردیدها را در مورد تولید سلاح هسته ای بالا ببرد ابراز نگرانی کرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واحد تبليغات حزب‌الله لبنان، تصاوير بزرگي از دو سرباز اسراييلي را كه رزمندگان حزب‌الله تابستان گذشته به اسارت گرفتند، در نوار مرزي لبنان و فلسطين اشغالي نصب كرد. حزب‌الله لبنان در 12 جولاي سال 2006 عمليات وعد الصادق را در راستاي وعده سيد حسن نصرالله دبير كل اين جنبش مبني بر فشار بر اسرائيل براي آزادي اسراي لبناني در بند آن رژيم اجرا كرد و پس از حمله به يكي از پاسگاه‌هاي مرزي اسرائيل و هلاكت 7 سرباز اسراييلي، دو سرباز آن رژيم را به اسارت گرفت. اسرائيل نيز با شعار آزاد سازي اسراي خود جنگ 33 روزه عليه لبنان را آغاز كرد كه به شكست مفتضحانه آن رژيم در برابر لبنان انجاميد. در اين راستا واحد تبليغات حزب الله لبنان روز گذشته اقدام به نصب تابلوي بزرگي در نقطه مرزي لبنان با فلسطين اشغالي كرد كه دقيقا روبروي شهرك‌هاي صهيونيستي قرار گرفته است. در اين تابلو عكس دو نظامي به اسارت گرفته شده اسرائيل نمايش داده شده است و زير عكس‌ها نيز به عربي و انگليسي اين عبارت نوشته شده است: «براي آزادي اسرايمان.» تلويزيون‌هاي اسرائيل شب گذشته به صورت ويژه اقدام به پوشش خبري نصب اين تابلو در نقطه مرزي كرده و آن را نوعي اعمال فشار به كابينه اولمرت، نخست وزير اسرائيل، از سوي خانواده هاي دو سرباز اسير قلمداد كردند. اين اقدام تبليغاتي حزب‌الله لبنان يكي از راهبردهاي قوي در مواجهه با نيروهاي ارتش رژيم صهيونيستي در مدت مبارزات ارزيابي شده است. پيش از اين و در سال 2000 كه اسرائيل از جنوب لبنان عقب نشيني كرد، حزب الله لبنان تصاوير عظيمي از اجساد نظاميان اين رژيم را در مرز خود با فلسطين اشغالي نصب كرده و عبارت «سزاي تجاوز» را در زير تصاوير نوشته بود. بر اساس اطلاعات بدست آمده، آمار فرار سربازان اسرائيل كه عموما از مشكلات رواني نيز رنج مي‌بردند، پس از نصب اين تابلوها در سال 2000 از جنوب لبنان به شدت افزايش يافته بود. استفاده از ضعف رواني سربازان اسرائيل يكي از قوي ترين راهكارهاي مبارزاتي حزب الله لبنان در مواجهه با ارتش آن رژيم در طول تاريخ مبارزات خود عليه اشغالگران قدس بوده است از سوي ديگر منابع خبری اسرائيل پایان تابستان آتی را زمان تبادل اسرای لبنانی و اسرائیلی اعلام کردند. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل ازروزنامه عکاظ، مطبوعات رژیم صهیونیستی اعلام کردند : قرارداد مذکور شامل تبادل دو نظامی اسیر صهیونیستی با اسرای حزب الله که اسامی آنها مشخص شده، می باشد این روزنامه چاپ تل آویو گزارش داد : جنبش حزب الله خواستارآن شده تا درمقابل آزادی این دو اسرائیلی؛ اسرای لبنانی، سوری ، فلسطینی و اردنی نیز آزاد شوند. مذاکرات تبادل اسرا بین حزب الله و تل آویو با وساطت و میانجیگری یک عضو سازمان اطلاعات آلمان درحال انجام است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
انفعال وزارت خارجه، زمینه ساز استفاده صهیونیستی از موضوع عسگری



انفعال ادامه دار وزارت خارجه و سایر سازمان های ذیربط در پرونده علیرضا عسگری، نظامی بازنشسته ایران، ابتکار عمل رسانه ای استفاده از این موضوع علیه ایران را در اختیار غرب قرار داده است.

به گزارش "الف"، در روزهای اخیر، رسانه های صهیونیستی وابسته به سازمان جاسوسی اسرائیل، موساد، تصاویر تایید نشده ای از آنچه مدارک مهاجرت علیرضا عسگری به غرب خوانده شده است، منتشر کرده اند که دستاویز تازه ای برای پرونده سازی رسانه ای علیه ایران شده است.

بنابراین گزارش، این رسانه ها مدعی شده اند، عسگری به درخواست خود، با واسطه "کمیسیون بین المللی کاتولیکی مهاجرت" و از طریق سازمان ملل به غرب مهاجرت کرده است.



یک کارشناس رسانه در گفتگو با "الف" با انتقاد از موضع انفعالی وزارت خارجه و سازمان های مسئول در پرونده عسگری، عدم تعیین موضع مشخص ایران در قبال این موضوع و سوابق پرونده را دست آویزی برای سوء استفاده رسانه های غربی و موجد خلا و آشفتگی تحلیلی رسانه ای ایران ارزیابی کرد.

این کارشناس رسانه اضافه کرد، دوره تحلیل های مبتنی بر دروازه بانی خبر ف*ی*لتر محور به پایان رسیده است و هم اکنون با اطلاعاتی شدن جوامع و گسترش رسانه ها، دفاع خبری و رسانه ای در ارائه تحلیل و جهت دهی درست افکار عمومی معنا پیدا می کند.

علیرضا عسگری، نظامی سابق ایران، چندین سال پیش بازنشسته شده و به تجارت زیتون و روغن زیتون در سوریه مشغول بود . عسگری در تاریخ 16 آذر 85 از دمشق وارد هتل جیران استانبول ترکیه شد و دو روز بعد 18 آذر مفقود شد.
تصویر

www.alef.ir

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حضور یک سرباز اسرائیلی در ایران؟! آفتاب: منابع خبری اسرائیلی مدعی شدند که یک سرباز ارتش رژیم صهیونیستی به مدت یک شب مجبور به اقامت در فرودگاه تهران شد و در این مدت مامورین ایرانی رفتار خوب و مناسبی با وی داشتند. به گزارش آفتاب، این سرباز اسرائیلی که «بنی» نام داشت، مسافر هواپيمای شرکت هواپیمایی «ترکيش ايرلاين» بود که ساعاتی پس از بلند شدن از استانبول، به دليل نقص فنی مجبور شد در تهران فرود بیاید. گفته می‌شود که این سرباز اسرائیلی به علت آنچه ترس از دستگیری توسط ماموران ایرانی اعلام کرده از معرفی خود خودداری کرده و ملیت خود را به پرسنل فرودگاهی ایران «انگلیسی» عنوان نموده، با این حال روزنامه‌های اسرائیلی از قول وی نوشته‌اند که «مامورین ایرانی از ملیت اسرائیلی وی باخبر بودند». این سرباز اسرائیلی سپس به رفتار مهربانانه و بسیار خوب مامورین ایرانی با خود اشاره کرده و افزوده است: «مامورین گارد فرودگاه تهران نه تنها یک جعبه چوبی به من کادو دادند بلکه از من دعوت کردند باز هم از ایران دیدن کنم». گفتنی ‌است که این سرباز اسرائیلی پس از یک شب اقامت به همراه دیگر مسافران این هواپیما در فرودگاه تهران، با پرواز جایگزین شرکت «ترکیش ایرلاین» به مقصد بمبئی پرواز کرد. آفتاب

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.