Recommended Posts

بازم ميگم بستن تنگه هرمز مثل عمليات انتحاريه يعني به بقيه صدمه ميزني ولي خودت اول داغون ميشي ( مثال سعيد هم كاملا گويا بود راجع به اتوبوس ودره ....هرچند ممكنه اسم ديگه اي روش بزاريم ولي دقيقا معناش همينه )ما هيچ بندر مهمي تو درياي عمان نداريم بجز بندر چابهار كه محدوديتهاي خاص خودش رو داره ميدونيم بندرا متفاوتند و هر كشتي با هر ابخوري رو رو نميتونند بارگيري كنند براي محصولات خاص مثل محصولات نفتي ما فقط خارك و لاوان و.. داريم كه در خليج فارس قرار دارند ودوستان اگه يكم فكر بكنند ميدونند كه مايحتاج يه كشور 70 ميليوني رو نميشه با يدونه بندر متوسط تامين كرد (اگه همون رو هم بزارن مثلا از وسط اقيانوس هند كشتي هاي به مقصد ايران رو متوقف كنند يا اصلا چابهار رو بزنند ) يا مثلا شكم 70 ميليون ادم كه تو شرايط جنگي و محاصرند رو با قاچاق از مرزا سير كرد

اما صادرات نفت فکر میکنند ایران پس برای چیه خط لوله صلح رو مایل هست که زود راه بندازه حتی بدون حضور هند

خط لوله صلح براي اتقال گاز به شبه قاره است و براي نفت نيست كه اميدوارم اصلا نشه چون كه هنديا وپاكستانيها قيمت گاز رو زير قيمت فروش به تركيه ميخوان (قرارداد با تركيه 10 سال قبل ودر زماني كه گاز و نفت قيمت پاپيني داشت بسته شده احتملا زير 80دلار...) پس نميشه توش نفت صادر كنيم
چون من ميخواهم شرايط رو تو بدترين حالت تصوركنم فكر كنيم امريكا چند روز قبل از جنگ از طريق سفارت سوويس (يا يه قبرستون ديگه) رسما بما اعلام كنه در جنگ احتمالي در صورت بستن هرمز ماحتما از سلاح اتمي استفاده ميكنيم( با توجه به سابقه امريكا تو استفاده از سلاح اتمي و توليدنسل جديد بمبهاي اتمي كوچك) ايا مسپولين تو بستن هرمز مردد نخواهند بود بنظر من بايستي يه فكر اساسي تر بكنيم مثلا ميشه بمب اتمي خريد ولو چند ميليارد دلاري هم پول داد ديگه اگه امريكا 500 تا اف 22 هم تو منطقه مستقر كنه ما خيالمون راحته (احتمالا عربستان همچين كاري كرده باشه چون سالها هزينه تحقيقات اتمي پاكستاننيا رو دادن و از لحاظ مذهبي هم جور جورند..)

با سلام خدمت همه دوستان عزيز
قبلا جايي خوانده بودم قيمت يك بمب اتمي در بازار سياه حدود ده ميليون دلار است ( البته منبع و ميزان قدرت بمب را به خاطر ندارم ) گمان مي كنم با حدود چهار ميليارد دلار بتوان در حدود چهارصد بمب اتمي را خريد (البته اگر آن را نقل و نبات فرض كنيم!) كه اين رقم معادل نصف بودجه مورد نياز جهت واردات بنزين به كشور است به طوري كه نياز به سهميه بندي بنزين نداشته باشيم . گمان نميكنم تبديل بمب اتمي به كلاهك هسته اي نيز خيلي پيچيده و پر خرج باشد حتي اگر معادل همين چهار ميليارد دلار خرج داشته باشد با هشت ميليارد دلار مي توان معادل رژيم صهيونيستي تسليحات هسته اي ايجاد كرد . اما اين به چه درد ما مي خورد ؟ در منطقه اي كه خود ما داريم زندگي مي كنيم استفاده از سلاح هسته اي كار خطرناكي است كه نابودي خود ما را در پي دارد و درست به همين دليل اسراپيل امكان استفاده از اين سلاحها را ندارد و تنها براي بازدارندگي و ترساندن ديگران از آنها استفاده مي كند .
دومين نكته اين است كه اگر ما مورد حمله قرار بگيريم از كدام جهت خواهد بود ؟ به نظر من از تمام جهات از جمله جنوب خليج فارس كه به احتمال قوي با از بين بردن پايگاههاي نظامي ساحلي و مستقر در جزاير همراه خواهد بود و عملا امكان بستن تنگه هرمز را با استفاده از ناوها و قايقها و ادوات ديگر نظامي از ما خواهد گرفت . مسلما كساني كه حمله به ايران را طراحي مي كنند امكان بستن تنگه هرمز توسط ايران را مد نظر قرار مي دهند و براي رفع آن راهكارهايي را در نظر خواهند گرفت و با توجه به وقوف طراحان نظامي ايران به اين امر راهي غير از حساب كردن روي توپخانه ساحل به دريا و ناوگان و قايقها بايد در نظر گرفت .
برای بستن تنگه باید به روش و احتمالی فکر کرد که اولا عملی باشد و در ثانی دشمن روی آن فکر نکرده و طراحی برای دفع آن نداشته باشد و سوم در صورت بسته شدن تنگه رفع آن به سادگی ممکن نباشد .
البته نباید از نظر دور داشت که دفاع کردن همواره سخت تر از حمله کردن است و دقیقا به همین دلیل که نه تنها برای آمریکا بلکه برای تمامی دنیا وجود جریان امن نفت حیاتی است دست به ریسک در برابر ایران نمی زند و سعی می کند با فشارهای سیاسی و اقتصادی ایران را بدون درگیری یا با حداقل درگیری در زمان محدود به زانو درآورد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من منظورم اينه كه امريكاييا از ترس بوجود اومدن يه جنگ اتمي بزرگ و نابودي منطقه پروزه حمله رو بيخيالش شوند و گرنه همه ميدونيم استفاده از بمب اتم يعني نابودي كشور استفاده كننده ولي حداقل وجودش وفقط احتمال استفادش ميتونه ترسناك تر از احتمال بستن تنگه هرمز باشه (كاندولزا رايس هم اين احتمال بستن تنگه رو رد كرد و گفت احتمالا ايرانيا عاقل تر از اين باشند كه راه صدور نفت خودشون رو مسدود كنن) بالاخره اگه ميخوايم دنيارو بترسونيم با يه چيز حسابيتر بترسونيم ولي اگه صحبتاي دوستمون راجع به بمب اتمي 10 ميليون دلاري در ست باشه واقعا مفته حتما دست زياد شده اتيش زدن بمالشون البته شرايط حساسه هر كس رو احساس مليش يه راه حلي پيشنهاد ميده و اصلا فكر نميكنيم چه عواقبي داره مثلا يكي از دوستان تو يه پست ديگه گفته بود اگه امريكا ما رو زد ما هم ديمونا و زكريا رو ميزنيم يعني وسط منطقه خودمون يه چرنويل را ميندازيم مثلا براي حمايت از فلسطينيا خودمون بدست خودمون تبديلشون ميكنيم به كباب تركي و تشعشعاتش هم پدر برادرامون تو لبنان و سوريه مصر و... در مياره اساسي !!!ولي جدا راه حل چيه؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با توجه به سخنان اخیر فرمانده کل سپاه مبنی بر احتمال استفاده ایران از سلاح نفت و کنترل مسیر صادرات آن در پی افزایش تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل، تحلیل گران از بسته شدن تنگه هرمز در صورت هرگونه تحرکی از جانب آمریکا و اسرائیل سخن می گویند. «فردا» به بررسی آماری اهمیت تنگه هرمز می پردازد. این روزها با افزایش تهدیدات واهی اسرائیل و آمریکا مبنی بر حمله نظامی به ایران، تحلیل گران به بررسی راهکارهای مقابله ایران با این حمله احتمالی پرداخته اند. به گزارش ايران ديپلماسي ، همواره هنگام مطرح شدن حمله به ایران، اولین گزینه ای که به ذهن تحلیل گران خطور می کند، بسته شدن تنگه هرمز از جانب ایران است. فرماندهی کل سپاه پاسداران نیز در گفت و گوی اخیر خود با روزنامه جام جم از احتمال استفاده ایران از سلاح نفت و کنترل مسیر نقل و انتقال نفت در خلیج فارس سخن گفت. به عقیده تحلیل گران، ایران، دومین تولید کننده نفت خام اوپک می تواند مانع حمل نفت از طریق خلیج فارس در صورت وقوع حمله گردد، هم چنین بستن تنگه هرمز یک حربه کوچک ایران است و می تواند این امر را به خلیج فارس تسری دهد. کانال دریایی که ساحل ایران را به خلیج فارس وصل می کند، مهمترین راه آبی دنیا بدلیل حجم بالای نفت صادراتی روزانه از طریق آن است. دلایل زیر مبین اهمیت فراوان تنگه هرمز و خسارات بزرگ بسته شدن آن از سوی ایران است: * به نوشته سازمان اطلاعات انرژی آمریکا، نفت صادر شده از طریق این تنگه، حدود 40 درصد نفت دنیا را تامین می کند. البته این آمار به تناسب نرخ تولید اوپک، تغییر می کند. * در می 2007، آژانس بین المللی انرژی در برآوردی اعلام کرد که 13.4 میلیون بشکه نفت خام در روز از این کانال باریک در تانکرها انتقال می یابد. * علاوه بر این، حدود 2 میلیون بشکه محصولات نفتی، شامل سوخت و گاز مایع ((LNG از طریق این راه حمل می شود. * صادرات LNG از بزرگترین صادر کننده آن، یعنی قطر نیز از طریق این تنگه به آسیا و اروپا با حجم 31 میلیون تن در سال انتقال می یابد. * 90 درصد نفت خلیج فارس نیز از طریق این تنگه صادر می شود. * یکی از ماموریت های اصلی ستاد مرکزی ارتش آمریکا، اطمینان حاصل کردن از امنیت صادرات نفت و انرژی از طریق این تنگه است. * در سال های 1984 تا 1987 نیز، «جنگ تانکرها» میان ایران و عراق رخ داد که در هر دو کشور (بیشتر عراق) به سکوها و کشتی های نفتی یکدیگر حمله کرده و کشتی ها و سکوهای نفتی خارجی نیز در میان رگبار آتش گرفتار می شدند. * بدلیل دخالت آمریکا جهت تامین امنیت این تنگه و حوالی آن، صادرات نفت خلیج فارس حدود 25 درصد کاهش پیدا کرد. * جمهوری اسلامی ایران نیز رسما آمادگی ضد هوایی ها و سپرهای دفاعی در جزیره ابوموسی، یک نقطه استراتژیک در نزدیکی تنگه هرمز را تایید کرده است. * آژانس اطلاعات انرژی آمریکا پیش بینی می کند که حجم صادرات نفت از این تنگه تا سال 2020 به 30 تا 34 میلیون بشکه در روز افزایش خواهد یافت. * 75 درصد نفت ژاپن نیز از طریق این تنگه تامین می گردد. * کشتی های تجاری حامل غلات، سنگ معدن، شکر و محصولات دیگر نیز از طریق این کریدور حیاتی خلیج فارس و بنادر حاشیه آن مانند دوبی می گذرد. * تسلیحات نظامی آمریکا در کشورهای حاشیه خلیج فارس و عراق نیز از طریق این تنگه انتقال می یابد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فرمانده ناوگان پنجم آمريكا:

[align=center]بستن تنگه هرمز از سوي ايران، غرب را با مشكل جدي روبرو مي‌كند[/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: فرمانده نيروي دريايي آمريكا در خليج فارس امروز در نشست يك روزه ابوظبي اعتراف كرد: اگر ايران بخواهد تنگه هرمز را ببندد كشورهاي غربي با مشكل بزرگي روبرو خواهند شد.[/align]


به گزارش فارس به نقل از خبرگزاري آسوشيتدپرس،"كوين كاسگريف" فرمانده ناوگان پنجم نيروي دريايي آمريكا روز چهارشنبه اعلام كرد:آمريكا و متحدين آن در خليج فارس به اين نتيجه رسيده‌اند كه بستن تنگه هرمز براي كشورهاي غربي بسيار سنگين تمام خواهد شد، بنابراين بهتر است كه ايران اين اقدام را عملي نسازد.
در نشست يك روزه كاسگريف با فرماندهان نيروي دريايي كشورهاي حاشيه خليج فارس در ابوظبي پايتخت امارات متحده، امنيت ناوگان تجاري، آبراه‌هاي تجاري و تهديد تروريسم منطقه خليج فارس مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
در ادامه اين گزارش آمده است كه ناوگان پنجم آمريكا اكنون در بحرين مستقر است كه براي دستيابي به آن بايد از اين تنگه عبور كرد.
در بخشي از اين گزارش آمده است كه كاسگريف در اين نشست اعتراف كرد اگر ايران بخواهد اين تنگه را ببندد كشورهاي غربي از 40 درصد از نفت دنيا محروم خواهند شد كه براي امنيت اقتصادي اين كشور‌ها تهديدي جدي به حساب مي‌آيد.
اظهارات كاسگريف پس از آن صورت گرفت كه ايران پيشتر اعلام كرده بود كه اگر كشورهاي غربي دست از شرارت‌هاي خود برندارند و بخواهند وارد اين منطقه شوند تمام آبراه‌هاي مهم خود را خواهد بست.
در بخش پاياني اين گزارش نويسنده با اشاره به قدرت نيروي دريايي ايران در برابر تهديدات نظامي هشدار مي‌دهد كه روزانه بيش از 25 ميليون بشكه نفت، با ارزش 3 ميليارد دلار از تنگه هرمز عبور مي‌كند و اگر ايران بخواهد اين تنگه را ببندد مشكل بزرگي براي كشورهاي غربي ايجاد خواهد كرد.
تنگه هرمز يكي از حساس‌ترين آبراه‌هاي جهان است كه در اختيار ايران است اما سياست‌هاي جنگ‌طلبانه آمريكا تنش‌هايي را بين اين دو كشور ايجاد كرده است.
اين در حالي است كه يك روزنامه الجزايري چند روز پيش اعلام كرد كه عليرغم ادعاهاي برخي از سران نظامي نيروي دريايي آمريكا سامانه موشكي ايران قادر است در دقايق نخست، تمام ناوگان دريايي اين كشور در خليج فارس را متلاشي سازد و آنها را به لاشه چوب تبديل كند.
روزنامه"الشروق" در يكي از گزارش‌هاي تحليلي خود در مورد رويارويي احتمالي رژيم صهيونيستي و آمريكا با ايران نوشت كه " ايران داراي موقعيت نظامي، امكانات ژئواستراتژيك و سياست‌هاي برتري است كه به اين كشور امكان مي‌دهد از همه برگ‌هاي بازي خوب استفاده كند.
در ادامه اين گزارش به فن‌آوري پيشرفته ايران اشاره شد كه به اين كشور امكان مي‌د‌هد تا قدرت نظامي برتر منطقه باشد كه هم مي‌تواند از خود دفاع كند و هم مي‌تواند با قدرت‌هاي جهاني و منطقه‌اي و در رأس آنان با آمريكا و رژيم صهيونيستي به شدت مقابله نمايد.
اين روزنامه گزارش خود را با اشاره به امكانات طبيعي و جغرافيايي، نوع حكومت، ذخاير موشكي ايران و 30 سال آمادگي اين كشور براي رويارويي با هر كشوري به پايان مي‌برد و نتيجه مي‌گيرد كه نيروي دريايي ايران بيش از آنچه كه كشورهاي غربي اعلام مي‌كنند قدرت دارد و مي‌تواند در برابر هر گونه نظامي بايست

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خبرگزاري فارس: "سيمون هندرسون" از كارشناسان "موسسه واشنگتن براي مطالعه سياست‌هاي خاور نزديك" در گزارش مفصلي به بررسي عواقب هر گونه اقدام نظامي در خليج فارس بعنوان مهمترين منبع توليد انرژي در جهان پرداخته است. هندرسون در مقاله اي با عنوان «ايران، نفت و غرب» نوشته است: آيا مي‌توان بدون وارد آمدن ضرباتي جدي به اقتصاد و امنيت بين‌المللي به دومين توليد كننده بزرگ نفت اوپك و دومين دارنده ذخاير گاز طبيعي جهان حمله كرد؟ چه كسي مي‌تواند تضمين كند كه در صورت حمله به تاسيسات هسته‌اي ايران غرب بتواند نياز خود به انرژي را به آسودگي از تنگه هرمز تامين كند؟ آيا آمريكا و اسرائيل كه همواره از اقدام نظامي عليه فعاليت‌هاي اتمي تهران صحبت مي‌كنند مي‌توانند تضميني براي صدور آزادانه نفت از تنگه هرمز به ساير كشورهاي جهان و يا اعراب صادر كننده نفت در خليج فارس بدهند؛ كشورهايي كه رشد اقتصادشان شديدا به صادرات نفت‌شان وابسته است؟ چگونه مي‌توان كشوري كه استراتژيك‌ترين آبراه بين‌المللي جهان را كنترل مي‌كند، تهديد به اقدام نظامي كرد در حاليكه ناوگان تهديد كننده حاضر در منطقه در صورت آغاز هر جنگي بايد در ابتدا به فكر چاره‌اي براي تامين امنيت خود باشد. در واقع عملي شدن هر گونه تهديدي عليه ايران فارغ از نحوه واكنش تهران تنها يك نتيجه در پي دارد: "به خطر انداختن امنيت انرژي در جهان". "سيمون هندرسون" از كارشناسان "موسسه واشنگتن براي مطالعه سياست‌هاي خاور نزديك" در گزارش مفصلي به بررسي عواقب هر گونه اقدام نظامي در خليج فارس بعنوان مهمترين منبع توليد انرژي در جهان پرداخته است. او در گزارش خود با استناد به اظهارات فرماندهان ارشد نظامي آمريكا مبني بر توان ايران براي مسدود كردن تنگه هرمز هشدار داده است كه هر گونه ماجراجويي نظامي در خليج‌فارس، مادامي كه 40 درصد نفت مورد نياز جهان از تنگه هرمز مي‌گذرد و مسير جايگزيني براي انتقال نفت منطقه به بازارهاي بين‌المللي وجود ندارد تنها منجر به خطر افتادن امنيت انرژي در جهان و سر به فلك كشيدن قيمت‌ها مي‌شود. هندرسون در ابتداي گزارش خود با استناد به اظهارات آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر انقلاب مبني بر اينكه "اگر آمريكايي‌ها اقدام اشتباهي عليه ايران مرتكب شوند عرضه نفت مطمئنا به خطر مي‌افتد و آمريكائيها قادر به تامين امنيت انرژي در منطقه نخواهند بود" مي‌نويسد: ايران سومين ذخاير نفتي و دومين ذخاير گازي جهان را در اختيار دارد. از سوي ديگر ايران، دومين كشور بزرگ صادر كننده در سازمان كشورهاي صادر كننده نفت خام (اوپك) و چهارمين توليد كننده نفت خام در عرصه بين‌المللي محسوب مي‌شود. ايران، در همين حال از نظر جغرافيايي و نظامي بر آبراه هرمز كاملا تسلط دارد، آبراهي كه روزانه 40 درصد از نفت خام مورد نياز جهان از آن عبور مي‌كند. به دلايلي كه گفته شد ايران يكي از بازيگران كليدي در اقتصاد انرژي جهاني محسوب مي‌شود. اهرم انرژي ايران همانطور كه آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر ايران اشاره كرده است ايران مي‌‌تواند مانع از ادامه يافتن جريان روان صادرات انرژي از خليج‌فارس شود. ايران حتي اگر مرتكب چنين اقدامي نشود در مهربانانه‌ترين حالت مي‌تواند صادرات نفت خود را براي مدتي قطع كند كه چنين اقدامي در نهايت منجر به افزايش شديد قيمت‌ نفت در بازار جهاني انرژي مي‌شود؛ زيرا در وضعيت فعلي تقاضاي جهاني براي انرژي بيشتر از توليد نفت است و اين در حالي است كه ظرفيت مازاد كافي براي جبران خلاء نفت ايران در ميان توليد كنندگان وجود ندارد. در همين حال ايران مي‌تواند چه مستقيما، از طريق درگيري با ناوگان جنگي آمريكا و متحدان اين كشور كه قصد محافظت از تانكرهاي نفتي را دارند و چه از طريق مجموعه عمليات‌هايي در خشكي، تلاش كشورها براي صادرات انرژي از تنگه هرمز را خنثي كند. چنين اتفاقي (متوقف شدن عرضه نفت از تنگه هرمز) در شرايطي ممكن است تاثيرات مخربي بر بازار جهاني انرژي بر جاي بگذارد كه هيچ مسير جايگزيني براي انتقال نفت توليد شده در اين منطقه به بازار جهاني وجود ندارد. در چنين شرايطي بازار جهاني انرژي نياز مبرمي به تامين نفت و گاز از سوي توليد كنندگان انرژي در بيرون از خليج‌فارس پيدا مي‌كند ولي آنها نيز از ظرفيت مازاد براي تامين چنين حجمي از انرژي (40 درصد نياز روزانه جهان) برخوردار نيستند. عامل ديگري كه هر گونه اقدام و يا تحريم عليه ايران را تضعيف كرده اين است كه تهران روابط بسيار خوبي با مشتريان نفت و گاز خود و همچنين همسايگانش در زمينه توافقنامه‌هاي همكاري در حوزه انرژي برقرار ساخته است. تهران اين توافقنامه‌ها را به منظور تضعيف هرگونه اجماع ديپلماتيك در تلاش براي تغيير رفتار خود و كم اثر كردن تحريم‌ها و دشوارتر كردن هرگونه اعمال تحريم عليه خود طراحي و اجرا كرده است. در چنين شرايطي كشورهايي كه چه بعنوان خريدار نفت و گاز و چه بعنوان تامين كننده نيازهاي ايران با تهران معامله مي‌كنند مي‌دانند كه مشاركت در هر اقدامي كه بر خلاف منافع تهران باشد، مي‌تواند ضررهاي زيادي به اقتصاد آنها وارد آورد. قابليت‌هاي كم منطقه‌اي براي مقابله با توان نظامي ايران نيز از ديگر نقاط ضعف در هنگام رويارويي با ايران محسوب مي‌شود. ايران از تاكتيك جنگ‌هاي نامتقارن استفاده مي‌كند. براي مثال از قايق‌هاي جنگي كوچك ولي تندرو استفاده مي‌كند كه هدف قرار دادن آنها بسيار دشوار است. هر چند ناوگان دريايي آمريكا و تعدادي از متحدانش در منطقه مستقر هستند ولي ايران توان ضربه زدن به تاسيسات نفت و گاز، پايانه‌هاي توليد انرژي، ايستگاه‌هاي نمك‌زدايي و تاسيسات نظامي واقع در خشكي را نيز داراست. تهديدات ناشي از فعاليت‌هاي القاعده هر چند سبب شده كه ضريب ايمني تاسيساتي كه بدان‌ها اشاره گرديد تا حدودي افزايش يابد ولي اين تاسيسات هنوز بشدت آسيب‌پذيرند. چشم‌پوشي از نفت خليج‌فارس اجتناب‌ناپذير است هر چند مقامات كاخ سفيد در يكي دو سال گذشته بارها صبحت از تلاش براي كاهش از وابستگي آمريكا به نفت وارداتي از خاورميانه كرده‌اند و سرمايه‌گذاري در زمينه انرژي‌هاي تجديد پذير را آغاز كرده‌اند. ولي هندرسون در ادامه گزارش خود با اشاره به اينكه منطقه خليج‌فارس حتي در چند دهه آينده بعنوان يكي از مراكز استراتژيك براي توليد و عرضه انرژي مورد نياز جهان باقي خواهد ماند، مي‌نويسد: جهان به افزايش ظرفيت توليد و توسعه مسيرهاي جايگزين براي انتقال انرژي نياز دارد ولي پيش‌بيني‌هاي آژانس بين‌المللي انرژي (IEA) حاكي از آن است كه جهان در چند دهه آينده وابستگي بيشتري به نفت خاورميانه پيدا خواهد كرد. بر اساس آمارهاي اين سازمان در سال 2006 ميلادي روزانه 16 درصد از نفت مورد نياز جهان از تنگه هرمز عبور كرده و طبق پيش‌بيني‌هاي صورت گرفته اين رقم در سال 2030 ميلادي به 5/30 درصد افزايش خواهد يافت. در چنين شرايطي استفاده از سوخت‌هاي جايگزين و ساير اقدامات مشابه ظرف 5 سال آينده تنها بخش كوچكي از نياز اين كشور به انرژي را تامين خواهد كرد مگر به اينكه به ناگهان تكنولوژي‌هاي غير منتظره‌اي براي توليد انرژي ابداع شوند! تلاش براي استفاده از سوخت‌هاي نامتعارف براي توليد انرژي در شرايطي صورت مي‌گيرند كه طبق پيش‌بيني مجدد آژانس بين‌المللي انرژي حتي در صورت موفقيت چنين برنامه‌هايي استفاده از انرژي‌هاي نوين تنها 9 درصد از نياز جهان به انرژي تا فرا رسيدن سال 2030 ميلادي را تامين خواهد كرد. به همين دليل يكي از وظايف اساسي نقش رهبري آمريكا در جهان اين است كه با تمام توان خود براي حفظ امنيت عرضه انرژي در تنگه هرمز تلاش نمايد تا جهان بتواند آينده قابل تصوري را براي خود پيش‌بيني كند. نقش خليج‌فارس در تامين انرژي جهان منطقه خليج‌فارس از سال 1970 ميلادي كه توليد مجموع نفت آن از مجموع نفت توليد شده در منطقه آمريكاي لاتين پيشي گرفت مهمترين منبع توليد انرژي در جهان بوده است. در سال 2006 ميلادي كشورهاي منطقه (بحرين، ايران عراق، كويت، عمان، قطر، عربستان سعودي و امارات متحده عربي) 28 درصد از نفت مورد نياز جهان را تامين كردند. اين در حالي است كه 55 درصد از كل ذخاير نفتي جهان در اين منطقه قرار دارد. پيش‌بيني‌هاي صورت گرفته حاكي از اين است كه تا فرا رسيدن سال 2030 ميلادي روزانه 30 درصد از نفت مورد نياز از تنگه هرمز عبور خواهد كرد. از طرف ديگر كشورهاي منطقه علاوه بر در اختيار داشتن ذخاير نفتي مقدار قابل توجهي از ذخاير گازي جهان را نيز در اختيار دارند. براي مثال ايران بعد از روسيه كه 3/26 درصد از ذخاير گازي جهان را در اختيار دارد با در اختيار داشتن 5/15 درصد از ذخاير گازي جهان دومين كشور بزرگ دارنده گاز جهان محسوب مي‌شود. در همين حال كشورهاي قطر، عربستان سعودي و امارات متحده عربي نيز هر كدام با در اختيار داشتن 14 - 9/3 و 3/3 درصد ذخاير قابل توجهي از گاز جهان را در اختيار دارند. از همه مهمتر اينكه قطر و امارات سرمايه‌گذاري‌هاي بسيار كلاني را براي تبديل كردن خودشان به صادر كنندگان بزرگ گاز مايع NLG در جهان تبديل كرده‌اند. بر اساس آمارهاي موجود روزانه 5/3 ميليارد فوت مكعب گاز از طريق تانكرهاي مخصوص حمل NLG از تنگه هرمز به آسيا، اروپا و آمريكاي شمالي صادر مي‌شود. تمامي مسائلي كه به آنها اشاره گرديد در نهايت باعث شده كه خليج‌فارس و حفظ ثبات تنگه هرمز جايگاه ويژه‌اي براي بازار جهاني انرژي پيدا كند. آسيب‌پذيريهاي تنگه هرمز بيشتر نفت توليد شده كشورهاي حوزه خليج فارس از تنگه هرمز عبور مي‌كند كه تحت سلطه ايران قرار دارد، تنگه‌اي كه خليج‌فارس را به درياي عمان و درياي عربي متصل مي‌كند. در حاليكه 40 درصد نياز روزانه جهان به انرژي از اين آبراه استراتژيك عبور مي‌كند هر گونه قطع احتمالي صادرات نفت باعث خواهد شد كه بحران‌هاي نفتي بزرگي (نظير جنگ شش روزه، جنگ اكتبر و تحريم نفتي اعراب، وقوع انقلاب اسلامي در ايران، آغاز جنگ ايران و عراق، تهاجم عراق به كويت، اعتصاب‌هاي ونزوئلا، وقوع طوفان‌ كاترينا) كه بازار جهاني انرژي بواسطه قطع صادرات نفت در گذشته شاهد آن بوده است در مقايسه با وضعيت امروز ناچيز به نظر برسد. اين موضوع از آن جهت حائز اهميت است كه بخشي از نفت مورد نياز آمريكا، اروپا و بسياري از كشورهاي آسيايي از اين آبراه عبور مي‌كند. براي مثال تنها سه چهارم نفت مورد نياز ژاپن روزانه از طريق تانكرهاي نفتي از تنگه هرمز عبور مي‌كند؛ تانكرهاي بسيار بزرگي كه هر كدام از آنها مي‌توانند 2 ميليون بشكه نفت خام را در خود ذخيره كنند. ايران علاوه بر اينكه تنگه هرمز را كنترل مي‌كند از طريق پايگاه‌هايي كه در جزايري مثل تنب بزرگ و تنب كوچك و همچنين جزيره ابوموسي در اختيار دارد، تمامي ورود و خروج‌ها به دهانه آبراه هرمز را كنترل مي‌كند. علاوه بر اين ايران موشك‌هايي در اختيار دارد كه كنترل منطقه خليج‌فارس و درياي عمان را پوشش مي‌دهد كه تمامي اين موارد آسيب‌ پذيري‌هاي تنگه هرمز را در صورت هر اقدامي بر عليه ايران بشدت افزايش مي‌دهد. در همين حال رهبران و فرماندهان عالي‌رتبه نظامي ايران بارها در خصوص پرهيز از ماجراجويي در تنگه هرمز هشدار داده‌اند. سردار "يحيي رحيم صفوي" فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران (IRGC) در تاريخ 15 آگوست سال 2007 ميلادي گفت: "سيستم‌هاي موشكي سطح به درياي ما مي‌توانند به هر نقطه‌اي از خليج فارس و درياي عمان برسند. هيچ كشتي و يا قايقي نمي‌تواند از تنگه هرمز عبور كند بدون اينكه در برد سيستم‌هاي موشكي ما نباشد". هندرسون در انتهاي گزارش خود هر چند به تاثيراتي كه مسدود شدن تنگه هرمز بر اقتصاد ايران مي‌گذارد اشاراتي نيز كرده است ولي در نهايت به ايالات متحده آمريكا در خصوص زيان‌هايي كه هر گونه ماجراجويي نظامي در خليج‌فارس براي اقتصاد و امنيت بين‌المللي در پي دارد شديدا هشدار داده است. او در جمع بندي گزارش خود با اشاره به اينكه آمريكا نبايد تنها به فكر منافع شخصي خود در جهان باشد مي‌نويسد: "آمريكا نسبت به ساير كشورهاي جهان وابستگي كمتري به نفت خليج‌فارس دارد زيرا تنها 35 درصد از نفت مورد نياز خود را از اين منطقه وارد مي‌كند ولي اتحاديه اروپا كه 56 درصد و ژاپن كه 80 درصد از نفت مورد نياز خود را از خليج‌فارس تامين مي‌كنند نسبت به ايالات متحده آسيب‌پذيرترند. به همين علت آمريكا بايد مانع از هر گونه ماجراجويي در اين منطقه حساس جهان شود تا روند صادرات انرژي از اين منطقه بدون هيچ خطري در سلامت كامل ادامه يابد". هشدار هندرسون در خصوص عواقب درگيري نظامي در تنگه هرمز در شرايطي صورت مي‌گيرد كه "مايكل كلارك" رئيس موسسه رويال يونايتد سرويس RUSI نيز در اين خصوص مي‌گويد: "در صورت ايجاد تنش در تنگه هرمز، ايران اين تنگه را مسدود نخواهد كرد ولي ناامن كردن اين تنگه بسيار بدتر از بستن آن است چون تانكرهاي بزرگ نفتي ديگر امنيت لازم براي عبور از اين آبراه را نخواهند داشت". اظهارات كارشناسان بازار جهاني انرژي در خصوص تلاش براي حفظ امنيت تنگه هرمز و تاثيري كه ثبات در اين منطقه بر بازار جهاني انرژي دارد در شرايطي صورت مي‌گيرد كه بسيار از خبرگزاري‌ها و روزنامه‌هاي بين‌المللي نيز در خصوص هر گونه بي ثباتي در تنگه هرمز هشدار داده‌اند. در همين ارتباط چندي پيش خبرگزاري آسوشيتدپرس در گزارشي به سران آمريكا هشدار داد: "توانايي ايران در متوقف كردن 40 درصد از تجارت نفت جهان سلاحي است كه احتمالا از موشك‌ها و هر گونه سيستم تسليحاتي كه ايران در اختيار دارد قدرتمندتر است". خبرگزاري فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اصولا سنگ بزرگ نشانه ای است از نزدن. تهران تا به حال چندین بار تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است ولی آیا کسی پرسیده است ازخودش که در این صورت صادرات نفت ایرن یعنی تنها مایع حیات این مرز و بوم از کدامین طریق صورت خواهد گرفت. دلایل تاریخی زیادی وجود دارد که ایران هیچگاه دست به چنین اقدامی نخواهدزد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دلایل تاریخی زیادی وجود دارد که ایران هیچگاه دست به چنین اقدامی نخواهدزد.

لطف کنید بگید کدوم دلایل تاریخی ؟
مطمئن باشید در صورت لزوم و اگر هیچ راه حلی وجود نداشته باشه ایران این کار رو خواهد کرد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دلایل تاریخی زیادی وجود دارد که ایران هیچگاه دست به چنین اقدامی نخواهدزد.

لطف کنید بگید کدوم دلایل تاریخی ؟
مطمئن باشید در صورت لزوم و اگر هیچ راه حلی وجود نداشته باشه ایران این کار رو خواهد کرد .

اگه اگه راهي نباشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]با سلام خدمت دوستان گرامي
فكر مي كنم در خصوص بحث مطرح شده مقاله زير پاسخگوي بسياري از پرسشها باشد . منبع مقاله در پايان مطلب ذكر شده است . متاسفانه به دليل عدم دسترسي امكان گذاشتن عكسهاي مربوط به مقاله را ندارم و شما مي توانيد با مراجعه به سايت منبع مقاله :!: آنها را مشاهده كنيد .
1.تنگه ی هرمز کجاست؟
تنگه ی هرمز یک آبراهه‌ی استراتژیک است که نقطه‌ی اتصال خلیج فارس و دریای عمان محسوب می‌شود. در شمال، به ج. ا. ایران و در جنوب به عمان و امارات متحده‌ی عربی محدود است. طبق اطلاعات ویکی‌پدیا 34 کیلومتر پهنا دارد و تنها راه اتصال به آبهای آزاد برای خلیج فارس است. اما تنها دو بخش 3 کیلومتری از عرض این تنگه، عمق کافی را برای کشتیرانی و عبور رزمناو‌ها دارد. 3 کیلومتر برای ورود به خلیج فارس و 3 کیلومتر برای خروج. ترانزیت مواد سوختی و دیگر کالا‌ها از آبهای ج. ا. ایران و عمان و تحت توافقنامه‌ی سازمان ملل متحد (United Nations Convention on the Law of the Sea) صورت می‌گیرد.
2.اهمیت تنگه‌ی هرمز
از آن‌جا که تنها راه ترانزیت نفت و دیگر فراورده‌های آن از منطقه‌ی خلیج فارس و کشور‌های حوزه‌ی آن، این تنگه‌ی است؛ می‌توان به اهمیت استراتژیک این آبراه پی برد. EIA می‌گوید 20 درصد نفت و فراورده‌های نفتی مورد نیاز دنیا از طریق این تنگه صادر می‌شود. [1]
بنا بر اظهار Energy Information Administration نرخ صادرات نفت خام از این تنگه 16.5 تا 17 میلیون بشکه در روز (bbl/d) است. این نفت توسط کشور‌های عربستان سعودی، ج. ا. ایران و امارات متحده‌ی عربی تولید می‌شود. و تقریبا تمام دنیا مشتریان این نفت محسوب می‌شوند: «ژاپن، ایالات متحده، اروپای غربی و دیگر کشور‌های آسیایی»
مقام بعدی عبور نفت خام مربوط به تنگه‌ی مالاگا (Straits of Malacca) با نرخ 15 میلیون بشکه در روز و کانال سوئز با 4.5 ملیون بشکه در روز است.
گذشته از این، کشتی‌های حامل غلات، سنگ معدن و شکر مورد نیاز کشورهای عرب منطقه، و همین طور تسلیحات نظامی و مواد مصرفی مورد نیاز آمریکا برای تجهیز ناوگان دریایی خود نیز از طریق این تنگه وارد خلیج فارس می‌شود.
3. ایران چگونه پهنه‌ی آبی 34 کیلومتری را می بندد؟
نکته‌ی مهمی که باید به آن توجه کرد آن است که اهمیت استراتژیک تنگه‌ی هرمز وقتی دو چندان می‌شود که نگاهی به موقعیت جغرافیایی جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک، سیری و ابوموسی بیاندازیم.
همان‌طور که پیش از این نیز تاکید شد، مسیر ورود به خلیج فارس، یک آبراهه‌ به عرض 3 کیلومتر و حد فاصل جزایر قشم و تنب بزرگ است. برای خروج از خلیج فارس نیز کشتی‌ها لاجرم از مسیری میان جزایر تنب بزرگ و کوچک و سیری و ابوموسی عبور می‌کنند.
با توجه به مسیر ترانزیت خلیج فارس به خوبی می‌توان به دلیل پافشای کشور‌های عرب حاشیه‌ی خلیج فارس بر نفی مالکیت این جزایر ایرانی به خوبی پی برد. موقعیت سوق‌الجیشی جزایر سه‌گانه، اشرافیت قابل توجهی را نصیب نیروهای ایرانی مستقر در این جزایر می‌کند به نحوی که مسیر عبور و مرور کشتی‌ها، گویی از میان دروازه‌های دژبانی واحد‌های دریایی سپاه و ارتش ج. ا. می‌گذرد.
اگرچه پهنه‌ی آبی به عرض 34 کیومتر را نمی‌توان به راحتی مسدود کرد اما از آن‌جا که تنها بخش کوچکی از این تنگه امکان عبور کشتی‌های نفت کش را فراهم می‌کند، کنترل عبور و مرور کشتی‌ها و همین‌طور مسدود کردن 6 کیلومتر از تنگه‌ی هرمز امر غیر‌ممکنی نمی‌نماید.
آژانس اطلاعات انرژی همچنین بیان می‌کند که مینهای دریایی باقی‌مانده‌ از زمان جنگ ایران و عراق هم این نگرانی بین‌المللی را تقویت می‌کند که ممکن است در اثر حوادث طبیعی یا کوچکترین تحریک نظامی، یادگار‌های جنگ نفت‌کش‌ها، عرصه‌ی آبی تنگه‌ی هرمز را «تنگ» نماید.
4. آیا جایگزینی برای ترانزیت نفت از این منطقه وجود دارد؟ [2]
بنا بر اظهار آژانس اطلاعات انرژی آمریکا، دو مسیر اصلی خط لوله به عنوان جایگزین برای مسیر ترانزیتی تنگه‌ی هرمز وجود دارد. بخش عمده‌ی این خطوط به دلیل اقتصادی نبودن، جنگ‌های اول و دوم خلیج و تیرگی روابط بین کشور‌های عرب منطقه تخریب یا بسته شده‌است. با این حال می‌توان به این مسیر‌ها به صورت اجمالی اشاره کرد:
آ) عربستان سعودی:
خط لوله‌ی شرقی – غربی () : این خط لوله به طول 745 مایل مهمترین گزینه برای مواقع ضرورت است. ظرفیت نهایی این خط لوله 5 میلیون بشکه در روز(bbl/d) است. با این وجود در حال حاضر با کمتر از نصف ظرفیت خود فعالیت می‌کند. به عبارت دیگر در صورت بسته شدن تنگه‌ی هرمز تنها امکان جبران 2.5 ملیون بشکه در روز از طریق این خط لوله وجود دارد.
خط لوله‌ی گاز مایع (Abqaiq-Yanbu Natural Gas Liquids (NGL) Pipeline) که به صورت موازی با خط لوله‌ی شرقی – غربی و با ظرفیت نهائی 290 هزار بشکه در روز فعالیت می‌کند. گفته می‌شود قرار است امسال ظرفیت این خط لوله به 550 هزار بشکه در روز افزایش بیابد.
خط لوله‌ی ترانزیتی عربی (Trans-Arabian Pipeline ( Tapline )) : این خط لوله وظیفه‌ی انتقال نفت را به اردن و لبنان داشت که پیش از این به دلایل مختلف (از جمله حمایت اردن از عراق در جنگ‌های سال 90-91 و ناآرامی‌های سال 84 لبنان ) کاملا بسته شد. در صورت بازگشایی، ظرفیت اصلی این خط لوله 50 هزار بشکه در روز خواهد بود.
ب) عراق:
خط لوله‌ی عراقی که از عربستان می‌گذرد: این خط لوله که نهایتاً به صورت موازی خط لوله‌ی شرقی – غربی عمل خواهد‌کرد، پس از حمله‌ی عراق به کویت در سال 90 بسته شد. در سال 2001 این خط لوله توسط عربستان سلب امتیاز شد و برای حمل گاز طبیعی با ظرفیت تقریبی 1.65 میلیون بشکه در روز تغییر کاربری داد.
خط لوله‌ی استراتژیک: در سال 75 توسط عراق و به صورت شمال – جنوب تاسیس شد که شامل دو خط لوله‌ی موازی است. خط لوله‌ی اول توان انتقال 700 هزار بشکه در روز را دارد. خط لوله‌ی دوم در جریان جنگ اول خلیج در سال 90 بسته شد. این خط لوله وظیفه‌ی انتقال نفت خام کرکوک را به خلیج فارس و انتقال نفت خام رومیلا (Rumaila) را به ترکیه برای حمل دریایی بر عهده دارد. ظرفیت نهایی هر دو بخش این خط لوله 1.4 ملیون بشکه در روز است که پیش از ترمیم و بازسازی امکان استفاده از آن وجود ندارد.
خط لوله‌ی عراق- ترکیه: این خط لوله از دو خط موازی تشکیل شده‌است که در سال‌‌های گذشته تنها به صورت موقت و با اهداف امنیتی از آن استفاده می‌شده است. خط اول با ظرفیت اسمی 1.1 ملیون بشکه در روز و خط دوم با ظرفیت اسمی 500 هزار بشکه در روز تاسیس شده‌است. با این حال گفته می‌شود در صورت تعمیرات لازم و بازسازی تنها قادر است کمتر از 300 بشکه در روز نفت خام را منتقل کند.
خط لوله‌ی عراق – سوریه – لبنان : این خط لوله در فاصله‌ی 2001 تا 2003 وظیفه‌ی انتقال 200 هزار بشکه در روز نفت خام را بر عهده داشته است. با این حال، در جریان جنگ دوم خلیج فارس، بالکل تعطیل شده است. این خط لوله از دو خط موازی تشکیل شده است که ظرفیت ترکیبی 700 بشکه در روز را بر عهده دارد. (گفته می‌شود در صورت حمله احتمالی به ایران، این خط لوله به دلیل عبور از کشور‌های سوریه و لبنان هیچ کارایی نخواهد داشت)

با توجه به موارد فوق، در خوش‌بینانه‌ترین حالت و در صورت به‌کارگیری تمام توان برای اصلاح و مرمت خطوط لوله‌ی قدمی، تنها امکان جایگزینی 7 ملیون بشکه در روز برای 17 ملیون بشکه نفت عبوری از تنگه‌ی هرمز وجود دارد.
از سوی دیگر، خطوط زمینی نفت، از امنیت بسیار پایینی برخوردار هستند به نحوی که به سادگی می‌توان آن‌ها را هدف قرار داد و عملاً حفاظت صد در صدی نیز نمی‌توان از آن‌ها به عمل آورد. به عبارت دیگر، همان‌طور که در جنگ دوم خلیج فارس، نیرو‌های ائتلاف، خطوط اصلی انتقال نفت عراق را منهدم کردند، ممکن است بار دیگر هم چنین اتفاقی، ولی این بار برای دیگر کشور‌های عرب منطقه، بیافتد!
5. آیا ایران می تواند؟
برخی بر این باور هستند که بسته شدن تنگه‌ی هرمز، زیان اقتصادی فراوانی به ایران وارد خواهد‌کرد، چرا که به تبع، ایران هم قادر نخواهد بود، نفت تولیدی خود را بفروشد. اما نکته‌ی حائز اهمیت در این میان آن است که در صورتی که به هر دلیلی حمله‌ی نظامی به ایران صورت بگیرد و ایران ناگزیر به بستن تنگه‌ی هرمز شود، قطعاً به دلیل شرایط بحرانی سکو‌های نفتی منطقه، اساساً نفتی فروخته نمی‌شود چون کسی نمی‌تواند امنیت لازم برای ترانزیت را تعیین کند.
به گزارش پایگاه «ایران دیپلماسی»، ج. ا. ایران پیش از این از استقرار سپر‌های دفاعی موشکی و همین‌طور پدافند هوایی در جزیره‌ی استراتژیک ابوموسی خبر داده است. خبر‌های غیر رسمی دیگر نیز از استقرار سامانه‌های موشکی دفاعی سپاه پاسداران در جزایر تنب بزرگ و کوچک حکایت می‌کند.
همچنین بنا بر اطلاعات موثق، سامانه‌های زیر سطحی به صورت تله‌هایی برای ناو‌های هواپیما بر در تنگه‌ی هرمز ایجاد خواهد شد که مقامات غربی می‌گویند می‌تواند بسیار موثر باشد.
همچنین موشک‌های کرم‌ابریشم چینی مستقر در پایگاه زمینی در بندر‌عباس، توانایی انهدام ناو‌های مهاجم عبوری از تنگه‌ی هرمز را دارند.
به گزارش رجا نیوز،‌ آزمایش موشکی سپاه پاسداران در رزمایش پیامبر اعظم 2، تمرینی برای بستن تنگه‌ی هرمز است:
در پنجمین روز رزمایش پیامبر اعظم 2 آتش پرحجم و متمرکز توپخانه ها و راکت اندازها بر روی منطقه‌ای با عرض 30 و عمق 50 کیلومتر در دریا به وسیله نیروی زمینی و نیروی دریایی سپاه پاسداران به اجرا در آمد.بنا به این گزارش رزمایش امروز در واقع تمرینی برای بستن تنگه استراتژیک هرمز در مواقع اضطراری بود، چرا که عرض و عمق انتخابی رزمایش شبیه سازی شده عرض و عمق تنگه هرمز است.
در این باره قرارگاه تبلیغات و عملیات روانی رزمایش پیامبر اعظم 2 گزارش داد، برد توپخانه ها و راکت اندازهایی که امروز به منظور رهگیری دریایی مورد استفاده قرار گرفت تا 75 کیلومتر بود.

رسانه‌های مختلف دنیا این رزمایش را پوشش خبری دادند.
ایران در تابستان سال گذشته طی رزمایش بزرگ ضربت ذولفقار نشان داد که توانایی مسدود کردن تنگه‌ی هرمز را دارد. (گزارش رسانه‌های منطقه از این رزمایش) اما به راستی برنامه‌ی ایران چیست؟
6.برنامه‌ی ایران چیست؟ [3]
پایگاه نیوز‌مکس می‌گوید طرح ایران برای مسدود کردن تنگه‌ی هرمز بر پایه‌ی یک کمربند مین دریایی با توانایی منهدم کردن ناو‌های هواپیما بر آمریکایی است. نیوز‌مکس از قول منابع آگاه خود و همین‌طور اسنادی که در اختیار دارد، می‌گوید طراح برنامه‌ی نظامی ایران برای زمین‌گیر کردن ایالات‌متحده در خلیج فارس، «دریادار عباس محتاج» است.
نیوز‌مکس در باره‌ی جزئیات این طرح معتقد است که ایران از طریق C41 و ماهواره‌های نظارتی بر اجرای طرح نظارت می‌کند. این ماهواره‌ها ممکن است ماهواره‌های اقتصادی یا ماهواره‌های کشور‌های متحد ایران باشد.
عملیات با حرکت پیاپی قایق‌های انفجاری به سمت کشتی‌های جنگی مهاجم توسط «گردان‌های عاشورا» آغاز می‌شود. اولین امواج شامل یک هزار قایق کوچک تندرو مجهز به پرتاب‌کننده‌ی راکت، «هوی-ماچین-گانز» و موشک‌های ضد‌تانک خواهد بود.
در مرحله‌ی دوم، زیردریایی‌های انتحاری، زیر دریایی‌های ساخت روسیه (Kilo-class) و زیردریایی‌های چینی (Huodong) هدف‌های خود را منهدم خواهند کرد.
کارشناسان نیروی دریایی معتقدند در برابر قایق‌های 114 فوتی چینی مجهز به رادار‌‌های پیشرفته‌ی هدایتی C-802 و دیگر تجهیزات نظامی( ؟ ) پدافند موثری وجود ندارد. اسکات رد – فرمانده‌ دریایی آمریکا در خلیج فارس - این سامانه را ابعاد جدیدی از تهدید دریایی ایران دانست.
ایرانیان همچنین برنامه‌ای برای مین‌گذاری گسترده در خلیج فارس و نزدیک تنگه‌ی هرمز به عنوان تله‌گذاری موثر برای کشتی‌هایی که قصد ورود به خلیج فارس را دارند، طرح ریزی کرده‌اند.
این کشتی‌ها پیش از ورود به خلیج فارس مورد حمله‌ ی توپخانه ی ساحلی و موشک های پرقدرت کرم ابریشم قرار خواهند گرفت.
امروزه ایران مین‌های زیر‌سطحی EM-53 را که در سال 90 از چین خریده‌است در اختیار دارد که تهدید کننده‌ی جدی برای قایق‌های آمریکایی محسوب می‌شود. عامل‌های راکتی این سامانه می‌تواند با سرعت 70 مایل بر ساعت اهدافش را نابود کند. کارشناسان معتقدند این سامانه می‌تواند ناو‌های هواپیما‌بر آمریکایی را «ناک اوت» کند!
Joseph Tenaglia- فرمانده‌ی بازنشسته‌ی نیروی دریای آمریکا معتقد است :
«من فکر می‌کنم این می‌تواند برای هر دریاسالاری گیج‌کننده باشد که با ترکیبی از مین‌ها، قایق‌های کوچک، موشک‌های ضد قایق، اژدر‌ها، توپخانه‌ی ساحلی و موشک‌های کرم ابریشم رو به رو شود. این یک تهدید واقعی است.»
اگرچه اسناد در دسترس نیوز‌مکس توسط مقامات پنتاگون و تهران تایید نشده‌است اما تسلیحات خریداری شده، طرح‌های توسعه‌ی وزارت دفاع و همین‌طور ابعاد استراتژیک منطقه تا حد زیادی با گزارش این پایگاه همخوانی دارد.
7. آیا لازم است تا تنگه‌ی هرمز کاملا مسدود شود؟
«ایران لازم نیست تنگه را ببند. با مختل کردن عبور و مرور تانکرها می تواند تاثیر گذار باشد.» دکتر پل راجرز، استاد مطالعات صلح در دانشگاه برادفورد
از آن‌جایی که سابقه‌ی جنگ نفت کش‌ها در جریان جنگ تحمیلی نشان داده‌است، ترانزیت فراورده‌های نفتی و نفت خام از منطقه بیش از همه نیازمند امنیت است. به عبارت دیگر، اگر‌چه غرب در کشاکش نبرد ایران و عراق هم برای حمایت مالی از رژیم بعث و هم تامین نیاز‌های انرژیک خود، با تمام توان برای انتقال نفت از خلیج فارس تلاش کرد، اما کاهش 25 درصدری صادرات نفت در یک دوره‌ی زمانی کوتاه اواخر جنگ نشان داد که ادامه‌ی بی‌ثباتي در منطقه‌ی خلیج فارس تا چه اندازه می‌تواند مخرب باشد.[/align]پی‌نوشت (اين قسمت توضيحات نويسنده اصلي اين مقاله است )
در ترجمه‌ی دو مقاله‌ی اصلی که برای این یادداشت از آن‌ها استفاده کرده‌ام ممکن است ایراداتی وجود داشته باشد.
برخی اطلاعات و آمار‌های ارائه شده، چنان‌که ذکر شد، از منابع غیر دولتی استخراج شده‌است. از این رو نمی‌توان آن‌ها را غیر قابل خدشه دانست.
پاورقی:
1) اگر‌چه فرمانده‌ ناوگان پنجم آمریکا مستقر در خلیج فارس، این رقم را 40 درصد نفت خام مورد نیاز دنیا اعلام می‌کند!
2) این بخش از یادداشت ترجمه‌ای است آزادی است از Persian Gulf Region: Export Routes
3) این بخش از یادداشت ترجمه‌ی آزادی است از Iran Readies Plan to Close Strait of Hormuz

منبع :http://pat.riot.ir/1387/04/19/strait-of-hormuz

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
براساس گزارش فاش شده از تحقیقات يک مرکز پژوهشي نزديک به محافل صهيونيستي و نومحافظه کاران امريکا، امارات متحده عربي درصدد است تا يک خط لوله جديد از خاک خود به منطقه الفجيره در ساحل درياي عمان احداث کند تا در صورت بسته شدن تنگه هرمز از سوی ایران، جایگزینی برای انتقال نفت از منطقه خلیج فارس باشد. به گزارش رجانیوز، مؤسسه سياست هاي خاور نزديک در واشنگتن به دولت امريکا پيشنهاد کرده است به سبب مسدود شدن تنگه هرمز از سوي ايران درصورت اغاز جنگ، به دنبال جايگزين هاي جديدي به منظور انتقال نفت خليج فارس به خارج از اين منطقه باشد. بر اساس توصيه هاي اين مرکز پژوهشي که همزمان با شدت گرفتن تهديدات جمهوري اسلامي ايران مبني بر بستن تنگه هرمز در صورت حمله نظامي امريکا به اين کشور منتشر شده است، تأکيد شده امريکا بايد براي انتقال نفت خليج فارس به فکر راه هاي جايگزين ديگري از جمله احداث خط لوله مستقيم نفت از کشورهاي خليج فارس به درياي عمان و درياي سرخ و درياي عربي باشد، به گونه اي که هيچ کدام از اين خطوط لوله نفتي از تنگه هرمز عبور نکند. در همين زمینه، در پژوهش انجام شده از سوي مؤسسه سياست هاي خاور نزديک در واشنگتن فاش شده است که امارات متحده عربي درصدد است تا يک خط لوله جديد از خاک خود به منطقه الفجيره در ساحل درياي عمان احداث کند. اين خط لوله توان انتقال روزانه 1/5 ميليون بشکه نفت را بدون عبور از تنگه هرمز خواهد داشت. در اين پژوهش از واشنگتن خواسته شده که اين پروژه را دنبال کند. امارات اين پروژه را سال گذشته اعلام کرد اما عمان مانع از انجام آن شد. براساس اين پژوهش همچنين مي توان دو خط لوله ديگر را از عربستان به سمت ساحل درياي سرخ و خلیج فارس احداث کرد. قرار است يک شرکت پيمانکار چيني اين پروژه را در سال 2010 اجرا کند. فاش شدن اين اطلاعات در پي جستجوهاي اين مرکز مطالعاتي نزديک به لابي يهودي و نومحافظه کاران امريکا براي يافتن گزينه هايي صورت گرفت که ايران احتمالاً در صورت روبرو شدن با اقدام نظامي امريکا به سبب موضوع هسته ای اش، از آنها استفاده خواهد کرد. منبع : رجا نيوز

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خرج خودشونو فقط زياد ميكنن وقتي قرار باشه جنگ شروع بشه يعني بايد پايگاهاي آمريكا تو كشوراي عربي رو زد خوب شايد اشتباهي خورد به پالايشگاه :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امكانش نيست چون كشورهاي دريافت كننده نفت كه غالبا اقتصاد قدرتمندي دارند با ايران دشمن مي شوند اين كار فقط در مورد كشتي هاي امريكايي قابل اجراست كه اغلب آن ها نظامي اند چون بيشتر نفت امريكا از امريكاي لاتين تامين مي شود. :!: :? icon_cheesygrin :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
flanker, zed, مطالب مفیدی بود و خسته نباشید. :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آفتاب: وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون سه‌شنبه اعلام کرد: «هرگونه اقدامی از سوی ایران برای بستن تنگه هرمز باعث شکست خود ایران خواهد بود و این کشور به دلیل وابستگی اقتصادی به منابع نفتی تنها به خود ضرر می‌زند». به گزارش سرویس بین‌الملل آفتاب، «جف مورل» مسئول مطبوعاتی پنتاگون اعلام کرد: «بستن تنگه هرمز در خلیج‌فارس نوعی تمرین شکست دادن خود است». مورل در ادامه مدعی شد: «ایران اولین کسی خواهد بود که با بستن تنگه هرمز صدمه خواهد دید. آنها اقتصادی ضعیف دارند که در این لحظه کاملاً وابسته به منابع نفتی است و فکر نمیکنم ایران تمایلی به بستن تنگه هرمز در خلیج فارس داشته باشد». اظهارات مورل در پاسخ به سخنان محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در روز دوشنبه 14 مرداد بود که در جريان يک نشست خبری ضمن اشاره به آزمايش يک موشک ساحل به دريا با برد 300 کيلومتر اعلام کرد: «يک امکان طبيعی برای ايران به وجود آمده است و با توجه به تجهيزاتی که نيروهای مسلح‌مان در اختيار دارند، بستن تنگه هرمز به مدت نامحدود بسيار راحت خواهد بود.»

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مسئولان کشور قطعاً در این مورد چاره اندیشی میکنند . به نظر من بستن تنگه هرمز لازم و ضروری است ؛ به هر قیمت ممکن . چون با این کار کل متحدان اروپایی آمریکا نیز تحت فشار قرار میگیرند . چاره ای جز این نداریم . باید برای رسیدن به هدف نهایی ، در مقابل مشکلات جزیی صبور بود .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط End
      سخنی با خوانندگان محترم:
      در مطلب پیش رو سعی بر این شده که به مختصری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی اعراب پیش از اسلام پرداخته شود. در این نوشته اصل بر رعایت صداقت تاریخی و امانت است و در گرداوری آن از منابع با عقاید گوناگون کمک گرفته شده است. گرد آوری مطالب تاریخی هیچ گاه خالی از اشتباه نیست، علی الخصوص که این مطالب در رابطه با مسائل حساسیت بر انگیز مذهبی باشد. در نتیجه از دوستان خواننده این مطلب درخواست میشود درصورت وجود اشتباه، به منظور تکمیل و اصلاح این مطلب بنده را یاری کنند.
       

      پیشگفتار:
      سرنوشت پیامبران و قومشان و نتایجی که از آن کسب کرده اند را میتوان یکی از مهمترین نشانه های حقانیت آن ها به حساب آورد. این نتایج بعضا چنان معجزه آسا و خیره کننده هستند که در حالت معمول موارد مشابهی برای آنها یافت نمی شود. برای نمونه مسیح (ع) در دل امپراطوری قدرتمند روم شرقی به پیامبری رسید. در سرزمینی که تعداد نامعلوم خدا توسط مردم پرستیده میشد و پیامی که آورد چنان در دل ها رسوخ کرد که در مدت کمتر از چند سده مسیحیت در سه قاره گسترش یافت! از حبشه در آفریقا گرفته تا امپراطوری قدرتمندی چون روم که روزی دشمن مسیحیت بود و همچنین طیف کثیری از اقوام در خاورمیانه و ...! در اسلام نیز ما با چنین پیشرفت معجزه آسایی رو به رو هستیم. محمد (ص) در سن چهل سالگی در جامعه ای بدوی به پیامبری برگزیده شد که جز غارت و ستیز دستاوردی نداشتند و هر روز به بهانه ای با یکدیگر در جنگ بودند و شعرا و نام آوران عرب روزگاری برای بدست آوردن شرافت، خود را به پای پادشاهان ایران و روم می انداختند. در شبه جزیره عربستان اگر در جایی تمدنی دیده میشد به پاس قرابت با ایران یا روم بود. و از دست آورد هایشان در آن ادوار، جز پاره ای از روایات افسانه گونه چیزی بجا نمانده است. در چنین محلی که محمد(ص) شدیدا زیر فشار فرهنگی و البته فشار عوامل ثروت و قدرت  در مدت کمتر از سیزده سال توانست بنیان نخستین حکومت اسلامی را در یثرب بنا نهد که تا پایان عمر ایشان این حکومت به چنان وسعت و قدرتی رسید که در سرحدات خود به تقابل با روم شرقی می‌پرداخت.
       
      قسمت اول: قبیله و معنای متفاوت آن در بین اعراب
       

       
      اعراب از قبل اسلام در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه حضور داشتند. و بر خلاف تصور عموم مردم، فتوحات پس از اسلام به تنهایی سبب استقرار آن ها در این پهنه نشد. در تاریخ موجودیت اعراب با سامی نژاد ها گره خورده است. این حضور آنقدر چشمگیر بود که رومیان و یونانیان مناطق عرب نشین را به سه ناحیه عربستان خوشبخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی تقسیم کرده اند که حدود این مناطق از دریای سرخ و شبه جزیره عربستان شروع شده و از سویی به مرز های روم آن روزگار در شامات رسیده و در سوی دیگر در عراق امروزی به رود فرات ختم می شود. در رابطه با وضعیت اعراب قبل اسلام باید به این موضوع اشاره کرد، پیشینه تاریخی که برای آنها ذکر شده به ۲۰۰ سال قبل از سال عام الفیل محدود می شود. عام الفیل همان سالی است که گفته میشود محمد(ص) در آن دیده به جهان گشود. البته این بدان معنا نیست که اعراب قبل از آن موجودیت خارجی نداشته اند‌. برای مثال در دبیره های هخامنشی از آن ها بعنوان خراج گذاران عصر داریوش بزرگ یاد شده است. اما آنچه از این گفته پیداست، اعراب تهی از پیشینه تاریخی و تمدنی غنی بودند و آنچه در آنها یافت می‌شد در حقیقت از هم نشینی و یا دست درازی دیگر اقوام بود. این همان زمانیست که قرآن از آن به عنوان دوره جاهلی اعراب یاد می‌کند.
       

       
      نگاره ای از سرباز ساتراپی عربیا در مقبره خشایارشا، واقع در نقش رستم که بصورت نمادین به شکل یکی از ستون های شاهنشاهی به نمایش در آمده است.
       
      با نگاهی به زندگی اعراب در آن اعصار می توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم و حتی در نزدیکی آنها با دولت های نچندان نامی حبشه دیده میشد. در آن روزگار ایران و روم حکومت مرکزی داشتند حکومتی که تمام شؤون جامعه را از حیث قانون و عمل به قانون و وادار کردن همه به تابعیت از آن در دست داشتند و تمام زوایای آن جامعه زیر سلطه نظامی واحد قرار گرفته بود، به طوری که در هر گوشه آن وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد. این در حالی بود که در جزیرة العرب در هر ناحیه ی آن، مردم بر پایه نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و هر یک در جغرافیای حضور خود اعمال قدرت می‌کردند. هیچ قبیله‌ای بر دیگری اعمال نفوذ نداشت مگر در داد و ستد و جنگ! جنگ بین قبایل هم نامنظم بود و بیشتر به دعوایی نامنظم و خانوادگی شباهت داشت. این مطلب نشانگر پراکندگی و تضاد بسیار عمیق بین قبایل است. باید گفت برای وحدت در میان یک امت فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آنها را در خود جمع کرده و مردمی را گرد هم بیاورد. در شبه جزیره عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت و هدف واحدی برای آنها مطرح نبود. در کنار کعبه هر قبیله بتی مخصوص به خود داشت و بدین ترتیب حتی در این زمینه هم تضاد و خودبینی دیده می‌شد. شرایط سخت و طاقت فرسای جزیرة العرب بر این اختلاف دامن می‌زد. مناطق حاصلخیز و دارای آب محدود و با فاصله زیاد از هم بودند. راه‌های محدودی وجود داشت که آنها هم زیر سلطه راهزنان دیگر قبایل بوده و تحت نفوذ قدرت های خارجی اداره میشد.
       

       
      در این شرایط دشوار اگر قبیله‌ای قادر بود تا چراگاهی را از چنگ دیگری در آورد این کار را بی درنگ می‌کرد. هیچ قبیله ای از این نظر در امنیت نبود و جنگ های بسیار با دلایل ساده و بعضا نا مأنوس بین آن ها رخ می داد. مشخص است که جنگ یکی از رایج ترین اعمال در بین آن ها بود آن چنان که عده ای برای کسب شهرت و آزمون جنگاوری خود مسیر نزاع را هموار میکردند. این جنگ از سر منع ازدواج یک زوج در دو قبیله می‌توانست شکل بگیرد تا بر سر شرایط تجارت و پاسداری از کاروان ها و ... که البته همانطور که گفته شد هیچ کجای آن به جنگ نمی‌ماند و بیشتر به یاغی گری و غارت و دعوای عشیره ای شباهت داشت. در نتیجه از این حیث قبیله جایگاه ویژه‌ای پیدا میکرد. بقای افراد به بقای قبیله گره خورده بود. هر کسی را با قبیله‌اش می‌شناختند و در نتیجه خدای این مردم هم در حقیقت قبیله آنها بود و بت ها هم نمادی برای اعلام وجود هر قبیله بودند و هرچه بزرگان این قبیله ها می‌گفتند هم، حقیقت تام برای آن ها محسوب می‌شد. با این اوصاف هرچه افراد یک قبیله زیادتر بود افتخار آن هم بیشتر میشد. این افراط تا آنجا پیش رفت که در سوره تکاثر قرآن، خداوند خطاب به مشرکان می گوید که آنها به منظور بزرگ نشان دادن تبار خود حتی دست به شمارش مردگان خود می‌زدند. نعمان در خطاب به پادشاه وقت ایران گفت که جز عرب کسی به نسب خود آگاهی ندارد و جز عرب از هر کسی اجدادش را بپرسی آنها را نمی‌شناسد. در حقیقت گذشتگان و نژاد چیزی نبود که اعراب بتوانند اشتباهی هر چند سهوی را به آنها نسبت دهند. شاید تا اینجا مطلب روشن شده باشد که پیامبر اسلام چه کار دشواری در پیش داشت. بخصوص وقتی بدانیم یکی از مهمترین اقدامات پیامبر مقابله با همین برتری جویی نژادی بوده است‌. عملا هر قدمی که به جهت آگاهی و یا مخالفت با سنت های گذشتگان آنها برداشته میشد، از نظرشان نوعی توهین تلقی میگردید. شاید جالب باشد بدانید که بت پرستی اعراب نیز ریشه در همین افراط دارد! یعقوبی در تحلیل خود از بت پرستی و عوامل آن می‌گوید:«بت پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از وی ساخته و به یاد او آن را محترم می‌داشتند فرزندان آنها پس از سال‌ها گمان کردند که این‌ها خدایان آنان هستند» . شاهد این امر می‌تواند سخن مشرکین با پیامبر (ص) باشد که می‌گفتند:
      این بت ها اقوام گذشته هستند که مطیع خدا بوده و ما صورتی از آنها ساخته و عبادتشان می‌کنیم. در مورد سه بت مشهور یعوق و یغوث و نسر گفته شده: از قوم نوح بودن و افرادی صالح بودند و بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. در مورد لات نیز گفته شده او در واقع مرد صالحی بوده است که غذا برای حاجیان درست می‌کرده وقتی او مرد، تمثالی از او درست کردند و بر آن بنایی ساخته‌اند و اسمش را بیت الربه نهادند. ابن قیم می‌گوید؛ تعظیم مردگان سبب شد تا کم کم صورت هایی از آنها به شکل بت ساخته شود. زمانی که محمد(ص) مکه را فتح کرد در درون آن ۳۶۰ بت وجود داشت. در حقیقت ما با سرزمینی طرف هستیم که ۳۶۰ اعتقاد و ۳۶۰ تضاد در آن میتوان شمارش کرد!
       

       
       اوضاع اعراب از ابتدا این گونه نبود. اعراب شهر مکه خود را از نسل عدنان می‌دانستند، که در نتیجه نسب آنها به اسماعیل (ع) باز میگشت. از این گفته مشخص است که نخستین اعراب موحد بودند اما به تدریج به سوی شرک گرایش پیدا کردند. از این منظر اعراب مکه در کنار بنی اسرائیل بودند که به دین حضرت ابراهیم گرایش داشتند و در حقیقت ریشه نسبی مشترک در آن ها می توان یافت. در سال‌های مانده به بعثت پیامبر، افرادی در بین اعراب پیدا شده‌اند که خواهان بازگشت به دین ابراهیم بودند. آنها شروع به تبلیغ علیه اعتقادات آن روزگار اعراب کردند. از معروف‌ترین این افراد ورقة بن نوفل بود که در جستجوی دین خدای یگانه به این سو آن سو رفت و در نهایت مسیحیت را پذیرفت. زید بن عمر شخص دیگری بود که به روایت تاریخ در بین اعراب از بازگشت به آئین ابراهیم سخن گفت. بسیاری از رسوم مشرکین مکه همان چیزی بود که ابراهیم به اجدادشان آموخته بود ولی آنها آنرا شرک آلود کرده بودند. برای مثال اعراب جاهلی نیز به رسومی چون ختنه و کفن و دفن میت و ازدواج نکردن با محارم و حج بیت الله الحرام معتقد بودند. آنها حتی شعار معروف تلبیه را نیز داشتند اما آن را به نوعی شرک آمیز کرده بودند. ( تلبیه همان شعار لبیک اللهم لبیک لاشریک ... است که حاجیان در حین طواف خانه خدا می‌گویند). اعراب جاهلی به افرادی از خود که ختنه کرده و به حج می رفتند حنیف میگفتند . این در حالی است که به پیروان حضرت ابراهیم در گذشته حنیف گفته میشد! این بدان معناست که این کلمه از گذشته های دور در بین اعراب زبان به زبان چرخیده و تغییر معنا یافته است.
       
       
      قبیله قریش زادگاه قدرت
       
      قریش نامی آشنا و از پر نفوذترین قبایل در میان عرب بوده و بعد اسلام نیز تا قرن‌ها بر جهان اسلام حکومت کرده است. خلفا تا پیش از امپراتوری عثمانی همیشه قریشی بودند. اعراب کسانی را که از نسل مضر بن کنانه باشند را قریشی می گویند. در علم تبارشناسی عرب نیای مضر بن کنانه به اسماعیل (ع) باز میگردد. قریش در آن دوره از آنجا که امور حج را بر عهده داشت به شهرت و ثروت زیادی رسید. امور کعبه در دوره ای به قصی و هاشم و سپس به عبدالمطلب که همه از نسل مضر بودند سپرده شد. در دوران قصی مراسم حج  شکل جدیدی به خود گرفت و این تغییرات زمینه ساز قدرت یافتن قریش در بین دیگر قبایل عرب گردید. در این ایام مردم عرب از نقاط دور دست به این مکه می آمدند تا هم به تجارت بپردازند و هم خدایان پر تعداد کعبه را پرستش کنند. بنوعی مکه و کعبه آن میعاد گاه اعراب بود. در این شهر بازار هایی بر پا میشد که از غرب و شرق عالم تجار به آن رجوع می کردند. راه تجاری مهمی از روم شرقی به یمن و در نهایت به هند ختم می شد که این مسیر از قطب های اقتصادی آن روزگار محسوب می شد که البته نکته مهم برای ما این است که شهر های مکه و یثرب هم در مسیر آن رونق یافته بودند.
       

       
       در بین قریش طایفه بنی هاشم به طور خاص که پیامبر اسلام نیز از آنان بود دارای مقبولیت و شهرت بیشتر گردید. همان طور که گفته شد بعد هاشم، عبدالمطلب زمام امور حج را بر عهده گرفت. وی پدر بزرگ پیامبر اسلام است و او از اعرابیست که قبل اسلام طبق سنت خاندان خود به دین حنفیت معتقد بود و خدای یکتا را می پرستید. عبدالمطلب بعد مرگ والدین محمد(ص) سرپرستی او را پذیرفت و در نتیجه آن محمد(ص) در محیطی با اعتقادات دین حنفیت زندگی میکرد.
       
      از تاریخ چنین بر می‌آید که قریش در میان اعراب به شرافت و عزت معروف بوده و معمولاً با عناوینی چون «آل الله» و «سکان حرم الله» خوانده می‌شدند و مردم آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول کرده بودند. باید افزود که این شهرت در همه طوایف قریش نیست، بلکه تنها در خاندان قصی و بعد از او خاندان هاشم و عبدالمطلب بود چرا که وجود این افراد در نهایت سبب شهرت قریش گردید.
       
      هنگام ظهور پیامبر اسلام در میان طایفه های قریش، از بنی هاشم عباس بن عبدالمطلب مسئولیت آبرسانی به حجاج را بر عهده داشت و از طایفه بنی امیه، ابوسفیان ریاست سپاه قریش را بر عهده داشت. این جبهه بندی در میان قریش تا قرن ها بعد ادامه پیدا کرد. البته باید توجه شود که طوایف دیگر از قریش هم بودند که نقشی در امور حج داشتند اما نقش آنها به پر رنگی دو طایفه نامبرده نبود.
       

       
      دیگر قبایل عرب متوجه عظمت کعبه و نقش آن در فزونی قدرت قبیله قریش شدند در نتیجه برخی از آن ها در مناطق خود نیز کعبه هایی ساختند تا قبیله خود را برای رفتن به مکه بازدارند. این کعبه ها از بسیاری از جهات همچون وجود سنگی مانند حجر الاسود(سنگ سیاه) تا ارکان کعبه به آنچه در مکه بود شباهت داشتند. برای مثال در یمن پرستشگاهی در شهر غَیمان قرار داشت و «حجر الأحمر» یا سنگ سرخ در آن استفاده شده بود و همچنین کعبه ی شهر العَبلات در جنوب مکه، که «حجر الأبیض» یا سنگ سفید داشت!
       
      ادامه دارد ...
       
      این مطلب برای انجمن mililtary.ir  گرداوری شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است. 
       
      نویسنده و گرداورنده: Navard 
       
      منابع و ماخذ:
       
      کتاب تاریخ سیاسی اسلام(جلد1) / نویسنده: رسول جعفریان
      کتاب گنجینه تاریخ ایران(جلد نهم)/ نویسنده: عبدالعظیم رضایی
      کتاب دو قرن سکوت( ویرایش دوم) / نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
       
      لینک
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.