sorena_ir_army

بررسی مسیر های تحریم برای صفر کردن صادرات نفت توسط آمریکا و اقدامات متقابل ج.ا

Recommended Posts

سلام
آقا جان ، بنده تو سن 22 سالگی دچار مشکل کلیه شدم ( از پارسال تا حالا ) .... گردو خاک و نور آفتاب زیاد خیلی ها رو عینکی کرده و انواع و اقسام بیماری ها رو آورده ...

حالا مجبورم هر دو سه ساعت یکبار بروم دستشویی .... یعنی بنده باید تا آخر عمر به این حالت باشم .... چرا چون عزیزان محترم فکر نکردن مردم حق دارند ... حق به درک ، شما که پول آب تصفیه رو از مردم می گیرید ، پس برید آب تصفیه رو به مردم بدید ... .
______________________________

زندگی آرمانی با علم کیمیاگری
شاه‌کلید تمام قفل‌های گنجینه‌های خاکی است. رمز بقا، فرمول حیات، رنگ سبز گیاه، نیلی آسمان و سرخی خون، زلالی آب، فروغ خورشید، قوت و قدمت خاک، قدرت جان، رونق کسب و کار، اقتدار یک سرزمین، فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و درمانی و ... وامدار این علم است.

 


http://jamejamonline...911203616320458

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این تاپیک قصد داریم تا با اقتصاد مقاومتی و اصول آن در ایران بیشتر آشنا شویم.

 

مقدمه:

امروزه جمهوری اسلامی در حوزه‌های اقتصادی خود با مسائل یا مفاهیمی مواجه است که به هیچ عنوان تاکنون چه در عرصه‌ی نظر و در کتاب‌های درسی و چه در عرصه‌ی عمل و تجارب بشری مشابه و مابه‌ازای واقعی نداشته است. بنابراین خود انقلاب اسلامی مکلّف به نوآوری و ابتکار و نظریه‌پردازی و الگوسازی در این عرصه‌های جدید اقتصادی است. هر کشوری که عَلم استکبارستیزی را برپا کند نیازمند چنین الگوهایی است. یکی از این مفاهیم، «اقتصاد مقاومتی» است.

 

اگر تمام دانش انباشته و کتاب‌های مرسوم اقتصادی دنیا را مطالعه کنید، نظریه یا تجربه‌ای مدون و مکتوب درباره‌ی اقتصاد مقاومتی نخواهید یافت. در تمام متون و کتاب‌های اقتصاد، هیچ پیشینه‌ای نظری یا عملی از تحریم بانک مرکزی نخواهید دید و از آن‌جا که این امر تاکنون سابقه نداشته، چگونگی واکنش به آن هم امری بدیع است. حتی اگر مطالعاتی هم در این باره صورت گرفته باشد، در طبقه‌بندی‌های محرمانه و امنیتی قرار گرفته و امکان دسترسی به آن برای کارشناسان معمولی وجود ندارد. نتیجه اینکه اقتصاددان انقلاب اسلامی نمی‌تواند از نظریه‌های متداول برای حل مشکل و مسأله‌ی خود بهره بگیرد. لذاست که جنبش نرم‌افزاری و الگوی اسلامی- ایرانی اداره‌ی جامعه، شکل بدیعی به خود می‌گیرد که الهام‌بخش جمیع ملت‌های آزاده خواهد بود.

 

اقتصاد مقاومتی روشی برای مقابله با تحریم‌ها علیه یک منطقه یا کشور تحریم شده می‌باشد. در شرایطی که صادرات و واردات هیچ کدام برای آن کشور مجاز نمی‌باشد.

 

معرفی اقتصاد مقاومتی:

 

اقتصاد مقاومتی به معنی تشخیص حوزه‌های فشار و متعاقباً تلاش برای کنترل و بی‌اثر کردن آن تاثیرها می‌باشد و در شرایط آرمانی تبدیل چنین فشارهایی به فرصت است همچنین برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی باید وابستگی‌های خارجی کاهش یابد و بر تولید داخلی کشور و تلاش برای خوداتکایی تاکید گردد.طبق نظر دولتمردان ایران در تعریف اقتصاد مقاومتی، ضرورت مقاومت برای رد کردن فشارها و عبور از سختی‌ها برای رسیدن به نقاط مثبت ملی نیاز است

این روش اقتصادی از نظر تعریف با اقتصاد ریاضتی تفاوت دارد.

 

اقتصاد مقاومتی یعنی تشخیص حوزه های فشار یا درشرایط کنونی تحریم و متعاقبا تلاش برای کنترل و بی اثر کردن و در شرایط آرمانی تبدیل چنین فشارهایی به فرصت ، که قطعا باور و مشارکت همگانی و اعمال مدیریت های عقلایی و مدبرانه پیش شرط و الزام چنین موضوعی است. اقتصاد مقاومتی کاهش وابستگی ها و تاکید روی مزیت های تولید داخل و تلاش برای خوداتکایی است.
و صد البته منظور از اقتصاد مقاومتی واقعی، یک اقتصاد مقاومتی فعال و پویاست نه یک اقتصاد منفعل و بسته چنانکه مقاومت برای دفع موانع پیشرفت و کوشش در مسیر حرکت و پیشرفت تعریف می‌شود.
بنابراین مسئولان و اندیشمندان باید مراقب باشند در راه رسیدن به اقتصاد پویا در دام اقتصاد بسته و خود محور نیفتند.

در تعریف دیگر اقتصاد مقاومتی مجموعه تدابیر و راهکارهایی‌ است که برای پیشبرد امور اقتصادی در شرایط مقاومت در همه زمینه‌های اقتصادی به کار گرفته می‌شود.
تعریف دیگر اقتصاد مقاومتی عبارتست از: سیاستگذاری و اجرای برنامه های اقتصادی معطوف به پایداری در همه سطوح با فرض فشار همه جانبه نظام سلطه.
دکتر رهبری رئیس دانشگاه علوم اقتصادی در تعریف اقتصاد مقاومتی میگوید: «اقتصاد» مقاومتی یعنی اینکه مردم الگوی مصرف خود را تغییر دهند و از مصرف کالای خارجی به سمت مصرف کالای داخلی حرکت کنند.
دکتر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع مردم شهر ری و در هفته دفاع مقدس در باره اقتصاد مقاومتی اظهار داشت: این اقتصاد به معنای اقتصاد ریاضتی نیست بلکه باید با اصلاح مدیریت اقتصادی، تغییر در قوانین و مقررات و برخورد قوه قضاییه با مفسدان اقتصادی در شرایط تحریم تولید ثروت داشته باشیم و مردم را در آسایش نسبی قرار دهیم.

به بیان دیگر چکش کاری بدنه اقتصادی کشور و ایرانیزه کردن سیستم اقتصادی به گونه ای که در مقابل هرگونه تحریم و فشارهای همه جانبه خارجی به اقتصاد کشور گزندی وارد نشود
در واقع هدف در اقتصاد مقاومتی آن است که بر فشارها و ضربه‌های اقتصادی از سوی نیروهای متخاصم که سد راه پیشرفت جامعه است، غلبه کرد.

 

تاریخچه:
 

در غزه

اصطلاح اقتصاد مقاومتی اولین بار در سال ۲۰۰۵ پس از محاصره غزه توسط اسرائیل که مواد غذایی و نهاده‌های اولیه برای تولید و پیشرفت اقتصادی را نیز شامل می‌شد و ناتوانی غزه در صادرات، امکان صادرات و کشت بسیاری از محصولات کشاورزی از جمله توت فرنگی را کاهش داده بود مورد استفاده قرار گرفت و ضوابط و معیارهای حاکم بر مفهوم اقتصاد مقاومتی شناسایی گردید.

 

در ایران

پس از تشدید تحریمها علیه ایران در سالهای اخیر این شیوه توسط حکومت ایران ترویج می‌شود و در اقتصاد مقاومتی هدف استفاده از توان داخلی و مقاومت در مقابل تحریمها با ایجاد کمترین بحران است.

 

ریاضت اقتصادی چیست؟

ریاضت اقتصادی به طرحی گفته می‌شود که دولت‌ها برای کاهش هزینه‌ها و رفع کسری بودجه، به کاهش و یا حذف ارائه برخی خدمات و مزایای عمومی ، صرفه جویی در مخارج جاری کشور،کاهش هزینه های رفاهی و تعدیل کارمندها در بخش دولتی دست می‌زنند که یونان و ایتالیا به بخصوص یونان در حال حاضر با آن دست و پنجه نرم میکند. این طرح که به منظور مقابله با کسری بودجه توسط برخی دولت‌ها انجام می‌شود گاهی اوقات به افزایش میزان مالیات و افزایش دریافت وام‌ها و کمک‌های مالی خارجی می‌انجامد.
اینکه بر اقتصاد و شرایط بحران زده اش ریاضت و سختی تحمیل شود، در ظاهر اصلا کار خوشایندی به نظر نمی رسد، اما ، می تواند به بازیابی درازمدت اقتصاد کمک کند.
هدف از اجرای طرح های ریاضت اقتصادی بازگرداندن اعتماد از دست رفته، بهبود وضعیت مالی کشورها و توانمند کردن کشورها برای بازیابی طولانی مدت است.

ویژگی های اقتصاد ریاضتی:

۱٫ شرایط رویش طرح ریاضت اقتصادی: در شرایط کسری بودجه، بحران اقتصادی و شیب تند سقوط شاخص های اقتصادی.
۲٫ هدف طرح ریاضت اقتصادی: کاهش هزینه های خود و جبران کسری بودجه.

ریاضت چه عایدی برای اقتصاد دارد؟

از جمله نتایجی که اجرای طرح های ریاضتی بر اقتصاد دارد، می توان موارد زیر را نام برد:
کاهش تقاضا ، کاهش تورم، رقابتو مقابله با کسری بودجه
اثر ریاضت اقتصادی خود را به صورت انعطاف پذیری بازارکار،هزینه هایی که کاهش می یابد،سیاست های پولی،نرخ ارز،رشد جهانی و مداخله بانک مرکزی خود را نشان می دهد
یکی از روش های رسدن به اقتصاد مقاوتی از راه صرفه جویی است نه ریاضت؛در حال حاضر ما شاهد آن هستیم که برخی مدیران به اشتباه ریاضت را به جای مقاومت و صرفه جویی در دستور کار خودقرار داده که میتوان به عدم آگاهی آنان از این دو مفهوم اشاره کرد.

بنابراین اگرچه اقتصاد ایران شاید ناچار شود در دراز مدت به سیاست های ریاضتی روی بیاورد، اما اقتصاد مقاومتی و ریاضت اقتصادی دو مفهوم جداگانه و مستقل است که به هیچ عنوان منجر به بروز یکدیگر نخواهند شد.
در اقتصاد مقاومتی محدودیتی در منابع وجود ندارد اما استفاده بهینه از منابع موجود باید طی یک برنامه زمان‌بندی شده صورت گیرد و این در حالی‌ست که در ریاضت اقتصادی ما با محدودیت در منابع و سرمایه‌ها رو‌به‌رو هستیم و به‌ناچار باید با سهمیه‌بندی و کم‌مصرف کردن با محدودیت‌های موجود مقابله کنیم. در اقتصاد مقاومتی قوای سه‌گانه باید با تعامل بیش از گذشته در یک مجموعه‌ای که وظیفه هدایت کار اقتصاد مقاومتی را بر عهده دارد، تصمیمات لازم در این ارتباط را اتخاذ کرده و برای اجرا به دستگاه‌های ذیربط ابلاغ کنند. هر یک از قوا باید با مرور وظایف خود نسبت به رفع چالش‌ها و موانع در اقتصاد مقاومتی اقدام کرده و هر یک از آنها تعامل با قوای دیگر را در برنامه کاری خود قرار دهند.
ریاضت اقتصادی هم به معنای آن است که بار سختی مشکلات اقتصادی بر روی دوش مردم قرار بگیرد نه طراحان برنامه های اقتصادی و دستگاه اجرایی. اما اقتصاد مقاومتی آن است که بار سختی ها بر دوش طراحان، برنامه ریزان و مجریان طرح اقتصادی است و مسلما تفاوت فاحشی بین این دو طرح است.

 

اقتصاد موازی:

تعریف اول از اقتصاد مقاومتی به مثابه‌ی «اقتصاد موازی» است؛ یعنی همان‌طور که انقلاب اسلامی با توجه به نیاز خود به نهادهایی با روحیه و عملکرد انقلابی، اقدام به تأسیس نهادهایی مانند کمیته‌ی امداد، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و بنیاد مسکن نمود، امروز نیز بایستی برای تأمین اهداف انقلاب، این پروژه را ادامه داده و تکمیل کند؛ چرا که انقلاب اسلامی به اقتصاد مقاومتی و به نهادسازی‌های مقاومتی در اقتصاد نیاز دارد که چه بسا ماهیتاً از عهده‌ی نهادهای رسمی اقتصادی برنمی‌آید. پس باید نهادهایی موازی برای این کارویژه ایجاد کند؛ یعنی ما در کشورمان به «اقتصاد پریم» نیاز داریم.
این امر البته به معنای نفی نهادهای مرسوم نیست. کما اینکه اکنون ما همزمان از هر دو نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نهاد ارتش جمهوری اسلامی برای دفاع از انقلاب بهره‌مندیم. البته این الگو در مدل‌های حکمرانی مرسوم در دنیا و اتفاقاً در کشورهایی که از تجربه و توان حکمرانی بیشتری برخوردار باشند وجود دارد و این کشورها از نظام‌های چندلایه‌ی سیاستگزاری و اداره‌ی امور عمومی برخوردارند. به عنوان مثال می‌توانیم از حضور همزمان نهادهای دولتی، سازمان‌های مردم‌نهاد، خیریه و بنگاه‌های خصوصی در عرصه‌ی بهداشت و سلامت یا حتی در عرصه‌ی دفاعی و امنیتی کشورهای توسعه‌یافته‌ی غربی نام ببریم. البته مهم‌ترین مشکل این الگو این است که حسب نیازهای خاص انقلاب اسلامی و در عرصه‌ی اجرا با سؤالات نوینی روبه‌‌رو خواهد بود، زیرا مثلاً هیچ تصوری از «بانک مرکزی موازی» در یک کشور و سامان‌بخشی به عرصه‌ی پولی- مالی کشور در دو لایه‌ی دولتی و عمومی وجود ندارد. ‌اما باز هم منطقاً نمی‌توان این الگو را در زمره‌ی مدل‌های اداره‌نشدنی و غیرمعقول به حساب آورد.

 

اقتصاد ترمیمی:

تعریف دوم از اقتصاد مقاومتی عبارت از اقتصادی است که در پی «مقاوم‌سازی»، «آسیب‌زدایی»، «خلل‌گیری» و «ترمیم» ساختارها و نهادهای فرسوده و ناکارآمد موجود اقتصادی است. یعنی اگر در رویکرد قبلی می‌گفتیم که فلان نهاد نمی‌تواند انتظارات ما را برآورده کند، در رویکرد جدید به دنبال آن هستیم که با بازتعریف سیاست‌های نهادهای موجود، کاری کنیم که انتظارات ما را برآورند. مثلاً در این تعریف، ما از بانک مرکزی یا وزارت بازرگانی می‌خواهیم که کانون‌های ضعف و بحران را در نظام اقتصادی کشور شناسایی کنند و خود را بر اساس شرایط جدید اقتصادی، تحریم‌ها یا نیازهای انقلاب اسلامی بازتعریف نمایند و در نتیجه عملکردی جهادی ارائه دهند. در مقام تمثیل می‌توان گفت این کار شبیه همان کاری است که «پتروس فداکار» با فروبردن انگشت خود در تَرَک دیواره‌ی سد انجام داد؛ یعنی باید ترک‌های ساختاری دیوار نهادهای اقتصادی را ترمیم کنیم. این مسأله یعنی ترمیم و مقاوم‌سازی ساختارهای اجرایی و اداری کشور حسب نیازهای مختلف و مقتضیات زمان و مکان هم امری دور از ذهن نیست. کشورهای توسعه‌یافته نیز در برهه‌هایی از تاریخ اقتصادی خود، مجبور به مقاوم‌سازی ساختارهای اقتصادی شدند. مثلاً غرب پس از دو شوک نفتی ۱۹۷۹ و ۱۹۸۳ میلادی، اقدام به جایگزینی سوخت‌های فسیلی با سایر سوخت‌های نوین کرد؛ به‌طوری که امروزه با قیمت‌های بالای یک‌صد دلار نیز دچار شوک نفتی نمی‌شود. با این توضیحات ما امروز فقط نیازمند عزمی ملی برای اجرای این پروژه‌ی ملی و ارزشی هستیم.

 

اقتصاد دفاعی:

تعریف سوم از اقتصاد مقاومتی، متوجه «هجمه‌شناسی»،‌ «آفندشناسی» و «پدافندشناسی» ما در برابر آن هجمه است. یعنی ما باید ابتدا بررسی کنیم که مخالفان ما حمله به اقتصاد ایران و اخلال در آن را چگونه و با چه ابزارهایی صورت می‌دهند. بنابراین وقتی به اقتصاد مقاومتی دست یافته‌ایم که ابزارها و شیوه‌های هجمه‌ی دشمن را پیشاپیش شناخته باشیم و بر اساس آنها استراتژی مقاومت خود را علیه آنان تدوین و اجرا کنیم. بدیهی است تا آفند دشمن شناخته نشود، مقاومت متناسب با آن نیز طراحی و اجرا نخواهد شد.

 

اقتصاد الگو:

چهارمین تعریف نیز این است که اساساً اقتصاد مقاومتی یک رویکرد کوتاه‌مدت سلبی و اقدامی صرفاً پدافندی نیست؛ بر خلاف سه تعریف قبلی که اقتصاد مقاومتی را یا پدافندی یا کوتاه‌مدت می‌دانستند، این رویکرد چشم‌اندازی کلان به اقتصاد جمهوری اسلامی ایران دارد و یک اقدام بلندمدت را شامل می‌شود. در این رویکرد، ما در پی «اقتصاد ایده‌آلی» هستیم که هم اسلامی باشد و هم ما را به جایگاه اقتصاد اول منطقه برساند؛ اقتصادی که برای جهان اسلام الهام‌بخش و کارآمد بوده و زمینه‌ساز تشکیل «تمدن بزرگ اسلامی» باشد. بدین معنا اساساً در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت،‌ یکی از مؤلفه‌های مهم الگو می‌باید متضمن مقاومت و تحقق آن باشد. در این مقوله است که اقتصاد مقاومتی مشتمل بر اقتصاد کارآفرینی و ریسک‌پذیری و نوآوری می‌شود.
البته همه‌ی این چهار تعریف از اقتصاد مقاومتی به نوعی با هم رابطه‌ی«عموم و خصوص مِن‌وجه» دارند،‌ منتها برخی کوتاه‌مدت و برخی بلندمدت هستند و البته ترکیبی از استراتژی‌های مطلوب را نیز برایمان به تصویر می‌کشند.

 

۱۰ نکته درباره تحقق اقتصاد مقاومتی:

 

برای شناخت بسترها و زمینه‌های تحقق اقتصاد مقاومتی، ابتدا باید به آسیب‌شناسی اقتصاد کشور و موانع و نیازمندی‌های تحقق اقتصاد مقاومتی پرداخت.
اولین نیاز این است که مرکزیت و محوریتی برای فعالیت در عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی داشته باشیم. فعالان این عرصه باید بتوانند اطلاعات و دستاوردهای خود را در جایی به اشتراک بگذارند. فرماندهی هوشمند و متمرکزی برای هدایت فعالیت‌های این حوزه و شناسایی و آموزش نیروهای مستعد و مناسب برای فعالیت علمی و عملیاتی در این عرصه لازم است. سامانه‌ای پویا و هوشمند برای این مسأله وجود داشته باشد. مراکزی چون شورای عالی امنیت ملی که در این موضوع ورود خوبی داشته‌اند، بایستی با عنایت به مسائل فوق در کمک گرفتن از دیگر نیروها پویا و چابک باشند.

نیاز دوم آن است که فعالیت در عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی نیاز به رصد و دیده‌بانی فضای اقتصادی داخلی و بین‌المللی و نیز گردآوری آمارهای دقیق و ‌روزآمد دارد. ضمناً برای این‌که به این دو برسیم، به شاخص‌های بومی نیاز داریم تا میزان مقاومت و آسیب‌پذیری اقتصادمان را بر اساس آنها شناسایی کنیم و بدانیم این اقتصاد ما تا چه اندازه می‌تواند در برابر فشارها مقاومت کند و این سد اقتصادی چه میزان فشار را می‌تواند تحمل کند؟ اقتصاد غربی برای خودش شاخص دارد و ما به شاخص‌های بومی متناسب با این مسائل بومی خودمان نیاز داریم؛ کاری که از جوانان ما به‌خوبی برمی‌آید.

مسأله‌ی سوم، ضرورت طراحی یک الگوی مشخص از شیوه‌ی زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی برای عموم مردم و به‌ویژه برای مدافعان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است؛ آنهایی که قائل به صحت و صدق ایده‌ی اقتصاد مقاومتی هستند. یعنی ما چه الگوی مشخصی را برای بدنه‌ای از مردم ارائه می‌دهیم که بدانند نیازها و مقتضیات انقلاب چه نوع سبک زندگی را می‌طلبد؟ ابتدا باید دولت را در سبک اداره‌ی امور و سپس این بخش از مردم را به سبک زندکی متناسب با انقلاب تشویق و تأیید کرد تا بدین‌وسیله سبک زندگی متناسب با مقتضیات انقلاب را در جامعه پُررنگ‌تر کنیم 

وقتی یک شیوه‌ی زندگی را بر اساس سه‌گانه‌ی «اعتماد به‌نفس ملی، روحیه‌ی جهادی، و پرهیز از لقمه‌ی حرام» طراحی کردیم، می‌توانیم به کارآمدی آن امیدوار باشیم. توجه به معنویت دینی در این سه‌گانه نقشی اساسی ایفا می‌کند. البته طبیعی است که جنگ نظامی برای مردم ملموس و باورپذیرتر باشد، اما جنگ نرم‌افرازی این‌گونه نیست. بنابراین وجود روحیه‌ی جهادی منبعث از آموزه‌های دینی در آن سبک زندگی بسیار مهم و کلیدی است. در روایات ما این عبارت وجود دارد که اگر کسى در میدان جنگ نبوده باشد یا در دلش حدیث جهاد نخواند، به گونه‌اى از نفاق زندگى را ترک می‌کند.

این شور و حماسه‌ی زندگی مقاوم و جهادی را باید به عرصه‌ی عموم علاقمندان انقلاب بکشانیم تا چهره‌ی زندگی را از اطراف و بی‌تفاوتی بزداییم. این مهم باید در نعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی اقتصادی متناسب با انقلاب اسلامی پیگیری شود و ما باید نظام تعلیم و تربیت اقتصادی خاص خودمان را برای مقاومت اقتصادی و جهاد اقتصادی، تبیین و طراحی و سپس اجرا کنیم.

بدیهی است اقتصاد مقاومتی بر پایه و اساس سرمایه‌ی معنوی افراد و جامعه استوار است. بدون معنویت و سلامت معنوی، مقاومت شکننده است. مثال مهم اقتصادی در این زمینه، پرهیز از لقمه‌ی حرام است. لقمه‌ی حرام هر الگویی را که از شیوه‌ی زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی ارائه بدهید، بی‌استفاده و بی‌فایده می‌کند. کسی که شکمش از حرام پر باشد، پای هیچ مبارزه و مقاومتی حاضر نخواهد شد. لقمه‌ی حرام مانند یک ویروس کشنده و خطرناک است که ایمنی دستگاه تشخیص و عملکرد افراد را به‌کلی نابود می‌کند. لذا یکی از اهداف اساسی ما باید این باشد که مسیر لقمه‌های حرام و میزان آن را در اقتصاد کشورمان بررسی کنیم و سپس با کانون‌های آن به‌شدت مقابله نماییم.
اقتصاد مقاومتی ماهیتاً اقتصادی مردمی است. ضروری است که مردم وارد این عرصه شوند تا از ورود رانت‌خوارها به اقتصاد جلوگیری کنند. اگر ما فضا را برای حضور جوانان مؤمن و خلاّق ایران اسلامی در عرصه‌ی اقتصادی فراهم کنیم، قطعاً تحولات مثبتی را در این عرصه شاهد خواهیم بود.

مسأله‌ی چهارم عبارت از این است که نظام آموزشی ما متناسب با اقتصاد مقاومتی عمل ‌کند. کارکرد نظام آموزشی آن است که کودکان و نوجوانان و جوانان یک کشور را متناسب با شرایط و نیازهای تاریخی آن برهه تربیت کند. اما متأسفانه در کشور ما این اتفاق به‌خوبی نمی‌افتد. به یک مثال از عملکرد آمریکا در دشمن‌سازی اشاره می‌کنم. وزارت دفاع آمریکا کتابی را در ۴۰۰ صفحه منتشر کرده که موضوعات امنیت ملی آمریکا را در آن برشمرده و توضیح داده است. مخاطبان کتاب هم عموماً معلمان دبیرستان‌های آمریکا هستند و از آنها خواسته شده تا ضمن بحث‌های خودشان به این موارد هم اشاره کنند. یعنی آمریکایی که مشکل امنیتی با همسایگان خود ندارد و اساساً خودش بحران ساز برای دیگران است، با استفاده از نظام آموزش و پرورش خود کاری کرده که در ذهن جوانان و نوجوانان این کشور همواره دغدغه‌ی امنیت اقتصادی و دشمنان اقتصادی مطرح باشد.

حال این سؤال مطرح است که نظام آموزشی ما چه اندازه به دنبال جهادی بارآوردن مخاطبان خویش است و آیا اصلاً فکری برای این‌ دارد که فرزندان این مرز و بوم را جهادگر باربیاورد؟! ما نیاز داریم که از سطح پیش‌دبستان برای این مسأله برنامه داشته باشیم. ما به شعر و داستان و کاریکاتورهایی احتیاج داریم که کودکانمان را به این سمت هدایت کنیم. بنابراین توجه به نظام آموزشی و تربیتی در این عرصه بسیار مهم است.

مورد پنجم هم درباره‌ی نظام رسانه‌ای و تبلیغاتی ما برای رواج آموزه‌های اقتصاد مقاومتی است. ما به نظام تبلیغاتی هماهنگ و منسجمی احتیاج داریم که بتواند این آموزه‌ها را از طریق رسانه‌های رسمی و غیر رسمی مختلف، به‌خوبی و در بسته‌بندی‌های مناسب به مردم عرضه کند؛ همان‌گونه که در دوران دفاع مقدس به هر حال دستگاه‌هایی مسئول کاری شبیه این کار بودند و برای آن فکر می‌کردند. بنابراین ما باید از ظرفیت همایش‌ها، سخنرانی‌ها، اینترنت، شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی و حتی مجالس مذهبی و هیئات برای رسیدن به این مقصود استفاده کنیم.البته باید از شیوه تبلیغات غربی استفاده نکرد چرا که با این حرکت مقاومتی سنخیتی ندارد و در واقع راه کاری برای ارائه ندارد و لازم است که از تبلیغات منحصر به فرهنگ خودمان استفاده کنیم مانند تبلیغات دوران دفاع مقدس و صد البته به روز شده و به سبک زندگی ایرانی اسلامی دهه نود ی.

مسأله‌ی ششم، امکان واکنش سریع نظام اقتصادی ما در برابر حملات اقتصادی است؛ این‌که چقدر توان واکنش به کنش‌ها و حملاتی را داریم که به نظام اقتصادی ما وارد می‌شود و چقدر می‌توانیم در این واکنش سریع استقامت داشته باشیم. اگر بحرانی پیش بیاید، تا چه میزان می‌توانیم مصارف کشور را پایین بیاوریم؟ مردم تا چه اندازه و در چه مدتی می‌توانند خودشان را با این تغییرات هماهنگ کنند؟ قوت‌های ما در این زمینه می‌باید تکمیل و ضعف‌هایمان ترمیم شوند.
مسأله‌ی هفتم، ایفای نقش پررنگ مردم در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی ماهیتاً اقتصادی مردمی است. دوباره به تعاریف ابتدای بحث برمی‌گردیم؛ اگر قرار باشد ما اقدام به نهادسازی‌های موازی در اقتصاد مقاومتی کنیم، هیچ لزومی ندارد که این نهادسازی را دولت انجام دهد، بلکه ضروری است که مردم وارد این عرصه شوند تا از ورود رانت‌خوارها به اقتصاد جلوگیری کنند. الان که بحث تحریم‌ها و مشکلات مبادله‌ی پول مطرح است، نهادهای اقتصادی مردمی و سازمان‌های مردم‌نهاد می‌توانند نقش بسیار پررنگ و تعیین‌کننده‌ای داشته باشند. اگر ما فضا را برای حضور جوانان مؤمن و خلاّق ایران اسلامی در عرصه‌ی اقتصادی فراهم کنیم، قطعاً تحولات مثبتی را در این عرصه شاهد خواهیم بود.

در زمان جنگ جهانی دوم، اقتصاددان‌های معروف آمریکا در واحد اقتصادی وزارت دفاع این کشور برنامه‌ریزی کردند که چگونه می‌توانند از شرایط موجود و ظرفیت‌های مردمی برای جنگ استفاده کنند. امروز ما نیاز داریم که یک بار مهارت‌های مردم خودمان را کاملاً رصد کنیم تا دریابیم که در روز مبادا مهارت چه کسانی برای این کشور به کار می‌آید و اگر کسانی چند مهارت دارند، کدام مهارتشان در اولویت استفاده قرار دارد.
لقمه‌ی حرام مانند یک ویروس کشنده و خطرناک است که ایمنی دستگاه تشخیص و عملکرد افراد را به‌کلی نابود می‌کند. لذا یکی از اهداف اساسی ما باید این باشد که مسیر لقمه‌های حرام و میزان آن را در اقتصاد کشورمان بررسی کنیم و سپس با کانون‌های آن به‌شدت مقابله نماییم.

به گمان من برای این‌که عملیات جهاد اقتصادی ما موفق باشد، باید بازیگران اصلی این اقتصاد را نه به صورت کلی، که کاملاً جزئی تعیین کنیم. یعنی تقسیم‌بندی خود را از حالت مردم و مسئولین به یک تقسیم‌بندی تخصصی تبدیل کنیم که شامل اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، دانشجویان، طلاب، دانش‌آموزان، معلمان و زنان خانه‌دار و همه‌ی اقشار دیگر بشود.
مسأله‌ی هشتم، لزوم توجه و دلجویی و حمایت دولت از فعالان اقتصادی است. اگر دولت در شرایط عادی از فعالان اقتصادی و از کشاورزان و کارگران و کارمندان حمایت کند، آن وقت می‌تواند انتظار داشته باشد که آنها هم در روز مبادا به کمک کشور بیایند. اما اگر دولت آنها را رها کند و به مشکلات آنها اهمیتی ندهد و فقط به فکر خود باشد، دیگر توانی برای مقاومت در این اقشار نمی‌ماند که بخواهند در روز مبادا مقاومت کنند؛ چنان‌چه حضرت امیرالمؤنین علیه‌السلام در نامه‌شان به مالک اشتر به این معنا اشاره کرده‌اند.

نکته‌ی نهم، تحرک دستگاه دیپلماسی کشور برای فعال کردن ظرفیت‌های بالقوه و فرصت‌های جهانی در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی در شبکه‌ای پویا از اقتصاد جهانی معنادار می‌شود و کشف و بکارگیری و ساخت ظرفیت این شبکه برعهده‌ی ماست. جهانی شدن اقتصاد موجب شده تا مقاومت اقتصادی نیز تعاریف جدید به خود بگیرد، لذا ما نیازمند بازیگرانی خاص در عرصه‌ی اقتصاد جهانی و بازی در لایه‌های مختلف آشکار و پنهان آن هستیم. همچنین لازم است تا گردآوری و استفاده از تجارب اقتصادی دیگر کشورها در زمینه‌های مشابه را مجدانه پیگیری کنیم. به هر حال ممکن است هر کشوری در یک برهه‌ای با مشکلات اقتصادی مواجه بوده باشد؛ اگر دستگاه دیپلماسی کشور این تجربیات را گردآوری کند و در اختیار فعالان و محققان اقتصادی بگذارد، این مسأله برای اقتصاد کشور بسیار راهگشا خواهد بود.
نکته‌ی دهم و پایانی، لزوم تبدیل بحث اقتصاد مقاومتی به گفتمان رایج در دانشگاه‌ها، مراکز علمی و مجامع مذهبی است. همین صحبت کردن و گفت‌وگو پیرامون این موضوع و توجه به ابعاد مختلف آن، در سرعت حرکت به سمت تحقق اقتصاد مقاومتی تأثیری بسزا خواهد داشت. این مسأله باید در کلاس‌های درس و پروژه‌های علمی از محققان و نخبگان خواسته شود و از سوی استادان اقتصاد که درد دین دارند یا حداقل آزاده و میهن‌دوست هستند، جدی گرفته شود.
مجموعه‌ی این مطالب، درآمدی بود بر مسأله‌ی اقتصاد مقاومتی برای آغاز بحث‌های علمی. البته مطالب هر بند نیازمند تفصیل و نقشه‌ی راهی مشروح است که با پیگیری دستگاه‌های مسئول در هر بخش، ان‌شاالله ادامه می‌یابد.

با توجه به معنی و مفهوم اقتصاد مقاومتی، رابطه‌ی فرهنگ و این اقتصاد را بررسی میکنیم
اقتصاد مقاومتی در رویارویی و تقابل با اقتصاد وابسته قرار می‌گیرد. اقتصاد مقاومتی نمی‌پذیرد که صرفاً مصرف‌کننده باشد، منفعل نیست و در مقابل اهداف اقتصاد سلطه ایستادگی می‌کند.

هر جامعه‌ای سه رکن اساسی دارد؛ فرهنگ، سیاست و اقتصاد. این سه رکن متقوم هم هستند و از بین آنها، فرهنگ نقش مهم‌تری دارد. بنابراین اقتصاد در تبعیت از فرهنگ عمل می‌کند. اساساً اقتصاد، ارزش‌ها و جهت خود را از فرهنگ متبوع خود می‌گیرد. بنابراین تا فرهنگ مقاومتی نباشد، اقتصاد هم مقاومتی نخواهد شد. پس این دو با هم یک رابطه‌ی طولی دارند.

الگوی مناسب برای این رابطه:

بهترین الگو برای ایجاد رابطه‌ی فرهنگ و اقتصاد مقاومتی، الگوبرداری از فرهنگ بسیج و دفاع هشت ساله‌ی ما در برابر همه‌ی دنیا است. در جنگ تحمیلی با تکیه بر فرهنگ عاشورا، بزرگ‌ترین جبهه‌ی مقاومت در مقیاس عمومی و در تمامی سطوح جامعه شکل گرفت. عامل اصلی این مقاومت گسترده «مذهب و باورهای اعتقادی» بود. این عامل هم بر دو رکن اساسی استوار بود؛ رکن اول «عاشورا و شهادت» و رکن دوم «انتظار و ظهور منجی مصلح».
فرهنگِ اقتصاد نیز همچون فرهنگ سیاست به مجموعه‌ی باورها، ارزش‌ها و رفتارها و نمادها در حوزه‌ی ثروت اطلاق می‌شود که با تغییر یا تحول آن، اقتصاد مقاومتی نیز دچار تغییر و تحول خواهد شد. پس هر گونه تحول مثبت یا منفی در فرهنگ سیاست (قدرت)، فرهنگ اقتصاد )ثروت) و فرهنگ اجتماع (هنجارها و رفتارها) مستقیماً بر اقتصاد مقاومتی تأثیر دارد.
پیش‌شرط‌ها و پیش‌نیازهای فرهنگی برای تحقق و دست‌یابی ملت ما به اقتصاد مقاومتی
مادامی که خاستگاه «فرهنگ اقتصاد» بر پایه‌ی مفاهیمی همچون «سودمحوری»، «سرمایه‌سالاری» و «تکاثرگرایی» باشد و کارشناسان و مدیران اقتصاد به این دسته از معادلات وفادار باشند، اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی مورد نظر نظام اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد. به عبارت دیگر، هرگاه مفاهیم، تعاریف، سیاست‌ها، قوانین، ساختارها، ضوابط و مدیریت اقتصادی حول محور «اقتصاد سرمایه‌داری» تعریف شود، نمی‌توان از تولید ثروت بر پایه‌ی جهاد و مقاومت و اخلاص و ایثار سخن گفت. پس می‌توان نتیجه گرفت که کیفیت و نوع فرهنگ حاکم بر اقتصاد می‌تواند پذیرای مفهوم ارزشی جهاد و مقاومت باشد یا نباشد.

این پیش‌نیازهای فرهنگی چگونه محقق میشوند؟

تحقق پیش‌نیازهای فرهنگی را باید در سه سطح بنیادی، تخصصی و عمومی دنبال کرد؛ در سطح بنیادی که نیاز به استخراج فقه نظام اقتصادی و نظام‌سازی مبتنی بر آن توسط فقها و کارشناسان فقه ما دارد، در سطح تخصصی که نیاز به بازنگری در مفاهیم، تعاریف، سیاست‌ها، قوانین و ضوابط اقتصادی موجود کشور و نظریه‌پردازی و الگوپردازی بر اساس مفاهیم و تعاریف جدید و هماهنگ با نگاه ارزش‌محور دارد، و بالأخره در سطح عمومی که نیازمند آموزش و ظرفیت‌سازی و فرهنگ‌سازی در سطح کارشناسان و کارگزاران نظام اسلامی و مردم است.

رابطه و نسبت بین «فرهنگِ اقتصاد» و «اقتصادی فرهنگ»:

باید بگویم که یکی از محورهای مهم در عرصه‌ی اقتصاد اسلامی، اقتصادِ فرهنگ است که شامل همه‌ی منابع انسانی، مالی، تجهیزات، سخت‌افزار، فضا و امکانات می‌شود. اقتصاد بخش فرهنگ نقش مؤثری در پیشرفت فرهنگ اسلامی در سطوح مختلف جامعه دارد. اگر اقتصاد فرهنگ مبتنی بر فرهنگ اقتصادی منبعث از اسلام نباشد، نه‌تنها موجب پیشرفت جامعه‌ی اسلامی نخواهد شد، بلکه به عنوان یک اهرم بازدارنده و مخرب هم عمل خواهد کرد و مانع پیشرفت فرهنگ اسلامی در تمامی ابعاد خواهد بود. پس اگر فرهنگ اسلامی را پایه و اساس شکل‌گیری تمامی پدیده‌ها و از جمله نظام اقتصادی بدانیم، آن‌گاه درخواهیم یافت که اقتصاد فرهنگ تابعی از فرهنگ اقتصاد است که امروزه از آن به عنوان مکتب اقتصادی یاد می‌کنند.

پس اقتصاد مقاومتی یکی از ارکان «مکتب اقتصاد اسلامی» به حساب می‌آید که دیگر ارکان آن شامل «عدالت اقتصادی»، «تدبیر معیشت» و «عقلانیت اقتصادی»، الگوی تولید، توزیع و مصرف اقتصادی است. ارکان مذکور را اصطلاحاً «فرهنگ اقتصاد» می‌نامند. حال اگر اقتصاد خالی از این ارکان باشد، دیگر نمی‌توان آن را اقتصاد اسلامی نامید. پس اسلامیت اقتصاد متقوم به وجود معنویت، عدالت و عقلانیت برخاسته از فرهنگ اسلامی در همه‌ی عرصه‌های تولید، توزیع و مصرف ثروت است. فرهنگی مبتنی بر معنویت و عدالت و عقلانیت دینی، فرهنگی مقاوم و سالم و مقتدر هم خواهد بود. آن‌گاه حضور و جریان این فرهنگ در دیگر ابعاد جامعه و از جمله حضور فرهنگ در نظام سیاسی، حضور فرهنگ در نظام فرهنگی و حضور فرهنگ در نظام اقتصادی موجب سلامت نظامات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خواهد شد.

در پایان از گزارش فوق می توان این نتیجه را گرفت که : در مرحله‌ی نخست و به وسیله‌ی فرهنگ دینی باید تمامی نظامات جامعه را مهندسی کرد. در مرحله‌ی دوم وقتی که این نظامات شکل گرفت، یعنی هرگاه نظام اقتصادی بر پایه‌ی فرهنگ دینی تعریف و مهندسی شد، آن‌گاه اقتصاد سیاست و اقتصاد فرهنگ و اقتصاد در حوزه‌ی اقتصاد نیز پاک و تعالی‌بخش و مقاوم و بالنده خواهد بود و می‌تواند در خدمت اهداف بلند و تعالی‌بخش و انسان‌ساز اسلام باشد.

 

چرا اقتصاد مقاومتی اهمیت دارد؟

ریشه فکری مشکلات اقتصادی، فقدان خودباوری و وابستگی فکری به غرب است؛ غربی که در سراشیبی سقوط قرار گرفته و برای نجات خود، سالهاست که نابودی ملت­ها را در دستور کار قرار داده است. دست آوردهای نظری و تجربه ۳۵ سال گذشته نشان می دهد که بهبود معیشت مردم نه از طریق اقتصاد مبتنی بر لیبرال سرمایه داری بدست می آید و نه اقتصاد تمرکزگرا.

موسسات و نسخه های طراحی شده نهادهای اقتصاد سرمایه داری نمی تواند با شرایط دینی و ملی و نیز منافع مردم کشورمان منطبق شود و این امر موجبات تکاثر ثروت و شکاف طبقاتی را فراهم می آورد. تکیه بر سیاست­های بانک جهانی و صندوق بین المللی و توصیه ­های آنها که از دولت سازندگی آغاز شد، تا به امروز به یکی از محورهای آسیب زا در اقتصاد کشور تبدیل شده است. به دنبال این توصیه­ ها، افکار شکل گرفته شبه روشنفکران در ادبیات اقتصاد سرمایه داری، موجبات حاکمیت گفتمانی تک ساحتی را فراهم آورده است که اجازه هر نوع دگراندیشی را سلب می نماید. راهکارها و چاره جویی های کلیشه ای این جریان فکری که مبتنی بر همان نسخه های قدیمی است، نتایج زیانباری را برای اقتصاد و معیشت مردم به همراه آورده است. وابستگی به ارز دلاری، اختصاصی سازی به جای مردمی سازی و رشد بی­رویه بازارهای سفته ­بازی و واسطه گری نتیجه این جریان فکری است.

 

آیا مقاومت در برابر فشارها و تحریمهای خارجی، مشکلات اقتصادی را بیشتر نمی کند؟

 

یکی از ترفندهای دشمن و نظام سلطه برای عقب نگه داشتن کشورها، ایجاد بحرانها و نوسانات کاذب در اقتصاد آن کشورست. این بحرانها می توانند از یک سو تهدید و از یک سو فرصت قلمداد شوند. اگر مردم و مسولین کشور صرفا به فکر راه حلهای کوتاه مدت، مقطعی و به اصطلاح مسکنی باشند، ساختارهای اقتصادی تغییری نکرده و همه امکانات کشور صرف فرو نشاندن نزاعها و نوسانات خواهدشد و منابع کشور به هدر خواهد رفت. در این صورت قطعا چنین شرایطی یک تهدید بزرگ محسوب می شود. اما اگر این فشارها باعث تغییر واصلاح در ساختارهای اقتصادی یک کشور گردد، در نهایت به خودکفایی، استقلال و بی نیازی کشور منجرمی می شود که همان مقاوم سازی اقتصادست. لازمه این امر، حضور یک تفکر نظام مند، بلند مدت و استراتژیک است تا بتواند این فرصتها را در ساختار کشور فراهم نماید.

 

مصالحه و سازش با قدرتهای سلطه گر، موجبات افزایش وابستگی، برونزایی اقتصاد، تعطیلی نهادهای تولیدی و مزیتهای بومی و نهایتا فلج شدن کل اقتصاد را به همراه دارد که با منافع مردمی ناسازگارست. ما نمی خواهیم به شیوه برخی کشورهای منطقه با غرب تعامل خام فروشی در ازای تسهیلات وارداتی داشته باشیم. برده وار باج بدهیم و کالاهای لوکس مصرفی وارد نماییم. عزت و استقلال ملی در برابر زیاده خواهی قدرتهای سلطه جو، احیاکننده توانهای داخلی کشور است. البته این امر به معنای انزوا یا کناره گیری از اقتصاد جهانی نیست بلکه برعکس، اقتضای تمدن چندهزارساله ایران اسلامی، تعاملی شکوهمندانه و عزت­مندانه با اقتصاد جهانی است، به طوری که قواعد این بازی مقتدرانه به نفع مردم کشورمان رقم بخورد. سازش با غرب (تحت هر عنوانی از قبیل تنش زدایی، تعامل و…) در شرایط فعلی که هنوز ساختارهای تولیدی کشور به خودکفایی نرسیده است و توان اقتصادی موردنیاز به فعلیت نرسیده است، تعاملی تحقیرآمیز خواهد بود و مارا به یک خام فروش دلال صفت، تبدیل خواهد کرد.

 

در صورتی که اقتصاد مقاومتی در کشور شکل بگیرد و مدیران و دولت­مردان به معنای اعم کلمه (قوای سه­گانه) دست به دست هم دهند تا آن را اجرایی کنند در آینده بسیار نزدیک شاهد رشد و شکوفایی اقتصاد کشورمان خواهیم بود.

اما در این بین هر موضوعی دارای الزاماتی است که می‌بایست به آن توجه ویژه و جدی شود. اقتصاد مقاومتی هم از این قاعده مستثنی نبوده و دارای ملزوماتی است که در صورتی که به درستی شناخته و اجرایی شود، امید آن خواهد بود که اقتصاد مقاومتی به بهترین شکل اجرایی شود. این الزامات عبارت‌اند از:

 

الف- توجه جدی و حمایت دائمی از بخش کشاورزی

 

وجود شرایط آب و هوایی چهار فصل و موقعیت جغرافیایی کشورمان بستر مناسبی برای افزایش تولید محصولات کشاورزی برای تأمین نیازهای داخلی و صادرات را فراهم ساخته است. از نگاه رشد و پیشرفت اقتصادی، بخش کشاورزی در فرآیند رشد و توسعه کشور وظایف مهم و اساسی را بر عهده دارد. اگرچه طی این سال‌ها سیاست خودکفایی در تولید بسیاری از محصولات راهبردی، در دستور کار قرار داشته است و در تولید برخی محصولات از جمله گندم محقق گردید اما به نظر می‌رسد هنوز بخش کشاورزی توان رقابت با محصولات خارجی را نداشته و واردات بی‌رویه­ی تولیدات کشاورزی به این بخش، ضربات سهمگینی وارد نموده است.

 

ب- مدیریت بر واردات

 

کنترل واردات محصولات مصرفی از طریق تشدید ضوابط و استانداردهای لازم یکی از کارهایی است که تا حدی شروع شده و دستاوردهای مؤثری هم به دنبال داشته است؛ اما این روند باید دقیق­تر دنبال شود. افزایش تعرفه و ایجاد الزام برای دریافت مجوز از وزارتخانه‌های متبوع می‌تواند یکی از راه‌های کاهش واردات باشد. واردات در کشور ما تا حدود زیادی به دلیل فرهنگ غلطی که در حوزه مصرف در کشور وجود دارد، واردات کالاهای لوکس را افزایش داده است.

 

ج- جلوگیری از خام فروشی نفت

 

تحریم نفت، فرصت مناسبی است تا به جای خام فروشی نفت، با تبدیل نفت به محصولات متنوع پتروشیمی، بنزین و انرژی‌های دیگر، ضمن ایجاد ارزش افزوده و تأمین نیازهای داخلی در این عرصه، به راحتی محصول نهایی را در بازار جهانی صادر کنیم. با توجه به فناوری‌های پیچیده و روز دنیا، کشورهای صنعتی از هر بشکه نفت خام حداقل ۲۲۰ دلار و حداکثر ۱۳۷۰ دلار بهره‌برداری می‌کنند؛ ما هم اگر با نگاه اقتصاد مقاومتی خام فروشی نفت را کم یا قطع کنیم ارزش افزوده بیشتری به دست خواهیم آورد.

 

د- اصلاح ساختار مالیاتی

 

یکی از روش‌های معقول اقتصادی فراهم‌سازی بسترها برای تحقق نظام مالیاتی در کشور است که دولت با طیب خاطر می‌تواند روی درآمدهای آن حساب باز کند. اگرچه در طرح تحول اقتصادی، یکی از هفت نظام، اصلاح مالیات بود و قدم‌های خوبی هم برداشته شد؛ اما هنوز فاصله درآمد مالیاتی ما با میانگین جهانی و میانگین درآمد مالیاتی بسیاری از کشورها فاصله زیادی دارد؛ اما در این بین موضوع فرار مالیاتی اهمیت خاصی دارد که باید برای آن تدابیر ویژه‌ای صورت بگیرد؛ زیرا برخی برآوردها نشان می‌دهد میزان فرار مالیاتی حداقل دو برابر درآمد مالیاتی بالقوه­ی فعلی است. در صورت اصلاح این سیستم مالیاتی می‌توان امیدوار بود که خام فروشی نفت کاهش یافته و به سمت اقتصاد خودکفا که نتیجه اقتصاد مقاومتی است حرکت کنیم.

 

ه- تولید محور بودن سیاست‌گذاری‌ها

 

تولید­محوری باید سنجه­ی سیاست‌گذاری‌های اقتصادی کشور باشد؛ یعنی باید در سیاست‌های ارزی، در سیاست‌های پولی و مالی، در سیاست‌های تجاری و در سیاست‌های بانکی و مالیاتی برای تولید اولویت قائل باشیم. تجلی ملموس این مطلب این‌گونه خواهد بود که اگر جایی ناچار بودیم بین تولید­گرایی و مصرف‌گرایی انتخاب کنیم، باید تولید را مقدم بداریم. این مطلب مثلاً در اجرای سیاست هدفمندی یارانه‌ها می‌تواند تجلی بسیار ملموسی داشته باشد. در مجموع سیاست‌گذاری‌ها باید به سمتی برویم که توان برنامه‌ریزی مدیران ما افزایش یابد. به این معنی که از تغییرات ناگهانی در سیاست‌ها اجتناب کنیم تا مدیران ما بتوانند برای آینده برنامه‌ریزی کنند.

آنچه بیان شد برخی از الزاماتی است که می‌بایست در حوزه اجرایی کردن اقتصاد مقاومتی به آن‌ها توجه ویژه شود. از همین رو، توجه به موضوعات بالا در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها می‌تواند تا حدود زیادی اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی را در صحنه اجرایی کشور نوید دهد.

 

منابع:

ویکی پدیا فارسی

راسخون

تارنما موسسه اعتباری ثامن

تارنما نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری

الگوها

فرهنگ نیوز

 

اما حالا که با اقتصاد مقاومتی آشنا شدیم سری به سخنان و پاسخ های رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی میرویم تا با نحوه اجرای آن در ایران بیشتر آشنا شویم

 

10 پرسش و پاسخ رهبری درباره ی اقتصاد مقاومتی:

 

۱. اقتصاد مقاومتی چه هست و چه نیست؟ خصوصیّات مثبت آن و خصوصیّات منفی و سلبیِ آن چیست؟
یک الگوی علمی متناسب با نیازهای کشور ما است ــ این آن جنبه‌ی مثبت ــ امّا منحصر به کشور ما هم نیست؛ یعنی بسیاری از کشورها، امروز با توجّه به این تکانه‌های اجتماعی و زیروروشدن‌های اقتصادی‌ای که در این بیست سی سال گذشته اتّفاق افتاده است، متناسب با شرایط خودشان به فکر یک چنین کاری افتاده‌اند. پس مطلب اوّل اینکه این حرکتی که ما داریم انجام میدهیم، دغدغه‌ی دیگر کشورها هم هست؛ مخصوص ما نیست.

۲. اقتصاد مقاومتی درون‌زا  به چه معناست؟
این اقتصاد درون‌زا است. درون‌زا است یعنی چه؟ یعنی از دل ظرفیّتهای خود کشور ما و خود مردم ما میجوشد؛ رشد این نهال و این درخت، متّکی است به امکانات کشور خودمان؛ درون‌زا به این معنا است.

۳. آیا درون‌زایی اقتصاد مقاومتی همان درون‌گرایی اقتصاد است؟
درون‌گرا نیست؛ یعنی این اقتصاد مقاومتی، به این معنا نیست که ما اقتصاد خودمان را محصور میکنیم و محدود میکنیم در خود کشور؛ نه، درون‌زا است، امّا برون‌گرا است؛ با اقتصادهای جهانی تعامل دارد، با اقتصادهای کشورهای دیگر با قدرت مواجه میشود. بنابراین درون‌زا است، امّا درون‌گرا نیست. اینها را که عرض میکنم، برای خاطر این است که در همین زمینه‌ها الان قلمها و زبانها و مغزهای مغرض، مشغول کارند که [القا کنند] «بله، اینها میخواهند اقتصاد کشور را محدود کنند و در داخل محصور کنند». انواع و اقسام تحلیل‌ها را برای اینکه ملّت را و مسئولان را از این راه ـ که راه سعادت است ـ جدا بکنند دارند میکنند. من عرض میکنم تا برای افکار عمومی‌مان روشن باشد.

۴. آیا اقتصاد مقاومتی، اقتصادی دولتی است؟
این اقتصادی که به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود، مردم‌بنیاد است؛ یعنی بر محور دولت نیست و اقتصاد دولتی نیست، اقتصاد مردمی است؛ با اراده‌ی مردم، سرمایه‌ی مردم، حضور مردم تحقّق پیدا میکند. امّا «دولتی نیست» به این معنا نیست که دولت در قبال آن مسئولیّتی ندارد؛ چرا، دولت مسئولیّت برنامه‌ریزی، زمینه‌سازی، ظرفیّت‌سازی، هدایت و کمک دارد. کار اقتصادی و فعّالیّت اقتصادی دستِ مردم است، مال مردم است؛ امّا دولت ـ به‌عنوان یک مسئول عمومی ـ نظارت میکند، هدایت میکند، کمک میکند. آن جایی که کسانی بخواهند سوء‌استفاده کنند و دست به فساد اقتصادی بزنند، جلوی آنها را میگیرد؛ آنجایی که کسانی احتیاج به کمک دارند، به آنها کمک میکند. بنابراین آماده‌سازی شرایط، وظیفه‌ی دولت است؛ تسهیل میکند.
چهارم، گفتیم این اقتصاد، اقتصاد دانش‌بنیان است یعنی از پیشرفتهای علمی استفاده میکند، به پیشرفتهای علمی تکیه میکند، اقتصاد را بر محور علم قرار میدهد؛ امّا معنای آن این نیست که این اقتصاد منحصر به دانشمندان است و فقط دانشمندان میتوانند نقش ایفا کنند در اقتصاد مقاومتی؛ نخیر، تجربه‌ها و مهارتها ـ تجربه‌های صاحبان صنعت، تجربه‌ها و مهارتهای کارگرانی که دارای تجربه و مهارتند ـ میتواند اثر بگذارد و میتواند در این اقتصاد نقش ایفا کند. اینکه گفته میشود دانش‌محور، معنای آن این نیست که عناصر با تجربه‌ی صنعتگر یا کشاورز که در طول سالهای متمادی کارهای بزرگی را بر اساس تجربه انجام داده‌اند، اینها نقش ایفا نکنند؛ نخیر، نقش بسیار مهمّی هم به عهده‌ی اینها است.

۵. عدالت در اقتصاد مقاومتی چگونه تعریف می‌شود؟
این اقتصاد، عدالت‌محور است؛ یعنی تنها به شاخصهای اقتصاد سرمایه‌داری ـ [مثل] رشد ملّی، تولید ناخالص ملّی ــ اکتفا نمیکند؛ بحث اینها نیست که بگوییم رشد ملّی اینقدر زیاد شد، یا تولید ناخالص ملّی اینقدر زیاد شد؛ که در شاخصهای جهانی و در اقتصاد سرمایه‌داری مشاهده میکنید. در حالی که تولید ناخالص ملّی یک کشوری خیلی هم بالا میرود، امّا کسانی هم در آن کشور از گرسنگی میمیرند! این را ما قبول نداریم. بنابراین شاخص عدالت ـ عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در جامعه ـ یکی از شاخصهای مهم در اقتصاد مقاومتی است، امّا معنای آن این نیست که به شاخصهای علمی موجود دنیا هم بی اعتنایی بشود؛ نخیر، به آن شاخصها هم توجّه میشود، امّا بر محور «عدالت» هم کار میشود. عدالت در این بیان و در این برنامه به معنای تقسیم فقر نیست، بلکه به معنای تولید ثروت و ثروت ملّی را افزایش دادن  است.

۶. با توجه به برنامه‌های اقتصاد مقاومتی، مشکلات کنونی اقتصاد کشور حل خواهد شد؟
در اینکه گفتیم اقتصاد مقاومتی بهترین راه حلّ مشکلات اقتصادی کشور است شکّی نیست، امّا معنای آن این نیست که ناظر به مشکلات کنونی کشور است ـ که یک مقداری از آن مربوط به تحریم است، یک مقداری از آن مثلاً مربوط به غلط بودن فلان برنامه است ـ نه، این مال همیشه است. اقتصاد مقاومتی یعنی مقاوم‌سازی، محکم‌سازی پایه‌های اقتصاد؛ این چنین اقتصادی چه در شرایط تحریم، چه در شرایط غیر تحریم، بارور خواهد بود و به مردم کمک میکند. این سؤال اوّل.


۷. آیا اقتصاد مقاومتی که شعار آن را میدهیم، تحقّق‌پذیر است، ممکن است، یا نه، خیالات خام است؟
پاسخ این است که نخیر، کاملاً، عملاً، حتماً ممکن است؛ چرا؟ به‌خاطر ظرفیّتها؛ چون این کشور، دارای ظرفیّتهای فوق‌العاده است. من حالا چند قلم از ظرفیّتهای کشور را عرض میکنم. اینها چیزهایی است که آمارهای عجیب‌و‌غریب لازم ندارد، جلوی چشم همه است، همه می‌بینند.

۸. ظرفیت های کشور ما در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی چه می باشد؟
یکی از ظرفیّتهای مهمّ ما، ظرفیّت نیروی انسانی ما است. نیروی انسانی در کشور ما، یکی از بزرگ‌ترین ظرفیّت‌های کشور ما است؛ این یک فرصت بزرگ است. عرض کردیم، جمعیّت جوان کشور ــ از پانزده سال تا سی سال ــ یک حجم عظیم از ملّت ما را تشکیل میدهند؛ این خودش یک ظرفیّت است. تعداد ده میلیون دانش‌آموخته‌ی دانشگاه‌ها را داریم؛ ده میلیون از جوانهای ما در طول این سالها از دانشگاهها فارغ‌التّحصیل شدند. همین حالا بیش از چهار میلیون دانشجو داریم که اینها در طول چند سال آینده فارغ‌التّحصیل میشوند؛ جوانان عزیز بدانند، این چهار میلیونی که میگویم، ۲۵ برابر تعداد دانشجو در پایان رژیم طاغوت است؛ جمعیّت کشور نسبت به آن موقع شده دو برابر، امّا تعداد دانشجو نسبت به آن موقع شده ۲۵ برابر؛ امروز ما این تعداد دانشجو و فارغ‌التّحصیل داریم. علاوه‌ی بر اینها، میلیونها نیروی مجرّب و ماهر داریم. ببینید، همینهایی که در دوران جنگ به داد نیروهای مسلّح ما رسیدند. در دوران جنگ تحمیلی، یکی از مشکلات ما، از کار افتادن دستگاه‌های ما، بمباران شدن مراکز گوناگون ما، تهیدست ماندن نیروهای ما از وسایل لازم ـ مثل وسایل حمل و نقل و این چیزها ـ بود. یک عدّه افراد صنعتگر، ماهر، مجرّب، راه افتادند از تهران و شهرستانها ـ که بنده در اوایل جنگ خودم شاهد بودم، اینها را میدیدم؛ اخیراً هم بحمدالله توفیق پیدا کردیم، یک جماعتی از اینها آمدند؛ آن روز جوان بودند، حالا سنّی از آنها گذشته، امّا همان انگیزه و همان شور در آنها هست ـ رفتند داخل میدانهای جنگ، در صفوف مقدّم، بعضی‌هایشان هم شهید شدند؛ تعمیرات کردند، ساخت‌وساز کردند، ساخت‌وسازهای صنعتی؛ این پلهای عجیب‌وغریبی که در جنگ به درد نیروهای مسلّح ما خورد، امکانات فراوان، خودرو، جادّه، امثال اینها، به‌وسیله‌ی همین نیروهای مجرّب و ماهر به‌وجود آمد؛ امروز هم هستند، امروز هم در کشور ما الی‌ماشاءالله؛ تحصیل‌کرده نیستند، امّا تجربه‌ و مهارتی دارند که گاهی از تحصیل‌کرده‌ها هم بسیار بیشتر و بهتر و مفیدتر است؛ این هم یکی از امکانات نیروهای ما است؛ هم در کشاورزی این را داریم، هم در صنعت داریم.
یکی از ظرفیّتهای مهمّ کشور ما منابع طبیعی است. من سال گذشته در همین‌جا راجع به نفت و گاز گفتم که مجموع نفت و گاز ما در دنیا درجه‌ی یک است؛ یعنی هیچ کشوری در دنیا به‌قدر ایران، بر روی هم نفت و گاز ندارد. مجموع نفت و گاز ما از همه‌ی کشورهای دنیا ــ شرق و غرب عالم ــ بیشتر است. امسال که من دارم با شما حرف میزنم، کشفیّاتی درمورد گاز شده است که نشان میدهد که از آن مقداری که سال گذشته در آمارهای ما بود، از آن مقدار هم منابع گازی ما و ذخیره‌های گازی ما افزایش پیدا کرده است؛ این وضع نفت و گاز ما است. بیشترین ذخیره‌ی منابع انرژی ــ که همه‌ی دنیا روشنی خود، گرمای خود، صنعت خود، رونق خود را از انرژی دارد، از نفت و گاز دارد ــ در کشور ما است. علاوه‌ی بر این، معادن طلا و معادن فلزّات کمیاب در سرتاسر این کشور پراکنده است و وجود دارد. سنگ آهن، سنگهای قیمتی، انواع و اقسام فلزهای لازم و اساسی ــ که مادر صنایع محسوب میشوند ــ در کشور وجود دارد؛ این هم یک ظرفیّت بزرگی است.
ظرفیّت دیگر موقعیّت جغرافیایی ما است؛ ما با پانزده کشور همسایه هستیم که اینها رفت‌وآمد دارند. حمل و نقل ترانزیت یکی از فرصتهای بزرگ کشورها است؛ این برای کشور ما هست و در جنوب به دریای آزاد و در شمال به آبهای محدود منتهی میشود. در این همسایه‌های ما، در حدود ۳۷۰ میلیون جمعیّت زندگی میکنند که این مقدار ارتباطات و همسایه‌ها، برای رونق اقتصادی یک کشور یک فرصت بسیار بزرگی است. این علاوه بر بازار داخلی خود ما است؛ یک بازار ۷۵ میلیونی که برای هر اقتصادی، یک چنین بازاری بازار مهمّی است.

یک ظرفیّت دیگری که در کشور وجود دارد، زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری است؛ نرم‌افزاری مثل این سیاستهای اصل ۴۴، سند چشم‌انداز و این کارهایی که در این چند سال انجام گرفته و همچنین زیرساخت‌های گوناگون مثل جاده و سدّ و پل و کارخانه و امثال اینها؛ اینها زمینه‌های بسیار خوبی برای پیشرفت اقتصاد کشور است، اینها ظرفیّتهای یک کشور است.

۹. آیا با وجود تحریم‌های اقتصادی می‌توان از ظرفیت‌های کشور استفاده کرد؟
خب، ممکن است کسی بگوید اگر تحریم نبود از این ظرفیّتها میتوانستید خوب استفاده کنید، امّا [چون] تحریم هست نمیتوانید از این ظرفیّتها استفاده کنید؛ این خطا است؛ این حرف، درست نیست. ما در بسیاری از مسائل دیگر هم در عین تحریم توانسته‌ایم به نقطه‌های بسیار برجسته و بالا دست پیدا کنیم؛ یک مثال آن، تولید علم است؛ یک مثال آن، صنعت و فناوری است؛ در اینها ما تحریم بودیم، الان هم تحریم هستیم. در مورد دانشهای پیشرفته و روز، الان هم درهای مراکز علمی مهم بِروز دنیا به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی بسته است، امّا درعین‌حال، ما در نانو پیشرفت کردیم، در هسته‌ای پیشرفت کردیم، در سلّولهای بنیادی پیشرفت کردیم، در صنایع دفاعی پیشرفت کردیم، در صنایع پهپاد و موشک، به کوری چشم دشمن، پیشرفت کردیم؛ چرا در اقتصاد نتوانیم پیشرفت کنیم؟! ما که در این سر صحنه‌ها و عرصه‌های گوناگون این همه موّفقیّت به دست آوردیم، در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنیم و دست به دست هم بدهیم، میتوانیم اقتصاد را شکوفا کنیم. چشممان به دست دشمن نباشد که کِی این تحریم را برمیدارد، کِی فلان نقطه را موافقت میکند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه‌کار میتوانیم بکنیم.
 

۱۰. اگر تحقّق اقتصاد مقاومتی ممکن است، الزامات آن چیست، چه کارهایی باید انجام بگیرد؟
اوّلاً مسئولان باید از تولید ملّی حمایت کنند. تولید ملّی، اساس و حلقه‌ی اساسی پیشرفت اقتصاد است. مسئولان باید از تولید ملّی حمایت کنند. چه‌جوری؟ یک جا که قانون لازم دارد، حمایت قانونی کنند؛ یک جا که حمایت قضائی لازم است، انجام بگیرد؛ یک جا که حمایت اجرایی لازم است، باید تشویق کنند و کارهایی بکنند؛ باید این کارها انجام بگیرد. تولید ملّی باید رونق پیدا کند.
دوّم، صاحبان سرمایه و نیروی کار که تولیدگر هستند، آنها هم بایستی به تولید ملّی اهمّیّت بدهند؛ به چه معنا؟ به این معنا که بهره‌وری را افزایش بدهند. بهره‌وری، یعنی از امکاناتی که وجود دارد حدّاکثر استفاده‌ی بهینه بشود؛ کارگر که کار میکند، کار را با دقّت انجام بدهد؛ رحم الله امرء عمل عملاً فأتقنه، این معنای بهره‌وری است؛ از قول پیغمبر نقل شده است: رحمت خدا بر آن کسی است که کاری را که انجام میدهد، محکم انجام بدهد، متقن انجام بدهد. آن کسی که سرمایه‌گذاری میکند، سعی کند حدّاکثر استفاده از آن سرمایه انجام بگیرد؛ یعنی هزینه‌های تولید را کاهش بدهند؛ بعضی از بی‌تدبیری‌ها، بی‌سیاستی‌ها موجب میشود هزینه‌ی تولید برود بالا، بهره‌‌وری سرمایه و کار کم بشود.
سوّم، صاحبان سرمایه در کشور، فعّالیّت تولیدی را ترجیح بدهند بر فعّالیّتهای دیگر. ما دیدیم کسانی را که سرمایه‌ای داشتند ــ کم یا زیاد ــ و میتوانستند این را در یک راه‌هایی به کار بیندازند و درآمدهای زیادی کسب کنند، نکردند؛ رفتند سراغ تولید؛ گفتند میخواهیم تولید کشور تقویت بشود؛ این حسنه است، این صدقه است، این جزو بهترین کارها است؛ کسانی که دارای سرمایه هستند ــ چه سرمایه‌های کم، چه سرمایه‌های افزون ــ آن را بیشتر در خدمت تولید کشور بگذارند.
بعدی، مردم در همه‌ی سطوح، تولید ملّی را ترویج کنند. یعنی چه؟ یعنی همین مطلبی که من دو سه سال قبل از این، در همین جا با اصرار فراوان گفتم، یک عدّه‌ای هم از مردم خوشبختانه عمل کردند، امّا همه باید عمل کنند و آن عبارت است از «مصرف تولیدات داخلی». عزیزان من! شما وقتی که یک جنس داخلی را خرید میکنید به‌جای جنس تولید خارجی، هم به همین اندازه کار و اشتغال ایجاد کرده‌اید، هم کارگر ایرانی را وادار کرده‌اید به اینکه ابتکار خودش را بیاورد میدان؛ جنس داخلی که مصرف شد، آن کننده‌ی کار، ابتکاراتی دارد، این ابتکارات را روز‌به‌روز افزایش خواهد داد؛ شما وقتی که جنس داخلی مصرف میکنید، ثروت ملّی را افزایش داده‌اید. در گذشته، در دوران طاغوت، ترجیح مصرف خارجی به‌عنوان یک سنّت بود؛ سراغ جنس که میرفتند، [میپرسیدند] داخلی است یا خارجی؟ اگر خارجی بود، بیشتر به آن رغبت داشتند؛ این باید برگردد و به‌عکس بشود.

 

منبع:

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=26023

 

دیدن این مطلب هم راجع به اقتصاد مقاومتی خالی از لطف نیست: http://irna.ir/fa/News/81107801/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1/&_171;%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA%DB%8C&_187;_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86

 

اما دو مطلب بسیار مهم که حتما باید دیده شوند فیش های ابلاغ سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی و دیگری فیش های بیانات در جلسه تبیین سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است

 

توصیه اکید دارم این دو مطلب فراموش نشود

 

ابلاغ سیاست‌های کلی «اقتصاد مقاومتی»: http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=25370&nt=32&year=1392&tid=1932

 

بیانات در جلسه تبیین سیاست‌های اقتصاد مقاومتی: http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=25795&nt=2&year=1392&tid=1932

 

 

  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

پیرو صحبت با اساتید میلیتاری متنی در مورد شرایط اقتصادی فعلی و آینده تحریم ایران و راهکارهای موجود نوشتم.

 

در سه سطح وضعیت فعلی را بررسی میکنم:

1-شناسایی مشکل

2-بررسی راه حل ها

3-اقدامات اجرایی

-=-=-

1-شناسایی مشکل

 

اصلی ترین مشکلی که در حال حاضر ایران را تهدید می کند کاهش ارزش پول ملی است.

اقتصاد ایران به دلائل متعدد تاریخی و اجتماعی، اقتصادی تولیدمحور و متخصص محور نیست و به شدت به درآمد نفت و صادرات کامودیتی(فولاد و مس و...) وابسته است(قصد ندارم در مورد دلائل تولیدمحور نبودن صحبت کنم. هر کس در ایران کار تولیدی کرده باشد به تجربه دریافته که چه مشکلات و گرفتاری های تودرتویی دارد).

به همین علت نرخ دلار تاثیر حیاتی روی سطح رفاه عمومی جامعه دارد. درست است که نرخ بالای دلار باعث رونق موقت کارخانه ها و کشاورزان شده، ولی چون قشر متوسط بزرگ جامعه، کارمند دولت و حقوق بگیر و عرضه کنندگان خدمات و واردکنندگان هستند، در نهایت گران شدن دلار باعث کاهش قدرت خرید و نارضایتی عمومی جامعه می شود.

 

با اینکه کاهش ارزش پول ملی بهترین فرصت برای تقویت توان تولید داخلی است ولی بروکراسی اداری ایران و علقه های طبیعی ایرانی ها به تجارت و واسطه گری باعث می شود فعلا در کوتاه مدت نتوان از این کاهش ارزش برای دفع خطرات وابستگی اقتصادی به خارج استفاده کرد. وقتی اصلاحات در 40 سال گذشته که فرصت بوده و انجام نشده، بیهوده است که الان منتظر اقدامات معجزه آسا بود.

 

مساله ای که برای بنده باعث نگرانی شده این است که نرخ گذاری کالاها در بورس کالا به 9500 الی 11000 تومان رسیده. افزایش پایه حقوق سال 98 که بالغ بر 35% است به این علت که روی بنای افزایش بهره وری و توسعه سرمایه گذاری نیست، خود عامل مضاعف بر کاهش ارزش پول ملی خواهد بود.

در مورد سود بانکی هم هنوز میبینیم کاهش نرخ بهره جدی و امیدوارکننده نیست. نرخ بهره کوتاه مدت به صورت عملی باید زیر 15% برسد تا کمی امیدوار بود که بانک مرکزی پول چاپ نمی کند.

 

در نمودار قیمت هم میبینیم که قیمت چندین بار به سطح حمایتی 12500 واکنش نشان داده و عملا با توجه به اخبار تنش خارجی و سیاستهای بانک مرکزی، شکست این سطح حمایتی رو به پایین تقریبا محال و رویایی است. و برعکس شکست مقاومت 15500 رو به بالا و رویت سقف تاریخی 19500 کاملا در دسترس و شدنی است. اهداف بعدی به ترتیب 24500، 30000 و 36000 هستند. و در سالهای گذشته ثابت شده، دلار هر عدد غیرقابل باوری را می تواند لمس کند.

 

در طرف مقابل سیاست خارجی هم شاهد برخورد معقول از طرف ترامپ(و در واقع نظام آمریکا) نیستیم. و مذاکره با چنین شرایطی در حالیکه توافق قبلی به سادگی پاره شده، نتیجه ای جز هزینه های مضاعف و بی پایان ندارد. کما اینکه معلوم نیست هدف گذاری ترامپ صرفا تغییر نظام است یا اساسا تضعیف ایران؟

 

سیاستهای موفق و عوام پسندانه ترامپ نشان می دهد به زودی تحریم نفت به تحریم پتروشیمی و تحریم کامودیتی و حتی سایر کالاهای ایرانی هم بسط پیدا می کند و همه موارد بالا فقط یک چیز می گوید: کاهش ارزش پول ملی بیشتر و بیشتر.

 

سوالی که اینجا مطرح می شود این است مردم ایران تا کجا فشار این گرانی را تحمل می کنند؟

اگر شما از افرادی هستید که اعتقاد دارند دلار 30000 تومانی را هم مردم تحمل می کنند و از بابت ناآرامی اجتماعی نگرانی ندارید، مخاطب این متن شما نیستید.

ولی اگر در ایران زندگی میکنید و هزینه کمرشکن را لمس می کنید، طبیعتا به وضعیت بحرانی پیش رو مظنونید.

-=-=-

2-بررسی راه حل ها

در موقعیت پسابرجامی، صحبت از کارهایی که میشد قبلا انجام بشود بیهوده است. گذشته ها گذشته.

در حال حاضر در مقابل هر ایرانی 5 راه حل وجود دارد:

الف-طرفداری از آمریکا برای سرنگونی نظام.

ب-مذاکره و در واقع تن دادن به خواسته ها مبنی بر خلع سلاح موشکی و سایر موارد.

ج-صبر و سکوت، و ادامه وضعیت فعلی و امید بستن به اصلاح ساختار بروکراسی و اقتصاد داخلی و همچنین انتخاب یک دموکرات در انتخابات بعدی آمریکا.

د-پاسخ نظامی به متحدان آمریکا.

ه-پاسخ مستقیم نظامی به خود آمریکا به گونه ای که منجر به گران شدن نفت به بالای 120 دلار تاریخی شود.

 

الف-طبیعتا در میلیتاری با طرفداران گزینه الف بحث خاصی نمی شود کرد. صرفا دوستان را حواله میدهم به این سوال:

"اگر باز کردن درهای اقتصاد و فرهنگ به روی سرمایه سالاری جواب میداد، پس چرا غرب به دشمنان محمدرضای غربدوست تریبون داد و به شاه آواره حتی اجازه درمان در آمریکا را نداد؟"

پاسخ من کوتاه است:

"سرمایه سالاری بین مصدق و رضاخان و جمهوری اسلامی تفاوتی قائل نیست و صرفا ایرانی تضعیف شده می خواهد."

پس با براندازی هم مشکلی در بلندمدت حل نخواهد شد و بعد از مدتی باز هم آش همین آش است و کاسه، همین کاسه.

 

ب-به نظرم هیچ آدم عاقلی مذاکره در چنین شرایطی از موضع ضعف که کف خواسته طرف مقابل هم مشخص نیست، را قبول نمی کند.

 

ج-افراد زیادی اعتقاد دارند، سختی های تحریم باعث شکوفایی تولید می شود و اقتصاد ایران می تواند با تکیه به توان داخلی از بحران عبور کند.

شخصا فکر میکنم اگر اصلاحات بسیار جدی در بروکراسی اداری بشود، شاید بشود. ولی تجربه نشان داده منافع اکثریت در همین سیستم فعلی است. یعنی کار حداقلی در ادارات دولتی، رشوه خواری گسترده، رانت و زد و بند و واسطه گری و... که ریشه های عمیق در تاریخ و جامعه ایران دارد و این نوع اصلاحات عموما با طیب خاطر عموم مردم قابل انجام نیست. کما اینکه اصلاحات نیاز به انواعی از "تحمل مخالف" و سکولاریسم و "شل گرفتن هایی" دارد که فعلا از اینها هم نشانه های امیدبخشی از نظام رصد نمی شود(برای مثال ماجرای پارسال موی بلند پویول و اختلاف فردوسی پور و فروغی).

 

کسانیکه که به گزینه صبر امید بسته اند، نیک میدانند ترامپ دوره بعد هم رای می آورد و ما با 6 سال تحریمهای سخت تر مواجهیم. آیا بانک مرکزی دخیره مالی کافی برای عبور از این 6 سال را دارد؟ بنده اطلاعی ندارم. ولی رفتار دلار آزاد و گارد صعودی اش می گوید چنین پشتوانه ای وجود ندارد.

 

چیزی که در نمودار دلار میبینم این است که طی 4 الی نهایتا 6 ماه از مقاومت 15500 عبور میکند و تا آخر سال احتمال قوی به سقف 19000 هم حمله میکند. اگر مطمئن بودم بانک مرکزی میتواند بین 12500 الی 15500 دلار را نگهدارد، هرگز این متن را اینجا نمی نوشتم و مصدع اوقات دوستان نمیشدم. ولی تقریبا مطمئنم داستان گرانی ها با شدت بیشتری ادامه دارد و گزینه صبر جواب نمی دهد، و از الان باید به فکر گزینه های آینده بود. بدون تعارف و بدون ترس.

 

د-در مورد تهاجم به متحدان آمریکا در منطقه به نظر میرسد به اندازه کافی این کار انجام شده. اصولا آمریکا متحد جدی هم در منطقه ضد ایران ندارد. ترکیه و قطر تغییر موضع داده اند. عمان و کویت و اردن و مصر و پاکستان هم سعی دارند بیطرف بمانند. و صرفا عربستان-امارات-بحرین مانده اند که دو تای آخری ارتش قابل اعتنایی ندارند.

نتیجتا اگر تهاجم نسنجیده ای انجام شود که منافع همه کشورها به خطر افتد دودش به چشم خود ایران خواهد رفت. یکی اش بستن تنگه هرمز به روی "همه" کشتی ها که منافع همه را به خطر می اندازد. و ایران در این سالها نشان داده دنبال دشمن تراشی به خصوص بین همسایگانش نیست. پاسخها به عربستان هم تا الان نتیجه مفیدی نداشته است.

 

ه-گزینه آخر پاسخ مستقیم و هزینه سازی برای خود آمریکاست.

از صحبتهایی که با افراد مختلف میکنم به نظر میرسد آرام آرام دارد کارد به استخوان میرسد و شرایطی مهیا می شود که جامعه از اقدامات نظام ضد آمریکا حمایت کند(به نظرم دلیل آتش نزدن برجام توسط رهبری هم همین است).

 

دوستان به سرنوشت ژاپن پس از پرل هاربر اشاره می کنند. پیشبینی رفتار آمریکا به این سادگی نیست.

به نظرم تاریخ جنگهای آمریکا را باید به قبل و بعد از ویتنام تقسیم کرد. بعد از جنگ ویتنام(با 200هزار کشته و 10هزار تلفات هواگرد)، آمریکا هرگز با کشوری که با بنیانهای قوی اجتماعی و اقتصادی که ممکن است مورد پشتیبانی سایر قدرتها قرار بگیرد، درگیر نشد.

 

به جز این آمریکای دهه 60 در اوج آمریکای رویایی(بین 1950 الی 1970) بود که بی رقیب در اوج ثروت و قدرت نظامی میتاخت، نه آمریکای فعلی که 20تریلیون بدهی دارد و هر روز سر 0.1% تغییر نرخ بهره فدرال رزرو دعواست که نکند ایندکس دلار سقوط کند و کلا دلار منهدم شود!(چاپ دلار وسیع و بدون پشتوانه طی سالها که رفاه بالایی برای جامعه آمریکایی ایجاد کرده).

نه آمریکایی که امروز در اکثر زمینه ها رقبای قدر تکنولوژیک دارد که انحصار صنعتی اش را از بین برده اند. وضع اروپا حتی خرابتر است. جمعیت پیر، بدون منابع زیرزمینی، بدون موقعیت ژئوپلیتیک و صنایعی که توان هماوردی با رقبای آسیایی را ندارد. به قول خودشان 5 تریلیون دلار در عراق هزینه کرده اند ولی نتیجه اش شد برای ایران که حجم معاملاتش با عراق به 12میلیارد دلار رسیده. یک جنگ مثلا 10تریلیونی با ایران(با 4برابر مساحت عراق و 10برابر مساحت ویتنام جنوبی) بکنند با نتایج غیرقابل پیشبینی که چه بدست آورند؟

 

استاد عزیزی اشاره کرده اند که شاخ به شاخ شدن ایران و آمریکا نوعی هزینه برای هر دو طرف است.

در تئوری بازی ها به این رفتار اصطلاحا می گویند "بازی جوجه" یا "Chicken Game".

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7#%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%AC%D9%88%D8%AC%D9%87_(Chicken_Game)

 

این تئوری نشان می دهد که مذاکره بهترین راه حل برای اپتیمم کردن منافع دوطرف است.

ولی متاسفانه مساله اینجاست که وضعیت ایران پسابرجام وضعیت مذاکره نیست. نه سطح خواست حریف مشخص است، و نه اصلا قابل اعتماد است. هر نوع مذاکره، نتیجه ای جز باخت سنگینتر و بدتر شدن اوضاع ندارد.

-=-=-

3-اقدامات اجرایی

برای اینکه متن به سرنوشت تحلیلهای کلی و بی سر انجام دچار نشود، اهم اقداماتی که باید مد نظر باشد را فهرست وار مینویسم.

 

الف-اصلاحات وسیع در بروکراسی داخلی.

-تعداد کارمندان دولت باید حداقل به نصف کاهش یابند(طبق استانداردهای جهانی). بهره وری بالا برود، کار ارباب رجوع سریع راه بیافتد و هزینه جاری کشور صرف هزینه زیرساخت و توسعه شود.

-بانک مرکزی به صورت واقعی دست از چاپ پول بردارد و نرخ بهره بانکی هر چه سریعتر به صورت واقعی به زیر 10% برسد. هیچ مرض اقتصادی مثل تورم، خطرناک نیست.

-نرخ دلار برای نهایتا 10 قلم کالای اساسی یارانه ای و کوپنی باشد(با نظارت فوق سنگین روی شرکت بازرگانی دولتی ایران) و بقیه محصولات نرخشان آزاد شود. وضعیت فعلی نرخ گذاری بورس کالا جز رانت و فساد هیچ فایده ای برای مردم ندارد و صادرکننده، تولیدکننده و سرمایه گذار با این وضع هرگز پول خود را مجدد وارد چرخه اقتصادی نمی کنند.

-فرایند "تولید" کوتاه شود و بروکراسی دولتی تحت فشار ویژه قرار گیرد که خواست سرمایه گذار و تولیدکننده را در اسرع وقت انجام دهد. بازرسی کلی کشور داخل دفتر کارش ننشیند بلکه برود کار میدانی کند و از تولیدکننده مشکلات را جویا شود و سریعا حل کند.

-با رشوه خواری مثل کشورهای توسعه یافته برخورد شود. یعنی رشوه دهنده مجازت نشود ولی رشوه گیرنده به اشد مجازات برسد. نمی شود در هر پرونده فسادی، فعال بخش خصوصی را اعدام کرد و مدیر دولتی را زندان تعزیری داد!

-سهم شرکتهای شستا به زیر 50% کاهش یابد و سیت هیات مدیره اکثریت نداشته باشند. ثلث فساد و ناکارمدی زیر سر شرکتهای شستا و صندوق بازنشستگی و در قدم دوم زیرمجموعه های بانک ملی است. تا حد ممکن خصوصی سازی پیش برود و کارشناسهای دادگستری زیر ذره بین بروند برای برخورد با فساد. نه اینکه رشوه خواری به دادگاه عالی تجدید نظر هم....

 

*به نظرم اینها اهم اقدامات برای اصلاحات است. که تقریبا چیزی است محال.

 

ب-شل رفتاری فرهنگی

ما چه بخواهیم چه نخواهیم، ایران مال همه ایرانی هاست. ایران هم زرتشتی و هم کلیمی و هم صوفی و هم باده نوش و هم بدحجاب و بی حجاب و شل حجاب دارد. با رویه فعلی که مردم را متظاهر کرده ایم و متخصصها را به هر بهانه جزئی از کشور فراری میدهیم، نمی شود در این کشور ثروت تولید کرد و توقع استقلال اقتصادی داشت. نظام باید رفتارهایی بروز دهد که نشان واضحی از تساهل فرهنگی باشد.

تساهل و مدارا، ذات فرهنگ ایرانی و توصیه اکید امامان حق(علیهما السلام) است. نه ما از آنها بهتریم، نه آنها کمتر از ما دلسوز مردم بوده اند.

خلاصه باید همه نیروها و پتانسلهای پیدا و پنهان، و همه ایرانی ها که همه برای ایران جان میدهند را مجتمع و متحد کرد. نفوذ فرهنگی ایران در منطقه بی نظیر است. به دوستان توصیه میکنم کامنتهای زیر این کلیپ را  بخوانید که تازگی با رکوردشکنی به 60میلیون بازدید کننده رسیده. از عراق و آسیای میانه تا چین و صربستان و هندوراس و گواتمالا و اتیوپی به ایران ابراز علاقه کرده اند. "ایران" به معنی اصلی ایران فرهنگی و تاریخی چشم امید اقلیتها و خیلی های دیگر در منطقه و جهان است که زیر ضربات سرمایه سالاری جهانی خرد شده اند. باید از این نفوذ استفاده کرد برای مقابله با زورگویی نظام سرمایه سالار تمامیت خواه که ترامپ نماد تام و تمام آن است.

 

https://www.youtube.com/watch?v=cDNDVtoJhik

 

*البته شخصا به این تغییر رفتار نظام هم امیدی ندارم.

 

 

ج-آمادگی تمام عیار برای پاسخ نظامی قاطع به آمریکا.

 

اینکه این پاسخ در چه سطحی باشد در تخصص بنده نیست. ولی خود این "پاسخ" هر لحظه به نقطه "غیرقابل اجتناب" ی نزدیک می شود که دیگر انتخاب نیست بلکه اجبار است.

خوشبختانه دست ایران در پاسخ باز است.

از انفجارهایی مشابه لبنان دهه 80 میلادی در پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه. تا اجازه ورود/خروج ندادن به کشتی های ائتلاف آمریکایی در هرمز. تا حملات موشکی به ناوگان دریایی و...  که همین پیشبینی ناپذیر بودن واکنش ایران در منطقه ای که هزاران سال است نفوذ دارد، کار را برای حریف سخت می کند. و یادمان باشد خصوصا ترامپ که سرمایه دار است به دنبال شرایط غیرقابل پیشبینی نیست. پس ایران باید "پیشبینی ناپذیر" بماند.

 

اگر قرار است تحریمها بعد از نفت به پتروشیمی و کامودیتی هم بکشد و بحران گرانی را به برادرکشی در ایران بکشانند، عاقلانه تر این است نظام روی اقدام نظامی ریسک کند تا اینکه منفعل باشد تا به نقطه بحران داخلی برسیم. نقطه ای که تبعات ویرانگرش معادل همان جنگ است ولی بدون هزینه برای حریف. ظاهرا متاسفانه هر روز از یک راه حل دوست داشتنی، دور و به  یک انتخاب اجباری نزدیک می شویم.

 

-=-=-

 

بعضی دوستان فیلسوف بنده اعتقاد دارند سیاست چون نافذ بر زندگی شخصی افراد است، هر کسی می تواند در حد خودش نظر بدهد و نیازی به تخصص نیست. مطالبی که نوشتم دغدغه یک آدم معمولی که به حد خودش حق دارد توصیه ای بدهد و توصیه ای بشنود. ولی اینکه به صرف متخصص امر نبودن، افراد را درحیطه بسیطی مثل سیاست و معیشت، منع کنیم از نظر، عاقلانه نیست.

 

من شخصا آدم اقتصادیه ترسویی هستم. علاقه ای هم به جنگ درست کردن و رفتارهای هیجانی ندارم. ولی کشور دارد به سمت نقطه ای می رود که اگر بانک مرکزی نتواند نرخ دلار را مهار کند، احتمال برادرکشی و ایرانستان خان خانی دور نیست که هر ملیجکی اسلحه بدست بگیرد و آخوند تنبیه کند! اگر قرار است اینگونه ایران کلا ویران شود، ترجیح میدهم مستقیما با خود ترامپ، 33 روز یا 2 ماه یا 1 سال درگیر شویم و مقداری ویرانه شویم. اینطوری حداقل شانسی برای مذاکره و اصلاحات باقی می ماند.

نظر شخصی ام این است که این فشار عجیب  برای تضعیف جدی ایران(و نه نظام) و جهت جلوگیری از رسیدن به "نقطه رهایی" ایران انجام می شود. و به هر قیمتی باید این فشار را پس زد.

 

-=-=-

 

و در انتها.

به نظرم بسیاری از دوستان در نقد راه حل، دچار کینه های شخصی نسبت به ج.ا شده اند و حقیقت را نمی بینند.... هر کسی به نوعی یک کینه شخصی از نظام دارد. هر کس به طریقی. ولی هر نقدی در چارچوب خودش باید باشد. اگر بروکراسی داخلی فاسد و رشوه خوار است نمیتوان به این بهانه از حمله آمریکا مستقیم یا غیرمستقیم حمایت کرد.

هر دعوایی داخل خانه است به همسایه ربطی ندارد.

 

اگر راه حلی برای شرایط موجود دارید واضح و بدون ایهام بنویسید، و شانه خالی نکنید.

 

12اردیبهشت98

 

*ادمینهای محترم اگر در متن، نکته ای مخالف قوانین کشور و مغایر منافع ملی میبینند، حتما مطلب را پاک کنند.

با تشکر.

 

ویرایش شده در توسط Deepblue
  • Like 3
  • Upvote 7
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اقدام متقابل ج ا ؟ کدوم اقدام متقابل ؟ آدم یاد دیالوگ های طنزی می افته که رحیمی سابقا با عبارت اخم به پژو و فرانسه همراه می کرد و نتیجشم دیدیم. فعلا دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. به خاطر اینکه سالها نتونستیم اقتصاد پیشرو و قدرتمندی داشته باشیم و با همه ادعاها اقتصادمون صرفا نفت محوره ، نمی تونیم نه تنها طرف مقابل رو مثل چین تحت فشار بزاریم بلکه قدرت حرکتی جزئی که بدون ضرر هنگفت به خودمون بتونه به دشمن و منافعش آسیبی برسونه رو نداریم. باید بجای این ادعای گزاف بستن تنگه هرمز که بجز یکدست کردن همه دنیا با این تیم دیوونه ترامپ نتیجه ای نداره،  به تدریج در فکر برطرف کردن ایرادهای اقتصادی باشیم تا از یک سوراخ چندین بار گزیده نشیم.

ویرایش شده در توسط aminf14
  • Upvote 8
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

پیرو صحبت با اساتید میلیتاری متنی در مورد شرایط اقتصادی فعلی و آینده تحریم ایران و راهکارهای موجود نوشتم.

 

در سه سطح وضعیت فعلی را بررسی میکنم:

1-شناسایی مشکل

2-بررسی راه حل ها

3-اقدامات اجرایی

 

عرض سلام و احترام خدمت شما و دیگر دوستان گرانمایه میلیتاری.

معمولاً در این مدل از بحث ها، به دلایلی ورود نمی کنم. اما با مطالعه نظر دوست خوبم، بهتر دیدم که من هم نظراتی چند را عرض نموده و نقد / دیدگاه خود را ارائه نمایم.

 

اول، عرضم را با مطلع پایانی فرمایش ایشان آغاز می کنم :

 

بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

بعضی دوستان فیلسوف بنده اعتقاد دارند سیاست چون نافذ بر زندگی شخصی افراد است، هر کسی می تواند در حد خودش نظر بدهد و نیازی به تخصص نیست. مطالبی که نوشتم دغدغه یک آدم معمولی که به حد خودش حق دارد توصیه ای بدهد و توصیه ای بشنود. ولی اینکه به صرف متخصص امر نبودن، افراد را درحیطه بسیطی مثل سیاست و معیشت، منع کنیم از نظر، عاقلانه نیست.

 

متأسفانه این فرمایش و نگاه که البته اپیدمی آن در جامعه به خوبی هویداست، نظری است که نه مبنای علمی دارد و نه عقلی.

مگر علم اقتصاد و یا علم سیاست، مفهومی عام است که افراد، به صرف در معرض آن بودن، واجد شرایط درک و فهم آن شوند. شما در معرض بیماری هم قرار می گیرید، ولی نه پزشک می شوید و نه صاحب نظر در زمینه پزشکی و اگر نظری هم بدهید (که براساس دیده ها و شنیده ها باشد)، قطعاً نظری علمی و منطقی نیست (ولو اینکه برحسب اتفاق نظر درستی هم باشد.). چرا که علم پزشکی الف تا یاء خود را دارد و مادامی که به سراغ مطالعه و مداقه در آن نرویم (که لزوماً به مفهوم داشتن تحصیلات آکادمیک نیست و می شود همان راه ایشان را با مطالعه منابع شان رفت و از نظرات اساتیدشان بهره مند شد و بر آن دانش مسلط شد)، امکان این را ندارد که نظری صحیح و علمی بدهیم.

 

در مباحث علمی هم اساساً مفهوم «نظر شخصی» معنی خاصی پیدا نمی کند. چون بحثی مثل زیبایی یا لذت از طعم غذا نیست که بسته به ذائقه و دید و فکر افراد متفاوت بوده و نظر همه هم براساس آن دید، درست یا منطقی به نظر برسد. به عبارتی «نظر شخصی» در مباحث علمی؛ بالاخص علوم انسانی، باز برگرفته از دیدگاه های متفاوت «صاحب نظران» خواهد بود و نه عوام (نسبت به آن علم. ولو اینکه گوینده مثلاً در رشته ای دیگر پروفسور و صاحب نظر جدی باشد.).

 

بر همین اساس، ما یا صاحب نظر هستیم که بتوانیم نظر خود را عنوان کنیم، و یا نیستیم و ناچار، به استناد دیگر منابع و گفتگوها و تحلیل های علمی صاحب نظران منطقی در این زمینه می بایست حرفی را مطرح کرده و مستظهر به مستندات و منابع محکم نماییم که طبیعتاً آن هم از دایره «نظر شخصی» خارج خواهد بود.

 

و اما بعد.

 

بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

الف-طرفداری از آمریکا برای سرنگونی نظام.

...

الف-طبیعتا در میلیتاری با طرفداران گزینه الف بحث خاصی نمی شود کرد. صرفا دوستان را حواله میدهم به این سوال:

"اگر باز کردن درهای اقتصاد و فرهنگ به روی سرمایه سالاری جواب میداد، پس چرا غرب به دشمنان محمدرضای غربدوست تریبون داد و به شاه آواره حتی اجازه درمان در آمریکا را نداد؟"

پاسخ من کوتاه است:

"سرمایه سالاری بین مصدق و رضاخان و جمهوری اسلامی تفاوتی قائل نیست و صرفا ایرانی تضعیف شده می خواهد."

پس با براندازی هم مشکلی در بلندمدت حل نخواهد شد و بعد از مدتی باز هم آش همین آش است و کاسه، همین کاسه.

 

البته که این یکی از راه حل هاست. ولی راه حل معقولی نیست. چون بحران فعلی را به بحران بزرگتری منتقل می کند که دهه ها دامان کشور را خواهد گرفت.

اما استدلالی که برای آن آوردید، استدلال صحیحی نیست.

 

این استدلال، قدری مشابه همان استدلالی است که از قضا نظام هم بسیار پیرو و پیگیر آن است که همه کشورها برده اند و تنها یکی دو کشور آزاده وجود دارد که طبیعتاً نه دیدگاهی علمی و نه منطقی است و بیشتر برپایه باور به فرضیات توطئه استوار است.

 

اگرچه غرب در عصر استعماری تا همین چند دهه پیش، چنین سیاستی را دنبال می کرد، اما با ورود مفاهیم مدرن به عرصه سیاست روز و تعمیم آن به کشورهای خرد جهان و عبور از مرزهای چند کشور ابرقدرت، اندک اندک مناسبات تفاوت هایی اساسی را به خود دیده است که آن مدل قدیمی برده داری مدرن از کشورها جای خود را به تعاملات اقتصادی و سیاسی داده است. البته طبیعی است که به هم پیوستگی اقتصادها و نیز نیازهای مشابه سیاسی، اشتراکات و یا حتی پیروی هایی را برای کشورهای مختلف به همراه داشته است. ولی این هم نه براساس مدل «دستور ارباب / اطاعت رعیت»، که بر مبنای منفعت ملی و انتظار جبران متقابل یا سود آتی است.

 

اگر بخواهم نظر خود را در خصوص این گزینه عرض کنم، باید بگویم که ابداً قائل به طرفداری از امریکا نبوده و بالعکس، معتقدم نظام بعدی که در ایران به روی کار بیاد، چهل سال عقبگرد را به ایران خواهد آورد؛ همانطور که از بعد اقتصادی، نظام فعلی هم چهل سالی عقب تر رفت نسبت به نظام گذشته و مادامی که ساختارها و مشکلات اساسی این نظام (که برگرفته از مردم آن است و نه حاکمان که اساساً حاکمان جز مردمانش نیستند)، بهبودی حاصل نخواهد شد و حداکثر شاید دردسرهایی نظیر تحریم ها را شاهد نباشیم (کما اینکه در عصر دولت گذشته، تا اواخر عمر دولت تحریمی نبود، ولی اوضاع اقتصادی مساعدی را هم شاهد نبودیم و در دولت های قبلی نیز ایضاً).

 

ولی این به این معنی نیست که بشود دیدگاه «حمایت از امریکا غلط است = غرب دشمن ایران است» را پذیرفت.

 

بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

کسانیکه که به گزینه صبر امید بسته اند، نیک میدانند ترامپ دوره بعد هم رای می آورد و ما با 6 سال تحریمهای سخت تر مواجهیم. آیا بانک مرکزی دخیره مالی کافی برای عبور از این 6 سال را دارد؟ بنده اطلاعی ندارم. ولی رفتار دلار آزاد و گارد صعودی اش می گوید چنین پشتوانه ای وجود ندارد.

 

این دیدگاه نیز به هیچ وجه دیدگاهی علمی و منطقی نیست و بیشتر برگرفته از باورها و دیده ها و شنیده های ماست تا نگاهی علمی به ماجرا. چون اساساً هر انتخابات (ولو رقابت با رئیس جمهور مستقر)، پرونده ای مستقل از دیگر انتخابات بوده و نیاز به مطالعه ای جدی بر روی نامزدها، تحرکات، گفتگوها، سخنرانی ها، اسپانسرها، مناظره ها، نظرسنجی ها، تبلیغات و ... دارد و تازه در نهایت برآوردی تقریبی حاصل شود که باز ممکن است با نتیجه نهایی تفاوت داشته باشد. بالاخص در انتخابات پیچیده ای نظیر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده که پروسه ای تقریباً دو ساله را طی می کند و حداقل تا فوریه سال 2020 که انتخابات درون حزبی آن آغاز می شود، اصلاً و ابداً نمی توان حتی درمورد کلیات امر نیز نظر داد؛ چه برسد به اینکه از الان، رئیس جمهور پیروز را مشخص کنیم. آنهم قبل از آغاز جدی فرآیند.

 

بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

د-در مورد تهاجم به متحدان آمریکا در منطقه به نظر میرسد به اندازه کافی این کار انجام شده. اصولا آمریکا متحد جدی هم در منطقه ضد ایران ندارد. ترکیه و قطر تغییر موضع داده اند. عمان و کویت و اردن و مصر و پاکستان هم سعی دارند بیطرف بمانند. و صرفا عربستان-امارات-بحرین مانده اند که دو تای آخری ارتش قابل اعتنایی ندارند.

نتیجتا اگر تهاجم نسنجیده ای انجام شود که منافع همه کشورها به خطر افتد دودش به چشم خود ایران خواهد رفت. یکی اش بستن تنگه هرمز به روی "همه" کشتی ها که منافع همه را به خطر می اندازد. و ایران در این سالها نشان داده دنبال دشمن تراشی به خصوص بین همسایگانش نیست. پاسخها به عربستان هم تا الان نتیجه مفیدی نداشته است.

 

این فرمایش شما بدان معنی است که از توان نظامی کشورهای منطقه چندان آگاه نیستید که بویژه امارات را فاقد داشتن ارتشی قابل اعتنا در نظر گرفته اید.

به نظر می رسد مروری کوتاه بر روی توانایی های نظامی امارات متحده عربی براساس مطالب مندرج در همین وب سایت، این دیدگاه شما را بصورتی جدی تعدیل خواهد نمود.

 

اما مسئله اصلی این است که تقابل ایران با اعراب منطقه، تقابل با یک کشور خاص نیست و با مجموعه ای از اعراب و ارتش های ایشان است و اینطور نیست که ایران مثلاً به بحرین حمله کند و تنها با ارتش بحرین طرف باشد. این تازه فارغ از ائتلاف های نظامی اعراب با دیگر کشورها نظیر ایالات متحده است که اساساً موضوع بحث را تا حدودی تغییر می دهد. به عبارتی داستان به این سادگی نیست که بگوییم «به این ها که می شود ضربه زد. ولی خیلی موثر نیست.». چون همین می شود ضربه زد، خود نتایجی را ممکن است به دنبال داشته باشد که دردسری فراتر از تقابل محدود با ایالات متحده را داشته باشد و بر همین اساس ایران سال هاست خردمندانه، با تحریکات مستقیم و غیرمستقیم اعراب مدارا کرده و به عبارت دیگر، وارد زمین بازی طراحی شده از سوی ایشان (و یا قدرت های بالاتر) نشده است.

به عبارت بهتر، تاکنون پاسخ چندانی به آن ها داده نشده است که به دنبال نتیجه مفید یا غیر مفید آن باشیم.

 

بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

ه-گزینه آخر پاسخ مستقیم و هزینه سازی برای خود آمریکاست.

از صحبتهایی که با افراد مختلف میکنم به نظر میرسد آرام آرام دارد کارد به استخوان میرسد و شرایطی مهیا می شود که جامعه از اقدامات نظام ضد آمریکا حمایت کند(به نظرم دلیل آتش نزدن برجام توسط رهبری هم همین است).

 

دوستان به سرنوشت ژاپن پس از پرل هاربر اشاره می کنند. پیشبینی رفتار آمریکا به این سادگی نیست.

به نظرم تاریخ جنگهای آمریکا را باید به قبل و بعد از ویتنام تقسیم کرد. بعد از جنگ ویتنام(با 200هزار کشته و 10هزار تلفات هواگرد)، آمریکا هرگز با کشوری که با بنیانهای قوی اجتماعی و اقتصادی که ممکن است مورد پشتیبانی سایر قدرتها قرار بگیرد، درگیر نشد.

 

به جز این آمریکای دهه 60 در اوج آمریکای رویایی(بین 1950 الی 1970) بود که بی رقیب در اوج ثروت و قدرت نظامی میتاخت، نه آمریکای فعلی که 20تریلیون بدهی دارد و هر روز سر 0.1% تغییر نرخ بهره فدرال رزرو دعواست که نکند ایندکس دلار سقوط کند و کلا دلار منهدم شود!(چاپ دلار وسیع و بدون پشتوانه طی سالها که رفاه بالایی برای جامعه آمریکایی ایجاد کرده).

نه آمریکایی که امروز در اکثر زمینه ها رقبای قدر تکنولوژیک دارد که انحصار صنعتی اش را از بین برده اند. وضع اروپا حتی خرابتر است. جمعیت پیر، بدون منابع زیرزمینی، بدون موقعیت ژئوپلیتیک و صنایعی که توان هماوردی با رقبای آسیایی را ندارد. به قول خودشان 5 تریلیون دلار در عراق هزینه کرده اند ولی نتیجه اش شد برای ایران که حجم معاملاتش با عراق به 12میلیارد دلار رسیده. یک جنگ مثلا 10تریلیونی با ایران(با 4برابر مساحت عراق و 10برابر مساحت ویتنام جنوبی) بکنند با نتایج غیرقابل پیشبینی که چه بدست آورند؟

 

اما عمده اختلاف حقیر با شما، درخصوص این به اصطلاح «گزینه آخر» است.

 

اول اینکه این، نه تنها گزینه آخر محسوب نمی شود، که اساساً این طور نیست که اگر دیگر گزینه ها رد شود، این درستی انتخاب این گزینه خود به خود اثبات می شود.

به عبارت دیگر، اگر چیزی در جیب جا نشود، اثبات گر این نیست که پاسخ، لزوماً برج ایفل است.

 

دوم اینکه، قیاس ایالات متحده امروز با امریکای درگیر در جنگ ویتنام، بزرگترین اشتباه ممکن است. چرا که اولاً امریکا در ویتنام نه با ویت مینه ها، که با شوروی و چین درگیر بود. مشابه وضعیتی که در جنگ کره تجربه نمود. طرف های مقابل، تکنولوژی و تسلیحاتی مشابه را در اختیار ویتنام قرار داده بودند که امکان مقابله با امریکایی را فراهم می ساخت (همانطور که در جنگ افغانستان، امریکا تسویه حسابی اساسی با شوروی نمود). ولی تمامی این موارد، به جنگ های کلاسیک دهه های گذشته و عصر تسلیحات هدایت نشده برمی گشت که سهم تکنولوژی کمتر و سهم نیروی انسانی و نفرات، بیشتر بود.

کما اینکه اگر ما فکر کنیم چون ایالات متحده در جایی مثل ویتنام تلفاتی داده است، پس همان اشتباهات را در جنگ های بعدی هم انجام خواهد داد و یا از ترس تلفات وارد معرکه ای نخواهد شد، اشتباه مطلق است. همانطور که تحلیل «امریکا به جایی که نیروی نظامی خوبی دارد حمله نمی کند» نیز اشتباه بوده که تجربه عراق سال 1991 و یا صربستان و نبرد بالکان نیز خود گویای بسیاری از مسائل است.

 

امروزه هم اختلاف تکنولوژی نظامی به حدی بالاتر رفته است که دیگر در معادلات بشدت لحاظ می گردد و هم اینکه امریکای آن روزگار، امریکای امروز نیست و این مدل قیاس تاریخی، قیاسی به غایت غلط است. اگرچه قطعاً نقاط ضعفی دارد و این بدان معنی نیست که ورود امریکا به نبرد، مساوی با پیروزی آن خواهد بود. اما نتیجه مقابل آن را نیز قطعاً اثبات نمی کند.

طبیعتاً هم اگر روزی ایران با ایالات متحده درگیر جنگ شود، تصور اینکه روسیه و چین و امثالهم بخواهند به ایران تسلیحات مدرنی را بدهند که با آن به جان امریکایی ها بیافتند، مقداری خوش خیالی است (اگرچه 100% قابل رد هم نیست). ولی گذشت عصری که با داشتن استینگر و یا سام 6، می شد دمار از روزگار طرف مقابل درآورد. پس بصورت منطقی، در نبردی آتی می بایست روی توانایی خود ایران حساب باز کرد و نه متحدان فرضی؛ به مدل ویتنام.

 

سوم، تحلیل منسوخ دلار بدون پشتوانه و یا بدهی های ایالات متحده، جزو آن تحلیل هایی است که امیدوارم روزی از وب فارسی رخت بربندد! حداقل بیش از یک قرن است که دیگر داستان «طلا = پشتوانه پول» منسوخ شده است و پشتوانه پول، موارد دیگری است که از قضا دقیقاً مصداق آن، اقتصاد ایالات متحده است. توضیح این موضوع از حوصله بحث خارج است و اگر مایل بودید، در فضایی مناسب تر به آن بیشتر خواهم پرداخت.

بدهی بالای ایالات متحده هم باز نه به معنی ضعف اقتصادی، که دقیقاً اثبات گر قدرت اقتصادی است. چون اساساً در مبادلات تجاری، کشورها نقد کار نمی کنند و براساس حساب های فی مابین عمل می کنند که این رقم، نه فقر امریکا، که قدرت اقتصادی این کشور است که چنین حجمی از مبادلات را در دل خود نگاه می دارد و افزایش نیز دارد و ریسک آن هنوز به اندازه ای نیست که بخواهند در مبادلات اقتصادی خود تجدید نظر نمایند.

 

طبیعتاً این رقم هم دائماً تسویه شده و رقم مبادلات جدید جایگزین آن می شوند. ولی چون معمولاً درمورد اقتصاد، مردم و تحلیلگران عوامانه نظر می دهند (شاید با آن توجیه مشابه شما که چون درگیر اقتصاد هستند، پس صاحب نظر آن می توانند باشند)، تصورشان از بدهی، چیزی نظیر دستی گرفتن از این کشور و آن کشور و یا مفهوم Insolvency است که عدم توان تسویه بدهی های این کشور را نشان می دهد و در نتیجه بحران عظیم اقتصادی.

از قضا همین تحلیل است که حضرات آیات سخنران در نماز جمعه و فلان و بهمان تریبون را فریب داده و ایشان در هر سخنرانی خود، امریکا را رو به فروپاشی اقتصادی می خوانند و امیدوارند که با همین فرمانی که پیش می روند، قبل از فروپاشی اقتصادی کشور، فروپاشی ایالات متحده را به نظاره بنشینند.

 

یادمان نرود که امکان ندارد با داده ای غلط، تحلیلی صحیح حاصل گردد. ایضاً نیز تحلیل غلط، نتیجه صحیحی را به دنبال نخواهد داشت.

 

از دستاوردهای ایران و امریکا در عراق بگذریم. اگرچه که بسیاری معتقدند ایالات متحده، استراتژی مشخصی در حمله به عراق و افغانستان نداشت و به عبارتی بسیاری بیشتر، اهداف ایدئولوژیک داشت تا سیاسی (نگاهی شود به دیدگاه های مذهبی تیم جرج بوش پسر). ولی بحث آن مجزاست و از حوصله دوستان، خارج.

 

اما درخصوص اقدامات اجرایی :

 

بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

الف-اصلاحات وسیع در بروکراسی داخلی.

...

ب-شل رفتاری فرهنگی

...

 

سرنوشت این دو گزینه، قبل از طرح مشخص است.

اصلاحات ساختاری در ایران هر سال سخت تر و امکان ناپذیرتر می شود.

اگرچه ما هم چنین تمایلاتی داریم، اما به نظر می رسد که رخ دادن این اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کشور، بیشتر نیاز به معجزه داشته باشد تا همت مسئولین. چون مشکلات و معضلات و نیروهای مقاوم عدیده ای پیش روی آن هاست که رفتن به سمت بخشی از آن را امکان ناپذیر می سازد.

 

از بسط آن، به دلیل احتمال ورود ناخواسته به مسائل سیاسی، صرفنظر می کنم.

می ماند اقدام اجرایی نهایی مدنظر شما :

 

بر 12 اردیبهشت 1398 در 23:39 , Deepblue گفت:

ج-آمادگی تمام عیار برای پاسخ نظامی قاطع به آمریکا.

 

اینکه این پاسخ در چه سطحی باشد در تخصص بنده نیست. ولی خود این "پاسخ" هر لحظه به نقطه "غیرقابل اجتناب" ی نزدیک می شود که دیگر انتخاب نیست بلکه اجبار است.

خوشبختانه دست ایران در پاسخ باز است.

از انفجارهایی مشابه لبنان دهه 80 میلادی در پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه. تا اجازه ورود/خروج ندادن به کشتی های ائتلاف آمریکایی در هرمز. تا حملات موشکی به ناوگان دریایی و...  که همین پیشبینی ناپذیر بودن واکنش ایران در منطقه ای که هزاران سال است نفوذ دارد، کار را برای حریف سخت می کند. و یادمان باشد خصوصا ترامپ که سرمایه دار است به دنبال شرایط غیرقابل پیشبینی نیست. پس ایران باید "پیشبینی ناپذیر" بماند.

 

اگر قرار است تحریمها بعد از نفت به پتروشیمی و کامودیتی هم بکشد و بحران گرانی را به برادرکشی در ایران بکشانند، عاقلانه تر این است نظام روی اقدام نظامی ریسک کند تا اینکه منفعل باشد تا به نقطه بحران داخلی برسیم. نقطه ای که تبعات ویرانگرش معادل همان جنگ است ولی بدون هزینه برای حریف. ظاهرا متاسفانه هر روز از یک راه حل دوست داشتنی، دور و به  یک انتخاب اجباری نزدیک می شویم.

 

عرضی که در پیغام خصوصی خدمت شما داشتم را اینجا نیز عرض می کنم.

 

علم اقتصاد را اینطور تعریف می کند که «علم تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود است».

به عبارتی، در اقتصاد، هیچ وقت «نیازهای نامحدود» را ملاک نظر قرار نمی دهند. بلکه منابع را در نظر گرفته و بر آن اساس، به سراغ نیازهای نامحدود می روند و می بینند که تا کدامین نیازها و براساس چه اولویتی و نیز با چه کیفیتی را می توانند برطرف نمایند.

 

مشابه همین امر، در سیاست و مباحث نظامی نیز وجود دارد.

 

اینکه ما «مجبور باشیم»، به وجود آورنده توان لازم برای برطرف سازی نیازمان نیست. بلکه اساساً این نیازمان است که می بایست براساس توانایی مان، تعدیل شده و انعطاف پذیری داشته باشد (که اگر نداشته باشد قطعاً محکوم به فنا خواهیم بود.). به عبارت ساده تر، ما براساس توانایی های خود و دشمن مان، می بایست گزینه هایمان را چیده و به بهترین ترکیب ممکن دست پیدا کنیم. والا با دست زدن به اقداماتی انتحاری با این توجیه که «چاره دیگری نداریم»، جز کمک به دشمن کاری نکرده ایم. بالاخص اینکه این اقدامات، بر پایه «تحلیل های غلط» شکل گرفته باشد.

 

مفهوم ریسک هم اساساً نه به تنهایی، که در کنار مفهوم «شانس موفقیت» مورد بررسی قرار می گیرد.

بطور مثال اگر من از طبقه دوازدهم ساختمانی به پایین بپرم، 99 درصد امکان مرگ دارد و یک درصد اینکه لباسم لابلای درختان گیر کرده و فرودی ایمن را داشته باشم. حالا فرض کنید که طبقه دهم هم آتش گرفته و احتمال اینکه بسوزم هم زیاد است. حالا چقدر توجیه پذیر است که بگویم این یک ریسک است و انجام می دهم؟ چون اساساً هدفم زنده ماندن است و نه چگونه مردن. ولی اگر چگونه مردن هم بود، باز راه های متعددی است برای مردن که طبیعاً موضوع بحث نیست.

 

پس اگر ما قائل به این هستیم که ایران قرار است به «بهبود اوضاع برای خود» دست بزند و نه «بدتر شدن شرایط»، منطقاً باید تحلیل هایی مدنظر قرار گیرد که این هدف و مقصود را دست یافتنی تر نماید.

امری که در فرمایشات شما به سختی دیده می شود و بیشتر به نظر می رسد که در راستای افزودن به صف حامیان دشمن باشد تا پا پس کشیدن آن.

 

از سوی دیگر، شما در تفسیر اوضاع به نظر می رسد جایگاه دو کشور را به غلط در نظر گرفته اید. به عبارتی ایران را بازیگر فعال منطقه و ایالات متحده را بازیگر منفعل در نظر گرفته اید که بر این اساس، به عمل ایران واکنشی مطابق نظر ایران نشان داده و حجم و میزان و زمان بازی را ایران تعیین می کند. این موضوعی است که حتی به سادگی از سوی بازیگران فعال نیز امکان پذیر نیست؛ چه برسد به اینکه اساساً ایران، جایگاهی مشخص در این داستان داشته و نقش آن نیز مشخص است.

 

 

البته شاید بهتر باشد که بفرمایید از چه راهکاری حمایت می فرمایید که هم ایران، توانایی آسیب زدن و ضربه زدن مستقیم به امریکا را داشته باشد، هم امریکا را به قول شما وارد برخوردی مستقیم و نامحدود نکند و منفعت / نجات نهایی از آن ما باشد.

 

می خواستم این قسمت از عرایضم را در قالب چند پرسش از شما عرض کنم که دیدم دوست بزرگوارم؛ جناب @MR9 به خوبی و کامل تر از بنده، این سوالات را مطرح فرموده اند. پس با اجازه از ایشان، سوالاتشان را خدمت شما ارائه می کنم.

به نظر می رسد پاسخ دقیق، علمی و منطقی به این سوالات، گره گشای این بحث خواهد بود :

 

22 hours قبل , MR9 گفت:

اول ، منظور شما از " تهاجم محدود " دقیق چی هست ؟؟ ( یعنی روی چه منطقی تصور میکنید که وارد کردن یک ضربت سخت افزاری به ایالات متحده "محدود" باقی می ماند و گسترش پیدا نمی کند ) دوم : این حمله به صطلاح محدود ، ناظر به کدام هدف هست که هم محدود باقی بماند ( یعنی طرف مقابل واکنش نشان ندهد و یا محدود واکنش نشان بدهد ) و هم تاثیرات مد نظر شما ( که هنوز این تاثیرات را هم مشخص نکردید ) داشته باشد ؟؟

 

سوم ، قابلیتهای ما را در این لحظه ( نه در گذشته و نه درآینده ) چه شکلی محاسبه کردید که پتانسیل وارد کردن ضربه اول را به ما دادید؟؟( در حالی که از مسئولین نظامی نظیر شمخانی تا فرمانده سپاه و ... همگی بر وجود قابلیت ضربه دوم تاکید دارند )

 

چهارم ، روی چه منطقی مستدلی این فرضیه مطرح شده که واکنش ایالات متحده یا هر هدفی که قرارهست ضربه اول ( ان هم متعارف و نه غیر متعارف ) را دریافت کند ، محدود باقی می ماند و منجر به تشکیل یک ائتلاف برای یکسره کردن کار ج.ا با تمام خطراتش، نخواهد شد ؟؟

 

پنجم ، در فرضیه شما ، ماهیت واکنش کشورهای تاثیر گذار منطقه ( دشمنان و دوستان سنتی آمریکا و ج.ا ) هنوز مشخص نشده و تک به تک واکنش 10-15 کشور همسایه ج.ا را " باید " با استدلال مبتنی بر سند ( اسناد مربوط به بررسی های صورت گرفته سیاست خارجی کشورهای موردنظر چه انهایی در داخل منتشر شده و چه انهایی که در اندیشکده های خارجی منتشرشده و وجود دارد ) برای قوی تر شدن استدلالی که دارید ، بیان بفرمایید

 

ششم نقل قول : " مشکلی نداره الان راهکاری ندارید " ....... ناظر به این جمله شما که ماهیت کنایه آمیز آن مشخص هست ، ما در میلیتاری ، از ابتدا تا الان اصولا دنبال راهکار نبودیم ( دلیلش هم مشخص هست ، میلیتاری یک مخزن و تینک تانک بررسی و تحلیل هست با توجه به اسناد و اطلاعات منتشر شده ) و با توجه به این ارائه راهکار مستلزم وجود اطلاعات و اسناد بالادستی هست که نه بنده و نه شما و نه دیگران حتی درصورت دسترسی اجازه انتشار آن را نداریم ، طبیعتا" سطح مطالب در همون level تحلیل باقی میماند

 

هفتم ، در نتیجه ، اصرار بنده برای پاسخ به فرضیه ای که ارائه کردید ، این هست که میلیتاری ، بدون وارد شدن به ادعاها و تحلیل های فاقد پشتوانه علمی و عقلانی ، رویدادها را تجزیه و تحلیل کند( در غیر انصورت ، آن چیزی که امروز فراوان هست ، کانالها و صفحات تحلیل هست که چنین مواردی درآ ن مطرح می شود ، بدون آنکه حتی یک خط از تحلیل های آن مستند باشد ( طبیعی هست که قابلیت اطمینان به یک رسانه مجازی هیچ ارتباطی به تعداد لایک و فالوور آن ندارد ) طبیعتا" در میلیتاری ، بر خلاف سایر رسانه هایی که درآن عضویت دارید ، هر تحلیلی در این حوزه ها ، باید سیر منطقی خودش را داشته باشد( به همین دلیل هست که شخصا سعی می کنم تا نخست در موضوعاتی که تسلط علمی درآن ندارم ، ورود پیدا نکنم و دوم ، قبل از ارائه یک تحلیل در حد توان ، جنبه های مختلف ان رابررسی و بعد آن را مطرح کنم )

 

 

---------------------------------------------------------------------------------------

 

پ.ن 1 : امیدوارم وارد فاز «دو قطبی موافق و مخالف ج.ا» نشوید. چون مانع از تحقق یک بحث منطقی است. بعبارت دیگر، تنها با دید تحلیلی به این بحث و عرایض نگریسته و پاسخ خود را نیز بر همان اساس بیان فرمایید. بهتر است همگان در بحث، بی طرفی را رعایت کرده و بسان چند ناظر در کشوری در مثلاً شمال اروپا که هیچ تأثیری از این وقایع نمی پذیرند، مباحثه داشته باشیم و تنها مستندات و استدلالات را مبنای تحلیل و قضاوت و تصمیم گیری در نظر داشته باشیم.

 

پ.ن 2 : شاید در این شرایط، راهکاری به نظر ما نرسد. اما طبیعتاً نه ما در مقام تبیین کننده استراتژی ها و سیاست های نظام هستیم که نیاز باشد حتماً «راهکاری» ارائه کنیم و هم اینکه شاید ارائه نکردن راهکار در مواردی که چیزی به ذهنمان نرسد، بهتر از ارائه راهکاری غلط و در نتیجه پیچیده تر شدن بیشتر اوضاع باشد.

پس خواهشی که دارم این است که حداقل در مقام تحلیل، بحث «اجبار» و نیز «الزام به ارائه راهکار» را موقتاً از ذهن دور بفرمایید و قدم به قدم بر پایه تحلیل و مستندات پیش برویم. اگر این مسیر طی بشود، ان شاءالله راهکارهایی نیز به ذهن خطور خواهد کرد تا اینکه بخواییم روی یک راهکار نه چندان مناسب، سنگرها و مواضع دفاعی مان را در بحث بسته و به نتیجه ای قطعی برسیم.

  • Like 2
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام و عرض ارادت خدمت همه اساتید

پاسخهایی که می نویسم صرفا جهت مبادله آرا با دوستان خوشفکر می باشد.

9 hours قبل , mostafa_by گفت:

متأسفانه این فرمایش و نگاه که البته اپیدمی آن در جامعه به خوبی هویداست، نظری است که نه مبنای علمی دارد و نه عقلی.

 

برادر جایگاه تخصص در مقام اجراست. در مقام اظهار نظر، این استدلال شما، نافی آزادی بیان است. شاه خدا بیامرز هم با همین استدلال شما، خودش و مملکت به باد داد.

 

9 hours قبل , mostafa_by گفت:

با ورود مفاهیم مدرن به عرصه سیاست روز و تعمیم آن به کشورهای خرد جهان و عبور از مرزهای چند کشور ابرقدرت، اندک اندک مناسبات تفاوت هایی اساسی را به خود دیده است که آن مدل قدیمی برده داری مدرن از کشورها جای خود را به تعاملات اقتصادی و سیاسی داده است.

این صحبتها از شمایی که تاریخ خوانده اید بعید بود. تاریخ دائما تکرار می شود و قدرتمندان همیشه تا آخرین درجه توان برای منافع حداکثری خود فشار می آورند.

شما را دعوت میکنم به مطالعه "معمای دزدان دریایی" یک نمونه دیگر از تئوری بازی ها که رفتار سرمایه سالاری رو به زیبایی توضیح میده. 

https://fa.wikipedia.org/wiki/بازی_دزدان_دریایی

 

به عنوان نمونه زنده، باج خواهی ترامپ از چین و خروج از معاهدات بین المللی و توهینهای آشکار ترامپ به سعودی را شاهد هستیم. کدام تعامل؟ داریم میبینیم اروپا در مساله برجام چقدر ذلیل و ناتوان است. و اینکه اروپاست وای به حال بقیه. این تعاملاتی که شما ازش صحبت میکنید جز نوعی برده داری مدرن نیست. کشورهایی که واقعا مستقل باشند شاید به زور به 10 عدد برسند. البته من طرفدار مذاکره و تعامل با غرب هستم، ولی از جایگاه متعادل و با ذهن شکاک. 

اخیرا کتاب "موج سوم" تافلر میخوندم. میگه صنعتی سازی پایه هایش روی کامودیتی ارزان و نظام تضمین آن بنا شده. و این را که کنار دلائل فرهنگی و سیاسی و تاریخی بگذاریم، دقیقا به این مطلب میرسیم که "غرب دشمن درجه1 ایران بزرگ است". متاسفانه در زمان شاهان قاجار، رضاخان و محمدرضا، درها به روی اینها بدون احتیاط باز شد و کار به آنجا کشید که رئیس گمرگ ایران را هم اینها تعیین میکردند(منفعت خواهی حداکثری رئیس بزرگ دزدان)

https://fa.wikipedia.org/wiki/ژوزف_نوز

 

ببینید مردم در افغانستان و پاکستان و تاجیکستان و قفقاز و... چقدر دچار فقر و تروریسم و تعصب و... هستند از صدقه سر تجزیه ایران و نفوذ بیگانه. 100 سال پیش رو نمیگم ها. طی همین 10 سال اخیر.

اگر آقای خمینی یک حرف حساب زده باشه همینه: "آمریکا شیطان بزرگ است". اینها ذاتشان منفعت طلب و نامرد و پیمان شکن هست و خوشا که ترامپی برای تایید مطلب، حی و حاضر است.

 

9 hours قبل , mostafa_by گفت:

این فرمایش شما بدان معنی است که از توان نظامی کشورهای منطقه چندان آگاه نیستید که بویژه امارات را فاقد داشتن ارتشی قابل اعتنا در نظر گرفته اید.

برادر من، خوبه ما به صورت زنده جنگ یمن داریم میبینیم. یه مشت چریک پابرهنه تحت محاصره، بدون توان اقتصادی و فنی.

 

9 hours قبل , mostafa_by گفت:

امریکای آن روزگار، امریکای امروز نیست و این مدل قیاس تاریخی، قیاسی به غایت غلط است.

همین آمریکای امروز رو عرض کردم که 5 تریلیون دلار در عراق هزینه کرد و با همه آن تکنولوژی کذایی، با فشار ایران از عراق فرار کرد. فرار نکرد؟ تکنولوژی به جای خود، مرد میدان رزم هم به جای خود.

 

9 hours قبل , mostafa_by گفت:

تحلیل منسوخ دلار بدون پشتوانه و یا بدهی های ایالات متحده، جزو آن تحلیل هایی است که امیدوارم روزی از وب فارسی رخت بربندد!

اشتباه نکن. این مساله ظاهرش روزنامه ای و پوپولیستی است ولی در حقیقت ماجرا شما نگاه کن به نمودار طلا. طلا یه ابر نمودار قائم به ذات است که از 2-3 هزار سال پیش همواره روندش صعودی بوده و همه چیز ارزشش با طلا سنجیده میشه. بعد از 11 سپتامبر طلا از حوالی 250 دلار شروع کرد و به علت گسترش ناامنی و کسری بودجه فدرال رزرو(کاهش قدرت دلار و چاپ پول بی پشتوانه) الان به 1282 رسیده. یعنی در کمتر از 20 سال ارزش دلار یک ششم شده. ولی شما نمیتونی ببینی چون طی این مدت کل ارزهای جهان تضعیف شده اند و نسبتهایشان ثابت مانده.

اینقدر از اقتصاد آمریکا تو ذهنت غول درست نکن. همین اقتصاد به ظاهر شکست ناپذیر(که انصافا هم روی بروکراسی و تخصص گرایی قوی بنا شده) در بحران مسکن 2008 بسیاری از مردمش رو نابود کرد.

 فیلم The Big Short -2015 روایت جالبی هست از 3 سرمایه گذار که با پیشبینی فساد و هیجان معاملات مسکن  روی معاملات کوتاه(فروش) ثروتی هنگفت بهم زدند. توصیه میکنم ببینی.

 

نکته این نیست که اقتصاد آمریکا قوی نیست. نه هست. بلکه مساله اینه بیش از چیزی که واقعا هست بزرگ نمایی شده. چرا ترامپ اینطور کمر به قتل قراردادهای بین المللی و بالا بردن تعرفه بسته؟ خب اقتصاد آمریکا قویه دیگه چرا این کارها رو میکنه؟!... مگه اینها نبودن دنیا رو پرچم کردن که آقا بیاید عضو سازمان تجارت جهانی بشید و تعرفه هاتون رو بردارید ما همه با هم داداشیم؟ یادته؟ همین دهه 80 شمسی. چقدر میگفتن ایران اگر عضو بشه اقتصادش کلی رشد میکنه؟ پس چی شد که خود حضرت ترامپ زد زیر میز؟ ساده است. چون منافعشون اون موقع اونجوری جواب میداد، حالا اینجوری جواب میده! چون پشت سر داستان رو میدونن که دلار توان تحمل این همه بدهی نداره و اگر ایندکس سقوط کنه، 60% ذخائر ارزی جهان که به دلار هست، همه فروشنده میشن، بعد دیگه کسی نیست این همه دلار رو بخره و به قول بورسیا، دلار صف فروش میبنده!

 

این رو هم اضافه کنم شخصا به این اصلاحات ترامپ خوشبین نیستم. این هم اولش مثل احمدی نژاد و هیتلر و همه پوپولیستهای دیگه اولش تخته گاز میره و بعد چند سال تبعات رفتارهاش میخوره تو صورتش. از دلائلی که میشه اقامه کرد هم اینه که جامعه آمریکا به دستمزد بالا و کار کم(در مقابل چین و هند) عادت کرده، +آسیای شرقی انحصارهای فناوری سنتی آمریکا و اروپا از دستشون درآورده(همین دیروز خبر آمد هواوی جایگاه دوم فروش موبایل رو از چنگ اپل درآورد) و به زودی انحصار هواپیمای پهن پیکر و اینترنت و دارو رو هم تهدید میکنه. در بلندمدت باز هم آسیای شرقی برنده است. یعنی همان داستانی که در جنگ تریاک 1850م. افتاد و چین همه نقره جهان رو می مکید در اقتصاد خودش و چون حریفش نبودن، دو تا جنگ درست کردن تا تهدید رو رفع کردند.

 

9 hours قبل , mostafa_by گفت:

اگر ما قائل به این هستیم که ایران قرار است به «بهبود اوضاع برای خود» دست بزند و نه «بدتر شدن شرایط»، منطقاً باید تحلیل هایی مدنظر قرار گیرد که این هدف و مقصود را دست یافتنی تر نماید.

من اطمینان دارم مقامات نظام به هیچ عنوان دنبال جنگ افروزی نیستند. ولی نگرانیم اینه مثل شما تا آنجا احتیاط در پیش بگیرند و محافظه کاری کنند که گزینه "جنگ" از روی میز بردارند. دیروز دلار به 15100 خورد و باز ریخت. ولی ممکنه دفعه بعدی در کار نباشه. من عمیقا نگرانم که قیمت دلار، "بدون شلیک یک گلوله" کشور به 40 سال عقب پرت کند(همان نگرانی شما).

 

در متن اصلی اشاره کردم که بنده تخصصی در مورد روش "پاسخ" ایران ندارم. اینکه ضربه اول باشد یا غیرمستقیم برای تحریک حریف و اقدام به ضربه دوم. اینکه نیروهای ایران عمل کنند یا حماس و ارتش اسد عمل کنند. فقط این را میدانم که دلار منتظر رایزنی و گل یا پوچ کردن نمی ماند و به زودی موج گرانی عجیبی می آید و زودتر باید "اقدام" کرد. خوشبختانه امروز خبر آمد که آقای روحانی چهارشنبه قرار است اقدام متقابل ایران را اعلام کند(بعد از 1 سال آزرگار که مردم له شدن). انگار داد و قالهای ما جواب داد و حضرات به فکر افتادند. خدا رو شکر. احتمالا در قدم اول ایران برخی فعالیتهای هسته ایش در چارچوب برجام مجدد فعال کند. و در قدمهای بعدی باز هم تشدید اقدامات تا نهایتا روزی که همه اقدامات نرم جواب ندهد، و به گزینه "جنگ" برسیم. عمدا هم واژه "جنگ" رو تکرار میکنم برای اینکه ترس دوستان بریزد. وقتی ترامپ شمشیر از رو بسته برای قتل ملت ایران، محافظه کاری چمبرلنی خطاست. 

 

مطالب دوست عزیزمان @MR9را هم مطالعه کردم. طبق معمول چکیده صحبتشان این است که "جنگ نع". به هر قیمتی. به نظرم حتی به قیمت خلع سلاح موشکی. کنایه نمیزنم. این فحوای مطلب شما و ایشان است. چون خودتان هم خوب میدانید جامعه ایران مستعد اصلاحات نیست. مذاکره و صبر هم با ترامپ جواب نمیدهد. دلار هم این قیمتها نمی ماند.

واقعیت این است که جامعه ما در مقابل کنش های متوالی ترامپ دچار یاس و ناامیدی و انفعال شده. امثال بنده ای باید باشند و بنویسند که "شروع جنگ همواره یک گزینه برای ایران است". حتی اگر آخرین آخرین گزینه باشد. حتی برای اینکه دستگاههای پایش غربی این را بخوانند، که مردم ایران ترسی از جنگ ندارند. حتی اگر همه زیرساخت ایران نابود شود، همه تبعاتش را میپذیریم ولی آنقدر در دیگ آبجوش دم نمیکشیم تا بشیم سوپ خوشمزه راحت الحلقوم حضرت ترامپ. اگر ادامه دهد چنان تاوانی دهد که در تاریخ عبرت کودکان دهد.

 

به نظرم کار مفید اینه روشهایی که میشه در دفاع یا حمله به آمریکایی ها چه ضربه اول چه ضربه دوم، چه مستقیم چه غیرمستقیم را لیست کنیم و در مورد بهترینهایش در حد سواد بحث کنیم. به نظرم گرفتن تلفات فوق سنگین از پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه توسط طالبان و داعش از بهترین گزینه هاست.

ویرایش شده در توسط Deepblue
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

آقا اسم این تاپیک رو هم بی زحمت کوتاه کنید. مثلا "اقدامات محتمل متقابل ایران در برابر تحریمهای غیرقانونی آمریکا"

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
10 hours قبل , Deepblue گفت:

 

مطالب دوست عزیزمان @MR9را هم مطالعه کردم.

 

حقیقتا اطلاع ندارم این برداشتها از 7 سئوال ساده چه شکلی بوجود آمده و چرا مساله را اینقدر پیچیده می کنید ، سرآخر هم نه به فرضیه ای که مطرح کردید پاسخ دادید و نه به سئوالات و ابهامات مطرح شده 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

طبق معمول چکیده صحبتشان این است که "جنگ نع".

 

چه شکلی به این نتیجه رسیدید ؟؟؟ بالاخره یک منطقی باید پشت این استدلال باشد 

 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

به هر قیمتی. به نظرم حتی به قیمت خلع سلاح موشکی.

 

دقت بفرمایید ، این صحبتهای شما مثال بارز کنایه هوشمندانه است که در ضرب المثل های ما ایرانی ها  معادل " حرف گذاشتن در دهان مردم " یا " آش نخورده و دهان سوخته " از آن نام می برند و تصورم هم این هست  با مطرح کردن کد واژه های مثل " خلع سلاح موشکی " یا " مذاکره " و یا " مذاکره به هرقیمتی " سعی دارید تا یک بحث علمی را با علم به حساسیت بخش بزرگی از مخاطب میلیتاری نسبت به این مسائل ، وارد حاشیه بفرمایید .

 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

چون خودتان هم خوب میدانید جامعه ایران مستعد اصلاحات نیست. مذاکره و صبر هم با ترامپ جواب نمیدهد. دلار هم این قیمتها نمی ماند.

 

 

حالا باز هم یک نکته پنهان در این جمله شما ، این فرضیاتی که مطرح می کنید ، نماینده منطق طیف افراطی اپوزان ج.ا در اروپا و ایالات متحده است که جز به چیزی به نام regime change راضی نشدند و نمی شوندهست . به شکل واضح با مطرح کردن مشکلاتی که بخش عمده  آنها ریشه داخلی دارند ، سعی دارید  تا ذهن مخاطب را از پاسخ دادن به مساله اصلی که مطرح کردید ( پیش دستی کردن ایران در حمله به ایالات متحده ) منحرف بفرمایید 

 

که صد البته مثال روشن وضعیت عراق در انتهای سال 1989 و قضیه حمله به کویت و ماجرای بعدی تا سال 2003 و از این سال تا کنون را بعنوان مبنایی برای برون فکنی مشکلات داخلی و تبعات بعدی آن زده شد تا همگی آن را مرور کنند .

 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

امثال بنده ای باید باشند و بنویسند که "شروع جنگ همواره یک گزینه برای ایران است".

 

والا حقیقتش این شاید نظر شما باشد ، ولی باید بررسی کرد که  سایرین هم این نظر شما را دارند یا خیر ( البته هنوز استدلالی که شایسته این مدعی باشد را از شما ندیدیم ) 

 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

 حتی برای اینکه دستگاههای پایش غربی این را بخوانند، که مردم ایران ترسی از جنگ ندارند. 

 

از ژولیوس سزار ، بعنوان یکی از تاکتیسین های مشهور نظامی نقل قولی هست که  "همیشه مردان دواطلب مردن را ساده تر از مردانی که طاقت و صبر و تحمل را داشته باشند ، پیدا می کنی !!!!!! " 

که این جمله شاید پاسخ قابل تاملی برای استدلال شما باشد 

 

ضمن اینکه ساختارهای پایش غربی ، قبل از آگاهی رسانی بنده و شما ، دارند این کار را می کنند ، و به شکل ظریفی هم  مساله را متوجه شدند ، به همین دلیل سعی می کنند با موج سواری روی ناکارآمدی داخلی که بدون تعارف وجود دارد ، ذهن مخاطب رابرای مراحل بعدی آماده کنند که یکی از آنها ، تحریک بخش خاصی از جامعه ایران برای دست زدن به کاری است که مطلوب فعلی پرزیدنت ترامپ هست . ( کاری که هم در دوره بوش پسر ، و حتی در دوره اوباما هم به اشکال گوناگون  انجام شد ) 

 

صد البته ، اگر دشمن به هر دلیلی ، جسارت حمله را پیدا کرد و قصد داشت تجاوزی بکند ، در حدود توان نظامی و قابلیتهای موجود قطعا پاسخ لازم هم داده میشود ولی اصل براین هست که ج.ا همیشه در مقام دفاع از خودش وارد عمل میشود ( راهبرد ضربه دوم ) 

 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

حتی اگر همه زیرساخت ایران نابود شود، همه تبعاتش را میپذیریم ولی آنقدر در دیگ آبجوش دم نمیکشیم تا بشیم سوپ خوشمزه راحت الحلقوم حضرت ترامپ.

 

 

شعار دادن بسیار آسان و راحت هست ، آن هم از پشت صفحه مانیتور رایانه و در محیطی که نه خبری از گروه های تکفیری  هست و نه مهمات هدایت دقیق سعودی روی سر ما در حال فروریزی است و نه  بمب گذاری وجود دارد و نه مسائلی از این دست . 

ضمن اینکه فشار پرزیدنت فعلی آمریکا ، شاید ناشی از حس ناامیدی از تغییر رفتار و سیاست ج .ا هم نشات می گیرد و جولان گروه افراطی به رهبری بولتون نشانه خوبی از  این حس ناامیدی ، حتی به قیمت تحریک ایران ، هست . 

 

البته رفتار عاقلانه ما ، پرهیز از افتادن در دام حریف ( اقدام نامتقارن مثبت ) و استفاده از همه ظرفیتها ( چه تهدید ها نظامیان ارشد کشور و  چه لبخندهای وزیر امور خارجه و چه کاربرد هوشمندانه عناصر جنگ نیابتی ما در منطقه و .... و.... )  باعث هر چه بیشتر تحریک شدن طرف مقابل و سوزاندن راه کارهای جدید هست که بدون هیچ تعارفی بار اصلی آن روی مردم ایران هست و این بار سنگین در ابعاد مختلف اقتصادی دارد حس می شود .

 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

اگر ادامه دهد چنان تاوانی دهد که در تاریخ عبرت نوآموزان دهد.

 

این جمله شما هم از جنس همون شعارهایی است که پشتوانه مبتنی براحساسات دارد ، دنیای سیاست ، آنقدر بیرحم هست که ذره ای احساسات و عواطف را برنمی تابد ، در نتیجه به جای تمرکز روی این موارد ، سعی کنیم که ابهامات ایجاد شده ناشی از ارائه فرضیه را پاسخ بدیم .

 

10 hours قبل , Deepblue گفت:

 

به نظرم کار مفید اینه روشهایی که میشه در دفاع یا حمله به آمریکایی ها چه ضربه اول چه ضربه دوم، چه مستقیم چه غیرمستقیم را لیست کنیم و در مورد بهترینهایش در حد سواد بحث کنیم. به نظرم گرفتن تلفات فوق سنگین از پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه توسط طالبان و داعش از بهترین گزینه هاست.

 

برادر بنده ، جناب مصطفی ، پاسخ ارزشمندی و طولانی را ارائه کردند ، برای بنده هم در خصوص فرضیه ای که مطرح کردید ، سئوالاتی پیش آمد که هنوز به آنها پاسخ ندادید ، به نظرم بهتر هست نخست ، ابهامات موردی را که فرمودید برطرف بفرمایید ، بعد انشا... به پیشنهاد شما هم میرسیم .

 

پی نوشت : 

 

1- فقط خواهشمندم که اگر قصد دارید بر مبنای رفتار اکانتهای قبلی عمل بفرمایید ، از همین الان  وضعیت را هم برای بنده و هم برای کاربران مشخص کنید که وقت ارزشمند را  به فعالیت مفیدتر در میلیتاری اختصاص دهیم . 

 

2- صحبت کردن از جنگ ، نوشتن از جنگ ، بازی کردن با تصاویر تاریخی تاریخ نظامی ، لذت بردن از خونریزی ، همیشه برای آن نسلی از آدم ها که تجربه مستقیم صحنه نبرد را نداشتند ( به استثنای بررسی های نظامی که برای جلوگیری از وقوع خونریزی عمدی صورت می گیرد که شایسته تقدیر هم هست ) آسان بوده  ، ولی وقتی از جنگ صحبت می کنیم ، باید دقت کنیم که درباره چه پدیده ای دارد صحبت می شود ، بعد آن را با ملاحضه بیشتری در دستور کار قرار دهیم .

 

3- این برداشت ذهنی که  نفرت از جنگ " به معنای " ترس " و " مذاکره از روی اجبار" هست را از بک گراند ذهنی پاک کنید ، اینجا ما از اقدام عقلانی و روی منطق  دربرابر دشمنی  که به هوشمندانه ترین شیوه ممکن دارد عمل می کند داریم صحبت می کنیم . 

  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

جناب Deepblue عزیز؛

حقیقت قدری ناامید شدم از پاسخی که فرمودید. اگرچه قبلاً در پیام خصوصی عرض کرده بودم که در این زمینه ها با هم اختلاف نظر اساسی داشته و تقریباً نقطه اشتراک چندانی نداریم.

اما با شناختی که از شما داشتم (بویژه در بحث های خصوصی)، انتظار من این بود که فرمایشات و پاسخ تان را قدری دقیق تر، مستندتر و مستدل تر ارائه بفرمایید و در موضوع سخن بگویید.

لکن چیزی که در عمل دیدم، مقدار زیادی شعار، بخشی حرف های صد در صد خلاف واقع و نیز برخی قیاس های مع الفارق بود و کمترین مستندی برای دفاع از فرضیه و راهکاری که از آن دفاع می فرمایید ندیدم (علی رغم درخواست چندین باره).

 

قصد ندارم این بار پستی طولانی در پاسخ شما عرض کنم. چون به نظرم یا آن را نخواندید و یا بسیار سطحی خواندید و به جای تأمل بر روی گفتار، تعجیل بر نوشتار را در دستور کار داشتید و بر همین اساس از هر خط گشتید ببینید چطور می شود سریع و زود پاسخ داد.

لذا به احترام پاسخی که نوشتید، صرفاً به چند نکته کوتاه بسنده می کنم.

 

3 hours قبل , Deepblue گفت:

برادر جایگاه تخصص در مقام اجراست. در مقام اظهار نظر، این استدلال شما، نافی آزادی بیان است. شاه خدا بیامرز هم با همین استدلال شما، خودش و مملکت به باد داد.

 

این عجیب ترین اظهار نظری بود که به عمر خود دیدم! اینکه تخصص (احتمالاً منظور شما صاحب نظر بودن است!) در مقام اجراست!!

ایضاً این که کسی که در زمینه ای، دانشی نداشته باشد، حق دارد نظر!!!! خود را داده و اگر منع شود، نافی آزادی بیان است!!

 

اگر منظور شما از آزادی بیان، باز نمودن دهان و بیان آواهایی مربوط و نامربوط باشد، فرمایش شما صحیح است. اما اگر منظور شما این است که هرکسی ندانسته می تواند نظری منطقی ارائه کند، این تناقضی بدیهی با عقل و منطق دارد.

مثلاً شما از فیزیک چیزی سر در نمی آورید و بعد در قالب آزادی بیان عنواین می کنید که مثلاً فرمول سرعت می شود جرم تقسیم بر حجم؟!! لابد کسی هم نباید معترض شود که چرا در زمینه ای که حتی از آن سر رشته ای ندارید نظر می دهید؛ چون شما حق آزادی بیان دارید و دوست دارید فرمول سرعت را اینطور بنویسید؟!

یا مثلاً در قالب آزادی بیان!!!! بنویسید که مغز اگر بمیرد، فرد می تواند بلند شده و به زندگی ادامه دهد و این نظر من است!!

 

به نظر شما این حرف، چقدر خنده دار و غیرمنطقی به نظر می رسد؟!

دقیقاً اظهار نظر درخصوص اقتصاد و سیاست و دیگر مباحث علمی دیگر هم به همین اندازه خنده دار است توسط کسانی که از آن سررشته ندارند!!

بدتر اینکه نه تنها نمی دانند، بلکه نمی خواهند بپذیرند که نمی دانند و نمی خواهند بپذیرند که ندانسته نظر ندهند!!!

 

اساساً هر آوایی که از دهان ما خارج می شود، نامش «نظر» نیست. چرا که نظر، از یک فرآیند منطقی نتیجه گیری می شود که محصول تفکر و پردازش ذهنی است که آن نیز محصول دریافت داده های مربوط و مناسب است و در تمامی این موارد، دانش و معلومات، اصلی ترین نقش را، هم در گزینش داده و هم در پردازش ذهنی و تفکر، ایفا می کند و انتظار اینکه بدون این ها، به «نظر» برسیم، درست مانند آن لباس پادشاهی است که نه پارچه دارد و نه نخ و سوزن و نه فرآیند دوخت و دوز آن طی شده است و نشستن آن بر تن فرد، تنها عریانی او را به نمایش می گذارد و نه زیبایی.

 

3 hours قبل , Deepblue گفت:

این صحبتها از شمایی که تاریخ خوانده اید بعید بود. تاریخ دائما تکرار می شود و قدرتمندان همیشه تا آخرین درجه توان برای منافع حداکثری خود فشار می آورند.

شما را دعوت میکنم به مطالعه "معمای دزدان دریایی" یک نمونه دیگر از تئوری بازی ها که رفتار سرمایه سالاری رو به زیبایی توضیح میده. 

https://fa.wikipedia.org/wiki/بازی_دزدان_دریایی

 

به عنوان نمونه زنده، باج خواهی ترامپ از چین و خروج از معاهدات بین المللی و توهینهای آشکار ترامپ به سعودی را شاهد هستیم. کدام تعامل؟ داریم میبینیم اروپا در مساله برجام چقدر ذلیل و ناتوان است. و اینکه اروپاست وای به حال بقیه. این تعاملاتی که شما ازش صحبت میکنید جز نوعی برده داری مدرن نیست. کشورهایی که واقعا مستقل باشند شاید به زور به 10 عدد برسند. البته من طرفدار مذاکره و تعامل با غرب هستم، ولی از جایگاه متعادل و با ذهن شکاک. 

اخیرا کتاب "موج سوم" تافلر میخوندم. میگه صنعتی سازی پایه هایش روی کامودیتی ارزان و نظام تضمین آن بنا شده. و این را که کنار دلائل فرهنگی و سیاسی و تاریخی بگذاریم، دقیقا به این مطلب میرسیم که "غرب دشمن درجه1 ایران بزرگ است". متاسفانه در زمان شاهان قاجار، رضاخان و محمدرضا، درها به روی اینها بدون احتیاط باز شد و کار به آنجا کشید که رئیس گمرگ ایران را هم اینها تعیین میکردند(منفعت خواهی حداکثری رئیس بزرگ دزدان)

https://fa.wikipedia.org/wiki/ژوزف_نوز

 

به این فرمایش شما وارد نمی شوم. چون به قدری غلط در آن دیدم که حقیقتاً طرح آن را به مصلحت نمی دانم.

ولی عجیب است که شما از نزدیک به یک قرن تاریخ مدرن دیپلماسی و تعامل کشورها، دو سال حضور یک استثناء در تاریخ بشریت را به عنوان شاهدی برای مدعیات عجیب و غریب خود می آورید! تو گویی اگر این بحث دو سال پیش انجام می پذیرفت، الان در شرایط خلاء می بایست حرف می زدیم! از قضا داشتن نگاه علمی، این کمک را به شما می کند که به جای چسبیدن به استثنائات، به کلیات و قواعد کلی بپردازید.

 

امیدوارم در این رویه که ترامپ را به عنوان شاخصی جهانی برای اثبات فرضیات توطئه و برده انگاری تمام دنیا، معرفی می فرمایید تجدید نظری جدی فرمایید که اساساً در خود غرب هم ترامپ را در هیچ معادله ی سیاسی ای لحاظ نمی کنند؛ چه برسد به ایراد تحلیل بر روی ایشان.

اگر کمترین شناختی از شخصیت دونالد ترامپ داشتید، شاید این نظرات را ارائه نمی فرمودید.

 

توصیه اکید می شود کتاب «وحشت : ترامپ در کاخ سفید» نوشته باب وودوارد افسانه ای را مطالعه فرمایید.

 

3 hours قبل , Deepblue گفت:

برادر من، خوبه ما به صورت زنده جنگ یمن داریم میبینیم. یه مشت چریک پابرهنه تحت محاصره، بدون توان اقتصادی و فنی.

 

3 hours قبل , Deepblue گفت:

شتباه نکن. این مساله ظاهرش روزنامه ای و پوپولیستی است ولی در حقیقت ماجرا شما نگاه کن به نمودار طلا. طلا یه ابر نمودار قائم به ذات است که از 2-3 هزار سال پیش همواره روندش صعودی بوده و همه چیز ارزشش با طلا سنجیده میشه. بعد از 11 سپتامبر طلا از حوالی 250 دلار شروع کرد و به علت گسترش ناامنی و کسری بودجه فدرال رزرو(کاهش قدرت دلار و چاپ پول بی پشتوانه) الان به 1282 رسیده. یعنی در کمتر از 20 سال ارزش دلار یک ششم شده. ولی شما نمیتونی ببینی چون طی این مدت کل ارزهای جهان تضعیف شده اند و نسبتهایشان ثابت مانده.

اینقدر از اقتصاد آمریکا تو ذهنت غول درست نکن. همین اقتصاد به ظاهر شکست ناپذیر(که انصافا هم روی بروکراسی و تخصص گرایی قوی بنا شده) در بحران مسکن 2008 بسیاری از مردمش رو نابود کرد.

 فیلم The Big Short -2015 روایت جالبی هست از 3 سرمایه گذار که با پیشبینی فساد و هیجان معاملات مسکن  روی معاملات کوتاه(فروش) ثروتی هنگفت بهم زدند. توصیه میکنم ببینی.

 

این هم بخشی دیگر از فرمایشات به غایت عجیب و پر از غلط شما بود که البته این دو فرمایش شما را می گذارم به حساب همان «ندانستن و اصرار به اظهار نظر کردن» که گویا آن را بد نمی دانید و در قالب آزادی بیان تفسیر می فرمایید.

ولی باور بفرمایید که دانش، از آسمان به مغز ما خطور نمی کند و نیاز به خواندن و پژوهش و بررسی و تحلیل و جمع آوری داده و مستندات و صرف زمان و زحمت دارد.

 

به نظرم اگر به جای بیان 10 مطلب در زمینه های متفاوت، دو مطلب در زمینه ای که «حقیقتاً صاحب نظر» هستیم ارائه نماییم، کلام ما هم دقت بالاتری پیدا خواهد کرد و هم پوسته و هسته منطقی تری را پیدا خواهد نمود و در نتیجه اثرگذاری آن نیز بیشتر خواهد شد.

 

3 hours قبل , Deepblue گفت:

من اطمینان دارم مقامات نظام به هیچ عنوان دنبال جنگ افروزی نیستند. ولی نگرانیم اینه مثل شما تا آنجا احتیاط در پیش بگیرند و محافظه کاری کنند که گزینه "جنگ" از روی میز بردارند. دیروز دلار به 15100 خورد و باز ریخت. ولی ممکنه دفعه بعدی در کار نباشه. من عمیقا نگرانم که قیمت دلار، "بدون شلیک یک گلوله" کشور به 40 سال عقب پرت کند(همان نگرانی شما).

 

عجیب است که شما فکر می کنید که اگر مثلاً جنگی شود، دلار کمتر می شود یا ارزش پول ملی ریزش کمتری را خواهد داشت و مشکلات حل خواهد شد! انگار مثلاً دشمن یک نفر را به بازار ایران فرستاده است که دلار را بالا و پایین کند! یا اینکه اگر امروز تحریم نفتی هستیم، با حمله پیشدستانه محبوب شما، امریکا به غلط کردن افتاده و راه را برای ایران باز کرده و تمامی جهان را از تحریم ایران معاف نموده، بازارهای اقتصادی را به روی ایران باز می نماید، محدودیت مبادلات پولی حل می شود و خلاصه همه چیز به سان داستان های افسانه های جن و پری، به خوبی و خوشی به پایان می رسد که اینطور از گزینه «جنگ» حمایت می فرمایید!!

 

داستان فرمایش شما، شبیه کسی است که برای دفع موش، خانه را به آتش می کشد؛ از ترس اینکه موش غذاهای خانه را بخورد!

 

به همین دلیل بود که اصرار بر این امر بود که برای نظرات خود، پایه های منطقی و مستدل نیز بچینید تا ببینیم چطور می شود شرایط را «بهبود» بخشید!

اگرچه فرمایشات بعدی شما (که مخلوط عجیبی از شعار و رویا پردازی بود)، این را به ما نشان داد که گویا راهکاری نیست. چون فرمودید :

 

3 hours قبل , Deepblue گفت:

در متن اصلی اشاره کردم که بنده تخصصی در مورد روش "پاسخ" ایران ندارم. اینکه ضربه اول باشد یا غیرمستقیم برای تحریک حریف و اقدام به ضربه دوم. اینکه نیروهای ایران عمل کنند یا حماس و ارتش اسد عمل کنند. فقط این را میدانم که دلار منتظر رایزنی و گل یا پوچ کردن نمی ماند و به زودی موج گرانی عجیبی می آید و زودتر باید "اقدام" کرد. خوشبختانه امروز خبر آمد که آقای روحانی چهارشنبه قرار است اقدام متقابل ایران را اعلام کند(بعد از 1 سال آزرگار که مردم له شدن). انگار داد و قالهای ما جواب داد و حضرات به فکر افتادند. خدا رو شکر. احتمالا در قدم اول ایران برخی فعالیتهای هسته ایش در چارچوب برجام مجدد فعال کند. و در قدمهای بعدی باز هم تشدید اقدامات تا نهایتا روزی که همه اقدامات نرم جواب ندهد، و به گزینه "جنگ" برسیم. عمدا هم واژه "جنگ" رو تکرار میکنم برای اینکه ترس دوستان بریزد. وقتی ترامپ شمشیر از رو بسته برای قتل ملت ایران، محافظه کاری چمبرلنی خطاست. 

 

مطالب دوست عزیزمان @MR9را هم مطالعه کردم. طبق معمول چکیده صحبتشان این است که "جنگ نع". به هر قیمتی. به نظرم حتی به قیمت خلع سلاح موشکی. کنایه نمیزنم. این فحوای مطلب شما و ایشان است. چون خودتان هم خوب میدانید جامعه ایران مستعد اصلاحات نیست. مذاکره و صبر هم با ترامپ جواب نمیدهد. دلار هم این قیمتها نمی ماند.

واقعیت این است که جامعه ما در مقابل کنش های متوالی ترامپ دچار یاس و ناامیدی و انفعال شده. امثال بنده ای باید باشند و بنویسند که "شروع جنگ همواره یک گزینه برای ایران است". حتی اگر آخرین آخرین گزینه باشد. حتی برای اینکه دستگاههای پایش غربی این را بخوانند، که مردم ایران ترسی از جنگ ندارند. حتی اگر همه زیرساخت ایران نابود شود، همه تبعاتش را میپذیریم ولی آنقدر در دیگ آبجوش دم نمیکشیم تا بشیم سوپ خوشمزه راحت الحلقوم حضرت ترامپ. اگر ادامه دهد چنان تاوانی دهد که در تاریخ عبرت کودکان دهد.

 

به نظرم کار مفید اینه روشهایی که میشه در دفاع یا حمله به آمریکایی ها چه ضربه اول چه ضربه دوم، چه مستقیم چه غیرمستقیم را لیست کنیم و در مورد بهترینهایش در حد سواد بحث کنیم. به نظرم گرفتن تلفات فوق سنگین از پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه توسط طالبان و داعش از بهترین گزینه هاست.

 

ما متأسفانه این مدل ادبیات را در دوران گذشته، بسیار بسیار زیاد دیدیم و البته نتیجه این «خدا رو شکر»ها و «خوشبختانه»ها و «مردم ایران ترسی ندارند»ها و «عبرت» ها و «نترسیدن از جنگ»ها و ... را هم با گوشت و پوست درک کردیم.

 

کاش در یک بحث منطقی، استدلالی بیشتر از این شعارهای عجیب و غریب را ارائه می فرمودید که البته شجاعتی را نیز نمی خواهد از پشت کامپیوتر، چنین مواردی را مطرح فرمودن. حتی می شد بالاتر هم رفت و گفت آن ها هیچ غلطی نمی توانند بکنند و موشک هایشان را به گل تبدیل می کنیم و ناوهایشان را با فوت غرق می کنیم و یا تانک هایشان را با پرنده های ابابیل منهدم می کنیم.

مادامی که بحث، از فرآیند منطقی خود خارج شده و به سمت شعار و احساسات برود، عملاً هیچ حد و مرز و محدودیتی برای آن نیست و می شود هر چیزی را که دوست داریم، برای آن بکار ببریم و خوشحال باشیم که حداکثر شجاعت و باورهای خود را در قالب کلام گنجاندیم.

 

ولی متأسفانه این مدل بحث های شعاری نیست که گذشته و حال این فوورم را ساخته است. در اینجا اکثر دوستان، تلاش می کنند که منهای باورهای مذهبی و اعتقادی، نظراتشان را بر پایه منطق بیان بفرمایند.

 

اگر ضد جنگ صحبت می شود، به دلیل علم بر اثرات مخرب جنگ است. اساساً انسان عاقل، از جنگ گریزان است و کسی استقبالی از جنگ نمی کند. بویژه در قالب چنین کلمات حماسی. طبیعتاً اگر نیاز به جنگ باشد، هر کس که علاقه ای به وطن داشته باشد، بسان گذشتگان خود، به «دفاع از میهن» روی خواهد آورد. اما این بدان معنی نیست که برای اثبات این امر، باید اینطور شور و اشتیاق داشت برای گزینه جنگ و آن را به این شکل عجیب و احساسی، تبلیغ نمود.

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

 

در کل امیدوار هستم مسئولین امر، باوری متفاوت با شما داشته باشند و جنگ را اینطور فانتزی، پروانه ای، حماسی، حلال مشکلات و تغییر دهنده بازی نبینند و راهکاری منطقی تر برای «حل مشکل» داشته باشند و نه «بدتر کردن مشکل».

به عبارتی برای «ساختن» ایران برنامه داشته باشند و نه «ویرانی» آن.

 

=================================================================

 

پ.ن 1 : بار دیگر از شما تقاضا می شود برای فرمایش و فرضیه خود، مستندات و استدلالات خود را ارائه فرمایید و نه فرمایشات عجیبی از این جنس که به نظر می رسد دوستان میلیتاری را آنقدر قابل ندانستید که فرصت بهتر و بیشتری برای پاسخگویی بگذارید و به ارائه پاسخی ساده و هیجان انگیز بسنده فرمودید که شاید جوان ها را به شور و شعف وادارد.

 

امیدوارم این بار اگر قصد پاسخگویی دارید، فرمایشات خود را قدری دقیق تر، با جزئیات بهتر و بیشتر و با مستندات ارائه فرمایید.

 

بهترین راه هم پاسخ دادن به فرمایشات هفت بندی جناب @MR9 است که در بالا نقل قول شد. ارائه پاسخ دقیق به این سوالات، می تواند گره کور بحث را باز نماید.

ضمن اینکه نظر ارزشمند ایشان در این زمینه را می توانید در این پست مطالعه فرمایید که دوستان با دانش دیگرمان نیز نظرات تکمیلی و نقدهای خود را در این خصوص در ادامه عنوان نمودند و شما هم می توانید مستندات و استدلالات نظر خود را بدان افزوده و در نتیجه، از این بحث نتیجه ای بهتر و منطقی تر بگیریم و همه از آن استفاده بهتری ببریم.

 

پ.ن 2 : مجدداً یادآور می شوم که ما به دنبال راهکاری برای «برون رفت از وضعیت امروز» به منظور «بهبود شرایط کشور» هستیم.

طبیعتاً ما نمی توانیم جلوی جنگ افروزی دشمنی که قسم خورده باشد برای حمله را بگیریم. اما می شود تا حد امکان، جلوی بهانه ها برای جنگ افروزی خصم را بگیریم تا از این طریق، کشور آسیبی نبیند.

پس مجدداً از شما درخواست می کنم که فرمایشات خود را در راستای «بهبود» شرایط فعلی بنویسید و نه نوشتن «پایانی حماسی» برای ایران و کمک به شیاطینی که آرزوی نابودی این مرز و بوم را دارند.

 

پ.ن 3 : توصیه می کنم قدری وقت گذاشته و نقل قول های ارزشمند بزرگترین ژنرال ها و سیاستمداران دنیا را در این تاپیک ملاحظه فرمایید.

به نظر می رسد در منطقی تر کردن نگاه شما به جنگ، بسیار موثر باشد.

  • Like 1
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام خدمت بزرگواران

کمی صبر کردم و مطالب دوستان مجدد مطالعه کردم که پاسخی بدور از هیجان بنویسم.

در متن قبلی اشاره کردم که بنا ندارم خط به خط پاسخ بدهم چون معمولا اثر بحث، طویل المدت و به مرور و با تضارب آرا رخ میدهد(پاسخ نه راحت الحلقوم بلکه رسوب کردنی است) و باید از مجادله حذر کرد.. بعضی خوشبینی های آرمانی دوستان برایم عجیب بود و بعضی جدا کردن "لا اله" از "الا الله" ها، محل گلایه. ولی عبور می کنم تا متن دچار کل کل و تکرار و مایه خستگی خواننده نشود.

نکاتی که خدمت دوستان ذکر کردم مجدد مرور کردم و روند استدلالی اش را متین یافتم. به نظرم دوستان سیر منطقی اش را "درنیافته اند".

 

دوستان،

1-بدیهی است که ایران تا آخرین لحظه مذاکره می کند(و بدیهی است همه ما ضد جنگیم).

2-بدیهی است که ایران اگر مورد تهاجم واقع شود دفاع می کند(ضربه دوم).

3-بدیهی است که در صورت جنگ، ایران هزینه گزاف خواهد داد، و نتایج برای دو طرف پیشبینی ناپذیر است.

اکثر متن دوستان، به طرفداری از مذاکره، پرهیز از جنگ، و خسارت ساز بودن جنگ می گذرد. اینها همه بدیهی است و کمتر کسی است که در کل ایران مخالفش باشد. لااقل با من یکی نیازی به بحث در مورد اینها نیست. اگر مرور کنید میبینید حجم قابل توجهی از صحبتها اضافی و تکراری است.

 

به نظرم اصل نکته اختلافی با دوستان این است ایشان به دنبال "انتخاب" هستند و بنده قصدم از اول این بود که بگویم چارت دلار به من می گوید، بسیار محتمل است که به زودی ایران با گزینه "اجبار" روبرو شود(ضربه اول اجباری متعاقب رسیدن دلار به 36000 و جهت پیشگیری از شورش عمومی). پس طبیعی است با توجه به همه صحبتهایی که کردم، توجه بنده برای تبادل نظر برای اقسام مذاکره، صبر، مداقه در رقابتهای انتخاباتی آمریکا، امید به اصلاحات و مشابهات اینها، نیست.

 

علاقه بنده به بررسی "ضربه اول به آمریکا با هدف شکست سقف تاریخی صد ساله 120 دلاری نفت و هزینه سازی برای ترامپ" است که دو بار هم ذکر کردم در مورد گزینه های ایران در این زمینه، تخصص ندارم و به همین علت وارد جواب دادن به آن 7 سوال مطروحه  جناب @MR9  نشدم(البته دیدگاه هایی دارم ولی ترجیح دادم ذکر نکنم تا سیر منطقی صحبتم در مورد رسیدن به "اجبار"، به حاشیه نرود).

از مرور صحبتها اینطور دستگیرم شد که دوستان اساسا به "بررسی" اقدام نظامی ضربه اولی یا تحریک حریف برای استفاده از ضربه دوم، اعتقاد ندارند. ولی اگر با عبور دلار از ارقام نجومی در موقعیت "اجبار" به جنگ و "اجبار" به ضربه اول، قرار بگیریم، عقلا باید ذهن را برایش آماده کرد و در حد سواد قابلیتها را بررسی کرد. شرایط به گونه ای نشود که آنقدر "مذاکره مذاکره مذاکره" کرد تا به شرایط چمبرلنی برسیم.

مگر اینکه دوستان به این قائل باشند که حتی روی کاغذ هم نباید در مورد قابلیتهای "ضربه اول" ایران بحث کرد. که این خود ختم بحث است(و ظاهرا هم چنین است).

 

خوشبختانه در هفته ای که گذشت شاهد دو اتفاق مهم بودیم. اول اینکه ایران در سالگرد خروج ترامپ از برجام، تصمیم گرفت از موضع انفعال خارج شود و "پاسخ" دهد. دوم اینکه به صورت همزمان شلیک موشکی حماس(که از گنبد آهنین عبور کرد)، عملیات آفندی موفق انصارلله یمن به قعطبه، و عملیات تهاجمی ارتش سوریه به ادلب با هماهنگی ترکیه، انجام شد که به نوعی پاسخ عملی ایران به آمریکا هم می تواند می باشد.

در مقابل ترامپ هم اعلام کرد قصدی برای جنگ ندارد و مهار بولتون دست اوست. که این خود به نوعی شاهدی خرد بر این مدعاست که اگر ایران از موضع انفعال خارج شود و گزینه جنگ را به طرف مقابل نشان دهد، شانس بهتری برای بقا در مقابل تحریم ها دارد.

از اخبار اقتصادی خوب هم اینکه دلار نتوانست فعلا از سقف مهم 15500 عبور کند و آمار گمرک نشان می دهد صادرات کامودیتی هنوز با قوت ادامه دارد. البته تکنیکالی، دلار احتمال قریب به یقین تا آخر سال 19500 را لمس می کند ولی نشکستن آن سقف تاریخی مهم، بستگی تمام به این دارد که بانک مرکزی در تامین دلار موفق، و ترامپ در گسترش تحریمها ناموفق باشد.

 

بر 17 اردیبهشت 1398 در 00:39 , mostafa_by گفت:

اساساً هر آوایی که از دهان ما خارج می شود، نامش «نظر» نیست. چرا که نظر، از یک فرآیند منطقی نتیجه گیری می شود که محصول تفکر و پردازش ذهنی است که آن نیز محصول دریافت داده های مربوط و مناسب است

تنها جمله ای که حتما باید پاسخ بدم، این صحبتهای آقا مصطفی است که فقط قسمتی از آن را نقل قول کردم. برادر متن شما به صورت خلاصه می گوید "من" محق به دادن "نظر" هستم و "نظر" بودن یا نبودن نظر دیگران را من تعیین می کنم.

این عینا خود دیکتاتوری ناب فرهنگی است با توجیهی زیبا. محمدرضا به مخالفانش حتی در حد اعلام دیدگاه هم حق نمیداد و همین خود یکی از دلائل متراکم شدن کینه عمومی شد تا وقتی که ترکید.

از لغت "دیدگاه" استفاده کردم که در مقابل "نظر" تئوریزه شما بنشیند. طبیعت آزادی بیان در اعلام "دیدگاه" است. هر چقدر هم چرت و پرت و بی ربط باشد حتی اگر قوانین بدیهی فیزیک را زیر سوال ببرد. همان قوانین فیزیک در ابتدای امر خود "چرت و پرت"ی بودند که خواص برنمی تافتند. "دیدگاه" مثل صحبتی است که بیمار در مورد بیماری خودش در مقابل دکتر می کند. طبیعی است که بیمار حق دارد در مورد بیماری خودش "دیدگاه" داشته باشد، و این ایراد ندارد تا وقتی که ملاک عمل در عرصه "اجرا" توسط "متخصص" قرار نگیرد. این که هر کس "دیدگاه" ش را بگوید مشکلی ندارد تا وقتی نافی نظم و امنیت دیگران نشود، که تشخیص این خود در حیطه وظیفه "قانون" و "ناظر" است. و تصور نمی کنم در پیشگاه قانون میلیتاری و ادمینهایش، بنده مخل مذکورین بوده باشم. کما اینکه در پایان متن اولم هم اشاره کردم که اگر ناقض قوانین است، سریعا پاک بفرمایند.

دوست عزیز از عوارض مطالعه زیاد، نوعی دیکتاتوری خفیه است که ما بعد از انقلابها نمونه هایش فراوان در همان طیف آزادیخوان و روشنفکر کتابخوان دیده ایم. 

خود وجود میلیتاری، و خود وجود این بحثها، و خود حضور شما در این تاپیک، تمام قد ناقض استدلال مخرب شماست.

 

بر 16 اردیبهشت 1398 در 22:39 , MR9 گفت:

اگر قصد دارید بر مبنای رفتار اکانتهای قبلی عمل بفرمایید

دوست گرامی. این جمله شما حاوی دو مطلب است. یکی اینکه بنده را با شخص دیگری که سابقا اکانتهای متعدد داشته، اشتباه گرفته اند. و دوم اینکه دست به ریموو خوبی دارید که این دو مورد باعث می شود کمی محتاط باشم. 

ویرایش شده در توسط Deepblue
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
23 minutes قبل , Deepblue گفت:

 

 . و دوم اینکه دست به ریموو خوبی دارید که این دو مورد باعث می شود کمی محتاط باشم. 

 

سلام علیکم 

 

بنده همچنان  روی پاسخ به 7 سئوالی که در پاسخ به  فرضیه شما مطرح شد اصرار دارم ، ضمن اینکه تا اجباری درکار نباشد ، کاربران نه محروم میشوند و نه پستی حذف  میشود . وضعیت مطلوب میلیتاری بعد از سالها کشمکش سیاسی و آرامشی که کاربران برای مطالعه و پاسخ گویی به سئوالات مطرح شده در اختیار دارند ، ( عطف به جمله شما :کمی صبر کردم و مطالب دوستان مجدد مطالعه کردم که پاسخی بدور از هیجان بنویسم.) موید  همین امر هست که در اجرای قوانین هیچ تبعیضی قائل نشدیم  الحمد الله تا الان /

 

پی نوشت

 

برای یادآوری مجدد 

 

5-1-2019_11-46-54_PM.jpg

 

کلید واژه ها : ایران ، تهاجم محدود ، 

 

 

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.