امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

[quote][quote]كلنل جان شما چجوري به يوتيوب دسترسي داري اونوقت! icon_biggrin[/quote]

داداش !! جوان ایرانیه!! هیچ سدی نمی تونه جلوش رو بگیره!! :rose:

می خوای برات بازش کنم مثل دروازه ی شهر تیسفون! icon_biggrin[/quote]

برادر یک pM هم به بزن راه و رسمشو بگو دستت درد نکنه :!:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خبرگزاري فارس: صهيونيست‌ها به شدت متكي و مطمئن به تانكهاي نسل جديد مركاوا بوده و فكر مي‌كردند سوار بر آنها تا بيروت خواهند رفت اما حزب الله رازهاي شكست اين اسطوره كاهي را خوب بلد بود.

به گزارش خبرگزاري فارس، تانك مركاوا (مركاوا در عبري به معناي ارابه) جزو پيشرفته ترين و مجهزترين تانكهاي ميدان نبرد در جهان است كه توسط كارخانجات رژيم صهيونيستي، طراحي و ساخته شده است. نگاهي به قدرت اين تانك و تجهيزات آن، قدرت مقابله رزمندگان حزب الله را بهتر نشان خواهد داد.
تانك هاي مركاوا ستون فقرات يگان هاي زرهي ارتش رژيم صهيونيستي را تشكيل مي دهند. اين تانك ها در چهار كلاس ام كا1 تا ام كا4 توليد و عرضه شده اند كه نمونه آخري يكي از پيشرفته ترين و مدرن ترين تانك هاي جهان به شمار مي آيد.
اولين كلاس مركاوا يعني ام كا1 در سال 1979 وارد خدمت شد و توليد آن تا سال 1983 ادامه پيدا كرد. پس از آن با انجام يكسري ارتقا كمي و كيفي ام كا2 معرفي شد و توليد آن تا سال 1990 ادامه پيدا كرد و پس از آن جاي خود را به نسل سوم يعني ام كا3 داد. توليد نسل سوم تا سال 2002 ادامه پيدا كرد و پس از آن ام كا4 متولد شد.
ام كا4 تمام مراحل ساخت و توليد را در سازمان صنايع دفاعيرژيم صهيونيستي گذراند. اين نسل يك پيشرفت فوق العاده را نسبت به سه نسل قبلي ارايه كرد. از يك سو يك سلاح مهلك تر بود و از سوي ديگر يك وسيله نقليه امن تر براي خدمه محسوب مي شد. اين تانك شامل ابداعات مختلف در همه قسمت هاي كيفي تانك، حفاظت، قابليت نجات، توان شليك و حركت بود.
مهم ترين تغييرات اعمال شده در سري آخر مركاوا را مي‌توان اضافه شدن و بهبود، زره چند تكه قابل افزايش از نوع ماجول، مسافت ياب بهبود يافته، مسلسل بسيار پيشرفته با قدرت نفوذ و نواخت بالا، تهويه پرقدرت و سيستم حفاظت كنندهء خدمه در برابر حملات اتمي، ميكروبي و شيميايي نام برد.
سيستم جديد ديگري كه در آن به كار گرفته شده يك دوربين 360 درجه است كه مجهز به عدسي گردون بود و از دورنماي صحنه اي كه در ديد مسلسل است عكس برمي دارد. اين دوربين در صورت مشاهده هر تحرك مشكوك يا فعاليت مشكوك در اطراف تانك، آن را به خدمه اطلاع مي دهد .اين سيستم براي تأمين ايمني تانك در محيط هاي خطرناك بسيار مناسب است. جالب اينكه براي اين كار نيازي به چرخاندن دوربين نيست، بلكه اين دوربين اساساً از ساختار پوششي 360 درجه برخوردار است و تصاوير آني از محيط را در اختيار خدمه تانك قرار مي دهد كه به آگاهي آنها از محيط اطراف و تهديدات احتمالي پيرامون وسيله نقليه مي افزايد.
از آنجايي كه موتور تانك در قسمت جلوي آن قرار دارد، در نتيجه جرم بيشتر تانك در اين قسمت جمع شده و در شرايط بحراني فرار از در پشتي تانك براي سرنشينان آسانتر مي شود. مركاوا سريع حركت مي كند، بسيار پر قدرت است و بدنه آن از نوعي فلز ضد ضربه كم نظير ساخته شده است. مجموعه اين خصوصيات مركاوا را به يكي از ايمن ترين تانك هاي جهان براي سربازان تبديل كرده است.
ام كا4 به سيستم كنترل شليك مدرن مجهز شده است كه شامل محاسبات كامپيوتري و سيستم توازن براي تغييرات آب و هوايي مي باشد. تانك شامل ديد دو محوري توپچي و ديد دورنماي دو محوري فرمانده است كه هر دو به دوربين هاي مادون فقرمز و صحفه نمايش براي ديد در شب و روز مجهزند كه به افزايش احتمال اصابت به هدف كمك مي كند
در اين تانك يك سيستم ردياب اتوماتيك وجود دارد كه از چندين كيلومتر دورتر مي تواند بر روي هدف قفل كند. اين سيستم ردياب قابليت تمركز بر روي هليكوپترهايي كه در ارتفاع پايين پرواز مي كنند را هم داراست.
هر يك از سرنشينان ام كا4 يك صفحه نمايش رنگي اختصاصي دارند كه مي توانند مناظر اطراف را بر روي صفحه نمايش خود ببينند. فرمانده نيز مي تواند از نقشه اش براي موقعيت يابي و جستجو استفاده كند.
به دنبال وقوع انتفاضه الاقصي، وزارت دفاع اسرائيل، برخي از تانكهاي مركاواي خود را به نحوي تغيير داد كه اين تانكها بتوانند نيازهاي يك جنگ شهري را برآورده كنند؛ عمده اين تغييرات در قسمت موتور به وقوع پيوستند و تاثيري بر كارايي رزمي اين تانكها نداشتند.
اين مدل، نوعي از تانك "مركاواي 3 " مي‏باشد كه ويژه جنگهاي شهري، تجهيز شده است و مجهز به يك مسلسل داخلي 50 ميلي‏متري ام2 ساخت براونينگ مي‏باشد كه خدمه را قادر به شليك پرقدرت و با نواخت بالا مي‏نمايد، بدون آنكه در معرض تير دشمن قرار بگيرند.
در اين مدل، همچنين از حفاظت‏هاي بيشتري براي صدمه نديدن در برابر انفجار نارنجك يا مواد انفجاري دست‏ساز استفاده شده و توري‏هاي خاصي جهت محافظت دوربين‏ها و هواكش‏ها، تعبيه شده است.
همچنين دستگاهي جهت علامت ‏گذاري نقاط و يك دوربين در قسمت عقب تانك نصب شده است تا خدمه بهتر بتوانند در خيابانهاي باريك، جهت ‏يابي كنند
به گزارش پايگاه اينترنتيرژيم صهيونيستي "گلوبز " در جنگ 33 روزه 52 تانك مركاوا به شدت آسيب ديده و 5 فروند به كلي نابود شدند.
بنا به اظهارات يكي از مسئولين پروژه تانك هاي مركاوا در صنايع دفاع رژيم صهيونيستي، با وجود زره قدرتمند و چند لايه مركاوا، بيست و دو فروند از موشك هاي ضد تانك حزب الله در بدنه تانك ها نفوذ كردند كه منجر به كشته شدن 23 تن از خدمه آن ها شدند. يعني 10 درصد كل خدمه تانك ها هلاك شدند.
به طور كلي راكت هاي ضد تانك قديمي و ضعيف آر پي جي7 آسيبي به زره مركاوا نمي رساند و فقط اگر راكت بصورت عمودي به زره برخورد كند مقداري در آن بخش خسارت ايجاد خواهد كه به دليل استفاده از زره ها ساندويچي بعد از مراجعت تانك به پادگان ميتوان به سرعت زرههاي خراب شده را با جديد تعويض كرد
افسران صهيونيست اظهار داشته اند كه حزب الله از موشك هاي ضد تانك پيشرفته‌اي استفاده كرده اند كه توانستند در زرهي با ضخامت 70 تا 90 سانتي متر از فولاد نفوذ كنند.
دو فروند از تانك هاي ام كا4 به كلي از بين رفتند و 18 فروند ديگر هم به صدمه جدي ديدند كه 10 فروند ديگر اصلا قابل تعمير نبودند.
صهيونيست‌ها آنقدر به مركاوا اطمينان داشتند كه اصلا فكر نمي كردند به اين راحتي و با استفاده از تاكتيكهاي پيشرفته و نامتقارن حزب الله لبنان اينگونه اسطوره نبرد زميني شان همچون برگهاي درخت بر روي زمين بريزد و نماد و ستون حركت زرهي زميني آنها فلج شود اما با اقدامات و برنامه ريزي هاي حزب الله و بررسي تمامي جوانب اين تانك، مركاواي 4 يعني پيشرفته ترين نسل انها كه مجموعه اي از انواع سلاح ها و امكانات پيشرفته بود، هيچگاه نتوانست حتي تا رود ليتاني نيز پيشروي كند و اقتدار پوشالي اش به خاطره ها پيوست.
ژنرال "تال " بنيانگذار صنعت تانك سازي دررژيم صهيونيستي زماني كه اقدام به ساخت اين تانك كرد، اعلام كرده بود كه اين تانك بهترين محافظ ممكن براي خدمه آن است اما مشخص شد حزب الله، قادر به فلج كردن تانك‌ ها شده و نفرات زيادي از آنها كشته و مجروح شدند.
در سال 2005، بيش از 5000 كارگر مستقيما درگير توليد مركاوا بودند؛ ضمن اينكه 5000 شغل غيرمستقيم ديگر نيز به واسطه توليد مركاوا در 220 شركت اسرائيلي ايجاد شده بود. همچنين در سال 2005، به واسطه صدور تجهيزات وابسته به تانك مركاوا، 200 ميليون دلار سود خالص،‌ عايد رژيم صهيونيستي شد. ( البته خود تانك، هيچگاه صادر نشده است) كارخانجات درگير توليد مركاوا، انتظار دارند تا سال 2007، تعداد شغل هاي مرتبط با توليد مركاوا به ميزان 2000 نفر افزايش يابد و صدور فطعات مرتبط نيز تا 400 ميليون دلار، سود عايد دولت صهيونيستي كند كه با شكست مفتضحانه اين تانك در جنگ با حزب الله، شركتهاي وابسته به آن در اسرائيل تعطيل شدند.
مشخصات:
وزن : 65 تن
سرنشينان : 4 نفر
سلاح هاي اين تانك : يك توپ 120 ميليمتري
ماكزيمم سرعت : 70 كيلومتر در ساعت
برد : 500 كيلومتر حركت بدون سوختگيري

منابع: مجله جنگ افزار (با تلخيص)،
سايت اينترنتي "گلوبز "
سايت انجمن هاي تخصصي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]لینک منبع ؟[/quote]
[quote]با عرض معذرت
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8704311100[/quote]

خیلی شانس آوردی که به پست یکی از مدیرای مهربون خوردی!
قبلا مدیرا اخطار نمی دادن اول قفل می کردن بعد می گفتن کو لینکت؟!
یادش بخیر اوایل خدمت(خدمت در سایت میلیتاری رو میگم!) یکی دو تا از تاپیکام همینطوری دود شد رفت هوا!
خب تاپیکه قفل شده بود دیگه لینک هم نمی شد بذاری! :mrgreen:

یادش باز هم بخیر.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]
خیلی شانس آوردی که به پست یکی از مدیرای مهربون خوردی!
قبلا مدیرا اخطار نمی دادن اول قفل می کردن بعد می گفتن کو لینکت؟!
یادش بخیر اوایل خدمت(خدمت در سایت میلیتاری رو میگم!) یکی دو تا از تاپیکام همینطوری دود شد رفت هوا!
خب تاپیکه قفل شده بود دیگه لینک هم نمی شد بذاری! Laughing

یادش باز هم بخیر.
[/quote]

آره ! مثل یه بنده خدایی رفته بود یه جا دعوا اول زده بود تو گوش طرف بعد ازش پرسیده بود تو فلانی هستی!! :mrgreen:

[size=7]تاپیک بنده ی خدا رو منحرف نکنید![/size]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]تاپیک بنده ی خدا رو منحرف نکنید![/quote]

چشم جناب مدیر!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چه ربظی به تاکتیک های فلان و بهمان حزب ا... داره ؟
هزینه خوب کردن ... موشک با کیفیت خریدن ... نتیجه ی خوبم گرفتن ...
استتار و اختفا و هزار تا تکنیک نا متقارن دیگه که هیچی ... حتی اگه غیب و ظاهر هم میشدن و طی العرض هم میکردن ... بدون تجهیزات درست حسابی ... یه دونه تانک رو هم نمیتونستن متوقف کنن !

بالاخره ما که سر در نیوردیم تکلیف این تیتری که زدن چی میشه ؟
مرکاوا چگونه متلاشی شد ؟
تو این مقاله جوابی در این مورد دیدین ؟

فقط مشخصات مرکاوارو توضیح داده بود ... که باعث شد احترام بیشتری براش قایل شم !
و متوجه شم موشک هایی که استفاده شده چه خفنی بوده که روی یه همچین چیزی اثر داشته !

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ما که چیزی از تاکتیک های حزب ا... ندیدیم!

میرکاوا با تمام محاسنش یک عیب بزرگ داشت که همونم کار دستش داد! اون عیب چیزی نیود جز اینکه خدمه و به خصوص فرمانده این تانک در ساعات اولیه طلوع خورشید دید کافی برای عملیات نداشتند و حزب ا... هم با درک این مضوع ضربات مهلکی به پیکره این غول زرهی وارد کرد.

البته اینجا به نقش مهم موشک های ضد زرهی هم که استفاده شده میشه پی برد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حزب الله تاکتیک نداشت ؟



33 روز درگیری توی یه منطقه کم وسعت با استفاده از طیف وسیعی از آخرین تکنولوژیهای کسب اطلاعات ! آخر درگیری ها هنور کلی موشک شلیک میشد و تازه بیشتر هم شد .




البته توی متن بهش اشاره نشده بود .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote] از يك سو يك سلاح مهلك تر بود [/quote]

توپ مركاوا-4 با توپ مركاوا-3 فرق چنداني نداره.هر دو 120م.م هستند.

[quote]مجهز به يك مسلسل داخلي 50 ميلي‏متري ام2 ساخت براونينگ مي‏باشد [/quote]

اون مسلسل ام-2 براونينگ كاليبر نيم اينچي يا 12.7 ميليمتري هست نه 50 م.م.

در تمام مقاله فقط از مركاوا تعريف شده بود و واقعا هم هيچ كمبودي در تانك ديده نميشه.

به نظر من اگر حزب الله از موشك AT-14 و راكت RPG-29 استفاده نميكرد پيروزي بر اين غول رو

به دست نمياورد.باور كنيد من از طرفداران سرسخت حزب الله هستم ولي نبايد انقدر بچگانه و

ساده انگارانه به قضيه نگاه كنيم.فرض كنيد قرار بود حزب الله با همون RPG-7 با مركاوا مقابله كنه

چي پيش ميومد؟خدا ميگفت چون شما طرف حق هستيد منم پارتيبازي ميكنم و اين راكت عتيقه

رو بر مركاوا-4 پيروز ميكنم.آخه مگه حضرت پيامبر (ص) كه قطعا حق مطلق بودند در تمام نبردها

پيروز ميشدند؟

ايمان،شهادت طلبي،شجاعت و از خودگذشتگي نيروهاي حزب الله باعث شد نيروهاي مثلا

شكست ناپذير اسراييلي كه خودشون رو خيلي جدي گرفته بودن چنان غافلگير بشن كه حتي

در مقابل دوربين به گريه بيفتن و مثل بچه‌ها زاري كنن.ولي مقابله با وسيله‌اي كه در نوع خودش

بهترين هست نياز به سلاح مادي خوب هم داره.از شما مي پرسم در جنگ 2006 لبنان،حزب الله

چندتا F-15I يا F-16I اسراييلي رو سرنگون كرد؟خوب هممون ميدونيم كه هيچي.و اين فقط به

اين دليل بود كه حزب الله سلاح پدافند هوايي موثري در اختيار نداشت.حالا اگر قرار به پيروزي

غير منطقي دين بر كفر باشه،بايد تمام جنگنده‌هاي اسراييلي با گلوله‌ي كلاش ساقط بشن كه

نميشن.حقيقت اينه كه متاسفانه تانك مركاوا-4 اگر پيشرفته ترين تانك جهان نباشه،يكي از

برترين تانكهاي دنياست.ولي از اون طرف كسي كه قراره با تانك به اين مدرني طرف بشه بايد از

ايمان و شجاعت كافي برخوردار باشه.وگر نه همون قضيه‌ي شكستهاي مفتضحانه‌ي اعراب در

مقابل اسراييل پيش مياد.با اينكه مصر و سوريه به پيشرفته ترين تسليحات شرقي مجهز بودن،

نتونستن حريف اسراييل تازه تاسيس بشن و هممون هم علتش رو ميدونيم:روحيه‌ي پايين

اعراب و نبود جنبه‌ي اعتقادي و ديني در جنگ.پس نابودي مركاوا-4 با هر موشكي هم كه باشه

از ارزش كار حزب الله چيزي كم نميكنه ولي ما نبايد ساخته‌ي دشمن رو تا اين اندازه كوچيك كنيم.

تا حالا يه مقايسه‌ي عادي بين مثلا مركاوا-1 و ذوالفقار-1 (كه هر دو اولين تجربه‌ي تانك سازي

كشورهاي سازنده هستن) انجام داديد؟من داخل ذوالفقار-1 رو ديدم،در يك كلمه بايد بگم فاجعه

هست.به حدي فاجعه هست كه حتي به توليد انبوه هم نرسيد ولي مركاوا-1 به حدي كارآمد

بود كه هنوز هم در خدمته.

[quote]حتی اگه غیب و ظاهر هم میشدن و طی العرض هم میکردن ... بدون تجهیزات درست حسابی ... یه دونه تانک رو هم نمیتونستن متوقف کنن ! [/quote]

كاملا درسته.ما هميشه بايد كاسه‌ي داغتر از آش بشيم.خود حزب الله ادعاي اين مسايل رو

نداره ولي ما داريم.سيد حسن ميگه ما پيشرفته ترين تانك جهان رو به نعش كش و قبر تبديل

كرديم،ولي ما ميگيم اصلا اين مركاوا كوه كاهيه!پس نابود كردن اين كوه كاهي نبايد خيلي سخت

باشه و در اين صورت حزب الله هم هنري نكرده.
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]يمان،شهادت طلبي،شجاعت و از خودگذشتگي نيروهاي حزب الله باعث شد نيروهاي مثلا

شكست ناپذير اسراييلي كه خودشون رو خيلي جدي گرفته بودن چنان غافلگير بشن كه حتي

در مقابل دوربين به گريه بيفتن و مثل بچه‌ها زاري كنن.ولي مقابله با وسيله‌اي كه در نوع خودش ..............[/quote]

سنت خداوند بر این است که قدرتمندان مغرور را در اوج توان خود نابود کند تا درس عبرت شوند و به عقل مردم بیایند .

این بحث ایمان و کمک خداوند تجهیزاتی و ... اینجور نمیشه تفسر کرد .
خداوند کافر رو کسی قرار داده که مغروره و از درک صحیح حقیقت باز میمونه به نوعی عقل رو که بهش داده (بواسطه صفات رزیله که در کافر بوجود میاد) ازش گرفته .


مهمترین مشکل اسراییل غرور بیش از حد بود !.

بعدش لاعقلی و وابستگی شدید به تجهیزات (بهتر بگم اینکه تجهیزات نبرد اسراییل رو اداره میکرد و عقل و ایمان مقاومت حزب الله رو) .

بقول سید حسن نصرالله (کوماندو های تیپ گولانی رو میبینید که رو به شکم با برانکارد عقب برده میشن ! اینها رو وقتی فرار میکردن با تیر به پشتشون میزدیم !) ...
سومین چیزی که بخاطر ایمان و در اصل کمک خداوند حاصل میشه شجاعت هست و در مقابلش برای کفار ترس . در اکثر جنگ های صدر اسلام همین بوده (ترسی که خداوند به دل کفار می انداخت) ...



در مورد برتری های مرکاوا هم این صهیونیست ها بیش از حد اغراق و تبلیغ کردند . بخاطر اینکه تجهیزاتش رو بفروشند .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]در مورد برتری های مرکاوا هم این صهیونیست ها بیش از حد اغراق و تبلیغ کردند . بخاطر اینکه تجهیزاتش رو بفروشند .[/quote]

ولي واقعا اگر ملاك مشخصات اعلام شده باشه بايد مركاوا-4 رو يكي از برترينهاي جهان بدونيم.

البته جهودها هميشه از اغراق سود بردن مثل همون چند ده هزار نفر مرده كه يه شبه شدن 6

ميليون قرباني اردوگاههاي نازيها!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خدمت عزيزان پر شور تلاش عرض كنم حزب الله تاكتيك داشت. چطور نداشت؟

[quote]اون عیب چیزی نیود جز اینکه خدمه و به خصوص فرمانده این تانک در ساعات اولیه طلوع خورشید دید کافی برای عملیات نداشتند [/quote]

تمام اين 33 روز ساعت اوليه طلوع خورشيد بود؟

[quote]ما که چیزی از تاکتیک های حزب ا... ندیدیم! [/quote]

درسته حق دارين. لبنان تشريف نياوردين كه تاكتيك ببينين.
يكي از نمونه تاكتيكهاي حزب الله براي از كار انداختن پيشروي تانكها هدف قرار دادن پريسكوپ و دوربين راننده تانك بود كه با تك تيراندازهاي استتار شده اين كار انجام شد. در مرحله بعد هدف گيري دوربين خدمه اتش و فرمانده بود . با اين كار هدف قرار گرفتن تانك با موشك راحتتر بود.

بيشترين ضربه رو مركاوا از موشكهاي گرون قيمت نخورد. تغييراتي در يك سلاح باعث شد در فواصل نزديك بتونن ضربه رو وارد كنن.
حزب الله قبلا با بدست اوردن نقشه كامل مركاوا -4 تونست دوربين ها رو شناسائي كنه. شما اسم اين رو تاكتيك نميذارين ؟
اگر تاكتيك نيست اين حركت چي ميتونه باشه.

اي كاش ميشد از سلاحي كه استفاده كردن نامي برده بشه تا متوجه بشين كه واقعا كار حزب الله يك شاهكار تمام عيار بود. شاهكاري كه هلي كوپترهاي شناسائي و ماهواره هاي جاسوسي نتونستن موقعيت اين رزمندگان رو تشخيص بدن.
[quote]،ولي ما ميگيم اصلا اين مركاوا كوه كاهيه!پس نابود كردن اين كوه كاهي نبايد خيلي سخت
باشه و در اين صورت حزب الله هم هنري نكرده.
[/quote]

رايش مارشال عزيز از شما اين حرف بعيد بود. از حزب الله و شخص سيد حسن نصر الله كاهي رو كوه كرده بودن در ارتش اسرائيل كميته وينو گراد تشكيل نميشد كه به مدت 1 سال علل شكست رو پيدا كنن و مسببين رو مجازات كنن.
خود اسرائيل گزارش كميته رو شرم اور توصيف كرده اونوقت ما ايرانيها .....؟؟!!!

............................................................................

گزارش كنست از جنگ 33 روزه لبنان

اگر چه كمي طولاني هست ولي شامل اعترافاتي از نمايندگان رژيم اشغالگر قدس هست.
در پايان به امضا كنندگان نامه دقت كنيد :

. تلاش برای تهیه چنین گزارشی ، زمانی جدی شد که اخباری مبنی بر این منتشر گردید که نتایج تحقیق کمیسیون وینوگراد ممکن است تقصیر شکست در جنگ 33 روزه را متوجه نهاد سیاسی دولت یهود نماید .این گزارش در حقیقت پیش دستی نهاد سیاسی رژیم صهیونیستی بود تا عوامل شکست در جنگ 33روزه را به سوی نهاد نظامی این رژیم معطوف کند و در دسامبر سال 2007 منتشر گردید و خشم نظامیان صهیونیست را برانگیخت. در هر حال این گزارش نیز مانند «گزارش کمیسیون وینوگراد» از ابعاد شکست نظامی ارتش صهیونیستی پرده برمی دارد و مهر تایید دیگری است بر پیروزی های قاطع مجاهدان حزب الله لبنان. خبرگزاری فارس با تهیه متن این گزارش، آن را به صورت کامل ترجمه کرده و به مناسبت سومین سالگرد پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه لبنان به صورت سلسله وار منتشر می نماید. بدیهی است که تنظیم این گزارش توسط سیاستمداران صهیونیست انجام گرفته و اصطلاحاتی که در آن به کار برده شده است به طور کامل مورد تایید خبرگزاری فارس نمی باشد اما برای حفظ سندیت این گزارش از تغییر دادن واژه ها اجتناب شده است.
متن کامل «[color=red]گزارش کمیته امور خارجه و امنیت کنست[/color]» درباره «جنگ دوم لبنان»- دسامبر 2007(قسمت اول)
*مقدمه
شصت سال از استقلال* می گذرد که تمامی این سالها با منازعه همراه بوده است. به غرم تمام تلاش هایی که برای ایجاد صلح با همسایه ها به کارگرفته شد، اما همچنان حکومت اسرائیل از زمان تأسیس خود تا به امروز درگیر تثبیت نظام و حمایت از وجود خود می باشد و همچنان هزینه های هنگفتی را برای این هدف می پردازد...
در جنگ دوم لبنان، ما ناچار بودیم که بار دیگر این هزینه را بپردازیم، اما هزینه ای هنگفت تر و سرسام آور. چون در این مدت بر اثر حملات موشکی حزب الله 119 سرباز اسرائیلی و نیز 40 شهروند اسرائیلی کشته شدند. در این میان افراد بسیاری از جمله افراد عائله مند مصدوم شدند که شرایط زندگی آنان متأثر از این وضعیت، تغییر کرد و آنان به دلیل مصدومیت ها و آسیب های وارده، با رنج و مشکلات زندگی خواهند کرد. علاوه بر این ، دشمن، دو سرباز اسرائیلی به نامهای ایهود گولد فاسیر و الداد ریگیف را در ابتدای این جنگ به اسارت خود درآورد که تازمان نگارش این سطور، از سرنوشت آنان خبری در دست نیست.
این جنگ موجب شد محافل عمومی اسرائیل دچار ناامیدی و ناکامی گردند . دهها اظهار نظر و سخنان ایراد شده توسط افسران ، سربازان و نیروهای احتیاط که در مرحله اول نتیجه گیری و عبرت گیری از این جنگ به دعوت ما در این کمیته حاضر شدند، بهترین دلیل برای بیان احساسات موجود در محافل عمومی اسرائیل می باشد. سربازان اسرایئلی در پیشگاه اعضای این کمیته نسبت به عملکرد رزمی خود در میدان نبرد احساسات بدی اظهار نمودند. علاوه بر این، مجموعه اظهارات آنها به نحوی بیانگر این است که در صورت بروز جنگی دوباره، این بار دیگر، به فراخوان برای جنگ، مانند جنگ سی و سه روزه شاهد پاسخ مثبت و فراگیر نیروها نخواهیم بود.
این امر موجب شد اعضای این کمیته احساس کنند که سران حکومت باید نسبت به سربازان احتیاط که در این جنگ به آنان آسیب روانی جدی وارد شده و همچنان آثار و نشانه های آن باقی مانده نقش بیشتری ایفا نمایند و به آنان عنایت بیشتری داشته باشند. چراکه احساس شکست سنگین در جنگ اخیر ، به آنان آسیب های روانی شدیدی وارد ساخته است.
کمیته سیاست خارجی و امنیت کنیسته، که تهیه کننده این گزارش می باشد، با رفتاری آگاهانه از بیان هرگونه توصیه شخصی به فرماندهان نظامی و سران حکومت خودداری نموده است و کمیته ای والا مقام به ریاست قاضی الیاهو وینوگراد را برای انجام این مأموریت تعیین کرده است که گزارش کمیته وینوگراد منتشر شده و در دسترس مردم اسرائیل قرار گرفته است.
در گزارش وینوگراد ، نقش هایی که سران دو رده سیاسی و نظامی ایفا نموده اند را مورد بررسی قرار می دهد. لذا کمیته ما ، تا اندازه ممکن از ارائه توصیه های شخصی خودداری کرده است. چراکه شماری از اعضای کمیته ما، در سمت های پارلمانی مشغول کار هستند و این امر ممکن است کمیته ما را با مشکلات جدی مواجه سازد. در نتیجه ما خود را قاضیان مستقل و آزاده از هرگونه قید های ایدئولوژیک ، حزبی یا شخصی اعلام نمی‌کنیم.
اما با این حال، توصیه های ارائه شده درگزارش این کمیته بر مشاهدات و نتایج حرفه ای ، میدانی، و نظری متمرکز خواهد بود. چراکه از مبانی اولیه تشکیل این کمیته، همکاری با تمامی دستگاهها و نهادها برای اصلاح سیستم امنیتی اسرائیل ، پس از پایان جنگ دوم لبنان می باشد.
به همین رو، اهتمام بیشتر این گزارش -که خوانندگان نیز آنرا به چشم خود می بینند- توضیح بسیاری از مبانی بنیادین سیاسی امنیتی می باشد . چراکه با توجه به مسئولیت پارلمانی این کمیته، اهتمام به این مسأله پیش از هر امر دیگری ضروری به نظر می رسید.
جنگ دوم لبنان به عنوان واکنش قاطع و سریع اسرائیل به ربایش و کشتار از سوی حزب الله در مناقط تحت حاکمیت اسرائیل بروز یافت. حزب الله نیز در پاسخ، باران سنگین موشکی و بمب های فراوان خود را بر روی مناطق مختلفی از جبهه داخلی اسرائیل فرو ریخت. البته این اقدام ، غافلگیر کننده نبود، چون تقویت حزب الله و برگزاری دوره های کارآمد سازی نیروهای این حزب ، اموری هستند که از سالها پیش مشخص و شناخته شده بودند.
زمانی که اسرائیل مقرر کرد حد و مرز خویشتن داری در برابر حزب الله را تعیین کند و مصمم شد که پاسخ به حزب الله شدید و در عین حال قاطع باشد،دو رده سیاسی و نظامی به خوبی می دانستند که یکی از نتایج طبیعی و پیامدهای قابل پیش بینی این پاسخ ، ورود اسرائیل به جنگی دراز مدت با حزب الله می باشد و باید وارد نبردهایی با مدت طولانی و اهداف گسترده شویم. همچنین پیش بینی می شد که بخش گسترده ای از شهروندان اسرائیلی -دست کم در مناطق شمال- مصدوم شوند و آسیب ببینند. [color=red]اما بر خلاف این ارزیابی ها، وقتی که درگیری ها شروع شد، عملکرد ارتش اسرائیل به گونه بود که گویا تنها مأموریت ارتش، از بین بردن توان موشکی حزب الله و متوقف کردن پرتاب موشک به اسرائیل می باشد.
این هدف در عمل محقق نشد و جنگ به مدت 34 روز ادامه یافت ، در حالیکه تهدید موشکی به قوت خود باقی مانده و همچون روز اول شروع جنگ، این تهدید وجود دارد.[/color]
علت شکست: تصمیم به ورود به جنگ بر ضد حزب الله با طبیعت هدف مورد نظر تناسبی نداشت. اسرائیل، گزینه ورود به جنگی ویرانگر بر ضد حزب الله را از راه بمباران شدید اهداف حزب الله و دیگر مناطق لبنان شروع کرد. تصمیم سازان اسرائیلی گمان کردند که نیروی هوایی اسرائیل می تواند به تنهایی تهدید حزب الله را از میان بردارد. می دانیم که شیوه سنتی و کلاسیک برای فعال کردن توان نظامی از راه برداشتن گام های زیر می باشد:
1. به تصرف در آوردن مقر ها و سکوهای پرتاب موشک
2. اقدام به پاکسازی این مقر ها تا آخرین نقطه...
3. ورود به عمق مناطقی که احتمال دارد به مقر های جایگزین تبدیل گردند..
شکست سخت در میدان نبرد توانست تفسیری آشکار از اختلاف صریح میان شیوه فعال کردن آتش پدافند با اقدام به انجام عملیات گسترده زمینی و با آموزش های عمیق و دقیق ، ارائه نماید.
جوهره عملکرد نظامی اسرائیل در جنگ لبنان مبتنی بر این فرضیه است که تخریب اهداف دشمن از راه ریختن آتش سنگین بر دشمن موجب می شود که رهبران حزب الله با شرایط دشوار روبرو شوند و مجبور شوند در خصوص کارآمدی حمله موشکی خود، بازنگری نمایند. اما مشخص شد که توان عملیاتی حزب الله در خصوص پرتاب موشک به شکل اساسی ضربه نخورده است. به دیگر سخن، هدف فرماندهی اسرائیل ، تغییر واقعیت موجود از راه قانع سازی دشمن بود. به طوری که امید داشت حزب الله در فرصتی کوتاه قانع شوند که حملات موشکی حزب الله ، کارآمدی لازم را ندارد. [color=red]در نتیجه کار به دست حزب الله افتاد و همه چیز به حزالله بستگی داشت. از آنجا که حزب الله به طور ضعیف آشکار نشد و به دنبال بازنگری در میزان خسارت های وارد آمده از راه حملات هوایی اسرائیل نبود، با تأسف باید گفت ، واقعیتی که به خاطر تغییر آن هزینه های سنگینی را بر خود تحمیل کردیم ، همچنان پابرجاست و هیچ چیز تغییر نکرده است.[/color]
اما در مقابل، عملیات زمینی می توانست بدون توجه به اراده دشمن ، تغییر مطلوب را در واقعیت موجود ، پدید آورد، بدون اینکه تلاش کند وضعیت روانی فرماندهان و سران دشمن را بررسی نماید. در نتیجه ممکن بود که دشمن مجبور شود ، اهداف خود را تغییر دهد و به دنبال متوقف سازی تهدید بر آید ، به طوری که این عملیات نظامی زمینی می توانست با یک عملیات سرنوشت ساز و تعیین کننده، داده های جدیدی را در عرصه میدانی ایجاد نماید.
علت اتکای استراتژیک بر منحصرکردن ابزار نبرد در حملات شدید ، عبارتند از :
1. تقویت کردن روند مسلح شدن به موشک های دراز مدت
2. ابداع و خلاقیت در ارائه نظریه های جدید نظامی و میدانی
3. اعمال مدیریت علمی نبردها.
4. وجود شبکه های ارتباطاتی پیشرفته و ... .
در نتیجه شاهد پیشرفت فناوری جدید هستیم تا روند تصمیم سازی نظامی اسرائیل به دنبال ایجاد انقلابی جدی در مدیریت نبرد نظامی باشد. به همین دلیل، تصمیم سازان و تصمیم گیران در این سازمان نظامی به دنبال ایجاد انقلابی در شیوه های مدیریت جنگ های نظامی افتادند. لذا هدف راهبردی این جنگ به مثابه پیاده سازی نظریه های جدید نظامی بود به طوری که تصور می شد بمباران شدید می تواند سرانجام فرماندهی دشمن را ویران سازد و زمینه را برای انجام عملیات کلاسیک و تعیین کننده در راستای منافع ما فراهم سازد. تا از راه این عملیات، کنترل و تسلط بر منطقه جغرافیایی صورت گیرد و نیروهای دشمن که در منطقه مستقر می باشند، از بین بروند.
به همین دلیل تصمیم گیران در سطوح سیاسی و نظامی اسرائیل بر این باور بودند که باید استراتژی بمباران شدید را در رویارویی با حزب الله به کار بندیم. اما این به معنای بی نیازی از انجام عملیات زمینی در عمق خاک دشمن نمی باشد و همچنین به معنای دوری گزینی از رویارویی مستقیم و نزدیک با نیروهای حزب الله نمی باشد. هرچند ا ین مسأله برای ما خسارت های انسانی سنگینی را به همراه داشته باشد. چون رویارویی های زمینی بسیار کارآمدتر از جنگ فرسایشی است که بدون یورش میدانی صورت میگیرد و در آن از عنصر اشغال مناطق دشمن و پاکسازی آن و نیز حضور دراز مدت در این مناطق استفاده نمی شود.
روند امور در جنگ اخیر ثابت کرد که این تنها یک تئوری است، چراکه حمله به اهداف معین و از بین بردن آنها، الزاماً به معنای از بین بردن قاطع دشمن نیست.[color=red] چون دشمنی مانند حزب الله ، با ویران شدن زیرساخت ها چندان آسیب ندید و از آن متأثر نشد. همچنانکه نسبت به آسیب دیدن غیر نظامیان نیز نگران نشد ، بلکه تلاش کرد ، آسیب ها را منحصر به صفوف نیروهای ما بکند.[/color]
در نتیجه، بسنده کردن به حملات سنگین و پرحجم هوایی و بمباران شدید سودی نداشت، چون حزب الله توانست نیروهای خود را سریعاً از طریق گروههای کوچک مسئول پرتاب موشک، مستقر نماید و [color=red]این گروهها توان پنهان شدن و اختفا در برابر هواپیماهای ما را داشتند و می توانستند در اماکن مسکونی غیر نظامی سنگر بگیرند. در این محیط باید به دنبال خدماتی باشیم که مهمترین آنها گردآوری اطلاعات امنیتی و ضداطلاعاتی است.[/color]
همچنین نوع میدان نبردی که نیروهای ما در جنگ دوم لبنان با آن روبرو بودند، محدودیت قابل توجهی داشت و برای همگان آشکار بود. علاوه بر این ما با دشواری ها و ناکامی های بسیاری روبرو بودیم. به ویژه در رویارویی نظامی با سازمانی که از جنگ های پارتیزانی استفاده می کند و عملکرد آن با رفتار ارتش های کلاسیک کاملاً متفاوت است.
به دلایل پیش گفته و بسیاری دلایل دیگر ، کمیته امور خارجه و امنیت کنیست، در نشستی به دنبال انجام یک مأموریت بنیادین بود که : در نوع رویارویی ها و درگیری های جنگ دوم لبنان بازنگری شود و با انجام یک عملیات منظم، دقیق و علمی درس ها وعبرت های لازم از این جنگ گرفته شود و نظر خود را برای اصلاحات لازم در ارتش و عملکرد آن ارائه نماید تا ارتش بتواند خود را برای نبردهای پیش رو در آینده -چه آنهایی که خود آغازگر باشیم و چه نبردهایی که بر ما تحمیل شوند- آماده سازد.
در پایان ، از تمامی اعضای این کمیته به دلیل حضور فعال در بحث و بررسی ها و مأموریت های این کمیته برای تهیه این گزارش ، سپاس فراوان دارم و از نقش بسزای آنها در تهیه نتایج و توصیه ها برای تصمیم سازان تشکر می نمایم. همچنانکه از اعضای کمیته کارشناسان متخصصی که با گردآوری اطلاعات بسیار، کمک های ارزشمندی به ما ارائه نمودند و ما را در تهیه این گزارش یاری رساندند، تشکر می کنم.
عضو کنیست«تساحی هنگبی» رئیس کمیته امور خارجه و امنیت
اعضای کمیسیون امور خارجه و امنیت کنیست:
1.تساحی هنگبی: رئیس کمیسیون
2.یتسحاق بن یسرائیل،
3.یوفال اشتاینتز
4.عمیراه دوتان
5.سلیوان شالوم
6.عوتنییل شنلر
7.استرینا تروتمان
8.افرایم سنیه
9.یسرائیل حسون
10.کولیت ابیتال
11.آفی ایتام
12.دانی یاتوم
13.تسابی هندل
14.شلومو بن عیزری
15.حنان گیلزر
16.ابراهام رابیتز
17.یوسی بیلن
اعضای کمیته کارشناسان :
1.سرلشکر بازنشسته، ابریئیل بار یوسف، مدیر کمیته
2.ژنرال بازنشسته، شموئیل لیتکین، : مشاور موضوعی.
3.خانم میری فرانکیل شور(وکیل): مشاور حقوقی
4.افنیر سمحونی، مشاور موضوعی خارجه.
5.اساف فریدمن، معاون مدیر کمیته.


منبع : http://www.arnet.ir/?lang=fa&state=showbody_news&row_id=11857

.................................................................................

[color=red]به نظر شما حزب الله فاقد تاكتيك بود ؟؟؟[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]يكي از نمونه تاكتيكهاي حزب الله براي از كار انداختن پيشروي تانكها هدف قرار دادن پريسكوپ و دوربين راننده تانك بود كه با تك تيراندازهاي استتار شده اين كار انجام شد. در مرحله بعد هدف گيري دوربين خدمه اتش و فرمانده بود . با اين كار هدف قرار گرفتن تانك با موشك راحتتر بود.[/quote]

جناب آرمانی از توضیحاتتون ممنونم.

با اجازه من کمی فرمایش شما رو تکمیل می کنم، دوستان توجه داشته باشند که برخورد گلوله با شیشه پریسکوپ الزاما به معنی شکستن و نابود کردن اون نیست و نبود، حتی اگر این شیشه ضد گلوله باشه( که در بسیاری از تانکها اینطوری هست) برخورد یک مرمی با هسته سربی اون باعث میشه تا مرمی روی شیشه متلاشی بشه و سرب موجود در اون روی سطح نسبتا وسیعی از شیشه پخش بشه و دید اونها رو از بین برده یا کاملا مختل کنه، در این حالت حتی بدون از بین بردن پریسکوپ دید خدمه به بیرون از بین رفته و در یک شرایط عدم اطلاع از بیرون قرار خواهند گرفت.

من خودم در میدان تیر اثر مشابه اون چیزی رو که توضیح دادم به چشم خودم دیدم. جالبه که ذرات سرب اینقدر چسبندگی داشتند که با دست قابل جدا کردن نبودن و نیاز به ابزار فلزی داشت.

حالا در یه همچین شرایطی هیچ خدمه تانکی هم حاضر نیست از تانک خارج بشه و شیشه پریسکوپ رو تمیز کنه( چون برف پاک کن خود پریسکوپ قادر به این کار نخواهد بود.) چون خودش ممکنه هدف تک تیر انداز قرار بگیره.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط worior
      بسمه تعالی
       
       
      عین الاسد، پایگاهی که باید انهدام کامل را تجربه میکرد.
       

       
       
      مقدمه
      آنچه پیوسته در اخبار و تحلیل های غربی پیرامون ایران میخوانیم، بدون غلو کردن، این است که ایران در منطقه پروکسی هایی دارد که از دید آنها هم تروریست و آدم کش هایی خون آشامند، که به صغیر و کبیر، نظامی و غیر نظامی رحم نمیکنند، گویی که این تروریست ها مدتی در فضا زندگی میکرده اند و ایران این بیگانگان فضایی را برای مقابله با ایالات متحده که در همسایگی خودش قرار دارد به کره زمین آورده  و حق حاکمیت این کشور در همسایگی خویش در ایالت های عراق و افغانستان و ولات عربی خلیج فارس را نقض نموده است. بنابراین لازم است تا با اقدامات بی ثبات کننده رژیمی که خود نیز بر ایالت ایران به غضب و با خشونت و تروریسم حاکم شده و البته با همین پروکسی های تروریست اش بشدت مقابله نمود، آنهم با هر ابزاری، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سیاسی و ... گذشته از این دلایل بسیار محکم برای مقابله با ایران و شیعیان!، آمریکا دلایل اقتصادی محکمتری برای حفاظت از ایالت عراق دارد و آنهم نفت است که به حساب بنده با صادرات حدودا سالانه 80 میلیارد دلار نفت توسط عراق، این کشور اگر تمام فروش نفت خود را به ایالات متحده واگذار کند، میتواند هزینه 7 هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای حفظ امنیت مردمش در عراق کرده جبران کند، البته پس از 90 سال.
      با این کمدی سیاه در مقدمه، سری به واقعیت های نظامی روی زمین بزنیم، موقعیت جئو استراتژیک عین الاسد. پایگاهی در مرکز عراق، 160 کیلومتری غرب بغداد در استان الانبار و در فاصله 300 کیلومتری از مرز ایران، با عنوان اصلی عربی القاعده الجوی القادسیه. یکی از 5 ابر پایگاه هوایی عراق در زمان صدام که در سال 1975 و با درس گرفتن از نبردهای اسراییل و اعراب بدست پیمانکاران یوگوسلاویایی با هزینه 280 میلیون دلار آمریکا ساخته شد. از خصوصیات این پایگاه مجهز بودن آن به شلتر های نگهدارنده هواپیما در برابر بمباران هوایی و پیشرفته ترین هواپیمای وقت یعنی میگ های 25 ساخت شوروی بود.
      در جنگ 2003 آمریکا بر علیه عراق، این پایگاه توسط نیروهای استرالیایی ائتلاف اشغال شد، و تا 2011 تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف آمریکایی در غرب بغداد گشت. علت این امر نزدیکی به بغداد، قرارگیری در پشت رودخانه فرات، نزدیکی به مرز سوریه و همچنین وجود امکانات فراوان رفاهی در آن یاد شده است، در کنار نظامیان آمریکایی این پایگاه محلی برای نشست و برخاست ایرفورس وان، یا همان هواپیمایی اختصاصی دولت فدرال آمریکا که برای جابجایی ریاست جمهوری استفاده میشود بوده است. این پایگاه پذیرای روئسای جمهور و وزرای آمریکایی، جرج بوش، اوباما، ترامپ، جان بولتون، رابرت گیتس، کاندولیزا رایس، پیتر پیس، و از همه اینها مهمتر چاک نوریس وملانیا ترامپ بجای فرودگاه بین المللی بغداد بوده است. ترامپ در پرواز مخفیانه خود به این فرودگاه از ناراحتی رفیق قلدرش بولتون بخاطر خاموش کردن همه چراغ هوای هواپیما و بستن همه پنجره ها شکوه نموده.
      در زمان جنگ عراق این پایگاه محل استقرار نیروی اعزامی تکاوران دریایی دوم آمریکا به همراه چند اسکادران هوایی بود و تا سال سپتامبر  2011  که آخرین نیروهای بجا مانده از آن تخلیه شدند، عملا در آن سال بسته شد. تا اینکه مجدد در سال 2014 و شکل گیری ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش، فعالیت این پایگاه با استقرار تکاوران دریایی آمریکا به همراه جنگنده های اف 18 مجددا آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.
       
      چرایی اهمیت این پایگاه از نظر نظامی
      اهمیت اصلی این پایگاه که از لحاظ جئو استراتژی نظامی کمتر به آن پرداخته شده است، قرار گیری آن در مرکز یک حمله احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی به سمت ایران است، آنقدر نزدیک به مرکز که اگر خطی راستی از تهران تا تلاویو بکشیم از روی این پایگاه عبور خواهد کرد:
       

       
      در همه نقشه ها و تحلیل های مختلفی در سراسر نت از تحلیل گران و اندیشکده مختلف مطالعات نظامی و راهبردی بدست آوردم، همین خط که کوتاه ترین مسیر ممکن است به عنوان کریدور اصلی پرواز جنگنده های صهیونیستی به سمت ایران و بالعکس مسیر پاسخ احتمالی از سوی ایران بدان اشاره شده است.
      حمله ای که در بسیاری از سناریوها موفقیت آمیز بودن آن به حضور تعداد وسیعی از هواگردهای رادار گریز، بمب افکن های بزرگ همراه با بمب های سنگرشکن و یا حملات با استفاده از موشک های بالستیک با سرهای جنگی هسته ای کم توان براورد شده است. ایالات متحده خود نیز در تهمید برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ایران، اشکال مختلفی از تسلیحات سنگر شکن مانند بمب 2.5تنی GBU-28  و بمب سنگین 13 تنی MOAB برای نفوذ به عمق 40 متری و بونکر های زیر زمینی طراحی کرده است، رها سازی چنین بمب های بسیار سنگینی مستلزم حضور بمب افکن در نزدیکی اهداف زمینی بصورت پنهانکار یا در نهایت اسکورت و پشتیبانی هوایی با تعداد بسیاری از جنگنده های مختلف به منظور ایجاد امنیت هوایی برای مهاجمین و انهدام همزمان شبکه های پدافندی ایران است. این حمله با این وسعت برای سرزمین های اشغالی که در فاصله 1300 کیلومتری در خط مستقیم از مرزهای ایران قراردارند (دست کم نزدیک به 3 تا 5 هزار کیلومتر عملیات پروازی یک هواگرد) حجم عظیمی از عملیات هوایی، شناسایی، سوخترسانی، پشتیبانی و همچنین امداد و نجات خلبانان در دوردست احتیاج دارد و بدین منظور زیرساخت های بسیاری در اطراف ایران برای پوشش چنین حمله ای نیاز است تا در صورت بروز نقص فنی، اقدام تقابلی پدافند و نیروی هوایی ایران در تعقیب و ضربه متقابل، تمهیدات لازم را پیش بینی کرده باشد.
       

       
      در یک اقدام هوایی برای طرح ریزی عملیات، مسافت نخستین فاکتوری است که به آن توجه میشود، مسافت و مسیر پرواز تعیین کننده میزان و چگونگی مدیریت مصرف سوخت و سوخترسانی، مقدار مهمات قابل حمل و میزان سنگینی وزن جت ها، پیچیدگی عملیات جمینگ و طرح و نقشه های مختلف برای مسیرهای هوایی ست. بدیهی است که یک حمله موفق بهتر است با کمترین میزان سوخت برای هر هواپیما و حجم مهمات زیاد، با تعداد کمتری از هواپیما تعداد کمتری از پرواز و مسیری کوتاه تر انجام شود. پرواز دسته های بزرگ، امکان غافلگیری را از بین میبرد، احتمال موفقیت پدافند حریف و تلفات هواگرد های مهاجم را بیشتر میکند، از طرفی مسافت های طولانی به مقدار سوخت بسیار بیشتری نیامندند که سبب میشود تا چند مرحله سوختگیری هوایی و در هر مرحله افزایش ریسک اتفاق افتد. مسیر طولانی و سوخت زیاد باعث قابلیت کمتری در حجم و تعداد بمب ها نسبت به هر جنگنده و یا بمب افکن می شود و احتمال موفقیت حمله را کمتر کرده و تعداد پروازهای لازم را بیشتر میکند. اگر به تجربه های نیروی هوایی بنگریم، نزدیک ترین تجربه در دسترس عملیات غرور آفرین حمله به اچ 3 توسط نیروی هوایی ایران در یک پرواز 3500 کیلومتری ست. گفتنی ست رادارهای پدافند عراق به مدت 67 دقیقه جنگنده های ایران را در کنسول های خود مشاهده کرده اند، اگر عراقی ها و ترکها جنگنده های ایران را بجای یکدیگر اشتباه نگرفته بودند، هر لحظه نیروی هوایی عراق یا ترکیه میتوانست جلوی ادامه حمله و یا بازگشت جنگنده ها به مبدا خود را بگیرد و تلفات سنگینی به نیروی هوایی کشورمان نیز وارد کند. فرماندهان وقت نیروی هوایی ایران بدلیل طولانی بودن مسیر پرواز، پایگاه هوایی پالمیرا در سوریه را به عنوان موقعیت اضطراری برای فرار جنگنده ها در صورت وقوع اقدام متقابل عراق در بستن مسیر بازگشت و یا بروز نقص فنی تدارک دیده بودند. سوخترسان های ایرانی از فرودگاه دمشق برخاستند تا در ارتفاع 100 متری از سطح زمین که مشابه ارتفاع پروازی یک موشک کروز است دوبار در رفت و برگشت در فاصله مرزهای هوایی عراق و سوریه به فانتوم های ایرانی سوخترسانی کنند، چنین عملیات پیچیده و بی نظیری که در دنیا تکرار نشده است،  با استفاده از 4 مرتبه سوخترسانی، 2 مرتبه در دور دست و خاک دشمن، دو مرتبه در آسمان ایران (ارومیه) به همراه عملیات الکترونیک و فریب هوایی وسیع برای گول زدن پدافند و نیروی هوایی عراق و ترکیه انجام شد.
       
      نقشه عملیات هوایی H3
       

       
       
      مشابه همین تمهیدات نیز برای هر حمله هوایی، نیاز است، گرچه جنگنده های امروزی نسبت به دهه 60 از بهره وری و قابلیت حمل سوخت بسیار بهتری بهره مند هستند، منجمله جنگنده های رژیم صهیونیستی، افزون بر آن امکانات پنهانکاری و تقابل الکترونیک پیشرفته تری را در اختیار دارند، و چنین مزایایی باعث میشود تا بتوانند از مسیر های کوتاه تر و مستقیم تر طرح عملیات را پیاده سازی کنند. اما همچنان تمهیدات برون مرزی نظیر پایگاه های هوایی و موقعیت های سوختگیری هوایی و شناسایی هوابرد در نزدیکی مرزهای ایران برای صهیونیست ها در صورت طراحی یک حمله به تاسیسات هسته ای ایران الزامی است و هیچ عملیاتی بدون پیش بینی چنین امکاناتی اجرایی نخواهد بود.
      اما چرا از دید من عین الاسد، در چنین حمله ای نقش بسیار وسیعی میتواند داشته باشد، موارد بسیاری را میتوان برشمرد، نخست، پشتیبانی هوایی، نظیر همان نقشی که پایگاه هوایی پالمیرا و فرودگاه دمشق در فراهم آوردن امکان نشست و برخاست اضطراری برای ایران در حمله به اچ3 فراهم آورد، دوم بستن دست ایران در تعقیب جنگنده های صهیونیست در آسمان عراق، سوم مشارکت مستقیم در حمله به تاسیسات هسته ای ایران بدلیل نزدیکی بسیار به مرزهای ایران در صورتی که آمریکا بخواهد خودش اقدام کند، چهارم ایجاد امکان رهگیری موشک های بالستیک شلیک شده از سوی ایران و فراهم ساختن هشدار زودهنگام برای اسراییل و یا حتی اقدام پدافندی علیه موشک های بالستیک و کروز ایران، فراهم آوردن عملیات فریب همانند همان اقدامی که ایران در فریب پدافند ونیروی هوایی عراق با استفاده از جنگنده های اف 14 در مشغول کردن فرودگاه بغداد و حمله با استفاده از اف5 ها برای زدن تاسیسات نفت کرکوک صورت داد، تا تصمیم گیران ارتش عراق نسبت به نوع تهاجم ایران به خطا بیفتند و اسکادران های بمب افکن اف 4 ایرانی بتوانند خود را به دوردست ترین پایگاه هوایی در مرز با اردن برسانند.
      و اما بیاییم و به تصاویر و نقشه های تحلیل گران غربی در مورد امکان پذیری حمله اسراییل از خاک سرزمین های اشغالی به ایران و کریدورهای پروازی بنگریم، کوتاه ترین و یا مسیر اصلی از عین الاسد میگذرد:
       


      در تصویر فوق CENTRAL ROUTE به دقت از بالای عین الاسد عبور میکند
       
       


       
       
       
       
       
       
       چرا آمریکا نباید در عین الاسد باقی بماند
      سوای جنبه های نظامی که ناامنی فراوانی برای کشورمان ایجاد کرده است، باقی ماندن آمریکا در عین الاسد به منظور مقابله با داعش البته دروغی بیش نیست، ایالات متحده یک پایگاه پهپادی عظیم در عین الاسد برای کشتار بی حساب مردم خاورمیانه و تامین امنیت اسراییل، ایجاد کرده اند. آنها از این پایگاه ها اقدام سیاسی خود در منطقه به ابزارهای نظامی تضمین میکنند، این پایگاه ها را باید ابزارهای لازم در جهت تشکیل طرح خاورمیانه بزرگ و تجزیه عراق و ایران بدانیم. هم اکنون به اذعان بسیاری از اندیشمندان، منجمله تحلیل گران برخی اندیشکده های آمریکایی، آنها لازم میدانند تا بلوک سنی-کردی و تجزیه عراق را صرفا به بهانه واهی مقابله با ایران شکل دهند، اما این آشکار است که آنها به دنبال قتل عام مردم منطقه، بخصوص مسلمانان خاورمیانه بدست یکدیگر و توسعه بیشتر اختلافات قومی و مذهبی صرفا برای امنیت اسراییل و وابستگان سیاسی خود در حکومت های غیر مردمی بخصوص پادشاهی های عربی هستند. سیاست مدیریت اختلافات برای حفظ جایگاه خود بعنوان پلیس باغ وحشی که حق اصلی استفاده از هرگونه قوه قهریه را برای خود تصور میکند. با استفاده از پکیج های نظامی-اقتصادی در اقساط نفتی بلند مدت. با ادعای تامین صلح، از بمباران هوایی و سازمان های امنیتی نظامی  یا همان  PMCs های خود برای تعمیق خشونت و تروریسم بهره گیری می کنند، این روشن است که کشتن مردم هیچ گاه راه حلی برای تروریسم نبوده و به توسعه و ترویج خوی انتقام دامن خواهد زد، بدیهی ست این انتقام و تروریسمی که بی دلیل توسط آمریکا شعله ور شده است، متوجه سیاستمداران وابسته و نظامیان آمریکایی خواهد بود همانهایی که در قوانینشان بدون محاکمه مردم را کشته و اقدام متقابل مردم مظلوم خاورمیانه در برابر خود را تروریسم قلمداد میکنند.

       
      در همان ابتدای شروع جنگ جنوب افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر، عملیاتی در آسمان پاکستان توسط پهپادهایی که از عربستان! برخاسته بودند انجام شد، آنزمان برای من قابل پیش بینی بود که آمریکا القاعده را در سراسر خاورمیانه، از افغانستان تا یمن و عراق و سوریه و ... هر جا که بتواند برچسب تروریسم بزند تسری داده و خودش با پهپاد آن را دنبال خواهد کرد، در فاصله سالهای 2004 تا 2013 آمریکا با وجود اعتراض های بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان، بیش از 375 حمله پهپادی انجام داده که به کشته شدن 2561 نفر مطابق با آمارهای اعلام شده رسمی منتهی شده، از سال 2002 تا 2013 نیز مشابه همین حملات پهپادی 99 مورد در یمن نیز صورت گرفته که به کشته شدن 552 نفر انجامیده، در سومالی، سوریه، عراق، و ... نیز چنین حملاتی انجام شده است، در تمامی این ترورهای هوایی غیر نظامیان بسیاری نیز کشته شده اند، مطابق با برخی آمارهای رسمی، در بیش از 6700 حمله پهپادی آمریکا در خاورمیانه رقمی بالغ بر 12هزار نفر ترور شده اند که دست کم 1200 نفر آنها غیر نظامی و از این میان نزدیک به 400 نفر کودک بوده اند. مبرهن است که هیچ یک از این ترورهای هوایی یا حکم مرگ های آمریکایی با استفاده از محکومیت قضایی متهمان صورت نگرفته است. تا کنون فقط در دو دولت اوباما و ترامپ 900 حمله پهپادی منجر به ترور انجام شده است، آنهم بر سر مردمی که حتی برای دفاع از خود شاید قادر به خواندن و نوشتن شکواییه نباشند چه رسد به پیگیری در سازمانهای بین المللی و کنوانسیون های حقوق بشر.
      از همه موارد فوق که بگذریم، ترور یک شخصیت رسمی نظامی، و نفر دوم جمهوری اسلامی ایران، از نظر محبوبیت در میان مردم، در کشوری ثالث و در زمان صلح با زیرپا گذاشتن تمام قواعد و رسوم بین المللی در حقوق دیپلماتیک، بیانگر آن است که این هیولای ترور هوایی دیگر حد و مرزی برای خود نمیشناسد. اگر امروز به فکر مقابله همه جانبه با فناوری تروریسم بی حد و حصر آمریکا در خاورمیانه نباشیم، باید منتظر روزگاری بمانیم که تمامی نخبگان، دانشمندان و حتی مردم عادی کشور ما ایران نیز منتظر بمبی باشند که پهپادهای آمریکایی از آسمان بر سرشان بی اندازد و در عوض بگوید آخ اشتباه شد، یا اینکه مشکوک بودیم!. 

       
       
      و برای آنهایی که باور ندارند حملات پهپادی ایالات متحده در سراسر خاورمیانه ربطی به ایران ندارد:
       

       
      نویسنده WORIOR 
      اقتباس یا درج مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و آدرس سایت مجاز است.
      تقدیم به ارواح پاک شهدای مقاومت.
       
       
    • توسط alexandre
      دیمونا (در عبری: דימונה) نام یکی از شهرهای کشور اسرائیل است که در استان جنوبی اسرائیل و در صحرای نگب قرار گرفته است. شهر دیمونا در حدود ۳۴٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد(شهر دیمونا، مرکز یهودیان سیاه‌پوستی است که اکثرا از اتیوپی به اسرائیل مهاجرت کرده‌اند).
      مرکز تحقیقات اتمی نگب و نیروگاه اتمی دیمونا در ده کیلومتری جنوب شهر دیمونا قرار دارد
      -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

      اين تاپيك براي بررسي چگونگي حمله ايران به نيروگاه اتمي ديمونا در صورت آغاز جنگ بين ايران و ر‍ژيم اشغالگر ايجاد شده(دوستان فرض را بر اين بگذارند كه مسئولين ما به خاطر روند جنگ و بررسي تمامي مسائل تصميم به اين كار گرفتند)

      موارد كليدي كه مي توان مطرح كرد ميزان تاثيرات چنين اقدامي براي اسرائيل و تاكتيك هاي پيش روي ايران كه در انتها به موفقيت در عمليات فوق منجر بشود.(خرابكاري داخلي – حملات موشكي – بمباران هوايي و ...)
      منتظر ديدگاه دوستان اهل نظر هستم
      تاپيك مرتبط:
      آيا رژيم صهيونيستي توان حمله به تاسيسات اتمي بوشهر را دارد(تحليل اعضا)
    • توسط EBRAHIM
      پس از جنگ جهانی دوم و با کاهش قدرت کشورهای انگلیس و فرانسه انها نیروهای حود را از بخش هایی از خاورمیانه و از جمله سوریه خارج کردند. با خارج شدن نیروهای بیگانه و پس از فارغ التحصیل شدن اولین سری خلبانان اموزش دیده در مدرسه پرواز(در انگلستان) در سال 1948 نیروی هوایی این کشور تاسیس شد.

      در سال 1950 دو کشور سوریه و مصر در صدد ان شدند تا در هم ادغام شده و ایالات جموری عربی(United Arab Republic) را پایه ریزی کنند. در نتیجه این تصمیم نیروی هوایی سوریه شروع به رشد کرد این نیرو با استخدام پرسنل بیشتر و به خدمت در اوردن هواپیماهای بیشتر توان خود را افزایش داد. با این حال حافظ اسد( رییس جمهور سابق سوریه) تنها به این قرارداد اکتفا نکرد و سوریه در پیمان ورشو نیز عضو شد. هدف از این اقدام نزدیک تر شدن هر چه بیشتر به اتحاد جماهیر شوروی( سابق) بود. پس از این اقدام سیل تسلیحات روسی وارد ارتش سوریه شد که نیروی هوایی این کشور نیز از این موضوع مستثنی نماند.

      علی رغم دریافت این امکانات نیروی هوایی سوریه هیچ وقت در مقابل نیروی هوایی اسراییل خوش اقبال نبود( چه از لحاظ مهارت خلبانان و چه از لحاظ توانمندی)
      در جنگ 6 روزه نیروی هوایی سوریه مرتب از نیروی هوایی اسراییل شکست میخورد و در نهایت نیز دو سوم نیروی خود را از دست داد و مجبور شد از بعضی از پایگاه های خود عقب نشینی کند. شکست نیروی هوایی سوریه بعدها زمینه ساز شکست نیروی زمینی این کشور شد و جنگ را به نفع اسراییل به پایان رساند.
      در جنگ یوم کپور نیروی های مصری و سوری در ابتدا با موفقیت هایی رسیدند ولی مجددا نیروی هوایی اسراییل توانست بر نیروی هوایی سوریه غلبه کند و نتیجه جنگ مجددا به نفع اسراییل رقم خورد. پس از پایان این جنگ نیروی هوایی این کشور همچنان از تسلیحات روسی استفاده کرد. در حالیکه نیروی هوایی مصر از تجهیزات روسی ناامید شده و به تجهیز خود به وسیله تجهیزات غربی روی اورد.

      در جریان این جنگ نیروی هوایی پاکستان 16 نفر از خلبانان خود را به سوریه و مصر فرستاد تا در این جنگ از انها پشتیبانی کند. ولی زمانی که این خلبانان رسیدند مصر قرارداد اتش بس را امضا کرده بود. با این حال سوریه همچنان به جنگ ادامه میداد. 8 تن از خلبانان پاکستانی پروازهای جنگی خود را با هواپیماهای Mig-21 اغاز کردند. اولین موفقیت خلبانان پاکستانی توسط خلبان ستار علوی (Sattar Alvi) به دست امد. وی موفق شد در یک نبرد هوایی یکی از میراژهای اسراییلی را نابود کند. به خاطر این اقدام او دولت سوریه از او تقدیر به عمل اورد. خلبانان عراقی در جریان جنگ یوم کپور موفق شدند تعدادی F-4 Phantom اسراییلی را نیز نابود کنند. هیچ یک از خلبانان پاکستانی در این جنگ کشته نشدند و انها هیچ هواپیمایی را از دست ندادند. با این حال این خلبانان موفق ترین خلبانان نیروی هوایی سوریه نبودند و خلبانان البانیایی و چکسلواکیایی و بلغاری که در خدمت نیروی هوایی سوریه بودند موفق شدند تعداد بیشتری هواپیمای اسراییلی را ساقط کنند
      خلبانان پاکستانی و البانیایی و چکسلواکیایی و بلغاری تا سال 1976 در نیروی هوایی سوریه باقی ماندند و به تربیت خلبانان سوری و اموختن هنر رزم در هوا به انان مشغول بودند.

      این اموزش ها به همراه خرید تجهیزات جدید باعث شد تا نیروی هوایی سوریه در جنگ لبنان(1980) موفق تر عمل کند :
      87 هواپیمای از دست رفته در مقابل نابودی 64 فروند هواپیمای اسراییلی.
      نیروی هوایی سوریه بعد از جنگ لبنان نیز به تجهیز خود به وسیله تجهیزات شرقی ادامه داد. پس از این جنگ اطلاعات کمی در مورد این نیرو منتشر شده و حتی در مورد تعداد بعضی از مدل ها هم تردید وجود دارد. اما بعضی از اخبار که اعلام شده اند نشان میدهد نیروی هوایی این کشور تعدادی MIG-29 , Su-24 خریداری کرده است. همچنین گزارشاتی وجود دارد که از تمایل دمشق به خرید Su-27 حکایت دارد. اخرین و شاید مهمترین خرید این نیرو نیز سفارش 8 فروند رهگیر Mig-31 است.

      پایگاه های هوایی نظامی سوریه
      1-Abu ad Duhor
      2-Afis
      3-Al Qusayr
      4-An Nasiriya
      5-As Suwayda
      6-Dumayr
      7-Hamah
      8-Jirah
      9-Khalkhalah
      10-Marj As Sultan
      11-Marj Ruhayyil
      12-Minakh
      13-Qabr as Sitt
      14-Saiqal
      15-Shayrat
      16-Tiyas
      متاسفانه نتونستم اطلاعات خوبی در مورد این پایگاه ها به دست بیارم. به همین دلیل فقط به بیان نام اونها بسنده میکنم

      دارایی های نیروی هوایی سوریه:

      متاسفانه عکسی از هواپیماهای این کشور در اختیار ندارم...دوستانی که دارند ارسال کنند.

      جنگنده ها:
      Mikoyan-Gurevich MiG-29:
      مجموعا 56 فروند( مدل B: چهل و دو فروند و مدل SMT: چهارده فروند)

      Mikoyan-Gurevich MiG-23:
      173 فروند

      Mikoyan-Gurevich MiG-25:
      37 فروند

      Mikoyan-Gurevich MiG-21:
      142 فروند

      هواپیماهای پشتیبانی زمینی:
      Sukhoi Su-24
      20 فروند

      Sukhoi Su-22
      50 فروند

      هواپیماهای اموزشی:
      Aero L-39 Albatros
      23 فروند

      MBB 223 Flamingo:
      35فروند

      MFI-17 Mushshak:


      6 فروند


      هواپیماهای ترابری و VIP:
      Antonov An-26:
      4 فروند

      Ilyushin Il-76:
      4 فروند

      Dassault Falcon 20:
      2 فروند

      Dassault Falcon 900:
      1 فروند

      Tupolev Tu-134:
      4 فروند

      Yakovlev Yak-40:
      6 فروند

      هلیکوپتر های هجومی:
      Mil Mi-24:
      46 فروند

      Aérospatiale SA-341 Gazelle:
      42 فروند

      Mil Mi-2:
      20 فروند


      هلیکوپترهای ترابری:


      Mil Mi-8:
      55فروند

      Mil Mi-17:
      45 فروند

      موشک ها:

      هوا به هوا:
      Vympel AA-2 Atoll
      Bisnovat AA-6 Acrid (بازنشسته شده است)
      Vympel AA-7 Apex
      Molniya AA-8 Aphid
      Vympel AA-9 Amos (برای MIG-31 های سفارش داده شده است/ هنوز تحویل نشده است)
      Vympel AA-10 Alamo

      هوا به زمین:
      Zvezda AS-7 Kerry
      Zvezda AS-10 Karen
      Raduga AS-11 Kilter
      Zvezda AS-12 Kegler
      Molniya AS-14 Kedge
      Euromissile HOT


      زمین به هوا(SAM
      Lavochkin SA-2 Guideline:
      275 لانچر

      Isayev SA-3 Goa:
      143 لانچر(در حال ارتقا یافتن هستند)

      Almaz SA-5 Gammon:
      48 لانچر

      SA-7 Grail
      200 لانچر

      SA-8 Gecko :
      60 لانچر

      ___________
      منبع: دانشجو
       
    • توسط Nestor
      تولد و كودكي به سال 1332 ه.ش در خانواده‌اي مومن و مذهبي در يكي از محلات جنوب شهر تهران به دنيا آمد. دوران تحصيل ابتدايي خود را در دبستان اسلامي «مصطفوي» به پايان برد. ضمن تحصيل، به پدرش كه در بازار به شغل شيريني فروشي اشتغال داشت، كمك مي‌كرد. احمد در همان سال هاي نوجواني با شركت فعال در هيات هاي مذهبي و كلاس هاي قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنايات رژيم منحوس پهلوي آگاه شد و با سن و سال كمي كه داشت قدم به ميدان مبارزه با طاغوت گذاشت. پس از پايان دوره ابتدايي، در هنرستان صنعتي، شبانه به تحصيل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ ديپلم گرديد. سپس به خدمت سربازي اعزام شد و در شيراز دوره تخصصي تانك را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد. فعاليت سياسي – مذهبي او در دوران سربازي، فردي مذهبي و مومن بود و در بحث ها، مخالفت خود را با رژيم ستمشاهي بيان مي‌كرد. پس از اتمام خدمت سربازي، در يك شركت تاسيساتي خصوصي استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گرديد و به فعاليت هاي سياسي- تبليغي خود ادامه داد. تا اينكه پس از مدت ها تعقيب و گريز، در سال 1354 توسط اكيپي از كميته مشترك ضدخرابكاري ساواك دستگير و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلك‌الافلاك خرم‌آباد در سلولي انفرادي گذراند. به روايت همرزمانش، با وجود تحمل شكنجه‌هاي جسمي و روحي فراوان، حسرت شنيدن يك آخ را هم بر دل سياه مزدوران ساواك گذاشت، تا اينكه او را به بند عمومي منتقل كردند و حدود نه ماه را نيز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامي از زندان آزاد گرديد و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادي، در شروع قيام هاي خونين قم و تبريز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ كننده تظاهرات را در محلات جنوبي تهران عهده‌دار شد و رابطه‌اي تنگاتنگ با حركت هاي مكتبي محافل دانشجويي و روحانيت مبارز تهران داشت. با شدت يافتن روند نهضت اسلامي و رويارويي مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پاي شهادت پيش رفت و در روزهاي 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ايثار چشمگيري از خود نشان داد. با پيروزي معجزه آساي انقلاب اسلامي، مسئوليت تشكيل كميته انقلاب اسلامي محل خويش را عهده ‌دار شد. پس از شكل گيري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به اين ارگان پيوست و دوشادوش ساير همرزمانش با حداقل امكانات موجود به سازماندهي نيروها همت گماشت. مبارزه با ضدانقلاب در كردستان پس از شروع قائله كردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوكان شد و به دليل ابتكار عمل هوشيارانه و فرماندهي قاطع خود توانست كليه اشرار مسلح را متواري كند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابيون كه در راس آنها دمكرات ها قرار داشتند، پاكسازي نمايد. او پس از تثبيت مواضع نيروهاي انقلاب در بوكان، به شهرهاي سقز و بانه رفت.. در ابتداي ورود به شهر بانه، به تلافي كمين ناجوانمردانه‌اي كه ضدانقلابيون به نيروهاي ستون ارتش زده بودند، طي يك عمليات دقيق ضدكمين خسارات سنگيني به آنان وارد آورد كه در اين نبرد، چهارصد اسير و دويست كشته از ضدانقلاب برجاي ماند. پس از آن به همراه گروهي از رزمندگان از جمله معاون خود (شهيد محمد توسلي) براي فتح سنندج راهي اين شهر شد. ستون تحت فرماندهي او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شكست و به همراه سرداران رشيدي چون محمد بروجردي و اصغر وصالي، سنندج را آزاد نمود و كمر تجزيه‌طلبان را شكست. در زمستان سال 1358 به او ماموريت داده شد تا جاده پاوه – كرمانشاه را كه در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد كند. عمليات با فرماندهي او و همكاري سپاه پاوه شروع و با موفقيت كامل به انجام رسيد و ايشان به همراه ساير برادران، وارد شهر پاوه شدند. پس از مدتي، با حكم شهيد بروجردي، به فرماندهي سپاه پاوه منصوب گرديد. آزادسازي شهر مريوان اوايل خرداد 1359 ماموريت آزادسازي شهرستان مريوان كه در تصرف گروهك هاي محارب بود، به وي محول شد. تسلط ضد انقلاب در مريوان به گونه‌اي بود كه از پادگان اين شهر مي‌توانستند افرادي را كه در سطح شهر تردد مي‌كردند شمارش كنند. به همين دليل، به محض نشستن هليكوپتر در محوطه باند فرود، حاج احمد و همراهانش زير آتش همه‌جانبه دشمن قرار مي گيرند. حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهي نيروها، با يورشي سهمگين و برق‌آسا توانست شهر مريوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهك ها پاك نموده و در اين شهر استقرار يابد. از همين زمان بود كه مسئوليت فرماندهي سپاه مريوان به عهده ايشان گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهداي بزرگواري چون حاج عباس كريمي، سيد محمدرضا دستواره، رضا چراغي، حسين قوجه‌اي، حسين زماني، محسن نوراني و عليرضا ناهيدي به پاكسازي مواضع مزدوران استكبار اعم از كومله، دمكرات و رزگاري پرداخت. ترس و وحشتي كه از او بر دل سياه ضدانقلابيون نشسته بود به حدي بود كه به قول يكي از همرزمانش، هر وقت به ضدانقلاب خبر مي‌رسيد كه حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد، قواي ضدانقلاب، فرار را بر قرار ترجيح مي‌دادند و مانند روباه از معركه مي‌گريختند. آزادسازي ارتفاعات دزلي مشرف بر شهر پنجوين عراق كه در حكم سرپل نفوذ عناصر ضدانقلاب به خاك ايران اسلامي بود، را بايد از ديگر دست‌آوردهاي مهارت رزمي قاطعانه حاج احمد و گروه اندك همرزمش در كردستان دانست. جالب آنكه بني‌صدر ملعون به شدت از هرگونه امدادرساني لجستيكي به نيروهاي سپاه در كردستان (از جمله مريوان) خودداري مي‌كرد و حتي دستور اكيد و مكتوب داده بود تا به سپاه مريوان حتي يك فشنگ هم تحويل داده نشود و بدين گونه حاج احمد در چنين وضع دشواري به نبرد مظلومانه سرگرم بود. پس از حذف باند بني‌صدر از دستگاه اجرايي كشور – در دي ماه 1360 و در شب 27 رجب، مصادف با بعثت حضرت رسول اكرم(ص) – عمليات سرنوشت ‌ساز محمدرسول‌الله(ص) از دو محور مريوان و پاوه بر روي منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهيد حاج همت رهبري شد كه در اين محور، رزمندگان اسلام به مرزهاي بين‌المللي رسيدند. اين عمليات در حقيقت سنگ بناي تاسيس تيپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار مي‌رود. شركت در دفاع مقدس حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، ماموريت يافت تا رزم بي‌امان خود را در جبهه‌هاي جنوب ادامه دهد. او از طرف سردار فرماندهي كل سپاه مامور شد با بكارگيري برادران سپاه مريوان و پاوه تيپ محمدرسول‌الله(ص) – كه بعدها به لشكر تبديل شد – را تشكيل دهد و فرماندهي تيپ مذكور را نيز خود به عهده گيرد. بدين ترتيب به فاصله كوتاهي حاج احمد و ساير سرداران نامي كردستان در معيت شهيد بروجردي راهي جبهه‌هاي جنوب شدند تا تدابير نوين دفاعي كشور، نظام فرهنگي يگان هاي رزمي منظم و مكانيزه سپاه در جنوب را سامان بخشيده و آزادسازي مناطق اشغالي خوزستان را سرعت بخشند. رزمندگان تيپ 27 محمدرسول‌الله(ص) براي ورود به مصاف فتح‌المبين پس از طي يك دوره فشرده آموزشي توسط حاج احمد، خود را آماده كردند و در شب دوم فروردين ماه سال 1360 در محور دشت عباس (چنانه) وارد عرصه پيكار شدند و در اين نبرد پيروزمند نقش اساسي ايفا كردند. پس از مدتي زمينه اجراي عمليات بيت‌المقدس در دستور كار يگان هاي رزمي قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئوليت خطير فرماندهي تيپ، در تمامي ماموريت هاي شناسايي شركت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزديك راه‌ كارهاي مناسب عمليات را شناسايي مي‌كرد. در شب دهم ارديبهشت ماه سال 1361 عمليات بيت‌المقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهي حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن يورش بردند. نقطه آغاز عمليات، منطقه دارخوين به سمت جاده اهواز – خرمشهر بود كه با عبور نيروها از ورود متلاطم كارون به سمت دژ مارد جهت‌دهي شده بود. با وجود حجم سنگين آتش كور و بي‌وقفه يگان هاي توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نيروهاي دشمن را در اين محورها زمين‌گير كنند و كليه پاتك هاي آنها را دفع نمايند. يكي از فرماندهان عملياتي جنگ در مورد نقش حساس ايشان در عمليات بيت‌المقدس مي‌گويد: اگر فرماندهي قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عمليات بيت‌المقدس روي جاده اهواز – خرمشهر حاج احمد نبود عمليات به مشكلات زيادي برخورد مي‌كرد. او در همان‌جا اسلحه كلاشينكف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ايستادگي كرد و رزمندگان نيز با تأسي به او مقاومت بسياري از خود نشان دادند كه در نهايت جاده اهواز – خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت وخيمي كه از ناحيه پا داشت حاضر به ترك ميدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهاي مستحكم و ميادين متعدد مين، نيروهايش را عبور داد و در نهايت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361 رزم‌آوران تيپ 27 حضرت رسول(ص) با جلوداري سردار حاج احمد متوسليان در كنار ساير يگانهاي سپاه به خاك مطهر خرمشهر قدم نهادند. ايشان در عصر همان روز طي سخنان كوتاهي خطاب به دريادلان بسيجي در برابر مسجد جامع خرمشهر چنين گفت: همه عزيزان ما كه تا امروز در خوزستان غوطه‌ور شده و به شهادت رسيده‌اند براي حفظ اسلام عزيز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند، اما خدا را شكر كه بالاخره توانستيم امروز با آزادي خرمشهر قلب اماممان را شاد كنيم. در پي آزادسازي خرمشهر، حاج احمد در معيت ساير سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده كل قوا حضرت امام خميني(ره) مشرف شدند. در آن ديدار حضرت امام خميني(ره) اين سرداران دلاور، به ويژه حاج احمد را به گرمي مورد تفقد خاص خويش قرار دادند. حضور در لبنان هنوز طعم شيرين فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس مي‌كرد كه خبر تلخ تهاجم ارتش صهيونيستي به خاك لبنان را شنيد. او در اواخر خرداد سال 1361 طي ماموريتي به همراه يك هيات عالي‌رتبه ديپلماتيك از مسئولين سياسي – نظامي كشورمان راهي سوريه شد تا راه هاي مساعدت به مردم مظلوم و بي‌دفاع لبنان را بررسي نمايد. ويژگي هاي اخلاقي آگاهي و شناخت بالاي ايشان در مسائل سياسي – اجتماعي از جمله خصوصيات بارز اين سردار بزرگوار بود. در تدبير و تصميم‌گيري هايش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعيت در كار، بر دل ها فرماندهي مي‌كرد و همواره در بطن مشكلات حضور داشت. به همين دليل، در سخت‌ترين شرايط،‌كسي او را تنها نمي‌گذاشت. امكاناتي را بيشتر از نيروهاي تحت امر خود، به خدمت نمي‌گرفت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهي،‌ از عاطفه بالايي برخوردار بود. علاوه بر فرماندهي، در كارهاي جمعي مانند ساختن سنگر، نظافت محيط، شستن ظروف و ... با پرسنل تحت امر همراهي مي‌كرد. علاقه به مطالعه و بحث پيرامون اخبار و رويدادها، از خصوصيات ديگر او بود. در مواقع مقتضي در جمع صميمي همرزمانش پيرامون مسائل اعتقادي بحث مي‌نمود. حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌هاي محترمشان احترام خاصي قايل بود و در هر فرصتي به مزار شهدا مي‌رفت و براي رسيدگي به معضلات و حوائج خانواده‌هاي اين عزيزان تلاش مي‌كرد و در غم فراق همرزمانش مي‌سوخت. نقل مي‌كنند: هنگامي كه بر مزار شهيد جهان‌آرا حاضر مي‌شد، آن‌چنان از خود بي‌خود مي‌شد كه تا ساعت ها بي‌وقفه اشك مي‌ريخت و با روح بلند او نجوا مي‌كرد. برادر ديگري نقل مي‌كند: شبي در جوار مرقد مطهر حضرت زينب(س) تا صبح به گريه و نماز مشغول بود. حوالي سحر به سيمايي بشاش و لبي خندان به سوي همسفرانش آمد و در پاسخ به سئوال دوستانش كه خوشحالي او را جويا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهيدم، مخصوصاً شهيد محمد توسلي اشك مي‌ريختم. به عمه سادات متوسل شدم، تا بلكه ايشان در كارم عنايتي فرمايند. چند لحظه پيش ناگهان ديدم يك پيرمرد نوراني با محاسني سفيد و لباس بسيجي بر تن، كنارم آمد و ايستاد و گفت: پسرم! بي‌تابي نكن، لحظه اجابت دعايت نزديك شده است. نحوه اسارت در چهاردهم تير سال 1361، اتومبيل هيات نمايندگي ديپلماتيك كشورمان حين ورود به شهر بيروت و در هنگام عبور از پست ايست و بازرسي،‌مزدوران حزب فالانژ اتومبيل را متوقف و چهار سرنشين خودرو مزبور به رغم مصونيت ديپلماتيك – توسط آدم‌ربايان دست‌نشانده رژيم تروريستي تل‌آويو گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجويي، به نظاميان اسرائيلي تحويل گرديدند،‌كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعي در دست نيست. درحالي كه همرزمان آن مهاجر الي‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبري از او و همرزمانش برسد... منبع : سايت ساجد
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.