ALI

ماتیاس روست و ماجرای تحقیر و تمسخر شوروی در مجامع بین المللی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ایشون چرا این مسیرو انتخاب کردند؟ احتمالا به خاطر مسیر حرکت تونستند اینقدر پیش بروند. به عنوان مثال ما تو شرق نسبت به غرب ضعیف تریم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از یادآوری این اتفاق مهم

نکته ای که هست، تفاوت بین ادعا و عمل توی تجهیزات ساخت شوروی (در زمان حاضر، روسیه و چین) هست. مستحکمترین دیوار دفاعی دنیا که توی مسکو بوده، انقدر راحت ایگنور میشه!! اون زمان هم پدافند و اینترسپتور و ایر ساپریوریتی و بقیه بوده، شوروی هم توی تبلیغات اینها رو بسیار پیشرفته معرفی میکرده، ولی نتیجه ش رو توی عمل میبینیم!

جالبتر اینه که دیگه اینها تجهیزات داونگرید شده نبوده، نیروی آموزش ندیده نبوده! :دی
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشكر از برادر علي عزيز بابت ايجاد اين تاپيك؛

خداييش حركت ضايعي بوده و حسابي خرد و خاكشيرشون كرد اين بنده خداها رو!

البته چقدر شانس آورد زمان عمو ژوزف اينكار رو نكرد! والا تا هفت نسل قبل و بعدش از كرده‌شون پشيمون مي‌شدن!! بعد ايشون هم رو به دوربين‌هاي تلويزيوني، خود رو عامل استكبار و صهيونيسم جهاني معرفي كرده و اعتراف مي‌كردن كه براي اين كار، يك سال تو فرودگاه‌هاي امريكا آموزش ويژه مي‌ديدن :thinking: ! مداركش هم موجود مي‌بود! در دادگاه هم تماماً‌ عليه خود شهادت داده و نسبت به عمو ژوزف، اظهار تأسف و بخشودگي گناهانش مي‌فرمود [img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/hee%20hee.gif[/img] !
بعد هم بطور نامحسوسي، از كليه‌ي صفحات تاريخ محو مي‌شد!!

----------------------------------------------------------

ولي جداي از شوخي، اين رو بايد در نظر داشته باشيم كه اين واقعه، در عصري اتفاق افتاد كه اقتدار شوروي بيش از پيش فرو ريخته و عملاً هيچ كس ديگه كاري به كار كشور نداشت.
گلاسنوست و پرسترويكا، سياست‌هاي اصلاحات سياسي و اقتصادي ميخائيل گورباچف، عملاً باعث شده بود كه همه، از پير و جوون و خرد و كلون، به سياست و اقتصاد بپردازن و پس از 80 سال اختناق، شوروي داشت دوران جديدي رو تجربه مي‌كرد.

پس اون زمان، حقيقتاً اقتدار مثال زدني ارتش شوروي شايد از كمترين اهميت ممكن برخوردار بوده باشه.

البته شايدم اين واقعه، شبه كودتايي عليه گورباچف بوده كه با اين اقدام (بسان كاري كه با خروشچف كردن)، سران حزب كمونيست وي رو بي‌كفايت جلوه داده و بركنارش كنن و فرد ديگري رو روي كار بيارن كه البته ميخائيل خان دست پيش رو گرفت و البته اون موقع هم حزب كمونيست در حال احتضار بود و ديگه ظاهراً براي اونا هم اين مسئله، اهميت چنداني نداشت!!

خلاصه اينكه شايد همه چيز اونطور كه ما به نظرمون مي‌رسه، ساده نباشه و در پس اين ماجرا هم خبرهايي بوده باشه.
چرا كه اگه بپذيريم كه ورود وي از مرز و كيلومترها طي كردن مسير، مورد شناسايي پدافندهاي شوروي قرارنگرفته و حتي هشداري رو هم به همراه نداشته، ورود به پدافند چند لايه‌ي مسكو و يا حداقل عدم رهگيري‌اش توسط حتي يك هواپيما، جاي سوال و ابهام زيادي داره.
  • Upvote 8
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من این ماجرا را چند سال پیش در مجله صنایع هوایی خوندم
همه چیز برای این شخص فراهم شده بود در آن روز فقط برای یک روز موانع در میدان سرخ برداشته شده بود ، پدافند روسی این هواپیما را دیده بود اما بدلیل مسائلی هیچ کاری نکرده بود، هواپیمای جنگی بلند شده بود و با کانال نظامی قصدصحبت کردن داشته بود اما هدف را رها کرده بود ، وقتی ماجراهای ای شخص را کنار هم بگذاریم تنها خدا این شخص را به آنجا رسانده و تنها یکصدم درصد شانس برای رسیدن به مسکو براحتی محقق شده بود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در این که این یه زد و بند سیاسی پیش پا افتاده بیشتر نبوده شکی نیست. به عنوان مثال بعد از این واقعه مارشال سوکولوف با اون سوابق درخشان عزل میشه و جاش رو به ابلهی مثل ژنرال(و بعدا مارشال) دمیتری یازوف میده، یکی از طراحان مثلا کودتای اگوست. یعنی بهانه ای بود به ویژه برای خارج کردن قوی ترین عناصر حزب و ارتش از صحنه. اینکه بخواهیم فرود یه هواپیمای تک نفره رو پایان شوروی ( اونهم با فونت هزار) بدونیم در بهترین حالت اغراق و زیاده رویه!
  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
میشه گفت زدو بند بوده با اون آزاد کردن بعدش هم فکر نکنم بشه گفت پدافند کم کاری کرده اون زمون سیستم تشخیص دوست از دشمن وجود داشت یا وجود نداشت ؟ من که زیاد اطلاع ندارم و بعدش هم اینکه چون یه هواپیمای سبک بوده هیچکس شک نمی کرد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]میشه گفت زدو بند بوده با اون آزاد کردن بعدش هم فکر نکنم بشه گفت پدافند کم کاری کرده اون زمون سیستم تشخیص دوست از دشمن وجود داشت یا وجود نداشت ؟ من که زیاد اطلاع ندارم و بعدش هم اینکه چون یه هواپیمای سبک بوده هیچکس شک نمی کرد [/quote]
اتفاقا پدافند با خود گفته بود حتما هواپیمای گشتی روسیه است و اگرنه کدام هواپیمای غربی با این جزئیات جرئت نزدیک شدن دارد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]روی دیگر ماجرا به نقل از مجله Airspacemag: کشف چندین باره ی هواپیمای Rust توسط پدافند شوروی [/b]

[b]"... [/b]ایستگاه مراقبت هوایی Tampere واقع در فنلاند، پس از تغییر مسیر هواپیمای سسنا به سمت جنوب و سپس شرق (به سمت دریا) ، به راست درباره ی تغییر مسیر 180 درجه ای هشدار میدهد ، هواپیما در این هنگام وارد منطقه ی ممنوعه ی حریم هوایی فنلاند شده بود ، تلاش پرسنل فنلاندی ها برای ارتباط با او شکست میخورد و در 1 بعد از ظهر ، هواپیما از روی رادارهای فنلاند محو میشود .

اما در همین هنگام اولین کشف هواپیمای ناقض حریم شوروی توسط ایستگاه راداری مستقر در Skrunda در لاتویا انجام شد ، پرسنل شوروی نیز همزمان در حال ردیابی هواپیما بودند . بنابر قوانین هر هواپیمای ورودی به حریم شوروی نیاز به مجوز از پیش صادر شده داشت . اما هواپیمای راست این مجوز را نداشت . در همین حال که هواپیمای ناشناخته در ساعت 2:10 بعد از ظهر به وقت مسکو در حال نزدیک شدن به خط ساحلی بود ، سه سایت موشک پدافندی به حالت آماده باش در آمدند .

هواپیمای راست پس از رسیدن به اولین نقطه ی تعیین شده (در نزدیکی شهر Kohtla-Jarve در ساحل استونی) به ارتفاع 25000 پایی که برای پروازهای Cross Country بود ، صعود کرد . پرسنل شوروی هنوز در حال ردیابی موقعیت هواپیما ، که حالا در نزدیک مرزهای شوروی بود ، بودند . با پاسخ ندادن هواپیمای راست به سیگنال IFF پدافند شوروی ، راست بعنوان جنگنده تلقی شد و شماره ی رزمی 8255 برای آن در پدافند شوروی ثبت گردید . واحدهای ارتش سرخ در منطقه به حالت آماده باش در آمدند و [color=#FF0000]دو جنگنده شوروی از پایگاه هوایی Tapa برای رهگیری هواپیمای راست به پرواز در آمدند . [/color]

خلبان یکی از دو جنگنده با نزدیک شدن به هدف ، گزارش داد یک هواپیما کوچک مشابه Yak-142 تک موتوره را مشاهده کرده است و درخواست مجوز برای درگیر شدن با هواپیما را از مرکز کنترل منطقه کرد ، اما اجازه صادر نشد و دو جنگنده بازگشتند .

راست برای نخوردن به ابرهای ارتفاع بالا و شرایط جوی نامساعد برای مدت کوتاهی ارتفاع خود را کاهش داد که باعث محو شدن موقتی هواپیما از صفحه رادارهای شوروی شد . راست بزودی دوباره ارتفاع خود را به 25000 پا افزایش داد و در رادارهای شوروی ناحیه ی پدافندی دیگری ظاهر گردید . [color=#FF0000]فرمانده پدافند این ناحیه دستور اسکرامبل دو جنگنده ی دیگر شوروی برای رهگیری هواپیمای راست را صادر کرد[/color]

در حالیکه تنها دو ساعت از پرواز راست میگذشت و بنا بر توصیف او "آفتاب هنوز میدرخشید" یک سایه ی سیاه در آسمان با تیربار خود به هواپیما شلیک کرد و سپس ناپدید شد . چند دقیقه بعد ، جت Mig-23 Flogger از پایین و سمت چپ به هواپیمای راست نزدیک شد . با طول بال 3 برابر و وزن 10 برابر نسبت به هواپیمای سسنا 127 راست ، جت شوروی برای پرواز در سرعت های بالای دو ماخ ساخته شده بود . جت شوروی در حالیکه برای کاهش سرعت خود به سرعت هواپیمای سسنا 127 عملا در وضعیت Landing قرار گرفته بود (حتی ارابه ی فرود را نیز باز کرده بود) در کنار هواپیمای راست قرار گرفت .

[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10210/750px-MiG-23MLD25B15D.jpg [/img]


"از اینکه به من تیراندازی نکردند و در کنار هواپیمایم آمدند فهمیدم شوروی ها میخواهند در مورد اینکه چکار میکنم اطلاعات کسب کنم ، اما هرچقدر جت شوروی را نگاه کردم علامت یا سیگنالی بصری برای اینکه به دنبال جت شوروی بروم از خلبان ندیدم ، هیچی" بعدها راست از حرفهای بازجویان KGB متوجه شد که جنگنده شوروی در حال تلاش برای تماس با او از طریق ارتباط رادیویی بوده اما جوابی دریافت نکرده ، جنگنده ی Mig-23 تنها میتوانست روی باند رادیویی فرکانس بالا (مخصوص ارتباطات نظامی) صحبت کند .

پس از اینکه خلبان دو هواپیما برای مدتی به یکدیگر نگاه کردند ، میگ-23 شوروی چرخهای خود را جمع کرد و بالهای خود را به عقب داد و از هواپیمای راست دور شد . بعدها و در سال 1990 فرمانده ستاد مشترک وقت شوروی ، مارشال Sergei Akhromeyev در کتاب [i]From the Cold War to the New Era[/i] اذعان کرد فرمانده پدافند منطقه یا گزارش جنگنده ی اعزام شده را باور نکرد یا به اهمییت آن پی نبرد و به هر دلیل ، خبر را به زنجیره ی فرماندهی ارتش اطلاع نداد .

در ساعت 3 بعد از ظهر و با بهتر شدن هوا ، هواپیمای راست وارد محدوده ی تمرین نیروی هوایی شوروی شد که در آن بین 7 تا 12 فروند هواپیمای آموزشی که همه دارای مشخصات و سطح مقطع راداری مشابه هواپیمای او بودند ، برای تمرین Take off و فرود در حال عملیات بودند .

ارتفاع پروازی هواپیمای راست احتمالا به سالم ماندن او در پرواز کمک کرد ، چنانکه اگر وی سعی در فرار از دید رادارهای شوروی میکرد ، پدافند ارتش سرخ واکنش تهاجمی تری برای توقف او میداد . اما حتی در آنصورت هم گزینه های پیش روی پدافند شوروی محدود بود. بعد از تراژدی هواپیمای مسافری KAL 007 ، دستورات سفت و سختی مبنی بر ممنوعیت اقدام خصمانه علیه هواپیماهای غیرنظامی بغیر از زمانی که دستور از بالاترین مقامات ارتش سرخ صادر شود ، به پرسنل شوروی داده شد . این در حالی بود که در همان هنگام Sergei Sokolov ، وزیر دفاع شوروی همراه با گورباچف در نشست کشورهای عضو پیمان ورشو در آلمان شرقی به سر میبرد .

بنا بر دستورالعمل های امنیتی ، رادارهای شوروی که هواپیماها را تحت کنترل دارند بصورت منظم و در زمان های تعیین شده کد فرستنده های IFF خود را ریست میکنند . اگر هواپیما موفق به تغییر کدهای فرستنده ی خود نشود ، وضعیت آن در رادار در یک دقیقه "دوست" و در دقیقه ی دیگر "دشمن" شناسایی میشود . آن روز هم روزی بود که رادار کدهای IFF خود را ریست میکرد . اما آنطور که پیش رفت ، فرمانده شوروی پس از اینکه هواپیمای راست را در منطقه ی آموزشی مشاهده کرد که با تغییر کدهای IFF رادار ، کد فرستنده ی خود را تغییر نداده ، تصور کرد راست یکی از آموزشی های ارتش سرخ است که فقط فراموش کرده کدهای خود را تغییر دهد ، لذا به اپراتور رادار دستور داد وضعیت هواپیمای راست را بصورت دستی به "دوست" تغییر دهد ، فرمانده بعدها گفت "اگر این کار را نمیکردیم احتمالا یکی از هواپیماهای خود را میزدیم"

در ساعت 4 بعد از ظهر ، راست وارد یک ناحیه ی پدافندی دیگر در نزدیک دریاچه ی Seliger شد . رادارهای این ناحیه با کشف هواپیمای ناشناخته برای سومین بار دو جنگنده را برای رهگیری هواپیمای راست اسکرامبل کردند . اما بنابر گزارش شوروی که بعدا منتشر شد ، فرماندهان منطقه پدافندی کاهش ارتفاع دو جنگنده در ابرهای ضخیم آن منطقه را بسیار خطرناک دانستند ، لذا ارتباط بصری برقرار نشد .

پس از آن ، در 40 مایلی شرق Torzhok رادار دیگری هواپیمای راست را کشف کرد اما با توجه به سرعت بسیار پایین ، آنرا با یکی از دو هلیکوپتری که در آن زمان در حال عملیات نجات (در پی سانحه ی روز قبل) بودند . اشتباه گرفت و بار دیگر وضعیت هواپیما را به "دوست" تغییر داد . راست حالا از منطقه ی پدافندی لنینگراد وارد منطقه ی پدافندی مسکو شده بود . گزارش فرمانده پدافندی منطقه ی لنینگراد به فرمانده پدافند مسکو در آن هنگام ، ردیابی یک هواپیمای شوروی "که فراموش کرده فرستنده ی خود را روشن کند" داده شد اما نه درباره ی کشف یک هواپیمای ناشناخته و نه اسکرامبل جت ها چیزی گفته شد . لذا گزارش که نکته ی خاصی نداشت باعث آماده باش پدافند منطقه ی مسکو نشد .

او حالا به منطقه ی پدافند مسکو که به "حلقه ی فولادین" مشهور بود رسید ، این حلقه ی پدافندی که متشکل از سایت های موشکی در فاصله های 10 ، 25 و 45 مایلی از مسکو بود از سال 1950 برای مقابله با بمب افکن های ارتفاع بالای آمریکایی طراحی و ساخته شده بود نه برای هدف گرفتن یک هواپیمای کوچک سسنا .

حریم هوایی مسکو یک منطقه ی پرواز ممنوع بود که نه هواپیماهای جنگی و نه غیرنظامی حق ورود به آن را نداشتند ، بعدها بازجویان به او گفتند هنگامی که به حومه ی مسکو رسید اپراتورهای رادار مسکو متوجه موضوع شدند اما دیگر خیلی دیر شده بود ..."

[b]قصد راست ، تحقیر شوروی یا دادن تصویری نو از شوروی در جهان؟![/b]

صرف نظر از قسمت بالا و اینکه در زنجیره ی فرماندهی شوروی چه اتفاقی افتاد که راست در میدان سرخ فرود اومد، در همین مقاله (در صفحه ی اول) بخشی درباره ی انگیزه ی راست از این پرواز نوشته شده بود . دوستان علاقه مند میتونند از لینک زیر آنرا مطالعه کنند ، تنها برای روشن شدن بحث یک جمله به نقل از خود راست (که در هامبورگ سکونت داشت و نگران جنگ جهانی سوم بین شرق و غرب که اولین قربانیش آلمان میبود ، بود) که بعد از شکست مذاکرات کاهش زرادخانه ی هسته ای گفت ، نقل قول میکنم "[i]عبور از دیوار آهنین بدون اینکه رهگیری بشم نشون خواهد داد گورباچف در تصمیمش برای روابطی نو با غرب هست. ریگان چطور هنوز میتونه بگه شوروی "امپراتوری شیطان" هست اگر من در یک هواپیمای کوچک مستقیم برم اونجا و صدمه ای هم نبینم"[/i]

[url="http://www.airspacemag.com/history-of-flight/rust.html?c=y&page=1"]http://www.airspacemag.com/history-of-flight/rust.html?c=y&page=1[/url]
  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از همه دوستان


[quote]ولي جداي از شوخي، اين رو بايد در نظر داشته باشيم كه اين واقعه، در عصري اتفاق افتاد كه اقتدار شوروي بيش از پيش فرو ريخته و عملاً هيچ كس ديگه كاري به كار كشور نداشت.
گلاسنوست و پرسترويكا، سياست‌هاي اصلاحات سياسي و اقتصادي ميخائيل گورباچف، عملاً باعث شده بود كه همه، از پير و جوون و خرد و كلون، به سياست و اقتصاد بپردازن و پس از 80 سال اختناق، شوروي داشت دوران جديدي رو تجربه مي‌كرد.

پس اون زمان، حقيقتاً اقتدار مثال زدني ارتش شوروي شايد از كمترين اهميت ممكن برخوردار بوده باشه.

البته شايدم اين واقعه، شبه كودتايي عليه گورباچف بوده كه با اين اقدام (بسان كاري كه با خروشچف كردن)، سران حزب كمونيست وي رو بي‌كفايت جلوه داده و بركنارش كنن و فرد ديگري رو روي كار بيارن كه البته ميخائيل خان دست پيش رو گرفت و البته اون موقع هم حزب كمونيست در حال احتضار بود و ديگه ظاهراً براي اونا هم اين مسئله، اهميت چنداني نداشت!!

خلاصه اينكه شايد همه چيز اونطور كه ما به نظرمون مي‌رسه، ساده نباشه و در پس اين ماجرا هم خبرهايي بوده باشه.
چرا كه اگه بپذيريم كه ورود وي از مرز و كيلومترها طي كردن مسير، مورد شناسايي پدافندهاي شوروي قرارنگرفته و حتي هشداري رو هم به همراه نداشته، ورود به پدافند چند لايه‌ي مسكو و يا حداقل عدم رهگيري‌اش توسط حتي يك هواپيما، جاي سوال و ابهام زيادي داره.[/quote]

بله مصطفی جان.

واقعیت این است که بدترین دوره برای حکومت های دیکتاتور مثل شوروی ، زمانی است که قصد بازسازی حال و ترمیم گذشته خود را داشته باشند. این دوره در شوروی در زمان گورباچف اتفاق افتاد. مردمی که سالها طعم حکومت مستبد و خودکامه خود را چشیده بودند ، به ناگاه با آزادی روبرو می شوند. اینجاست که برای آزادی هر چه بیشتر تلاش می کنند. در آن دوره که نفوذ و رسوخ کمونیسم و تفکرات این حزب به اعماق روح و جان مردم به اوج خود رسیده بود ، مردم این کشور امید خود را به آینده از دست داده بودند. درباره این واقعه بحث های زیادی صورت گرفته است. اما تقریبا عمده تئوریسین ها این موضوع را قبول دارند که این واقعه به خاطر ضعف پدافند هوایی شوروی نبود. بالاخص پدافند مسکو که قویترین لایه پدافندی شوروی بود. بلکه به خاطر مردم این کشور بود که به شدت دچار سستی و رخوت شده بودند و امید خود را از دست داده بودند. زمانی بود که استالین با یک دستور میلیون ها نفر را به خاطر وطن به خط مقدم جبهه ها گسیل می کرد و تنها یک اشاره او کافی بود که مردم دسته دسته بسیج شده و به جبهه های نبرد منتقل شوند. اما در این دوره که تقریبا 35 سال از مرگ استالین می گذشت ، دیگر مردم شوروی آن شور حماسی گذشته خود را نداشتند که به خاطر وطنشان تلاش کنند و این موضوع را باید در شرایط حاکم بر آن دوره دید. زمانی بود که کمونیسم ادعا می کرد روزی مردم تحت حکومتش بهترین زندگی ها را خواهند داشت. اما در این سالها با گذشت بیش از 60 سال از انقلاب لنین وضع اقتصادی شوروی روز به روز بد و بدتر می شد. رفاه عمومی این کشور روز به روز کاهش می یافت. حتی در دوران آماده سازی و صنعتی سازی شوروی توسط استالین در سالهای ابتدایی دهه 1930 نیز مردم شوروی چنین فشاری را تحمل نکرده بودند. وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم روز به روز رو به وخامت می رفت. اقتصاد کشور به بدترین وضع ممکن رسیده بود. از همه اینها مهمتر این بود که اندک اندک پوچ بودن شعارهای کمونیسم در حال نمایان شدن بود. حزب کمونیسم در حال احتضار بود و نفس های آخر خود را می کشید. سیاسیون شوروی دیگر به فکر کشور نبودند. مردم نیز ایضا. همه این عوامل سبب رخوت و سستی مردم و ناامیدی مردم شوروی به آینده ، بدبینی مردم به وضعیت حال می شد که سبب می شد ، پرسنل نظامی این کشور حتی برای رهگیری هواپیمایی که به سمت مسکو در حرکت بود ، از خود هیچ اقدامی بروز ندهند. یعنی در واقع برای کشورشان دل نسوزانند. البته نظریه دیگری که درباره این واقعه مطرح می شود ، کودتایی نرم علیه گورباچف توسط مخالفین سیاست های گلاسنوست و پروسترویکای وی است. البته به نظر من این نظریه چندان قابل قبول نیست.



[quote]ایشون چرا این مسیرو انتخاب کردند؟ احتمالا به خاطر مسیر حرکت تونستند اینقدر پیش بروند. به عنوان مثال ما تو شرق نسبت به غرب ضعیف تریم[/quote]
بحث بر سر ضعیف بودن پدافند شوروی نیست و نبود. صحبت اینجاست که چرا این اتفاق افتاد؟؟ چرا نیروی پدافند هوایی در طول 640 کیلومتر پرواز این هواپیما تا مسکو هیچ اقدامی انجام نداد؟؟


[quote]همه چیز برای این شخص فراهم شده بود در آن روز فقط برای یک روز موانع در میدان سرخ برداشته شده بود ، پدافند روسی این هواپیما را دیده بود اما بدلیل مسائلی هیچ کاری نکرده بود، هواپیمای جنگی بلند شده بود و با کانال نظامی قصدصحبت کردن داشته بود اما هدف را رها کرده بود ، وقتی ماجراهای ای شخص را کنار هم بگذاریم تنها خدا این شخص را به آنجا رسانده و تنها یکصدم درصد شانس برای رسیدن به مسکو براحتی محقق شده بود[/quote]

جناب حیدری ،

فکر نکنم این مطلب ( اینطور که شما بیان کرده اید ) صحت داشته باشد. در ماجرای حمله نیروهای آمریکایی به طبس ، تمامی تاسیسات پدافندی ما طبق هماهنگی و خیانت و ... خاموش شده و توپ های ضد هوایی نیز از مسیر حرکت ناوگان هوایی آمریکا کنار رفته بود. در حالیکه این مساله برای شوروی مطرح نبود. آیا می توان پذیرفت که گورباچف به کشور خودش خیانت کرده باشد و با تبانی با پدافند هوایی این کشور ، مقدمات این حرکت را فراهم کرده باشد و در ادامه موج تحقیر و رسوایی در مجامع بین المللی را به جان خریده باشد؟؟ اگر این مساله را بپذیریم می بایست سوالها زیادی را هم پاسخ بدیم. یعنی اگر این مساله را بپذیریم که این ماجرا صرفا یک تبانی ساده است ، مسائل بی شماری در حاشیه این ماجرا مطرح می شود.


[quote]در این که این یه زد و بند سیاسی پیش پا افتاده بیشتر نبوده شکی نیست. به عنوان مثال بعد از این واقعه مارشال سوکولوف با اون سوابق درخشان عزل میشه و جاش رو به ابلهی مثل ژنرال(و بعدا مارشال) دمیتری یازوف میده، یکی از طراحان مثلا کودتای اگوست. یعنی بهانه ای بود به ویژه برای خارج کردن قوی ترین عناصر حزب و ارتش از صحنه. اینکه بخواهیم فرود یه هواپیمای تک نفره رو پایان شوروی ( اونهم با فونت هزار) بدونیم در بهترین حالت اغراق و زیاده رویه! [/quote]

یعنی می خواهید بگویید ، شوروی در آن دوره در اوج اقتدار خودش بود و سازمانهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی این کشور در اوج قدرت و شوکت و عظمت خود بودند ، اما با یک زد و بند سیاسی ساده و پیش پا افتاده مقدمات برکناری عناصر قوی حزب و ارتش فراهم می شود؟؟ خیلی عجیبه و باور نکردنی و غیر قابل قبول.



[quote]میشه گفت زدو بند بوده با اون آزاد کردن بعدش هم فکر نکنم بشه گفت پدافند کم کاری کرده اون زمون سیستم تشخیص دوست از دشمن وجود داشت یا وجود نداشت ؟ من که زیاد اطلاع ندارم و بعدش هم اینکه چون یه هواپیمای سبک بوده هیچکس شک نمی کرد[/quote]

اصلا فرض کنیم تمامی افرادی که در طول مسیر هلسینکی تا مسکو مسئول رادار و پدافند و توپخانه و موشک های ضد هوایی بودند ، در طول این عملیات مرده باشند. پدافند مسکو چطور؟؟ چگونه می توان پذیرفت که پدافند مسکو با آن حجم عظیم تسلیحات ضد هوایی اش اجازه ورود یک هواپیمای ناشناس به حریم هوایی مسکو را بدهد؟؟

مثل اینکه دوستان این موضوع را فراموش کرده اند که مسکو قلب بلوک شرق به شمار می رفت. شهری که از آنجا بر کل کشورهای تحت نفوذ کمونیسم و سوسیالیسم سلطه رانده می شد. آیا به نظر شما اهمیت این شهر اینقدر اندک است؟؟


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


چکا جان از توضیحات شما هم بسی استفاده کردیم. اما موضوع اینجاست که این مساله بیشتر از بعد ایدئولوژیک و غیر نظامی آن مطرح است تا بعد نظامی. علت نفوذ روست به حریم هوایی مسکو را نمی توان ضعف تسلیحات پدافندی شوروی دانست. بلکه دلایل دیگری ( غیر نظامی ، ایدئولوژیک ) دارد که امیدوارم در این تاپیک در اینباره به نتیجه ای درست و مشخص و قابل قبول برسیم.
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=3][right]
[/right][/size][/font][/color]
[quote]
[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=3][right]

[quote]همه چیز برای این شخص فراهم شده بود در آن روز فقط برای یک روز موانع در میدان سرخ برداشته شده بود ، پدافند روسی این هواپیما را دیده بود اما بدلیل مسائلی هیچ کاری نکرده بود، هواپیمای جنگی بلند شده بود و با کانال نظامی قصدصحبت کردن داشته بود اما هدف را رها کرده بود ، وقتی ماجراهای ای شخص را کنار هم بگذاریم تنها خدا این شخص را به آنجا رسانده و تنها یکصدم درصد شانس برای رسیدن به مسکو براحتی محقق شده بود[/quote][/right][/size][/font][/color]

[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]جناب حیدری ،[/right][/font][/color]

[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]فکر نکنم این مطلب ( اینطور که شما بیان کرده اید ) صحت داشته باشد. در ماجرای حمله نیروهای آمریکایی به طبس ، تمامی تاسیسات پدافندی ما طبق هماهنگی و خیانت و ... خاموش شده و توپ های ضد هوایی نیز از مسیر حرکت ناوگان هوایی آمریکا کنار رفته بود. در حالیکه این مساله برای شوروی مطرح نبود. آیا می توان پذیرفت که گورباچف به کشور خودش خیانت کرده باشد و با تبانی با پدافند هوایی این کشور ، مقدمات این حرکت را فراهم کرده باشد و در ادامه موج تحقیر و رسوایی در مجامع بین المللی را به جان خریده باشد؟؟ اگر این مساله را بپذیریم می بایست سوالها زیادی را هم پاسخ بدیم. یعنی اگر این مساله را بپذیریم که این ماجرا صرفا یک تبانی ساده است ، مسائل بی شماری در حاشیه این ماجرا مطرح می شود.[/right][/font][/color][/quote]

آخر مطلب را نخواندیم نوشته بودم خدا او را به مسکو رساند چرا که تنها یکصدم درصد شانس برای این کار بود که آن بر بقیه درصد چربید
در این مورد من نمیگم شانس داشت بلکه خدا همه چیز را جور کرد مگر اینکه خیانتی در شرف وقوع بود که احتمالش بسیار پایین است

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='ALI' timestamp='1346267266' post='267878']
با تشکر از همه دوستان


[quote]ولي جداي از شوخي، اين رو بايد در نظر داشته باشيم كه اين واقعه، در عصري اتفاق افتاد كه اقتدار شوروي بيش از پيش فرو ريخته و عملاً هيچ كس ديگه كاري به كار كشور نداشت.
گلاسنوست و پرسترويكا، سياست‌هاي اصلاحات سياسي و اقتصادي ميخائيل گورباچف، عملاً باعث شده بود كه همه، از پير و جوون و خرد و كلون، به سياست و اقتصاد بپردازن و پس از 80 سال اختناق، شوروي داشت دوران جديدي رو تجربه مي‌كرد.

پس اون زمان، حقيقتاً اقتدار مثال زدني ارتش شوروي شايد از كمترين اهميت ممكن برخوردار بوده باشه.

البته شايدم اين واقعه، شبه كودتايي عليه گورباچف بوده كه با اين اقدام (بسان كاري كه با خروشچف كردن)، سران حزب كمونيست وي رو بي‌كفايت جلوه داده و بركنارش كنن و فرد ديگري رو روي كار بيارن كه البته ميخائيل خان دست پيش رو گرفت و البته اون موقع هم حزب كمونيست در حال احتضار بود و ديگه ظاهراً براي اونا هم اين مسئله، اهميت چنداني نداشت!!

خلاصه اينكه شايد همه چيز اونطور كه ما به نظرمون مي‌رسه، ساده نباشه و در پس اين ماجرا هم خبرهايي بوده باشه.
چرا كه اگه بپذيريم كه ورود وي از مرز و كيلومترها طي كردن مسير، مورد شناسايي پدافندهاي شوروي قرارنگرفته و حتي هشداري رو هم به همراه نداشته، ورود به پدافند چند لايه‌ي مسكو و يا حداقل عدم رهگيري‌اش توسط حتي يك هواپيما، جاي سوال و ابهام زيادي داره.[/quote]

بله مصطفی جان.

واقعیت این است که بدترین دوره برای حکومت های دیکتاتور مثل شوروی ، زمانی است که قصد بازسازی حال و ترمیم گذشته خود را داشته باشند. این دوره در شوروی در زمان گورباچف اتفاق افتاد. مردمی که سالها طعم حکومت مستبد و خودکامه خود را چشیده بودند ، به ناگاه با آزادی روبرو می شوند. اینجاست که برای آزادی هر چه بیشتر تلاش می کنند. در آن دوره که نفوذ و رسوخ کمونیسم و تفکرات این حزب به اعماق روح و جان مردم به اوج خود رسیده بود ، مردم این کشور امید خود را به آینده از دست داده بودند. درباره این واقعه بحث های زیادی صورت گرفته است. اما تقریبا عمده تئوریسین ها این موضوع را قبول دارند که این واقعه به خاطر ضعف پدافند هوایی شوروی نبود. بالاخص پدافند مسکو که قویترین لایه پدافندی شوروی بود. بلکه به خاطر مردم این کشور بود که به شدت دچار سستی و رخوت شده بودند و امید خود را از دست داده بودند. زمانی بود که استالین با یک دستور میلیون ها نفر را به خاطر وطن به خط مقدم جبهه ها گسیل می کرد و تنها یک اشاره او کافی بود که مردم دسته دسته بسیج شده و به جبهه های نبرد منتقل شوند. اما در این دوره که تقریبا 35 سال از مرگ استالین می گذشت ، دیگر مردم شوروی آن شور حماسی گذشته خود را نداشتند که به خاطر وطنشان تلاش کنند و این موضوع را باید در شرایط حاکم بر آن دوره دید. زمانی بود که کمونیسم ادعا می کرد روزی مردم تحت حکومتش بهترین زندگی ها را خواهند داشت. اما در این سالها با گذشت بیش از 60 سال از انقلاب لنین وضع اقتصادی شوروی روز به روز بد و بدتر می شد. رفاه عمومی این کشور روز به روز کاهش می یافت. حتی در دوران آماده سازی و صنعتی سازی شوروی توسط استالین در سالهای ابتدایی دهه 1930 نیز مردم شوروی چنین فشاری را تحمل نکرده بودند. وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم روز به روز رو به وخامت می رفت. اقتصاد کشور به بدترین وضع ممکن رسیده بود. از همه اینها مهمتر این بود که اندک اندک پوچ بودن شعارهای کمونیسم در حال نمایان شدن بود. حزب کمونیسم در حال احتضار بود و نفس های آخر خود را می کشید. سیاسیون شوروی دیگر به فکر کشور نبودند. مردم نیز ایضا. همه این عوامل سبب رخوت و سستی مردم و ناامیدی مردم شوروی به آینده ، بدبینی مردم به وضعیت حال می شد که سبب می شد ، پرسنل نظامی این کشور حتی برای رهگیری هواپیمایی که به سمت مسکو در حرکت بود ، از خود هیچ اقدامی بروز ندهند. یعنی در واقع برای کشورشان دل نسوزانند. البته نظریه دیگری که درباره این واقعه مطرح می شود ، کودتایی نرم علیه گورباچف توسط مخالفین سیاست های گلاسنوست و پروسترویکای وی است. البته به نظر من این نظریه چندان قابل قبول نیست.



[quote]ایشون چرا این مسیرو انتخاب کردند؟ احتمالا به خاطر مسیر حرکت تونستند اینقدر پیش بروند. به عنوان مثال ما تو شرق نسبت به غرب ضعیف تریم[/quote]
بحث بر سر ضعیف بودن پدافند شوروی نیست و نبود. صحبت اینجاست که چرا این اتفاق افتاد؟؟ چرا نیروی پدافند هوایی در طول 640 کیلومتر پرواز این هواپیما تا مسکو هیچ اقدامی انجام نداد؟؟


[quote]همه چیز برای این شخص فراهم شده بود در آن روز فقط برای یک روز موانع در میدان سرخ برداشته شده بود ، پدافند روسی این هواپیما را دیده بود اما بدلیل مسائلی هیچ کاری نکرده بود، هواپیمای جنگی بلند شده بود و با کانال نظامی قصدصحبت کردن داشته بود اما هدف را رها کرده بود ، وقتی ماجراهای ای شخص را کنار هم بگذاریم تنها خدا این شخص را به آنجا رسانده و تنها یکصدم درصد شانس برای رسیدن به مسکو براحتی محقق شده بود[/quote]

جناب حیدری ،

فکر نکنم این مطلب ( اینطور که شما بیان کرده اید ) صحت داشته باشد. در ماجرای حمله نیروهای آمریکایی به طبس ، تمامی تاسیسات پدافندی ما طبق هماهنگی و خیانت و ... خاموش شده و توپ های ضد هوایی نیز از مسیر حرکت ناوگان هوایی آمریکا کنار رفته بود. در حالیکه این مساله برای شوروی مطرح نبود. آیا می توان پذیرفت که گورباچف به کشور خودش خیانت کرده باشد و با تبانی با پدافند هوایی این کشور ، مقدمات این حرکت را فراهم کرده باشد و در ادامه موج تحقیر و رسوایی در مجامع بین المللی را به جان خریده باشد؟؟ اگر این مساله را بپذیریم می بایست سوالها زیادی را هم پاسخ بدیم. یعنی اگر این مساله را بپذیریم که این ماجرا صرفا یک تبانی ساده است ، مسائل بی شماری در حاشیه این ماجرا مطرح می شود.


[quote]در این که این یه زد و بند سیاسی پیش پا افتاده بیشتر نبوده شکی نیست. به عنوان مثال بعد از این واقعه مارشال سوکولوف با اون سوابق درخشان عزل میشه و جاش رو به ابلهی مثل ژنرال(و بعدا مارشال) دمیتری یازوف میده، یکی از طراحان مثلا کودتای اگوست. یعنی بهانه ای بود به ویژه برای خارج کردن قوی ترین عناصر حزب و ارتش از صحنه. اینکه بخواهیم فرود یه هواپیمای تک نفره رو پایان شوروی ( اونهم با فونت هزار) بدونیم در بهترین حالت اغراق و زیاده رویه! [/quote]

یعنی می خواهید بگویید ، شوروی در آن دوره در اوج اقتدار خودش بود و سازمانهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی این کشور در اوج قدرت و شوکت و عظمت خود بودند ، اما با یک زد و بند سیاسی ساده و پیش پا افتاده مقدمات برکناری عناصر قوی حزب و ارتش فراهم می شود؟؟ خیلی عجیبه و باور نکردنی و غیر قابل قبول.


[/quote]
شما توصیف بسیار تیره و تاری از اواخر شوروی کردید. بر اساس کدوم مدرک ادعا میکنید وضعیت معیشتی شوروی حتی از سالهای دهه 30 هم بدتر بوده؟ در صورتیکه آمارها عکس این موضوعه. اتحاد جماهیر شوروی مصرفی تر شده بود و کالاهای لوکستر بسیاری رو طلب میکرد. بیکاری وجود نداشت، چتر حمایت دولت گسترده بود، درمان، مسکن، شغل، رویاهای جوونهای ما به طور کامل برآورده میشد. مشکل شوروی رکود اقتصادی بود، و چرخ تولید نمیچرخید. مشکل شوروی از دوره ای که استالین قدرت رو قبضه کرد شروع شد، دوره ای که آرمانهای انقلاب اکتبر کنار گذاشته شد.
به هرحال این بحث دیگه ایه. اما باید به شما بگم شوروی تا سال 87 هم هنوز اندک نشانی از فروپاشی نشون نمیداد. کادرهای قدیمی مثل همین مارشال سوکولوف، و به ویژه آندره گرومیکو روند اصلاحات رو کنترل میکردن. گورباچف به دسیسه حقیری نیاز داشت تا این عوامل مزاحم رو کنار بزنه. بلافاصله پس از فرود هواپیما مارشال سوکولوف از کار برکنار میشه. برای کسی که از جنگ دریاچه خاسان تا جنگ افغانستان رو حضور داشته و یکی از خوشنامترین افسران ارتش بوده این برکناری بی معنیه. و جالبه که جای خودش رو برای اولین بار بعد از چندین دهه به یک ژنرال میده. در بین این همه مارشال با تجربه چه طور نوبت به یه ژنرال میرسه؟
گورباچف نمیتونست در اجرای نقشه های خودش وجود افراد قدیمی در پولیت بورو و کمیته مرکزی رو تحمل کنه. این اون دسیسه حقیری بود که گورباچف برای کنار زدن اونها بهش متوسل شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]شما توصیف بسیار تیره و تاری از اواخر شوروی کردید. بر اساس کدوم مدرک ادعا میکنید وضعیت معیشتی شوروی حتی از سالهای دهه 30 هم بدتر بوده؟ در صورتیکه آمارها عکس این موضوعه. اتحاد جماهیر شوروی مصرفی تر شده بود و کالاهای لوکستر بسیاری رو طلب میکرد. بیکاری وجود نداشت، چتر حمایت دولت گسترده بود، درمان، مسکن، شغل، رویاهای جوونهای ما به طور کامل برآورده میشد. مشکل شوروی رکود اقتصادی بود، و چرخ تولید نمیچرخید. مشکل شوروی از دوره ای که استالین قدرت رو قبضه کرد شروع شد، دوره ای که آرمانهای انقلاب اکتبر کنار گذاشته شد.
به هرحال این بحث دیگه ایه. اما باید به شما بگم شوروی تا سال 87 هم هنوز اندک نشانی از فروپاشی نشون نمیداد. کادرهای قدیمی مثل همین مارشال سوکولوف، و به ویژه آندره گرومیکو روند اصلاحات رو کنترل میکردن. گورباچف به دسیسه حقیری نیاز داشت تا این عوامل مزاحم رو کنار بزنه. بلافاصله پس از فرود هواپیما مارشال سوکولوف از کار برکنار میشه. برای کسی که از جنگ دریاچه خاسان تا جنگ افغانستان رو حضور داشته و یکی از خوشنامترین افسران ارتش بوده این برکناری بی معنیه. و جالبه که جای خودش رو برای اولین بار بعد از چندین دهه به یک ژنرال میده. در بین این همه مارشال با تجربه چه طور نوبت به یه ژنرال میرسه؟
گورباچف نمیتونست در اجرای نقشه های خودش وجود افراد قدیمی در پولیت بورو و کمیته مرکزی رو تحمل کنه. این اون دسیسه حقیری بود که گورباچف برای کنار زدن اونها بهش متوسل شد.[/quote]


جناب کامسومولت

اولا دوره ای که ما درباره آن صحبت می کنیم ، مربوط به 2000 سال پیش نیست. بلکه همین 25 سال اتفاق افتاده است. و از قضای روزگار هنوز هم افراد بسیاری را می توان یافت که آن دوران را به خوبی در اذهان خود داشته باشند. البته بنده در آن دوران 6 یا 7 سال بیشتر نداشتم ، اما بزرگتر های ما آن دوره را به خوبی به یاد می آورند. بگذریم.

در ثانی ، کسی که اندکی شعور تاریخی و سیاسی داشته باشد متوجه این موضوع خواهد شد که در آن دوره شرق و غرب عملا علیه یکدیگر تبلیغات گسترده ای داشتند و البته حجم تبلیغات غرب علیه شرق چند برابر حجم تبلیغات شرق علیه غرب بود. بنده از آن دست افرادی نیستم که صرفا با خواندن یک یا دو کتاب و یا با خواندن یک لینک اینترنتی بخواهم مساله ای را استنباط و استنتاج کنم. صرفا هم به شنیده ها اعتمادی ندارم. نه به تبلیغات گسترده غرب علیه شوروی اعتماد دارم و نه به تبلیغات سران شوروی که کشور خودشون رو مثل بهشت توصیف می کردند. غربی ها در تبلیغاتشون علیه شوروی عنوان می کردند که مردم شوروی به خاطر فقر گسترده در حال خوردن گوشت مرده های همدیگر هستند و خود سران شوروی نیز وضعیت اقتصادی این کشور را به گونه ای توصیف کرده بودند که هیچ مشکل اقتصادی در این کشور وجود ندارد و مردم این کشور در نهایت آسایش و راحتی در حال زندگی کردن هستند. بنده هیچکدام از این تحلیلها را قبول ندارم. بنده چندین کتاب و مقاله نیز در این باره مطالعه کردم. نه نوشته های افرادی مثل رابرت پاین و دیوید پیتروزا را که همصدا با تبلیغات غرب علیه شرق ، به تبلیغ منفی علیه شوروی می پرداختند ، به صورت صد در صد و کامل قبول می کنم. و نه نوشته های افرادی مثل آلکس کالینیکوس و ماکاولسکی را. بنده نظرات زیادی را درباره وضعیت حاکم بر شوروی در دهه آخر حیات این کشور خوانده ام و به این نتیجه رسیده ام. ضمن اینکه نباید این موضوع را فراموش کرد که در خود کشور ما نیز افراد زیادی بودند که به شوروی مسافرت کرده و از نزدیک شاهد وضعیت اقتصادی این کشور بودند و نوشته هایشان نیز موجود است. مرحوم دکتر عنایت الله رضا ، استاد احمد ساجدی ، محمود طلوعی ، فتح الله دیده بان و ... . بنده از آن دست افرادی نیستم که با خواندن یک یا دو کتاب ، جو گیر می شوند و مطلبی را می پرانند. مطلبی هم که در پست پیشین از وضعیت شوروی در دهه آخر عمر خود توصیف شد نیز صرفا با مطالعه مقالات و نوشته های افراد مختلف (چه موافق و چه مخالف) بوده است. در حالیکه مطلبی که شما آنرا در پست پیشین خود در توصیف شرایط حاکم بر شوروی عنوان کردید ، بیشتر شبیه به تبلیغات حاکمان شوروی نسبت به کشور خود بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='ALI' timestamp='1346326558' post='268005']
[quote]شما توصیف بسیار تیره و تاری از اواخر شوروی کردید. بر اساس کدوم مدرک ادعا میکنید وضعیت معیشتی شوروی حتی از سالهای دهه 30 هم بدتر بوده؟ در صورتیکه آمارها عکس این موضوعه. اتحاد جماهیر شوروی مصرفی تر شده بود و کالاهای لوکستر بسیاری رو طلب میکرد. بیکاری وجود نداشت، چتر حمایت دولت گسترده بود، درمان، مسکن، شغل، رویاهای جوونهای ما به طور کامل برآورده میشد. مشکل شوروی رکود اقتصادی بود، و چرخ تولید نمیچرخید. مشکل شوروی از دوره ای که استالین قدرت رو قبضه کرد شروع شد، دوره ای که آرمانهای انقلاب اکتبر کنار گذاشته شد.
به هرحال این بحث دیگه ایه. اما باید به شما بگم شوروی تا سال 87 هم هنوز اندک نشانی از فروپاشی نشون نمیداد. کادرهای قدیمی مثل همین مارشال سوکولوف، و به ویژه آندره گرومیکو روند اصلاحات رو کنترل میکردن. گورباچف به دسیسه حقیری نیاز داشت تا این عوامل مزاحم رو کنار بزنه. بلافاصله پس از فرود هواپیما مارشال سوکولوف از کار برکنار میشه. برای کسی که از جنگ دریاچه خاسان تا جنگ افغانستان رو حضور داشته و یکی از خوشنامترین افسران ارتش بوده این برکناری بی معنیه. و جالبه که جای خودش رو برای اولین بار بعد از چندین دهه به یک ژنرال میده. در بین این همه مارشال با تجربه چه طور نوبت به یه ژنرال میرسه؟
گورباچف نمیتونست در اجرای نقشه های خودش وجود افراد قدیمی در پولیت بورو و کمیته مرکزی رو تحمل کنه. این اون دسیسه حقیری بود که گورباچف برای کنار زدن اونها بهش متوسل شد.[/quote]


جناب کامسومولت

اولا دوره ای که ما درباره آن صحبت می کنیم ، مربوط به 2000 سال پیش نیست. بلکه همین 25 سال اتفاق افتاده است. و از قضای روزگار هنوز هم افراد بسیاری را می توان یافت که آن دوران را به خوبی در اذهان خود داشته باشند. البته بنده در آن دوران 6 یا 7 سال بیشتر نداشتم ، اما بزرگتر های ما آن دوره را به خوبی به یاد می آورند. بگذریم.

در ثانی ، کسی که اندکی شعور تاریخی و سیاسی داشته باشد متوجه این موضوع خواهد شد که در آن دوره شرق و غرب عملا علیه یکدیگر تبلیغات گسترده ای داشتند و البته حجم تبلیغات غرب علیه شرق چند برابر حجم تبلیغات شرق علیه غرب بود. بنده از آن دست افرادی نیستم که صرفا با خواندن یک یا دو کتاب و یا با خواندن یک لینک اینترنتی بخواهم مساله ای را استنباط و استنتاج کنم. صرفا هم به شنیده ها اعتمادی ندارم. نه به تبلیغات گسترده غرب علیه شوروی اعتماد دارم و نه به تبلیغات سران شوروی که کشور خودشون رو مثل بهشت توصیف می کردند. غربی ها در تبلیغاتشون علیه شوروی عنوان می کردند که مردم شوروی به خاطر فقر گسترده در حال خوردن گوشت مرده های همدیگر هستند و خود سران شوروی نیز وضعیت اقتصادی این کشور را به گونه ای توصیف کرده بودند که هیچ مشکل اقتصادی در این کشور وجود ندارد و مردم این کشور در نهایت آسایش و راحتی در حال زندگی کردن هستند. بنده هیچکدام از این تحلیلها را قبول ندارم. بنده چندین کتاب و مقاله نیز در این باره مطالعه کردم. نه نوشته های افرادی مثل رابرت پاین و دیوید پیتروزا را که همصدا با تبلیغات غرب علیه شرق ، به تبلیغ منفی علیه شوروی می پرداختند ، به صورت صد در صد و کامل قبول می کنم. و نه نوشته های افرادی مثل آلکس کالینیکوس و ماکاولسکی را. بنده نظرات زیادی را درباره وضعیت حاکم بر شوروی در دهه آخر حیات این کشور خوانده ام و به این نتیجه رسیده ام. ضمن اینکه نباید این موضوع را فراموش کرد که در خود کشور ما نیز افراد زیادی بودند که به شوروی مسافرت کرده و از نزدیک شاهد وضعیت اقتصادی این کشور بودند و نوشته هایشان نیز موجود است. مرحوم دکتر عنایت الله رضا ، استاد احمد ساجدی ، محمود طلوعی ، فتح الله دیده بان و ... . بنده از آن دست افرادی نیستم که با خواندن یک یا دو کتاب ، جو گیر می شوند و مطلبی را می پرانند. مطلبی هم که در پست پیشین از وضعیت شوروی در دهه آخر عمر خود توصیف شد نیز صرفا با مطالعه مقالات و نوشته های افراد مختلف (چه موافق و چه مخالف) بوده است. در حالیکه مطلبی که شما آنرا در پست پیشین خود در توصیف شرایط حاکم بر شوروی عنوان کردید ، بیشتر شبیه به تبلیغات حاکمان شوروی نسبت به کشور خود بود.
[/quote]
جناب علی
مطلب زمانی علمیه که توسط علم هم تأیید بشه. والا اگه بنابر تعریف و حکایت باشه، اون چیزی که برای دیگران قصه و تاریخه برای من خاطره است. من اگرچه سنی نداشتم، اما خودم رو بخشی از اون تاریخ و هویت و ملت میدونم. و از اون مهمتر خانواده و بستگان آدم که درک و تجربه بیشتری از اون دوران داشتن. پس من احتیاج به خاطرات و حکایتهای راست و دروغ دیگران ندارم. اما مسأله اینه که حتی مشاهدات خودم هم نمیتونه سند و دلیلی برای دیگران باشه.
شما ادعا کردید و ادعاتون هم بی ابهام بود، که:
[quote]
حتی در دوران آماده سازی و صنعتی سازی شوروی توسط استالین در سالهای ابتدایی دهه 1930 نیز مردم شوروی چنین فشاری را تحمل نکرده بودند. وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم روز به روز رو به وخامت می رفت. اقتصاد کشور به بدترین وضع ممکن رسیده بود.[/quote]
حالا من از شما در کمال ادب و احترام درخواست دارم آماری، مدرک علمی نموداری خلاصه هر سند معتبری که نشون بده وضعیت شوروی حتی در یک شاخه از اقتصاد در دهه 30 بهتر از سال 1987 بوده رو به ما نشون بدید. همه میدونیم شما اهل مطالعه هستین و مثل من با این فقر شعور سیاسی آشکارم نیستین که
[quote]
صرفا با خواندن یک یا دو کتاب و یا با خواندن یک لینک اینترنتی بخواهم مساله ای را استنباط و استنتاج کنم.
[/quote]
در ضمن اینکه فرمودین مثل تبلیغات حکام شوروی حرف میزنم هم جالبه چون اطلاع نداشتم که پروپاگاندای شوروی مثل من اعلام میکرده آرمانهای انقلاب اکتبر رو از دوره استالین به بعد کنار گذاشته!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با تشکر از توضیحات دوستان

بله حق با شماست علی آقا این مساله یک روی سیاسی و ایدئولوژیک هم داره که یک بحث جریان مخالفی بود که در آلمان غربی و غرب میانی (کشورهایی در موج اول تهاجم شوروی تباه میشدند تا جلوی پیشروی روسها تا آمریکا رو بگیرند و خودشون رو در حقیقت پیشمرگ و ابزار واشنگتن میدیدند) بوجود اومده بود که "ماتیاس راست" محصول و در واقع طغیان این جریان بود .

اما در مورد اوضاعی که از شوروی ترسیم کردید بنده کاملا مخالف هستم ، فرماندهان نظامی شوروی نه بخاطر بی فکری بلکه برعکس ، بخاطر نگرانی از وضعی که کشور در حال سوق به اون بود (روابط جدید با غرب ، اصلاحات اساسی و نادرست گورباچف و تضعیف موقعیت نظامی سیاسی شوروی...) این کار رو کردند . شوروی و آمریکا کشورهای نظامی گر هستند و همواره دیدیم و میبینیم در این کشورها جریان میانه رو (که خواهان تعادل و عدم صرف بیش از حد بودجه روی نظامی گری) توسط عقاب های کشور به بهانه های مختلف بخاطر اصلاحاتشون کوبیده میشن .

در واقع عقاب های شوروی (به سرکردگی KGB و ارتش سرخ) نیاز به جنجال و آبروریزی های بین المللی و در عین حال ایجاد هراس داخلی برای شوروی جهت به عقب راندن گورباچف از سیاستهای اصلاحاتیش (که باعث کاهش قدرت نظامیان و KGB میشد) میشد . این پروسه ی واضح از بعد از برژنف (که در واقع پایان حکومت اقتدارگرایان بر شوروی قلمداد میشه) در شوروی کلید خورد برای عقب راندن جریان میانه رویی که از بعد از برژنف رهبری شوروی رو بر عهده گرفت ایجاد شد .

ایجاد هراس در پولیت بوروی شوروی از رزمایش Able Archer 83 ناتو در سال 1983 که باعث آماده باش ارتش سرخ به بالاترین وضعیت شد . بعد از اون در سال 1987 و آبروریزی ماتیاس راست ، نمونه هایی بود که اقتدارگرایان برای تقویت قدرتشون در شوروی انجام دادند . شما همین الان هم آمریکا همین وضعیت رو دارید ! آمریکا هم همین وضعیت ها رو داشته ، افتضاحات نظامی داشته تا بتونه جریان میانه رو رو تخریب کنه . همین قضیه رویت شدن زیردریایی آکولای روسی در خلیج مکزیک که یکجور افتضاح برای آمریکا به حساب میاد (جدای از جزییات قضیه) یک پتک شده برای تندروها که بزنن تو سر میانه روهایی که سعی در کاهش بودجه ی ارتش آمریکا کرده اند (در متن همین خبر در Free Beacon بوضوح اشاره شده بود که توانایی ضدزیردریایی آمریکا که رو به ضعف گذاشته بدلیل کاهش بودجه ی نظامی آمریکاست) یا بزرگترش همون حادثه ی 11 سپتامبر که شاید شبیه ترین به قضیه ماتیاس راست باشه .

مطمئن باشید در کشورهای میلیتاریست این دست افتضاحات هیچ وقت متوقف نخواهد شد ، چراکه جریان های تندرو برای حکومت نیاز به جنجال و ترس و وحشت دارند .

......................................................................................................................................................

اما در مورد بحث وضعیت اقتصادی شوروی بنده هم با جناب [url="http://www.military.ir/forums/user/6334-komsomolets/"]komsomolets[/url] هم عقیده هستم ، اسناد خود شوروی و حتی اسناد مراکز بین المللی نشون میده شاخص های اقتصادی این کشور در رده های بسیار بالا (حتی در برخی مشخصه ها بالاتر از کشورهای غربی) قرار داشت . اما آفت های همیشگی اقتصاد دولتی که حتی خود کمونیست ها هم بعد بهش اشاره کردند ، بوجود اومدن یک طبقه ی فاسد در سیستم بوروکراسی شوروی ، هزینه های سنگین نظامی و ... باعث شکننده شدن اقتصاد شوروی شد . هرچند بحث اقتصادی شوروی واقعا تاپیک بسیار پرباری خواهد شد ....
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.