ali_64

تحلیل و پیگیری تحولات اسراییل

Recommended Posts

تحلیل واقع بینانه ای بود که جای چنین مطالبی در فضای رسانه ای ایران بیشتر احساس میشود تا برخی مسئولان داخلی که از روی احساسات از سیاست به ظاهر جدید ترکیه استقبال میکنند کمی تامل کنند و بدانند که بیش از حد تعریف و تمجید از ترکیه از سوی ایران یعنی مشروعیت بخشی به سیاست جدید ترکیه و بالا بردن جایگاه آن در نزد افکار عمومی جهان اسلام و متاسفانه در بلند مدت تبدیل شدن این خط فکری به رقیبی برای خط فکری انقلابی اسلامی ایران که بر مبنای ایدئولوژی استوار است و برخلاف دیدگاه حقوقی ترکیه (که چند وقتی بود دنبال یه تعبیر مناسب برای رفتار جدید ترکیه میگشتم و همین دیدگاه حقوقی ذکر شده در متن مناسب رفتار کنونی ترکیه است) که در صورت صدمه دیدن با تغییر موضع میتواند به بازسازی خود اقدام کند ما اگر در عرصه ایدئولوژیک صدمه ببینیم حداقل یک نسل سوخته خواهیم داشت هم در داخل و هم در سطح منطقه که زمان و هزینه زیادی می طلبد برای جبران این ضربه و بازگرداندن دیدگاه مردم.

به نظر من در مقطع کنونی بهترین سیاست در قبال ترکیه برای ما این میتواند باشد که مسئولان رده بالای کشوری از هرگونه تعریف و حمایت از سیاست جدید ترکیه خودداری کنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اقا سعید متین می فرمایند ولی من فکر می کنم ما باید سیاست خارجی خودمون رو بر اساس منافعمون طرحریزی کنیم کاری که نمی کنیم البته منظور من از منافع بر اساس دیدگاه و ایدئولوژیمون هست .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]یک روزنامه لبنانی اعلام کرد که یک افسر صهیونیست که تقاضای پناهندگی در لبنان را کرده است، می‌گوید اطلاعاتی در مورد ترور نخست‌وزیر اسبق لبنان دارد.

یک روزنامه لبنانی اعلام کرد که یک افسر صهیونیست که تقاضای پناهندگی در لبنان را کرده است، می‌گوید اطلاعاتی در مورد ترور نخست‌وزیر اسبق لبنان دارد.
به گزارش مشرق، روزنامه الدیار لبنان امروز در خبری شگفت‌انگیز اعلام کرد که یک شاهد جدید در روند تحقیقات در مورد ترور رفیق الحریری وارد شده است، وی مدعی است که وکیل است و پیش از این افسر ارتش رژیم صهیونیستی بوده است.
این اسرائیلی با مراجعه به سفارت لبنان در پراگ پایتخت جمهوری چک اعلام کرده است که قصد پناهندگی سیاسی در لبنان را دارد و اطلاعاتی را از داخل سرزمین‌های اشغالی در مورد ترور حریری دارد.
سفارت لبنان در پراگ به وی ابلاغ کرده است که مسؤول تصمیم‌گیری در این زمینه نیست و این موضوع را به وزارت خارجه لبنان ابلاغ می کند و منتظر صدور دستورات لازم در این خصوص خواهد ماند.
این موضوع در عین حال به وزارت کشور لبنان نیز ابلاغ شده است.این فرد قصد دارد تا در نشستی مطبوعاتی تمام آنچه را که در رابطه با ترور حریری می‌داند، بیان کند.
در صورت درست بودن این خبر احتمالاً بعد از سخنان و شواهد سید "حسن نصرالله" دبیرکل حزب‌الله لبنان باب جدیدی در خصوص دست داشتن رژیم صهیونیستی در ترور حریری باز شود.هنوز هیچ واکنشی نسبت به تأیید یا تکذیب این خبر ارائه نشده است.

لينك خبر : http://www.javanonline.ir/Nsite/FullStory/?Id=311792[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين لبنانيها اگه عقل تو كله داشتن كه سوريه رو متهم به قتل رفيق حريري نميكردن و نيروهاي سوري رو از كشورشون اخراج نميكردن . اين كارشون باعث شد چند ماه بعد صهيونيستها به لبنان حمله كنند .
تازه بعد از سوريه نوبت حزب الله شده . خودشون با دست خودشون دارن موجبات نابودي لبنان رو فراهم ميارن .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]به دنبال جنجال رسانه اي درخصوص اتهام به وزارت دفاع لبنان براي کمک به فرار يک جاسوس اسراييلي از لبنان به فرانسه، اسناد جديدي در اين خصوص منتشر شد.

به گزارش ايرنا از بيروت، مدتي قبل روزنامه لبناني "الاخبار" ، "الياس المر " وزير دفاع لبنان را متهم کرد که با جلوگيري از دستگيري يک جاسوس اسراييلي که از افسران ارتش لبنان است به فرار وي کمک کرده که اين امر موجب جار و جنجال و بازداشت نويسنده مقاله توسط حفاظت و اطلاعات ارتش لبنان شد.

در همين راستا، اين روزنامه امروز چهارشنبه اطلاعات جديدي را در اين خصوص منتشر ساخت و نوشت که "غسان الجد" جاسوس اسراييلي با کمک وزارت دفاع لبنان توانسته ويزاي ورود به فرانسه را دريافت و از لبنان فرار کند و عجيب تر آن که درخواست صدور ويزا از سفارت فرانسه قبل از موافقت وزير دفاع بايد از سوي رييس سازمان حفاظت و اطلاعات ارتش لبنان مورد موافقت قرار گرفته باشد.

الاخبار نوشت که اين افسر بازنشسته ارتش لبنان که زماني معاون رييس ستاد مشترک ارتش لبنان بود با موافقت الياس المر وزير دفاع لبنان توانسته از لبنان خارج شود.

اين در حالي که است که قبل از آن فرمانده ارتش لبنان بنا به اطلاعات سازمان حفاظت و اطلاعات ارتش لبنان به وزير دفاع لبنان اطلاع داده بود که غسان الجد جاسوس اسراييل است اما المر خواهان درنگ در دستگيري وي شده بود.

سيد حسن نصرالله دبيرکل حزب الله در سخنراني اخير خود گفت که غسان الجد يک روز قبل از ترور حريري در مکان ترور حضور داشته است.

دادستاني لبنان در اين هفته با صدور حکمي غسان الجد را جاسوس اسراييل خواند و عليه وي ادعاي جرم کرد.

لينك خبر : http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=115002[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اگر هم كه راست ميگه.......... اسراييل و موساد محاله كه بذارن راحت به لبنان برسه

مخصوصا الان كه ديگه همه فهميدن همچين كسي با همچين قصدي وحود داره

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
میتونه یک بازی هوشمندانه وانحرافی از جانب صهونیست ها باشه
یا میتونه یه نشونه باشه
از هم پاشیدن اسرائیل
ان شاء ا..

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اسراييل و موساد محاله كه بذارن راحت به لبنان برسه [/quote] مشكل همينجاست !! اگر رسيد يعني يك جاي كار ميلنگه ! و اگر نرسيد صهيونيست ها مقصر ميشن ! ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به گزارش فارس، پايگاه اينترنتي "ولترنت " در گزارشي اقدام به انتشار نامه سرگشاده گروهي از مقامات سابق اطلاعاتي ايالات متحده كه خطاب به اوباما نوشته‌اند، كرده است.
ولترنت در مقدمه اين نامه نوشت: از زمان مخالفت ژنرال‌ها در سال 2006 و كميسيون "بيكر- هميلتون " (Baker-Hamilton) و كنار گذارده شدن "دونالد رامسفلد "، حمله به ايران از برنامه واشنگتن حذف شد. با اين وجود جنگ‌طلبان هيچ‌گاه بي‌كار ننشستند. آن‌ها با اتكاء به رژيم صهيونيستي به آماده‌سازي خود در سايه ادامه دادند. گروهي از مقامات اطلاعاتي سابق در مورد ضعف كنوني دولت "اوباما " و آمادگي جنگ‌طلبان براي سوءاستفاده از كوچك‌ترين رخدادي جهت درگير كردن ايالات متحده در جنگي تازه در مقياسي وسيع نگرانند. اگر چه مخاطب نامه سرگشاده اين ماموران سابق اطلاعاتي، باراك اوباما است، ولي در عين حال هدف آنها آگاه ساختن اذهان عمومي در مورد خطرات موقعيت كنوني نيز بوده است.

[b]•[color=blue] نامه‌اي به رئيس جمهور از طرف ماموران كهنه‌كار اطلاعاتي ميانه رو [/color][/b]

مأموران اطلاعاتي سابق، خطاب به اوباما مي‌نويسند: ما اين نامه را جهت آگاه‌ساختن جنابعالي در مورد حمله احتمالي اسرائيل عليه ايران در ماه جاري و اينكه ممكن است اين قضيه به جنگي گسترده‌تر منجر شود، تنظيم كرده‌ايم.
رهبران اسرائيل ممكن است به اين نتيجه برسند زماني كه تهاجم آغاز شود. از لحاظ سياسي براي شما چيزي غير از حمايت همه جانبه از اسرائيل در ميان نباشد و اين‌كه جنگ چگونه آغاز گرديده، ديگر مهم نخواهد بود و نيروها و تسليحات ايالات متحده آزادانه براي كمك به اسرائيل سرازير خواهند شد. اما گسترش جنگ نهايتاً مي‌تواند به نابودي رژيم اسرائيل منجر شود.
ما معتقديم كه اظهار‌نظرهايي كه توسط مقامات ارشد آمريكايي از جمله جنابعالي ابراز مي‌گردد، حاكي از اطميناني نابجا به نخست وزير رژيم اسرائيل، "بنيامين نتانياهو " است.
آن‌ها در ادامه به ذكر چند نمونه از اين اطمينان نابجا بسنده ‌مي‌كنند: در واقع اين عبارت به تنهايي مي‌تواند روشن كننده باشد وقتي كه "لئون پانتا "، رئيس سيا با بي‌قيدي اظهار مي‌كند كه واشنگتن تصميم‌گيري در مورد زمان حمله به ايران و ميزان تلاش‌هاي ديپلماتيك را به اسرائيلي‌ها سپرده است.
در 27 ژوئن پانتا با بي‌اعتنايي به خبرنگار شبكه ABC "جيك تاپر " (Jake Tapper) گفت: من فكر مي‌كنم آنها مي‌خواهند امكان تغيير رفتار ايران از طريق ديپلماتيك را به ما بدهند همان‌طور كه از لحاظ نظامي نيز به آن انديشيده شده است.
اين نامه اين انتقاد را به خود اوباما هم وارد دانسته و مي‌نويسد: به طور مشابه، لحني كه جنابعالي و نتانياهو در 7 جولاي در مصاحبه با تلويزيون اسرائيل داشتيد به‌وضوح دور از لحن شما در دوره‌اي است كه روابط دو طرف دست‌خوش تشنج گرديده بود.
جنابعالي گفتيد "هيچ كدام از ما نمي‌خواهد ديگري را در مقابل عمل انجام گرفته قرار دهد و اين راه‌كاري‌ است كه من فكر مي‌كنم نتانياهو نيز به آن متعهد است. " شما ممكن است از معاون خود يعني "جوزف بايدن " بخواهيد كه از نوع تعجبي كه وي با آن در اسرائيل روبرو شد شما را آگاه سازد. در موقعيت عمل انجام گرفته قرار دادن يكي از شيوه‌هاي رايجي است كه اسرائيل مدت‌ها به آن عمل كرده است. در خلال بحران خاورميانه در بهار سال 1967، برخي از ما شاهد سيل عظيم فريب‌كاري اسرائيل و شوك ناشي از آن بوديم. همان‌طور كه اسلاف نتانياهو ظاهراً از حمله قريب‌الوقوع اعراب به عنوان توجيهي براي آغاز جنگ جهت غصب سرزمين‌هاي اعراب استفاده كردند.

[b]•[color=blue] مدت‌ها است فهميده‌ايم اسرائيل در مورد تهديدات عليه خود غلو مي‌كند[/color] [/b]

نويسندگان نامه سپس به سابقه تاريخي رژيم صهيونيستي در سوءاستفاده از تهديدات عليه خود اشاره كرده و مي‌نويسند: مدتي طولاني است كه ما به اين نتيجه رسيده‌ايم كه اسرائيل در مورد تهديدي كه از طرف اعراب ناشي مي‌شد، غلو كرده است. قبل از سال 1982 زماني كه نخست‌وزير رژيم سابق اسرائيل "مناخيم بگين " Menachem Begin)) به طور رسمي اعتراف كرد:
"در ژوئن 1967 گزينه‌هاي مختلفي پيش روي ما بود. تمركز ارتش مصر در مواضع صحراي سينا، بدين معني نبود كه "ناصر " رئيس جمهور وقت مصر، واقعاً قصد تهاجم به ما را دارد. ما بايد با خود صادق باشيم، ما تصميم گرفته بوديم به كشور وي حمله كنيم. "
در واقع اسرائيل از لحاظ نظامي آماده بود و حتي تحريكاتي عليه همسايگان خود جهت برانگيختن عكس‌العمل آن‌ها انجام مي‌داد تا بتواند از آن به عنوان توجيهي براي گسترش مرزهاي خود استفاده كند.
با ارائه اين سابقه، هر فردي ممكن است به‌طور كامل در مورد هرگونه اطمينان و تعهد خصوصي نتانياهو به جنابعالي در مورد عدم شروع تهاجم به ايران و عدم قرار دادن ايالات متحده در شرايط عمل انجام شده، ترديد كند.

• [b][color=blue]نتانياهو دغل‌بازي است كه فكر مي‌كند آمريكا در جيب او قرار دارد[/color] [/b]

در ادامه اين نامه آمده است: نتانياهو عقيده دارد كه برگ‌هاي برنده زيادي دارد. عمدتاً به خاطر حمايت قوي كه وي از جانب كنگره و رسانه‌هاي نيرومند حامي اسرائيل از آن برخوردار است؛ وي اكراه جنابعالي را حتي در مسائل دوجانبه‌ بحث‌برانگيز در خلال ديدار اخيرش به‌عنوان تاييدي در برخورداري از يك سري امتيازات خاص تلقي مي‌كند.
در خلال انتخابات در ايالات متحده (شامل انتخابات ميان دوره‌اي) رهبران اسرائيل به‌خصوص از قدرتي كه آن‌ها و لابي حزب "ليكود " (Likud) در عرصه سياست آمريكا از آن برخوردار بودند، مطمئن بودند.
مأموران سابق اطلاعاتي در ادامه با بيان اينكه نخست وزير فعلي به‌خوبي از مناخيم بگين و "آريل شارون " درس آموخته اظهار مي‌كنند: "شخصيت سياسي نتانياهو در يك نوار ويديوئي كه 9 سال پيش ضبط شده بود و از تلويزيون اسرائيل پخش شد، مشخص گرديد. در اين فيلم وي داستان فريب پرزيدنت "كلينتون " را در خصوص اجراي پيمان "اسلو " (در حالي‌كه عملاً به نابودي آن پرداخته بود) با آب و تاب تعريف و بدان مباهات مي‌كند. "
اين نوار موضعي اهانت‌آميز و در عين حال حيرت‌آور را نشان مي‌داد كه در آن آمريكا به چه آساني تحت تاثير اسرائيل قرار مي‌گيرد. نتانياهو در اين نوار گفته بود:
"آمريكا چيزي است كه به‌راحتي مي‌توان آن را حركت داد، حركتي در مسير دلخواه... آنها به‌هيچ عنوان مزاحم راه ما نيستند... 80 درصد آمريكايي‌ها از ما حمايت مي‌كنند، اين مضحك است. "
"گيدون لوي "، روزنامه‌نويس اسرائيلي نوشت كه اين ويدئو نشان مي‌دهد نتانياهو دغل‌بازي است كه فكر مي‌كند واشنگتن در جيب او قرار دارد و مي‌تواند به‌راحتي آن را فريب دهد. البته عقيده وي پس از سال‌ها هنوز تغييري نكرده است.

• [color=blue][b]آريل شارون جرج بوش را مسحور مي‌كرد [/b][/color]

آن‌ها در نامه خود به اوباما مي‌نويسند: همان‌طور كه در بالا اشاره گرديد نتانياهو الگوهاي بازيگري آموزنده‌اي داشته است. هيچ كس جز ژنرال "برنت اسكوكرافت " (Brent Scowcroft) نبود كه به "فايننشال تايمز " گفت نخست‌وزير پيشين اسرائيل آريل شارون "جورج دبليو بوش " را مسحور كرده بود به‌طوري كه وي را با انگشت كوچك خود مي‌رقصاند.
(اسكوكرافت بي‌درنگ از تمام مسئوليت‌ها به‌عنوان رئيس هيئت اطلاعاتي مشورتي امور خارجه دفتر رئيس جمهور كنار گذاشته شد و به او گفتند كه ديگر هيچ‌وقت در كاخ سفيد آفتابي نگردد.)
اگر شواهد بيشتري در مورد حمايت سياسي آمريكا از نتانياهو مورد نياز باشد به زماني كه سناتور "مك كين "، "ليبرمن " و "گراهام " در خلال هفته دوم جولاي از اسرائيل ديدار كردند، رجوع مي‌كنيم.
تهيه‌كنندگان نامه به نقل از ليبرمن مي‌نويسند: "حمايت گسترده‌اي در كنگره براي استفاده از همه ابزار جهت جلوگيري از تبديل ايران به يك قدرت هسته‌اي از جمله اقدامات نظامي - اگر مجبور باشند - وجود دارد. " گراهام نيز به طور مشابهي تصريح كرد: كنگره از اسرائيل حمايت مي‌كند.
به‌تازگي 47 نماينده جمهوري‌خواه لايحه‌اي ارائه دادند كه از حق اسرائيل براي استفاده از همه ابزارهاي مورد نياز شامل استفاده از قواي نظامي جهت مقابله و نابودي تهديدات خود از برنامه هسته‌اي ايران، حمايت مي‌كند.
قدرت لابيِ حزب ليكود به‌ويژه در انتخابات، تلاش‌هاي نتانياهو را براي راضي كردن معدود همكاران خود در مورد اينكه اكنون بهترين زمان براي تغيير حكومت در تهران است، به نتيجه رسانده است و ما اميدواريم مشاوران جنابعالي به شما گفته باشند "تغيير رژيم " و نه تسليحات اتمي هدف دائمي اسرائيل بوده است.
اين نامه در پايان قسمت اول خاطرنشان مي‌سازد: اگر كه ترس دروغين اسرائيل مبني بر اينكه وجود يك يا دو بمب اتمي در زرادخانه تسليحاتي ايران روند بازي را دست‌خوش تغييرخواهد كرد، ممكن است ديگران انتظار داشته باشند كه رهبران اسرائيل از امكان خارج كردن نيمي از اورانيوم ايران كه به مقدار كمي غني شده از خوشحالي بالا و پايين بپرند.

لینک
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8906021000

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=justify]خبرگزاري فارس: پايگاه خبري شبكه تلويزيوني الجزيره قطر در گزارشي به بررسي عجز اطلاعاتي رژيم صهيونيستي دربرابر حزب‌الله لبنان پرداخت و تصريح كرد كه نهادهاي اطلاعاتي اين رژيم مقابل حزب‌الله دچار كوري اطلاعاتي و نواقصي سياه است.

به گزارش فارس‌ پايگاه خبري الجزيره قطر در گزارشي به موضوع عملكرد نهادهاي اطلاعاتي و جاسوسي رژيم صهيونيستي و عملكرد ضعيف آن در اين رژيم در برابر حزب‌الله لبنان پرداخت.
الجزيره در اين گزارش نوشت: در رژيم صهيونيستي نهادهاي اطلاعاتي و جاسوسي ركن اصلي اين رژيم و ارتش و جنگ‌هاي آن است و نه تنها ركن پيروزي و شكست‌هاي آن بلكه ركن دستاوردهاي امنيتي و نظامي اسرائيل است كه اين امور را به اسطوره‌‌اي خصوصا در سطح ترورها و عمليات‌هاي ويژه تبديل كرده‌ است كه همه به لطف فعاليت‌ نهادهاي اطلاعاتي بوده است.
از ديدگاه نهادهاي اطلاعاتي و جاسوسي اسرائيل همچنانكه ناپلئون بناپارت روزي اعلام كرد «يك جاسوس با بيش از هزار سرباز در ميدان درگيري برابري مي‌كند» و شايد امروز در نتيجه شكست‌هاي اسرائيل با، اين جاسوس با 10هزار سرباز برابري كند زيرا بدون جاسوس -يعني بدون اطلاعات- سرباز نابينا و كور مي‌ماند. اين همان موتور جست‌وجوگر مركز امنيت ملي اسرائيل درباره گرايش‌هاي موجود در محيط راهبردي است كه نهاد اطلاعاتي اسرائيل بايد در دهه آينده براي آن آماده باشد.

[b]* ساختار كنوني نهادهاي اطلاعاتي اسرائيل بشدت شكننده است [/b]

الجزيره به يك پژوهش اسرائيلي به نام "اطلاعات اسرائيل... به كجا؟ " اشاره كرد و نوشت: ساختار كنوني اطلاعات اسرائيل بشدت شكننده است و نمي‌تواند با مشكلات بزرگ موجود اسرائيل مقابله كند. اين شكنندگي به طور عملي و نظري در جنگ تابستان سال 2006 (جنگ 33 روزه) و قبل و پيش از آن و همچنين در سوريه آشكار شد؛ زمانيكه سيد حسن نصرالله دبيركل حزب‌الله لبنان ناگهان در كنار بشار اسد رئيس جمهوري سوريه و محمود احمدي نژاد حاضر شد و در نظر اسرائيل خطرناكتر از همه موفقيت حزب‌الله در نفوذ به نهاد نظامي و اطلاعاتي اسرائيل است.

[b]* بمب اطلاعاتي از نوع بزرگ آن [/b]

زمانيكه سيد حسن نصرالله در اوايل سال جاري در سوريه در كنار بشار اسد و احمدي نژاد حاضر شد اين اقدام موجي از تحليل‌ها را در حد تخيل به راه انداخت و اين موج بيشتر روزنامه هاي اسرائيلي را در نورديد و زبان حال اين روزنامه ها اين بود كه "چگونه فرد تحت پيگرد درجه يك كه بيشتر از هر مورد ديگري تحت پيگيري است پيش از نهادهاي اطلاعاتي اسرائيل به دمشق رسيده است؟ ".
الجزيره نوشت: علاوه براين ظاهر شدن سيد حسن نصرالله كه توانايي موساد را به سخره گرفته بود خشم بسياري از كارشناسان اسرائيلي را برانگيخت؛ زيرا براي آنان اين سوال پيش‌ آمد كه چگونه آنان نتوانستند بفهمند كه نصرالله لبنان را ترك مي‌كند و به دمشق مي‌رسد و سالم به لبنان باز مي‌گردد به طوري كه برخي ميان اين شكست و شكست در جنگ تابستان 2006 ارتباطي قوي قائل شدند.
بنا بر اين گزارش، سيد حسن نصرالله در كنفرانس خبري اخير خود كه وارد برخي ابهامات موضوع ترور رفيق الحريري شد، بمب اطلاعاتي بزرگ ديگري منفجر كرد كه نه تنها اركان دادگاه جنايي بين المللي ويژه ترور حريري را به لرزه درآورد بلكه همه حساب و كتاب‌هاي اسرائيل و آمريكا را كه براي محكوم كردن حزب‌الله و صدور راي اوليه دادگاه بر آن تكيه كرده بودند بر هم زد.
به نوشته الجزيره، مهم‌تر از اين برملا كردن راز امنيتي بود كه مربوط مي‌شد به موفقيت حزب‌الله در نفوذ به سيستم الكترونيكي دشمن و دريافت موج هواپيماهاي جاسوسي و شناسايي آن و ارائه بخش‌هايي از يك سري اطلاعات كه مرتبط بود با فعاليت اطلاعاتي و جاسوسي اسرائيل در لبنان در اوايل دهه نود تا زمان ترور حريري.
در حقيقت نصرالله مسئله جنگ اطلاعاتي ميان طرفين را در دامنه وسيعتري باز كرد و نشان داد كه اساسا اين جنگ متعلق به جنگ ديگر و حتي بزرگتري است و اسرائيل و متحدان آن با همه توانايي‌هاي خود در جاسوسي عليه حزب‌الله درلبنان در تابستان سال 2006 چشم طمع دارند كه مقدمات را براي تجاوزي بسيار گسترده آماده كنند كه در آن اسرائيل جنگ را يك بار براي هميشه به نفع خود تمام كند.

[b]* تل‌آويو: چرا بر حزب‌الله پيروز نشديم؟ [/b]

ژنرال "متان ويلناي " با اين جمله از تعجب خود و اسرائيلي‌ها پرده برداشت وقتي كه اعلام كرد: "نمي‌دانيم با چه كسي در حال جنگ هستيم. اين نوعي شهامت و جسارت است ". و نهاد نظامي اسرائيل نيز اذعان به اين امر كرد زمانيكه اعلام كرد: سيلي‌ كه از حزب‌الله خورديم قدرت بازدارندگي ما را از بين برد.
الجزيره نوشت: همچنين ژنرال احتياط ران كوهين اعلام كرد: سطوح سياسي تصميم‌هاي خود را عجولانه اتخاذ كرد بدون آنكه بداند چه كسي قرار است به جنگ برود و چگونه پيروزي به دست آورد. در حقيقت كوهين اذعان كرد: شكست اسرائيل در عدم شناخت ارتش از قدرت نظامي حزب‌الله نهفته است.
الجزيره در اين گزارش نوشت: در چارچوب برتري اطلاعاتي شگفت‌آور حزب‌الله در فضاي شكست اسرائيل اين سوال بشدت خود را مطرح كرد كه: چگونه اين امر رخ داد؟ چرا در جنگ پيروز نشديم؟ با حزب‌اللهي كه به تهديدي بازدارنده براي اسرائيل تبديل شده است چه كنيم؟ با نصراللهي كه الان شخصيتي راستگو جلوه كرده است و در جهان عرب و اسلام نظيري ندارد چه كنيم؟ پناهگاه او كه در نيمي، جنگ رسانه‌اي و در نيمي جنگ با اسرائيل است كجاست؟ چگونه مي‌توان از حزب‌الله و دبير كل آن خلاص شد؟ و اين چنين سوالاتي بزرگي كه خواب را از چشمان نهادهاي اطلاعاتي و جاسوسي اسرائيل گرفته است.

[b]* كوري اطلاعاتي / حزب‌الله در حوزه‌ اطلاعات، راهبرد و ايمان جنگي بر اسرائيل برتر است [/b]

الجزيره نوشت: از اين امور اين نتيجه حاصل مي‌شود كه حزب‌الله در حوزه‌هاي اطلاعات و راهبرد و ايمان جنگي بر اسرائيل برتر است در حالي كه اسرائيل فقط در حوزه ابزار و تسليحات بر حزب‌الله برتري دارد. اين مطلب را روزنامه يديعوت آحارونوت در 29ماه جولاي سال گذشته اعلام كرد.
همچنين "رونن برگمن " كارشناس اسرائيلي در امور ارهبردي اعلام كرد كه "جنگي كه اسرائيل در آن وارد شد دو كاستي و مشكل آشكار داشت: اول فروپاشي مفهوم برتري هوايي كه بر اساس يكسره كردن درگيري‌ها با كمك نيروي كوچكي از نيروهاي زميني است و دوم شكست سخت اطلاعاتي كه درباره آن بيشتر از شكست در جنگ 1973 نوشته مي‌شود.
برگمن در يديعوت آحارونوت اين مطلب را كاملا تشريح كرد و آن را «كوري اطلاعاتي» ناميد و نوشت: اطلاعات اسرائيل بر خلاف در اختيار داشتن صدها نيرويي كه در اين خصوص در خدمت خود دارد در نفوذ به حزب‌الله شكستي سخت خورد. ناكامي اسرائيل در نفوذ به مركز تصميم‌گيري و تصميم‌ساز حزب‌الله انعكاس خود را آشكارا در نتيجه جنگ نشان داد.
الجزيره افزود: بر خلاف همه راهبردها، طرح‌ها و مفاهيم امنيتي اسرائيل كه تا حد گسترده‌اي بر برتري اطلاعاتي كذايي آنان استوار است كه نام آن را "قدرت بازدارندگي " گذاشته‌اند، و بر خلاف اعتماد به نفس بالاي اسرائيل به خود و برخلاف همه تكبر نظامي آنان كه بر پايه برتري نظامي و اطلاعاتي آنان شكل گرفته است و بر خلاف اعتقاد اسرائيل به اينكه مي‌توان هر جنگي را با هر طرف عربي با برتري نظامي بسرعت به سود خود پايان داد، حزب‌الله طبق داده‌ها و اطلاعات و اعتراف‌هاي اسرائيل توانست شكست سنگين اطلاعاتي و افسانه‌اي را به اسرائيل تحميل كند همانطور كه موساد و شاباك و نهادهاي اطلاعاتي اسرائيل خود را اسطوره‌اي و افسانه‌اي مي‌دانستند.

[b]* عنصر قدرت و برتري[/b]

شكست ويران كننده اسرائيل عوامل و شرايط گوناگوني دارد ولي مهم‌ترين آن برتري اطلاعاتي حزب‌الله است كه در وهله اول در موفقيت كامل آن در ساختار داخلي و استقرار آن و قدرت حزب‌الله در مخفي كردن سران، رزمندگان و تسليحات خود است و دومين عامل آن قدرت اطلاعاتي ويژه حزب‌الله در سطح رصد و پيگيري و متلاشي كردن خطرناك‌ترين شبكه‌هاي جاسوسي موساد است كه در بيروت و در جنوب لبنان فعاليت مي‌كردند، است.
در همين خصوص منابع امنيتي اسرائيل اعتراف كردند كه "دستگاه امنيت ويژه حزب‌الله توانسته‌ است يكي از خطرناك‌ترين شبكه‌هاي جاسوسي موساد را كه در بيروت و جنوب لبنان فعال بود از هم متلاشي كند ". يك منبع اسرائيلي همچنين اعلام كرد كه "جاسوسان موساد كه در بيروت بازداشت شدند خطرناكترين عوامل در منطقه خاورميانه بودند كه بيشترين آموزش‌ها را در جديدترين دستگاه‌هاي الكترونيكي ديده بودند و ماموريت آنان تعيين اماكن و مخفي‌گاه‌ها و آپارتمان‌هاي مسكوني بود كه سران حزب‌الله از آن استفاده مي‌كنند تا با گذاشتن علامت‌هاي الكترونيكي و فسفري اين مكان‌ها براي بمباران آماده شود و ديگر ماموريت آنان، تعبيه كردن سيستم‌ها و دستگاه‌هاي شنود و استراق سمع در مكان‌هاي متعدد در ضاحيه (حومه جنوبي) بود.
الجزيره نوشت: برتري اطلاعاتي حزب‌الله همچنين غافلگيري‌هاي بزرگ‌تري داشت كه اركان و پايه‌هاي اسرائيل و ارتش آن را به لرزه درآورد و نمونه آن نابود كردن تانك مشهور مركاوا و نابود كردن رزمناو اسرائيل و هدف‌گيري دقيق اهدافي در شمال فلسطين اشغالي و ديگر نقاط با موشك بود و شايد سيلي شديد اطلاعاتي اولي كه ارتش اسرائيل خورد بر اثر موشك‌هايي بود كه به منطقه «كفار گلعادي» شليك شد و 12نظامي اسرائيلي را كشت.

[b]* كاستي‌هاي سياه:[/b]

* نهاد اطلاعاتي اسرائيل اطلاعات كافي از سامانه موشكي ضدزرهي كه در اختيار حزب‌الله بود در اختيار ارتش قرار نداد.
* نهادهاي اطلاعاتي اسرائيل همچنين درباره تسليحات جنگي پيشرفته حزب‌الله مانند موشكي كه رزمناو اسرائيلي را نابود كرد اطلاعاتي در اختيار ارتش خود قرار نداد.
* عدم داشتن اطلاعات كافي از سامانه پيشرفته‌اي كه حزب‌الله در روستاها[ي جنوب لبنان] ايجاد كرده بود و همچنين عدم دادن اطلاعات كافي به نيروهاي زميني درباره رزمندگان حزب‌الله.
* شكست اطلاعاتي در تجهيز واحدهاي نخبه نظامي به اطلاعات دقيق پيش از عمليات هلي‌برن در بعلبك و ناكام ماندن تصويربرداري‌ها بر اثر اطلاعات نادرست نهادهاي اطلاعاتي.
* شكست در نفوذ جدي به مركز تصميم‌گيري حزب‌الله در ضاحيه جنوبي بيروت.
* ناتواني اطلاعاتي در پاسخ به اين سوال مهم و آن اين است كه: دبير كل حزب‌الله لبنان كجا زندگي مي‌كند؟

الجزيره نوشت: اسرائيل پس از بمباران فشرده و شديد در ضاحيه جنوبي و ديگر نقاط لبنان، كاملا در به دام انداختن حتي يكي از فرماندهان و سران حزب الله شكست خورد و در اين هنگام فرياد يوسي ملمان تحليلگر نظامي اسرائيل به هوا برخاست كه : شما را به خدا سران حزب‌الله كجا هستند؟

[b]* نتيجه‌گيري: [/b]

به هنگام جنگ سخت اطلاعاتي و در چارچوب پژوهش اطلاعاتي اسرائيل درباره مخفي‌گاه نصرالله و ديگر سران حزب‌الله و انبارهاي تسليحاتي آن، نهادهاي نظامي و اطلاعاتي اسرائيل دچار نوعي نگراني و دستپاچگي و سرگرداني شدند و در زماني كه حزب‌الله متناسب با حجم تهديدهاي موجود بين‌المللي (كه در صدد آغاز جنگ ديگري براي نابودي حزب‌الله و مقاومت) در حال به روز كردن قدرت خود است، كادرهاي پژوهشي و ارزيابي و نتيجه‌گيري اسرائيل دچار سرگرداني شده‌اند.
الجزيره نوشت: به همين دليل درس‌هايي كه طرف اسرائيلي بر آن بخصوص درباره جنگ اطلاعاتي با حزب‌الله متمركز شده است هماني است كه مركز امنيت ملي اسرائيل آماده كرده و به سوال‌هايي مهم مانند سوالات ذيل پاسخ مي‌دهد: اسرائيل به قدرت‌ اطلاعاتي حزب‌الله چگونه مي‌نگرد؟ آيا بين افزايش قدرت نظامي حزب‌الله و افزايش قدرت اطلاعاتي آن ارتباطي مي‌بيند؟ نقش اطلاعات حزب‌الله در رويارويي با تجاوزهاي اسرائيل به لبنان چيست؟ جايگاه اطلاعات حزب‌الله درجنگ آتي چيست؟
شايد اين محورها همان دلايلي باشد كه حزب‌الله بر آن تكيه مي‌كند يعني: گسترش قدرت‌هاي اطلاعاتي در جبهه داخلي و خارجي لبنان در ارتباط با رژيم صهيونيستي و ارتش و نهادهاي نظامي اطلاعاتي و تسليحاتي آن. همچنين بايد عناصر "سست " را يعني جبهه داخلي اسرائيل را بدان اضافه كرد. جبهه داخلي اسرائيل كه نهاد سياسي و نظامي تل‌آويو درباره آن نگراني بسيار روزافزوني دارد بويژه اينكه در برابر موشك‌هاي حزب‌الله دفاعي ندارد.
الجزيره در پايان نوشت: فعاليت اطلاعاتي حزب‌الله آنچنان كه شواهد و قرائن بررسي شده در مركز اطلاعات امنيت ملي اسرائيل آن را نشان مي‌دهد اقدامي متوالي و پيوسته است كه شبيه فعاليت دستگاه‌هاي اطلاعاتي نظامند بزرگ است همچنانكه جمع‌آوري اطلاعات و كار در محافل مختلف در كنار افزايش تجربه عوامل فعال كننده منابع اطلاعاتي، بر روند از پيش‌برنامه‌ريزي شده شاخه‌هاي اطلاعاتي حزب‌الله در سال‌هاي اخير دلالت مي‌كند كه از شاخه نظامي حزب‌الله عقب نمانده است.
الجزيره تصريح كرد: همه اين موارد به پيشرفت بسيار بالاي حزب‌الله در حوزه اطلاعاتي و عملياتي و بازدارندگي اشاره مي‌كند.
انتهاي پيام/++

لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8906140089[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ترجمه و تلخیص: مریم السادات امیرشاه کرمی
روابط نظامی و امنیتی دهلی و تل آویو، روابطی راهبردی بوده که اهمیت بسیاری پیدا کرده است، به ویژه آنکه این مناسبات، هنگامی روند شتابنده به خود گرفت که روابط هند و جهان عرب به سستی می گرایید.

با آغاز هزاره سوم، روابط میان هند و رژیم صهیونیستی به شکل مستمر و با سرعت عجیبی رشد می یافت، ولی متأسفانه، جهان عرب و اسلام، هیچ توجهی به این نداشتند، حال آنکه تقویت این روابط، تأثیر مستقیمی بر مناسبات آنها با هندی ها داشت.

از سوی دیگر، همکاری های امنیتی و نظامی میان تل آویو و دهلی نیز بر اقدامات نظامی هندی ها علیه منطقه اسلامی کشمیر نیز تأثیر خواهد گذارد و این اجازه را به هندوها می دهد تا با سلاح های مدرن صهیونیستی، به جنگ با مجاهدان مسلمان بروند؛ ضمنا این موضوع، تأثیر خود را بر تنش هسته ای میان پاکستان و هند بر جای خواهد گذارد.

در مقابل، این افزایش روابط دو جانبه میان تل آویو و دهلی، حمایت دیپلماتیک هندی ها را به دنبال داشته است، به گونه ای که دیگر مسئولان این کشور آسیایی، هیچ سخنی درباره مسأله فلسطین و دیگر موضوعات مربوط به مناقشه اعراب و اسرائیل نمی گویند، حال آنکه در دهه های شصت و هفتاد قرن بیستم، اوضاع کاملا متفاوت بوده است.

در این زمینه، «یفتاح شابیر»، کارشناس برجسته امور راهبردی اسراییل در تحقیقی به اسرار مربوط به رابطه امنیتی میان تل آویو و دهلی و نیز چالش های پیش روی این رابطه پرداخته است.

در پژوهش یادشده که با نام «صادرات امنیتی اسرائیل به هند ... چالش ها و دغدغه ها» منتشر شده، آمده است: «در چهل سال روابط دهلی و تل آویو متوقف بود که دلیل آن نیز مخالفت هندی ها با برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل بود؛ البته این کشور، در این برهه مناسبات مثبتی با کشورهای عربی داشت. این وضعیت از سال 1991 به شکلی ریشه ای و بنیادین تغییر کرد.
هندی ها بر این باور بودند که در سایه سیاست اقتصادی درهای باز، باید مناسبات گسترده با جهان داشته باشد.
در ژوئن سال 1992، اسرائیل و هند درباره برقراری روابط دیپلماتیک به توافق رسیدند که این روابط تحول گسترده ای را شاهد بود.
در سال 1999 روابط دو جانبه میان اسرائیلی ها و هندی ها، تغییری ریشه ای را تجربه کرد و دو طرف، همکاری مستحکم و عمیق امنیتی را آغاز کردند و تل آویو نیز ارتش هند را به تازه ترین سلاح های نظامی مسلح نمود تا به این ترتیب، اسرائیل بزرگترین صادر کننده اسلحه به ارتش هند باشد؛ ارتشی که هر روز دست به کشتار مسلمانان کشمیری می زند.
تل آویو امروز جایگاه روسیه و فرانسه، یعنی بزرگترین صادر کنندگان اسلحه و تجهیزات نظامی به هند را گرفته است.»

یفتاح شابیر بر این باور است: «ارزش تسلیحاتی که اسرائیل در دو سال گذشته به هند فروخته است، از مرز دو میلیارد دلار گذشته و در سال های اخیر دو طرف در زمینه مبارزه با تروریسم و نیز روابط اطلاعاتی همکاری های عمیقی داشته اند که البته سطح این همکاری ها پس از انفجارات نوامبر 2008 در بمبئی ـ که اماکن یهودی نشین و نیز جهانگردان اسرائیلی را هدف گرفته بود ـ افزایش قابل ملاحظه ای را تجربه کرد.»

در این پژوهش به مهمترین قراردادهای تسلیحاتی میان تل آویو و دهلی در دو سال گذشته پرداخته شده است که نتایج آن، نشانگر تحولی سریع در روابط نظامی میان دو طرف است.

این قراردادها را به می توان در قالب موارد زیر خلاصه کرد:

1 ـ قرارداد مربوط به خرید هواپیماهای جاسوسی والکون: این قرارداد در سال 2004 به امضای مسئولان هندی و صهیونیستی رسید و ارزش آن نیز 1.1 میلیارد دلار بود. با وجود مشکلات و موانعی که در سر راه امضای این قرارداد بود ـ که البته دلیل اصلی آن نیز مالکیت آمریکا بر این فناوری بود ـ ولی این قرارداد به مرحله انجام رسید و نیروی هوایی هند، نخستین هواپیمای والکون را در سال گذشته تحویل گرفت. همچنین قرار است در سال آتی، دو فروند دیگر از این هواپیماها را از رژیم صهیونیستی تحویل بگیرد.
گزارش منابع گوناگون، حکایت از آن دارد که دهلی تمایل زیادی را برای دستیابی به این هواپیماها نشان می دهد و قراردادی را نیز با تل آویو و برای در اختیار گرفتن سه هواپیمای دیگر از همین نوع خواهد بست.

2 ـ هند به تازگی چهار رادار مدل EL-M2083 که تولید آن را شرکت تولید تجهیزات و سامانه های نظامی رژیم صهیونیستی به نام «آلتا» بر عهده داشته، خریداری کرده است. این رادارها که در مرز میان هند و پاکستان نصب شده اند، وظیفه دارند، هر گونه نفوذ هواپیماهای پاکستانی به مرزهای هوایی این کشور را زیر نظر داشته باشند. ارزش قرارداد خرید این رادارها به ششصد میلیون دلار می رسد.

بنا بر آنچه در پژوهش یادشده آمده است، انفجارات بمبئی باعث شد تا دولت هند در برهه اخیر برای حمایت از مرزهای هوایی اش به خرید این رادارها روی آورد که البته این کار دهلی را باید یکی از نتایج انفجارات یادشده برشمرد.

3 ـ هندی ها با بستن قراردادهایی با طرف صهیونیستی سامانه های دفاع هوایی را در دو سال گذشته از تل آویو خریداری کرده اند که ارزش این قراردادها به بیش از یک میلیارد دلار می رسد. رژیم صهیونیستی و هند در همین راستا، دو قرارداد عظیم نظامی را به امضا رسانده اند که نخستین مورد مربوط به خرید موشک های دریا به دریا با برد بیش از هفتاد کیلومتر و نیز موشک باراک هشت است.

بد نیست بدانید که باراک هشت نیز از موشک های دریا به هوا به شمار می رود و برای هدفگیری هواپیماها مورد استفاده قرار می گیرد. قرارداد دوم نیز مربوط به خرید سامانه موسوم به اسپایدر است که یک سامانه دفاع هوایی به شمار می رود و از قابلیت انتقال بهره مند است.

4 ـ دهلی و تل آویو در عرصه امور فضایی نیز همکاری های رو به رشدی را در دو سال گذشته داشته اند. هندی ها با همکاری مخفیانه رژیم صهیونیستی، موفق به پرتاب ماهواه جاسوسی RISAT-2 شدند که دهلی در آغاز مدعی شد که این ماهواره را صرفا برای اهداف غیر نظامی به فضا پرتاب کرده است، ولی بعدها مشخص شد که RISAT-2 مجهز به یک رادار نظامی صهیونیستی به نام «سار» است.

یفتاح شابیر می نویسد: «ماهواره نظامی هند شباهت بسیاری به «تیک سار» ماهواره مشهور جاسوسی اسرائیل دارد که تل آویو در ژانویه 2008 آن را از یک پایگاه موشکی هندی به فضا پرتاب کرد.»

5 ـ سازمان صنایع هوایی رژیم صهیونیستی، به تازگی بروز سازی هواپیماهای جنگنده ارتش هند را که از نوع میگ 24 بوده اند، بر عهده گرفته است. اخبار و گزارش های گوناگون، حکایت از آن دارد که بر پایه توافق هند و رژیم صهیونیستی، این رژیم می خواهد تا هواپیماهای باربری هندی را که از نوع «ای ان 32» است، مدرن سازی نماید.
ارتش هند، صد فروند از هواپیماهای مذکور را که ساخت کشور اکراین است، در اختیار دارد.

6 ـ تازه ترین قراردادهای امنیتی و نظامی میان تل آویو و دهلی، مربوط به تجهیز ارتش هند به هواپیماهای جنگی بدون سرنشین از نوع هاربن بوده و گفتنی است، در پژوهش صهیونیستی مذکور، هیچ اشاره ای به قراردادهای سری میان دو طرف نشده است.

در این تحقیق، به صادرات نظامی هند به اسرائیل نیز اشاره شده و آمده است: «با وجود برتری هند در زمینه صنایع نظامی، به ویژه امور فضایی، این کشور کوشیده است تا اسرائیل را برای خرید تولیدات نظامی اش فریب دهد و قراردادهایی را نیز در این زمینه، با تل آویو به امضا برساند که از آن جمله، می توان به قرارداد ویژه فروش بالگردهای Dhruv به ارتش صهیونیستی در سال 2004 اشاره کرد.

ضمنا به تازگی، حرف و حدیث هایی نیز از تجهیز ارتش عبری به موشک دریا به دریای هندی به نام BrahMos پخش شده که برای هدفگیری کشتی ها مورد بهره برداری قرار می گیرد و قرار است تل آویو با خرید آنها، برتری خود را بر نیروی دریایی مصر که در منطقه جنوب شرق مدیترانه مستقر هستند، حفظ نماید.»

با وجود آنکه همکاری های امنیتی و نظامی میان اسراییل و هند در بالاترین سطح خود است، به گفته یفتاح شابیر، مسئولان همیشه ترس آن را دارند تا مبادا در نتیجه یک بحران، همان بلایی بر سر روابط دهلی و تل آویو بیاید که به تازگی بر سر روابط رژیم صهیونیستی با ترکیه آمد.

در همین چهارچوب، شابیر به عواملی چند که روابط نظامی هندی ها با صهیونیست ها را تهدید می کند، اشاره می نماید و تأکید می کند که مسئولان این رژیم باید با ابزار اندیشه به مقابله با چالش هایی بپردازد که رابطه شان را با هندی ها تهدید می کند تا اینکه مبادا هیچ لطمه ای به این رابطه وارد آید.

این عوامل به شرح زیر است: نخستین عامل تهدید کننده روابط میان هند و تل آویو، روابط میان جهان عرب با این کشور برشمرده شده است.

در گزارش یادشده می خوانید: «درست است که اسرائیل کاخ روابط خود با هند را بر روی ویرانه های مناسبات این کشور با جهان عرب بر پا کرد، نمی توان تصور کرد که دهلی از روابط تاریخی خود با کشورهای عربی دست بردارد و از حمایت آرمان فلسطین چشم بپوشد، زیرا این کشور، سکاندار مجموعه غیر متعهدها و پیشگام روند تلاش برای آزادی از چنگال استعمارگران است. رابطه تاریخی هند و جهان عرب در هر لحظه، روابط جدید این کشور را با اسرائیل تهدید می کند و باعث می شود تا دولت هند در امضای بسیاری از قراردادهای نظامی خود به شکل مخفیانه عمل کند.»

در ادامه گزارش مرکز مطالعات «امنیت ملی» اسراییل آمده است: «دومین عاملی که روابط هند با اسرائیل را در معرض خطر قرار می دهد، ظهور و رشد یک جریان جدید در هند است که ساز مخالفت با هر گونه همکاری میان تل آویو و دهلی را کوک می کند که این امر باعث شده است تا نظام حاکم بر این کشور، مسئولان عالی رتبه هندی را که برای امضای قراردادهای نظامی با رژیم صهیونیستی رشوه دریافت داشته اند، بازجویی کند و از آنها تحقیق کرد.»

در این گزارش می خوانید: «سومین عاملی که آینده همکاری های نظامی میان هند و اسرائیل را تهدید می کند، ایالات متحده است. این کشور با وجود آنکه شریک راهبردی تل آویو به شمار می رود، دغدغه آن را دارد که فناوری های نظامی شان از طریق اسرائیل به دست هند بیفتد و این امر باعث بر هم خوردن وضعیت کفه های ترازوی قدرت در منطقه جنوب آسیا شود؛ یعنی کفه های این ترازو، به گونه ای قرار گیرد که با خواست آمریکا، هیچ همخوانی ندارد.

ضمنا بسیاری از قراردادهای نظامی میان هند و اسرائیل، به خاطر ایالات متحده ملغی اعلام شد.

چهارمین و آخرین عامل که تهدید کننده روابط دهلی و تل آویو است، روابط تاریخی و مستحکم میان هند و ایران است؛ به ویژه که دهلی اهمیت بسیاریی به روابط تجاری و اقتصادی خود با تهران می دهد و مناسبات نفتی عمیقی میان این دو در جریان است.»

شابیر در ادامه می نویسد: با وجود عمیق بودن روابط میان تهران و دهلی، احتمال اینکه ایران موفقیتی را در زمینه توقف روابط نظامی و بستن قراردادهای تسلیحاتی میان طرف هندی و اسرائیلی به دست آورد، کم است، ولی ترس تل آویو، از آن است که اگر آن بلایی که بر سر روابطش با ترکیه آمد، بر سر مناسباتش با هند نیز بیاید، این کشور آسیایی مبادرت به واگذاری فناوری های جدید نظامی به ایران کند.

این نویسنده در بخش دیگر از گزارش مرکز مطالعات امنیت ملی اسراییل درباره روابط هند با این رژیم چنین می گوید: «با وجود آنکه تحولات بسیار سریعی در روابط دهلی و تل آویو جریان دارد و هند، بزرگترین مشتری سلاح ها و تجهیزات نظامی اسرائیلی به شمار می رود، هرگز نمی توان مناسبات میان دو طرف را مناسباتی راهبردی دانست، به ویژه آنکه هند به دنبال استقلال در زمینه تولید صنایع نظامی می گردد و می خواهد به خودکفایی نظامی برسد.
از سوی دیگر، همدردی هندی ها با اعراب به ویژه فلسطینی ها، شاید پایان زودهنگامی را برای روابط میان دو طرف به ثبت برساند.»

شابیر در پایان گزارش خویش چنین نتیجه می گیرد: «به رغم اینکه روابط میان هند و اسرائیل، یک دستاورد بزرگ برای مقامات تل آویو به شمار می رود، این رابطه هنوز به سطح یک هم پیمانی استراتژیک نرسیده است، بلکه روابط موجود، یک فرصت جدید در این زمینه است و بر خلاف تبلیغاتی که از سوی دولت های گوناگون اسرائیلی درباره عمق رابطه تل آویو با دهلی صورت می گیرد، هیچ تضمینی برای پایایی طولانی مدت این رابطه نیست.»
http://www.tabnak.ir/fa/news/125682/روابط-نظامي-هند-و-اسراييل

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
طرح جديد امريكا براي از سرگيري مذاكرات ميان طرف‌هاي فلسطيني و اسرائيلي بر ايده تشكيل دو كشور و گسترش مشارکت در يافتن راه‌حل به كشورهاي هم‌جوار استوار است. دولت پرزيدنت اوباما مي‌گويد كه تاكتيك خود را در تلاش براي دستيابي به صلح در خاورميانه تغيير داده است.
جرج ميچل اين هفته با مسئولان اسرائيلي و فلسطيني ملاقات كرد و به واشنگتن بازگشت. ايده اصلي كه امريكا عنوان مي‌كند، مذاكرات موازي بين دو طرف است.
سال گذشته واشنگتن مذاكرات غيرمستقيم ميان نتانياهو و محمود عباس را با وساطت جرج ميچل در پيش گرفت كه در واقع بازگشت به نقطه صفر در مذاكراتي بود كه از اوايل دهه 90 شروع شده و به نتيجه خاصي نرسيده بود. طرف اسرائيلي بارها اعلام كرد كه اعتقاد چنداني به اين نوع مذاكره ندارد. امريكا براي تضمين مذاكرات توقف 10 ماهه شهرك‌سازي را پيشنهاد كرد. اين مهلت در ماه سپتامبر پايان گرفت و ماه بعد از آن، حزب دموكرات امريكا در انتخابات ميان‌دوره‌اي اكثريت را در كنگره از دست داد.
دولت پرزيدنت اوباما، بعد از بيهودگي مذاكرات غيرمستقيم، تلاش كرد كه مذاكرات مستقيم را ميان نتانياهو و محمود عباس سازماندهي كند، ولي موفقيتي به دست نياورد و اسرائيل حاضر به توقف شهرك‌سازي نشد؛ موضوعي كه اوباما و هيلاري كلينتون دو سال قبل آن را شرط موافقت مذاكرات اعلام كردند و طرف فلسطيني نيز همچنان آن را شرط اصلي خود براي شركت در مذاكرات مي‌داند. اينك دوباره امريكا به ايده مذاكرات غيرمستقيم بازگشته و جالب آن كه مورد استقبال نتانياهو هم قرار گرفته كه خود را در هم‌آوري با دولت امريكا در موقعيت برتر مي‌بيند و حاضر است مخالفت قبلي خود را با مذاكرات غيرمستقيم كنار بگذارد تا پرزيدنت اوباما احساس شكست كامل نكند.
قبل از ورود جرج ميچل به رام‌الله براي مذاكره با محمود عباس، دولت امريكا برگه‌اي غيررسمي (Non paper) را به طرف فلسطيني داد كه شامل اين محورها مي‌شود:
ـ بحث مرز دو كشور فلسطيني و اسرائيلي با مشاركت مصر و اردن
ـ يافتن راه‌حلي عادلانه و منطقي براي پناهندگان فلسطيني
ـ توافق بر سر تقسيم منابع آب
ـ بحث ديدگاه‌هاي دو طرف درباره سرنوشت قدس
ـ آينده شهرك‌هاي اسرائيلي
به نظر مي‌رسد كه اين چند محور همه جوانب مشكل را در نظر گرفته است. آيا بايد براي آن دست زد و هورا كشيد؟ مسئولان فلسطين بر عكس اين non paper را بسيار نااميد كننده قلمداد كرده‌اند، چون به مرزهاي ژوئن 1967 و عقب‌نشيني كامل اسرائيل از بخش شرقي قدس،‌طبق قطع‌نامه‌هاي ملل متحد، اشاره‌اي نمي‌كند. در واقع، طرحي كه اين بار بر دوش جرج ميچل نهاده شده تا برايش بازاريابي كند، مواضعي مبهم و شناور است كه بدون تأكيد بر توقف شهرك‌سازي، ديدگاه اسرائيل را پذيرفته است. از اين رو، امر ثابت و روشن و محكمي وجود ندارد كه بتوان مذاكرات جدي را بر آن بنا كرد و «برگه پيشنهادي امريكا از قرار اسلو هم بدتر است».
كميته پيگيري اتحاديه عرب نيز نكته جديدي در سفر جرج ميچل نديد و با مذاكرات در شرايط «غير جدي» كنوني مخالفت كرد.
اين عقيده وجود دارد كه، علاوه بر دولت اسرائيل، دولت امريكا نيز اعتقادي به نتيجه‌مند بودن دور جديد مذاكرات غيرمسقيم يا موازي ندارد. 17 سال مذاكره بايد جزئيات مسائل و خواست دو طرف را مشخص كرده باشد. استقبال نتانياهو از مذاكرات براي مديريت آن تا يك سال ديگر است. در آن زمان مدتي كه امريكا براي حل بحران ديرين خاورميانه تعيين كرده است پايان مي‌گيرد و امريكا نيز وارد مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري مي‌شود و نخست وزير اسرائيل، در حالي كه به شهرك‌هاي جديد در حال ساخت نگاه مي‌كند، نفس راحتي خواهد كشيد.
تا سال ديگر مهلت ديگري نيز تمام مي‌شود. سلام فياض، نخست وزير تشکيلات خودگردان فلسطيني، مدت‌هاست كه اعلام مي‌كند در سال 2011 زيربناي لازم براي اعلام موجوديت كشور فلسطين در سرزمين‌هاي اشغالي 1967 فراهم خواهد آمد. آيا اين كشور در آن زمان با شناسايي جهاني روبرو خواهد شد؟ پرزيدنت اوباما به نتانياهو تضمين داده است كه مانع از هر گونه تحرك فلسيني در شواري امنيت و ملل متحد و ديگر سازمان‌هاي جهاني براي شناسايي كشور فلسطين بشود. در مجلس نمايندگان امريكا نيز حركت مشابهي شروع شده است.
شناسايي كشور فلسطين موجب نگراني اسرائيل و و امريكا و برخي از دولت‌هاي اروپايي همچون آلمان است. وزارت امورخارجه اسرائيل «خشنودي خود را از بيانيه اخير اتحاديه اروپا بيان كرد كه كشور فلسطين را به رسميت نشناخت و نتيجه اقدام اخير برزيل و آرژانتين را بي‌اثر ساخت».
اين خشنودي موقتي است. در واقع، اتحاديه اروپا كشور فلسطين را به صورت دوفاكتو به رسميت شناخته است. آخرين بيانيه وزيران امورخارجه اروپا موافقت اين اتحاديه را با شناسايي كشور فلسطين «در زمان مناسب» اعلام كرد. اين زمان مناسب مسلما 5 يا 10 سال ديگر نيست. خشنودي اسرائيل فرار به جلو است.
اتحاديه اروپا در موضوع ديگري نيز با امريكا فاصله گرفت. هيلاري كلينتون هفته گذشته اعلام كرد كه شهرك‌سازي نبايد محور مذاكرات صلح باشد و نتانياهو هم با لحني تحقيرآميز گفت كه سرانجام امريكا بعد از يك سال و نيم فهميد كه اشتباه كرده است و نبايد بر توقف شهرك‌سازي اصرار ورزد. با اين حال، اتحاديه اروپا نه نتها از مخالفت اسرائيل با توقف شهرك‌سازي ابراز تأسف كرد، بلكه شهرك‌سازي را غيرقانوني خواند.
با اين‌كه وزير خارجه آلمان بيش از ديگران با احساس بيشتري مي‌گفت كه هنوز براي شناسايي كشور فلسطين بسيار زود است؛ برخي ديگر از وزيران اروپايي تأسف خوردند كه بيانيه جديد جديت لازم را ندارد. وزير امور خارجه لوكزامبورگ، اسرائيل را به توقف موافقت‌نامه‌هاي دوجانبه تهديد ضمني كرد و همتاي فنلاندي او گفت تا زماني كه شهرك‌ها ساخته مي‌شود، امكان ارتقاي روابط ميان اتحاديه اروپا و اسرائيل (معلق شده از 2008) بسيار مشكل است.
اسرائيل بتدريج تنها به امريكا متكي مي‌شود و واشنگتن را نيز هم‌چون خود منزوي مي‌كند. اروپا اسرائيل را تأسيس كرد و روزي خود را ناچار مي‌بيند كه در راه تشكيل فلسطين نيز گام بردارد.

س م س/ح ش

لینک
http://previous.presstv.ir/Detail.fa.aspx?id=155727§ionid=351021510

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

تلاش برای تقدیم ترکیه به صهيونيست‌ها بدون جنگ
کشور ترکیه که پس از سقوط حکومت عثمانی و روی کار آمدن آتاترک از حکومت لایئک و ضد اسلام برخوردار بود و حتی مرکز نیروهای ناتو در منطقه نیز قرار گرفت، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی ایران، با توجه به مرزهای گسترده با روسیه و سایر کشورهای حاشیه دریای سیاه مانند اکراین، گرجستان، رومانی و بلغارستان از یک سو و هم چنین مرزهای گسترده با ایران، عراق و سوریه از سوی دیگر و سواحل بسیار طولانی با دریای مدیترانه، از موقعیت جغرافیای سیاسی بسیار حساس‌تری برخوردار گردید.

سايت iranpn.com گزارش داد: به رغم تلاش‌ها و سرمایه‌گذاری‌های کلان برای دین زدایی در این کشور، به ویژه در دوران آتاترک (مقارن با به حکومت رساندن رضاخان در ایران توسط انگلیس) و هم چنین دوره‌های ده‌های اخیر [مانند دوره‌ی: بلنت اجویت – دمیرل – اوزال و تانسو چیللر]، اکثریت مردم این کشور را مسلمانان تشکیل می‌دهند. مسلمانانی که گرایش، غیرت و علاقه‌ی ویژه‌ای به اسلام و بالتبع به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران دارند.


اغلب مسلمانان سنی مذهب هستند که حنفی‌ها بیشتر در بخش مرکزی و غربی و شافعی‌ها بیشتر در بخش‌های جنوبی و شرقی استقرار دارند. البته تعداد شیعیان که بیشتر در منطقه الآزیق سکونت دارند نیز قابل توجه است و حدود 20 میلیون از جمعیت 75 میلیونی ترکیه را «علوی»ها تشکیل می‌دهند [که متأسفانه به رغم ادعای علاقه به اهل بیت (ع) به هیچ وجه به احکام اسلام و حتی نماز مقید نیستند].

مساعد نمودن سواحل دریای سیاه و نیر دریای مدیترانه برای توریست‌های خوش‌گذران اروپایی و سربازان آمریکایی (تا آنجا که مجلات آلمانی با تیتر «تعطیلات با زن و شراب ارزان در ترکیه» به تبلیغ آن بپردازند) و هم چنین دایر نمودن کازینوها و فاحشه‌‌خانه‌های متعدد رسمی و غیر رسمی به ویژه در استانبول – اتصال شبکه‌های تلویزیون کابلی و ماهواره‌ای به شبکه‌های مستهجن اروپایی جهت تهاجم فرهنگی و ترویج غرب‌زدگی...، به موازات اسلام‌زدانی با تعطیلی و ممنوعیت فعالیت‌های حوزه‌های علمیه – دولتی نمودن و کنترل تمامی فعالیت‌های اسلامی تحت نظر «مدرسه خطابت – تحت کنترل سازمان امنیت» - تعیقیت، بازداشت، زندان و شکنجه‌ی مسلمانان انقلابی، ممنوعیت سخنرانی یا تألیف و نشر کتب اسلامی و ...، از جمله فعالیت‌هایی بود که طی دهه‌های گذشته جهت اسلام‌زدایی و اروپایی کردن فرهنگ مردم این کشور به عمل آمد، اما اثر مطلوب آنان را در بر نداشت.

http://www.iranpn.com/file/tr-3.jpg

به قدرت رسیدن احزاب اسلامگرا و مصادره‌ی آنها:

تشدید گرایشات اسلام‌گرایانه مردم، به ویژه پس از انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران که موجب جرأت یافتن و نیز الگو‌پذیری مسلمانان منطقه (به ویژه ترکیه که با ایران فرهنگ نزدیک‌تری نسبت به اعراب دارند)، ضمن مساعد‌سازی زمینه برای تشکیل و فعال شدن گروه‌ها و احزاب اسلامی، تهدید ظهور و بروز انقلابی مشابه را در ترکیه تقویت نمود.

حضور رسمی اسلام‌گرایان ترکیه در عرصه‌ی سیاست و اداره دولت، با موفقیت آنها در انتخابات شورای شهر و سپس به قدرت رسیدن «نجم‌الدین اربکان» آغاز گردید. اگر چه وی نیز متأثر از فرهنگ و اندیشه‌های غرب بود و اسلام لیبرال امریکایی را ترجیح می‌داد، اما موج امید ایجاد شده در مردم

پس از وی که با نام حزب «ملی‌گروش» فعالیت را آغاز نمود و پس از حکم دادگاه نام حزب به «حزب رفاه» تغییر یافت، فعالیت‌های سیاسی و انتخاباتی احزاب اسلامی گسترش یافت، اما دیگر به مصادره‌ی جهان صهیونیست درآمده بود. ولی به گونه‌ای که مردم مسلمان گمان کنند، دولت و حکومت را بدون هیچ انقلاب، جهاد و شهادتی در اختیار گرفته‌اند.

احزاب اسلامی حاضر در عرصه‌ی سیاست و انتخابات، یکی پس از دیگری جایگزین شدند تا نوبت به حزب «اعتدال و توسعه» و روی کار آمدن «رجب طیب اردوغان» گردید.

همان‌طور که در بخش «اداره کنندگان جهان – بیلدربرگ 2» قید شده است، بنیانگذار این حزب، سرمایه‌دار معروف «علی‌ باباجان» است که از لژیونر‌های معروف فراماسون و عضو سازمان مخوف بیلدربرگ «Bilderberg » می‌باشد. اردوغان در سال 2005 وی را به عنوان رئیس گروه مذاکره جهت پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا برگزید. وی در تمامی جلسات کنفرانس داووس و بیلدربرگ، به عنوان یک عضو برجسته حضور دارد. او در دوره‌ای وزیر امورخارجه و نیز معاون نخست وزیر بود و در سال 2009 از سوی اردوغان به وزارت اقتصاد رسید و مسئولیت جانبی بسیار دیگری نیز بر عهده گرفت

http://www.iranpn.com/file/tr-4.jpg

از روی کار آوردن حزب به اصطلاح اسلامی مصادره شده:

رجب طیب اردوغان، با اکثریت قاطع آرا به صدارت رسید و مردم مسلمان بدون کمترین تأملی در این که چگونه ممکن است استکبار غرب (امریکا و انگلیس) اجازه دهند تا یک دولت اسلام‌گرا در ترکیه بدون هیچ زحمت، انقلاب، مبارزه، درگیری و ... بر سر کار بیاید، از این که کشورشان از دولتی مسلمان برخوردار شده است، مسرور شدند.

غرب چاره‌ای از روی کار آوردن یک دولت اسلام‌گرا که تحت تملک و کنترل خودش باشد نداشت و البته در این منظور و مدیریت تحولات سیاسی ترکیه، چندین هدف داخلی و خارجی را نیز دنبال می‌نمود.

مهم‌ترین اهداف داخلی عبارت بود از:

- کنترل و مصادره‌ی بیداری و تحرکات اسلام‌گرایان در داخل ترکیه؛

- متوقف نمودن تحرکات اسلامی انقلابی در داخل ترکیه، به بهانه پیروزی؛

- ممانعت از الگو‌پذیری و اقبال مسلمانان ترکیه نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی ایران با معرفی الگوی ملی؛

- ممانعت از تشدید بیشتر علاقه به مقام معظم رهبری، حضرت امام خامنه‌ای با تحریک احساسات مذهبی و ناسیونالیستی.

و مهم‌ترین اهداف خارجی عبارت بود از:

- تقویت نظامی و اطلاعاتی ترکیه در مقابل ایران، روسیه، عراق و سوریه (با استقرار پایگاه هوایی اینجرلیک برای جنگنده‌های امریکایی و اسرائیل، و سپر موشکی،‌ همکاری نزدیک سازمان امنیت و اطلاعات ترکیه «میت» با «موساد» و ...)؛

- تقویت سیاسی ترکیه (با توجه به جغرافیایی سیاسی و نیز پل ارتباط آسیا با اروپا) با نقش دادن در تحولات منطقه خاورمیانه که سفر اردوغان به مصر و توصیه به خودداری از تدوین قانون اساسی اسلامی و هم چنین مواضع خصمانه مقابل سوریه بارزترین نمودهای آن است؛

- پیش‌انداختن و تحمیل بار سیاسی و مالی حمله‌ی نظامی به سوریه (به نفع اسرائیل).

- حضور مستقیم و گسترده اقتصادی و سیاسی در آذربایجان به منظور: الف – ممانعت از گرایش آذری‌های به ایران. ب – کنترل شرایط داخلی آذربایجان به عنوان کشور هم مرز با ایران، ترکیه و روسیه. ج – نقش‌آفرینی در سازماندهی و تقویت تحرکات گروهک‌های ضد انقلاب و تجزیه‌طلبان در آذربایجان و کردستان ایران.

- هر گونه نقش‌آفرینی لازم در عرصه‌های متفاوت سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و ... به نفع اسرائیل.

تلاش برای تقدیم ترکیه به صهيونيست‌ها بدون جنگ

تحقق این اهداف مسلتزم آرام نگه‌داشتن و توقف هر گونه حرکت نشأت گرفته از بیداری اسلامی از یک سو و قدرت بخشیدن پایگاه‌های نظامی، سازمان‌های اطلاعاتی، تعاملات اقتصادی ... و در نهایت تقویت حضور رسمی غیر مسلمانان [مسیحیان و یهودیان - صهیونیست‌ها] در ترکیه از سوی دیگر بوده و هست. بسیاری از این اهداف به ویژه در سه دهه گذشته و بالاخص در دوران به اصطلاح دولت اسلامی اردوغان صورت پذیرفته است که اهمّ محورهای آن به شرح ذیل می‌باشد:

عوامفریبی مسلمانان داخل و بهبود موقعیت در منطقه خاورمیانه:
با توجه به مواضع قاطع جمهوری اسلامی ایران علیه اسرائیل، هیچ شخص، گروه، حزب یا دولتی نمی‌تواند کمترین ادعایی در اسلامیت داشته باشد، مگر این که مواضع بسیار واضح و قاطعی را در دوستی با ایران و دشمنی با اسرائیل اتخاذ و اعلام نماید. از این رو از «نجم‌الدین اربکان» گرفته تا «رجب طیب اردوغان» هر کدام که به قدرت رسیدند، ابتدا سفری به ایران کرده و با عقد چند قرارداد کلان، دوستی و برادری خود با جمهوری اسلامی ایران را اعلام نمودند و سپس علیه اسرائیل مواضعی آرام یا تند (مثل برخورد اردوغان با شیمون پرز در کنفرانس داووس و ماجرای کشتی کمک به غزه و اخراج سفیر) اتخاذ نمودند. این مواضع سبب شد تا از سویی مردم مسلمان ترکیه مطمئن شوند که فریب نخورده و دولت‌شان اسلامی است و از سوی دیگر در جهان اسلام و منطقه خاورمیانه، به غیر از جمهوری اسلامی ایران، محور دیگری [ترکیه] برای مخالفت با اسرائیل در اذهان عمومی مطرح گردد و اساساً الگوی دیگری به عنوان کشور یا دولت اسلامی معرفی گردد. الگویی که در مصادره و اختیار امریکا، انگلیس و اسرائیل باشد.

مواضع صهیونیستی و تقدیم اراضی به اقلیت‌های مذهبی (آنتالیا، اراضی مسیحیان و یهودیان و روستای اسرائیلی):

- ابتدای این حرکت، با سرمایه‌گذاری کلان صهیونیست‌ها در «آنتالیا» آغاز گردید. احداث هتل‌ها، کازینو‌ها، بارها، مراکز فحشا و نیز ایجاد تسهیلاتی چون خطوط هوایی (به ویژه با هلند) – ایجاد و تقویت خطوط ارتباطی صوتی و تصویری پر قدرت و پر سرعت، مانند شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای و اینترنتی (به ویژه با هلند) – تأسیس شرکت‌های چند ملیتی (به ویژه با هلند) – احداث بزرگراه‌ها و کوتاه نمودن مسیر فرودگاه با شهر (در ابتدا منطقه‌ی هلندی نشین) و ...، سبب گردید تا اذهان عمومی گمان نمایند که آنتالیافقط یک منطقه‌ی توریستی برای جهانگردان خارجی و خوش‌گذرانان داخلی است، و حال آن که این منطقه در اصل برای اقامت سرمایه‌داران و بازنشستگان یهودی هلند احداث شده است و با تأسیس سرکنسولگری افتخاری هلند در آنتالیا، کاملاً در اختیار، اداره و تسلط آنان قرار دارد.

- رجب طیب اردوغان در ماه مبارک رمضان گذشته ضیافت افطاری برای نمایندگان یهودیان و مسیحیان ترکیه با حضور لامبسدورف (Lambsdorff ) یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ترتیب داد(؟!) و در این ضیافت افطار طی اقدامی بسیار عجیب اعلام کرد که ترکیه نه تنها به مسیحیان جنگ‌های صلیبی غرامت می‌دهد، بلکه کلیه املاک و زمین‌های متعلق به آنان در حدود یک قرن پیش را به آنان باز می‌گرداند. (1)

- اما ظاهراً این مقدار بذل و بخشش اراضی کافی نبود، لذا دولت اردوغان با افتخار تمام افتتاح «روستای اسرائیلی» را اعلام نمود و جهت جلوگیری از بیداری، اعتراض و خشم مردم مسلمان ترکیه، بازسازی منطقه‌ی زلزله‌زده را بهانه کرد. بدون این که اشاره کند، بازسازی چه ربط و الزامی به اختصاص منطقه‌ای خاص به اسرائیلی‌ها دارد؟!

- و البته همه‌ی اینها به غیر از مواضعی است که دولت اردوغان در راستای اهداف امریکا در دفاع از اسرائیل و ایجاد به اصطلاح «خاورمیانه جدید» که با رشد بیداری اسلامی در منطقه به هیچ وجه محقق نخواهد گردید، در مواضع خصمانه و آمادگی برای حمله نظامی به سوریه اتخاذ کرده است.

پایان.

http://www.iranpn.com/file/tr-5.jpg
http://www.iranpn.com/file/tr-6.jpg

خطرناک به نظر می‌رسید. لذا دادگاه عالی ترکیه وی را بر اساس مفاد قانون اساسی (لایئک)، برکنار و بازداشت و محکوم به ممنوعیت فعالیت سیاسی نمود.

http://ww1.rajanews.com/detail.asp?id=116970

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.