Soldier_Nazi

تاپیک جامع ژوزف استالین

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

اسناد حزب تحت رهبرى استالين تكان دهنده تر و پرونده هاى سازمان پليس مخفى( چكا )كه ابتدا به اداره سياسى دولتى و سپس به كا.گ.ب تغيير نام داد سياه تر از آن بود تا امكان دسترسى به آنها درچهارچوب رفرم هاى خروشچف قرارگيرد يا حتى گلاسنوست گورباچف به آنها شفافيت بخشد حدود چهل سال ديگر لازم بود تا نظام كمونيستى اتحاد شوروى فروريزد گا گ ب فروپاشد و(انسان طراز نوين)دوباره همان انسان معمولى شود تا اينكه بدور از سانسور و ملاحظات سياسى زندگى استالين و فجايع و جناياتى كه به دستور او صورت گرفته است مورد بررسى قرار گيرد. ادوارد راژينسكى نويسنده روسى سرانجام بعد از فروپاشى اتحاد شوروى و بوجود آمدن امكان دسترسى به پرونده هاى مخفى كا. گ. ب حزب كمونيست و رياست جمهورى شوروى توانست پرده از رازهايى به قدمت انقلاب اكتبر و بلكه كهنه تر از آنرا برداشته روايتى نو از زندگى استالين را در سال 1996 بچاپ برساند كودكى ادوارد راژينسكى مصادف بود با سياه ترين سال هاى رهبرى استالين كه ترس و وحشت روشنفكران نويسندگان و هنرمندان و حتى مردمى كه با آنها خويشاوندى و دوستى دور و نزديكى داشتند جزئى از زندگى روزانه مردم شوروى بود كودك اين دوران ترس و وحشت عمومى را از خلال ترس مداوم پدرش از دستگير شدن كه مى توانست هر لحظه و به كوچكترين بهانه اى صورت گيرد حس ميكرد ادوارد راژينسكى بالاخره موفق شد با نوشتن زندگى نامه استالين حدود چهل سال بعد مرگ پدرش به اين آرزوى هميشگى پدرى كه شايد قدرى خوش شانسى او را از روانه گولاك شدن بازداشته بود جامه عمل بپوشاند نويسنده با توصيف دوران سخت كودكى استالين در گرجستان و حوادث نوجوانى او كتاب را آغاز مى كند خواننده بتدريج در جريان چگونگى پيوستن استالين جوان به فعاليت هاى انقلابى و راه سخت و طولانى او براى رسيدن به قدرت و برپاداشتن تدريجى حكومت وحشت قرار مى گيرد وحشتى كه كار را بدانجا رسانده بود كه روزى كه اين ديكتاتور كرملين از دنيا رفت حتى محافظان شخصى اش ساعت ها جرات وارد شدن به اتاق او براى جويا شدن از حال وى را نداشتند. خواننده با بررسى چگونگى به قدرت رسيدن بلشويك ها در روسيه درمى يابد كه اسطوره انقلاب كبيراكتبر نيز از سرى ديگر دروغ هايى بوده است كه درباره سوسياليسم و دستاوردهاى اجتماعى واقتصادى آن تبليغ مى شد به قدرت رسيدن كمونيست ها در روسيه نه آنچنان كه تبليغ مى شد در پى انقلابى به معناى واقعى آن بلكه به شكل كودتاى حزب بلشويك به كمك بخشى از نظاميان نارضى از جنگ چهار ساله با آلمان به وقوع پيوست بخشى از سربازان ناراضى و ملوانان شورشى خسته از جنگ با آلمان مورد حمايت و تشويق بلشويك ها قرار گرفتند و به بازوى نظامى آنها تبديل شدند سرانجام حزب بلشويك با سواستفاده از آزادى هاى سياسى بدست آمده بعد روى كار آمدن دولت موقت كرنسكى با تصرف كاخ زمستانى در پتروگراد تولد نخستين دولت سرخ را اعلام داشت نكته قابل توجه ديگر محدود بودن آنچه كه بعنوان انقلاب اكتبر معروف شد در پايتخت روسيه پتروگراد و بخش كوچكى از قلمرو گسترده روسيه آنروز است و فقط بعد از خونريزى هاى زياد در طى سه سال جنگ داخلى بود كه بلشويك ها توانستند دامنه حكومت شورايى خود را بر تمام روسيه بزرگ بگسترانند و دامنه انقلاب را به زور سرنيزه ارتش سرخ و قربانيان بسيار به ديگر جمهورى هاى شوروى توسعه دهند اما مهمترين و تكان دهنده ترين بخش كتاب كشتن تدريجى تمام رهبران وكادرهاى قديمى حزب كمونيست طى محاكماتى نمايشى و فرستادن صدها هزار نفر به اردوگاههاى كار اجبارى سيبرى است اينكه كسانيكه دسته دسته در جلوى جوخه هاى اعدام قرار مى گرفتند از ياران وفادار لنين و رهبران اوليه حزب بلشويك بودند و يا اينكه آنها با خلوص نيت تمام زندگى خود را وقف حزب و آرمانش كرده بودند و يا اينكه از دوستان و همرزمان ديروز خود استالين بودند مهم نبود كافى بود خدايگان استالين به كسى مشكوك شود تا به اشاره او بدست ماموران پليس مخفى نابود شوند خواننده بتدريج در فضايى كافكايى نظاره گر نابودى تقريبا تمام همرزمان لنين بسيارى از خويشان نزديك استالين و مقامات دولتى به دستور اوست استالين بخصوص در سالهاى دهه 30 ميلادى در نقش گارگردان نمايشنامه واقعى مرگ كه اغلب در تالار كاخ ستون هاى كرملين به روى صحنه مي آيد، ظاهر مى شود.بزرگترين نقشى كه او به بازيگران برگزيده خود مى دهد پرونده سازى و اعتراف گيرى از رقبا و مخالفان سياسى خويش و نابودى آنهاست نمايش مرگ پرده به پرده به اجرا درمى آيد و درست در زمانى كه همه مى پندارند نمايش پايان يافته است رهبر بزرگ پرولتاريا و پدر ملت پرده ديگرى را با بازيگرانى تازه نفس به اجرا در مى آورد هر چند بازيگران جديدند و سناريو اندكى تغيير يافته اما نمايش مرگ تكرار مى شود و بازيگران جديد مسئول نابودى بازيگران پرده قبلى نمايش رهبر بزرگند شگفت انگيز اينكه بازيگران روز براى جلب تحسين كارگردان نمايش مرگ درعرصه بى رحمى گوى سبقت را از هم مى ربودند بدون آنكه در فكر نقش خود در پرده هاى آتى باشند نقشى كه در بهترين حالتش به سالها اقامت در اردوگاههاى كار اجبارى سيبرى مى انجاميد بازيگران تا آخر به كارگردان بزرگ وفادار ماندند اتهاماتى را بيش از آنچه كه به آنها نسبت داده بودند به خود زدند و بدون اينكه تا فرصتى باقى است دسته جمعى به نقش شومى كه رهبر برايشان درنظر گرفته بود اعتراض كنند، چه بسا با فرياد " زنده باد استالين" در برابر جوخه هاى مرگ او قرار ميگرفتند همزمان برنامه ترور مخالفان در خارج از كشور نيز توسط ماموران كارآزموده سازمان مخفى دنبال مى شداستالين وفادار به انترناسيوناليسم پرولترى سران احزاب كمونيست برادر را از سركوب خود بى نصيب نساخت هروقت كه بوى سركشى از رهبران احزاب كمونيست برادر مى رفت آنها به مسكو دعوت مى شدند و در پايان ضيافت شبانه كه به افتخار ورود آنها ترتيب داده شده بود، ماشين هاى ليموزين سياهرنگ در بيرون از كاخ كرملين با درهاى باز در انتظارشان بودند تا آنها را به دستور رهبر به زندان هدايت كنند. بسيارى از اين گونه رهبران در برابر جوخه هاى اعدام قرار گرفتند و يا در اردوگاههاى دوردست سيبرى جان باختند بعد از جنگ جهانى دوم و نقش قاطع ارتش سرخ در شكست آلمان نازي هيتلري استالين كه شاهد محبوبيت سران ارتش سرخ و بخصوص مارشال ژوكوف رئيس ستاد ارتش در ميان مردم شوروى بود بر آن شد تا با برپا داشتن پرده اى ديگر از نمايش پايان ناپذيرش آنان را نابود كند برخى فرماندهان ارتش تيرباران شدند و عده اى ديگر تنزل درجه نصيب شان شد اما عمر رهبر اجازه نداد تا اين پرده نمايش را كاملا به اجرا درآورد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فرض بفرماييد حالا موقع انتخابات است و شما بايد از ميان سه كانديداى رياست جمهورى ، يكى را انتخاب كنيد . شما كداميك از اين سه كانديدا را انتخاب خواهيد كرد ؟ الف -- كانديداى اولى ، با سياستمداران و سياست بازان حقه باز و بد كاره و لجاره و مفتخور و بد نام ، بده بستان دارد و اهل فال بينى و پيشگويى و استخاره و اين نوع مزخرفات است . روزى هشت تا ده ليوان مارتينى مى خورد ، سيگار برگ دود مى كند و دو تا فاسق لگورى هم دارد . ب --- كانديداى دومى، تا لنگ ظهر مى خوابد. ترياك مى كشد و هر شامگاه نيم بطر ويسكى را يك ضرب بالا مي كشد. ج --- كانديداى سوم، يك قهرمان جنگ است، دائمن مطالعه مي كند، اهل هنر است و نقاش زيردستي محسوب مي شود، گوشت نمى خورد، سيگار نمى كشد، گاهگدارى يك ليوان آبجو مى نوشد، و اهل زن بازى و حقه بازى هاى ديگر هم نيست. شما كداميك از اين سه نفر را روانه ى كاخ رياست جمهورى خواهيد كرد ؟؟ لطفا نخست تصميم تان را بگيريد ، بعدا به پاسخ اين پرسش ها توجه فرماييد. ........ و اما پاسخ پرسش ها: 1 -- كانديداى اولى فرانكلين روزولت است. 2 -- كانديداى دومى وينستون چرچيل است. و كانديداى سومى ، آدولف هيتلر !!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

افراد نزديک به استالين از نيت او درباره جنگ باخبر بودند پنجاه سال قبل، در روز 5 مارس سال 1953، ژوزف استالين رهبر كمونيست هاي اتحاد جماهير شوروی سابق درگذشت. حيات سياسی او به عنوان خودکامه ای که بر زندگی ميليون ها انسان استيلا داشت طی چند دهه مورد تجزيه و تحليل و موشکافی قرار گرفته است. آيا استالين پس از خونريزی مغزی به دلايل طبيعی جان باخت يا چون قصد هدايت اتحاد جماهير شوروی به سوی جنگی نافرخنده را داشت توسط اطرافيانش به قتل رسيد؟ استالين و محفل سياسی اطراف او از جمله لاورنتی بريا (رئيس کا گ ب)، نيکيتا خروشچف (رهبر بعدی شوروی)، نيکولای بولگانين و جورجی مالنکوف، شب 28 فوريه را طبق معمول آغاز کردند. آنها ابتدا به تماشای فيلمی در کاخ کرملين نشستند و سپس برای شرکت در ضيافت شبانه ديگری به ويلای استالين در فاصله ده دقيقه ای مسکو رفتند. در ساعات اوليه روز بعد يعنی روز اول ماه مارس، مهمانان استالين به خانه های خود در مسکو بازگشته بودند. آنچه پس از آن روی داد برای مردی مانند استالين که وسوسه ای جنون آميز نسبت به امنيت خود داشت عجيب به نظر می رسد. او محافظان خود را مرخص کرد و گفت تمام شب مزاحمش نشوند. همين تغيير در نحوه رفتار استالين بود که توجه ادوارد رادزينسکی، مورخ روس را جلب کرد. او چند سال قبل موفق شد "پيوتر لوزگاچف" يکی از محافظان آن شب استالين را يافته و با او ملاقات کند. خاطرات لوزگاچف از وقايع آن شب، رادزينسکی را درباره علت واقعی خونريزی مغزی و مرگ استالين به شک انداخت. محافظ استالين تاييد کرد که آن شب نه خود استالين بلکه خروستالف، سرمحافظ استالين بود که دستور آزادباش را داده بود. لوزگاچف گفت: "اگر استالين بود به طعنه از محافظان می پرسيد: "می خواهيد به رختخواب برويد؟" و چنان به ما خيره می شد که ما جرات نمی کرديم بگوييم بله! بنابراين ما از شنيدن دستور خروستالف حسابی شاد شديم و بدون آنکه به آن فکر کنيم به رختخواب رفتيم." صبح روز بعد استالين تا ديروقت از اتاقش خارج نشد. محافظان به تدريج نگران حال او شدند، اما هيچکدام جرات نداشتند به اتاق او بروند. آنها حق نداشتند مزاحم استالين شوند مگر آنکه او شخصا آنها را فرابخواند. بالاخره ساعت شش و نيم صبح نوری از اتاق استالين تابيد و از نگرانی محافظان کاسته شد. اما وقتی ساعت 10 شد آنها وحشت کرده بودند. بالاخره لوزگاچف برای پرس و جوی حال استالين به اتاق او رفت. او می گويد: "من به سوی او دويدم و پرسيدم: « رفيق استالين چه اتفاقی افتاده است؟»، آخر می دانيد او روی زمين دراز کشيده بود و خود را خيس کرده بود و صداهای نامفهومی از خودش درمی آورد. ساعت جيبی و روزنامه پراودا روی زمين افتاده بود. ساعت شش و نيم صبح را نشان می داد. احتمالا اين اتفاق ساعت شش و نيم روی داده بود." و اما جنگ جهانی سوم كه نيت استالين بود محافظان فورا با اعضای پوليتبورو (کميته مرکزی حزب کمونيست) يعنی ياران شب های عيش و نوش استالين تماس گرفتند. اما واکنش خونسرد و کند آنها به اين موقعيت اضطراری و سستی آنها در فراخواندن کمک های پزشکی، پرسش هايی را برای رادزينسکی، مورخ روس پيش آورده است. آيا آنها از ماجرا خبر داشتند و به همين دليل نيازی نبود به بستر استالين بشتابند؟ آقای رادزينسکی می گويد همينطور است. او تاکيد می کند که خروستالف، سرمحافظ استالين، به فرمان لاورنتی بريا، رئيس کا گ ب (سازمان جاسوسی اتحاد جماهير شوروی سابق) سمی به او تزريق کرده بود. اما علت قتل استالين چه بود؟ آقای رادزينسکی می گويد: "تمام اطرافيان نزديک استالين به نيات او برای جنگی که می توانست به جنگ جهانی سوم بدل شود پی برده بودند. استالين تصميم گرفته بود کشور را برای اين جنگ آماده کند." "او گفته بود ما فرصت مناسبی برای ايجاد يک اروپای کمونيستی داريم اما بايد عجله کنيم. اما بريا، خروشچف، مالنکوف و هر آدم عاقلی می فهميد که آغاز جنگ با آمريکا وحشتناک است زيرا روسيه صاحب يک اقتصاد پابرجا نبود." "شوروی نه تنها يک کشور فقير بلکه در واقع کشوری فلک زده بود که در نتيجه حمله آلمان نازي ويران شده بود، کشوری که از هيچ گونه منبعی به جز سلاح های اتمی برخوردار نبود." آقای رادزينسکی می افزايد: "دليل مبارزات ضد يهودی استالين نيز همين بود، او با اين کار قصد تحريک آمريکا را داشت. او منتظر بود آمريکا واکنش نشان دهد و بريا می دانست استالين برنامه ريزی کرده بود اخراج يهوديان از مسکو را روز 5 مارس (روز درگذشتش) آغاز کند." روسيه در اين زمينه نيز سرشار از تئوری های توطئه است. برخی می گويند در آن دوره اتوبوس هايی در اطراف مسکو ديده اند که برای انتقال يهوديان مستقر شده بود. برخی نيز می گويند شاهد انبارهايی بوده اند که برای نگهداری يهوديان در قزاقستان برپا شده بود. اما درحالی که وقايع روزهای بعد در ويلای استالين آشکار می شد، شهروندان اتحاد جماهير شوروی سابق در واکنش به مرگ قريب الوقوع پيشوای خود به دو دسته تقسيم شده بودند. بسياری در انظار عمومی برای کسی که "پدر"، "آموزگار" و "خدای" خود می خواندند اشک ريختند. برخی نيز که در اردوگاه های اجباری در اطراف کشور به سر می برند در خفا لبخندهای شادمانی رد و بدل کردند و به آينده ای بهتر اميد بستند. استالين ساعت نه و پنجاه دقيقه روز پنج مارس جان باخت. جسد او روز بعد در "تالار ستونها" در حوالی ميدان سرخ مسکو قرار داده شد و تخمين زده می شود که ميليون ها نفر به وداع او رفتند. شايع است که در ازدحام وداع با استالين صدها نفر زير دست و پا خفه شدند. با گذشته پنجاه سال از مرگ استالين، شايعات درباره او همچنان ادامه دارد. برای ديکتاتوری مثل استالين، ترک دنيا به اين سادگی غيرقابل هضم است. نظرشما چيه؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدا لعنتش کند بخاطر خیانتهای بسیار زیادتری که در حق کشورش کرد! :neutral:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصویر
سه رهبر: لنین، استالین، خروشچف

پیرمرد مریض بود. گنگ شده بود. قادر نبود حتی یک کلمه بگوید. اما نگاه که می کرد لب هایش آن چنان تکان می خورد که گویی می خواهد انبوه کلمات را یکباره بیرون بریزد... اما... نمی توانست...
پیرمرد نگاه می کرد... در پشت چشم هایش که خیره شده بود به نرده های تخت بیمارستان تصاویر گذشته ها مرور می شد... کلمات به ذهنش هجوم می آورد: پرولتاریا... طبقه کارگر... انقلاب جهانی... مرگ بر تزاریسم... بورژوا... فئودال... مارکس... لنین!
می خواست همه اینها را بگوید... اما... نمی توانست...
کروپسکایا نشسته بود کنارش... چهره ای که می دید همسرش بود نه رهبر انقلاب اکتبر... ولادمیر ایلیچ لنین که انقلاب کمونیستی روسیه را به پیروزی رسانده بود دیگر وجود نداشت... این لنین ِ مریضِ بیچاره همسر کروپسکایا بود...

***

از بیرون صدای سخنرانی می آمد. صدایی رسا و پر حرارت. همه گوش می کردند. انگار کسی رفته بود آن بالا و داشت برای عده کثیری حرف می زد... می گفت: رفیق لنین در بستر بیماریست... او پدر انقلاب ماست... او رهبر انقلاب جهانی است... اما او هم انسانی همچون همه ماست... همچون همه ما روزی می میرد... اما ما نخواهیم گذاشت سمبل انقلاب جهانی نابود شود... نخواهیم گذاشت... سوگند یاد می کنیم به تو رفیق لنین! ما جان خود را دریغ نخواهیم داشت تا اینکه اتحاد زحمتکشان همه جهان یعنی کمونیست بین الملل را به پیروزی برسانیم...
لنین مُرد. استالین مخوف رهبر انقلاب روسیه شد.

***
تصویر

استالینمردی با سری کم مو و چهره ای موقر جانشین استالین کبیر شده است و اکنون به سخنرانی می پردازد. از استالین می گوید.از استالینی که به نظر همگان قهرمان جنگ جهانی، قهرمان استالينگراد، مبتکر استالینیزم، جانشين لنين، مردی روستائی و ساده دل و پاکدامن، مؤمن و معتقد به راهی که می رفت. حالا نیکیتا خروشچف خلاف اینها را می گوید. استالین بزرگترین آدم کش تاریخ است!!!
اختناق و خفقان زمان دیکتاتوری استالین اجازه نداد تا قتل و کشتار ها دیده شود. اردوگاه های استالین هر روز هزاران نفر را به کام مرگ می فرستاد. استالین زبان ها را خاموش کرد. آشنایان را با هم غریبه نمود... پسر از پدرش جاسوسی می کرد و برای دستگاه حکومت خبرچینی می نمود... اکنون شما ای مردم!... به هوش باشید که چه کسی بر شما حکومت می کرد...
کسی از میان جمعیت گفت: زمان این وقایع تو کجا بودی؟؟!!
خروشچف به آرامی گفت: چه کسی این سوال را پرسید؟...
کسی جوابی نداد...
خروشچف پاسخ داد: همین جایی که الان تو هستی...
حقایق از زبان خروشچف بیان شده بود. جهان استالین واقعی را می شناخت... استالین... مرد آهنی...

***
شخص اول چه کسی خواهد بود؟!

تروتسکی عصبانی است... فریاد می زند: این منم... یار و همراه همیشگی لنین! من بودم که در کنار او رهبر انقلاب بودم. دیگر چرا کسی مرا نمی شناسد...
تروتسکی فریاد می کشید اما انگار در ذهن خویش مردی با سبیل های کلفت می دید که لبخند می زد و نجوا می کرد: دیگر کسی تو را نمی شناسد رفیق تروتسکی... هیچ کس... برو به مکزیک... در تبعید برای خودت تئوری هایت را مرور کن... انقلاب مسلسل تئوری جالبی است رفیق!... آنرا بارها برای خودت شرح بده... بارها رفیق... بارها...
و با صدای بلند می خندید. تروتسکی وحشت زده از خنده استالین فریاد می کشید. اما هیچ کس نبود. دو سرباز تروتسکی را به داخل قطار راندند. بخاری که از قطار متصاعد می شد به صورتش خورد و عینکش را تار کرد. تروتسکی فریاد زد: تروتسکی را بردند!!!
هیچ کس در ایستگاه نبود.
نفر اول از میان برداشته شده بود و این شاید مهم ترین قدم بود. حالا می ماندند رفیق کامنوف و رفیق زینوویف از ارشدان حزب که می توانستند ادعای (( شخص اول)) بودن را داشته باشند. استالین راه مبارزه را آموخته است. کامنوف از سیاست دست می کشد و زینوویف ضمن عذرخواهی از کرده های خویش شغل فرومایه ای در روزنامه پرودا را می پذیرد و به امید آینده می نشیند.
رئیس بر جهان کمونیسم حاکم شده است. از او مجسمه ها بسازید. در وصفش سخنرانی کنید. استالین بزرگ... استالین کبیر... استالین... زنده باد رفیق استالین!

سکان هدایت جهان
تصویر
***

"مرگ حلّال مشکلات است... آدم که رفت مشکلش هم با او می رود!!"
بر فراز کشور پهناور، استالین ایستاده بود. این جمله که از دهانش خارج شد میلیون ها نفر در اردوگاه های کار اجباری به کام مرگ رفتند و تعداد بی شماری از سران و فعالان سیاسی که بوی مخالفت با افکار رئیس از آنها به مشام می رسید کشته شدند. در نبود این عالی رتبگان، این گونه وانمود می شد که هرگز وجود نداشته اند. گویی بخار شده اند و هیچ کس آنها را نمی شناسد. شوروی در حالی با این اوصاف روزگار می گذراند که در قحطی به سر می برد اما از سوی محافل رسمی همواره خبر از پیشرفت و توسعه و ترقی به گوش می رسد. روز ها که می گذرد آسمان هر روز بیش از روز پیش ابریست... بوی جنگ به مشام می رسد... قدرت تازه ای در اروپا پدید آمده است... هیتلر به تصاحب جهان می اندیشد... همان گونه که لنین می اندیشید... ایدئولوژی نازیسم برای جنگ با دیکتاتوری استالینیسم خود را آماده کرده است...

***
جنگ: استالینگراد، منطقه شمالی

آنجا که باد سرد می آمد، پیرزنی بود که زشت می خندید... خیلی زشت... آنجا که همیشه برف بود و کولاک، گربه ها لاغر بودند و بی جان، آدم ها نحیف بودند و نزار... مجسمه ای غول پیکر... ضرب دیده از ترکش خمپاره ها... آنجا شهری بود خالی... استالینگراد... منطقه شمالی...
سربازی هراسان خود را به پناه مجسمه رساند. کلاهش را کمی روی سرش جا به جا کرد آنگونه که حس کند سطح بیشتری از سرش را از ضرب گلوله در امان خواهد داشت. اطراف را پایید. سرش را کمی بالا آورد و مجسمه را دید: مرد سبیلوی کت و شلوار پوشیده که دست را بر سینه گذاشته بود و جانب غرب را نگاه می کرد. باد سردی وزید و انبوه برف را به صورت سرباز کوبید و همان هنگام صدای رگبار کر کننده مسلسل بلند شد. سرباز به سرعت سرش را پایین کشید و در حالیکه به شدت چشم هایش را به هم فشار می داد خود را در پناه مجسمه گرفت. آنگونه که حس کند مجسمه سطح بیشتری از بدنش را در مقابل گلوله های ارتش آلمان محافظت می کند... باد آرام شد... کاغذی روی هوا پیچ و تاب خورد و جلوی سرباز به روی زمین افتاد. گوشه کاغذ کمی سوخته بود و از خیس و خشک شدن های پیاپی رنگ و رویش رفته بود. سرباز خواند:
دستورالعمل شماره 227 نماینده مردم در دفاع از اتحاد جماهیر شوروی
زمان آن رسیده است که عقب نشینی متوقف شود... دیگر حتی یک گام هم نباید به عقب برداریم. این باید اکنون به شعار ما تبدیل شود. باید تا آخرین قطره خونمان از نقاط مهم و حتی هر متر مربع خاک اتحاد جماهیر شوروی دفاع کنیم. باید خاک خود را از دشمن پس بگیریم و تا آنجا که لازم است مقاومت کنیم... تا آنجا که لازم است رفقا... آلمانها آنچنان که (( ترس فروشان)) می گویند قدرتمند نیستند. آنها قدرتشان را به حد نهایت رسانده اند. بوی پیروزی می آید.
کسانی که علی رغم دستورات فوق الذکر عقب نشینی را متوقف نکنند خائنان سرزمین مادری خویشند و همچون دیگر ترسوها و ترس فروشان در دید عموم نابود خواهند شد. انجام این دستور یعنی دفاع از وطن، حفظ سرزمین مادری و غلبه و نابودی دشمن ملعون.
نماینده مردم در دفاع از اتحاد جماهیر شوروی
جوزف استالین
سرباز کاغذ را تا کرد و در جیب گذاشت. دوباره متوجه محیط اطراف شد. برف می بارید. به جز صدای سو سوی باد بی رحم زمستان شوروی چیز دیگری سکوت را نمی شکست. سرباز کمی به کنار لغزید. سرش را آرام بیرون آورد و تصمیم گرفت خود را به ساختمان نیمه مخروبه ای که در دویست متری خود می دید برساند. به قصد راه افتادن خیز برداشت که گلوله تک تیر اندازی به گونه چپش نشست. روی زمین افتاد و در سایه مجسمه جان داد.

***
پیروزی به قیمت میلیون ها کشته

این پیروزی چه قیمتی داشت؟ شاید هیچ کس این پیروزی را نمی خواست اگر قیمت آن بیست میلیون کشته در جنگ بود. شوروی پیروز جنگ نام گرفته بود. دیکتاتوری نازیسم برچیده شده بود و جهان به آرامی نفس می کشید. اما نقاهت روسیه زخم خورده تا کی ادامه خواهد داشت؟
خروشچف در حالیکه این سخنان را می گفت سعی می کرد نگاهش را روی فرد فرد مستمعین بگرداند. ادامه داد:
استالین سعی می کرد با نادیده گرفتن اینها توجه خویش را به راهپیمایی های با شکوه جلب کند و هر سال در سالگرد پیروزی در جنگ دوم جهانی از دور برای رفقا دست تکان دهد. فقط می توانیم تاسف بخوریم و به آینده چشم بدوزیم...

جشن پیروزی در جنگ دوم جهانی
تصویر
استالین، دیکتاتور کبیر شوروی به پایان عمر خویش می رسید حال آنکه تمام جهان را از خود ترسانده بود. آنگاه که مرگ بر بدن استالین مخوف موجی از سرما کشید هنوز کسی این واقعه را باور نداشت.
استالین روزی گفته بود: ((هر مرگ یک تراژدی است ولی مرگ میلیون ها نفر تنها یک آمار است))...
و حالا دیگر استالین زنده نیست تا در میان شک و دودلی مرگ خود را تراژدی یا آمار بنامد. او مرده است.

احسان شارعی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام من هيشه شوروي ورهبرانش را دوست داشتم آنها انسانهايي بزرگ بودند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام
من هيشه شوروي ورهبرانش را دوست داشتم آنها انسانهايي بزرگ بودند

بی شک بزرگتر از رهبران غرب...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
استالین احمق بزرگی بود. کسی که توانست احمق بزرگ دیگری (هیتلر) را کاملا شکست دهد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اما يادمان باشد كه هيتلر شكست نظامي خورد نه شكست ايدئولوژي اما استالين و مكتبش هم نظامي شكست خورد هم ايدئولوژي هيتلر مرد بزرگي بود كه همه به خصوص خود آلماني ها قدر او رو ندانستند و هنوزم كه هنوزه از كرده گذشتان عصباني هستند و پشيمان

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين پايان تمام ديكتاتورهاي ايدئولوژيست هست اي بابا شاه شما كه از ايدئولوژي چيزي سرش نميشد چرا با فلاكت سقط شد؟ پس پايان تمام ديكتاتورها چه مثل هيتلر و استالين و رضاخان باشند چه مثل محمد رضا و انور سادات و .... يكي هست ولي بعضيها با شرف ميميرند و بعضي ديگر در نهايت خواري.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هيتلر مرد بزرگي نبود فقط قدرت ماشين جنگيش زياد بود . اشتباهات زيادي در جنگ داشت كه با اون توان نزامي شكست خورد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هيتلر مردي بود كه از يك كشور فلج با اقتصاد بيمار و تحت تحريم و از همه بد تر جمهوري. يك كشور قدرتمند ساخت كه هنوز كشوري به حد اون نرسيده.(البته به تناسب)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

هيتلر مرد بزرگي نبود فقط قدرت ماشين جنگيش زياد بود . اشتباهات زيادي در جنگ داشت كه با اون توان نزامي شكست خورد


درود
قدرت ماشين جنگي هر كشوري در سايه يك مرد بزرگ شكل ميگيرد
هيتلر كسي بود كه اروپا در برابرش تعظيم ميكرد اشتباهات جنگي مربوط به هيتلر نبود اين افسران نازي بودن كه يا اطلاعات غلط ميدادن يا به عمد اشتباه ميدادند
در ضمن نزامي نه نظامي icon_frown

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين استالين نبود كه هيتلر را شكست داد،‌ بلكه وضعيت طبيعي سرزمين روسيه و منابع بي پايان آن بود كه آلمان را در هم شكست. كافي است تلفات دو طرف درگير در جبهه شرق را مقايسه كنيد تا پي ببريد كه چه چيزي باعث شكست آلمان شد. 25 ميليون تلفات انساني، دهها هزار تانك و هواپيما از دست رفت تا برتري شوروي به دست بيايد. حتي در بهترين شرايط براي سربازان شوروي ، تلفات آنها نسبت به آلماني ها شش به يك بود. مشاهده ركورد پيروزي هاي ابرخلبان هاي آلماني جبهه شرق كافي است تا به ميزان تلفات هوايي شوروي پي ببريد. در نبرد بلاروس و اوكراين روس ها پنج برابر آلمان ها سرباز ، هفت برابر تانك و توپخانه و هفده برابر آنها هواپيما داشتند. با وجود اين برتري خرد كننده، حدودا يك سال طول كيد تا ارتش سرخ به برلين برسد. در اينجا مي توان مهارت و كيفيت ورماخت را ستود. ارتش هاي انگليس و فرانسه در حالي كه برابر يا بيشتر از آلمان تجهيزات و نيرو داشتند 42 دو روزه در هم شكستند و پاريس تسخير شد. همه ژنرال هاي مشهور متفقين در اين جنگ مانند مونتگومري، ژوكف، پاتن، آيزنهاور و برادلي مارشالهايي معمولي بودند و تنها با برتري خردكننده تجهيزات بود كه پيروز مي شدند. فراموش نكنيد كه باتلاق روسيه دو فاتح ديگر ( شارل دوازدهم و ناپلءون ) را هم در كام خود كشيده بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.