master1986

جنگ نرم - ايران در فيلمهاي هاليوود

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

100 جان این فرهادی هم خیلی مرموزه ها !
سیاسی ترین حرفها رو میزنه ، بی این که به کسی بربخوره...
حالا طرفداراش نریزن سر ما؟! icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]مستر جان دستت طلا. فکر کنم تاپیکی که شما زدی از کاملترینها در این زمینه باشه.[/quote]
[color=indigo]
متشکرم دوست عزیز ، شما لطف دارید - تو این پست اخیرتون اگر اسم فیلم رو هم اضافه کنید عالی میشه !![/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام مستر جان تاپیک توپی شده .
تو برنامه راز همین آقای ایزدی برای ایرانیوم گفت که در قسمتی از فیلم برای ترساندن جهان از موشک های ایران گفته شد که ایران سیلو های پرتاب شهاب 3 را در کشتی های غول پیکر کانتینر بر مستقر کرده تا در هنگام جنگ این کشتی ها از نزدیک سواحل آمریکا موشک ها را به سواحل شرقی آمریکا شلیک کنند !

این حرفشون دیگه آخر توهمه !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center][size=18][color=red]House of Sand and Fog[/color][/size][/align]

[align=center][img]http://www.dreamworks.com/houseofsandandfog/images/landing01.jpg[/img][/align]


[color=brown][align=center]اطلاعات فيلم:
[/align][align=center]
Director:
Vadim Perelman
Writers:
Andre Dubus III (novel), Vadim Perelman (screenplay), and 1 more credit »
Stars:
Jennifer Connelly, Ben Kingsley and Ron Eldard[/color]

[url=http://www.imdb.com/title/tt0315983/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url][/align]

[color=indigo]درباره فيلم:
کارگردان این فیلم وادیم پرلمن یک روسی اکراینی است که قبلا فیلم های تبلیغاتی در هالیوود می ساخته است.این فیلم اولین تجربه وی می باشد.فیلم نامه این فیلم را آندره دوبوس نوشته است ودر آن بازیگرانی چون بن کینگزلی(برنده اسکار بخاطر بازی در فیلم گاندی)و جنیفر کانلی(نامزد اسکار به خاطر بازی در فیلم یک ذهن زیبا)و همچنین شهره آغداشلو می باشند.این بازیگر ۶۳ ساله که قبل از انقلاب به خاطر گزیده کاری و وسواس تنها در سه فیلم سوته دلان علی حاتمی -گزارش عباس کیارستمی و شطرنج باد اصلانی بازی کرده که هر سه از قیلم های مطرح سینمای قبل از انقلاب اند.پس از انقلاب جلای وطن نمود و به آمریکا رفت وتا قبل از بازی در این فیلم کار درخشانی در پرونده خود در آمریکا نداشت.


وی در این فیلم نقش همسر یک سرهنگ ایرانی ارتش شاهنشاهی (بن کینگزلی) که پس از انقلاب همراه خانواده خود به آمریکا مهاجرت می کند ودر تلاش است تا یک زندگی در شان برای خانواده خود مهیا کند را بازی می کند.سرهنگ-مستر بهرانی- دور از چشم خانواده به کارگری مشغول است تا اینکه می تواند ازطریق پس انداز یک خانه ای را که متعلق به دختری(جنیفر کانلی) است -که به تازگی پدر وبرادر خود را ازدست داده است وبه هشدارهایی که از طریق نامه برای پرداخت مالیات خانه به او می رسد توجهی نمی کند-با نصف قیمت بخرد.در این بین یک پلیس جوان نیز که تصور می کند سرهنگ قصه ما از بی پناهی دختر سو استفاده کرده به کمک دختر می شتابد.مابقی فیلم صحنه جنگ و گریز بین ایندو قطب است.حتما این فیلم را ببیند.


از انجایی که کارگردان خود یک غریبه در نظام هالییود است به خوبی توانسته است طعم تلخ غربت را در مورد ایرانیان به تصویر بکشد.به علاوه که این اولین فیلمی است که در آن از ایرانیان یک چره خوب وقابل قبول نشان داده است.بر خلاف آثار قبلی هالیوود چون بدون دخترم هرگز که سراسر توهین ودروغ در مورد ایرانیان بود..نادره(شهره اغداشلو)در نقش یک زن خانه دار و علاقه مند به زندگی باهمان خصائص زنان ایرانی از جمله نظم- نظافت - دل رحمی و ... در این فیلم ظاهر شده است.وی انگلیسی را هم با لهجه فارسی صحبت می کند.ازطرفی فارسی حرف زدن او در بعضی از قسمتها-جاذبه فیلم را بالا برده است.وی به خاطر باری در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار نقش دوم زن شد.همچنین بن کینگزلی نیز به خوبی نقش یک ارتشی را با همان حالات وروحیات آشنا برای ما ایرانی ها در مورد یک نظامی قبل از انقلاب به خوبی بازی کرده است.هرچند تلاش نافرجام او برای فارسی صحبت کردن کمی به فیلم لطمه زده است.[/color]


خلاصه فيلم:
[color=brown]
دادگاه به علت عدم پرداخت مالیات، خانه کتی نیکول را به حراج می گذارد. مسعود برهانی تیمسار سابق ارتش ایران و کارگر کنونی که به همراه خانواده اش تبعه آمریکاست، خانه را به یک سوم قیمت واقعی خریداری می کند. کتی به کمک پلیسی بنام لستر و وکیل خود سعی در باز پس گرفتن خانه اش دارد. بخشداری پاسفیک به اشتباه خود در صدور حکم حراج پی می برد. تلاش کنی نیکول و کمکهای پلیس لستر و وکیل بی نتیجه است و بالاخره کتی ناامید از هر جا اقدام به خودکشی می کند. برهانی و خانواده اش کتی را از مرگ می رهانند و در یک کشمکش لستر، برهانی را مجبور به پس دادن خانه می کند. اسماعیل فرزند نوجوان برهانی موفق به خلع سلاح لستر می شود و ناگهان مورد اصابت گلوله واقع می گردد. برهانی در حالی دردناک پس از مرگ اسماعیل به صورتی رمانتیک خود و همسرش را به قتل می رساند.

پاسخ سوال اول:
زمان فیلم 105 دقیقه است. ماجرای فیلم کمی سریعتر از الگوی سید فیلد حرکت می کند. کمتر از 20 دقیقه طول می کشد تا پرده اول سپری شود.
فیلم با سوالی از کتی نیکول که آیا این خونه خود شماست؟ آغاز می شود.
سوال بی جواب می ماند. فلاش بک به خاطره ای از گذشته؛
در این فصل از فیلم شخصیتها خیلی سریع و به بهترین نحوه ممکن معرفی می شوند.
امیر مسعود برهانی، کارگر آسفالت خیابان به شدت کار می کند. مردی میان سال که بعد از کار روزانه لباس بسیار شیکی می پوشد.
شنیدن گفتگوی تلفنی کتی با مادرش، شخصیت کتی را نمایان می کند. زن جوانی که شوهرش او را ترک کرده. شیری که چکه می کند. نامه هایی که باز نشده اند و اوضاع نامرتب خانه، خبر از وضعیت نابسامان کتی دارد. او دروغ می گوید خسته و نگران و ضعیف است.
نقطه عطف اول در همین فصل اتفاق می افتد. در دقیقه 6 فیلم، از طرف دادگاه بعلت عدم پرداخت مالیات حکم تخلیه و حراج منزل کتی به او اعلام می شود خانه او که از پدرش به ارث رسیده به حراج گذاشته می شود.
این خبر تکان دهنده آغازی است برای ماجرای فیلم. پلیس جوانی بنام لستر که خود را در حل مشکل کتی بسیار علاقمند نشان می دهد، در همین دقایق اولین معرفی می شود.
فرضیه دراماتیک داستان فیلم شکل می گیرد. مسعود برهانی که خود را کلنل برهانی معرفی می کند، همان کارگر آسفالت، آگهی حراج منزل کتی را می خواند. او که هم اکنون سعی دارد کیفیت زندگی خود را نسبت به گذشته حفظ کند، به شدت کار می کند و در صدد فرصتی طلائی برای ارتقاء سطح مالی خود است. خرد خانه کتی این فرصت را در اختیار او خواهد گذاشت.
کشمکش میان کتی برای حفظ و بازپس گرفتن خانه اش و تلاش مسعود در تصاحب خانه همان فرضیه دراماتیک داستان فیلم است.
در دقیقه 12 فیلم اسماعیل را می بینیم. پسر نوجوان مسعود برهانی.
او که پسری ایرانی است، اسکیت می کند و سعی در تقلید حرکات قهرمانان این رشته دارد. با کارهایی که انجام کی دهد میل به خودنمایی در او دیده می شود.
ابعاد شخصیتی افراد با تصاویری کلیدی به نمایش گذاشته می شود مثلا آقای برهانی نامه های رسیده را به دقت مطالعه می کند، حساب و کتاب خود را به دقت یادداشت می کند رفتار و گفتار حساب شده ای از خود نشان می دهد. اما کتی دهها نامه ی جواب و باز نشده روی زمین خانه خود دارد. شیر آب منزلش چکه می کند و به سر و وضع خود نمی رسد.
در جریان آشنایی با شخصیت های داستان با محیطی که داستان در آن رخ می دهد از لحاظ زمانی و مکانی آشنا می شویم. خانه ای کنار دریا در محیطی مه آلود و سر سبز.
نیاز شخصیتهای فیلم به خوبی عنوان می شود و تماشاگر آماده رو در رویی قهرمانان فیلم است.

پاسخ سوال دوم:
حوادث و گره هایی که در برابر شخصیت های داستان ایجاد می شود!
کتی کس و کاری در شهر ندارد. هیچ پس اندازی برایش باقی نمانده. از متلی که شبها در آن می خوابد بعلت نداشتن اجاره اتاق شبانه می گریزد.
لستر همان پلیس جوان ارتباط مشکوکی با او ایجاد می کند. لستر دارای همسر و دو فرزند است اما در حال ترک آنان است.
مراجعه کتی به وکیل ابتدا در او ایجاد کمی امید می کند اما بعدا این امید هم تبدیل به یاس می شود.
خانه ای بر روی شن و مه


مسعود برهانی به هنگام آوردن خبر خرید خانه به همسرش نادره استقبال گرمی از او نمی شود. او مردی مستبد و دیکتاتور نشان می دهد.
کتی سعی می کند با صحبت و گفتگو با آقای برهانی و خانواده او آنان را راضی به برگرداندن خانه بکند. اما با برخورد شدید برهانی رو به رو می شود.
لستر دوست کتی، با اینکه پلیس است اما از طریق ارعاب و ترساندن سعی می کند نظر برهانی را عوض کند اما او هم موفق نمی شود.
کتی بعلت یک زخم اتفاقی وارد خانه برهانی می شود و با مهربانی و نوازش نادره همسر مسعود روبه رو می شود اما این مسئله کمکی در حل مسکل نمی کند.

[/color]
[align=center][img]http://festival.roshd.ir/fa/magazine/images/stories/demo/other/housefog2.jpg[/img][/align]
[color=brown]
کم کم شناخت بیشتری نست به لستر پیدا می کنیم. او با همسرش زندگی بی روح و خشکی دارد. متزلزل است و با اینکه در شغل خود موفق نشان می دهد اما از درون دچار ضعف و نقصان است.
در بخش دوم فیلم در حدود دقایق70 کتی پس از گذراندن مراحل مایوس کننده و عدم دریافت نتیجه و با داشتن پیشینه ای سست در حالی که به سختی مشروب خورده تصمیم به خودکشی می گیرد.
خودکشی کتی نقطه عطف مرحله تقابل است که باعث می گردد داستان فیلم وارد مرحله پایانی خود گردد.
پاسخ سوال سوم:
مرحله پایانی
مرحله نهایی داستان فیلم از بار هنری بالایی برخوردار است. آقای برهانی به موقع به نجات کتی اقدام می کند. او کتی را به مثابه پرنده پرو بال شکسته ای که به خانه آمده میداند و وجود او را مایه برکت حس می کند نادره به کتی می گوید برای بهتر شدن حالش به حمام برود اما کتی که هنوز هوشیاری خود را نیافته دوباره توسط داروهای اعصاب نادره دست به خودکشی می زند. حوادث داستان هنوز ادامه دارد و فیلم حالا ریتم سریعتری به خود گرفته. لستر که از نبود اسلحه خود آگاه شده به خانه برهانی می رود و چون اطلاعی از ماجرا ندارد ناخودآگاه به صورت مخربی وارد عمل می کند. او خانواده برهانی را زندانی می کند.
صبح آن روز وقتی برهانی تصمیم می گیرد به همراه لستر به بخشداری برود و اسنادی را امضا کند ناگهان نقطه عطف پایانی داستان رخ می دهد. اسماعیل که نوجوانی خام و هیجانی است اسلحه لستر را می رباید و در یک لحظه مورد اصابت گلوله پلیس دیگر می شود.مرگ اسماعیل ضربه روحی بزرگی به پیکر مسعود وارد می کند او حاضر است هستی خود را نذر کند اما اسماعیل را زنده ببیند. اما اسماعیل می میرد. کتی که از مسمومیت دیروز جان سالم بدر برده در کنار دریا زندگی خود را مرور می کند. مسعود به خانه باز می گردد اما نادره خوابیده نادره همسر مسعود خواب خود را به او تعریف می کند او خواب دیده پرنده ای را که به خانه گیرافتاده از طریق پنجره آزاد کرده.


برهانی چایی را حاوی مقدار زیادی داروی اعصاب است به نادره می دهد و نادره به آرامی جان می دهد. مسعود نیز لباس نظامی خود را می پوشاند و درکنار نادره خودکشی می کند. کتی از کنار دریا برمی گردد و صحنه مرگ آنان را می بیند و مانند کودکی که نیازمند نوازش است می گرید و در کنار آنان می خوابد. صبح آنروز وقتی که پلیس ها از او می پرسند. این خونه مال توست یا نه؟ جواب کتی نه است.کارگردان و فیلم نامه نویسش به خوبی در پایان نشان داده اند چیزیکه شخصیتهای داستان به دنبال تصاحب آن بودند(خانه) ارزش خود را در برابر چیزهای دیگر زندگی از دست می دهد. تقدیر و سرنوشت را نیز نمی توان نادید انگاشت. فیلم تاثیرروحی و روانی زیادی بر مخاطب می گذارد.[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خیلی دوست داشتم ترانسفرمرز رو ببینم

خریدمش ولی این چیزا رو که فهمیدم دیگه دوست ندارم ببینمش

ممنون از دوستان خیلی مطالب جالبی گفتین

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center] با سلام ميخوام با احتياط فيلم Circumstance محصول سال 2011 هاليوود رو معرفي كنم!!



[b][color=indigo][size=18]Circumstance[/size][/color] [/b]


[size=9][color=red]دوستان خوبم پوستر رسمي اين فيلم يك مقداري مورد داره و نميشه براي معرفي فبلم از اون استفاده كرد[/color][/size].
[img]http://altscreen.com/wp-content/uploads/2011/07/Circumstancemovie_wallpaper_pictures_photo_pics_posterCircumstance_6.jpg[/img]


[color=red]
Director:
Maryam Keshavarz
Writer:
Maryam Keshavarz
Stars:
Sarah Kazemy, Nikohl Boosheri and Reza Sixo Safai

[url=http://www.imdb.com/title/tt1684628/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url]
[/align][/color]



[color=indigo]امسال در بخش رقابت های جشنواره سینمایی «ساندنس»Sundance Film Festival، در «پارک سیتی» یوتا، فیلم درام «شرایط» Circumstance محصول مشترک ایران و آمریکا به کارگردانی «مریم کشاورز» فیلمساز ایرانی زاده نیویورک به نمایش در آمد.فیلم که اغلب صحنه های بیرونی آن در «لبنان» فیلمبرداری شده است درباره شرایط یک خانواده مرفه ایرانی در داخل ایران است که دختر نوجوان آن ها دچارتمایلات همجنسگرایی شده و پسر آن ها به دنبال مشغولیات خطرناکی از جمله استفاده از مواد مخدراست.این فیلم١٠٥ دقیقه ای که به زبان فارسی با زیرنویس انگلیسی به نمایش گذاشته شد، ماجرای روابط میان دخترجوانی به نام «عاطفه» و بهترین دوست او «شیرین» است. وقایع زندگی و روابط این دو دختردر حال رشد در زمینه ای از فرهنگ و هنر «زیرزمینی »تهران اتفاق می افتد و در زمانی که «مهران» برادر زیاده روی عاطفه پس از یک دوره ترک اعتیاد به خانه باز می گردد و با اتفاقات تازه ای درمحیط خانه روبرو می شود.از طرفی دیگر، چالش های مهران با اهریمن درون نیز بالاخره او را وادار می سازد که زندگی گذشته خود به عنوان یک نوازنده موسیقی سنتی را نفی کرده و درعوض به نیروی پلیس امنیت اخلاقی و پاکسازی جامعه بپیوندد.


مهران که از رابطه نامتعارفی که خواهرش عاطفه با «شیرین» ایجاد کرده و نزدیکی بیش از حد این دو ناراحت است با نوعی وسواس می کوشد تا «شیرین» را از زیر نفوذ «عاطفه» خارج کند. درنتیجه خواهر و برادری که پیوسته دوستانی صمیمی و رازدار یکدیگر بوده اند ، در یک نوع مثلث بلاتکلیفی، پاییده شدن و خیانت درگیرمی شوند و خانه ای که روزی مکانی آزاد و بهشتی برای خانواده محسوب می شد تبدیل به قصروحشت و مکان خطرناکی برای عاطفه می شود.
فیلم «شرایط» از ساختاری محکم برخوردارو سرشار از لحظه های عاطفی عمیق وگاه شهوانی است و نشان از استعدادی تازه و هیجان انگیز درزمینه فیلمسازی نوین دارد. این نخستین فیلم داستانی و بلند کشاورز محسوب می شود که فیلمنامه آن هم توسط خود این کارگردان نوشته شده است. فیلم «شرایط» نگاه نادری است به درون شرایط و فرهنگ امروزی جوانان ایرانی در داخل مملکت و نمایش یک «عشق ممنوعه».مریم کشاورز پیش از آغاز کار به عنوان یک فیلمساز، در دانشگاه شیراز به آموختن ادبیات فارسی اشتغال داشته و پیش از سفر به ایران هم در دانشگاه های مختلف آمریکا در رشته های ادبیات انگلیسی، مطالعات خاورنزدیک و پژوهش های زنان درس خوانده است.مریم کشاورز با کارکنان انستیتوی ساندنس و دست اندرکارانی که در این نهاد فرهنگی با فیلمسازان جوان کار می کنند در مورد ساختن فیلم «شرایط» مشاوره و همکاری داشته است. داستان او پس از چند باربازنویسی به صورت فیلمنامه و در نهایت به شکل فیلمی قابل ارائه در یک فستیوال سینمایی جهانی درآمده است.


مریم کشاورز در سال ٢٠٠١ برای نخستین بار با همکاری یک گروه فیلمساز و بازیگران زن، نخستین فیلم ١٦ میلی متری خود به نام Sanctuary یا «مکان مقدس» که اثری «سوررئالیستی» و فانتزی در باره یک زن ایرانی در وقایع پس از یازدهم سپتامبر در آمریکا بود را کارگردانی کرده است. این فیلم در همان سال به چند فستیوال بین المللی راه یافت و جایزه «استیو تیش» را از آن این فیلمساز جوان ساخت. با کمک هزینه تحصیلی که این جایزه به همراه داشت، کشاورز توانست در دانشگاه «نیویورک» NYU به تحصیل در رشته فیلم بپردازد. در سال ٢٠٠٣ کشاورز با تجربیاتی که از زندگی بین ایران و آمریکا به دست آورده بود نخستین فیلم مستند خود به نام «رنگ عشق» را کارگردانی کرد. این فیلم مستند درچند جشنواره سینمایی از جمله فستیوال جهانی فیلم مونترال، جشنواره «داک فیلم» Ducfilm در موزه هنرهای مدرن نیویورک و فستیوال سینمایی برزیل به نمایش درآمد و سه جایزه از جمله جایزه معتبر «دیوید ولپر» را برای این فیلمساز به همراه داشت.در سال ٢٠٠٥ مریم کشاورز فیلمنامه روایتگرانه «روزی که من مردم» The Day I Died را نوشته و کارگردانی کرد. این فیلم داستان یک مثلث عاشقانه میان سه جوان است که ماجراهای آن در یک شهرکوچک و خواب زده درسواحل «آرژانتین» درآمریکای لاتین اتفاق می افتد.این فیلم تنها فیلم کوتاهی بود که در برلینال دو جایزه را از آن خود ساخت. جایزه «خرس طلائی» برای بهترین فیلم کوتاه و جایزه مخصوص هیئت ژوری.



[b]فيلم از نگاهي ديگر:[/b]

فیلم بیشتر شبیه به خالی کردن عقده های کودکانه است تا یک فیلم انتقادی سیاسی از ایران امروز. موقع تماشای فیلم احساس می کردم کارگردانش تا به حال ایران را ندیده است، ولی بعد فهمیدم این خانم دائم بین ایران و امریکا در سفر است! نقد فیلم شرایط، فیلم جنسی شرایط ، صرفا! یک فیلم سرگرم کننده برای اقا پسرها هست و از جهتی دیگر ابزاری برای غربی ها که به ایران فشار تبلیغاتی بیارن.خیلی از طرفداران فیلم شرایط تنها به این دلیل که بعد از سینمای دوران شاهنشاهی چنین فیلم مستهجن ای ساخته نشده علاقمند به تماشا شدن. در حقیقت استفاده از کلمات جنسی و نمایش لحظات جنسی است که این فیلم را در میان جوانان پر طرفدار میکند همچنین حمله به فرهنگ ایرانی. اگر از لحاظ هنری و فیلمسازی بررسی کنیم بی ارزش ترین فیلم ایرانی هست.[/color]


[align=center][img]http://s2.picofile.com/file/7125940321/rztw1314357019.jpg[/img][/align]

[color=indigo]
شرایط فیلمی است که در سینماهای جهان اکران شد و به خاطر سوژه و موضوع اش که در ایران می گذرد و کارگردان ایرانی اش برای ایرانیان مهم است. ابتدا می خواستم فیلم را از لحاظ فنی بررسی کنم، ولی دیدم اصلاً فایده ای ندارد و از لحاظ فنی در چنته چیزی برای عرضه کردن ندارد. بنابراین تصمیم گرفتم فیلم را از نظر محتوی بررسی کنم. فیلم شرایط ساخته مریم کشاورز کارگردان ایرانی مقیم امریکا دست روی سوژه ای بسیار جنجالی درباره شرایط زندگی یک گروه خاص در ایران گذاشته است. مریم کشاورز در این فیلم رابطه ی نامتعارف دو دختر ایرانی (عاطفه و شیرین) را به تصویر گذاشته است و داستان این دو را روایت می کند. در کنار آن داستان های فرعی دیگری مثل تبدیل شدن برادرش از یک معتاد به یک بسیجی را به تصویر کشیده شده است.

شرایط مانند سایر فیلم های از این دست که از آنها به عنوان «سیاه نما» نام برده می شود نظیر به امید دیدار رسول اف و این یک فیلم نیست جعفر پناهی و مجتبی میرطهماسب روایتی دروغ از ایران امروز را به جهانیان عرضه می کند. لوکیشن فیلم به خاطر محدودیت هایی که داشته است لبنان انتخاب شده و فیلم در آن کشور فیلمبرداری شده است. این فقط یکی از ضربه هایی است که فیلم از آن آسیب دیده است. شاید برای کسانی که ایران ندیده باشند فیلم از این لحاظ بدون ایراد باشد، ولی برای کسی که ایران را دیده است شرایط در حد یک جوک تصویری است. فیلم پر از خطاهای آشکار (گاف!) تصویری است. سبک مدل ماشین هایی که در خیابان حرکت می کنند از جدیدترین مدل های روز دنیا است و سبک معماری خانه ها در دورنماها کاملاً گویای این گاف های تصویری است. همه چیز فیلم برای یک مخاطب ایرانی مسخره است. از تصویر غلو شده ماموران امنیتی بگیرید تا ادبیات رکیک به کار رفته در فیلم.شرایط در نمایش چیزی که از آن تلقی «نبودن آزادی در ایران» را دارد از صحنه های فوق کلیشه ای و نخ نمایی مانند حمله ماموران امنیتی به پارتی بهره می گیرد. این قبیل سکانس ها در فیلم واقعاً نشان دهنده ی تعریف سطحی آزادی در ذهن کارگردان فیلم است که آزادی را در پارتی و رقص دختر و پسر با هم می داند.


شرایط داستان عاطفه (نیکول بوشهری) و شیرین (سارا کاظمی) است که با هم در دبیرستان همکلاسی هستند. رابطه ی آنها برخلاف سایر دختران هم سن و سال خودشان است. پدر سکولار عاطفه که فیروز نام دارد (سهیل پارسا) و مادر جراح آذر به او می گویند او را دوست دارند ولی رژیم با رابطه ی آنها مخالف است. عاطفه که در فیلم یک دختر سطح بالا نشان داده می شود شیرین را به مراسم زیرزمینی و پارتی های شبانه می برد. پدر و مادر شیرین به خاطر مخالفت با حکومت توسط رژیم اعدام شده اند. برادر عاطفه که رضا نام دارد (رضا صفایی) محمل خوبی برای عقده گشایی خانم کشاورز شده است. چراکه او از سویی معتاد به کراک است و از سوی دیگر طبق چیری که خانم کشاورز در فیلم اش نشان می دهد روزی پنج بار نماز می خواند! وقتی رضا از رابطه خواهرش و شیرین مطلع می شود و دعوا سر می گیرد، یکی از دوستانش را مجبور می کند که به خواستگاری خواهرش بیاید و ...!!

فیلم بیشتر شبیه به خالی کردن عقده های کودکانه است تا یک فیلم انتقادی سیاسی از ایران امروز. موقع تماشای فیلم احساس می کردم کارگردانش تا به حال ایران را ندیده است (ولی بعد فهمیدم این خانم دائم بین ایران و امریکا در سفر است.) از قواره ی فیلم برمی آید که گویی توسط کسی ساخته شده که شناخت اش از ایران را به واسطه ی سایت هایی مانند «بی بی سی» و «بالاترین» و «صدای امریکا» به دست آورده تا کسی که در ایران بوده است. کارگردان اثر با انتقاد از ایران امروز در اصل به ما نشان می دهد که جامعه ی آرمانی ایران از نظر او چگونه باید باشد. آنچه مریم کشاورز به عنوان مدینه فاضله مورد نظرش برای ایران زمین در فیلم شرایط عرضه می کند، ایرانی است با جامعه ای سکولار و بی بندوبار که پلیس و مأمور امنیتی در آن وجود ندارد و دختر و پسر آزاد برای خودشان به پارتی و گشت و گذار می روند؛ جامعه ای که و حیا و عفتی در آن نیست و مردم با رکیک ترین حرف ها با هم حرف می زنند، جامعه ای که همجنسخواهی در آن آزاد است تا امثال عاطفه و شیرین به راحتی بتوانند به هم عشق بورزند! موقع تماشای فیلم واقعاً به حال کارگردان فیلم تأسف می خوردم که چه تعریف دم دستی و سطح پایینی از آزادی در ذهن خودش دارد! با دیدن فیلم شرایط این فکر به ذهن بیننده خطور می کند که احتمالاً کارگردان آن یک بیمار جنسی و عقده ای تمام عیار است!

فیلمساز برای این که بگوید موارد آزادی مورد نظر او در ایران وجود ندارد ضد آنها را به تصویر می کشد. مثلاً مأموران موقع پارتی حمله می کنند و نمی گذارند جوانان خوشی کنند (به بدترین شکل ممکن). البته موضوع به اینجا ختم نمی شود و کارگردان برای سست عنصر و منفور نشان دادن کسانی که مراسم «شادی» جوانان را به هم می ریزند روی زندگی یکی از آنها که برادر عاطفه است زوم می کند و نشان می دهد که او در ابتدا معتادی بیش نبوده و حالا برای اینکه قدرتی پیدا کند وارد بیسج شده تا آزادی را از مردم سلب کند! قیافه های عبوس و حرف های رکیک مأموران در بازجویی را نیز به آن اضافه کنید! نفرت خانم کارگردان از ماموران امنیتی به اینجا ختم نمی شود و در یک سکانس که حین تماشای آن نمی دانستم از خنده ریسه بروم یا به حال کارگردان فیلم گریه کنم رضا برادر عاطفه، رئیس بسیج خود را به مهمانی مختلط زنانه و مردانه که مشروبات الکلی مصرف می کنند دعوت می کند!! کارگردان با هرچه که در ایران هست از رییس جمهور بگیرید بیایید تا پایین مخالف است. و اصولاً هر حرفی که حرفی که مسئولان نظام زده اند و هر کاری که کرده اند (فارغ از اینکه واقعا خوب بوده اند یا بد) از دیدگاه این کارگردان بد است و چون توسط مسئولین نظام گفته شده است خلاف آنها را در لا به لای فیلمش گذاشته است.

فیلم شرایط قرار بوده با دستمایه قرار دادن رابطه ی دو دختر در اصل برشی به مشکلات سیاسی درون کشور بزند که در هر دو مورد با شکست روبرو شده است! فیلم با یک استراتژی روایی تضمین شده (دو نفر عاشق هم هستند ولی جامعه یا خانواده مخالف عشق آنها می باشند) وارد لبنان تهران نما می شود و شعارهایش را در گوش بیننده جیغ می زند. شاید این فیلم برای یک منتقد خارجی که به ایران نیامده باشد به عنوان یک اثر انتقادی خوب به نظر بیاید ولی برای کسانی که در ایران زندگی می کنند فیلم کاریکاتور سیاه و سفیدی از ایران بیش نیست! فیلم ظاهراً قصد دارد روابط اجتماعی و خانوادگی بین ایرانیان را نشان دهد ولی چیزی که عملاً ما در فیلم می بینیم روابط به سبک آمریکایی ها در فیلم های هالیوودی است. فیلم شرایط ظاهراً گفتگوهای بین دو دختر نوجوان ایرانی را نشان می دهد، ولی عملاً ما در فیلم گفتگوهای فیلم های مستهجن آمریکایی می شنویم.

فیلمنامه شرایط هم قوز بالا قوز است. کاملاً واضح است فیلم بر اساس چند ایده کلی شکل گرفته و کلی داستان و ماجرای بی هدف به ابتدا و انتهای آن چسبانده شده که البته همان هم به کلیشه ای ترین سبک ممکن روایت شده است، که نمونه اش را بارها و بارها دیده ایم.

فیلم شرایط اصالت تکنیکی ندارد تا بتواند بیننده را همراه خودش کند و داستان عاشقانه اش را در سطح رها می کند، چون کارگردان می خواسته به موضوعاتی دیگری در پس ظاهر فیلم بپردازد، هرچند آن موضوعات هم در سطح باقی می مانند چون اصولاً کارگردان برداشتی عمیقی از مسائل مطرح شده در فیلم ندارد و همچون بلندگویی است که گوینده اش فرد دیگری است.

فیلم شرایط در بهترین شرایط یک فیلم دروغگوی سفارشی بنجل و روایتی بسیار پیش پا افتاده درباره معضلات ایران است. فیلمی زشت و مگس صفت که فقط روی سیاهی ها و کثیفی ها می نشیند و نیمه ی پر لیوان که اتفاقا از نیمه ی خالی اش خیلی بیشتر است را نمی بیند. ساختن فیلم درباره موضوعات زیرزمینی و ممنوعه درباره ی ایران تبدیل به دکانی سه نبش و بسیار پرسود برای کارگردانان شده است. فقط کافی است از شرایط سیاسی/اجتماعی/اقتصادی ایران تصویر کاریکاتوری که دلخواه غربی ها باشد بسازی تا برایش سر و دست بشکنند.شرایط فیلمی است که کارگردان آن زاویه دید محدود و برداشتی سطحی از آزادی و شرایط ایران دارد. کارگردانی که متوجه نشده است یا خودش را به نفهمیدن زده است که بسیاری از محدودیت ها در ایران محدودیت نیست و مصونیت است. مصونیتی که شرایطی را فراهم می کند تا دبگر افراد جامعه از آزار و اذیت و سوء استفاده دیگران در امان بماند.مصونیتی که اجرای آن قطعا عامل به وجود آمدن «شرایطی» می شود که باعث دلخور شدن و زخمی شدن افرادی مانند کارگردان این فیلم و همفکرانش می شود.[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ای خاک تو سر پدرش کنن دختره بوشهری بوده icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]100 جان این فرهادی هم خیلی مرموزه ها !
سیاسی ترین حرفها رو میزنه ، بی این که به کسی بربخوره...
حالا طرفداراش نریزن سر ما؟! icon_cool[/quote]

ایشون نمونه یه آدم فرصت طلب هست که با استفاده آشکار از رانتهای پیدا و پنهان به جامعه و فرهنگ خودش فحاشی میکنه . (بنوعی سفارشی ساز از ما بهترون محسوب میشه ) .

در این آخرین فیلمش هم بدترین راه حل رو برای مخالفین نظام و سکولارهای شکم سیر ارائه میکنه (خروج از کشور و زندگی در غربت )

کاش مخاطبین فیلمش به توصیه اش عمل کنند . کسانی که فقط از جامعه بهره بردند و میبرند و هیچ نوع خدمتی به کشور جز خوردن و جمع ثروت از هر طریق

ممکن نداشتند و ندارن و قشر نق نقو و پر مدعا و زیاده خواه و خودبزرگ بین که همه رو نوکر خودشون میبینن و دوست دارن به عنوان همه چیز فهم و ارباب دیده بشن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=blue][align=center][b][size=24]Body of Lies[/size][/b][/align][/color]

[align=center][img]http://www.cinemagora.co.uk/images/films/77/127877-b-body-of-lies.jpg[/img][/align]


[color=red][align=center]Director:
Ridley Scott
Writers:
William Monahan (screenplay), David Ignatius (novel)
Stars:
Leonardo DiCaprio, Russell Crowe and Mark Strong
[/align][/color]

[align=center][url=http://www.imdb.com/title/tt0758774/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url]
[/align][align=center][url=http://movies.yahoo.com/movie/1809968047/info]اطلاعات بيشتر از سايت Yahoo movie[/url]
[/align]


ا[color=blue]ین فیلم به غیر از آن که ساخته‌ی کارگردان مطرحی به نام ریدلی اسکات است و لئوناردو دی‌کاپریو و راسل کرو در آن نقش‌آفرینی کرده‌اند، از جهت حضور گلشیفته فراهانی، بازیگر مطرح ایرانی، مورد توجه قرار گرفت. حتما اخبار مختلفی درباره‌ی حضور گلشیفته فراهانی در این فیلم خوانده‌اید.وتاکنون در سایت IMDB نمره‌ی ۸.۱ از ۱۰ گرفته که حاصل رای ۱۰۷۰ نفر می‌باشد. Tagline (شعار) فیلم این است: «به هیچ‌کس اعتماد نکن. همه را فریب بده.به دلیل حضور گلشیفته فراهانی در این فیلم، کنجکاوی بیشتری برای دیدن فیلم وجود دارد .


خلاصه داستان:
یکی از ماموران CIA به نام راجر فریس (لئوناردو دی کاپریو) به اردن فرستاده می شود تا یک تروریست خطرناک و مشهور به نام سلیمان را پیدا کند. در زمانی که او در اردن حضور دارد، با سرکرده ی گروه عملیات پنهانی اردن، پیمانی از سر اجبار می بندد تا سریعتر به هدفش برسد…

درباره فیلم:
فیلم سینمایی مجموعه دروغ ها، فیلمی اقتباسی از رمانی به همین نام، نوشته ی دیوید ایگنیشس در مورد یک مامور CIA است که به اردن می رود تا تروریستی مشهور را پیدا کند. فیلم توسط ریدلی اسکات کارگردانی شده و فیلمنامه ی آن را هم ویلیام موناهان نوشته است و بازیگران آن همان طور که گفته شد لئوناردو دی کاپریو، راسل کرو و گلشیفته فراهانی هستند. فیلم در واشنگتن دی سی، اروپا، مراکش و خاورمیانه ضبط شده است.در مارس ۲۰۰۶، کمپانی "وارنر برادز"، ویلیام موناهان را برای نوشتن فیلمنامه از رمان دیوید ایگنیشس انتخاب کرد تا توسط ریدلی اسکات کارگردانی شود. در آوریل ۲۰۰۷، عنوان فیلم همان عنوان کتاب انتخاب شد و لئوناردو دی کاپریو هم به عنوان بازیگر نقش اصلی برگزیده شد. بعد از انتخاب شدن دی کاپریو، راسل کرو هم به عنوان نقش مکمل آورده شد.


همان طور که گفتیم، بخش هایی از فیلم در خاورمیانه ضبط شده است. اسکات می خواست این بخش ها را در شهر دوبی از کشور امارات متحده عربی ضبط کند، اما شورای ملی رسانه های این کشور، به خاطر محتوی فیلمنامه (که از نظر برخی ملاحظات سیاسی مشکل داشت)، این اجازه را به کارگردان فیلم ندادند. به همین خاطر، صحنه های خاورمیانه در مراکش فیلمبرداری شد.فیلمبرداری از ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ (۱۴ شهریور ۱۳۸۶) در واشنگتن آغاز شد و در دسامبر همان سال (دی) هم تمام شد.ریدلی اسکات در مورد این فیلم، گفته است: “در مورد اسلام هست، جایی که هستیم و جایی که نیستیم، و نگاهی بسیار جالب، فعال و درونی به کل موضوع دارد.”

بازیگران:
لئوناردو دی کاپریو (Leonardo DiCaprio) در نقش راجر فریس: مامور CIA که به اردن فرستاده شده است. دی کاپریو گفته است این نقش را به این دلیل قبول کرده زیرا فکر می کند بازگشتی است به فیلم های سیاسی دهه ۱۹۷۰ مثل نگاه متغیر (The Parallax View) و سه روز کندور (Three Days of the Condor).

راسل کرو (Russell Crowe) در نقش اد هافمن: یکی از روسای نفوذی CIA که با فریس در یک گروه هستند. این بازیگر در مورد اینکه فیلم درباره سیاست خارجی دولت امریکا و این گونه مسائل است، می گوید: “فکر نمیکنم خیلی محبوب بشه، اما هرگز بخشی از جریان انتخاب پروژه من نبوده.”

کریس ون هوتن (Carice van Houten) در نقش همسر سابق راجر فریس.

مارک استرانگ (Mark Strong) در نقش رهبر گروه مخفی اردنی ها. استرانگ گرفتن این نقش را به اجراهایش در فیلم های ۲۰۰۵ سیریانا و الیور تویست نسبت داده است.
[align=center]
نقش گلشیفته فراهانی:
[img]http://www.mobin-group.com/image/reg/images/5036untitled_resize.jpg[/img][/align]

ويليام موناهان فيلمنامه نويس اسکاربرده به خاطر فيلم معروف «مردگان» مارتين اسکورسيزي که کار بازنويسي و اقتباس از داستان اصلي را برعهده داشته، شخصيت عايشه را در قالب يک پرستار تصوير کرده که البته هنوز جزئيات کامل آن مشخص نيست. گلشيفته فراهاني ايفاگر اين نقش است.
[/color]

[b]نگاه يك آمريكايي به فيلم:
[/b]
[color=brown] (یادداشت راحر ابرت بر فیلم ‏‏«مجموعه دروغ‌ها» ترجمه پیمان جوادی)‏
سینمای ما - اگر به دنبال واقع‌گرایی، مکان‌های واقعی و دیالوگ‌های مختصر و موجز هستید، ‏‏«مجموعه دروغ‌ها»ی ریدلی اسکات داستانی جیمزباندگونه‌ای است که لابه‌لای آن می‌توان بسیاری ‏از حوادث، وقایع و اتفاقات واقعی دنیای امروز را نیز مشاهده کرد. فیلم سعی دارد تا به شکلی ‏ماهرانه درباره جاسوسیِ مدرن و نوین، تروریسم، سازمان سیا و مسائل روزِ خاورمیانه صاحب‌نظر و ‏متقاعدکننده به نظر برسد. اما قهرمان فیلم یک سرگردانِ منزوی و تک وتنهاست که باید عملیاتی ‏دشوار را در سه منطقه مختلف به سرانجام برساند، به تنهایی و با ابتکار خودش یک سازمان دروغین ‏و جعلی به وجود آورد و از همه انفجارها، تیراندازی‌ها و شکنجه‌های وحشیانه جان سالم به در بَرَد. و ‏در نهایت در دام عشق یک زن زیبای محلی بیفتد. والبته او برای ارتباط با بومی‌ها و افراد محلی ‏
می‌تواند خیلی خوب به زبان عربی صحبت کند.‏

این مرد راجر فِریس (با بازی عالی لئوناردو دی‌کاپریو) نام دارد که مامور عملیاتیِ سازمان سیا در ‏خاورمیانه است که تلاش می‌کند بمب‌گذاری‌های انجام شده توسط یک سازمان تروریستی مرگبار ‏به اسم اَلسَلیم –شاخه عملیاتی القاعده در اردن‌– را متوقف کند. راجر که پیش از این در عراق ‏زخمی شده و به زبان عربی هم تسلط دارد، با لباس مبدل وارد این تشکیلات مخفی می‌شود. او به ‏یکباره به این فکر می‌افتد تا یک سازمان تروریستی رقیب با یک رهبری جعلی و دروغین برای از ‏میدان به در کردن اَلسَلیم و رهبر مرموز آن‌ها (جانشین بن‌لادِن) به وجود آورد. ‏‏ اولین چیزی که بعد از تماشای فیلم به ذهن‌ام خطور کرد شباهت طریقه داستانگویی فیلم با ‏داستان‌های جان کَری ست (حتی با وجود حضور یک زن محلی). حتی برخی از کاراکترها به نظر ‏می‌رسد که از دل داستان‌های کَری آمده‌اند، بویژه اِِد هافمن (راسل کرو) مربی فِریس در سازمان ‏سیا و هانی سلام (مارک اِستِرانگ) رئیس سرزنده و بانزاکت سازمان امنیت اردن. اما روش و سبک ‏کَری هیچگاه روش مضحک تریلرهای اکشن نبود. ما در این فیلم مامور مخفی‌ای داریم که به لحاظ ‏نوع رفتار تفاوت‌هایی با جیسون بورن دارد. راجر بر خلاف کاراکترهایی همچون جیمز باند و ‏جیسون بورن شخصیتی با نفطه ضعف‌های انسانی دارد. در واقع او فردی آرمان‌گراست که کاری ‏دشوار و طاقت‌فرسا در رابطه با تروریست‌ها، متحدین نیروهای آمریکایی در منطقه و همچنین ‏مقامات و مسئولین آمریکایی دارد.‏


فیلم خیلی متکی به دو عامل شگفت‌انگیز است. یکی، توانایی و قابلیت‌های فِریس در ارتباط ‏بی‌دردسر و آسان با رئیس‌اش (او خیلی راحت و در هر زمانی از شبانه‌روز از طریق تلفن همراه، ‏لپ‌تاپ و بعضی وقت‌ها از طریق ملاقات حضوری با هافمن در واشنگتن تماس برقرار کرده تا ‏دستورها و یا راهنمایی‌های مختلف او را دریافت کند.) به نظر می‌رسد که گاهی این گفت و شنود از ‏راه دور خسته‌کننده و طاقت‌فرسا باشد، او حتی در بعضی از مواقع در لحظات پرخطر و بحرانی نیز ‏به این مکالمات با رئیس‌اش ادامه می‌دهد (رئیس‌اش هم اغلب اوقات نگران و دلواپس بچه‌هایش ‏است تا زندگی و جان راجر). شگفنی دیگر تحت نظر بودنِ دقیق و لحظه به لحظه فِریس از زمین و ‏آسمان است، حتی در زمان پیاده‌روی و قدم‌زدن او در خیابان. این تحت نظر بودن‌ها به شکل ‏POV‏ ‏ست، اگر زمینی ست که به شکل دوربین و توسط یکی از ماموران مخفی بوده و تصویر مدام بر اثر ‏عکس گرفتن شخص مزبور فیکس و ثابت می‌شود و شکل دوم کنترل و نظارت از آن سوی ابرها و از ‏طریق هواپیماها و ماهواره‌های جاسوسی ست. در این حالت، تصاویر در حرکتی سریع از هِلی‌شات ‏به لانگ‌شات تبدیل شده و از بالای سر و در جایی نامعلوم در آسمان بر روی فِریس زوم کرده و به ‏شکل فول‌شات و یا کلوزآپ در می‌آیند. ریدلی اسکات در مخالفت با سیاست‌های کاخ سفید و ‏همینطور استفاده از این تکنیک به شکلی به مراتب بهتر و تاثیرگذارتر در «سقوط شاهین سیاه» ‏‏(2000) عمل کرده بود. به هرحال مادون قرمز تکنولوژِی و فن‌آوری جذاب و بی‌نظیری ست که به ‏فرماندهان نظامی این امکان را می‌دهد تا از راه دور و از طریق مانیتور کامپیوتر حرکت زمینی ‏نیروهای پیاده‌نظام و زرهی را تحت کنترل و نظارت داشته باشند. شاید تصاویر و ساخت دقیق و ‏بی‌عیب و نقص و کاملا حرفه‌ای «مجموعه دروغ‌ها» شما را مبهوت و حیران کند اما این فیلم تنها ‏یک فیلمِ دیگر درباره جایگاه و موقعیت بن‌لادِن یا تصویری به ظاهر دقیق و موشکافانه از ‏تروریست‌هاست.‏


فِریس در عَمان –پایتخت اردن– درگیر رابطه‌ای عاطفی با یک پرستار زیبا به اسم عایشه (گلشیفته ‏فراهانی)– که پس از جراحت بسیار شدید ناشی از یک انفجار از او پرستاری و مراقبت کرده– ‏می‌شود. فیلم در نشان‌دادن موقعیت یک زن در محیط سنتی و مردسالار –و در حالی‌که چشم‌هایی ‏مدام آن‌ها را دورادور می‌پایند– موفق عمل کرده است. اما معلوم نیست چرا ٱن‌ها با وجود آن همه ‏خطر و در حالی‌که می‌دانند تحت نظر هستند باز هم به رابطه خود به آن شکل آشکار با آن ‏گفت‌و‌گوها و مکالمات نه‌چندان معنی‌دار و هدفمند ادامه می‌دهند. اسکات در این فیلم احترامی را ‏که در «قلمرو بهشت» (که فیلمنامه آن هم توسط ویلیام موناهان نوشته شده بود) نسبت به ‏مسلمانان نشان داده بود، بار دیگر تکرار می‌کند با این تفاوت که کمی واقع‌گراتر است.‏

بازی‌های فیلم همه قابل قبول هستند. دی‌کاپریو در نقش راجر فِریس در میان آن همه پوچی، ‏دروغ و تظاهر باورکردنی و قابل قبول است. فیلمنامه خیلی ماهرانه توسط ویلیام موناهان (برنده ‏اسکار برای فیلمنامه «مرحوم») و بر اساس رُمانی به همین نام نوشته دیوید ایگناتیوس (مقاله‌نویس ‏روزنامه واشنگتن پست) نوشته شده است. راسل کرو در نقش اِد هافمن یکی از جاسوسان ارشد و ‏باسابقه سیا ظاهر شده است. کرو برای بازی در این نقش، 50 پوند (نزدیک به 25 کیلو) به وزنش ‏اضافه کرد تا در نقش این مرد اهل خانواده ظاهر شود. او در نقش مامور باتجربه سیا به طرز ‏بی‌رحمانه‌ای منطقی و در عین حال حرفه‌ای ست. در واقع باید گفت که بازی کرو در این فیلم، ‏خلاقیتی جسورانه بوده است. تکیه‌کلام او در هنگام مخاطب قرار دادن راجر، "سلام، پسر ‏کوچولو"ست و در عین خودمانی بودن و بی‌تَکَلُفی‌اش، خیلی راحت و با بی‌وجدانی کامل، راجر را ‏مورد سوءِ‌استفاده قرار می‌دهد. در جایی از فیلم، اِد به همسرش می‌گوید: "الان سرم شلوغه عزیزم، ‏هروقت بشریت رو نجات دادم پیشِت بر می‌گردم" و در جایی دیگر از فیلم که خطاب به راجر ‏می‌گوید: " تنها کاری که تو باید انجام بِدی، اینه که به من اعتماد کنی، پسر کوچولو" ، شما دل‌تان ‏می‌خواهد می‌توانستید فریاد بزنید و به راجر بگویید که همین حالا برای نجاتش، از دست او فرار ‏کند! اما من بیشتر از همه بازی مارک اِستِرانگ در نقش رئیس باهوش و زیرک اردنی را تحسین ‏می‌کنم. او سیگارهای برگ کوچک، کلوب‌های شبانه و زن‌های زیبا را دوست دارد، اما کاملا در ‏حیطه کنترل و محدوده تسلط حرفه و شغلش.‏


نکته آخر: «مجموعه دروغ‌ها» می‌تواند برای شما به اندازه کافی قابل‌قبول و پذیرفتنی باشد یا فقط ‏به اندازه‌ای قابل قبول و پذیرفتنی. هیچکس نمی‌تواند و قادر نیست به عنوان یک انسان از ‏هفت‌خوان مشکلات و موانع تصویر شده بگذرد و یا آن همه شکنجه‌های جسمانی و یا آن همه ‏اتفاقات ناخوشایندی که برای فِریس می‌افتد راتحمل کند. من حتی نمی‌توانم به گوشه‌ای از آن همه ‏خشونت دیوانه‌وار کاراکترها نسبت به یکدیگر که انگار سگ‌های هار به سر و کله هم می‌پرند، اشاره ‏گذرایی داشته باشم. این روزها تعداد فیلم‌های تریلر و اکشن زیاد شده است. این فیلم‌ها به محل ‏تجمع و کانون فهرمانان مازوخیست (آزارطلب) که توسط افراد سادیست (آزارگر) محاصره شده‌اند، ‏تبدیل شده. و من واقعا از این همه خشونت، ترس، وحشت و نفرت خسته بیزار شده‌ام.‏


[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر حسین این نقد ها رو خودتون مینویسین icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]برادر حسین این نقد ها رو خودتون مینویسین [/quote]

نخير - بنده فقط در بعضي جا ها ويرايش و تصحيح ميكنم. معمولا هم از چند منبع منتقد يك نقد تركيبي و مرتبط با بحث ارائه ميدم.///

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]جلوی ساخت فیلم های ضد ایرانی رو تو خود ایران بگیرن ، جوابگویی خارجی ها پیش کش ....
[/quote]
ای دمت گرم گل گفتی حاجی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از همت بالات
نقد های کاملی بود و همچنین لیست کاملی از فیلم ها

نشون میده که اونا دارن چقدر سرمایه خرج می کنن تا به اهدافشون برسن
و این همه کار کردن تو بعد فرهنگی و بعدشم اون و با ابزا سیاسی قاطی کردن تا بتونن فشار بیارن و حتی حمله ی نظامی و توجیح کنند ( همه ی اینها تنها از توهمات تو فیلماشون نشات میگره )

اکثر این فیلم ها نقاط حساسی شون تغییر کرده : مثلا تو 300 مثلا داره واقعه جنگ ترموپولی و بازگو می کنه که 300 نفر نبودن کلی آدم بودن که 300 اسپارتی اونا رو فرماندهی می کردن

یا تو فیلم شبی با پادشاه خبری از کشتن هامان و 70000 هزار ایرانی توسط یهودی ها نیست

آخرین فیلم هم که ندیدم ( شرایط) ولی خوب داشتن رابطه ی همجنس گرایانه از اساس و پایه ما باهاش مخالفیم که جدیدا دارن روش خیلی کار می کنند و حتی روز جهانی همجنس بازان داریم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام.
خيلي تاپيك ارزشمندي هست و جاي تشكر داره كه عزيزان اين سايت به جاي مسئولان و هنرمندان و دست اندركاران فرهنگ و هنر كشور قدم پيش گذاشتن!!!
فيلم [b]The Peacemaker Trailer[/b]
با بازي جورج كلوني و نيكول كيدمن.
خلاصه فيلم:
مقداري سلاح اتمي روسي به سرقت ميره و ماموريت تيم كلوني و كيدمن اينه كه نذارن اين تسليحات بدست تروريستها بيفته!!!!!!!!!!!
حالا حدس بزنين اين تروريستها كي هستن و سلاح ها به چه كشوري نبايد وارد بشه؟
[b]"ايران"![/b]
==================================================
من به همه دوستان توصيه ميكنم اين فيلم ها رو كه تو اين تاپيك بحث ميشه برن ببينن و خودشون نكات رو در متن فيلم ها ببينن! بلكم نكاتي باشه كه بايد مجدد مرور بشه!!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.