سالهای آخر حکومت ساسانی همراه با باستانی پاریزی

[worior 25,819]

به نام حق

 

این مطلب بر گرفته از کتاب تقریبا نایاب حماسه کویر به قلم چهره ماندگار مطالعات فرهنگی و تاریخ کشور دکتر باستانی پاریزی ست ،

 

حین مطالعه این کتاب به نظرم رسید که بد نیست قسمتهایی از اون رو توی سایت بگذارم ، شاید بعد از مطالعه براتون این سوال پیش بیاد که چرا چنین مطلبی رو انتخاب کردم ، صرفا جالب توجه بودن تاریخی بودن ریشه مسئله ای به اسم تورم ! در این مملکت و در قسمت دوم که ارتباطی با مسئله چگونگی از میان رفتن ساده آیین ریشه دار زرتشت در آن دوران هست ، ...

 

تاریخ برای خواندن نیست برای عبرت آموختن است .

 

بدون دخل تصرف ، تقدیم به همه دوستان ؛

 

بازگردیم به اهمیت شغلی وزیران و حوزه مشورتی آنان ، و روابط این قوم با مردم . شاید بعضی تصور کنند که این وزیران نبوده اند مگر عواملی در دست جباران برای گردآوری ثروت و چاپیدن مردم غارت خلق و عامل سیاست وحشت و ترور و راهنمای فاتحان – که زیان مردم را می فهمیدند و به ثروت مردم آگاهی داشتند و می دانستند که از کجا میشود پول درآورد .

 

از بیابان عدم تا سر بازار وجود.............به تلاش کفنی آمده عریانی چند

این حرف اگر در دو سه مورد مصداق داشته باشد ، مسلما هیچ وقت نباید جنبه عام بدان داد . زیرا به حق ، همانطور که گفتم ، این گروه برای خود سیاست و روش مملکت داری خاص داشته اند و صاحب نظر بوده اند ، و اینکه مردم گاهی بدانها تاخته اند از جهت موقعیت شغلی است که به هر حال حسد و کنیه همراه دارد .

 

البته من میدانم که صاحب قابوسنامه نیز در شرایط وزیری پادشاه ، این حرف را میزند که (.. تا دانگی به دیگران نگذاری ، درمی نتوان خورد ، و اگر بخوری محرومان خاموش نباشند ویله نکنند که پنهان ماند ...)ولی این را هم میدانم که در این شغل ، همیشه نمیشود امام جعفر صادق (ع) پیدا کرد و گماشت .

 

مشکل بزرگ اهمیت شغل و موقعیت مقام است . زیرا از قدیم به علمای سیاستمدار طعنه میزدند و میگفتند ؛ (..بهترین پادشاهان آن بود که او را در مجلس علما ببینند ، و بدترین عالمان آن بود که او را بر درگان سلطان ببینند..)

 

لابد ، دفاع من از وزیران ، این حرف را پیش آوزده است که دفاع از آدمی مثل شمس الدین محمد صاحب دیوان که در دولت گیخاتو(693 ه / 1293 م.) دارایی او را حساب کردند ، حاصلات املاک او در سال ، از سه هزار هزار و ششصد دینار زیادت آمده لابد نتیجه آن است که من باستانی پاریزی ، به چند تا ازاین سه میلیون و نیم سکه طلای صاحب دیوان (زیر جلکی) دست یافته ام ، یا اینکه یکی از کنیزکان کولی روزگار بهرام گور را ، (دیماس) یا (راست رَوِشن) وزیر او ، به خدمت مخلص فرستاده است که حاضر شده ام از ظلم و به قول مازندرانی ها (ظالم پهلو ها) دفاع کنم .

 

بخشودگی مالیاتی

 

اصلا باید عرض کنم که در این بحث ، بنده هرگز نخواسته ام بگویم که همه وزیران مردمانی خوب و مشاورانی پسندیده بوده اند ، من اگر از بوذرجمهر تعریف کردم برای این بود که لابد به مشورت او بوده است که انوشیروان (.. چند کس را از جزیه (مالیات سرشمار) معاف مسلم داشت : اول اهل بیوتات ، دوم طایفه زنان ، سیم کُتاب و اهل علم از طلبه و حفاظ و غیر آن ، چهارم جمعی که به اسم خدمتکاری پیش دیگران باشند و خدمت ایشان کنند ، پنجم هر انکس که سال اول به بیست نرسیده باشد و یا از پنجاه گذشته باشد ، ششم از طایفه درویشان(یعنی فقرا) از عَجَزه و مساکین، هفتم جمعی که به سبب و علت مرض از جای نتوانند خاست – و آن چنان کسی را (زمینی) میگویند – و مانند آن از کور و شل و مفلوج...)

خوب توجه بفرمایید که چه طبقات وسیعی در این مملکت از این فرمان استفاده کرده اند ؟ دفاع من از چنین کسانی بود ، نه از وزیرانی مثل (دیماس) یا (راست رَوِشن)، که به روزگار بهران گور به پادشاه توصیه میکرد و به قول امروزی ها کنسی Conseille میداد که ( ... رعیت بی ادب گشته است و از بسیاری عدل ، دلیر شده اند ! و اگر مالش نیابند ترسم که تباهی پدید آید... ) ! در حالی که خبر نداشت که خود بهرام عاشق دختر حمامی شده بود من هیچ وقت ، روزگار بهرام را در دوران شکفتگی اقتصادی ساسانی نمیدانم ، هر چند ( زمان او ، زمان عیش و طرب بود . اهل صنعت تا نیم روز به عشرت مشغول بودندی و نیم دیگر به کار خود ... کار مطربان و اسباب طرب رواجی عظیم گرفت ، چنانکه کمتر مطربی روزی به صد درم قانع نشدی) . این تجمل و تعیش و عدم تعادل تنظیم ثروت ، خطرش این است که وقتی حادثه ای پیش آید ف اوضاع و احوال چنان میشود که همان مردمی که بر اثر درامد ناحق، حاضر بودند به کمتر مطربی روزی صد سکه نقره (درم) بپردازند ، روزی را میدیدند که مثل خسرو پرویز که با اینکه خراج مملکت اون به چهارصد هزار هزار و بیست هزار هزار می رسید .. مردم هلاک شدند و خراب ، تا غایت که کنیزکی را به درهمی فروختند .
رکود اقتصادی یعنی این ، رکودی که بعد از تورم بود .

 

 

سکه زر منسوب به دوره خسروپرویز

ارقام ثروت خسرو پرویز دقیق نیست ، ولی همین دلیل بر زیادی است . به قول کریستین سن ، پولی که در سال هجدهم سلطنت خود ، خسروپرویز ، به گنج خانه جدید خود نقل کرد قریب به 468 میلیون مثقال زر بود .
در سال سی ام سلطنت او 1600 میلیون مثقال سکه جمع شده بود ، و این ثروتها از مالیاتی که به سختی گرفته می شد شروع میشد تا به گنج بادآورد که کشتی پول دیگران را در بندرها تحویل او دادند ، میرسید؛ تاج اون 60 من زر خالص در آن بکار رفته بود . باید عرض کنم که این ثروتها قبل از آنکه عرب حمله کند دوبار غارت شد ؛ یکبار در اوایل سال 628 م . که هرقل تیسفون را غارت کرد ، یکی هم باز در همین سال وقتی که سدهای بزرگ روی دجله و فرات در هم شکسته شد و مزارع را آب گرفت ، و کشتزار ها تبدیل به باطلاق و نیزار شد ، و خرمنها را آب برد ، و زراعین گرسنه مانند و به داخل شهرها هجوم آوردند ، و پای تخت پر شد از کشاورزان بیکاری که گرسته در جستجوی کار بودند ، وچون چیزی نمیافتند ، دزدی میکردند و امنیت شهر آشفته شد .چون آذوقه کم شده بود بعلت فقدان مزارع ، گرانی عجیبی پیش آمد و کار به قحطی کشید . خسرو ، برای ترمیم کشاورزی شروع به پخش پولها کرد .
( گویند خرمنی زر و سیم بر روی فروش نهاد ، و کارگرانی را تشویق کرد تا یک روزه چهل سد ساختند...)در اینجا باز به یک نکته کوچک اشاره کنم .مورخان این حاتم بخشی خسرو را در این روزهای آخر ستوده اند که پول داد و سد و بند ساخت . اما توضیح مرا بشنوید : شهر آشفته است ، ذخیره گندم و جو نیست ، تمام مزارع از میان رفته و کشاورزان به شهر ها روی آورده اند ، خصوصا پای تخت که بیش از دو میلیون تن جمعیت یافته است . در چنین احوالی که جنس کم است ، یکباره خرمنی از زر به دست طبقه کارگر می افتد ، معروف است خسروپرویز دست میکرد وو مشت مشت سکه بر میداشت و به کارگران میداد که بروید سد ببندید ! ظاهرا کار او درست و اساسی است . اما اینکه در یک روز چهل سد ساخته اند ، گمانم از گزارشهای رسمی دروغگویانه عصر باشد ، بنده حدس میزنم که کارگر ، اول کاری که میکرد سکه طلا را بر میداشت و به بازار می آمد که نان و خرما و تخم مرغ و گوشت بگیرد ، چیزی که اصلا وجود نداشت ، زیرا خود اوکه در روستا پدید آورنده آن بود ، اکنون در شهر پرسه میزد ! بقال هم که سکه های طلا را می دید ، نرخ را بالا می برد . چه بسا که در همین روزها یک تخم مرغ را محتکران به یک سکه طلا فروخته باشند . اما چطور شد که کنیزکی را به درهمی می فروختند ؟ این هم دیگر معلوم است ، کنیزک در حکم اشیاء لوکس عصر بود ، پول دارها صدها و هزارها از آن داشتند البته تا وقتی که انبار ها پر بود . اما وقتی انبار خالی شد و گندم و جو و تخم مرغ نبود ، کنیزک که یک نان خور زیادی است . یک درهم هم گران است ! بنده تلویزیون رنگی را وقتی هشت هزار تومان میخرم که نان و گوشت و پنیر داشته باشم! وقتی قرار شد روزی 5 مثقال گوشت ، هفته ای سه روز سهمیه جیره غذایی من باشد ، این تلویزیون رنگی در حکم همان کنیزک عصر ساسانی است ، به یک درهم حراج خواهد شد و کسی هم خریدار نیست .اصلا دروغ نبود که میگفتند دختران برلینی ، بعد از جنگ در برابر یک دانه سیگار ، یک آدامس ، یک آب جو ، خود را تسلیم میکردند !زیرا یک بغل ( مارک ) میدادی ، تازه یک نان خمیر گیرت می آند و تورم یعنی این ! یعنی پول زیاد داشته باشی ولی جنس در برابرش نباشد . پس توجه فرمودید که من لغت تورم را برای پنج شش سال آخر عصر ساسانی ، بیخود به کار نبردم و البته علمای اقتصاد امروز ، تورم را ، اگر علاج نشود یکی عوامل سقوط دولتها میدانند .


قسمت دوم ؛

تاریخ متحیر مانده است که جامعه بزرگ ساسانی که عموما و به اکثر زردشتی بودند ، چطور با سقوط مدائن و نهاوند ، یک باره رو به اسلام آوردند و آتشکده ها بسته شد ، و کار به آنجا رسید که وقتی اصفهان سقوط کرد ، از آن همه مردم شهر فقط سی نفر حاضر شدند زردشتی بمانند و آنها هم به کرمان مهاجرت کردند ! البته ما دلایلی می آوریم ؛ مثلا ،سخت و پیچیده شدن تعالیم زردشتی ، و زیاد شدن احوط ها و مباح ها و مکروهات ، آیین زرتشت ، دخالت های زیاد موبدان ، مالیات ها ، اوقاف معابد ، نفوذ مزدکی ها ، زندیقها ، و چه و چه و چه ...
همین پریروز که تاریخ را میخواندم به نکته ای برخوردم : خسروپرویز ، در جزء یکی از اقداماتی که کرد و برخی آنرا جزء قدمهای مثبت او آورده اند، یکی این بود که برای ( مقاصد سیاسی ، لازم دید که اهتمامی در باب دین زرتشتی نشان بدهد ، و بدگمانی روحانیان را نسبت به اعتقادات خود برطرف کند، به این جهت آتشکده ها ساخت ، و در آنها دوازده هزار تن هیربد برای تلاوت ادعیه جای داد )
ظاهرا کاریست بقول سید ابوالقاسم کاشانی (خدا پسندانه) ! ولی مقصود چیست ؟ مگر آتشکده ها از موبد و هیربد مفت خور موج نمیزد ؟ چطور شد خسرو به چنین فکری افتاد ؟ نتیجه آن چیست ؟ حالا عرض میکنم ؛ دوازده هزار موبد از طرف خسرو در شهرها مامور امور مذهبی شدند ، نتیجه معلوم است ؛ یک عکس العمل شدید نسبت به موبدان و هیربدان رسمی که از طرف خسرو برگزیده شده اند ، و یک بی اعتقادی عمومی در همه مردم نسبت به مذهب و امور مذهبی ، مگر میشود پشت سر موبدی که خسرو به فلان ده کوره فرستاده است نماز خواند ؟ این سقوط روحیه مذهبی که نتیجه رفتار 12 هزار موبد لابد جوان کم اطلاع تازه کار جامعه ناشناس بود ، ایجاد یک خلاء روحی در جامعه ایرانی کرد ، خلائیکه می بایست چیزی جای آن را پر کند ، خواست خدا بود که از دل بیابان عربستان ، این پابرهنه ها را با یک ایدولوژی تازه بی امان به این سو بکشاند ، و آن خلاء موجود را یک باره پر کند .
مقصود من این است که دفاع من از وزیرانی نیست که با گلاب و زعفران ، دربار و حوزه قدرت خود را شسته و رنگین ساخته بودند . تجملات ظاهری ، عصر شکفتگی هیچ دولتی نیست . وزیر خوب آن است که با مردم همراه باشد ، و کوشش کند که رابط میان شاه و خلق باشد ، نه اینکه عاملی فراهم کند که رعیت از مرکز قدرت بریدگی پیدا کند .
در جزء یکی دیگر از مظاهر شکوه خسرو پرویز نوشته اند که – بقول بلاذری – به عطریات خیلی علاقه داشت . تا اینجا ، امر امر طبیعی است و نقصی بر خسروپرویز نیست ، او سپس میگوید : خسرو بوی پوستهای تحریر را دوست نداشت ، (این هم عیبی نیست من هم از بوی پوست دباغی شده بدم می آید) بلاذری سپس میگوید ؛ پس مقرر فرموید که نامه ها را بر کاغذی که به گلاب و زعفران آغشته باشد بنویسند ¹ . ظاهر امر تا اینجا هم دلیل ذوق و هنر است ، اما نتیجه ای که میشود از این فرمان گرفت ؟ نظر یک آدم که اهل تاریخ باشد ، با نظر آدمی که معلم هنرهای دراماتیک باشد فرق دارد .
اگر فی المثل در کوهستان شهر بابک، یک زارعی ظلمی دید و خواست شکایت به شاه بنویسد ، پوستی که گلاب و زعفران آغشته باشد از کجا بیاورد ؟ ² زعفرانی که تخمش در حوالی قائن کاشته میشود ! نتیجه چیست ؟ ( پدر آدم باید شوکت الملک باشد تا کاغذش را خسروپرویز بخواند) به صراحت باید گفت که در سالهای آخر عمر ، خسروپرویز ، حتی یک نامه شکایات از رعایایش را نخوانده است ، استانداران هم نخوانده اند ، که( گل از دهن بلبل آب میخورد ) همه کاغذ همه کاغذ گلاب و زعفران میخواسته اند ! ترس من آن است که خسروپرویز نامه حضرت رسول را هم به همین دلیل پاره کرده باشد که نه تنها بوی گلاب و زعفران نمیداده ، بل ، به بوی عرق بغل گندیده عربی که دویست فرسنگ راه را پیاده و یک ریز پیموده آغشته بود ، با این مقدمات آن دهقان شهر بابکی که صدای پای مشاجع مسعود سلمی را در پشت کفه خبر و نیریز و بمید می شنید ، متحر بود که از چه ارزشهای باید دفاع کند ؟ ارزش گلاب و زعفران ؟

1- ایران در زمان ساسانیان ص 337 ، به او توصیه شده بود که بهترین عطرها شاهسپرم آمیخته به (اند) است که بر آن گلاب پاشیده باشند .
2- درست مثل این است که بگویند هر کس میخواهد از فلان ریس اداره شکایت کند باید فلان مبلغ تمبر روی عریضه خود بچسباند ! این احفاد ها همان کسانی بود ، مثل بهران پسر شاپور که به قول حمدالله مستوفی ( ... ظالم جبار صفت بود . قصه مظلومان را نخواندی و داد کس ندادی . بعد از وفاتش در خزانه ، قصه های شکایت نامه های بی شمار سر به مهر یافتند (تاریخ گزینه ص 111) . ببینید چقدر شکیت سر به مهر مانده که به آن اعتنا نکرده اند . مرحوم صدرالاشرف در مورد اواخر حکومت رضا شاه مینویسد به شاه گفتم : (.. اعلی حضرت امر فرمودید قانونی از مجلس بگذرد که هر کس مطالبی مینویسد که موجب تشویش اذهان بشود به فلان مجازات خواهد رسید ، آیرم (رییس شهربانی) برای اینکه کسی نتواند از او شکایتی بنویسد ، تمام گیشه های پست و تلگراف را تحت نظر مامورین قرار داده.. )(خاطرات صدر الاشرف ص 323) بیخود نبود که بعد از شهریور 1320 همه خدمات رضا شاهی فراموش شد و مردم از رفتن او به پایکوبی پرداختند .
منبع
باستانی پاریزی ، محمد ابراهیم ، حماسه کویر ، خواجگان سیاست ، جلد دوم ، 694 - 684 ، چاپ 1371 ، انتشارات خرم .

استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس صفحه www.military.ir مجاز است .

[Zapad 405]

سلام متن خیلی خوبی بود ، فقط در اینترنت من فایل متنی کتاب رو پیدا نکردم ، فکر کنم هم نباشد
اگر دارید میتونید متن کتاب رو برا دانلود بزارید ؟
اگر هم نه در کتابخانه ها پیدا میشه ؟

[warjo 3,008]

[quote name='worior' timestamp='1391036574' post='362315']

[size=4]در سال سی ام سلطنت او 1600 میلیون مثقال سکه جمع شده بود ، و این ثروتها از مالیاتی که به سختی گرفته می شد شروع میشد تا به گنج بادآورد که کشتی پول دیگران را در بندرها تحویل او دادند ، میرسید؛ تاج اون[color=#ff0000] 60 من [/color]زر خالص در آن بکار رفته بود .[/size][size=4] .[/size]
[/quote]
با سلام
اين من كدام من است؟! همان من خودمان ؟!
/////////////////////////////
[size=1]راستي چه عجب حركتي از شما ديديم ، كم مانده بود كاغذ بفرستيم بپرسيم شما را چه شده ؟ آيا اين پست جديد باعث مشغله شما شده ؟! همان ميرغضبي ولايت ميليتاري را مي گويم ! آخر اين اواخر هرجا كه بحث اجراي حكم و حذف و حد است ، نام شما و جناب چكا پاي حكم ديوانيست ![/size]

[death 4,593]

متن هم اشتباهات تاريخي داره و هم تحليل اشتباه به عنوان مثال هراكليوس هيچ گاه تيسفون رو فتح نكرد كه بتونه غارتش كنه و نويسنده احتملا منظورش دستگرد بود !
[quote][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]با سلام[/right][/font][/color]
[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]اين من كدام من است؟! همان من خودمان ؟! [/right][/font][/color] [color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right] [/right][/font][/color] [color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right] [/right][/font][/color][/quote]
البته تاريخ نگاران بعد اسلام اصولا علاقه اي به رعايت امانت نداشتن اما ميگن انقدر تاج سنگين بوده ك تاج رو به وسيله زنجير به سقف وصل ميكردن و بعد شاه ميرفته زيرش

[worior 25,819]

قسمت دوم هم اضافه شد

[quote name='Zapad' timestamp='1391067139' post='362335']
سلام متن خیلی خوبی بود ، فقط در اینترنت من فایل متنی کتاب رو پیدا نکردم ، فکر کنم هم نباشد
اگر دارید میتونید متن کتاب رو برا دانلود بزارید ؟
اگر هم نه در کتابخانه ها پیدا میشه ؟
[/quote]

اگر اشتباه نکنم این کتاب از سال 82 به این طرف تجدید چاپ نشده ، مطالبش بیشتر در حوزه مطالعات فرهنگی (اقتصاد و فرم های اجتماعی) ایران هست ، ..


[quote name='warjo' timestamp='1391070786' post='362342']
با سلام
اين من كدام من است؟! همان من خودمان ؟!
/////////////////////////////
[size=3]راستي چه عجب حركتي از شما ديديم ، كم مانده بود كاغذ بفرستيم بپرسيم شما را چه شده ؟ آيا اين پست جديد باعث مشغله شما شده ؟! همان ميرغضبي ولايت ميليتاري را مي گويم ! آخر اين اواخر هرجا كه بحث اجراي حكم و حذف و حد است ، نام شما و جناب چكا پاي حكم ديوانيست ![/size]
[/quote]

هستیم همیشه حی و حاضر خدمتگذار دوستان ، ..

من همان من است واحد وزن که به من اصفهان حدود 6کیلو ، من ری 12 کیلو و من تبریز 3 کیلوگرم بنابر گفته ها ،..

[behnamsniper 1,903]

با تشکر بسیار ویژه از اقا ابراهیم عزیز

دوست عزیز شما که اهل فضلید تاپیک برادر رومل رو هم دریابید که خاک نخوره ما هم یک فیضی ببریم

با تشکر

[death 4,593]

[quote][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]در جزء یکی دیگر از مظاهر شکوه خسرو پرویز نوشته اند که – بقول بلاذری – به عطریات خیلی علاقه داشت . تا اینجا ، امر امر طبیعی است و نقصی بر خسروپرویز نیست ، او سپس میگوید : خسرو بوی پوستهای تحریر را دوست نداشت ، (این هم عیبی نیست من هم از بوی پوست دباغی شده بدم می آید) بلاذری سپس میگوید ؛ پس مقرر فرموید که نامه ها را بر کاغذی که به گلاب و زعفران آغشته باشد بنویسند 1 . ظاهر امر تا اینجا هم دلیل ذوق و هنر است ، اما نتیجه ای که میشود از این فرمان گرفت ؟ نظر یک آدم که اهل تاریخ باشد ، با نظر آدمی که معلم هنرهای دراماتیک باشد فرق دارد .[/right][/font][/color]
[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]اگر فی المثل در کوهستان شهر بابک، یک زارعی ظلمی دید و خواست شکایت به شاه بنویسد ، پوستی که گلاب و زعفران آغشته باشد از کجا بیاورد ؟ 2 زعفرانی که تخمش در حوالی قائن کاشته میشود ! نتیجه چیست ؟ ( پدر آدم باید شوکت الملک باشد تا کاغذش را خسروپرویز بخواند) به صراحت باید گفت که در سالهای آخر عمر ، خسروپرویز ، حتی یک نامه شکایات از رعایایش را نخوانده است ، استانداران هم نخوانده اند ، که( گل از دهن بلبل آب میخورد ) همه کاغذ همه کاغذ گلاب و زعفران میخواسته اند ! ترس من آن است که خسروپرویز نامه حضرت رسول را هم به همین دلیل پاره کرده باشد که نه تنها بوی گلاب و زعفران نمیداده ، بل ، به بوی عرق بغل گندیده عربی که دویست فرسنگ راه را پیاده و یک ریز پیموده آغشته بود ، با این مقدمات آن دهقان شهر بابکی که صدای پای مشاجع مسعود سلمی را در پشت کفه خبر و نیریز و بمید می شنید ، متحر بود که از چه ارزشهای باید دفاع کند ؟ ارزش گلاب و زعفران ؟[/right][/font][/color][/quote]
جناب ابراهيم من عذر ميخوام ولي متني كه ميزاريد خيلي ضعيفه خوب مني كه فقط مطالعات تاريخي دارم و زمينه تخصصي من چيز ديگه اي هست هم ميدونم اين تحليل مسخره هست !

[worior 25,819]

[quote name='death' timestamp='1391172502' post='362576']
جناب ابراهيم من عذر ميخوام ولي متني كه ميزاريد خيلي ضعيفه خوب مني كه فقط مطالعات تاريخي دارم و زمينه تخصصي من چيز ديگه اي هست هم ميدونم اين تحليل مسخره هست !
[/quote]

کاکام ؛ اینجا کسی روی نوشته ها تعصب و تعهدی نداره که حتما درست باشند و یا غیر قابل نقد ، لذا شما بجای مسخره دانستن اگر نقدی دارید وارد کنید تا به غنای مطالب افزوده بشه و ما هم استفاده کنیم ،[quote name='behnamsniper' timestamp='1391170403' post='362565']
با تشکر بسیار ویژه از اقا ابراهیم عزیز

دوست عزیز شما که اهل فضلید تاپیک برادر رومل رو هم دریابید که خاک نخوره ما هم یک فیضی ببریم

با تشکر
[/quote]
کدوم تاپیک ؟ ...

[death 4,593]

جناب واريور يه سري توضيحات ميدم بقيه رو هم انشا الله بعدا سر فرصت
[quote]در سال سی ام سلطنت او 1600 میلیون مثقال سکه جمع شده بود ، و این ثروتها از مالیاتی که به سختی گرفته می شد شروع میشد تا به گنج بادآورد که کشتی پول دیگران را در بندرها تحویل او دادند ، میرسید؛ تاج اون 60 من زر خالص در آن بکار رفته بود . [/quote]
البته خسرو پرويز به سختگيري در ماليات مشهور بود اما عملا اكثر درآمد ان نه از ماليات بلكه از غنيمت هاي پيروزي هاي پياپي در جنگ بدست امد خصوصا اينكه خسرو پرويز مردي بود كه مصر رو فتح كرد و در دنيا قديم مصر سرزمين ثروت بود اما در مورد گنچ باد اورد وقتي ايرانيان شهر رومي رو محاصره ميكنن خزانه رو رومي ها بار كشتي ميكنن كه از منطقه خارج كنن اما موفق نميشن و باد كشتي رو به سمت ايران مياره جالبه بعد ها بخش اعظمي از اين گنج هم به راختي توسط رومي ها غنيمت گرفته ميشه كه فكر كنم ريشه ضرب المثل باد اورده رو باد ميبرد از همينجا هست خلاصه داستان اينكه غنيمت جنگي بوده
[quote] باید عرض کنم که این ثروتها قبل از آنکه عرب حمله کند دوبار غارت شد ؛ یکبار در اوایل سال 628 م . که هرقل تیسفون را غارت کرد ، یکی هم باز در همین سال وقتی که سدهای بزرگ روی دجله و فرات در هم شکسته شد و مزارع را آب گرفت ، و کشتزار ها تبدیل به باطلاق و نیزار شد ، و خرمنها را آب برد ، و زراعین گرسنه مانند و به داخل شهرها هجوم آوردند ، و پای تخت پر شد از کشاورزان بیکاری که گرسته در جستجوی کار بودند ، وچون چیزی نمیافتند ، دزدی میکردند و امنیت شهر آشفته شد .چون آذوقه کم شده بود بعلت فقدان مزارع ، گرانی عجیبی پیش آمد و کار به قحطی کشید . خسرو ، برای ترمیم کشاورزی شروع به پخش پولها کرد . [/quote]
همونطوري كه گفتم هراكليوس هيچگاه به تيسفون حمله نكرده !!كه بتونه غارتش كنه در مورد پول دادن به كارگر ها براي ساخت سد و ترميم مزرعه هم غارت اسمش نميشه ! و اين كه فكر كنيم كل ايران در زمان ساسانيان به اندازه تيسفون چند تا روستا اطرافش باشه كه يه سيل تمام انبار ها و منابع تامين مواد غذايي رو نابود كنه هم خيلي خنده داره ايران به خاطر خشكسالي هاي دوره اي بزرگ شايد به مشكل بر ميخورد اما يه سيل واقعا غير منطقي هست
[quote]و کار به آنجا رسید که وقتی اصفهان سقوط کرد ، از آن همه مردم شهر فقط سی نفر حاضر شدند زردشتی بمانند و آنها هم به کرمان مهاجرت کردند ! البته ما دلایلی می آوریم ؛ مثلا ،سخت و پیچیده شدن تعالیم زردشتی ، و زیاد شدن احوط ها و مباح ها و مکروهات ، آیین زرتشت ، دخالت های زیاد موبدان ، مالیات ها ، اوقاف معابد ، نفوذ مزدکی ها ، زندیقها ، و چه و چه و چه ...[/quote][color=#000000][font=tahoma, Arial, 'Trebuchet MS'][size=4]
[size=4][font=arial,helvetica,sans-serif]در بين روايات فتح اصفهان آنچه بيشتر به واقعيت نزديك است و با تاريخ ابن اثير نيز هماهنگ مى‏باشد، به اين شرح است:[/font][/size][/size][/font][/color][color=#000000][font=tahoma, Arial, 'Trebuchet MS'][size=4]
[size=4][font=arial,helvetica,sans-serif]«عمر، عبدالله بن عبدالله بن عِتْبان را مأمور اصفهان نمود و ابوموسى را نيز به كمك او فرستاد».[/font][/size][/size][/font][/color][color=#000000][font=tahoma, Arial, 'Trebuchet MS'][size=4]
[size=4][font=arial,helvetica,sans-serif]از جمله كسانى كه مأمور اصفهان شدند، عبدالله بن ورقاء رياحى و عبدالله بن حارث بن ورقاء اسدى بودند. عبدالله بن عبدالله با سپاه خود و آنان كه از سپاه نعمان با او بودند به سوى سپاه اصفهان رفت. حكمران اصفهان در رأس سپاه بود و پيشاپيش آنها شهربراز جادويه، پير بزرگ حركت مى‏كرد. مسلمانان در يكى از روستاهاى اصفهان با پيشقراولان اصفهان برخورد كردند و سخت جنگيدند. سپاه اصفهان شكست خورد و شهر براز پير كشته شد. در اين زمان پادشاه اصفهان فادوسفان بود كه با سپاهى به رويارويى لشكر عرب آمد.[/font][/size][/size][/font][/color][color=#000000][font=tahoma, Arial, 'Trebuchet MS'][size=4]
[size=4][font=arial,helvetica,sans-serif]پادشاه اصفهان به عبدالله فرمانده سپاه عرب گفت كه ياران مرا مكش و من نيز ياران تو را نمى‏كشم. من با تو همآورد مى‏شوم اگر تو را كشتم، يارانت بازگردند و اگر مرا كشتى، يارانم تو را به سلامت بگذارند.[/font][/size][/size][/font][/color][color=#000000][font=tahoma, Arial, 'Trebuchet MS'][size=4]
[size=4][font=arial,helvetica,sans-serif]عبدالله و فادوسفان با هم نبرد كردند. عبدالله از زين به زمين افتاد، فادوسفان از ادامه نبرد خوددارى كرد و گفت تو را مردى به تمام يافتم. آنها با هم صلح كردند و قرار شد كه اصفهان هر ساله جزيه بدهد و هر كه از اين شرايط سرباز زند، هرجا كه خواهد، رود و زمينش از آن مسلمانان باشد.[/font][/size][/size][/font][/color][color=#000000][font=tahoma, Arial, 'Trebuchet MS'][size=4]
[b][size=4][font=arial,helvetica,sans-serif]ابن اثير گويد كه آنگاه كه اصفهان تسليم مسلمانان شد، سى نفر از رجال اصفهان قبول جزيه نكرده و به كرمان رو آوردند.[/font][/size][/b][/size][/font][/color][color=#000000][font=tahoma, Arial, 'Trebuchet MS'][size=4]
[size=4][font=arial, helvetica, sans-serif]همين كه عمر از دنيا رفت، مردم شهر جى پيمان شكستند و اعراب مقيم شهر را كشتند و بر آن حال بودند تا خليفه سوم مجددا....[/font][/size][/size][/font][/color][color=#000000]
[font="arial, helvetica, sans-serif"]اگه در كتاب شما منبعي براي گفته هايي كه نقل قول كردم داريد خوشحال ميشم بررسي بشه[/font][/color][color=#000000]
[font="arial, helvetica, sans-serif"]جامعه ايران قبل از اسلام تك ديني نبوده و همواره تهديداتي رو از ساير اديا ن متوجه دين زرتشتي بوده اينكه فكر كنيم همه مردم يه شبه عاشق دين دشمناني كه جوانانشون رو كشته ميشن يكم غير منطقي هست حداقل يه زماني براي اين انطباق بايد صرف بشه ![/font][/color]

[behnamsniper 1,903]

این تاپیک
http://www.military.ir/forums/topic/19647-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF/

[death 4,593]

[quote][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]همین پریروز که تاریخ را میخواندم به نکته ای برخوردم : خسروپرویز ، در جزء یکی از اقداماتی که کرد و برخی آنرا جزء قدمهای مثبت او آورده اند، یکی این بود که برای ( مقاصد سیاسی ، لازم دید که اهتمامی در باب دین زرتشتی نشان بدهد ، و بدگمانی روحانیان را نسبت به اعتقادات خود برطرف کند، به این جهت آتشکده ها ساخت ، و در آنها دوازده هزار تن هیربد برای تلاوت ادعیه جای داد )[/right][/font][/color]
[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]ظاهرا کاریست بقول سید ابوالقاسم کاشانی (خدا پسندانه) ! ولی مقصود چیست ؟ مگر آتشکده ها از موبد و هیربد مفت خور موج نمیزد ؟ چطور شد خسرو به چنین فکری افتاد ؟ نتیجه آن چیست ؟ حالا عرض میکنم ؛ دوازده هزار موبد از طرف خسرو در شهرها مامور امور مذهبی شدند ، نتیجه معلوم است ؛ یک عکس العمل شدید نسبت به موبدان و هیربدان رسمی که از طرف خسرو برگزیده شده اند ، و یک بی اعتقادی عمومی در همه مردم نسبت به مذهب و امور مذهبی ، مگر میشود پشت سر موبدی که خسرو به فلان ده کوره فرستاده است نماز خواند ؟ این سقوط روحیه مذهبی که نتیجه رفتار 12 هزار موبد لابد جوان کم اطلاع تازه کار جامعه ناشناس بود ، ایجاد یک خلاء روحی در جامعه ایرانی کرد ، خلائیکه می بایست چیزی جای آن را پر کند ، خواست خدا بود که از دل بیابان عربستان ، این پابرهنه ها را با یک ایدولوژی تازه بی امان به این سو بکشاند ، و آن خلاء موجود را یک باره پر کند .[/right][/font][/color][/quote]
ماهيت ايران از بدو تشكيلش در 2500 سال پيش پلاريستي بوده يعني همه اقوام و اديان توش حضور داشتن در زمان اردشير بابكان زرتشتي ها قدرت رو با دين پيوند ميزنن مثل كاري كه شاه اسماعيل كرد و دين رسمي ميشه زرتشتي علت حمايت شاه ها از دين زرتشت حمايت از يكي پايه هاي سلطنتشون بود در مقابل مسيحيتي كه اون هم دين رسمي بود و مورد حمايت !! وقتي شاه تعداد موبدان رو زياد ميكنه عملا داره اتحاد ملي رو تقويت ميكنه اين كار بدي نيست

[quote][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]در جزء یکی دیگر از مظاهر شکوه خسرو پرویز نوشته اند که – بقول بلاذری – به عطریات خیلی علاقه داشت . تا اینجا ، امر امر طبیعی است و نقصی بر خسروپرویز نیست ، او سپس میگوید : خسرو بوی پوستهای تحریر را دوست نداشت ، (این هم عیبی نیست من هم از بوی پوست دباغی شده بدم می آید) بلاذری سپس میگوید ؛ پس مقرر فرموید که نامه ها را بر کاغذی که به گلاب و زعفران آغشته باشد بنویسند[/right][/font][/color][sup] 1[/sup][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right] . ظاهر امر تا اینجا هم دلیل ذوق و هنر است ، اما نتیجه ای که میشود از این فرمان گرفت ؟ نظر یک آدم که اهل تاریخ باشد ، با نظر آدمی که معلم هنرهای دراماتیک باشد فرق دارد .[/right][/font][/color]
[color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right]اگر فی المثل در کوهستان شهر بابک، یک زارعی ظلمی دید و خواست شکایت به شاه بنویسد ، پوستی که گلاب و زعفران آغشته باشد از کجا بیاورد ؟ [/right][/font][/color][sup]2[/sup][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right] زعفرانی که تخمش در حوالی قائن کاشته میشود ! نتیجه چیست ؟ ( پدر آدم باید شوکت الملک باشد تا کاغذش را خسروپرویز بخواند) به صراحت باید گفت که در سالهای آخر عمر ، خسروپرویز ، حتی یک نامه شکایات از رعایایش را نخوانده است ، استانداران هم نخوانده اند ، که( گل از دهن بلبل آب میخورد ) همه کاغذ همه کاغذ گلاب و زعفران میخواسته اند ! ترس من آن است که خسروپرویز نامه حضرت رسول را هم به همین دلیل پاره کرده باشد که نه تنها بوی گلاب و زعفران نمیداده ، بل ، به بوی عرق بغل گندیده عربی که دویست فرسنگ راه را پیاده و یک ریز پیموده آغشته بود ، با این مقدمات آن دهقان شهر بابکی که صدای پای مشاجع مسعود سلمی را در پشت کفه خبر و نیریز و بمید می شنید ، متحر بود که از چه ارزشهای باید دفاع کند ؟ ارزش گلاب و زعفران ؟[/right][/font][/color][/quote]
خوب اين هم خيلي خنده داره اصولا وع نتيجه گيري كمي بچگانه هست اما كلا بايد گفت 1400 سال پيش مگه چند درصد مردم ايران با سواد بودن كه عريضه نويسي به اون شكل وجود داشته باشه و يا شاه عريضه ها رو همه رو مگه خودش ميخوند و اصولا وقتي كه در همه كشور پوست كتابت به زعفران و گلاب اغشته شدن ديگه فرقي نميكنه شما كجا باشي هر چا كه كاتب هست و پوست هم زعفران هست هم گلاب اصولا اگه دهقاني هم سواد داشته هم پوست كتابت هم قاصدي ك نامه را تا دربار شاه ببره قطعا به گلاب وزعفران هم دسترسي داشته تو در بار ساسانيان از زمان انوشيروان دادگر زنجير عدل وجود داشته به اين منظور كه كل بيرون كاخ زنجيري بود كه به چند زنگوله و ناقوس وصل ميشد هر كه ظلمي بهش شده بود كافي بود خودش رو تا اون زنجير برسونه تا بتونه داد خودش رو از شاه بخواد

[worior 25,819]

جناب [url="http://www.military.ir/forums/user/10164-death/"]death[/url][color=#5A5A5A][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=4][right][background=rgb(216, 221, 232)] برای مطالب تاریخی که عنوان میکنید منبع نگاری دقیق کنید واگرنه بی ارزش تلقی میشوند ، ...[/background][/right][/size][/font][/color]

[death 4,593]

شما بگيد برا كدومش منبع ميخوايد يا هر يك از دوستان من منبع همون رو بدم وگرنه حداقل بايد 15 منبع برا شما ارائه كنم!

در ضمن براي درك ميزان صحت كتاب همون حمله به تيسفون كافيه تا كيفيت تاريخي مشخص بشه و كار به بقيه جا ها نكشه

[worior 25,819]

[quote name='death' timestamp='1391690415' post='363738']
شما بگيد برا كدومش منبع ميخوايد يا هر يك از دوستان من منبع همون رو بدم وگرنه حداقل بايد 15 منبع برا شما ارائه كنم!

در ضمن براي درك ميزان صحت كتاب همون حمله به تيسفون كافيه تا كيفيت تاريخي مشخص بشه و كار به بقيه جا ها نكشه
[/quote]

هر 15 منبع با اشاره به صفحه ای که متن وجود داره ، ..

[death 4,593]

[b]من خودم رفرنس محسوب ميشم اما چون شما خواستيد[/b]
ميدونيد كه خواسته شما يكم سخته !! ولي خوب اروم اروم از كامنت اولم شروع ميكنم تمامي منابع رو ميزارم شايد همه منابع بيش از 2 هفته طول بكشه اميدوارم صبور باشيد

[quote]البته خسرو پرويز به سختگيري در ماليات مشهور بود اما عملا اكثر درآمد ان نه از ماليات بلكه از غنيمت هاي پيروزي هاي پياپي در جنگ بدست امد[/quote]
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]در ابتدا پیروزی‌های بسیار باارزشی برای ساسانیان توسط دو فرمانده ایرانی به نام [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B2"]شهربراز[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] و [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%86_%D9%88%D9%87%D9%85%D9%86%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86"]شاهین[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] بدست آمد. خسرو دو لشکر با دو فرمانده به جنگ با بیزانس فرستاد، شهربراز را با لشکری به سمت اورشلیم و سپس مصر فرستاد و شاهین را به سمت آناتولی و تسخیر پایتخت. شهربراز موفق به تسخیر این سرزمینها و در آخر [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87"]اسکندریه[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] شد و شاهین هم با لشکری از انطاکیه عبور کرده، [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%87"]کاپادوکیه[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] و [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C"]آناتولی[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] را تسخیر کرده و رهسپار فتح پایتخت بیزانس شد.[/size][/font][/color][/url]
[url="http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Sassanid_Empire_226_-_651_(AD).GIF?uselang=fa"]http://commons.wikim....GIF?uselang=fa[/url]
[url="http://commons.wikimedia.org/wiki/File:SassanidMAPGREATESTEXTENT.png?uselang=fa"]http://commons.wikim....png?uselang=fa[/url]
[color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]خوب منبع اين ويكي قبول نداريد ميتونم از كتاب هاي ديگه اي هم رفرنس بدم بهتون !![/size][/font][/color]
[quote]خصوصا اينكه خسرو پرويز مردي بود كه مصر رو فتح كرد و در دنيا قديم مصر سرزمين ثروت بود[/quote]
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]شهربراز موفق به تسخیر این سرزمینها و در آخر [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87"]اسکندریه[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] شد [/size][/font][/color][/url]
[quote]اما در مورد گنچ باد اورد وقتي ايرانيان شهر رومي رو محاصره ميكنن خزانه رو رومي ها بار كشتي ميكنن كه از منطقه خارج كنن اما موفق نميشن و باد كشتي رو به سمت ايران مياره جالبه بعد ها بخش اعظمي از اين گنج هم به راختي توسط رومي ها غنيمت گرفته ميشه كه فكر كنم ريشه ضرب المثل باد اورده رو باد ميبرد از همينجا هست خلاصه داستان اينكه غنيمت جنگي بوده [/quote]
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86%D8%AC_%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF"][b]گنج بادآورد[/b][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] به خزائن رومی اشاره دارد که در طی [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D9%87_%D9%82%D8%B3%D8%B7%D9%86%D8%B7%D9%86%DB%8C%D9%87"]محاصره قسطنطنیه[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86%D8%AC_%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] در سال [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B6%DB%B2%DB%B6_(%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"]۶۲۶ میلادی[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86%D8%AC_%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] به قصد محافظت با کشتی به مقصد [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%DA%98"]کارتاژ[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86%D8%AC_%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] فرستاده شد ولی به جهت باد تندی که درگرفت، سرانجام بدست نیروهای ایرانی افتاد.[/size][/font][/color][/url]
[color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]شايد اگه گنج باداورد رو باد واقع نمياورد هراكليوس همراه گنجش به كارتاژ فرار ميكرد و ايران قسطنطنيه رو ميگرفت[/size][/font][/color]

بقيه منابع در اينده ميزارم

اين هم در مورد عدم سقوط تيسفون
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]در سال [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B6%DB%B2%DB%B7"]۶۲۷میلادی[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] هراکلیوس در صدد برآمد تا [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%B1%D8%AF"]دستگرد[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] یعنی اقامتگاه خسرو را که در هفتاد کیلومتری [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DB%8C%D8%B3%D9%81%D9%88%D9%86"]تیسفون[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] قرار داشت، مورد حمله قرار دهد. پس سپاهی آراست و رهسپار آن دیار شد. در دوازدهم دسامبر آن سال در نزدیکی [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%86%D9%88%D8%A7"]نینوای[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] قدیم بین دو طرف برخورد شدیدی روی داد. گر چه [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%AF"]راهزاد[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] فرمانده نیروهای ساسانی در این جنگ کشته شد، ولی سربازان او شکست نخوردند، بلکه فقط به سنگرهای خود که فاصلهٔ کمی با میدان نبرد داشت عقب نشینی کردند و در آنجا نیروهای کمی به آنان پیوست.[/size][/font][/color][/url][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)#cite_note-48"][۴۸][/url][/sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] هراکلیوس بر فشار و تلاش خویش افزود. اگر چه خسرو در پشت نهر عمیق [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B2_%D8%B1%D9%88%D8%AF&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%AA%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8%A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js"]براز رود[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] واقع در نزدیکی دستگرد قرار گرفته و تا حدی از آسیب و گزند دشمن محفوظ بود، ولی با مشاهدهٔ پیشروی دشمن، خود را باخته، پایتخت را رها کرد و به سوی تیسفون گریخت. اما علی‌رغم این وضع، نیروهای ساسانی پایداری ورزیده، در کنار [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86"]نهروان[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] گرد آمدند. عمق نهر، ضمیمه شدن دویست فیل جنگی به سپاه و پایداری نیروها ساسانی، هراکلیوس را از تعقیب خسرو و تصرف تیسفون بازداشت. پس به غارت دستگرد اکتفا کرده به [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86%D8%B2%DA%A9"]گنزک[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] یا شیز آذربایجان بازگشت.[/size][/font][/color][/url][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D8%B1%D9%88%D9%85_%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C_(%DB%B6%DB%B2%DB%B8%E2%80%93%DB%B6%DB%B0%DB%B2_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)#cite_note-49"][۴۹][/url][/sup]

ويكي پديا هم چيز خوبيه ها !

[quote] در مورد پول دادن به كارگر ها براي ساخت سد و ترميم مزرعه هم غارت اسمش نميشه ! و اين كه فكر كنيم كل ايران در زمان ساسانيان به اندازه تيسفون چند تا روستا اطرافش باشه كه يه سيل تمام انبار ها و منابع تامين مواد غذايي رو نابود كنه هم خيلي خنده داره ايران به خاطر خشكسالي هاي دوره اي بزرگ شايد به مشكل بر ميخورد اما يه سيل واقعا غير منطقي هست[/quote]
[url="http://commons.wikimedia.org/wiki/File:Sassanid_Empire_226_-_651_(AD"]http://commons.wikim...e_226_-_651_(AD[/url]).GIF?uselang=fa

[url="http://www.vajehyab.com/?q=%D8%BA%D8%A7%D8%B1%D8%AA"]http://www.vajehyab.com/?q=غارت[/url]
[quote]البته تاريخ نگاران بعد اسلام اصولا علاقه اي به رعايت امانت نداشتن اما ميگن انقدر تاج سنگين بوده ك تاج رو به وسيله زنجير به سقف وصل ميكردن و بعد شاه ميرفته زيرش [/quote]
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%AC_%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]وزن تاج‌های شهریاران [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C"]ساسانی[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%AC_%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] متغیر بوده و بستگی به استفاده از سلایق پادشاهان بوده است. مثلاً در دوره اواخر [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C"]ساسانی[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%AC_%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] به علت وزن زیادی که بر [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%AC"]تاج[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%AC_%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] قرار داشت و در واقع آنها را نمی‌توانستند بر سر نهند بلکه تاج را از بالای تخت و از سقف به وسیله زنجیر طلایی چنان نازکی آویزان می‌کردند تا اینگونه وزن تاج بر سر شاهان سنگینی نکند.[/size][/font][/color][/url][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%AC_%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C#cite_note-5"][۵][/url][/sup]
[quote]ماهيت ايران از بدو تشكيلش در 2500 سال پيش پلاريستي بوده يعني همه اقوام و اديان توش حضور داشتن[/quote]
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]ر این لوح استوانه‌ای، [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF"]کوروش[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتح [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84"]بابل[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]، می‌گوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%A9"]مردوک[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] خدای [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84"]بابلی[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] به انجام رسانده‌است. وی سپس بیان می‌کند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84"]بابل[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] و [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%B1"]سومر[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] و دیگر کشورها به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A8%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AF"]نبونید[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] از نیایشگاه‌های مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاه‌های اصلی آنها برگردانده‌است. پس از آن، [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF"]کوروش بزرگ[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] می‌گوید که چگونه نیایشگاه‌های ویران‌شده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه‌های [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84"]بابل[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] بودند به میهن‌شان برگردانده‌است. در این نوشته اشارهٔ مستقیمی به آزادی قوم [/size][/font][/color][/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF"]یهود[/url][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3] از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهش منابع تاریخی مشخص شده‌است که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتح بابل بوده‌است.[/size][/font][/color][/url][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4#cite_note-livius-18"][۱۸][/url][/sup][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4#cite_note-19"][۱۹][/url][/sup][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4#cite_note-20"][۲۰][/url][/sup][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4#cite_note-ariaboom-21"][۲۱][/url][/sup]
[quote]در زمان اردشير بابكان زرتشتي ها قدرت رو با دين پيوند ميزنن [/quote]
[url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B4%DB%8C%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9%D8%A7%D9%86"][color=#000000][font=Tahoma, 'Iranian Sans', 'DejaVu Sans', sans-serif][size=3]در منابع به پیوندهای دینی اردشیر و موبد بودن پدرش اشاره رفته‌است؛ از این شواهد چنین پیداست که وی با خاندان‌های سلطنتی پیوندی نمی‌داشته و تنها موبدزاده‌ای می‌بوده که از دین آگاهی می‌داشته منتها خود موبد نبوده‌است. وز همین روی بود که برپایهٔ آگاهی‌های مذهبی‌اش، این مجال را یافت که نخستین کسی باشد که در سنگ‌نگاره‌هایش، خود را در حال دریافت حلقهٔ پادشاهی از اهورامزدا بنمایاند؛.[/size][/font][/color][/url][sup][url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B4%DB%8C%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9%D8%A7%D9%86#cite_note-52"][۴۸][/url][/sup] ویرایش شده در بهمن 92 توسط death