Recommended Posts

با سلام:rose:

تابستان امسال،از لحاظ سیاسی و اقتصادی تابستان گرمی است،غرب گراها در داخل در حال آمده شدن به صورت انتحاری برای انتخابات هستند!بعد از یک ده(88 تا 98)جو سازی و بازی های تبلیغاتی و گرفتن قدرت و تغییرات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مورد نظر خود،در حال حاضر از لحاظ مقبولیت اجتماعی(حتی در میان قشر مرفعه)در بدترین وضعیت قرار دارند!پس همه باید از همین حالا فاکتور های چانه زنی اجتماعی پیدا کنند برای مبارزه سیاسی!گرانی و تحریم،ترس از جنگ،عدم مذاکره حاکمیت همه و همه فاکتور های چانه زنی اجتماعی است!اشتباه نکنید !دم این قشر به جریان های و کارتل های قدرت های جهانی وصل است!نه خانی می اید و نه خانی می رود!همه این ها بازی سیاسی(وبدبختانه فشار بر قشر ضعیف جامعه)برای قدرت است!

اگر مجلس از دست برود!همانند دومینو بعد ریاست جمهوری!یعنی زحمت ده  سال تغییر(بنیادی) یک شبه به فنا می رود!دوباره می گویم یعنی از تاکتیک هجوم به دفاعی!یعنی حداقل،حداقل ده سال رکود در تغییرات از نظر غرب گرایان(در بهترین وضعیت برای غرب گرایان)!

داستان بعد از انتخابات مجلس جالب می شود؟

1-اگر جریان مخالف غرب گرایان روی کار بیاید،یعنی اوج اختلاف و من پیش بینی می کنم دولت همون ماه های اول سقوط خواهد کرد(در بهترین حالت)

2-اگر جریان غرب گرا روی کار بیایددوباره،بازی همچنان ادامه دارد فشار بیشتر به مردم و گرفتن امتیاز از حاکمیت و نرمش حاکمیت و تغییر آرام محتوای درونی اصل نظام(در بهترین حالت)

هر دو این نتیجه گیری در بهترین حالت خود می باشد!

نه تنگی بسته می شود و نه جنگی!

جنگ را باید ........جستجو کرد؟نه ایران!

  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر 6 اردیبهشت 1398 در 22:40 , HRA گفت:

 

 به نظر بنده ما باید کار را به جایی برسانیم که هر کس با آمریکا فراتر از محدودیت های برجام همراهی کرد منافعش در تنگه هرمز به خطر افتد . در این راستا باید هماهنگی کاملی مابین تیم دیپلماسی ما و ارگان های نظامی - اطلاعاتی برقرار شود . در ضمن باید به گونه ای عمل شود که منافعی برای چین و روسیه هم ایجاد کند (مثلا تضعیف اروپا در برابر روسیه) . در این راستا بهانه متوقف کردن کشتی ها و بازرسی از آنها هم می تواند ایجاد شود .

از سوی دیگر آمریکایی ها به شدت از رویارویی گسترده با ایران گریزان هستند اما این دلیل نمی شود که به سمت این گزینه نروند پس باید اقدامات ما هوشمندانه باشد . از طرف دیگر اگر ما اقدام به نا امن کردن تنگه نماییم هیچ قدرتی به راحتی نمی تواند امنیت را به آن برگرداند . یک نکته دیگر اینکه ما برای اجرای اینگونه سناریو ها به زمان نیاز داریم اما مشکل اصلی ما فعلا از اوضاع درونی و عملکرد به شدت ضعیف دولت می باشد که زمان ما را محدود تر از همیشه کرده است .

بازی ایران و آمریکا تازه شروع شده اما معلوم نیست که کی به پایان خواهد رسید . رفتار ما باید به گونه ای باشد که دنیا متوجه گردد اگر خواسته های حداقلی ما تامین نشود دکترین ما این مثل معروف ایرانی خواهد بود : دیگی که واسه ما نمی‌جوشه، سر سگ توش بجوشه .

 

پیروز و سربلند باشید.

 

 

 

 

 

 

درود خدمت شما

 

در ضمن متنتون نکته ای درج داشتید که کمی تامل انگیز بود.

 

امکانات کشور ایران در حال حاضر برای هزینه دار ساختن همکاری با آمریکا چه فاکتورهایی می‌تونه میشه ؟

آیا ما در مناسبات اقتصادی دنیا نقش و موضع فعالی داریم ؟ آیا در ائتلاف ها و اتحاد های سیاسی اصولاً اتکایی داریم ؟

نگاه طرف های خارجی به ایران در تنظیم مناسبات کاملآ نگاهی یکطرفه و بمنظور تضمین حداکثر منافع هست در غیر این صورت اصولاً با وجود شرایط خاص حاکم بر ایران خاصه تمایلی برای ایجاد ارتباط وجود ندارد. حتی از جانب چین و روسها !

 

در ثانی بنظر شما در شرایطی که کشور ایران به حکم ایدئولوژی مشخص خودش تقریباً بصورت جزیره منفردی در جهانی متحول درآمده، اقداماتی حساسیت برانگیز و مختل کننده‌ اجرا کنه، سبب انفعال بیشتر ایران و نزدیکی هرچه بیشتر دول دیگر علیه ایران نمیشه ؟!

 

بنده تصور می‌کنم ایران در شرایط حاضر عملا هیچ نقشه جایگزینی جز صبر نداره و با وجود تشنجات و بی ثباتی های کم نظیر اقتصادی که اغتشاش و التهابات داخلی مالابده، نگاهش به خرید زمان و وقفه در مواضع خصمانه دشمنه. متاسفانه تهدید های گاه و بیگاه در مورد بستن تنگه هرمز امروزه کاملا ارزش روانی و عملی خودشو از دست داده و حتی با وجود واکنش هایی از سمت آمریکا بشکل اعزام ناوگان ممکنه به لحاظ پرستیژ سیاسی به ایران لطمه بزنه !

 

 

ما با رویه و چارچوب کنونی شانس زیادی دفع دشمن نداریم.‌

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

خیلی دارم از سیاست ترامپ لذت میبرم.

بر خلاف گفته طرف ایرانی واقعا ترامپ میدونه چیکار کنه.

الان چالش اصلی روز به روز داره نزدیک تر میشه، ناو آبراهام لینکلن با یک گروه ضربت داره سمت تنگه هرمز میاد.

کجا جالب میشه؟

 

زمانی که میخان عبور کنند، جان بولتون خوب میدونه داره چیکار میکنه،کسی که مدام رویای جنگ داره برای جنگ سناریو هم داره.

 

ناوگان آمریکا قصد عبور از تنگه هرمز رو دارند اما هر عبوری بدون هماهنگی با سپاه ممکن نیست .

 

بولتون تفکرش اینه که یا میذارن بدون هماهنگی عبور کنیم   و پیامی به جهان صادر میشه مبنی بر اینکه امنیت تنگه در دستان امریکاست و ایران توان بستن نداره چون اختیاری نداره و این خودکار باعث کاهش قیمت نفت و تثبیت فشار صددرصدی بر ایران میشه،و اما اگر در حین عبور از تنگه  و بدون هماهنگی، سپاه واکنشی نشون بده، بدون شک جامعه جهانی رو با این بهانه که ایران به ما حمله کرده و ما فقط دفاع کردیم  و ایران با برنامه ریزی قبلی قصد حمله داشته باعث بسته شدن دهان جامعه بین الملل میشن، دقت کردید امریکا امروز گفت نیرو های ویژه ما برای دفاع در برابر ایرانن چون از نشانه هایی از حمله رو دیدیم.

 

امیدوارم حرکت مسئولان عاقلانه باشه.

  • Upvote 3
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 hour قبل , Yavantgarde گفت:

امکانات کشور ایران در حال حاضر برای هزینه دار ساختن همکاری با آمریکا چه فاکتورهایی می‌تونه میشه ؟

آیا ما در مناسبات اقتصادی دنیا نقش و موضع فعالی داریم ؟ آیا در ائتلاف ها و اتحاد های سیاسی اصولاً اتکایی داریم ؟

نگاه طرف های خارجی به ایران در تنظیم مناسبات کاملآ نگاهی یکطرفه و بمنظور تضمین حداکثر منافع هست در غیر این صورت اصولاً با وجود شرایط خاص حاکم بر ایران خاصه تمایلی برای ایجاد ارتباط وجود ندارد. حتی از جانب چین و روسها !

 

سلام

متنی که شما نقل قول آن را آوردید در ادامه پست زیر و در جواب سوالی بود که جناب MR9 پرسیده بودند .

البته شما ابتدای عرایض بنده را نیاورده اید یعنی آنجایی که جملات زیر را گفته بودم :

نقل قول

 

بازرسی از کشتی ها فکر نکنم تاثیر زیاد مهمی داشته باشد و خیلی زود بی اثر خواهد شد اما می تواند سرآغاز یکسری اقداماتی باشد که باعث ایجاد حساسیت در جوامع غربی شده تا آنها نتیجه اقدامات سیاست مداران خود را به صورت ملموس حس نمایند و جوامعشان از کرختی خارج شود .

اینجا موضوع چشم در برابر چشم هستش . برجام یک سند بین المللی بود که در سازمان ملل ثبت شده و کسانی که آن را نقض کرده اند اکنون باید پاسخگو باشند . تحریم های آمریکا غیر قانونی می باشد و در راستای جنگ هیبریدی (در شاخه اقتصادی) قرار دارد و در جواب اقدام جنگی را می طلبد .

 

 

درباره اینکه طرف های خارجی هم به دنبال منافع خود هستند چیز جدیدی نیست و این ما هستیم که باید برای رسیدن به مقاصدمان بر روی طناب راه برویم .

 

1 hour قبل , Yavantgarde گفت:

در ثانی بنظر شما در شرایطی که کشور ایران به حکم ایدئولوژی مشخص خودش تقریباً بصورت جزیره منفردی در جهانی متحول درآمده، اقداماتی حساسیت برانگیز و مختل کننده‌ اجرا کنه، سبب انفعال بیشتر ایران و نزدیکی هرچه بیشتر دول دیگر علیه ایران نمیشه ؟!

 

از نظر خود من مسئله ایران بالذات خارج از مباحثی از نظیر ایدئولوژی حکومتی هستش یعنی هر حکومتی در کشور به سمت استقلال سیاسی و اقتصادی ، نظامی و ... رود تحت فشار و حجمه قرار خواهد گرفت (البته در نحوه رویکرد و قوام ساختاری ایدئولوژی مهم است) . همانگونه که در بالا هم عرض شد این ما هستیم که باید بر روی طناب راه برویم و از کمترین روزنه ها بیشترین بهره ها را ببریم . اگر می خواهیم جایگاه گذشته خود را به دست آوریم فارغ از هر نوع مدل حکومتی باید توانایی بازیگری خود در عرصه بین الملل را افزایش دهیم . 

 

1 hour قبل , Yavantgarde گفت:

بنده تصور می‌کنم ایران در شرایط حاضر عملا هیچ نقشه جایگزینی جز صبر نداره و با وجود تشنجات و بی ثباتی های کم نظیر اقتصادی که اغتشاش و التهابات داخلی مالابده، نگاهش به خرید زمان و وقفه در مواضع خصمانه دشمنه...

 

صبر خالی یعنی انفعال مطلق  و حرکت به سمت نابودی (نه تنها نظام حکومتی بلکه تمامیت ارضی ایران) . ما باید در بعضی حوزه ها رویکرد تهاجمی بگیریم (از حوزه دیپلماسی گرفته تا حوزه امنیتی)  تا بتوانیم از اشتباهات دشمن و یا ضعف هایش روزنه و راه هایی بیابیم و آنگاه دامنه فعالیت هایمان را گسترش دهیم (البته در کنار این مسئله رویکرد های صحیح داخلی هم باید اتخاذ شود) .

 

موقف باشید

  • Like 1
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نظرم ترامپ باب های زیادی رو باز کرده اما قادر به بستنشون نیست. اقداماتی که این اواخر از تیم ترامپ در مواجهه با چین، ایران، کره شمالی، ونزوئلا دیدم از نظر نظامی بسیار ضعیف بوده و از نظر اقتصادی قوی، ولیکن گرچه به این کشورها خسارت مالی فراوانی وارد کرده، اما متقابلا از شرکاء خودشون هم مقادیر بسیار کلانی تلکه کردن آنهم بدون نتایج شایسته. بنیاد این استراتژی مثل سایر اقدامات آمریکا مشخصا منافع این کشور هست، ولی نمیشود از صدها اقدام بر علیه همه به یکباره نتیجه گرفت و خوشحال بود،..

هر کس دیگری جای ترامپ بود ترجیح میداد به جای درگیری در چندین جبهه، در یک جبهه یک ادعای حق علیه باطل الم کنه و کار یک حریف رو برای همیشه تمام کنه، مثل اقدام اوباما علیه لیبی. اما این اقدامات سبب شده تا حرکات این کشورها هماهنگ باشد، همانطور که مشاهده میکنید؛ کره شمالی موشک آزمایش میکند، همزمان یمن رو به تهاجم می آورد، غزه سرزمین های اشغالی را زیر آتش میگیرد، ایران تهدید به بستن تنگه و خروج از برجام میکند سوریه به سمت ادلب پیشروی میکند، ترامپ به پوتین التماس میکند. چین بزودی به وضع تعریف جدید آمریکا واکنش نشان خواهد داد و همه اینها میرود تا یک افتضاح بین المللی برای ترامپ در آستانه انتخاباتی رقم بزند، که آمریکایی ها اعتقاد دارند تمام دنیا در آن دخالت میکند!.

به نظرم فشار بر روی ترامپ بسیار بیشتر از کشورهای مورد خصومت آمریکا خواهد بود و به احتمال زیاد تنها راه برون رفت اقدام بر علیه یکی از کشورها برای داشتن یک نتیجه درخشان هست که قطعا با توجه به اثرات شدید روانی جنگ در خلیج فارس بر همه بازارها، ناتوانی در درگیری با کره، مکان درگیری اگر بر فرض بعید بخواهد رخ دهد ونزوئلا یا سوریه خواهد بود، ایران بدترین انتخاب اقتصادی، کره شمالی فاجعه بار ترین انتخاب نظامی،...

  • Upvote 14

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نقل قول

سلام

متنی که شما نقل قول آن را آوردید در ادامه پست زیر و در جواب سوالی بود که جناب MR9 پرسیده بودند .

:rose::rose::rose:

بله بابت این مورد پوزش میخوام ، کمی تعجیل کردم اما بطور کلی اصل موضوع " بالا بردن هزینه برای طرف های همسوی آمریکا " با داده ها و وضعیت موجود ایران کمی ناموزونه ، مگر آنکه ما روی اقدامات غیررسمی نظیر هدایت گروه های مافیایی و غیررسمی که هیچ پیوند بنیادینی با مالک پروژه نداشته باشند و مکانیزم انتخبشون مشبک باشه در اندیشه تحصیل اهداف خودمون باشیم.

 

نقل قول

درباره اینکه طرف های خارجی هم به دنبال منافع خود هستند چیز جدیدی نیست و این ما هستیم که باید برای رسیدن به مقاصدمان بر روی طناب راه برویم .

 

ماده اصلی دیپلماسی از قرارداد وستفالی بلکم بسیار پیشتر حصول به منافع ملی بوده و متاسفانه ما در بسیاری از مواقع به عقد رویکردهای مطلق گرا و ارزشی خودمون این اصل رو نادیده میگیریم وبا اتخاذ مواضع خطی در تعارض با دول غالب و فرادست از موهبت مصلحت اندیشی و تقیه بدوریم. این چارچوب زمینه ای فراهم کرده که طرفین ارتباط ایران انگیزه کسب منافع بیش از حد متعارف رو برای خودشون دست یافتنی بدونن.

مثال بارز این قضیه موقعیت ما در سوریه در قیاس با زادگاه تروریسم یعنی ترکیه س.

بهر صورت بسیاری از اوقات دست اندرکاران ما از این اصل بدیهی غافل میشن و زمینه یکه تازی رو برای دیگران فراهم میکنند.

 

 

نقل قول

از نظر خود من مسئله ایران بالذات خارج از مباحثی از نظیر ایدئولوژی حکومتی هستش یعنی هر حکومتی در کشور به سمت استقلال سیاسی و اقتصادی ، نظامی و ... رود تحت فشار و حجمه قرار خواهد گرفت (البته در نحوه رویکرد و قوام ساختاری ایدئولوژی مهم است) . همانگونه که در بالا هم عرض شد این ما هستیم که باید بر روی طناب راه برویم و از کمترین روزنه ها بیشترین بهره ها را ببریم . اگر می خواهیم جایگاه گذشته خود را به دست آوریم فارغ از هر نوع مدل حکومتی باید توانایی بازیگری خود در عرصه بین الملل را افزایش دهیم . 

 

این فرموده شما رو میشه به دو بخش تفکیک کرد که به اجمال بیان داشتید.

در مورد قسمت نخست و اعتقاد به معاند بودن استعمارگران با هرگونه استقلال طلبی در ایران : تقریبا همه ی ما موافق این عقیده هستیم و برخی اوقات این باور رو به فکت هایی از تیوریسن های بیگانه تقویت میکنیم و همواره بر موقعیت راهبردی ایران به مثابه ظرفیتی بالقوه تاکید میکنیم در این مورد میتوان اشتراک عقیده یافت اما نبایستی این موضوع ذهنیتی رو متبادر و غالب کنه که بر دشمن پنداشتن عالم با ما ابتنا داشته و بنوعی نباید با بنیان های نظری و عملی روابط بین الملل مشتبه و جایگزین شود.

عدم رغبت غرب به بازیابی قدرت تاریخی ایران موضوعی نیست که بتوان انکارش کرد ولیکن اگر این عقیده را به پیش فهم خود از روابط جهانی ارتقا بدیم همواره تردید و توهم و سایه سنگینی بر مناسبات ما خواهد داشت و مانع از اتخاذ رویکردهای عقلانی میشود. در واقع بن نوعی میشود آنرا در راستای تیوری توطیه ارزیابی کرد. و لذا امکان نقش آفرینی رو از ما سلب میکنه.

 

اما درباره فرایند بازیابی و اینکه به چه روشی میتوان امکان چنین شراطی رو فراهم کرد به گمانم اعتقاد داریم که به تجربیات تاریخی ایران و جهان ارجاع بدیم و به مداقه نظام های سیاسی ممارست کنیم که در شرایط مشابه قرار داشته اند.

قطعا یکی از زمینه های دستیابی به این هدف تقویت بنیان های قدرت در مرزهای بین المللی است اما اگر این توجه به امورات بیرونی توام با تقویت امور زیزبنایی چون اقتصاد و فرهنگ و... نباشد دستاوردهای مقطعی داشته و ممکنه صرفا به ابزار چانه زنی منتهی شود نه یک ظرفیت بالفعل و واقعی.

بدون توجه به تقویت اقتصاد و فرهنگ هرگونه ماجراجویی برای تثبیت قدرت با چالش های عمده مواجه میشود که در شرایط کنونی بصورت مصداقی شاهد حاکمیت اون بر روابط ایران و آمریکا هستیم.

فشار آمریکا ناظر بر وضعیت شکننده داخلی ایرانه و قدر مسلم اگر چنین بازی گری ای به توانمندسازی درونی هم همراه میشد چنین جو ترسناک و بیم و امیدی رو مشاهده نمیکردیم.

 

نقل قول

صبر خالی یعنی انفعال مطلق  و حرکت به سمت نابودی (نه تنها نظام حکومتی بلکه تمامیت ارضی ایران) . ما باید در بعضی حوزه ها رویکرد تهاجمی بگیریم (از حوزه دیپلماسی گرفته تا حوزه امنیتی)  تا بتوانیم از اشتباهات دشمن و یا ضعف هایش روزنه و راه هایی بیابیم و آنگاه دامنه فعالیت هایمان را گسترش دهیم (البته در کنار این مسئله رویکرد های صحیح داخلی هم باید اتخاذ شود) .

در مورد اصل تهاجم و دفاع بایستی از یاد نبریم که تهاجم بدون ارزیابی کامل و برآوردهای دقیق ممکنه نتایج فاجعه باری به دنبال داشته باشد که مثال های اون به وفور یافت میشوند.

ایران به حکم شرایط قادر به اتخاذ رویکردها و اقدامات تماما تهاجمی در سطح دشمن ستیزه جویی مثل آمریکا نیست و قطعا اگر بخواهد در سطح متساوی به مقابله برخیزد راه به جایی نمیبرد.

از طرفی اگر ملاک را اقدامات نامتقارن و چندجانبه و ترکیبی قرار دهیم در این زمینه هم ما با محدودیت های متعددی مواجه هستیم اعم از تنوع فاکتورهای قدرت دشمنن، قدرت رسانه ای طرف و به واسطه قدرت اقتصادی بالا که به مقصود تامین مالی پیگیری پروژه های تبهکارانه مشکلی برای آمریکا ایجاد نمیکند.

لذا بنظرم مسولین ایران به تصور امکان ابزارهای چانه زنی بیشتر کماکان گزینه انعطاف و صبر را در دستور کار قرار بدن و نهایتا به اظهار شعارها و اصطلاحا پوپولیسم مبادرت ورزند. به این امید که با اشتباهات فرضی دونالد ترامپ و متحدانش گشایشی در کار ایران فراهم آید.ولیکن استمرار وضعیت کنونی در شرایط کنونی کشور که بی اعتمادی شدید و گسل های عمیق مشخصه اصلی جامعه آن است، قطعا انفجار اجتماعی یکی از پیامدهای احتمالی میشه دونست و لذا یکی از واکنش های حاکمیت میتونه تعدیل در برخی مواضع و مبانی خودش باشه .

 

بنظر بنده تدقیق و تدوین مساله در قالب یک پرسمان که هدف اصلی آن تعیین وضع و نوع حاکمیت کشور و انحای تدابیر سیاسی و فرهنگی و... اون و نقش مردم به مثابه پلتفرم تغییر پذیرش در چارچوب حکومت و سیر تطور نقش هر یک در عرصه ملی و جهانی میتونه ما رو در ترسیم آینده توفیق کنه و بسیاری از آرمان ها و علایق متعالی اندیشمندان ایران رو تحقق ببخشه.

لازم به تذکره که مقصود بنده از این سخن یک حکومت  و دوره ای بعنوان شاخص نبود بلکه کلیت ساختار حاکمیتی در سیر تاریخ ایران بعنوان مرکز تجمیع ایده های سیاسی ایران در ادوار مختلف بود.

ما باید سهم هر یک از برساخت های اجتماعی رو در نظام اندیشه ایرانی ادا کرده و ضمن مقایسه با همتیان خارجی به ارزیابی آینده همت گماریم.

موضوع "تمامیت ارضی" را هم میتوان ذیل این گفتمان مقید به تحلیل کرد.

تمامیت ارضی البته موضوعی بیشتر انتزاعیست و بایستی بهمین تناسب به پاسخش نایل شد.

تمامیت ارضی ایران بیش از آنکه از سمت خارج تهدید بشه از انفعال ملی کشور و مستحیل شدن کوشش های کثرت گرایانه برخاسته بوده. هرگاه استبداد فزونی گرفت و روابط اجتماعی جای خودش را به نفع شخصی داد و اخلاق جمعی به حق شخصی مشتبه شد و بطور کلی فرهنگ که نمودار ترکیب مجموعه های قومی و فراقومیست مضمحل و به انحطاط رفت، ایران تغیری به سمت چندپارگی رو تجربه کرد.

به اعتقاد بنده  اگر بتوان حدی از دموکراسی و شور گرایی را در مناطق مختلف کشور و قوانین کلی اون جایگزین کرد خطر تجزیه و کوچک سازی مطرح نیست ، خصوصا که به تناسب انباشت تجربیات و آگاهی تاریخی و علمی تمایل به تفکیک در بین اقوام کمتر و کمتر میشود اما مادامی که بر بدگمانی و تخریب فعالیت داشت حتی با وجود رواج و مطرح سازی مشترکات فراوان خطر تجزیه کماکان به قوت خود باقیست.

نقل قول

موقف باشید

و شما نیز
:rose::rose:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر 17 اردیبهشت 1398 در 01:55 , worior گفت:

به نظرم ترامپ باب های زیادی رو باز کرده اما قادر به بستنشون نیست. اقداماتی که این اواخر از تیم ترامپ در مواجهه با چین، ایران، کره شمالی، ونزوئلا دیدم از نظر نظامی بسیار ضعیف بوده و از نظر اقتصادی قوی، ولیکن گرچه به این کشورها خسارت مالی فراوانی وارد کرده، اما متقابلا از شرکاء خودشون هم مقادیر بسیار کلانی تلکه کردن آنهم بدون نتایج شایسته. بنیاد این استراتژی مثل سایر اقدامات آمریکا مشخصا منافع این کشور هست، ولی نمیشود از صدها اقدام بر علیه همه به یکباره نتیجه گرفت و خوشحال بود،..

هر کس دیگری جای ترامپ بود ترجیح میداد به جای درگیری در چندین جبهه، در یک جبهه یک ادعای حق علیه باطل الم کنه و کار یک حریف رو برای همیشه تمام کنه، مثل اقدام اوباما علیه لیبی. اما این اقدامات سبب شده تا حرکات این کشورها هماهنگ باشد، همانطور که مشاهده میکنید؛ کره شمالی موشک آزمایش میکند، همزمان یمن رو به تهاجم می آورد، غزه سرزمین های اشغالی را زیر آتش میگیرد، ایران تهدید به بستن تنگه و خروج از برجام میکند سوریه به سمت ادلب پیشروی میکند، ترامپ به پوتین التماس میکند. چین بزودی به وضع تعریف جدید آمریکا واکنش نشان خواهد داد و همه اینها میرود تا یک افتضاح بین المللی برای ترامپ در آستانه انتخاباتی رقم بزند، که آمریکایی ها اعتقاد دارند تمام دنیا در آن دخالت میکند!.

به نظرم فشار بر روی ترامپ بسیار بیشتر از کشورهای مورد خصومت آمریکا خواهد بود و به احتمال زیاد تنها راه برون رفت اقدام بر علیه یکی از کشورها برای داشتن یک نتیجه درخشان هست که قطعا با توجه به اثرات شدید روانی جنگ در خلیج فارس بر همه بازارها، ناتوانی در درگیری با کره، مکان درگیری اگر بر فرض بعید بخواهد رخ دهد ونزوئلا یا سوریه خواهد بود، ایران بدترین انتخاب اقتصادی، کره شمالی فاجعه بار ترین انتخاب نظامی،...

 

 و اگر این انتخاب ونزوئلا باشه، با وارد شدن نفت ونزوئلا پس از مدتی به بازار آمریکا، تنها کسی که از درگیری در خاورمیانه سود میبره آمریکا و ضرر اون اول به چین و بعد به اروپا میرسه. چون نفت چین گران و خارج از دسترس میشه اما نفت آمریکا در دسترس میمونه. این یعنی تعادل بازی به هم خورده و آمریکا اگر هیچ دشمنی هم با ایران نداشت دنبال درگیری و عدم امنیت در نفت خاورمیانه می رفت...

این یعنی اگر سوریه را بدهیم، ونزوئلا را نباید بدهیم ...

ویرایش شده در توسط Lord-Soldier
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

نظر شخصی من هم که قبلا هم گفتم تمام حرکات فعلی آمریکا فقط برای در اختیار گرفتن جریان نفت و کنترل چین و تا حدودی هند هست برای من جای سوال هست اگر این فرضیه ما درست باشه چین چرا اینقدر منفعلانه الخصوص در مورد ایران عمل میکنه البته چین سرمایه گذاری زیادی در نفت قاره آفریقا کرده

ویرایش شده در توسط arjemandi

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
38 minutes قبل , Lord-Soldier گفت:

 

 و اگر این انتخاب ونزوئلا باشه، با وارد شدن نفت ونزوئلا پس از مدتی به بازار آمریکا، تنها کسی که از درگیری در خاورمیانه سود میبره آمریکا و ضرر اون اول به چین و بعد به اروپا میرسه. چون نفت چین گران و خارج از دسترس میشه اما نفت آمریکا در دسترس میمونه. این یعنی تعادل بازی به هم خورده و آمریکا اگر هیچ دشمنی هم با ایران نداشت دنبال درگیری و عدم امنیت در نفت خاورمیانه می رفت...

این یعنی اگر سوریه را بدهیم، ونزوئلا را نباید بدهیم ...

 

 

ورود نفت ونزوئلا ضربه اساسی به اقتصادهای نفتی خاورمیانه است، کسی نمیتونه جلوی 2 جریان پیش رو ایستادگی کنه، یکی روشهای نوین تولید انرژی و دیگری افزایش حجم تولید نفت آمریکا، اگر تحریمی نبود و ونزوئلا و ایران هم تو بازار بودند، قیمت نفت شاید تا 30 دلار هم میومد پایین که این در اقتصاد ما بین 2 میلیون نفت 30 دلاری  و یا 1میلیون نفت 60 دلاری تفاوتی ایجاد نمیکرد، بودجه امسال ما با خوش خیالی تمام 1.5 میلیون بشکه نفت 57 دلاری بسته شده که همین بازار خاکستریه که میتونه تامینش کنه نه حالت غیر تحریمی آزاد! یعنی این اقدام آمریکا در همین بازار نفت محدود بماند شاید اثر بخش تر از نبود هیچ تحریمی و آزادی تمام کمال بازار نفت باشد. 

 

عراق به دنبال 53 میلیارد دلار سرمایه گذاری با اکسون موبیل و پتروچاینا هست، شکل عمده این قراردادها بازگشت سرمایه بصورت بیع متقابل هست، یعنی شرکت های نفتی می آیند کارخانه و تاسیسات رو میسازند و سرمایه گذاریشون رو از همون نفت استحصالی برمیدارند. چین پروژه های بسیاری به این شکل در خاورمیانه دارد، ایضا اروپایی ها. هرقدر که قیمت نفت پایین تر بیاد به نفع این این شکل سرمایه گذاری ها خواهد بود، به همین دلیل همه به دنبال حفظ تعادل بازار نفت هستند، و این خریداران و سرمایه گذاران عمده هستند که همه شرایط رو تعیین میکنند،...

 

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

یکی از کشتی ها که خدمش توسط نیروی دریایی ایران نجات یافتند Front Altair بوده که طبق اخرین موقعیت در ابهای بین المللی مشرف به بندر جاسک بوده و عازم ژاپن!! کشتی دوم هم ژاپنی بوده با پرچم پاناما عازم سنگاپور به نام Kokuka Courageous

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

خبر فوری اسکای‌نیوز: گروه امنیت دریایی بریتانیا گزارش داد که اکنون از وقوع حادثه‌ای برای حداقل یک کشتی نفت‌کش در خلیج عمان اطلاع دارد

الحدث: نیروی دریایی ایالات متحده می‌گوید که از وقوع حادثه در خلیج عمان آگاه بوده و در حال جمع‌آوری اطلاعات است

 

یکی از دو نفتکش هدف قرار گرفته در دریای عمان در حال غرق شدن است

خبرگزاری یونیوز در خبری فوری اعلام کرد داده هایی دریافت کرده است مبنی بر این که یکی از دو نفتکش هدف قرار گرفته در دریای عمان به زودی غرق می شود.

 

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﻔﺖﮐﺶﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻢﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻣﯽﺳﻮﺯﺩ، ﻧﻔﺖﮐﺶ ‏« ﻓﺮﻭﻧﺖ ﺁﻟﺘﻤﺎﯾﺮ ‏» ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻔﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻮﻇﺒﯽ ﺑﺎﺭﮔﯿﺮﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
 
به گزارش برخی منابع یکی از این نفت‌کش‌ها فرانت آلتایر نام داشته و در میانه دریای عمان در حال سوختن است. این کشتی که با پرچم جزایر مارشال از ابوظبی به سمت تایوان حرکت می‌کرد در میانه مسیر دچار حادثه‌ای شده‌است که عامل آن مشخص نیست.
 
فوری: رویترز ادعا کرده که یک اژدر به نفت کش اصابت کرده!
 
خبر غیر رسمی: نفتکش سوم در بنده الفجیره هدف حمله قرار گرفت !!!
 
شیپینگ واچ: خدمه کشتی نفتکش فرانتلاین نروژ توسط نیروی دریایی ایران به ساحل منتقل شدند. (اسم نفتکش اشتباهی درج شده!)
 
الجزیره: کشتی های ایرانی، خدمه دو نفت کش مورد حمله قرار گرفته را نجات دادند.
 
ارتش آمریکا: آتش سوزی ناشی از حمله بوده است.
 
D87ODhdWwAAEoWx.jpg
 
 
 
 
  • Like 1
  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

یک تحلیل سریع تا اطلاعات تکمیلی.

 

1.حملات (با فرض حمله بودن) حملات انتقامی بودند. در اینصورت معقولتر هدفگیری نفتکشهای عربستانی یا اماراتی و ذینفعان اینچنینی بود که میتونستند عامل خرابکاری دیروز (فرض صحت) باشند.

2.حملات حامل پیام بودند که باز اگر از طرف کشور ما میبود انتخاب نفت کش ژاپنی و به مقصد ژاپن درست همزمان با دیدار نخست وزیر ژاپن با رهبری بسیار عجیب هست.

3.حملات توسط طرف سومی صورت گرفته که نگرانی داشته (هرچند از نظر ما بیمورد) سفر آبه کمی از تنشها بکاهه یا مثلا موجب به راهکاری بشه (حتی ممکنه مثلا آبه حامل پیام مثبتی بوده و این امر به اطلاع برخی طرفین رسیده بوده مشخصا عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی)

 

پ ن: این بار بر خلاف حادثه فجیره، حملات در اب های بین المللی ولی بسیار نزدیک به ابهای ایران رخ داده (قابل توجه هست که این مورد اتهام را سریعتر متوجه ایران میکنه شاید گزینه 3 را توجیه پذیرتر چون به نفع این گزینه است)

ویرایش شده در توسط alala
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در ابتدای این دیدار آقای آبه شینزو نخست وزیر ژاپن خطاب به مقام معظم رهبری گفت: من قصد دارم پیام رئیس جمهور امریکا را به جنابعالی برسانم

 

 

رهبر انقلاب اسلامی خطاب به نخست وزیر ژاپن گفتند: ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم اما در خصوص آنچه از رئیس جمهور امریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.

 

https://www.farsnews.com/news/13980323000233/رهبر-انقلاب-ترامپ-را-شایسته-مبادله-پیام-نمی‌دانم-و-با-آمریکا-مذاکره

 

 

  • Like 4
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
18 minutes قبل , aminor گفت:

در ابتدای این دیدار آقای آبه شینزو نخست وزیر ژاپن خطاب به مقام معظم رهبری گفت: من قصد دارم پیام رئیس جمهور امریکا را به جنابعالی برسانم

 

رهبر انقلاب اسلامی خطاب به نخست وزیر ژاپن گفتند: ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم اما در خصوص آنچه از رئیس جمهور امریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.

 

 

هرچند رهبری هوشمندانه و با یک فاصله گذاری در حقیقت پاسخ یاوه های ترامپ به عنوان پیام را هم دادند که همون یاوه های همیشگی پشت تریبونش هم بود و چیز جدیدی نداشت.

نقل قول

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: مطالبی را که بیان خواهم کرد، در چارچوب گفتگو با نخست وزیر ژاپن است زیرا ما ژاپن را کشوری دوست می دانیم، اگرچه گلایه هایی نیز وجود دارد.

 

 

در مورد دو کشتی. ازا ونجاییکه زمانبندی و مقصد و محموله کشتیها و ژاپنی بودنشون به شدت تابلو و عجیب هست شاید بشه طرف یا طرفهای کم تجربه و عجولتری را مسئول دونست که بر خلاف تحلیلها و پاسخ روشن رهبری به پیام ترامپ گمان کرده بودند که شاید اتفاقی رخ بده در روابط ایران با امریکا و بنابراین این سناریوی عجولانه را ترتیب دادند (حتی با همکاری یک طرف خارج از منطقه)

 

و در ضمن شاید اصلا اژدری در کار نبوده. گویا دو کشتی یکی از بندر اماراتی و دیگری از بندر عربستانی خارج شدند. با یک محموله زماندار میشد هر دو کشتی را در زمان و مکان مناسب مورد خرابکاری قرار داد. مضاف بر اینکه یکی از کشتیها هم گویا صدمه جدی ندیده محمولش.

ویرایش شده در توسط alala
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
49 minutes قبل , alala گفت:

 

هرچند رهبری هوشمندانه و با یک فاصله گذاری در حقیقت پاسخ یاوه های ترامپ به عنوان پیام را هم دادند که همون یاوه های همیشگی پشت تریبونش هم بود و چیز جدیدی نداشت.

 

 

در مورد دو کشتی. ازا ونجاییکه زمانبندی و مقصد و محموله کشتیها و ژاپنی بودنشون به شدت تابلو و عجیب هست شاید بشه طرف یا طرفهای کم تجربه و عجولتری را مسئول دونست که بر خلاف تحلیلها و پاسخ روشن رهبری به پیام ترامپ گمان کرده بودند که شاید اتفاقی رخ بده در روابط ایران با امریکا و بنابراین این سناریوی عجولانه را ترتیب دادند (حتی با همکاری یک طرف خارج از منطقه)

 

و در ضمن شاید اصلا اژدری در کار نبوده. گویا دو کشتی یکی از بندر اماراتی و دیگری از بندر عربستانی خارج شدند. با یک محموله زماندار میشد هر دو کشتی را در زمان و مکان مناسب مورد خرابکاری قرار داد. مضاف بر اینکه یکی از کشتیها هم گویا صدمه جدی ندیده محمولش.

 

این احتمال شما فقط با حمله به سفارت عربستان قابل مقایسه هست، که در این صورت هم طرف خارجی مطمئنا در اون نقش داشته است 

 

ولی در فرم کلی بیشتر میتونه کار خود اماراتی ها و عربستانی ها باشه که هرگونه احتمال توافق بین ایران و امریکا رو ببندند 

بیشتر نظریه گروه ب که می خواهد به هر قیمتی جنگ و بحران را به سرانجام برساند 

 

البته این شرایط برای ما بد هم نیست 

چون ترس از جنگ رو تقویت می کند 

ولی برای ما بهتره این ترس در مرزهای اسرائیل باشه 

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط End
      سخنی با خوانندگان محترم:
      در مطلب پیش رو سعی بر این شده که به مختصری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی اعراب پیش از اسلام پرداخته شود. در این نوشته اصل بر رعایت صداقت تاریخی و امانت است و در گرداوری آن از منابع با عقاید گوناگون کمک گرفته شده است. گرد آوری مطالب تاریخی هیچ گاه خالی از اشتباه نیست، علی الخصوص که این مطالب در رابطه با مسائل حساسیت بر انگیز مذهبی باشد. در نتیجه از دوستان خواننده این مطلب درخواست میشود درصورت وجود اشتباه، به منظور تکمیل و اصلاح این مطلب بنده را یاری کنند.
       

      پیشگفتار:
      سرنوشت پیامبران و قومشان و نتایجی که از آن کسب کرده اند را میتوان یکی از مهمترین نشانه های حقانیت آن ها به حساب آورد. این نتایج بعضا چنان معجزه آسا و خیره کننده هستند که در حالت معمول موارد مشابهی برای آنها یافت نمی شود. برای نمونه مسیح (ع) در دل امپراطوری قدرتمند روم شرقی به پیامبری رسید. در سرزمینی که تعداد نامعلوم خدا توسط مردم پرستیده میشد و پیامی که آورد چنان در دل ها رسوخ کرد که در مدت کمتر از چند سده مسیحیت در سه قاره گسترش یافت! از حبشه در آفریقا گرفته تا امپراطوری قدرتمندی چون روم که روزی دشمن مسیحیت بود و همچنین طیف کثیری از اقوام در خاورمیانه و ...! در اسلام نیز ما با چنین پیشرفت معجزه آسایی رو به رو هستیم. محمد (ص) در سن چهل سالگی در جامعه ای بدوی به پیامبری برگزیده شد که جز غارت و ستیز دستاوردی نداشتند و هر روز به بهانه ای با یکدیگر در جنگ بودند و شعرا و نام آوران عرب روزگاری برای بدست آوردن شرافت، خود را به پای پادشاهان ایران و روم می انداختند. در شبه جزیره عربستان اگر در جایی تمدنی دیده میشد به پاس قرابت با ایران یا روم بود. و از دست آورد هایشان در آن ادوار، جز پاره ای از روایات افسانه گونه چیزی بجا نمانده است. در چنین محلی که محمد(ص) شدیدا زیر فشار فرهنگی و البته فشار عوامل ثروت و قدرت  در مدت کمتر از سیزده سال توانست بنیان نخستین حکومت اسلامی را در یثرب بنا نهد که تا پایان عمر ایشان این حکومت به چنان وسعت و قدرتی رسید که در سرحدات خود به تقابل با روم شرقی می‌پرداخت.
       
      قسمت اول: قبیله و معنای متفاوت آن در بین اعراب
       

       
      اعراب از قبل اسلام در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه حضور داشتند. و بر خلاف تصور عموم مردم، فتوحات پس از اسلام به تنهایی سبب استقرار آن ها در این پهنه نشد. در تاریخ موجودیت اعراب با سامی نژاد ها گره خورده است. این حضور آنقدر چشمگیر بود که رومیان و یونانیان مناطق عرب نشین را به سه ناحیه عربستان خوشبخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی تقسیم کرده اند که حدود این مناطق از دریای سرخ و شبه جزیره عربستان شروع شده و از سویی به مرز های روم آن روزگار در شامات رسیده و در سوی دیگر در عراق امروزی به رود فرات ختم می شود. در رابطه با وضعیت اعراب قبل اسلام باید به این موضوع اشاره کرد، پیشینه تاریخی که برای آنها ذکر شده به ۲۰۰ سال قبل از سال عام الفیل محدود می شود. عام الفیل همان سالی است که گفته میشود محمد(ص) در آن دیده به جهان گشود. البته این بدان معنا نیست که اعراب قبل از آن موجودیت خارجی نداشته اند‌. برای مثال در دبیره های هخامنشی از آن ها بعنوان خراج گذاران عصر داریوش بزرگ یاد شده است. اما آنچه از این گفته پیداست، اعراب تهی از پیشینه تاریخی و تمدنی غنی بودند و آنچه در آنها یافت می‌شد در حقیقت از هم نشینی و یا دست درازی دیگر اقوام بود. این همان زمانیست که قرآن از آن به عنوان دوره جاهلی اعراب یاد می‌کند.
       

       
      نگاره ای از سرباز ساتراپی عربیا در مقبره خشایارشا، واقع در نقش رستم که بصورت نمادین به شکل یکی از ستون های شاهنشاهی به نمایش در آمده است.
       
      با نگاهی به زندگی اعراب در آن اعصار می توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم و حتی در نزدیکی آنها با دولت های نچندان نامی حبشه دیده میشد. در آن روزگار ایران و روم حکومت مرکزی داشتند حکومتی که تمام شؤون جامعه را از حیث قانون و عمل به قانون و وادار کردن همه به تابعیت از آن در دست داشتند و تمام زوایای آن جامعه زیر سلطه نظامی واحد قرار گرفته بود، به طوری که در هر گوشه آن وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد. این در حالی بود که در جزیرة العرب در هر ناحیه ی آن، مردم بر پایه نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و هر یک در جغرافیای حضور خود اعمال قدرت می‌کردند. هیچ قبیله‌ای بر دیگری اعمال نفوذ نداشت مگر در داد و ستد و جنگ! جنگ بین قبایل هم نامنظم بود و بیشتر به دعوایی نامنظم و خانوادگی شباهت داشت. این مطلب نشانگر پراکندگی و تضاد بسیار عمیق بین قبایل است. باید گفت برای وحدت در میان یک امت فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آنها را در خود جمع کرده و مردمی را گرد هم بیاورد. در شبه جزیره عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت و هدف واحدی برای آنها مطرح نبود. در کنار کعبه هر قبیله بتی مخصوص به خود داشت و بدین ترتیب حتی در این زمینه هم تضاد و خودبینی دیده می‌شد. شرایط سخت و طاقت فرسای جزیرة العرب بر این اختلاف دامن می‌زد. مناطق حاصلخیز و دارای آب محدود و با فاصله زیاد از هم بودند. راه‌های محدودی وجود داشت که آنها هم زیر سلطه راهزنان دیگر قبایل بوده و تحت نفوذ قدرت های خارجی اداره میشد.
       

       
      در این شرایط دشوار اگر قبیله‌ای قادر بود تا چراگاهی را از چنگ دیگری در آورد این کار را بی درنگ می‌کرد. هیچ قبیله ای از این نظر در امنیت نبود و جنگ های بسیار با دلایل ساده و بعضا نا مأنوس بین آن ها رخ می داد. مشخص است که جنگ یکی از رایج ترین اعمال در بین آن ها بود آن چنان که عده ای برای کسب شهرت و آزمون جنگاوری خود مسیر نزاع را هموار میکردند. این جنگ از سر منع ازدواج یک زوج در دو قبیله می‌توانست شکل بگیرد تا بر سر شرایط تجارت و پاسداری از کاروان ها و ... که البته همانطور که گفته شد هیچ کجای آن به جنگ نمی‌ماند و بیشتر به یاغی گری و غارت و دعوای عشیره ای شباهت داشت. در نتیجه از این حیث قبیله جایگاه ویژه‌ای پیدا میکرد. بقای افراد به بقای قبیله گره خورده بود. هر کسی را با قبیله‌اش می‌شناختند و در نتیجه خدای این مردم هم در حقیقت قبیله آنها بود و بت ها هم نمادی برای اعلام وجود هر قبیله بودند و هرچه بزرگان این قبیله ها می‌گفتند هم، حقیقت تام برای آن ها محسوب می‌شد. با این اوصاف هرچه افراد یک قبیله زیادتر بود افتخار آن هم بیشتر میشد. این افراط تا آنجا پیش رفت که در سوره تکاثر قرآن، خداوند خطاب به مشرکان می گوید که آنها به منظور بزرگ نشان دادن تبار خود حتی دست به شمارش مردگان خود می‌زدند. نعمان در خطاب به پادشاه وقت ایران گفت که جز عرب کسی به نسب خود آگاهی ندارد و جز عرب از هر کسی اجدادش را بپرسی آنها را نمی‌شناسد. در حقیقت گذشتگان و نژاد چیزی نبود که اعراب بتوانند اشتباهی هر چند سهوی را به آنها نسبت دهند. شاید تا اینجا مطلب روشن شده باشد که پیامبر اسلام چه کار دشواری در پیش داشت. بخصوص وقتی بدانیم یکی از مهمترین اقدامات پیامبر مقابله با همین برتری جویی نژادی بوده است‌. عملا هر قدمی که به جهت آگاهی و یا مخالفت با سنت های گذشتگان آنها برداشته میشد، از نظرشان نوعی توهین تلقی میگردید. شاید جالب باشد بدانید که بت پرستی اعراب نیز ریشه در همین افراط دارد! یعقوبی در تحلیل خود از بت پرستی و عوامل آن می‌گوید:«بت پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از وی ساخته و به یاد او آن را محترم می‌داشتند فرزندان آنها پس از سال‌ها گمان کردند که این‌ها خدایان آنان هستند» . شاهد این امر می‌تواند سخن مشرکین با پیامبر (ص) باشد که می‌گفتند:
      این بت ها اقوام گذشته هستند که مطیع خدا بوده و ما صورتی از آنها ساخته و عبادتشان می‌کنیم. در مورد سه بت مشهور یعوق و یغوث و نسر گفته شده: از قوم نوح بودن و افرادی صالح بودند و بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. در مورد لات نیز گفته شده او در واقع مرد صالحی بوده است که غذا برای حاجیان درست می‌کرده وقتی او مرد، تمثالی از او درست کردند و بر آن بنایی ساخته‌اند و اسمش را بیت الربه نهادند. ابن قیم می‌گوید؛ تعظیم مردگان سبب شد تا کم کم صورت هایی از آنها به شکل بت ساخته شود. زمانی که محمد(ص) مکه را فتح کرد در درون آن ۳۶۰ بت وجود داشت. در حقیقت ما با سرزمینی طرف هستیم که ۳۶۰ اعتقاد و ۳۶۰ تضاد در آن میتوان شمارش کرد!
       

       
       اوضاع اعراب از ابتدا این گونه نبود. اعراب شهر مکه خود را از نسل عدنان می‌دانستند، که در نتیجه نسب آنها به اسماعیل (ع) باز میگشت. از این گفته مشخص است که نخستین اعراب موحد بودند اما به تدریج به سوی شرک گرایش پیدا کردند. از این منظر اعراب مکه در کنار بنی اسرائیل بودند که به دین حضرت ابراهیم گرایش داشتند و در حقیقت ریشه نسبی مشترک در آن ها می توان یافت. در سال‌های مانده به بعثت پیامبر، افرادی در بین اعراب پیدا شده‌اند که خواهان بازگشت به دین ابراهیم بودند. آنها شروع به تبلیغ علیه اعتقادات آن روزگار اعراب کردند. از معروف‌ترین این افراد ورقة بن نوفل بود که در جستجوی دین خدای یگانه به این سو آن سو رفت و در نهایت مسیحیت را پذیرفت. زید بن عمر شخص دیگری بود که به روایت تاریخ در بین اعراب از بازگشت به آئین ابراهیم سخن گفت. بسیاری از رسوم مشرکین مکه همان چیزی بود که ابراهیم به اجدادشان آموخته بود ولی آنها آنرا شرک آلود کرده بودند. برای مثال اعراب جاهلی نیز به رسومی چون ختنه و کفن و دفن میت و ازدواج نکردن با محارم و حج بیت الله الحرام معتقد بودند. آنها حتی شعار معروف تلبیه را نیز داشتند اما آن را به نوعی شرک آمیز کرده بودند. ( تلبیه همان شعار لبیک اللهم لبیک لاشریک ... است که حاجیان در حین طواف خانه خدا می‌گویند). اعراب جاهلی به افرادی از خود که ختنه کرده و به حج می رفتند حنیف میگفتند . این در حالی است که به پیروان حضرت ابراهیم در گذشته حنیف گفته میشد! این بدان معناست که این کلمه از گذشته های دور در بین اعراب زبان به زبان چرخیده و تغییر معنا یافته است.
       
       
      قبیله قریش زادگاه قدرت
       
      قریش نامی آشنا و از پر نفوذترین قبایل در میان عرب بوده و بعد اسلام نیز تا قرن‌ها بر جهان اسلام حکومت کرده است. خلفا تا پیش از امپراتوری عثمانی همیشه قریشی بودند. اعراب کسانی را که از نسل مضر بن کنانه باشند را قریشی می گویند. در علم تبارشناسی عرب نیای مضر بن کنانه به اسماعیل (ع) باز میگردد. قریش در آن دوره از آنجا که امور حج را بر عهده داشت به شهرت و ثروت زیادی رسید. امور کعبه در دوره ای به قصی و هاشم و سپس به عبدالمطلب که همه از نسل مضر بودند سپرده شد. در دوران قصی مراسم حج  شکل جدیدی به خود گرفت و این تغییرات زمینه ساز قدرت یافتن قریش در بین دیگر قبایل عرب گردید. در این ایام مردم عرب از نقاط دور دست به این مکه می آمدند تا هم به تجارت بپردازند و هم خدایان پر تعداد کعبه را پرستش کنند. بنوعی مکه و کعبه آن میعاد گاه اعراب بود. در این شهر بازار هایی بر پا میشد که از غرب و شرق عالم تجار به آن رجوع می کردند. راه تجاری مهمی از روم شرقی به یمن و در نهایت به هند ختم می شد که این مسیر از قطب های اقتصادی آن روزگار محسوب می شد که البته نکته مهم برای ما این است که شهر های مکه و یثرب هم در مسیر آن رونق یافته بودند.
       

       
       در بین قریش طایفه بنی هاشم به طور خاص که پیامبر اسلام نیز از آنان بود دارای مقبولیت و شهرت بیشتر گردید. همان طور که گفته شد بعد هاشم، عبدالمطلب زمام امور حج را بر عهده گرفت. وی پدر بزرگ پیامبر اسلام است و او از اعرابیست که قبل اسلام طبق سنت خاندان خود به دین حنفیت معتقد بود و خدای یکتا را می پرستید. عبدالمطلب بعد مرگ والدین محمد(ص) سرپرستی او را پذیرفت و در نتیجه آن محمد(ص) در محیطی با اعتقادات دین حنفیت زندگی میکرد.
       
      از تاریخ چنین بر می‌آید که قریش در میان اعراب به شرافت و عزت معروف بوده و معمولاً با عناوینی چون «آل الله» و «سکان حرم الله» خوانده می‌شدند و مردم آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول کرده بودند. باید افزود که این شهرت در همه طوایف قریش نیست، بلکه تنها در خاندان قصی و بعد از او خاندان هاشم و عبدالمطلب بود چرا که وجود این افراد در نهایت سبب شهرت قریش گردید.
       
      هنگام ظهور پیامبر اسلام در میان طایفه های قریش، از بنی هاشم عباس بن عبدالمطلب مسئولیت آبرسانی به حجاج را بر عهده داشت و از طایفه بنی امیه، ابوسفیان ریاست سپاه قریش را بر عهده داشت. این جبهه بندی در میان قریش تا قرن ها بعد ادامه پیدا کرد. البته باید توجه شود که طوایف دیگر از قریش هم بودند که نقشی در امور حج داشتند اما نقش آنها به پر رنگی دو طایفه نامبرده نبود.
       

       
      دیگر قبایل عرب متوجه عظمت کعبه و نقش آن در فزونی قدرت قبیله قریش شدند در نتیجه برخی از آن ها در مناطق خود نیز کعبه هایی ساختند تا قبیله خود را برای رفتن به مکه بازدارند. این کعبه ها از بسیاری از جهات همچون وجود سنگی مانند حجر الاسود(سنگ سیاه) تا ارکان کعبه به آنچه در مکه بود شباهت داشتند. برای مثال در یمن پرستشگاهی در شهر غَیمان قرار داشت و «حجر الأحمر» یا سنگ سرخ در آن استفاده شده بود و همچنین کعبه ی شهر العَبلات در جنوب مکه، که «حجر الأبیض» یا سنگ سفید داشت!
       
      ادامه دارد ...
       
      این مطلب برای انجمن mililtary.ir  گرداوری شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است. 
       
      نویسنده و گرداورنده: Navard 
       
      منابع و ماخذ:
       
      کتاب تاریخ سیاسی اسلام(جلد1) / نویسنده: رسول جعفریان
      کتاب گنجینه تاریخ ایران(جلد نهم)/ نویسنده: عبدالعظیم رضایی
      کتاب دو قرن سکوت( ویرایش دوم) / نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
       
      لینک
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.