زیردریایی Type XVIIB در محل ساخت. تصویر بالا مربوط به زیردریایی آلمانی Type XVIIB U-1406 است که اندکی پس از پایان جنگ و در حالی که ساخت آن ناتمام مانده بود از آن گرفته شده است. این زیردریایی توسط نیروی دریایی ایالات متحده به غنیمت گرفته شد و بعدها نیروی دریایی انگلستان جهت کسب تجربه در استفاده از سامانه‌ی پیشران مبنتی بر تکنولوژی آب اکسیژنه، زیردریایی همتای آن یعنی U-1407 را با نام HMS Meteorite به خدمت گرفت.

وجود تمایل فراوان در زمینه به کارگیری سامانه‌های پیشران مستقل از هوا در زیردریایی‌های کوچک سبب شده شناورهای سطحی همواره با خطری بالقوه در آب‌های ساحلی روبرو باشند.
علاوه‌براین کشورهایی که توان ساخت و یا خرید زیردریایی های اتمی را ندارند تمایل فروانی به بکارگیری زیردریایی هایی مشابه انواع هسته‌ای که البته دارای برد عملیاتی و پایداری زیرسطحی کمتر و البته قیمت پایین‌تری هستند نشان می‌دهند. از انواع این زیردریایی‌ها می‌توان به زیردریایی آلمانی تایپ 209 و یا کیلو روسی اشاره کرد که قادرند بدون آمدن به سطح سه تا پنج روز را با اتکا به باتری‌های خود در سرعت پایین و در غوص کامل سپری کنند. این قابلیت با تکنولوژی‌های جدیدتر تا سه هفته الی یک ماه نیز افزایش پیدا کرده است. هر چند این زیردریایی‌ها در برابر زیردریایی‌های هسته‌ای کوچک به نظر می‌رسند اما توانایی‌ پیشران مستقل از هوا آنها را به خطراتی مهلک تبدیل می‌کند.

تاریخچه
با وجود موفقیت‌های اولیه‌ی زیردریایی‌ها مبتکران هنوز حریص به افزایش توانایی این جنگ‌افزارهای مهلک از طریق فارغ کردن آنها از نیاز به صعودهای متوالی بودند. انجام این کار جهت به دست آوردن ماده‌ی حیاطی اکسیژن انجام می گرفت؛ ماده‌ای که جهت راه‌اندازی ژنراتورهای دیزلی شارژ کننده‌ی باتری‌های زیردریایی‌ها ضروری بود. جهت محقق شدن این توانایی ایده‌های فراوانی مطرح شد؛ لکن در پایان موتور دیزلی حلقه باز، باتری‌های اسیدی و موتورهای الکتریکی به عنوان استانداردی مناسب و کارا جهت بکارگیری در زیردریایی‌های در غوص کامل مطرح شد، ساختاری که با کسب موفقیت‌های فراوان در طول دو جنگ جهانی کارایی خود را به همگان ثابت کرد.
حوالی سال 1930 یک دانشمند باهوش آلمانی به نام دکتر هلموت والتر (1900-1980) پیشنهاد بکارگیری پیشرانی را مطرح کرد که در آن از آب اکسیژنه‌ی (H2O2) با خلوص بالا به عنوان اکسید کننده استفاده می‌شد. در سامانه‌ی والتر آب اکسیژنه در یک منبع داخلی و به کمک نمک پرمنگنات به عنوان شتاب دهنده‌ی واکنش تجزیه شده و در خروجی اکسیژن و بخار گرم آب تولید می‌شود.

گرما + بخار آب +اکسیژن<==آب اکسیژنه

پس از انجام واکنش یادشده اکسیژن تولیدی به همراه سوخت دیزلی وارد یک محفظه واکنش می‌شود و گاز گرم خروجی آن به همراه بخار آب گرم تولید‌شده در مرحله‌ی پیشین یک توربین پرسرعت را به چرخش در می‌آورند. گاز خروجی و بخار آب در مرحله‌ی پایانی فشرده شده و از زیردریایی خارج می‌شود. جالب است بدانیم ویژگی بارز و مهم نمونه‌ی اولیه‌ی زیردریایی ساخته شده توسط والتر و البته هدف اولیه‌ی او دست‌یابی به سرعت بالاتر بود نه پایداری زیرسطحی! نمونه‌ی اولیه‌ و آزمایشی زیردریایی والتر وی80 نام داشت که در آزمایشاتی که در سال 1940 صورت پذیرفت توانست در حالت غوص کامل به سرعت 28.1 گره یعنی چیزی حدود 52 کیلومتربرساعت دست یابد این درحالی بود که زیردریایی‌های مشابه هم‌عصر وی80 حداکثر تا 10 گره سرعت می گرفتند!



با این تفاسیر زیردریایی 22 متری و 76 تنی والتر با رکورد سرعتی که بدست آورد، بستر را برای ورود سامانه‌های نوین کنترلی و دینامیکی جهت بکارگیری در زیردریایی‌های جدیدتر فراهم نمود.

وی80 با رکورد سرعتی که بدست آورد بستر را برای ورود سامانه‌های نوین کنترلی و دینامیکی جهت بکارگیری در زیردریایی‌های جدیدتر فراهم نمود.

بعدها و در طول جنگ نیروی دریایی آلمان اقدام به ساخت گونه‌ی عملیاتی زیردریایی اولیه‌ی والتر در اندازه‌ی بزرگتر و عملیاتی نمود که در پی آن و قبل از اشغال آلمان توسط متفقین تعداد هفت زیردریایی ساحلی Type XVIIB ساخته شد اما هیچ یک از این زیردریایی‌ها شانس بکارگرفته شدن در نبرد را بدست نیاوردند. زیردریایی‌های یادشده دارای تناژ جابجایی معادل 300 تن بودند و علاوه بر سیستم پیشران دیزل الکتریک توسط دو توربین که هریک توانی معادل 2500 اسب بخار تولید می کردند تجهیز شده بودند. البته ایده‌های دیگری نیز جهت ساخت زیردریایی‌های مبتنی بر سامانه‌ی طراحی‌شده توسط والتر جهت ساخت زیردریایی‌های بزرگ و اقیانوس‌پیما مانند Type XXVI 800 تنی و Type XVIII 1600 تنی نیز مطرح بودند اما با شکست آلمان در نبرد و همچنین عدم وجود امکانات صنعتی جهت تولید آب‌اکسیژنه‌ی کافی این ایده‌ها از محدوده‌ی ذهن طراحان فراتر نرفتند. با این وجود بعدها نوع بهبود یافته‌ و کاملا موفق زیردریایی Type XVIII یعنی Type XXI ساخته‌شد که در آن باتری‌های بزرگتری نصب شده بود و انرژی مورد نیاز زیردریایی را تا حداکثر 90 دقیقه تأمین می‌کرد. این ابداع و ترکیب آن با بکارگیری لوله‌ی هواکش، زیردریایی‌های طراحی شده در طول جنگ سرد و در دو سوی پرده‌ی آهنین را تحت تأثیر قرار داد.

پس از جنگ جهانی دوم
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورها تلاش کردند از ایده‌ی انقلابی دکتر والتر جهت متحول کردن ناوگان زیرسطحی خود استفاده کنند. آمریکا و انگلستان به ترتیب نمونه‌های ناقص زیردریایی‌های گونه‌ی XVIIB یعنی U-1406 و U-1407 را به عنوان غنایم جنگی تصاحب کردند و بعدها انگلیسی‌ها اقدام به ساخت نمونه‌ی آزمایشی مبتنی بر زیردریایی غنیمتی کردند که HMS Meteorite نام گرفت.



علاوه براین والتر و کارمندان کلیدی وی به انگلستان منتقل شدند تا از دانش آنها در طرح‌های شرکت Vickers Ltd جهت تولید نمونه‌های جدیدتر پیشرانه‌های آب‌اکسیژنه استفاده شود. حوالی سال 1950 نمونه‌های مبتنی بر زیردریایی Type XXVI طراحی شده توسط والتر ساخته شدند که HMS Explorer و HMS Excalibur نام گرفتند. با وجود این که این دو زیردریایی انتظارات نظری طرح‌ها را در ضمینه‌ی سرعت زیرسطحی عملی کردند، لکن وجود مخازن بزرگ آب‌اکسیژنه در آنها سبب بوجود آمدن خطری اساسی می‌شد؛ شایان ذکر است نام دو زیردریایی نیز بر همین اساس انتخاب شده‌بود. هر دو زیردریایی در دهه 1960 از خدمت خارج شدند.
همزمان شوروی نیز دست به کار شد و یک زیردریایی تقریبا موفق مبتی بر ایده‌ی والتر تولید کرد که در غرب از آن تحت عنوان وال یاد می‌شد. اما زیردریایی مستقل از هوای اصلی روس‌ها که بر اساس تحقیقات پیش از اتمام جنگ آنها و همچنین سامانه‌ی آلمانی Kreislauf ساخته شد؛ چیزی غیر از وال بود. این طرح که در سال 1956 اجرایی شد، در واقع زیردریایی کلاس QUEBEC بود که در آن یک سامانه‌ی دیزلی حلقه بسته سه محور شفت را می‌چرخاند و هوای مورد نیاز آن توسط یک مخزن اکسیژن فشرده تأمین می‌شد. با وجود ساخت حدود سی زیردریایی از این مدل، بنابر اطلاعات موجود ضریب امنیتی این زیردریایی‌ها بسیار پایین بود؛ به نحوی که از آنها تحت عنوان "فندک" نیز یاد می‌شد! کلیه‌ی زیردریایی‌های این کلاس در دهه‌ی 1970 از خدمت خارج شدند.