komsomolets

ژنرالها در اسارت

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

اقا واقعا دستت درد نکنه


ارتش ششم روز دوم فوریه در استالینگراد تسلیم شد و این گفتگوها متعلق هست به یک روز بعدش. خیلی جالب بود. تشکر

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ممنون از بابت ارائه ی این مطلب خواندنی و بدیع.
منتتظر ادامه اش هستم.




اقا واقعا دستت درد نکنه
ارتش ششم روز دوم فوریه در استالینگراد تسلیم شد و این گفتگوها متعلق هست به یک روز بعدش. خیلی جالب بود. تشکر



جناب کیانی عزیز؛
فیلد مارشال فون پائولوس، روز 31 ژانویه ی 1943، یعنی دو روز قبل از تسلیم ارتش ششم تسلیم نیروهای اتحاد جماهیر شوروی شد.
اگه دقت بفرمایین، اولین گزارش تارابین نیز متعلق به همین تاریخه. یعنی اولین روز تسلیم.

---------------------------------------------------------------

نکته ی جالبش، جوگیری آرتور اشمیت بود که یه طور می گفت با یه فیلد مارشال طرفی که انگار پائولوس یه چند قرنی فیلد مارشال بوده!
خود پائولوس روز قبلش، یعنی 30 ژانویه توسط هیتلر به مقام فیلد مارشالی رسیده بود که البته معنی این کارش هم مشخص بود با پیام بعدی هیتلر.
هیتلر عملاً از پائولوس خواسته بود که خودکشی کنه. ولی جناب پائولوس که یه کاتولیک تیر بوده، خودکشی رو حرام می دونسته و گفته عمراً!! و رفته در آغوش شوروی!

تازه خوبه این آرتور اشمیت حتی ژنرال هم نشده بود! والا دیگه خدا رو هم بنده نبود!!

---------------------------------------------------------------


این حرف روس ها هم خیلی جالب بود :

"من از آنها خواستم به اسرای مجروح ما توجه بیشتری شود. آنها گفتند پزشکان بیشتری در راه جبهه هستند و روسها از اسیران ما مراقبت بیشتری به عمل خواهند آورد"



برای سنجش معنی واقعی این حرف، به آمار اسرای زنده ی آلمانی از بین 90 و اندی هزار اسیر آلمانی در استالینگراد می بایست رجوع کرد!

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
برای سنجش معنی واقعی این حرف، به آمار اسرای زنده ی آلمانی از بین 90 و اندی هزار اسیر آلمانی در استالینگراد می بایست رجوع کرد!
[/quote]

سلام
البته استالین سربازان ارتش سرخی هم که خودشون رو به آلمان ها تسلیم کرده بودند را پس از جنگ و آزادی ، سر به نیست کرد .... می گفت سرباز ارتش سرخ یا باید بمیره یا پیروز بشه ... اسرات معنایی ندارد
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از توجه دوستان
من فکر میکنم درخواست پاولوس راجع به مجروحین یه جور تعارف بوده باشه یا اینکه مثلا آره ما خیلی به فکریم! و روسها هم جواب دادن آره اتفاقا ما هم خیلی نگران حال سربازاتیم. وگرنه کسی که تا وسط شوروی جنگیده و پیشروی کرده بهتر از هرکسی میدونه چه بلاهایی سر اسرای هر دو طرف میاد! :neutral:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

تشکر از شما مصطفا جان. درباره درجه فیلدمارشالی پاولوس من یه جا خوندن درجه ش رو با چتر از هواپیما براش پرت کردن پایین ولی خوب هرچی بوده همون روزهای اخر محاصره بوده که هیتلر بهش حال داده. حالا نمی دونیم حقوق آخر ماهش رو بر چه اساسی پرداخت کردن ؟ بر اساس درجه قبلی ش یا جدیدش؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

مترجم رو به اشمیت کرد. وی ابتدا روی خود را به سوی دیگری چرخاند، سپس با صورتی برافروخته به چاقوی جیبی سفیدی که از جیبش در آورده بود نگاهی افکند، آن را روی میز انداخت و با لحنی بی ادبانه شروع به فریاد کشیدن نمود: "شما خیال کردید ما سرباز معمولی هستیم؟ اینجا فیلد مارشال نشسته، و طرز دیگری از برخورد را میشناسد. این غیرقابل قبول است. به ما شرایط دیگری وعده داده شده بود. ما میهمان ژنرال روکوسووسکی و مارشال ورونوف هستیم!"


یک مارشال آلمانی با چاقو ناخن گیر خودکشی نمی کند....جمله معروف اشمیت بود...
کلا این هر دو طرف به رده های نظامی احترام می زاشتن...
مثلا وقتی سربازای معمولی فرماندهی ارتش ششم رو می گیرن همین اشمیت رو سر سربازا داد می زنه که برید و یه فرد درجه دارو برای ما بیارید...(یه همچین چیزی)
آقا دست درد نکنه تاپیک جالبیه شما برو ما هم همراهی می کنیم....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خيلي جالب بود.


در آلمان ژنرال هاي ارتش معمولا از طبقه اشراف و زمين داران بزرگ بودند.
حرکات پاولوس هم بخوبي همين رو ميرسونه.


البته گويا اين مهماني براي ژنرال اسير مربوط به همون چند اوايل
هست.چون اين بنده خدا هم در دوران اسارات به علت مهمان نوازي روسها
مثل همون بقيه نود درصد اسراي آلماني در شوروي همون جا, جان به جان آفرين تسليم کرد!
شوروي برخلاف انگلستان و آمريکا که بعد از پايان جنگ اسراي آلماني رو آزاد کردند
همه رو تا زمان مرگ استالين نگه داشت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
البته همه رو هم نگه نداشت! فقط 5-6 هزار نفر زنده موندند!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

خيلي جالب بود. در آلمان ژنرال هاي ارتش معمولا از طبقه اشراف و زمين داران بزرگ بودند. حرکات پاولوس هم بخوبي همين رو ميرسونه. البته گويا اين مهماني براي ژنرال اسير مربوط به همون چند اوايل هست.چون اين بنده خدا هم در دوران اسارات به علت مهمان نوازي روسها مثل همون بقيه نود درصد اسراي آلماني در شوروي همون جا, جان به جان آفرين تسليم کرد! شوروي برخلاف انگلستان و آمريکا که بعد از پايان جنگ اسراي آلماني رو آزاد کردند همه رو تا زمان مرگ استالين نگه داشت.


برادر جان اتفاقا پاولوس زندگی بدی نداشت
او به کمیته نجات آلمان پیوست، و بعدها هم به آلمان شرقی رفت و در درسدن زندگی کرد. و به عنوان رییس یک انستیتوی مطالعات نظامی در آلمان شرقی مشغول به کار بود. و در سال 1957 به مرگ طبیعی فوت شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

تشکر از شما مصطفا جان. درباره درجه فیلدمارشالی پاولوس من یه جا خوندن درجه ش رو با چتر از هواپیما براش پرت کردن پایین ولی خوب هرچی بوده همون روزهای اخر محاصره بوده که هیتلر بهش حال داده. حالا نمی دونیم حقوق آخر ماهش رو بر چه اساسی پرداخت کردن ؟ بر اساس درجه قبلی ش یا جدیدش؟



منم یه همچین چیزی شنیدم. ولی درخصوص صحتش فکر نکنم چندان صحت داشته باشه.
چون آخرین پرواز از استالینگراد چند روز قبل بود و دیگه بعلت فشار وحشتناک شوروی و پدافندش، حتی امکان تغذیه ی هوایی (که پس از محاصره ی ایشان توسط حمله ی چنگالی ژوکوف و قطع خط لجستیکی ایشان، به دستور هیتلر خط لجستیکی از طریق ترمینال هوایی برای جبهه ی شرق برقرار گردید) نیز وجود نداشت و عملاً نیروهای گرفتار شده در استالینگراد، از آب و غذا و تسلیحات هم محروم بودن برای چند روز و از قضا یکی از اصلی ترین دلایل تسلیم پائولوس و ارتش ششم هم همین مشکل بود که امکان مقاومت بیشتر رو از ایشان گرفته بود.

پس وقتی حتی امکان تغذیه و پشتیبانی ارتش ششم فراهم نیست، بسیار بعیده که یه هواپیما خودشو با هزار بدبختی به اونجا رسونده باشه که بخواد درجه ی فیلد مارشالی رو واسه جنابشان بندازه پایین!

ضمن اینکه هیتلر از طریق پیام رادیویی، پائولوس رو به درجه ی فیلد مارشالی ارتقاء داد؛ اونهم بعد از چقلی پائولوس نزد هیتلر که گفته بود سربازان دیگه هویج هم حسابش نمی کنن و بعلت گرسنگی و سرما و هزار و یک بدبختی ازش فرمان نمی برن!

خلاصه اینکه فکر نکنم اصلاً جناب فیلد مارشال، حتی رنگ درجه شون رو هم دیده باشن و فقط آش نخورده شد و دهان سوخته!

------------------------------------------------------------------------

مترجم رو به اشمیت کرد. وی ابتدا روی خود را به سوی دیگری چرخاند، سپس با صورتی برافروخته به چاقوی جیبی سفیدی که از جیبش در آورده بود نگاهی افکند، آن را روی میز انداخت و با لحنی بی ادبانه شروع به فریاد کشیدن نمود: "شما خیال کردید ما سرباز معمولی هستیم؟ اینجا فیلد مارشال نشسته، و طرز دیگری از برخورد را میشناسد. این غیرقابل قبول است. به ما شرایط دیگری وعده داده شده بود. ما میهمان ژنرال روکوسووسکی و مارشال ورونوف هستیم!"


یک مارشال آلمانی با چاقو ناخن گیر خودکشی نمی کند....جمله معروف اشمیت بود...
کلا این هر دو طرف به رده های نظامی احترام می زاشتن...
مثلا وقتی سربازای معمولی فرماندهی ارتش ششم رو می گیرن همین اشمیت رو سر سربازا داد می زنه که برید و یه فرد درجه دارو برای ما بیارید...(یه همچین چیزی)
آقا دست درد نکنه تاپیک جالبیه شما برو ما هم همراهی می کنیم....



ممنون از موادری که عنوان فرمودین.
البته بلایی که سر نازی ها اومد (چه در شرق و چه در غرب)، این مرام مارشالی رو کم زیر سوال نبرد!

فی المثل بلایی که سر بدبخت رودلف هس آوردن و آخر سر با سیم برق خودشو دار زد که کم از خودکشی با چاقوی ناخن گیر نیست!!
البته می دونم رودلف هس مارشال نبود. ولی کم کسی هم نبود برای خودش!

چه می کنه این آرکیموند (یا به قولی آرکیماند).

-----------------------------------------------------------------


البته گويا اين مهماني براي ژنرال اسير مربوط به همون چند اوايل


هست.چون اين بنده خدا هم در دوران اسارات به علت مهمان نوازي روسها
مثل همون بقيه نود درصد اسراي آلماني در شوروي همون جا, جان به جان آفرين تسليم کرد!
شوروي برخلاف انگلستان و آمريکا که بعد از پايان جنگ اسراي آلماني رو آزاد کردند
همه رو تا زمان مرگ استالين نگه داشت.



اشتباه به عرض رسوندن بزرگوار.
چون فیلد مارشال فردریش پائولوس در سال 1953 و دو سال قبل از آزادی سایر اسرای زنده مانده ی آلمانی، آزاد شد و در تاریخ 28 اکتبر 1953 به خاک کشورش بازگشت.
وی تا پایان مرگش در جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) و در شهر درسدن زندگی کرد و همون جا هم مرد و بعد از مرگش هم جسدش رو در بادن نزد همسرش به خاک سپردن.
پس ایشون در اسارت جان به جان آفرین تسلیم نکردن و بعد از ازادی هم یه 4 سالی زنده بودن.
البته مسلماً آزادی ایشون، بعد از مرگ ژوزف خان استالین بود.

از قضا این مستر اشمیت عزیز هم زنده موندن و دو سال بعد از فیلد مارشال محبوب شون، آزاد شدن و تا سال 1987 (بزنم به تخته! سی سال بعد از فیلد مارشال عزیز) زنده بودن و تو کالسروهه هم مردن.

لازم به ذکره که آرتور اشمیت تنها 5 سال از فردریش پائولوس کوچکتر بود و هنگام مرگ، 92 سال داشت! بازم بگین تو شوروی بد می گذره! بالاخص در ویکووو و مهمتر از همه لوبیانکا time%20out%20-%20New!.gif !!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

منم یه همچین چیزی شنیدم. ولی درخصوص صحتش فکر نکنم چندان صحت داشته باشه.


چون آخرین پرواز از استالینگراد چند روز قبل بود و دیگه بعلت فشار وحشتناک شوروی و پدافندش، حتی امکان تغذیه ی هوایی (که پس از محاصره ی ایشان توسط حمله ی چنگالی ژوکوف و قطع خط لجستیکی ایشان، به دستور هیتلر خط لجستیکی از طریق ترمینال هوایی برای جبهه ی شرق برقرار گردید) نیز وجود نداشت و عملاً نیروهای گرفتار شده در استالینگراد، از آب و غذا و تسلیحات هم محروم بودن برای چند روز و از قضا یکی از اصلی ترین دلایل تسلیم پائولوس و ارتش ششم هم همین مشکل بود که امکان مقاومت بیشتر رو از ایشان گرفته بود.

پس وقتی حتی امکان تغذیه و پشتیبانی ارتش ششم فراهم نیست، بسیار بعیده که یه هواپیما خودشو با هزار بدبختی به اونجا رسونده باشه که بخواد درجه ی فیلد مارشالی رو واسه جنابشان بندازه پایین!

ضمن اینکه هیتلر از طریق پیام رادیویی، پائولوس رو به درجه ی فیلد مارشالی ارتقاء داد؛ اونهم بعد از چقلی پائولوس نزد هیتلر که گفته بود سربازان دیگه هویج هم حسابش نمی کنن و بعلت گرسنگی و سرما و هزار و یک بدبختی ازش فرمان نمی برن!

خلاصه اینکه فکر نکنم اصلاً جناب فیلد مارشال، حتی رنگ درجه شون رو هم دیده باشن و فقط آش نخورده شد و دهان سوخته!


اشتباه نکن مصطفی جان
تا آخرین لحظات محاصره پاولوس با مانشتاین نامه نگاری می کرد نامه ها هم توسط هواپیما می یومد...از همین فوسیل استورچا(ذرست گفتم ؟ منظورم هواپیما دیده بانی هاست)
فک کنم قسمت اعظم مشکل نرسیدن سوخت و....نبود فرودگاه بود....
البته این بنده خدا به اون بدی که فک می کنی نبود...مشکل اینه که هیلتر و مانشتاین زیادی محبوب بودن....تاریخم دوستارای این افراد نوشتن...
کلا پاولوس به هیتلر خیانت نکرد....بلکه هیلتر با تصمیمای اشتباهش کمر ارتش ششم رو شکوند...
ارکیماند هم که بلههههههه.....این یه زمانی نماد پاکی بوده می دونستی؟ مثله شیطون خودمون یهو عوض می شه....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بخش دوم

1 فوریه 1943

صبح ژنرالها به اصلاح صورت مشغول شدند. اشمیت نگاهی به آینه انداخت و قاطعانه گفت: "هوا خیلی سرد است و من دیگر ریشم را اصلاح نمیکنم!"
پاولوس: "هر طور مایلی اشمیت"
آدام هم از اتاق بغلی جواب داد: "بازهم یک ابتکار دیگر از اشمیت!"
بعد از صرف صبحانه، زنرالها درباره شام دیشب با فرمانده ارتش 64 به گفتگو نشستند.
پاولوس گفت: "توجه کردید ودکای دیشب چقدر خوب بود؟"
برای مدت طولانی سکوت برقرار بود. تا اینکه سربازان، روزنامه "ارتش سرخ" را که حاوی "آخرین اخبار یک ساعت اخیر" بود، برای ژنرالها آوردند. ژنرالها بسیار خوشحال شدند. آنها بسیار کنجکاو بودند که ببینند آیا اسمشان در روزنامه چاپ شده یا نه. هنگامی که سرباز لیست اسامی اسرا را برای ایشان خواند، آنها روزنامه را گرفتند و به دقت نگاه کردند و سپس هر یک اسم خودش به روسی را از روی روزنامه روی تکه کاغذی نوشت. آنها همچنین به تعداد ادوات غنیمت گرفته شده توسط ارتش سرخ هم علاقه مند بودند، به ویژه تانکها. پاولوس گفت: "این آمار اشتباه است، ما اصلا بیشتر از 150 تانک نداشتیم. شاید آنها تانکهایی را که از خودشان غنیمت گرفته بودیم را هم حساب کرده اند. با این حال باز هم این تعداد زیاد است."
برای مدتی باز هم سکوت برقرار شد.
اشمیت به حرف آمد و درباره یکی از ژنرالهایی که اسمش را در لیست دیده بود گفت:"احتمالا خودکشی کرده است."
آدام ابروهایش را در هم کشید و به کف اتاق خیره شد: "کسی چه میداند کدام انتخاب بهتر است؟ اگر انتخاب ما (تسلیم شدن) اشتباه باشد چه خواهد شد؟"
پاولوس: "خواهیم دید!"
اشمیت: "تمام تاریخ این چند ماه اخیر را می توان در یک جمله خلاصه کرد: یک نفر بیشتر از یک نفر نمیتواند کاری کند"
آدام: "آنها (آلمانیها) فکر می کنند ما مرده ایم."
پاولوس به فرانسوی گفت: "جنگ جنگ است"
آنها دوباره متوجه آمار و ارقام شدند، شمار کلی اسرا توجه ایشان را جلب نمود. پالوس چنین نظر داد: "این آمار شاید درست باشد، در واقع ما هیچ چیز نمی دانیم." اشمیت رو به من کرد و سعی کرد این موضوع را برای من با ترسیم خطوط جبهه توضیح دهد و این عبارات را به زبان آورد: "تعداد زیادی ستونهای تدارکات، واحدهای دیگر، ما نمی دانیم چه تعداد!"
برای نیم ساعت دیگر سکوت و سیگار
اشمیت: "احتمالش هست که در آلمان بحرانی در فرماندهی نظامی به وجود بیاید."
کسی پاسخ نداد.
اشمیت:" احتمالا روسها تهاجم خود را تا اواسط مارچ ادامه دهند"
پاولوس: "شاید، شاید هم بیشتر"
اشمیت: "آیا آنها با رسیدن به مرزهای سابق توقف خواهند کرد؟"
پاولوس: "تمام اینها به عنوان نمونه هایی درخشان از هنر عملیات نظامی دشمن وارد تاریخ خواهد شد."

(از چپ به راست: ژنرال روکوسوسکی، مارشال ورونوف، مترجم و فیلدمارشال پاولوس)
Paulus.jpg

هنگام شام آنها به ستایش از غذاها ادامه دادند. آدام که بیشتر از همه می خورد، از همه هم بیشتر تعریف می کرد. پاولوس تنها نیمی از غذای خود را خورد و مابقی را به گماشته اش داد.
بعد از شام گماشته سعی کرد برای نستروف توضیح دهد به چاقوی خود که نزد دکتر ستاد است احتیاج دارد. پاولوس رو به من کرد و با ایما و اشاره به من گفت این چاقو یادگار فیلدمارشال رایشناو بوده است. هاینس قبل از اینکه نزد من بیاید امربر او بوده و تا آخرین دقایق هم فیلد مارشال را همراهی میکرده."
گفتگو در اینجا به پایان رسید و پاولوس قصد خواب کرد.
هنگام شام با کلوچه و قهوه هم از ژنرالها پذیرایی شد.
اشمیت: " عجب کلوچه هایی! فرانسویند؟"
پاولوس: "خیلی خوشمزه اند، اما به نظر هلندی باشند"
آدام و اشمیت ظرفها را برداشتند و شروع به امتحان کردن کلوچه ها نمودند.
آدام هیجان زده گفت: "نگاه کنید، روسی هستند!"
پاولوس: "کلوچه ها را ول کنید، شرم آور است!"
اشمیت: "متوجه شده اید هربار پیشکارهای جدیدی به اینجا می آیند؟"
آدام: "آنها زیبا هستند"
بقیه شب در سکوت به سیگار کشیدن گذشت. گماشته تختها را برای ژنرالها مرتب کرد و خود هم به تخت خودش رفت. امشب اشمیت دیگر در خواب فریاد نمی کشید.

(سربازان آلمانی که سرمای استالینگراد آنها را از پای درآورده است)
stalingr.jpg
(ادامه دارد)

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر



اشتباه نکن مصطفی جان
تا آخرین لحظات محاصره پاولوس با مانشتاین نامه نگاری می کرد نامه ها هم توسط هواپیما می یومد...از همین فوسیل استورچا(ذرست گفتم ؟ منظورم هواپیما دیده بانی هاست)
فک کنم قسمت اعظم مشکل نرسیدن سوخت و....نبود فرودگاه بود....
البته این بنده خدا به اون بدی که فک می کنی نبود...مشکل اینه که هیلتر و مانشتاین زیادی محبوب بودن....تاریخم دوستارای این افراد نوشتن...
کلا پاولوس به هیتلر خیانت نکرد....بلکه هیلتر با تصمیمای اشتباهش کمر ارتش ششم رو شکوند...
ارکیماند هم که بلههههههه.....این یه زمانی نماد پاکی بوده می دونستی؟ مثله شیطون خودمون یهو عوض می شه....
منم یه همچین چیزی شنیدم. ولی درخصوص صحتش فکر نکنم چندان صحت داشته باشه.

چون آخرین پرواز از استالینگراد چند روز قبل بود و دیگه بعلت فشار وحشتناک شوروی و پدافندش، حتی امکان تغذیه ی هوایی (که پس از محاصره ی ایشان توسط حمله ی چنگالی ژوکوف و قطع خط لجستیکی ایشان، به دستور هیتلر خط لجستیکی از طریق ترمینال هوایی برای جبهه ی شرق برقرار گردید) نیز وجود نداشت و عملاً نیروهای گرفتار شده در استالینگراد، از آب و غذا و تسلیحات هم محروم بودن برای چند روز و از قضا یکی از اصلی ترین دلایل تسلیم پائولوس و ارتش ششم هم همین مشکل بود که امکان مقاومت بیشتر رو از ایشان گرفته بود.

پس وقتی حتی امکان تغذیه و پشتیبانی ارتش ششم فراهم نیست، بسیار بعیده که یه هواپیما خودشو با هزار بدبختی به اونجا رسونده باشه که بخواد درجه ی فیلد مارشالی رو واسه جنابشان بندازه پایین!

ضمن اینکه هیتلر از طریق پیام رادیویی، پائولوس رو به درجه ی فیلد مارشالی ارتقاء داد؛ اونهم بعد از چقلی پائولوس نزد هیتلر که گفته بود سربازان دیگه هویج هم حسابش نمی کنن و بعلت گرسنگی و سرما و هزار و یک بدبختی ازش فرمان نمی برن!

خلاصه اینکه فکر نکنم اصلاً جناب فیلد مارشال، حتی رنگ درجه شون رو هم دیده باشن و فقط آش نخورده شد و دهان سوخته!



ممنون از توضیحاتت برادر.

راستش منابعی که من بررسی کردم، همه از آخرین پرواز در شب بیست و سوم ژانویه سخن گفته ان؛ یعنی یک هفته قبل از ارتقاء پائولوس و هشت روز قبل از تسلیم وی و ده روز قبل از تسلیم ارتش ششم.

فی المثل همین ویکی پدیای خودمون :

http://en.wikipedia....#Soviet_victory

سقوط فرودگاه پیتومنیک در 16 ژانویه و گمراک یا همون فرودگاه ولگاگراد (اسم قدیم و سپس مجدد شهر استالینگراد) در روز 25 ژانویه اتفاق افتاد.

کمی بعد هم پرتاب تجهیزات از هواپیما (که در پی سقوط فرودگاه ها و برای تغذیه ی لحستیکی ارتش ششم انجام می پذیرفت) نیز متوقف گردید.

این، اطلاعات منابعی بود که من اون رو مورد مطالعه و بررسی قرار داده ام.

حالا خوشحال می شم که منابعت رو بفرمایی که من هم اطلاعاتم رو اصلاح کنم.

---------------------------------------------------------

آرکیماند که کسی نبوده. سارگراس هم اولش بچه مثبت بوده!
از بس این دردلرد ها بقل گوشش وز وز کردن به این حال و روز افتاد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر




سلام
البته استالین سربازان ارتش سرخی هم که خودشون رو به آلمان ها تسلیم کرده بودند را پس از جنگ و آزادی ، سر به نیست کرد .... می گفت سرباز ارتش سرخ یا باید بمیره یا پیروز بشه ... اسرات معنایی ندارد

برای سنجش معنی واقعی این حرف، به آمار اسرای زنده ی آلمانی از بین 90 و اندی هزار اسیر آلمانی در استالینگراد می بایست رجوع کرد!



سلام
اخر نفهمیدیم این قول مشهور سندی هم داره یا نه؟!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.