Recommended Posts

آقا سعید به نظر من تنگه ی هرمز رو نبدیم بهتر خواهد بود . icon_cheesygrin اول از همه باید گفت که بستن تنگه به همین راحتی ها نیست . برای بستن تنگه ما از ابزاری مثل مین و تسلیحات موشکی ساحل به دریا استفاده می کنیم و مطئنا آمریکا نمی شینه و ما رو نگاه کنه و ناو های جنگیش رو به خلیج فارس اعزام می کنه البته با پشتیبانی هوایی . خوب در تنگه هرمز درگیری به وجود می یاد و در واقع باید گفت هیچ کشتی نفت کشی از آن منطقه عبور نخواهد کرد چون منطقه جنگی هست . ولی شما دقت کنید در صورت بروز درگیری در تنگه ی هرمز اساسا هیچ نفتی از خلیج فارس خارج نمی شه و باید گفت که ایران هم جزو کشور هایی هست که نفت صادر می کنه بخصوص از این منطقه بنابراین اون وقت خودمون بدون در امد نفتی چیکار کنیم ؟؟؟؟؟؟ در صورت نبود در امد نفتی برای ادامه جنگ باید به جا هایی متوسل شد که .... به هر حال . به شکر خدا ما در زمینه های کیفی الان خیلی جلو افتادیم و حالا می مونه زمینه های کمی . موشک های کوثر که فقط به نظر من برای آخرین امید ها است ولی موشک هایی مثل موشک های رعد و نور رو باید روشون حساب کرد و موشک جدیدی که فرمانده سپاه اعلام کرد . از بعد های دریایی باید بر روی قایق هایی مثل شناور باور اشاره کرد که قدرت بسیار بالایی در عملیات ها خواهد داشت که تقریبا در حدود بین 70 تا 80 فروند از این شناور در اختیار نیرو های مسلح هست . که البته بنابر سرعت بالایی که داره و همچنین سرعت خوب در امر مین ریزی بسیار عالی به نظر بیاد . به نظر من تنگه بسته نشه بهتر خواهد بود . به دلیل در آمد نفتی که خود ایران از این منطقه داره .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آرش جان نظر خود را در پست قبلی بیان کرده و لزومی بر ادامه این بحث بی فایده نمیبینم! icon_cheesygrin

متاسفانه شما نیز مانند بسیاری دیگر از دوستان در تفکرات جنگ هشت ساله با عراق متوقف شده اید!

ولی شما دقت کنید در صورت بروز درگیری در تنگه ی هرمز اساسا هیچ نفتی از خلیج فارس خارج نمی شه و باید گفت که ایران هم جزو کشور هایی هست که نفت صادر می کنه بخصوص از این منطقه بنابراین اون وقت خودمون بدون در امد نفتی چیکار کنیم ؟؟؟؟؟؟

در صورت نبود در امد نفتی برای ادامه جنگ باید به جا هایی متوسل شد که ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سعيد جان. بله! از نظر نظامي، هر كاري قابليت انجام داره. طبق محاسبات فيزيك، مي‌شه يه فيل رو از سوراخ يه سوزن عبور داد. ولي ببين واقعيت چي رو مي‌گه!! دوستاني كه مي‌فرماين ايران تنگه‌ي هرمز رو مديريت مي‌كنه، فكر كنم يه مقدار شرايط جنگ رو ساده فرض فرمودن. برادر من! مگه ايست و بازرسي بسيج محله در شب‌هاي جمعه‌اس كه به همين راحتي بخوان مديريت كنن و ببندن و باز كنن و به هركس كه بخوان اجازه ورود و خروج بدن و ...!! اصلاً مگه اون زمان، ما قدرت برتريم كه بخوايم منطقه رو مديريت كنيم و جنگ رو اونطور كه دوست داريم پيش ببريم و جبهه‌ها و شرايط رو مديريت كنيم؟!!! اولين اقدامي كه توسط امريكا درصورت وقوع جنگ صورت مي‌گيره، بمباران شديد سكوهاي نفتي، اسلكه‌ها و بنادر و سپس تخليه‌ي نيرو در جزاير مهم و حياتي و نقاط استراتژيكي دريايي ما هست. يه حقيقت هست. مثلاً‌ اشغال جزيره‌ي قشم يا ابوموسي، خيلي ساده‌تر از اشغال خرمشهر يا بندرعباس هست؛ چرا كه ما اونجا نه مدافعي داريم، نه پشتيباني لجستيكي و نه حتي قابليت مانور منطقه‌اي! پس تعجبي نداره اگه روز اول شنيدين در همون ساعات اوليه، جزاير X و Y و Z و ... توس امريكايي‌ها اشغال شد! امريكا روز اول نمياد تهران رو بگيره! اول از همه، جنوب ايران و بخصوص مناطق مربوط به تنگه‌ي هرمز اشغال مي‌شه! بعد از اون، تازه بحث آغاز جنگ مطرحه. اين نقاط، دقيقاً نقاطي هستن كه ما از نظر نظامي كاملاً درش ضعف داريم! حالا باز هم دوستان ميان و مي‌فرماين كه ما تنگه رو مي‌بنديم و سر سگ رو مي‌اندازيم تو ديگ و هي هم مي‌زنيم و ازش يه سوپ مقوي و لذيذ درست مي‌كنيم و مي‌ديم به خورد جماعت! وقتي دست ما از اين تنگه كوتاه باشه، خيلي دوست دارم بدونم چطور مي‌تونيم ببنديم! البته مسلماً از اونجايي كه ما برتريم و امريكا پست‌تر و ضعيف‌تر، حتماً مي‌تونيم!!!! امريكا هم طفلي مي‌شينه و نگاه مي‌كنه و انگشت حسرت بر دهان مي‌گيره كه اي بابا! چه اتفاقي افتاد! حالا چيكار كنيم؟‌ چطور تنگه رو باز كنيم؟! بي‌خيال! بياين جنگ رو تمومش كنيم! زشته مادر جان!! ضمن اينكه دوستان فكر كنم تنگه‌ي هرمز رو به همون كوچكي مي‌بينن كه در نقشه هست و فكر مي‌كنن با يه توپ دارم قلقليه مي‌شه اون رو بست!!! بياين يكم منطقي‌تر فكر كنين. اگه فكر مي‌فرمايين كه تنگه به اين راحتي بسته مي‌شه؛ پس بسم الله! يه راه حل نيمچه منطقي بدين كه فقط البته مثل قضيه‌ي همشهري ما هم نباشه كه در خونه رو رو خودش مي‌بنده و كليدش رو پرت مي‌كنه بيرون و مي‌گه ديگه هيچ كس نمي‌تونه از اين در بياد تو!!! جالب‌تر اينكه سعيد جان؛ شما انگار زيادي بي‌خيالي! عزيز من! براي من مهم نيست كه جامعه‌ي جهاني محكوم‌ مي‌كنه اين كار رو يا نه. ولي خيلي برام مهمه وقتي رفقاي چيني رو در خاك خودمون ببينم و سوخوها و ميگ‌هاي روسي رو در كنار رافائل و تورنادو و رپتور! اين مهمه كه ما با امريكا و متحدينش بجنگيم، يا با متحدين سابق خودمون كه با دست خودمون دشمن خودمون كرديم!!!!! سعيد جان. بله. ما با عراق نمي‌جنگيم. پس يادمون نره كه نه نيروي هوايي امريكا، نيروي هوايي عراق هست كه به همين راحتي سوارش بشيم. نه نيروي دريايي امريكا، نيروي دريايي عراق هست كه با مرواريدها نابودش كنيم. نه نيروي زميني اون‌ها، نيروي زميني عراق هست كه با خاكريز زدن و تهاجم‌هايي كه تاريخ مصرفشون به جنگ‌هاي جهاني برمي‌گرده و با دادن تلفات بسيار، خاكريز به خاكريز رو تصرف مي‌كردن؛ بشه جلوشون رو گرفت!!! جنگ‌هاي نوين، تفكرات نويني رو مي‌طلبه! تاريخچه‌ي بستن تنگه‌ها هم برمي‌گرده به دهه‌هاي 50 و 60 ميلادي كه هر بار، به طرزي مفتضحانه‌تر، اين تنگه‌ها توسط ابرقدرت‌ها گشوده شده و تنها متضررين اون، كشورهايي بودن كه خيال مي‌كردن با بستن اين تنگه‌ها، مي‌شه كاري كرد. رجوع شود به تاريخ جنگ‌هاي پاناما و مصر (جنگ اعراب و اسرائيل 2). -------------------------------------------- اميدوارم دوستان كمي از اين عواطف و احساسات پاك وطن‌پرستانه فاصله بگيرن و به منطق روي بيارن. نيازي نيست به اين فكر كنيم كه مي‌تونيم نفت رو صادر كنيم يا نه. بهتره قبل از هر كاري، عواقب اون رو هم بسنجيم تا اينطور بي‌خيال، بوق هماوردطلبي بر عليه جهان رو در گوش فلك به صدا در نياريم! ============================== بنده هم تمام نظرياتي كه نياز به بازگو كردنش بود رو عرض كردم. ديگه قضاوت با خود دوستان.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خب حالا با اين وضعيت چيكار كنيم آقا مصطفي از يه طرف ما كه قدرتي نداريم از يه طرف هم كه آمريكا تهديد ميكنه در صورت وقوع جنگ دو راه داريم يا با امكانات موجود بجنگيم و شهيد بشيم بريم بهشت و خيال خودمونو آمريكا رو راحت كنيم يا نجنگيم بگيم بفرما آقاي آمريكا اينم جان و مال و ناموسمون چكار كنيم؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

خب حالا با اين وضعيت چيكار كنيم آقا مصطفي

از يه طرف ما كه قدرتي نداريم

از يه طرف هم كه آمريكا تهديد ميكنه

در صورت وقوع جنگ دو راه داريم

يا با امكانات موجود بجنگيم و شهيد بشيم بريم بهشت و خيال خودمونو آمريكا رو راحت كنيم

يا نجنگيم بگيم بفرما آقاي آمريكا اينم جان و مال و ناموسمون

چكار كنيم؟؟

با سلام
دوست عزیزم اینجاست که قدرت سیاست به میان میاد.
همه قدرت یک کشور این نیست که چند تانک و توپ هواپیما و .... داشته باشه ؟؟
شاید داشتن چند تا دیپلمات قابل که در کارشون استاد باشند به اندازه ی چند تا بمب اتم کارایی و ارزش داشته باشه!!!
مسله بعدی اینکه سعی کنیم هیچ چیزی در سیاست مطلق نیست یعنی نه پیروزی کامل هست و نه شکست کامل
هر کسی باید برای بدست آوردن چیزی هزینه ای بپردازه اما نکته مهم اینه که میزان هزینه نباید از اصل اون چیز بیشتر باشه !!!
که اگر همچین اتفاقی بیفته ضرر کرده ایم !
بستن تنگه هرمز یا حمله به آمریکا یا هر مکان دیگری ابتدا باید ارزیابی بشه و سبک سنگین بشه که آیا ارزش چیزی که بدست میاریم به اندازه هزینه مون هست یا نه ؟
می دونید در پارس جنوبی ما چقدر سرمایه گذاری کردیم ؟ چقدر ازش درآمد داریم ؟ چقدر آدم اونجا کار میکنه ؟ و صدها منطقه دیگر
ما تقریبا بالای 90 درصد منابع در حال بهره برداری نفتی گازی صنایع وابسته اون رو در خط ساحلی و نزدیک خلیج فارس داریم .
نکته جالب اینجاست قدرت های بزرگ نه بما که به هیچ کشوری اجازه نمیدند با امنیت انرژی در جهان بازی بشه چون رگ حیات صنعت و امنیت داخلی خودشونه
پس باید تا حد ممکن از جنگ فاصله بگیریم از قدرت نظامی مون برای بالا بردن قدرت چانه زدن سیاسیمون استفاده کنیم .
مثال امروزش می شه مساله گرجستان و اوسیتیا جنوبی و آبخازیا
گرجستان فکر می کرد می تونه با قدرت نظامی به تمام اهداف خودش برسه یعنی این دوتا منطقه خود مختار رو سرکوب کنه در ضمن چون تا آذر ماه به احتمال بالا عضو ناتو میشه در در برابر روسیه قداعلم میکنه هم از تمامیت خودش دفاع میکنه
حالا اشتباه و خود برزگ یبنی نتیجش شد اینکه هم اوستیا و آبخازی رو از دست داد و هم روسیه تمام زیرساخت های گرجستان اعم از بنادر و فرودگاه ها صنایع اونو از بین برد ..... امروز میخوندم که گرجستان با خفت تمام در خواست آتش بس کرده و هم راضی به استقلال این دو منطقه شده و این به معنی یک بازی باخت باخت برای گرجستان بود
ما هم باید با توازن سیاسی و نظامی تواما بین همسایه هامون و قدرت های جهانی در منطقه ضریب سود این بازی رو برای خودمون به بالاترین میزان ببریم .
به امید اون روز

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فکر نکنم بستن تنگهء هرمز کار خیلی مشکلی باشه . عزیزان توجه داشته باشند که بستن تنگه لزوما به معنی این نیست که چند تا بسیجی رو بزارن وسط تنگه واسه ایست بازرسی ! یا از یه سر تنگه یه تور بکشیم تا اون سر دیگش و بعدشم برق بهش وصل کنیم و چهارتا سگم بزاریم کنارش هر کی رد شد پاچشو بگیرن ! بلکه کافیست چند عدد از شناورها و نفت کشهای عبوری از این تنگه هدف قرار بگیرند آنموقع دیگر کسی حاضر به عبور از آن نیست . به خاطر خسارت مالی و جانی که در پی داره . به هر حال این نفت کشها دست یه سری شرکته و این شرکتها هم خصوصی هستند . از طرفی تفکری هست که میگه مگه چقدر پول میگیرم که واسش کشته شم ؟!! چون این کشته شدن برای کارگران و ملوانان کشتیهای خارجی افتخاری نداره ! این از یه طرف قضیه ! اما دوستانی که فکر میکنند تنگه رو بستیم و حاجی حاجی مکه ! باید بگم کاملا در اشتباهند ! با بستن تنگهء هرمز همونطور که دیگر دوستان هم گفتند حتی دوستان ایران هم تبدیل به دشمن میشن و یا حداقل دیگر از در دوستی با ایران وارد نمیشن ! کشورهایی همچون چین و کرهء شمالی و یا ژاپن ( که البته فعلا نه دوسته نه دشمن ! ) . جدای از این ناتو و کشورهای غربی به همین بهانه وارد جنگ میشن . حتی برخی از کشورهایی که در حال حاضر با آمریکا مخالفت میکنند در صورت بستن تنگهء هرمز تبدیل به متحدین آمریکا میشن . اونموقس که میگن خر بیار و باقالی بار کن ! اگر این اتفاق بیفته هیچکس نمیتونه میزان خسارتی که به ایران وارد میشه و میزان دشمنی که از طرف دشمنهای جدید به ایران وارد میشه رو پیش بینی کنه که به نظرم میتونه نامحدود باشه . ضمنا دوستانی که میگن آمریکا جلوی صادرات نفتی ایران رو نمیگیره لطفا بفرمایند کدام کشور وقتی دید ایران ممکنه در جنگ با عراق پیروز بشه وارد درگیری با ایران شد و حتی سکوی نفتی ایران رو هم هدف قرار داد ؟ در کل با تمام این اوصاف آیا ایران باید کاملا از بستن تنگه هرمز صرفنظر کنه ؟ به نظر من جواب منفیه ! ایران میتونه تنگه رو ببنده اما تنها وقتی باید این کار رو انجام بده که هیچ راه چارهء دیگری برامون نمونده باشه . کلا در تمام امور باید سیاست هم به خرج داد و با تفکر عمل کرد . به موازات نظامیگری باید سیاسیگری هم در پیش گرفت وگرنه هیچ نتیجه ای نمیشه از جنگ گرفت . نمونش انگلیسیها که در خیلی از جنگهاشون با سیاستگری و البته حقه بازی طرف پیروز شدند . و یا حزب الله که در جنگ 33 روزه بسیار زیرکانه عمل کرد . این عزیزان در طول جنگ به اسرائیل اعلام کردند اگر اسرائیل بیروت رو بزنه اونها هم تل اَویو و فرای تل اَویو رو هدف قرار میدن و همین باعث شد که اسرائیل این کار رو نکنه . ایران هم باید خطوط قرمزی برای آمریکا تعیین کنه . مثلا بگه اگر تهران را بزنی ما هم تنگه را میبندیم و یا بگه اگر تاسیسات نفتیمون رو بزنی ما تنگه رو میبندیم . و یا اگر آمریکا از صدور نفت ایران جلوگیری کنه ما هم تنگه رو میبندیم ( که البته این آخری رو من در حرفهای چند تا از آقایون شنیدم ) و یا تموم این شرایط رو با هم در مقابل باز بودن تنگهء هرمز بگذارند . همچنین میشه گفت اگر آمریکا از بمب اتم استفاده کنه ما این کار رو میکنیم ! ( البته امیدوارم به اینجاها کشیده نشیم و البته اگر آمریکا به جایی برسه که تصمیم به استفاده از بمب اتمی بگیره به نظرم این تهدید دیگه کارساز نیست ! و تنها باید مقابله به مثل و از بمب اتم استفاده کرد که همونطور که میدونید امکان این کار رو نداریم ... ) . در کل بستن تنگه باید آخرین حربه باشه چون همونطور که عرض شد این عمل خیلی از معادلات رو دچار دگرگونی میکنه و هیچ کسی نمیتونه نهایت این دگرگونیها رو پیش بینی کنه . همه باید آگاه و مواظب باشند که این وسط تصمیمات هیئتی و نعمتی مثل سابق گرفته نشه . چون این تو بمیری با دفعات قبل فرق داره و ممکنه باعث نابودی ایران برای همیشه بشه ... ( که باز هم امیدوارم چنین روزی نیاد ) نکتهء مهم دیگری هم که یکی از دوستان گفتند باید در نظر داشت . اینکه ببینیم هر اقداممون چه هزینه ای در بر داره ( هزینهء جانی اقتصادی سیاسی نظامی و ... ) بعد با توجه به اون ریسک مربوطه اقدام به عملی کردن برناممون کنیم .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستانی که فکر میکنند آمریکا اقدام به حمله به تاسیسات نفتی ایران و جلوگیری از صدور نفت ایران نمیکنه بهتره اول یک بار جریان عملیات موسوم به آخوندک رو بخونند سپس کلاهشونو قاضی کنند و ببینند باید سر حرفشون بمونند یا خیر .

راستی یک ماه پیش مایکل هایدن رییس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا ) در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت : «ضربه به صادرات نفت مساوی استفاده از سلاح هسته‌ای بوده و به زیان کشورهای مختلف از جمله آمریکا خواهد بود».

این یعنی اگه ایران هرمز رو ببنده حتی آمریکا ممکنه دست به استفاده از سلاح اتمی بزنه . یعنی اینها از همین الان دارند این کار رو در دنیا توجیه میکنند .
اما تا اونجا که من دیدم کسی این حرف رو جدی نگرفت . غافل از اینکه هایدن به عنوان یک شخصیت حقیقی این مطلب رو نگفته بلکه به عنوان یک شخصیت حقوقی اینگونه ایران رو تهدید به حملهء اتمی کرده و اونهم در یک اظهار نظر رسمی . این یک مسالهء خیلی خیلی ! جدیه ...

متن خبر مربوط به تهدیدات هایدن رو میتونید در لینک زیر پیگیری کنید :

http://www.presstvbeirut.com/pages/?cid=4605

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
وي همچنين جمهوري اسلامي ايران را بزرگترين و قدرتمندترين كشور مستقل در منطقه خاورميانه و خليج فارس دانست و افزود: ايران كل سواحل شمالي خليج فارس، تنگه هرمز و بخشي از درياي عمان و همچنين جزاير مهم و استراتژيكي چون تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسي را در اختيار دارد. پس از موضعگيري و واكنش وزارت خارجه كويت به تهديدات مقامات ايران، به ويژه فرمانده سپاه پاسداران درباره بستن تنگه هرمز در واكنش به تهديدات، ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درخصوص اين‌كه ايران چه زماني «تنگه هرمز» را خواهد بست، توضيح داد. به گزارش خبرنگار «تابناك»، يدالله جواني، رئيس اداره سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در هفته‌نامه «صبح صادق» زمان بسته شدن اين تنگه استراتژيك توسط سپاه را اعلام كرد. وي با اشاره به شيطنت برخي رسانه‌ها براي جنجال‌آفريني و گسترش ايران‌هراسي اظهار داشت: تنگه هرمز، يكي از چهارده نقطه استراتژيك جهان بوده و از اهميت منحصر به فردي برخوردار است. بيش از 60 درصد از ذخاير انرژي جهان در خليج فارس است و روزانه بيش از هفده ميليون بشكه نفت از اين تنگه به وسيله كشتي‌هاي نفتكش خارج مي‌شود. نفت در اقتصاد كنوني جهان، به مانند خون در بدن انسان ايفاي نقش مي‌كند؛ بنابراين، نمي‌توان اقتصاد زنده و پوياي بدون نفت را در شرايط كنوني تصور نمود، چراكه دنياي صنعتي براي ادامه حيات خود، وابستگي شديدي به نفت خليج فارس دارد. استخراج نفت و عبور آن از تنگه هرمز به سمت كشورهاي مصرف‌كننده، نيازمند ثبات و امنيت در منطقه است. بي‌ثباتي و ناامن شدن منطقه خليج فارس، صادرات نفت از خليج فارس را با مشكلات اساسي و جدي مواجه خواهد ساخت. وي همچنين جمهوري اسلامي ايران را بزرگترين و قدرتمندترين كشور مستقل در منطقه خاورميانه و خليج فارس دانست و افزود: ايران كل سواحل شمالي خليج فارس، تنگه هرمز و بخشي از درياي عمان و همچنين جزاير مهم و استراتژيكي چون تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسي را در اختيار دارد. در واقع، كشور مسلط بر خليج فارس به لحاظ ژئوپليتيكي جمهوري اسلامي ايران است. سياست كلان و كلي جمهوري اسلامي ايران در منطقه و به ويژه در خليج فارس به عنوان يك آبراه استراتژيك، برقراري ثبات و امنيت و مقابله با هر نوع عامل بي ثباتي و تهديد است. درواقع ثبات و امنيت در خليج فارس تأمين‌كننده منافع و امنيت جمهوري اسلامي تلقي شده و به همين دليل سياست نظام اسلامي، تلاش براي ايجاد و حفظ ثبات در اين منطقه است. راهبرد نيروهاي مسلح كشور و به ويژه راهبردهاي كلان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در خليج فارس نيز در همين راستا تدوين شده است. جواني با اشاره به تهديداتي كه گاه و بيگاه عليه ايران مطرح مي‌شود، نوشت: دشمنان هرگز نبايد نسبت به عكس‌العمل ايران به صورت قاطع و كوبنده ترديد به خود راه بدهند و اين‌گونه بپندارند كه جمهوري اسلامي ايران در برابر يك اقدام شديد و غافلگيرانه عليه مراكز حساس و سايت‌هاي هسته‌اي خود، احتمالا سكوت خواهد كرد. او همچنين با يادآوري مواضع رهبر انقلاب اسلامي به تشريح سياست راهبردي دفاعي ـ امنيتي سپاه را به‌كارگيري تمامي امكانات و ظرفيت‌هاي ممكن دانست و گفت: تأمين امنيت منابع انرژي و عبور آن از خليج فارس، يكي از سياست‌هاي پايدار آمريكايي‌ها در دهه‌هاي اخير در خليج فارس به شمار مي‌آيد. جمهوري اسلامي ايران در عين حال كه منافع خود را در برقراري ثبات و امنيت در خليج فارس تعريف كرده و براي حفظ چنين وضعيتي تلاش مي‌كند، لكن امنيت در منطقه و خليج فارس را تفكيك‌ناپذير دانسته و بر اين نكته تأكيد دارد كه از تمامي ظرفيت‌هاي دفاعي براي تأمين امنيت خود استفاده خواهد كرد. خليج فارس به دليل اهميت پيش گفته از نظر ژئواستراتژيك بسيار اهميت دارد. آنچه ايران برآن تأكيد دارد و سپاه پاسداران به عنوان قوي‌ترين نيروي نظامي مسلح در خليج فارس بر آن اصرار مي‌ورزد، عبارت است از اين نكته كه در صورت اقدام نظامي دشمنان عليه ايران، نقش ژئواستراتژيكي خليج فارس و به ويژه تنگه هرمز در راستاي حفظ و تأمين منافع ايران و ضربه به منافع متجاوزان و حمايت‌كنندگان از آنها فعال خواهد شد. وي در پايان تأكيد كرد: سياست بسته شدن تنگه هرمز كه به دليل موقعيت طبيعي آن از يك سو و توان نظامي ناوگان خليج فارس سپاه پاسداران از ديگر سوي، امري كاملا ممكن مي‌باشد، در همين راستا تدوين شده است. بيان اين سياست در راستاي همان سياست نمايش اقتدار با اهداف مختلف از جمله بازدارندگي است. دشمنان بايد از قدرت، توان و سياست‌هاي دفاعي جمهوري اسلامي كاملا مطلع باشند تا در برآوردهاي خود دچار اشتباه استراتژيك نشوند. موضوع تنگه هرمز و بسته شدن آن، ارتباط تنگاتنگ با عملي شدن تهديد نظامي دشمنان عليه منافع جمهوري اسلامي ايران دارد. در صورت اقدام دشمن، كسي نبايد اين توقع را داشته باشد كه جمهوري اسلامي ايران به سمت استفاده از تمامي ظرفيت‌هاي دفاعي خود و از جمله بستن تنگه هرمز براي ضربه زدن به منافع متجاوز حركت نكند؛ بنابراين، بستن تنگه هرمز بخشي از سياست دفاعي جمهوري اسلامي ايران در برابر تهديدات نظامي آمريكا به شمار مي‌آيد و از سياست‌هاي دفاعي يك كشور، ديگر كشورها نبايد احساس نگراني و ترس داشته باشند. كساني بايد نگران از اين سياست دفاعي باشند كه به فكر تجاوز به ايران بوده و يا قصد دارند متجاوز را تأييد و همراهي كنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فرمانده نيروي زميني سپاه در گفتگوي مشروح با فارس متجاوز به ايران بداند چه بلايي سر 60 درصد نفت دنيا خواهد آمد خبرگزاري فارس: سردار اسدي با بيان اينكه 60 درصد از نفتي كه در دنيا مصرف مي‌شود از دهانه خليج فارس عبور مي‌كند، تصريح كرد: اگر دشمن حماقتي عليه ايران كند بايد بداند كه چه بلايي بر سر اين نيازمندي مهم دنيا مي‌آيد. سردار محمد جعفر اسدي كه در تاريخ 22 تيرماه سال جاري رسما به عنوان فرمانده نيروي زميني سپاه منصوب شد، در اولين گفتگوي مشروح خود، به سوالات خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس پيرامون، طرح تحول و تعالي در سپاه، نحوه مواجهه با تهديدات و آمادگي سپاه پاسداران پاسخ گفت. فرمانده جديد نيروي زميني سپاه تيرماه سال 1361 به عنوان فرمانده 33 المهدي معرفي و در طول اين مدت در عملياتهاي بزرگي همچون فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، محرم، والفجر مقدماتي، والفجر 1 و 2، خيبر، بدر، والفجر 8، كربلاي 2، 4، 5 و 10، نصر 4، ظفر 7، والفجر 10، بيت المقدس 7 و عمليات مرصاد يگان خود را فرماندهي ‌كرده است. سردار اسدي در نوزدهم شهريور سال 1370 از تيپ مستقل 33 المهدي توديع و در بيستم شهريور سال 1370 به عنوان فرمانده لشكر 19 فجر معرفي شد. وي فرماندهي سپاه پنجم عاشورا در استان آذربايجان شرقي، جانشين فرماندهي نيروي زميني سپاه و جانشيني بازرسي ستاد كل فرماندهي كل قوا را نيز در كارنامه درخشان خود دارد. * امام حسين(ع) بزرگ پاسدار دين و شرافت انساني است سردار اسدي با اشاره به سوم شعبان سالروز ميلاد امام حسين(ع) و نام‌گذاري اين روز به نام روز پاسدار از سوي حضرت امام خميني(ره) اظهار داشت: ما همه 14 معصوم را نور واحد مي‌دانيم اما خود اهل‌بيت(ع) نيز ارادت خاصي به سيدالشهدا(ع) دارند چون اتفاقي كه براي امام حسين(ع) افتاد يك اتفاق نادر تاريخي بود و ايشان بزرگ پاسدار انسانيت، بشريت، دين، حريت و شرافت انساني است. اسدي افزود: امام حسين(ع) از اسلام پاسداري كرد و به همين دليل بود كه بنيانگذار انقلاب اسلامي به فرزندان خود عنايت ويژه فرمودند و اين روز را به نام «روز پاسدار» نام‌گذاري كردند. * در طرح تعالي سپاه دوباره متولد مي‌شود فرمانده نيروي زميني سپاه ادامه داد: مقام معظم رهبري لقب زيباي «ستون فقرات سپاه» را به نيروي زميني دادند و اين يعني همه چيز بر اين ستون فقرات استوار است. اسدي با اشاره به طرح تعالي در سپاه اظهار داشت: با تحقق اين طرح، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بار ديگر كار خود را از نو شروع مي‌كند و شايد بعد از يكي دو سال ديگر، اين مقطع زماني را تولد دوباره سپاه بناميم. وي افزود: سپاه پاسداران يك مقطع 30 ساله را تجربه كرده و اكنون مي‌خواهد با همان تجارب گذشته، سپاهي با شكل و شمايل جديد و درخور دفاع از كشور پهناوري مثل ايران بسازد چراكه برخي از استان‌هاي ما از بعضي كشورهاي غربي بزرگ‌تر هستند و اين كشور پهناور و اين ملت قهرمان و انقلابي، شايستگي آن را دارد كه سپاهي داشته باشند كه در هر كجاي ايران حتي در ميانه كشور اتفاقي بيفتد، بتواند در مقابل آن دفاع كند. فرمانده نيروي زميني سپاه گفت: براي تحقق اين اهداف، برنامه‌هايي در دست اجراست كه با انجام اين برنامه‌ها، در سراسر كشور يك آرايش موزائيكي گرفته مي‌شود تا اگر هر اتفاقي در هر كدام از اين موزائيك‌ها افتاد، همه امكانات دفاعي به‌طور كامل به ميدان بيايد. اسدي يادآور شد: در ايام دفاع مقدس اين‌گونه بود كه مي‌بايست امكانات را مثلا از استان خراسان برمي‌داشته و به اهواز مي‌برديم تا بتوانيم از مرزهاي جمهوري اسلامي دفاع كنيم ولي امروز ديگر نياز نيست از استاني به استاني و از منطقه‌اي به منطقه ديگر برويم بلكه در هر كجاي ميهن اسلامي كه نياز به دفاع از كيان كشور باشد، همه امكانات سپاه پاسداران خصوصا نيروي زميني آماده عمليات است. * به‌زودي شاهد شكل‌گيري گردان‌هاي امام حسين(ع) خواهيم بود اسدي در خصوص بكارگيري نيروهاي بسيج در سپاه خاطرنشان كرد: در طرح تعالي سپاه، هيچ‌يك از نيروها با هم ادغام نمي‌شوند. وي ادامه داد: نيروي مقاومت بسيج براي انجام ماموريت‌هاي خود، گردان‌هاي عاشورا و الزهرا(س) را سازماندهي كرده و ما نيز توسط همين برادران بسيجي كه در نيروي مقاومت هستند گردان هاي امام حسين(ع) را سازمان‌دهي مي‌كنيم. فرمانده نيروي زميني سپاه اعلام كرد: شكل گيري و سازماندهي اين گردان‌ها ابلاغ شده و اكنون در حال بررسي صلاحيت نيروها جهت حضور در گردانهاي امام حسين(ع) هستيم و به‌زودي و طي چند ماه آينده، شاهد شكل‌گيري اين گردان‌ها خواهيم بود. * ريزترين حركات دشمن زير نظر سپاه است اسدي در خصوص طرح‌هاي مختلف دشمنان براي ضربه زدن به انقلاب اسلامي اظهار داشت: سپاه پاسداران بر تمامي طرح‌هاي دشمن از يك حمله همه جانبه كامل دريايي و زميني و هوايي و سياسي و اقتصادي و اجتماعي تا يك ضربه كوچك به يك سكوي نفتي تسلط كامل دارد. وي گفت: اگر در روزهاي اول انقلاب، نيروهاي ما چيزي بلند نبوده و جلوي استكبار ايستاده و مبارزه كردند و سر بلند بيرون آمدند، اكنون نيروهاي ما داراي يك تجربه 30 ساله‌اند و امروز اگر هر كدام از پاسدارهاي عادي ما در هر كشوري باشد، او را به عنوان يك ژنرال آبديده و كار كشته مي‌شناسند كه 8 سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشته است و شكر خدا ما از وجود چنين رزمندگاني در پيكره نيروي زميني برخورداريم. فرمانده نيروي زميني سپاه خاطر نشان كرد: يكي از مهمترين اصول نظامي، اصل غافلگيري است و طرح‌هايي كه الان در حال اجراست مبين اين مطلب است كه ما هيچ‌گاه غفلت نكرديم و همواره در حال مهيا شدن هستيم و اگر دشمن كوچكترين اقدامي كرد در هركجاي كشور جواب او را خواهيم داد. * سپاه جوابگوي هر تهديدي از سوي دشمن خواهد بود اسدي گفت: روزگاري ما براي تهيه يك كيلوگرم باروت مشكل داشتيم و حتي در روزهاي اول دفاع مقدس نيز سلاح ابتدايي مانند كلاشينكف و آر.پي.جي در اختيار نيروهاي رزمنده نبود ولي امروز نيروي زميني سپاه امكاناتي دارد كه مي‌تواند به راحتي جوابگوي هرگونه تهديدات دشمن باشد و ما در اين رابطه هيچ نگراني نداريم. وي خاطر نشان كرد: سپاه پاسداران داراي نيرويي است كه دشمن از آن غفلت دارد و آن اينكه آنها نمي‌توانند بفهمند چرا ما روز تولد امام حسين(ع) را روز پاسدار قرار داديم و كساني مي‌توانند از اهميت اين موضوع مطلع شوند كه نسبت به آن معرفت داشته باشند. * طرح تعالي در سپاه براساس نبرد ناهمطراز است اسدي درباره ارزيابي از وضعيت دشمنان اسلام در منطقه نيز اظهار داشت: ما اين مساله را دريافت كرديم كه دشمنان اسلام هم در افغانستان و عراق و لبنان و هم در فلسطين در حال اضمحلال هستند ولي به هر حال آنها دشمن ما محسوب مي‌شوند و هميشه احتمال خطر از طرف آنها وجود دارد. فرمانده نيروي زميني سپاه با تاكيد بر اين موضوع كه طرح جديد تعالي كه در مجموعه سپاه پاسداران در دست اجراست، همان نبرد ناهمطراز يا نبرد علوي است، افزود: بايد بدانيم كه دشمن جنايتكار كه در منطقه به كشورهاي اسلامي تجاوز مي‌كند براي ضربه به كشور اسلامي ما نيز به دنبال بهانه مي‌گردد و نمي‌شود از اين دشمن غافل بود بلكه بايد براي آن برنامه داشت و ما براي تك تك احتمالات برنامه داريم و سازمان‌دهي جديد نيز بر همين اساس است. * شاهرگ حياتي دشمن در دستان ماست اسدي عراق را زندان بزرگي براي سربازان اشغالگر دانست و اظهار داشت: اشغالگران مي‌دانند كه در صورت تعرض به ايران قادر نخواهند بود يك شبه همه اين نيروهاي خود را از عراق و افغانستان بردارند و فرار كنند و اين نيز تنها بخشي از قضيه است. فرمانده نيروي زميني سپاه خاطرنشان كرد: حدود 2000 كيلومتر از منطقه پسابندر تا دهانه ورودي اروند را كه يك ضلع خليج فارس محسوب مي‌شود و نيز بخشي از درياي عمان را در اختيار داريم و اين بدان معناست كه شاهرگ حياتي دشمن در دست ماست. وي تصريح كرد: امروز كه هيچ اتفاقي رخ نداده است، در چند سال گذشته، قيمت نفت از بشكه‌اي 12 دلار به بالاي 120 دلار رسيد. حال حساب كنيد اگر دشمن حماقت كرد و جمهوري اسلامي ايران خواست از خود دفاع كند، چه بلايي بر سر اين نيازمندي مهم دنيا مي‌آيد. اسدي با بيان اين موضوع كه 60 درصد از نفتي كه در دنيا مصرف مي‌شود از دهانه خليج فارس عبور كند، تصريح كرد: اگر اين امكانات در اختيار ما نبود، بدون شك دشمن زودتر از اينها در خصوص ايران تصميم‌گيري مي‌كرد. * در صورت حماقت دشمن اول خودش از بين خواهد رفت فرمانده نيروي زميني سپاه دنياي امروز را دنياي كنش‌ها و واكنش‌ها دانست و گفت: در اين فعل و انفعالات هر كس برنامه صحيح‌تري داشته باشد، برنده خواهد شد. اسدي با تاكيد بر اينكه خدا هم به انسانهاي با ايمان كمك مي‌كند چراكه وعده خدا حق است و ما در اين شكي نداريم، اضافه كرد: در خيلي جاها دست دشمن زير سنگ ماست و مي‌داند اگر حركت اشتباهي كند اولين جايي كه تخريب مي‌شود خودش است و به همين خاطر دنبال راهي مي‌گردد كه بدون جنگ و خونريزي بتواند قهرمانان 8 سال دفاع مقدس را تسليم كند كه زهي خيال باطل. * دشمن در صورت انجام هرگونه اقدامي توانايي سپاه را خواهد ديد سردار اسدي سطح آمادگي كنوني سپاه را غيرقابل قياس با گذشته دانست و افزود: ما پله پله تا اينجا آمديم و در زمان دفاع مقدس در پله اول و دوم بوديم ولي خدا بر ما منت گذاشت و 20 سال فرصت داد تا امروز به چنين پيشرفتي رسيديم. اين مقام عالي‌رتبه سپاه پاسداران تصريح كرد: اين طور نبود كه ما در طول اين بيست سال در پادگان‌ها سرمان را زمين بگذاريم و بخوابيم. البته نيازي هم نيست كه بگوييم ما چه كار كرديم، اگر روزي اتفاقي افتاد و دشمن دست به حماقتي زد، خودشان خواهند ديد كه در اين 20 سال سپاه پاسداران و خصوصا نيروي زميني چه كرده است. * سپاه هرآنچه در اختيار دارد به ميدان مي‌آورد فرمانده نيروي زميني سپاه اظهار داشت: ما تا وقتي زنده‌ هستيم وظيفه ‌و تكليفي داريم و حضرت امام(ره) به ما اين درس را دادند كه مامور به انجام وظيفه هستيم نه مامور به نتيجه و ما نيز همانطور كه در قرآن آمده، هر آنچه در توان داريم به ميدان مي‌‌آوريم. اسدي با تشريح توانمندي سپاه در بخشهاي مختلف و بويژه موشكي ادامه داد: جنگ 33 روزه حزب الله و رژيم صهيونيستي نشان داد كه يك جوان 15 ساله نيز مي‌تواند فرد 50 ساله‌اي را شكست دهد و با اينكه امكانات دفاعي ايران انبوه و مدرن است اما مهم اين نيست كه تعداد موشك‌هاي ما نسبت به دشمن چقدر است مهم اين است كه اين موشك با چه برنامه‌اي شليك مي‌شود به چه هدفي مي‌خورد. وي خاطر نشان كرد: ما در جنگ جديد يك سري قواعد براي خودمان تعريف و يك سري ابزار هم براي آن تهيه كرديم و اميدواريم كه با قواعد و ابزار خودمان بتوانيم از پس اين دشمن قدار برآييم. * شك ندارم كه شهدا در آخرت دست ما را خواهند گرفت فرمانده لشكر المهدي(عج) در ايام دفاع مقدس گفت: ما در همه سطوح زندگي مديون شهدا هستيم و من خصوصا خودم را به همه شهداي قهرمان لشكر المهدي(عج) مديون مي‌دانم. اسدي با ذكر خاطره‌اي از دوران جنگ تحميلي افزود: يكي از شهدايي كه در شناسايي هور همراه ما بود به من گفت شما فرماندهان هم در اين دنيا خدمت امام(ره) مي‌رسيد و هم در آخرت بيشتر از ما خدمت امام حسين(ع) هستيد. من همانجا دست او را گرفتم و گفتم "علي آقا! بيا باهم وعده كنيم كه هر كسي جلوتر بود، دست ديگري را هم بگيرد" و او قبول كرد، خيلي محكم دست داديم و روي هم را بوسيديم و شك ندارم كه اين مرد و امثال او آنقدر با عظمت و بزرگ هستند كه دست افرادي مثل ما را هم انشاءالله مي‌گيرند. * سپاه همواره فرزند امام و مطيع امر ولايت است فرمانده نيروي زميني سپاه با بيان اين مطلب كه هر ارگان و تشكيلاتي، ريزش و رويش‌هايي دارد، سپاه را نيز مشمول اين قاعده دانست و گفت: علي‌رغم اين موضوع شاهد هستيم كه سپاه‌ هنوز هم همان روحيه از خودگذشتگي، انقلابي‌گري، ايثار و خود را فرزند امام دانستن و مطيع ولي فقيه بودن را داراست و هيچ عدولي در آن نشده است. اسدي افزود: ما امروز جوان‌هاي غيور و قدرتمندي در سپاه داريم كه نه تنها هيچ كمبودي نسبت به پاسدارهاي اوليه ندارند، بلكه از جهاتي بالاتر هم هستند چراكه در آن روزها كسي نبود كه ما را آموزش دهد و ما گاه مجبور بوديم نزد برادراني برويم كه خودشان پيش آمريكايي‌ها آموزش ديده بودند ولي امروز پاسدارهايي داريم كه همان كساني را هم كه نزد امريكايي‌ها آموزش ديدند، بايد آموزش بدهند و دفاع مقدس نيز تجربه بسيار مهمي بود كه باعث شد تا رزمندگان ما بتوانند حرفي براي گفتن داشته باشند. وي سپاه را متصل به اقيانوس بي‌پايان مردم دانست كه تحت نام بسيج همگاني هرگاه اتفاقي در هر گوشه‌اي از كشور اسلامي‌مان بيفتد، با وجود اين نيروهاي رزمنده، هيچ آسيبي به كشور نخواهد رسيد منبع:فارس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به گزارش خبرگزاري فارس، در سال 1985 گروهي از متفكران آمريكايي با تعهد به پيشبرد منافع آمريكا در خاورميانه، "موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن" را تأسيس كردند. مأموريت اين گروه تزريق عقايد سلطه‌گرايانه در جهت كمك به تصميم گيري آمريكا در خاورميانه تعيين شده است. اين افراد در راستاي سياست وزارت خارجه آمريكا از نام خاور نزديك به جاي خاورميانه استفاده مي‌كنند.
بنيانگذاران اين موسسه اعلام كرده اند تصوير هاي ذهني و رمانتيك را درباره آنچه كه خاورميانه بايد باشد رها كرده و صرفاً به واقعيت‌هاي اين منطقه توجه دارند. آنان درصدد هستند منافع آمريكا در منطقه خاورميانه را با امنيت، ثبات، شكوفايي، دمكراسي و صلح در اين منطقه مرتبط سازند و اين منافع با تحقيق، بحث و بررسي درباره وضعيت منطقه تأمين مي شود.نيروهاي تحقيقاتي اين موسسه را متخصصان و كارشناسان مختلف در زمينه هاي سياسي، نظامي، امنيتي و اقتصادي تشكيل مي دهند و هر يك از آنان گوشه اي از مسائل خاورميانه را تحت پوشش بررسي هاي خود قرار داده اند. اين افراد به زبان هاي اين منطقه صحبت مي كنند و در آنجا كار و زندگي خود را ادامه مي دهند.اين موسسه از سال 1996 تلاش كرده است طرح ابتكاري بورسيه نظامي را اجرا كرده و افسران ارشد نيروي هوايي آمريكا و متحدان خاورميانه‌اي آن را گردهم آورد. موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن در تلاش است تحقيقات و نظريه‌هاي علمي را در تصميم گيري هاي سياسي دخالت دهد و با درك عميقتري از پيچيدگي خاورميانه توأم سازد.
به گزارش خبرگزاري فارس ، در گزارش موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن، توان بالقوه و بالفعل نيروي دريايي ايران اين چنين ارزيابي شده است:

* رزمندگان ايران آماده نبرد نامتقارن هستند

" نيروي دريايي ايران با بهره مندي از سلاح هاي پيشرفته نظامي از جمله سيستم موشكي ساحل به درياي متحرك، قايق‌هاي تندرو حامل موشك هاي ضدكشتي مدرن، زيردريايي هاي نيمه سنگين، زيردريايي بسيار كوچك، هواپيماي بدون سرنشين و همچنين سيستم فرماندهي، كنترلي، ارتباطي و اطلاعاتي مجهز مي تواند در خليج فارس و تنگه هرمز هرگونه تهاجم دشمنان را سركوب كند.
بر اساس گزارش موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن، ايران مي تواند قابليت واكنش سريع را در حمله احتمالي آمريكا و متناسب با آسيب وارد شده به تأسيسات خود نشان دهد. پس از جنگ تحميلي رژيم صدام حسين، جمهوري اسلامي به طور اساسي براي توسعه نيروي دريايي خود سرمايه گذاري كرده است.
موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن با مطالعه جغرافياي خليج فارس و درياي خزر به بررسي تحول تاريخي ديدگاه ايران نسبت به جنگ نامتقارن پرداخته و طرح هاي آن را در خصوص جنگ احتمالي با آمريكا ارزيابي كرده است.
اين موسسه مي افزايد: جمهوري اسلامي به عنوان يكي از صادركنندگان اصلي انرژي در منطقه با يك هزار و 500 مايل (2 هزار و 400 كيلومتر) خط ساحلي در خليج فارس قدرت مهم اين محدوده به شمار مي رود.
آخرين درگيري نظامي آن در آب هاي خليج فارس به جنگ ميان ايران و عراق در سال هاي 1980 تا 1988 باز مي گردد كه طي آن گفته مي شود نيروي دريايي جمهوري اسلامي با نيروي دريايي آمريكا نيز برخورد نظامي داشته است. به دليل اهميت راهبردي خليج فارس و ظرفيت بالقوه منطقه براي درگيري آينده و همچنين توانمندي و اهداف نيروي دريايي ايران براي توسعه جنگ نامتقارن، به نظر مي رسد براي طراحان نظامي و سياستمداران آمريكايي از اهميت بالايي برخوردار است تا براي واكنش در برابر نبرد نامتقارن آمادگي داشته باشند.
اين گزارش اشاره مي كند كه سردار صفاري فرمانده نيروي دريايي سپاه پاسداران جمهوري اسلامي ايران نيز در هشتم ژوئيه 2008 اظهار داشته است كه "ما همه جا هستيم و در همان زمان هيچ جا نيستيم."
اين گزارش مي افزايد: بر اساس ديدگاه نظامي ايران، جنگ دريايي نامتقارن از تجهيزات موجود، فنون انعطاف پذير، اطمينان برتر و همچنين مشخصه‌هاي فيزيكي و جغرافيايي منطقه عمليات براي دفاع از منابع اقتصادي مهم و وارد آوردن خسارات باورنكردني به دشمن و در نهايت تخريب نيروهاي آن از نظر فني و فناوري استفاده مي كند. رزمنده جنگ دريايي نامتقارن از آسيب پذيري دشمن با استفاده از فنون هجومي توسط قايق هاي كوچك مجهز و تندرو براي اجراي حملات ناگهاني در زمان و مكان برآورد نشده، بهره مي جويد.
* شيوه‌هاي استتار شناورهاي ايراني موجب غافلگيري هر دشمني مي‌شود

در ادامه گزارش موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن درباره جنگ نامتقارن دريايي ايران آمده است: عوامل تأثيرگذار در نگرش ايران به جنگ دريايي نامتقارن شامل موارد گوناگون مي شوند كه احتمالاً بر طراحي عمليات دريايي نامتعارف جمهوري اسلامي در خليج فارس تأثير خواهند گذاشت.
نيروي دريايي نامتعارف ايران از مزاياي جغرافيايي بهره مي برند، به عنوان مثال:
- نزديكي محدوده فعاليت موجود به مناطق پيش بيني شده عملياتي براي كاهش زمان حمل و نقل نيروها و واكنش در برابر نيروهاي دشمن
- عمق و تراكم شبكه هاي جاده اي در ساحل كه توان فني عملياتي و انعطاف پذيري ايرانيان را تقويت كند
- آب هاي تعيين شده خليج فارس كه آزادي مانور نيروهاي دريايي دشمن را محدود مي سازد و مي تواند ايرانيان را براي ضربه زدن به اهداف دشمن با استفاده از موشك دوربرد توانمند سازد.

- پايگاه، حوزه فعاليت و مسير

نيروهاي نبرد دريايي نامتعارف و واحدهاي پشتيباني براي اجراي تأثيرگذار، بايد پايگاههاي امن، حوزه فعاليت مناسب و مسيرهاي عملياتي داشته باشند. بيش از 10 بندر بزرگ و 60 لنگرگاه و بندر كوچك همچنين شهرك هاي ماهيگيري و قايقراني در خط ساحلي جنوب ايران وجود دارند كه همگي براي پنهان شدن نيروهاي كوچكتر مناسب هستند. سپاه پاسداران در چنين مناطقي داراي امكان كافي است و نيروهاي بسيجي را در محدوده هاي مسكوني سازماندهي كرده است تا عمليات پشتيباني را انجام دهند.
برخي از قايق هاي تندرو كوچكتر ايران مي توانند به طور دقيق مثلاً از پشت يك تريلي زير پوشش تاريكي بدون هماهنگي خاص پرتاب شوند. اين شيوه حمل موجب مي شود كه احتمال رديابي آنها در مسير مقصد كاهش يابد و حمله ناگهاني ممكن شود.

- استتار و اختفا

نيروهاي رزمي نامتعارف تلاش مي كنند از رديابي دشمن جلوگيري كنند و با استفاده از روش هاي استتاري و مخفي شدن و با اقدامات فريب دهنده در زمان و مكان مورد نظر خود حمله كنند. از نظر تاريخي نيز موفقيت فنون ضربتي به برتري در آگاهي از وضعيت براي تسهيل اقدام غافلگيرانه و همچنين توان ضربه زدن سختتر بر دشمن و در نهايت فرار از دست تعقيب كنندگان پس از قطع ارتباط بستگي دارد.
خطوط ساحلي طولاني ايران با برآمدگي كوهستاني ادامه دار در راستاي ساحل شمالي خليج فارس به ارتفاع 2 هزار متر نظارت مي شود. علاوه بر اين، شبكه جزاير، دماغه ها و تو رفتگي‌هاي خليج فارس همچنين زير ساختار پشتيباني ساحلي براي شروع كار و حمايت از گشت زني گسترده، عمليات شناسايي، اجراي مين گذاري دقيق، سدبندي موشكي و حملات ضربتي مناسب هستند.
عنصر غافلگيري در نبرد دريايي نامتعارف از اهميت خاصي برخوردار است به ويژه در آبهاي ساحلي زيرا فواصل كوچك درگير مي شوند و درگيري در مسافت هاي كوچكتر از مزاياي تكنولوژيكي نيروهاي بزرگتر نظير تجهيزات نيروي دريايي آمريكا مي كاهد. بنابراين، ايران از خشكي، استتار و اختفا همچنين فنون فريب دهنده استفاده خواهد كرد تا از عنصر غافلگير كردن بهره جويد.
عبور روزانه بيش از 3 هزار كشتي محلي و صدها نفتكش و كشتي باري از خليج فارس و تنگه هرمز مي تواند وظيفه تميز دادن دوست از دشمن را براي نيروهاي متعارف فعال در اين منطقه بسيار دشوار سازد به ويژه زماني كه نيروهاي نامتعارف از قايق ها و كشتي هاي غيرنظامي محلي براي نزديك شدن و حمله كردن به دشمن استفاده كنند. هر اشتباهي ممكن است آسيبي مضاعف ايجاد كند و وارد آوردن تلفات بر غيرنظاميان نيز قطعاً به سود ايران خواهد بود.

- نقاط انسداد

بيشتر مناطق عميق خليج فارس در آبهاي سرزميني ايران واقع است و آبهاي كم عمقتر در حوزه جنوبي خليج فارس قرار دارد كه مملو از جزاير كوچك بسيار، چاه هاي نفت، سكوهاي پمپاژ و صخره‌هاي برآمده زير آب است و تمامي آنها از رديابي جلوگيري مي كنند و رفت و آمد را به داخل كانالهاي آبهاي عميق نزديك جزاير و سواحل ايران سوق مي دهند. ايران مي تواند از اين مزيت طي عمليات دريايي با استفاده از مين گذاري نقاط حساس و كانالها در آبهاي عميق بهره ببرد.
به رغم پرصدا بودن مين گذاري، مواجهه با اين تاكتيك هنگامي كه مين ها قرار داده شده باشند، مشكل است زيرا عمليات مين روبي زمانبر و پرهزينه است و مي تواند با اقدامات مضاعف بي تأثير شود.
طي درگيريهاي نظامي 1987 تا 1988 نيز ايران با استفاده از قايق هاي كوچك مين گذاري عاشورا موفق شد در اكثر موارد از رديابي دشمن بگريزد. طي عمليات كاشت 12 مين در مسير "بريجتون" نيز قايق هاي سپاه در ديدرس كشتي هاي جنگي نيروي دريايي آمريكا قرار داشتند. عمليات مين گذاري مي تواند با استفاده از انواع كشتي ها و قايق ها از جمله قايق هاي غيرنظامي نظير لنج و قايق باري اجرا شود. اين عمليات را تا زماني كه لازم باشد مي توان تكرار كرد تا تلاش هاي دشمن براي مين روبي خنثي شود.
يك تاكتيك نامتقارن ديگر نيز يورش به كاروان بازرگاني و كشتي هاي جنگي در حال عبور از كريدورهاي كشتيراني مشخص است. اين يورش شايد كاروان هايي از قايق هاي تندرو را در بر گيرد كه در دماغه ها، تو رفتگي ها، لنگرگاه ها، جزاير، بنادر و اشياي مصنوعي نظير شناورها مستقر شده اند.
به هر حال، عوامل گوناگون از جمله سطح آب، سرعت باد، هوا، ديد، دما، رطوبت، شوري آب و تنوع جزر و مد بر عمليات قايق هاي كوچك در آب كم عمق و كانال ها تأثير مي گذارند. ايرانيان با سالها تجربه عملياتي در منطقه بي ترديد از تلاش براي به كارگيري از چنين مزيت هايي صرفنظر نخواهند كرد.
نيروي دريايي ايران نيز احتمالاً بر تاكتيك يورش و حملات غافلگيرانه از ساحل يا دريا، خطوط پر رفت و آمد دريايي همچنين فنون ضربتي براي محدود كردن آزادي مانور دشمن در آبهاي تعيين شده از نظر جغرافيايي اتكا خواهد كرد. نيروهاي دريايي نامتعارف ايران از فنون هجومي همچنين براي مانع ايجاد كردن بر سر راه توانمندي دشمن به منظور تمركز بر آتش استفاده خواهند كرد كه اين روش با بهره جستن از تركيب حملات مستقيم، جناحي و انحرافي ميسر خواهد شد. اين حملات با مانورهاي مارپيچي موسوم به تشكيل سم اسبي هنگام نزديك شدن و دور زدن اهداف مورد نظر همراه است و اين روش قرنها مورد استفاده در خليج فارس بوده است.

- عوامل هواشناسي و آب شناسي

تابستان خليج فارس از مي تا اكتبر بسيار داغ و مرطوب است و در بعضي مناطق به دماي 52 درجه سانتيگراد و رطوبت 90 درصد مي رسد؛ به اين ترتيب، اجراي عمليات نظامي با قايق هاي تندرو در روز دشوار خواهد شد. بنابراين، ايران بسياري از قايق هاي تندرو كوچك و بزرگ خود را به سيستم تهويه مطبوع هوا مجهز كرده است.
هواي زمستاني عموماً مطلوب است هر چند كه بخش نخست اين فصل اغلب با باران هاي سنگين همراه مي شود كه مي تواند بستر خشك رودخانه هاي ساحلي را براي سيل مخرب و آسيب زدن به تأسيسات مستقر در ساحل آماده كند.
* نقش ويرانگر زيردريايي‌هاي ايران را نبايد ناديده گرفت

در ادامه گزارش موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن درباره جنگ نامتقارن دريايي ايران آمده است: توانمندي‌هاي نيروهاي دريايي نامتعارف ايران از شش بخش كشتي هاي سطحي، زيردريايي هاي متعارف و بسيار كوچك، موشك ها و راكت‌ها، مين‌هاي دريايي، هوابرد و ديگر صنايع نظامي تشكيل مي شوند.

- كشتي هاي سطحي

هرچند كه توپخانه ساحلي دوربرد و موشك هاي ضدكشتي ايران مي تواند سطوحي از امنيت بخشهاي مهم خليج فارس را تأمين كند، كشتي‌هاي سطحي براي كنترل واقعي اين منطقه ضروري است. ايران براي رسيدن به اين منظور، قايق هاي كوچك و متوسط تندرو را طي دهه گذشته توليد يا تهيه كرده است تا براي عمليات احتمالي در خليج فارس و درياي عمان آماده باشند. نيروي دريايي سپاه و نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي از اين قايق ها استفاده مي كنند.
قايق هاي سپاه از جمله طارق، ذوالقدر، ذوالجناح و يا گشتي بهمن مي توانند سامانه پرتاب اژدر و موشك را حمل كنند و قابليت استفاده در مأموريت هاي مين گذاري را در خط سير كشتي هاي خليج فارس دارا هستند، همچنين قايق هاي تندرو آذرخش و ذوالفقار 2 موشك ضدكشتي را حمل مي كند.
نيروي دريايي سپاه نيز از تله راداري كنترل از راه دور يا قايق هاي مملو از مواد منفجره براي منحرف كردن عمليات دفاعي دشمن يا حمله به كشتي هاي آنها استفاده مي كند.
جديدترين قايق هاي ناوگان نيروي دريايي سپاه شامل قسمت هاي دور از ديدرس مي شود. هر دو اين قايق ها اژدرهاي 324 ميليمتري را حمل مي كنند در حالي كه قايق قبلي مي توانند فقط 2 موشك كوثر را حمل كند. اين قايق ها طي رزمايش هاي اخير نيروي دريايي ايران بسيار فعال بودند و گزارش ها حاكي از آن است كه ايران شمار بيشتري از اين قايق ها را در دست ساخت دارد.
ايران همچنين تعدادي زيردريايي كوچك در اختيار دارد كه گفته مي‌شود به اژدر كوتاه برد 324 ميليمتري مجهز هستند.
كشتي هاي تندرو ايراني موسوم به تندر نيروي دريايي سپاه تنها امكان توانمندي متعارف را در مقايسه با موارد مختلف تجهيزات متعارف نيروي دريايي ارتش مي دهد و چند محافظ عملياتي و تعداد 6 قايق موشك انداز در كاروان خود دارد. هر يك از اين كشتي ها نيز با وزن تقريبي 200 تن و سرعت 35 گره دريايي مجهز به پرتابگرهاي دوگانه موشك هاي دريايي هستند.

- زيردريايي ها و اژدرها

زيردريايي كوچك غدير ساخت ايران است و مي تواند اژدرهاي 533 ميليمتري را حمله كند. همچنين زيردريايي هاي ساحلي نهنگ كه هر دو آنها هم اكنون در نيروي دريايي سپاه پاسداران و نيروي دريايي ارتش ايران وجود دارند ظاهراً براي عمليات در خليج فارس استفاده خواهند شد.
اين زيردريايي ها احتمالاً براي مين گذاري، عمليات ويژه و حملات ضدكشتي به كار مي روند و بيانگر تلاش ايرانيان براي توسعه توانمندي رزمي در زير دريا محسوب مي شوند. علاوه بر اين، نيروي دريايي سپاه يك شبكه پيچيده از دوربين هاي ويدئويي دوربرد براي روز و شب در محل هاي مختلف امتداد خط ساحلي نصب كرده است تا نفوذ مخفيانه را رديابي كند و شايد حتي اطلاعات هدف مورد نظر را به زيردريايي هاي مورد استفاده در ارتباطات زيرآبي كه توسط صنايع الكترونيك ايران توسعه يافته اند، منتقل كند.
آب برعكس هوا يك رساناي نامناسب به شمار مي رود كه جريان انتقال صدا را به آساني بر هم مي زند. نيروي دريايي آمريكا از انواع ابزارها براي رديابي زيردريايي ها برخوردار است اما آب هاي كم عمق ساحلي و صداهاي بالا عملكرد دستگاه ها را با مشكل مواجه مي كند و كار رديابي، مكان يابي و تشخيص زيردريايي ها را بسيار مشكل مي سازد.
دما و شوري آب شايد رديابي زيردريايي ها را در مناطق خاص تسهيل كند. شوري بيش از حد آب بر انتقال موج صدا تأثير مي گذارد و هر چه شوري آب بيشتر باشد امواج صدا سريعتر منتقل مي شوند. بنابراين، تركيب دماي بالا و شوري آب در يافتن راهكار براي خليج فارس مي تواند رديابي را براي كشتي مستقر در سطح آسانتر كند.
ايران همچنين در حال آزمايش زيردريايي هاي بسيار كوچك سازگار با رطوبت است كه به خدمه كاملاً آموزش ديده و باانگيزه نياز دارد. اين زيردريايي هاي كوچك نه تنها قابليت عملياتي بهتري را نسبت به كشتي هاي بزرگ دارا هستند بلكه همچنين مي توانند به دكل هاي بدنه قايق هاي تيپ نهنگ براي عمليات دوربرد نصب شوند. ايران همچنين از اژدرهاي داراي خدمه استفاده مي كند.
حتي كشتي هاي به ظاهر تجاري يا مسافرتي مي توانند زير سطح آب حفره ها و تأسيساتي براي ارسال و تجديد قواي زيردريايي هاي كوچك داشته باشند. اين ترتيبات براي عمليات راهبردي دوربرد در درياي عمان و درياي عربي مناسب است و مشابه اين اقدام توسط نيروي دريايي ايتاليا در جنگ جهاني دوم در آبهاي مديترانه به كار رفت.
ايران در سالهاي اخير توانمندي خود را در بخش اژدرها بسيار توسعه داده است و گفته مي شود كه خط توليد دست كم 2 نوع از اژدرهاي داخلي 533 و 324 ميليمتري را آغاز كرده است. اژدرهاي ايراني تا 20 كيلومتر را هدف قرار مي دهند. ايران همچنين اعلام كرده است كه يك اژدر ويژه براي هدف قرار دادن زيردريايي و كشتي هاي روي سطح آب در تنگه هرمز طراحي كرده است و گفته مي شود كه در اختيار نيروي دريايي ارتش ايران و نيروي دريايي سپاه است. همچنين حوت نيز يك اژدر موشكي با سرعت بالاست كه 360 كيلومتر در ساعت سرعت دارد. تسلط و برتري ايران با چنين سيستمي مي تواند به منزله تغيير روند بازي در خليج فارس باشد.

- موشك ها و راكت ها

جنگ 33 روزه لبنان نشان داد كه پيروزي نظامي به رغم برتري هوايي دشمن امكانپذير است.
نيروي دريايي سپاه اميدوار است با استقرار شمار بسياري از سامانه هاي دفاع هوايي قابل حمل خدمه نظير راكت هاي ضد بالگرد، مين ها و سامانه‌هاي Pantzir، Tor M-1 و YZ-3، موشكهاي سطح به هواي شهاب و ثاقب و همچنين موشك هاي سطح به هواي ميثاق 1 و 2 از آسيب پذيري در برابر حملات هوايي دشمن بكاهد.
نيروي دريايي سپاه همچنين به موشك هاي ضدكشتي تحسين برانگيز خود افتخار مي كند. ايران اصلاحات نظارتي و راهكاري بسياري براي موشك ساحلي متحرك كرم ابريشم ايجاد كرد كه مدتها نقطه قوت نيروي ضدكشتي آن به شمار مي رفت و حداكثر برد 85 تا 100 كيلومتر را پوشش مي داد.
ايران همچنين يك نمونه توسعه يافته راهبردي از HY-2 به نام SS-N-4 رعد يا تندر توليد كرده است. موشك رعد كه در رزمايش هاي اوايل 2007 ايران مورد آزمايش قرار گرفت براي پرواز در سطح پايينتر از نمونه اصلي خود (HY-2G) "سيرساكر" طراحي شده است و در مرحله نهايي پرواز نيز مي تواند مانورهاي غيرمستقيم دهد. اين موشك مجهز به سامانه ضد پيشگيري الكترونيكي داراي راهنماي فعال و غيرفعال و كلاهك به وزن 500 كيلوگرم مي تواند ضربه اي مرگبار به كشتي هاي بزرگ وارد كند.
موشك كروز ضدكشتي نور نيز كلاهك 155 كيلوگرمي دارد. اين موشك در سكوهاي متحرك مناطق ساحلي و جزاير ايران ازجمله قشم مستقر شده است. موشك نور نيز ارتباط اطلاعاتي براي دريافت اطلاعات هدف از طريق سامانه راداري هوايي كه توسط بالگرد يا هواپيما حمل مي شود، را در بر مي گيرد. ايران توانسته است موشك نور را با ناوگان بالگرد Mi-17I نيروي دريايي سپاه منطبق كند. سجيل، FL-10 و نصر 1 نيز داراي راهنماي راداري فعال و حداكثر 35 كيلومتر برد هستند.
نمونه هاي كوثر قابل استفاده از كاميون نيز گزارش شده است كه در برخي از جزاير خليج فارس ايران مستقر شده اند. معروفترين نوع موجود از سامانه راكت نيروي دريايي سپاه نوع 107 ميليمتري MRL است كه به اشكال 10، 11، 12 و 12 مجرايي وجود دارد و برد موثري حدود هشت و نيم كيلومتر را پوشش مي دهد. برخي از اين راكت ها به ثابت كننده هاي ژيروسكوپي مجهز هستند تا در درياهاي ناآرام دقت لازم را تأمين كنند.
علاوه بر اين، سامانه راكت دريايي فلق 2 كه داراي 8 مجراي 333 ميليمتري است برد 10 كيلومتري را طي مي كند.
ايران در سالهاي اخير از راكت هاي توپخانه اي فجر مستقر در ساحل براي ايفاي نقش حمايت از نيروي دريايي استفاده كرده است. فجر 3 يك كلاهك 85 كيلوگرمي دارد و 43 كيلومتر را طي مي كند در حالي كه فجر 5 با كلاهك 170 كيلوگرمي در نهايت 70 تا 75 كيلومتر برد دارد. ايران همچنين يك نوع فجر 3 توليد مي كند كه مي تواند كلاهكي با مهمات كمتر را تا 120 كيلومتر بفرستد همچنين يك نوع مين گذار مي سازد كه مي تواند خطوط كشتيراني خليج فارس را با مين هاي مهارنشدني مملو كند.

- مين هاي دريايي

نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با پتانسيل عالي در زمينه نبرد مين هاي دريايي طي جنگ تانكري به موضوع مين گذاري به عنوان يكي از مهمترين مأموريت هاي خود توجه دارد. اين نيرو مين هاي دريايي مختلفي را توليد يا تهيه مي كند؛ مين هاي مغناطيسي، صوتي و فيوزهاي فشاري، مين هاي صدفي براي استفاده نيروهاي عملياتي ويژه، مين هاي توده اي و مين هاي كنترل از راه دور را شامل مي شود.
مين هاي عمقي كه دشوار براي رديابي محسوب مي شوند در آبهاي كم عمقتر از 60 متر مناسب هستند در حالي كه مين هاي ثابت براي آبهاي عميقتر استفاده مي شوند؛ هر چند كه جريان هاي موجود آب در تنگه هرمز به اندازه كافي قدرتمند هستند كه همه چيز را به غير از مين هاي كاملاً تثبيت شده تخريب كنند. حداكثر عمق تنگه هرمز 80 متر است و در خليج فارس ميان 80 تا 100 متر برآورد شده است هر چند كه بيشتر راهروهاي كشتيراني عميقتر از 35 متر نيستند.
نيروي دريايي سپاه مي تواند از قايق هاي كوچك تندرو، زيردريايي ها و كشتي هاي غيرنظامي معمولي داراي خدمه براي كارهاي نظامي نظير مين گذاري در راهروهاي كشتيراني و ورودي هاي بنادر استفاده كند؛ در حالي كه نيروهاي زير آب با كمك قايق هاي زودياك ، زيردريايي ها يا بالگردهاي نيروي دريايي سپاه يا نيروي دريايي ايران مستقر مي شوند و مي توانند مين هاي صدفي را به كشتي هاي دشمن يا تأسيسات نفتي دريايي وصل كنند.
درباره توانمندي پيشگيرانه نيروي دريايي سپاه در زمينه مين ها اطلاعات چنداني در دست نيست. نيروي دريايي سپاه ظاهراً تحقيقات قابل توجهي در اين خصوص انجام داده اما توانمندي آن در اين زمينه فاش نشده است.

- هوابرد

واحدهاي نيروي دريايي سپاه پاسداران مي توانند حمايت هوايي لازم را از هواپيماهاي جنگنده Su-25 و EMB-312 توكانو سپاه همچنين فانتوم F-4 و فنسرز Su-24 نيروي هوايي ايران كه مجهز به موشك هاي ضد كشتي نور است، انتظار داشته باشند.
نيروي دريايي سپاه مي تواند يورش هاي چريكي شبانه يا روزانه را با نيروي زميني عمليات ويژه صابرين و با استفاده از بالگردهاي Mi-17I مجهز به تجهيزات ديد در شب اجرا كند. نيروي دريايي سپاه همچنين مي تواند با استفاده از بالگردهاي نور مسلح Mi-17I حملات ضد كشتي دوربرد انجام دهد.
نيروي دريايي سپاه انواع مختلف هواپيماهاي بدون سرنشين توليد داخل را مستقر كرده است. ايران از اوايل 1985 كار در خصوص ساخت هواپيماهاي بدون سرنشين را آغاز كرد و مدل هايي را كه مي توانند راكت يا بمب حمل كنند و يا مأموريت هاي انتحاري را برعهده گيرند، ساخته است. هواپيماهاي بدون سرنشين هجومي براي مقابله با حضور چشمگير نظامي نيروي دريايي آمريكا در خليج فارس طي اواسط تا اواخر دهه 80 توسعه يافت.
تجربه مثبت جنگي با هواپيماي بدون سرنشين موجب شد ايران از توسعه و سرمايه گذاري در اين صنعت حمايت كند و هم اكنون چندين نوع از اين سلاح را توليد مي كند. ايران در اكتبر 1997 موفق شد يك هواپيماي بدون سرنشين غيرقابل رديابي ساخته شده از مواد تركيبي را در رزمايش نيروي دريايي در شمال خليج فارس آزمايش كند. جمهوري اسلامي اعلام كرد كه اين هواپيماي بدون سرنشين توسط ناو هواپيمابر "نيميتس" آمريكا قابل رديابي نيست.

- خود اتكايي

نيروي دريايي نامتعارف سپاه يك سازمان تحقيقاتي خوداتكايي ابتكاري را با چندين دفتر دارد كه به امر مهندسي دريايي، جنگ سطح و زير سطح، رادار، ارتباطات و الكترونيك دريايي، جنگ الكترونيكي، مكان يابي، رديابي، صدايابي زير دريا، فن آوري موشكي، همچنين نقشه كشي اشتغال دارند.
توانمندي هاي ارتباطي دريايي سپاه مسيري طولاني را از 1986 طي كرده است كه در آن زمان راديوهاي بدون كارآيي در زير آب در ميانه نبرد از كار افتادند. به عنوان مثال، امروز صنايع الكترونيك شيراز انواع وسايل ارتباطي دريايي، مكان يابي، و تجهيزات رديابي صدا همچنين ايستگاه هاي اندازه گيري حمايت الكترونيكي را توليد مي كند. سازمان جاهد خودكفايي نيروي دريايي سپاه همچنين تجهيزات جنگي الكترونيك را توسعه داده است تا براي كاربران سطح و زير سطح مطابقت داشته باشد و با سامانه آمريكايي حاضر در منطقه خليج فارس مقابله كند.
علاوه بر چشم انداز توانمندي هاي عملياتي نيز نيروي دريايي سپاه همچنين يك شبكه ارتباطات فيبر نوري وسيع ايجاد كرده كه توسط شركت داخلي ساخته شده است تا در شرايط جنگي استمرار ارتباطات مطمئن را در سراسر ساحل خليج فارس تضمين كند.

- سازمان و پايگاه‌هاي اصلي

آخرين گزارش ها از ايران حاكي از آن است كه نيروي دريايي سپاه در حال واگذاري يا كاهش نقش امنيتي خود در دريايي خزر به نيروي دريايي ارتش است و در عوض، منابع خود را در سواحل حساس جنوب اين كشور متمركز مي كند تا در آنجا نقشي مسلط تر ايفا كند و ناوگان سبك نيروي دريايي را براي فرماندهي بهتر اين منطقه در اختيار گيرد.
نيروي دريايي ايران تاكتيك هاي دريايي متعارف را كنار مي گذارد و به سوي شيوه هاي مورد توجه نيروي دريايي سپاه نظير جنگ زير سطح با استفاده از زيردريايي هاي كوچك پيش مي رود. فرمانده نيروي دريايي ارتش اخيراً اين تغيير رويه و فن آوري را يك "تجديد حيات" خواند.
نيروي دريايي سپاه پيش بيني مي كند كه در زمان جنگ، دشمن بالقوه تلاش خواهد كرد فرماندهي و كنترل آن را بر هم زند. اين نيرو در واكنش به اين اقدام يك ساختار فرماندهي غيرمتمركز ايجاد مي كند كه مناطق مستقل و عمليات موضعي را در پيش گيرند. واحدهاي رزمي كوچك، مستقل، متحرك و فعال نيز ساختار راهبرد دفاعي جديد "چيدماني" تشكيل مي شوند.
قايق هاي تندرو از ساحل مستتر شده يا محفظه ها و سايت هاي مخفي سرزميني خارج خواهند شد و روي تريلرها به نقاط ساحلي حمل مي شوند و دستور مأموريت دريافت مي كنند مبني بر اين كه به ادامه ارتباط با زنجيره فرماندهي نياز ندارند. هر يگان از اين گروه ها يك بخش از عمليات را بر عهده خواهد گرفت تا در يك درگيري نظامي بتواند تأسيسات دريايي دشمن يا آمد و شد در دريا را مورد هدف قرار دهد. نيروي دريايي سپاه در چنين شرايط جنگي انتظار مي رود نظير آنچه كه در جنگ ايران و عراق رخ داد، از سوي يك پست فرماندهي فعال هدايت شود.

* موشك‌هاي كروز و بالستيك ايران پشتيبان قدرت دريايي آن است

در بخش پاياني گزارش موسسه سياست خاور نزديك واشنگتن درباره جنگ نامتقارن دريايي ايران يادآور شده است:
ايران مي‌تواند حمله‌اي يكپارچه را با استفاده از قايق‌هاي كنترل از راه دور مملو از مواد منفجره، قايق‌هاي تندرو ضربتي، نيمه زيردريايي داراي اژدر، قايق هاي سريع ضربتي، هواپيماهاي بدون سرنشين، زيردريايي هاي بسيار كوچك و هجومي و همچنين آتش توپخانه و موشكي ضد كشتي از ساحل بهره جويد و از همگي آنها براي ضربه زدن به كاروان يا گروه عملياتي آمريكايي در حال عبور از تنگه هرمز استفاده كند. شمار بسياري از راكت ها با كلاهك هاي خوشه اي مي تواند براي تحت الشعاع قرار دادن آتش دشمن و عمليات هوايي نيروهاي آن به كار گرفته شود.
ارتش آمريكا طي مانوري كه در سال 2002 به نام "چالش هزاره" برگزار كرد، به اين نتيجه رسيد كه ناوگان دريايي كشورش با آسيب پذيري جدي در رويارويي با حملات به خوبي هماهنگ شده توسط موشك هاي كروز و بالستيك و همچنين قايق هاي تندرو ضربتي در آبهاي ساحلي مواجه است و اين مشكل مي تواند شكست اساسي را نظير آنچه در بندر "پرل" اتفاق افتاد، تكرار كند.
ارتش هاي غربي بر مفهوم جنگ "شبكه مركزي" در محيط دريايي به ويژه بر ضد حملات ضربتي مطالعه كرده‌اند و انتظار دارند اين مفهوم كه از مزاياي اطلاعاتي در ميدان نبرد حاصل مي‌شود، اگر نتواند آسيب پذيري نيروهاي آنها را حذف كند، دست كم كاهش دهد.
نيروي نظامي ايران بر اساس نظريه جنگ دريايي نامتقارن تلاش كرده است برنامه مسلح كردن و تجهيز مجدد را طي دهه گذشته اجرايي كند تا در برابر حضور نظامي آمريكا در منطقه خليج فارس توازن برقرار سازد. ايرانيان اطمينان دارند، دفاع لايه اي و متراكمي كه ايجاد كرده اند همراه با تاكتيك هاي هجومي و نگراني الهام گرفته از فرهنگ شهادت كه ازاين كشور وجود دارد، مي تواند هرگونه حمله را بر ضد خاك و منافع آن بازدارد.
در اين گزارش ادعا شده است كه سياست دفاعي ايران بر بازدارندگي استوار است و علاوه بر آن تهران تأكيد دارد هيچ قصدي براي حمله به كشورهاي همسايه ندارد، حمله پيشگيرانه بر ضد نيروي دريايي آمريكا و نيروي دريايي عرب حوزه خليج فارس ندارد اما تجهيزات نظامي در اين منطقه تحت شرايط خاص مستثنا نمي شوند.
اين مسئله كه هدف غايي تهران بيرون راندن تأثير آمريكا و غرب نه تنها از منطقه خليج فارس بلكه از تمام خاورميانه است، موضوعي سري نيست. رئيس جمهور ايران نيز برچيدن تمامي پايگاه هاي نظامي آمريكايي مستقر در همسايگي و نزديك اين كشور را خواستار شد اما در اين برهه، تأكيد اصلي ايران بر خليج فارس است.
بر اساس اظهارات نماينده ولي فقيه در سپاه، زمان شكست دادن ابرقدرت ها فرا رسيده است و دريادار صفاري فرمانده نيروي دريايي سپاه در ژوئيه 2008 نيروي دريايي سپاه را حافظ نبض انرژي جهان در تنگه هرمز دانست.
هدف اصلي سپاه پاسداران از اواخر دهه 80 ميلادي تضمين توان دريايي ايران در برابر تهديد آمريكا شده و از طريق جنگ لفظي، رزمايش هاي تبليغ شده يا اقداماتي نظير دستگيري سربازان انگليسي متجاوز به حريم آبهاي جمهوري اسلامي و نزديك شدن به كشتي هاي جنگي آمريكايي در خليج فارس به اين هدف رسيده است. اين روند با برگزاري رزمايش هايي در نوامبر 2006 برجسته شد و سپاه پاسداران بستن تنگه هرمز را با استفاده از عمليات قايق مجهز به موشك، حملات با موشك هاي ضد كشتي از ساحل و آتش توپخانه اي و راكتي دوربرد متمركز تمرين كرد.
بر اساس اين گزارش، رزمايش هاي ايران با جنگ لفظي و عمليات رواني فرماندهي سپاه همزمان شده است و اين تمرين ها با توان نظامي ايران كه در جنگ رواني اعلام شد، برابري مي كند. در حقيقت، تلفيق تبليغات و فعاليت دفاتر روابط عمومي بيانگر اهميت جنگ رواني به عنوان يك عنصر مهم "قدرت نرم" ايران محسوب مي شود.
قايق‌هاي تندرو نيروي دريايي سپاه در ششم ژانويه 2008 به سه كشتي جنگي نيروي دريايي آمريكا در حال عبور از تنگه هرمز نزديك شدند و واكنش آمريكايي ها را سنجيدند و در دل آنان رعب و وحشت ايجاد كردند. اين حادثه براي نخستين بار نبود كه از سوي ايرانيان با چنين تاكتيكي اجرا مي شد. اين تلاش هاي رواني طي جنگ ايران و عراق نيز با قرار دادن اشياي مشكوك نظير لاستيك هاي آتش گرفته تراكتور، جعبه هاي چوبي بزرگ رنگ شده و قايق هاي بدون سرنشين در مسير كاروان داراي محافظان آمريكايي انجام مي شد.
نيروي دريايي سپاه در اجراي بزرگترين رزمايش و پراكندگي نيرو كه بيشترين شمار دستگاه هاي پرتاب موشك و اژدر ضدكشتي را در يك رزمايش اين منطقه شامل مي شد، موفقيت آميز عمل كرد.
ايران در حال طراحي نظريه دفاع فرهنگي نامتقارن از طريق جنگ رواني به سر مي برد. دفاع از فرهنگ انقلابي جمهوري اسلامي در برابر تهاجم فرهنگي غرب به منزله آموزه اساسي ايرانيان در پي پيروزي انقلاب اسلامي در 1979 محسوب مي شود. دفاع فرهنگي به منزله بخش دروني جنگ نامتقارن به شمار مي رود كه يكي از پنج مورد آمادگي رواني براي جنگ، آمادگي براي عمليات رواني در شرايط جنگ نامتقارن، تأثيرگذاري بر افكار عمومي داخلي و بين المللي، نظارت و مقابله با فعاليت هاي جنگ رواني دشمن، همچنين اجراي عمليات تهاجمي رواني در سطوح گونان است.

- سناريوهاي درگيري

در خصوص رويداد درگيري ميان ايران و آمريكا اين مسئله مطرح است كه حوادث احتمالاً موجب مي شوند درگيري به بخش هاي گوناگون منطقه خليج فارس كشيده شود:

- اروندرود و شمال خليج فارس

باتوجه به نبود قطعيت درباره مرزبندي ها و خط كشي هاي جداكننده در شمال خليج فارس، درگيري ميان نيروهاي انگليسي و آمريكايي يا ديگر نيروهاي ائتلاف با يگان هاي سپاه احتمال عمليات با قايق در آبهاي مورد مناقشه كاملاً وجود دارد. اگر چنين درگيري به تلفات انساني يا مادي در ميان ايرانيان منجر شود، ايران احتمالاً به حملات موشكي ضد كشتي و همچنين حمله به بالگردهاي ائتلاف كه در اين منطقه عمليات مي كنند، متوسل خواهد شد.
چنين اقداماتي خصومت ها را به بخش جنوبي خليج فارس و تنگه هرمز مي كشاند.

- جنوب و مركز خليج فارس

بلوكه كردن دريايي ايران كه از سوي "ايهود اولمرت"، نخست وزير رژيم صهيونيستي، در گفتگوهاي مي 2008 با مقامات آمريكايي در واشنگتن مطرح شد يا حمله به تأسيسات هسته اي جمهوري اسلامي مي تواند به پاسخ ايرانيان عليه بنادر، تأسيسات بندري، تانكرها و پايانه هاي نفتي و ديگر تأسيسات راهبردي متعلق به كشورهاي حامي يا شركت كننده در حملات ضدايراني منجر شود.
علاوه بر اين، كانال باريك كشتيراني ميان جزيره فارسي و آبهاي كم عمق جنوبي مكاني مناسب براي مين گذاري است و كانال عميقتر و وسيعتر شرق جزيره فارسي كه براي مين هاي ثابت مناسب به نظر نمي رسد در برابر حملات موشكي از ساحل آسيب پذير است.
نيروهاي متعارف و نامتعارف ايران در درگيري احتمالي تأسيسات نظامي آمريكا را در بحرين، قطر و ديگر كشورهاي منطقه تهديد جدي خواهند كرد.

- تنگه هرمز

آمريكا در 1987 برآورد كرد، ايران مي تواند تنگه هرمز را براي مدت حداكثر يك تا دو هفته مسدود كند اما توان فعلي ايران براي جلوگيري از آمد و شد در هرمز نسبت به دهه 80 بسيار افزايش يافته است. تهران اخيراً نشان داد كه در پي وقوع درگيري احتمالي با آمريكا هدف آن كنترل بر تنگه هرمز خواهد بود.
ايران احتمالاً تلاش خواهد كرد تنگه هرمز را فقط در صورتي كه كشتي هاي ايراني اجازه عبور از اين معبر نداشته باشند، ببندد. بنابراين، حتي در صورت وقوع حمله مثلاً به تأسيسات هسته اي ايران بعيد به نظر مي رسد كه تهران بخواهد تمامي رفت و آمدهاي هرمز را تا زماني كه محموله هاي نفتي آن از اين آبراه عبور مي كنند، ببندد. بلكه به نظر مي رسد ايران ترجيح مي دهد كنترل هرمز را با جلوگيري از عبور آزاد براي تانكرهاي كشورهاي حامي حمله در اختيار گيرد؛ هر چند كه اين اقدام مي تواند به تشديد درگيري بينجامد.

- خيلج عمان و دورتر

ايران در رويارويي نظامي در خليج فارس احتمالاً تلاش خواهد كرد حوزه عمليات را به درياي عمان و دريايي عربي بكشاند. لنگرگاه خارج از درياي عمان كه پيش از ورود به اين خليج مورد استفاده تانكرهاي نفتي قرار مي گيرد شايد مكاني وسوسه انگيز براي مين گذاري باشد همان گونه كه در جنگ ايران و عراق بود. اما باتوجه به اين حقيقت كه بيشتر كشتي هاي ايراني براي عمليات ساحلي طراحي شده اند، عمليات در اين منطقه دشوار خواهد بود. حتي يورش يا حمله اتفاقي به اهداف موجود در اين آبها موجب به راه انداختن دلهره در بازارهاي بيمه اي و نفتي خواهد شد.

- درياي خزر

جمهوري اسلامي تلاش مي كند اكنون در اين منطقه تصويري كم رنگ از خود داشته باشد زيرا سهم اين كشور از درياي خزر كمتر از 15 درصد است. اين كشور همچنين به روسيه در زمينه هاي تسليحاتي، دانش هسته اي و مهمتر از همه حمايت سياسي وابستگي دارد. اما با توجه به اهميت اقتصادي منطقه براي برخورداري از انرژي و رژيم حقوقي درياي خزر كه هنوز بايد ميان كشورهاي ساحلي آن نهايي شود و پتانسيلي كه براي تقويت نقش آمريكا در قفقاز ايجاد شده است، منطقه خزر به منزله نقطه مهم بالقوه باقي مي ماند كه نيروي دريايي سپاه انتظار مي رود در صورت لزوم با استفاده از جاده، راه آهن و هوا اين منطقه را حمايت كند.
با توجه به اين حقيقت كه تهديدهاي نشأت گرفته از منطقه خزر به مأموريت اصلي سپاه پاسداران در زمينه حفظ دستاوردها و اصول انقلاب اسلامي و نظام سياسي ارتباط ندارد، نيروي دريايي سپاه ترجيح مي دهد بر منابع خود در خليج فارس تمركز كند.

- نتيجه گيري

جمهوري اسلامي نظريه جامع جنگ نامتقارن را بر اساس تجربه خود در جنگ ايران و عراق همچنين مناقشات اخير در عراق، افغانستان و لبنان توسعه داده است و در پي تلاش هاي خود براي توسعه توانمندي جنگ نامتقارن تقويت شده در حوزه دريايي مي تواند خليج فارس و تنگه هرمز (نقطه حساس حمل و نقل نفت در جهان) را باقوت در اختيار خود گيرد.
ايران به عنوان بخشي از اين تلاش، نقش و توانمندي نيروي دريايي سپاه را توسعه داده است و اين نيرو مي تواند وسعت و شدت هر گونه درگيري را افزايش بخشد و همچنين قدرت ايرانيان را در اين منطقه راهبردي نشان دهد. لازم به يادآوري است كه نيروي دريايي سپاه در وقايع 1987 تا 1988 مراحل رشد خود را طي كرد و منابع و تجارب محدود طي دوران مقابله با نيروي دريايي آمريكا در اختيار داشت. نيروي دريايي سپاه در وضعيت كنوني خود بسيار باانگيزه، داراي تجهيزات و منابع مالي خوب همچنين قادر به اجراي نظريه منحصر به فرد جنگ دريايي نامتقارن است.
به كارگيري اين نظريه در چنين منطقه حياتي مي تواند نتايج كاملاً شوك دهنده و مخرب باشد. همچنين محدوديت هايي براي تكميل تاكتيك هاي نامتقارن برضد دشمن قدرتمندي نظير آمريكا وجود داشته باشد، زيرا اين كشور متخاصم از برتري هاي تكنولوژيكي برخوردار است و مي تواند از تكنيك ها و تاكتيك هاي مشابه بهره جويد و شايد شيوه اي غيرقابل پيش بيني را اجرايي كند.
با اين شرايط كه نيروي دريايي ايران نقشي مسلط در خليج فارس و درياي عمان براي خود فرض مي كند و آمريكا نيز به دنبال بسط قدرت خود است، تنش و رويارويي بيشتر ميان نيروي دريايي سپاه، نيروي دريايي آمريكا و ائتلاف متحدان واشنگتن محتمل خواهد بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]ضمن مشاهده محافظه کاری در موضع گیری درباره ایران؛
[b][color=red]سعودالفیصل: بستن تنگه هرمز، اعلام جنگ بین‌المللی است![/color][/b][/align]

«سعود‌الفیصل»، وزیر خارجه بیمار عربستان که به سختی سخن می‌گوید و به سختی سر خود را بالا نگه می‌دارد، در نشست مشترک خبری با هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در ریاض و در پاسخ به این پرسش که اگر ایران تنگه هرمز را مسدود کند، واکنش دولت عربستان چیست، گفت: بستن تنگه هرمز، اقدام جنگی خواهد بود و اعلام جنگ بین‌المللی به جهان است.

وی ایران را از بستن تنگه هرمز بر حذر و به پذیرش خواسته‌های گروه 5+1 و جامعه بین‌المللی دعوت کرد.

به گزارش "تابناک"دولت عربستان سعودی که از روز گذشته، در سیاست خبری و موضعگیری‌های خود به شدت ایران‌هراسی را در منطقه تبلیغ می‌کند و سیمای جنگ قریب‌الوقوع در منطقه را پیش روی جهانیان و به ویژه اعراب و مسلمانان منطقه نشان می‌دهد، در استجابت دوستان آمریکایی خود، ایران را خطری بالقوه برای منطقه می‌نامد که باید در برابر خواسته‌های قدرت‌های جهان بدون قید و شرط تسلیم شود.

این گزارش می‌افزاید: ملک عبدالله، پادشاه عربستان که تسلیم سیاست‌های گروه تندرو وهابی حاکم بر این کشور شده است، هیلاری کلینتون را در مزرعه شخصی خویش و در حال استراحت خود به حضور پذیرفت؛ با وی قهوه عربی نوشید و گفت که، مانند دوران ملک خالد، برادرش تسلیم خواسته‌های آمریکاست تا به این وسیله، بتواند به زعم خویش، ایران را به عنوان دردسر منطقه‌ای از مقابل عربستان و قدرت‌های بزرگ بردارد.

اظهارات تند کلینتون در عربستان که ایران را به دیکتاتوری نظامی در درون و جنگ‌افروزی در منطقه و جهان متهم کرد، همزمان با واکنش سریع عربستان در برابر تهدیدات یک فرمانده ایرانی، به خوبی نشان می‌دهد که این دو کشور در مسیر جوسازی علیه جمهوری اسلامی ایران به دیدگاه های نزدیکی رسیده اند.

اما این تمام ماجرای کنفرانس مشترک مطبوعاتی هیلاری و سعود نبود ، وزیر امورخارجه عربستان در کنفرانس مشترک با همتای آمریکایی خود از ایران هسته ای دفاع کرد و خواهان نگاه مسالمت آمیز به پرونده هسته ای ایران شد، موضوعی که سنخیتی با دیگر مواضع وی در این کنفرانس نداشت.

سعودالفیصل تاکید کرد : ما با مسابقه تسلیحاتی در منطقه به شدت مخالفیم و عربستان هیچگاه وارد این مسابقه نخواهد شد علاوه براین ما در پی ایجاد منطقه ای خالی از سلاح هسته ای هستیم و برای اسرائیل دراین خصوص هیچ استثنایی را قایل نیستیم.

این مقام عربستان تاکید کرد : همه کشورهای منطقه این حق را دارند که انرژی هسته ای را دراختیار بگیرند و تفاوتی در بهره مندی ایران و غیراز آن نیست بنابراین مذاکره برای قطع فعالیت هسته ای در منطقه موردی ندارد.

فیصل تلاش کرد به گونه ای وانمود کند که موضوع ایران در محورهای گفتگو وی و همتای آمریکایی اش قرار ندارد و در اینباره افزود : مذاکرات با کلینتون پیرامون پروژه صلح خاورمیانه ، اوضاع عراق ویمن ، روابط دوکشور و برخی دیگر مسائل مورد علاقه دو طرف خواهد بود.

البته هیلاری کلینتون نیز به گونه ای دو پهلو سخن گفت، او بیان داشت : ما هیچگاه در پی حمله یا اقدامات اینچنینی نبوده ایم و باراک اوباما بر محوریت گفتگو خواهان رفع شبهات هسته ای ایران است.

در همین باره،" سی ان ان" در تحلیل این اظهارات نوشت : کلینتون که با هدف جلب حمایت عربستان و قطر برای توقف فعالیت های هسته ای ایران وارد منطقه شده است در اولین ایستگاه با این سخنان مواجه شد و اینگونه احساس کرد که نمی تواند بر حمایت همه جانبه عربستان و قطر از آمریکا در مواجهه با ایران حساب کند.

با ارزیابی سخنان مقامات سعودی و تحلیل رسانه ها می توان دریافت که کشورهای عربی تلاش می کنند با احتیاط بیشتری درباره مسائل ایران سخن بگویند و هرچند که در سخنانشان می توان به خوبی عصبانیت از ایران را دید اما به هیچ وجه حاضر به آرایش تهاجمی در مقابل ایران نیستند.

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=86131

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]وی ایران را از بستن تنگه هرمز بر حذر و به پذیرش خواسته‌های گروه 5+1 و جامعه بین‌المللی دعوت کرد.[/quote]

یکی نیست به این یارو بگه با دهن کثیفت اسم ایران رو نبر :lol: . فقط خدا می دونه این آمریکا و اسرائیل برای آینده این اعراب چه خوابی دیدند.
افسوس ... دریغ از یه واکنش سیاسی محکم. :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امان از دست این اعراب شیطون سوسمار خور ! یک عده بی بوته ی دست نشانده که مادران انگلیسیشون واسشون تصمیم می گیرن ! دست از پا خطا کنن تنگه ی هرمز که سهله تمام چاهای نفتشونو کور می کنیم تا برن دوباره در اعماق بیابانها به شکار مارمولک !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خبرگزاري فارس: شبيه‌سازي جنگ كه در اصطلاح آن را "بازي جنگ " نيز مي‌خوانند در ماه‌هاي اخير مورد توجه بسياري از مراكز امنيتي غربي قرار گرفته، اين شبيه‌سازي‌ها اگر چه تحت تاثير ذهنيت طراحان غربي و يا صهيونيست آن است اما اطلاعات مناسبي درباره نحوه تفكر استراتژيك غرب در اختيار مي گذارد.

در 14 دسامبر 2009، مركز برنامه‌ريزي خاورميانه سابان (Saban Center for Middle East Policy) در مؤسسه بروكينگز (Brookings Institution) وقايع سياسي و ديپلماتيكي ناشي از حمله احتمالي رژيم صهيونيستي به تأسيسات هسته‌اي ايران را شبيه‌سازي كرد.
موسسه بروكينگز، يكي از مهم‌ترين مراكز بررسي‌هاي استراتژيك آمريكا است كه تاثير جدي در تصميم‌گيري‌هاي مقامات سياست‌خارجي اين كشور داشته و كارشناسان آن در طول سال‌ها به عنوان مشاور و مديران مراكز سياسي و امنيتي آمريكا فعال بوده‌اند.

****
كنت پولاك نويسنده اين گزارش مدير تحقيقات در مركز سابان ( مركز مطالعات سياست هاي خاورميانه در بروكينگز) است. وي را همچنين به عنوان مدير بخش خليج فارس، خاور نزديك و آسياي جنوبي در شوراي امنيت ملي آمريكا نيز مي‌شناسند.
پولاك در ضمن استاد ارشد تحقيقات در دانشگاه دفاع ملي آمريكا است و به عنوان تحليلگر نظامي خليج فارس در سيا فعاليت مي‌كند.
آخرين كتاب پولاك با عنوان "مسيري خارج از صحرا: استراتژي بزرگ آمريكا در خاورميانه " است. وي همچنين كتابي با عنوان " معماي فارسي: نبرد بين ايران و آمريكا " را نيز منتشر كرده است.

*****
"شبيه‌سازي " يكي از تكنيك‌هاي مورد استفاده در ساختارهاي تصميم‌گيري [بخصوص در حوزه سياست‌خارجي] كشورهاي توسعه يافته است. كه به اين شكل كه با حضور كارشناسان، گروه‌هايي تشكيل مي‌شوند كه هر گروه مربوط به يكي از بازيگران بين‌المللي در مساله مورد شبيه‌سازي هستند و سپس با شبيه‌سازي رفتار اين بازيگران، به پيش‌بيني واكنش‌ها در برابر فعال شدن روندهايي مي‌كنند كه در حال حاضر هنوز در حد تئوري مطرح هستند.
تهديد نظامي ايران توسط رژيم صهيونيستي يكي از موضوعاتي كه مراكز امنيتي و استراتژيك غربي براي پيش‌بيني آن، اقدام به شبيه‌سازي كرده‌اند.
يكي از اين مراكز، مركز سابان ( مركز مطالعات سياست‌هاي خاورميانه در بروكينگز) است كه در گزارشي كه در ادامه شرح و تفسير اين شبيه‌سازي را به قلم "كنت پولاك " مي‌خوانيد.
اگر چه در اين شبيه‌سازي كه در اصطلاح آن را "بازي جنگ " نيز مي‌خوانند، حوادثي كه اتفاق مي‌افتد، به شدت تحت تاثير جنس تفكر آمريكايي- صهيونيستي است و اين تاثيرات از تصميمات اتخاذ شده توسط تيمي كه نقش ايران را در بازي ايفا مي‌كنند، مشاهده مي‌شود؛ و با وجود اينكه نتيجه بازي نيز تحت تاثير همين تفكر قرار گرفته، اما آنچنان كه خواهيد ديد،سرانجام آغاز ماجراجويي عليه ايران چنان پيچيده خواهد بود كه هيچ يك از كارشناسان آمريكايي و غربي جرات پيشنهاد ان را به خود نمي‌دهند.
البته در برخي فراز‌هاي اين بازي مانند "اقدام براي بستن تنگه هرمز " جهت كم كردن تنش رواني و تاثيرات اين اقدام احتمالي ايران، اين امكان را كم اهميت و غير عملي جلوه داده‌اند كه اين مساله نيز تحت تاثير اغراض سياسي در نوشتن اين گزارش بوده است.
به هر حال گزارش حاضر با نگاه مخالف ايران نوشته شده و مطمئنا همه فرازهاي آن مورد تاييد خبرگزاري فارس نيست، با اين حال مطالعه آن براي شناخت شيوه فرآيند تصميم‌گيري غرب در برابر ايران مي‌تواند مفيد باشد.
اشاره به اين نكته نيز لازم است كه "موسسه مطالعات خاورنزديك واشنگتن " چندي پيش در گزارشي كه به همين شبيه سازي و دو شبيه‌سازي ديگر و نتايج آنها پرداخته بود، ايران را تنها پيروز هر سه بازي جنگ دانست.

*********
متن گزارش پولاك از شبيه‌سازي به شرح زير است:


ساختار شبيه‌سازي
اين شبيه‌سازي متشكل از سه مرحله و سه تيم به نيابت از سه كشور بود. يك تيم به طور فرضي نقش شوراي امنيت ملي آمريكا را بر عهده داشت، تيم دوم نقش دولت اسرائيل را ايفاء مي‌كرد و تيم سوم در نقش شوراي عالي امنيت ملي ايران ظاهر شده بود. در تيم آمريكا در حدود 10 نفر حضور داشتند كه همگي در مناصب عالي لشگري و كشوري آمريكا خدمت كرده بودند. تيم اسرائيل متشكل از افرادي بود كه همگي در امور مربوط به اسرائيل تخصص داشته و ارتباطات نزديكي با سياستگذاران اسرائيلي داشتند. برخي از اعضاي تيم اسرائيل مدت مديدي را در اسرائيل گذرانده بودند و برخي ديگر در دولت آمريكا نيز خدمت كرده بودند. در تيم ايران آمريكايي‌هايي حضور داشتند كه به طور مداوم به ايران سفر كرده و يا در آنجا زندگي كرده‌اند. برخي از اعضاي تيم داراي تبار ايراني بودند و برخي ديگر در دولت آمريكا و در بخش‌هاي مربوط به امور ايران فعاليت كرده بودند.

حركات آغازين
سازمان‌دهندگان شبيه‌سازي - گروه "كنترل " - قبل از آغاز شبيه‌سازي به تيم‌هاي ايران و آمريكا اعلام كردند كه بازي طي يك بحران و قبل از حمله اسرائيل آغاز خواهد شد. با اين حال،‌ گروه كنترل معتقد بود كه در دنياي واقعي اسرائيل بدون اعلان قبلي به آمريكا و يا هشدار جدي به ايران، حمله را آغاز خواهد كرد. بنابراين تصميم گرفته شد كه بازي با ارائه گزارش به هر سه تيم در مورد حملات گسترده اسرائيل به ايران آغاز شود. اين حملات بعد از آن انجام مي‌گرفت كه گفتگو‌هاي ايران با گروه 1+5 به شكست مي‌انجاميد، شوراي امنيت سازمان ملل در اعمال تحريم‌هاي نمادين بيشتر عليه ايران شكست مي‌خورد و همچنين اطلاعاتي بسيار ارزشمند در مورد وجود دو مجموعه هسته‌اي مخفي در ايران منتشر مي‌شد. در اين شبيه‌سازي گروه كنترل تصميم گرفت كه اسرائيل هيچ اطلاعي در مورد آغاز حمله به آمريكا ندهد.
در ابتدا بسياري از اعضاي تيم آمريكا از اينكه اسرائيل در مورد اين حمله به آمريكايي‌ها خبر نداده بود عصباني شدند ( آنها همچنين به گروه كنترل نيز ايراد گرفتند زيرا معتقد بودند اين نوع اقدام "واقع‌بينانه " نيست). با اين حال و در طي فرايند شبيه‌سازي، تيم آمريكا نشان داد كه اگر اسرائيل در مورد آغاز اين حمله به دولت آمريكا اطلاع مي‌داد، حتي در يازده ساعت بعد از حمله، از آنها [تيم اسرائيل] خواسته مي‌شد كه فورا حمله را متوقف كنند. حتي برخي از اعضاي تيم بدين امر نيز اشاره كردند كه عدم اطلاع‌رساني اسرائيل به آمريكا باعث خواهد شد كه آمريكايي‌ها بتوانند با صداقت هرچه تمام ادعا نمايند كه اين كشور هيچ اطلاعي از آغاز اين حمله نداشته و بنابراين در مورد آن اغماض نيز نكرده - موضعي كه مي‌تواند بعدها براي استراتژي آمريكا بسيار حياتي باشد. در نهايت بسياري از اعضاي تيم آمريكا بدين نتيجه رسيدند كه اگر اسرائيل به آمريكا اطلاع مي‌داد اما خواسته آنها در مورد توقف حمله را اجابت نمي‌كرد عصبانيت و رنجش بيشتري پديد مي‌آمد. در نتيجه بسياري از اعضاي تيم احساس كردند رهيافت اسرائيلي‌ها واقع‌گرايانه بوده است زيرا با توجه به مسائلي كه هم‌اكنون در حوزه روابط آمريكا و اسرائيل وجود دارد، اطلاع‌ رساني به اين كشور در مورد برنامه حمله مي‌توانست اين برنامه‌ از پيش بغرنج را پيچيده‌تر سازد.
"دو رئيس‌جمهور آمريكا به وضوح اعلام كرده‌اند خواهان حمله اسرائيل به ايران نيستند، بنابراين واشنگتن نبايد انتظار داشته باشد كه در صورت تصميم اورشليم براي حمله به ايران از قبل به دولت آمريكا اطلاع داده خواهد شد. "
"يكي از مشاهده‌گرها چنين نتيجه گرفت كه در صورت حمله و عدم اطلاع به آمريكا چالش‌هايي به وجود خواهد آمد اما در صورتي‌ كه به آمريكا اطلاع داده شود و واكنش اين كشور براي اسرائيل غيرمنتظره باشد در اين صورت وضعيت وخيم‌تر خواهد شد.
در واقعيت، حمله اسرائيل به تأسيسات هسته‌اي ايران مي‌تواند طيف وسيعي از پيامدها را به دنبال داشته باشد از آسيب حداقلي و جزئي گرفته تا تخريب كل تأسيسات كليدي برنامه هسته‌اي ايران. گروه كنترل تصميم گرفت كه حمله مذكور را تا جايي كه امكان دارد موفقيت‌آميز قلمداد كند و همچنين اين فرض را نيز در نظر بگيرد كه اسرائيل داراي سلاح‌هايي است كه مي‌توانند به عمق تأسيسات پنهاني ايران در زير زمين نفوذ كرده و آنها را نابود سازند. هدف ما از اين فرضيات، امتحان كردن سناريويي بود كه در آن اسرائيلي‌ها به خواسته‌هاي خود رسيده باشند و بيشترين ضربه را به اهداف ايراني وارد آورده باشند.

واكنش آمريكا و اسرائيل به حملات
از همان ابتدا آمريكايي‌ها و اسرائيل دو رهيافت متفاوت در برابر موقعيت به وجود آمده - يعني موقعيت بعد از حملات موفقيت‌آميز اسرائيل - اتخاذ كردند. اين امر باعث شد تنش بسيار زيادي بين آنها در طي شبيه‌سازي بوجود آيد. تيم اسرائيلي معتقد بود (و اميدوار بود كه تيم آمريكا را نيز متقاعد سازد) كه حمله اسرائيل اين فرصت را براي غرب پديد آورده كه ايران را تحت فشار گذارده و اين كشور را ضعيف‌تر سازند و حتي باعث تحليل رژيم حاكم ايران شود. اما تيم آمريكا معتقد بود اسرائيلي‌ها در را به روي مسائل و مشكلات وخيم‌تر باز كرده‌اند و آنها [آمريكايي‌ها] بايد اين در را هرچه زودتر ببندند. بنابراين وقتي كه اسرائيلي‌ها سعي مي‌كردند ليستي از ايده‌هاي خلاقانه براي موفقيت هرچه بيشتر حمله ارائه كنند، اعضاي تيم‌ آمريكا به‌آن‌ها گفتند كه حمله به ايران آشفتگي زيادي پديد آورده و بهتر است آنها [اسرائيلي‌ها] به كناري بنشينند تا آمريكا موضوع را فيصله دهد.
رهيافت اتخاذ شده از جانب هر دو طرف باعث افزايش خصومت‌ها شد. تيم اسرائيلي معتقد بود تيم آمريكايي استراتژي‌‌ها را فراموش كرده‌اند، رفتاري كوته‌بينانه و رئيس‌مآبانه در پيش گرفته‌ و مي‌خواهند اين فرصت طلايي را نابود كنند. تيم آمريكايي نيز معتقد بود كه اعضاي تيم اسرائيلي وحشي، نامنضبط و غيرواقع‌بين هستند. آنها كاملا گستاخ و بي‌تجربه هستند و سعي دارند با فريبكاري و زيركي كنترل اوضاع را به دست گيرند. گروه كنترل قصد داشت به‌اين سؤال پاسخ گويد كه آيا در مراحل ابتدايي بحران، واكنش اوليه و احساسي تيم آمريكايي به حمله و رفتار بعد از حمله اسرائيل، نمايانگر نگراني بيش از حد اين تيم نسبت به ايران است يا نه.
"آمريكا و اسرائيل بايد تفاوت‌هاي خود در واكنش به حمله احتمالي به تأسيسات هسته‌اي ايران را در نظر بگيرند و اين تفاوت‌ها را در كنش‌هاي متقابل اوليه خود لحاظ دارند. مجادلات بين ايران و اسرائيل فضا را براي تيم تهاجمي و پرخاشگر ايران مساعد ساخت.
از همان ابتدا، تيم آمريكايي درخواست داشت كه اسرائيل عمليات‌هاي نظامي بيشتري انجام ندهد - عمليات‌هايي كه نه تنها عليه ايران بلكه عليه متحدين لبناني و فلسطيني اين كشور نيز آغاز شده بود. تيم آمريكايي خواهان خويشتن‌داري از جانب تمام طرفين درگير بود و شديدا بر روي خطر ناشي از وخامت غيرمنتظره اوضاع متمركز شده بود. تيم آمريكا به هيچ وجه مايل نبود كه آمريكا به طور ناخواسته به درگيري با ايران كشيده شود. اما در عين حال وعده دفاع از اسرائيل را مي‌داد و بلافاصله تحركاتي چند براي عملي ساختن اين وعده انجام داد. ضد موشك‌هاي پاترويت و ناوهاي جنگي به اسرائيل تحويل داده شدند. همچنين مركز كنترل و فرماندهي مشترك تشكيل ‌شد تا تيم‌هاي دفاع هوايي آمريكا و اسرائيل را در يك شبكه گرد هم آورد. تيم اسرائيلي حداقل در ابتداي ماجرا اين شرايط را پذيرفت؛ حتي در شرايطي كه خاك اسرائيل مورد هدف موشك‌هاي ايراني و راكت‌هاي حزب‌الله (و تعداد محدودي راكت حماس) قرار گرفت و حملات تروريستي از جانب تمام طرف‌هاي بالا عليه اهداف اسرائيلي صورت پذيرفت. تيم اسرائيل يكسري عمليات‌هاي پنهاني از قبل طراحي شده عليه اهداف ايراني‌ انجام داد اما به غير از اين موارد كه قبل از آغاز حمله اصلي شروع شده بودند، اقدامات ديگري انجام نمي‌داد و ضربات را تحمل مي‌كرد.
در اين حين تيم آمريكايي تمام تلاش خود را به كار گرفت تا با تيم ايراني ارتباط برقرار كند. چنين به نظر مي رسيد كه هدف از اين تلاش‌ها ايجاد يك آتش بس بود؛ با اين حال، برخي از اعضاي تيم آمريكايي به طور علني اعلام نمودند كه آمريكا مي تواند از اين شرايط بحراني غيرمعمولي براي تغيير رابطه خودش با تهران استفاده نمايد. تيم آمريكايي در پيام‌هاي گوناگوني كه از طريق كانا‌ل‌هاي متنوع و به طور همزمان براي تيم ايراني مي‌فرستاد به‌آن‌ها اعلام مي‌نمود كه واشنگتن از اين حمله خبري نداشته و در آن شركت نكرده است. تيم آمريكايي علاوه بر موارد بالا اعلام نمود كه هم از اسرائيل دفاع خواهد كرد و هم از اسرائيل خواهد خواست كه عمليات‌هاي نظامي خود را متوقف سازد. تيم آمريكايي اظهار اميدواري مي‌كرد كه با نمايندگان ايراني ارتباط برقرار سازند تا بتوانند با هم براي دستيابي به يك آتش‌بس همه جانبه تلاش كنند.
برخي از اعضاي هر دو تيم آمريكايي و اسرائيلي معتقد بودند كه استراتژي اسرائيل وارد شدن به جنگي است كه مي‌دانند آمريكا مجبور به پايان بخشيدن به آن است. همه اعضاي تيم اسرائيلي با اين عقيده موافق نبودند و بسياري از آنها مخالفت خود را به شدت اعلام كردند. با اين حال عقيده عمومي بر اين بود كه بعد از مراحل ابتدايي حمله، اسرائيل توسط آمريكا به حاشيه رانده خواهد شد. زيرا اولا توانايي اين رژيم براي وارد ساختن ضربات بيشتر بر ايران محدود است و ثانيا آمريكا اصرار بر كنار كشيدن اسرائيل خواهد داشت به اين اميد كه شايد واشنگتن بتواند اين بحران را فرو نشاند.
"حمله اسرائيل به منظور شعله‌ور ساختن يك جنگ وسيع‌تر به رهبري آمريكا يقينا يك حركت عجولانه و غيرمسؤولانه خواهد بود. رهبران اسرائيلي تا كنون نشاني دال بر اتخاذ چنين رهيافتي از خود نشان نداده‌اند. اما رهبران اسرائيل كه با يك موقعيت استراتژيك در مورد ايران مواجه هستند، ايراني كه از منظر آنها غيرقابل پذيرش است، ممكن است ناگهان تصميمي دال بر انجام چنين حمله‌اي بگيرند تا اين موقعيت استراتژيك را صرفا "تكاني دهند "، به‌اين اميد كه آمريكا اقداماتي را انجام دهد كه در غير اينصورت انجام نمي‌داد تا به‌اين ترتيب مشكلات اورشليم را حل (يا حداقل تسكين) دهد. اين شبيه‌سازي اعلام نداشته كه احتمال وقوع اين سناريو زياد است اما امكان بروز آن وجود دارد، به همين علت سياستگذاران آمريكايي بايد در حين تفكر و برنامه‌ريزي درباره سياست‌هاي خود در قبال اسرائيل و ايران اين مسأله را نيز مد نظر داشته باشند.

واكنش ايراني‌ها به اين حمله
تيم ايراني از حمله بي‌جهت اسرائيلي‌ها (و ويراني‌هاي آن) به شدت عصباني و تحريك شده بودند. اما آنها در عين حال اين حس را داشتند كه اگرچه تخريب تأسيسات هسته‌اي ايران بسيار دردناك است اما اين مسأله مي‌تواند چندين فرصت مهم در اختيار آنها بگذارد كه در بلند مدت بسيار سودمند خواهند بود. فرصت‌هايي كه در نظر تيم ايراني به وجود آمده بود عبارت است از: 1. تضعيف اسرائيل و اعلان اينكه اورشليم تاوان سنگيني بخاطر حمله به ايران پرداخت خواهد كرد؛ 2. تضعيف موقعيت منطقه‌اي آمريكا و انجام حملاتي عليه متحدين آمريكايي كه مي‌تواند نشان دهد آمريكا ببري كاغذي بيش نيست و متحدين مذكور را متقاعد سازد كه حمايت از يك سياست تهاجمي عليه ايران مي‌تواند براي آنها نيز دردناك باشد؛ 3. تحكيم و افزايش نفوذ منطقه‌اي ايران در آينده. تيم ايراني در طول شبيه‌سازي تمام تلاش خود را انجام مي‌داد تا تعداد بيشتري از اين اهداف را محقق سازد و بدين ترتيب نابودي برنامه هسته‌اي را تلافي كند.
اقدامات تيم ايراني متأثر از تركيب بين انگيزه‌هاي ذكر شده در بالا بود. علاوه بر اينها، تيم ايران مجموعه‌اي وسيع از اقدامات تلافي‌جويانه را اتخاذ كرد كه هدف از آنها تنها آسيب رساندن به اسرائيل بود و هيچ‌گونه هدف استراتژيك بلند مدت نداشتند. اين اقدامات عبارتند از: پرتاب تعداد كمي موشك بالستيك به مركز تحقيقات هسته‌اي ديمونا (Dimona Nuclear Research Center)، و سپس به پايگاه‌هاي هوايي اسرائيل؛ درخواست از حزب‌الله و حماس براي پرتاب راكت به مراكز پرجمعيت اسرائيل؛ پرتاب موشك به مركز پالايشگاهي نفت صادراتي سعودي در بقيق (Abqaiq)؛ و تلاش براي تحريك شيعيان ناراضي عربستان در استان‌هاي شرقي براي حمله به رژيم سعودي. تيم ايراني همچنين تصميم گرفت كه بلافاصله بعد از حمله اسرائيل از معاهده منع اشاعه تسليحات هسته‌اي خارج شود و حملاتي تروريستي در اروپا انجام دهد تا به اين ترتيب دولت‌هاي اروپايي را متقاعد سازد كه نه تنها در اين بحران بلكه براي مدتي مديد از آمريكا و اسرائيل روي برگردانند.
تصميم تيم ايران براي انجام عمليات عليه عربستان سعودي نيازمند توضيحات بيشتري است. تيم ايراني به اين نتيجه رسيد كه عبور هواپيماهاي اسرائيلي از فراز حريم هوايي عربستان براي حمله به ايران نشان‌ دهنده تباني بين اسرائيل و عربستان است. گروه كنترل اجازه اين فرآيند را صادر كرد زيرا به نظر آنها در دنياي واقعي، حكومت ايران ممكن است به چنين نتايجي برسد. نكته جالب اينجاست كه تيم ايراني فكر مي‌كرد مي‌تواند بدون مواجهه با حمله نظامي آمريكا به اهداف نفتي عربستان حمله كند. بالاخره آنها قدم فرا گذاردند اما واكنش شمرده و متعادل آمريكا به‌اين حملات، تيم ايراني را متقاعد كرد كه فرضيات آنها درست است و باعث شد اقدامات خود را شديدتر كنند. اين اقدامات تا حدي ادامه يافت كه از خط قرمز آمريكايي‌ها عبور كرد و در نتيجه باعث برافروختن واكنش نظامي آمريكا شد، يعني رويدادي كه ايران سعي در اجتناب از آن داشت.
"تيم ايراني سعي زيادي كرد تا خطوط قرمز آمريكايي‌ها را بسنجد. وقتي كه آنها مقاومتي قوي در برابر يكي از تحركاتشان مشاهده نكردند، اقدامات خود را ادامه دادند تا اينكه به خط قرمز رسيدند - و در حياتي‌ترين لحظه، از خط قرمز آمريكا عبور كردند. البته ما احتمال داديم كه حكومت واقعي ايران در مورد حمله به اهداف نفتي عربستان محتاطانه‌تر عمل نمايد (بالاخص با توجه به واكنش‌هاي آمريكا به حملات ايراني‌ها به صادرات نفتي در خليج فارس در دهه 1980) اما با اين حال ممكن است يك حكومت به شدت پرخاشگر ايراني رهيافت‌هاي "منصفانه "، "متعادلانه " و يا حتي "بي‌طرفانه " آمريكا را به عنوان دعوت براي تشديد حملات قلمداد نمايد.
يكي ديگر از دلايل رفتار تهاجمي تيم ايراني موفقيت حمله اوليه اسرائيلي‌ها بود. اعضاي تيم ايران به‌اين نتيجه رسيدند كه به علت انهدام كامل تأسيسات هسته‌اي اين كشور به دست اسرائيلي‌ها ديگر عامل محدوديت‌زايي وجود ندارد. آنها چنين مي‌گفتند: "ما احساس كرديم كه در آن لحظه چيزي براي باختن نداريم - به نظر ما اسرائيلي‌ها ديگر نمي‌توانستند آسيب بيشتري به ما وارد نمايند زيرا آنها تمام آن چيزي را كه براي ما اهميت داشت و آنها مي‌توانستند نابودش كنند، تخريب كرده بودند. " تيم ايران همچنين به اين نتيجه رسيدند كه اگر حمله اسرائيل موفقيت كمتري داشت و مقداري از تأسيسات هسته‌اي سالم باقي مي‌ماند و البته در معرض حملات بعدي اسرائيل قرار مي‌گرفت در اين صورت ممكن بود آنها نيز واكنش محافظه‌كارانه‌تري از خود نشان دهند.
"در حقيقت، اسرائيل مي‌تواند ديگر اهداف ايراني ارزشمند را نيز هدف قرار دهد (براي مثال تأسيسات صادرات نفت و اهداف رهبري و مديريتي كشور)، اما توان اسرائيل براي انجام اين كار توسط عواملي چند محدود شده است. بنابراين واكنشي كه در شبيه‌سازي توسط تيم ايران انجام گرفت مي‌توانست بيانگر اقداماتي باشد كه سياستگذاران ايراني در فضاي واقعي انجام مي‌دهند. دولت آمريكا بايد اين احتمال را در نظر بگيرد كه در صورت حمله به تأسيسات هسته‌اي ايران و نابودي كامل اين تأسيسات، ممكن است ايران واكنش بسيار شديدي از خود نشان دهد. علاوه بر اين، واكنش شديد ايران به چنين حمله‌اي مي‌تواند بيانگر اين مطلب باشد كه تأسيسات هسته‌اي اين كشور به شدت آسيب ديده‌اند. عكس اين مطلب نيز صحيح است، يعني واكنش محطاتانه تهران به‌اين معني خواهد بود كه حمله اوليه آسيب چنداني به تأسيسات وارد نكرده‌ است و ايران از برانگيختن حملات بعدي كه ممكن است باعث نابودي كامل تأسيسات شوند واهمه دارد.
به عقيده تيم ايراني، پيام‌هاي متعادلي كه از تيم آمريكا دريافت كردند، بالاخص تمايل آنها براي گفتگو و ديدارهاي مستقيم، خويشتنداري آمريكا و نبود حملات نظامي بيشتر اسرائيل (در پاسخ به درخواست‌هاي آمريكا) نمايانگر ضعف و يا امتناع از منازعه با ايران است. چندين نفر از اعضاي تيم ايران معتقد بودند كه اين رفتار آمريكا نشان مي‌دهد كه آنها به شدت از درگير شدن در يك منازعه ديگر در منطقه خاورميانه گريزان هستند. همه اعضاي تيم ايران معتقد بودند كه رفتار و اظهارات تيم آمريكا آنها را براي اتخاذ اقدامات تهاجمي‌تر تشجيع كرد.
"ظاهرا اظهارات و حتي اقدامات آمريكايي‌ها همه طرفين درگير در يك بحران را دچار سوءتفاهم مي‌كند. اين امر بالاخص در مورد ايراني‌ها صدق مي‌كند اما يقينا احتمال بروز اين سوءتفاهم در ميان اسرائيل و ديگر متحدين آمريكا نيز وجود دارد. بنابراين واشنگتن بايد پيام‌هايي واضح ارسال كند و آنها را مداوما تكرار كند زيرا همانگونه كه يكي از اعضاي تيم گفت "صداي ضعيف در ميان همهمه ناشي از بحران گم مي‌شود. "
"واشنگتن بايد بداند كه بازگويي و انتقال صحيح "اراده و خواسته آمريكا " بسيار مهم است. رفتار و اقدامات آمريكايي‌ها بايد هميشه هماهنگ، واضح و "محفوظ از خطا " باشند تا سوءتفاهم را به حداقل برسانند.
حتي اين تيم ايراني تهاجمي نيز تصميم گرفت مشكلي براي آمريكا در عراق و يا افغانستان ايجاد نكند و يا اهداف آمريكايي را مستقيما مورد هدف قرار ندهد.
"خودداري تيم ايران در حمله به اهداف آمريكايي از يك فرضيه شايع نشأت مي‌گيرد مبني بر اينكه حكومت ايران مي‌تواند بين اقدامات اسرائيل و آمريكا تمايز قائل شود و همچنين هيچ تمايلي براي وارد ساختن آمريكا به منازعه بين اسرائيل و ايران ندارد زيرا از ميزان آسيبي كه آمريكا مي‌تواند به ايران وارد آورد به شدت واهمه دارد. با اين حال، امكان ندارد كه بدانيم اين فرضيات دقيقا منعكس‌ كننده تفكر رهبران واقعي ايران در صورت بروز چنين بحراني است.

معماي اسرائيلي
تيم اسرائيلي در طول شبيه‌سازي متوجه شد كه موقعيت اسرائيل به طور فزاينده‌اي دردناك و نامطمئن مي‌شود. همان‌ گونه كه ذكر شد، ايران و متحدين آن به خاطر عدم دريافت پاسخ نظامي از جانب اسرائيل براي ادامه حملات تلافي‌ جويانه تشجيع شدند. ايران تعداد معدودي از موشك‌هاي بالستيك شهاب 3 را به سوي اسرائيل پرتاب كرد و اگرچه تلفات اين حملات زياد نبود اما رسانه‌ها به شدت دولت اسرائيل را به دليل تحليل بردن قدرت بازدارندگي اسرائيل تحت فشار دادند.
با اين حال، حملات راكتي حزب‌الله اهميت بيشتري داشت. اين حملات كه با آهنگ رشد آهسته‌اي افزايش مي‌يافتند شامل صد راكت كوتاه بردي بودند كه هر روز به مناطق شمالي اسرائيل پرتاب مي‌شدند و همچنين در حدود نيم دو جين راكت ميان بردي كه به سوي حيفا و يا تل‌آويو پرتاب گرديدند. اگرچه اين راكت‌ها تلفات انساني بسيار كمي به بار آوردند اما اقتصاد اسرائيل را كاملا زمين‌گير ساختند. همانگونه كه يكي از اعضاي تيم اسرائيل به همكار خود در تيم آمريكا گفت: "يك سوم مردم ما در پناهگاه‌ها زندگي مي‌كنند. " به همين ترتيب، صدها هزار اسرائيلي به طور موقتي حيفا و تل‌آويو را ترك كردند و اين عمل زيان‌هاي اقتصادي به مراتب بيشتري از آسيب واقعي موشك‌ها به بار آورد. تيم اسرائيلي نيز در عوض آمريكا را تحت فشار قرار داد تا يا خود كاري كند و يا به اسرائيل اجازه دهد تا حملات متقابل انجام دهد. در پايان شبيه‌سازي، هشت روز بعد از حمله اوليه، تيم اسرائيلي توانست از آمريكا اجازه لازم براي حمله عليه حزب‌الله را بگيرد. البته تيم آمريكا به وضوح اعلام كرد كه نمي‌خواهد اسرائيل از هر راه مستقيمي به ايران پاسخ دهد.
بنابراين تيم اسرائيل دستور داد تا يك حمله هوايي 48 ساعته عليه لبنان انجام گيرد؛ نيروهاي ويژه نيز عملياتي "برق‌آسا " انجام دادند تا عمليات‌هاي راكتي را نابود و يا كاهش دهند. تيم اسرائيل از قبل در مورد شكست اين عمليات تسليم شده بود و در حال آماده شدن براي عمليات‌هاي گسترده‌تر شامل بخش اعظمي از نيروي هوايي اسرائيل و عمليات‌هاي زميني گسترده در داخل لبنان بود تا به‌اين ترتيب حزب‌الله را متلاشي سازد. اسرائيل هنوز در معرض حملات موشك‌هاي بالستيك ايراني قرار داشت و نمي‌توانست كاري در مورد آنها انجام دهد. اين رژيم همچنين با حملاتي تروريستي مواجه شده بود كه تلفات زيادي را نسبت به زمان قبل از آغاز حمله به اسرائيل وارد مي‌ساختند (البته تعداد اين تلفات بسيار كم بود).
يكي از مهمترين نكاتي كه شبيه‌سازي مشخص ساخت اين خطر بود كه در صورت حمله اسرائيل به ايران اين رژيم ممكن است مجبور شود مجموعه‌اي از عمليات‌هاي ضد تروريستي عمده عليه حزب‌الله لبنان و حماس در نوار غزه انجام دهد. اين امر در مورد يك دولت راستگرا صادق‌تر است، دولتي كه در گذشته اقدامات نظامي شديدتر و سخت‌تري عليه هر دو گروه اتخاذ كرده است. اين شبيه‌سازي نشان داده كه اگر يك نخست‌وزير اسرائيلي، بالاخص يك نخست وزير دست راستي، قصد داشته باشد فرمان حمله به تأسيسات هسته‌اي ايران را صادر كند بايد خود را آماده سازد كه دستوري نيز در مورد انجام عمليات‌هاي نظامي بزرگ در لبنان و غزه صادر نمايد.

نتيجه
همان گونه كه در بالا گفته شد، تلاش هاي مداوم آمريكايي‌ها براي برقرار ارتباط با ايران، درگير كردن اين كشور در فرايند مذاكرات مستقيم، و بازداري اسرائيل از حملات بيشتر حتي در صورت تداوم حملات تلافي‌جويانه ايران ممكن است از جانب تيم ايراني به عنوان ضعف و يا ترس از جنگ دولت آمريكا قلمداد گردد. دولت ايران به طور مداوم حملات خود را افزايش خواهد داد تا بداند چقدر مي‌تواند بدون برانگيختن حمله نظامي آمريكا به اسرائيل و متحدين آمريكا آسيب وارد كند. در پايان آنها پا را از خط قرمز تيم آمريكا فراتر نهادند. تيم ايران در مرحله دوم تصميم گرفت با موشك‌هاي بالستيك به ظهران در عربستان سعودي حمله كند و سعي در مسدود كردن تنگه هرمز كرد. اگرچه يك تانكر و يك مين جمع كن امريكايي بر اثر اصابت با مين آسيب ديدند و قيمت نفت به شدت بالا رفت اما هيچكدام از اين تحركات [حمله به عربستان و انسداد تنگه هرمز]عواقب فاجعه باري به دنبال نداشتند. بدون شك اين تحركات باعث شد تيم آمريكا دست به اقدامات عملي بزند.
"گروه كنترل و برخي از اعضاي تيم ايران معتقد بودند كه هر دوي اين تحركات از آنچه در عمل از حكومت ايران انتظار مي‌رود، تهاجمي‌تر هستند. بدون شك دولت آمريكا بايد بسيار مواظب باشد تا رهيافت متعادلانه و منصفانه اين كشور در چنين بحراني توسط تهران مورد سوءتفاهم قرار نگيرد. "
در پايان شبيه‌سازي آمريكا از تلاش‌هايش براي برقراري ارتباط و مذاكره با ايران دست كشيد، حضور نظامي خود را در منطقه خليج فارس افزايش داد، خود را متعهد به پاكسازي تنگه هرمز و حفاظت از صادرات نفتي خليج فارس، در صورت لزوم با اعمال زور، كرد. اگرچه تحركات آمريكايي‌ها توام با ناراحتي بود و نه خشم اما كاملا احتمال داشت كه در صورت ادامه بازي به يك يا چند مرحله ديگر، علاوه بر تخريب تأسيسات هسته‌ايران در پايان تأسيسات هوايي، دريايي و زميني اين كشور نيز در اطراف تنگه هرمز كاملا نابود گردند.
"قابل ذكر است كه اين واكنش زورمدارانه آمريكايي‌ها تنها زماني به وقوع پيوست كه تيم ايراني اقداماتي به شدت تهاجمي (و غير واقع‌بينانه) انجام داد. اگر تيم ايراني خوي تهاجمي كمتري داشت، احتمالا تيم آمريكا دستور حمله نظامي مستقيم را عليه اين كشور صادر نمي‌كرد. ايران در اين صورت نيز تأسيسات هسته‌اي خود را از دست مي‌داد اما مي‌توانست دستاوردهايي نيز داشته باشد. در شبيه‌سازي، حكومت ايران توانست مخالفين داخلي را به شدت سركوب كند و اسرائيل را در يك موقعيت بسيار دشوار قرار دهد - دشواري اين موقعيت بستگي به نتايج جنگ جديد لبنان خواهد داشت كه مجال بررسي آن در اين شبيه‌سازي نبود. ممكن نيست بدانيم رهبران ايراني چنين مجموعه‌اي از نتايج را چگونه ارزيابي خواهند كرد، آنها را پيروزي خواهند دانست يا شكست قلمداد خواهند كرد.

بازي‌هاي جنگي، واقعيت و چگونگي تمايز قائل شدن بين آنها
بازي‌هاي جنگي عبارتند از بازنمايي واقعيت. اين شبيه‌سازي‌ها بايد به شدت كنترل شوند تا ميزان بازنمايي غلط و منحرف كننده آنها از وقايع دنياي واقعي به حداقل برسد. استفاده از چندين تيم در شبيه‌سازي بحران‌ها خود سريعا منجر به انحراف مي‌شود زيرا اين تيم‌ها و روابط متقابل بين آنها را نمي‌توان به سادگي طوري شكل داد كه واقعيت را تمام و كمال منعكس كنند. در شبيه‌سازي 14 دسامبر، گروه كنترل به تيم‌هاي آمريكا و اسرائيل اجازه داد تا كنش متقابل گسترده‌اي داشته باشند. در فاز دوم بازي هر دو طرف تصميم گرفتند كه صحبت‌ها در سطح نخست‌وزير و رئيس جمهور طرفين انجام گيرد. تيم‌هاي آمريكا و اسرائيل اجازه داشتند فقط به صورت غيرمستقيم با تيم ايران رابطه داشته باشند تا بدين ترتيب عدم وجود كانال‌هاي گسترده و سهل‌الوصول بين طرفين شبيه‌سازي شود. (همان گونه كه در بالا نيز اشاره شد تيم آمريكا مداوما درخواست مي‌كرد كه به صورت مستقيم با اعضاي تيم ايران ديدار كنند اما اين درخواست‌ها قويا از جانب تيم ايران رد مي‌شد.)
علاوه بر اينها، وارد كردن تيم‌هاي غير آمريكايي در فرايند شبيه‌سازي خود مي‌تواند باعث انحراف بيشتر آن شود زيرا معلوم نيست كه آمريكايي‌ها تا چه اندازه مي‌توانند تفكر و تصميم‌گيري خارجي‌ها را بازنمايي كنند. آنهايي كه در تيم آمريكا قرار داشتند، از كاركنان سابق و موفق دولت آمريكا بودند كه همگي در زمان حضور در دولت در نشست‌هاي شوراي امنيت ملي نيز شركت مي‌كردند. تمام آنهايي كه در جلسه شبيه‌سازي حضور داشتند به همراه تني چند از ناظرين مطبوعاتي و مؤسسه بروكينز احساس كردند كه اين افراد توانسته‌اند رهيافت شوراي امنيت ملي آمريكا را در مواجهه با چنين بحراني به خوبي منعكس كنند. به همين ترتيب، حضار - بالاخص يكي از آنها كه يك اسرائيلي رده بالا بود و در جلسات دولت اسرائيل شركت مي‌كرد - احساس كردند كه تيم اسرائيل نيز توانسته رفتار واقعي دولت اسرائيل را در مواجهه با چنين بحراني به خوبي منعكس سازد.
اما آمريكايي‌ها هيچ تجربه‌اي در مورد نحوه عملكرد ساختار تصميم‌گيري ايران ندارند. بنابراين آنهايي كه در تيم ايران حضور داشتند نمي‌توانستند بدانند حكومت واقعي ايران در مواجهه با چنين شرايطي دقيقا چگونه رفتار خواهد كرد. به همين ترتيب گروه كنترل و يا ديگر ناظرين نيز نمي‌توانستند ميزان تطابق بين تيم ايران و تصميم‌گيران واقعي ايراني را بسنجند.
در هنگام يادگيري و درس گرفتن از شبيه سازي بايد اين فرايندهاي انتزاعي برگرفته شده از واقعيت، با توجه به كنش متقابل مصنوعي بين تيم‌ها و هم عدم اطمينان از رفتار ايراني‌ها، در كنار تفاوت‌هاي فزاينده ديگر بين شبيه‌سازي و واقعيت در نظرگرفته شده و مورد مداقه قرار گيرند. به همين خاطر است كه در هنگام استفاده از نتايج شبيه سازي براي تصميم‌گيري‌هاي واقعي در عرصه سياست بايد بسيار محتاطانه رفتار كنيم.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8812040851

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط Navard
      سخنی با خوانندگان محترم:
      در مطلب پیش رو سعی بر این شده که به مختصری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی اعراب پیش از اسلام پرداخته شود. در این نوشته اصل بر رعایت صداقت تاریخی و امانت است و در گرداوری آن از منابع با عقاید گوناگون کمک گرفته شده است. گرد آوری مطالب تاریخی هیچ گاه خالی از اشتباه نیست، علی الخصوص که این مطالب در رابطه با مسائل حساسیت بر انگیز مذهبی باشد. در نتیجه از دوستان خواننده این مطلب درخواست میشود درصورت وجود اشتباه، به منظور تکمیل و اصلاح این مطلب بنده را یاری کنند.
       

      پیشگفتار:
      سرنوشت پیامبران و قومشان و نتایجی که از آن کسب کرده اند را میتوان یکی از مهمترین نشانه های حقانیت آن ها به حساب آورد. این نتایج بعضا چنان معجزه آسا و خیره کننده هستند که در حالت معمول موارد مشابهی برای آنها یافت نمی شود. برای نمونه مسیح (ع) در دل امپراطوری قدرتمند روم شرقی به پیامبری رسید. در سرزمینی که تعداد نامعلوم خدا توسط مردم پرستیده میشد و پیامی که آورد چنان در دل ها رسوخ کرد که در مدت کمتر از چند سده مسیحیت در سه قاره گسترش یافت! از حبشه در آفریقا گرفته تا امپراطوری قدرتمندی چون روم که روزی دشمن مسیحیت بود و همچنین طیف کثیری از اقوام در خاورمیانه و ...! در اسلام نیز ما با چنین پیشرفت معجزه آسایی رو به رو هستیم. محمد (ص) در سن چهل سالگی در جامعه ای بدوی به پیامبری برگزیده شد که جز غارت و ستیز دستاوردی نداشتند و هر روز به بهانه ای با یکدیگر در جنگ بودند و شعرا و نام آوران عرب روزگاری برای بدست آوردن شرافت، خود را به پای پادشاهان ایران و روم می انداختند. در شبه جزیره عربستان اگر در جایی تمدنی دیده میشد به پاس قرابت با ایران یا روم بود. و از دست آورد هایشان در آن ادوار، جز پاره ای از روایات افسانه گونه چیزی بجا نمانده است. در چنین محلی که محمد(ص) شدیدا زیر فشار فرهنگی و البته فشار عوامل ثروت و قدرت  در مدت کمتر از سیزده سال توانست بنیان نخستین حکومت اسلامی را در یثرب بنا نهد که تا پایان عمر ایشان این حکومت به چنان وسعت و قدرتی رسید که در سرحدات خود به تقابل با روم شرقی می‌پرداخت.
       
      قسمت اول: قبیله و معنای متفاوت آن در بین اعراب
       

       
      اعراب از قبل اسلام در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه حضور داشتند. و بر خلاف تصور عموم مردم، فتوحات پس از اسلام به تنهایی سبب استقرار آن ها در این پهنه نشد. در تاریخ موجودیت اعراب با سامی نژاد ها گره خورده است. این حضور آنقدر چشمگیر بود که رومیان و یونانیان مناطق عرب نشین را به سه ناحیه عربستان خوشبخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی تقسیم کرده اند که حدود این مناطق از دریای سرخ و شبه جزیره عربستان شروع شده و از سویی به مرز های روم آن روزگار در شامات رسیده و در سوی دیگر در عراق امروزی به رود فرات ختم می شود. در رابطه با وضعیت اعراب قبل اسلام باید به این موضوع اشاره کرد، پیشینه تاریخی که برای آنها ذکر شده به ۲۰۰ سال قبل از سال عام الفیل محدود می شود. عام الفیل همان سالی است که گفته میشود محمد(ص) در آن دیده به جهان گشود. البته این بدان معنا نیست که اعراب قبل از آن موجودیت خارجی نداشته اند‌. برای مثال در دبیره های هخامنشی از آن ها بعنوان خراج گذاران عصر داریوش بزرگ یاد شده است. اما آنچه از این گفته پیداست، اعراب تهی از پیشینه تاریخی و تمدنی غنی بودند و آنچه در آنها یافت می‌شد در حقیقت از هم نشینی و یا دست درازی دیگر اقوام بود. این همان زمانیست که قرآن از آن به عنوان دوره جاهلی اعراب یاد می‌کند.
       

       
      نگاره ای از سرباز ساتراپی عربیا در مقبره خشایارشا، واقع در نقش رستم که بصورت نمادین به شکل یکی از ستون های شاهنشاهی به نمایش در آمده است.
       
      با نگاهی به زندگی اعراب در آن اعصار می توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم و حتی در نزدیکی آنها با دولت های نچندان نامی حبشه دیده میشد. در آن روزگار ایران و روم حکومت مرکزی داشتند حکومتی که تمام شؤون جامعه را از حیث قانون و عمل به قانون و وادار کردن همه به تابعیت از آن در دست داشتند و تمام زوایای آن جامعه زیر سلطه نظامی واحد قرار گرفته بود، به طوری که در هر گوشه آن وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد. این در حالی بود که در جزیرة العرب در هر ناحیه ی آن، مردم بر پایه نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و هر یک در جغرافیای حضور خود اعمال قدرت می‌کردند. هیچ قبیله‌ای بر دیگری اعمال نفوذ نداشت مگر در داد و ستد و جنگ! جنگ بین قبایل هم نامنظم بود و بیشتر به دعوایی نامنظم و خانوادگی شباهت داشت. این مطلب نشانگر پراکندگی و تضاد بسیار عمیق بین قبایل است. باید گفت برای وحدت در میان یک امت فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آنها را در خود جمع کرده و مردمی را گرد هم بیاورد. در شبه جزیره عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت و هدف واحدی برای آنها مطرح نبود. در کنار کعبه هر قبیله بتی مخصوص به خود داشت و بدین ترتیب حتی در این زمینه هم تضاد و خودبینی دیده می‌شد. شرایط سخت و طاقت فرسای جزیرة العرب بر این اختلاف دامن می‌زد. مناطق حاصلخیز و دارای آب محدود و با فاصله زیاد از هم بودند. راه‌های محدودی وجود داشت که آنها هم زیر سلطه راهزنان دیگر قبایل بوده و تحت نفوذ قدرت های خارجی اداره میشد.
       

       
      در این شرایط دشوار اگر قبیله‌ای قادر بود تا چراگاهی را از چنگ دیگری در آورد این کار را بی درنگ می‌کرد. هیچ قبیله ای از این نظر در امنیت نبود و جنگ های بسیار با دلایل ساده و بعضا نا مأنوس بین آن ها رخ می داد. مشخص است که جنگ یکی از رایج ترین اعمال در بین آن ها بود آن چنان که عده ای برای کسب شهرت و آزمون جنگاوری خود مسیر نزاع را هموار میکردند. این جنگ از سر منع ازدواج یک زوج در دو قبیله می‌توانست شکل بگیرد تا بر سر شرایط تجارت و پاسداری از کاروان ها و ... که البته همانطور که گفته شد هیچ کجای آن به جنگ نمی‌ماند و بیشتر به یاغی گری و غارت و دعوای عشیره ای شباهت داشت. در نتیجه از این حیث قبیله جایگاه ویژه‌ای پیدا میکرد. بقای افراد به بقای قبیله گره خورده بود. هر کسی را با قبیله‌اش می‌شناختند و در نتیجه خدای این مردم هم در حقیقت قبیله آنها بود و بت ها هم نمادی برای اعلام وجود هر قبیله بودند و هرچه بزرگان این قبیله ها می‌گفتند هم، حقیقت تام برای آن ها محسوب می‌شد. با این اوصاف هرچه افراد یک قبیله زیادتر بود افتخار آن هم بیشتر میشد. این افراط تا آنجا پیش رفت که در سوره تکاثر قرآن، خداوند خطاب به مشرکان می گوید که آنها به منظور بزرگ نشان دادن تبار خود حتی دست به شمارش مردگان خود می‌زدند. نعمان در خطاب به پادشاه وقت ایران گفت که جز عرب کسی به نسب خود آگاهی ندارد و جز عرب از هر کسی اجدادش را بپرسی آنها را نمی‌شناسد. در حقیقت گذشتگان و نژاد چیزی نبود که اعراب بتوانند اشتباهی هر چند سهوی را به آنها نسبت دهند. شاید تا اینجا مطلب روشن شده باشد که پیامبر اسلام چه کار دشواری در پیش داشت. بخصوص وقتی بدانیم یکی از مهمترین اقدامات پیامبر مقابله با همین برتری جویی نژادی بوده است‌. عملا هر قدمی که به جهت آگاهی و یا مخالفت با سنت های گذشتگان آنها برداشته میشد، از نظرشان نوعی توهین تلقی میگردید. شاید جالب باشد بدانید که بت پرستی اعراب نیز ریشه در همین افراط دارد! یعقوبی در تحلیل خود از بت پرستی و عوامل آن می‌گوید:«بت پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از وی ساخته و به یاد او آن را محترم می‌داشتند فرزندان آنها پس از سال‌ها گمان کردند که این‌ها خدایان آنان هستند» . شاهد این امر می‌تواند سخن مشرکین با پیامبر (ص) باشد که می‌گفتند:
      این بت ها اقوام گذشته هستند که مطیع خدا بوده و ما صورتی از آنها ساخته و عبادتشان می‌کنیم. در مورد سه بت مشهور یعوق و یغوث و نسر گفته شده: از قوم نوح بودن و افرادی صالح بودند و بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. در مورد لات نیز گفته شده او در واقع مرد صالحی بوده است که غذا برای حاجیان درست می‌کرده وقتی او مرد، تمثالی از او درست کردند و بر آن بنایی ساخته‌اند و اسمش را بیت الربه نهادند. ابن قیم می‌گوید؛ تعظیم مردگان سبب شد تا کم کم صورت هایی از آنها به شکل بت ساخته شود. زمانی که محمد(ص) مکه را فتح کرد در درون آن ۳۶۰ بت وجود داشت. در حقیقت ما با سرزمینی طرف هستیم که ۳۶۰ اعتقاد و ۳۶۰ تضاد در آن میتوان شمارش کرد!
       

       
       اوضاع اعراب از ابتدا این گونه نبود. اعراب شهر مکه خود را از نسل عدنان می‌دانستند، که در نتیجه نسب آنها به اسماعیل (ع) باز میگشت. از این گفته مشخص است که نخستین اعراب موحد بودند اما به تدریج به سوی شرک گرایش پیدا کردند. از این منظر اعراب مکه در کنار بنی اسرائیل بودند که به دین حضرت ابراهیم گرایش داشتند و در حقیقت ریشه نسبی مشترک در آن ها می توان یافت. در سال‌های مانده به بعثت پیامبر، افرادی در بین اعراب پیدا شده‌اند که خواهان بازگشت به دین ابراهیم بودند. آنها شروع به تبلیغ علیه اعتقادات آن روزگار اعراب کردند. از معروف‌ترین این افراد ورقة بن نوفل بود که در جستجوی دین خدای یگانه به این سو آن سو رفت و در نهایت مسیحیت را پذیرفت. زید بن عمر شخص دیگری بود که به روایت تاریخ در بین اعراب از بازگشت به آئین ابراهیم سخن گفت. بسیاری از رسوم مشرکین مکه همان چیزی بود که ابراهیم به اجدادشان آموخته بود ولی آنها آنرا شرک آلود کرده بودند. برای مثال اعراب جاهلی نیز به رسومی چون ختنه و کفن و دفن میت و ازدواج نکردن با محارم و حج بیت الله الحرام معتقد بودند. آنها حتی شعار معروف تلبیه را نیز داشتند اما آن را به نوعی شرک آمیز کرده بودند. ( تلبیه همان شعار لبیک اللهم لبیک لاشریک ... است که حاجیان در حین طواف خانه خدا می‌گویند). اعراب جاهلی به افرادی از خود که ختنه کرده و به حج می رفتند حنیف میگفتند . این در حالی است که به پیروان حضرت ابراهیم در گذشته حنیف گفته میشد! این بدان معناست که این کلمه از گذشته های دور در بین اعراب زبان به زبان چرخیده و تغییر معنا یافته است.
       
       
      قبیله قریش زادگاه قدرت
       
      قریش نامی آشنا و از پر نفوذترین قبایل در میان عرب بوده و بعد اسلام نیز تا قرن‌ها بر جهان اسلام حکومت کرده است. خلفا تا پیش از امپراتوری عثمانی همیشه قریشی بودند. اعراب کسانی را که از نسل مضر بن کنانه باشند را قریشی می گویند. در علم تبارشناسی عرب نیای مضر بن کنانه به اسماعیل (ع) باز میگردد. قریش در آن دوره از آنجا که امور حج را بر عهده داشت به شهرت و ثروت زیادی رسید. امور کعبه در دوره ای به قصی و هاشم و سپس به عبدالمطلب که همه از نسل مضر بودند سپرده شد. در دوران قصی مراسم حج  شکل جدیدی به خود گرفت و این تغییرات زمینه ساز قدرت یافتن قریش در بین دیگر قبایل عرب گردید. در این ایام مردم عرب از نقاط دور دست به این مکه می آمدند تا هم به تجارت بپردازند و هم خدایان پر تعداد کعبه را پرستش کنند. بنوعی مکه و کعبه آن میعاد گاه اعراب بود. در این شهر بازار هایی بر پا میشد که از غرب و شرق عالم تجار به آن رجوع می کردند. راه تجاری مهمی از روم شرقی به یمن و در نهایت به هند ختم می شد که این مسیر از قطب های اقتصادی آن روزگار محسوب می شد که البته نکته مهم برای ما این است که شهر های مکه و یثرب هم در مسیر آن رونق یافته بودند.
       

       
       در بین قریش طایفه بنی هاشم به طور خاص که پیامبر اسلام نیز از آنان بود دارای مقبولیت و شهرت بیشتر گردید. همان طور که گفته شد بعد هاشم، عبدالمطلب زمام امور حج را بر عهده گرفت. وی پدر بزرگ پیامبر اسلام است و او از اعرابیست که قبل اسلام طبق سنت خاندان خود به دین حنفیت معتقد بود و خدای یکتا را می پرستید. عبدالمطلب بعد مرگ والدین محمد(ص) سرپرستی او را پذیرفت و در نتیجه آن محمد(ص) در محیطی با اعتقادات دین حنفیت زندگی میکرد.
       
      از تاریخ چنین بر می‌آید که قریش در میان اعراب به شرافت و عزت معروف بوده و معمولاً با عناوینی چون «آل الله» و «سکان حرم الله» خوانده می‌شدند و مردم آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول کرده بودند. باید افزود که این شهرت در همه طوایف قریش نیست، بلکه تنها در خاندان قصی و بعد از او خاندان هاشم و عبدالمطلب بود چرا که وجود این افراد در نهایت سبب شهرت قریش گردید.
       
      هنگام ظهور پیامبر اسلام در میان طایفه های قریش، از بنی هاشم عباس بن عبدالمطلب مسئولیت آبرسانی به حجاج را بر عهده داشت و از طایفه بنی امیه، ابوسفیان ریاست سپاه قریش را بر عهده داشت. این جبهه بندی در میان قریش تا قرن ها بعد ادامه پیدا کرد. البته باید توجه شود که طوایف دیگر از قریش هم بودند که نقشی در امور حج داشتند اما نقش آنها به پر رنگی دو طایفه نامبرده نبود.
       

       
      دیگر قبایل عرب متوجه عظمت کعبه و نقش آن در فزونی قدرت قبیله قریش شدند در نتیجه برخی از آن ها در مناطق خود نیز کعبه هایی ساختند تا قبیله خود را برای رفتن به مکه بازدارند. این کعبه ها از بسیاری از جهات همچون وجود سنگی مانند حجر الاسود(سنگ سیاه) تا ارکان کعبه به آنچه در مکه بود شباهت داشتند. برای مثال در یمن پرستشگاهی در شهر غَیمان قرار داشت و «حجر الأحمر» یا سنگ سرخ در آن استفاده شده بود و همچنین کعبه ی شهر العَبلات در جنوب مکه، که «حجر الأبیض» یا سنگ سفید داشت!
       
      ادامه دارد ...
       
      این مطلب برای انجمن mililtary.ir  گرداوری شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است. 
       
      نویسنده و گرداورنده: Navard 
       
      منابع و ماخذ:
       
      کتاب تاریخ سیاسی اسلام(جلد1) / نویسنده: رسول جعفریان
      کتاب گنجینه تاریخ ایران(جلد نهم)/ نویسنده: عبدالعظیم رضایی
      کتاب دو قرن سکوت( ویرایش دوم) / نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
       
      لینک
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.