امداد غيبي در ماموريت شهيد ياسيني

[F14AA 5,205]

[center][b][size=6]بسم الله الرحمن الرحیم[/size][/b][/center]


[center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10231/19264748551469141463.jpg[/img][/center]




[center][size=5][color=#0000CD][i][font=comic sans ms,cursive][b]سرهنگ خلبان منوچهر شير آقايي:[/b][/font][/i][/color][/size][/center]

[font=arial,helvetica,sans-serif][size=4][color=#000000]يك روز كه هوا چندان هم مساعد نبود، با چند نفر از همكاران در ديسپچ نشسته بوديم كه جناب ياسيني وارد شد و گفت: منوچهر! یک مامویت مهم پیش آمده بلند شو برویم![/color]
[color=#000000]- جناب سروان چه ماموریتی است؟[/color]
[color=#000000]- الآن اعلام شد دو فروند ناوچه اوزای عراقی در حال حرکت به سوی البکر هستند و از آنجا می خواهند کشتی های تجاری ما را مورد هدف قرار دهند.[/color]
[color=#000000]من هم اطاعت کرده و از جایم برخاستم و با هم به سوی هواپیما رفتیم. هواپیما به 4 فروند موشک هوا به زمین ماوریک مجهز شده بود. هواپيما را روشن کرده و به سوی باند پروازی حرکت کردیم . وقتی به سر باند رسیدیم، به شهید یاسینی گفتم: آقا رضا! من با این نوع موشک اصلا تمرین نداشته ام و بلد نیستم که چطور روی هدف قفل می شود.[/color]
[color=#000000]- چطور؟[/color]
[color=#000000]- من تازه روی هواپیمای اف 4 آمده ام و فقط چندین سورتی در کابین عقب پرواز کرده ام.[/color]
[color=#000000]جناب یاسینی با خونسردی گفت: چرا زودتر نگفتی؟ حالا اشکال نداره در مسیر پرواز چندین بار تمرین می کنیم تا یاد بگیری.[/color]
[color=#000000]پس از این مکالمه، هواپیما به سوی باند پروازی خزید و لحظه ای بعد بالای آبهای نیلگون خلیج فارس قرار گرفتیم. می دانستم که این خلیج همیشه فارس، به کرات شاهد هنرنمایی اين دلاور جنگ بوده است. به سبب مهارتی که وی در زدن موشک ماوریک داشت، نیروی دریای عراق را به کلی فلج نموده و اعماق خلیج فارس را گورستان ناوچه های اوزای این کشور کرده بود.[/color]
[color=#000000]رفته رفته اوج گرفتیم و با ارتفاع نسبتا زیادی از روی جزیره خارک گذشتیم که جناب یاسینی گفت: منوچهر! بغل اسکله آذرپاد (اسکله خودی)، آن کشتی سوپر تانکر را می بینی؟[/color]
[color=#000000]- بله می بینم![/color]
[color=#000000]- برای تمرین، رادار موشک را روی آن قفل کن! ولی خیلی مواظب باش که شلیک نکني![/color]
[color=#000000]- اطاعت می شود.[/color]
[color=#000000]در این موقع، هواپیما را در وضعیتی قرار داد که کشتی خودی در دید رادارم قرار گرفت؛ به نرمی هواپیما را در حالت شیرجه قرار داد تا من طریقه قفل کردن آزمایشی را تمرین کنم. با دقت شروع به تنظیم رادار موشک روی کشتی کردم ولی هر کاری کردم، قفل نشد. گفتم: آقا رضا! قفل نمی شود![/color]
[color=#000000]- دستت را به حالت افقی با کابین بگیر و ... بعد قفل كن.[/color]
[color=#000000]- هر کاری می کنم قفل نمی شود.[/color]
[color=#000000]- مسیرمان را ادامه می دهیم. باز هم کشتی هست، روی آنها تمرین می کنیم.[/color]
[color=#000000]در مسیر، چندین کشتی تجاری و تانکر نفت وجود داشت که جناب یاسینی روی آنها شیرجه می زد و می گفت: عمل قفل کردن را تمرین کن ! ولی نمی توانستم و هر لحظه بر هیجان من افزوده می شد، طوری که از فرط عرق تمام بدنم خیس شده بود. در این لحظه جناب یاسینی با کلام گیرای خود گفت:[/color][color=#000000] آقا منوچهر! نگران نباش اگر روی هدف نتوانستی این کار را بکنی، من خودم انجام می دهم . [/color][color=#000000]شهید یاسینی از مهارت پروازی خوبی برخوردار بود. وقتی نزدیک هدف رسیدیم، آنقدر ارتفاع را کم کرده بود که چند متری روی آب پرواز می کردیم و من از آینه بغل کابین، گازهای خروجی اگزوز هواپیما را مي ديدم كه مثل کشتی روي آب خط می انداخت و همچنان به پیش می رفت که یک لحظه یکی از ناوچه های اوزای عراق به چشمم خورد، ناوچه از خورعبدالله به سوی اسکله البکر در حال حرکت بود. گفتم: آقا رضا! ناوچه سمت چپ در حال حرکت است.[/color]
[color=#000000]- الآن حسابش را می رسیم![/color]
[color=#000000]خدمه ناوچه با مشاهده ما شروع به تیراندازی کردند. چون برای زدن موشک ارتفاع کم بود، لذا اوج گرفته و بالا آمدیم و در حالت شیرجه 5 درجه قرار گرفتیم. جناب یاسینی در همان لحظه گفت: منوچهر قفل کن![/color]
[color=#000000]با وجود اینکه سرعتمان زیاد بود، با هیجان شروع به تنظیم رادار موشک کردم. سریع قفل شد و متعاقب آن موشک خود به خود شلیک شد.[/color][color=#000000] جناب یاسینی گفت: چرا زود شلیک کردی؟ بعد از عمل قفل شدن باید یک سری پارامترها را در نظر می گرفتی و بعد شلیک می کردي![/color]
[color=#000000]- من فقط عمل قفل را انجام دادم .[/color]
[color=#000000]- حتما دستت به شاسی شلیک موشک روی دسته کنترل فرمان خورده ؟![/color]
[color=#000000]- نه دست به چيزي نزدم![/color]
[color=#000000]موشک رها شده بود و همچنان به پیش می رفت، تا اینکه به پاشنه ناوچه جنگی خورده و انفجار مهیبی ایجاد شد. ناوچه تعادل خود را از دست دا د و با این انفجار تیراندازی ضدهوایی از عقب ناوچه هم قطع شد، اما از قسمت سینه ناوچه تیراندازی ادامه داشت. با یک گردش دیگر، هدف، رو به رویمان قرار گرفت و من تا دومین موشک را روی آن قفل کردم، بدون اینکه اقدامی برای زدن موشک کنم، باز خود به خود رها شد و به سمت هدف رفت. جناب یاسینی گفت: موشک را زود نزن![/color][color=#000000] در جوابشان گفتم: من نزدم، موقعی که رادار موشک روی هدف قفل می شود، خودش رها می شود . [/color][color=#000000]سومین و چهارمین موشک هم بعد از قفل شدن خود به خود رها شد و به ناوچه دوم که به حمایت از ناوچه اول آمده بود، اصابت کردند. حدود 10 دقیقه بالای آن دو ناوچه پرواز کردیم تا اینکه کاملا به قعر آب فرو رفتند. ما نیز که ماموریتمان به اتمام رسیده بود به پايگاه برگشتیم و به زمین نشستیم. بعد از نوشتن عیب سیستم موشک روی فرم به عملیات پایگاه رفتیم. هنوز ساعتی نگذشته بود که عیب هواپیما به وسیله پرسنل فنی مشخص و معلوم شد که سیستم موشک اتصالی داشته و با قفل شدن رادار، موشک عمل می کرده است![/color][color=#000000]شهید یاسینی نگاهی به من انداخت و گفت: منوچهر! اگر روی کشتی های خودی قفل می کردی می دونی چه اتفاقي مي افتاد! من فکر می کنم امداد غیبی بود که موشك ها قفل نمی شدند. می دونی آقا منوچهر! اگر خدا بخواهد کاری انجام بشود، می شود و اگر نخواهد نمی شود. همان طور که خداوند فرموده است: وَ ما رَمَیت َ اِذ رَمَیت َ و لکن الله رَمي.[/color][/size][/font]





[center][b]****************************************************[/b][/center]

[center][url="http://ganjejang.com/forum/showthread.php?tid=3546"]منبع[/url][/center]

[ALFARD 3,743]

[size=6][font=tahoma,geneva,sans-serif][color=#000080][size=5]بسیار زیبا بود [/size][/color][/font][/size][size=6][font=tahoma,geneva,sans-serif][color=#000080][size=5] [/size][/color][/font][/size][size=6][font=tahoma,geneva,sans-serif][color=#000080][size=5]، آیا در سایت تاپیکی هست که اینگونه خاطرات اونجا گرد آوری شده باشه؟[/size][/color][/font][/size]

[size=6][font=tahoma,geneva,sans-serif][color=#000080]اما یه سوال ، مگه بعد از قفل راداری امکان قطع سیستم هدایت رادار وجود نداره؟ شاید خلبان در میدان نبرد متوجه بشه روی خودی قفل کرده آن وقت چه؟[img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/bring%20it%20on.gif[/img][/color][/font][/size][size=6][font=tahoma,geneva,sans-serif][color=#000080] [/color][/font][/size]

[sina65 12]

بندهای خدا وقتی عیب جنگنده رو فهمیدن چه حالی داشتن[img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/whew!.gif[/img] [img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/whew!.gif[/img]
من که اون وقت حتی به دنیا نیومده بودم آخرش رو که خوندم دست و پام شووووول شد
اگه رو تانکر قفل میکرد

[saeghe_1 1,528]

وقتی برای خدا گام برداری همین میشه