Morteza313

شاهین های قادسیه: عملیات سامرا

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[quote][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]همه ما روایتهای آبکی "حاجی سیدتو کشتن" رو از جنگ شنیدیم، [b]میون اینهمه دروغ [/b]یک راه خوب هست برای اینکه دوبار بشناسیم قهرمانانمون رو. [/right][/font][/color][/quote]

عجب!
کلا زهر ریختن عادیه
  • Upvote 2
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب مرتضی خیلی خوب بود . از این تاپیکای خوب کم شده تو سایت .
قرار بود این هواپیماها رو بعد جنگ پس بدیم یعنی ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='Ludendorff' timestamp='1390369757' post='360891']
جناب مرتضی خیلی خوب بود . از این تاپیکای خوب کم شده تو سایت .
قرار بود این هواپیماها رو بعد جنگ پس بدیم یعنی ؟
[/quote]

مهمتر از این واقعیت که قرار بوده ما جنگنده ها رو پس بدیم اینه که نیروی هوایی عراق قبل ازجنگ 91 همچین برنامه ای داشته گویا،
مثل اینکه ما خیلی شدید اتش بس کردیم :دی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون نثر خیلی خوبی داشت :rose:
همیشه برام سوال بوده که چرا تصمیم به انتقال جنگنده ها به ایران گرفتند ؟! آیا اردن انتخاب بهتری نبود ؟ ویرایش شده در توسط ssadeghs

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فراموش نکنید سال91 تنها کسی که حاضر به جنگیدن در کنار عراق بود کشور ما بود، همسایگانش برای شکست دادنش متحد شده بودند و بعد از فروپاشی شوروی در حال مسابقه دادن برای جلب اعتماد امریکایی ها بودن. در موارد دیگه ای هم اتفاقاتی افتاد که حمل بر اثبات برادری ما با عراق شد، منجمله رهگیری پکیج های امریکایی که از آسمان ما استفاده می کردند که البته مربوط به حریم ملی ما بود و با عراق هماهنگ نشده بود. ویرایش شده در توسط Morteza313
  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]فراموش نکنید سال91 تنها کسی که حاضر به جنگیدن در کنار عراق بود کشور ما بود،[/right][/font][/color][/quote]

فراموش نمی کنیم که امثال آقایان م.ا ، ه.غ ، ع.م و ... شدیدا دنبال قرار دادن ما کنار عراق و کندن کلکمون بودند!

و البته با درایت رهبری این فتنه هم ختم به خیر شد.
  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
[center]میگ25 مجهز به دو تیر موشک R-40[/center]
[/quote]

بنا به آرایش معمول پروازی هواپیماهای روس، یک تیر از موشکها راداری( سمت راستی) و دیگری حرارتی است.( البته عکس مال نیروی هوایی رژیم سابق لیبی است)

[quote]
[right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]جمرهای جنگنده ایگل هرچند قدرت لازم برای اشباع یا کاهش موثر برد رادار سَفیِر جنگنده فاکسبت یا رادار مادر را نداشتند[/font][/color][/right]
[/quote]

جسارتا منبع این قسمت مقاله تون رو میشه لطف کنید؟ چون با توجه به اطلاعاتی که از غلافهای اخلالگر آن زمان نیروی هوایی آمریکا موجود هست تقریبا قابل قبول نیست، مگر اینکه ثابت بشه که اف 15 ها اصلا غلاف حمل نمی کردند.

[quote]
[right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif]برای پائین کشیدن فاکسبت چیزی بیش از دو تیر سایدوایندر لازم بود.[/font][/color][/right]
[/quote]

این قسمت کمی مبهم است، یعنی زدن و نخورده، یا دو تا خورده و طوری نشده، یا چون 2 تا بیشتر نداشتن ترجیح دادن اصلا شلیک نکنند؟

البته در سوابق میگ 25 ساقط شدن با توپ اف 5 هم به چشم می خوره.

اما همه این بحثها به کنار، انصافا خلبانان میگ 25 های عراقی برترین و بهترین خلبانان عراقی بودند و آمار اسقاط این هواپیماها هم به نسبت سایر هواپیاماها روسی عراق، پایینتر بود.
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا پدرشون بیامرز حداقل با این تجهیزات چند سال جلو افتادیم.(مخصوصا ایلیوشین ها)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یک: عکس تزئینیست، تا وقتی که دوستان در نیروی هوایی عراق جواب بدن و بتونیم عکس فاکسبت ها رو با R-40 ها بذاریم باید به همین اکتفا کرد.
دو: فاکسبتها در 91 تجربه داج کردن 11 تیر موشک اسپارو توسط یک فروند رو داشتند.
سه: هیچ میگ 25ئی با توپ "ساقط" نشده، آسیب دیده، به پایگاهش برگشته و ازر رده عملیاتی خط خورده.
چهار: ایگل به طور خاص برای ماموریت های CAP تکیه بر سیستم جمینگ یکپارچش داره که توان خروجیش به هیچ عنوان چیزی نزدیک N-005 هم نیست، جمری که بخواد این رادار رو اشباع کنه نیاز به یک منبع تولید توان مجزا داره، حالا یا توربین بادی یا مولد داخلی. ویرایش شده در توسط Morteza313
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote name='Morteza313' timestamp='1390391988' post='360944']

سه: هیچ میگ 25ئی با توپ "ساقط" نشده، آسیب دیده، به پایگاهش برگشته و ازر رده عملیاتی خط خورده.

[/quote]

تو ایران سقوط کرد ، کی برگشت عراق ما نفهمیدیم ؟
  • Upvote 2
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[b]هدف قرار گرفتن ميگ 25 عراقي توسط اف 5 ايراني[/b]


بعداز ظهر روز 12 تير ماه سال 1365 درحالي که گردان پروازي را ترک مي نمودم، روي تابلوي مخصوص برنامه هاي پروازي نام خود را ديدم که بر طبق آن مي بايستي از طلوع آفتاب فردا به عنوان ليدر دسته دو فروندي، در آماده باش باشم تا در صورت تجاوز هوايي دشمن به سرعت به پرواز درآييم.
آن روز نسبت به روزهاي قبل کمي ديرتر گردان را ترک کرديم؛ زيرا جلسه خاصي جهت توجيه نحوه عمليات درگيري هوايي دو فروند از هواپيماهاي خودي با هواپيماهاي متجاوز دشمن که چند ساعت قبل اتفاق افتاده بود، تشکيل شده و خلبانان رويدادهاي اين نبرد را تشريح مي نمودند. آرزو مي کردم که به جاي آنها بود. اصولا بالاترين افتخار براي يک خلبان شکاري، سرنگون نمودن هواپيماي شکاري دشمن در نبردهاي هوايي مي باشد.
با اين افکار به خانه رسيدم و تا پاسي از شب در جست وجوي راه حل هاي عملي براي کسب توفيق در نبردهاي هوايي به سر بردم. ساعت شماطه دار را براي ساعت چهار بامداد تنظيم نمودم و در خيال پرواز فردا خواب چشمانم را در ربود.

با شنيدن صداي زنگ اسکرامبل آماده پرواز شديم
سحرگاه روز بعد با شنيدن صداي خودروي سرويس مخصوص خلبانان، آماده از خانه خارج شدم و پس از چند دقيقه با دريافت چتر نجات و کلاه پرواز، خود را به اتاق خلبانان آماده رساندم و پس از انجام توجيه و هماهنگي پرواز با خلبان همراه، آمادگي خود را به پست فرماندهي اطلاع دادم. هنوز لحظاتي نگذشته بود که صداي آژير مخصوص اعلام اسکرامبل براي پرواز فوري هواپيماهاي آماده در فضاي اتاق طنين افکند. به سرعت خود را به هواپيما رساندم و با کمک پرسنل فني آماده پرواز شده و پس از روشن کردن سريع هواپيما و آزمايش دستگاه هاي الکترونيکي، متوجه شدم که يکي از دستگاه ها شرايط استاندارد را ندارد. ناچار بودم هواپيما را تعويض کنم. مجددا پس از چند دقيقه براي پرواز آماده شدم. اکنون از زمان اعلام آژِير 9 دقيقه گذشته بود و بيم آن داشتم که نتوانم به موقع با هواپيماهاي دشمن برخورد کنم؛ لذا سريعا با کسب اجازه پرواز از برج مراقبتف در دل آسمان کبود غوطه ور گشتم.

به سرعت به پرواز درآمديم
برج مراقبت ما را به فرکانس رادار هدايت نمود. افسر مسئول رادار سوال کرد:
- آيا آمادگي کامل براي اجراي ماموريت داريد؟
طبيعي بود که پاسخ مثبت مي باشد. صداي هيجان زده و غير عادي افسر کنترل کننده رادار، احساس عجيبي در من به وجود آورد. حدس زدم که هواپيماهاي دشمن در حوزه دفاعي ما نفوذ کرده و احتمال درگيري زياد است. از خلبان شماره 2 خواستم تا موشک ها و مسلسل هاي هواپيماي خود را سريعا آزمايش و نتيجه را اعلام کند. خودم هم همين کار را کردم و کليد مسلسل را در حالت آماده شليک قرار دادم.
با يک نگاه سريع آلات دقيق و نشان دهنده هاي سوخت هواپيما را چک کردم، همه چيز در حالت عادي بود. تنها تعجب من از اين بود که چرا کنترلر رادار ما را به ارتفاع 12000 پايي راهنمايي نموده؟ زيرا معمولا براي مقابله با تجاوز هوايي دشمن هميشه در ارتفاعات پايين تر پرواز مي کرديم.
آفتاب هنوز به طور کامل در آسمان نتابيده بود و من غرق در افکار درگيري با دشمن بودم. کنترلر رادار اعلام نمود که به سمت شمال پرواز کنيم لذا با يک گردش تاکتيکي خود را در موقعيت رو به شمال قرار داديم. لحظه اي نگذشته بود که مجددا دستور داد از چپ به سمت جنوب حرکت کنيم. اين کار هم با انجام دو گردش 90 درجه تاخيري امکان پذير شد. هنوز 90 درجه اولي تمام نشده بود که اعلام نمود هدف در 13 مايلي مقابل شما و در ارتفاع بالا درحال پرواز است. به خلبان شماره دو گفتم که هر گاه هدف را ديد اطلاع دهد، سپس با استفاده از پس سوز شروع به اوج گيري نموديم. به خلبان شماره دو تاکيد کردم که از من جدا نشود و کاملا مراقب باشد.

هواپيماي دشمن را که يک ميگ 25 بود ديدم ولي ...
در همين لحظه هواپيماي دشمن را مشاهده نمودم. فاصله ام با هدف زياد بود. نمي توانستم از او چشم بردارم. شماره دو را در جريان موقعيت هدف قرار دادم. به دقت دستورالعمل هاي درگيري هوايي را انجام داده و باک سوخت خارجي هواپيما را رها کردم تا قابليت مانور بيشتري کسب کنم. کنترلر رادار مرتبا با صداي هيجان زده اي فاصله ما را با دشمن گزارش داده و هر بار تاکيد مي نمود دقت کنيد هدف شما يک هواپيماي ميگ25 است. به فکرم رسيد که چون هواپيماي دشمن مجهز به سيستم هشدار دهنده پيشرفته اي است، قفل نمودن رادار هواپيمايم روي آن بايد در حداقل فاصله و در آخرين لحظات انجام شود تا هرچه ممکن است او ديرتر متوجه حضور ما در اطراف خود گردد. برنامه را به گونه اي تنظيم نمودم که همزمان با انجام قفل راداري بر روي او، موشکم را نيز پرتاب کنم. تمام اين موارد را به هواپيماي شماره دو نيز اطلاع دادم.
در يک لحظه مناسب، دشمن را در صفحه رادار قفل نمودم و با دريافت علايم پرتاب موشک حرارتي، دگمه را با انگشت فشردم. موشک رها نشد! فرصت بسيار کم بود و فاصله هر لحظه کم تر مي شد. مي دانستم که هواپيماي ميگ – 25 در ارتفاع بالا قابليت مانور خوبي دارد و از شتاب زياد و موتورهاي بسيار قوي برخوردار است،

هواپيماي دشمن را مورد هدف قرار دادم
درنگ جايز نبود. به سرعت سوئيچ مسلسل را در اختيار گرفتم. هواپيماي دشمن که اکنون با دريافت علايم هشدار راداري متوجه قفل رادار من شده بود، گردش شديدي را به راست آغاز نمود. دستگاه نشانه روي را روي او تنظيم نمودم و شروع به شليک کردم که نتيجه اي حاصل نشد. با يک مانور حساب شده، دستگاه نشانه روي را در فاصله کوتاهي جلوتر از هواپيماي دشمن قرار داده و شليک رگبار مسلسل را مجددا آغاز نمودم. در اين لحظه فراموش نشدني، آتش و دود فراواني از بال سمت راست او زبانه کشيد. قصد داشتم چنانچه موفق به سرنگوني او نشوم، به هر طريق ممکن اجازه خروج از مرزهاي هوايي کشور را به او ندهم. در آن لحظات در چنان وضع روحي بودم که حتي اگر لازم مي شد با مورد اصابت قرار دادن او توسط هواپيماي خودم، اين کار را مي کردم. خيلي هيجان زده بودم. بي اختيار به شماره دو گفتم:
- چه طور بود؟
او هم صادقانه جواب داد:
- از اين بهتر ممکن نيست.
کنترلر رادار با خوشحالي اين موفقيت را تبريک گفت.

با دست به خلبان عراقي هشدار دادم بيرون بپرد
براي لحظاتي خود را به هواپيماي دشمن که اينک مانند پرنده شکسته بالي پرواز مي نمود، نزديک و نزديک تر کردم. خلبان دشمن کاملا مرا مي ديد. حالت پروازش عادي نبود و هواپيما با شيرجه ملايمي به سمت زمين رفته و تدريجا ارتفاع کم مي نمود. درحالي که شعله هاي آتش حدود 15 متر به دنبال او زبانه مي کشيد، با علامت دست به خلبان عراقي گفتم که خود را نجات دهد ولي او فقط نگاهم مي کرد. در همين لحظات بود که کنترلر رادار به ما اطلاع داد يک هواپيماي ديگر دشمن از پشت سر، ما را تعقيب مي کند. با يک نگاه سريع به سوخت باقي مانده هواپيما و اين که در صورت درگيري فشنگي هم ندارم تا نثار دشمن کنم و چنانچه درگيري هوايي توسعه پيدا کند به هيچ وجه قادر به حمايت و پشتيباني از هواپيماي شماره دو نخواهم بود، ناچار تصميم به مراجعت گرفتم. خط دود سياهي از هواپيماي آسيب ديده دشمن در آسمان مشاهده مي شد. ارتفاع ما 29000 پا بود. در اندک زماني ارتفاع خود را به 5000 پا رساندم و براي نشستن آماده شده و به سمت فرودگاه ادامه مسير داديم. وقتي هواپيما را پارک کرده و به اتاق مخصوص آلرت رسيديم. دوستانم مرا در آغوش فشردند و فرمانده پايگاه نيز به من تبريک گفت و اعلام نمود هواپيماي دشمن سرنگون شده و عمليات وسيعي از سوي دشمن براي يافتن خلبان آن در جريان است.
ساعتي بعد يکي از اساتيد پروازم در سال هاي دور که در مرکز فرماندهي نيروي هوايي خدمت مي نمود، تلفني تماس گرفت و تبريک گفت و اظهار داشت که اين انتظار را از تو داشتم. اين جمله براي من بسيار غرور آفرين و دوست داشتني بود. آن روز را هرگز فراموش نمي کنم.

خلبانان f-5e و مصاحبه درباره ماجراي سرنگوني ميگ 25 عراقي
رژيم جنايتکار عراق هر گاه طعم تلخ شکست را از رزمندگان کفر ستيز اسلام مي چشد، با بکارگيري خلبانان مزدور ديگر کشورها دست به بمباران مناطق مسکوني و اقتصادي کشورمان مي زند. طبق اسناد منتشره و به اعتراف فرمانده وقت نيروي هوايي عراق سپهبد حميد شعبان 130 نفر از خلبانان مزدور مصري در حمله به بمباران شهرها و مناطق اقتصادي کشورمان شرکت داشته اند. در اين رابطه خلبانان شجاع نيروي هوايي ساکت ننشسته اند و به حملات آنها پاسخ دندان شکني داده اند و در چندين عمليات برون مرزي، منابع اقتصادي و صنعتي عراق را مورد حمله مکرر هواپيماي خود قرار داده اند و يا هواپيماهاي متجاوز عراقي را در آسمان ميهن اسلامي سرنگون کرده اند. دو تن از تيزپروازان صحنه نبرد حق عليه باطل مستقر در يکي از پايگاه هاي نيروي هوايي در غرب کشور، يک فروند هواپيماي دشمن از نوع ميگ 25 را به وسيله جنگنده اف 5 شکار کردند که اين حماسه را از زبان خودشان نقل مي کنيم

خلبان اول
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام و درود به رهبر کبير انقلاب و امت شهيد پرور ايران و با سلام به ارواح پاک شهداي جنگ تحميلي بالاخص شهيدان به خون خفته نيروي هوايي. بايستي عرض کنم در تاريخ 13 تيرماه سال 1365 ماموريت آلرت به عهده من و دوست خلبانم گذاشته شده بود. صبح زود به محض رسيدن به محل کار از ما خواسته شد تا براي مقابله با هواپيماي دشمن که وارد خاک کشورمان شده بود، به پرواز در آئيم. بعد از بلند شدن از زمين رادار از ما خواست که خيلي سريع خود را به هدف برسانيم. چرا که خلبان بزدل دشمن قصد حمله به يک هواپيما از نوع مسافربري را داشت و مي خواست با اين کار جنايت ديگري را مرتکب شده و فاجعه اي براي مملکت ما بوجود آورد. من با هماهنگي رادار دست به انجام يک سري مانور و تاکتيک هائي زدم و هواپيماي دشمن را با چشم رهگيري کردم تا اين که به آن نزديک شدم هواپيماي دشمن از نوع ميگ 25 بود که در مقايسه با هواپيماي من از نظر مانور و ارتفاع پروازي و تجهيزات ديگر فوق العاده پيشرفته بود، ولي من به او مجال فرصت هيچ گونه عمل متقابلي را ندادم. خود را به هواپيماي دشمن رسانده و آن را هدف آتش مسلسل خود قرار دادم. تا اين که سرنگون شد.
اهالي شهر خوي با چشم خود هواپيما را که در آسمان مي سوخت مشاهده کردند و10دقيقه بعد از اين که من به زمين نشستم، از مناطق مختلف زنگ زدند که هواپيما در نزديکي پل قطور سقوط کرده است. اين مسئله را خدمت شما عرض کنم که با توجه به اين که هواپيماي دشمن از نوع پيشرفته بود، خلبانان آن تصور مي کردند که هواپيماي ما جرات نزديک شدن به او را ندارد؛ ولي به خواست خدا و با الطاف الهي که هميشه شامل حال ماست، من توانستم با عمل فوق العاده ساده و با مسلسل اين هواپيما را سرنگون کنم و اميدوارم که خلبانان عراقي بفهمند که آسمان کشور ما جاي اين گونه قدرت نمائي ها نيست.

در اين هنگام رژيم بزدل عراق که در خود توان مقابله با رزمندگان اسلام را نمي ديد، شروع به بمباران شهرها و مناطق مسکوني نموده بود که خلبان اين پرواز در اين باره مي گويد:
با توجه به اين که رژِيم عراق تحت سلطه ابر قدرت هاست، بنابراين اراده اي از خود نداشته و هر چه که آنها به اين رژِيم ديکته مي کنند عينا به آنها عمل مي کنند ولي اگر نظر مرا در مورد خلبان هاي شان بخواهيدف بايد بگويم هر ماموريتي که به آنها داده شود کورکورانه قبول مي کنند و انجام مي دهند و طبق اطلاعاتي که به دست ما رسيده اکثر آنها در موقع انجام ماموريت محوله به فکر مردمي نيستند که در زير بار ستم رژيم جنايتکار عراق قرار دارند. ولي با تمام اين تفاصيل مي بينيم هنگامي که خلبانان و افسران ارشد به اسارت رزمندگان در مي آيند اظهار ندامت و پشيماني مي نمايند که اين خود نشانه تزلزل حزب بعث عراق مي باشد.
والسلام

گفت وگو با خلبان دوم
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام به پيشگاه امام امت هميشه در صحنه. در آن روز با توجه به اسکرامبلي (حالت فوق العاده) که داده شده بود، من و همکار خلبانم به ترتيب 1 و 2 از زمين بلند شديم. از برج به ما گفته شد که هواپيماي هدف درحال رفتن به سمت شمال کشور و در تعقيب يک هواپيماي مسافربري است. افسر کنترل شکاري به ما گفت که من شما را در يک نقطه مي گردانم و مانور مي دهم که در برگشت بتوانيد اين هواپيما را رهگيري و ان شالله سرنگون کنيد و ما درست طبق دستور العمل هاي افسر کنترل شکاري عمل مي کرديم. به خاطر دارم که دقيقا در ساعت 5:20 دوستم در سمت چپ من بود و ايشان هواپيماي دشمن را در سيزده مايلي و حدودا 7 يا 8 هزار پا از ما بالاتر پيک آپ (در زير پوشش خود گرفت) کرد. ما با سرعت خوبي که داشتيم توانستيم همزمان با هم و به خوبي به طرف هواپيماي دشمن گردش کنيم. منتهي دوستم با توجه به فاصله نزديک تري که به هواپيما داشت، هواپيما را رهگيري کرد و زماني که فشنگ هاي مسلسل ايشان به هواپيما اصابت کرد، من حدودا چهار يا پنج هزار پا پشت سر ايشان با همان ارتفاع درحال پرواز بودم و دقيقا اصابت فشنگ ها را بر روي هواپيماي ميگ 25 عراقي مشاهده کردم. آتش نارنجي رنگ و دود سفيدي در پشت سر هواپيماي دشمن کاملا به چشم مي خورد و در برگشت، سوختن و قطعه قطعه شدن هواپيما را مشاهده کردم و ما توانستيم سالم به پايگاه مراجعت کنيم. آن طور که ما بعدا شنيديم هواپيماي مسافربري سالم در خاک ترکيه به زمين نشست.

از خلبان درباره نقش افسران کنترل شکاري در اين ماموريت سوال مي شود که پاسخ مي دهد:
شايد اين اولين باري باشد که من چنين مهارتي را از يک افسر کنترل شکاري مي ديدم و اين نشان دهنده اين مسئله است که برادر سروان هدي کاملا به کارشان وارد و بر اعصاب شان مسلط هستند. کار پرسنل کنترل شکاري و رادار در سطح بسيار عالي بود و به هيچ وجه هيجان زده نشده بودند و دقيقا از موقعيت هاي ما و هواپيماي دشمن مطلع بودند و حتي دقيقا مي دانستند که راه برگشت هواپيماي دشمن در کجاست و ما را در اين منطقه با ارتفاع پايين تر نگه داشتند و نگذاشتند که ما با هواپيماي دشمن رو در رو قرار بگيريم؛ چون اگر چنين مي شد هواپيماي دشمن با موشک هاي دوربردي که داشت ما را هدف قرار مي داد. در مجموع کار بزرگي که اين برادر انجام دادند باعث شد که نه تنها هواپيماي دشمن نتوانست ما را رهگيري کند، بلکه رادارهاي آنها نيز نتوانستند ما را تشخيص دهند و ما توانستيم در اين ماموريت محوله موفق باشيم.

لينک منبع : [url="http://www.sajed.ir/detail/5580"]http://www.sajed.ir/detail/5580[/url]
  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.