Recommended Posts

همان گونه كه در ايده هاي تئودور هرتزل از بنيانگذاران اوليه رژيم صهيونيستي به وضوح اشاره شده اين رژيم ماهيتاً و ذاتاً رژيمي گسترشگرا محسوب مي شود و در دستيابي به ايده هاي اصلي ، ريشه اي و بلند مدت خود دو استراتژي كلي را در دستور كار خود قرار داده است‌. استراتژي اول بر بسط و گسترش جغرافيايي و سرزميني بنا نهاده شده است. استراتژي دوم بر پايه اسرائيلي قوي تر از لحاظ نظامي ، فني و به ويژه اقتصادي بنا نهاده شده است از اين رو هدف پژوهش حاظر يافتن پاسخي به اين پرسش است كه اهداف و برنامه هاي حضور اسرائيل در عراق چيست ؟ تيساح رونتال فرمانده نيروي زميني ارتش اسرائيل در گفتگو با راديو تل آويو اشاره داشته است : از بين رفتن تهديدهاي عراق فرصت هايي را براي اسرائيل فراهم آورده كه بايد از آن بهره برداري كرد . اما فرصت هاي اسرائيل در عراق چيست ؟ برخي گروه هاي اسرائيلي خواهان تشكيل دولت اسرائيل بزرگ از نيل تا فرات هستند و رنگ آبي بالا و پايين پرچم دولتشان را نشانه اين امر مي دانند در همين راستا و پس از پايان جنگ در عراق خاخام نحيما ها هوري فتوا داده بودند كه عراق بخشي از اسرائيل بزرگ است و سربازان يهودي بايد به نشانه سپاسگزاري براي آزاد سازي اين سرزمينها نماز شكر بخوانند . واقعيت اين است كه اسرائيل به عراق به عنوان اسرائيل دوم نگاه مي كند و بر همين اساس است كه آژانس يهود معتقد به بازگشت 125 يهودي عراقي الاصل به عراق است اين يهوديان در اوايل دهه 50 عراق را به مقصد تل آويو ترك كرده اند لازم به ذكر است هم اكنون خانواده هاي يهودي مشهوري چون بن ساسون و بن نوح در صدد خريد زمين و خانه هاي مسكوني در بغداد هستند . اهداف رژيم اسرائيل در عراق پس از صدام اهداف رژيم اسرائيل در عراق پس از صدام را به دو دسته اهداف كوتاه مدت و بلند مدت مي توان تقسيم نمود هدف كوتاه مدت اين رژيم در عراق دامن زدن به وضعيت بي ثباتي و ناامني در عراق به منظور بهره بر داري از شرايط هرج و مرج گونه و فراهم آوردن زمينه هاي نفوذ ميان گروها و شخصيت هاي سياسي موثر در تحولات آينده عراق مي باشد از طرفي ديگر بي ثباتي و هرج و مرج در عراق افكار عمومي جهانيان را معطوف به تحولات عراق نموده و در نتيجه اسرائيل با آرامش بيشتري به اجراي برنامه هاي خود در فلسطين اشغالي خواهد پرداخت اهداف بلند مدت رژيم صهيونيستي در عراق شامل ابعاد سياسي ، اقتصادي و امنيتي است اهداف سياسي و امنيتي اسرائيل در عراق رهبران منطقه از بدو شكل گيري رژيم صهيونيستي ، اين رژيم را دولتي غير قانوني و اشغالگر دانسته و از هر گونه همكاري با اين رژيم سرباز زده اند از اين رو اسرائيل به عنوان كشوري تنها و منزوي در منطقه همواره به دنبال ايجاد جايگاهي مناسب در ميان كشورهاي عرب منطقه بوده است در صورتي كه رهبران اسرائيل موفق به تثبيت حضور و گسترش روابطشان با دولت جديد عراق گردند ، مي توانند ، تغييرات قابل توجهي نسبت به خود در افكار عمومي عراق و منطقه ايجاد نمايند از جمله اهداف رژيم اسرائيل حمايت از گروها و عناصر طرفدار اسرائيل و تلاش جهت حذف عناصر ضد اسرائيلي مي باشد براي نمونه ترور آيت ا... حكيم ، چرا كه اولاً وي از طرفداران اصلي جمهوري اسلامي ايران در عراق محسوب مي شد و با توجه به محبوبيتش ميان اكثريت بالاي 60 درصد شيعيان عراق ، امكان شكل گيري حكومتي ضد اسرائيلي نظير ايران در عراق وجود داشت . همسايگي عراق با 3 كشور ايران ، سوريه و تركيه كه تمامي آنها از مشكل مشترك اكراد بر خوردارند ، فرصت مناسبي را در اختيار رژيم صهيونيستي قرار داده تا با ايجاد روابط نزديك با كردها ، از آنها به عنوان اهرم فشاري عليه اين كشورها بهره برداري نمايد هم اكنون اسرائيل 200 كيلومتر از اراضي و زمينهاي منطقه اي كه از مرزهاي سوريه با شمال عراق آغاز شده و به مرزهاي اين كشور با ايران در شرق ختم مي شود را براي اسكان 150 هزار يهودي كرد خريداري نموده تا از آن طريق بر اختلافات ميان كشورها با تحريك كردها به نافرماني از حكومت مركزي دامن بزنند در حال حاظر رژيم اسرائيل در شمال عراق تحت پوشش نام هاي غير اسرائيلي و يا شركت هاي چند مليتي فعاليت مي كند و همچنين اسرائيل با بسيج گروه هاي طرفدار خود از جمله ( گروهك منافقين ) و دادن آموزش نظامي به آنها به منظور بهره برداري از آنها در راستاي اهداف خود گام بر مي دارد اين در حالي است كه مسئولين دولت عراق حضور اسرائيل در خاك عراق را تكذيب مي كنند هم اكنون اسرائيل چند پايگاه اطلاعاتي در مرزهاي عراق با سوريه و ايران تاسيس نموده تا از آن طريق روابط اين كشورها با يكديگر و حزب ا... را كنترل كند به نقل از روزنامه الحياط : دستگاه جاسوسي اسرائيل با همكاري نيروهاي آمريكاي در عراق در جزيره ام الرصاص در نزديكي شهر بصره به منظور رديابي اقدامات نظامي و امنيتي در عمق خاك ايران رادارهايي را نصب كرده است رادارها و دستگاه هاي نصب شده داراي سيستم بسيار پيشرفته اي هستند كه در 800 متري بندر خرمشهر بر روي دكل هايي به ارتفاع 50 متر نصب شده اند كه از طريق آنها مي توان تحركات نظامي و امنيتي ايران را با چشم غير مسلح ديد اين دستگاه ها همچنين مي توانند بي سيم و تلفن هاي همراه را در عمق 50 كيلو متري خاك ايران كنترل كنند بر اساس اعلام برخي گزارش ها بيش از 900 اسرائيلي در مناطق مختلفي از عراق حضور دارند كه اين افراد مزارع خوش آب وهوا و حاصلخيزي را به مساحت هاي 1200 تا 2000 هكتار به ويژه در كركوك و مناطق شمالي عراق خريداري كرده اند اين اقدام تا جايي گسترش يافت كه موجب افزايش قيمت زمين و ساختمان در عراق به ميزان دو تا سه برابر شده است هر چند مقامات اشغالگر آمريكا در عراق تمايلي براي سخن گفتن از حضور موساد در عراق ندارند اما افزايش ديوارهاي سيماني در اطراف مناطق خاصي از بغداد كه با ديوار حائل سيماني رژيم اسرائيل در سرزمين اشغالي فلسطين همزماني معنا داري پيدا كرده حكايت از وجود نقشه هاي جهت داري مي كند. عراق و نابساماني هاي آن امروز براي اسرائيل فرصت طلايي به شمار مي رود در اين ميان شركتهاي اسرائيلي مستقر در عراق دست به اقداماتي نظير قاچاق آثار باستاني آن به اسرائيل مي زنند . المستقبل در گزارش خود مي گويد كه موساد تمامي كتابهاي قديمي يهوديان در سازمان اطلاعات عراق را به اسرائيل انتقال داده است البيان در مورد ترور صدها دانشمند استاد و چهره هاي بر جسته عراقي مي نويسد اسرائيل سالها قبل از آمريكا خواسته بود كه اين افراد را دستگير كند تا خطر عراق بر طرف شود اما امروز و در سايه بحران امنيتي كه بر اين كشور سايه افكنده ترور اين افراد براي اسرائيل آسان تر شده است اهداف اقتصادي اسرائيل در عراق مقامات اسرائيلي تلاش گسترده اي را براي بر قراري مناسبات اقتصادي با عراق در پيش گرفته اند وزير دارايي اسرائيل از همان ابتداي اشغال عراق رسماً مجوز فعاليت شركت هاي اسرائيلي در عراق را صادر كرد نخستين هدف اقتصادي اسرائيل احياي خط لوله قديمي نفت موصل به حيفا پس از 56 سال است در حال حاظر 70 الي 100 شركت اسرائيلي در خاك عراق مشغول به فعاليت هستند كه برخي از اين شركتها به دليل حساسيتهاي موجود در ميان افكار عمومي نسبت به رژيم اشغالگر اسرائيل ، با نام هاي مستعار در عراق فعاليت مي كنند شركت دان كه در زمينه صادرات اتوبوس هاي قديمي به عراق فعاليت مي كند . شركت ربينتكس كه صادر كننده جليقه هاي ضد گلوله است . شركت شير نوينت حاسم كه صادرات درب هاي امنيتي به عراق را بر عهده دارد . شركت عيتس كارميل صادر كننده در و ساير توليدات چوبي مورد نياز در پست هاي مرزي است . شركت رنگسازي تمبور شركت تامي4 كه توليد كننده تجهيزات تصفيه آب است . شركت تمپو كه توليد كننده مشروبات الكلي است . شركت ترليدور توليد كننده سيم خاردار . شركت تنور گاز توليد كننده وسايل آشپز خانه . شركت اسرائيل ايريديوم توليد كننده و ارائه كننده خدمات و تجهيزات ماهوارهاي و ارتباطي . شركت ساكان توليد كننده وسايل الكترونيكي . شركت نان دان توليد كننده تجهيزات آبياري . شركت نفتي سونول در اواخر سال 2003 ميلادي كنفرانسي با عنوان عراق بازسازي يك ملت با حمايت انگليس در اردن برگزار شد كه 400 نفر از مسئولان سرمايه داران و صاحبان شركت هاي بزرگ عربي و خارجي حضور داشتند اين كنفرانس در حالي پايان يافت كه شركتهاي اسرائيلي بيش از 40 درصد قراردادهاي باز سازي عراق را به خود اختصاص دادند و شركتهاي عربي كمترين سهم را به دست آوردند از آنجا كه پروژه هاي زير بنايي و طولاني مدت ، خود نياز به عقد قرار دادهاي بلند مدتي خواهد داشت اين امر موجبات وابستگي عراق به شركت هاي اسرائيلي را فراهم مي سازد ، بلكه توجيهي مناسب براي حضور فعال تر و طولاني مدت اسرائيل در عراق نيز مي باشد اسرائيل در سپتامبر 2003 توانست 50 ميليون دلار كالا به عراق صادر كند كه شامل : توليدات كشاورزي – مواد غذايي كنسرو شده – نوشابه و مشروبات الكلي بوده كه توسط بازرگانان اردني به عنوان نماينده اسرائيل وارد عراق شده است چندي بعد وزارت بهداشت عراق مصرف آنها را به دليل فاسد بودن و انقضاي تاريخ مصرف ممنوع اعلام كرد همچنين صادرات مستقيم اسرائيل به عراق در سه ماه اول سال 2004 ارزشي معادل 2 ميليون دلار داشته است كه بخش اعظم آن بطور غير مستقيم از طريق مصر واردن انجام مي شود بعد از اشغال عراق توسط آمريكا و سقوط صدام رهبران اسرائيل اولين گام براي نفوذ در بدنه سياسي اجتماعي و اقتصادي خاورميانه را عراق دانستند و بخصوص آنكه نفت عراق مي توانست مهم ترين انگيزه براي آنان باشد ضرب المثل معروفي در ميان يهوديان وجود دارد كه مي گويد پس از سالها رنج و بدبختي در كشورهاي مختلف دنيا ، موسي يهود را به سرزميني هدايت كرد كه جز آن سرزمين ، تمامي مناطق اطراف داراي نفت هستند با توجه به اينكه وزير نفت عراق در اواخر بهار سال جاري ميلادي در تلويزيون اين كشور اعلام كرد كه بيشترين ذخاير نفتي جهان در كشور عراق واقع شده است عراق داراي 212 ميليارد بشكه نفت است ، اين كشور علاوه بر نفت داراي منابع متعدد از جمله اورانيوم كه در منطقه عكاشات و القايم اين كشور به دست مي آيد در حال حاظر اسرائيل در صدد راه اندازي خط لوله نفتي موصل – حيفا كه از زمان اشغال فلسطين متوقف شده بود مي باشد اين خط لوله 25 درصد هزينه هاي نفتي اسرائيل را كاهش مي دهد و باعث فعال شدن شهر بندري حيفا شده و آن را به رتردام خاورميانه تبديل مي كند از آنجا كه براي اسرائيل منابع نفتي در شمال عراق كركوك و موصل از اهميت فراواني بر خوردار است و بر همين اساس اين كشور از گذشته تلاش داشته تا رابطه بسيار نزديكي با كردهاي عراق بر قرار كند هم اكنون ارتباط گسترده اي ميان ماموران موساد و كردهاي عراق بر قرار است نقش اسرائيل در جنگ آمريكا و عراق آنچه مسلم است و كارشناسان جنگ عراق بر آن تاكيد دارند اينكه اسرائيل پيش از جنگ در حين جنگ و پس از جنگ در كنار آمريكا و انگليس به عنوان عامل موثر جنگ افروزي به منظور ازبين بردن يكي از تهديد هاي خود در منطقه مشاركت فعال داشتند رسانه ها اطلاعات بسياري در مورد نقش اسرائيل در طرح نقشه جنگ ارائه كردند در همان زمان بعد از شروع جنگ روشن شد كه 2000 نيروي يهودي از مرزهاي عراق گذشته و در كنار نيروهاي ائتلاف در جنگ مشاركت كرده اند در هفته سوم جنگ بود كه دو خاخام بزرگ اسرائيل از هم كيشان خود خواستند تا براي سلامتي سربازان ائتلاف در عراق نماز بخوانند و سفير آمريكا و انگليس در اين مراسم شركت كردند و تعداد زيادي از سربازان آمريكاي يهودي تبار در مقبره ذوالكفل نبي آخرين پيامبر يهود در شهر بابل عراق نماز به پا داشتند جنك به ظاهر آمريكايي و انگليسي با عراق در حالي آغاز شد كه فرماندهي كل عمليات جنگ را چهره خونسرد تامي فرانكس يهودي تبار آمريكايي بر عهد داشت هر چند مقامات اشغالگر آمريكا در عراق تمايلي براي سخن گفتن از حضور موساد در عراق ندارند اما افزايش ديوارهاي سيماني در اطراف مناطق خاصي از بغداد كه با ديوار حائل سيماني رژيم اسرائيل در سرزمين اشغالي فلسطين همزماني معنا داري پيدا كرده حكايت از وجود نقشه هاي جهت داري مي كند. منابع : كتاب خاورميانه - موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين الملل ابرار معاصر ايران سال 84

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آفتاب: معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا مدعی است که اعمال «تحریم‌های هدفمند» علیه ایران به‌خاطر برنامه هسته‌ای و موشکی‌اش باعث شده تا دولت‌ها و شرکت‌های خصوصی در کشورهای مختلف جهان ریسک عقد قراردادهای تجاری با تهران را بسیار بیش‌تر از گذشته مورد توجه قرار دهند. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی وزارت امور خارجه آمریکا، رابرت کیمیت که در انستیتوی مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن سخن می‌گفت با اشاره به فعالیت‌های وزارت خزانه‌داری آن کشور در افزایش کنترل‌های مربوط به اجرای مصوبات شورای امنیت از سوی شرکت‌های آمریکایی و غیرآمریکایی گفت: «صدور ضمانت‌نامه‌های اعتباری برای شرکت‌های ایرانی از سوی کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و ژاپن به شدت کاهش یافته‌است». وی این امر را ناشی از افزایش آگاهی نسبت به «ریسک تجارت با ایران» دانست. کیمیت در ادامه با ذکر اتهاماتی علیه کشورمان در اظهاراتی مداخله جویانه مدعی شد: «ما می‌خواهیم که این گروه از مردم هزینه سنگین افزایش انزوای ایران را درک کرده و لزوم تغییر رفتار از سوی دولت‌شان را متوجه شوند». معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در ادامه گفت: «کاری که ما انجام دادیم تشکیل یک ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده جهت اعمال فشارهای اقتصادی به افراد و سازمان‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای و موشکی ایران بود، برای رسیدن به چنین هدفی برگزاری مذاکرات مستمر و دقیق با سازمان‌های مالی بین‌المللی، وزرای اقتصاد و روسای بانک‌های مرکزی کشورها در دستور کار قرار گرفت. علاوه بر این گفتگوهای زیادی با بخش خصوصی کشورها و 40 بانک بزرگ بین‌المللی انجام دادیم». وی به این موضوع اشاره کرد که در اثر پیگیری این سیاست چند بانک بزرگ بین‌المللی نظیر UBS، HSBC، کردیت سوئیس و ... سطح همکاری‌های خود با ایران را به شدت کاهش داده‌اند. کیمیت با اشاره به این‌که تلاش‌های آمریکا باعث کاهش علاقه به سرمایه گذاری در صنایع استراتژیک ایران مانند نفت ‌و ‌گاز شده ‌است گفت: «هدف مشترک ما و متحدانمان تغییر رفتار حکومت ایران است و مطمئنا بهترین گزینه پیدا کردن راه‌حلی است که بیشترین میزان حمایت را در جامعه جهانی به همراه داشته و کمترین هزینه را تحمیل کند». گفتنی است طی ماه‌های اخیر تلاش مقامات ایالات متحده برای اعمال فشارهای اقتصادی بر کشورمان افزایش چشمگیری داشته و سیاستمداران آمریکایی از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در کنگره و سنا اقدام به ارائه طرح‌هایی برای تشدید تحریم‌ها علیه ایران نموده‌اند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آفتاب: همسر یک مامور سابق اف‌بی‌آی که ادعا می‌شود از اسفندماه گذشته تاکنون در ایران ناپدید‌ شده‌ است با ارسال نامه‌ای به محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور کشورمان خواستار اطلاع از وضعیت شوهرش و آزادی او شد. «کریستین لوینسون» همسر رابرت لوینسون مامور سابق پلیس فدرال آمریکا است که بهمن‌ماه گذشته برای انجام امور تجاری شخصی‌خود به ایران سفر کرده بود. به گزارش سی‌ان‌‌ان، خانم لوینسون روز چهارشنبه به وزارت امور خارجه ایالات متحده در واشنگتن رفت تا نامه‌ای را که برای محمود احمدی‌نژاد نوشته است به دیپلمات‌های آمریکایی تحویل دهد. قرار است این نامه از طریق سفارت سوئیس در تهران در اختیار مقامات ایرانی قرار گیرد. مامور سابق اف‌بی‌آی در ایران چه شد؟ [اینجا] ایران به دنبال مامور گمشده «اف‌بی‌آی» [اینجا] خانم لوینسون در یک گفتگوی اختصاصی با سی‌ان‌ان، انگیزه‌اش از نوشتن نامه برای رئیس‌جمهور کشورمان را اطلاع از وضعیت شوهرش عنوان کرد و گفت: «من متقاعد شده‌ام که همسرم همچنان در ایران است، آقای احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور آن کشور است و توان این را دارد که از وضعیت «باب» آگاه شده و او را به خانه برگرداند». خانم لوینسون در ادامه گفت که نامعلوم بودن وضعیت «باب» زندگی را برای وی و هفت فرزندشان تبدیل به یک «کابوس» کرده ‌است. وی گفت که مطمئن است سفر همسرش به ایران هیچ ربطی به شغل قبلی وی یعنی عضویت در واحد تجسس پلیس فدرال آمریکا نداشته ‌است: «من هیچ اطلاعی درباره انگیزه سفر باب به ایران ندارم ولی مطمئنم که این سفر صرفا به «دلایل کاری» انجام گرفته ‌است». آقای لوینسون مدیریت یک شرکت کوچک مشاوره تجاری را در آمریکا بر عهده داشته‌است. مقامات وزارت خارجه آمریکا ادعا می‌کنند رابرت لوینسون اسفندماه گذشته برای آخرین‌بار در جزیره کیش دیده شده است. به گفته آنها وی در کیش با یک آمریکایی مقیم ایران در یک هتل ملاقات کرده و به او گفته بود که قرار است روز بعد رهسپار دبی شود . از آن پس هیچ‌کس اطلاعی از وضعیت لوینسون در ایران ندارد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
‏5 شرط ایران برای مذاکره با آمریکا آفتاب: روزنامه فرامنطقه‌ای الحیات می‌گوید ایران شرط‌های خود برای مذاکره با ‏امریکا را اعلام کرده است. به باور تهران این ارضای شروط می‌تواندبه معنای ‏اثبات حسن نیت آمریکا برای مذاکره باشد.‏ الحیات که خبر خود را به گفته‌های «یک منبع آگاه ایرانی» مستند می‌خواند، ‏شروط 5گانه ایران را چنین ذکر کرده است:‏ ‏1- پنج دیپلمات ایرانی كه پیش از این توسط نظامیان آمریكایی از دفتر‏‎ ‎كنسولگری ایران در شهر اربیل كردستان عراق ربوده و به گروگان گرفته ‏شده‌بودند، آزاد شوند؛ ‏2- از منابع مالی بلوكه شده دولت ایران در بانك های‎ ‎آمریكایی رفع انسداد ‏شود؛ ‏3- حصول توافقی در مورد دیدار وزرای خارجه دو کشور با تاکید بر لزوم ‏بررسی تمامی موارد مورد اختلاف طرفین، با تاکید بر پرونده هسته‌ای، و عدم ‏اکتفا به موضوع عراق؛ 4- تضمین اجرایی شدن موارد مورد توافق از سوی آمریکا؛ ‏5- ایجاد زمینه برای رسیدن طرفین به توافق در مورد موضوعات منطقه ای از ‏جمله مسائل‎ ‎عراق،‌افغانستان، ‌لبنان و‌ فلسطین.‏ الحیات در ادامه گزارش خود به نقل از این مقام آگاه می‌نویسد: اگر آمریکایی‌ها ‏پاسخی مثبت به شروط ایران نداده و تنها خواهان مذاکره بر سر عراق باشند، ‏طبیعی است که دولت ایران تمایلی به مذاکره مستقیم نداشته و ترجیح بدهد برای ‏کمک به آرامش عراق دیدارهای دو جانبه صرفا در حد کارشناسان وزارت ‏خارجه دو طرف برگزار شده و تماسی در سطح بالاتر برقرار نگردد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصویر



آفتاب: گرچه دولتمردان رژیم نامشروع اسرائیل در اظهارات رسمی خود همواره تلاش می‌کنند از هرگونه اشاره به طرح‌های احتمالی این رژیم برای اقدام نظامی علیه برنامه هسته‌ای کشورمان پرهیز کنند اما اخبار و گزارش‌های جسته و گریخته‌ای که در مطبوعات و رسانه‌های غربی منتشر می‌شود برخی تحلیل‌گران را به این نتیجه رسانده است که تل‌آویو به احتمال قریب به یقین طرحی سری برای جلوگیری از آنچه «رسیدن ایران به نقطه بی‌بازگشت» خوانده می‌شود آماده کرده است.

این در حالی است که تهران به صراحت این نکته را روشن ساخته است که هرگونه تعرض به ایران بی‌درنگ با پاسخی قاطع و کوبنده روبرو خواهد شد. آنچه در پی می‌آید گزارشی است که دان ویلیامز خبرنگار رویترز در این‌باره نوشته‌ است. او در این گزارش از تمرین خلبان‌های اسرائیلی برای حمله به ایران خبر می‌دهد و از دیدگاه اغراق‌آمیز غربی‌ها به رژیم صهیونیستی، به بررسی این موضوع پرداخته است:

آنها بهترین‌های نیروی هوایی اسرائیل هستند، بهترین خلبان‌ها و بهترین هواپیماها، خلبان‌هایی که به نظر می‌‌رسد برای انجام ماموریت‌های عادی پروازی بیش‌از اندازه شجاع و ماهر باشند و هواپیماهایی که ایالات متحده آنها را منحصرا برای اسرائیل مدرن‌سازی کرده‌ است.

اکنون چند هفته است که سه اسکادران از شکاری‌بمب‌افکن های F-16 ارتش اسرائیل در حال تمرین برای انجام کاری هستند که فرماندهان نیروی هوایی آن را «ماموریت استراتژیک احتمالی» می‌نامند، یک اسم رمز برای رویارویی با دشمن قدرتمند اسرائیل یعنی ایران.

تحلیلگران نظامی غربی بر این باورند که از نگاه اسرائیلی‌ها حمله هوایی به تاسیسات اتمی ایران یک الزام است، اگر سایر ابزارها قادر به توقف برنامه هسته‌ای آن کشور نباشند. «ماموریت ایران» اگر قرار باشد که روزی انجام شود، توسط همین خلبان‌ها و همین هواپیماها صورت خواهد گرفت.

سرهنگ‌دوم «K» که فرماندهی یکی از این سه‌اسکادران را برعهده دارد می‌گوید: «ما کاملا آماده هستیم، در هر ساعتی از شبانه‌روز، برای انجام هر ماموریتی که دولت انجام آن را لازم بداند، ما حاضریم تا هر جا که بتوانیم برای انجام ماموریت پرواز کنیم».

اسرائیل طی سال های گذشته از افشای توانایی‌هایش برای انجام ماموریت‌های نظامی دوربرد خودداری کرده ‌است، شاید پرهیز از افزایش تنشهای منطقه‌ای و بازگذاشتن راه دیپلماسی جهت یافتن یک راه‌حل صلح‌آمیز پرونده هسته‌ای ایران انگیزه اصلی این رازداری بوده باشد، اما نبرد بی‌نتیجه تابستان گذشته با چریک‌های مورد حمایت ایران در لبنان فشار افکار عمومی را برای نشان دادن عزم دفاع از خود به فرماندهان نظامی کشور بیشتر کرده‌است.

ستوان دوم «G»، یک خلبان 23 ساله که به‌تازگی به این گروه ویژه پیوسته ‌است درباره تمرین‌های روزانه‌اش می‌گوید: «ما آن قدر تمرین می‌کنیم که انجام هر ماموریتی در مسافت‌های دور و یا نزدیک برای‌مان حالتی کاملا غریزی پیدا کند». به نظر می‌رسد وی به اندازه کافی نسبت به ماموریتی که ممکن است انجام دهد توجیه شده‌‌است: «ما برای ادامه داشتن حق زندگی در این کشور می جنگیم و انتخاب دیگری نیز نداریم، ما چاره‌ای جز این نداریم که هر آن‌چه می توانیم انجام دهیم».

اسرائیل تاکنون 102 فروند از شکاری‌بمب افکن‌های F-16 را از ایالات متحده خریداری کرده‌است، اقدامی که «بزرگ‌ترین معامله تسلیحاتی تاریخ» خوانده می‌شود. ممکن است برخی دیگر از متحدین سابق و کنونی آمریکا نیز به‌این هواپیما دسترسی پیدا کرده‌باشند، اما «لاکهید مارتین» کارخانه سازنده این هواپیماها در تگزاس نمونه‌های سفارشی و انحصاری آن را فقط برای اسرائیل تولید می کند.

متخصصان هواپیماهای جنگی معتقدند که F-16 از قابلیت‌های لازم برای انجام ماموریت‌های دشوار برخوردار است؛ مخزن‌های سوخت آیرودینامیک و حس‌گرهای بی‌نظیری که به خلبان قابلیت کنترل هواپیما را در حداکثر سرعت و در ارتفاع بسیار کم می‌دهد و این امکان یعنی اینکه هواپیما تا پیش از رسیدن به هدف از دید رادارهای زمینی مخفی بوده و با آتش دشمن مواجه نخواهد شد.

اولین نسل از F-16 های ارتش اسرائیل 26 سال قبل ماموریت ویران ساختن نیروگاه اتمی اوسیراک عراق را را با موفقیت به انجام رساندند و فرماندهان اسرائیلی ابراز اطمینان می‌کنند که F-16 های سفارشی آنان بهترین هواپیماهای جنگی موجود در خاورمیاتنه هستند.

کارشناسان نظامی غربی نگاهی بسیار تردید‌آمیز نسبت به توان اسرائیل برای وارد ساختن یک ضربه موثر به برنامه هسته‌ای ایران دارند، آنها معتقدند که تاسیسات اتمی ایران بسیار پراکنده و دور هستند و ایران نیز بهترین سلاح‌هایش را برای دفاع از آنان آماده‌کرده است. با این حال سرهنگ K می‌گوید نیروی هوایی اسرائیل برای بمباران اوسیراک از تاکتیک‌های منحصر به‌فردی استفاده کرد که غیر از خلبانان «گروه ویژه» هیچ‌کس درباره آن چیزی نمی‌داند

آفتاب

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]گزارش خبري -تحليلي فارس درباره درخواست مذاكره آمريكا از ايران [/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: قرار است به زودى هيأتى از سوى جمهورى اسلامى ايران راهى عراق شود تا با "رايان كروكر" سفير آمريكا در بغداد، درباره چگونگى بازگشت صلح و امنيت به اين كشور، مذاكراتى را انجام دهد. [/align]


به گزارش خبرگزاري فارس ، اين مذاكرات در حالى صورت خواهد پذيرفت كه مقامات عاليرتبه عراقي از جمله سيد عبدالعزيز حكيم، بارها با ارسال نامه‏هايي خطاب به مقامات كشورمان‏، از دولت ايران خواسته اند به وظيفه انسانى و دينى خود در كمك به مردم مظلوم عراق و بازگشت صلح و امنيت به اين كشور كمك نمايد.
مذاكره ايران و آمريكا درباره موضوع عراق ،علاوه بر دستاوردها و فرصت‏هايى كه براى مردم عراق و حتي جمهورى‏اسلامى ايران فراهم خواهد آورد، بدون ترديد همراه با پيامدها و بازتاب‏هاى ناگوارى هم در سطح منطقه و هم‏چنين افكار عمومى داخل كشور خواهد بود. بنا براين اگر قرار است در اين موقعيت حساس بر سرموضوعى حساس چون عراق مذاكره‏اى انجام شود، بايد مذاكراتى از موضع عزت، هدفمند، تاكتيكى، مقطعى و با برنامه‏اى مدون و از پيش تعريف شده باشد.

* مذاكره با آمريكا و فرصت‏هاى پيش رو

به اعتقاد برخي تحليل گران سياسي ، پيشنهاد اخير ايالات متحده آمريكا مبنى بر مذاكره با ايران را بايد از جنسى ديگر دانست چراكه اين بار آمريكايى‏ها برخلاف دوره‏هاى گذشته، پيشنهاد مذاكره را نه به خاطر عدول جمهورى‏اسلامى ايران از ارزش‏ها و آرمان‏هاى انقلابى‏اش، بلكه به اعتبار نفوذ معنوى و الهام‏بخش انقلاب‏اسلامى ايران در ميان مردم عراق، از مقامات كشورمان درخواست نموده‏اند. آن‏ها از مسؤولان‏نظام خواسته‏اند ديدگاه‏هاى خود را پيرامون چگونگى بازگشت امنيت و آرامش به ميان مردم‏عراق ارائه نمايند.

درخواست آمريكا براى مذاكره با ايران نشان مى‏دهد ايران يك واقعيت مسلم و انكار ناشدنى‏است. بنابراين معقولانه‏ترين مسير براى آمريكايى‏ها اين است كه از مسير تصادم با جمهورى‏اسلامى ايران خارج شوند. گرداب عراق به آمريكايى‏ها نشان داد قدرت، صرفاً از لوله تفنگ برنمى‏خيزد و كشورى كه بايد در منش و رفتار خود تغييرات اساسى دهد، ايالات متحده‏آمريكاست، نه ايران. اين تغيير رفتار را در مواضع منفعلانه و عجز و درخواست‏هاى آمريكابراى مذاكره با ايران مى‏توان مشاهده كرد.

اگر چه در موضوع گرگ و ميش بودن نسبت ايران و آمريكا هيچ تغييرى ايجاد نشده است اما در عين‏حال عامل سومى به بحث اضافه شده كه مى‏تواند كليت موضوع را تغيير داده و نوع مواجهه نيزتغيير يابد. اين عامل سوم در شرايط جديد، عجز و ناتوانى‏اى است كه گريبان آمريكايى‏ها راگرفته و آن‏ها را رها نمى‏كند. منطق وضعيت جديد حكم مى‏كند، چنان‏چه ميسر است و يا مى‏توان‏ شرايط جديدى را ايجاد كرد.
عليرغم شيطنت‏ها و دشمنى‏هاى 28 ساله مقامات كاخ سفيد با انقلاب اسلامى ايران، موضوع‏مذاكرات غيرمستقيم و حتى مستقيم در برهه‏هايى حساس از تاريخ انقلاب در دستور كار طرفين ‏قرار داشته است. در جريان سفر "مك فارلين" به تهران، مذاكرات ميان مقامات دو كشور با اشراف و نظارت‏مسؤولان عالى‏رتبه نظام انجام پذيرفت و در برهه‏اى كه احساس مى‏شد محتواى مذاكرات ممكن‏است مورد بهره‏بردارى صهيونيست‏ها قرار گيرد، با درايت حضرت امام خمينى(ره)، به آقاى‏رفسنجانى دستور داده شد، در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران، درخواست مذاكره آمريكا با ايران وپيام‏هاى آنان را افشا كند تا مورد سوءاستفاده رسانه‏هاى صهيونيستى قرار نگيرد.

هم‏چنين پس از واقعه 11 سپتامبر و حمله آمريكا به افغانستان و سپس بازسازى اين كشور،مذاكراتى چند جانبه ميان ايران و مقامات غربى و آمريكايى از جمله سفيران ايران و آمريكا در كابل انجام شد. در عرف ديپلماتيك، دو كشورِ در حال‏جنگ هم از مذاكره سر باز نمى‏زنند چنان‏كه در طول دوران جنگ تحميلى، سفارتخانه‏هاى ايران‏و عراق در پايتخت دو كشور فعال بودند.

از سوى ديگر، در عرف روابط بين‏الملل گفته مى‏شود، كشورها و دولت‏ها بايد "منافع دائم" خودرا تأمين نمايند و هيچ "دشمن دائمى" وجود ندارد. اگرچه در اين ميان، وضعيت مولود نامشروع‏غرب به نام رژيم اشغالگر قدس، استثناست؛ چرا كه جمهورى اسلامى ايران اين رژيم را دولت‏قانونى نمى‏داند كه بخواهد با آن مذاكره و رابطه‏اى داشته باشد.

در برهه حساس كنونى، پاسخ مثبت ايران به مذاكره با آمريكا در موضوع عراق كه با مطالعات ‏وسيع و گسترده‏اى توسط كارشناسان دستگاه ديپلماسى و كميته‏هاى مشورتى كشورمان همراه بوده است، فرصت‏ها و دستاوردهايى را براى جمهورى اسلامى‏ايران خواهد داشت چرا كه در سال‏هاى اخير، حجم بالايى از تبليغات رسانه‏هاى غربى به‏ويژه آمريكا معطوف اين‏قضيه بود كه نظام جمهورى اسلامى ايران را نظامى غيرمشروع و محور شرارت معرفى نمايند؛اما پيشنهاد اخير آمريكايى‏ها نشان داد تبليغات گذشته آنان، تنها رويكردى غيرواقع‏بينانه داشته‏است، چرا كه آنان پيشنهاد مذاكره با كشورى را داده‏اند كه مى‏خواهد علاوه بر تأمين امنيت وصلح در عراق، بخشى از مشكلات آمريكا در اين كشور را نيز حل نمايد.

به اعتقاد گروهي كارشناسان تلاش 4 ساله غرب براى انزواى بين‏المللى ايران در پرونده هسته‏اى، در ماه‏هاى پايانى سال85 تا حدودى به ثمر نشست و قطعنامه‏هاى شوراى امنيت نشان داد حتى كشورهايى نظير چين وروسيه هم تحت فشار آمريكا، ناچار به همراهى و همگامى با غرب هستند. به باور اين كارشناسان، پاسخ مثبت ايران به درخواست آمريكا، علاوه بر كاهش فشارهاى بين‏المللى بر ايران، باعث برهم‏خوردن آرايش بين‏المللى عليه فعاليت‏هاى هسته‏اى ايران خواهد شد.
واكنش كشورهايى همچون‏ژاپن، هند، چين، روسيه، انگليس، آلمان، فرانسه، ايتاليا و بسيارى ديگر از كشورهاى مؤثر درصحنه بين‏المللى به مذاكره ايران و آمريكا، گوياى اين واقعيت است كه ايران با در پيش گرفتن‏تاكتيكى موفق در عرصه ديپلماسى، آنان را به تكاپو وا داشته است كه بيش از پيش خود را به‏ايران نزديك نمايند تا مبادا آمريكايى‏ها گوى سبقت را از آنان بربايند. تأكيد صريح "توكيو" به‏سرمايه‏گذارى در "ميدان نفتى آزادگان" نشان داد كشورهايى چون ژاپن - كه از دوستان نزديك ‏آمريكا محسوب مى‏شود - به دوگانگى در گفتار و عمل آمريكايى‏ها هم اعتراض كرده و گفته‏اند،چرا آمريكايى‏ها ما را براى فسخ قراردادهاى اقتصادى با ايران تحت فشار مى‏گذارند اما از سوى‏ديگر خود براى مذاكره با ايران پيشقدم مى‏شوند؟! هم‏چنين كشورهايى همچون چين و روسيه و حتى اتحاديه اروپايى هم احساس كرده‏اند، اگرخود را به ايران نزديك نكنند، بازنده اصلى و نهايى خواهند بود.

از مزايايي كه موافقين مذاكره با امريكا براي اين اقدام ذكر مي كنند اين است كه، با توجه به فرصت به دست آمده، اين برهه زمانى بهترين وقت براى امتياز گرفتن ايران ازكشورهايى چون روسيه، چين و اتحاديه اروپايى است و بايد به آن‏ها گوشزد كرد ممكن است ‏همراهى و همگامى آنان با رفتارهاى سختگيرانه آمريكا، باعث اسارت آن‏ها در دامى گردد كه‏آمريكا براى‏شان پهن كرده است تا مانع نزديكى آنان به ايران شود و در عين حال فرصتى هم‏براى نزديكى آمريكا و توافق با جمهورى اسلامى ايران در مسائل منطقه‏اى حاصل مى‏شود.

ما در شرايطى با آمريكايى‏ها در بغداد مذاكره مى‏كنيم كه به اعتقاد دوست و دشمن، در يكى ازدوران‏هاى پرافتخار و پراقتدار خود به‏سر مى‏بريم. اما در آن سوى ميدان، آمريكايى‏هاسخت‏ترين و بحرانى‏ترين روزهاى خود را خصوصاً در منطقه خاورميانه - به‏ويژه عراق -مى‏گذرانند كه اين امر باعث شده، از موضع اقتدار با طرف مقابل سخن بگوئيم، موضعى كه يقيناًامتيازهاى فراوانى را مى‏تواند براى طرفى كه دست برتر را بر سر ميز مذاكره دارد، به همراه‏داشته باشد.

درخواست مذاكره آمريكا نشان داد برنده اصلى حمله آمريكا به عراق، جمهورى اسلامى ايران‏بوده است. امروز به اعتقاد تمامى تحليل‏گران سياسى، هيچ صلحى در خاورميانه به‏ويژه عراق‏بدون مشاركت ايران شكل نخواهد گرفت و امروز پس ازگذشت 50 ماه از حمله آمريكا به عراق،مقامات كاخ سفيد براى خروج از باتلاق عراق چاره‏اى جز دراز كردن دست نياز به سوى‏جمهورى اسلامى ايران ندارند.

از سوي ديگر ناامنى در عراق يقيناً به نفع جمهورى اسلامى ايران نخواهد بود. تجزيه عراق به سه بخش‏كردنشين، سنى‏نشين و شيعه‏نشين، امنيت ايران را سخت در معرض تهديد قرار داده و اين ‏سرزمين را به پايگاهى براى غرب به‏ويژه رژيم جعلى صهيونيستى، تبديل خواهد كرد. طرح"كردستان بزرگ"، يكى از رؤياهايى است كه سال‏ها اين رژيم در سر مى‏پروراند.بر اين اساس، بازگشت امنيت به عراق، به نوعى تأمين امنيت جمهورى اسلامى ايران نيزمحسوب مى‏شود.

تحويل و يا اخراج گروهك تروريست منافقين از عراق، مى‏تواند يكى از دستور كارهاى‏مذاكره ميان ايران و آمريكا باشد چرا كه گروهك نفاق، پرونده‏اى سياه در به خاك و خون كشيدن‏مردم ايران و عراق داشته است. يكى از راه‏هاى بازگشت صلح و امنيت به عراق، پاك شدن خاك‏عراق از اين جرثومه‏هاى فساد و ناامنى است.

از ديگر مزاياي مذاكره ايران و آمريكا به گمان موافقين مذاكره اين است كه، علاوه بر آرام كردن فضاى بين‏المللى، فضاى داخل كشور را نيز به‏سمت آرامش سوق خواهد داد؛ آرامشى كه امنيت سرمايه‏گذارى و رونق اقتصادى را به همراه‏خواهد داشت. اعلام مذاكره ايران و آمريكا به زخم زبان‏هاى برخى رقباي سياسى دولت هم پايان خواهد داد؛ آنهايى كه دولت احمدى‏نژاد را متهم به ‏جنگ‏طلبى و جنگ‏افروزى كرده و آن را دولتى فاقد نرمش و مصلحت‏سنجى معرفى مى‏نمايند.

* مذاكره ايران و آمريكا و مخاطرات پيشِ رو

مخالفان مذاكره با آمريكا معتقدند دولت آمريكا "شيطان بزرگ" و رابطه با اين كشور به منزله "رابطه گرگ و ميش" است. در حال حاضر هم هيچ نشانه‏اى مبنى بر خارج شدن آمريكا از خصيصه گرگ صفتى آن مشاهده‏نمى‏شود. اين كشور هم‏چنان درنده‏خو، متجاوز و غيرقابل اعتماد است. همه شواهد وقرائن موجود حاكى از آن است كه نه تنها آمريكا تغيير ماهيت نداده بلكه كينه‏توزى‏هايش عليه‏ايران و جهان اسلام، روز به روز شتاب بيشترى به خود گرفته است.

به عبارت ديگر، مذاكره، داراى ابزار و لوازمى است كه مهم‏ترين آن‏ها داشتن حسن‏نيت و صداقت‏در طرفين مذاكره است كه در اين فقره به نيكى مى‏دانيم كه آمريكا از هيچ صداقت و حسن نيتى‏برخوردار نمى‏باشد و فقط براى بهره‏گيرى و حل مشكلات خويش مى‏خواهد به صورت ابزارى‏از موضوع مذاكره بهره‏بردارى كند. در يك جمله بايد مذاكره ايران با آمريكا را در جهت حل‏مشكل آمريكا دانست، نه حل مشكل عراق!

به اعتقاد مخالفين مذاكره نبايد از نظر دور داشته باشيم كه درگيرى و چالش ايران و آمريكا، ماهوى است و از ماهيت‏طرفين درگيرى نشأت مى‏گيرد. ايران بر اسلام ناب محمدى(ص) كه ظلم‏ستيز است تكيه دارد وآمريكايى‏ها بر خوى استكبارى خود. بنابراين صحنه‏هاى درگيرى مى‏تواند تغيير كند اما اصل درگيرى پابرجا خواهد ماند مگر آن‏كه‏يكى از دو طرف، تغيير ماهيت دهند - يا ما خداى ناكرده از اسلام دست بكشيم و يا آمريكايى‏ها ازخوى استكبارى‏شان دست بكشند - از آنجا كه هيچ يك از اين دو در افق پيش رو ديده نمى‏شود، ساده‏انديشى است كه فكر كنيم مشكلات ما از اين راه‏ها حل مى‏شود.

شواهد و قرائن بسياري نشان مي دهد كه آمريكا مذاكره را فقط براى "مذاكره" مى‏خواهد نه‏براى حل و فصل مسائل عراق يا فيمابين. به تعبير ديگر، به محض آن‏كه ايران به مذاكره با آمريكا تن در دهد، در حقيقت خواسته آن‏ها بعد از 28 سال را برآورده ساخته است.

مخالفين مذاكره همچنين بر اين باور هستند كه مقاومت جمهورى اسلامى ايران در برابر زورگويى‏هاى آمريكا در 28 سال گذشته، موجب شده‏تا ايران به پرچمدار مبارزه با نظام سلطه جهانى تبديل شود و به عنوان يك الگوى موفق وكارآمد، پيش روى نهضت‏هاى آزادى‏خواه و استقلال‏طلب اسلامى قرار گيرد تا جايى كه اين‏نهضت‏ها ريشه خود را بر آمده از انقلاب اسلامى مى‏دانند. حتى استراتژيست‏هاى بزرگ‏آمريكايى هم به اين مسأله اشاره داشته و مى‏گويند، امروز انتفاضه فلسطين، حزب‏الله لبنان،رويكردهاى اسلام‏گرايان در الجزاير، اندونزى، تركيه و برخى نهضت‏هاى مؤثر در جهان اسلام،ناشى از تأثيرات الهام‏بخش انقلاب اسلامى ايران است. در واقع آمريكايى‏ها قصد دارند از طريق مذاكره با ايران، اين الگو را بشكنند؛ به اين معنا كه‏مذاكره را فقط براى مذاكره مى‏خواهند و از انجام و حتى شروع مذاكره قصد دارند توهم اين‏اقدامات را به نهضت‏هاى جهان اسلام القا كنند كه اگر جمهورى اسلامى ايران خاستگاه و عقبه‏استراتژيك و ايدئولوژيك شماست، اين ريشه و عقبه هم نهايتاً پس از 28 سال مقاومت، چاره‏اى‏جز نشستن در كنار آمريكا و مذاكره با آمريكا نديده است.

واقعيت اين است كه آمريكايي ها برخلاف تمامي قوانين بين المللي هنوز پنج ديپلمات دستگير شده ايراني را در اختيار دارند و مقارن با نشست شرم‏الشيخ و ادعاى آمريكا درباره علاقمندى به مذاكره، وزيرخارجه اين كشور در سناى آمريكا خواستار تصويب بودجه 109 ميليون دلارى براى‏تامين هزينه‏هاى حمايت از گروهك‏هاى برانداز در ايران مى‏شود و از طرف ديگر همين رژيم برتشديد فشارهاى اقتصادى از طريق ائتلاف (5+1) اصرار مى‏ورزد و از جانب سوم، ديك چنى‏معاون كينه توز رئيس جمهور آمريكا و از طراحان اصلى قشون كشى به عراق و افغانستان، ازعرشه ناو يو.اس.اس.استيتس، با لحنى تهديدآميز مى‏گويد: "حضور ناوهاى آمريكايى در خليج‏فارس، پيام روشنى براى دوستان و دشمنان ماست. ما اجازه نمى‏دهيم ايران به سلاح اتمى‏دسترسى پيدا كند و در اين مسير تمام گزينه‏ها را براى مقابله روى ميز داريم."

تحليل‏گران بسيارى مانند نشريه آمريكايى يو.اس.نيوز، به درستى تأكيد مى‏ورزند: "نه گزينه‏نظامى و نه فشار اقتصادى‏عليه ايران، هيچ يك نتيجه نداده و قابل دفاع نيست و به همين دليل‏دولت بوش، راهبرد فشار براى كشاندن تهران به ميز مذاكره را اتخاذ كرده است". ما چرا بايد در به هدف نشستن اين آخرين تير تركش كه اتفاقاً در تاريكى و نااميدى محض از چله‏كمان رها شده، كمك كنيم و سيبل را به نقطه‏اى هدايت كنيم كه تير به همان سو رها شده است؟!!
به عبارت ديگر آمريكا به مذاكره با ايران- فارغ از موضوع آن- به عنوان يك پروژه چند وجهى‏مى‏نگرد كه در صورت وقوع مى‏تواند نتايج خيره كننده بسيارى با خود به همراه آورد؛ آمريكاهم مى‏تواند خود را از مخمصه عراق بيرون بكشد، هم به دنيا اعلام كند كه فشار چند ساله به‏ايران هسته‏اى به نتيجه رسيد، و هم به افكار عمومى در ايران و جهان چنين وانمود كند كه ادعاى‏حرمت مذاكره با شيطان بزرگ، صرفاً جنگ زرگرى بود و به اصطلاح، هيچ اصل ايدئولوژيك‏ثابتى در عرصه سياست وجود ندارد.

مقاومت 28 ساله جمهورى اسلامى ايران در برابر باج‏خواهى و زورگويى آمريكا و متحدانش،ايران اسلامى را به پرچمدار مبارزه با سلطه جهانى و يك الگوى موفق براى حركت‏هاى‏آزادى‏خواهانه و استقلال‏طلبانه تبديل كرده است؛ به گونه‏اى كه امروز، نهضت‏هاى اسلامى درجهان اسلام، با الهام گرفتن از 28 سال ايستادگى و مقاومت ايران اسلامى، به حركت خود ادامه‏مى‏دهند و جمهورى اسلامى ايران را عقبه استراتژيك و نمونه موفق و پيشتاز براى جنبش‏هاى‏مقاومت مى‏دانند. شايد يكى از شگردهاى رسانه‏هاى آمريكا و غرب در طول اين مذاكرات آن‏باشد كه ايران نيز پس از 28 سال تسليم فشارهاى آمريكا شد.

با توجه به دلايل موافقين و مخالفين مذاكره با آمريكا در عراق و درباره عراق كه به درخواست مقامات عراقي انجام مي شود بايد گفت در اين مرحله نه بايد مانند گروهي از موافقين آنچنان ذوق زده و مشعوف با موضوع مذاكره روبرو شويم كه گويا تمام مشكلات ايران در گرو اين مذاكره است و نه موضوع مذاكره را براي هميشه منتفي بدانيم و بگوييم تا تغيير ماهيت امريكا كه نا ممكن است مذاركه انجام شدني نيست. در اين مرحله ضمن بدبيني و با احتياط و با حفظ اقتدار، عزت، استقلال و هويت ناب اسلامى مي توان اين مرحله را نيز امتحان كرد و حداقل اتمام حجت كرد به همه كساني كه خوش بينانه به امريكا نگاه مي كنند.اگر در اين‏موقعيت حساس و بر سر موضوعى همچون عراق قرار است مذاكره‏اى انجام شود، بايد مذاكراتى‏هدفمند، تاكتيكى، مقطعى و با برنامه‏اى مدون و از پيش تعريف شده باشد، چرا كه قرار است باگرگى مذاكره كرد كه لباس ميش بر تن كرده است!

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]استاد دانشگاه بينگمتون در گفتگو با فارس: بحران داخلي باعث تمايل واشنگتن براي مذاكره با ايران شده است [/align]


[align=center]تصویر[/align]


[align=center]خبرگزاري فارس: استاد علوم سياسي دانشگاه بينگمتون گفت:اكنون دولت آمريكا مايل به مذاكره با ايران درباره عراق است؛ زيرا اوضاع سياسي داخلي دولت بوش بحراني شده است. [/align]

« بنجامين او فوردهام» استاد علوم سياسي دانشگاه بينگمتون در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس در رابطه با تقاضاي آمريكا از ايران براي مذاكره درباره عراق اظهار داشت: اكنون دولت آمريكا مايل به مذاكره با ايران است زيرا اوضاع سياسي داخلي دولت بوش بحراني شده است.
وي يادآور شد: همان‌گونه كه مي‌دانيد دولت بوش همواره مواضع سختي در قبال ايران اتخاذ مي‌كرد؛ حتي در مسائلي كه دو كشور منافع مشتركي در آن داشتند.
فوردهام افزود: در ماه ژانويه گذشته گروه مطالعات عراق توصيه كرده بود كه به منظور حفظ همكاري آنان در عراق بايد با سوريه و ايران مذاكره كنند اما دولت بوش اين پيشنهاد را رد كرد. اين موضوعات اكنون تغيير كرده است، زيرا تصميم دولت آمريكا براي اعزام نيروهاي آمريكايي بيشتر به عراق نتايج كمي در بر داشت و نارضايتي‌هاي زيادي در آمريكا ايجاد كرده است. اكنون دولت آمريكا به دنبال راه ديگري براي نشان دادن اين پيشرفت است؛ حتي اگر اين راه، مذاكره با دولت ايران باشد.
استاد علوم سياسي دانشگاه بينگمتون در اين خصوص كه آمريكا و ايران چگونه از اين فرصت مي‌توانند براي رفع اختلافات خود استفاده كنند، يادآور شد: اگر ايران به نحو روشني بتواند به كاهش سطح خشونت‌ها در عراق كمك كند، در آن صورت بهبود گسترده در روابط با آمريكا محتمل است. اين بهبود روابط احتمالاً تا ژانويه 2009 كه دولت جديد قدرت را به دست خواهد گرفت، اتفاق نخواهد افتاد. دولت بوش از نظر سياسي آسيب‌ ديده و نامحبوب شده است و من ترديد دارم كه بتوانند تغيير جدي در سياستهاي خود ايجاد كنند. دولت جديد كه در آمريكا روي كار خواهد آمد- بدون توجه به اين كه رييس جمهور چه كسي باشد - به دنبال راهي براي خروج از عراق خواهد بود. يك پيشرفت عمده و مهم در روابط با ايران مي‌تواند بخشي از سياست جديد آنان باشد؛ به شرط آن كه دليل خوبي براي فكر كردن در اين خصوص وجود داشته باشد كه ايران مي‌تواند كمك‌هاي عيني و ملموس بكند.
استاد علوم سياسي دانشگاه بينگمتون در رابطه با نقش ايران به عنوان يك قدرت منطقه‌اي براي حل بحران عراق گفت: نقش ايران عمدتاً شامل ارتباطات آن با سياست شيعيان و چهره‌هاي مذهبي در عراق است. اگر ايران بتواند آنها را به پذيرش آشتي سياسي كه همچنين مورد حمايت جناح‌هاي عمده سني در عراق است، متقاعد سازد، مذاكره آتي براي پايان اين جنگ داخلي محتمل است. آمريكا براي مدت چندين سال است كه در تلاش براي يافتن چنين راه حل سياسي است و به صراحت شكست خورده است. اگر ايران بتواند اين كار را انجام دهد، پرستيژ آن در منطقه و جهان به شدت افزايش خواهد يافت.

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
«جوناتان هنيك»، مسئول‌ روابط عمومي سفارت آمريكا در باكو گفت: مذاكرات دوجانبه امنيتي كشورش و جمهوري آذربايجان در 18 تيرماه سال جاري در واشنگتن برگزار مي‌شود. به گزارش روز چهارشنبه منابع خبري باكو، هنيك افزود: در اين مذاكرات «متيو برايزا» معاون وزير امور خارجه آمريكا و ديگر مقامات امور امنيتي كشورش و هيات سياسي و امنيتي جمهوري آذربايجان به سرپرستي «آراز عظيم‌اف» معاون وزير امور خارجه اين كشور شركت خواهد داشت. پيشتر «ان درس» سفير آمريكا در باكو گفته بود، جمهوري آذربايجان و آمريكا مذاكرات مربوط به همكاري امنيتي دوجانبه را پس از هماهنگي لازم از سر مي‌گيرند. مذاكرات امنيتي جمهوري آذربايجان و آمريكا قرار بود در اوايل ماه جاري در واشنگتن صورت گيرد ولي دولت باكو در اعتراض به گزارش اخير وزارت امور خارجه آمريكا كه در آن منطقه قره‌باغ كوهستاني از فهرست مناطق اشغالي اين كشور حذف شده بود برنامه سفر هيات آذري براي شركت در اين مذاكرات را لغو كرد. هيأت‌ مذاكره‌كننده جمهوري آذربايجان متشكل از مقامات وزارتخانه‌هاي امور خارجه، دفاع، امنيت ملي، كشور، حوادث پيش‌بيني نشده و نيروي مرزباني اين كشور خواهد بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ستاره رو به اوج بيش از پنج سال پس از اعلام طرح دولت بوش براي تغيير خاورميانه، اين منطقه به واقع بسيار متفاوت‌تر شده است. ماجراجويي‌هاي ناكام مانده واشنگتن در عراق، متزلزل شدن قدرت اسرائيل در لبنان،‌ خيزش شيعياني كه مدتها در حاشيه بوده‌اند و اوج گرفتن احزاب اسلامي، خاورميانه را به ورطه بي‌نظمي رانده است اما در ميان اين هرج‌ومرج، مي‌‌توان مهره‌اي را به نام ايران ديد. رژيم حاکم بر ایران نه تنها از حمله سخت آمريكا سالم به در آمد، بلكه اين امر را پايه‌اي براي تضمين نفوذ خود در منطقه کرد: ايران هم‌اكنون در مركز همه مشكلات عمده خاورميانه قرار دارد از جنگ‌هاي داخلي عراق و لبنان گرفته تا چالش‌هاي امنيتي خليج فارس و سخت است كه گمان كنيم اين مشكلات بدون همكاري ايران برطرف شود. در عين حال، قدرت تهران هم به طور مداوم با برنامه اتمي آنها در حال تثبيت است كه به رغم اعتراض‌هاي پي‌درپي جامعه بين‌المللي، بي‌وقفه در حال پيشرفت است. از زمان وقوع انقلاب در ايران و سقوط رژيم شاه در سال ،1979 آمريكا مجموعه‌اي از سياست‌‌هاي پراكنده و پريشان را عليه تهران در پيش گرفت. اين سياست‌ها در مقاطع گوناگون، حتي با تهديد به اقدامات نظامي، سعي در سرنگوني رژيم داشت و در ديگر جوانب هم سياست مبتني بر مذاكره درباره طیف بسيار محدودی از مشکلات بود؛ ولي به طور كلی، هدفگيري این سیاستها در راستاي محدود كردن نفوذ ايران در منطقه بود، اما هيچ كدام از اين سياست‌ها و به ويژه سياست مهار مؤثر واقع نشد؛ سياستي كه هنوز هم گزينه مورد نظر در بحث ايران است. اگر آمريكا اميدوار است ايران را رام كند، بايد استراتژي خود را از پايه مورد بازبيني قرار دهد. جمهوري اسلامي به اين زودي نمي‌تواند فرار كند و تأثير رو به افزايش آنان در منطقه قابل محدود كردن نيست. واشنگتن بايد به شدت از گزينه اقدام نظامي، مذاكره مشروط و سياست مهار دوری كند تا بتواند با سياستي جديد، بيشتر به ايران نزديك شود. آنها بايد به ويژه به عمل‌گرايان تهراني، شانس ازسرگيري روابط اقتصادي و ديپلماتيك را بدهند. با ارايه ديدگاه روابط جديد با آمريكا، عمل‌گرايان در وضعيتي قرار مي‌گيرند كه مي‌‌توانند راديكال‌ها را در تهران به حاشيه برده و تلاش كنند كفه ترازوي قدرت را به سود خود سنگين كنند. واشنگتن هرچه زودتر اين واقعيت را بپذيرد و روابطش را با مهم‌ترين دشمن خود در خاورميانه عادي كند، بهتر است. گزينه خوب وجود ندارد پرزيدنت بوش در زمان سخن گفتن از ايران، معمولا تأكيد دارد كه «همه گزينه‌ها روي ميز باقي است» كه اشاره‌اي ناخوشايند به احتمال استفاده از زور عليه تهران از سوي واشنگتن در صورت شكست خوردن همه راه‌هاي ديگر است. اين تهديد اين واقعيت كه آمريكا هيچ گزينه نظامي واقع‌گرايانه‌اي عليه ايران ندارد را زير سايه خود مي‌برد. ايران براي حمايت از تجهيرات هسته‌ايش از حمله احتمالي آمريكا، آنها را در تمام كشور پراكنده كرده و تجهيزات خود را به اعماق زمين برده است؛ بنابراين، هرگونه حمله آمريكا بايد نخست چالش‌هاي اطلاعاتي (نحوه پيدا كردن اين سايت‌ها) و لجستيكي (نحوه هدف قرار دادن اين سايت‌ها) را از سر راه بردارد (همان‌‌گونه هم كه بحران عراق نشان داد، اطلاعات آمريكا هميشه آنگونه كه بايد قابل اعتماد نيست) و حتي يك حمله نظامي موفق به ايران، نقطه پاياني تمايلات ملاها براي دستیابی به انرژي هسته‌اي نخواهد بود و تنها باعث تحريك آنان به بازسازي تجهيزات تخريب‌شده مي‌شود كه اين بار با توجه كمتري به تعهدات بین المللی و معاهداتی ايران خواهد بود. اما مذاكرات مشروط مانند پيشنهاد «كاندوليزا رايس» چه؟ در مي 2006، رايس به نظر گام بزرگي به جلو برداشت؛ او اعلام كرد: در صورتي كه ايران، فعاليت‌هاي غني‌سازي اورانيوم خود را متوقف كند، آمريكا حاضر است در مذاكرات چندجانبه همراه با ايران حضور يابد، اما اين سياست، تنها محاسبه نادرستي از اختلافات بين آمريكا و ايران بود كه مسئله را تنها يك خلع سلاح ساده نشان مي‌داد. درواقع، تفاوت‌هاي سياسي و استراتژيك بين اين دو كشور، بسيار عميق‌تر بوده و نيازمند كاري بسيار كارشناسانه‌تر و پيچيده‌تر است. با توجه به اين واقعيت‌ها، بسياري از سياستمداران آمريكايي به سمت يك گزينه واقع‌گرايانه‌تر گام برداشته‌اند:«سیاست مهار». اميد آنان به اين است كه فشارهاي سيستماتيك ديپلماتيك و تحريمات اقتصادي، باعث خواهد شد تا طرح‌هاي شرورانه ايران در كوتاه‌مدت خنثي شده و سرانجام منجر به يك دولت جديد و دمكراتيزه‌تر در ايران شود كه در راستاي با منافع آمريكا نيز باشد. ايده مهار ايران، ايده جديدي نيست، بلكه از زمان به قدرت رسيدن جمهوري اسلامي، سياست ناپيدا و غيررسمي آمريكا بوده است كه در واشنگتن هم مورد حمايت است. اما هم‌اكنون اين پرسش‌هاي اساسي بايد پاسخ داده شود: آيا كشوري كه نفوذش را با ابزارهاي غيرمستقيم مانند حمايت از تروريسم، حمايت مالي از گروهك‌ها و همكاري با احزاب شيعه خارجي پيش مي‌برد قابل مهار است و آيا ديگر كشورهاي منطقه، مايل هستند در انزواي ايران به آمريكا كمك كنند؟ اگر واشنگتن ديدگاهي واقع‌گرايانه داشته باشد، متوجه خواهد شد كه پاسخ به اين پرسش‌ها منفي است، اما سياست آمريكا در مورد تهران، مدتهاست با بدبيني فزاينده‌اي همراه است. در روزهاي متعاقب انقلاب 1979 خيزش اسلام‌محور ايرانيان، جنبه‌اي گسترده و پر عظمت به خود گرفت. هسته روحانيون حاكم بر اين كشور، مرزهاي ايران را يادگار گذشته‌اي پرافتخار خوانده و قصد داشتند انقلاب خود را به فراتر از اين مرزها برسانند. اما روند حاكم بر منطقه، به گونه‌اي پيش رفت كه سير وقايع و اهداف ملاها را به گونه‌اي ديگر رقم زد و بسياري از روياهاي انقلابي آنان در گرداب جنگ با عراق غرق شد. اين جنگ پرهزينه، باعث شد تا آنان متوجه محدوديت‌هاي قدرت خود و غيرعملي بودن جاه‌طلبي‌هاي خويش شوند. تهران باز هم بر لحن جهاني بودن انقلاب خود تأكيد كرد، اما سياست خارجي آنها كمي عمل‌گرايانه‌‌تر شد. هنوز هم تصور ايران در اذهان آمريكاييان به عنوان يك نيروي برهم‌زننده ثبات، نقش بسته است و حتي توقف روند اين تفكرات در ايران از مدتها پيش و اين‌كه هم‌اكنون ایران به قدرتي متوسط در منطقه تبديل شده‌ كه به دنبال تسلط بر منطقه است، باعث از بین رفتن این تصور نشده است؛ سياست مهار از مدتها پيش و زماني كه ايران، ديگر خود را كشوري صرفا انقلابي نمي‌دانست، منقضي شد. در واقع سياست مهار هيچ گاه مؤثر نبوده و در آينده نيز شانس چنداني براي موفقيت ندارد. شكست‌هاي اين سياست در گزارش‌هاي اخير وزارت امور خارجه آمريكا كاملا روشن و مستند است. تحريم‌ها و ديگر اشكال فشارهاي آمريكا، باعث توقف سوءرفتار ايراني‌ها نشده است. دولت بوش نيز گام‌هايي را برداشته است كه اين سياست را ناكارآمدتر كرده. تجاوز اشتباه آمريكا به عراق مبنی بر اطلاعاتی نادرست، باعث همدردي احزاب شيعه منطقه با تهران و قدرت گرفتن آنها شد. مدتها پيش، زماني كه يك دولت سني مذهب قدرتمند حاكم بر عراق بود اين كشور مي‌توانست وزنه تعادلي براي قدرت شيعيان ايران باشد. دو حزب برتر شيعه عراق؛ يعني حزب‌الدعوه و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، روابط نزديكي با تهران دارند كه البته به اين معني نيست كه رهبران جديد عراق حاضرند منافع خود را به خاطر ايران به خطر بيندازند، اما ممكن است به خواست واشنگتن براي اقدام عليه ايران تن در ندهند. هيچ كشور ديگري در خاورميانه، موقعيت كنوني ايران را ندارد. سنت قديمي خريد امتياز از امپراتوري بريتانيا و پس از آن آمريكا، باعث شده كه شيخ‌نشين‌هاي عرب خليج فارس در برابر همسايه فارس خود، به سطحي از وابستگي برسند. اما اقدامات متهورانه آمريكا و ناتواني آنان در آرام كردن عراق، باعث تزلزل اعتماد منطقه نسبت به توانايي‌هاي این کشور شده است. گستردگي احساسات ضدآمريكايي نيز همكاري دولت‌هاي منطقه با واشنگتن را براي مستقر كردن نيروهايشان در خاك اين كشورها سخت‌تر كرده است. آمريكا مي‌تواند روي آب يا در پايگاه‌‌هاي مطمئنی مانند كويت، مستقر شود، اما حضور گسترده آنها در منطقه، ناممكن است. هم‌اكنون بسياري از كشورهاي منطقه، اعتماد بيشتري به انگيزه‌هاي ايران پيدا كرده‌اند تا طرح‌هاي آمريكا كه منشأ بي‌ثباتي شده است. با افزايش قدرت ايران، شيخ‌نشين‌‌هاي منطقه ترجيح مي‌دهند به جاي مقابله با ايران، با اين كشور همكاري كنند. جامعه بين‌الملل نيز به نظر ديدگاه متفاوتي نسبت به ايران پيدا كرده است. سال گذشته، آمريكا در چند مقطع، موفقيت‌هايي به دست آورد كه قطعنامه‌هاي سازمان ملل عليه ايران در مورد توقف غني‌سازي نمونه‌هايي از آن است اما به رغم چنين حركات نماديني، قدرت‌هاي بزرگ چندان مايل به اعمال تحريم‌‌هاي سخت بر جمهوري اسلامي نيستند. اين روند به دليل محافظه‌كاري فرانسوي‌ها و يا بي‌مرامي روس‌ها نيست، بلكه علت آن، توافق نداشتن متحدان واشنگتن بر اين مسئله است كه ايران يك تهديد عمده و اضطراري به شمار مي‌رود. در زمان جنگ سرد، آمريكا موفق شد حمايت بسياري از كشورهاي اروپايي را به دست آورد و دليل آن، نگراني بسياري از كشورهاي اروپايي درست مانند آمريكا، از اتحاد شوروي بود. اما امروزه و در مورد ايران اين‌گونه نيست. به استثناي اسرائيل، عده كمي از دوستان ايالات متحده به نظر نگران اين جريان هستند. واقعه‌اي كه بايد به خاطر داشته باشيم رهبران آمريكا براي دستيابي به یک سياست خارجي هوشمندانه‌تر، در گام نخست بايد برخي واقعيات تلخ (مانند ظهور ايران به عنوان يك قدرت منطقه‌اي و دوام رژيم حاكم بر اين كشور) را بپذيرند، و سپس به فكر تطبيق با آن باشند. به رغم لحن تنش‌زا و ادعاهاي پر تب و تاب ایران، جمهوري اسلامي، آلمان نازي نيست، بلكه يك قدرت مصلحت‌بين است كه به دنبال تسلط بي‌درنگ بر همسايگان خود بدون توسل به جنگ است. با توجه به قدرت رو به افزايش ايران آمريكا بايد با هدف ايجاد قالب و چهارچوبي براي قاعده مند کردن نفوذ ايران و ابراز تمايل به همزيستي با ايران در عين محدود كردن زياده‌روي‌هاي این کشور، وارد مذاكره با ايران شود و به عبارت ديگر، واشنگتن بايد پذيراي سياست تنش‌زدايي باشد. آمريكا تجربه تقابل با قدرت‌هاي سركش را دارد. در اواخر دهه 1960 كه حضور آمريكا در آسيا در حال كمرنگ شدن بود، چين در امور كشور همسايه خود شروع به دخالت كرد. واكنش «ريچارد نيكسون»، رئيس‌جمهور وقت آمريكا و «هنري كسينجر»، مشاور امنيت ملي او، انکار واقعيت قدرت چين نبود. آنان مذاكره با پكن را آغاز كردند و به زودي موفق به جلب كمك چيني‌ها در پايان دادن به جنگ ويتنام و ايجاد ثبات در آسياي شرقي شدند. در موردي ديگر، سياست تنش‌زدايي دولت نيكسون در برابر اتحاد شوروي نيز، نه تنها در رفع درگيري‌ها و اختلافات مؤثر بود، بلكه باعث شد تا دو كشور در مورد مسئله حياتي كنترل تسليحات نيز همكاري كنند. كاملا مشخص نيست كه آيا ايران هم مي‌تواند مانند چين و شوروي، شريكي متمايل به مذاكره باشد يا خير! پيشرفت‌هاي اخير در خاورميانه و درگيري‌هاي داخلي ايران، باعث شده است كه اين كشور بر سر تقاطعي حساس قرار بگيرد. ظهور آنها به عنوان قدرتمندترين كشور در خليج فارس، به اين معناست كه ممكن است تهران، سرانجام روابط خود را با «اسطوره دشمني‌ اش» تغيير دهد و به سمت همزيستي يا تقابل حركت كند. با توجه به سوابق تلاش‌هاي پيشين براي مذاكره با واشنگتن، دولت ايران به انجام مذاكرات پيشرفته درباره يك مسئله خاص متمايل است. آنها در تازه‌ترين واكنش خود به پيشنهاد مشترك آمريكا و اتحاديه اروپا در تابستان گذشته، بر آمادگي خود براي همكاري بلندمدت در زمينه امنيتي اقتصادي، سياسي و انرژي با هدف دستيابي به امنيتي پايدار و ثبات طولاني‌مدت بازار انرژي تأكيد كردند و همچنين بر اين باورند كه براي حل بحران كنوني به روشي قابل قبول هيچ راهي وجود ندارد، مگر اين‌كه ريشه مسائلي كه باعث شده طرفين به موقعيت پيچيده كنوني برسند شناخته و برداشته شود. گذر از اين وضعيت پيچيده، نيازمند توجه بيشتر واشنگتن به تغييرات اخير در تهران است. نياز ايران به در پيش گرفتن سياست خارجي تعديل‌شده‌اي مطابق با تغييرات خاورميانه، دسته‌بندي‌هاي دايمي رژيم و مهم‌تر از همه برخاستن نسل جديدي از رهبران در تهران، باعث ايجاد بحث‌هاي بسياري در داخل رژيم شده است. اگر آمريكا از كارت‌هايي كه در اختيار دارد، درست استفاده كند، مي‌‌تواند داور مطلق آن دسته‌بندي‌ها و اختلافات باشد. غربي‌ها سياست داخلي ايران را رقابت بين تندروها و اصولگرايان مي‌دانند. وجود جريان‌هايي به رهبري هاشمي رفسنجاني، رئيس‌جمهور اسبق ايران، [آيت‌الله] علي خامنه‌اي، رهبر ايران در كنار بعضي جرقه‌ها و نهضت اصلاحات، مدتهاست خارجي‌ها را به سوق دادن سياست ايران به سمت دمكراتيزه شدن اميدوار كرده است. اما اين ناظران، متوجه نشده‌اند كه الگوي قديمي ليبرال در برابر محافظه‌كار، ديگر منسوخ شده است. رژيم ايران تحت تأثير گروه‌هاي احياشده محافظه‌كاران جوان در روند گذار است. ريش‌سفيدان انقلاب، هنوز هم قدرت نهايي را در دست دارند، اما به تدريج در حال واكنش نشان دادن به ابداعات شاگردان بي‌حرف و حديث خود هستند. در تهران، ديگر خط بارزي بين چپ و راست به چشم نمي‌خورد، بلكه امروزه اين خط بين جوانان و پيران به چشم مي‌خورد و همچنين ميان جوانان راستگرای جديد. آنان برخلاف اسلاف خود در دهه 1980، پادشاهي‌هاي خليج فارس و رژيم‌هاي عرب (مصر و اردن) را محكوم نكرده و آنان را تهديد به سقوط نمي‌كنند. آنها بيشتر نگران روابط خارجي اين كشورها هستند تا ساختار داخلي آنها و همچنين از صدور انقلاب ايراني خود به مناطق مساعدي مانند عراق خودداري كرده‌‌اند. مقامات ايراني ترجيح داده‌اند به جاي مخالفت با اقدامات روحانيون و سياستمداران ارشد شيعه عراق، بر مسائل عملي‌تري تمركز كنند. هرچند آنان خواهان همسايه‌اي هم‌فكر و همگام هستند ولی در ديدن سرسپردگي شيعيان عراق به احكام صادره از تهران نيز اشتباهي نكرده‌اند. آنان به حمايت از احزاب شيعه عراق ادامه مي‌دهند، اما نه به اين خاطر كه يك تشكل دست‌نشانده را براي خود در آنجا به وجود آورند، بلكه به اين دليل كه از ظهور يك رژيم سني متخاصم ديگر جلوگيري كنند. روند كنوني به اين معني نيست كه راست‌هاي جديد به دنبال تغييرات مفيد در روابط بين‌المللي ايران نيستند، بلكه در اين روزها، بحث حاكم بر تهران، نحوه تحكيم حوزه نفوذ رژيم و بهترين راه براي ايجاد وضعيتي براي ظهور يك ابرقدرت منطقه‌اي است. سقوط طالبان افغانستان و صدام حسين و تجاوز آمريكا به عراق، باعث شده تا مرتجعين تازه‌وارد ايران، شانس بي‌سابقه‌اي را براي تقويت كشورشان ببينند؛ ايران هم‌اكنون خود را قدرت غيرقابل‌چشم‌پوشي خاورميانه مي‌داند. ادامه دارد... نویسنده: «ری تکی»، عضو شوراي روابط خارجي آمريكا و نويسنده كتاب «ايران پنهان: تناقض و قدرت در جمهوري اسلامي» مترجم: فراز شهلایی منبع: Foreign Affairs

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص امکان تداوم گفتگوی ایران و آمریکا گفت : اگر آمریکا حسن نیت نشان دهد و قصد تحمیل اهداف سلطه گرانه خود را نداشته باشد، می توان به تداوم گفتگوها امیدوار بود. به گزارش خبرگزاری مهر، هاشمی رفسنجانی در گفتگو با شبکه تلویزیونی العربیه با تاکید بر مشترکات فراوان دینی، اجتماعی و تاریخی ایران و کشورهای عربی، به خصوص در حوزه خلیج فارس گفت: قدرت های استعماری بر اساس سیاست قدیمی "فرق تسد" در صدد ایجاد اختلاف بین کشورهای اسلامی می باشند، در حالی که به نفع همه ماست که با هم همکاری داشته باشیم. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اختلافات جزئی را طبیعت فرق و مذاهب دانست و گفت: بر اساس تعالیم متعالی قرآن که مسلمانان را امت واحد می داند، باید با تکیه بر مشترکات فراوان، نگذاریم دشمنان در شعله ور کردن آتش اختلافات موفق شوند. وی با تشریح سیاست های ایران در دفاع از اهل سنت گفت: حمایت های تاریخی ایران از مسلمانان فلسطین، بوسنی و هرزگوین، عراق و لبنان نشان می دهد که اعتلای مسلمانان سیاست راهبردی ایران می باشد. رفسنجانی با اشاره به تلاش استکبار در جهت خلق گروههای متعصب اسلامی برای مخدوش جلوه دادن چهره اسلام در جهان و مقابله با انقلاب اسلامی گفت: اگر چه افراطی گری هیچ جایگاهی در اسلام ندارد، ولی همین گروههای متعصب هم پس از شکل گیری متوجه شدند که نمی توانند به نام اسلام با استکباریون سازگاری داشته باشند و شاید هدف استکبار در خلق این گونه گروهها، برای توجیه حضور در منطقه باشد. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از این گفتگو به بیان دستاوردهای انقلاب اسلامی در طول 28 سال گذشته پرداخت و گفت: بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی احیای استقلال و آزادی و ایجاد جمهوری اسلامی به جای سلطنت استبدادی ایرانیان بود که رژیم گذشته با اعمال نفوذ غرب ، همه تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها را وابسته کرده بود. هاشمی با تشریح روند حرکت جهان به سوی دموکراسی گفت: ویژگی انقلاب اسلامی این است که با تکیه بر دین، ابعاد سیاسی و اجتماعی کشور را به سوی دموکراسی سوق داده است و امروز از عالی ترین مسئولان کشوری گرفته تا شوراها که ارتباط تنگاتنگی با زندگی روزمره مردم دارند، به صورت مستقیم و غیر مستقیم با آرای مردم انتخاب می شوند. آیت الله هاشمی رفسنجانی تدوین سند چشم انداز 20 ساله نظام در مجمع تشخیص مصلحت نظام و تاکید رهبری و ابلاغ آن به مسئولان مربوطه را نشان از عمق ثبات انقلاب اسلامی دانست و گفت: با توجه به الزاماتی که لازمه این سند ملی می باشد، ایران اسلامی را به جایگاهی که استحقاق آن را دارد، می رسانیم. وی با بیان انواع توطئه هایی که در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی علیه مردم ایران طراحی و اجرا شد، گفت: علیرغم همه توطئه ها ایرانیان به دستاوردهایی رسیده اند که دوست و دشمن نمی توانند از کنار آن بگذرند. رفسنجانی با ارائه تحلیلی از روند شروع، تداوم و پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گفت: پیروزی های درخشان نیروهای مسلح ایران در طول 8 سال دفاع مقدس و پیروزی سیاسی ایران در سازمان ملل برای اثبات حق ایران و متجاوز بودن عراق باعث شد که صدام برای جبران احساس حقارت به کویت حمله نماید که این حمله و عوارض آن باعث سقوط حزب بعث شده است. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از این گفتگوی تلویزیونی به مسائل هسته ای ایران پرداخت و گفت: اصرار قدرت های برتر جهانی در عدم دسترس ایرانیان به تکنولوژی صلح آمیز انرژی هسته ای ، تابع هیچ منطق و استدلالی نیست و ایران اسلامی در طول این 28 سال ثابت کرده که در مقابل زورگویی ها می ایستد. وی افزود: البته هنوز هم مذاکرات بدون پیش شرط را تنها راه حل مسالمت آمیز مسئله می دانیم و ما نیز تلاش می کنیم تا بی اعتمادی برخاسته از تبلیغات مسموم دشمنان را خنثی نماییم و در این راه حاضریم هر گونه تضمین و توضیح را بدهیم تا کشورهای جهان، به خصوص همسایگان ما از نگرانی های القایی دشمنان بیرون بیایند. آیت الله هاشمی در بخش دیگری از این گفتگو به تشریح مسائل فلسطین و جنایات اسرائیل پرداخت و گفت: اگر چه مشروعیت اسرائیل را نمی پذیریم، اما دخالتی در تصمیمات سیاسی فلسطینی ها نداریم و تنها بر اساس آرمانهای اسلامی خویش از دفاع و مقاومت مردم مظلوم فلسطین حمایت می کنیم. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ، عراق را مطمع اهداف استعماری اشغالگران نامید و گفت: اشغالگران برای توجیه برنامه های شکست خورده خود در عراق به دنبال فرافکنی مشکلات هستند و ایران را متهم به دخالت می کنند، در حالی که ایران از ابتدا بر لزوم حفظ یکپارچگی عراق تاکید کرده است. وی افزود: کسانی که همدلی و همکاری دو ملت ایران و عراق را بر نمی تابند، با طرح دسیسه های مختلف از جمله دخالت ایران در عراق و با تمایل زیاد شیعه عراق به ایران، درصدد ایجاد اختلاف هستند. در صورتی که مشترک تاریخی و مذهبی دو کشور آنقدر زیاد است که در هر صورت دو ملت با هم کار خواهند کرد. وی افزود: اگر چه سقوط رژیم دیکتاتور و جنگ افروز صدام برای ملت های ایران، عراق، کویت و دیگر همسایگان خوش یمن بود، اما حضور اشغالگران این شیرینی را در ذائقه مردم تلخ کرده است. هاشمی در ادامه با دعوت از همه فرق مذهبی و قومی عراق به وحدت و پرهیز از اختلافات گفت: اختلافات داخلی عراق حضور بیگانگان را توجیه نمی کند. وی ناامنی های داخلی در عراق و انفجار مراکز زیارتی و مساجد را تاسف برانگیز خواند و گفت: کشتن مردم عراق با هر بهانه و دلیل ظلم به این کشور مظلوم و جهان اسلام است. رفسنجانی در پاسخ به سئوال خبرنگار شبکه العربیه در خصوص احتمال گفتگوی ایران و آمریکا گفت: اگر آمریکا بخواهد و بگذارد، ایران می تواند با کمک کشورهای همسایه عراق ، در ایجاد امنیت در این کشور بحران زده موثر باشد. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص تداوم گفتگوی ایران و آمریکا افزود: اگر آمریکا حسن نیت نشان دهد و قصد تحمیل اهداف سلطه گرانه خود را نداشته باشد، می توان به تداوم گفتگوها امیدوار بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه گفتگو ، از عربستان به عنوان یک کشور کلیدی در جهان اسلام و منطقه نام برد و گفت: تثبیت قیمت واقعی نفت نمونه ای از همکاری های استراتژیک ایران و عربستان می باشد. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اهداف استعماری اسرائیل در منطقه را مخل اصلی آرامش خاورمیانه دانست و گفت: تا زمانی که غربی ها بدون توجه به خواسته های بر حق فلسطینیان که حل مسئله 5 میلیون آواره یکی از مصادیق آن است، به حمایت بی چون و چرا از جنایات اسرائیل بپردازند، استعدادهای بالقوه جهاد و مبارزه خاموش نخواهد شد. هاشمی رفسنجانی بیت المقدس را مکانی مقدس برای مسلمانان خواند و گفت: تا زمانی که این بقعه مقدس در اشغال باشد، نمی توان به صلح پایدار اندیشید. وی نفت را مهمترین منبع حیاتی غرب دانست و گفت: آنها حاضرند برای تامین منافع حیاتی خویش دست به هر کاری بزنند و بی شک اگر صلحی هم بخواهند، در راستای تامین منافع آنها خواهد بود. رفسنجانی در عین حال افزود: گرفتاری های آمریکا در منطقه باید حاکمان این کشور را سرعقل بیاورد که تعامل با جهانیان از طریق زور امکان پذیر نیست و اگر می خواهند جهان روی آرامش ببیند، باید مسائل را ریشه ای حل کنند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از این گفتگو با اشاره به تهدیدات آمریکا و اذنابش گفت: اگر چه اینها جنگ روانی است، اما مطمئن باشند، ایران با استفاده از تجربیات 8 سال دفاع مقدس در مقابل هر متجاوزی می ایستد. وی افزود: استیصال آمریکا در افغانستان و عراق نشان می دهد که مردم منطقه ما هیچ وقت حضور بیگانگان اشغالگر را بر نمی تابند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: آمریکا در اواخر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به رویارویی مستقیم با ایران پرداخت و دید که چگونه فرزندان ایران اسلامی از تمامیت ارضی کشورشان دفاع می کنند و بعید است که عقلای آمریکا بگذارند آن اشتباه تکرار شود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با وصول درخواست رسمي آمريكا براي مذاكره، نخستين رويارويي ديپلماتيك دوجانبه ايالات متحده و جمهوري اسلامي پس از گذشت 26 سال از مذاكرات الجزاير، در روزهاي آينده رقم خواهد خورد. بدون ترديد، اين مذاكرات از رخدادهاي مهم در سياست خارجي ايران خواهد بود كه مي‌تواند به يكي از نقاط عطف دهه سوم انقلاب تبديل شود، طبيعتا گروه‌هاي مختلف سياسي و فكري جامعه در برابر اين رويداد به موضعگيري پرداخته‌اند: گروه نخست كه اصلاح‌طلبان، كارگزاران و طيف متمايل به گرايش‌هاي ليبرال را در بر مي‌گيرد، برقراري هرگونه ديالوگ ميان جمهوري اسلامي و آمريكا را مثبت ارزيابي كرده و هرچند از اين‌كه در زمان حضور آنان در قدرت، اين فرصت ايجاد نشده، دلگير و منتقدند، از انجام مذاكره با آمريكا به هر شكل حمايت مي‌كنند. گروه دوم، طيف محافظه‌كاران را شامل مي‌شود كه نفي مذاكره و ارتباط با آمريكا را جزو غيرقابل تجديدنظر خود مي‌دانند. اين طيف كه مشي خود را بر تحريم هرگونه ديالوگ بين جمهوري اسلامي و آمريكا استوار كرده‌اند، مذاكره با ايالات متحده را در حكم عبور از خط قرمزهاي خود تلقي مي‌كنند. از نگاه اين گروه، مذاكره با آمريكا در حكم رابطه با آمريكاست كه اين رابطه نيز به تعبير امام خميني(ره) رابطه گرگ و ميش است. گروه سوم، طيف حاكم در دولت کنوني را در بر مي‌گيرد كه هرچند خاستگاه مشتركي با گروه دوم دارند، اما به دليل آن‌كه شكستن قفل مذاكره با آمريكا به نام ايشان ثبت مي‌شود و مي‌تواند آثار مثبتي در تقويت پايگاه اجتماعي و انتخاباتي آنان در برخي اقشار جامعه داشته باشد، از اصل مذاكره با آمريكا حمايت مي‌كنند، هرچند تلاش مي‌کنند با گذاشتن محدوديت‌هايي بر مذاكره در آمريكا، جايگاه خود را در ميان گروه دوم نيز از دست ندهند. اما واقعيت چيست؟ 1. شايد بتوان گفت كه مواضع هر يك از سه گروه، از بخشي از حقيقت برخوردار است. اين‌كه تهديدات امنيتي عليه نظام در حال حاضر ابعاد به مراتب گسترده‌تري از گذشته پيدا كرده است و با تصويب سه قطعنامه پياپي شوراي امنيت عليه ايران و زمينه‌سازي براي قطعنامه چهارم، ايالات متحده فضاي عمومي جهان را به سوي برخورد با جمهوري اسلامي کشانده و در تلاش براي ايجاد سناريويي نظير جنگ عراق است، حقيقتي ‌انكارناشدني است و نمي‌توان منكر شد در صورت انجام مذاكراتي موفقيت‌آميز علاوه بر به دست آوردن امتيازات مهم براي نظام، مي‌توان تهديدات امنيتي را تا حدود زيادي مديريت کرد و كاهش داد. اما پرسش اينجاست كه آيا صرف مذاكره با آمريكا، قادر است تا از حجم تهديدات و تحديدات غرب عليه جمهوري اسلامي بكاهد كه اگر اين‌گونه است، ‌چرا مذاكرات به‌بن‌بست‌رسيده هسته‌اي با اروپا نتوانست مشكلي را حل كند و بر عكس زمينه‌ساز اجماع عليه ايران در شوراي امنيت شد؟ بنابراين خطاي مسلم آن است كه جمهوري اسلامي صرف انجام مذاكره را راه خروج از بحران براي خود بداند، حال آن كه طرف مقابل با توجه به مهارت و تجربه بسيار بيشتر در آوردگاه‌هاي بين‌المللي، طبيعتا در پي پيشبرد هم‌زمان مسير مذاكره و برخورد است و علاوه بر آن‌كه تلاش خواهد كرد با حل مشكلات خود در عراق امتيازات كافي را از محول اصلي مذاكره به دست بياورد از تابلوي مذاكره مستقيم براي اثبات ‌انعطاف‌ناپذير بودن ايران در جهت هموار كردن مسير برخورد استفاده كند. بنابراين ترديدي نيست كه كيفيت و برنامه ما براي مذاكرات، اهميتي به مراتب بيشتر از اصل آن دارد و در صورت انجام مذاكراتي شتابزده و نسنجيده، نه تنها تهديدات امنيتي نظام فروكش نخواهد كرد، بلكه مسير برخورد با جمهوري اسلامي هموارتر خواهد شد. 2. اعتقاد گروه دوم مبني بر خط قرمز ارزيابي كردن مذاكره با آمريكا و مترادف دانستن مذاكره و رابطه نيز ناشي از برداشت سطحي از انديشه امام خميني(ره) و اصول نظام است. تجربه 28 ساله نظام جمهوري اسلامي نشان مي‌دهد كه در نگاه فقه سياسي شيعه و بنيانگذار جمهوري اسلامي، تصميم تابع مقتضيات زمان است و به همين دليل امام خميني(ره) پس از جريان تسخير لانه جاسوسي، تصميم به مذاكره با آمريكا براي خروج از بن‌بست در اين حادثه گرفته و يا با پذيرش «مك فارلين» موافقت ضمني نمودند و سپس حكم به افشاي گام‌هاي ديپلماتيك آمريكا دادند. رهبر انقلاب نيز با حركت در مسير امام خميني(ره) طي هفده سال گذشته، در هر زمان بنا بر مقتضيات و شرايط كشور تصميم گرفته‌اند و به همين دليل، زماني كه نياز جهان اسلام و جامعه داخلي را به پيوستن ايران به مراسم حج احساس كردند، به رغم اظهارنظر صريح امام خميني(ره) بر طرد و نفي شاه عربستان و حكومت سعودي، روابط با اين كشور را بار ديگر برقرار كردند و در حالي كه در سال 1369 با پيشنهاد مذاكره مستقيم با آمريكا به شدت برخورد كردند، سال گذشته صراحتا مذاكره با آمريكا درباره عراق را پذيرفتند. درواقع، برخلاف تناقض ظاهري اين تصميمات، هنر مديريت و مسئوليت يك كشور اقتضا مي‌كند كه در هر زمان، فراتر از ملاك‌هاي ظاهري و شعار، بر مبناي اصول شرعي و منافع ملي، تصميم‌گيري شود. بنابراين در نگاه اسلامي و ارزشي، اصل مذاكره داراي بار مثبت و منفي نيست كما اين‌كه پيامبر اكرم(ص) به مذاكره و توافق با مشركين رسيد، بلکه آنچه مي‌تواند عبور از خط قرمز تلقي شود، كيفيت و نتايج مذاكره است، در صورتي كه مذاكره با آمريكا به نفي اصول حاكم بر سياست خارجي جمهوري اسلامي يعني حكمت، عزت و مصلحت منجر شود، اين مذاكره، عبور از خط قرمز است؛ همان‌گونه كه در گذشته، شرايط به گونه‌اي بوده كه پيش‌بيني از نتيجه مذاكرات، كارنامه‌اي پربار براي ايران را تصوير نمي‌كرد و به همين دليل، نظام مجوز مذاكره با آمريكا را صادر نكرد. از سوي ديگر، اين تصور که مذاکره با آمريکا لزوما به رابطه با ايالات متحده منجر مي‌شود، برداشت نادرستي است؛ رابطه با آمريکا نيازمند نگاه و تصميمي کاملا مجزا از مذاکره است که تشريح تفاوت‌هاي بنيادين اين دو تصميم نيازمند فرصتي ديگر است. 3. تجربه مذاكرات الجزاير و نشست مشترك «2+6» با حضور ايران و آمريكا در «بن»، نشان مي‌دهد كه دولت‌هاي وقت، تمايل و اشتهاي طبيعي نسبت به مذاكره با ايران داشته‌اند؛ چراكه ثبت شكستن قفل رابطه با آمريكا، مي‌تواند در نگاه بخشي از جامعه، امتيازي مهم به شمار رفته و در ايجاد جايگاه داخلي براي آنان، مؤثر باشد. اما سؤال اينجاست كه چه تضميني وجود دارد، همان‌گونه كه بنا بر شرايطي که از پيش براي خود در افغانستان ايجاد کرده بوديم، در مذاكرات «بن»، آمريكا با گرفتن تمام امتيازات ممكن از جمهوري اسلامي، كمال خرازي را با دست‌هاي خالي به تهران بازگرداند و علاوه بر تثبيت حكومت دست‌نشانده خود در افغانستان كه بدون سكوت تأييد‌آميز ايران ممكن نبود، مشكلات بزرگي براي شيعيان و دوستان اهل سنت جمهوري اسلامي ايجاد كرد، در مذاكرات پيش رو، مشكلات خود در عراق را كاهش داده و بدون هيچ‌گونه امتيازي براي ايران و دوستانش، ميز مذاكره را ترك نكند؟ پاسخ به اين پرسش، نيازمند تعيين كف و حداقل انتظارات جمهوري اسلامي از دستاوردهاي مذاكره و سقف امتيازات قابل واگذاري به حريف است. هرچند تقويت دولت و مجلس مردمي عراق، يكي از مهم‌ترين علل پذيرش مذاكره است، اما بايد هشيار بود كه كاهش مشكلات آمريكا در عراق، بدون گرفتن تضمين‌هاي كافي براي آينده كشور مي‌تواند به حذف و طرد تدريجي نيروهاي مردمي از حكومت عراق و تقويت جريان‌هاي سني و عربي تحت حمايت شيوخ عرب يا نيروهاي دست‌نشانده آمريكا مانند «اياد علاوي» باشد؛ بنابراين ترسيم نقشه‌اي دقيق از طرح مذاكره، نخستين پيش‌نياز جدي ايران است كه به نظر نمي‌رسد تاكنون گام جدي در اين مسير برداشته شده باشد. 4. رسيدن به موضعي شفاف در رويارويي ايران و آمريكا را مي‌توان مهم‌ترين پيش‌شرط مذاكرات جدي و اولويت نخست مذاكرات مقدماتي پيش رو دانست. در حالي كه ايران هيچ‌گاه در پي براندازي نظام سياسي حاكم در ايالات متحده نبوده است، در 28 سال گذشته از عمر نظام جمهوري اسلامي، تخاصم و سياست تغيير رژيم، همواره يكي از گزينه‌هاي مورد توجه كاخ سفيد بوده كه به تناوب در اولويت قرار گرفته يا به حاشيه رفته است. درخواست رسمي آمريكا از جمهوري اسلامي براي مذاكره، تلويحا حاوي اين نكته است كه آمريكا جمهوري اسلامي را به رسميت شناخته و از موضع براندازانه و تغيير رژيم در ايران خارج شده است، اما برخي طيف‌هاي قدرتمند در ايالات متحده كه عمدتا متمايل به لابي صهيونيستي هستند، تلاش دارند با جلوگيري از تصريح آمريكا به اين نكته، مسير برخورد و براندازي و تداوم سياست خصمانه را باز نگه دارند كه هشياري جمهوري اسلامي اقتضا مي‌كند، تعيين شفاف موضع كاخ سفيد راجع به جمهوري اسلامي را به عنوان يكي از پيش‌شرط‌هاي مذاكرات راهبردي و موضوع اصلي آن قرار دهد تا از حركت هم‌زمان و زيركانه آمريكا در مسير موازي مذاكره و برخورد با ايران جلوگيري كند. طبيعي است وقتي دو كشور بر سر ميز مذاكره با هم سخن مي‌گويند، بايد از تخاصم، براندازي و برخورد فيزيكي پرهيز شود و تقابل را به سطوح نرم‌افزاري سياسي و اقتصادي تنزل دهند؛ در غير اين صورت، سناريوي مذاكرات دوازده ساله صدام و آمريكا كه بين دو جنگ خليج فارس در سال 91 و جنگ عراق در سال 2003 صورت گرفت، هيچ دستاوردي در جهت كاهش تهديدات امنيتي به همراه نخواهد آورد. به هر تقدير، موضوع مذاكره با آمريكا يكي از حوادث سرنوشت‌ساز نظام است كه بررسي آن، مجال و تأمل بيشتري را مي‌طلبد كه در اين‌باره بعدها بيشتر سخن خواهيم گفت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اقدام وزارت خارجه در عقب انداختن پاسخ مثبت به مذاكره با آمريكا تا دريافت درخواست رسمي دولت آمريكا، اقدامي اصولي است كه بنا بر تجربه خلف وعده و سياسي‌كاري طرف آمريكايي انجام شده است. يك كارشناس روابط بين‌الملل با بيان اين مطلب به خبرنگار «بازتاب» گفت: صرف نظر از درستي مذاكره ايران و آمريكا در مقطع كنوني، منوط كردن اين مذاكره به درخواست رسمي كاخ سفيد از طريق سفارت سوئيس، اقدامي كارشناسي بود. وي توضيح داد: در مقطع پيشين كه بحث مذاكره ايران و آمريكا جدي و حتي قرارهايي نيز گذاشته شد، شتابزدگي برخي مسئولان ايراني، باعث شد تا طرف آمريكايي، به رغم تعيين موعد مشخص براي مذاكره، با بهانه كردن عدم تشكيل دولت عراق، در اين گفت‌وگو شركت نكنند كه منجر به تضعيف جايگاه و اعتبار ديپلماسي ايران شد و همچنين مقطع مناسب آغاز سال 85 كه جايگاه جمهوري اسلامي و وضعيت پرونده هسته‌اي از يك سو و ضعف شديد نيروهاي آمريكا در عراق از سوي ديگر، موقعيت مناسبي را براي مذاكره ايران از موضعي برتر با آمريكا فراهم آورده بود، از دست رفت و از آنجا كه اين قرارها، تنها به صورت شفاهي و از طريق واسطه‌هاي عراقي گذاشته شده بود و سند كتبي در دست نبود، آمريكايي‌ها توانستند بدون هزينه ديپلماتيك، خلف وعده كنند. اين كارشناس در ادامه گفت: همان‌گونه كه از اين تجربه در اصل مذاكره استفاده شده، بايد در مراحل اجرايي نيز از آن بهره گرفته شود. وي افزود: درخواست كتبي آمريكا و اين‌كه اكنون رسانه‌ها از «مذاكره آمريكا با ايران» و نه «مذاكره ايران با آمريكا» سخن مي‌گويند، تا اندازه‌اي جايگاه طرف ايراني را نيز تقويت مي‌كند و بر كيفيت و نتايج مذاكره نيز اثر خواهد گذاشت. اين كارشناس در پايان گفت: البته آنچه شرط مهم و اصل تعيين‌كننده در پيروزي ديپلماتيك در مذاكره با دشمن تاريخي ملت ايران است، كيفيت مذاكره‌كننده است كه به اين منظور، بايد مسئولان ديپلماتيك كشور با برنامه‌ريزي دقيق و حساب‌شده به اين عرصه وارد شده و از جمله به دليل ابعاد مهم موضوع، مي‌توان از حضور ديپلمات‌هاي كاركشته آشنا به مسائل ايران، آمريكا و عراق در كنار سفير جمهوري اسلامي ايران در عراق استفاده كرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]مسووليت شكست احتمالي مذاكرات ايران - آمريكا با كاخ سفيد است[/align]

[align=center]تصویر[/align]

عصر ایران - گروه تحلیل اخبار

1 - ما، طرفدار مذاكره با آمريكا هستيم و حتي فراتر از آن، خواهان بازگشايي سفارتخانه هاي ايران و آمريكا در واشنگتن و تهرانيم. با اين حال، تاكيد داريم كه "مذاكره براي مذاكره" يا "ارتباط براي ارتباط"، چيزي نيست كه به دنبالش باشيم. اگر مذاكره را تشويق مي كنيم، تنها و تنها به اين دليل است كه "منافع ملي" را همراستاي آن مي دانيم و لاغير.

از اين رو، هرگاه عامل "منافع ملي" در ایبن میان مفقود باشد، قطعا مذاكره نيز جايگاهي در ادبيات سياسي ما نخواهد داشت.

2 - سال گذشته، آمريكايي ها از ايران خواستند كه مذاكرات دوجانبه اي درباره عراق شكل بگيرد. تهران، اين تقاضاي غيررسمي و غیرمكتوب را پذيرفت. بلافاصله بعد از پذيرش اين تقاضا، آمريكا يك جنجال رسانه اي بزرگ به راه انداخت كه "ايران از سر نياز و ضعف خواستار مذاكره شده است". در چنان شرايطي، طبيعي بود كه تهران، "باب گشوده نشده مذاكره" را همچنان "بسته" نگاه دارد.

پس از آن، قريب به يك سال، آمريكايي ها، تقاضاي جديدي براي مذاكره با ايران ارائه نكردند تا آنكه گزارش "بيكر - هميلتون" منتشر شد كه طي آن، به كاخ سفيد توصيه شده بود براي حل مشكل خود در عراق با ايران و سوريه مذاكره كند.

بوش، ابتدا اين توصيه را صراحتا رد كرد ولي سرانجام جنبه هاي كارشناسانه گزارش بر لجاجت نومحافظه کاران غلبه کرد و بار ديگر تقاضاي مذاكره با ايران، از طريق رسانه ها و كشورهاي ثالث به تهران واصل شد.

در چنان شرايطي دستگاه ديپلماسي ايران كه ماجراي سال قبل را از ياد نبرده بود، هوشمندي و ظرافت به خرج داد: از يك سو، اصل مذاكره را رد نكرد و از سوي ديگر، اعلام كرد كه اگر آمريكا تقاضاي رسمي - از طريق سفارت سوييس، حافظ منافع آمريكا در ايران - ندهد، گفت و گويي شكل نخواهد گرفت.

هدف وزارت خارجه ايران از اين شرط، جلوگيري از اين احتمال بود كه آمريكا بار ديگر تقاضاي خود را منسوب به ايران كند.

هر چند كه واشنگتن، ابتدا زير بار چنين شرطي نمي رفت ولي سرانجام، نيازي كه به مذاكره با ايران درباره عراق دارد، باعث شده، "رسما و كتبا و از طريق سفارت سوييس در تهران" تقاضا دهد و اين، يك پيروزي ديپلماتيك براي ايران بود كه "آمريكاي ابرقدرت" براي مذاكره با تهران، درخواست كتبي ارائه دهد.

3 - وقایع روزهای اخیر نشان داد آمريكايي ها نه تنها حسن نيت ندارند بلكه برغم نيازي كه براي مذاكره دارند (اگر نياز نداشتند تقاضاي كتبي نمي دادند) همچنان مي خواهند از سر قلدري و زور مآبي با ايران گفت و گو كنند.

آنها، در جريان تقاضاي سال گذشته، جاروجنجال راه انداختند كه ايران خواستار مذاكره است و امسال كه سند مكتوب در دست ايران دارند و نمي توانند چنين ادعايي بكنند، شروع كرده اند به تهديد ايران.

اين در حالي است كه اگر كشوري واقعا قصد داشته باشد مشكلات خود با طرف مقابل را از طريق گفت و گو حل كند، نه تنها پرخاش نمي كند بلكه رويكردي را در پيش مي گيرد كه اگر طرف مقابل ، ترديدي هم در حسن نيت اش داشته باشد، مرتفع شود.

اما مقامات آمريكايي، در شرايطي كه تقاضاي كتبي براي مذاكره داده اند، بر دامنه تهديدات خود عليه ايران مي افزايند و از آن جمله، رايس، از احتمال حمله به ايران سخن مي گويد، سخنگويش تصريح مي دارد كه هر چند گفت و گو با ايران صورت خواهد گرفت ولي اقدامات ضد ايراني به ويژه در عراق ادامه خواهد يافت، كنگره، بحث تصويب بودجه براي مداخله در ايران را پيش مي كشد، بولتون، تاكيد مي كند كه تا دير نشده بايد به ايران حمله كرد و چني به خاورميانه سفر مي كند و با مقامات عرب درباره حمله به ايران رايزني مي كند و سپس بر عرشه يك ناو جنگي حاضر مي شود و ايران را تهديد به حمله مي كند... .

بي گمان از هيچ يك از اين رويكردها، بويي از حسن نيت استشمام نمي شود چه آنكه اين سخنان و حركات، كوچكترين تناسبي با گفت و گو ندارد و قطعا مقدمات مناسبي براي مذاكره محسوب نمي شود. به بيان ديگر، آمريكايي ها در حال به هم زدن "ديپلماسي" هستند و در چنين شرايطي، البته نبايد از ايران انتظار داشته باشند كه گردن كج كند و از آنها بپرسد كه چه كاري مي تواند برايشان در عراق انجام دهد.

مذاكره با آمريكا، آن هم در شرايطي كه دولتمردان اين كشور، ادبيات گفت و گو را با ناو هواپيمابر و بمب افكن و موشك هاي كروز و ... همراه مي كنند، هرگز نمي تواند منافع ملي ايران را تامين كند، چه اين مذاكره درباره عراق باشد و چه در باره موضوعات ديگر.

تندروهاي كاخ سفيد، شرايط را به سمتي مي برند كه طرفداران مذاكره با آمريكا در داخل ايران يا منزوي شوند يا آنكه با تحليل شرايط، چنين گفتماني را ولو به طور موقت از ادبيات خود خارج كنند.

به نظر مي رسد، سياست خارجي آمريكا در قبال ايران، دچار يك سردرگمي پيچيده شده است. آنها، از يك طرف، تقاضاي مذاكره مي دهند ( آن هم به طور كتبي) و از طرف ديگر و در حالي كه جوهر امضايشان بر پاي اين تقاضا خشك نشده، كاري مي كنند كه درخواست شان بي اثر شود.

اين بازي، نه ايراني ها را دچار واهمه خواهد كرد تا از سر ترس به سمت گفت و گو بروند و نه تهران را به حسن نيت و جديت آمريكا براي مذاكره و حل مشكلات متقاعد خواهد ساخت و بي ترديد، با ادامه چنين وضعيتي، مذاكرات ايران و آمريكا در بغداد، در همان آغاز، بسان جنين متولد نشده اي، سقط خواهد شد و البته، تقصير و عواقب آن نيز متوجه آمريكايي هاست مگر آنکه رفتار آمریکایی ها بهبود یابد یا دستکم نشانه های بهبود در آن دیده شود .

منبع :

تصویر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]يك مقام آگاه: پنج مامور كنسولگري ايران در اربيل تحت شكنجه بوده‌اند [/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: يك مقام آگاه از اعمال فشارهاي روحي و رواني و شكنجه پنج مامور كنسولگري ايران در اربيل كه توسط نيروهاي آمريكايي بازداشت شده‌اند، خبر داد. [/align]

به گزارش خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس، يك مقام آگاه در خصوص پنج مامور سركنسولگري ايران در اربيل كه 21 دي‌ماه 1385 در پي تجاوز نيروهاي آمريكايي‌ به اين سركنسولگري بازداشت شده‌اند، محل استقرار اين سركنسولگري را با هماهنگي قبلي با جلال طالباني رئيس جمهور عراق و «مسعود بارزاني» رئيس اقليم كردستان عراق عنوان كرد و ورود آمريكايي‌ها به اين كنسولگري را نقض حاكميت عراق برشمرد و گفت: آقاي بارزاني در چندين مصاحبه فعاليت اين سركنسولگري را كاملاً قانوني برشمرده است.
وي با ذكر اين نكته كه مامورين اين سركنسولگري در زمينه امور كنسولي مشغول به فعاليت بوده‌اند و هيچ انحرافي از ماموريت كنسولي نداشته‌اند، خاطرنشان كرد: مقامات عراقي از جمله هوشيار زيباري وزير خارجه، طالباني رئيس جمهور و مالكي نخست‌وزير چندين بار از نيروهاي آمريكايي خواسته‌اند كه اين گروگان‌ها را آزاد كنند ولي تا اين لحظه آمريكايي‌ها پاسخ مشخص و معيني را به درخواست دولت قانوني عراق نداده‌اند.
اين مقام آگاه عدم پاسخگويي به درخواست قانوني دولت عراق از سوي آمريكايي‌ها را نشانگر آن دانست كه آمريكايي‌ها در ادعاهايشان مبني بر استقرار دموكراسي دروغگو و دورو هستند.
وي يكي از اهداف تخريب سركنسولگري ايران با آن حالت زشت و زننده را تخريب روابط بسيار حسنه و نزديك دولت جمهوري اسلامي ايران و عراق و ايجاد شك و شبهه در اين روابط عنوان كرد و افزود: دولت‌هاي ايران و عراق به اين موضوع واقفند و بدون هرگونه شيطنتي روابط مستحكم خود را پا برجا نگه مي‌دارند.
اين مقام آگاه همچنين خاطرنشان كرد: ايران در مقابل محل كنسولگري در اربيل مكاني را براي كنسولگري عراق در مشهد در نظر گرفته و مقدمات ايجاد اين كنسولگري در مشهد فراهم شده بود و در آينده افتتاح خواهد شد.
وي با بيان اين كه در طول سال‌هاي گذشته و بعد از سقوط صدام ترددهاي تجار، بازرگانان و پيمانكاران از كردستان عراق از طريق اين كنسولگري انجام مي‌شده است، آن را نشانگر اقدامات قانوني ايران برشمرد و افزود: پيش از اين روزانه بيش از 200 نفر از مردم عادي از طريق اين سركنسولگري مجوز ورود به ايران دريافت مي‌كردند كه با بسته شدن اين كنسولگري مردم كردستان دچار مشكل هستند و خواستار بازگشايي آن مي‌باشند.
وي در خصوص شكنجه اين افراد با بيان اين كه آمريكايي‌ها هيچ تصوير و عكسي از وضعيت جسماني آنها ارائه نكرده‌اند، اظهار داشت: ندادن تصاوير و عكس نشان مي‌دهد اين‌ افراد تحت فشار روحي و رواني هستند و اخباري در دست است كه اين افراد تحت شكنجه بوده‌اند.
اين مقام آگاه يكي از تعلل‌هاي آمريكا براي ممانعت از دسترسي كنسولي و ملاقات خانواده‌هاي اين افراد را به دليل شكنجه‌هاي روحي، رواني و جسماني آنها بيان كرد و گفت: محل نگهداري اين افراد مشخص نيست و صليب سرخ اعلام كرده‌ كه اين افراد زنده هستند.
وي همچنين ابراز اميدواري كرد جناح مخالف ضد جنگ در آمريكا تلاش‌هاي خود را مضاعف كرده و افكار عمومي آمريكا نيز فشار خود را چندين برابر كرده تا دولت بوش متقاعد شود دست از اين شرارت‌ها بردارد و وضعيت جهان و منطقه را به هم نريزد.
خانواده‌هاي «حميدرضا عسگري شكوه»، «باقر غبيشاوي»، «مجيد قائمي حيدري»، «موسي چگيني» و «عباس حاتمي كساوند» پنج مامور كنسولي ايران كه در 21 دي ماه سال گذشته در كنسولگري ايران در اربيل عراق توسط نيروهاي آمريكايي بازداشت شده‌اند، امروز جمعه با منوچهر متكي وزير خارجه كشورمان ديدار كردند.

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.