Recommended Posts

مهمان حبیب خداست و یک مسلمان به هیچ وجه این حق را ندارد که مهمان را از در خانه بازگرداند هر چند دشمنش باشد. icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ادعای همکاری سعودی و ایالات متحده در تهدید تاسیسات نفتی ایران


منابع آمریکایی از همکاری تعدادی از کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی با ایالات متحده برای تهدید تاسیسات و حوزه های نفتی ایران خبر می دهند. به گزارش "الف"، ماهنامه آتلانتیک در آخرین شماره خود از طرحی مخفیانه برای خرابکاری در ایران خبر داد که شامل حوزه ها و تاسیسات نفتی ایران نیز می شود.

آتلانتیک در گزارشی خبری به قلم دیویس ساموئلز که با عنوان "نوبت رایس، پشت پرده با وزیر خارجه" منتشر شده است، از طرحی مخفیانه خبر می دهد که بر اساس آن، تعدادی از کشورهای حوزه خلیج فارس با همکاری ایالات متحده در صدد تشکیل ائتلافی خرابکارانه علیه ایران برآمده اند.

بر اساس این گزارش، همگام با پیشبرد راهبرد دیپلماتیک در روی صحنه، سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده با همکاری سرویس های اطلاعاتی عربستان سعودی، مصر، اردن، اسرائیل و تعدادی از کشورهای دیگر منطقه در حال پیشبرد طرحی هستند که بر اساس آن، اقدامات خرابکارانه در ایران، لبنان و عراق تشدید می شود.

گزارش آتلانتیک مدعی است، بر اساس این برنامه مخفیانه که با اطلاع و همکاری وزیر خارجه ایالات متحده صورت می گیرد، کمک به گروه های جدایی خواه و قومی در ایران و نیز گروه های مختلف فرقه ای عراق - شامل گروه های پارلمانی - در دستور کار قرار گرفته است.

گزارش مفصل مذکور با اشاره به وقایع ماه های گذشته در زاهدان از احتمال وقوع قریب الوقوع حملاتی علیه مناطق و تاسیسات نفتی ایران خبر می دهد.

یک کارشناس مسائل سیاسی در پاسخ به سوالی در مورد میزان جدی بودن چنین تهدیدی، به "الف" گفت، "پشتیبانی مالی و لجستیک آمریکا از گروه های خرابکار، بارها از جانب ایران مورد اشاره قرار گرفته است و اعتراف منابع آمریکایی به چنین پروژه هایی تنها می تواند بازگو کننده بخشی از برنامه ای باشد که ایران بارها بر وجود آن تاکید کرده است".

وی افزود، "اما در مورد تهدید تاسیسات نفتی ایران، آگاهی آمریکا به اهرم ها و انتخاب های گسترده ایران در تهدید متقابل منافع آمریکا، وقوع چنین اشتباهی از جانب آمریکا را چه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم غیر محتمل می سازد. گرچه این موضوع می تواند هوشیاری بیش از پیش نهاد های ذیربط حفاظت از تاسیسات نفتی را ایجاب کند."

منبع: الف

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب این که معلوم هست سعودیها هر کاری از دستشون بربیاد انجام میدهند تا ایران را از قدرت اول منطقه کنار زده و خود رهبر منطقه شوند مخصوصا در زمان حاضر که نفوذ فرهنگی ایران در دل مردمان خاورمیانه به شدت افزایش یافته است تا جایی که در مصر احمدی نژاد سومین شخصیت محبوب مردم است حال آنکه روابط ما با دولت مصر تیره و تار است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]وزير دفاع در جمع خبرنگاران: اجلاس شرم‌الشيخ موجب تحقير بيشتر آمريكا شد [/align]

[align=center]تصویر[/align]

خبرگزاري فارس: وزير دفاع گفت: اجلاس شرم الشيخ موجب تحقير آمريكا شد؛ همچنان كه همگان به حسن نيت ايران در حل مشكلات ملت عراق پي بردند.

به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح كشورمان در حاشيه گردهمايي مديران ارشد سازمان تامين اجتماعي نيروهاي مسلح، در پاسخ به سوالي مبني بر چرخش رويكرد و لحن آمريكا در مواجهه با اقتدار نظام گفت: رويه آمريكا تاكنون تك روي بوده اما الان در اجلاس ها براي دعوت از ايران اصرار مي‌كنند.
وي با اشاره به اينكه اينگونه اجلاس‌ها به نام نجات ملت عراق اما در اصل براي نجات آمريكايي‌هاست، گفت: علي رغم اينكه آنها قدرت نظام جمهوري اسلامي را كتمان مي‌كردند، حال مجبور شدند اين واقعيت را بپذيرند چون به دنيا ثابت شده كه ايران چه نقشي در منطقه دارد.
نجار يكي ديگر از دستاوردهاي اجلاس شرم الشيخ را اين موضوع دانست كه مشخص شد ايران طرفدار واقعي ملت عراق است، افزود: اعلام كمك يك ميلياردي به عراق موجب شگفتي آمريكايي‌ها و تحقير بيشترشان شد.
وزير دفاع خاطرنشان كرد: آمريكا براي خروج از منجلاب عراق دست به دامن ايران شدند و متقاضي بودند كه ايران حتما در اجلاس شرم الشيخ شركت كند چون همه دنيا به حسن نيت ايران در حل مشكلات ملت عراق پي برده اند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بجاي اينكه از عراق غرامت چند ده ميليارد دلاري بگيريم داريم بهش كمك ميلياردي ميكنيم تا فكر كنيم ديگران تحقير شدند icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
sss عزيز اولا كه ايران به عراق كمك بلاعوض نكرده و اين پول به عنوان وام به عراق داده شده . دوما هر كشوري كه در وضعيت بدي قرار بگيره ساير كشورهاي طلبشون رو از اون كشور به حالت تعليق در ميارن و اين مطلب بارها ثابت شده . سوما ما با مردم عراق از نظر فرهنگي و ديني نسبت به ساير ملل نزديكي بيشتري داريم و فقط از نظر زبان با هم متفاوتيم . چهارما يادت نره ايران در عراق نفوذ زيادي داره و اين پول نه تنها بعد از مدتي به ايران برمي‌گرده بلكه سود فراواني نسيب ايران ميشه . حالا متوجه شدي ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آفتاب: آمریکا با به راه‌انداختن جنجال رسانه‌ای تلاش می‌کند ایران را در نا‌آرامی‌های عراق متهم ردیف اول معرفی کند. حال آنکه بنا به اعتراف کارشناسان منافع اقتصادی و سیاسی ایران در منطقه مشروط به ایجاد عراقی با ثبات و امن است. روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی به تشریح این مساله و بررسی دلائل تقابل منافع ایران و‌ آمریکا در مورد عراق پرداخته است. بنا به نوشته نیویورک تایمز از آغازین روزهای اشغال عراق توسط آمریکا، دولت جرج بوش در تلاش برای محدود کردن نفوذ ایران در این کشور بوده است. در همین راستا آمریکا تلاش کرد با ایجاد یک مرکز میانه‌رو شیعی به خنثی سازی اقدامات ایدئولوژیک، سیاسی و استراتژیک ایران در منطقه بپردازد و البته این امر برای رهبران ایرانی کاملا آشکار بود. در مقابل ایرانی‌ها در مواجه با صد هزار سرباز آمریکایی و تعقیب سیاست جنگ پیشگیرانه کاخ سفید، به سرعت تلاش کردند مانع از محکم شدن جای پای آمریکا در منطقه شوند. تلال اطریسی یک کارشناس امور خاورمیانه در لبنان سیاست ایران در عراق را در راستای ممانعت از احساس آرامش و امنیت آمریکایی‌ها در این کشور دانسته و می‌گوید: به همین دلیل آنها تلاش می‌کنند تا از شکل‌گیری یک دولت طرفدار آمریکا در عراق به نفع دولتی که حداقل با ایران خصومتی نداشته باشد ممانعت به عمل آورند. نیویورک تایمز در ادامه می‌افزاید در حالی که آمریکا عراق را مساله‌ای می‌داند که می‌تواند سال‌ها سیاست خارجی کاخ سفید را تحت تاثیر قرار دهد، ایران آن را همسایه اشغال شده‌ای می‌بیند که دارای روابط نزدیک مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با آن است. اگر چه ایران یک کشور فارسی زبان و عراق کشوری عربی است اما هر دو بیشتری جمعیت شیعه نشین را در خود جای داده‌اند که قرن‌ها دارای اشتراکات مذهبی و فرهنگی بوده‌اند. رضا علوی کارشناس خاورمیانه در دانشگاه‌ هاروارد معتقد است ایرانی‌ها سال‌ها در عراق و شهرهای مذهبی آن بویژه کربلا و نجف‌ زندگی کرده‌اند. بنا به گفته وی روابط تاریخی، مذهبی و اقتصادی ایران با عراق باعث شده تا رهبران آن در تلاش برای ممانعت از حاکم شدن سلطه آمریکا بر عراق بر آیند. چرا که احساس می‌کنند این روابط در حال گسسته شدن است و می‌تواند امنیت ملی آنها را که با حضور نظامی آمریکا در نزدیکی مرزهایشان تهدید شده به خطر بیندازد. نیویورک تایمز در ادامه به طرح این مساله می‌پردازد که ایران قصد تقویت قدرت خود در منطقه را دارد و حضور آمریکا در عراق و ایجاد دولتی مخالف ایران در این کشور می‌تواند با آرزوهای تهران در تناقض قرار بگیرد. برعکس ناکامی آمریکا در تقویت موضع خود در عراق فرصت لازم برای پیگیری هدف یاد شده را در اختیار ایران قرار می‌دهد. البته همانطور که نویسنده نیویورک تایمز نیز خاطر نشان کرده سرنگونی دشمنان ایران در منطقه یعنی طالبان و صدام حسین بیش از گذشته زمینه تقویت قدرت ایران در منطقه را فراهم کرده است. این تحلیل در عین حال تاکید می‌کند: «بخش بزرگی از اهداف ایران با وجود عراقی با ثبات حاصل می‌شود. بویژه در بخش اقتصادی ایران می‌تواند با پشت سرگذاشتن مانع بزرگی مثل صدام حسین روابط تجاری خود با همسایگان عربش را از سر بگیرد. به عنوان مثال با هرج و مرج موجود در عراق ایران از ترکیه برای انتقال کالاهای خود به سوریه استفاده می‌کند. قطعا این مسیر از طریق عراق نزدیک‌تر و کم‌ هزینه‌تر خواهد بود». بنا به اعتقاد نویسنده این روزنامه منافع ایران در عراق فراتر از روابط اقتصادی است. آنها (ایران) از این طریق تلاش دارند تا نفوذ خود در کل جهان عرب را گسترش دهند. بویژه آنکه گذشته تاریخی دو کشور حاکی از روابط نزدیکی است که گاها باعث شده مخالفین دولت‌های وقت برای حفظ جان خود به کشور دیگر پناهنده شوند. همانطور که بسیاری از مسئولین فعلی عراق در زمان صدام حسین سال‌ها در ایران زندگی کرده‌اند. روزنامه نیویورک تایمز با طرح مسائل یاد شده به نتیجه‌گیری پرداخته و به نقل از کارشناسان می‌نویسد: هویت انقلابی و مذهبی ایران که با حضور نظامی آمریکا و ناتو در عراق و افغانستان تهدید شده بهترین توجیه اقدامات ایران در ممانعت از نفوذ عراق در منطقه است. اطریسی در همین راستا می‌گوید: منطقی نیست که آمریکا در عراق حضور داشته باشد و ایران منفعلانه منتظر تشکیل یک حکومت ضد ایرانی در عراق بنشیند. بنا به گفته وی ایرانی‌ها باید از امنیت ملی خود دفاع کنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصویرآفتاب: الشرق الاوسط: ماه گذشته احمدی نژاد، رئیس جمهوری جدید ایران استراتژی بلند مدت خود را به مجلس ایران تسلیم کرد. در این برنامه از جمهوری اسلامی به عنوان« قدرت اصلی» در بلوک جدید مسلمانان نام برده شده بود که مهم ترین وظیفه آن جلوگیری از تحمیل تصورات امریکا بر خاورمیانه است. این طرح به برخورد میان ایران و امریکا اشاره کرده و پیش بینی می کرد که ایران در نهایت پیروز خواهد شد.



به گفته احمدی نژاد جهان در حال چند قطبی شدن است و در این جهان اتحادیه اروپا، چین، هند و امریکای لاتین، احتمالا تحت فرمان ونزوئلا، در برابر امریکا و اهداف هژ مونیک آن ایستادگی خواهند کرد. جهان اسلام هم قطبی جدید در اطراف جمهوری اسلامی ایران تشکیل می دهد و ایران بر اساس قدرت نظامی، جمعیتی و ایدئولوژیکی آن طبیعتا رهبر اصلی جهان اسلام خواهد بود.

احمدی نژاد با توجه به واژه « برخورد تمدن ها» که ساموئل هانتینگتون امریکایی به کار برده، امریکا را قدرتی در حال افول و ایران را در آستانه طلوع دانسته است که در برخورد این دو کشور جمهوری اسلامی پیروز خواهد شد. احمدی نژاد در اوایل این ماه نیز در دو سخنرانی که در سازمان ملل انجام داد، پیام ساده خود را بیان کرد: جمهوری اسلامی خواهان رهبری جهان در قالب تعبیری جدید از اسلام است.

یان برمن که کتاب او با نام « ظهور تهران؛ چالش ایران برای امریکا» تازه به چاپ رسیده، هنگام نوشتن مطالب خود از برنامه

” برمن برای حکومت ایران کاندیداهایی را هم اعلام می کند که یکی از آنها رضا پهلوی و دیگری مجاهدین خلق هستند!! ... “



احمدی نژاد اطلاعی نداشته ولی گویا از پیش می دانست که در ذهن حاکمان ایران چه می گذرد. امتیاز اصلی کتاب « برمن» این است که حاشیه نمی رود و در زمانی که همه نگران ساخت بمب اتمی هستند، او مسئله واقعی را در تمایل جمهوری اسلامی به سلطه در منطقه یعنی خلیج فارس، دریای خزر، آسیای مرکزی و خاورمیانه می بیند.

برمن از این نکته غفلت می کند که ممکن است گزینه دیگری مانند معامله بزرگی که در دوره کلینتون به آن اشاره شد وجود داشته باشد و بر اساس آن امریکا ایران را قدرت برتر شناخته و در مقابل این کشور رفتار خود را در مسائلی چون فلسطین و حمایت از گروه های مبارز تغییر دهد. برمن که استاد دانشگاه دفاع ملی واشنگتن است، دوئل ایران ـ امریکا را موقعیتی برد ـ باخت می بیند و ایده های زمان جنگ سرد مثل تنش زدایی و همزیستی صلح آمیز را رد می کند.

برمن معتقد است توازن فعلی قدرت در منطقه خاورمیانه زمانی طولانی دوام نخواهد آورد و در این شرایط یا ایران موفق به بیرون کردن امریکا خواهد شد و یا اینکه امریکا با یا بدون متحدان خود، سیاست تغییر حکومت تهران را در پیش خواهد گرفت که ایده تغییر حکومت در گفتار بسیار ساده تر از عمل به آن است.

حتی در عراقی که پیروزی سریع امریکا را به دلیل عدم حمایت مردم آن کشور از صدام به همراه داشت، تغییر حکومت بسیار پیچیده تر از حد تصور بود. از این رو برمن هم تنها کمتر از سه صفحه از کتاب خود را به روش ها و ابزار چنین تغییری در تهران اختصاص داده است.

برمن به احیای دکترین ریگان اشاره می کند که منجر

” در صورت موفقیت ایران در طرح منطقه که از عراق آن را آغاز کرده، تمامی رویاهای بوش برای خاورمیانه دموکراتیک و دوست با امریکا را به کابوس تبدیل خواهد کرد... “



به ویرانی قدرت شیطانی شوروی گردید. در عمل نوشته های برمن نوعی دیپلماسی عمومی و جریان اخبار رسانه های فارسی زبان مستقر در واشنگتن را دنبال می کند. او هم چنین به استفاده از دو میلیون ایرانی مقیم امریکا و سایر ایرانیانی که در خارج از کشور به سر می برند، اشاره می کند و آنها را کانال انتقال عقاید دموکراتیک به ایران می داند.

او هم چنین برای حکومت ایران کاندیداهایی را هم اعلام می کند که یکی از آنها رضا پهلوی و دیگری مجاهدین خلق هستند!! او انجام یک سری نظر سنجی در داخل و خارج ایران را موثر می داند تا مشخص کند چه گروه مخالفی شانس بیشتری برای پیروزی و کسب حمایت مردم دارد تا امریکا و متحدان آن به حمایت مالی و سیاسی آنها بپردازند. اما برمن معلوم نکرده که این کار چگونه انجام خواهد گرفت. از طریق انتخابات؟ حمله نظامی؟ یا کودتای داخلی؟

آنهایی که اطلاعات گسترده تری در مورد ایران دارند، طرح کلی سناریوی برمن را برای تغییر حکومت بدون حمله نظامی، متقاعده کننده نمی دانند ولی ارزش کار برمن در نکته دیگری نهفته است. برمن به صراحت اعلام می کند که در صورت موفقیت ایران در طرحی که برای منطقه دارد و از عراق آن را آغاز کرده، تمامی رویاهای بوش برای خاورمیانه دموکراتیک و دوست با امریکا را به کابوس تبدیل خواهد کرد. با توجه به اوضاع حاکم، این قضیه چندان هم دور از ذهن نیست زیرا ایران در حال حاضر به میزان لازم در عراق نفوذ پیدا کرده است.

جمهوری اسلامی ایران تاکنون تجربه پنج رییس جمهوری امریکا را داشته ولی تنها یک نفر از آنها یعنی بوش از « معامله بزرگ» با ایران سخنی به میان نیاورده و در حزب جمهوری خواه نیز عده معدودی خیال چنین معامله ای را در سر دارند. کتاب برمن سیاستمردان واشنگتن را از غفلت در مورد ایران باز می دارد ولی هنوز معلوم نیست که دولت فعلی آیا زمان یا شجاعت این را دارد که در استراتژی خود برای رفع بزرگترین چالش کنونی در سیاست خارجی امریکا تجدید نظر کند؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دارن زور اضافه میزنن در نهایت مجبور هستند ایران را به عنوان ابرقدرت منطقه ای بپذیرند icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آمريكاييها خود متوجه اين موضوع شده اند كه ايران را بايد بعنوان يك قدرت منطقه اي باور كنند اظهارات گاه و بيگاه برخي از مقامات آمريكايي براي مذاكره با ايران مويد اين مطلب است آنها اميدوارند با راه حل سياسي جلوي قدرت ايران را بگيرند نه با راه حل نظامي و قهر آميز icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

چنین برای حکومت ایران کاندیداهایی را هم اعلام می کند که یکی از آنها رضا پهلوی و دیگری مجاهدین خلق هستند!!


جالبه ، مجاهدين خلقي كه خودشون اين گروه رو در ليست گروه‌هاي تروريستي قرار دادن !!!!!!!!!!!!!!!!!!
شاهي كه با انقلاب مردم از ايران فرار كرد !!!!!!11
از دو جريان نام برده كه هيج پايگاهي در بين مردم ندارن و روي كار آمدنشان فقط و فقط تامين كننده‌ي منافع آمريكاست و بدبختي مردم ايران و به قدرت رسيدنشون رو ارتقاء سطح دموكراسي در ايران مي‌دونه .
اصلا معني دموكراسي چيه ؟ اينكه يك جريان سياسي موافق و نوكر آمريكا در ايران روي كار بياد يا انتخابات مردمي كه الان هم در ايران تقريبا هر ساله برگزار ميشه و حتي تركيه هم ايران رو در زمينه‌ي انتخابات آزاد و مردمي به عنوان سمبل خودش قرار داده .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصویرآفتاب: منابع خبری اسرائیلی مدعی شدند که یک سرباز ارتش رژیم صهیونیستی به مدت یک شب مجبور به اقامت در فرودگاه تهران شد و در این مدت مامورین ایرانی رفتار خوب و مناسبی با وی داشتند. به گزارش آفتاب، این سرباز اسرائیلی که «بنی» نام داشت، مسافر هواپيمای شرکت هواپیمایی «ترکيش ايرلاين» بود که ساعاتی پس از بلند شدن از استانبول، به دليل نقص فنی مجبور شد در تهران فرود بیاید.

گفته می‌شود که این سرباز اسرائیلی به علت آنچه ترس از دستگیری توسط ماموران ایرانی اعلام کرده از معرفی خود خودداری کرده و ملیت خود را به پرسنل فرودگاهی ایران «انگلیسی» عنوان نموده، با این حال روزنامه‌های اسرائیلی از قول وی نوشته‌اند که «مامورین ایرانی از ملیت اسرائیلی وی باخبر بودند».

این سرباز اسرائیلی سپس به رفتار مهربانانه و بسیار خوب مامورین ایرانی با خود اشاره کرده و افزوده است: «مامورین گارد فرودگاه تهران نه تنها یک جعبه چوبی به من کادو دادند بلکه از من دعوت کردند باز هم از ایران دیدن کنم».

گفتنی ‌است که این سرباز اسرائیلی پس از یک شب اقامت به همراه دیگر مسافران این هواپیما در فرودگاه تهران، با پرواز جایگزین شرکت «ترکیش ایرلاین» به مقصد بمبئی پرواز کرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصویرآفتاب: رئیس‌جمهور مصر و وزیر امور خارجه رژیم ‌صهیونیستی توافق کرده‌اند که برای نخستین بار در طول تاریخ یک هیات نمایندگی از اتحادیه عرب برای به بحث گذاشتن طرح صلح پیشنهادی پادشاه عربستان ماه آینده میلادی رهسپار تل‌آویو شود. این طرح صلح که سال 2002 توسط ملک‌عبدالله ارائه شده بود اسفندماه گذشته در جریان نشست سراسری رهبران کشورهای عضو اتحادیه عرب در ریاض به تصویب آنان رسید.

بنا به گزارش روزنامه صهیونیستی هاآرتص، حسنی مبارک و تزیپی لیونی روز پنجشنبه پس از دو ساعت مذاکره با یکدیگر به توافق رسیدند که علیرغم ادامه بحران سیاسی در سرزمین‌های اشغالی این دیدار به تعویق نیافتد. قرار است سرپرستی این هیات را احمد ‌ابوالغیط و عبدالله‌الخطیب وزرای خارجه مصر و اردن به طور مشترک بر عهده ‌داشته باشند.

مبارک و لیونی در جریان مذاکرات خود در قاهره به بحث درخصوص روابط دوجانبه، اوضاع کنونی نوار غزه، ادامه شلیک راکت‌های قسام از سوی مبارزان فلسطینی به قلمرو رژیم صهیونیستی و نیز بحران ایجادشده بر سر پرونده هسته‌ای ایران پرداختند.

خانم لیونی پس از دیدار با پرزیدنت مبارک اوضاع کنونی نوار غزه را از نظر تل‌آویو «غیرقابل پذیرش» خواند و افزود: «آنچه ما از اتحادیه عرب انتظار داریم حمایت از جناح میانه‌روی خودگردانی فلسطینی است، زیرا میانه‌روها از انعطاف‌پذیری بیشتری برای آغاز گفتگوهای صلح برخوردارند». وی دیدار هیات نمایندگی اتحادیه عرب از تل‌آویو را یک «رویداد تاریخی» عنوان کرد و افزود: «من معتقدم که جهان عرب می‌تواند فرصت یک پیشرفت واقعی را برای مردم فلسطین مهیا کرده و علاوه بر آن یک افق سیاسی روشن در اختیار اسرائیل قرار دهد».

گفتنی است مبارک و لیونی پس از این دیدار نشستی مشترک با وزرای امور خارجه مصر و اردن برگزار نمودند. اردن و مصر تنها کشورهای عربی هستند که با رژیم صهیونیستی روابط کامل دیپلماتیک برقرار کرده‌اند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.