death-white

تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)

Recommended Posts

همانطور كه عرض شد، بحث اين حزب و آن حزب، بحث فرعي است... مثل بحث روسيه كه برادر مصطفي، اصل كاري (نگاهي به تصوير زير بياندازيد) را رها كرده و فرعي را چسبيده است.
:cry:
[align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/116151_745.jpg[/img]
[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/116151_745.jpg]لينك عكس[/url][/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]يك موضوعي كه براي بنده جاي تعجب است، اين است كه برادر مصطفي به صورت تلويحي سعي دارند اين موضوع را كه آمريكا، و كلا دنياي غرب، همواره سعي در "حفظ انحصار آباداني و قدرت اعمال اراده" براي خودشان دارند، را انكار كند. thinking[/quote]
برادر مهدي عزيز؛
بنده چنين چيزي رو عرض نكرده‌ام و حتي بصورت تلويحي هم عنوان نكرده‌ام.

اتفاقاً عرض بنده، ناظر به موضوعي بسيار كلي‌تره.
چرا كه قطعاً بزرگترين منفعت رو از نظام هاي ضعيف‌تر، قدرت‌ها مي‌برن.

مسئله‌اي كه خيلي وقت پيش عرض كرده‌ام (و اتفاقاً خدمت خود شما هم بوده؛ در اوان همين وقايع)، اين بوده كه با تغييرات گسترده در حاكميت اين كشور، از دري دموكراسي وارد اين سرزمين‌ها شده و از در ديگه، اقتدار حاكميت خارج مي‌شه و حكومت‌هايي بسيار تضعيف شده رو شاهد خواهيم بود.

همچنين عرض كرده‌ام كه در كشوري كه يك بار انقلاب مخملي و يا نرم رخ بده، مي‌تونه مجدداً اين قضيه رخ بده. كما اينكه در قرقيزستان اين امر صورت پذيرفت.
به همين دليل دست قدرت‌هاي خارجي بسيار بازتر خواهد بود و دست حكومت‌ها بسته‌تر. چرا كه از پايگاه اجتماعي بسيار ضعيف‌تري برخوردارن و مردم هم مي‌تونن به تحريك بيگانگان خيلي راحت حكومت‌ها رو ساقط كنن.

از شما انتظار داشته‌ و دارم كه با در نظر گرفتن عرايض قبلي‌ام، به مطالعه‌ي اين مطالب هم بپردازين.

قطعاً هر قدرتي تلاش مي‌كنه كه منافع خودش رو در اين كشورها، حفظ كرده و درصورت امكان بشترش هم كنه. يا اينكه اگه قادر به اين امر نيست، حداقل تا حد امكان از سوزش و ريزش منابعش جلوگيري كنه.

اين، عملي هست كه نه تنها قدرت‌هاي بزرگ، كه حتي گروه‌هاي كوچكتري مثل حماس هم از الان به فكر منافع آتي‌شون در حكومت‌هايي نظير مصر و سوريه هستن و بر اون اساس دارن برنامه‌ريزي مي‌كنن.

اتفاقاً اين، كاري هست كه ما بايد انجام مي‌داديم كه متأسفانه خيلي انجامش نداديم.

ولي هيچ جاي عرايضم، به اين معني نيست كه امريكا و غرب يهو انسان‌دوست شده و براي رضاي خدا دارن موش مي‌گيرن.
[quote]
ه نظرم بهتر است يك مقدار از سطح بالاتري به موضوع نگاه كنيم.
حزب چيست؟ آيا مقوله حزب، جز ذيل عنوان يك كشور مطرح مي شود؟ قدرتمند بودن احزاب در يك كشور ضعيف، چه سودي دارد؟
آيا جز اين است كه دموكراسي (به معناي آمريكايي آن و نه به معناي مردم‌سالاري ديني جمهوري اسلامي) در دنيايي فعلي (دنياي سالهاي 2011 و 2012 و...) فقط يك معني دارد: "همه چيزتان به كام آمريكا"
نتيجه چنين دموكراسي آن مي شود كه دشمن به كشور شما حمله مي كند (لبنان)، و دولت مركزي به جاي حمايت از گروهي كه عليه تجاوز خارجي اقدام كرده است، زير پرده و روي پرده، طرف مهاجم به كشور خودش را مي گيرد :cry: اين است دموكراسي آمريكايي...
به نظرم آنچه كه جمهوري اسلامي در منطقه پيگيري مي كند زمينه سازي براي به حكومت رسيدن دولت‌ها و حاكمان برخواسته از متن مردم است (برداشت بنده اين است كه در صورت آگاهي مردم از ظلم‌هايي كه تاكنون به واسطه حكام تامين كننده منافع آمريكا، بر آنها رفته است، لاجَرَم حكومت‌ها هم ناچارند ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي باشند... تاكيد مي كنم كه قيد آگاهي و آگاهسازي مردم يك نكته اساسي است.)
به نظرم اگر به جز حكومت‌هاي ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي در منطقه بوجود بياييند، مردم منطقه بايد فقط خواب كشور قدرتمند و آباد خودشان (چيزي كه تا قبل از اين محقق نشده است) را ببينند ... [/quote]
دوست بزرگوار؛
تعجبي نداره كه شما چنين فرمايشي رو مطرح بفرمايي.
چرا كه اساساً تحزب در جمهوري اسلامي به مفهوم عامش وجود نداشته و اتفاقاً مضراتي كه از اين عدم وجود تحرب بوده اونقدر بيشمار بوده كه تنها با داشتن اون مي‌تونين بفهمين چه چيزي نداشتين!

قشري‌گرايي سياسي فعلي ما، ماحصل همين عدم وجود تحزبه. آشوب‌هاي سياسي، نتيجه‌ي همين امره. عدم ثبات اقتصادي، سياسي و فرهنگي، به همين دليله. بي‌اخلاقي‌هاي سياسي همچنين. روي كار آمدن مديران نالايق همچنين. ساختار مديران اتوبوسي همچنين. نافرماني‌هاي دولت از مجلس همچنين و بسياري مسائل ديگه.

مواردي كه خيلي كمتر در كشورهاي دموكراتيك مشاهده مي‌شه و دليل اون، وجود ساختار قدرتمندي به نام احزاب هست كه هريك، شرايط و ويژگي هاي خودشون رو دارن.

البته اين بحث، يه بحث خيلي سطحي بود درخصوص احزاب و بحث كلان‌تري رو مي‌طلبه كه جاش، اينجا نيست.

ولي اينكه ما بخوايم بگيم احزاب قدرتمند در كشوري ضعيف، باعث مي‌شه امريكا در اون كشور حاكم بشه، ناشي از اون فرضيه‌ي توهم توطئه‌اي هست كه قرن‌هاست ما ايرانيا رو به خودش مبتلا كرده كه در پس هر حركتي، پاي استعمار رو مي‌بينيم! حال اينكه عمده‌ي نفوذ استعمار، اتفاقاً‌ از محل همين ناآگاهي ما بوده!

---------------------------------------

برعكس فرمايش شما، ضامن اصلي حفظ و دوام دموكراسي، دقيقاً وجود احزاب قدرتمند هستن. احزابي كه به اشاره‌ي دولت مركزي به همين راحتي حذف و نابود نشن و ريشه در جامعه داشته باشن.

فاشيسم در آلمان زماني شكل گرفت كه حزب نازي، به هر طريق قانوني يا غيرقانوني‌اي در رايشتاگ قدرت گرفت. لكن با قدرت خود، ساير احزاب رو منحل كرد؛ به گونه‌اي كه تا پايان سال 1934، ديگه اثري از احزاب ديگه باقي نموند. از اونجا بود كه حزب نازي تبديل به يگانه قدرت آلمان شده و آلمان دموكراتيك هم به سوي ديكتاتوري پيش رفت و نتيجه‌اش رو هم همه مي‌دونيم چي شد!

همين رويه در ايتاليا نيز رخ داد.

حتي در فرانسه هم به دليل قدرت اندك احزاب در ابتداي امر، چندين بار ترميدور صورت گرفت و ناپلئون‌ها از دل انقلاب فرانسه دراومدن!

بالعكس در انگلستان و امريكا (كه به دليل وجود احزاب دست راستي در قدرت، عملاً قدرت اصلي در راستاي يك هدف مشخصه)، مي‌بينيم كه هيچ‌گاه اين ترميدور رخ نداده؛ چرا كه احزاب حتي از حكومت هم قدرت بيشتري دارن.

در اكثر قريب به اتفاق كشورهايي كه مدل موفق دموكراسي بوده‌ان، اين احزاب بودن كه محافظ قانون اساسي بوده‌ان؛ نه پليس و ...!

پس لازمه‌ي دموكراسي، وجود احزابي هست كه هم فرآيند تحقق دموكراسي، هم پيشبرد اهداف ملي و هم حفاظت از قانون رو تحقق ببخشن. در غيراينصورت، وضعيت وخيمي در كشور رو شاهد خواهيم بود.

اتفاقاً مثال لبنان، دقيقاً برمي‌گرده به همين مسئله كه اونقدر احزابش ضعيف هستن كه حتي ائتلاف ايشان هم توان حمايت از دولت يا عدم حمايت از دولت رو نداره. به همين دليل دموكراسي چندين پاره‌اي رو در اون شاهديم.

بالعكس در تركيه مي‌بينيم كه وجود احزاب مقتدر، حتي مي‌تونه منجر به آبستراكسيون گسترده در تركيه و سقوط دولت بشه.

طبيعتاً هرچه احزاب ضعيف‌تر باشن، نفوذ خارجي‌ها در اون بيشتر مي‌شه.
هرچقدر احزاب ضعيف‌تر باشن، دموكراسي بيشتر به پوپوليسم مي‌رسه و در اون نه متخصصين، آگاهان و صاحب نظران، بلكه صرفاً كساني كه با لابي وارد قدرت شدن و كسائي كه خوشگل حرف مي‌زنن و وعده و وعيد الكي مي‌دن، يا افراد اين قوم و قبيله و نژاد هستن كه حاكم مي‌شن و به مناسب مي‌رسن.

بهتره براي يكبار هم كه شده، به جاي قشري حرف زدن و تقسيم دنيا به دو قسم «يا امريكا، يا آزادي (كه بالطبع راه ايرانه)»، كمي روي قسم سوم بحث داشته باشيم و اينقدر دنيا رو دو تكه نبينيم.

اتفاقاً احزاب، برخاسته از بين مردم و از خود مردم هستن و اين مردم هستن كه باتوجه به علايق احزاب، به اون‌ها گرايش پيدا مي‌كن و يا ازش گريزان مي‌شن و احزاب جديد رو تشكيل مي‌دن!

پس وجود دموكراسي و تحزب، هيچ ربطي به امريكا و امثالهم نداره!

ضمن اينكه مردم اين كشورها، سال‌هاست كه با ديكتاتوري دست و پنجه نرم كرده و به خوبي مي‌دونن چه بلاهايي سرشون اومده. يا از سوي صهيونيسم!

اينطور نبوده كه مثل مردم شوروي، در پرده‌ي آهنين گرفتار بوده باشن و از چيزي خبر نداشته باشن و صرفاً اين وقايع باعث شده باشه كه پرده‌ها فرو افتاده و ببينن چه خبره كه شما مي فرمايين «در صورت آگاهي مردم از ظلم‌هايي كه تاكنون به واسطه حكام تامين كننده منافع آمريكا، بر آنها رفته است، لاجَرَم حكومت‌ها هم ناچارند ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي باشند... تاكيد مي كنم كه قيد آگاهي و آگاهسازي مردم يك نكته اساسي است».

حقيقت امر اينه كه براي بسياري از مردم، ايدئولوژي نون و آب نمي‌شه و ترجيح مي‌دن (درست يا غلط)، كشورشون موفق باشه و اونا خوشبخت تا اينكه مثلاً شعارهاي حماسي و ضد امريكايي و ضد اسرائيلي بدن!!

ضمن اينكه در عرايض قبلي‌ام درخصوص افول طرفداران شعارهاي ضد امريكايي، مطالبي رو عرض كردم كه شايد اون رو مطالعه نفرموده‌اين.

اما مسئله‌ي آخري كه فرموده‌اين «به نظرم اگر به جز حكومت‌هاي ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي در منطقه بوجود بياييند، مردم منطقه بايد فقط خواب كشور قدرتمند و آباد خودشان (چيزي كه تا قبل از اين محقق نشده است) را ببينند ...» رو اگه بخوايم در راستاي صرفاً «نظر شما»‌ بهش بپردازيم، مي‌شه گفت نظرتون قابل احترامه و طبيعتاً نظر شماست.

اما اگه بخوايم به عنوان حكمي كلي بهش نگاه كنيم، اشكالات فراواني بهش وارد هست و مثال‌هاي نقض بسيار زياد.
البته اين فرمايش شما، باز با همون نگرش دو گروهي ديدن كشورهاي جهان هست و اگه قائل به اين نگاه نبوده و قسم سومي هم براي اون تبيين مي‌فرمودين، شايد به اين نظر هم نمي‌رسيدين.

اما در هر صورت، نظر شما براي بنده بسيار قابل احترامه و اگه نظرتون اين هست، بايد عرض كنم كه با همديگه در اينخصوص اختلاف نظر داريم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
البته همان موقع كه داشتم درمورد مقوله حزب مي نوشتم، به خودم گفتم آخرش بحث به اينجا مي‌رسد كه قدرتمند بودن كشور و وجود احزاب قدرتمند و با كفايت، لازم و ملزوم يكديگرند. اما منظورم بيشتر يك ياداروري است: (ظاهرا شما هم قبول داريد)، كشورهاي قدرتمند بيكار نمي نشينند و اگر ما در خلا فكر كنيم كه مثلا در كشوري چهار تا حزب وجود داشت (مثل لبنان) قضيه حل است و همه چيز گل و بلبل، خير اينطور نيست و به مولفه‌هاي ديگري نيز احتياج است...

[quote]حقيقت امر اينه كه براي بسياري از مردم، ايدئولوژي نون و آب نمي‌شه و ترجيح مي‌دن (درست يا غلط)، [b]كشورشون موفق باشه[/b] و اونا خوشبخت تا اينكه مثلاً شعارهاي حماسي و ضد امريكايي و ضد اسرائيلي بدن!![/quote]مسئله اينجاست كه موفقيت كشورهاي ضعيف نگه داشته شده، به تنهايي و تنها با اتكا به داشته‌هاي محدود خودشان بسيار دشوار است. مثالي خدمتتان عرض مي كنم: جمهوري اسلامي توانايي پرتاب ماهواره دارد، حال يك كشور همسايه، ماهواره خودش را به آمريكا، روسيه، چين يا اروپا بدهد كه برايش پرتاب كنند. آيا صنعت هوافضا در منطقه پيشرفت خواهد كرد؟
موفقيت كشورهاي غربي (به عنوان يك قطب قدرت) بيشتر مديون همكاري و اتحاديه‌اي فكر كردن آنهاست. به نظرم تنها كشوري كه اراده لازم براي ايجاد قطب مستقل اسلامي قدرت (در سطح جهاني) دارد، جمهوري اسلامي ايران است. بنابراين اگر قرار به تشكيل چنين قطبي باشد، كشورهاي منطقه بايد با جمهوري اسلامي همسو بشوند تا چنين قطبي ايجاد بشود. بنابراين عدم وجود اسرائيل در منطقه الزامي است وگرنه قطبي ايجاد نمي شود و پيشرفتي هم در كار نخواهد بود...
همانطور كه شما اشاره كرديد اين نظر شخصي بنده است، همانطور كه نظر شما هم نظر شخصي شماست! :cry:
---------------------------

ويرايش: "امكانپذير نيست" به "بسيار دشوار است" تغيير داده شد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسیار عالیست واقعا عالیست جناب مصطفی عزیز بلاخره یکی پیدا شد حرف درست و واقع بینانه ایی در این سایت بزند تا مارو از ناامیدی در این سایت نجات دهد واقعا عالیست بسیار ممنون واقعا نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم و تشکر نکنم واقعا عالیست...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان بنده قصد ورود به بحث شما رو ندارم و دوست دارم بحثو دنبال کنم و استفاده کنم . ولی خاستم ترجمه خطبه عربی رهبر رو که 22 بهمن پارسال فرمودن رو بگذارم تا تحلیلاتون رو بگید :


بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبیّنا محمد و آله الطاهرین، و صحبه المنتجبین، و من تبعهم بإحسان إلی یوم الدین.
برادران مسلمان ما در هر جا كه باشید؛ سلام علیكم و رحمت الله و بركاته.

مى‌خواهم در ماه ربيع و در آستانه ميلاد رسول خاتم(ص)، نخستين سالگرد بهار بيداری اسلامی و برانگيختگى برادران و خواهران عرب را از مصر و تونس و ليبى تا بحرين و يمن و بعضی از سرزمينهاى اسلامى دیگر، از سوى ملت ايران و همه مسلمين جهان، تبريك بگويم.

يكسال پُرماجرا گذشت. در تونس و مصر، رأى ملّت‌ها براى نخستين‌بار، محترم شمرده شد و در هر دو كشور به جريانهاى اسلامگرا تعلّق گرفت. [color=red]در ليبى نيز چنين خواهد شد و اين اسلامگرايى با صفاتى چون[/color] [color=red]ضدّصهيونيستى بودن، ضدّ ديكتاتورى بودن، استقلال‌طلبى، آزاديخواهى و پيشرفت‌طلبى در سايه قرآن، مسير محتوم و اراده قاطع همه ملتهاى مسلمان خواهد بود. [/color]اين موج كه سه دهه پيش، سرنوشت ايران اسلامى را نيز در چنين ايّامى (مصادف با 22 بهمن) رقم زد و نخستين ضربه سنگين را بر جبهه آمريكا، ناتو و صهيونيزم فرود آورد و بزرگترين ديكتاتورى سكولار و دست‌نشانده منطقه را فروپاشاند، در همين ايّام و با همان سبك و همان مطالبات، كل خاورميانه اسلامى و عربى را در برگرفته است.

اراده خداوند به بيدارى ملتها تعلّق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملّتها فرارسيده و در آينده، سرنوشت كل بشريت را تحت تأثير قرار خواهد داد و مگر جوانان و روشنفكران در واشنگتن و لندن و مادريد و رُم و آتن، با الهام از ميدان تحرير به خيابانها نيامدند؟!

حساسترين بخش‌های جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزّت و هويت و رهايى فراگرفته است و همه جا شعار «الله‌اكبر» بگوش مى‌رسد. ملتهاى عرب، ديكتاتورهايشان را نمى‌خواهند، سيطره دستنشاندگان و طواغيت را برخود، ديگر تاب نمى‌آورند، [color=red]از فقر و عقب‌ماندگى و تحقير و وابستگى، بستوه آمده‌اند، سكولاريزم را در سايه سوسياليزم و ليبراليزم و ناسيوناليزم قومى آزمودند و همگى را بن‌بست يافتند و البته ملّتهاى عرب بدنبال افراطى‌گرى، خشونت مذهبى، بازگشت به عقب، تعصّبات فرقه‌اى و قشرى‌گرى با برچسب اسلامگرايى نيز نيستند.[/color]

انتخابات تونس و مصر و شعارها و رويكردهای مردم يمن و بحرين و ساير سرزمينهاى عربى، علامت مى‌دهد كه همه مى‌خواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشك‌سرانه و تفريط غربگرايانه باشند و با شعار «الله‌اكبر» مى‌خواهند مسلمانانه، با تركيب «معنويت»، «عدالت» و «عقلانيت»، و با روش «مردم‌سالارى دينى»، از پَسِ تحقير و استبداد و عقبماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعيض صدساله، رهايى يابند و اين، درست‌ترين راه است.

رژيمهاى عربى كه در معرض خشم مردم‌شان قرار گرفته‌اند، چه خصوصياتى داشته‌اند؟

دين‌ستيزى، سرسپردگى و دست‌نشاندگى غرب (آمريكا، انگليس و ...) همكارى با صهيونيست‌ها و خيانت به فلسطين، ديكتاتورى‌هاى خانوادگى و وراثتى، فقر مردم و عقب‌ماندگى كشور در كنار ثروتهاى انبوه خانواده‌هاى حاكم، تبعيض و بى‌عدالتى و فقدان آزادى قانونى و پاسخگويى قانونى، از خصوصيات مشترك آنها بوده است.

حتّى تظاهر به اسلام يا جمهوريت در برخى موارد نيز نتوانسته مردم را فريب دهد. اينها واضح‌ترين علائم براى شناخت ماهيت خيزش ملتهاى عرب مى‌باشد. اعمّ از آنها كه پيروزيهاى بزرگى بدست آوردند يا آنانكه ان‌شاءالله بدست خواهند آورد.

هر ادّعاى ديگرى در مورد ماهيت اين جنبش‌ها كه با شعار «الله اكبر» صورت گرفته، ناديده گرفتن واقعيت در جهت بهره‌برداريهاى ديگر و تحميل‌ها و انحرافات بعدى است. آينده اين انقلابها با همين اصول سنجيده خواهد شد و معيار اصالت يا انحراف انقلابها همين آرمانها خواهد بود. [color=red]ضدّ را به ضدّ مى‌توان شناخت و انقلابها را به ضديّت با صفات رژيم‌هايى كه بلرزه افتاده‌اند.[/color] انقلابيون همچنان بايد مراقب هدف تراشى‌ها و تلاشهايى كه براى تغيير شعارها صورت مى‌گيرد باشند.

بى‌شك غرب مى‌كوشد انقلابها را تبديل به ضدّانقلاب كرده و نهايتاً با بازسازى رژيمهاى قديمى به شيوه جديد و تخليه احساسات توده‌ها و جابجايى اصول و فروع و تغيير مهره‌هاى خود و اصلاحات صورى و تصنّعى و ظاهرسازى دمكراتيك، دوباره براى دهها سال ديگر سيطره خود بر جهان عرب، را حفظ كند.

غرب، در دهه‌هاى بيدارى اسلامى و بويژه سالهاى اخير پس از شكستهاى پياپى از ايران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطين و اينك مصر و تونس و ...، كوشيده است پس از شكست تاكتيك اسلام‌ستيزى و خشونت علنى، به تاكتيك بَدَل‌سازى و توليد نمونه‌هاى تقلّبى، دست بزند؛ تا عمليات تروريزم ضد مردمی را به جای «شهادت‌طلبى» ، «تعصّب و تحجّر و خشونت» را بجاى «اسلام‌گرايى و جهاد»، «قوميت‌گرايى و قبيله‌بازى»، بجاى «اسلام‌خواهى و امّت‌گرايى»، «غربزدگى و وابستگى اقتصادى و فرهنگى» را بجاى «پيشرفت مستقل»، «سكولاريزم» را بجاى «علم‌گرايى»، «سازشكارى» بجاى «عقلانيت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقی را بجاى «آزادى»، «ديكتاتورى» را بنام «نظم و امنيت»، «مصرف‌زدگى، دنياگرايى و اشرافى‌گرى» را بنام «توسعه و ترّقى»، «فقر و عقب‌ماندگى» را بنام «معنويت‌گرايى و زهد» قلمداد كنند.

[color=green]دو قطبى سرمايه‌دارى و كمونيزم كه جنگ بر سرقدرت و ثروت بود پايان يافت و امروز، دو قطبى ميان مستضعفين جهان به رهبرى جنبش مسلمين با مستكبران به رهبرى آمريكا و ناتو و صهيونيزم است. دو اردوگاه اصلى تشكيل شده است [/color]و [color=red]اردوگاه سومى وجود ندارد.[/color]

اين فرصت كوتاه را نمى‌خواهم با بازخوانى گذشته و تقدير از ملتهاى عرب بگذرانم بيشك همه ما و جهانيان چشم به منطقه دوخته‌ايم و ملت‌هاى برخاسته از جزيرةالعرب تا شمال آفريقا، را تحسين ميكنيم. ولی اينك مايلم از امروز و فردا بگوئيم.

سال گذشته در همين نماز جمعه با مردم شريف مصر، در حالى كه هنوز سايه نامبارك حسنی مبارك برسرشان بود سخن گفتم و امروز كه دوران جديد آغاز شده و ديكتاتور، در حال محاكمه است، همه ما اميدوارانه‌تر به آينده جنبش مصر عزيز و ساير اعراب مى‌انديشيم.

مؤلّفه‌هايى كه از اطراف گوناگون در صحنه انقلابها حضور دارند كيانند؟

1) آمريكا، ناتو، رژيم صهيونيستى و متحدّين و وابستگانشان در برخى رژيم‌هاى عربى

2) ملتها و جوانان

3) احزاب و فعالان سياسى اسلامى و غيراسلامى

هر يك در چه موقعيتى و با چه اهدافى‌اند؟!

گروه اول، بازندگان اصلى در مصر و تونس و ساير نهضت‌ها بوده و خواهند بود.

مشروعيت و اينك موجوديّت قطب سرمايه‌دارى و الگوى ليبرال دمكراسى غرب، حتى در خود اروپا و آمريكا نيز با خطر اضمحلال روبرو شده و در شرائطى شبيه شرائط بلوك شرق كمونيستى در دهه هشتاد ميلادی، قرار گرفته‌اند. فروپاشى اخلاقى و اجتماعى، بحرانهاى بى‌سابقه اقتصادى، شكستهاى بزرگ نظامى در عراق و افغانستان و لبنان و غزّه، سقوط يا تزلزل اكثر ديكتاتورهاى وابسته و دست‌نشانده آنان در كشورهاى مسلمان و عربى و بويژه از دست دادن مصر، بخطر افتادن رژيم صهيونيستى از شمال و غرب و از درون بنحوى بى‌سابقه، افشاء شدن ماهيت وابسته سازمانهاى بين‌الملل و برخوردهاى گزينشى و سياسى با مسئله دمكراسى و حقوق بشر، تناقض‌گويى و پريشانگويى در موضعگيرى دوگانه در برابر مسايل ليبى، مصر، بحرين، يمن، ...

اين‌ها دسته اول را در بحران اعتماد جهانى و بحران تصميم‌گيرى عميقى، فرو برده است و اينك بزرگترين هدفشان پس از ناتوانى از مهار و سركوب ملّتها، تلاش در جهت تسلّط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثّر، حفظ حدّاكثرى ساختارهاى قبلى رژيم‌هاى فاسد و اكتفاء به رفورم‌هاى سطحى و نمايشى، بازسازى نيروهاى بومى خود در كشورهاى انقلاب كرده، تطميع، تهديد و احتمالاً در آينده، ترور و يا تلاش براى خريدن برخى افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن يا ارتجاع در انقلابها و سردكردن، مأيوس كردن يا درگير كردن مردم با مسائل فرعى و با يكديگر، دامن زدن به تضادهاى قومى و قبيله‌اى يا مذهبى و يا حزبى، جعل شعارهاى انحرافى در جهت تغيير ماهيت جنبش‌ها، كنترل مستقيم يا غيرمستقيم بر ذهن و زبان انقلابيون و كشاندن آنان به درون بازيهاى سياسى و يا تفرقه‌اندازى ميان آنان و از طريق آنان، ميان گروههاى مردمى، تلاش براى سازش پشت پرده با برخى خواص با وعده‌هايى دروغ همچون كمك مالى و... و دهها ترفند ديگر است كه به نمونه‌هايى از آنها در كنگره بين‌المللى بيدارى اسلامى در تهران قبلاً اشاره كردم.

برخى رژيم‌هاى وابسته و محافظه‌كار عرب نيز در كنار آمريكا و ناتو، براى حفظ خود هم كه شده، با تمام قوا مى‌كوشند عقربه‌هاى زمان را متوقف كرده و انقلابهاى منطقه را به عقب برگردانده و يا به ناكجاآباد بكشانند و تنها سرمايه‌شان براى اين اثرگذارى، دلارهاى نفتى است و هدف اصلى ايشان، شكست مردم مصر، تونس، يمن، ليبى و بحرين و ... و حفظ ثبات و تضمين بقاء رژيم صهيونيستى و ضربه به جبهه مقاومت در منطقه است.

اما گروه دوم و اصلى، ملتهايند. ملت‌ها چه مى‌خواهند؟! [color=red]نظرسنجى‌هاى مكّرر آمريكايى‌ها در مصر و اكثر كشورهاى اسلامى، واقعيت را به آنها گفته است. از 2003 تا 2008 ميزان گرايش به مسجد و شعائر اسلامى، از جمله حجاب و پوشش زنان، بين 40% تا 75% در ملتها از مصر و اردن تا تركيه و مالزى و... افزايش يافته و ميزان نفرت از آمريكا با ميانگين 85% در كشورهاى اسلامى و عربى بالا رفته[/color] و بويژه پس از ديدن پيروزى جوانان حزب‌الله و حماس در جنگهاى 33 روزه و 22 روزه و شكست و خروج آمريكا بدون هيچ دستاوردى در عراق، اميد به پيروزى و آينده، در جوانان عرب، مضاعف شده است.

[color=red] شخصيتهاى محبوب ميان جوانان مصر، مجاهدان ضدّصهيونيستى مسلمان بوده‌اند.[/color]

نفرت از صهيونيزم، توجه به قضيه‌ی فلسطين و عزّت‌طلبى اسلامى، از شاخصهاى اصلى ملتهاست. در انتخابات اخير 75% مردم مصر به شعارهاى اسلامى رأى دادند. در تونس نيز اكثريت، همين پرچم را بالا بردند. در ليبى، اين درصد، اگر بالاتر نباشد، پائين‌تر نيست. مردم از نمايندگانشان و از حكومتهاى جديد، براى آينده نيز همين‌ها را مى‌خواهند. مردم، مصر عزيز و محترم و آزاد را مى‌خواهند. مصر كمپ‌ديويد را نمى‌خواهند، مصر فقير و وابسته را نمى‌خواهند، مصر تحت فرمان آمريكا و متحد اسرائيل را نمى‌خواهند، مصر متحجّر و افراطى و نيز مصر غربگرا و لائيك و وابسته را نمى‌خواهند. مصر آزاد، عزيز، اسلامى و مترّقى، مطالبه اصلى مردم و جوانان است و بدنبال درگيرى نيستند. بدنه ارتش مصر با مردم است و كسانى در داخل و خارج مصر مى‌خواهند ارتش را در آينده با مردم درگير كنند و همه بايد مراقب باشند. بدنه ارتش مصر، نفوذ آمريكا و دوستان اسرائيل را برنخواهد تابيد.

همچنين وقتى از اسلام‌گرايى در مصر يا تونس و ليبی، سخن مى‌رود، اسلام رسول‌الله(ص) است كه در مدينه، سايه رحمت و امنيت بر سر اهل ذمّه از مسيحى و يهودى ... گسترد و سخن از اسلام به معنی دعوت به جنگ دينى ميان خداپرستان و يا جنگ مذهبى و فرقه‌اى ميان مسلمانان نيست. [color=red]مصر، مصر مجمع تقريب‌مذاهب اسلامى و شيخ شلتوت است.[/color]

[color=red]مردم مصر و تونس و ليبى بدانند كه آنچه اينك دارند، هنوز يك انقلاب ناتمام است و گرچه گامهاى بلندى برداشتند ولى ماجرا تازه آغاز شده است.[/color] مسائلى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و براى ما پيش آوردند و هنوز ادامه دارد به فضل الله و رحمة در همه‌ی آنها شكست خورده‌اند و خواهند خورد صدها برابر مشكلاتى بود كه انقلاب تا پيش از سرنگونى شاه داشت. بايد هوشيار باشيد و انقلابهايتان را گام‌به‌گام تا آخرين مراحل و در يك برنامه ميان مدت و بلندمدت، پيش ببريد.

رژيم طاغوت‌های مصر، اولين حكومت عربى بود كه به آرمان فلسطين، خيانت كرد و راه سازش اعراب را گشود تا آنجا كه بجز يك رژيم عربى – كه همان سوریه است – بقيه همگى، فلسطين را فروختند و با صهيونيزم از در آشتی درآمدند. رژيم مصر، يكى از دو رژيم اصلى عربى مورد اعتماد آمريكا و اسرائيل بود و رئيس جمهور رياكار كنونى آمريكا براى ارسال پيام فريب و نفاق به مسلمانان، سفر به مصر حسنى مبارك را برگزيد ؛ اما مردم مصر در انقلابشان نظر خود را گفتند و همه را از توهّم بيرون آوردند.

امروز مصر، بايد دوباره در صف اول دفاع از آرمان فلسطين قرار گيرد و پيمان خيانت كمپ‌ديويد را زير پا بگذارد و بسوزاند. مصر انقلابى، ديگر نمى‌تواند انرژى و گاز رژيم رو به زوال صهيونيستى را از جيب ملت فقير و گرفتار خود بدهد.

مخاطب سوّم ما، احزاب و نخبگان سياسى در مصر و ساير كشورهاى بپاخاسته‌اند.

متفكران و مبارزان اسلامى در شمال آفريقا از مصر و تونس تا الجزائر و مغرب، و بويژه مصر، از پدران فكر »بيدارى اسلامى« و داعيان به وحدت و عزّت امت و سپس رهايى قدس بوده‌اند. امروز شما وارثان خون هزاران شهيد و دهها هزار زندان كشيدگان و تبعيدديدگان و شكنجه‌شدگان و مجاهدان و مبارزانى هستيد كه ظرف دهه‌هاى متوالى براى چنين روزها و پيروزى‌هايى فداكارى كردند.

برادران و خواهرانم، و مراقب اين امانت بزرگ باشيد. غرور و نيز ساده‌انگاری، دو آفت بزرگ پس از نخستين پيروزى‌هايند. شما مسئول‌ترين افراد در عرصه نظام‌سازى، حفظ دستاوردهاى مردم و حل مشكلات جنبش هستيد. قدرتهاى ضربه خورده جهان و منطقه، بى‌شك در افكار شيطانى بسر مى‌برند؛ از فكر حذف و انتقام، تا طرح فريب دادن و متزلزل كردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود كردن انقلابها و پديد آوردن اوضاع – و العیاذ بالله – بدتر از گذشته مى‌انديشند.

تصميمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاريخى خواهد يافت و اين دوره، »شب قدر« تاريخ كشورهاى شماست.

به آمريكا و ناتو، اعتماد نكنيد. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمى‌انديشند. همچنين از آنان نترسيد. آنان پوشالى‌اند و بسرعت ضعيف‌تر نيز شده‌اند. حاكميت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در 150 سال گذشته بوده است. به آنان اميد نبنديد و از آنان، حساب نبريد. تنها به خداى متعال، اعتماد كنيد و فقط مردم خود را باور كنيد. آنان در عراق، شكست خوردند و با دستهاى خالى خارج شدند، در افغانستان، چيزى بدست نياورده‌اند، در لبنان از حزب‌الله و در غزّه، از حماس شكست خوردند و اينك در مصر و تونس بدست مردم، به پائين كشيده شدند. هيچ چيز طبق برنامه آنان پيش نرفته است، بُت غرب نيز چون بُت كمونيزم شكست و ترس ملّت‌ها ريخت. مراقب آينده باشيد كه شما را نترسانند.

مراقب بازیهای آنها باشید، همچنين وارد بازى دلارهاى نفتى وابستگان و متحدان غرب در ميان اعراب، نشويد كه در آينده از اين بازيها سالم بيرون نخواهيد آمد. اسرائيل، رفتنى است نبايد بماند و نخواهد ماند شروع انحراف در نهضت‌هاى كنونى، تن دادن به بقاء رژيم صهيونيستى است و ادامه مذاكرات سازش و تسليم كه رژيمهاى ساقط شده آن را پايه‌گذاری كردند.

خواست عمومى ملتهايتان بازگشت به اسلام است كه البته بمفهوم »بازگشت به گذشته« نيست. اگر انقلاب‌ها باذن‌الله واقعى بمانند و ادامه يابند و دچار توطئه يا استحاله نگردند، مسئله اصلى شما، چگونگى نظام‌سازى، قانون‌نويسى و مديريت كشور و انقلابها خواهد بود. اين همان مسئله مهم تمدن‌سازى اسلامى مجدّد در عصر جديد است.

در اين جهاد بزرگ، كار اصلى شما اين خواهد بود كه چگونه يك تاريخِ عقب‌ماندگى و استبداد و بى‌دينى و فقر و وابستگى حاكم بر كشورهايتان را در كوتاهترين زمان‌ها إن شاء الله جبران كنيد و چگونه با رويكرد اسلامى، و به شيوه‌اى مردم‌سالارانه و رعايت عقلانيت و علم، جامعه‌سازى كنيد و تهديدهاى داخلى و خارجى را يك بيك از سر بگذارنيد، چگونه «آزادى و حقوق اجتماعى» منهاى «ليبراليزم» و «برابرى» منهاى «ماركسيزم» و «نظم» منهاى «فاشيزم غرب» را نهادينه كنيد، چگونه تقيّد خويش به شريعت مترقّى اسلام را حفظ كنيد بى‌آنكه گرفتار جمود و تحجّر شويد، چگونه مستقل شويد بى‌آنكه منزوى شويد، چگونه پيشرفت كنيد بى‌آنكه وابسته شويد، چگونه مديريت علمى كنيد بى‌آنكه سكولاريزه و محافظه‌كار شويد.

تعريف‌ها بايد بازخوانى و اصلاح شوند. دو الگوى «اسلام تكفيرى» و «اسلام لائيك»، از سوى غرب به شما پيشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى «اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى» در ميان انقلابهاى منطقه، تقويت نشود. كلمات را دوباره و بدّقت تعريف كنيد.

[color=blue]«دمكرات بودن»، اگر بمعناى مردمى بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه، دمكرات باشيد و اگر بمعناى افتادن به دام ليبرال دمكراسى درجه دوم و تقليدى باشد، هيچيك دمكرات نباشيد.[/color]

«سلفى‌گرى»، اگر بمعناى اصولگرايى در كتاب و سنّت و وفادارى به ارزشهاى اصيل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احياء شريعت و نفى غربزدگى باشد، همگى سلفى باشيد و اگر بمعناى تعصّب و تحجّر و خشونت ميان اديان يا مذاهب اسلامى، ترجمه شود، با نوگرايى و سماحت و عقلانيت كه اركان تفكر و تمدن اسلامى‌اند، سازگار نخواهد بود، و خود باعث ترويج سكولاريزم و بى‌دينى خواهد شد.

به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاريس، بدبين باشيد، چه از نوع لائيك و غربگرا و چه از نوع متحجّر و خشن آن.

به اسلامى كه رژيم صهيونيستى را تحمل مى‌كند ولى با مذاهب اسلامى ديگر بيرحمانه مواجه مى‌شود، دست آشتى به سوى آمريكا و ناتو دراز مى‌كند ولى در داخل به جنگهاى قبيله‌اى و مذهبى دامن مى‌زند و اشداء بامؤمنين و رحماء با كفّار است، اعتماد نكنيد.

به اسلام آمريكايى و انگليسى، بدبين باشيد كه شما را به دام سرمايه‌دارى غرب و مصرف‌زدگى و انحطاط اخلاقى مى‌كشانند.

در دهه‌هاى گذشته هم نخبگان و هم حاكمان به وابستگى بيشتر خود به فرانسه و انگليس و آمريكا و يا شوروى افتخار مى‌كردند و از سمبلهاى اسلامى مى‌گريختند و امروز همه چيز برعكس شده است.

بدانيد كه غرب در صدد انتقام بر خواهد آمد. انتقام اقتصادى، نظامى، سياسى و تبليغاتى!

اگر ملتهاى مصر و تونس و ليبى و...، إن شاء الله در مسير خدا، ادامه دهند، ممكن است به تحريم‌ها تهديد شوند.



و اما كلام آخر؛ اعلام آمادگى جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ايران براى همكارى و خدمت به شماست و خدمت ما و شما به همدیگر.

انقلاب اسلامى ايران، موفق‌ترين تجربه اسلامى عصر جديد بود در عرصه خودباورى ملتها، مردم‌باورى نخبگان، در عرصه‌ی نفى اسطوره شكست‌ناپذيرى رژيم‌های طاغوتی و ارباب‌شان، در عرصه‌ی شكستن غرور كمونيزم و سرمايه‌دارى، ارائه مدلهاى كارآمد در پيشرفت‌هاى بزرگ كشور با حفظ مردم‌سالارى و دفاع از ارزشهاى اساسی.

برادران و خواهران! سالهاست كه عليه برادران ایرانیتان به شما دروغ مى‌گويند، و اينك حقيقت در مورد ايران اسلامى، همين است كه به شما عرض مى‌كنم:

انقلاب ما پيروزيها و البته ضعفهايى در مجاهدات سه‌ دهه خود داشته است. اما هيچ جنبش اسلامى در جهان پس از تسلّط غرب و شرق بر مسلمين در قرن‌گذشته، تا اين حد جلو نيامده بود و اينهمه موانع را از سر نگذرانده بوده است.

إن شاء الله گفتگوهاى بسيارى ميان ما و شما برادران در پيش است. در رسانه‌هاى سرمايه‌دارى و صهيونيزم جهانى، «ايران»، متهم به «تروريزم» مى‌شود تنها بدان علت كه حاضر نشد برادران عرب خود را در فلسطين و لبنان و عراق ... تنها بگذارد و اشغالگران را به رسميت بشناسد، حال آنكه ما خود بزرگترين قربانى تروريزم در جهان هستيم و اين ترورها همچنان ادامه دارد.

اگر انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، برادران مظلوم افغانى و بوسنيايى و لبنانى و عراقى و فلسطينى خود را همچون ساير حكومتهاى بظاهر مسلمان، تنها مى‌گذارد، و اگر همچون بيشتر رژيمهاى عربى كه به فلسطين، خيانت كردند، ما هم ساكت مى‌مانديم و از پشت خنجر مى‌زديم، هرگز ما را پشتيبان تروريزم و مداخله‌گرى معرفى نمى‌كردند. ما به آزادى قدس شريف و تمامی سرزمين فلسطين می‌انديشيم، اين است آن جرم بزرگ ملت ايران و جمهوری اسلامی.

از امپرياليزم ايرانى يا شيعى مى‌گويند حال آنكه همه مى‌دانند ما هرگز انقلاب اسلامى را، انقلابى صرفاً شيعى يا ملى‌گرا و ايرانى ندانسته و نخوانده‌ايم و در اين 30 سال، هر چه هزينه داده و تهديد شده‌ايم بعلت اسلامگرايى و امت‌گرايى و شعار وحدت و تقريب مذاهب و آزادى و عزّت برادران مسلمان از شرق آسيا تا عمق آفريقا و اروپابوده است.

ايران اسلامى در عرصه علم، تكنولوژى، حقوق اجتماعى، عدالت اجتماعى، توسعه، بهداشت، تأمين كرامت زنان و حقوق اقليتهاى دينى و... گامهاى بزرگ و بى‌نظيرى برداشت ما ضعفهای خود را نيز مى‌شناسيم و بعون اله درمان مى‌كنيم انشاءاله.

معادله مقاومت در منطقه با كمك جمهورى اسلامى تغيير يافت، تبديل و ارتقاء سنگ در دست فلسطينيان به «موشك جواب موشك» در غزّه و ساير مقاومتهاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود.

ايران بدنبال ايرانى كردن اعراب يا شيعى كردن ساير مسلمين نيست، ايران بدنبال دفاع از قرآن و سنّت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و احياء امت اسلامى است. براى انقلاب اسلامى، كمك به مجاهدان اهل سنّت سازمانهای حماس و جهاد و مجاهدان شيعى حزب‌الله و أمل، به يك اندازه، واجب شرعى است و احساس تكليف مى‌كند. ملت و حكومت ايران با صداى بلند و قاطع، اعلام مى‌كند به قيام ملتها (و نه به ترور)، به وحدت اسلامى (نه غلبه و تضادّ مذاهب)، به برادرى مسلمين (نه به برترى قومى و نژادى)، به جهاد اسلامى (نه خشونت عليه بيگناهان)، إن شاء الله معتقد و ملتزم است.

برای سعادت همه‌ی ملت‌های مسلمان دعا كنيم و در كنار آن وظيفه سنگين خود را بشناسيم و به آن عمل كنيم و بدانيم كه وَ الله غالِبٌ عَلى اَمرِهِ.

عبادالله اتقوا الله و كونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً(1)؛ أقول قولی هذا و استغفر الله لی و لكم.

بسم الله الرحمن الرحیم.. إذا جاء نصر الله و الفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله أفواجاً فسبّح بحمد ربك و استغفره إنه كان توّاباً.

و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته.

1) بندگان خدا پرهیزگار، و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.


[url=http://www.mashreghnews.ir/fa/news/96543/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8]Web Page Name[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب مهدوی عزیزم
با سلام
بهتان زدن یکی از آسان ترین اعمال در کل تاریخ تمدن بشری محسوب می شود؛ حال که افترای «قشری گری سیاسی» طرح شد بد نیست برای تان بنویسم که صورت مساله «تحزب [Factionalism] در نظام جمهوری اسلامی ایران» با دو مقوله اساسی ارتباط تنگاتنگ دارد (که این هر دو هیچ رابطه ای با بهتان مطروحه ندارد):

(1) فضای توطئه های ملموس، حقیقی در بسیاری از اشکال و اقسام: از حمایت گروهک های معاند و آدمکشان جیره خوار گرفته تا تحریض و تشویق متجاوز نظامی و واکنش بلادرنگ و قطعی ساختار حاکمیتی به چنین تهدیدات و تهاجماتی که لاجرم فضایی پلیسی- امنیتی را می آفریند. چنین فضایی در هر جای کره ارض در تخالف آشکار با جلوه های توسعه سیاسی من جمله تحزب است (دهه 68-1358).
(2) کیفیت اولویت بندی مصالح و منافع ملی: که کلان و خرد آن را می توان (البته نه اینجا) به بحث نشست. با لحاظ کردن چنین رده بندی از منافع ملی و با تاکید بر تداوم شرایط مطروحه بند (1) باید در نظر داشت که در این حیطه، احزاب در ایران امروز با دو مساله «دایره نقد» و «نحوه فهم قدرت سیاسی» روبرو می شوند.
با این همه، احزابی که بتوانند نقش نقادان متوسط سیاسی- اجتماعی را ایفا کنند همچنان به فعالیت خود ادامه می دهند.
دایره نقد اشاره مستقیمی به «محدودیت های ویژه نقادی سیاسی و اجتماعی» در ایران امروز است که باز ناگزیر از «توطئه هایی حقیقی و در مقیاس منطقه ای» نمی توان انتظار شرح صدر بیکران از ساختار حاکمیت داشت و این با «توهم زده بودن» تفاوتی فاحش دارد. و مساله دیگر چیزی است که برخی به اشتباه آن را «مقدس بودن قدرت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی» تفسیر کرده اند که با واقعیت خوانایی ندارد: نظام ایران بر خلاف تصور بسیاری از مخالفان و معاندان ساختاری تئوکراتیک ندارد بلکه سیستمی جوان و نوپاست که تلاش می کند تحفه های مدرنیت سیاسی را بشکلی بومی بازتعریف کند (حتی تلاشی برای قلب ماهیت چنین تعاریفی نشان نداده و نمی دهد؛ آن تعاریف و مفاهیم از منظری دیگر نگریسته می شوند). این گزینه دوم، «تقدس قدرت» نیست بلکه همان «شبکه ارزش های هویتی و اجتماعی» ملی است؛ از همین رو، تحزب در کشور ما که در حقیقت از تاریخی مدون تنها به قدمت 65 سال برخوردار است با چالش های درونی روبروست (اشاره به جمله ای که عرض شد: احزاب قدرتمند در کشورهای تحت سیطره حاکمیت های متکی و سرسپرده بیشتر بوی نفوذ بیگانه می دهد تا عزت مندی ... الخ.) در ضمن، تلاش های جدی در جهت حذف شناسنامه های طبقاتی و زدودن تفکیک لایه ای بخودی خود به تضعیف «تحزب» می انجامد.
به وقت مناسب گفتاری دقیق تر در این خصوص ارائه خواهم داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]البته همان موقع كه داشتم درمورد مقوله حزب مي نوشتم، به خودم گفتم آخرش بحث به اينجا مي‌رسد كه قدرتمند بودن كشور و وجود احزاب قدرتمند و با كفايت، لازم و ملزوم يكديگرند. اما منظورم بيشتر يك ياداروري است: (ظاهرا شما هم قبول داريد)، كشورهاي قدرتمند بيكار نمي نشينند و اگر ما در خلا فكر كنيم كه مثلا در كشوري چهار تا حزب وجود داشت (مثل لبنان) قضيه حل است و همه چيز گل و بلبل، خير اينطور نيست و به مولفه‌هاي ديگري نيز احتياج است... [/quote]
فرمايش شما صحيح هست. قدرت‌هاي ديگه بيكار نمي‌نشينن و سعي در نفوذ به احزاب خواهند داشت. همون‌طور كه ايران عزيزمون در عراق و افغانستان، سعي در نفوذ در احزاب داشت و در عراق تا حدودي هم موفق شد.

طبيعيه كه هر قدرت يا حتي همسايه‌اي تلاش مي‌كنه كه خواسته‌ها و نظراتش رو در قالب اون احزاب بيان كنه و اتفاقاً هرچه ساختار دموكراتيك‌تر باشه، اين فرايند هم موثرتره.

البته قبلاً به اين امر اشاره كرده‌ام كه ضعف ايران در حوزه‌ي تحزب، در نگرش خارجي هم اثرگذار بوده و ايران، بيشتر تمايل به جانبداري از گروه‌هاي ميداني بوده تا احزاب سياسي. به همين دليل هم در پيشبرد اهداف سياسي‌اش به موفقيت كشورهاي همسايه هيچ وقت دست پيدا نكرده. حال اينكه شايد كشوري ديگه با سرمايه‌گذاري چند ده برابر كمتر از ايران، به موفقيت بيشتري دست پيدا كنه. چرا كه بازي در عرصه‌ي سياست، نيازمند تفكراتي است كه با هدايت گروه‌هاي مردمي و تهييج ايشان، زمين تا آسمون متفاوته.

لكن چيزي كه مشخصه اينه كه اگه ثبات سياسي برقرار باشه، اون كشور به پشرفت دست پيدا مي‌كنه. كما اينكه احزاب در لبنان تا قبل از جنگ‌هاي داخلي، باعث پيشرفت در لبنان شده بودن. لكن زماني كه منطق اسحله حاكم شد و بعد از اون، نفوذ گروه‌ها و كشورهاي مختلف رو شاهد بوده‌ايم، ديگه كمتر اين كشور روي ثبات سياسي رو به خود ديده.

[quote]مسئله اينجاست كه موفقيت كشورهاي ضعيف نگه داشته شده، به تنهايي و تنها با اتكا به داشته‌هاي محدود خودشان بسيار دشوار است. مثالي خدمتتان عرض مي كنم: جمهوري اسلامي توانايي پرتاب ماهواره دارد، حال يك كشور همسايه، ماهواره خودش را به آمريكا، روسيه، چين يا اروپا بدهد كه برايش پرتاب كنند. آيا صنعت هوافضا در منطقه پيشرفت خواهد كرد؟
موفقيت كشورهاي غربي (به عنوان يك قطب قدرت) بيشتر مديون همكاري و اتحاديه‌اي فكر كردن آنهاست. به نظرم تنها كشوري كه اراده لازم براي ايجاد قطب مستقل اسلامي قدرت (در سطح جهاني) دارد، جمهوري اسلامي ايران است. بنابراين اگر قرار به تشكيل چنين قطبي باشد، كشورهاي منطقه بايد با جمهوري اسلامي همسو بشوند تا چنين قطبي ايجاد بشود. بنابراين عدم وجود اسرائيل در منطقه الزامي است وگرنه قطبي ايجاد نمي شود و پيشرفتي هم در كار نخواهد بود... [/quote]
من با اين پيش فرض شما كاملاً مخالفم كه مي‌فرمايين «[b]كشورهاي ضعيف نگه داشته شده[/b]».
اگه بخوايم ريشه‌ي اين شعار رو پيدا كنيم، اين قضيه برمي‌گرده به ظهور ماركسيسم در امريكاي جنوبي و در اونجا اين شعار مطرح شد كه ريشه‌ي عقب افتادگي كشورهاي حوزه‌ي امريكاي لاتين، برمي‌گرده به استعمار و اينكه اساساً استعمار اون‌ها رو عقب نگاه داشته كه بخواد ازشون بهره‌برداري مادي و معنوي كنه.

حال اينكه همون كشورهايي كه به قول خودشون اسير استعمار بودن و عقب افتادن، با گذشتن از شعارهاي ماركسيستي و اتكاء به خود و دانش جهاني، مي‌بينيم كه بسيار هم پيشرفت كرده‌ان.

پيشرفت كشورهايي مثل برزيل و آرژانتين و شيلي، نه در سايه‌ي استقلال از امريكا و انقلاب اسلامي، بلكه در سايه‌ي گذار از شعار و اتكاء به عمل بوده و بس.

اينكه ايران توانايي پرتاب ماهواره رو داره، شايد ارزشمند باشه. اما بايد ديد چه تأثيري در اقتصاد، صنعت و سرمايه‌هاي ملي ايران داره.
مسئله هميشه تكنولوژي ساخت نيست. در دنياي امروز، مهم كاربرد مسائل مختلف هست.

در دنياي امروز، بهاي تمام شده بيش از هرچيز ديگري ارزشمنده. قطعاً ايالات متحده با تكنولوژي فوق پيشرفته‌اش، توانايي ساخت هر چيزي رو داره. ولي مي‌بينيم بسياري از قطعات و دستگاه‌هاش، توليد كشورهاي ديگه‌اس.
يا بسياري از كشورهاي ديگه.

في‌المثل سوئد هيچ‌وقت نمياد روي تكنولوژي ساخت فلان قطعه سرمايه گذاري كنه. چون نفعي براش نداره.

يا مثلاً ماشين آلات صنعتي، عمدتاً ساخت كشور آلمان هست و برزيل سعي مي‌كنه به جاي توليد اون، به توليدات ديگه روي بياره.

به عبارت ديگه مبناي توليد در تمامي كشورها، براساس نفع اقتصادي‌شون هست و فقط اين، ايران هست كه براي اينكه نشون بده «من آنم كه رستم بود پهلوان»، اقدام به ساخت همه چيز مي‌كنه و البته در هر چيز هم چون سطحي وارد مي‌شه، تكنولوژي مناسبي ازش بدست نمياد.

في‌المثل در صنعت خودروسازي مشخصاً ايران توانايي لازم رو نداره. چرا كه سرهم كردن قطعات ماشين و نهايتاً تغييرات كوچك رو هر كشوري با چند سال مطالعه مي‌تونه انجام بده. ولي مي‌بينيم كه در صنايع خودروسازي ايران با وجود بيش از سي، چهل سال انحصار كامل و با وجود پيشرفت تكنولوژي، بهترين توليدمون سمند مي‌شه كه اون هم بعداً صداش درمياد كه نصف بيشترش، كپي از آثار خارجيه.

خوب. در حالت عادي اصراري نيست كه ما لزوماً خودرو بسازيم و با چند برابر قيمت اون رو به خورد خلق الله بديم؛ حال اينكه با بهايي بسيار كمتر و با كيفيتي دهها برابر بيشتر و بهتر، مي‌شه اون رو از خارج وارد كرد.

--------------------------------------------------------

اساساً مفهوم خودكفايي در ايران خيلي بد جا افتاده.
البته بخشي‌اش، مرهون تحريم‌هايي است كه ما رو مجبور به ساخت برخي قطعات كرد. لكن عمده‌ي اين برداشت، بيشتر برمي‌گرده به سوء برداشت از مقوله‌ي خودكفايي.

به همين خاطر مي‌بينيم كه در بسياري از صنايع، از پس توليد قطعات بزرگ برميايم، ولي هنوز در توليد بسياري از قطعات حياتي (كه بدون حضور اون‌ها، اون قطعات و ماشين‌هاي بزرگ بي‌استفاده‌ان)، وابسته به تكنولوژي‌هاي خارجي هستيم.

صد البته اينكه كشوري مثل عربستان يا قطر و امثالهم باشيم و هيچ سر از تكنولوژي درنياريم هم فاجعه‌آميزه و اگه روزي پول نداشته باشيم، يعني هيچي نداريم (هرچند كه حتي اعراب هم بهتر از ما مي‌تونن پولاشون رو خرج كنن! نگاهي به وضعيت دوبي يا قطر يا حتي عربستان به خودي خود گوياي همه چيزه).

ولي اينكه فكر كنيم كشورهاي ديگه فقط زماني مي‌تونن پيشرفت كنن و به تكنولوژي دست پيدا كنن كه با امريكا و اسرائيل چپ افتاده و به قول شما، از عقب نگاه داشته شدن خارج بشن، فرضي هست كه با وجود انبوه كشورهايي كه مثال نقض در اين زمينه هستن، همخواني نداره.

از كشورهاي اروپايي كه بگذريم، وقتي امروز وضعيت مالزي، اندونزي، حتي فيليپين و تايلند، اكثر كشورهاي امريكاي لاتين، و معدود كشورهاي آفريقايي رو مورد بررسي قرار مي‌ديم، مي‌بينيم كه هر كشور براي خودش نه تنها پيشرفت اقتصادي قابل قبولي داشته، بلكه در يك الي چند صنعت اقتصادي هم سودآوره.

ولي حقيقت اينه كه ايران عزيز، با اينهمه سرمايه‌ي ملي و اينهمه خودكفايي و به قول شما توانايي ساخت و پرتاب موشك ماهواره بر و يا ساخت برخي داروها كه كشورهاي معدودي از توانايي ساختش برخوردارن، يا با ركورد زني در هر چيزي (كه هر روز در اخبار عنوان مي‌شه)، باز هم هشتش گروي نه‌اش هست و مجبوره كه مشكلات عديده‌ي اقتصادي‌اش رو به گردن مافياي فلان كالاها بندازه، بي‌ارزش شدن فجيع پول ملي‌اش رو به گردن جريان انحرافي بندازه، صنايع رو به نابودي قديمي‌اش مثل صنعت نساجي رو به پاي مافياي بازار پارچه بياندازه و بالكل يا صهيونيسم جهاني، يا امپرياليسم جهاني و يا دست اندركاران داخلي‌شون رو موجبات توقف و عدم پيشرفتش معرفي كنه.

والا حتي كشورهايي با يك دهم اين منابع و صرفاً مصرف كننده‌ي اين منابع هم مي‌بينيم كه وضعيتي به مراتب بهتر از ايران دارن و رشد اقتصادي بسيار بالاتر.

--------------------------------------------------------

البته اينجا، نقد اقتصاد ايران نيست.
لكن اشاره‌ي شما به توانايي‌هاي اقتصادي ايران، نيازمند اين بود كه توضيحاتي اقتصادي در اين خصوص داده بشه.

همون‌طور كه عرض شد، مردم كشورهاي عربي منطقه هم امروز روز، مسئله‌ي نان و رفاه بيشتر از هرچيز اهميت داره. كما اينكه هم اعتراضات در مصر و هم در تونس، به بهانه‌ي گراني ارزاق عمومي آغاز شد و سپس ساير مطالبات اقتصادي و بعداً به مطالبات سياسي رسيد.

درست يا غلط، باور انسان مدرن در جوامع امروز، اينه كه فارق از ايدئولوژي زدگي، به منفعت اقتصادي و سياسي‌اش بيانديشه و به جاي اينكه فكر كنه فلان چيز چطور ساخته مي‌شه، به اين فكر باشه كه فلان چيز به چه كارش مياد.

امروز روز كشورهايي پيشرفت نمي‌كنن كه همه چيز رو خودشون (با هر كيفيت داغون يا درستي) درست مي‌كنن. بلكه كشورهايي پيشرفت دارن كه در صنايعي خاص، تبحر داشته و در اون صنعت، شماره‌ي يك باشن. بطور مثال فنلاند يا سوئد كه در صنايع ارتباطي امروز حرف اول رو در دنيا مي‌زنن و يه نمونه‌اش فقط همون گوشي‌هايي هست كه در دست من و شماست. حال اينكه نه توانايي پرتاب موشك به كره‌ي مريخ رو دارن و نه نيازي بهش و نه عبد و عبيد امريكا و صهيونيسم جهاني هستن و نه كشورهاي عقب نگاه داشته شده.

[quote]همانطور كه شما اشاره كرديد اين نظر شخصي بنده است، همانطور كه نظر شما هم نظر شخصي شماست! :cry: [/quote]
صد البته همين‌طور هست كه شما مي‌فرمايين.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote] من نمي‌دونم شما چرا باورهاي ذهني‌ات رو به عنوان مسلمات قبول داري كه براساس اون مي‌خواي طرف مقابلت رو بنشوني و با مته بري روي مغزش!
بعد هم اگه قبول نكرد، به قول شما بشه «نرود ميخ آهنين در سنگ»!!! [/quote]


مشخصاً وقتي شما درخصوص عقايد خود، چنين باوري داشته باشي، بسيار سخت و بلكه بعيده كه چنين عقايدي رو تغيير داده و يا به مباحثه‌ي كلامي با اين و اون بشيني.
چون شرط اول بحث (و نه جدل)، اينه كه دانسته‌هاي خودت رو نه به عنوان مسلمات، بكله به عنوان مواردي كه با تحقيق بهش رسيدي (و ممكن هست كه چندان صحيح هم نباشه؛ پس بايد هرچه بيشتر به سلاح منطق و مستندات تقويت بشه) بدوني. والا نتيجه هميني مي‌شه كه مي‌بينيم.

براتون آرزوي موفقيت مي‌كنم. [/quote]

برخي دوستان به ما مي گويند كه نبايد به بزرگان سايت تهمتي و يا چيزي مشابه وارد كنيد كه باعث رنجش خاطر آنان شود، بعد همين دوستان به اصطلاح بزرگترها مثل اينكه براي خودشان اين حق رو قائل هستند كه هر انگي رو به هر رنگي كه خواستند نثار ديگران كنند!!!

برادر من وقتي شما قبول نداري كه اين اتفاقات كه تاكنون روي داده به نفع ما بوده من چه استدلالي مي توانم براي شما بياورم كه بحث مان درست ادامه پيدا كند!!!

خوشم مياد شما هنوز قبول نكرده ايد كه رفتن اين دوستان صميمي..... به نفع ماست!!

من اول گفتم به هر صورتي باشه اين اتفاقات به نفع منافع ماست چون كساني كه همواره ضد منافع ما بودند رفتند و از قدرت جبهه ضد ايراني به هر طريقي كاسته شده پس به نفع ماست....

بعد شما به ما جواب مي دهيد كه حكومت با ظلم نمي چرخه و اسلام مخالف ظلم و ......

بعد كه ميايم از طريق اسلام وارد ميشم و جبهه مقاومت رو پيش مي كشم شما دم از حقوق بشر و آزادي و ...... مي زنيد

اگه اينجوري باشه...!!

خوب حالا شما به ما يك حكومت داراي اين شرايط رو معرفي مي فرماييد يا نه :cry:
[quote]اساساً شما شعبه‌ي سومي كه مردم براي انسانيت‌شون و براي شأن انساني‌اي كه خيلي از كشورها ازش برخوردارن و همانا آزادي‌هاي فردي و اجتماعي و حق مشاركت در حاكميت و به زير كشيدن حاكمان جائر و حق آزادي بيان و حق داشتن احزاب گوناگون و حق داشتن آزادي‌هاي مدني دهها حق ديگه هست، دارن تلاش مي‌كنن رو بالكل ناديده مي‌گيري و اون رو به توطئه‌هاي امريكا و انگليس ربط مي‌دي![/quote]

بعدشم وجود دمكراسي در اين كشورها بسيار هم به نفع ماست، چون سياست اصلي رو مردم بايد تعيين كنند پس ان كسي كه بيشتر به مردم نزديك تره اون ميشه .....

[quote]لكن اسلامگرايان چه در تونس و چه در مصر، كاملاً مدلي سكولار رو براي آينده‌ي اين كشورها مدنظر قرار دادن كه در اين زمينه، شما رو توصيه مي‌كنم به مطالعه‌ي نشست خبري سران ارشد اخواني‌ها در روز 9 فوريه مي‌كنم كه گفته بودن : «اخوان با حکومت مذهبي مخالف است چون آن را مغاير اسلام مي‌داند و [b][color=red]خواسته? آن برپايي حکومت مدني با مرجعيت اسلام است[/color].[/b]».
[/quote]
خوب حالا شما بفرماييد كه ببينم اين طرز تفكر به سياست جمهوري اسلامي ايران بيشتر ميخوره يا به ايالات متحده آمريكا؟؟

ملت مصر هم يكي را بايد انتخاب كند يا اينكه با آمريكا كه بدون اسرائيل نمي شود باشد يا با ايران كه با اسرائيل نمي شود

اگر شما جبهه سومي را ميشناسيد خييييييييلي خوشحال مي شويم درباره اش بيشتر بدانيم

خلاصه فصل فصله ماهيگيري است و هر كس تور خود را به آب مي اندازد قطعا هر كس كه تجربه و لوازم بهتري داشته باشد بهترين صيد را مي تواند داشته باشد اما اگر كسي تجربه كافي را داشته باشد ولي وسايل مورد نياز رو نداشته و يا وسايل او از رده خارج شده و پوسيده باشند قطعا صيد خوبي نخواهد داشت

ما تور خود را پهن كرده و منتظر صيديم و از نشان هاي يك صيد خوب تكان ها و سنگين شدن تور است و از نشانه هاي آن هم مي توان به رفتن مبارك و تسخير سفارت اسرائيل و...... اشاره كرد، كه ما صيد را داريم اما اينكه ماهيت صيد ما چيست رو تا تور بالا نياييد چيزي مشخص نيست

اما شما كلا منكر فصل صيد مي شويد!!!!!

خدايا من چه مي توانم بگويم!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]من با اين پيش فرض شما كاملاً مخالفم كه مي‌فرمايين «كشورهاي ضعيف نگه داشته شده».
اگه بخوايم ريشه‌ي اين شعار رو پيدا كنيم، اين قضيه برمي‌گرده به ظهور ماركسيسم در امريكاي جنوبي و در اونجا اين شعار مطرح شد كه ريشه‌ي عقب افتادگي كشورهاي حوزه‌ي امريكاي لاتين، برمي‌گرده به استعمار و اينكه اساساً استعمار اون‌ها رو عقب نگاه داشته كه بخواد ازشون بهره‌برداري مادي و معنوي كنه.[/quote]آيا فكر نمي كنيد كه در فضاي خلاء قضاوت مي كنيد؟ يك نمونه خيلي واضح: آيا ارزش واقعي نفت خامي كه از منطقه مي برند همين مقدار (قيمت) فعلي است؟

بحث ماهواره كه مطرح كردم فقط يك مثال بود براي تبيين اين موضوع كه به همكاري منطقه‌اي نياز داريم تا همگي با هم پيشرفت كنيم، با توجه به اشتراكات ديني و منطقه‌اي كه باهم داريم، يكي بشود توليد كننده فناوري و محصولات مبتني بر فناوري و صنايع پيشرفته (معني حقيقي آباداني اين است و نه برج‌هاي تار عنكبوت بسته....) و ديگري بشود خريدار و بالعكس. تا به اين ترتيب چرخه اقتصاد نيز شكل بگيرد. اما آنچه كه در حال حاضر شاهد آن هستيم (و كمي تا قسمتي بوديم :cry: ) موش دوانيدن قدرت‌هاي فرا منطقه اي و وجود حاكمان تضمين كننده منافع غرب كه نه‌تنها تمايلي به همكاري ندارند (نداشتند) بلكه عامل عقب‌افتادگي خودشان و منطقه و از آن‌طرف آباداني و پر شدن جيب صنايع غربي هستند (بودند).
منطقه‌اي كه حدودا اندازه اروپا خاك دارد و جمعيت فراوان دارد، منابع اوليه مورد نيازش را در اختيار دارد، چرا نبايد توليد كننده هرآنچه كه نياز دارد (دست كم توليد كننده هر آنچه كه قطع وابستگي و ايجاد اقتدار مي كند) باشد؟

و به نظرم آنچه بيان شد، مرتبط با موضوع سوريه است. زيرا بحث امنيت رژيم صهيونيستي كاملا مرتبط با بحث سوريه است و رژيم صهيونيستي، ترمز منطقه براي جلوگيري از ايجاد هر گونه اتحاد مستقلي است كه منجر به ايجاد يك قطب قدرت اسلامي بشود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]جناب HHL گرامي[/b]؛

بهتره همون‌طور كه فرمودين، بحث بين من و شما خاتمه پيدا كنه.
چون حقيقتاً زبان حرف همديگه رو متوجه نمي‌شيم.

يكي از نعمات بزرگ، قدرت خوب خواندن و خوب شنيدن هست كه بسيار ارزشمنده.

اگه شما از اين خصيصه به اندازه‌ي كافي بهره برده بودين، مي‌ديدين كه در پاسخ به فرمايشات ساير دوستان، چندين بار اين مثال‌هايي كه درخواست فرموده بودين رو عرض كرده‌ام.

اون وقت شايد نمي‌اومدين پاسخ به حرفايي بدين كه من اساساً اون‌ها رو عنوان نكردم!

ضمن اينكه شما، با تصوري از مدل جنگ سرد دهه‌ي چهل تا هشتاد، ايران و امريكا رو در تقابلي جهاني مي‌بينين كه بر اون اساس، كشورها يا بايد امريكايي باشن و يا شوروي‌اي (ببخشيد! ايراني!!).

بامزه‌تر اينكه شما هنوز فرق بين حكومت سكولار (يعني حكومتي مدني و غير مذهبي، با مرجعيت اسلام) رو با حكومتي ايدئولوژيك نمي‌دونين و اون وقت با طعنه به بنده مي‌فرمايين اين به طرز فكر ايران شباهت داره!!

يا حتي مياين تسخير سفارت اسرائيل رو كه حتي هزار نفر در مصر هم از اين اقدام حمايت نكردن (نكنه فكر كردين كه هنوز سفارت اسرائيل رو در دست دارن؛ يا سفارت اسرائيل در مصر تعطيل شده؟!!)، رو مياين به عنوان نشانه‌هايي از درستي كلامتون مي‌دونين! يعني حتي براي موارد استنادي هم اندك مطالعه‌ و تحقيقي انجام نمي‌دين!!

در اين شرايط، طبيعيه كه به چه نتيجه و نظري مي‌رسين!
يعني اساساً جز براي اثبات فرمايش خود، به بحث نمي‌پردازين!
پس بحث بنده و شما، الي يوم القيامة هم فايده نداره. چون با دو زبان مختلف به بحث مي‌پردازيم.

پس بنده‌ي سنگ خارا رو به حال خود رها بفرمايين تا به اين درد بميرم.
من هم براي شما آرزو مي‌كنم كه تفكراتتون درست باشه و فرداي روز، با ديدن تحقق عكس اين موارد، شوكه نشين.

فقط اي كاش به همين سوال ساده پاسخ مي‌دادين كه :

تغييرات در كشورهاي عربي منطقه و به قول شما رخ دادن بيداري اسلامي، اگه به نفع ما شد (چون طبيعتاً ما قطب جهان اسلاميم و همه‌ي كشورها از امريكا جدا مي‌شن كه به ايران بپيوندن ديگه!! مگه شك داشتين؟!)، چطوريه كه در مسئله‌ي سوريه نه تنها هيچ يك طرف ما رو نگرفتن، بلكه مصر، تونس، ليبي و يمن جديد كاملاً طرف همون جناحي رو گرفتن كه غرب، تركيه، عربستان و قطر و رژيم صهيونيستيه؟!

مطمئنين شما «به نفع»‌ و «به ضرر» بودن مسائل رو درست براي خويشتن معني مي‌فرمايين؟!!

براتون آرزوي موفقيت مي‌كنم.

==========================================

اما خدمت[b] برادر مهدوي عزيز[/b] بايد عرض كنم كه :

ببين بزرگوار؛

اتفاقاً ارزش واقعي و غيرواقعي در بازار معني نداره.
ارزشي در بازار وجود داره به نام ارزش منصفانه كه يكي از اصول اقتصاديه.
متأسفانه اينجا فضاي مناسبي نيست كه بخوام با شما بحث اقتصادي داشته باشم.

اما فقط خيلي كوتاه عرض مي‌كنم كه در حالي كه ما اينجا در فرضيات توطئه گرفتاريم و فكر مي‌كنيم دست‌هاي پشت پرده‌اي در اتاق‌هاي تاريك نشسته‌ان و امروز مي‌گن نفت 20 دلار بشه و فردا 120 دلار، اين عرضه و تقاضا و مناسبات موثر بر بازار نفت يا هر بازار ديگري هست كه قيمت رو تعيين مي‌كنه.

البته طبيعيه كه در ايران، اين مسئله چندان درست جا نيافتاده. چرا كه مادامي كه ما از اقتصاد انحصاري (كه حتي اگه دهها توليد كننده و عرضه كننده هم داشته باشيم، باز ماهيت بازامون انحصاريه) بهره مي‌بريم، تعيين قيمت براساس تابع سود عرضه كننده يا تابع هزيه‌ي مصرف كننده‌اس.
البته اين امر هم در اقتصاد پيش‌بيني شده و توضيحات مربوط به خودش رو داره.

لكن در عرصه‌ي تجارت جهاني، اين قيمت بازار هست كه ارزش هرچيز رو مشخص مي‌كنه و با حرف هم تغيير نمي‌كنه.

اينكه مي‌بينين در هر بحراني، اين قيمت بالا و پايين مي‌شه، نه به دليل دست‌هاي پشت پرده، بلكه به علت ساير عوامل تأثيرگذاري هست كه درصورت وقوع بحران مي‌تونه روي اون صنعت تأثير بذاره كه يكي‌اش، قيمت كالاي جايگزين هست. يا كالاي وابسته و قص علي هذا.

خلاصه‌ي امر اينه كه اين بحث، يه بحث كاملاً اقتصادي هست و فارغ از فرضيات توطئه و اتفاقاً توجيه ومنطقي داره.

ما اينجا به دنبال بهانه نمي‌گرديم كه بخوايم ضعف‌ها و مشكلات رو به گردن اين و اون بندازيم كه! مثلاً داريم بحث آزاد و البته علمي انجام مي‌ديم.

البته اگه بخواين، مي‌تونيم ساعت‌ها درخصوص صنعت نفت به بحث بنشينيم و مستندات زيادي رو رد و بدل كنيم.

اما شايد منظور شما اين بود كه زماني كه مثلاً انگليس طبق قرارداد دارسي، نفت ما رو با قيمتي نازل خريداري مي‌كرد، آيا قيمت واقعي‌اش اون بود؟
پاسخ، خير هست. كما اينكه همون موقع، كشورهاي ديگه نفتشون رو به قيمت بسيار بالاتر عرضه مي‌كردن.

اما اينكه بخوايم اين رو تعميم بديم به اينكه قيمت جهاني رو هم همين‌طور تعيين مي‌كنن، شايد يه طورايي از سر ناآگاهي ما نسبت به مسائل مربوط به صنعت نفت باشه.

---------------------------------------------------------------

اما درخصوص بخش دوم فرمايشاتتون :

مسئله اينجاست كه شما داري به قطب‌بندي مي‌پردازي.

بله. اگه ايران واقعاً در صنعت مورد نظر، حرفي براي گفتن داشته باشه (كه با موشك هوا كردن صرف، نمي‌شه به تكنولوژي فضايي دست پيدا كرد و اين رو خود شما هم (با توجه به دانش و اطلاعات خوبتون نسبت به اين صنعت) بهتر مي‌دونين.

صد البته ايران هم در ابتداي مسير هست و جاي پيشرفت بسيار داره.

لكن عرض بنده، ناظر بر اين فرمايش شما بود كه »مثالي خدمتتان عرض مي كنم: جمهوري اسلامي توانايي پرتاب ماهواره دارد، حال يك كشور همسايه، ماهواره خودش را به آمريكا، روسيه، چين يا اروپا بدهد كه برايش پرتاب كنند. آيا صنعت هوافضا در منطقه پيشرفت خواهد كرد؟».

خوب. طبيعتاً اگه بده ايران هم براش پرتاب كنه، پيشرفت خودش محسوب نمي‌شه و فرمايش فعلي شما، با فرمايش اوليه‌تون تا حدودي متفاوته.

لكن فرض رو بر اين قسمت فرمايشاتتون گرفته و مي‌گيم كه از نظر شما، ايران چون سخاوتمند هست، تكنولوژي رو به ساير اعراب منتقل مي‌كنه و كشورهاي ديگه، اون رو در انحصار خود نگاه مي‌دارن.

قسمت اول فرض شما رو درخصوصش بحث نمي‌كنم. اما درخصوص قسمت دوم، بايد به عرض برسونم كه بسياري از پيشرفت‌هاي ما، نه به دليل كشف مجدد علم توسط ما، بلكه به علت استفاده از محصولات و فرمول‌ها و پيپرهاي علمي غربي‌هاست كه در دسترس عموم دانشمندان مربوطه قرار گرفته و ما هم مثل ساير كشورها ازش بهره مند هستيم.

يعني با سرمايه گذاري هر كشوري و استفاده از اين تحقيقات علمي، مي‌شه به اين درجات هم رسيد و حتي بالاتر.

البته طبيعيه كه ملزومات و علومي هم مورد نياز هست و به اين سادگي‌ها هم نمي‌شه هركس تو اون رشته خبره شد. لكن به اين معني نيست كه ما خودمون از خودمون، علوم جديدي رو بازتوليد كرده‌ايم!
البته متأسيفانه اين ادبيات در مسئولين امر بارها و بارها مشاهده شده و قضيه رو جوري فرموده‌ان كه گويي كشف جديدي رخ داده كه البته بارها در خود همين سايت، مسئله به نقد گذاشته شده. در مسائل مختلف.

اما عقب ماندگي اعراب، ارتباطي به قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي نداره و بيشتر، حول حاكمان‌شون هست و تفكرات حاكمان‌شون.
والا ما مثال بارزي چون قطر يا امارات رو داريم كه به پيشرفت‌هاي صنعتي مناسبي دست پيدا كرده‌ان.
درسته كه با دلار و توسط پيمانكاران غربي بوده، ولي بهتره پرس و جو بفرمايين كه ميادين مشترك گازي ما، بعلت كمبود تكنولوژي و ضعف صنعت گاز ما، چطور توسط قطر داره بلعيده مي‌شه و حجم سرمايه‌گذاري‌هاش به چه ترتيبه.

يا سرمايه‌گذاري عظيم قطر بر روي صنعت توريسم و اين تفكر كه بعلت كمبود منابع زيرزميني، دير يا زود قطر وابسته مي‌شه و بايد از الان به فكر منبع درآمدي جديد باشه، تفكر جديد حاكمان جوان قطر هست كه اتفاقاً تحصيل كرده‌ي غرب هستن و با علم روز آشنا و مشكلات و عقب‌ماندگي‌هاي قطر رو ريشه يابي كرده‌ان. حتي به فرض كه اين ريشه يابي هم توسط مستشاران غربي صورت گرفته، ولي همين ريشه‌يابي نشان از تفكري سازنده و اصلاحگر داره.

مسئله اينجاست كه ما همواره اومديم ضعف ساختاري جهان عرب رو به استعمار پيوند داده و ازش اين نتيجه رو گرفته‌ايم كه اگه استعماري بالاي سرشون نباشه، يقيناً پيشرفت مي‌كنن.
حال اينكه دقيقاً قضيه عكس اينه و اين، عدم وجود تفكر پيشرفت و مصرفي بودنشون بوده كه باعث سيطره‌ي استعمار نوين بر روشون شده.

طبيعتاً هر كشوري دوست داره اين كشورها رو بدوشه؛ چه امريكا باشه و چه ايران!

مثلاً اگه اعراب از ايران، درخواست خريد موشك و تسليحات به چند برابر قيمت كنن، آيا ما ميايم بگيم كه «نه برادر من! خر نشو! اينا قيمتش انقدره! بيا بهت بيشتر هم سلاح و تفنگ مي‌ديم تا بيدار شي؟!»؟ نه! طبيعيه كه ما هم بهره‌ي اقتصادي خودمون رو خواهيم برد. يا مثلاً دوبي كه سال‌ها ما دوشيديمش و البته الان اونا دارن تلافي‌اش رو سرمون درميارن.

به عبارت بهتر، اين عقب ماندگي هست كه گرگ‌ها رو به سمتشون هدايت مي‌كنه و نه طمع گرگ ها و عقب نگاه داشتن ايشان.

اما درخصوص اين فرمايشتون، جاي بحث زيادي هست‌ :

[quote]منطقه‌اي كه حدودا اندازه اروپا خاك دارد و جمعيت فراوان دارد، منابع اوليه مورد نيازش را در اختيار دارد، چرا نبايد توليد كننده هرآنچه كه نياز دارد (دست كم توليد كننده هر آنچه كه قطع وابستگي و ايجاد اقتدار مي كند) باشد؟ [/quote]
دوست بزرگوار. كشور برزيل، سه، چهار برابر ايران مساحتش هست و اقتصادش هم هشت برابر قدرتمندتر از ايران.

از نظر سياسي هم يك كشور مستقله و جمعيتش هم بسيار بيشتر از ماست.

حالا به نظرت، ايا برزيل بايد همه چي رو در كشور خودش بسازه و دور خودش ديوار بكشه؟

توانايي ساخت، با ساختن هر چيزي زمين تا آسمون فرق مي‌كنه. به لطف دنياي مجازي، امروزه توانايي ساخت و دانش ساخت، در فضا پراكنده شده و كافيه براي اون چيز، نيت داشته باشي تا هزاران اطلاعات رو ازش كسب كني.
صد البته هر كاري، فوت‌هاي كوزه‌گري خاص خودش رو داره كه تا در اون حرفه، خبره نشي نمي‌توني بهش دست پيدا كني.

همين هست كه فنلاند رو با وجود اينهمه رقيب، هنوز در صدر نگاه داشته.

لكن مسئله اينجاست كه پرداختن به همه چيز و سرمايه‌هاي كشور رو صرف توليد همه چيز كردن، نه تنها موجب افزايش بهاي تمام شده و كاهش شديد كيفيت مي‌شه، بلكه عملاً قدرت اصلي تجاري كشور رو با مشكلات عديده‌اي مواجه مي‌كنه و نتيجه‌اش همين مي‌شه كه ما هر روز، بخشي از بازارهاي جهاني كالاهامون رو از دست داده و روز به روز صادرات كالاهاي غيرنفتي‌مون كاهش بيشتري پيدا مي‌كنه و اون وقت دل خوش مي‌كنيم به آمار و ارقام و ميايم فقط مردم خودمون رو توجيه مي‌كنيم كه وضعيت خوب و عاليه.

متأسفانه در بحث اقتصادي، فرمايش شما هيچ جايگاهي نداره و اتفاقاً باعث بدتر شدن وضعيت اقتصادي مي‌شه؛ نه بهتر شدنش.

اگه شما بتوني يه آدامس رو با 100 تومان از سر كوچه بخري، تفكر اقتصادي‌تري هست يا اينكه با 800 تومان خودت بسازي؟
عملاً نه تنها 700 تومان پول رو حروم كردي، بلكه فرصت سرمايه گذاري اين 700 تومان در امر ديگري رو هم سوزوندي و ضمن اينكه حتي كيفيت آدامست هم يك دهم اون آدامس 100 توماني نيست.

------------------------------------------------------

مسئله‌ي ديگه اينجاست كه سواي مرزبندي‌هاي مد نظر شما، كشورهايي كه مشمول بهار عربي مي‌شن، خواهيد ديد كه به كشورهاي جهاني مي‌پيوندن كه سواي مرزهاي ايدئولوژيك، براساس منافع‌شون تصميم‌گيري مي‌كنن. مثل كشورهاي آسياي جنوب شرقي كه در عين دارا بودن جامعه‌ي اسلامي، رفتار و زندگي خودشون رو دارن و بر مبناي نيازهاي روز تصميم‌گيري مي‌كنن.

در دنياي امروز، حتي ايالات متحده هم تضعيف شده. چون بازي‌هاي قطب‌بندي، حداقل بيست سال هست كه به پايان رسيده و ديگه خبري از بلوك شرقي نيست كه بخوان در مقابلش، بلوك غربي تشكيل بدن و يا در دامان امريكا باشن و يا شوروي.

كشورهاي مستقل جهاني، امروز منفعتشون تعيين مي‌كنه كه به فلان درخواست امريكا پاسخ مثبت بدن يا منفي و يا با كسب امتياز ازشون، پاسخ مثبت بدن.
طبيعتاً مناسبات جهاني هم وضعيت هركدوم رو تعيين مي‌كنه.

پس الزاماً اين كشورها، از دامان استبداد رها نشدن كه بخوان ضد امريكايي و ضد اسرائيلي باشن و يه قطب بزرگ مخالفت با امريكا رو تشكيل بدن كه ما اينطور نتيجه بگيريم كه در رأس اين قطب قرار گرفته و به قول حاج حسين شريعتمداري، به پيچ مبارزه رسيده و غرب به پرچمداري امريكا و جهان اسلام به پرچمداري ما، سرنوشت نهايي رو تعيين كنن.

اين كشورها، از طرفي ايران رو خواهند داشت (به عنوان عضوي از كشورهاي جهاني) و از طرف ديگه امريكا رو.
همون‌قدر مناسبات با ايران براشون اهميت خواهد داشت كه مناسبات با سوئد يا آلمان.

به عبارتي دموكراسي اين رو بهشون خواهد آموخت كه مناسبات سياسي و اقتصادي‌شون رو بر مبناي منافع‌شون تأمين كنن و نه ايدئولوژي.

شايد از نظر شما، درصورت ابتلا به اين امر، اين كشورها خنثي بوده و بود و نبودشون بي‌اثر باشه و حتي اون‌ها رو بردگان جديد استعمار بنامين.
ولي حقيقت امر اين هست كه شواهد و قرائن، مبين چنين امري خواهد بود و من مرده، شما زنده اين روز رو خواهيد ديد (به نظر شخص بنده).

-----------------------------------------------

اما با قسمت آخر فرمايش شما موافقم و درصورت حتي وجود انگيزه براي ايجاد قطب قدرت اسلامي، غرب تلاش بسياري خواهد داشت كه قضيه رخ نده و وجود رژيم صهيونيستي هم ترمزي است براي اين امر كه تا برداشته نشه، اين اتفاق صورت نمي‌پذيره و اين اتحاد، به قدرت واقعي‌اش دست پيدا نخواهد كرد.

لكن بايد ديد در عمل، چقدر اين انگيزه و باور وجود داره.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوشم مياد در فرار به جلو يكه تازي !!!!

برادر من چرا به اين سوال پاسخ نمي دهيدicon_rolleyes
[b]
آيا اين اتفاقات در راستاي منافع ما بوده است يا عكس آن؟؟[/b](فرار جايز نيست)

من از شما هيچي نمي خواهم فقط به اين سوال حقير جواب بدهيد اصلا هر چه شما بگوييد، درست....... فقط به اين سوال من پاسخ بدهيد:cry:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]اتفاقاً ارزش واقعي و غيرواقعي در بازار معني نداره.
ارزشي در بازار وجود داره به نام ارزش منصفانه كه يكي از اصول اقتصاديه.
متأسفانه اينجا فضاي مناسبي نيست كه بخوام با شما بحث اقتصادي داشته باشم.[/quote]با توجه به اين كه تاپيك منحرف مي شود، لطفا فقط با آري يا خير جواب دهيد: آيا معيار "ارزش منصفانه" بر اساس اصول اسلامي و موافق با منافع مردم منطقه گزينش شده، يا بر اساس مدل‌هاي اقتصاد غربي كه خود خريداران تدوين كرده اند؟ (حالا هر چقدر هم كه اين مدل اقتصادي جذاب و جالب باشد و مثلا از بهترين دانشگاهاي غربي بيرون آمده باشد)

[quote]كشور برزيل، سه، چهار برابر ايران مساحتش هست و اقتصادش هم هشت برابر قدرتمندتر از ايران.
از نظر سياسي هم يك كشور مستقله و جمعيتش هم بسيار بيشتر از ماست.
حالا به نظرت، ايا برزيل بايد همه چي رو در كشور خودش بسازه و دور خودش ديوار بكشه؟[/quote]مسلما نبايد دور خودش ديوار بكشد، اتفاقا منظور بنده هم همين است كه كشورهاي منطقه (كشورهاي اسلامي) در مسيري حركت كنند كه قادر به تامين نيازهاي يكديگر (حداقل نيازهايي كه وابستگي زيرساختي به غرب ايجاد مي‌كند) باشند. چرا براي سوالات منطقه‌اي-اسلامي به دنبال جواب‌هاي جهاني مي‌گرديم؟

[quote]اگه شما بتوني يه آدامس رو با 100 تومان از سر كوچه بخري، تفكر اقتصادي‌تري هست يا اينكه با 800 تومان خودت بسازي؟
عملاً نه تنها 700 تومان پول رو حروم كردي، بلكه فرصت سرمايه گذاري اين 700 تومان در امر ديگري رو هم سوزوندي و ضمن اينكه حتي كيفيت آدامست هم يك دهم اون آدامس 100 توماني نيست.[/quote]داستان اين است كه در مدلي كه اتفاقا از نظر بنده غرب به منطقه تحميل كرده، اگر شما تصميم بگيري آن 700 تومان اضافي را مثلا براي سرمايه‌گذاري در زمينه آبنبات‌چوبي، هزينه بكني، باز همان استدلال آدامس را درباره آبنبات‌چوبي به كار مي‌برند و به همين ترتيب ...
منكر ضعف‌هاي داخلي و منطقه‌اي نيستيم و منكر دخالت‌هاي فرامنطقه‌اي هم نيستيم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
و حالا پرسش هایی طرح می شود: کشورهای مستقل جهان باید لزوما کشورهایی باشند که از موهبت «دموکراسی وارداتی» بهره مند شدند؟ سیر رفتار این کشورهای «متوسط الحال [[b]یعنی شهروند آدم حسابی جهان امروز ما در معیت مهر برادر بزرگ گاوچران[/b]]» الگوی ایران بشمار می آید؟ و ... آیا این کشورها همان «اقتصادهای نوظهور جهان» محسوب می شوند؟ «روش دموکراتیک اداره جامعه» دقیقا چه نسبتی با «تعریف منافع ملی» که مفهومی کاملا مرتبط با تولد نخستین دولت های مدرن در اروپای مرکزی است داشته است؟ دارد؟ [b]ظاهرا[/b] از نگاه برخی میلیتاریست ها پاسخ سوالات اول تا سوم «مثبت» است ...

در ضمن چند دقیقه قبل خبر رسید که اعضای اتحادیه عرب و برادران یانکی و بریتون آنها تصمیم به تسلیح مخالفان شورشی سوری گرفته اند ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]خوشم مياد در فرار به جلو يكه تازي !!!!
برادر من چرا به اين سوال پاسخ نمي دهيدicon_rolleyes
[b] آيا اين اتفاقات در راستاي منافع ما بوده است يا عكس آن؟؟[/b](فرار جايز نيست)
من از شما هيچي نمي خواهم فقط به اين سوال حقير جواب بدهيد اصلا هر چه شما بگوييد، درست....... فقط به اين سوال من پاسخ بدهيد:cry:[/quote]
دوست گرامي؛
براي شما، واژه‌ي «بي‌خيال» مفهوم خاصي نداره؟!

اگر پاسخ به اين سوال شما، باعث بي‌خيال شدن شما مي‌شه، بهش پاسخ مي‌دم.

نه مي‌شه گفت بله و نه مي‌شه گفت خير.
چرا كه منفعت ساخته مي‌شه و اكتساب مي‌شه و مثل لقمه‌اي نيست كه دهان باز كنيم و از آسمان به دهان‌مون نازل شه.
ولي لقمه هست و اتفاقاً مدعي‌اش هم زياد.

ديكتاتورهايي كه سقط شدن، دير يا زود مردني بودن. هم حسني مبارك مريض بود و هم قذافي و هم شايعه شده بن علي.
ولي با فرض اينكه صد سال ديگه هم زنده بودن، اساساً دموكراتيك شدن اين كشورها، نفعي براي همه‌ي جهان داره.

حالا اين بستگي به ما داره كه واقعاً بتونيم از ظرف دموكراسي استفاده كرده و نفعي رو براي خود حاصل كنيم؛ يا اينكه خوش‌باورانه منتظر بنشينيم و فكر كنيم كه همه چيز به نفعمون شده و جهانيان دارن به سمت ما هجوم ميارن تا از مدل حكومت‌داري ما الگو برداري كنن!!

يادم هست كه هنگامي كه شوروي فرو پاشيد، دو نظريه حاكم بود! نظريه‌ي اول، جذب نخبگان روس و شوروي بود كه پس از سقوط شوروي بيكار شده بودن.
نظريه‌ي دوم اين بود كه اين نخبگان خودشون بهترين كشور رو در همسايگي‌شون پيدا خواهند كرد.

نتيجه اين شد كه اكثر قريب به اتفاق اون دانشمندا، سر از اروپا و امريكا و هند و چين درآوردن و شايد درصد خيلي كمي‌شون، جذب ميهن شدن!!

---------------------------------------

با خيال‌پردازي، هيچ اتفاقي نمي‌افته و هيچ آبي گرم نخواهد شد!

==================================

[b]برادر mahdavi3d گرامي؛[/b]

[quote]با توجه به اين كه تاپيك منحرف مي شود، لطفا فقط با آري يا خير جواب دهيد: آيا معيار "ارزش منصفانه" بر اساس اصول اسلامي و موافق با منافع مردم منطقه گزينش شده، يا بر اساس مدل‌هاي اقتصاد غربي كه خود خريداران تدوين كرده اند؟ (حالا هر چقدر هم كه اين مدل اقتصادي جذاب و جالب باشد و مثلا از بهترين دانشگاهاي غربي بيرون آمده باشد) [/quote]
اين سوال، پاسخش مثبت يا منفي نيست كه بشه راحت بهش جواب داد.

شما زماني مي‌تونين به اين سوال، پاسخ مثبت يا منفي بدين كه ابتداي امر، اصول اقتصاد اسلامي رو تدوين كرده و مدل جايگزيني رو در اختيار داشته باشين.
در اون شرايط مي‌تونين بسنجين كه آيا هست يا كه خير. در غير اينصورت هر حرفي در اين زمينه زده بشه، از روي هواست و بي‌اعتبار.

[quote]مسلما نبايد دور خودش ديوار بكشد، اتفاقا منظور بنده هم همين است كه كشورهاي منطقه (كشورهاي اسلامي) در مسيري حركت كنند كه قادر به تامين نيازهاي يكديگر (حداقل نيازهايي كه وابستگي زيرساختي به غرب ايجاد مي‌كند) باشند. چرا براي سوالات منطقه‌اي-اسلامي به دنبال جواب‌هاي جهاني مي‌گرديم؟ [/quote]
اين فرمايش شما بسيار قابل تأمله.

طبيعتاً اگه تفكري جهاني در جهان اسلام شكل بگيره بر پايه‌ي مناسبات اقتصادي (امري كه مد نظر شماست و تا حدودي مطرح فرمودين)، يقيناً اين قطب اقتصادي مي‌تونه اثرگذار باشه در سياست‌هاي آتي جهاني.

[quote]داستان اين است كه در مدلي كه اتفاقا از نظر بنده غرب به منطقه تحميل كرده، اگر شما تصميم بگيري آن 700 تومان اضافي را مثلا براي سرمايه‌گذاري در زمينه آبنبات‌چوبي، هزينه بكني، باز همان استدلال آدامس را درباره آبنبات‌چوبي به كار مي‌برند و به همين ترتيب ...
منكر ضعف‌هاي داخلي و منطقه‌اي نيستيم و منكر دخالت‌هاي فرامنطقه‌اي هم نيستيم.[/quote]
اين، حقيقت امر نيست؛ بلكه باور عامه.

في‌المثل آيا تاكنون در مسير پيشرفت علم پزشكي جلوي پاي ما سنگي انداخته شد؟ در صنايع نفتي چطور؟
در صنايع خودروسازي؟ ذوب آهن؟ توليد فولاد؟ نانو تكنولوژي؟

مگه تمامي اينا، صنايع پردرآمد روز دنيا نبودن؟ چرا سنگي جلوي پاي ما انداخته نشد؟!

مسئله‌ي هسته‌اي، خودتون هم مي‌دونين كه مسئله‌اي بسيار مهمه. همين حساسيت درخصوص چين هم وجود داشت (و تجربه نشون داد بي‌مورد نبود).
همين حساسيت عيناً درخصوص هند نيز وجود داشت (و مجدداً تجربه نشون داد بي‌مورد نبود).
يا درخصوص كره‌ي شمالي.

مسئله اينجاست كه ما داريم براساس قضيه‌ي انرژي هسته‌اي، يه مسئله‌ي كلي رو طراحي مي‌كنيم براي تمامي حالات.
حال اينكه بسياري از كشورها كه به پيشرفت رسيدن، نه الزاماً نوكري امريكا رو كردن و نه تقابل. بلكه مسير خودشون رو رفتن و بر پايه‌ي علم روز، به جايي رسيدن.

اينجا، مسائل صرفاً بحث‌هاي اقتصادي است.

اين طبيعيه كه قطب‌هاي بزرگ دنيا، ترجيح بدن كه دست‌ها رو تو صنعت‌شون كاهش بدن.
اين چيز قابل انكاري نيست.

طبيعيه كه قدرت‌هاي سياسي دوست نداشته باشن قدرت‌هاي نوظهور رشد زيادي داشته باشن و اگه هم بتونن، كارشكني‌هايي كنن.

لكن اينكه بخوايم همه چيز رو به اين مسئله ربط داده و رابطه‌ي 1 به 99 رو به 60 به 40 يا حتي 90 به 10 تبديل كنيم و بگيم اين بوده، به نظرم بيشتر تغيير صورت مسئله‌اس!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.