Stuka

تاپیک جامع شهید دکتر فاطمی

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

بحث قدیمی من با برادر مصطفی که البته با تنبلی من icon_cheesygrin ناتمام ماند.
نیازی به نبش قبر این مطلب نمی بینم و صحبت ها و سوالات بی جوابم در تاپیک مورد اشاره آقا رضا موجود است.

ولی ای کاش سوای تمایلات سیاسی مان کمی با دید انصاف به این موضوع نگاه می کردیم .
مشکل مصدق این بود که فراموش کرد در ایران زندگی می کند او درک درستی از جامعه سنتی ایران نداشت.

مردم ایران هنوز خیلی عوض نشده اند و یک شبه یک نفر را از عرش تا فرش و بر عکس می برند.
هنوز هم حافظه تاریخی ما چند کیلو بایت است که سرماه ریست می شود مخصوصا این آخری ها که با دریافت یارانه ها مستر ریست می شود.

هنوز انسان های آزاده و وطن پرستی چون دکتر فاطمی در ایران زیاد است. کافی است بیشتر به اطرافمان نگاه کنیم.

این موضوع را هم در نظر داشته باشیم که هیچ کداممان معصوم و عاری از خطاء نیستیم و نباید خدمات و کارهای مثبت یک شخص یا گروه فدای اشتباهاتش شود.

یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=green]دوستاني كه خوب مطالعه مي كنند ميدونند كه خود آقاي كاشاني بود كه پس از كودتاي ننگين 28 مرداد تو راديو خبر پيروزي و بازگشت پهلوي را خواند!!![/color][color=red]همچنين دوستان اگر حافظه تاريخيشون كفاف بده مي دانند كه دكتر مصدق در را بازگشت به ايران توقف كوتاهي در مصر كردند كه مورد استقبال مردم مصر واقع شدند مردم مصر چرا عكش آقاي كاشاني را بالا نگرفتند؟؟؟[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بحث جالب دوستان خوبمان سينا و مصطفي عزيز را تا آنجا كه وقت بود خواندم . اگر اشتباه نكرده باشم عمده فرمايشات دوست بزرگوارم مصطفي عزيز برگرفته از نوشتارهاي آقاي منصور مهدوي كه انتشارات كيهان در سال 1387 منتشر كرده است مي باشد.

خوشبختانه نسخه الكترونيكي جامع اين موارد در سايت راسخون موجود بوده و دوستان مي توانند براي مطالعه به آن مراجعه نمايند. لينك زير يكي از اين موارد است.

http://rasekhoon.net/article/show-91365.aspx

بقول برخي دوستان بايد تاريخ را خوب مطالعه كرد. و آنچيزي كه بنده در اين سايت ياد گرفته ام متوجه شده ام كه تاريخ را برندگان جنگ و صاحبان دوران مي نويسند و صد البته صداقت يك تاريخ نگار در اين زمينه بسيار مهم است. مطالعه خوب تاريخ هنر و يا بهتر بگويم علميست كه متاسفانه اكثر ما ايرانيان بدليل زحمتي كه دارد همواره از آن محروم بوده ايم.

حكايت زنده باد و مرده باد مصدق در يك روز را كه همه شنيده ايد؟ اگر باور داريم كه ما نبايد مانند آن افراد در آن روزگاران باشيم براي افزايش آگاهي خود و جامعه خود [color=red]بايد خوب[/color] مطالعه كنيم.

----

موفق باشيد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بنا به دلايلي، فعلاً قصد ورود به اين بحث رو ندارم. ولي ذكر چند نكته، شايد خالي از لطف نباشد :

1- اولين كسي كه پيشنهاد ملي شدن صنعت نفت نه توسط دكتر مصدق، نه توسط دكتر فاطمي و نه هيچ يك از اعضاء تشكيل‌دهنده‌ي جبهه‌ي ملي، بلكه ابتدا توسط آيت الله كاشاني و سپس توسط رحيميان، نماينده‌ي مجلس ارائه گرديد و اتفاقاً اولين كسي كه با اون مخالفت كرد، جناب دكتر مصدق بود.

2- دفاع از خاك كشور توسط بسط نشستن در خاك جنوب و ايجاد فضاي ضد انگليسي و آمادگي مردم براي دفاع از خاك جنوب، نه توسط دكتر مصدق، بلكه توسط حسين مكي انجام گرفت!

3- دفاعيات در دادگاه لاحه نه توسط دكتر محمد مصدق انجام نگرفت؛ بلكه لايحه‌ي دفاعي مقدماتي ايران در دادگاه لاهه توسط حسين نواب، وزيرمختار ايران در هلند با كمك پروفسور سل تهيه گرديد كه بعلت كسالت ايشان، مسئوليت دفاع از حقوق ايران به پروفسور هنري رولن سپرده شد و بخش اعظم و قريب به اتفاق دفاع از حقوق ايران بر عهده‌ي وي بود. دكتر مصدق صرفاً در اين دادگاه، سخنراني احساسي‌اي رو انجام داد كه البته متنش هم موجوده (و البته عمدتاً اوني نيست كه از ايشون نقل قول مي‌شه؛ متني سراسر پرشور و ميهن‌پرستانه كه صد البته با روحيات ميان‌روي ايشان كاملاً در تضاده!!).

4- رأي دادگاه لاهه به نفع ايران، به دليل دفاعيات دكتر مصدق و يا نطق ايشان نبود. بلكه بعلت وارد بودن اعتراض پروفسور رولن به عدم صلاحيت دادگاه لاهه براي رسيدگي به اين شكايت (به دليل طرف حساب نبودن يك كشور در برابر ايران) بود كه دادگاه با بررسي لايحه‌ي پروفسور سل و حسين نواب و دفاعيات پروفسور رولن، رأي به عدم صلاحيت خود براي رسيدگي به اين پرونده داد! امري كه طرفداران دكتر مصدق از اون، به عنوان دفاع دكتر مصدق از حقوق ايران و رأي دادگاه مبني بر پيروزي ايران ياد مي‌كنن!

5- كسي كه اعلاميه‌ي پيروزي رو خوندن آيت الله كاشاني نبود! دوستان كمي مطالعه هم داشته باشن و اينقدر دهن بين نباشن فكر كنم بد نباشه!
فقط بعد از پيروزي، از پسر آيت الله كاشاني مصاحبه‌ي كوتاهي مي‌كنن و ايشون هم نظر خودش رو مي‌ده كه اتفاقاً آيت الله كاشاني بشدت با ايشون برخورد مي‌فرماين! رجوع شود به خاطرات دكتر محمد حسن سالمي و دكتر حسين گرامي.

6- شعبان جعفري معروف به شعبان بي‌مخ جزو اوباشي بود كه به محافل آيت الله كاشاني حمله مي‌كرد و حتي به خاطر اين موضوع، چندين بار دستگير و زنداني شد!
شايد براتون جالب باشه! ولي شعبان جعفري تا بعد از ظهر روز 28 مرداد در زندان بود و اون موقع بود كه از زندان آزادش كردن و براي خودش سر و صدايي براه انداخت!! ولي امان از ضعف دانش و عدم مطالعه!!
رجوع شود به خاطرات دكتر محمد حسن سالمي (كه تا 25 مرداد هم‌بند وي بود) و همچنين خود خاطرات شعبان جعفري و البته كتاب دكتر سيد محمود كاشاني.

7- برادر گرامي؛ سيناي عزيز.
بنده در متن خودم بارها اشاره كردم كه به ترتيب به سوالات شما خواهم رسيد شما سوالاتي خارج از موضوع اصلي مي‌پرسيدين مثل رابطه‌ي آيت الله كاشاني و آيت الله بروجردي يا مواردي از اين دست. بنده هم عرض كردم با اونكه فعلاً به موضوع ارتباطي نداره، ولي بعد از رساندن اين قسمت از بحث (كه درخصوص تاريخ ملي شدن صنعت نفت بود)، به سوالات شما پاسخ مي‌دم. لكن اين شما بودين كه بحث رو ادامه ندادين و طبيعي بود كه به پاسخ سوالات شما نرسم.

ولي تمامي توضيحاتي كه عرض شد، پاسخ سوال اول شما (كه در عرض بنده تشكيك فرموده و دستخط دكتر مصدق مبني بر پيشنهاد دكتر فاطمي به عنوان اولين پيشنهاد ملي شدن صنعت نفت) بود كه ظاهراً توجهي بهش نداشتين.

8- برادر بزرگوار؛ جناب امپراطور عزيز؛
بله. اتفاقاً بنده در عرايضم به اين موضوع اشاره كردم كه بخش ابتدايي عرايضم از كتاب «كشف تاريخ» نوشته‌ي «منصور مهدوي» هست. ولي از شما به عنوان يك بزرگتر سايت انتظار نداشتم صرفاً بخاطر انتشارات منتشر كننده‌اش، بخواين اصالت كتابي كه هنوز مطالعه نفرمودين رو اينطور رد فرموده يا در اون تشكيكي بوجود بيارين.

ضمن اينكه تمامي مواردي كه بنده عرض كردم، تماماً مستند به مواردي هست كه منبعش هم ذيل هر بحث عنوان شده و از ذكر نظريات و نتيجه‌گيري‌هاي نويسنده هم پرهيز كردم كه يه وقت متهم نشم به اين فرمايش شما كه «تاريخ را برندگان جنگ و صاحبان دوران مي‌نويسند».

بطور مثال مشروح مذاكرات مجالس شوراي ملي جزو تاريخ نوشته شده توسط فاتحان هست يا تصاوير دستخط بيانيه‌ي ملي شدن صنعت نفت؟! يا كتاب ارزشمند «كتاب سياه» حسين مكي كه جزو مشهورترين مورخان تاريخ معاصر كشور بوده؟

اي كاش بسان قاضي عادلي بودين كه ابتدا دفاعيات رو مي‌شنيدين و بعد صدور حكم مي‌فرمودين. لكن شما در دو پستي كه ارسال فرمودين، تماماً از موضعي جانبدارانه وارد شدين و طبيعتاً نمي‌تونين قاضي خوبي باشين؛ مگه اينكه حقيقتاً تعصبات رو كنار بذارين و دانسته‌هاتون و مهمتر از اون شنيده‌هاتون درخصوص دكتر مصدق رو به كناري بنهين و از ابتدا سعي در شناخت ايشان داشته باشين.

فكر مي‌كردم كه روي بنده شناخت دارين و بين بنده با جوانان احساسي كه يك كتاب خوانده و جوگير شده‌ان، تفاوت قائلين. شايد اشتباه از بنده بوده و شايدم برداشت اشتباهي از فرمايشات شما داشته‌ام. ولي لازم مي‌دونم عنوان كنم كه بنده براي اين مباحثه، بيش از ده كتاب مختلف از نويسندگان مختلف (موافق و مخالف دكتر مصدق) رو بطور كامل مورد مطالعه قرار داده و چندين كتاب رو هم صفحات مورد نظرم رو مطالعه كردم تا يه وقت اسير يكجانبه‌نگري در بحث نشم و در حق كسي ظلمي نكنم.

لكن علي الظاهر تمامي اين موارد، زير سايه‌ي ناشر كتاب (يعني انتشارات كيهان) بايد خيلي ساده مدفون بشه كه عرضي نمي‌مونه جز تشكر.

ولي بد نيست بدونين انتشارات كيهان، يكي از فعالترين انتشارات كشور هست كه بسياري از ناشران جوان به كمك همين انتشارات تونستن به نويسندگاني موفق تبديل بشن. در همه‌ي زمينه‌ها نيز كتبش منتشر مي‌شه و فكر نكنم قضاوت عادلانه‌اي باشه كه بگيم چون روزنامه‌ي كيهان، فلان نظرات رو داره، پس لابد كتبش هم مثل روزنامه‌اش يكجانبه‌نگري مي‌كنن!

---------------------------------------------

بگذريم.

چون از سرنوشت چنين بحث‌هايي (كه عمدتاً احساسي خواهد شد) بخوبي آگاهم، من وارد اين تاپيك نمي‌شم. ولي اگه دوست يا دوستاني يا حتي خود برادر سينا تمايل به ادامه‌ي مناظره داشتن، در اون تاپيك در خدمت خواهم بود.

موفق باشيد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام

 

البته لفظ شهید رو براساس چیزی که قرآن گفته صرفا به کسانیکه در راه خدا و براساس اصول خدا جهاد میکنند میشه به کار برد ....

 

 

و البته که زندگی دکتر فاطمی بسیار پر فراز و نشیب هست و براساس مطالبی که بین مصدق و کاشانی رخ میده .... یه جورایی باید گفت که دکتر فاطمی نقش مثبتی به سود دشمنان ملی شدن صنعت نفت و در راستای ضربه زدن به  پایگاه مردمی نهضت که به دلیل حمایت آیت الله کاشانی بود داشته .... ( متاسفانه)

 

ولی خوب وقایع بعد سقوط مفت و مسلم مصدق ( به خاطر پشت پا زدن به همه عهد و پیمان ها با آقای کاشانی و سپس اقدام به تخریب گسترده چهره ایشان بین مردم ) میریزند خونه ایشون و خانم ایشون هم توسط متجاوزین .....

 

 

به هرحال خدا رحمتش کنه

 

ولی خوب هست انسان دوست و دشمن رو خوب بشناسه ... چه دوست ساده دل چه دوست ساده لوح چه دوست حقیقی چه دوست اندیشمند .... چه دشمن نفوذی چه دشمن استکباری و ....

 

 

یا حق

  • Upvote 7
  • Downvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام

 

البته لفظ شهید رو براساس چیزی که قرآن گفته صرفا به کسانیکه در راه خدا و براساس اصول خدا جهاد میکنند میشه به کار برد ....

 

 

و البته که زندگی دکتر فاطمی بسیار پر فراز و نشیب هست و براساس مطالبی که بین مصدق و کاشانی رخ میده .... یه جورایی باید گفت که دکتر فاطمی نقش مثبتی به سود دشمنان ملی شدن صنعت نفت و در راستای ضربه زدن به  پایگاه مردمی نهضت که به دلیل حمایت آیت الله کاشانی بود داشته .... ( متاسفانه)

 

ولی خوب وقایع بعد سقوط مفت و مسلم مصدق ( به خاطر پشت پا زدن به همه عهد و پیمان ها با آقای کاشانی و سپس اقدام به تخریب گسترده چهره ایشان بین مردم ) میریزند خونه ایشون و خانم ایشون هم توسط متجاوزین .....

 

 

به هرحال خدا رحمتش کنه

 

ولی خوب هست انسان دوست و دشمن رو خوب بشناسه ... چه دوست ساده دل چه دوست ساده لوح چه دوست حقیقی چه دوست اندیشمند .... چه دشمن نفوذی چه دشمن استکباری و ....

 

 

یا حق

 چه خبره دوست عزیز... همچین تعریف میکنید که یکی ندونه فکر میکنه آیت الله کاشانی مثبت ترین نقش رو داشتند و مصدق و فاطمی جز اشتباه چیزی مرتکب نشدند...

 

البته در برخی تندروی های دکتر فاطمی شکی نیست که باعث حساس شدن برخی ها شد... همینطور دکتر مصدق هم بی اشتباه نبود ولی دیگه قطعا اوضاعش از آقای کشاانی بهتر بود... کی بود که بعد از کودتا رفت دیدار فرمانده کودتا زاهدی؟ کی بود قبل کودتا که مصدق میخواست زاهدی رو دستگیر کنه زهدی رو برد مجلس و مصونیت بهش داد تا 1 ماه قبل کودتا؟ کی بعد از کودتا بارها و بارها حمایتش را از زاهدی اعلام کرد... دیگه این موضوع از موارد متواتر هست و هر کسی اندکی تاریخ دوران کودتا رو خونده باشه مطلع هست... حتی عکسای آقای کاشانی با شعبون بی مخ بعد زا کودتا هم موجوده... کی بود در طی دوران دولت مصدق بعد از 30 تیر قصد داشت نیروهای مد نظر خودش روبه دولت بفرسته و یا نظرات خودش را در کشورداری اعمال کنه و چون مصدق جواب رد داد راهشو جدا کرد؟ حتما منظورتون از پشت پا زدن به عهد و پیمان همین موارد هست؟ یک جوری نفرمایید که اگر کسی ندونه فکر کنه همه چیز تقصیر دکتر مصدق بود... کی گفت که تا من هستم چوب هم بذاریم جای مصدق نهضت ادامه پیدا میکنه... لطفا از کسی که کودتا رو یک افتخار میدونه و سرنوشت مصدق را نتیجه عدل خدا میدونه یک قهرمان نسازید که دیگه این مورد مثل سایر موضوعات تاریخی حتی کمترین درجه ای از ابهام نداره...  قطعا مصدق هم اشتباهاتی داشت ولی این کجا و آن کجا...

 

حالا ربطی به این موضوع شاید نداشته باشه ولی اون موقعی که امثال مصدق و مدرس با سلطنت رضاخان مخالف بودن آقای کاشانی تو مجلس نطق دفاعیه از سلطنت ایراد میکرد... کاری به خوب یا بد یا خاکستری بودن رضاخان ندارم و یا دفاع یا رد سلطنتش... مهم اینه که تاریخ رو همونجور که بوده ببینید و برای بقیه اعلام کنید... نه اونجوری که یک قشر خاص میخواد... حالا چون آقای کاشانی روحانی بوده که لزومی نداره ازش یک قدیس ساخت... البته قطعا ایشون هم خدمات و اقدامات خوب و قابل تتقدیر داشتند... مهم اینه که صفر و یکی نگاه نکنید... همه افراد خاکستری اند... همه... غیر معصومین... هر وقت به این باور رسیدید میتونید تاریخ رو بدون قضاوت جانبدارنه بررسی کنید...

  • Upvote 12
  • Downvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

فکر کنم به جای بحث در مورد کودتای 28 مرداد به زندگی خود دکتر فاطمی به پردازیم بهتر باشد

به هرحال او یک انسان بود که خواست حرکت کند و منجمد نماند و این جای تحسین دارد

حال باید دید زندگی او چه نکات آموزنده ای برای ما دارد 

چه کارهایی او را رشد داد ؟

و چه کارهایی برای او منفی شد؟ 

 

شاید یکی از این نکات باعث بهبود رفتار اجتماعی و سیاسی ما شود 

یک کار خوب یا یک پرهیز از اشتباه می تواند گاهی زندگی یک انسان را از این رو به آن رو کند

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام
 
البته لفظ شهید رو براساس چیزی که قرآن گفته صرفا به کسانیکه در راه خدا و براساس اصول خدا جهاد میکنند میشه به کار برد ....
 
 
و البته که زندگی دکتر فاطمی بسیار پر فراز و نشیب هست و براساس مطالبی که بین مصدق و کاشانی رخ میده .... یه جورایی باید گفت که دکتر فاطمی نقش مثبتی به سود دشمنان ملی شدن صنعت نفت و در راستای ضربه زدن به  پایگاه مردمی نهضت که به دلیل حمایت آیت الله کاشانی بود داشته .... ( متاسفانه)
 
ولی خوب وقایع بعد سقوط مفت و مسلم مصدق ( به خاطر پشت پا زدن به همه عهد و پیمان ها با آقای کاشانی و سپس اقدام به تخریب گسترده چهره ایشان بین مردم ) میریزند خونه ایشون و خانم ایشون هم توسط متجاوزین .....
 
 
به هرحال خدا رحمتش کنه
 
ولی خوب هست انسان دوست و دشمن رو خوب بشناسه ... چه دوست ساده دل چه دوست ساده لوح چه دوست حقیقی چه دوست اندیشمند .... چه دشمن نفوذی چه دشمن استکباری و ....
 
 
یا حق

اجازه بدهید, تاپیک روند خودش رو طی کنه, و سعی نکنید با جعل تاریخ افکار خودتون رو تحمیل کنید, شما که ماشالله استاد معظم تاریخ هستید!!!

زمانی که گالیله از دادگاه تفتیش عقاید بیرون امد, جمله ای گفت که به نظرم خیلی جالب بود.
گفت خود زمین میداند که مرکز جهان نیست...
  • Upvote 8
  • Downvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام

 

 

چه دوستان به ذائقه شون خوش بیاد چه نیاد حداقلش اینه من چیزی رو که در تاریخ نوشتند قبول دارم ...  هم لائیک ها هم مذهبی ها مشترکا به نقش  دکتر فاطمی و نیز رفتارهای ضدمذهبی ایشون اشاره داشتند ...

 

حرف نه ما هست نه دیگری ... حرف بسیاری از مورخین هست و نیز کسانیکه خاطرات اون روزها رو ثبت کردند

 

 

و البته  من یکی که قصدی نداشتم و ندارم از اینکه مثلا راجع به کسی نظربدم که دیگری حال میکنه باهاش یا بدش میاد ازش

 

همونطور که راجع به استالین و هیتلر و رضاخان نظر میدیم راجع به دیگران هم حق نظر دادن داریم و نظر هم میدیم

 

حالا با حرف یکی ممکنه استالین بشه فرشته مهربون ، با حرف یکی مثل شهید نواب صفوی و امثالهم ، نقش آقای فاطمی در رفتارهای عجیب مشخص بشه

 

یا حق

  • Upvote 3
  • Downvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دوستان بزرگوار من در نظر داشته باشند که :

 

اگر قرار بر رفتن تاپیک به سمت دعواهای مدل مصدقی - کاشانی باشد، مطمئن باشید چیزی از تاپیک ارزشمند دوست بزرگوارم؛ عادل عزیز باقی نخواهد ماند.

چرا که هر گروه، نظرات و نیات خاص خود را دارند که تجربه ی تاریخی حداقل 60 سال اخیر نشان داده که این دو نظر هیچ گاه جمع پذیر نمی شوند.

هرچند که گفتمان حاکم پس از انقلاب این بوده که اصلاً نهضت ملی نفت به خاطر آیت الله کاشانی بوده و وقتی آیت الله کاشانی محدود شدند، مردم هم از دکتر مصدق روی برگرداندند و چه و چه؛ یعنی همان حرف هایی که جناب ادیب نوروزی فرمودند.

از سوی دیگر موافقان دکتر مصدق نیز همواره به نقش آیت الله کاشانی در کودتا تأکید داشته اند و ایشان را با هسته ی مرکزی کودتا هم کاسه دانسته اند.

 

ولی هیچ یک از این موارد، عین تاریخ و صحیح تاریخ نبوده و نیست.

نه اساساً کودتا بدلیل خالی کردن پشت مردم بخاطر آیت الله کاشانی بوده است و نه اساساً نقش آیت الله و حتی دکتر مصدق اینطور پررنگ بوده است.

 

تاریخ نهضت ملی، تاریخی پیچیده است و نیازمند بررسی مستقل.

پس توصیه می شود اگر واقعاً تمایل دارید که به این موضوع بپردازید و البته انصاف را هم رعایت می کنید و درگیر جدلیات نمی شوید، تاپیک مستقلی را برای این کار ایجاد فرمایید تا دو طرف در عین ادب و احترام و بدون سه نقطه و پشتک و چشمک و براساس مستندات تاریخی، نظرات ارزشمند خود را ارائه فرمایند تا خوانندگان خود تصمیم بگیرند کدامین روایت صحیح است.

 

خدا را چه دیدید. شاید از این وسط، روایت سوم و میانه تری هم پدید آمد تا نظرات دوستان بزرگوار، حداقل به یکدیگر نزدیک تر شود.

 

در پایان، از عادل عزیز بابت ایجاد این تاپیک ارزشمند تشکر فراوان دارم.

  • Upvote 13

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
 
Besmellah_03.png
 
18794_635197203782339485_l.jpg
 
 
بخش سوم 
 
شاه که مقاومت جبهه ملی و اوج گیری مصدق و یارانش را دید ، بیش از پیش به غرب نزدیک شد . بدین ترتیب در نیمه سال 1329 دیگر چیزی از تصویر آن جوان دمکرات سویس درس خوانده ، که فروغی رجال و بزرگان را در شهریور 20 به سلطنتش راضی کرد ، باقی نماند و تمام شد . دو سالی وقت لازم بود که تمام مردم ایران ایران دریابند فرزند رضا شاه گرچه قدرت او را ندارد ولی در سرسپردن به بیگانگان از او جلو می زند .
 
جنگ کره آغاز شده بود و خوف آن می رفت که آرامش پس از جنگ جهانی ، به فاصله پنج سال شکسته شود . ترس از استالین اروپا و آمریکا را به هم نزدیک کرد و در کنفرانس لندن که وزیران خارجه متفقین در آن شرکت داشتند یکی از بحث ها ایران بود . آنها گرچه در مورد آینده نفت ایران به توافق نرسیدند ، ولی یکدیگر را قانع کردند که باید دولتی قدرتمند و ضد کمونیست در تهران بر سرکار آید ، نگاه ها به رزم آرا دوخته شد که مدتی در مقام رئیس ستاد ارتش به خارجیان عشوه می فروخت . روز پنجم تیر دولت منصوربه طرز عجیبی استعفا داد ، شاه که از رزم آرا بیش از دکتر مصدق می ترسید با اکراه و زور و تهدید سفارت آمریکا حکم صدرات رزم آرا را امضا کرد . حالا موقع ترفندهای پارلمانی بود ، مصدق می دانست که درباریان در ته دل خود از از رزم آرا می ترسند ، پس حمله را آغاز کرد ، در این کار علاوه بر نیروی خودش ، دشمنان (درباریان) هم با او بودند و مصدق با حرکتی بین دو جناح از هیات حاکمه اختلاف انداخت و تقریباً به کاری موفق شد که مدرس در مجلس چهارم کرد و با وجود آن که در اقلیت قرار داشت ولی عملاً گرداننده مجلس شد . به اشاره شاه درباریان نیز آرام پشت مصدق پناه گرفتند . 
 
دکتر فاطمی ، مقدم رزم آرا در سرمقاله «باخترامروز» با عنوان «در ایران دیکتاتوری پا نمی گیرد» استقبال کرد و روز معرفی دولت ، مصدق و فاطمی ، مکی و بقائی چنان کردند که مجلس آتش گرفت . مصدق فریاد زد «خودم با همین دست ها سرت را مثل جوجه می کنم» مخاطب او رزم آرا بود . درباریان جرات مقابله مستقیم نداشتند و از عتاب سفارت انگلستان وسفیر تازه از راه رسیده آمریکا می ترسیدند .
 
در این مبارزات ، مادر حسین فاطمی خود را به خانم ضیاالسلطنه همسر دکتر مصدق رساند و از خواست تا برای این بچه سید که اصلاً به فکر خود نیست مادری کند ، خانم ضیاء السلطنه ترمه ای را که در مراسم عقد منصوره دختر دردانه اش انداخته بود فرستاد تا در سر سفره عقد سید حسین پهن کنند . حسین سی و چهار ساله بود و می باید برای خود زندگی بسازد و دکتر مصدق حرف او را نشنیده گرفت که می گفت وقت برای این کارها ندارم . حسین داماد شد ، عروس پریوش دختر بیست و دو ساله سرهنگ سطوتی معروف به «قزاق»
 
رزم آرای حیله گر وقتی توسط محمود هدایت برادر همسرش این خبر را دریافت داشت هدیه ای برای عروسی دکتر فاطمی فرستاد و چند روز بعد ، در بامدادی زود در خانه او را کوفت . حسین مشغول نوشتن سرمقاله باختر امروز بود . هر روز صبح زود ابتدا آن را می نوشت و بعد به مجلس می رفت و کار روزانه خود را آغاز می کرد . در آن روز رزم آرا هرچه زد که سید حسین را رام و با خود موافق کند ، از نقشه های بلند بالای خود برای اصلاح کشو و جلوگیری از فساد گفت و از این که با بیگانگان بازی می کند و قصد آن دارد که کار نفت را به سامانی رساند و حقوق ملت را به دست آورد ، سید حسین با ناباوری او را نگریست و در پایان فقط یک حرف زد : «تیمسار ما مرادی داریم نامش دکتر مصدق است اگر او را راضی کردید کار درست می شود ، رضایت من فایده ای ندارد » این حرف را آن روزها دیگرانی هم می گفتند اما رزم آرا دریافت که دربیان این سید چیزی از حقیقت نهفته است ، پس دست به دامان خانواده هدایت (خانواده همسرش) شد تا او را با دکتر مصدق روبرو کنند . این ملاقات هم به جائی نرسید . رزم آرا شمشیر از رو بست و فردای روزی که سرمقاله «باختر امروز» مسئله نفت را پیش کشیده بود دستور داد آن را توقیف کنند.
 
اما توقیف باختر امروز هم نه که اثری نداشت بلکه اعتصاب جمعی دانشجویان را درپی آورد و حسین فاطمی از آن که بود عزیزتر شد . 
حالا در مجلس ، دکتر مصدق خود را به ریاست کمیسیون نفت رسانده و مشغول بررسی لایحه الحاقی بود . نمایندگان طرفدار دولت و درباریان ، وقت می کشتند و زمان می خریدند تا رزم آرا جای پای خود را محکم کند چاره ای نبود جز آنکه مصدق تحرکی به صحنه بدهد ، پس ورقه استیضاح دولت را با امضای اعضای جبهه ملی روی میز رئیس مجلس گذاشت ، تا این زمان رزم آرا توانسته بود از زیر بار اظهار نظر دربارۀ لایحه نفت طفره برود و درباره آن به این بهانه که «دولت قبلی لایحه ای داده و ما نظری نداریم مجلس خود نظر بدهد » ، طفره برود . در این زمان بود که بن بست داشت طولانی می شد ، دکتر فاطمی که با مطبوعات و مردم در تماس بود ، می دانست که رزم آرای زیرک با توانایی غریبی که در به دست آوردن دل این و آن دارد حتی پکوف سفیر شوروی را هم با خود همدل کرده و از طرفی با توده ای ها هم سر و سری دارد ، ویر نیست که موفق شود و مجلس را هم به دست شاه منحل کند ، پس سر در گوش مصدق گذاشت و سخن از ملی کردن صنعت نفت گفت .
 
دکتر مصدق قبلاً وقتی رحیمیان نماینده هواخواه حزب توده در مجلس سیزدهم همین پیشنهاد را آورده بود که امضا کند ، به بهانه آن که لغو یک قرار داد حقوقی ، یک طرفه امکان پذیر نیست ، از امضای آن سرباز زده بود . اما این بار دکتر فاطمی مشاور و همدلش بود که به او می گفت ، دامی نبود که توده ای ها نهاده باشند . دکتر مصدق که در کمیسیون نفت به بن بست رسیده بود ، به فاطمی گوش سپرد که می گفت «زمان مساعد است و با وضعی که در مملکت وجود دارد استیفای حقوق ملت کاری است غیر ممکن مگر آنکه شوری بزرگ برپا شود ، خصوصاً که به هرحال دولت انگلیس مالک اکثریت سهام شرکت نفر است پس هرکاری که بکنیم در عمل کار خود را می کند . اصلاً چرا لغو قرارداد 1933 را که در زمان رضا شاه به زور بسته شد و تقی زاده وزیر دارایی وقت هم به اکراه و اجبار خود اقرارکرد در دستور نگذاریم . لغو قرار داد ، سپس خلع ید از انگلیسی ها و بعد ...
 
دکتر مصدق موافقت خود را به موافقت نمایندگان عضو جبهه ملی موکول کرد ، دکتر فاطمی همین استدلال را با اصرار با آن ها هم در میان نهاد و همگی را موافق کرد . در جلسه ای که در منزل محمود نریمان برپا شد ، دکتر فاطمی به دستور مصدق پیشنهاد خود را مطرح کرد و همگی امضا کردند . 
 
وقتی پیشنهاد سنجیده و مطالعه شدهِ جبهه ملی در مجلس مطرح شد ، جلسه ای خصوصی برپا گشت ، همه غافلگیر شده بودند و برای آن که گریبا خود را رها کنند باز کار را به کمیسیون نفت محول کردند ، این بار کمیسیون نفت با تمام اعضای درباری که در آن بودند ماده ای را تصویب کرد به این عنوان که «لایه الحاقی تامین کننده حقوق ملت نیست » کاری که تا همان روزها از قبولش اکراه داشتند . رزم آرا به مقاومت برخاست و وقتی در مجلس ناچار به سخن گفتن شد .
 
دکتر مصدق اعلام داشت :«حکومتی را که به چنین پستی و بنده صفتی تن دهد ، ملت ایران قانونی نمی شناسد و هرگونه عملی از این دولت سربزند به حساب ملت ایران نبوده و برای مردم تعهد آور نیست ...» در این سخنرانی دکتر مصدق از نظر ملت و فتاوی علمای اعلام سخن گفت . انعکاس این سخنان در باختر امروز روزِ بعد ، اول تهران و بعد سراسر کشور را به آتش کشید . دکتر مصدق با استفاده از همین فرصت در کمیسیون نفت ، صحنه را چنان آراست که چاره ای جز تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت نبود . نمایندگان از رزم آرا و قدرت تهدید کننده او می ترسیدند ، درحالی که در همان لحظات فتوا صادر شده و خلیل طهماسبی در تدارک کار بود و سپهبد حاجعلی رزم آرا آخرین لحظات عمر را سپری می کرد . صدای گلوله طهماسبی که در بهارستان پیچید و خبر آن به کمیسیون نفت رسید ، رنگ از روی همه پرید دکتر مصدق در سالن جلسه کمیسیون نفت را بست و کلید را در جیب گذاشت . دکتر فاطمی شیفته همین حرکات پیش بینی نشده دکتر مصدق بود . اعضای کمیسیون برای فرار از چنگال مصدق پای لایحه امضا گذاشتند و مردم به خیابان ها ریختند ، دکتر فاطمی شب در خانه ، کنار تازه عروس خود گریست . در آن التهاب بود که دربار برای گرفتن حکم صدارت حسین علا او را به خانه دکتر مصدق فرستاد . و علا تا دکتر مصدق -آشنای قدیمی- به او تبریک نگفت این مقام را نپذیرفت و شاه نامۀ معرفیش به را به مجلس ننوشت . اما علا ندانست که دکتر مصدق در آن نیمه شب سخنی دیگر هم گفت «معین الوزاره ، اجرای این قانون به عهده شماست !» فقط وقتی که 12 روز بعد مجلس سنا نیز زیر فشار افکار عمومی ، قانون ملی کردن صنعت نفت را به تصویب رساند و مردم به خیابان ریختند ، آن سیاستمدار کهنه کار ، حسین علا، دریافت که به چه دامی افتاده است .
 
ادامه دارد ....
 
پی نوشت : 
 
خیلی ممنون از استاد عزیزم ، آقا مصطفی بابت نظرشون ، نظر ایشون به شخصه برای من دلگرم کننده ست ...  :rose:  :rose: 
ویرایش شده در توسط adelkhoje
  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.