Arash 7,048 گزارش پست ارسال شده در خرداد 93 روي تخته سياه كلاس يكي از مدارس خرمشهر كه موشك خورده بود اين جمله نوشته شده بود: « اسلام درس اول و آخر شماست بچه ها » در حالي كه خلبانان جوانمرد ايراني از زدن يك پل كه ماشيني روي آن در حال عبور است اجتناب ميكنند، خلبانان دشمن به مدارس كودكان كرمانشاه حمله كرده و تعداد زيادي از كودكان معصوم را به خاك و خون مي كشند. شهيد محمود كاوه (فرمانده لشكر ويژه شهدا) وقتي به كردستان رفت بعد از 2 هفته ضد انقلاب ها براي سرش 3 هزار تومان جايزه گذاشتند، 2 هفته بعد شد 15 هزار تومان، چند ماه گذشت در عمليات آزادسازي بوكان، قيمت سرش به 2 ميليون تومان رسيد. سال 1361، قرار بود كنفرانس سران كشورهاي غير متعهد در بغداد برگزار شود. اگر اين كنفرانس برگزار مي شد صدام به مدت 8 سال رياست آن را به عهده ميگرفت. تنها راهي كه مي شد از برگزاري كنفرانس جلوگيري كرد، ناامن نشان دادن بغداد بود كه صدام به امنيت آن خيلي افتخار ميكرد. صبح روز 31 تير ماه سال 1361، خلبان شجاع عباس دوران، كه عراق براي سرش جايزه گذاشته بود. پس از بمباران پالايشگاه بغداد، هواپيماي خود را كه آتش گرفته بود به هتل محل برگزاري اجلاس سران غيرمتعهدها كوبيد و بدين ترتيب با شهادت خود كاري كرد كه اين اجلاس به علت فقدان امنيت در بغداد، برگزار نشود. پيكر پاك شهيد دوران به همراه 570 شهيد ديگر در دوم مرداد 1381 به خاك ميهن بازگشت. بر روي يك ديوار مخروبه در سوسنگرد با خطي شتابزده اين جمله نوشته شده بود. صداي توپ و خمپاره همه جا را فرا گرفته و دشمن وارد شهر شده و تا چند لحظه ديگر همه ي ما شهيد خواهيم شد. براي ما شهداي گمنام فاتحه بخوانيد. براي بچه هايي كه تازه رسيده بودند پي جا مي گشتم يك پسر بچه را ديدم گفت: با بچه هاي تهران آمدهام من رو جا گذاشتند و رفتند. بچه بود و دست خالي و تنها، ولي معلوم بود كه نميترسد. گفتم خوب اشكالي نداره تو هم بيا پيش ما. بعدها فهميدم (فهميده) بود. محمد حسين فهميده با اصابت ششمين موشك ايران به بغداد، صدام از بغداد گريخته و به شهر سامرا (يكي از چهار شهر امن) پناه ميبرد. راديو صوت الجماهير در توجيه اين فرار اعلام مي كند صدام براي زيارت به اين شهر سفر كرده است. درحالي كه مردم با ايمان خرمشهر مشغول دفاع از شهر در مقابل دو لشكر عراق بودند، بني صدر به وعده دادن اكتفا ميكند. و وقتي نيروهاي سپاه از او مي خواهند كه براي پشتيباني آنها فانتوم بفرستد ميگويد: «مگر فانتوم نقل و نبات است كه برايتان بفرستم» ناهار اشرافي داشتيم (نان و ماست) سفره را انداخته و نيانداخته، دكتر چمران از راه رسيد. دعوتش كرديم بماند. دست هايش را شست. بر سر همان سفره نشست يكي پرسيد: پس اين وزير دفاع كه گفتن قراره بياد چي شد؟ بقيه خنديدند... رژيم عراق با تصرف شهر مهران، در ارديبهشت سال 65 جهانيان را به تماشاي فتوحات خود فرا ميخواند. اما رزمندگان جشن و پايكوبي صدام را با بازپسگيري اين شهر در عمليات كربلاي يك در تاريخ دهم تير ماه 65 به عزا مبدّل نمودند. در بهمن ماه سال 1365 در پي بمباران وحشيانه رژيم بعثي عراق به دو مدرسه در شهر ميانه، 68 دختر بيگناه دانش آموز به شهادت رسيدند. به پاس فداكاري نيروي دريايي در عمليات مرواريد (7/9/1359) و فتح اسكله البكر و حماسه آفريني ناوچه پيكان و نابودي نيروي دريايي عراق، هفتم آذر به نام «روز نيروي دريايي» نام گذاري شده است. در عمليات كربلاي يك وقتي يكي از عراقي ها خود را تسليم كرد، گفت: من شيعه هستم هنگام اعزام مادرم يك تكه پارچه ي سبز حرم امام حسين عليه السلام را به قصد تبرك به من داد و گفت اگر اسير شدي اين پارچه نزد ايراني ها خيلي ارزشمند است بگو مال كربلاست. با تو كاري نخواهند داشت. دوستم فرياد زد بياييد كمك سيب ها رو خالي كنيد. از لبنان فرستادند. نمي دانستيم خنده كنيم يا گريه. حتي لبناني ها هم براي ما كمك فرستاده بودند ولي از توپخانه خودمان كه بني صدر گفته بود دارد ميآيد، خبري نبود. گروه توپخانه اعزامي از اصفهان، كه بني صدر خائن روزهاي اول جنگ وعده آمدن آن را داده بود پس از 36 روز (يك رو پس از سقوط خرمشهر) وارد منطقه شد. شهيد صياد شيرازي دو پايش از ساق شكسته بود و در آن سرما حاضر نشد يك مسكن به او بزنيم و حتي حاضر نشد جلوتر از ديگران او را معاينه كنيم. شهيد دكتر رهنمون در جبهه ها خودش راننده آمبولانس معرفي كرده بود در حالي كه رئيس يك كارخانه بزرگ داروسازي بود. در بحبوحه جنگ شهرها در سال 1366، خلبانان غيور ايران هنگام بازگشت از بمباران شهر بغداد، موفق به ساقط كردن يك فروند ميگ 23 دشمن شدند. پس از پرتاپ 9 موشك ايران به بغداد در سال 64، صدام حسين كه در جنگ شهرها به استيصال ميافتد، كشورهاي ليبي و سوريه را متهم به تحويل موشك به ايران مي كند و آن ها را خائن به اعراب مي نامد. پس از عزل بني صدر، ظرف كمتر از يك سال، در چهار عمليات بزرگ ثامن الائمه ، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس، 57 درصد از سرزمينهايي كه در طول جنگ به اشغال دشمن درآمده بود، آزاد شد. در طول 8 سال دفاع مقدس بيش از 70 هزار نيروي عراقي در ميدان هاي نبرد به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند كه تعداد زيادي از اتباع كشورهاي مختلف از جمله (سودان، مصر، اردن، مراكش و ...) بين آنها بودند كه بصورت مزدور به كمك صدام آمده بودند. گروه تفحص در حين عمليات جست و جو در منطقه فكه به سيم هاي تلفني رسيدند كه از خاك بيرون زده بود. رد سيم ها را كه گرفتند رسيدند به يك دسته از شهدا كه دست و پايشان با همين سيمها بسته شده بود، معلوم بود كه آنها را زنده به گور كردهاند. زيرا كسي دست كشتهاي را نميبندد. [quote] یکروز از پادگان اومدم خونه . وارد کوچه که شدم دیدم هیچکس نیست حتی یک نفر . یکی از همسایه ها از لای در تو کوچه رو نگاه می کرد . وقتی اومدم روبروی خونمون دیدم یه شیئی حدودا نصف یه آبگرمکن افتاده تو کوچه و ازش داره دود بلند میشه . یواش یواش رفتم جلو دیدم و بازرسیش کردم دیدم موتور یه موشکه که ازش جدا شده و افتاده تو کوچه ما . فکر کنم همون موشکی بود که خورده بود فلکه احمد آباد اصفهان پشت پمپ بنزین . خلاصه به همسایه ها گفتم که خطری نداره و بعد هم برادران اومدند و این تکه جدا شده از موشک رو بردند [/quote] [quote] این خاطره جناب سرهنگ من رو یاد یک خاطره دیگه انداخت در زمان جنگ یک موشکی اومد که قرار بود محل اعزام رزمنده ها به جبهه رو که برای عملیات اعزام میشدند رو مورد هدف قرار بده اما موشک تقریبا یک کیلومتری منحرف شد و خورد توی یکی از محله های شیراز در حقیقت خورد توی حیاط یک خونه. در همون موقع یک تازه عروس برای وضو گرفتن اومده بود توی حیاط که کلا ناپدید شد و هرگز جسدش پیدا نشد. علاوه بر این یازده نفر دیگه هم شهید شدن و تعدادی هم مجروح از جمله یک پسربچه شش ماهه خلاصه چند سالی گذشت و اون خونه و کوچه بازسازی شد و جنگ هم تموم شد. ما از راه رسیدیم و اون خونه رو خریدیم و شدیم اولین صاحبخانه اونجا بعد از بازسازی القصه ، پانزده بیست سالی گذشت و شهرداری تصمیم به لوله کشی فاضلاب گرفت. اومدن و کوچه شش متری رو شروع به کندن کردن برای لوله گذاری. چند متری پایین تر از خانه ما و سر پیچ کوچه وقتی دو متری پایین رفتن با اسکلت دو تا آدم و لاشه یک موتور سیکلت نصفه و زنگ زده برخورد کردن. بعدا معلوم شد این جنازه ها مربوط به دو نفر بخت برگشته بوده که موقع اصابت موشک داشتن با موتور از توی کوچه عبور میکردن و همون موقع گم شده بودن و زیر آوار کوچه ناپدید شده بودن. البته بعد جنازه این دو نفر شهید گمنام رو کردن توی کیسه و انداختن توی ظرف زباله [/quote] [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/706-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%D9%8A-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AC%D9%86%DA%AF/#entry8822"]منبع[/url] 11 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
kaftar 570 گزارش پست ارسال شده در خرداد 93 [size=5][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right][background=rgb(247, 247, 247)]البته بعد جنازه این دو نفر شهید گمنام رو کردن توی کیسه و انداختن توی ظرف زباله[/background][/right][/font][/color][/size] [size=5][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][right][background=rgb(247, 247, 247)] [/background][/right][/font][/color][/size][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=5][right][background=rgb(247, 247, 247)] [/background][/right][/size][/font][/color] [color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=5][right][background=rgb(247, 247, 247)] [/background][/right][/size][/font][/color] [color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=5][right][background=rgb(247, 247, 247)] [/background][/right][/size][/font][/color] 1 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Arash 7,048 گزارش پست ارسال شده در خرداد 93 [quote name='kaftar' timestamp='1402124732' post='383485'] [right][background=rgb(247, 247, 247)]البته بعد جنازه این دو نفر شهید گمنام رو کردن توی کیسه و انداختن توی ظرف زباله[/background][/right] [right][size=5][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][background=rgb(247, 247, 247)] [/background][/font][/color][/size][/right] [right][color=#282828][font=tahoma, helvetica, arial, sans-serif][size=5][background=rgb(247, 247, 247)] [/background][/size][/font][/color][/right] [/quote] شاهکار شهرداری شیراز به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر