RezaKiani 1,948 گزارش پست ارسال شده در دی 91 (ویرایش شده) [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10087/ankara_stratejik1.jpg[/img][/center] [center]در نقشه بالا مسیر حرکت هر دو سپاه مشخص شده است. همانطور که دیده می شود تیمور برای رسیدن به یک میدان خوب پس از رسیدن به سیواس و روبرو شدن با سپاه بایزید به سمت جنوب غربی تغییر جهت داده و بایزید را به دنبال خودش به سمت آنکارا می کشاند. با توجه به فواصل روی نقشه احتمالا سرعت حرکت سپاه تاتار از سپاه ترک بیشتر بوده است. توجه کنید که غیر از قسطنطنیه و طرابوزان تقریبا تمام آناتولی در دست بایزید بوده است[/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10087/ankara_muharebesi_1.jpg[/img][/center] [center]در نقشه ی بالا می بینید که زمانی بایزید به انکارا می رسد که شهر در محاصره سپاه تیمور قرار داشته است[/center] [center]ترجمه داوود افشار[/center] [center]ویرایش رضاکیانی موحد[/center] در روز ؟؟؟ هر دو سپاه پس از نماز صبح آرایش جنگی گرفتند. بایزید آرایش جنگی که در جنگ نیبولو از آن استفاده کرده بود ،و آن را تاکتیک هلالی نام نهاده بود، اجرا کرد و به صفوف اول سپاهش دستور حمله داد. با دستور بایزید جنگ شروع شد ولی نواحی اطراف دهکده ی چوبوک زمینهای مسطحی پوشیده از درختان سرو و علفهای بلند بود. این عارضه پیشروی سپاه عثمانی را سخت کرد. وقتی که تیمور حمله ی سپاه دشمن را دید از کماندارنش بر علیه عزب ها ،پیشقراولان عثمانی در این جنگ، استفاده کرد. عزبها ،که هدف حمله ی سخت تیراندازان تیمور قرارگرفته بودند، با دادن تلفات سنگینی مجبور به عقب نشینی شدند. بایزید که تاکتیک مورد استفاده اش را بی نتیجه دید دو فوج ینی چری و گارد را به جلو فرستاد. در پاسخ به این حمله، تیمور به فیلهای جنگی ،که در بیشه پنهان شده بودند، دستور ضدحمله داد. همراه با حمله ی فیلها شاهزاده میرانشاه ،فرمانده جناح راست سپاه تاتار، به سپاه اروپایی تحت امر سلیمان چلبی ،جناح چپ عثمانی، حمله کرد و از رسیدن نیروهای تقویتی به ینی چری ها جلوگیری کرد. فیلهایی که از دو سمت چپ و راست به سوی ینی چری و گارد حمله کردند باعث بهت آنها شدند چرا که سپاه عثمانی تا آن موقع در هیچ جنگی با فیلهای جنگی روبرو نشده بود. علیرغم این حمله، ینی چری ها جسارتشان را از دست ندادند و عقب نشینی ساختگی را که قرار بود اجرا کنند جلو انداختند. با عقب نشینی ینی چری، گارد با فیلهای تیمور رو در رو شد. این لحظات خون آلود ترین و خشن ترین درگیری این نبرد بود. دست آخر ینی چری ها با تیر و کمانشان و گارد با جنگهای جسورانه شان توانستند حمله ی فیلها را بی اثر کنند. به هرحال، تا این لحظه سپاه عثمانی متحمل تلفات زیادی شده بود. بعد از حمله ی فیلها، تیمور به جناح راست میانی (شیخ عمر میرزا) دستور حمله به ینی چری ها را داد. بایزید به خاطر درگیر بودن سپاه اروپایی جناح راستش را ،که تحت امر تیمورتاش پاشا و متشکل از سپاه آسیایی و تاتار های سیاه بودند، به عنوان نیروی تقویتی ینی چری به جلو فرستاد. اما تاتارهای سیاه از قبل توسط تیمور تطمیع شده بودند و در حین حمله به عثمانی خیانت کرده و به صف دشمن پیوستند. تاتارهای سیاه مسقیما به سمت پشت سپاه اروپایی رفتند و آنها را تیرباران کردند. از طرف دیگر، در جناح چپ عثمانی جنگ بین میرانشاه و سلیمان چلبی به شدت ادامه داشت. در این زمان بعضی از خانهای ترک ارتش عثمانی به همراه سربازانشان خیانت کردند و به سپاه تاتار پیوستند. ینی چری ها و سپاه اروپایی انتظار این خیانتها را نداشتند اما با همه ی اینها میدان را واگذار نکردند و تا نهایت کار همراه بایزید جنگیدند. پس از اینکه نقشه های خدعه آمیز تیمور موفق از آب درآمد وی به سپاه تاتار دستور حمله ی عمومی داد و به آنها تاکید کرد تا بایزید را زنده دستگیرکنند. بعضی از فرماندهان عالی رتبه و وزرای عثمانی ،که در محاصره ی دشمن قرارگرفته بودند توانستند حلقه ی محاصره را بشکاند و فرارکنند. چهار شاهزاده عثمانی نیز همراه آنها فرار کردند. وقتی استفان لازارویچ ،فرمانده صربهایی که در سپاه اروپایی بودند، متوجه شد که شاهزاده های عثمانی و تقریبا تمام امرای سپاه فرارکرده اند به بایزید پیشنهاد داد تا عقب نشینی کند ولی بایزید پیشنهاد او را رد کرد و به جنگ ادامه داد. پس از این جنگ ده ساعته بایزید مجبور شد به تپه های چاتال عقب نشینی کند درحالیکه تنها در حدود 300 سرباز همراه او مانده بودند. دست آخر هنگامی که بایزید بر روی اسب می جنگید از طرف سربازهای تیمور دستگیر و اسیر شد. [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10087/ankara_muharebesi_2.jpg[/img][/center] [center]منبع[/center] [center]http://tr.wikipedia.org/wiki/Ankara_Muharebesi[/center] ویرایش شده در دی 91 توسط RezaKiani 2 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
ghermez 750 گزارش پست ارسال شده در دی 91 (ویرایش شده) سپاس اقا رضا ، واقعا گل کاشتید نقشه ها از کجا اوردید بر عکس نبرد زاما با اینکه دنبال این نگشتم ولی به غیر نقشه ویکی انگلیس نقشه کامل تری پیدا نکردم. ویرایش شده در دی 91 توسط ghermez به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
RezaKiani 1,948 گزارش پست ارسال شده در دی 91 [right]عاقبت جوینده یابنده بود برادر[/right] به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Moltke 1,442 گزارش پست ارسال شده در بهمن 91 [right]متن فتح نامه امیرتیمور به فرزندان و بزرگان سمرقند پس از پیروزی در نبرد انقره که معتبرترین منبع درباره این نبرد هم هست.[/right] [b][color=#ff0000]صورت مکتوب تیمور بک به فرزندان خود، نوشته از منشآت مولانا مرحوم شمسالدین[/color][/b] [b]فرزند اعزّ ارشد عمر بهادر و تیمور خواجه بهادرو خواجه یوسف و ارغون شاه و بزرگان و قضاه و علما و اکابر و اعیان دارالملک سمرقند رزقنا الله الوصول الیهم و النزول بها انشاءالله سلام بخوانند که چون علی استخاره الله تعالی و تقدس عزیمت ممالک روم به تصمیم پیوست و به حوالی ارزنجان نزول افتاد و فرزند اعزّ ارشد اشجع سعادتمند نیکو خصال محّمد سلطان گورکان بهادر ابقاً الله تعالی را با جمعی از امرا و بهادران و لشکرها به محاصره قلعة کماخ فرستاده شد. در مدّت ده روز به عمل قناوات و منجنیق و عرادات و غیر ذلک تنصف اهل قلعه مشغول شدند. قلایور نام سرداری از جملة مخصوصان بایزید یلدرم با جمعی از غلامان و نوکران16 او در قلعه بودند،کوششها نمودند، مفید نیامد. روز یازدهم بهادران و دلیران و مبارزان لشکر منصور نردبانها بر کمر قلعه نهادند و جان کمروار بر میان بسته به پای قلعة برآمدند و بزخم شمشیر قلعة کماخ را[که] صیت استحکام آن در بسیط جهان شهرتی تمام دارد، بمیامن عنایت ربّانی مستخلص گردانیدند. بیت:[/b] [b]بر دست نور دیدة من طال عمره[/b] [b]شد فتح از عنایت حق قلعة کماخ[/b] [b]هذا من فضل ربّی و الحمد الله ربّ العالمین. و بعد از فتح قلعه به جانب سیواس توجّه نموده شد و دو سه روز در حدود سیواس توقف کرده چند قلعة دیگر که بر ممّر عساکر منصوره افتاده بود و به بایزید یلدرم تعلّق داشت مثل قلعة حمدی و قلعة تکوین و غیر ذلک امرا و لشکرها فرستاده بعنایه الله تعالی مستخلص گردانیده شد. و الحمدالله علی تتابع نعمه و تقب کرمه.[/b] [b]و بعد از آن لشکرها به جانب قیصریه در حرکت آورده شد و قیصریه و قلاعی که در آن حدود بود بعون الله باستخلاص پیوست. بعد از آن عزیمت صوب انگوریّه مصممّ شد. بایزید یلدرم را معلوم گشت که ما عزیمت انگوریّه داریم او نیز با لشکری که جمع کرده بود و مرتّب داشته قریب هفتاد هزار سوار و پیاده بانگوریّه آمد. روز جمعه بیست و هشتم ذیالحجّه درجانب شرقی در نیم فرسنگی میان ما و او اتفاق محاربه افتاد و جنگ عظیم واقع شد چنانچه درین چند وقت چنین حربی نیفتاده.[/b] [b]از اوّل بامداد تا نماز عصر از طرفین کوششها رفت و آتش حرب باشتغال رسید. [/b] [b]به جنبش در آمد دولشکر چو کوه[/b] [b]وزان جنبش آمد زمین را ستوه[/b] [b]ز پولاد پوشان لشکر شکن[/b] [b]تن کوه لرزنده بر خویشتن[/b] [b]ز سم ستوران هاموننورد[/b] [b]پر از گرد شد گنبد لاجورد[/b] [b]پلنگان شده کشته در پای پیل[/b] [b]روان سیل خون همچو دریای نیل[/b] [b]فرزندان (طال عمرهم) و امرا و مبارزان و بهادران لشکر منصور تقصیر نکردند و به جان و دل کوششها نمودند و بعونالله تعالی و میامن الطافه از یمین و یسار و قول به حملههای متواتر و منازعت مبارزانه لشکر او را عاجز و مضطر گردانیده و ریاح نصرت از مهب22 عنایت ربّانی وزیدن گرفت و اعلام ظفر پیکر به جلوة فتح در آمد و شواهد آیت ((انّ نصرالله قریب)) منکشف و متظاهر گشت.[/b] [b]عروس مُلک کسی در کنار گیرد تنگ[/b] [b]که بوسه بر لب شمشیر آبدار دهد[/b] [b]فرزند اعزّ سعادتمند بختیار محمد سلطان گورکان بهادر[/b] [b]کسی را که فرزند باشد جنو[/b] [b]ولیعهد و دلبند باشد جنو[/b] [b]چه غم دارد از گردش روزگار[/b] [b]نماند به جز خیر از او یادگار[/b] [b]و فرزند سلطان حسین بهادر و سلیمان شاه بهادر و علی سلطان بهادر و جمعی از امرا و بهادران که دست چپ ما بودند و دست راست و قول او را به حملههای متواتر و کوششهای وافر در هم شکستند و دلاوران دلاوریها و پردلیهای پسندیده تمام نمودند و داد شجاعت و مردی دادند و در آخر قول او را هم از جای برگرفتند و متفرق گردانیدند. نه چندان ضرب شمشیر و طعن نیزه و رَ می سهام و قرّع گرز و کوفتن و کوبال بر نهاد اعدا حوالت کردند که زبان از شرح آن نقصی تواند نمود فتح فرزند محمد سلطان بهادر را مقرر گشت و فرزند ابابکر بهادر و جهانشاه بهادر از آنسوی دست راست و فرزند امیران شاه کورکان بهادر و شیخ نورالدین بهادر و بورندوق بهادر و دولت تیمور و جمعی بهادران و امرا از پیش قول و فرزند پیر محمد بهادر و اسکندر بهادرو احمد بهادر از پیش قول کوششها نمودند و بهادریها و دلاوریها کردند ودست چپ اورا بشکستندو متفرق ومنهزم کردند ((فَغُلبوا هُنالِکَ وانقَلَبوا صاغرین )) و فرزند شاهرخ بهادر و خلیل سلطان بهادر طال عمرهما را با قشونها در پیش خود مقرر فرمودیم و میخواستند که به حرب روند و حمله کنند ایشان را بدشنام وسخن سخت منع کرده شد که پیادگان یاغی در پیش هر قشونی تیراندازی میکردند و طریقة جنگ ایشان چنان بوده است که پیش هر قشونی پیاده باز میداشتهاند که به تیراندازی مشغول میشده است آخر الامر خلیل سلطان بهادر سخن نشنید و به مدد فرزند سلطان بهادر رفت و مردانگیها و دلاوریها بجای آورد چون دست راست وچپ بایزید یلدرم که پسران او سلیمان چلبی و نوّاب و امرآء علی پاشا و تیمور تاش و آینهبک بودند و پسران لاز که سَرِ لشکر بودند به کلی منهزم و متفرق گشتند بایزید یلدرم با قول خود یک ساعت نجومی ثبات قدم نمود و به هر طرف حمله میبرد و کارزار میکرد:[/b] [b]چو دولت نبخشد سپهر بلند[/b] [b]نیاید بمردانگی در کمند[/b] [b]بهادران و دلاوران لشکر منصور از جوانب او درآمدند و بزخم شمشیر وسنان و تیر و نیزه چون برگی که بوقت خزان از درختان ریزان شود از اسبان فرو میآوردند. آخرالامر بایزید یلدرم چون برق از سهم تیر رعد دولت ما جسته با قریب سه هزار سوار به تبعیت ((سآوی الی جبل)) به کنارة کوهی بلند که در میان لشکرگاه بود پناه برد و بر قلّة آن کوه برآمد لشکرهای منصور چون دایره که بر مرکز محیط بود پیرامون او درآمدند و چنانکه روز شکار آهوان را قمار میشی کرده در میان گیرند او را در میان گرفتند و بعون الله تعالی[/b] [b]به ضرب حسام فی الوغا یحسبونه[/b] [b]من الموت فی قبض النفوس رسولا[/b] [b]او را از اوج کوه با حضیض هامون راندند و جمعیت او را که ثریاوار دست داده بود چون بناتالنعش متفرق گردانیدند حقیقت ((الم غلبت الروم فی ادنی الارض)) سمت انکشاف یافت:[/b] [b]نه جای قرار و نه روی ستیز[/b] [b]نهاده بناکام رو در گریز[/b] [b]عنان باد پای بدست هزیمت داد یکی از بهادران لشکر منصور از قفا در آمد و بیک ضرب گرز صاعقا آثار اورا از اسب پیاده گردانید. [/b] [b]و هل لقضاء الله هارب للناس[/b] [b]و هل بدفع الانسان ماهو واقع[/b] [b] [/b] [b]در ساعت معترف شد که بایزیدم مرا زنده بحضرت برید فیالحال بهادران بر سر او جمع شدند و او را گرفته دست بسته به حضرت آوردند بزبان گشاده باعتذار((انی ظلمت نفسی فاغفرلی))قائل گشت[/b] [b]اقّر بان لاعذر ان جریمتی[/b] [b]بفعل الا ان عفوک لی عذر[/b] [b] [/b] [b]و مع ذلک اگرچه مستوجب عتاب «الان و قد عصیت قبل وکنت من المفسدین»55 بود اما به جهت ظهور شکر این نعمت عظیم و موهبت کبری و حصول چنین فتح مبین و نصرتی متین او را به خطاب «اقبل ولا تخف انک من الآمنین56» مبتهج گردانیده بحکم«الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین57» قلم عفو و اغماض بر جریدة جریم او کشیده بر وی رحم فرمودیم و به جان امان دادیم و هم متعاقب پسران او مصطفی و عیسی 58را گرفته آوردند و ایشان را منظور نظر رحمت گردانیده شد و اکثر نواّب و امرا و بهاداران و سران سپاه و لشکر او بعضی دستگیر و بعض طعمة تیغ و تیر شدند و بقایای سیوف حفاه و عراه هر یکی به جائی افتادند و مابقی عین ولا اثر.[/b] [b]آواره شد ز روی زمین نفس بد سگال[/b] [b]فرزندان طال عمرهم و امرا سالم و غانم ظفراندوز و عدوسوز از میدان معرکه بیرون آمدند و ذلک من فضلالله علینا وآثار امداد و عنایت ربّانی و تأییدات رحمانی وضوح اشعة آفتاب جهانتاب یافت و تمامی ممالک روم مستخلص گشت الحمد الله الذی نصر عبده و اعزّ جنده و هزم الاحزاب وحده لاشریک له.[/b] [b]سپاس و شکر خداوند قادر و قیوم[/b] [b]که شد مسخّر فرمان ما ممالک روم[/b] [b]اگرچه گردن دشمن چو سنگ بود نخست[/b] [b]ولی بآتش شمشیر نرم گشت چو موم[/b] [b]نزلنا بارض الروم و الجدّ مقبل[/b] [b]بقهر اعادی الملک و الله قادر[/b] [b]و سخّرها الرحمن جلّ ثناؤه[/b] [b]لنا ولسان الحال با لشکر دایر[/b] [b]فتحنا قلاع الروم برّاً و ساحلاً[/b] [b]و نجداً بفضل الله و الله قاهر[/b] [b]«[/b][b]و ذلک فضلالله و الله ذوالفضل العظیم» کیفیت این حال نموده شد تا واقف بوده بحظ او فراز بشاشات و اکمل اهتزازات فایز شوند «یستبشرون بنعمة من الله و فضل» نذورات و صدقات به مستحقان رسانند و عود و حلول رایات همایون را مترصد باشند و ما را بدعا یاد آورند و دانسته باشند که از فرزندان و امرا و کسان صاحب اعتبار ما هیچ کس را نقصانی نرسیده و حق تعالی به همه عنایت و لطف فرموده پوش و خود و اسب جبّا فرزند اعزّ محمد سلطان بهادر را تیر رسیده و اسب جبّا سلیمان شاه بهادر را تیر رسیده بر ابروی برندق بهادر تیر رسیده فامّا چشم اورا از آن نقصان رسیده و سه اسب جبّا شاه ملک بهادر را تیر رسیده هر زمان دیگر جا میلی کرده و بهادریها بسیار کرده و به نفس وی زخم نرسیده حسن پسر برآت خواجه کوکلتاش اند که زخمی رسیده ومحمد پسر جلال اسلام را بر دست تیر رسیده کوکلتاش جلبا نملک آقا در جنگ بقتل آمد میمون حاردو از قشون شیخ نورالدین بقتل به غیر از این هیچ زحمت و ضرری بکسی نرسیده تا دانسته باشند و شکر مواهب در همه حال واجب دانند. زیادت اصدار نیافت .در غره محّرم الحرام سنه خمس و ثمانمائه تحریر یافت[/b] به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
RezaKiani 1,948 گزارش پست ارسال شده در بهمن 91 قربونت برم این رو به فارسی قرن بیست و یکم ترجمه کن ببینیم چی گفته به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Moltke 1,442 گزارش پست ارسال شده در بهمن 91 (ویرایش شده) [right]داش رضا شما که خودت استادی تو ترجمه و تحلیل[/right] [right]همش رو که الان و فورا نمی تونم کامل به زبون امروزی کنم[/right] [right]ولی در هر حال[/right] [right]از این نامه میشه فهمید تا قبل از شروع نبرد تیمور چند تا قلعه مهم تو شرق اناتولی رو فتح میکنه از جمله قلعه کماخ که همون قلعه ای هست که سلطان سلیم هم در جریان گرفتن شرق اناتولی از قزلباشها با توپخانه خرابش کرد[/right] [right]بعدش این که شمار سپاهیان ایلدرم بایزید نزدیک هفتاد هزار نفر بوده و از صرب ها هم تعدادی همراشون بوده[/right] [right]نحوه دستگیری بایزید و پسرانش رو هم شرح داده[/right] [right]به علاوه چند نفر از نزدیکان خودش رو هم گفته که تو درگیری کشته یا زخمی شدن[/right] ویرایش شده در بهمن 91 توسط Moltke به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر