Recommended Posts

خيلي پرو بشن اسلام و انسانيتو ميزاريم كنارو زن و بچه و پيرو جوونشونو سر مي بريم (از كردستان) icon_wink

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مقامات دفتر اویگدور لیبرمن وزیر امور راهبری اسرائیل تائید کردند که نخست وزیر اختیارات مشروحی برای مبارزه با برنامه های هسته ای حکومت ایران که هدف از آن ساختن بمب اتمی و به آشوب کشاندن منطقه است تفویض کرده است.
اویگدور لیبرمن رهبر حزب راست گرای "اسرائیل خانه ماست" ישראל ביתנו Yisrael Beitenu است که عقیده دارد اسلام افراط گرا یک خطر جهانی است و دنیای آزاد باید برای این پدیده راه چاره ای بیاندیشد.
مقامات دفتر وزیر گفتند: به موجب اختیاراتی که از جانب نخست وزیر به لیبرمن داده شده، او مسوول همآهنگی بین همه نهادهای اسرائیلی خواهد بود که با مساله اتم ایران به نوعی ارتباط دارند. تا کنون این وظیفه به عهده شورایعالی امنیت ملی اسرائیل بود. ولی از این پس وزیر راهبردی مسوولیت همآهنگی بین آژانس اسرائیلی انرژی اتم، شورایعالی امنیت ملی، وزارت امور خارجه، موساد (سرویس امنیت خارجی اسرائیل)، وزارت دفاع، شباک (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) و دیگر نهادها را به عهده خواهد داشت.
اویگدور لیبرمن برای آشنائی کامل با ایران و مسائل آن، چند هفته پیش در سلسله سخنرانیها و مشورتهائی که توسط کارشناسان امور منطقه و سرپرستان امور امنیتی، اطلاعاتی و نظامی و استادان دانشگاه ترتیب داده شده بود شرکت کرد و اکنون مدتی است به مطالعه و بررسیهای مستقیم نیز ادامه می دهد.
به وزارت امور راهبردی ماموریت داده شده برنامه جامعی برای خنثی کردن طرحهای جمهوری اسلامی ایران در راه تولید بمب اتمی تهیه کند و به همه نهادهای مربوطه ارائه دهد. این برنامه وظیفه هر یک از نهادها را در این زمینه مشخص خواهد ساخت و برای هر یک از آنها یک جدول زمانی تهیه خواهد کرد. وظیفه وزارت راهبردی نظارت بر میزان پیشرفت اقدامات، و همچنین ایجاد همآهنگی بین نهادهای مختلف خواهد بود.
اویگدور لیبرمن دو هفته پیش با انجام یک سفر سیاسی به اروپا، با مقامات برجسته پیمان ناتو و اتحادیه اروپا دیدار کرد و از جمله درباره برنامه های اتمی ایران با آنها به تفصیل به گفتگو پرداخت. وزیر راهبردی در این دیدارها از اتحادیه اروپا و پیمان ناتو خواستار شد اسرائیل را یک شریک طبیعی تلقی کرده و آن را به عضویت این دو سازمان بپذیرند و موجب تقویت کشوری شوند که هدف تهاجم و تعرض پیگیر عوامل صلح ستیز قرار دارد.
اویگدور لیبرمن در این دیدارها مخاطبان خود گفت: جهان آزاد اکنون از هر سو در معرض تهاجم افراط گرایان اسلامی قرار دارد. این تعرض از دو جبهه انجام می گیرد- از یک بنیادگرایان شیعه به رهبری جمهوری اسلامی ایران و به کمک حزب الله لبنان و گروههای تروریستی جهاد اسلامی آزادی فلسطین و حماس به عملیات ستیزجویان دست زده اند، و همزمان، بنیادگرایان اهل تسنن، به رهبری گروه القاعده و باندهای وابسته به آن از قبیل سازمان فتح الاسلام (که در هفته های اخیر با ارتش ملی لبنان در اردوگاه نهرالبارد در شمال آن کشور درگیریهای خونینی داشته)، به عملیات تعرض و ترور و آدمکشی دست می زنند.
لیبرمن به مقامات ارشد اتحادیه اروپا و پیمان ناتو گفت: چنین وضعی ایجاب می کند که این دو نهاد اروپائی برای خنثی کردن خطرات، با اسرائیل همکاری نزدیک و پیگیر داشته باشند.
در جریان این گفتگوها، از جمله این اندیشه مطرح گردید که برای آگاه ساختن مردم ایران به واقعیات و خطراتی که خود آنها و جهان را تهدید می کند، چند ایستگاه رادیوئی و تلویزیونی به زبانهای فارسی و آذری برپا شود که به سوی ایران برنامه پخش کند. با توجه به آنکه اسرائیل با جمهوری آذربایجان (در شمال ایران) روابط دوستانه ای دارد و همچنین درصد بزرگی از مردم شمال غرب ایران به این زبان سخن می گویند، چنین برنامه ای می تواند شنوندگان بسیار داشته باشد.
وزیر راهبردی اسرائیل گفت: جهان آزاد باید متحد گردیده و برنامه جامعی را برای خنثی کردن گفتارها و کردارهای آنانی که اسلام را برای اجرای هدفهای ستیزجویانه و خونین خود آلت دست قرار می دهند، تهیه و اجرا کند.

وزير ايراني زاده اسرائيل:دنيا بمب اتم حكومت ايران را تحمل نميكند و ما از خود دفاع ميكنيم

اسرائیل، همراه با دیگر کشورهای جهان باید بیشترین کوشش خود را به کار گیرد تا نگذارد رژیم ایران به سلاح اتمی مجهز گردد. در شرائط کنونی ما و دیگر کشورها تلاش می کنیم که این مساله از طریق مذاکرات دیپلمات حل و فصل شود، ولی اگر چنین نگردد و اسرائیل هدف حمله قرار گیرد، ما به خوبی می دانیم چگونه از جان شهروندان خود دفاع کنیم.این سخنان را معاون نخست وزیر و وزیر راه و ترابری اسرائیل شائول موفاز شب گذشته (یکشنبه اول ژوئیه 2007) در مراسم توزیع بورس تحصیلی به دانشجویان ایرانی زاده بیان داشت. این آئین باشکوه، با حضور حدود سه هزار نفر دانشجو و والدین آنها در تالار بزرگ دانشگاه تل آویو برگزار گردید.
شائول موفاز که تا چندی پیش سمت وزیر دفاع اسرائیل را به عهده داشت، و پیش از آن رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل بود، در ادامه سخنان خود تاکید کرد که مجهز شدن به سلاح هسته ای توسط رژیمی که اسرائیل را به نابودی تهدید می کند و در جهان به آشوب دست می زند، امر خطرناکی است که همه کشورهای جهان باید برای جلوگیری از آن همکاری کنند- و افزوده گفت: "در راه رسیدن به این هدف، هیچ گزینه ای را نباید از نظر دور داشت".
شائول موفاز که خود زاده تهران است و پدرش اهل اصفهان بوده، سخنان خویش را به زبان فارسی و با گفتن شب بخیر آغاز کرد- ولی پس از آن به حاضرین در همایش گفت: ترجیح میدهد ادامه سخنان به زبان عبری باشد. این وزیر کابینه اسرائیل با کف زدنهای پرشور دانشجویان و خانواده های آنان روبرو گردید.
شائول موفاز با آنکه در حال حاضر پست وزارت راه و ترابری را به عهده دارد، ولی در سمت معاون نخست وزیر مسوول سرپرستی گفتگوهای راهبردی اسرائیل و ایالات متحده در امور امنیتی نیز هست و ماه گذشته در سلسله مذاکرات مشترک با آمریکائیان شرکت کرد که یکی از موضوعهای اصلی آن مسئله توان اتمي حكومت ايران بود.

به نقل از سايت همدمي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اخه عرب زدن داره؟؟؟؟ .به خدا یک روز میرم تو خیابون هر چی عرب دیدم میکشم بعد هم خودم رو............... خیلی دلم ازشون پره دیگه دارم جوش میارم................. اخه سوسمار خورای بیچاره با اون شیکمای دو متری.میام..........از وسط نصفتون میکنمها...........

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یک ژنرال ارشد اسرائیلی گفت: زمان باقی مانده تا آغاز یک حمله نظامی موثر علیه تاسیسات هسته ای ایران رو به پایان است. به گزارش عصر ایران، ژنرال "یوسی کوپرواسر"، رییس سابق بخش تحلیل اطلاعات ارتش اسرائیل در گفت و گو با روزنامه "اورشلیم پست" اظهار داشت:"ایران فاصله چندانی تا عبور از آستانه فنی و برخورداری از توان غنی سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی ندارد و هر زمان ایرانی ها به این فناوری مسلط شوند خواهند توانست ظرف مدت دو تا سال اقدام به ساخت یک بمب هسته ای نمایند." این ژنرال اسرائیلی که سال گذشته از سمت خود برکنار شد، اضافه کرد: "آسیب پذیری برنامه هسته ای ایران در مقابل عملیات نظامی با گذشت زمان رو به کاهش است." این اظهارات پس از آن صورت می گیرد که روزنامه واشنگتن پست روز گذشته ادعا کرد عکس های جدید ماهواره ای از کارخانه غنی سازی اورانیوم ایران در نطنز نشانگر حفاری یک تونل مخفی در مجاورت تاسیسات هسته ای است که به گفته تحلیلگران می تواند برای پنهان کردن و حفاظت از تجهیزات مهم هسته ای مورد استفاده قرار گیرد. "کوپرواسر" در خصوص اعمال تحریم های بین المللی علیه ایران گفت: "تا زمانی که روسیه با آمریکا همکاری نکند این تحریم ها کارساز نخواهد بود و باعث توقف ایران نخواهد شد." وی خاطرنشان کرد: "جامعه جهانی همزمان با اعمال تحریم ها علیه ایران باید تهدید به استفاده از نیروی نظامی کند و باید به این کشور فهماند که اگر تحریم ها کارساز واقع نشد جهان آماده است از نیروی نظامی برای توقف برنامه هسته ای آن استفاده کند." این ژنرال اسرائیلی اضافه کرد: "ایران خود را برای جنگ احتمالی آماده می کند و در همین راستا به خرید سیستم های دفاع هوایی روسیه، تقویت تاسیسات هسته ای خود و انتقال تجهیزات کلیدی به پناهگاه های زیرزمینی رو آورده است." رییس سابق بخش اطلاعات ارتش اسرائیل ادامه داد: "ایرانی ها به طور شبانه روزی در حال تقویت توان نظامی خود هستند و از سوی دیگر سانتریفیوژهای هسته ای را به تاسیسات زیرزمینی منتقل کرده اند." وی افزود: "تهدید به استفاده از اقدام نظامی علیه ایران می تواند تاثیر مناسبی در بازداشتن رهبران این کشور از تعقیب برنامه هسته ای داشته باشد." به نقل از سايت موعود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
طبق آخرين تحقيقات اعراب كه چند ماه ديگه منتشر ميشه حضرت الكوروش يا همون كوروش خودمون اصالتا عرب بوده ...نميدونم كوروش كي از اونا خريده ولي حداقل اون موقع انگليس نبوده از دوستاني كه از پزشكي سر در ميارن يه تحقيق كنند ببينن اين سوسمار خاصيت توهم زايي داره يا فقط به تخيلات انسان كمك ميكنه...؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين خاطراتي است از سرهنگ خلبان محمديوسف احمد بيگي، جمعي پايگاه شاهرخي همدان كه به تاريخ 28 آذر 1359، جنگندهء F-4E وي هدف، سه موشك SA-3 قرار گرفته و در آستانهء برخورد با زمين، اقدام به اجكت مي نمايند. ايشان پس از اسارت به مكاني نامعلوم در بغداد كه احتمالن مركز استخبارات رژيم بعث بوده است برده شده و در آنجا يك فرمانده ارشد عراقي حين بازجويي از وي اقدام به نمايش نقشه اي از ايران مي كند و اينك باقي ماجرا از زبان خود سرهنگ:

پس از سوالاتي در مورد تعداد هواپيماهاي شركت كننده و ماموريت ما، سرگرد به طرف تلفن رفت و شماره‏اي را گرفت. ما را بيرون بردند و دستهايمان را بستند. در اين هنگام عكاسان عراقي، تعداد زيادي عكس از ما گرفتند. پس از عكسبرداري ما را به داخل سالني كوچك كه در يك ساختمان نوساز بود بردند.

در آن جا ژنرال عراقي بسيار چاقي با قد بلند ايستاده بود. ژنرال عراقي، سوالاتي در مورد ماموريت ما پرسيد. سپس ما را بيرون برده و با دستان و چشمان بسته به طرف بغداد حركت دادند. حدود سه ساعت در راه بوديم. به بغداد كه رسيديم ما را به وزارت دفاع بردند. پس از پياده شدن من و حسين‏نژادي (كمك خلبان) را از هم جدا كردند. سپس مرا به داخل اتاقي بردند كه يك سرگرد و ستوان عراقي در آن بودند.

سرگرد از من پرسيد: «اين جنگ تا تا كي ادامه خواهد يافت؟»
من هم گفتم: «تا خروج شما از كشورمان»

سرگرد عراقي گفت: «مي‏داني كشور شما كجاست؟»
سپس جواب داد: «از شمال به خراسان، جنوب به بندرعباس، از شرق به پاكستان و افغانستان و از غرب به دامغان و كاشان يعني كوير لوت. بقيهء جاها ما خواهيم گرفت.» !!

سپس نقشه‏اي را نشانم داد. نقشهء وضعيت منطقه بود. از مرز مشترك ايران و تركيه و عراق، خط قرمزي كشيده شده بود كه آذربايجان، لرستان، كردستان و خوزستان را جدا كرده بود. پائين نقشه به خرمشهر و آبادان ختم مي‏شد.


icon_wink

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
درود والا تا اونجايي كه من ميدونم هر دولت و نظامي كه بر هر كشور حكومت ميكند وظيفه دارد كه تجهيزات نظامي خود را هر روز ارتقا و قوي تر كند چه دفاعي و چه تهاجمي من موندم اين صهيونيست ها كه ثانيه به ثانيه مشغول ارتقا دادن تجهيزات نظامي خود چه هسته اي و چه غير هسته اي هستند گير دادن به بقيه؟ به خصوص كشور خودمون ايران چيزي رو كه براي خود نميخواهي براي ديگران هم نخواه و چيزي رو كه براي خود ميخواهي براي ديگر بخواه آقايان صيهونيست كه اسرائيل رو به وجود آورديد لطفا اينقدر پرو و احمق نباشيد روزي خواهد رسيد كه بايد حصارها را فرو بريزيد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بله اینطور بود و جالب است که اسم خوزستان شده بود عربستان! :evil: این عراقیهای نادان بیسواد هم بدون علم تاریخی از اصالت ایرانی خود فکر میکنند عرب تشریف دارند و به همین دلیل دشمن ما بودند! مشکلی نیست خودتون نخواستید ایرانی باشید ما هم مثل اعراب با شما رفتار میکنیم! icon_wink

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بازتاب: خبرنگار «بازتاب» از بيروت گزارش داد: آماده‌باش كامل پدافند هوايي اسرائيل از هفته گذشته، موجب بروز گمانه‌زني‌هاي مختلفي در محافل لبنان شده است. بنا بر اين گزارش، در آستانه سالگرد دستگيري دو نظامي اسرائيلي به دست حزب‌الله و حمله اسرائيل به لبنان، ستاد مشترك ارتش اسرائيل از هفته گذشته، با اعلام آماده‌باش كامل به پدافند هوايي اسرائيل، همه بخش‌هاي عملياتي نيروي هوايي ارتش را فعال كرده است. به صدا درآوردن پياپي آژير قرمز در شهرهاي صهيونيست‌نشين و انجام عمليات‌هاي آمادگي در برابر حملات نظامي، موجب بروز نظريات مختلفي در محافل لبنان راجع به علت اصلي اين اقدام ارتش اسرائيل شده است. برخي از گروه‌هاي لبناني، اين كار ارتش اسرائيل را فعاليتي تبليغاتي و رواني توصيف كرده كه قصد دارد آمادگي نظامي در ارتش و جامعه اسرائيل را ـ كه پس از مشاجرات گسترده سياسي ناشي از انتشار گزارش وينوگراد به شدت آسيب ديده بود ـ در سالگرد جنوب لبنان بازسازي كرده و به شهروندان اسرائيلي القا كند كه اين كشور همواره در خطر است. گروهي ديگر از محافل لبنان، آماده‌باش پدافند اسرائيل را نشانه‌اي از تحركات جديد ارتش اين كشور و تصميم آن براي حمله دوباره به لبنان يا سوريه مي‌دانند. اين نظريه، سخنان بوش مبني بر وقوع حادثه‌اي مهم در تابستان امسال را كه با هشدارهاي احمدي‌نژاد، رئيس‌جمهور ايران، مبني بر اقدام قريب‌الوقوع ارتش اسرائيل همراه شده بود، تأييد مي‌كند. نظريه سوم نيز به اطلاع سازمان جاسوسي اسرائيل (موساد) بر احتمال تحرك عليه اين كشور از سوي گروه‌هاي اسلامي، به ويژه «حماس» و «حزب‌الله» اشاره كرده و آماده‌باش نظامي را براي پاسخگويي در برابر اين تهديدات توصيف مي‌كند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بازتاب: تصويب سه لايحه در مجلس سناي آمريكا، در دو هفته گذشته عليه كشورمان و همچنين مذاكرات طولاني «استفان‌هادلي»، مشاور امنيت ملي آمريكا با نمايندگان سنا پشت درهاي بسته، نشان از اقدامات پشت پرده آمريكايي‌ها عليه منافع كشورمان دارد. به گزارش خبرنگار «بازتاب» از واشنگتن، تصويب لايحه‌اي كه به دولت آمريكا اجازه مي‌دهد براي مقابله با طرح آيت‌الله خامنه‌اي براي ايجاد كارتل عظيم گازي در مجلس سناي آمريكا، هزينه بپردازد و همچنين اتحاد بي‌سابقه جمهوري‌خواهان و دمكرات‌ها براي اعمال فشار بيشتر بر ايران ـ با توجه به عقب‌ افتادن خروج از عراق و كاهش نيروهاي آمريكايي در اين كشور تا مرز شصت هزار نيرو تا نوامبر سال 2008، اوضاع را براي سياستمداران آمريكايي، به گونه‌اي ديگر تغيير داده است. در همين حال، گزارش‌ها از آرايش جنگي بي‌سابقه آمريكا در خليج‌فارس حكايت دارد. ناو هواپيمابر «USS Enterprise»، از پايگاه دريايي «نورفلوك» به همراه چهار ناو جنگي با بيش از 7500 ملوان دريايي، روز چهارشنبه، وارد آبهاي خليج‌فارس شده و به دو ناو ديگر هواپيمابر مستقر در منطقه اضافه مي‌شود. همچنين قرار است حداكثر تا سه هفته ديگر، ناو چهارم هواپيمابر آمريكا در درياي سرخ ـ سواحل غربي عربستان سعودي ـ مستقر شود و دورادور عمليات سه ناو هواپيمابر آمريكايي در خليج‌فارس را پشتيباني كند؛ اين بي‌سابقه‌ترين آرايش نظامي آمريكا در هفده سال گذشته در منطقه خليج فارس بوده است. ناو هواپيمابر اتمي اينترپرايز، قدرت ويرانگري بيشتري نسبت به ديگر ناوهاي هواپيمابر آمريكايي دارد. اين ناو، فرماندهي ناوهاي جنگي و موشك‌انداز «USS Arleigh Burke DDG51»، ناو «USS Stout»، ناو موشك‌انداز «USS Forrest Sherman DDG98»، ناو جنگي «USS James E. Williams DDG-95»، ناو هدايت‌كننده موشك‌هاي كروز «USS Gettysburg SSG64»، زيردريايي اتمي «USS Philadelphia SSN690» و همچنين ناو تداركاتي «USNST6» را بر عهده دارد. روي عرشه‌ اين ناو هواپيمابر، دو بال هوايي «CVW1» قرار دارد كه خلبانان آن، در مأموريت‌هاي سال 2006 با اوضاع جوي درياي عرب آشنايي پيدا مي‌كردند. همچنين چهار اسكادران هوايي؛ شامل هواپيماهاي جنگي «سوپر هورنت FQ18»، اسكادران جنگي «سايدواندر VFE86»، اسكادران دريايي «MFE» و اسكادران جنگ‌هاي الكترونيكي «VEQ137» در آنجا مستقرند. سه ناو ديگر جنگي آمريكا، كه از سواحل شرقي اين كشور عازم خليج‌فارس شده بودند، روز دوشنبه، دو روز زودتر از اين ناوگان دريايي به خليج‌فارس خواهند رسيد. قرار است اين ناوها تحت فرماندهي ناو هواپيمابر اينترپرايز، به چهار ناو جنگي همراه آن بپيوندند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
انتخاب: «اسرائيل بدون ايالات متحده، ماندني نيست.» اين عبارت كوتاه و گويا، نماينده بخشي از ديدگاههاي «كريس هجز» درباره رژيم صهيونيستي است. در كارنامه حرفه اي اين روزنامه نگار كهنه كار آمريكايي كه در آستانه سومين دهه از عمر فعاليتهاي رسانه اي خود قرار دارد، سابقه حضور و گزارشگري از نقاط بحران خيزي مانند آمريكاي مركزي، خاورميانه، آفريقا و بالكان - كه بيشتر از 50 كشور را شامل مي شود- چشمگير است. كريستين ساينس مانيتور، راديو ملي آمريكا، دالاس مورنينگ نيوز، نيوريورك تايمز و مجله هاي نيشن، فارين افرز، هارپر و مادر جونز، نمونه هايي از رسانه هاي ديداري و شنيداري هستند كه گزارشهاي «كريس هجز» را منتشر كرده اند. او يكي از اعضاي تيمي از خبرنگاران نيويورك تايمز بود كه در سال 2002 به سبب پوشش خبري مسائل مربوط به تروريسم جهاني، برنده جايزه پوليتزر شدند. جايزه سال 2002 سازمان عفو بين الملل(جايزه جهاني روزنامه نگاري حقوق بشر) نيز به كريس هجز تعلق گرفت. هجز كه علاوه بر فرانسه، اسپانيولي و زبانهاي لاتيني به زبان عربي هم صحبت مي كند، حدود هفت سال به عنوان مسؤول دفتر خاورميانه اي روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز فعاليت كرده است. ديدگاههاي ضد جنگ كريس هجز و مخالفت او با حمله به عراق سبب شد روزنامه آمريكايي وال استريت ژورنال در سرمقاله اي مواضع او را به باد انتقاد گرفته و محكوم كند. دو هفته پس از سخنراني معروف جرج دبليو بوش - موسوم به «مأموريت تمام شد»- در مورد جنگ عراق، كريس هجز در مراسم آغاز سال تحصيلي كالج راكفورد حاضر شد و در نطقي جنجالي، سياستهاي آمريكا را در عراق زير سؤال برد. پس از اين سخنراني، نيويورك تايمز با اين توجيه كه «اظهاراتش، اعتماد عمومي را به روزنامه و بي طرفي آن متزلزل مي كند»، رسماً او را توبيخ كرد. اندكي بعد، كريس هجز از كار در نيويورك تايمز كناره گرفت تا وقتش را صرف تدريس در دانشگاه و تأليف كتاب كند.آنچه در ادامه مي خوانيد، بخشهايي از تازه ترين يادداشت «كريس هجز» است كه با عنوان «اعلام استقلال از اسرائيل» در مجله اينترنتي «تروث ديگ» منتشر شده و به بررسي پيوندهاي اسرائيل و ايالات متحده پرداخته است. *** اسرائيل بدون ايالات متحده احتمالاً وجود نخواهد داشت. هنگامي كه مصر با آموزش و پشتيباني اتحاد شوروي در جنگ اكتبر 1973 از كانال سوئز عبور كرد و سوريه بر فراز بلنديهاي جولان قامت افراشت، موجوديت اسرائيل به گونه خطرناكي در آستانه نابودي قرار گرفت. در گرماگرم اين رويارويي، هواپيماهاي ترابري غول پيكر آمريكا به كمك اسرائيل شتافتند. هواپيماهاي آمريكايي هر نيم ساعت يكبار بر زمين مي نشستند تا به ارتش از هم پاشيده اسرائيل كه بيشتر توان زرهي خود را از كف داده بود، خدمات بدهند. در طول مدتي كه جنگ ادامه داشت، كمكهاي نظامي ايالات متحده به اسرائيل از مرز 2/2 ميليارد دلار گذشت. مداخله آمريكا در اين درگيري از يك سو اعراب را به خشم آورد و از ديگر سو تحريم نفتي اوپك را به دنبال داشت كه خسارت اقتصادي قابل توجهي را براي غرب به ارمغان آورد. احتمالاً اين جنگ را بايد شگفت انگيزترين نمونه سامانه حمايتي بي وقفه ايالات متحده از حيات دولت يهود دانست. اسرائيل در نيمه شب 14 مي 1948 متولد شد و 11 دقيقه بعد، ايالات متحده آن را به رسميت شناخت. از آن زمان تاكنون، دو كشور ارتباط تنگاتنگي با يكديگر داشته اند. در ابتداي رابطه، واشنگتن نقش تعديل كننده اي را ايفا مي كرد. پس از اشغال غزه در سال 1956، رئيس جمهور آيزنهاور كه به خشم آمده بود، اسرائيل را وادار به عقب نشيني از اين منطقه كرد. هواپيماهاي جنگي اسرائيل در جريان جنگ 6 روزه كه در سال 1967 اتفاق افتاد، ناو آمريكايي «يو اس اس ليبرتي» را بمباران كردند. اين كشتي با پرچم ايالات متحده در 15 مايلي ساحل اسرائيل مستقر بود و ارتباطات تاكتيكي و استراتژيك طرفين جنگ را شنود مي كرد. در نتيجه حمله اسرائيل به اين ناو، 34 ملوان آمريكايي كشته و 171 نفر ديگر مجروح شدند. در پي اين تهاجم عمدي، دلبستگي واشنگتن به اسرائيل براي مدتي به سردي گراييد. با اين وجود ثابت شده كه تنشهايي از اين دست دوام چنداني نداشته است و لابي پيچيده و كاركشته اسرائيل در آمريكا كه از لحاظ مالي بخوبي پشتيباني مي شود و همواره در پي يك كاسه كردن سياست خاورميانه اي اسرائيل و آمريكا بوده، مسائل بوجود آمده را برطرف مي كند. پيوند با آمريكا، منافع بي شماري را براي اسرائيل به ارمغان آورده كه كمك مستقيم اقتصادي- نظامي ايالات متحده به ارزش 140 ميليارد دلار، مهمترين بخش آن محسوب مي شود. اسرائيل سالانه 3 ميليارد دلار كمك مستقيم مالي دريافت مي كند. اين رقم تقريباً 20 درصد بودجه مربوط به كمكهاي خارجي ايالات متحده را شامل مي شود. اعطاي كمكهاي خارجي ايالات متحده منوط به آن است كه دريافت كنندگان كمكها، خريدهاي نظامي خود را از شركتهايي آمريكايي انجام دهند با اين وجود، اسرائيل اجازه دارد حدود 25 درصد از پول دريافتي از آمريكا را صرف يارانه دادن به صنايع نظامي پرسود و رو به رشد خود كند. همچنين اسرائيل بر خلاف دولتهاي ديگر، از حسابرسي نحوه هزينه كردن كمكهاي مالي دريافتي معاف است و بدين ترتيب بودجه دولت اسرائيل معمولاً صرف ساخت شهركهاي يهودي نشين جديد مي شود تا از اين رهگذر اشغال سرزمين فلسطين توسط اسرائيل و ساخت ديوار امنيتي كه هزينه هر مايل آن يك ميليون دلار برآورد شده، با قوت و قدرت ادامه يابد. گذر پر پيچ و خم ديوار حائل از ميانه كرانه باختري، محله هاي دورافتاده و پراكنده اي را پديد مي آورد كه زيستگاه فلسطينيان فقير است. پيش بيني مي شود هنگامي كه كار ساخت ديوار حائل پايان يابد، آمد و شد به 40 درصد از سرزمين فلسطينيان غيرممكن شود. اين مسأله، بزرگترين زمين خواري اسرائيل از جنگ 1967 به اين سو خواهد بود. در اين ميان، ايالات متحده از يك سو رسماً با گسترش شهركهاي يهودي نشين و ديوار حائل مخالفت مي كند و از ديگر سو هزينه هاي چنين اقداماتي را تأمين مي كند! ايالات متحده علاوه بر اعطاي نزديك به 3 ميليارد دلار كمك اقتصادي به اسرائيل براي توسعه سيستمهاي تسليحاتي، زمينه دسترسي آن را به بخشي از حساسترين اندوخته هاي زرادخانه نظامي آمريكا - مانند بالگردهاي تهاجمي بلك هاك و جتهاي جنگنده اف - 16 - نيز فراهم آورده است. همچنين آمريكا اطلاعاتي را كه از همپيمانانش در ناتو دريغ مي كند، در اختيار اسرائيل گذاشته است. هنگامي كه اسرائيل از امضاي معاهده منع گسترش سلاحهاي هسته اي سر باز زد، ايالات متحده سكوت پيشه كرد تا اسرائيليها نخستين برنامه سلاحهاي هسته اي منطقه را تهيه و اجرا كنند. افول جايگاه سياست خارجي ايالات متحده - بويژه در دوران حكومت جرج دبليو بوش- باعث شده، راهبردهاي اين كشور در عرصه جهاني تا حد ضميمه سياست خارجي اسرائيل تنزل كند. ايالات متحده از سال 1982 تاكنون، 32 قطعنامه شوراي امنيت را كه در انتقاد از اسرائيل صادر شده، وتو كرده است. تعداد دفعاتي كه آمريكا به وتوي قطعنامه هاي سازمان ملل متوسل شده، از مجموع موارد وتوي ديگر اعضاي شوراي امنيت بيشتر است. ايالات متحده ادعا دارد، از شوراي امنيت و قطعنامه هاي آن پشتيباني مي كند اما از فشار آوردن براي اجراي قطعنامه هايي كه عليه اسرائيل صادر شده، رويگردان است؛ قطعنامه هايي كه اسرائيل را به عقب نشيني از سرزمينهاي اشغالي فرامي خواند. جانبداري بي شرمانه آمريكا از اسرائيل، خشم و تنفر اعراب را برانگيخته است. در اين راستا افراد اندكي را در خاورميانه مي توان يافت كه بين سياستهاي اسرائيل و آمريكا تفاوتي قائل باشند. با اين وصف، هنگامي كه مسلمانان از مسأله حمايت آمريكا از اسرائيل به عنوان نخستين دليل انزجارشان از ايالات متحده ياد مي كنند، بايد به حرفهاي آنها گوش فرا دهيم. پيامدهاي اين رابطه ناعادلانه و يكسويه در حال بازتاباندن آثار خود در جنگ مصيبت بار عراق، افزايش تنش با ايران، لبنان و نيز بحران انساني- سياسي در غزه است. سياست خاورميانه اي ايالات متحده كه تحت تأثير رابطه با اسرائيل نخ نما شده، مي تواند كابوس شعله ور شدن آتش درگيريهاي منطقه اي را با ابعادي اسفبار عينيت بخشد.بسياري از مقامات حوزه سياستگذاري و نيز وزارت خارجه ايالات متحده از مدتها پيش چنين وضعيتي را پيش بيني كرده بودند. گره زدن سرنوشت آمريكا به اسرائيل در خاورميانه مسأله اي است كه در ابتدا مورد قبول صاحبنظران سياست خارجي آمريكا - شخصيتهايي مانند ژنرال جرج مارشال، وزير خارجه رئيس جمهور هري ترومن- نبود و همه در مورد تبعات آن هشدار مي دادند، زيرا آنها مي دانستند هزينه اي كه بايد ايالات متحده در اين منطقه نفت خيز بپردازد، از بزرگترين خطاهاي استراتژيك آمريكا در دوران پس از جنگ است و البته حق با آنها بود؛ چنانكه اكنون در نتيجه اين تصميم، امنيت آمريكا و اسرائيل به مخاطره افتاده و زمينه براي بروز يك جنگ منطقه اي مهيا شده است. پيوندي كه هيچ توجيه ژئوپولتيكي ندارد، هنگامي معنا مي يابد كه از منظر بومي و داخلي به آن نگريسته شود. لابي اسرائيل تبديل به يك جريان قدرتمند در نظام سياسي آمريكا شده كه هيچ كانديداي دموكرات يا جمهوريخواهي را جرأت به چالش طلبيدن آن نيست. اين لابي موفق شد وزارت خارجه آمريكا را از آن گروه كارشناسان عرب كه موافق نظريه «وحدت منافع اسرائيل و آمريكا» نبودند، پاكسازي كند. حاميان اسرائيل، صدها ميليون دلار براي پشتيباني از آن گروه نامزدهاي انتخابات ايالات متحده كه دوستدار اسرائيل انگاشته مي شوند، هزينه كرده و كساني را كه از اين مسير منحرف شده اند بسختي مجازات كرده اند؛ چنانكه بوش پدر را با اين استدلال كه به اندازه كافي در دفاع از منافع اسرائيل جدي نبود، گوشمالي دادند و اين درسي شد براي بوش پسر كه اين مسأله را فراموش نكند. جرج دبليو بوش نخواست همانند پدرش، رئيس جمهور يك دوره اي باشد. سياستهاي خاورميانه اي ايالات متحده توسط كساني طراحي مي شود كه پيوندهاي نزديكي با لابي اسرائيل دارند. هر كس كه در صدد مقابله با مواضع خصمانه اسرائيل در اين خصوص برآيد، همانند وزير خارجه سابق كاولين پاول بي رحمانه سر جايش نشانده مي شود. اين پيوستگي و ارتباط در دوران حكومت كلينتون نيز توسط تيمي از كارشناسان خاورميانه متمايل به اسرائيل، وفادارانه پيگيري مي شد كه در ميان آنها چهره هايي مانند دنيس راس(هماهنگ كننده اسبق مسائل خاورميانه) و مارتين ايندايك(معاون سابق قدرتمندترين لابي اسرائيل در واشنگتن موسوم به آيپاك) جلب نظر مي كردند. افرادي مانند راس و ايندايك، حداقل ديدگاههاي متعادلي داشتند و تا جايي كه مخالفت اسرائيل برانگيخته نمي شد، با تشكيل يك دولت فلسطيني - اگر چه ناپايدار يا غيرممكن- موافق بودند. اما حكومت بوش به جناح راست افراطي لابي اسرائيل متوسل شد. اين شاخه از لابي اسرائيل، ذره اي با فلسطينيان سر آشتي ندارد و از سويي حتي يك كلمه انتقاد را به اسرائيل تحمل نمي كند و چهره هايي مانند اليوت آبرامس، جان بولتون، داگلاس فيث، لوئيس اسكوتر ليبي بدنام، ريچارد پرل، پل ولفوويتز و ديويد ورمسر نمايندگان اين جريان سياسي هستند.... به هر رو، حكومت كنوني آمريكا اشتباهات فاحش و مصيبت بار اسرائيل - از ساخت ديوار امنيتي در كرانه باختري، محاصره غزه و آغاز يك بحران انساني تا تهاجم ويرانگر و بمباران گسترده لبنان- را تأييد كرده است. در اين ميان، چند تحرك نه چندان جدي كاخ سفيد براي انتقاد از عمليات نظامي اسرائيل، تحت فشارهاي اسرائيل به عقب نشيني شتاب زده و تحقيرآميز دولت آمريكا از مواضعش منتهي شد. هنگامي كه نيروهاي نظامي اسرائيل در آوريل 2002 بار ديگر ساحل غربي را اشغال كردند، رئيس جمهور بوش از نخست وزير وقت اسرائيل(آريل شارون) خواست عمليات را متوقف و شروع به عقب نشيني كند. پس از يك هفته فشارهاي سنگين لابي اسرائيل و متحدان آن در كنگره(كه تقريباً همه نمايندگان كنگره را شامل مي شد!)، رئيس جمهور آمريكا از موضع خود عقب نشست و شارون را «مرد صلح» ناميد! بدين ترتيب يكي از لحظات تحقيرآميز تاريخ ايالات متحده رقم خورد و روشن شد كه كنترل آمريكا در دست چه كساني است.... آينده ايالات متحده آبستن حوادث شومي است، زيرا نه تنها اهداف سياست خارجي اسرائيل با منافع آمريكا همخوان و سازگار نيست بلكه به صورت جدي به آنها لطمه مي زند. رشد ستيزه جويي در خاورميانه، زمزمه حمله به برخي كشورهاي منطقه و نيز شكست طرح بزرگ آمريكا در عراق همگي فرصتهاي بي سابقه اي را براي رقباي ايالات متحده بوجود آورده اند. روشن شدن آتش درگيريهاي منطقه اي نه به سود اسرائيل است نه به نفع آمريكا، اما به نظر مي رسد كساني كه سكان كشتي دولت ايالات متحده را در دست دارند، عزم خود را جزم كرده اند كه آن را با سرعت مرگباري به صخره هاي پيش رويمان بكوبند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دقيقا موافقم اما اين رو هم بدانيد كه اسرائيل كافي است بر خلاف ميل آمريكا عمل كند سه سوت رفتني است موندم آمريكا به چه اميدي ميليارد ها دلار پول به اسرائيل ميدهد؟ يه نظريه است كه ميگويد آمريكا تنها به خاطر مسائل خاورميانه و دسترسي راحت از اسرائيل به كشورهاي منطقه است نظر شما چيست؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.