امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ادامهء ماجرا از کتاب خاطرات منصور رفيع زاده:

بعد از رسیدگی های بسیار دقیق توسط ساواک، کشف گردید که اتومبیلی که متعلق به سفارت شوروی، اما بدون پلاک سیاسی، به طور معمول مقابل منزل ویلایی سرلشگر مقربی در قلهک توقف می‏کند. سپس راننده پیاده شده، درب صندوق عقب را باز می‏کند و پس از چند دقیقه دوباره آن را بسته و از آنجا دور می‏شود. در این بین، هیچگونه تماس مستقیمی با مقربی انجام نمی شود.
در نهایت مشخص شد که تیمسار مقربی و روسها، نیازی به تماس شخصی و فیزیکی برای انتقال اطلاعات نداشته اند. مقربی، اطلاعات حساس ارتش ایران را به درون دستگاههای الکترونیکی پیشرفتهء درون منزلش منتقل می کرد و اتومبیل عامل روسها که در مقابل منزل مقربی توقف کرده بود، از دستگاههای گیرندهء درون صندوق عقب، برای تقویت آن اطلاعات و ارسال مستقیم آن به مسکو و دفتر اصلی سازمان KGB استفاده می کرده اند.

وقتی که ماموران KGB حوالی نیمه شب به مقابل خانهء مقربی رسیدند، یک اتومبیل پژوی 504 ساواک، از طرف مقابل ظاهر شده و شاخ به شاخ و به طور عمد به اتومبیل KGB کوبید. مقربی از خانه اش بیرون پرید که ببیند چه شده، اما با دیدن پژوی 504 که اتومبیل معمول ساواک در آن دوران بود، به سرعت به داخل منزلش برگشت.
راننده ها از اتومبیل ها پیاده شدند و دعوایی سر گرفت. هر دو طرف درگیر، به محوطه ای در آن حوالی برده شدند و پلیس (که در واقع پلیس تهران نبوده و ماموران زبدهء ساواک بودند) دخالت کرد. ابتدا روسها وانمود کردند که زبان فارسی نمی دانند و سعی داشتند مسئله را یک تصادف کوچک جلوه دهند و قبول کردند که خسارت اتومبیل مقابل را بپردازند. آنها گفتند که روسی بوده اما دیپلمات نیستند. ولی پس از بازپرسی دقیق تر توسط ساواک، معلوم شد که از از دیپلماتهای ارشد سفارت شوروی در تهران هستند. روسها، مصونیت سیاسی خود را ارائه کردند و اصرار کردند که اتومبیل سفارت به آنها بازگردانده شود. به آنها گفته شد که چون اتومبیلشان درگیر تصادف بوده، لذا پلیس (ساواک) موقتن از آن نگهداری خواهد کرد.

در همین حین، تیمسار مقربی توسط ساواک بازداشت شد و خانه اش مورد جستجوی دقیق قرار گرفت. اتومبیل او و همهء دستگاههایی الکترونیکی خانه اش که توسط KGB به وی داده شده بود، ضبط شد. همه چیز در اختیار ساواک قرار گرفت.
به محض آنکه این موضوع به سفارت شوروی اطلاع داده شد، روسها درخواست نمودند که دیپلماتهایشان به دلیل مصونیت سیاسی، فورن به سفارتخانه تحویل داده شوند، اما موضوع تجهیزات الکترونیکی بسیار پیشرفته یافته شده در صندوق عقب اتومبیل روسها، مطرح بود. بعد از آزادی دیپلماتها، اتومبیل سفارت شوروی نیز تحویل گردید اما بدون لوازم جاسوسی. سفارت شوروی، یادداشتی به وزارت خارجه ارسال کرد و طی آن اعلام کرد که مقداری «لوازم شخصی» موجود در اتومبیل، هنوز بازگشت داده نشده است.


زیرکی تیمسار نصیری
وزارت خارجه به تیمسار نصیری تلفن زد و درخواست آنها را مطرح کرد و تیمسار جواب داد که به آنها بگویند اگر ممکن است لطف نموده لیست آن اقلام را به طور مجزا، دقیق و کاربردشان برای ما ارسال کنند و ما بسیار خوشحال خواهیم شد که این لوازم را از انبار پلیس (ساواک) یافته و خواستهء روسها را پیگیری نمائیم!
اما سازمان CIA بسیار خوشحال بود که یک جاسوس ارشد KGB گیر افتاده است. هرچند که قبل از دستگیری مقربی، هیچ اطلاعیه ای دال بر وجود چنان ماموری در ایران از طرف ساواک دریافت نکرده بود و در واقع ساواک به دور از چشمان CIA این عملیات موفقیت آمیز را به انجام رسانده بود.

اما پس از اطلاع از دستگیری مقربی، ماموران ارشد CIA از ساواک دو خواهش کردند:
1) از ساواک خواستند قبل از افشای اطلاعات ذی قیمت وی، مقربی اعدام نشود و با وی مصاحبه ای انجام دهند.

2) درخواست نمودند ابزارهای بسیار پیشرفتهء الکترونیکی ضبط شده در اتومبیل سفارت شوروی، توسط CIA مورد بررسی قرار گیرد.

کمی بعد از آن، دریادار Stanfield Turner (ریاست وقت سیا) تیمسار نصیری را برای صرف ناهار در دفتر مرکزی CIA در واشینگتن دعوت کرد. من (رفیع زاده) نیز برای ناهار دعوت شده بودم. CIA توضیح داد که سفیر ایران که قاعدتن در این گونه ملاقاتهای رسمی می بایستی گروه ایرانی را همراهی می کرد، دارای مجوز امنیتی لازم جهت حضور در دفتر مرکزی CIA نمی باشد! لذا از اینکه نتوانسته بودند سفیر ایران را دعوت کنند، عذرخواهی کردند.

دریادار «ترنر» از نصیری در مورد نشانه ای که ساواک را از فعالیتهای مقربی مطلع نموده بود، سوال کرد و در واقع می خواست بداند چگونه ساواک در این زمینه، بسیار موفق تر از CIA عمل کرده است!

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ادامهء خاطرات منصور رفیع زاده:

مرحوم ارتشبد نصیری تمام عملیات دستگیری مقربی را برای رئیس CIA تشریح کرد به طوری که فراموش کرد غذایش را بخورد. اندکی پس از آن میهمانی، مراسم ناهار دیگری به افتخار تیمسار نصیری در همان محل و این بار توسط رئیس CIA در تهران و یک کارمند ارشد CIA مستقر در واشینگتن یعنی همان که همیشه گلی به یقه اش می زد، داده شد.

مرد یقه گل دار آهسته به من گفت: «ما آن اسبابها (ادوات یافت شده در اتومبیل سفارت شوروی) را می خواهیم.»
گفتم: «با تیمسار نصیری صحبت کن.»
مصرانه گفت: «نه، من از تو می خواهم، یک کاریش بکن.»
جوابش را حاضر داشتم: «از من کاری ساخته نیست، برایم دردسر درست خواهد شد.»
«به تیمسار یادآوری کن که ما یکی از آنها را داریم و ده سال پیش از یک رودخانه بیرون کشیده ایم. ما آن را قبلن به او نشان داده ایم. اما دستگاههای یافت شده توسط ما، تمان پوشیده از زنگ زدگی است، در حالی که دستگاههای یافت شده در تهران، کاملن تازه و سالم است. ما می خواهیم آنها را ببینیم؛ منصور با او صحبت کن.»
تیمسار نصیری گفت: «به کارمند خود دستور خواهم داد که آنها را به مامور شما بدهد؛ البته وقتی بررسی آنها را به پایان رساندید، باید آنها را به ما برگردانید.

هرگز نفهمیدم که آن ادوات به ایران بازپس داده شد یا خیر. اما خبر داشتم که توسط CIA به دقت مورد آزمایش قرار گرفته و منشا اطلاعات زیادی برای ایالات متحده بوده است. اکنون یکی از خواسته های آنان، به جای آورده شده بود. CIA مصرانه می خواست که تیمی از کارشناسان زبدهء آنها با سرلشگر مقربی مصاحبه کنند. در این زمینه، تلفن های متعددی به تیمسار نصیری زدم، اما او گفت که بسیار مشکل است بتوان برای چنان کاری، اجازه به دست آورد. ش ا ه نیز علاقه نداشت در اطلاعاتی با آمریکایی ها شریک شود که نتیجهء آن، منجر به خصومت بیشتر روسها گردد.
از «مقدم» نیز همان خواهش را کردم و گفتم: «اگر مجبور هستی، او را به ابد به زندان بینداز، اما لطفن او را نکش.» مقدم موافق بود و گفت: «این راه حلی که می گویی، مناسب و منطقی است، اما ش ا ه می خواهد به دلیل خیانت به کشور، او اعدام شود. تلاش های من نیز بی نتیجه ماند.

به حکم دادگاه تجدید نظر نظامی تهران و به تاریخ بامداد 4 دی ماه 2536، مطابق 26 دسامبر 1976، سرلشگر احمد مقربی به جرم ارتباط با بیگانگان و در اختیار قرار دادن اطلاعات محرمانهء ارتش ایران، تیرباران شد.

سپهبد ناصر مقدم، فرزند یعقوب، مدیر کل ادارهء سوم ساواک بود. تحصیلات نظامی خود را در دانشکدهء افسری و دانشگاه جنگ و فرماندهی عالی ستاد مشترک به پایان رسانید و علاوه بر تحصیلات عالی نظامی، در رشتهء دکترای حقوق از دانشگاه تهران فارغ التحصیل بود. وی، فرماندهی یگانهای مختلف پشتیبانی و رزمی را در نیروی زمینی شاهنشاهی ایران و ریاست ادارهء دوم ستاد بزرگ ارتشتاران را بر عهده داشت.
زنده یاد ناصر مقدم، به دلیل سوگند وفاداری به میهن و نظام شاهنشاهی، در ساعت 2.5 بامداد روز 22 فروردین 1358، علیرغم مخالفت دولت موقت انقلاب، مخفیانه توسط صادق خلخالی اعدام شد.

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

نقش شوروي در براندازي حكومت شاه و جنگ با عراق

از كتاب «كا.گ.ب در ايران»

پس از پيروزي انقلاب، به دستور مستقيم كميتهء مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي، ايستگاه كا.گ.ب در تهران با هدايت سفارت شوروي موظف شد با رهبري گروهكهای تروريستي «فدائيان خلق» و «مجاهدين خلق» تماس برقرار كند. مسئوليت اين ارتباط به عهدهء «ولاديمير فيسنكو» افسر شاخهء اطلاعات سياسي ايستگاه (مستقر در سفارت شوروي در تهران)، گذاره شد. وي به زبان فارسي، تسلط كامل داشت و با موهاي سياه و چشمان قهوه‏اي، ظاهري كاملن ايراني داشت. وي مستقيمن به ستادهاي مركزي مجاهدين و فدائيان رفت و سرانجام موفق شد با رهبران اين دو گروه ملاقلات كند.
از كتاب «كا.گ.ب در ايران» :
برقراري روابط ما با سازمان مجاهدين خلق، عليرغم توهماتي كه آنها داشتند، به خوبي پيش مي‏رفت و گسترش مي‏يافت. مجاهدين در جريان حمله به سازمانهاي رژيم شاه، سفارتخانه‏هاي ايالات متحده و بريتانيا، توانسته بودند آرشيو اسناد ساواك را بدست آورند. وقتي اين خبر را به مسكو منتقل نموديم، بلادرنگ خطاب به ما چنين نوشتند: «بلافاصله با مجاهدين تماس بگيريد و از آنها اسناد مربوط به دخالت و هدايت مزدوران اطلاعاتي شوروي در ارتش و ساير دستگاهها و به خصوص پروندهء سرلشگر مقربي را در ساواك بخواهيد.»
دبير اوّل سفارت شوروي در تهران و از مامورين عاليرتبه KGB
Vladimir Fisenko مورخ 7 / 2 / 1358
تهران - خيابان روزولت - خيابان ديبا - ساختمان شركت نولكو

ماجراي سرلشگر مقربي يكي از بزرگترين اشتباهات رزيدنسي «كا.گ.ب» در تهران محسوب مي‎شد و به همين جهت زياد هم حيرت‏انگيز نبود كه مقامات مركز در مسكو، اين چنين، تشنهء آگاهي به علل لو رفتن سرلشگر مقربي باشند. در آن زمان «گنادي كازانكين» مجددن به عنوان رزيدنت (رياست ايستگاه) كا.گ. ب در ايران خدمت مي‏كرد. كازانكين بلافاصله «فيزنكو» (فيسنكو) را احضار كرد و با نشان دادن متن تلگرام، به او دستور داد فورن با رابط خود در سازمان مجاهدين خلق تماس بگيريد. هنگامي كه فيزنكو به اتاق كار كازانكين آمد تا دستورات او را بشنود، من هم در آنجا حضور داشتن و لذا به عنوان يك شاهد عيني، جريان مكالمهء آنها را نقل مي‏كنم. فيزنكو در پاسخ به دستور كازانكين گفت: «همين الآن به شهر مي‎روم و بعد از بررسي اوضاع، براي پرهيز از تعقيب و مراقبت، تلفني با رابطم تماس مي‏گيرم.» ولي كازانكين كه تصميم فيزنكو را نمي‏‎پسنديد، با لحني هيجان‏‎زده به او پاسخ داد: «اين كار جز وقت تلف كردن بيهوده نتيجه‏اي ندارد. فورن از همين سفارتخانه به او تلفن كن.»

فيزنكو امتناع كرد و گفت: «ولي اين كار خطرناك است.» در جواب او كازانكين مصرانه دستور داد: «هيچ خطري ندارد. ساواك توسط انقلابيون از بين رفته است و ما آزادانه شهر را در كنترل داريم. هيچكس به تلفن‏هاي ما گوش نخواهد كرد. همين الآن از سفارتخانه به رابطت تلفن كن.»

رابط فيزنكو، يكي از انقلابيون بود به نام «محمدرضا سعادتي» كه يكي از رهبران سازمان مجاهدين خلق نيز محسوب مي‏‎شد. قرار ملاقات نيز در يكي از خانه‏هاي تيمي مجاهدين در غرب تهران گذاشته شد.

روز موعود، فيزنكو به همراه «علي‏اف» (يكي از مأموران رزيدنسي سفارتخانه شوروي در تهران) و رانندهء عملياتي رزيدنسي عازم محل ملاقات شدند. پس از كمي گشت و گذار و بررسي اوضاع از نظر امنيتي، اتومبيل آنها كه شمارهء سياسي داشت، يك كوچه پائين‎تر از ملاقات توقف كرد و فيزنكو با راننده از آن پياده شدند و به سمت ساختمان محل قرار به راه افتادند.
علي‏اف همانجا در خيابان روبه‎روي محل ملاقات، به مراقبت پرداخت تا اگر خطري پيش آمد، به فيزنكو علامت بدهد. چون همه چيز آرام و مرتب بود، فيزنكو زنگ درب منزل را به صدا درآورد. هنگامي كه درب باز شد، او وارد راهرو منزل گرديد و سپس زنگ درب آپارتمان طبقهء همكف را فشار داد. اين در هم بلافاصله باز شد و فيزنكو پس از ورود به داخل آپارتمان، محمدرضا سعادتي را پشت يك ميز، ايستاده ديد كه مثل هميشه قيافه‏اي رنگ پريده داشت و يك پروندهء قطور پر از سند نيز روي ميز ديده مي‎شد. در اين لحظه، ناگهان در پشت سر فيزنكو به شدت بسته شد و موقعي كه او به عقب برگشت، چشمش به چهار نفر افتاد كه تازه وارد اتاق شده و تپانچه‏هاي خود را به سوي فيزنكو و سعادتي نشانه رفته بودند. به نظر مي‏آمد دامي پهن شده باشد. فيزنكو، پس از ورود به سفارتخانه شوروي به ما گفت كه افرادي قصد بازداشتش را داشتند و به هيچ وجه شبيه اعضاي كميته‏هاي انقلاب نبودند، زيرا هم كراوات داشته و هم لباس‏هاي بسيار گرانقيمت بر تن داشتند. بر اساس حرفهاي فيزنكو حدس زديم كه بي‏ترديد آنها مي‏بايست از مامورين ساواك باشند!

از اطلاعيه شماره 19 سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
دستگيري محمدرضا سعادتي (جاسوس سفارت شوروي معروف به سيكو)

به منظور جلوگيري از درگيري‏هاي سياسي، مامورين 5 دقيقه زودتر از شروع ملاقات به شركت وارد شده و مرد تماس گيرنده را دستگير و مدارك را ضبط نمايند، اما از دستگيري «فيسينكو» خودداري شود. فيسنكو پس از خارج شدن از شركت، سوار اتومبيلي كه توسط سه نفر مامور اطلاعات شوروي، هدايت مي‎شد، گرديد و منطقه را ترك نمود. در بازرسي بدني از مرد تماس گيرنده (محمدرضا سعادتي) مشخص شد كه وي مسلح به اسلحهء كمري مي‏‎باشد و نيز در جستجوي مقدماتي از وسائل شركت، يادداشتي كه حاكي از همكاري اين شخص با سرويس اطلاعاتي شوروي مي‏باشد، بدست آمد.
نام: محمدرضا سعادتي
شغل: فارغ التحصيل مهندسي برق و عضو هيئت مديره شركت نولكو
شروع فعاليت سياسي: از اوائل سال 1357 با هدف ساقط كردن حكومت

وي در بهمن ماه 1357 به عضويت سازمان مجاهدين خلق درآمد و مستقيماً زير نظر شخصي به نام «خسرو نظامي» رئيس انتظامات گروهك مجاهدين خلق انجام وظيفه مي‏نمايد. «خسرو نظامي» كه در بازجويي‏هايي محمدرضا سعادتي، از وي نام برده شده است، نام مستعار است و چنين شخصي وجود خارجي ندارد.

چگونگي برقراري ارتباط با مقامات شوروي:
محمدرضا سعادتي اعتراف نمود كه در اوائل بهمن 1357 در تظاهراتي كه در دانشگاه تهران ترتيب يافته بود، با «ولاديمير فيسنكو» آشنا شده و وي خود را خبرنگار روزنامهء‌ «ايزوستيا» معرفي و ضمن طرح سوالاتي در زمينهء جنبش ضدشاه و هدفها و برنامه‎هاي آن، اظهار علاقه نموده بود كه باب مراوده با وي را باز نمايد. از آن تاريخ به بعد، ملاقاتهاي منظم خصوصي بين سعادتي و افسر اطلاعات KGB (سفارت شوروي) برقرار مي‏گردد.

نتايج بازجويي:
محمدرضا سعادتي، ضمن اعتراف به همكاري با سازمان جاسوسي شوروي در ايران، اظهار داشت كه كليهء ارتباطات او با فيسنكو، با هدايت و نظر «خسرو نظامي» بوده و به احتمال زياد، «خسرو نظامي» از عوامل رده بالاي سازمان جاسوسي شوروي در تهران بوده است كه هيچ گاه شناسايي و دستگير نگرديد. خسرو نظامي، كه به دليل آشنا بودن به سيستم‏ها و اداوات نظامي، بايد از ارتشيان هوادار شوروي و حزب توده باشد، زمينهء تبادل اطلاعات سعادتي با سرويس جاسوسي شوروي را فراهم كرده و براي اخذ وسائل و امكانات فني،‌ آموزش الكترونيك و عملياتي از سازمان جاسوسي شوروي، براي تقويت اقدامات عملياتي جاسوسي جهت سعادتي، اقدامات به عمل آورده بود.

خسرو نظامي به سعادتي دستور داده بود كه در اين ملاقات (آخرين ملاقات كه منجر به دستگيري سعادتي شد: 6 / 2 / 58) مدارك مهم در ملاقاتهاي پنهاني در داخل اتومبيل سفارت شوروي، به صورت متحرك، تحويل داده شود. خسرو نظامي به سعادتي همچنين دستور داده بود كه در مورد مسئلهء افغانستان، موقعيت عراق و حزب بعث، گروههاي كرد عراقي و آخرين وضعيت سياسي و آمادگي نظامي ايران در برابر قدرت نظامي رژيم بعث عراق، آيت الله خميني و نزديكان وي تحقيق و سوال نمايد. خسرو نظامي تاكيد كرده بود كه سعادتي از فيسنكو بخواهد در چه زمينه‏هايي به اطلاعات نياز دارند.

خسرو نظامي، ضمن توجيه سعادتي در زمينهء اينكه آخرين وضعيت احزاب و سازمانهاي جنبش ضدشاه را در ايران براي فيسنكو تشريح نمايد، دستور داده است كه از افسر اطلاعات شوروي، ليست افسران سازمان سيا و شبكه‏هاي اطلاعاتي آنها را دريافت كرده و اين اطلاعات را در اختيار جنبش قرار دهد تا بتوانند مورد بهره‏برداي قرار دهند. ضمنن وسائل الكترونيكي فني جاسوسي شامل ضبط‏صوت همراه با فرستنده، وسائل ميكروفن‏گذاري و فرستنده‏هاي كوچك، دوربين‎‏هاي عكاسي بسيار كوچك، دستگاه تهيهء ميكروفيلم، دستگاه استراق سمع از فاصلهء 50 متري، دستگاههاي رمز كنندهء تلفن و دستگاههاي كنترل تلفن تحويل جنبش نمايند و علاوه بر آن، تجربياتي كه در امور اطلاعاتي، ضداطلاعاتي و نحوهء بايگاني اسناد طبقه‏بندي شده و تشكيل بايگاني دارند، به صورت بولتن‏هايي در اختيار جنبش قرار دهند.

متاسفانه اطلاعات امنيتي از مدارك مهم طبقه‏بندي شدهء كشوري، در اختيار خسرو نظامي و سازمان جنبش قرار گرفته بود، و خسرو نظامي قصد داشت كه سازمان جنبش را با وسائل فني و الكترونيكي، احتمالن امكانات تسليحاتي مجهز نمايد و در قبال آن، سازمان اطلاعاتي شوروي با هدايت و كمك سفارت شوروي در تهران، از اسناد مهم مملكتي تغذيه نمايند. اين موضوع، پيش از انقلاب، از نظر ساواك دور نمانده بود و آنها بر اين اعتقاد بودند كه چنين تلاشهايي، خطرات غيرقابل جبراني در آينده، از نظر امنيت كشور دربرخواهد داشت. تلاش خسرو نظامي در زمينهء بدست آوردن ليست اسامي افسران اطلاعاتي سيا و شناسايي شبكهء اطلاعاتي آمريكايي‏ها در ايران، تنها به منظور ترور اعضاء آن و تخريب و اختلال در روابط ايران و آمريكا بوده است.

خسرو نظامي - كه نامي مستعار براي شخصي مجهول الهويه بود - سالها بعد، نقش عمده‏‎اي در لو دادن مسير پرواز جنگنده‏هاي ايران و همچنين انجام برخي عملياتهاي نظامي به شوروي و در نتيجه به عراق ايفا نمود.

اكبر طريقي و پروندهء سرلشگر مقربي
«اكبر طريقي» هم‏زمان با درخواست پروندهء سرلشگر مقربي، توسط جاسوس شوروي از محمدرضا سعادتي، از ادارهء دوّم ارتش جمهوري اسلامي ايران، اين پروندهء سري را از آن اداره برداشته است. لازم به توضيح است كه اكبر طريقي، در دادستاني انقلاب اسلامي كار مي‏كرده و با استفاده از يك حكم دادستان انقلاب كه به وي اجازهء امانت گرفتن پرونده‏هاي مامورين ضداطلاعات ارتش شاهنشاهي را داده بود، اقدام به گرفتن پروندهء مقربي كرده بود.



ولاديمير كوزيچكين (Vladimir Kuzchikin)
ولاديمير كوزيچكين به سال 1947 در يك خانوادهء روس به دنيا آمد. تحصيلات عالي را در انستيتوي كشورهاي آسيايي و آفريقايي در مسكو به پايان برد. رشتهء اصلي او، تاريخ ايران و زبان فارسي بود و علاوه بر زبان فارسي، زبانهاي انگليسي و عربي را به طول كامل فراگرفت. دانشگاه محل تحصيل وي در مسكو، يك نهاد آموزش عالي وابسته به دولت محسوب مي‎شد كه فارغ‏التحصيلان آن به ارگانهايي چون كميتهء‌ مركزي حزب كمونيست، كميتهء امنيت ملي دولتي (KGB)، وزارت امور خارجه، وزارت بازرگاني خارجي، خبرگزاري‏هاي روسي و . . . . جذب مي‎شوند.

دفتر اصلي KGB در مسكو

كوزيچكين بايد پايان نامهء تحصيلي خود را در ايران تهيه مي‏كرد و لذا پيش از اين سفر، از طرف KGB احضار شد و به او مأموريت داده شد كه در دوران اقامت در ايران، با ايت سازمان، بدون ارتباط با ايستگاه كا.گ.ب در تهران، همكاري كند.

كوزيچكين به تاريخ دسامبر 1973 (برابر آذر ماه 1352) راهي تهران شد و به مدت يك سال، به عنوان مترجم در ايران به سر برد و در بازگشت به مسكو، پايان نامهء خود را به استاد راهنمايش، پروفسور ميخائيل ايوانف، ايران‏شناس معروف شوروي و رئيس دانشكدهء تاريخ ايران، تحويل داد كه با نظر مساعد او مواجه شد.

كوزيچكين پس از اتمام تحصيل، به عضويت رسمي كا.گ.ب درآمد و تا سال 1976 (برابر 1355) در دانشكدهء كا.گ.ب دورهء آموزشي تخصصي را طي كرد. در دسامبر اين سال، فعاليت عملي كوزيچكين آغاز شد و او در معاونت يكم (PGU) كه سازمان اطلاعات خارجي كا.گ.ب است، به كار پرداخت. محل كار وي، ادارهء كل S بود كه كاركرد آن، هدايت عوامل مخفي كا.گ.ب در كشورهاي خارجي و گردآوري «اطلاعات غيرقانوني» است.

بخشي كه كوزيچكين فعاليت خود را در آن آغاز كرد، بخش هدايت عوامل مخفي در ايران، افغانستان و تركيه بود. آموزشهاي او دربارهء ساواك، ضداطلاعات ارتش ايران، شهرباني ايران، ايستگاههاي شنود ساواك در شمال ايران، و ساير سرويسهاي اطلاعاتي غرب در جهان بود. كوزيچكين در تابستان 1977 (برابر 1356) به وسيلهء قطار راهي تهران شد. محل استقرار ايستگاه رزيدنسي كا.گ.ب در تهران، طبقهء چهارم ساختمان اجرايي سفارت شوروي در تهران بود. در زمان ورود كوزيچكين به تهران، «كاسترومين» (Lev Petrovich Kostromin) رياست ايستگاه جاسوسي كا.گ.ب در تهران را برعهده داشت كه در عين حال، معاون دپارتمان هشتم PGU نيز بود.

ايستگاه كا.گ.ب در تهران، به شاخه‏هاي زير تقسيم مي‎شد:

شاخهء اطلاعات سياسي: وظيفهء گردآوري اطلاعات سياسي و ارسال آن به مسكو را برعهده داست.

شاخهء ضداطلاعات: وظيفهء نفوذ در سرويس دشمن و حفاظت امنيت اتباع شوروي در ايران را عهده‎دار بود.

شاخهء X : مسئوليت اطلاعات فني و علمي ايستگاه را بر عهده داشت.

شاخهء N : مسئول گردآوري «اطلاعات غيرقانوني» و تماس با عوامل مخفي را برعهده داشت. اين شاخه، نمايندهء ادارهء كل S در ايستگاه محسوب مي‎شد.

در طبقهء پنجم سفارت شوروي در تهران، اتاقي وجود داشت كه در آن كليهء مكالمات راديويي تيم‏هاي تعقيب و مراقبت سازمان امنيت ايران، ضداطلاعات ارتش، پليس جنائي (آگاهي) و غيره، شنود مي‎شود. در طبقهء ششم نيز در اتاق مخصوصي، مكالمات رمزدار ساواك و سفارت آمريكا شنود مي‏شد. اين ايستگاه جاسوسي مستقر در سفارت شوروي، پس از انقلاب به دليل فقدان سازمان امنيتي ساواك، به راحتي و آزادي بيشتري به عمليات خود ادامه دادند و در سالهاي جنگ با عراق، بسياري از اطلاعات حياتي ارتش ايران را در اختيار مسكو قرار داده و آنها نيز اين اطلاعات را مستقيمن در اختيار رژيم بعث عراق قرار مي‏دادند.

سازمان اطلاعاتي KGB، روشهاي مختلفي را جهت كسب اطلاعات به كار مي‏گيرد. يكي از اين روشها، استفاده از دختران زيباروی مي‏‎باشد كه با شناسايي و در سر راه قرار گرفتن اشخاص مهم و با برقراري ارتباط جنسي با آنان، اطلاعات مورد نظر خود را كسب كرده و به مسكو منتقل مي‏‎كردند. (تصوير عده‏اي از اين دختران)

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تابناك:بر اساس يكي از اسناد كشف شده ساواك، هنگام حضور امام خمینی در نوفل لوشاتو رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه پيشنهاد ترور امام خميني در ایتالیا را به ساواک ایران ارائه کرده بود. به گزارش خبرنگار «تابناک»، طبق اين پيشنهاد كه از سوي «كنت دومرانش» رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه به تيمسار كاوه، فرستادة ساواك ارائه شد، مي‌بايست زمينه انتقال امام به ايتاليا فراهم شود. طي 4 ماهي كه(13 مهر تا 12 بهمن 57) امام خميني(ره) در فرانسه حضور داشتند، سازمان اطلاعاتي فرانسه با همكاري ساواك تلاشهاي فراواني براي مقابله با فعاليتهاي ايشان عليه رژيم شاه به عمل آورد. اين تلاش‌ها شامل اعمال فشار به حضرت امام براي توقف مبارزات ایشان، كنترل تلفنهاي نزديكان امام، ارائه نشاني طرفداران امام به ساواك و تلاشهايي براي اخراج امام از فرانسه بود. اما يكي از اسناد ساواك که موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسي آن را امروز منتشر کرد، حاكي از پيشنهاد رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه براي ترور امام خميني است. طبق اين پيشنهاد كه از سوي «كنت دومرانش» رئيس سازمان اطلاعاتي فرانسه به تيمسار كاوه، فرستاده ساواك ارائه شد، مي‌بايست زمينه انتقال امام به ايتاليا فراهم شود. سپس در آنجا با استفاده از هرج و مرج سياسي موجود در آن كشور، اقدام به ترور ایشان گردد. اين پيشنهاد همراه با ساير فعاليتهاي مشترك ساواك و سازمان اطلاعاتي فرانسه عليه امام، در نامه سپهبد ناصر مقدم به شاه گزارش شده که در آن آمده است: پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر مفتخراً بشرف عرض مي‌رساند: به منظور تسريع و پيگيري اقدامات مربوط به جمع‌آوري اطلاعات پيرامون فعاليتهاي خميني در پاريس معاون اطلاعات خارجي ساواك از تاريخ پنجشنبه 20/7/57 تا يكشنبه 23/7/1357 به پاريس مسافرت و طي آن ملاقاتهايي با مقامات سرويس اطلاعاتي فرانسه و برخي از منابع اطلاعاتي به عمل آورد. اهم مطالب مطروحه در اين ملاقاتها و اطلاعات مكتسبه در مورد خميني ذيلاً از شرفعرض پيشگاه مبارك ملوكانه مي‌گذرد. بنا به اظهار مقامات فرانسوي خميني از بدو ورود به پاريس تاكنون سه بار محل اقامت خود را تغيير داده است و طي اين مدت با ابوالحسن بني‌صدر ـ صادق قطب‌زاده ـ مظفر فيروز ـ غضنفرپور ـ سيدشمس‌الدين مجابي و تعداد كثير ديگري از ايرانيان مقيم فرانسه و ساير كشورهاي اروپا بويژه ايتاليا و آلمان تماس داشته است. ضمناً صادق قطب‌زاده شخصاً به عراق رفته و خميني را با خود به فرانسه برده است. مراقبت از محل اقامت كنوني خميني از نقطه‌نظر تعيين هويت اشخاصي كه با او ملاقات مي‌كنند به دليل وضع خاص خانه محل اقامت او باغ بزرگ با دو ديوار و درهاي متعدد براي پليس امنيتي فرانسه مشكل است. تحقيقات پيرامون مراجعين به محل اقامت خميني با توجه به شماره پلاك اتومبيل آنها از طرف پليس فرانسه ادامه دارد و قرار است متعاقباً نتيجه به اطلاع مقامات ايراني برسد. مقامات سرويس فرانسه همچنين اظهار داشتند كه قرار بود ظرف روز 23/7/57 خميني براي مصاحبه به محلي در داخل شهر پاريس برود اما نماينده پليس امنيتي فرانسه به منزل او رفت و به خميني اظهار داشت كه اگر به محل ملاقات برود پليس مجبور است همه كساني را كه به آنجا رفته‌اند از آن محل اخراج كند. نماينده پليس خطاب به خميني تأكيد كرد كه دولت فرانسه از بدو ورود به وي (خميني) ابلاغ نموده است كه حق هيچ‌گونه فعاليت سياسي عليه ايران را ندارد. مقامات سرويس فرانسه خاطرنشان ساختند كه پس از اين مذاكرات خميني در آخرين لحظه رفتن خود را به محل اجتماع افراد منظور و انجام مصاحبه لغو كرد. كنت دومرانش رئيس سرويس فرانسه اظهار داشت كه زمينه‌سازي دولت عراق براي خارج كردن خميني از آن كشور احتمالاً بنا به توصيه وي (كنت) به صدام حسين در اين مورد انجام گفته است. كنت دومرانش اضافه نمود كه بنا بر توصيه وي چهار روز قبل دولت فرانسه تصميم گرفته خميني را از آن كشور اخراج كند ولي با كمال تعجب ملاحظه شد كه سفير شاهنشاه آريامهر مصراً از وزارت امور خارجه فرانسه درخواست كرده كه از اخراج خميني صرفنظر شود. كنت علت اين اقدام را جويا شد. در اين مورد به كنت دومرانش پاسخ داده شد كه احتمالاً علت اين كار اين است كه سفير ايران عقيده دارد كه خميني در پاريس تحت كنترل دوستان فرانسوي ايران است در حاليكه معلوم نيست كشور مقصد بعدي او تا چه حد مي‌تواند يا بخواهد فعاليتهاي او را كنترل كند. كنت دومرانش خاطرنشان ساخت دلايل قاطعي در اختيار دارد كه خميني با كمونيستهاي فرانسه و ايتاليا ارتباط دارد و اين عناصر كمونيست براي رفتن او به ايتاليا تلاش مي‌كنند. رئيس سرويس فرانسه اظهار عقيده كرد كه خوب است وسايل عزيمت خميني به ايتاليا فراهم شود و با استفاده از هرج و مرجي كه در ايتاليا وجود دارد عوامل ايران به آساني او را از بين ببرند. در اين مورد به كنت دومرانش توضيح داده شد كه اگر چنين كاري بشود خميني تبديل به يك «شهيد» خواهد شد و حربه جديدي به دست كمونيستها مي‌افتد تا بيش از گذشته دولت ايران را مورد حمله قرار دهند. كنت اين نظر را تأييد نمود. در مورد تصميم خميني داير بر عزيمت به آمريكا اگر چه تا اين تاريخ مقامات اطلاعاتي آمريكا خبر درخواست ويزاي ورود به آمريكا وسيله وي را تأييد نكرده‌اند ولي رئيس سرويس فرانسه اظهار داشت كه خميني درخواست صدور رواديد آمريكا را از سفارت آمريكا در پاريس به عمل آورده است. به رئيس سرويس فرانسه تأكيد گرديد كه عزيمت خميني به آمريكا مورد تقاضاي ساواك بوده و درخواست مي‌شود كه وي از امكانات خود براي تشويق خميني به رفتن به آمريكا حداكثر استفاده را بكند. كنت دومرانش قول داد در اين زمينه هر كاري از او ساخته باشد انجام خواهد داد و اضافه نمود كه اقدامات لازم را جهت تسريع در جمع‌آوري اطلاعات پيرامون فعاليتهاي خميني در پاريس و كنترل تماسها و ملاقاتهاي وي معمول و نتايج حاصله را سريعاً در اختيار ساواك خواهد گذاشت. به طور كلي در ملاقات با مقامات فرانسوي چنين استنباط شد كه آنان علاقه محسوسي در مورد همكاري با دولت ايران درباره كسب اطلاع از وضعيت خميني در مدت اقامت در آن كشور دارند. طي ملاقاتي با اسماعيل رائين در پاريس به وي توصيه شد كه از طريق صادق قطب‌زاده خميني را تشويق نمايد كه به آمريكا عزيمت كند و اسماعيل رائين قول داد كه با نماينده ساواك در پاريس همكاري خواهد كرد. به پيوست اصل و ترجمه گزارش سرويس اطلاعاتي فرانسه به رياست جمهوري آن كشور به مناسبت ورود خميني به پاريس تقديم مي‌گردد. مراتب جهت استحضار خاطر خطير ملوكانه معروض مي‌گردد. جان‌نثار ـ سپهبد ناصر مقدم
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روز ۱۰ بهمن ۱۳۳۵ لایحه تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت كشور ـ ساواك ـ به تصویب مجلس سنا رسید و این سازمان با حمایت اطلاعاتی امریكا شكل گرفت.

پس از كودتای 28 مرداد 1332، آمریكا، فضا و شرایط را به‌منظور حضور و حاكمیت بلامانع خویش در ایران مساعد یافته و در صدد برآمد تا در تمام شئون ایران دخالت كرده و جایگزین انگلیس شود. یكی از زمینه‌های مورد نظر، بخش امنیتی و اطلاعاتی بود. تا پیش از این مقطع‌، انگلیس از حضوری پررنگ‌تر برخوردار بود و آمریكا نیز به‌منظور كسب جایگاه مناسب تلاش می‌كرد; ولی نتایج جنگ جهانی دوم و توافقات جدید در تعیین حوزه‌های نفوذ و همچنین كمك مؤثر و مستقیم آمریكا در پیروزی كودتا و بازگرداندن محمدرضا به ایران در سال 1332، آزادی عمل بیشتری را برای آمریكا فراهم كرد و از این تاریخ بود كه آمریكایی‌ها، با تمام امكانات وارد عرصه‌های مختلف شدند و حاكمیت بلامنازع خود را تثبیت كردند. در این راستا، هدایت و كنترل دو پایگاه بیش از دیگر پایگاه‌ها مورد نظر آنها بود: ارتش و راه‌اندازی سازمان اطلاعات و امنیت داخلی‌. اولی‌، به‌منظور حفاظت و حراست از مهره‌ای كه توسط آنها مجدداً در ایران روی كار آمده بود، در مقابل هجوم بیگانگان و ایجاد نقش ژاندارمی در منطقه خاورمیانه برای سركوبی نهضت‌های آزادی‌بخش‌; و دومی‌، به‌منظور حمایت و پشتیبانی و حفظ او در مقابل نیروهای داخلی‌.

البته باید توجه داشت كه این دو، هدف اصلی و غایی آمریكا نبود، بلكه اهداف اصلی‌تر دیگری نیز مدنظر بوده‌اند:

«... پس از 28 مرداد 32، كه آمریكایی‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند كه ایران را به‌عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ كنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان امنیت كشور (ساواك‌) پرداختند. طبیعی بود كه اگر ایران می‌بایست پایگاه اصلی آمریكا در منطقه باشد، به یك سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت‌. مضافاً اینكه در شمال آن رقیب اصلی آمریكا، یعنی شوروی كمونیستی‌، با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید می‌كرد. به علاوه تأسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران توسط آمریكا به او این امكان را می‌داد تا تسلط كامل خود را تأمین كند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد1...»

البته ضعف اطلاعاتی در ایران از سابقه‌ای دیرین برخوردار بود، ولی آمریكا مترصد فرصتی به‌منظور حضور در ایران و به‌دست آوردن مقام انگلیس در این زمینه بود. كودتای 28 مرداد; فعالیت توده‌ای‌ها و... از جمله عواملی بودند كه شرایط مناسب را برای آمریكایی‌ها فراهم كرد:
«... پس از بركناری رضاشاه كه با از هم پاشیدگی و تضعیف ارتش همراه بود، جانشین او نه یك پلیس مخفی قوی و نه یك ارتش قابل اتكأ در اختیار داشت‌. از طرف دیگر كشور در اشغال نیروهای بیگانه بود و محمدرضاشاه در سالهای نخستین سلطنت در واقع فاقد چشم و گوش‌[سازمانها و تشكیلات جاسوسی و امنیتی] پشتیبان خود بود. بعد از خروج نیروهای بیگانه از ایران كشمكش‌های داخلی و درگیری با مصدق او را از فكر تشكیل یك سازمان اطلاعاتی بازداشت تا اینكه پس از سقوط مصدق‌، كشف یك شبكه وسیع جاسوسی از طرف روسها در ارتش ایران شاه را به سختی تكان داد. این شبكه كه به وسیلة حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترین رده‌های فرماندهی شامل می‌شد. پس از كشف و متلاشی شدن این شبكه‌، شاه به فكر تشكیل یك سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن افتاد و برای مقابله با تشكیلات نیرومند جاسوسی روسها در ایران به دوستان آمریكایی خود متوسل شد. در سال 1957 [1335] سازمان سیا طرح و چارچوب تشكیلاتی یك سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشاركت كرد. این تشكیلات كه به نام سازمان اطلاعات و امنیت كشور نامیده می‌شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواك شهرت یافت‌. 2...»

به همین منظور، ساواك با هدایت آمریكایی‌ها و با ساختاری مشابه سازمان‌های جاسوسی سیا و F.B.I در دو زمینه فعالیت اطلاعاتی و امنیتی تأسیس و شروع به كار كرد:
... ساواك‌، سازمان اطلاعات و امنیت كشور، در سال 1957 [1335] «به منظور حفظ امنیت كشور و جلوگیری از هرگونه توطئة زیان‌آور علیه منافع عمومی‌» تأسیس شد. به اصطلاح آمریكایی‌، قرار بود ساواك‌، آمیزه‌ای از سیا و «اف‌.بی‌.آی‌» و سازمان امنیت ملی باشد. اختیارات آن نظیر سازمانهایی كه در زمان داریوش به‌عنوان «چشم و گوش شاه‌» خدمت می‌كردند، بسیار وسیع بود. وظیفة اصلی آن حمایت از شاه از طریق كشف و ریشه‌كن ساختن افرادی كه با حكومت مخالف بودند و اطلاع دادن از وضع و حال و روز مردم به او بود. مأموران ساواك به وسیلة موساد و سیا و «سازمان آمریكایی برای پیشرفت بین‌المللی‌» تربیت می‌شدند.3 .....

مجلس شورای ملی در اسفند ماه سال 1335 تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك‌) را مطابق قانون زیر به تصویب رساند:
ماده 1ـ برای حفظ امنیت كشور و جلوگیری از هرگونه توطئه كه مضر به مصالح عمومی است سازمانی به نام اطلاعات و امنیت كشور وابسته به نخست‌وزیری تشكیل می‌شود و رئیس سازمان‌، سمت معاونت نخست‌وزیر را داشته و به فرمان اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی منصوب خواهد شد.

ماده 2ـ سازمان اطلاعات و امنیت كشور دارای وظایف زیر است‌:
الف‌. تحصیل و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت كشور.
ب‌. تعقیب اعمالی كه متضمن قستمی از اقسام جاسوسی است و عملیات عناصری كه بر ضد استقلال و تمامیت كشور و یا به نفع اجنبی اقدام می‌كنند.
ج‌. جلوگیری از فعالیت جمعیت‌هایی كه تشكیل و اداره كردن آن غیرقانونی اعلام شده و یا بشود و همچنین ممانعت از تشكیل جمعیت‌هایی كه مرام و یا رویه آنها مخالف قانون اساسی باشد.

د. جلوگیری از توطئه و اسباب‌چینی بر ضد امنیت كشور.
هـ . بازرسی و كشف تحقیقات نسبت به نیروهای زیر:
1ـ بزه‌های منظور در قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملكتی مصوب 22 خرداد 1310.
2ـ جنحه و جنایاتی كه در فصل اول باب دوم قانون كیفر عمومی مصوب 22 دی ماه 1304 پیش‌بینی شده است‌.
3ـ بزه‌های مذكور در موارد 310، 311، 312، 313، 314، 316 و 317 قانون دادرسی و كیفر ارتش مصوب 1317.

ماده 3ـ مأمورین سازمان اطلاعات و امنیت كشور از حیث طرز تعقیب بزه‌های مذكور در این قانون و انجام وظایف‌، در زمرة ضابطین نظامی خواهند بود و از تاریخ تصویب این قانون‌، رسیدگی به كلیه بزه‌های مذكور فوق‌، در صلاحیت دادگاه‌های دائمی نظامی خواهد بود.
تبصره 1ـ انجام وظایف و تكالیف سازمان اطلاعات و امنیت كشور از حیثی كه ضابط نظامی محسوبند، به هیچ وجه مانع انجام وظایف و تكالیفی كه بموجب قانون دادرسی و كیفر ارتش بر عهده ضابطین نظامی است‌، نخواهد بود و همچنین مواد این قانون و احكام و آئین‌نامه‌ها و مقرراتی كه مربوط به تكالیف مأمورین نظامی و ژاندارمری و شهربانی نسبت به انجام وظایف و خدمات محوله است‌، نمی‌باشد.
تبصره 2ـ رسیدگی به بزه‌هائیكه به موجب این قانون‌، در صلاحیت دادگاه دائمی نظامی شناخته شده و متهمین به ارتكاب بزه‌های مزبور كه قبل از تصویب این قانون در مراجع صالح دیگر تحت تعقیب قرار گرفته‌اند، هرگاه بر علیه متهمین كیفر خواست صادر نگردیده‌، پرونده‌های متشكله به دادستانی ارتش جهت تعقیب و رسیدگی فرستاده می‌شود و نسبت به پرونده‌هایی كه كیفر خواست صادر شده در دادگاههای مربوط رسیدگی خواهد شد.
ماده 4ـ كارمندان سازمان اطلاعات و امنیت كشور، هرگاه متهم به ارتكاب بزهی شوند كه راجع به خدمت بوده یا ملازمه با خدمات و وظایف آنها داشته باشد، در حكم نظامیان و خدمتگزاران ارتش هستند و با رعایت مقررات قانون دادرسی و كیفر ارتش مصوب 1317 تابع دادگاههای دائمی نظامی خواهند بود.
ماده 5ـ اساسنامه سازمان و آئین‌نامه‌های داخلی و استخدامی و مالی مربوط به این قانون‌، با تصویب هیأت دولت قابل اجراست‌. 4
به‌طور مشخص‌، ساواك از سال 1335 توسط شماری از مستشاران آمریكایی راه‌اندازی و تأسیس شد: 5
از سال 1335 ساواك توسط 10 مستشار آمریكایی طبق قواره سازمان خودشان سازماندهی شده است‌. با این تفاوت كه چون فعالیت خارجی ایران ناچیز است‌، مانند «سیا» بدان سازمان مستقلی نداده و این وظایف را به همراه وظایف امنیتی درون یك سازمان گنجانیده و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت كشور» گذارده‌اند. همانطور كه قبلاً گفته‌ام‌، اطلاعات در مفهوم بین‌المللی آن به معنای اطلاعات خارجی است‌. بنابراین ساواك 2 وظیفه اطلاعاتی (خارجی‌) و امنیتی (داخلی‌) را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان «سیا» و «F.B.I».

البته آمریكا از سال 1332 كارشناسان خود را در این زمینه به ایران گسیل داشته بود، ولی فرم جدید ساواك سال‌ها بعد تأسیس و اعلام شد:
سیا تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران را نیز آغاز كرد. در سپتامبر 1953 [1332] یك سرهنگ ارتش آمریكا كه سالها برای سیا در خاورمیانه كار كرده بود و پیشزمینه‌ی وسیعی در كار پلیسی و كارآگاهی داشت در پوشش وابسته‌ی نظامی به ایران اعزام شد. مأموریت او سازمان دادن و فرماندهی یك واحد جدید اطلاعاتی بود كه در آن زمان زیر نظر فرمانداری نظامی تهران تأسیس شد كه در دسامبر 1953 زیر فرماندهی سرتیپ تیمور بختیار قرار گرفته بود. سرهنگ همكاری نزدیكی با بختیار و زیردستانش داشت‌، این واحد را فرماندهی می‌كرد، و به اعضای آن فنون پایه‌ای اطلاعات از قبیل روشهای مراقبت و بازجویی‌، عملیات شبكه‌های اطلاعاتی و امنیت سازمانی را یاد می‌داد. واحد اطلاعاتی بختیار نخستین سازمان اطلاعاتی امروزی و كارآمد بود كه در ایران عمل می‌كرد. 7
ساواك از اداره كل‌های مختلف با شرح وظایف خاصی تشكیل شده بود:
تشكیلات ساواك شامل اداره كل‌، ساواك تهران و ساواك استان‌ها بود.

الف‌) ساواك نه اداره كل به شرح زیر داشت‌:
اداره كل اول‌: شامل كارگزینی‌، ارتباط و مخابرات‌، عملیات سرّی‌، بخش تشریفات‌، مشاوران و بازرسان و دبیرخانه می‌شد.

اداره دوم‌: كسب اطلاعات در خارج از كشور را برعهده داشت و با ستاد ارتش همكاری می‌كرد و با اداره كل هفتم مرتبط بود.

اداره كل سوم‌: مسئولیت امنیت داخلی كشور را برعهده داشت و شامل اداره كنترل سازمان‌ها و گره‌های [گروهای‌] مخالف‌، اداره امور مطبوعات‌، سازمان‌های دولتی و كارگری‌، شركت‌های تعاونی‌، شركت واحد اتوبوس‌رانی‌، حزب رستاخیز و مجلسین‌، اداره آرشیو و بایگانی‌، اداره سانسور، عملیات ویژه و بخش قضایی‌.
اداره كل چهارم‌: عهده‌دار حفاظت ساواك و كنترل آنها بود.
اداره پنجم‌: امور فنی و تكنیكی ساواك را برعهده داشت‌.
اداره كل ششم‌: مسئول حسابداری‌، كارپردازی‌، بهداری و موتوری و تأمین بودجه خارج از كشور [بود.]
اداره كل هفتم‌: جمع‌آوری اطلاعات داخلی و خارجی و تجزیه و تحلیل آنها را به عهده داشت‌.]
اداره كل هشتم‌: كنترل اتباع خارجی و سفارتخانه‌ها در ایران‌.
اداره كل نهم‌: بیوگرافی افراد و امور گذرنامه‌.
همچنین رئیس ساواك دارای دو معاون عملیاتی و اداری بود (ساواك به مثابه یكی از ابزارهای امپریالیسم‌). 8
از زمان تأسیس ساواك در سال 1335 تا زمان فروپاشی رژیم سلطنتی در سال 1357 كه به عمر كوتاه ساواك در ایران نیز خاتمه داد، چهار تن به ریاست ساواك رسیدند. هریك از این چهار نفر دارای ویژگی‌های خاصی بودند و با توجه به شرایط حاكم و وضعیت زمان برای پُست مورد نظر انتخاب شدند. این چهار تن عبارتند از: تیمور بختیار، حسن پاكروان‌، نعمت‌الله نصیری و مقدم‌.9 برهمین اساس عملكرد ساواك در چهار مقطع قابل تقسیم‌بندی است‌. این چهار دوره شامل‌: «تأسیس و راه‌اندازی‌»، «سازماندهی و آموزش‌»، «هجوم و قدرت‌» و «زوال و سقوط» است‌.
«... اگر قرار باشد تاریخ ساواك‌، از آغاز تا پایان‌، نوشته شود باید چهار دوره در آن مشخص گردد: نخستین دوره ساواك‌، دوره ایجاد و تأسیس این سازمان توسط مستشاران آمریكایی است‌. در این دوره ساواك در واقع فاقد هرگونه سازمانی است‌. این دوره از تأسیس رسمی ساواك در اسفند 1335 تا بركناری تیمور بختیار در اسفند 1339 است‌. دومین دوره ساواك با ریاست پاكروان و در واقع با ورود من [فردوست‌] به ساواك آغاز می‌شود. در این دوره هیئت مستشاری آمریكا، كه نقش ریاست واقعی ساواك را بازی می‌كرد، محترمانه از ساواك مرخص می‌شود و به جای آن مربیان و اساتید اسرائیلی با علاقه وارد صحنه می‌شوند. لذا این دوره را كه تا فروردین 1350 ادامه دارد، باید دوره سازماندهی و آموزش ساواك نامید. سومین دوره ساواك با خروج من و مقدم در فروردین 1350 از ساواك آغاز می‌شود. این دوره‌، دوره هجوم و قدرت ساواك است‌. چهارمین دوره ساواك‌، ماه‌های آخر سلطنت محمدرضا را دربرمی‌گیرد.
و سرانجام با انقلاب 22 بهمن حیات حدود 22 ساله این سازمان پایان می‌یابد! 10

پی‌نوشت‌ها:
1ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی‌، ج 1; خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست‌؛ انتشارات اطلاعات‌؛ تهران‌: 1371؛ صص 383-382.
2ـ خاطرات دو سفیر، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریكا و انگلیس در انقلاب ایران‌؛ نویسندگان‌: ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریكا در ایران‌، سرآنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران؛ مترجم‌: محمود طلوعی‌؛ انتشارات علم‌؛ 1372؛ صص 95-94.
3ـ آخرین سفر شاه‌، سرنوشت یك متحد آمریكا؛ ویلیام شوكراس‌؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ‌مهدوی‌؛ نشر البرز؛ تهران‌: 1371؛ صص 198-197.
4ـ ساواك و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه‌؛ تقی نجاری‌راد؛ مركز اسناد انقلاب‌اسلامی‌؛ چاپ اول‌: 1378؛ صص 230-229.
5ـ براساس برخی كتاب‌ها، در سال 1336 تأسیس ساواك به‌طور رسمی اعلام شد. (رجوع شود به‌: خاطرات فاطمه پاكروان‌، همسر سرلشكر حسن پاكروان‌: افسر ارتش‌، رئیس ساواك‌، وزیر اطلاعات و سفیر؛ ترجمه اسماعیل سلامی؛ انتشارات مهراندیش‌؛ تهران‌: 1378؛ ص 9؛ پاورقی 7).
6ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی‌، ج‌ 1؛ ص‌ 409.
7ـ سیاست خارجی امریكا و شاه‌، بنای دولتی دست نشانده در ایران؛ مارك‌. ج‌. گازیوروسكی‌؛ ترجمه فریدون فاطمی‌؛ نشر مركز؛ تهران‌: 1371؛ ص 162.
8ـ خاطرات فاطمه پاكروان؛ ص 11.
9ـ این چهار تن همگی كشته شدند. بختیار پس از بركناری‌، در عراق ترور شد و سه نفر دیگر پس از انقلاب اسلامی به دست نیروهای غیور انقلابی به سزای اعمال خود رسیده و اعدام شدند.
10ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی‌، ج 1؛ صص‌423.


منبع:سایت اسناد انقلاب اسلامی

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

[align=center]شنیده شده بود که ریش روحانیون را در زندان می‌تراشند. از بیرجند که راه افتاده بودند این فکر رهایش نمی‌کرد گاه موهای نه چندان پرپشت خود را می‌کشید تا به دردی که با کشاندن تیغ بر صورتش برمی‌خواست، عادت کند.«وحشت عظیمی از آن آنچه در بیرجند انتظارش را داشتم و آن عبارت بود از تراشیدن ریش، خشکِ خشک.. منتظرش بودم.»[/align]

[align=center]05866518659734119011.jpg

لينك عكس
[/align]

[align=center]
و آن لحظه از راه رسید و در انباری سابق باز شد. آرایشگر یک گروهبان در چهارچوب در ظاهر شدند. یک صندلی هم با خود آورده بودند. به او اشاره کردند که بیاید و روی صندلی بنشیند. شنیده بود بعضی روحانیون هنگام تراشیدن ریش مقاومت کرده‌اند. شاید حضور گروهبان برای مقابله با این مقاومت ها بود.«مقاومتی نداشتم و نکردم. آماده بودم. چون می دانستم فایده ای ندارد. دست و پای من را می‌گیرند و بعد مقداری کتک می‌زنند و بعد آن کاری که نباید بشود… خواهد شد.»

نشست. منتظر بود دست آرایشگر بالا بیاید و لبه تیغ را روی صورت او مماس کند ناگهان دید آن چه روی صورت او به راه افتاده دستگاه مو زن است. تمام نگرانیها و انتظارهای موحش غیب شان زد. «این قدر خوشحال شده بودم… که بی اختیار با این سلمانی و آن گروهبان مرتب بنا کردم حرف زدن و خندیدن… تعجب می‌کردند اینها که من چه طور آخوندی هستم که دارند ریشم را کوتاه می‌‍کنم و من این قدر خوشحالم…{تمام که شد} به او گفتم استاد این آینه را بده چانه ی خودم را چند سال است ندیده‌ام… خنده اش گرفت. آینه اش را داد. بنا کردم به صورتم نگاه کردن. دیدم بله؛ آدم مثل این که خودش را درست نمی‌شناسد.»

… هنگام برگشت آن افسر عبوس آقای خامنه ای را دید و با زبان تمسخر از فاصله ای که دور هم بود صدا بلند کرد:«آشیخ! ریش‌ات را زدند من هم با همان صدای بلند گفتم: بله و با خنده ادامه دادم الحمدالله مدت‌ها بود چانه ام را ندیده بودم که دیدم… احساس کردم من هیچ ناراحتی ندارم. شاید تعجب کرد. دلش می خواست که من ناراحت و متاسف و غمگین بودم که نبودم[/align]

منبع

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
وقتی فهمیدم این تصویر متنی را به دنبال خود دارد ، با خود گفتم احتمالا این متن در مورد برخورد آقا با این موضوع است و در ادامه هر کار کردم که بتوانم حدس بزنم که این برخورد چگونه بوده است ، به هیچ یقینی نتوانستم برسم و لذا متن را خواندم . وقتی تمام شد باورم نمی شد که این گونه برخورد کرده باشند . "" چند سالی بود که چانه ی خود را ندیده بودم ""

نمی دانم چه بگویم . باور کنید حقیقت را می گویم . اگر قرار بود با شما دوستان در یک جمع رودررو در این مورد صحبت کنم حتما سکوت می کردم ولی حالا که هویت همه ی ما در این سایت غیر واقعیست به شما می گویم که باید به این سید افتخار کرد و هزار بار شکر کرد که ایشان رهبر ماست

شما این برخورد را با برخورد قاطع ایشان در زمان انفجار بمبی در ابتدای انقلاب در زمان جنگ و در نماز جمعه ای که ایشان امامت آن را بر عهده داشتند مقایسه کنید و یا در زمانی که برای دشمنانمان خط و نشان می کشند

حقا که این سیره همان سیره ی انبیا و امامان ماست

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام و تشكر از تابيك عالى و بى نقص شما
چه تجهيزاتى در اختيار ساواك بود ؟
اگر ميشه لينك دانلود كتاب رو هم بزاريد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نظرم می‌اومد که ساواک سازمانی مشابه اداره اگاهی امروز یا FBI امریکا بوده و در سالها اخرش ساختاری شبیه به دستگاه های اطلاعاتی به خودش گرفته، اما این مباحث نشون میده که ظاهرا تلاش این بوده که از اول دستگاه اطلاعاتی باشه با بخش های متعدد....

 

اگر امکانش باشه، اداره ها یا ارکان مختلف رو به صورت یکجا با وظایفشون گرد اوردی کنیم!! مثلا اداره سوم ساواک که ضد براندازی بود...

باقی ادارات ساواک به صورت کلی چه وظایفی داشتن... (بخشیش در متن اومده البته... ولی ایا بخشی هست که در متن نباشه؟)

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

درجات بسیار بالایی از نفوذ رو به صورت پنهان ازابتدای انقلاب تا به حال داشته ایم از ماجرای حزب جمهوری تا فتنه ی 88 و حتی امروز . همچنین به صورت رسمی ، اسناد زیادی از به کار گیری مامورین اداره ی هشتم در واجا پس از انقلاب وجود داره  .

 

 

 
به نظر میرسه که خود واجا هم، علاقه چندانی به برخورد مستقیم نداره وبیشتر دوست داره نفوذ بکنه و به قولی، مدت‌ها منتظر میشینه و بعد یه دفعه یه نیش بد میزنه و طرف رو در اون بخش ناکار میکنه!!
 
چیزی که من همیشه فکر میکردم به خاطر ارث بریش از موساد باشه که مثل موساد، تمایل به کار عمقی داره... یعنی شناسایی گسترده و ضربه کلی...
 
مثل بلایی که سر راکت‌پراکنی ها در غزه اومد که بعد از چند جنگ، به طور کلی راکت پراکنی ها روقطع کردن با یک هفته حضورشون در یکی از محله های غزه و بعدش عقب نشینیشون از اونجا و کلا تعطیل کردن اون جنگ!!( انگار اومده بودن یه هفته تو اون محله کمپ بزنن و برن...)
 
با این حال، دیگه از غزه راکت پراکنی انچنانی ندیدیم...
  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام علیکم 

چیزی که من همیشه فکر میکردم به خاطر ارث بریش از موساد باشه که مثل موساد، تمایل به کار عمقی داره... یعنی شناسایی گسترده و ضربه کلی...

 

علی  الظاهر و براساس کتاب خاطرات  سرتیپ هاشمی ، همکاری میان دو سازمان در سالهای آخر منتهی به انقلاب اسلامی  بسیار گسترده بود تا جایی که در ازای پول ، حجم گسترده جزوات و دوره  های آموزشی و اطلاعات  در اختیار س.ا.و.ا.ک  قرار می گرفت . 

براساس گفته های فردوست که به نظر بخشی مبتنی بر واقعیت هست ، آن بخشی از تشکیلات اطلاعاتی رژیم عبری ، که مسئولیت اطلاعات خارجی را بر عهده داشت ( احتمالاً " آمان " ) حداقل 3 پایگاه را در غرب کشور بر علیه عراق ، سوریه و اردن دایر کرده بود و براساس یکسری شایعات ، حتی نحوه ارتباط گیری با منیر ردفا ( خلبان میگ-21 عراقی )  هم بواسطه یک بازرگان ساکن ایران صورت گرفته بود . 

 

پی نوشت :

 

1-متاسفانه قیمت کتابها بسیار زیاد شده ولی کتاب جدید خاطرات " مئیر عزری" منبع خوبی در این زمینه است .

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.