worior

محدودیت های استراتژیک و بازدارندگی شکننده

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

به نام حق




محدودیت های استراتژیک و بازدارندگی شکننده





در قرن بیست و یکم، ادبیات استراتژیک به گونه قابل توجهی تغییر یافته است. کالین گری بر این اعتقاد است که سلاح های کشتار جمعی ابزار مطلوب ضعفا در دوران جدید هستند. چنین اعتقادی منجر به ظهور پارادوکس های مشهوری در ادبیات و رفتار استراتژیک می شود. اگر ابزارهای کشتار جمعی تکامل و توسعه پیدا کنند، در آن شرایط از این ابزارها برای مقاصد محدود نظامی استفاده خواهد شد. این امر به منزله آن است که خویشتن داری کشورها کاهش می یابد و در نهایت این که سیاست بازدارندگی با شکست روبه رو خواهد شد. قدرت های بزرگ از طریق مذاکره، تنش زدایی و توافقات استراتژیک توانستند بازدارندگی را برای مدت طولانی حفظ کنند. این امر در قرن بیست و یکم با نشانه هایی از تغییر روبه روست.
هنری کسینجر وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در سخنرانی خود در مرکز مطالعات خارجی آمریکا نگرانی خود را نسبت به آینده استراتژیک جهان ابراز داشت. وی معتقد است که جهان آینده امن تر از دوران جنگ سرد نیست. زیرا در دوران جنگ سرد، قدرتهای بزرگ نسبت به قواعد بازی آگاه بودند و براساس شاخص های مربوط به قواعد جنگ سرد، رفتار خود را تنظیم می کردند. در دوران موجود، جلوه هایی از ابهام در رفتار استراتژیک وجود دارد.
آنچه را که کسینجر بیان می دارد، می توان نشانه هایی از نگرانی نسبت به آینده دانست. از سوی دیگر، شواهد نشان می دهد که بازیگران مؤثر در سیاست بین الملل و قدرت های بزرگ به توافق سازمان یافته در مورد موضوعات استراتژیک دست یافته اند. این توافق جلوه هایی از رفتار مشترک و هماهنگ بین بازیگران و قدرت های بزرگ را به وجود می آورد. به طور کلی، رفتار استراتژیک بازیگران اصلی در سیاست بین الملل مبتنی بر هماهنگ سازی در حوزه سیاست عالی است. سیاست عالی به منزله موضوعاتی تلقی می گردد که پیوند مؤثری با امنیت بین الملل دارند. به همین دلیل است که مباحث مربوط به تکنولوژی هسته ای و همچنین ابزارهای کشتار جمعی در حوزه سیاست عالیقرار می گیرند. به طور کلی، انعطاف پذیری قدرت های بزرگ در حوزه موضوعات استراتژیک محدود می شود.
در حوزه سیاست دون نگرش کاملاً متفاوتی وجود دارد. اروپایی ها اعتقاد دارند که کشورهای خاورمیانه باید در موضوعات غیرامنیتی از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند. به طور کلی، آنچه که مربوط به اقتصاد، روابط تجاری، جهت گیری های فرهنگی و همچنین همکاری های متقابل منطقه ای است، در حوزه سیاست عادی مورد پردازش قرار می گیرد. در این موضوعات، کشورهای اروپایی تمایلی به مداخله و تأثیرگذاری ندارند. آنان در برخی از موضوعات حاضرند تا آزادی عمل لازم را به ایران بدهند. اما این موضوع در ارتباط با مسائل استراتژیک به ویژه مسائل هسته ای هیچ گونه هماهنگی با رویکرد کشورهای اروپایی ندارد.
از دیدگاه کشورهای اروپایی، اگر هر یک از کشورهای خاورمیانه به قدرت نامتقارن دست یابند، در آن شرایط قادر خواهند بود تا موازنه منطقه ای و بین المللی را دگرگون کنند. براساس این نگرش، هرگونه تلاش ایران برای قدرت سازی می تواند نتایجی را برای تغییر در موازنه قدرت منطقه ای بوجود آورد. این امر به مفهوم آن است که ایران دارای جایگاه و همچنین ابزارهای بالقوه لازم برای تغییر در معادله سیاست بین الملل است. شکل گیری چنین شرایطی ناشی از ماهیت منازعات بین المللی در عصر نبرد غیرمتقارن و همچنین جامعه شبکه ای است.
تاکنون ایران تلاش کرده است تا فرآیندی را ایجاد کند که منجر به تعادل و همچنین اعتمادسازی در سطح منطقه ای و بین المللی گردد. به همین دلیل است که عضویت در آژانس بین المللی انرژی اتمی را پذیرفته است. از سوی دیگر، پروتکل الحاقی که بعد از جنگ دوم خلیج فارس سازماندهی شده است را قبول کرده است. این امر نشان می دهد که ایران هیچ گونه تمایلی برای تغییر در موازنه قدرت منطقه ای ندارد. رویکرد ایران در سیاست بین الملل مبتنی بر جلوه هایی از تعادل منطقه ای، همکاری بین المللی و ثبات استراتژیک است. چنین رویکردی از سوی کشورهای اروپایی مورد پذیرش قرار نگرفته است.
شکل گیری هرگونه توافق طولانی و گسترده بین بازیگران اصلی نظام بین الملل، محدودیت های اعمال شده بر ایران را افزایش می دهد. بنابراین، طرح چنین فرضیه ای که آمریکا دارای نگرش متفاوتی با اروپا است، کاملاً غیرمطلوب است آنان ایران را به عنوان تهدید بالقوه ضد امنیت بین المللی می دانند. آمریکایی ها نسبت به سیاست اروپا در برخورد با ایران واقف هستند. به همین دلیل است که تمایلی به بازسازی سیاست های معطوف به اعمال فشار بر روی ایران ندارند. از این قضیه می توان نتیجه گرفت که نظام بین الملل براساس توافق آمریکا و اتحادیه اروپا سازماندهی شده است. شکل گیری هرگونه توافق طولانی و گسترده بین بازیگران اصلی نظام بین الملل، محدودیت های اعمال شده بر ایران را افزایش می دهد. بنابراین، طرح چنین فرضیه ای که آمریکا دارای نگرش متفاوتی با اروپا است، کاملاً غیرمطلوب است. آمریکا، اهداف و سیاست های استراتژیک خود را از طریق اروپا پی گیری می کند. در این شرایط، شاهد ایجاد خاکریز های متعدد دیپلماتیک هستیم.
اولین خاکریز را آژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد کرده است. بازرسان این آژانس به عنوان سربازان و نیروهای پیاده نظام در قالب رفتار استراتژیک آمریکا ایفای نقش می کنند. آنان چنین می اندیشند که مجری قواعد بین المللی هستند. از سوی دیگر، دارای اخلاق سازمانی خاص و نظم رفتاری ویژه ای هستند که اقدامات سازمانی خود را به عنوان تلاشی برای گسترش صلح تلقی می کنند. در این شرایط می توان نشانه هایی از اقدامات اولیه آژانس و همچنین کارگزاران آن را مورد توجه قرار داد. آژانس تلاش دارد تا روندهایی را پیگیری کند که منجر به ایجاد صلح از طریق گسترش فعالیت نهادهای بین المللی شود. این امر را می توان به عنوان بستری برای حداکثرسازی روابط کنترل شده بین المللی در حوزه های امنیتی دانست.
تاکنون کشورهای آمریکا و اتحادیه اروپا توانسته اند به نتایج و مطلوبیت های موثری در مورد متقاعدسازی ایران به انجام همکاری های بین المللی دست یابند. با توجه به این موفقیت واضح است که نهادهای بین المللی می توانند بازدارندگی لازم را به وجود آورند. الگوی رفتار قانونمند مبتنی بر جلوه هایی از همکاری سازمان یافته ایران با کشورهای شورای حکام در آژانس بین المللی انرژی اتمی شکل گرفته است. این رفتار می تواند نشانه هایی از شفاف سازی و اعتمادسازی ایران را به نمایش گذارد. روند یاد شده تاکنون با نشانه هایی از گسترش محدودیت ها و فشارهای بین المللی همراه بوده است. مفهوم چنین اقداماتی آن است که آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان بازیگر اصلی در حوزه امنیت بین الملل محسوب نمی شود، بلکه بازیگران قدرتمند از چنین ابزارهایی در جهت تحقق اهداف امنیتی و استراتژیک خود بهره می گیرند.
آنچه آمریکا در دستور کارخود قرار داده است،مبتنی بر تصمیماتی برای ایجاد فشارهای گسترده در جهت حداکثر سازی مطلوبیت های استراتژیک است. در منگنه قرار دادن ایران و از بین بردن قابلیت های فنی آن برای غنی سازی اورانیوم از جمله این اهداف است دومین گام در اعمال محدودیت های استراتژیک بر ضد ایران توسط کشورهای اتحادیه اروپا انجام پذیرفت. آنان خاکریز دوم در سیاست سازمان یافته امنیتی محسوب می شوند.
کشورهای اروپایی بر ضرورت های محدود سازی ایران از طریق قراردادهای دوجانبه تأکید دارند. از سوی دیگر، الگوی رفتاری اروپا به گونه ای است که خود را به عنوان بازیگر مؤثر در روند متقاعد سازی ایران تلقی نمی کند، بلکه درصدد است تا برای خود نقش میانجی را تعریف کند. نقش میانجی بیانگر آن است که فشارهای اعمال شده براساس منافع خاصی تبیین نمی شود، بلکه جلوه هایی از اقدامات مبتنی بر حسن نیت را به نمایش می گذارد. این روند شامل اقدامات محاسبه شده ای برای اقناع ایران در پذیرش محدودیت های اعمال شده است.
بدین ترتیب همانگونه که گفته شد تاکنون کشورهای اروپایی به همراه آمریکا توانسته اند به اهداف و مطلوبیت های مؤثری دست یابند. آنان عرصه جدال استراتژیک ایران و آمریکا را از سطح نظامی به سطوح دیگری از رفتار امنیتی تقلیل داده اند. روند یاد شده نشان دهنده آن است که امنیت سازی از سوی اتحادیه اروپا براساس مدل مرحله ای انجام می گیرد. آنان توانسته اند معادله ای را طراحی کنند که ایران را به گونه ای تدریجی ملزم به عقب نشینی سازد. این معادله دارای عناصر متعددی است. از یک سو دارای شکل بندی های سازمان یافته ای در روابط درونی اتحادیه اروپاست و از سوی دیگر، مبتنی بر فشارهای مرحله ای و تدریجی است؛ به گونه ای که بتواند زمینه های لازم برای تحدید و عقب نشینی استراتژیک ایران را فراهم سازد.
سومین خاک ریز در مقابل ایران براساس تهدیدات شورای امنیت توسط آمریکا سازماندهی شده است. طبعاً سایر قدرت های بزرگ نیز با چنین فرآیندی مقابله نخواهند کرد، زیرا شورای امنیت می تواند محدودیت های اقتصادی و استراتژک را بوجود آورد. در این روند، می توان تهدیدات چند جانبه و چندگانه ای را مورد مشاهده قرارداد. این تهدیدات می تواند فضای لازم برای همکاری و مساعدت بازیگران مختلف در مقابله با ایران را فراهم آورد.
کسینجر در مصاحبه خود با کارگزاران مرکز مطالعات خارجی آمریکا بر این امر تأکید داشته است که بهترین گزینه تاکتیکی علیه ایران آن است که اروپاییان گام اول را بردارند و فشارهای اولیه را از سوی خود بر روی ایران اعمال کنند. در این ارتباط، شاهد نشانه هایی از گسترش فشار آمریکا برای اعمال محدودیت های مؤثر بر ضد ایران هستیم. آمریکا مخالف غنی سازی اورانیوم توسط ایران است. بنابراین از تمامی ابزارهای خود برای اعمال محدودیت های مذکور استفاده می کند.
آنچه آمریکا در دستور کار خود قرار داده است، مبتنی بر تصمیماتی برای ایجاد فشارهای گسترده در جهت حداکثر سازی مطلوبیت های استراتژیک است. در منگنه قرار دادن ایران و از بین بردن قابلیت های فنی آن برای غنی سازی اورانیوم از جمله این اهداف است. به این ترتیب، آمریکا تلاش دارد تا فضای خاورمیانه را از ایجاد شرایطی که منجر به بازسازی قدرت و گریز از مرکز می شود، بازدارد. این امر گام مؤثری در جهت هژمونی تهاجمی آمریکا محسوب می شود. لازم به توضیح است که سیاست قدرت با واکنش همراه خواهد بود. قدرت صرفاً از طریق قدرت، کنترل و مهار می شود. بنابراین آنچه را که آمریکا در قالب خاکریز سوم محدودسازی ایران به کار گرفته است را می توان اقدامی دانست که نتایج نامشخص و مخاطرات گسترده ای دارد.
اقدامات آمریکا در چارچوب بازدارندگی ایران انجام می گیرد، اما چنین الگو و فرایندی که مبتنی بر تحدید براساس فریب و قدرت است، نتیجه ای جز شکست نخواهد داشت. بازدارندگی شکننده نتیجه سیاست قدرت و محدودیت های استراتژیک آمریکاست.

* ابراهیم متقی: رییس گروه روابط بین الملل دانشگاه تهران
http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/11002

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام
در بخش عمده اي از نوشتار نويسنده به تبيين و تفسير استراتژي و اهداف آمريكا در تقابل با ايران پرداخته و در نهايت چنين نتيجه اي گرفته :

[i][b]لازم به توضیح است که سیاست قدرت با واکنش همراه خواهد بود. قدرت صرفاً از طریق قدرت، کنترل و مهار می شود. بنابراین آنچه را که آمریکا در قالب خاکریز سوم محدودسازی ایران به کار گرفته است را می توان اقدامی دانست که نتایج نامشخص و مخاطرات گسترده ای دارد.[/b][/i]

و نتيجه گرفته كه سرانجام امريكا شكست مي خوره !

استاد ابراهيم شما مي تونيد ما را روشن بفرمائيد ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='warjo' timestamp='1348998445' post='274728']
با سلام
در بخش عمده اي از نوشتار نويسنده به تبيين و تفسير استراتژي و اهداف آمريكا در تقابل با ايران پرداخته و در نهايت چنين نتيجه اي گرفته :

[i][b]لازم به توضیح است که سیاست قدرت با واکنش همراه خواهد بود. قدرت صرفاً از طریق قدرت، کنترل و مهار می شود. بنابراین آنچه را که آمریکا در قالب خاکریز سوم محدودسازی ایران به کار گرفته است را می توان اقدامی دانست که نتایج نامشخص و مخاطرات گسترده ای دارد.[/b][/i]

و نتيجه گرفته كه سرانجام امريكا شكست مي خوره !

استاد ابراهيم شما مي تونيد ما را روشن بفرمائيد ؟
[/quote]


سلام ...

یه مقداری زود نتیجه گیری کرده وسریع رفته روی اصل مطلب ...

اما تعریفش تقریبا روشن و ساده است ، کلیت متن به "بازدارندگی" اشاره میکنه ، یعنی فرایندی که طرف مقابل شما رو در حالتی قرار بده که نتونید علیهش اقدام خصمانه و یا واکنشی از دریچه قدرت صورت بدید ، این نوع بازدارندگی همونطور که در متن گفته شده صرفا از طریق ایجاد یک " قدرت متقابل " ایجاد میشه و حالا این تئوری (خاکریز سوم) که آمریکا پیگیر اون در برابر ایران هست یک سوال بوجود میاره ، بر فرض اینکه ایران از فاکتور قدرت بهره نگیره ! آمریکا هم دیگر نخواهد توانست چنین کاری رو بکنه و اگر ایران با قدرت نظامی اقدامی رو انجام بده آیا اون خاک ریز سوم میتواند سریع و موثر عمل کند ؟ نتایجش چه خواهد بود جز اینکه مجبور باشند دست به تقابل نظامی بزنند !
اینطوری نتیجه گیری میکنه که این روش در کنترل و مهار ایران پرمخاطره است بخصوص تا زمانی که ایران پیوسته در حال تولید قدرت نظامی و یافتن راه های زدن ضربت متقابل به هر شکل ممکن هست ، اگر نگاهی به استراتژی موشکی ایران و سیاست دفاعی که در تنگه هرمز پیش گرفته نگاه کنین متوجه آسیب پذیری خاک ریز سوم خواهید شد و در نتیجه تا زمانی که ایران قدرت تولید میکنه میزان نایقینی "ریسک" تقابل نظامی بالاتر میره و در نتیجه به افزایش هزینه های دفاعی کشور همپیمان و منجر خواهد و در صورت دستیابی ایران به سلاح هسته ای در یک تقابل نظامی (که یک پیش بینی عقلانی از طرف غرب محسوب میشه ) کلیت این تدابیر دچار تردید خواهند ، ضمن اینکه اساسا شورای امنیت محل تصمیم مطمئنی برای واکنش علیه ایران نیست و تا الان نتونسته ایران رو مهار کنه ، ایران هم پیوسته به تولید قدرت ادامه میده و ...
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نکته ای که به ذهن می رسه این که الگوی فوق الذکر مطلوب نظر ایران هم هست. یعنی درست همین سه خاکریز را می شود با کمی تغییر در متن برای استراتژی ایران در مباحث هسته ای نوشت. با در نظر گرفتن این واقعیت که :
گسترش تسلیحات هسته ای و برداشته شدن سدهای موجود در جهان با منافع ما در تضاد است،
ایجاد رابطه ی مستقیم با آمریکا خارج از افق کوتاه مدت ماست (هم غیر ممکن هم هزینه زاست)،
اروپا مانند یک بالشتک باد از برخورد جلوگیری می کند
و نهایتا همکاری با آژانس خاصیت اقناعی-توجیهی برای همراهی شرکای ایران خواهد داشت.
نتیجه این که اگر شرایط فعلی ثابت بماند و متغیرها تغییر جدی نکند یا انگیزش جدیدی ایجاد نشود (در فرض محال)، موضوع به احتمال زیاد به یک تعادل می رسد و بدون تغییر جدی باقی خواهد ماند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.