تاپیک جامع نبرد استالینگراد تاپیک جامع نبرد استالینگراد

[GAGNUS 578]

شروع جنگ با شوروی هم جزو بزرگترین اشتباهاتش بود شما حتی اگه قوی ترین ارتش جهان رو هم داشته باشید نمیتونید همه جهان رو همزمان شکست بدید

حرف کاملن حکیمانه بود حتا امریکا که امروز به مراتب قدرتمند تر از ان چبزی که المان زمان هیتلر بوده بازهم از فتح جهان عاجز است

[aryobarzan 258]

با توجه به اطلاعات امروزی ما و اطلاع و اشراف کامل تاریخدانان حال حاضر از اولویت بندی نظامی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و عقیدتی طرفهای درگیر در اروپا اعم از آلمان نازی و روسها و انگلیسی ها و....تحت هر شرایط وهر حالتی ، پایان جنگ با تسلیم بدون قید و شرط یا شکست نهایی آلمانها و متحدین شان تا قبل از پایان 1945 حتمی و محتومه و قطعی می باشد !!!!!

چه آلمانها در دونکرک انگلیسی ها رو به دریا میریختند یا نه!!
چه به شوروی در فرصت کم باقیمانده تا زمستان سرد 1941 حمله می کردند یا نه!!
چه با مدیریت نبرد تاکتیکی و تکنیکی و علمی ، به جای احساسی و قهرمانانه و سلحشورانه در استالینگراد ، نبرد مسکو ، نبرد کورسک و نبرد در ساحل نرماندی و .... را جایگزین می کرد یا نه!!!
چه رومل در شمال اروپا انگلیسی ها را تا مصر و کانال سوئز عقب می راند یا خیر!!
چه انقلاب گیلانی در عراق بر حسب کمک اطلاعاتی و تسلیحاتی هیتلر و بیرون راندن انگلیسی ها و فرانسوی های آزاد از خاورمیانه صورت می پذیرفت یا نه!!!
چه رضا شاه با کمک آلمانها موفق به شکست و یا معطلی متحدین و منقطع کردن خط تدارکاتی شمال به جنوب متفقین می شد یا نه!!
چه آلمانها به جای معطلی پشت دروازههای یخ زده استالینگراد و مسکو و کوههای یوگسلاوی و...... قفقاز و چاهای نفت آذربایجان را می گرفتند یا نه!!!!
چه آلمانها ، مسکو و کل شهرهای غرب کوههای اورال شوروی را تا کانال مانش در شرق انگلستان
و شمال آفریقا را از صحرای سینا تا غربی ترین نقطه مراکش
و خاورمیانه را از ایران تا فلسطین و ساحل شرقی مدیترانه تصرف کرده و کاملا اشغال می کردند یا نه!!! (دیگه از این بهتر توی ایدهایتان چی می خواهید!!! این نهایت توانایی یک کشور70 میلیونی وصنعتی در نیمه اول قرن بیستمی است با دستاورد نبردی جهانی طی 5 سال !!!! نه!!!!)
و.......
و هزاران اما و اگر دیگر .............
با اینحال باز هم نتیجه همان بود که شد !! یعنی تسلیم بدون قید و شرط یا شکست نهایی!!

فقط و فقط به این دلیل که روزولت و دولت امریکا و سیاستمداران جمهوری خواه و مسئولین سازمان اطلاعات مرکزی امریکا از سال 1939 تصمیم نهایی خود را جهت مقابله با ایدولوژی نازیسم و کوتاه کردن دست آنها از اقتصاد و سیاست ایالات متحده گرفته بودند!!
و دقیقا از همان زمان با جمع آوری مخفیانه دانشمندان به نام از اروپا و امریکا ، کلید پروژه مانهتان را در لاس آلاموس و با توجه به سرمایه و توانایی های عظیم مالی و علمی و اطلاعاتی خود زده بودند!!!!
در حالیکه بقیه دولتها در خواب خرگوشی بودند!!!!
آنهم خواب بسیار بسیار سنگین ،بطوریکه اروپایی ها فقط چند هفته قبل از حمله اتمی امریکا از چنین توانایی برحسب سخنان آیزنهاور(کفیل ریاست جمهوری امریکا ) مطلع گردیدند(هم چرچیل و هم استالین آنرا نوعی بلوف و تبلیغ و پروپاگاندای امریکایی برداشت کردند)
حتی سران ارشد نازی که تحت محاکمه در دادگاه نورنبرگ بودند بعد از اطلاع از حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی ، توانایی آمریکا در حصول و دستیابی به بمب اتم را باور نداشته وآنرا ترفند تبلیغاتی جهت خام کردنشان می دانستند و نه واقعیت علمی و نظامی!!!! ( چون خودشان موفق به رسیدن به نقطه نهایی و قطعی علمی و فنی بمب اتم نشده یودند و با آنهمه خود بزرگ بینی ، کسب چنین توانایی را در آن مدت کوتاه ،برای دیگران را نیز نفی می کردند!!! یعنی کلا آف آف بودند!! آف آف آف)

بدرود

[iran_400 2,496]

دوست عزیز من تعصبی به آلمان هیتلری ندارم ولی اجازه میخام با این قسمت از فرمایشاتتون مخالفت کنم در ارتش المان از همه کشورها و قومیتهای سرباز موجود بود اونم به تعداد قابل توجه مثل لشکر ترکستان و لشکر عرب ازاد،و ... هیتلر به همه منابع انسانی کشورهای متصرف نیاز داشت این عاقلانه نبود که مردم متصرفات رو از المان ناراضی نگه داره.مثلا بیشتر جنایات جنگی رو در روسیه روسهای پیوسته به ارتش آلمان مرتکب شدن.تعداد زیادی داوطلب نگلیسی بعضا ایرلندی در نبرد برلین شرکت کردند و در کنار سربازان آلمانی در دفاع از رایش کشته شدن
عکسهای زیادی از سربازان سیاه پوست ، هندی و سایر ملیتهای اروپایی و آسیایی موجود هست توصیه میکنم پراپاگاندای دول پیروز رو راحت قبول نکنید.



پوزش بابت ارسال پست پی در پی

دوست عزیز جنایات و وحشیگری های ارتش آلمان بر هیچ کس پوشیده نیست همنطور که جنایات بی شمار متفقین که حتی گوی سبقت رو از رقبای آلمانیشون ربوده بودند نیز پنهان نبوده و نیست و تطهیر ارتش آلمان و نازی ها به هیچ وجه قابل تایید و قبول نیست هر دو طرف در طول جنگ جنایات بی شماری رو مرتکب شدند و روی یکدیگر رو در جنایت و وحشیگری سفید کردند.

[ALFARD 3,743]

دوست عزیز جنایات و وحشیگری های ارتش آلمان بر هیچ کس پوشیده نیست همنطور که جنایات بی شمار متفقین که حتی گوی سبقت رو از رقبای آلمانیشون ربوده بودند نیز پنهان نبوده و نیست و تطهیر ارتش آلمان و نازی ها به هیچ وجه قابل تایید و قبول نیست هر دو طرف در طول جنگ جنایات بی شماری رو مرتکب شدند و روی یکدیگر رو در جنایت و وحشیگری سفید کردند.

جناب ایران 400، فکر کنم فقط همان بمباران درسدن و زنده زنده سوختن بیش از 35 هزار نفر بطوری که خیابان های شهر مملو از جسد های سوخته و غیر قابل شناسایی شده و با خاک یکسان شدن کامل آن هم برای شهری که هیچ نیروی نظامی در اون وجود نداشت و متفقین از این موضوع اطلاع کامل داشتند خود دلیلی بر وحشی تر بودن متفقین داره

[bigdelimohamad9 3,137]

aryobarzan گفت:

با توجه به اطلاعات امروزی ما و اطلاع و اشراف کامل تاریخدانان حال حاضر از اولویت بندی نظامی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و عقیدتی طرفهای درگیر در اروپا اعم از آلمان نازی و روسها و انگلیسی ها و....تحت هر شرایط وهر حالتی ، پایان جنگ با تسلیم بدون قید و شرط یا شکست نهایی آلمانها و متحدین شان تا قبل از پایان 1945 حتمی و محتومه و قطعی می باشد !!!!!

در این مورد کاملا حق با شماست و در واقع تنها شانس پیروزی متحدین در این بود که هیتلر طی مذاکراتی که پیش عملیات بارباروسا با وزیر خارجه ژاپن داشت چشم بادامی ها رو قانع می کرد که به جای حمله به ناوگان اقیانوس آرام آمریکا از سمت شرق یعنی پشت سر به جبهه ضد شوروی ملحق بشن و اول از دو طرف کار روس ها رو بسازن !
کشیدن پای امریکا به معرکه باید تا زمانیکه ارتش های محور توانایی گذر مستمر از عرض آتلانتیک و پاسیفیک و حمله مداوم به خاک اصلی این کشور رو به دست می آوردند به تعلیق می افتاد که یحتمل تا اون زمان به سلاح اتمی هم دست می یافتند.

[iran_400 2,496]

دوست عزیز جنایات و وحشیگری های ارتش آلمان بر هیچ کس پوشیده نیست همنطور که جنایات بی شمار متفقین که حتی گوی سبقت رو از رقبای آلمانیشون ربوده بودند نیز پنهان نبوده و نیست و تطهیر ارتش آلمان و نازی ها به هیچ وجه قابل تایید و قبول نیست هر دو طرف در طول جنگ جنایات بی شماری رو مرتکب شدند و روی یکدیگر رو در جنایت و وحشیگری سفید کردند.

[farhad29 615]

جناب ایران 400، فکر کنم فقط همان بمباران درسدن و زنده زنده سوختن بیش از 35 هزار نفر بطوری که خیابان های شهر مملو از جسد های سوخته و غیر قابل شناسایی شده و با خاک یکسان شدن کامل آن هم برای شهری که هیچ نیروی نظامی در اون وجود نداشت و متفقین از این موضوع اطلاع کامل داشتند خود دلیلی بر وحشی تر بودن متفقین داره

البته بمباران شهر دردسن هم بی دلیل نبود و اینطور هم نیست که شما میگید
در هر صورت تاریخ گواه میدهد که این آلمان نازی بود که بلای جنگ رو به جهان انداخت نه متفقین

[ALFARD 3,743]

البته بمباران شهر دردسن هم بی دلیل نبود و اینطور هم نیست که شما میگید

بله به دلیل اینکه درسدن یک شهر صنعتی بوده و اطلاعات نشون میده در این شهر مراکز تحقیقاتی نظامی نازی ها وجود داشته و بریتانیا به دلیل اینکه نمیخواستند این مراکز با مهندسان و پروژه های نیمه کاره به دست شوروی برسه آنجا رو بمباران میکنند.درست بیان کردم؟

در هر صورت تاریخ گواه میدهد که این آلمان نازی بود که بلای جنگ رو به جهان انداخت نه متفقین

فکر کنم انگلیس و فرانسه و.. بودند که در ابتدا به آلمان اعلان جنگ دادند ! کتاب جریانهای بزرگ تاریخ معاصر نوشته ی ژاک پیرن /فصل "60 روزی که اروپا را دگرگون ساخت" اشاره دقیقی به این موضوع کرده و تاکید شده شروع کننده واقعی جنگ انگلیس و فرانسه بودند

وسعت نصف خاک لهستان که در اشغال نازی ها بود فکر نکنم حتی یک دهم مناطق تحت اشغال انگلیس و فرانسه در اون زمان باشه و من حق رو به آلمان میدم

[farhad29 615]

بله به دلیل اینکه درسدن یک شهر صنعتی بوده و اطلاعات نشون میده در این شهر مراکز تحقیقاتی نظامی نازی ها وجود داشته و بریتانیا به دلیل اینکه نمیخواستند این مراکز با مهندسان و پروژه های نیمه کاره به دست شوروی برسه آنجا رو بمباران میکنند.درست بیان کردم؟



فکر کنم انگلیس و فرانسه و.. بودند که در ابتدا به آلمان اعلان جنگ دادند ! کتاب جریانهای بزرگ تاریخ معاصر نوشته ی ژاک پیرن /فصل "60 روزی که اروپا را دگرگون ساخت" اشاره دقیقی به این موضوع کرده و تاکید شده شروع کننده واقعی جنگ انگلیس و فرانسه بودند

وسعت نصف خاک لهستان که در اشغال نازی ها بود فکر نکنم حتی یک دهم مناطق تحت اشغال انگلیس و فرانسه در اون زمان باشه و من حق رو به آلمان میدم

آلفرد جان در مورد بخش اول بله دردسن شهری بشدت استراتژیک بوده و این حرف درست نیست که اینها عده ای ادم بی گناه بودن که هیچ دخلی و ربطی به جنگ نداشتند به هر حال این شهر پشتوانه ای برای ارتش المان بوده اگر اشتباه نکنم یک یا دو سال پیش علی عزیز که دیگر به این فروم سر نمیزنه ذره ای در مورد صنایع این شهر گفت مثل اینکه دوربین های پیشرفته آلمان نازی و کلی صنایعه استراتژیک و ارزشمند دیگر در این شهر وجود داشته .
بهر حال حمله به این شهر حمله به عقبه نازی ها و دشمن آینده شوروی بوده

در مورد بخش دوم آلمانها با علم به اینکه این عملیات منجر به یک جنگ بزرگ میشه اقدام به این اشغال کردند و شما مطمئن باش اگر جواب نمیگرفتند دوباره عملیاتی دیگر انجام میدادند و همینطور ادامه میدادند در واقع اینها آمده بودند جنگ راه بندازند و انتقام جنگ جهانی نخست را بگیرند و در آن زمان همه از این موضوع اطلاع داشتند.

به عقیده من انگلیسیها بسیار صبر به خرج دادند وگرنه باید بسیار زودتر و با حمله پیشدستانه بحساب آلمانها میرسیدند هیتلر و آلمان پیروزیهای اولیه جنگ را مدیون مماشات های دول قدرتمند اروپا هستند و میبینیم با روی کار امدن مرد خردمند و مقتدری مثل چرچیل روند بر میگردد.

[Antiwar 3,222]

منبع؟
منبع بدید تا تاپیک را منتقل کنم.

[Lord-Soldier 2,200]

البته یکی دیگر از اشتباهات مهم آلمانها تکیه زیاد بر زرهی بود به طوری که توان تأمین بنزین آن را نداشتند و در ادامه جنگ دچار مشکل شدند.

در ضمن آمار 30 هزار نفر در درسدن عدد اعلامی از طرف گوبلز (گوبلز خودمون نه ها!) بود برای اینکه مردم روحیه شون رو نبازند و یک مستند کانال 4 نشون میداد که عدد واقعی اون 300 هزار نفر بوده! واقعا وحشتناکه! با بمبهای آتش زا حمله کردند به شهری که پناهنده ها از شهرهای دیگه توش بودند و صنایع و پادگان و چیزی هم نداشته!

[komsomolets 640]

قسمت نخست


تا امروز در مقالات و نوشته های متعددی به نبرد استالینگراد پرداخته شده است. با این حال ارزیابی اسناد تازه آرشیو دولتی روسیه (اسناد کمیساریای خلق ارتش کارگران و دهقانان اتحاد شوروی منتشر شده در سال 2003)، سلسله ای از پرسشهای جدیدی را در رابطه با وضعیت روحی و سیاسی طرفین نبرد به وجود می آورد. این دو مولفه در نبرد ولگا بسیار در هم تنیده اند که در تجانسشان، نه تنها جبهه خاور را، بلکه کل جنگ جهانی را تحت تأثیر خود قرار دادند.
بعد از شکست سنگین ورماخت در مسکو، ارتش آلمان توانایی پیشبرد استراتژی سراسری تهاجمی را در جبهه شوروی در تابستان سال 1942 از دست داده بود. برای هیتلر یگانه انتخاب مسیر جنوب بود: نفت قفقاز این امکان را فراهم میساخت تا ماشین جنگی هیتلر همچنان در برابر ائتلاف غرب و شوروی ایستادگی نماید. همانگونه که پروفسور واگنر به درستی بسیار اشاره کرده است، "پیشوا" در بهار 1942 دو گزینه قطعی را پیش رو داشت: یا به طریقی پشت میز مذاکره به مسأله جنگ فیصله دهد یا اینکه به سرعت به لوازم و منابع یک جنگ طولانی دست یابد. تصرف منابع قفقاز در این راستا حتی می توانست به عنوان برگ برنده ای برای مذاکرات احتمالی صلح نه تنها با اتحاد شوروی، بلکه با امریکا و بریتانیا در نظر گرفته شود.
در عین حال برای بسیاری از فرماندهان عالی و افسران ورماخت، اشغال مسکو همچنان به عنوان هدف اصلی جنگ با شوروی بود. تازه پس از فتح این شهر امکانی برای پایان جنگ در نظر گرفته میشد. در ضمیر سربازان آلمانی، فتح پایتخت سرخ تنها برای مدت معینی به تعویق افتاده بود. فیلدمارشال پاولوس که شاید بهتر از هر کسی به اهمیت نبرد استالینگراد و اضمحلال ارتش ششم واقف بود شهادت میدهد: "در بهار سال 1942 مسکو همچنان هدف اصلی و نقطه پایانی عملیات فرض میشد. اما برای عملیات گسترده در این جبهه توجیه اقتصادی وجود نداشت. اکنون این بحث توجیه اقتصادی بود که ما را از تهاجم به مسکو بازمی داشت. در عین اینکه این شهر همچنان هدف اصلی جنگ بود."
در 5 آپریل 1942 طی فرمان شماره 41، هیتلر به سر فرماندهی نیروی زمینی دستور داد تا وضعیت در جبهه میانی حفظ شود، همزمان عملیات فتح لنین گراد ادامه یابد، و پیشرفت در خطوط جبهه جنوبی و قفقاز صورت گیرد. کمی پیشتر (28 مارس) در نشست مشترک فرماندهی عالی ارتش سرخ و کمیته دولتی دفاع در مسکو، پیشنهاد ستاد فرماندهی برای برنامه ریزی یک دفاع استراتژیک پذیرفته شد، اما همزمان استالین فرمان یک سلسله عملیات تدافعی کوچک و پراکنده از مورمانسک تا سواستوپول را صادر کرد. استالین به مارشال تیموشنکو اجازه داد دست به عملیات بزند اما این عملیات میبایست از استانداردهای خاصی تبعیت نموده و هدف آن محدود به نابودی و ضربه زنی به گروههای دشمن در خارکوف می گردید. رهبر شوروی و اطرافیانش همچنین بر این عقیده بودند که عملیات بزرگ و اصلی دشمن یحتمل در مسکو واقع خواهد گردید، جایی که شاهد بزرگترین تمرکز نیروهای آلمانی نسبت به تمام جبهه ها بود (بیش از 70 لشکر آلمانی). تردیدی نیست که در آن مقطع زمانی، یعنی بهار 1942، فرماندهی نیروهای شوروی قدرت خویش را دست بالا و امکانات و تواناییهای حریف را دست پایین ارزیابی کرده بود. رویدادهای بعدی نشان داد که سلسله عملیات محدود در جبهه ها به نتایج مورد نظر دست نیافت. اما این سوال که آیا نقشه اتحاد شوروی در هدایت جنگ در بهار 1942 از نظر استراتژیک شکست خورده و خطا بوده یا نه، همچنان مورد بحث و مناقشه است. در این ارزیابی برخی ملاحظات باید مد نظر قرار گیرد.
نخست تمرکز ویژه فرماندهی شوروی بر جبهه مسکو که به ناشی از این امر بود که دفاع از مسکو، مستقل از ایده های استالین و اطرافیانش در رابطه با مسیر استراتژیک آلمانها برای ادامه جنگ، فوری ترین وظیفه ارتش در نظر گرفته میشد. ارتش آلمان هنوز در نزدیکی پایتخت استقرار داشت و به هیچ وجه ریسکی از جانب شوروی در این باره پذیرفتنی نبود.
دوم اینکه باید گزارشهای تیمهای شناسایی و ارزیابی ارتش سرخ در آغاز سال 1942 در رابطه با وضعیت و شرایط ورماخت مورد توجه قرار گیرد. استالین گزارشهایی در رابطه با اضمحلال روحی سربازان آلمانی دریافت میداشت و اینکه سه چهارم کل لشکرهای آلمانی قادر به عملیات نیستند. همچنین گزارش میشد که ورماخت به دلیل مشکلات مختلف مانند کمبود سوخت قادر به انجام عملیات تهاجمی نخواهد بود. شایان ذکر است که بر اساس ارزیابی ستاد فرماندهی ارتش آلمان در پایان مارس 1942 از جبهه های شرقی، تنها 8 لشکر نیروی زمینی برای انجام کلیه مأموریتهای محوله آمادگی داشتند.


نقشه جبهه شوروی در 1941-42


سوم، این نکته مورد توافق همگان است که تقسیم و پراکنده سازی نامناسب نیروها و تجهیزات ارتش سرخ در بهار 1942 ، کاهش ذخایر آنها برای پیشبرد مقاصد نظامی و عملیاتهای جنگی پیشبینی شده در نشست ماه مارس رهبران ارتش و کشوررا سبب گردید. امروزه چنین ملاحظاتی بر ما واضح و آشکار است. اما ما حوادث هر زمان را از نقطه نظر امروز بررسی میکنیم. یعنی در پرتو حوادث بعدی و اطلاعات جامعی که اینک در اختیار داریم. اما چگونه فرماندهی ارتش شوروی میبایست تحت شرایط ناگوار آن روز تصمیم میگرفت، زمانی که دومین شهر کشور، لنینگراد، تحت محاصره دشمن بود، و زمانی که مهمترین مراکز صنعتی در شرق کشور اشغال شده و از دست رفته بود؟ در بهار 1942 این سوال بسیار اساسی مطرح بود که کدام طرف جنگ از منابع لازم برای تداوم جنگ برخوردار خواهد بود. نبرد در جبهه شرق در قیاس با 1941 اینک خصلت بسیار متفاوت و کاملا جدیدی یافته بود، این جنگ تبدیل به نبردی برای مرگ و زندگی شده بود، امری که اینک هم استالین و هم هیتلر بر آن واقف گردیده بودند.
نهایتا باید به این نکته توجه شود، که اگرچه ارتش شوروی در بهار 42 موفق نشد حصر لنین گراد را در هم شکند، قوای دشمن را در رژوف و ویازما دور بزند و ناحیه دنباس را آزاد نماید، اما با تحرکات خود ورماخت را در جبهه های مختلف به گونه ای چشم گیر به خود مشغول کرده و باعث به تآخیر افتادن عملیات آلمانها در قفقاز شمالی (موسوم به عملیات آبی) گردید. به طور خلاصه ، در بحث پیرامون خطاهای استرآتژیک ارتش سرخ در بهار 1942، نه تنها به تصمیمگیریهای نامناسب استراتژیک فرماندهی کل ارتش، بلکه به مدیریت نادرست برخی جبهه ها و لشکرهای شوروی و خطاهای تاکتیکی عملیاتی نیز باید توجه شود. این خطاها به ویژه سبب شد در ماههای می و ژوئن 1942 تلفات سنگینی به ارتش سرخ وارد آمده و شوروی مجبور گردد در فضای گسترده تر به مقابله با ارتش آلمان در جنوب کشور بپردازد.

اختصاصی برای میلیتاری

مترجم و گردآورنده: komsomolets

[MR9 115,266]

"پس از شکست سنگین ورماخت در مسکو، ارتش آلمان توانایی پیشبرد استراتژی سراسری تهاجمی را در جبهه شوروی در تابستان سال 1942 از دست داده بود. برای هیتلر یگانه انتخاب مسیر جنوب بود: نفت قفقاز این امکان را فراهم میساخت تا ماشین جنگی هیتلر همچنان در برابر ائتلاف غرب و شوروی ایستادگی نماید. همانگونه که پروفسور واگنر به درستی بسیار اشاره کرده است، "پیشوا" در بهار 1942 دو گزینه قطعی را پیش رو داشت: یا به طریقی پشت میز مذاکره به مسأله جنگ فیصله دهد یا اینکه به سرعت به لوازم و منابع یک جنگ طولانی دست یابد. تصرف منابع قفقاز در این راستا حتی می توانست به عنوان برگ برنده ای برای مذاکرات احتمالی صلح نه تنها با اتحاد شوروی، بلکه با امریکا و بریتانیا در نظر گرفته شود."

به نکته بسیار جالبی اشاره شده است که همواره در بررسی های راهبردی مرتبط با آغاز یک جنگ نادیده گرفته می شود . اینکه در اکثر منابع تاریخی گفته می شود که هیتلر صرفا" بدلیل نفرت از نژاد اسلاو و یا دشمنی شخصی با استالین به روسیه حمله نمود ، یک اشتباه فاحش بشمار می رود . بعنوان مثال ، ویلیام شایرر در کتاب خود با عنوان ظهور و سقوط رایش سوم ( چاپ 1347 شمسی - انتشارات فرانکلین ) این جمله را از قول هیتلر نقل می کند و این جمله بخوبی نشاندهنده نوع نگاه راهبردی هیتلر در ارتباط با حمله به روسیه است . بعنوان مثال در یک کنفرانس نظامی که در ستاد فرماندهی هیتلر در پروس شرقی به سال 1942) تشکیل گردید( قبل از اجرای حمله نهایی برای تصرف مسکو و در جواب به فرماندهان آلمان که اصرار داشتند کل نیروی زرهی ورماخت می بایست در جبهه مرکزی مستقر شوند ) ، هیتلر خطاب به فرماندهان خود گفت که :آنها ( یعنی ژنرال های آلمانی ) جنبه های اقتصادی جنگ را درک نمی کنند ( اشاره به هدف خود یعنی تصرف چاه های نفت مایکوپ در قفقاز و انبار غله اروپا - اوکراین ) . این مساله در حوزه ژئواستراتژیک بویژه در جنگهای قرن 21 بسیار با اهمیت بوده و جای تامل بیشتری دارد .

[MR9 115,266]

در ارتباط با عدم آمادگی یگان های ارتش سرخ هم عمدتا" چند دلیل وجود دارد :

1- در جریان تصفیه های وحشتناک استالینی در دهه 1930 که در سال 1937 به اوج خود رسید ، بخش بزرگی از افسران باتجربه ارتش سرخ که در راس آنها مارشال توخاچفسکی قرار داشت ، تصفیه شدند و یا با خوش شانسی تنزل درجه گرفته و یا به تبعید در سیبری فرستاده شدند .( البته بخشی از این تصفیه ها بدلیل اجرای یک برنامه دقیق اطلاعاتی از سوی آبوهر - سازمان اطلاعاتی ورماخت - رخ داد ، چرا که آلمانی با اطلاع از این تصفیه ها و دست کاری در اسناد همکاری ارتش شوروی با ارتش آلمان در دهه 1920 و اوایل دهه 1930 و ارسال آنها با واسطه به استالین موجب شد تا استالین به شکل غیر قابل توصیفی به فرماندهای ارتش سرخ بدگمان شود ) ( [color=#ff0000]ژنرال ستاد دیمیتری ولگوگونوف این مساله را به طور شفاف در کتاب خود شرح داده است [/color])

2- عدم توجه استالین به اطلاعات جمع آوری شده توسط شبکه جمع آوری اطلاعات سازمانهای اطلاعات خارجی شوروی ( چکا و جی آر یو ) که در اروپا با شناسه ارکستر سرخ ( روته کاپل ) شناخته می شدند و در رده های بالای ورماخت هم نفوذ کرده بودند ، موجب ایجاد یک خلا" اطلاعاتی در مورد سازمان رزم و توانایی های ورماخت گردید .

3- پیش بینی نادرست استالین در مورد شکست بریتانیا در برابر تهاجم آلمان و عدم ورود آمریکا به جنگ

4- ترس از حمله ژاپنی ها به روسیه از طریق منچوری و درگیر بودن یگانهای زبده ارتش شوروی در این منطقه

این دلایل به اضافه اجرای دقیق طرح های فریب از سوی ارتش آلمان موجب شد تا بمدت دو سال و نیم ارتش شوروی متحمل ضربات سختی گردد . ویرایش شده در خرداد 93 توسط MR9

[cheka 15,065]

2- عدم توجه استالین به اطلاعات جمع آوری شده توسط شبکه جمع آوری اطلاعات سازمانهای اطلاعات خارجی شوروی ( چکا و جی آر یو ) که در اروپا با شناسه ارکستر سرخ ( روته کاپل ) شناخته می شدند و در رده های بالای ورماخت هم نفوذ کرده بودند ، موجب ایجاد یک خلا" اطلاعاتی در مورد سازمان رزم و توانایی های ورماخت گردید .

البته این مورد جای بحث داره ، استالین فردی نبود که به اطلاعات سرویس های جاسوسی اعتماد کامل کنه اما کسی هم نبود که نسبت بهش بی تفاوت باشه همونطور که پس از تایید NKVD از برنامه نداشتن ژاپن به حمله به شوروی ، استالین بالاخره با تاخیر ، اما نیروهای نظامی رو از سیبری و شرق به جنگ با آلمان فرستاد

یکی دیگه از مواردی که نشون میده استالین خطر قریب الوقوع حمله نازی ها رو میدونست (و البته همین مورد یکی از دلایل عدم آماده بودن شوروی در مقابل حمله آلمان ها به شمار میره) دستور انتقال خط دفاعی شوروی در غرب از خط استالین (Stalin Line) به خط دفاعی جدیدی بنام مولوتف (Molotov Line) بود که خط مولوتف مناطق تسخیر شده در سالهای 1940-1941 توسط شوروی در بالتیک و لهستان رو پوشش میداد.

قرار بود توپ ها از خط استالین باز و تا احداث خط مولوتف به اونجا منتقل بشه ، در حقیقت شوروی داشت خط دفاعیش رو به مرز آلمان نزدیک تر میکرد اما مغایرت این تصمیم با دکترین های دفاعی پیشین شوروی و همچنین حمله ی آلمان در اثنای احداث خط دفاعی جدید و ناتمام مونده بخش اعظم خط دفاعی مولوتف ارتش سرخ رو عملا در مقابل آلمان بی دفاع کرد و مجبور شدن اونطور به خط های قبل تر و حتی پشت شهرها عقب نشینی کنند.



خط دفاعی مولوتف