Recommended Posts

صحبت های اردشیر زاهدی سفیر  و وزیر خارجه ایران در دوره پهلوی در رابطه با حوادث سال  و روزهای اخیر جهت ثبت در تاریخ 

 

https://www.aparat.com/v/Ce4IB/اظهارات_جنجالی_اردشیر_زاهدی_در_گفتگو_با_%26quot%3Bبی_بی_سی%26quot

ویرایش شده در توسط Navard
  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

مطالعه در مورد انچه در منطقه در 15 سال اخیر گذشته  و مصاحبه های اخیر روشن میکنه که جنگ منطقه جنگ نفت است. بسیاری میگویند نفت اهمیت سابق را ندارد ولی به نظر من هنوز دارد.

وقایع اخیر را مرور کنید

1- طی سال های 84 تا 92 که دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بود قیمت جهانی نفت بسیار بالا رفت و گفته میشود درامد نفتی ایران در این دوره معادل کل درامد تاریخ ایران بود. این قیمت بالا به امریکا اجازه داد که بر روی نفت شیل که هزینه سرمایه گذاری ان بالاست و قیمت تمام شده ان نیز بالاست سرمایه گذاری کند.

2- در این دوره با  حضور دولت قهرمان احمدی نژاد و تحویل یک کشور با اقتصاد نسبتا رو به رشد در سال 84 به وی او فرصت تاریخی برای رشد ایران و ایجاد یک صندوق ذخیره ارزی چندصد میلیارد دلاری برای ایران که در ادامه و مثلا همین الان میتوانست به کار ما اید را ازدست داد.  همچنین وی با کاغذ پاره خواندن قطعنامه ها و عدم تلاش در حوضه دیپلماسی راه را برای صدور قطعنامه های شورای امنیت و تحریم و در ادامه برجام را باز نمود. ایشالله این تلاقی اتفاقی بوده.

3- بعد این دوره جنگ های منطقه ای در خاورمیانه شروع شد. و امریکا به تدریج به یهانه های مختلف نفت لیبی ایران سوریه و ونزوئلا را از بازار خارج و توانست نفت شیل را جایگزین انها کند.

4- تمام نفت خاورمیانه یا دست شرکت های امریکایی است مثل نفت عربستان عراق و قطر یا از بازار خارج شده اند و نفت شیل جایگزین انها در بازار شده است. 

5- در مصاحبه های اخیر بعضی سناتورها گفته شد که طرح امریکا در صنایع نفتی ایجاد ده ملیون شغل بوده است. احتمالا این کار قرار بوده با ایجاد صنایع پایین دستی و ودر ادامه خارج کردن کشورهای بیشتری از بازار نفت و جایگزینی نفت شیل و تولید چیزی حدود 20 ملیون بشکه قرار بوده صورت گیرد.

6- ایالت های نفت خیز اصلی امریکا مثل تگزاس جمهوری خواه هستند. تگزاس نفت خیز ایالتی جمهوری خواه است. شرکت های نفتی بزرگ احتمالا متعلق به این جبهه است و مشاهده میشود جمهوری خواهان با فشار این سیاست یعنی اغتشاش در خاورمیانه و اخراج کشورهایی مثل ایران را از بازار نفت پیگیری میکنند.

7- با توسعه کرونا صنایع نفت شیل امریکا در معرض ورشکستگی قرار دارند . ممکن است با کمک خدا برنامه ریزی 15 ساله انها کلا با شکست مواجه شود. اگر کاهش قیمت نفت یک سال یا بیشتر ادامه یابد بسیازی از این شرکت ها ورشکسته میشوند.

8- در این شرایط و با حذف 6 ملیون بشکه نفت شیل امریکا از بازار جهان در صورتیکه اقتصاد به وضع عادی برگردد ما میتوانیم به راحتی نفت خود را جایگزین کنیم. نیاز جهانی نفت هم میطلبد که نفت ما به بازار برگردد. و شاید سیاست امریکا در منطقه تغییر کند

ویرایش شده در توسط sasasasa
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
5 minutes قبل , sasasasa گفت:

مطالعه در مورد انچه در منطقه در 15 سال اخیر گذشته  و مصاحبه های اخیر روشن میکنه که جنگ منطقه جنگ نفت است. بسیاری میگویند نفت اهمیت سابق را ندارد ولی به نظر من هنوز دارد.

 

فرمایشات شما درست ولی حقیقتا علاقه غرب  به منطقه خاورمیانه فراتر از طمع نفتی هست.  خاورمیانه محل حضور چندین شاهراه مهم و حیاتی در دنیاست( چه خاکی و چه آبی) اهمیت نا امنی این منطقه در این است که اولا کشور های این منطقه که همواره احتمال رشد و قدرت گیری دارند در یک بند ناخواسته می مانند که غرب برایشان تعریف کرده است. در ضمن نا امنی منطقه یک سد مناسب در مقابل پیشروی بیش از حد اقتصاد چین و روسیه است. راه اروپا و آفریقا از خاورمیانه میگذرد! چین برای جهانی شدن کامل و تبدیل به یک ابر قدرت تمام معنا نیاز به یک پای ثابت در خاورمیانه دارد. که البته بهترین گزینه ها ایران و ترکیه و عراق و مصر هستن(با اولویت ایران و ترکیه) چین شدیدا در فکر احیای راه ابریشم است. 

در کنار تمام این مطلب کشور های منطقه با وجود اهمیت ژئوپلتیک و قرار گرفتن در حباب نبرد های سرنوشت ساز تاریخ از نگاه غرب باید همواره ضعیف بمانند. مستعد ترین کشورها برای رویارویی با غرب با سندیت تاریخ کشورهای خاورمیانه هستند.(با دلایل ذکر شده)

پول باد اورده نفت این امکان رو برای کشور های منطقه به وجود اورد که عقب ماندگی های خود در طی قرن های معاصر را جبران کنند. و غرب هم کاملا به این موضوع آگاه است و از ابتدای کشفیات نفت اولویت خود را در نفاق و جنگ در منطقه قرار دادند که تا کنون بیشرین تعداد جنگ های معاصر در این منطقه اتفاق افتاده است و یک سوپاپ امنیتی  به اسم اسرائیل بوجود اوردند که همینجا میگویم به هیچ عنوان برای غرب مهم نیست و فقط  اهمیت آن یک سرپل مهم سیاسی و عملیاتی و یک سوژه انحرافی  بودن است. و اگر ما روزی این کشور را نابود هم کنیم شاید به کسی بر نخورد. چون حواس ما پرت اسرائیل است نه توطئه اصلی غرب!

کشور های منطقه باید تا دیر نشده پول نفت رو خرج پیشرفت علمی و صنعتی کنند. چون یک روزی طلای سیاه ته خواهد کشید. غرب هیچ وقت یک روز بی درگیری را برای منطقه ما نخواهد گذاشت مگر اینکه ما بر آن پیروز شویم و سیاست تهاجمی داشته باشیم. همینجا بگم  اروپا و غرب کاملا به این موضوع آگاه هستند و با هیچ مذاکره یا مصالحه یا سازشی بی خیال این توصیفات نخواهند شد. چون عدم این اتفاقات به معنی تغییر قدرت جهانی تا چند دهه بعد است!( به مذاکرات فقط به چشم آتش بس نگاه کنید)مطمئن باشید این کشورها در هیچ صورتی دست از سر ایران بر نخواهند داشت. البته در ادامه خارج از تسلط غرب ممکن است این اتفاق توسط  قدرت های بزرگ شرق برای مهار غرب اتفاق بیوفته. لزوم استقلال و قدرت گیری کشور های خاورمیانه در اینجاست. 

ویرایش شده در توسط Navard
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هم اکنون, Navard گفت:

فرمایشات شما درست ولی حقیقتا علاقه غرب  به منطقه خاورمیانه فراتر از طمع نفتی هست.  خاورمیانه محل حضور چندین شاهراه مهم و حیاتی در دنیاست( چه خاکی و چه آبی) اهمیت نا امنی این منطقه در این است که اولا کشور های این منطقه که همواره احتمال رشد و قدرت گیری دارند در یک بند ناخواسته می مانند که غرب برایشان تعریف کرده است. در ضمن نا امنی منطقه یک سد مناسب در مقابل پیشروی بیش از حد اقتصاد چین و روسیه است. راه اروپا و آفریقا از خاورمیانه میگذرد! چین برای جهانی شدن کامل و تبدیل به یک ابر قدرت تمام معنا نیاز به یک پای ثابت در خاورمیانه دارد. که البته بهترین گزینه ها ایران و ترکیه و عراق و مصر هستن(با اولویت ایران و ترکیه) چین شدیدا در فکر احیای راه ابریشم است. 

در کنار تمام این مطلب کشور های منطقه با وجود اهمیت ژئوپلتیک و قرار گرفتن در حباب نبرد های سرنوشت ساز تاریخ از نگاه غرب باید همواره ضعیف بمانند. مستعد ترین کشورها برای رویارویی با غرب با سندیت تاریخ کشورهای خاورمیانه هستند.(با دلایل ذکر شده)

پول باد اورده نفت این امکان رو برای کشور های منطقه به وجود اورد که عقب ماندگی های خود در طی قرن های معاصر را جبران کنند. و غرب هم کاملا به این موضوع آگاه است و از ابتدای کشفیات نفت اولویت خود را در نفاق و جنگ در منطقه قرار دادند که تا کنون بیشرین تعداد جنگ های معاصر در این منطقه اتفاق افتاده است و یک سوپاپ امنیتی  به اسم اسرائیل بوجود اوردند که همینجا میگویم به هیچ عنوان برای غرب مهم نیست و فقط  اهمیت آن یک سرپل مهم سیاسی و عملیاتی و یک سوژه انحرافی  بودن است. و اگر ما روزی این کشور را نابود هم کنیم شاید به کسی بر نخورد. چون حواس ما پرت اسرائیل است نه توطئه اصلی غرب!

کشور های منطقه باید تا دیر نشده پول نفت رو خرج پیشرفت علمی و صنعتی کنند. چون یک روزی طلای سیاه ته خواهد کشید. غرب هیچ وقت یک روز بی درگیری را برای منطقه ما نخواهد گذاشت مگر اینکه ما بر آن پیروز شویم و سیاست تهاجمی داشته باشیم. همینجا بگم  اروپا و غرب کاملا به این موضوع آگاه هستند و با هیچ مذاکره یا مصالحه یا سازشی بی خیال این توصیفات نخواهند شد. چون عدم این اتفاقات به معنی تغییر قدرت جهانی تا چند دهه بعد است!( به مذاکرات فقط به چشم آتش بس نگاه کنید)مطمئن باشید این کشورها در هیچ صورتی دست از سر ایران بر نخواهند داشت. البته در ادامه خارج از تسلط غرب ممکن است این اتفاق توسط  قدرت های بزرگ شرق برای مهار غرب اتفاق بیوفته. بزوم استقلال و قدرت گیری کشور های خاورمیانه در اینجاست. 

 

من نظز ات شما را کاملا قبول دارم. فقط در مورد اسراییل احتمالا گروه هایی در غرب همینطور که شما می گویید فکر می کنند. ولی گروه هایی هم به نحوی تابع یا تحت تاثیر گروه های فشار یهودی هستند. یهودیان در دنیا بخصوص در امریکا قدرت و نفوذ زیادی دارند. نا امنی در منطقه به نفع اسراییل هم است. در دهه 70 میلادی چند جنگ بزرگ بین اسراییل و اعراب اتفاق افتاد. در ان زمان امریکا به ناامن کردن منطقه به عنوان یک هدف نگاه نمی کرد چون معمولا از میان این اغتشاشات کمونیست بالا می امد. ولی در همان زمان به نظر من به فکر وارد  کردن یک نیروی سوم به جنگ با اعراب افتادند تا فشار از سر اسراییل کم شود و اعراب اسراییل را رها کنند. گزینه ها میتوانست ایران و ترکیه باشد. ترکیه اولا عضو ناتو بود دوم اینکه پتانسیل مالی ورود به یک جنگ بزرگ با اعراب را نداشت. بنابراین گزینه ایران شد. چند بار قبل انقلاب ایران و اعراق تا استانه جنگ پیش رفتند ولی شاه نهایتا با درایت زیر بار جنگ نرفت.

بعد انقلاب با استفاده از سادگی و بلند پروازی صدام این جنگ اغاز شد. سیاست امریکا و غرب این بود که با رساندن سلاح و پول به دو طرف توازن را در حدی نگه دارند که اولا ایران از پیروزی ناامید نشود دوما هیچیک از طرفین پیروز نشود. که این سیاست با موفقیت انجام شد و پول و قدرت کشورهای اسلامی 8 سال در یک جنگ بی حاصل مصرف شد. زمانی هم که خواستند جنگ تمام شود قیمت نفت را تا حد ممکن پایین اوردند راه های رسیدن سلاح را به ما بستن تا نهایتا ما مجبور به پذیرش صلح شدیم. در ادامه دیدند عراق تبدیل به قدرتی نظامی شده عراق را هم باز با استفاده از سادگی صدام نابود کردند

به هر حال این کارها به نظر من یک علتش ایجاد امنیت برای اسراییل با شکستن اتحاد کشورهای منطقه و مشغول کردن انها با هم بوده. حالا یا به خاطر حفظ خود اسراییل یا به قول شما ایجاد یک سرپل

  • Like 1
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

US war with Iran — will Trump wag the dog? (Full show)

https://www.youtube.com/watch?v=PjE9BJLHqVI

 

Wag The Dog در معنای سیاسی اون به  موقعیتی می گند که رهبران برای پرت کردن حواس مردم از وضع موجود ، جنگ راه می اندازند .

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در خبرها بود آمریکا در دیرالزور و حسکه هم پاتریوت مستقر کرده. استقرار این همه پاتریوت در نقاط مختلف منطقه با توجه به نوع تهدیداتی که پاتریوت باهاشون مقابله میکنه ( موشک های در کلاس در اختیار ایران ) ممکنه آماده سازی برای دفاع در شرایطی باشه که جرقه یک درگیری را میزنند. نیروهای نظامی ما متناسب با راهکارهای تدافعی دشمن برای امنیت بخشی به نیروهاشون در یک تهاجم احتمالی باید برنامه های تهاجمی خودشون را با توجه به واقعیات میدانی جدید به روز رسانی کنند. ( مثلا تعیین یک تاکتیک یا استراتژی برای هدف قرار دادن پدافند دشمن همزمان با حملات موشکی: از پهپادهای انتحاری تا موشکهای بالستیک ضد رادار و کروزها )

 

دشمن احساس امنیت کنه قطعا میلش به تهاجم بیشتر میشه، یک جوری باید این احساس امنیت را با برنامه های مشخص زایل کرد. گفته شده قبلا با رزمایش، رونمایی از سلاح های جدید و تغییر دهنده بازی و یا تاکتیکهای مشخص.

ویرایش شده در توسط alala
  • Like 1
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

پاکستان یک نفتکش ایران را در بندر کراچی به خاطر نقض تحریم های آمریکا توقیف کرد

یک کشتی ایرانی در پاکستان توقیف شد
http://ana.ir/i/506802


درخواست آمریکا از پاکستان برای توقیف یک کشتی ایرانی حامل نفت
یکی از سناتورهای پاکستانی اعلام کرد: دولت این کشور به درخواست آمریکا یک کشتی ایرانی را به خاطر انتقال نفت در بندر کراچی توقیف کرده‌ است.
http://fna.ir/eyx5os


Pakistani authorities have seized an Iranian Oil-Tanker Karachi Port Qasim on suspicion that it is violating US sanctions,
https://eaworldview.com/2020/08/pakistan-seizes-iran-oil-tanker/

 

 

https://www.aparat.com/v/1sCOH

https://www.dailymotion.com/alijavidIR

 

  • Like 1
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

باید مقابله به مثل کنه مثل همون کاری که با نفت کش انگلیسی کرد این اعلان جنگ پاکستان علیه ماست ولی در کل اتفاقات اخیر کاملا برنامه ریزی شده هست

 

 

 

ویرایش شده در توسط arjemandi
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 ساعت پیش, arjemandi گفت:

باید مقابله به مثل کنه مثل همون کاری که با نفت کش انگلیسی کرد این اعلان جنگ پاکستان علیه ماست ولی در کل اتفاقات اخیر کاملا برنامه ریزی شده هست

 

 

 

این نشان نارضایتی پاکستان از رونق بندر چابهاره که با ورود چینیها پیشرفت سریعتری میکنه دیگه اونام آدم شدن اینهمه پاکستانی کف خیابونای تهران ریخته همرو جمع کنن با اتوبوس بریزن از مرز اونور 

 

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
4 hours قبل , arjemandi گفت:

باید مقابله به مثل کنه مثل همون کاری که با نفت کش انگلیسی کرد این اعلان جنگ پاکستان علیه ماست ولی در کل اتفاقات اخیر کاملا برنامه ریزی شده هست

 

 

 

 

کلا ج.ا می دونه که پاکستانی ها مثل انگلیسی ها نیستند که از تلفات بترسند . تازه بمب اتم و یک ارتش واقعی ( نه شعاری ) هم دارند ... پس دم از « برادری اسلامی » می زنند ...

 

 

  • Upvote 3
  • Downvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
7 hours قبل , Ghalam گفت:

 

کلا ج.ا می دونه که پاکستانی ها مثل انگلیسی ها نیستند که از تلفات بترسند . تازه بمب اتم و یک ارتش واقعی ( نه شعاری ) هم دارند  ...

 

 

البته مسؤولان زپرتی و شعار پرور ج.ا. هم از عمق فاجعه ای که شما به ظرافت به آن اشاره کردید یعنی ارتش زپرتی و شعاری ایران با سطح آموزشهایی مربوط به دوران پس از دومین جنگ جهانی و کمکهای مشاوران نظامی غربی در برنامه اصل چهار ترومن و پس از آن پیمان سنتو از من و شما بیشتر آگاهند. به همین دلیل هم راهبرد نظامی خود را از تدافعی به تهاجمی تغییر داده و در صدر آن برنامه های اصلی خود را بر پایه نابودی سریع زیر ساختهای اقتصادی و نظامی کشور متخاصم با تهاجم وسیع موشکی/پهپادی تنظیم کرده اند. این موضوع در سخنان علی شمخانی در جریان بازدید از نمایشگاه پهپادهای غنیمتی و ساخت سپاه به صراحت اعلام شد. یعنی به جای این که جنگ احتمالی در جبهه ها پیگیری شده و احتمالا” به درازا کشیده شود، با نابودی سریع زیر ساختهای اقتصادی و نظامی کشور متخاصم آن را به پای میز مذاکره و تسلیم بکشانند. واقعیت امر را هم بخواهید، این هم یک استراتژی به حساب می آید و نقاط قوت و ضعف خود را دارد، وگرنه کیست که نداند ارتش ایران توان جنگیدن رو در رو با ارتش‌های پاکستان و ترکیه را به هیچ عنوان ندارد.

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در مورد پاکستان کمی باید تامل کرد. هم اون سناتور پاکستانی که خبر را جار و جنجال کرده باید عقبش بررسی بشه و هم اصل خبر و هم اینکه چرا اون سناتور اینقدر علاقه داره از خطر همکاری با ایارن فریاد بزنه با توجه به اینکه هنوز هیچ مقام رسمی موضع گیری نکرده.

سعودی ارسال نفت به پاکستان را این چند روز متوقف کرده ( دو سال پیش تصمیم گرفت برای کمک چند سالی نفت برای پاکستان ارسال کنه) گویا بهانه توقفش هم اینکه که میخواد از طریق کنفرانس اسلامی یک جلسه تشکیل بده در مورد کشمیر که پاکستان قبول نمیکنه اگر تمام وزرای کشورهای اسلامی درش حضور نداشته باشند و این شده الان مبنای مشکلات و توقف ارسال نفت سعودی به پاکستان.

 

حالا قطعا طیف بزرگی از طرفداران سعودی در پاکستان هستند که خب در همکاری با همین نهادهای آمریکایی اطلاعاتی و بعضا به ظاهر غیررسمی در تعقیب نفت کشهای ایرانی اطلاعات رد و بدل میکنند و دولت پاکستان را تحت فشار میزارند. منظور این نیست که دولت پاکستان این سمت هست یا اون سمت، قطعا اون هم منافع خودش را پی میگیره در این تعارضات ولی باید بین برخوردها تفاوت قائل شد و هوشمندی هم یعنی همین. انگلستان نیاز هست مقابله به مثل اون شکلی بشه ولی پاکستان با بررسی جمیع شرایط شاید شکل دیگه ای را بطلبه.

 

به هر حال یکی از مشکلات کشور محدود کردن تجارت خارجی به همسایگان هست. چیزی که میبینیم پاکستان و عراق و ترکمنستان و ترکیه حالا با علم به این محدودیت ما با بستن مرزها سعی بر فشار به کشور میکنند. باید حواسمون جمع باشه که همیشه دست کشور را تا حد امکان نه محدود کنیم و نه رو کنیم. خصوصا در کشمکش های احمقانه داخلی سیاسیون و جناح ها.

ویرایش شده در توسط alala
  • Like 1
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

باید دلایل این مسایل بررسی بشه و سهم تمامی عوامل مشخص بشه قطعا سهم ضعف  داخلی ,نارضایتی عمومی و البته انفعال بیش از حد ما بسیار بیشتره اتفاقا پاکستان گزینه خوبی برای پیچوندن گوش هست الخصوص با اتفاقاتی که برای ما در عراق و سوریه و لبنان و داخل ایران افتاده

ویرایش شده در توسط arjemandi

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

طی این چند روز امریکا با صهیونیستها در جنوب سرزمین های اشغالی یک رزمایش هوایی مختص اسکادران های جدید اف-35 این رژیم با پرنده های های اف-35 آمریکایی داشت. چیزی که تروریستهای سنتکام ازش با هدف تمرین تهاجمی و سوخت گیری یاد کردند. این علاوه بر پرواز روزانه چندین و چند ساعته چندین فروند انواع مختلف سوخترسان های آمریکایی در خلیج فارس خصوصا حد فاصل امارات و قطر و مشرف به خصوصا سواحل بوشهر تا کویت و عراق هست. که تصاویری هم گاهی خودشون منتشر میکنند از سوختگیریها با عنوان مبهم بر فراز خاورمیانه.

منظور اینه که این میزان ساعت پرواز که قطعا با سوخت گیری جنگنده ها همراه هست مشخصا در مجموعه تمرینات برنامه ریزی شده با اهداف خاص هست که نیازه کشور بهشون توجه کنه. فرضا میشه حدس تمرینات یک تهاجم احتمالی ضربتی به تاسیسات هسته ای ایران در اصفهان، تهران، بوشهر و یزد مثلا اگر مکانیسم ماشه را فعال کنند و ایران هم از ان پی تی خارج بشه یا بازرسان را اخراج کنه.

 

پیش بینی های لازم و برنامه های تقابلی باید صورت بگیره.

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.