ali_64

تحلیل و پیگیری تحولات اسراییل

Recommended Posts

مشروح گفتگو سيد حسن نصرالله با واحد مرکزي خبر :
اسرائيل‌دشمن،اشغالگر،جنايتکار و غاصب است
[align=center]تصویر[/align]جام جم آنلاين: سيد حسن نصرالله در گفتگو با واحد مركزي خبر در پاسخ به اينکه فکر مي کنيد جنگ ديگري در راه است ، گفت : تا زماني که اسرائيل با اين خوي ددمنشانه و تجاوزکارانه در منطقه هست و به خاک و آب ما طمع مي ورزد ، منطقه آرام و پايدار نيست و احتمالات مختلفي وجود دارد. اين مصاحبه سي و چهار دقيقه اي به تحولات منطقه، آينده اسرائيل، ساختارشناسي حزب الله و برخي ناگفته هاي زندگي شخصي سيدحسن نصرالله مي پردازد ...
مشروح گفتگو:

اين تدابير امنيتي شما را آزار نمي دهد؟

سيدحسن نصرالله: ديگر سال هاي سال است به اين مسائل عادت کرده ايم؛ به خصوص بعد از شهادت سيدعباس موسوي دبير کل سابق حزب الله در سال 1999 که با همسر و فرزندش به شهادت رسيد.

اسرائيلي ها آشکارا و در روز روشن دست به اين جنايت زدند. اين عادتشان است. از آن موقع تدابير امنيتي شديد و لازم به کار گرفته شد. در برهه اخير هم به خاطر جنگي که رخ داد تصميم به اتخاذ تدابير شديدتر امنيتي گرفتيم و اين چيزي است که من به آن عادت کرده ام براي من طبيعي است اما مي دانم براي ميهماني مثل شما خيلي سخت است.


تابستان داغي که خانم رايس از آن صحبت کرده بود به تابستان خنک پيروزي هاي حزب الله تبديل شد. شما از ماه ها قبل نويد آزادي سمير قنطار را مي داديد چطور به اين پيش بيني رسيده بوديد؟

سيدحسن نصرالله: طبيعي است که به خداوند ايمان و به وعده پروردگارمان اطمينان داريم و يقين داريم پروردگار به مجاهدان راه خدا کمک مي کند و عنايت دارد. اين را سال هاست که تجربه مي کنيم.

البته من سير مذاکرات را دنبال مي کردم و يقين داشتم که کار به جايي مي رسد که قنطار و يارانش آزاد مي شوند.

ما در موضع قدرت بوديم نه موضع ضعف و از آنجا که ما از موضع قدرت برخوردار بوديم به يقين مي دانستيم که هر شرطي در برابر دشمن بگذاريم آنها قبول مي کنند.

اما درباره انتظارات خانم رايس.

تحولات منطقه نشان مي دهد که خواست امريکا خواست خدا که نيست، گرچه متاسفانه برخي با خواسته ها و نظرهاي امريکا در منطقه به گونه اي برخورد مي کنند که انگار خواست خداوند و نظر خداوند است، اگر امريکا چيزي را اراده کند بايد همان در منطقه انجام شود؛ در صورتي که اين طور نيست.

ما منکر اين نيستيم که امريکا دولتي قوي است ولي تجربه دهه هاي گذشته نشان داده است هر آنچه را بخواهد نمي تواند انجام دهد، به خصوص انقلاب اسلامي امام خميني (ره) و پيروزي ملت ايران و پيامدهاي مثبت اين پيروزي براي مردم منطقه شاهدي بر اين مدعاست.

همه اين انقلاب ها و نيروهاي مقاومت و جنبش هايي که در منطقه در سه دهه گذشته شکل گرفته نشان داده که طرح هاي توسعه طلبانه امريکا آسيب ديده و آرزوهاي امريکا در منطقه با ناکامي مواجه شده است.

اين روزها در منطقه و به خصوص در لبنان آنچه مي بينيد همه نمودهاي شکست امريکاست و به وضوح هم آشکار است که در آينده اي نزديک يا دور، ان شاء الله در منطقه به طور عموم و در لبنان به طور خاص با اين اراده و عزمي که ملت هاي منطقه و رزمندگان دلاورشان دارند، شاهد ناکامي طرح هاي امريکايي خواهيم بود.


هنگام صحبت کردن شما به دستهايتان نگاه مي کردم... ؛ شما از روان شناسي دستها چيزي مي دانيد؟

سيدحسن نصرالله: من روان شناس نيستم که اين رفتارها را تحليل کنم اين کار روان شناس هاست. من به طور طبيعي دستهايم را تکان مي دهم و وقتي صحبت مي کنم در تکان دادن سر يا دست ژست نمي گيرم، با اين حال بررسي اين چيزها به روان شناسان بر مي گردد و من در رشته آنها دخالت نمي کنم.


فکر مي کنم از روان شناسي سررشته داشته باشيد، چون روزنامه ها ارتص نوشته بود يک تيم 15 نفره کارشناسان اسرائيلي اعم از جامعه شناسان و اسلام شناسان اسرائيل جمع شده اند بلکه از ريز حرکات شما گام هاي بعدي تان را تخمين بزنند.

از سوي ديگر مي بينم دائم به آنها بدل زده ايد در بسياري از گذرگاه ها از نظر رواني کارهاي عجيبي انجام داده ايد؛ مثلاً در جنگ اخير براي هر رزمنده اي که براي شما نامه نوشت نامه نوشتيد يا ماجراي عبايي که به ريما دختر لبناني هديه داديد و راستي چرا اين کار را کرديد؟

سيدحسن نصرالله: اسرائيلي ها از جنگ رواني حزب الله عليه آنها صحبت مي کنند و مي گويند من هم جنگ رواني راه مي اندازم، حتي جايي خوانده ام که آنها گفته اند من جنگ رواني را در جايي ياد گرفته ام و همراه تعدادي از برادران حزب الله نزد استادان بزرگي آموزش ديده ايم که اين نادرست است.

کارهايي که ما انجام مي دهيم از طبيعت و سرشتمان برمي خيزد و عادي است اما اگر اين حرکات و سکنات جزئي از جنگ رواني به حساب مي آيد خدا را سپاسگزاريم که به ما فنون روان شناسي داده است.

وقتي نامه برادران رزمنده به دستم رسيد ديدم نامه اي مالامال از محبت و عشق است. پاسخ دادن به نامه آنها اخلاقي و عاطفي بود و به آنها و مردم از محبت و پايداري و معرفتشان گفتم.

گرچه اين نامه نگاري ها نقش رسانه اي، اجتماعي، ‌رواني، سياسي و تربيتي خود را بين رزمنده ها و مردم هوادار مقاومت ايفا کرد.

اما اينکه من به نامه آنها پاسخ دادم پاسخ طبيعي به رشادت هاي آنها بود اما در مورد آن خانم لبناني، ايشان در بحبوحه جنگ با تلويزيون المنار مصاحبه اي کرد و از منظري زيبا و جالب، نظرش را گفت و تنها آرزويش هم اين بود که از من يک عبا به يادگار داشته باشد.

خب من تنها کاري که کردم محقق کردن يک آرزو بود، عبا را برايش فرستادم و حالا بعدها گفتند که اين عبا پيامدها و آثار رواني و اجتماعي خودش را داشت.

من هدفم رسيدن به اين آثار و پيامدها نبود. پاسخ من به خواسته آن زن يک امر طبيعي بود، من و برادرانم به دنبال کارهايي هستيم که از طريق آنها به خداوند نزديک شويم و همين گاهي آثار مثبتي از خود به جا مي گذارد.

اين همان چيزي است که با فرهنگ و عقيده ما سازگار و هماهنگ است.

کار اگر براي خدا باشد خداوند به آن برکت مي دهد و آثار و پيامدهاي مثبتي خواهد داشت.

اينها براي دوست مايه شادي و براي دشمن باعث رنجش است و روحيه دشمن را تخريب مي کند.

البته شکي نيست که در برخي سخنراني ها واژه هايي را عمداً به کار مي بريم که در چارچوب جنگ رواني مي گنجد. بله! گاهي برخي حقيقت ها را بازگو مي کنيم يا برخي پنهان کاري ها داريم که عمدي است.

اما بسياري از مسائلي که اولش به شکل طبيعي انجام مي شود بعداً در چارچوب جنگ رواني به شمار مي رود.

آن مجموعه 15 نفري که فرموديد کار تحليل مسائل رواني ما را دنبال مي کنند از من به شما گفتن که نمي توانند درست تحليل کنند. آنها از درک و تحليل بسياري از مسائل ناتوانند.

من براي شما يک مثال مي زنم، وقتي در نشستي خبري هستيد بايد آرام صحبت کنيد وقتي در مصاحبه اي تلويزيوني يا با روزنامه اي مصاحبه مي کنيد بايد آرام باشيد و اين طبيعي است اما اگر در يک جمع بزرگي سخنراني کنيد ديگر بايد با حماسه و هيجان صحبت کنيد ... اما آنها حماسه و هيجان را به انفعالي برخورد کردن تحليل مي کنند يا از آن به عنوان آشفتگي شخصي و خشم ياد مي کنند.

اين عادت روحانيان و علماست که در هنگام سخنراني در جمع مردم با قاطعيت و با صداي بلند صحبت کنند چرا که آنها از مردم و مردم از آنها تاثير مي گيرند.

اسرائيلي ها شکل سخنراني ما را اشتباه تحليل مي کنند.

در هر حال اين مسئله پيچيده اي است اگر تمام کارشناسان دنيا را هم جمع کنند نمي توانند به تحليلي دقيق از اين حرکات و سکنات برسند.


شنيده ايم شما در خلوت خودتان خيلي شوخ طبع هستيد، اصلاً اين شنيده هاي ما درست است؟

سيدحسن نصرالله: من از جماعت طلبه ها هستم در ايران هم خودتان مي دانيد که روحانيان از طبع و اخلاق لطيفي برخوردارند و شنيده شما البته درست است ولي اين شوخ طبعي ها در محيط خاصي صورت مي گيرد. در جاي خودش و بجا.


مي خواهم بدانم پسر شما هادي چطور شهيد شد. اين سوال را به خاطر اين مي پرسم که در طول جنگ هاي داخلي و خارجي لبنان هيچ گاه سابقه نداشته که فرزند يکي از رهبران سياسي يا شبه نظامي جان خود را بر سر آرماني از دست بدهد؛ هادي چطور شهيد شد؟

سيدحسن نصرالله: شهيد هادي قبل از شهادتش دو سال بود که عضو مقاومت بود و در خطوط مرزي خدمت مي کرد.

شما مي دانيد که ما جبهه کلاسيکي آن گونه که شما در جنگ داشتيد نداريم. فقط منطقه اشغالي داشتيم که برادران رزمنده آنجا به ماموريت هاي محول شده مي پرداختند و تحرکات دشمن را زير نظر داشتند.

گاهي هم عملياتي در داخل مناطق اشغالي داشتيم. شهيد هادي در برخي از اين رشته عمليات شرکت مي کرد. در يکي از آن رشته عمليات در منطقه اقليم التفاح ايشان با تعدادي از برادران رزمنده با گروهي از نظاميان صهيونيست برخورد کرد و در درگيري با اين گروه، هادي و دو تن از برادران شهيد شدند. بعد از آن بين رزمنده هاي ما و صهيونيست ها درگيري گسترده اي رخ داد و کار به جايي رسيد که تعدادي از سربازان و افسران ارتش لبنان نيز در کنار رزمندگان ما عليه صهيونيست ها وارد عمل شدند و جنگنده هاي دشمن منطقه را به شدت بمباران کردند و تعدادي از ارتشي هاي لبنان را هم به شهادت رساندند.

اين حادثه خيلي مهم بود چرا که براي اولين بار تعدادي از نيروهاي ارتش در کنار رزمندگان مقاومت به شهادت رسيدند.

شايد حضور هادي ميان شهدا، ‌اين حادثه را براي مردم پررنگ تر و برجسته تر نشان داد و از نظر سياسي و رسانه اي خيلي مهم جلوه کرد، اما از نظر بنده هادي که پسر من است مثل ديگر شهداست و هيچ ارزش فوق العاده اي در قياس با ديگر شهدا ندارد. او هم مثل ديگر شهدا و رزمندگان است که در ميدان شرف و عزت به شهادت رسيده اند.


شايد يکي از رازهاي محبوبيت شما اين باشد که وقتي از شهادت مي گوييد اول پسرتان را جلو مي فرستيد. به گمانم مجموعه اي از همين رفتارهايي که با گفتارها همخواني دارد يک نفر را محبوب مي کند. شما چطور لبناني ها را که مجموعه اي از نگاه ها، طوايف، سلايق و مذاهب گوناگون را شامل مي شوند حول محور"مقاومت" جمع کرده ايد؟

سيدحسن نصرالله: مي خواهم چيزي را برايتان توضيح دهم؛ شهادت پسرم حالت خاصي در حزب الله نيست. در جنگ اخير و سال هاي طولاني مقاومت سران و فرماندهان حزب الله همگي فرزندانشان در خطوط مقدم نبرد با صهيونيست ها بوده اند. حتي در جنگ اخير تعدادي از بچه هاي فرماندهان حزب الله در خط مقدم با دشمن مي جنگيدند. نمي گوييم بچه فلان شخص، فلان جا مي جنگد. اينها در حزب الله طبيعي است. هادي هم در مقاومت بود و در خطوط مقدم خدمت مي کرد و چون شهيد شد همه فهميدند که در خط اول نبرد با دشمن بوده است.

اين را با تاکيد عرض مي کنم که بچه هاي فرماندهان و سران حزب الله در طول سال هاي مقاومت و جنگ اخير همگي در خطوط مقدم بوده اند.

چيزي که رخ داده مخصوص شخص من و پسر بنده نيست که در خطوط مقدم باشد و شهيد شود.

ما مشترکات زيادي در لبنان داريم؛ شما مي توانيد يک سخنراني ديني درباره پيامبر داشته باشيد و از آن نتايج مختلفي بگيريد؛ مثلا امام خميني (ره) در بسياري از سخنراني هايش درباره دين و فرهنگ و ارزش هاي ابراهيمي صحبت مي کند در حالي که ايشان منظورشان همان دين جامع و کامل يعني اسلام و پيامبرمان حضرت محمد(ص) است.

چيزي که جالب است آن است که همه پيامبراني که بعد از ابراهيم آمدند به نبوت ايشان اعتقاد دارند و ايشان را قبول دارند در حالي که اين موضوع قبل از ابراهيم را شامل نمي شود و پيروان اديان در اين باره يعني پيش از حضرت ابراهيم با هم اختلاف دارند.

اين است که امام خميني (ره) به پيامبري حضرت محمد (ص) گريزي مي زند و شريعت اسلامي را با اديان قبلي ارتباط مي دهد.

شما مي توانيد يک سخنراني اسلامي درباره حضرت محمد (ص) داشته باشيد و به پيوندهاي مشترک ميان اسلام و ديگر اديان آسماني بپردازيد و نوعي ارتباط برقرار کنيد که قابل قبول همگان باشد بدون اينکه وارد مسائل پيچيده و ظريف مورد اختلاف شويد. همان کاري که امام خميني مي کرد.

وسعت مشترکات اسلام با ديگر اديان زياد است و ما تلاش مي کنيم که بيشتر روي اين مشترکات مانور دهيم چه در محدوده اسلام (مذهب سني و شيعي) و چه در برخورد با اديان ديگر(يهودي، مسيحي و ...). اين در خصوص مسائل عقيدتي و فرهنگي بود اما در بخش سياسي، موضوع "مقاومت" يک مسئله مورد توافق کلي يا شبه کلي است که اسرائيل دشمن است و اين حقيقتي است که کسي نمي تواند آن را انکار کند.

از طرفي لزوم ايستادگي در برابر دشمن را هم همه درک کرده اند. اينکه شما از مقاومت بگوييد و در عمل نشان دهيد که روش مقاومت را پيگيري مي کنيد و دستاوردهاي مقاومت را براي کشور خودت و مردم خودت ارمغان بياوري و در کار سياسي هم آن را به مردم نشان دهي، ديگر مي بينند که "مقاومت" حقيقتي ملموس و انکارناپذير و حقيقي است و نيازمند به آن هستيم. همين مي شود که مي بيني اطراف خودت طوايف، مذاهب، احزاب و جريان هاي مختلفي با نگرش ها و بينش هاي مختلف جمع مي شوند. جمع مي شوند چون مي فهمند که موضوع مقاومت در بعد سياسي هم نقطه اشتراک لبناني هاست.

با اين حال در اين ميانه کساني هم هستند که با مقاومت مخالفت مي کنند، البته بگويم که اکثر آنها پيشينه و تاريخ سياسي شان معلوم است و ديدگاه و موضع گيري اين اشخاص غافلگيرکننده و مايه تعجب نيست.

برخي از اينها نمي توانند بگويند اسرائيل دوست ماست. پس در ظاهر مي گويند اسرائيل دشمن است و بعد به مخالفت با مقاومت مي پردازند.

شما را به مباحث و کشمکش هاي کلامي بي ارزش و جزئي مي کشانند و به دردسر مي اندازند.

در مجموع ما بر اين باوريم که جمع کردن مردم براي مقابله با دشمن مشترک از ديگر عوامل مشترک نظير مسائل عقيدتي، سياسي و فرهنگي مشترک کارسازتر است.

اين نقطه اشتراک و غيرقابل اختلاف همه لبناني هاست که اسرائيل دشمن، اشغالگر، جنايتکار و غاصب است و ملت هاي منطقه را تهديد مي کند. اين يک مسئله مشترک ميان همه لبناني هاست و اينکه در برابر دشمن کشورها و ملت ها با جديت بايستي و آنها را يکي پس از ديگري شکست بدهي ديگر طبيعي است که همين مي شود که حزب الله از جايگاهي والا و احترامي وسيع در ميان همه لبناني ها برخوردار مي شود.

حالا ديگر برخي صداها هم اين سو و آن سو اگر عليه اين حزب بلند شود ديگر نمي تواند به حيثيت حزب آسيب برساند.

جايگاه و ارزش مقاومت ميان مردم مانند ارزش خورشيد در روز نمايان است و هيچ ابر بهاري نمي تواند جلو تابش خورشيد را بگيرد.


من حالا سي، چهل روزي است که لبنانم. مي ديدم وقتي خيلي از احزاب که وزن سياسي حزب الله را نداشتند بر سر تقسيم وزارتخانه ها سهم خواهي مي کردند حزب الله به قول ما ايراني ها "چانه زني" نکرد و از ميان همه وزارتخانه ها تنها وزارت کار را انتخاب کرد، چرا وزارت کار و چرا تنها وزارت کار را انتخاب کرديد؟

سيدحسن نصرالله: مي دانيد که سمت هاي وزارتي براساس طايفه و مذهب در لبنان توزيع مي شود.

جريان هاي سياسي هم چاره اي ندارند جز اينکه از اين تمايل طايفه اي يا مذهبي و سهميه بندي ها تبعيت کنند لذا هيچ حکومتي نمي تواند بر خلاف اين مبنا تشکيل شود.

طبيعي است که بگويند براي تشکيل حکومت بايد 15 وزير مسلمان و 15 وزير مسيحي باشد اين پانزده نفر ميان شيعه و اهل سنت و دروز تقسيم مي شود که سهم شيعه شش وزير است.

ما با برادران جنبش امل اختلافي نداريم. شش سهم را تقسيم کرديم. ما از حق سه وزير خود به نفع هم پيمانانمان گذشتيم. هم پيماناني که در طول جنگ و بعد از جنگ کنار ما ايستادند. اين دوستان به خاطر شرايط ما فرصتي براي شرکت در کار سياسي به آنها داده نمي شد لذا از سهميه خود گذشتيم. حتي پيشنهاد کرديم که يک وزير سني از جريان مخالف معرفي کنيم که جريان حاکم نپذيرفت. يک وزير دروزي از مخالفان اعلام کرديم پذيرفتند سپس از احزاب ملي سه وزير شيعه خواستند که ما دو وزير از هم پيمانانمان اعلام کرديم و تنها يک وزير برايمان ماند که آن را معرفي کرديم.

ما حتي حاضر بوديم نفر سوم يا همين وزير کار کنوني را بگذاريم دوستانمان از خودشان انتخاب کنند اما نگران شديم که جريان حاکم بگويد شما به دليل نداشتن وزير در کابينه نمي توانيد در تصميمات سياسي کشور شرکت کنيد. حالا هم اين يک وزير نمي تواند حکومت را ضعيف يا سرنگون کند اما مي تواند آن را فعال و کاري کند.

انتخاب وزارت کار براساس نظر خاصي صورت نگرفت شش وزارتخانه بود که ما هر کدام را که مي خواستيم مي توانستيم انتخاب کنيم.

همه آن شش وزارتخانه هم مهم بودند اما مهم تر اين بود که ما در کنار هم پيمانان خود در اتخاذ تصميمات اصلي کشور سهيم و شريک باشيم و براي حمايت از لبنان و حل مشکلات مردم و برون رفت از بحران کنوني در کابينه شرکت کنيم و وزارتخانه اي را به خود اختصاص دهيم که داديم.


شما چمران را از نزديک ديده بوديد؟

سيدحسن نصرالله: بله، بيش از يک بار ايشان را ديدم من پانزده ساله بودم که با شهيد چمران آشنا شدم آن زمان پسر بچه کوچکي بودم و مرحوم چمران مسئول سازماندهي جنبش امل بود و همزمان امام موسي صدر هم رهبري سياسي و اجتماعي شيعيان لبنان را بر عهده داشت و ايشان مرحوم چمران را به مسئوليت سازماندهي جنبش امل منصوب کرده بود.

در آن زمان من با اينکه نوجواني پانزده ساله بودم مسئول جنبش امل در روستايمان بودم. آن موقع ها جلسات هفتگي يا دو هفته يک بار در هنرستان جبل عامل تشکيل مي شد. شهيد چمران در اين هنرستان استاد تدريس ما بود و مسئولان جنبش امل در جنوب را جمع مي کرد و با آنها سخن مي گفت.

ايشان در آن زمان تحليل هايي سياسي از اوضاع لبنان و منطقه داشتند و من مقيد بودم که در اين جلسات شرکت کنم. بايد بگويم که در زمينه سياسي و سازماني ايشان سمت استاد را براي بنده داشت من تقريبا دو سال از محضر ايشان بهره بردم.

بعد از آن به حوزه نجف اشرف مشرف شدم. پس از مدتي از حوزه نجف که به لبنان آمدم با ايشان براي بار دوم ديدار کردم اين ديدار زماني بود که امام موسي صدر ربوده شده بودند. ايشان بسيار متاثر از اين واقعه بودند چرا که با امام موسي صدر رابطه نزديک و عاطفي داشتند.

آخرين باري که با ايشان ديدار کردم پيش از رفتن ايشان به ايران بود و بعد از آن ايشان را نديدم تا اينکه خبر شهادتشان را شنيدم.


از شهيد مطهري برايمان بگوييد؟

سيدحسن نصرالله: من بشخصه با شهيد مطهري از نزديک آشنا نبودم زيرا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به ايران نرفتم. من تحصيلاتم در نجف اشرف و لبنان بود. ايشان با فاصله کمي پس از پيروزي انقلاب شهيد شد و من بعدها و بعد از شهادت مطهري و چمران به ايران رفتم.

ما به عنوان يک مسلمان لبناني، شهيد مطهري را از طريق کتابهايش مي شناسيم و آنچه نوشته است. بيشتر کتاب هاي مطهري به عربي ترجمه شده و ما از طريق آثارشان ايشان را شناخته ايم.

بعد از اينکه زبان فارسي را ياد گرفتم برگشتم کتاب هايش را به فارسي خواندم زيرا در لغات اصلي و مبدأ که فارسي بود نوعي روحيه و عطر خاصي در آثار ايشان استشمام مي کردم.

مترجم مي تواند واژه به واژه معني و به صورت تحت اللفظي معناي واژه را منتقل کند اما وقتي خودتان کتابي را به زبان مادري بخوانيد مزه و طعم به خصوصي را مي توانيد از آن استشمام کنيد.

تحصيلکرده هاي لبناني از طريق ترجمه ها با آثار شهيد مطهري آشنا شدند اما روي آوري من و بسياري از برداران به کتاب هاي مطهري به خاطر آن بود که امام خميني (ره) تاکيد بر خواندن کتاب هاي مرحوم مطهري داشتند و آن را سفارش مي کردند.


در همان ديدارتان در سال 1982 با امام؟

سيدحسن نصرالله: نه خير. ما تاکيدات مبني بر مطالعه کتاب هاي شهيد مطهري را در سخنراني هاي عمومي امام شنيديم نه در آن ديدار شخصي که با ايشان داشتم.

شايد بتوانم بگويم تاثيرگذارترين اشخاصي که در من و جهان تشيع تاثير گذاشتند، دو محقق بزرگ شهيد محمدباقر صدر و شهيد مطهري بودند.

همچنان که زيرساختهاي عقيدتي و ايدئولوژيک يک مسلمان رزمنده و پژوهشگر ديني را اين دو بزرگوار براي ما ترسيم کردند که حالا مورد استفاده انسان هاي مومن و مجاهد است.

فکر مي کنيد جنگ ديگري در راه است؟ يعني ما باز بايد جوشن صغير بخوانيم؟

سيدحسن نصرالله: بايد گفت تا زماني که اسرائيل با آن خوي ددمنشانه و تجاوزکارانه در منطقه هست و به خاک و آب ما طمع مي ورزد از هيچ کاري فروگذار نخواهد کرد.

البته طرح اسرائيل بزرگ (از نيل تا فرات) با شکست رو به رو شد ولي اين طرح با نمود ديگري در منطقه مي خواهد محقق شود به گونه اي که اسرائيلي قدرتمند بر تمام منطقه مسلط باشد.

اسرائيل براي رسيدن به اين رؤياها عقب نشيني نخواهد کرد و ابزارش هم براي رسيدن به اين رؤياها به کارگيري قدرت تجاوز و جنگ است.

من در اينجا مي خواهم پاسخي ايدئولوژيک و عقيدتي به شما بدهم: تا زماني که اسرائيل وجود دارد منطقه در حالتي از جنگ و ناآرامي به سر مي برد و ما نمي دانيم اسرائيل کي و چه زماني شروع به جنگ عليه ملت ها و دولت هاي اين منطقه خواهد کرد.

اگر بخواهيم سياسي حرف بزنيم من نمي توانم قاطعانه بگويم که در مدتي کوتاه يا مدت زمان دورتري اسرائيل به لبنان حمله خواهد کرد يا خير.

جنگ آينده بستگي به رويدادها و شرايط منطقه اي و بين المللي دارد.

يکي بسته به پرونده هسته اي ايران است و ديگري گفتگوي غيرمستقيم اسرائيل با سوريه. از سوي ديگر تحولات غزه و اوضاع فلسطين، رويدادهاي منطقه، تحولات بين المللي حتي جنگ روسيه با گرجستان نيز آثار و پيامدهاي مختلفي از خود به جا خواهد گذاشت.

در مجموع منطقه آبستن حوادث مختلفي است و هر لحظه ممکن است اتفاقي رخ دهد لذا منطقه آرام و پايدار نيست و احتمالات مختلفي وجود دارد.

اما اين را بگويم اسرائيل اگر بخواهد جنگي را بر ضد ايران و سوريه و يا حتي باريکه غزه يا لبنان از سر بگيرد هزاران حساب را براي خود باز خواهد کرد که عواقب آن برايش مشخص نيست.

حتي اگر بخواهد در بخش محاصره شده تحت فشار غزه جنگي را آغاز کند بعد از تجربه تلخ جنگ 33 روزه يقينا هزاران حساب باز خواهد کرد.

اسرائيل بعد از جنگ اخير از رهبري سياسي و فرماندهي نظامي بي بهره است. فرماندهان اين رژيم کارآيي خود را در ميدان عمل از دست داده و با شکست مواجه شده اند.

فرماندهاني که برايشان باقي مانده کساني هستند که مي خواهند تازه تجربه کسب کنند .

روحيه ارتش و نظاميان صهيونيست روبه کاهش است و مي توانم بگويم صهيونيست ها قدرت و شجاعت اقدامي عملي براي حمله نظامي ندارند. انگيزه اي که آنها قبلاً براي جنگيدن داشتند الان وجود ندارد. البته اين بدان معنا نيست که الان انگيزه اي براي جنگ ندارند که نداشتن انگيزه موجب ممانعت از ارتکاب به حماقتي دوباره در تجاوز ازجانب اسرائيل نخواهد شد.

اسرائيل خود ابزاري در دست جورج بوش و دولت هاي قبلي امريکاست و يکباره به ميدان رانده مي شود و بدون حساب و کتاب دست به ماجراجويي مي زند.


وضع تجهيزات شما چطور است؟

سيدحسن نصرالله: در بهترين حالت ها، ما از نظر تجهيزات با توکل به خدا و استعانت از حق تعالي در وضع خيلي خوبي هستيم. ما به مضمون آيه "واعدولهم مااستطعتم من قوه" آمادگي بيشتري داريم چه از لحاظ لجستکي و برنامه ريزي و چه از لحاظ آمادگي نيروها، تجهيزات مادي، روحيه رزمندگان، سازماندهي و ... شرايط بسيار خوب است و همه تدابير لازم انديشيده شده است. شب و روز در حال تلاشيم.

ما با توجه به همسايگي با چنين دشمني هرگز آن را دست کم نمي گيريم. با توجه به قدرت مالي و امکانات و کمک هاي غرب به اسرائيل ما دائماً بايد در حالتي از آمادگي و رشد و پيشرفت و بالندگي باشيم و از اينکه هميشه در بهترين حالت هستيم خداوند را شکرگزاريم.


/ اين سوال از اينجا به ذهنم خطور کرد که مي خواستم با پدر و مادرتان مصاحبه کنم گفتند مشکل است و بايد از شما اجازه بگيريم.

شما با فيگارو مصاحبه اي داشتيد گفتيد که خانواده پرجمعيتي بوديد و پدرتان صبح ها که بعد از نماز صبح مي رفتند سر کار تا دير وقت خانه نمي آمدند و کمتر شد که همه اعضاي خانه با هم پاي سفره بنشينند. اين هميشه سهمي از خاطرات تلخ شما در کودکي بوده. مي خواهم بدانم الان با اين مشغله ها فرصت مي کنيد با اعضاي خانه پاي يک سفره بنشينيد؟

سيدحسن نصرالله: بله هر از چند گاهي پدر و مادرم را مي بينم و خدمتشان مي رسم.

ديدار با پدر و مادر بايد انجام شود که از مصاديق صله رحم است و تبعات و برکات خوبي براي دنيا و آخرت به همراه دارد.


نخستين کتابي که خوانده ايد خاطرتان هست؟

سيدحسن نصرالله: نخستين کتابي که خريدم کتاب ارشاد القلوب ديلمي بود. آن زمان من يازده ساله بودم. نويسنده از دانشمندان قديمي بود. آن کتاب خاص اين برهه از زمان است. کتابي جامع، شامل موعظه ها و ارشادها و گفتارهاي پيامبر (ص). داستان پيامبران و علماست. کتاب بسيار خوبي است بر من تاثير گذاشت.


آن را نگه داشتيد؟

سيدحسن نصرالله: نه متاسفانه خانه ما در سال 1975 در جنگ داخلي ويران شد. کتاب هم از بين رفت.


جالب است در خانواده شما تا چند نسل قبل روحاني نبوده است.

سيدحسن نصرالله: بله نبوده.


چطور شد که شما روحاني شديد؟ ظاهرا پيرمردي در همسايگي شما مغازه اي داشته؛ پيرمردي با محاسن سپيد که نماز مي خواند و شما تحت تاثيرش قرار گرفتيد.

سيدحسن نصرالله: نه، يعني بخش اول اطلاعات شما درست است.

پيرمردي در محل داشتيم که در دکانش سر وقت نماز مي خواند. اين شخص مرا به تعجب وامي داشت درست است که اين شخص تاثير داشت ولي در دکان پدرم تصويري از امام موسي صدر بود و من دائما به اين تصوير نگاه مي کردم. امام موسي صدر علاوه بر اينکه رهبر بزرگ ديني و سياسي و مجاهد لبنان به شمار مي رفت چهره زيبا و چشم ربايي هم داشت و من که نوجوان بودم دائما به تصوير اين مرد بزرگ خيره مي شدم. زيبايي و هيبت اين بزرگمرد مرا به شگفتي وامي داشت.

مي گفتم انشاء الله اگر بزرگ شدم مي روم درس علوم ديني مي خوانم و مثل اين سيد بزرگوار مي شوم و لباس روحاني امام موسي صدر را مي پوشم. من در آن زمان 9 يا 10 ساله بودم که مجذوب اين بزرگوار شدم.

در حقيقت انديشه روحاني شدن از زمان نگريستن به آن عکس شروع شد و من شيفته آن شدم و من آرزوي روحاني شدن کردم، کسي از من نخواست بروم روحاني شوم و علوم ديني را دنبال کنم. حتي من کسي را از روحانيان نمي شناختم. با هيچ کدامشان هم آشنا نبودم که کمکم کند روحاني شوم. اصلا ما در روستايمان روحاني نداشتيم. حتي در منطقه ما براي نماز خواندن هم يک مسجد نبود.


ممنون که وقتتان را به ما داديد. متشکرم.

سيدحسن نصرالله: خيلي خوش آمديد. خيلي خوش آمديد.

حاشيه گفتگو:

گفتگو با محبوب ترين رهبر جهان عرب تجربه عجيبي بود. زمان ما محدود بود و البته دغدغه هاي ديگري هم بود، ولي وقتي نشست و ليوان آب را تعارف کرد و تا قطره آخر سر کشيدم، انگار کمي از اضطرابي که داشتم کم شد.


مي دانست چه کشيده ايم تا رو به رويش نشسته ايم. شايد به دلايل امنيتي ماهواره نداشت که تلويزيون ايران را ببيند اما به خوبي فارسي حرف مي زد و چشم هايش عاطفه اي عجيب داشت.

با اصول صدا و تصوير آشنا بود. پيش از آغاز مصاحبه از صدابردار خواست که کولر را خاموش کند تا "هام" محيط و "زير صدا" ي باد مشکلي درست نکند. يک جايي هم وسط مصاحبه کار خراب شد و دست فيلمبردار به گلدان روي ميز گير کرد و صداي افتادن و... ؛ مصاحبه را قطع کرد و شروع کرد به شوخي به زبان عربي. من چيزي نفهميدم اما مقصر ماجرا آنقدر آرام و متين خنديد که چشم هايش پر از اشک شد و ديدم اطرافيان سيد چقدر با او راحت بودند. خيلي راحت، بهترين ها هميشه آنهايي هستند که بر قلب مردم حاکمند. اگر از اول مي دانستم از سوال هاي غير سياسي ام اينقدر راضي است که بعد از مصاحبه با لبخند از آنها تعريف کند و بگويد : "فکر کنم جوان هاي ايراني خوششان بيايد"، شايد اين گفتگو شکل بهتري مي گرفت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

من با خبرا كاري ندارم ولي چيزي كه خودم ديدم رو ميگم

از روز اول شروع درگيري ها پرواز هاي سي 130 نيروي هوايي به تبريز شروع شد تا جايي كه روزي 10-12 پرواز داشتن .وقتي با دوستان در ميون گذاشتم گفتن شايد به خاطر درگيري هاي روسيه و گرجستان هست ولي بعضي از دوستان گفتن به خاطر يك سي 130 زمين گير در تبريز بوده .
حالا جريان چي بوده دقيقا نمي دونم ولي شايد بي ارتباط با اين موضوعي كه در اينجا مطرح كردين نباشه.


روزي 10ـ12 پرواز براي يك c130 زمينگير :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اخه یکی به این اسرئیل یگه تو که جلوی حزب الله کم اوردی چطوری می خواهی گرجی ها را اموزش دهی تا جلوی روس ها بایستند و اصلا چطوری می خواهی از گرجستان به ایران حمله کنی؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از نظر من ما هم باید از همسایه ها یه زهر چشم بگیریم تا هوس کمک به اشغالگران قدس علیه ما را نداشته باشند ؛؛ به روس ها هم اعتمادی نیست چون همیشه می خوان سود ببرند ......... : :| :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين حرف دوستمون در مورد سي 130 ها درسته اخرش هم معلوم نشد براي چي اين قدر به تبريز پرواز داشتن. البته بعضي حرفا زده ميشد ولي هيچ كدوم قابل باور نبود از جمله يك فروند سي 130 زمينگير و ارسال كمك هاي بشر دوستانه به گرجستان!!!!! و ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

از نظر من ما هم باید از همسایه ها یه زهر چشم بگیریم تا هوس کمک به اشغالگران قدس علیه ما را نداشته باشند ؛؛
به روس ها هم اعتمادی نیست چون همیشه می خوان سود ببرند ......... : :| :!:


يه حالي به افغاني ها بديم؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر




شماره تلفن اورژانس و پليس در آمريكا911 است. و در فنلاند 112 ، طبق آماري كه گرفته شده بيشتر مردم فنلاند وقتي خطري برايشان پيش مي آيد با شماره 911 تماس مي گيرند. چرا؟

اين تأثير غير قابل انكار سينما و شبكه هاي ماهواره اي آمريكايي است. دوايت آيزنهاور كه بعد ها به مقام رياست جمهوري آمريكا رسيد در سال 1940 گفته است «اين افكار عمومي است كه در جنگ پيروز مي شود.»

رسانه ها درشكل دادن به تصورات مردم و هدايت افكارعمومي نقش تعيين كننده اي دارند. از اينرو قدرتهاي سلطه جو براي تحقق اهداف امپرياليستي خود، به كاركرد مؤثر رسانه ها در جنگ و طرحريزي جنگ رسانه اي يا جنگ نرم توجهي جدي دارند.

رسانه ها مي توانند حقايق را وارونه نمايش دهند ، كتمان كنند ، تحريف يا سانسور نمايند و يا با انعكاس برخي اخبار واقعي و غير واقعي به تهييج و تحريك افكار عمومي بپردازند.

امروزه روشهاي بسيار پيچيده اي در جنگ رواني، بوسيله رسانه ها بكارگرفته مي شود و رسانه ها بعنوان جنگجويان جنگ سرد فرهنگي محسوب مي شوند. سيطره و حاكميت بلامنازع امپرياليسم رسانه اي امكان فوق العاده اي را براي تحقق آمال و اميال كانونهاي قدرت فراهم ساخته است. شناخت امكانات، شيوه ها ، روشها و فضاي رسانه اي حاكم بر جهان، براي سياستگذاران فرهنگي و دفاعي كشور، امري ضروري بنظر مي رسد. نوشته حاضر نگاهي است كوتاه به بخشي از مسائل پيرامون جنگ رسانه اي، با تأكيد بر لزوم تأملات گسترده تر در اين خصوص.


در سپيده دم 3 فوريه 1943، يك ميليون آلماني از راديوي رژيم نازي آلمان اين خبر را شنيدند، «زير پرچم صليب شكسته، برافراشته بر فراز ويرانه هاي شهر استالينگراد، آخرين نبرد صورت گرفت. امراي ارتش، افسران ، درجه داران و سربازان شانه به شانه ايستادند و تا آخرين نفس جنگيدند. آنان بي هدف قرباني نشدند، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند ».اين گزارش يك دروغ آشكار بود؛ واقعيت اين بود كه ارتش ششم آلمان نازي، تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشكريان شوروي را نياورد و تسليم شد. اين رويداد هيتلر راخشمگين ساخت و به فرمان او، اين حقيقت كتمان شد.(ضِيايي پرور، ص161)

بنا به تعبير هيرام جانسون( Hiram Johnson) ، سناتور آمريكايي«هنگامي كه جنگ آغاز مي شود، حقيقت اولين قرباني است» (ضِيايي پرور، ص13 ) جنگ و اراده براي دست يازيدن به قدرت بيشتر، همواره با چالشهايي همچون مواجه با افكار عمومي، روحيات سربازان خودي و دشمن، فريب و گمراه ساختن افكار و اذهان مردم و دشمنان و بهره جويي از فنون جنگ رواني مواجه بوده است.

«احتمالاً هر جنگ حداقل در دو زمينه رخ مي دهد: ميدان نبرد و اذهان عمومي مردم»(ضيايي پرور، ص14)در هر دو جبهه فرماندهاني كه قادر به بهره گيري از ابزار كنترل و مديريت انگاره هاي ذهني باشند، مي توانند دشمن را بفريبند و نيروهاي خودي را در جبهه دفاع از اهداف خود سازماندهي نمايند.

استفاده از عوامل مؤثر بر افكار عمومي اگر چه از دير باز ملازمت قطعي با جنگها و لشكركشي ها داشته و مدافعان نيز از آن بهره جسته اند،اماامروزه گسترة وسيع منازعات رواني، اين عرصه را تبديل به يك ميدان و جبهه اي از جنگ ساخته و فراتر از بهره گيري از ابزار رسانه اي ‍، جنگ و منازعه اي تمام عيار را در عرصه رسانه ها به راه انداخته است.

جنگ نرم نوع جديدي از جنگهاست كه در حوزه رسانه ها اتفاق مي افتد.

تعريف جنگ رسانه اي (Media War) « استفاده از رسانه ها براي تضعيف كشور هدف و بهره گيري از توان و ظرفيت رسانه ها(اعم از مطبوعات، خبرگزاريها، راديو، تلويزيون، اينترنت و اصول تبليغات) به منظور دفاع از منافع ملي است.»جنگ رسانه اي يكي از برجسته ترين جنبه هاي«جنگ نرم» Soft Ware و«جنگ هاي جديد بين المللي» است. »(ضيايي پرور، ص11)

جنگ و رسانه ها يا جنگ در رسانه ها، هر كدام كه موضوع بررسي مقاله حاضر تلقي شود، ارتباطي مستقيم با موضوع افكار عمومي و انگاره هاي ذهني گروه هدف دارد. جنگ رسانه اي يا جنگ رسانه ها،موضوعات وعناوين مختلفي راشامل مي شود كه در اين مجال به طرح چند موضوع مهم بسنده مي كنيم.





جنگ ، رسانه ها و افكار عمومي:

هنگامي كه ژاك نكر(Jacques Necker)وزير امور مالي لويي شانزدهم براي اولين با اصطلاح افكار عمومي را بكار برد تصور نمي رفت كه افكار عمومي تا بدين حد در شكل گيري، تداوم و توفيقات جنگ مؤثر و مورد توجه باشد. وقتي سيمور هرش(Seymour Hersh) در سال 1968، گزارشي از يك قتل عام غير نظاميان ويتنامي را انتشار داد، افكار عمومي بسرعت در برابر جنگ جبهه گرفتند.

در سال 1972 تصاوير تكان دهنده، و معروف يك دختر برهنه و گريان ويتنامي كه از بمب هاي ناپالم جان سالم به در برده بود ،انتشار يافت و يك سال بعد سرانجام تمام نيروهاي آمريكايي از ويتنام عقب نشيني كردند.

شركت هيل و نولتون( Hill & Nolton) كه در حوزه تبليغات رسانه اي فعاليت مي كند، با سفارش حاكمان بركنار شده كويتي، در جريان تهاجم عراق به كويت (جنگ خليج فارس1991) دختر14ساله سفيركويت درآمريكا را به گونه اي تعليم داد تا با گريه و زاري در برابر نمايندگان كنگره آمريكا، مشاهدات عيني خود را از جنايات سربازان عراقي به هنگام كشتار نوزادان تازه متولد شده در بيمارستان هاي كويت، به خاطر تاراج دستگاههاي آنكوباتور را بازگو نمايد. اين اظهارات زمينه را براي آمادگي افكار عمومي براي دخالت آمريكا در كويت فراهم ساخت، حال آنكه اين دختر در زمان تجاوز عراق اصلاً در كويت نبوده است.

با گذشت 2 سال از حوادث يازده سپتامبر، دو سوم مردم آمريكا هنوز بر اين باور بودند كه صدام حسين در اين حوادث نقش داشته است. اين در حالي است كه هيچ مدرك و شاهدي بر اين ادعا، از سوي رهبران واشنگتن ارائه نشده است. بايد بپرسيم كه رسانه ها تا چه حد در القاء اين باور غلط در ذهن مردم آمريكا مقصر بوده اند؟

شواهد بسياري وجود دارد كه مؤيد تأثيرات غير قابل انكار رسانه ها در مديريت و شكل دهي افكار عمومي است. دقيقاً به همين دليل است كه مارشال مك لوهان مي گويد:«جنگ هايي كه در آينده رخ خواهند داد به وسيله تسليحات جنگي و در ميدان هاي نبرد نخواهند بود، بلكه اين جنگ ها به دليل تصوراتي رخ خواهد داد كه رسانه هاي جمعي به مردم القاء مي كنند.

رسانه ها در توليد ،كنترل و مهار بحرانها نقش كليدي ايفا ميكنند .اغلب جنگهايي كه آمريكا در چند دهه اخير وارد شده در پي بحرانهاي ديپلماتيكي بوده كه منشأ رسانه اي داشته وغالبا حقيقت آن نيز باثبات نرسيده ويا خلاف آن بعدها مورد اعتراف واقع شده است.

رسانه ها به شيوه هاي گوناگون مي كوشند فضاي ذهني گروههاي هدف را در جهت اهداف وخواسته هاي حاكمان شكل دهند . هدف ومخاطب اينگونه برنامه ريزيها الزاما مردم كشورهاي بيگانه يا نيروهاي دشمن نيست ومردم كشور خودي نيز بعنوان هدف اين فعاليتها قرار داده مي شوند.

رضايت ،همراهي ،ودفاع از سياستهاي حاكمان و سياستگذاران جنگ نرم، نتايج مطلوب چنين طرحريزي هايي است . امروزه رسانه ها علاوه بر نقشي كه در مقاطع مختلف با تأثيرگذاري سريع دراستحصال شرائط مطلوب واقناع جمعي ايفأ مي كنند با برنامه هاي بلند مدت و استراتژي هاي كلان كاركردي نوين با عنوان « توليد رضايت » براي خود ايجاد كرده اند.

در اين روش بجاي آنكه توان رسانه ها براي اقناع افكار عمومي صرف شود . در طولاني مدت ، داده هاي ذهني مخاطبين را بگونه اي مديريت مي نمايند كه رفتار سياستمداران در بحرانها دقيقامطلوب نظر آنان باشد.اين روش گر چه زمان بيشتري را مي طلبد ولي نتايج بهتر و پايدارتري را در بر دارد.

يكي ازشيوه هاي معمول براي حصول چنين نتايجي استفاده از روشها وابزار تبليغي است .مفهوم تبليغات از ريشه لاتين propagane گرفته شده واز نظر لغوي به معناي«پخش كردن»،«منتشر ساختن» وچيزي را شناساندن است.در تبليغات سعي بر اين است كه يك عقيده ويك كردار به طور منظم وجهت دار قبولانده شود.در اين روش از ضرورت جلب بيشترين حد افكار عمومي به نفع خود وكاربرد وسايل فني در اقناع جمعي از طريق محاسبات عقلاني وبا استفاده از دستاوردهاي علمي،دانش اجتماعي ورواني به منزله دو پديده مهم كه به تبليغات اهميت ويژه بخشيده اند،ياد مي شود.

موارد مهم مشهود در امر تبليغي عبارتند از:

1- ابزار: سخن، چاپ، تصوير،نمايش ونمادها

2- ابزارفني : مطبوعات، راديو، تلويزيون ،آگهي ، اينترنت ،و سايروسايل ارتباط جمعي

3- ابزار انساني : بيانات رهبران ، سخنوران ، سياستمداران،هواداران،تظاهرات وراهپيمائيها

4- محتوا ومضامين :ايدئولوژي ،شعارها ،ارائه اطلاعات با مقاصد خاص،اخبار نادرست،دروغ و دستيازي به اسطوره ها ونمادها

5- اهداف مورد نظر : اطاعت كور كورانه، انقياد در برابر هر گونه خود كامگي ، ضد تبليغ ، الحاق بي قيد وشرط ،ميهن دوستي ووفاداري به حكومت و ... (ضِيايي پرور، ص39)

تغيير هنجارها يكي ديگر از شيوه هايي است كه ابزار رسانه اي را بمنظور تأمين اهداف مورد نظر به كار مي گيرد.

در برخي مواقع كشور هاي سلطه جو براي حاكميت در جوامع هدف، بجاي تحميل ارزشهاي مطلوب خود مي كوشند از طريق رسانه ها و اقدامات فرهنگي، نظام هنجاري گروه هدف را بسمت مطلوب خود تغيير دهند. ايجاد تغيير در اين حوزه زمينه را براي تغيير ارزشها و هنجارها در جوامع هدف مطابق با نظام مطلوب جريان سلطه فراهم مي سازد.

تغيير در علائق جوانان، مدلهاي پوشش و آرايش، ادبيات و منابع مطالعاتي، نحوه صرف اوقات فراقت، رواج مكتبهاي خاص هنري، تغيير در موسيقي رايج، گسست و بيگانگي با سنتهاي فرهنگي و فرهنگ سنتي در بين نسل جوان و از هم پاشيدگي نظام اجتماعي از آثار تغيير در نظام ارزشي جوامع محسوب مي شود.

هويت ملي، ديني و اجتماعي ملتها از جمله كانون هايي است كه مورد هدف فعاليتهاي رسانه اي قرار مي گيرد.استقرار نظم نوين جهاني در گرو همسان سازي و پذيرش هويت جهاني است. تمامي مؤلفه هاي هويت ملي در چنين رويكردي مورد حمله واقع مي شوند. تاريخ، زبان، فرهنگ ،سنن و علائق قومي و مذهبي ملتها كم رنگ مي شود و بجاي آن فرهنگي جهاني حاكميت مي يابد.

منش ملي و آرمان اجتماعي ملتها ي هدف از بين ميرود و رفتار و كنش جهاني و يكسان جايگزين آن مي گردد.آثار چنين تحولاتي را به عينه دركشور خودمان و كشورهاي همجوار و منطقه شاهد هستيم. موسيقي عربي،هندي،تركي و ساير ملل و اقوام در حال تحول و يكرنگي است.

نوع پوشش رايج در بين جوانان از الگوهاي خاص غربي طبعيت مي كند. جوانان كتابهاي رمان نويسندگان مشهور غربي را مي خوانند، سينما و شبكه هاي ماهواره اي در تغييرو تحول الگوهاي شخصيتي جوانان به ايفاي نقش مي پردازند. بيش از يك ميليارد هندي در معرض تحولاتي فرهنگي است كه شبكه هاي ماهواره اي استار تي وي مستقر در هنگ كنگ مروج آن هستند.(مولانا، ص237)

برنامه هاي موزيكال شبكه(M.T.V) آمريكا بين 271 ميليون خانوادة دنيا و در 71 كشور پخش مي شود.(مولانا،ص214)

بيش از 32 راديو به زبان فارسي براي ايرانيان برنامه توليد و پخش مي كنند. شمار شبكه هاي تلويزيوني ماهواره اي مستقر در آمريكا به بيش از 15 كانال مي رسد كه براي جمعيت فارسي زبانان مقيم آمريكا، ايران، تاجيكستان، افغانستان و اروپا برنامه پخش مي كنند. که با حمايت كنگره آمريكا و با اختصاص بودجه هاي كلان در حال ترويج فرهنگ غربي و آمريكايي در بين مردم كشورمان هستند.



انحصار رسانه ها :

قرن بيستم با عناويني چون عصر اطلاعات(Information Age)، عصر ارتباطات (Communcation Age)، عصر حاكميت جريان آزاد اطلاعات(Free Flow of Information) و همانند آن يا دوران تله دموكراسي و يا ديالوگ جهاني ملل شناخته مي شود. هزاران عنوان مجله وروزنامه منتشرمي شود، خبرگزاريهاي بزرگ و كوچك بي شماري كار انتشار خبر را بر عهده دارند. سايتها و وبلاگهاي خبري نيز به طرز گسترده اخبار و اطلاعات را منتشر مي كنند. بنظر مي رسد هيچ خبري دور از اذهان عمومي و پوشيده نماند. تنوع و كثرت اطلاعات ، امكان كتمان اخبار و يا تحريف واقعيات را دشوار مي نماياند.

اما با نگاهي به استيلاي جريان سلطه(Main Stream)بر جهان رسانه اي و انحصار حاكم در اين حوزه به نتايجي غير از آنچه ذكر شد خواهيم رسيد. بررسي جريان حاكم بر فضاي رسانه اي جهان نمايانگر حاكميت استبداد اطلاعاتي (Pespotism Information) توسط صهيونيسم يهودي بر آن است.

انحصار رسانه اي، صبغه يهودي مالكان و حاكمان رسانه ها و ارتباط جريان نو محافظه كاران(Neo Conservatism) با مديريت رسانه اي جهان، موضوعاتي هستند كه به آنها اشاره مي كنيم.

1700روزنامه و11000مجله فقط در آمريكا منتشر مي شود 9000 ايستگاه راديويي و 1000 ايستگاه تلويزيوني به كار توليد برنامه مشغولند و بيش از 2500 بنگاه عظيم، انتشار كتاب را بر عهده دارند. اين تعداد رسانه ديداري شنيداري و مكتوب اگر در سال 1984 توسط 50 مالك بزرگ اداره مي شد امروز تنها 10 غول رسانه اي بر اين فضا حكومت مي كنند.

در آمريكا عملاً 5 شركت عظيم رسانه اي كار تهيه و پخش اخبار ملي و بين المللي را انجام مي دهند كه عبارتند از« ABS، CBS، NBC ، CNN، Fox News».

«ليونارد كل دنسون» «ليون هس»و«اوره ارليك» مديران شبكه CBS. و «ويليام پلي»، «جيمز رسن فيلد» و«ديويد فرچز» مديران شبكه CBS. و «آلفرد سيلورمن»،«ايرون لجي لستين»،«ريچارد سالانت» و«ريون فرانك» از NBC همگي يهودي هستند.( ضِيايي پرور. ص73)

گروه رسانه اي(Donrey media) به تنهايي 54 روزنامه را در مالكيت خود دارد.(ضِيايي پرور. ص40)

برادران(نيو هاوس) يهودي چندين روزنامه اخبار صبح همچنين هانس ويل آلاباما، تايمز و روزنامه پست هرالد، بيرمنگام آلابامور و از روزنامه هاي عصر روزنامه ريجستر، يونيون ماساچست اسپرينگ فيلد، پست استاندارد، نيويورك سراكوس و هرالد جونان همچنين 12 ايستگاه تلويزيوني و 187 ايستگاه تلويزيون كابلي را در اختيار دارند. مجموعاً 54 عنوان روزنامه و نشريه در اختيار برادران(نيو هاوس) قرار دارد كه برخي با تيراژ 22 ميليون نسخه در هفته منتشر مي شوند.

خانواده«سولز براگر»يهودي امپراطوري تايمز را اداره مي كنند. روزنامه اي كه در سال 1896 توسط(آدلف اوش) يهودي تأسيس شد و در سال 1993 توسط اين خانواده خريداري شد. (w.w.w.bashgah.net)

اين خانواده مالكيت 18 روزنامه ديگر، 12 مجله با تيراژ قريب 5 ميليون نسخه 7 ايستگاه راديو تلويزيوني 1سيستم تلويزيون كابلي و 3 شركت انتشاراتي كتاب را در اختيار دارند. آنها يك سوم مالكيت هرالدتريبون را نيز در اختيار دارند. .(ضِيايي پرور. ص75)

خانواده هرست: اين خانواده داراي بنگاه انتشاراتي هرست در بورلي هيلز كاليفرنيا و صاحب روزنامه هايي مانند نيويورك جرنال آمريكن،آمريكن ويكلي ، لس انجلس ايونينگ هرالد اكسپرس و، لس انجلس هرالد اگزامينر هستند.( ضِيايي پرور. ص145)

روبرت مورداك يهودي مالك نيوز گروپ و فكس نيوز، فاكس و كمپاني قرن بيستم است. هفته نامه ويكلي استاندارد نيز متعلق به گروه اوست. كه توسط ويليام كريستول پسر ايروينگ كريستول اداره مي شود.

مورداك‌ بيش‌ از هر ناشر ديگري‌ در جهان‌ روزنامه‌ منتشر مي‌كند. دو سوم‌ مجموع‌ تيراژ روزنامه‌هاي‌ استراليا، تقريباً‌ نيمي‌ از تيراژ روزنامه‌هاي‌ نيوزلند و يك‌ سوم‌ تيراژ روزنامه‌هاي‌ انگليس‌ توسط‌ مورداك‌ منتشر مي‌شوند. شركت‌ «نيوز كورپوريشن‌ ليميتد» كه‌ به‌اوتعلق‌ دارد از لحاظ‌ قلمرو جغرافيايي‌ يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ غول‌هاي‌ جهان‌ محسوب‌ مي‌شود.

نشرياتي مانندروزنامه شيكاگو سان تايمز، روزنامه بوستون هرالد،روزنامه سان آنتونيونيوزلند،اكسپرس،مجله نيويورك،هفته نامه هوستون كاميونيتي،صداي دهكده،استار،كيو ومجله كيو در آمريكا منتشر مي شوند.

در انگلستان روز نامه نيوز او ورلد،سان، نيوز اينتر نشنال ،تايمز،هفته نامه ساندي تايمز، تايمز ليتراري ساپلمنت، تايمز اديو كيشنال ساپليمنت، تايمز هايراديو كيشن ساپليمنت و مجله سيتي هگزين ودر زلاند نو 6 روزنامه ودر استراليا روزنامه هاي مورنينگ استار ،ساندي تلگراف ،ميرور ، ساندي، سانديسان، استراليان، ساندي فيل، ساندي تايمز، مجله تي وي 1، نيوآي ريا، مجله نيوز ليمتد گروپ و چندين مؤسسه مطبوعاتي ،كاغذ سازي ، چاپ ،ضبط وانتشار فيلم ومؤسسات اقتصادي در زمينه هاي انرژي وحمل ونقل همگي متعلق به مورداك يهودي است. (ضيايي پرور ،ص144)

روزنامه وال استريت ژورنال پرتيراژترين روزنامه آمريكايي با 2/5 ميليون نسخه در روز تحت حاكميت «داوجونز و پيتركن» يهودي است كه 24 روزنامه ديگر را نيز تحت مالكيت خود دارند.

روزنامه ديلي نيوز را«استار لييچر» بنيانگذاري كرد و هم اكنون «ماكس ول» سرپرستي مي كند، آنها هر دو يهودي هستند.

(سان تايم) يهودي روزنامه نيويورك پست را بنيانگذاري كرده كه امروزه با تيراژ يك ميليون نسخه در روز منتشر مي شود.

روزنامه واشنگتن پست نيز تحت رهبري 3 يهودي به نامهاي پيتر كاليف، استيون هافنبرگ و آبراهام هيرشفلد قرار دارد. مالك اصلي و رئيس هيأت مديره واشنگتن پست يعني«كاترين گرام» ملكه سياسي و مطبوعاتي آمريكا نيز خود يك يهودي است. روزنامه صداي دهكده تحت مالكيت لئونارد استرن يهودي و Worldreportو US. News نيز تحت رهبري زوركرين يهودي قرار دارد.(قادري نجف آبادي،1382)

خبرگزاري رويتر، توسط ژوليس رويتر يهودي پايه گذاري گرديده و مجله مشهور(نشنال جئوگرافيك) نيز از دير باز در دست يهوديان بوده است.

شركت سينمايي فاكس با مالكيت ويليام فاكس، شركت گلدن با ساموئل گلدن و شركت منزو با مديريت لوئيس ماير و شركت پارامونت با هادكتسون همگي تحت مديريت يهوديان قرار دارند. شركتهاي مياكون و كانن نيز تحت مالكيت(مناخيم گولان ) يهودي قرار دارند.

«وارين هنري فيليپس» رئيس هيئت مديره و مدير عامل شركت«داو جونز» كه مالكيت «وال استريت ژورنال» و 20 روزنامه و مجله هفتگي ديگر را در اختيار دارد نيز خود يك يهودي است.



مجلات خبري:

در آمريكاسه مجله خبري هفتگي از اهميت واعتبار بيشتري برخوردارند.

1- تايم 2- نيوزويك 3- اخبار آمريكا و گزارشات جهان..

1- تايم: توسط شركت تايم منتشر مي شود و بيشترين تيراژ يعني 3 /4 ميليون نسخه را دارد. تا اواخر سال 1977 سردبير مجله «هنري گرون والد» بود كه بعدها در سال 1979 ارتقاي مقام پيدا كرد و سردبير شركت انتشاراتي تايم گرديد. وي نيز يك يهودي است.

2- نيوزويك:9/2 ميليون نسخه تيراژ دارد و متعلق به شركت واشنگتن پست است. سردبير اين مجله«ليتر بر منس ئين» است كه يك يهودي مي باشد.

3- اخبارآمريكاو گزارشات جهان: اين مجله، نسبت به دو مجله ديگر محافظه كار تر و حاوي مطالب بيشتري در زمينه بازرگاني و تجاري است. تيراژي معادل 4 /2 ميليون نسخه در هفته دارد و سردبير آن«ماروين ستون»مي باشد كه او نيز يك يهودي است. (ضِيايي پرور. ص75.76)

رسانه هاي زير نظر روبرت مرداك يهودي ترويج انديشه هاي نو محافظه كاران را بصورت عامه فهم بر عهده دارند. هفته نامه ويكلي استاندارد‍، توسط ويليام كريستول از چهره هاي برجسته محافظه كاري اداره مي شود و نشريه نشنال ريوويو كمانتري، نيوريپابليك نيز مدافع انديشه ها و سياستهاي نئوكان ها در حوزه رسانه اند.




ابزارهاي نوين رسانه اي

دنياي مجازي در حال شكل گيري است و اين دنياي مجازي فرهنگ مجازي را نيز توليد مي كند. اينترنت پديده جديد دنياي ارتباطات است كه با خود ابزار گوناگون را براي ارتباط‍ ،تعامل و تبادل فرهنگي و يا تهاجم و سيطره فرهنگي بهمراه آورده است.

سايتهاي خبري، وبلاگهاي خبري و تحليلي، گروههاي اينترنتي، فضاهاي گفتگوي مجازي(چت رومها) و حلقه هاي آشنايان همچون اوركات و ياهو 360درجه و مانند اينها هر كدام فضايي مجازي را ايجاد مي كنند كه در آن تبادل اخبار و اطلاعات صورت مي گيرد. سايتهاي بسياري به علت ارائه اخبار واطلاعات خاص شهرت جهاني يافته اند و وبلاگهاي متعددي به مدد اطلاع رساني در حوزه جنگ مخاطبين ميليوني پيدا كرده اند.

جهاني سازي يا آمريكايي كردن جهان از طريق اشاعه فرهنگ آمريكايي بوسيله اين ابزار جديد پيگيري مي شود و افكار عمومي آماج اخبار، اطلاعات و تحليلهاي سياسي است كه سايتهاي مشهور و پرآوازه منتشر مي كنند.

البته هراز چندگاه حركتهايي برخلاف روند جهاني سازي و جنگ طلبي شكل مي گيرند و مورد استقبال مخاطبين نيز واقع مي شوند اما عملاً حجم آنها در برابر نوع اول بسيار كم و ناچيز است.

از نكات قابل توجه در رسانه هاي ديجيتالي مسئله مخاطبين خاصي است كه اين رسانه ها به توليد محتوا براي آنان مي پردازند . اغلب مراجعين به سايتها و وبلاگها وساير امكانات اينترنتي از اقشار متوسط به بالا وتحصيل كرده وبه نوعي گروههاي مرجع در سطح جامعه اندكه داراي حوزه تأثير گذاري وسيع ودر خور توجهي هستند .

علاوه برفيلم وسينما كه نسل جوان و عامه مردم را مخاطب خود ساخته اند، كارتون ها و بازيهاي رايانه اي نيز، ابزار رسانه اي پر نفوذي هستند كه كودكان و نوجوانان ، مخاطبين پر وپا قرص آنها به شمار مي روند .اين موضوع از نظركارشناسان رسانه اي وبرنامه ريزان جنگ رسانه اي بدور نيست .

آنان مي دانند كه كودكان امروز مديران فرداي جوامع هستندواگر بتوان در نگرش آنان به مسائل پيراموني وشكل دهي هويت وشخصيت آنان بگونه اي مؤثر عمل كرد، زمينه براي مديريت انگاره هاي ذهني در جوامع هدف مهيا گرديده است.

بازيهايي همچون طوفان صحرا(Desert strom) بازگشت به قلعه ولفنشتاين (Return to costle wolfenstein) يا ارتش آمريكا (America sarmy)يا (Iran assualt)(حمله به تأسيسات هسته اي ايران) ومانندآنهامي كوشند با قراردادن بازي كننده درجبهه خودي بعنوان يك سربازآمريكايي اورا در موضع دفاع از منافع آمريكا قرار داده وبا مفهوم سازي، تصورات ويژه اي را در مورد دشمن القاء نمايند.

در برخي از اين بازيها چهره پوشيده نيروهاي دشمن كه گاها با چفيه هاي عربي پوشيده است ، مفاهيم معني داري را در پس كلمه تروريست القاء مي كنند.وقتي كشتن اين سربازان مجازي تنها راه ارتقاء به سطوح بالاتر بازيهاست؛ مقابله عيني و واقعي با هر مخالفي كه عنوان تروريست به او اطلاق شود با زمينه مناسب فكري و ذهني مواجه خواهد بود.

گروههاي مجازي و حلقه هاي دوستي با هويت هاي مجازي نيز از ديگر زمينه هايي است كه در سرتاسر دنيا وهمچنين كشور ما فضاي جديدي براي كار فرهنگي و رسانه اي ايجاد كرده است .اعلاميه هاي حمايت يا مخالفت با موضوعات ، اتفاقات ويا جريانات سياسي خاص در بين اعضاي اين گروهها كه گاه بيش از پنجاه هزار نفر عضو دارند (در ايران) منتشر مي شود . بعضي از اين گروهها خبرنامه هاي روزانه وهفته نامه منتشر مي كنند.تهران بارها شاهد فراخوان برخي از اين گروهها براي تجمعات سياسي يا صنفي بوده است.

بعضي از گروههاي علمي يا سياسي نيز با توزيع فر مهاي نظر سنجي در بين اين گروهها و گردآوري آن، درخصوص موضوعات مورد علاقه خود به مطالعه ميپردازند.

تكنولوژي تلفن هاي همراه و امكانات پيام كوتاه آن( SMS) نيز از ديگر وسايل ارتباطي است كه بمنظور انتشار اخبار و اطلاعات وتبليغات مورد استفاده واقع مي شود.

پيامد اصلي و شگرف رسانه هاي جديد را بايد در ظهور نوع جديدي از هويت جستجو كرد. كاركرد اصلي اين رسانه ها شكل دهي به ذهنيت مخاطبان و نتيجتاً هويت آنان است، هويتي كه زمينه را براي پذيرش هنجارهاي مورد نظر رسانه ها فراهم مي سازد اگر رسانه هاي چاپي، انسان عهد مدرن را به سمت هويتي پايدار و معين ، رهنمون و ذهنيت عاقل سودمند را بعنوان ذات استوار در او متجلي مي نمايد. عصر دوم رسانه ها با شيوه هاي جديد ذهنيات را چند لايه و پراكنده مي كند. به اعتقاد مارك پاستر«داده مبنا ها، در اينترنت و رسانه هاي الكترونيكي جديد، هويت افراد كاربر را مي سازند.» (ضيايي پرور،ص153) هويتي كه همگرايي در سطح فرا ملي و واگرايي در مقياس ملي را در پي دارد، هويتي سيال و تغيير پذير.

رسانه ها در قالبهاي گوناگون اساساً در پي شكل دادن به هويت، انديشه و عمل مخاطبان خود هستند موضوعي كه سياستگذاران و مديران فرهنگي و رسانه اي

مي بايست به آن توجهي شايسته داشته باشند.



پي نوشت ها

1- ضيايي پرور،حميد:1383 جنگ نرم ويژه جنگ رسانه اي،تهران:مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرار معاصر

2- ميچل،گرگ (25/6/1382) جام جم آنلاين؛ رسانه هاي آمريكا و دخل وتصرف در انگاره هاي ذهني، ترجمه اقاي محمد رضا نوروز پور

3- مولانا ، حميد ؛ ظهور وسقوط مدرن

4- كوروس ،ايكس(1382) چراغ قوه اي به سمت شرق، سوره شماره 1

5- هربست،سوزان وبنيجر، جيمز آر؛ تأملي در زير ساخت افكار عمومي،ترجمه اقاي حبيب الله معظمي گودرزي،فصلنامه رسانه، شماره 27

6- كنترل افكار در آمريكا 1و2 (16/11/1381) باشگاه انديشه (w.w.w.bashgah.net )

7- قادري نجف آبادي ،علي(26/4/1382) روزنامه جمهوري اسلامي، آمريكا در چنگال اختاپوس صهيونيستي ، صفحه سياسي

8- اخوان كاظمي، مسعود ( ??/? /?? ) نظم نوين رسانه‌اي؛ ضرورتي در راستاي گسترش صلح و امنيت جهاني ، باشگاه انديشه،(w.w.w.bashgah.net )

9- زمامداران پشت صحنه آمريكا چه كساني هستند(27/3/1382)روزنامه جمهوري اسلامي

10- شهبازي،عبدالله،سيا و جنگ سرد فرهنگي با نگاهي به كتاب خانم فرانسيس ساندرس

11- تاكيس،فوتوپوليس،1987؛رسانه هاي جمعي،فرهنگ ودموكراسي،ترجمه آقاي عباس كشاورز

(12/1/1382) ( w.w.w.farhangnet.org )










نويسنده: عبدالاحد بهارلو نژاد
منبع: شبکه خبر دانشجو

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از شما.رسانه های گروهی نقش غیر قابل انکاری در جهت دهی به افکار عمومی دارند. icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در حالي كه انتظار مي‌رفت خبر ترور رئيس موساد در اردن با واكنش رسانه‌هاي جهان و مقامات رژيم صهيونيستي همراه باشد، گزارش‌هاي دريافتي بيانگر اين است كه پايگاه خبري صهيونيستي درباره ترور "مئير داگان" دست به عمليات رواني زده است. به نقل از خبرگزاري فارس، پايگاه "فيلكا اسرائيل" كه به عنوان وبلاگي در زيرمجموعه پايگاه سرويس‌دهنده "بلاگ‌اسپات" فعال است و از سوي شخصي با نام "خضر عواركه" از مونترآل كانادا به‌روز مي‌شود و معمولاً خبرهايي بر ضد مقاومت اسلامي لبنان و فلسطين منتشر مي‌كند صبح امروز با انتشار خبري، گزارش داد مئير داگان، رئيس سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي در جريان ديدار از پايتخت اردن، هدف ترور ناكام قرار گرفته است. اين در حالي است كه پيگيري‌هاي خبرنگاران از منابع مختلف و در كشورهاي منطقه حاكي از آن است كه چنين حادثه‌اي رخ نداده است. با توجه به آنكه رژيم صهيونيستي نخستين بار نيست كه دست به عمليات‌هاي رواني از اين دست زده است قرائن موجود نشان‌دهنده اين است كه اين رژيم بار ديگر به دنبال دست زدن به عمليات رواني با هدف پيشبرد سياست‌هاي خود است. "سعدالله زارعي" در گفت‌وگو با خبرگزاري فارس با تأكيد بر هوشياري رسانه‌هاي جهان اسلام در مقابل سناريو‌ها و طرح‌هاي رژيم صهيونيستي به منظور بي‌اعتبار سازي آنها افزود: صهيونيست‌ها به قصد اينكه در واقع رسانه‌هاي كشورهاي اسلامي مخصوصاً رسانه‌هاي مربوط به مقاومت را بي‌اعتبار كنند، يك چنين شايعه‌اي را مطرح كرده‌اند. وي افزود: ممكن است رژيم صهيونيستي بخواهد با پيگيري اخبار مربوط به انتقام خون شهيد "عماد مغنيه" در رسانه‌هاي جهان اسلام و استناد به اخبار مربوط به ترور رئيس موساد، به نوعي رسانه‌هاي اسلامي را سرخورده و بي اعتبار كند و اين مسئله مي‌تواند طرح چنين موضوعي باشد. زارعي در ادامه متذكر شد: چنانچه مرگ "داگان" رئيس موساد در برابر شهادت مغنيه مطرح شود، اين هم طرح انحرافي است چرا كه بهاي شهيد "مغنيه" بيش از اين حرف‌هاست كه با مرگ آقاي كم ارزشي مثل "داگان" جبران شود. اين كارشناس مسائل خاورميانه تأكيد كرد: اگر اين خبر واقعيت نداشته باشد، طرح آن به قصد بي‌اعتبارسازي جريان مقاومت و خون شهيد مغنيه است. وي تصريح كرد: مقامات رژيم صهيونيستي ممكن است بخواهند اعلام كنند به رغم اينكه "داگان" رئيس موساد براي حزب الله لبنان يك هدف بوده، حزب الله لبنان در ترور وي ناتوان بوده است. زارعي در ادامه با اشاره به ماجراي شايعه سقوط هواپيماي صهيونيست‌ها در جنگ 33 روزه توسط اين رژيم گفت: در زمان جنگ 33 روزه صهيونيست‌ها با انتشار خبري شايعه كردند كه هواپيماي اسرائيلي سقوط كرده است كه شبكه الجزيره نيز اين خبر را پوشش داد ولي حزب الله لبنان با زيركي و هوشياري كامل از اعلام اين خبر كه شايعه بود خودداري كرد. وي افزود: مدتي بعد مشخص شد كه تصاوير پخش شده از شبكه الجزيره مربوط به يك شيء بوده كه مقامات صهيونيست قصد داشتند وانمود كنند كه اين يك هواپيما بوده كه سقوط كرده است كه پس از مدتي تكذيب شد و آنها قصد داشتند كه رسانه‌هاي مربوط به مقاومت و جهان اسلام را در افكار عمومي كم اعتبار كند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به نام حق

[color=red]
بوش در آخرين ديدارش با ايهود اولمرت پيش از پايان دوره رياست جمهورى اش بر سر سوريه به مشاجره پرداخته است.
[/color]




به گزارش رسانه هاى صهيونيستى جورج بوش مخالف مذاکره سوريه و اسرائيل و عقب نشينى از بلندى هاى جولان است اما رژيم صهيونيستى بدون توجه به اين مخالفت ها فقط در سال ميلادى جارى چهار مذاکره غيرمستقيم با سورى ها به واسطه مقامات ترک داشته است و آمريکا هم حاضر به پذيرش هيچ نقشى در اين گفت وگوها نيست.
به نوشته روزنامه «هاآرتص» به نقل از منابع آگاه، متن گفت وگوى بوش و اولمرت که هفته پيش برگزار شد حکايت از آن دارد که بوش مخالفت شديد خود را با عقب نشينى از بلندى هاى جولان مطرح و از اولمرت در اين باره توضيح خواسته است. به نوشته اين روزنامه اولمرت در پاسخ بوش گفته است: «اين عقب نشينى به طور رايگان نخواهد بود بلکه در گرو تغيير نظام راهبردى منطقه بويژه جدايى سوريه از ايران و گروه هايى مانند حزب الله و حماس خواهد بود. هاآرتص به نقل از اين منابع آگاه تاکيد کرد: بوش که نسبت به اين موضوع توجيه نشده بود با ترديد خطاب به اولمرت گفته است: «از کجا بفهمم که راست مى گويي؟» اين منابع صهيونيستى تاکيد کرده اند که در جلسه ياد شده اولمرت تلاش کرد، براى بوش توضيح دهد که اسرائيل در صدد جدا کردن سوريه از محور ايرانى شامل سوريه، ايران، حزب الله و حماس است. نخست وزير مستعفى رژيم صهيونيستى همچنين افزوده است: سوريه از آن جهت براى اسرائيل از جايگاه مهمى برخوردار است که بر سر دوراهى تندروى و واقع گرايى قرار دارد و اگر يکى را برگزيند، طرف ديگر متزلزل مى شود. اولمرت همچنين با بيان اين که اگر بتوانيم سوريه را به محور ميانه رو انتقال دهيم اين محور در منطقه قدرت پيدا مى کند، خطاب به بوش گفته است که شايد اوضاع اقتصادى نابسامان سوريه فرصتى باشد تا بتوان سوريه را از ايران و ديگر کشورها و گروه هاى مقاومت دور کرد. اين در حالى است که به نوشته «هاآرتص» بوش وقوع چنين اتفاقى را ساده انگارانه خوانده و از اولمرت پرسيده است: «آيا شما اين تغيير را باور مى کنيد؟» منابع خبرى تاکيد مى کنند ديدار بوش و اولمرت به دليل بالا گرفتن اختلافات بى نتيجه پايان يافته است.


http://www.ro-defa.ir

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خبرگزاري فارس: يك مسئول فرانسوي از طرح صهيونيستي آموزش نيروهاي مصر و اردن توسط مشاور امنيتي سابق محمود عباس براي بسته نگه داشتن گذرگاه رفح با هزينه دولت عربستان پرده برداشت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس، "تي يري ميسان" پژوهشگر و مسئول پايگاه اينترنتي "ولتر" در مقاله‌اي كه در اين پايگاه منتشر كرده، عملاً مصر، عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي را سه عضو مثلثي مي‌داند كه طرح حمله به غزه را طراحي و به اجرا در مي‌آورند.
ميسان در اين مقاله درباره نقش عربستان و مصر در حمله به غزه كه از ماه‌ها قبل طراحي شده بود، نوشته است: هيئت‌هاي مصر، اسرائيل و عربستان سعودي در ماه‌هاي سپتامبر و اكتبر 2008 در مصر گرد هم آمدند، به گفته يك منبع مقاومت فلسطيني در پايان اين مذاكرات هيئت هاي حاضر توافق كرده بودند كه در صورت تحول انتخاباتي در آمريكا، اسرائيل حمله وسيعي را به حماس آغاز كند كه در اين خصوص عربستان هزينه اين عمليات را تقبل نمايد و مصر نيز قرار است شبه نظامياني را به اين منطقه وارد سازد.
اين مسئول فرانسوي در ادامه تأكيد كرده است: اگر چه در گذشته نيز دولت‌هاي عربي دست اسرائيل را براي حمله به فلسطيني‌ها بازگذاشته بودند اما اين نخستين بار است كه آن ها در طراحي جنگ اسرائيل مشاركت مي‌كنند.
ميسان تأكيد مي‌كند: اين نخستين بار است كه هزينه جنگ اسرائيل در منطقه را نه آمريكا بلكه يك كشور عربي آن هم عربستان سعودي تامين مي‌كند، رياض با تامين اين هزينه مي‌كوشد مهمترين جنبش سياسي سني را كه در كنترل خود ندارد از بين ببرد، هدف سعودي‌ها از اين كار كاملا بارز است.
مسئول پايگاه اينترنتي "ولتر" خاطر نشان كرده است: سران عربستان مي‌دانند كه بايد هر آلترناتيو سني در منطقه را از بين ببرند تا خود بتواند بر قدرت باشد، به همين دليل است كه عربستان گزينه همكاري با صهيونيست‌ها را برگزيده است.
در بخش ديگري از اين مطلب آمده است: در عرصه ميدان اسرائيل ابتدا با حملات هوايي سپس با وارد كردن نيروي زميني خود راه را براي حضور شبه نظاميان عرب باز مي كنند، بر اساس اطلاعات موجود 10 هزار نيرو در نزديكي گذرگاه رفح مستقر شده‌اند.
اين مسئول فرانسوي در ادامه با اشاره به همكاري محمود عباس رئيس تشكيلات خودگزدان فلسطين با صهيوينست‌ها در نابودي حماس تأكيد كرده است: اين نيروها در مصر و اردن آموزش ديده‌اند و تحت فرماندهي ژنرال "محمد دهلان"، مشاور سابق امنيتي محمود عباس و همان كسي كه ياسر عرفات را مسموم كرد مي‌باشند.
وي اضافه مي‌كند: آن ها قرار است همان نقشي را كه نيروهاي "الي حبيقه" در زمان حمله آريل شارون به اردوگاه صبرا و شتيلا سال ها قبل ايفا كردند را بازي كنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote] سران عربستان مي‌دانند كه بايد هر آلترناتيو سني در منطقه را از بين ببرند تا خود بتواند بر قدرت باشد، به همين دليل است كه عربستان گزينه همكاري با صهيونيست‌ها را برگزيده است. [/quote]

سران عربستان به ..... خنديدن

خوشم مياد بد جوري دارن از نفوذ ايران تو منطقه ميسوزن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote] سران عربستان مي‌دانند كه بايد هر آلترناتيو سني در منطقه را از بين ببرند تا خود بتواند بر قدرت باشد، به همين دليل است كه عربستان گزينه همكاري با صهيونيست‌ها را برگزيده است. [/quote]

سران عربستان به ..... خنديدن

خوشم مياد بد جوري دارن از نفوذ ايران تو منطقه ميسوزن[/quote]

حالا کجاشو دیده؟
باید منتظر نفوذ ما تو بیش از اینا هم باشه
من میگم بهتره تو خوده عربستان هم نفوذ داشته باشیم
کشور ما قراره قدرت باشه این چیزا نیازه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.