امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

گردونه های جنگی (ارابه های جنگی) از درخشش تا افول

gardoneh00.jpg

 

در هزاره سوم قبل از میلاد سومری ها صفه ای از الوار که به کمک کام و زبانه به هم متصل شده بود ساخته ، روی چهار چرخ ابتدایی سوار کرده بودند . ارابه را گورخرها می کشیدند و آنها را به یک وسیله نسبتا زمخت پیچیده دور صورت و گردن مهار می کردند که این وسیله نفس کشیدن را برای حیوان سخت می کرد . وزن زیاد این وسیله باعث می شد سرعت آن حداکثر به 12 تا 15 کیلومتر در ساعت برسد .

در هزاره دوم پیش از میلاد آریاییان این نوآوری را اخذ کرده و چرخ پره دار و گردونه جنگی را اختراع کردند . گردونه جنگی آریایی در اصل سلاحی برای شکار بود که از چوب سبک و سکویی از رشته های چرمی درهم بافته ساخته می شد به نحوی که بتواند تاب گردونه ران و کماندار را بیاورد . وزن این وسیله از 27 کیلوگرم بیشتر نبود و بدنه آیرودینامیک مدور آن به کاهش مقاومت هوا کمک می کرد .

 

نقل قول

گردونه جنگی آریایی در اصل سلاحی برای شکار بود که از چوب سبک و سکویی از رشته های چرمی درهم بافته ساخته می شد

 

سرعت اسب در تلفیق با سبکی وزن این وسیله موجب شتاب چشمگیر آن می شد . همه این عوامل باعث شد که گردونه بسیار سریع تر حرکت کند و قابلیت تحرک آن بیشتر از نیای سومری اش باشد . در میدان جنگ ، گردونه در مقابل پیاده نظام سه برتری داشت : سرعت ، سکوی مرتفع برای تیراندازی و تحرک . حاصل ترکیب تحرک گردونه و تیراندازی کماندار ، سلاحی ابداعی و ویرانگر بود .

 

gardoneh01.jpg

 

امپراتوری هخامنشی گردونه های جنگی را وارد عرصه نبرد کرد . آن ها با نصب داس به انتهای میانی چرخ ها ، گردونه را به کلی دگرگون ساختند و سلاحی مرگبار علیه پیاده نظام دشمن پدید آودند . این گردونه ها صفوف دشمن را می شکافت و تا پشت جبهه دشمن می تاخت . اسب ها چشم بند داشتند و یک تن آنها را می راند که احتمالا جوشن فلس دار به تن داشت . داس گردونه ها و تیر شترسواران صحنه نبرد را مبدل به نمایش یک قتل و عام می کرد .

 

gardoneh02.jpg

 

با این حال به نظر می رسد که تعدادی از گردونه ها با گذشت زمان تغییراتی یافته ، بزرگتر شده و ارتفاع آن بالاتر رفت و برای ایجاد بدنه ای مقاوم تر و با حفاظ بیشتر اجزاء جدیدی (احتمالا اجزاء آهنی) به آن اضافه شد و به همین دلیل بر وزن آن افزوده گشت . برای اینکه از قابلیت های گردونه کاسته نشود و به عنوان نیرو محرکه ،  به جای 2 اسب ، چهار اسب به آن بسته شد اما با این وجود از قدرت مانور پذیری گردونه کاسته گشت .

 

gardoneh03.jpg

 

در نبرد گوگمل داریوش برای خنثی کردن برتری تاکتیکی و نظامی اسکندر ، از گردونه های داس دار استفاده کرد که یک تکنولوژی منسوخ به شمار می آمد . ولی هدف اصلی از انجام این کار جنبه نفوذی آن به همراه سواره نظام سنگین اسلحه بود (شاید تلاشی برای بکارگیری آیین مشت آهنین در عرصه نبرد) . اسکندر به نیروهایش سپرده بود ، که سپرهای خود را به یکدیگر چسبانده و نیزه هایشان را به سپرها زنند که به وسیله اینکار صدای مهیبی در فضا پیچید و اسب های گردونه ها به وحشت افتاده و برگشتند باعث اختلال در صفوف نیروهای داریوش شدند .

 

نقل قول

امپراتوری هخامنشی با نصب داس به انتهای میانی چرخ ها ، گردونه را به کلی دگرگون ساختند و سلاحی مرگبار علیه پیاده نظام دشمن پدید آودند . داس گردونه ها و تیر شترسواران صحنه نبرد را مبدل به نمایش یک قتل و عام می کرد .

 

با این وجود تعدادی از گردونه ها به  صفوف مقدونی ها رسیدند اما در عمل گردونه های داس دار در میدان جنگ علیه نفرات تمرین دیده و منظم اسکندر که قبلا در تراکیه با گردونه جنگیده بودند تاثیری اندک داشت . در آن جنگ اسکندر به افراد خود دستور داده بود وقتی گردونه های تراکیایی به صفوف آنها نزدیک می شوند روی زمین دراز کشیده و سپر های خود را به هم قفل کنند . نتیجه آن بود که ارابه های تراکیایی بدون ایجاد خطر روی آنها می غلتیدند ، آنگاه کمانداران اسکندر آنها را از کار می انداختند .

 

gardoneh04.jpg

 

در جنگ با داریوش ، اسکندر دستور داد که سپاهیانش در مسیر پیشروی گردونه های داس دار ، رخنه هایی را بگشایند . گردونه ها بی آنکه صدمه ای بزنند از میان آنها رد می شدند و یا در تله می افتادند . در هر دو صورت در معرض زوبین ها و تیر ها بودند .

 

gardoneh05.jpg

 

سازماندهی اسکندر در مقابله با ارابه ها ، فالانکس نام داشت . فالانکس استفاده از پیاده نظام زره پوشی بود که در خطوط موازی طولانی در کنار هم می ایستادند ، در یک دست خود سپرهای دایره ای بزرگی گرفته و در دست دیگر، نیزه های بلندی را حمل می کردند .

 

gardoneh06.png

 اسب ها آنقدر احمق نبودند که هنگامی که به این خطوط می رسند مستقیم حرکت نمایند به همین دلیل وقتی نیروهای اسکندر از هم باز شده و راه هایی را ایجاد می کردند ، اسب ها به آن سمت متمایل گشته و در تله گرفتار می شدند . به این ترتیب گردونه های داس دار وارد عمل شدند ولی تاثیر آنها خنثی شد .  

 

نقل قول

وقتی نیروهای اسکندر از هم باز شده و راه هایی را ایجاد می کردند ، اسب ها به آن سمت متمایل گشته و در تله گرفتار می شدند و به این ترتیب گردونه های داس دار وارد عمل شدند ولی تاثیر آنها خنثی شد  

 

صرفا برای میلیتاری - منابع :

 

پی نوشت - با تشکر از برادر ارجمند جناب @MR9 برای معرفی کتاب سایه های صحرا ، ایران باستان در جنگ و دوست گرامی جناب @remo برای در اختیار گذاشتن نسخه انگلیسی این کتاب .

ویرایش شده در توسط HRA
  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
17 minutes قبل , HRA گفت:

 

پی نوشت - با تشکر از برادر ارجمند جناب @MR9 برای معرفی کتاب سایه های صحرا ، ایران باستان در جنگ و دوست گرامی جناب @remo برای در اختیار گذاشتن نسخه انگلیسی این کتاب .

 

البته بیشترین مشکل ارتش هخامنشی دور شدن از اصل خود و روی آوردن به مزدوران یونانی بود ... چه اینکه در نبرد اربیل ، گارد جاودان ارتش هخامنشی در اکثریت از مزدوران یونانی ایجاد شده بود ....

 

این مزدوران هرچند در نبردهای نزدیک خوب بودن ولی در برابر فالناژهای مقدونی حرفی برای گفتن نداشتن ....

 

نکته ی جالب اینجاست که در این نبرد جناح راست ارتش هخامنشی که از سواره نظام تشکیل شده بود به صورت کامل جناح چپ ارتش مقدونی را دور زد و به راحتی امکان این رو داشت که به صفوف فالناکس از پشت حمله کنه ولی بنا به گفته ای به دستور خود داریوش و بنا به گفته ای به دستور مازه به جای حمله به پشت ارتش مقدونی به سمت اردوگاه مقدونی رفت و این فرصت رو از دست داد ...

 

شاید اگر داریوش به پشت صفوف خودی می رفت و جنگ رو از پشت خطوط نظاره می کرد به جایی نمی رسید که با افتادن از ارابه سپاهیانش فکر کنند که کشته شده و متفرق بشوند ....

 

 

البته دلیل ارابه رانی هم این بود که نسل های اولیه اسب ها جثه ای بین قاطر و الاغ داشتن و هم از نظر سرعت و هم از نظر استقامت تاب یک سوار زره پوش را نداشتن ....

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 ساعت پیش, Ghalam گفت:

 

البته بیشترین مشکل ارتش هخامنشی دور شدن از اصل خود و روی آوردن به مزدوران یونانی بود ... چه اینکه در نبرد اربیل ، گارد جاودان ارتش هخامنشی در اکثریت از مزدوران یونانی ایجاد شده بود ....

 

این مزدوران هرچند در نبردهای نزدیک خوب بودن ولی در برابر فالناژهای مقدونی حرفی برای گفتن نداشتن ....

 

نکته ی جالب اینجاست که در این نبرد جناح راست ارتش هخامنشی که از سواره نظام تشکیل شده بود به صورت کامل جناح چپ ارتش مقدونی را دور زد و به راحتی امکان این رو داشت که به صفوف فالناکس از پشت حمله کنه ولی بنا به گفته ای به دستور خود داریوش و بنا به گفته ای به دستور مازه به جای حمله به پشت ارتش مقدونی به سمت اردوگاه مقدونی رفت و این فرصت رو از دست داد ...

 

شاید اگر داریوش به پشت صفوف خودی می رفت و جنگ رو از پشت خطوط نظاره می کرد به جایی نمی رسید که با افتادن از ارابه سپاهیانش فکر کنند که کشته شده و متفرق بشوند ....

 

 

البته دلیل ارابه رانی هم این بود که نسل های اولیه اسب ها جثه ای بین قاطر و الاغ داشتن و هم از نظر سرعت و هم از نظر استقامت تاب یک سوار زره پوش را نداشتن ....

 

سلام

اسکندر می دانست قوای داریوش توان غافلگیر کردن ارتش او را دارد به همین دلیل تدبیری اندیشید تا این نقطه ضعف را به قوت تبدیل کند . ارتش او آهسته در صفی 45 درجه پیش رفت تا سواره نظام داریوش را برای حمله وسوسه کند . همزمان با پیشروی ، صف به سمت راست چرخید . داریوش نمی خواست حمله را آغاز کند ، اما حرکت صفوف اسکندر به سمت چپ راه چاره دیگری برای او نگذاشت و ... .

 

یک نکته دیگر هم اینکه تا آنجایی که من می دانم یونانی ها در گارد جاویدان حضور نداشتند بلکه به عنوان بخشی از سپاهیان داریوش می جنگیدند . 

 

درباره دلیل ارابه رانی من دقیقا اطلاعی ندارم که آیا یک نوآوری بوده یا از روی نیاز اختراعی صورت گرفته است . اما سواره نظام هخامنشی یکی از نقاط قوت این امپراتوری بوده و در همین نبرد گوگمل ، اسکندر سواره نظام داریوش را به سختی شکست داد .

 

پی نوشت 1 - لطفا وقتی یک پست طولانی می باشد و تصاویر آن زیاد است تمام آن را نقل قول نفرمایید .

پی نوشت 2 - نام کاربری شما را فراموش نکرده ام اما چون آغاز کننده تاپیک بودم بالطبع اگر چیزی به نظرم برسد جواب خواهم داد .

 

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
29 minutes قبل , HRA گفت:

 

سلام

اسکندر می دانست قوای داریوش توان غافلگیر کردن ارتش او را دارد به همین دلیل تدبیری اندیشید تا این نقطه ضعف را به قوت تبدیل کند . ارتش او آهسته در صفی 45 درجه پیش رفت تا سواره نظام داریوش را برای حمله وسوسه کند . همزمان با پیشروی ، صف به سمت راست چرخید . داریوش نمی خواست حمله را آغاز کند ، اما حرکت صفوف اسکندر به سمت چپ راه چاره دیگری برای او نگذاشت و ... .

 

یک نکته دیگر هم اینکه تا آنجایی که من می دانم یونانی ها در گارد جاویدان حضور نداشتند بلکه به عنوان بخشی از سپاهیان داریوش می جنگیدند . 

 

درباره دلیل ارابه رانی من دقیقا اطلاعی ندارم که آیا یک نوآوری بوده یا از روی نیاز اختراعی صورت گرفته است . اما سواره نظام هخامنشی یکی از نقاط قوت این امپراتوری بوده و در همین نبرد گوگمل ، اسکندر سواره نظام داریوش را به سختی شکست داد .

 

پی نوشت 1 - لطفا وقتی یک پست طولانی می باشد و تصاویر آن زیاد است تمام آن را نقل قول نفرمایید .

پی نوشت 2 - نام کاربری شما را فراموش نکرده ام اما چون آغاز کننده تاپیک بودم بالطبع اگر چیزی به نظرم برسد جواب خواهم داد .

 

 

جناب این قابلیت رو باید انجمن داشته باشه ...

گارد جاوید ارتش هخامنشی در این نبرد بیشتر متشکل از مزدوران یونانی بود چه اینکه در نبرد ایسوس ارتش هخامنشی به دست بی کفایت داریوش سوم از بین رفته بود و حتی قبل از اون هم در زمان اردشیر سوم ، ارتش هخامنشی به مزدوران یونانی وابسته شده بود ... ...

سواره نظام هخامنشی زمانی شکست خورد که به دلیل پخش شدن خبر مرگ داریوش سوم رو به هزیمت گذاشت ...

 

در مورد اسکندر اغراق می شه وگرنه اگه همون 3000 سواره نظام جناح راست که به پشت صفوف مقدونی رسیده بودن به جای حمله به اردوگاه دشمن به پشت میانه ی ارتش اسکندر یا جناح چپ و یا راست او حمله می کردن ، فالانکس به راحتی از بین می رفت چرا اینکه این آرایش جنگی به شدت در برابر حمله از جناحین و یا پشت سر ضعیف بود و فقط کافی بود یک بی نظمی در یکی از دست های فالانکس بیافته تا کل صفوفشون دچار آشفتگی و در نهایت هزیمت بشوند ....

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/e9/Battle_gaugamela_decisive.png

 

 

اگه به آخرین وضعیت جنگی نگاه کنید ، تعجب می کنید که چرا به جای حمله به پشت نیروهای اسکندر یا حمله به جناحینش به سمت کمپ اصلی حمله کردند ...

 

 

البته به صورت مضحکی اسکندر همون استراتژی که در نبرد ایسوس استفاده کرده بود رو در اینجا هم استفاده کرد !!!

 

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/c4/Battle_issus_decisive.png

 

داریوش از سیاست زمین سوخته استفاده کرد و جنگ رو در عمق حکومت هخامنشی بر پا کرد که باعث شد برای اسکندر شکست در این جنگ یعنی قتل عام ارتشش بشه ، این موضوع از نظر روانی به ارتش مقدونی کمک زیادی کرد چون امکانی برای فرار نداشتن و یا باید پیروز می شدند یا می مردند پس برای زنده ماندن پافشاری بیشتری می کردند !!

 

در مورد ارابه های جنگی هم اصولا استفاده ازشون برای حمله به مرکز سپاه دشمن کاری بیهوده بود .... کورش کبیر از ارابه های جنگی برای دور زدن دشمن و حمله به جناحین ارتش دشمن استفاده می کرد ...

 

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 ساعت پیش, Ghalam گفت:

 

جناب این قابلیت رو باید انجمن داشته باشه ...

گارد جاوید ارتش هخامنشی در این نبرد بیشتر متشکل از مزدوران یونانی بود چه اینکه در نبرد ایسوس ارتش هخامنشی به دست بی کفایت داریوش سوم از بین رفته بود و حتی قبل از اون هم در زمان اردشیر سوم ، ارتش هخامنشی به مزدوران یونانی وابسته شده بود ... ...

سواره نظام هخامنشی زمانی شکست خورد که به دلیل پخش شدن خبر مرگ داریوش سوم رو به هزیمت گذاشت ...

 

در مورد اسکندر اغراق می شه وگرنه اگه همون 3000 سواره نظام جناح راست که به پشت صفوف مقدونی رسیده بودن به جای حمله به اردوگاه دشمن به پشت میانه ی ارتش اسکندر یا جناح چپ و یا راست او حمله می کردن ، فالانکس به راحتی از بین می رفت چرا اینکه این آرایش جنگی به شدت در برابر حمله از جناحین و یا پشت سر ضعیف بود و فقط کافی بود یک بی نظمی در یکی از دست های فالانکس بیافته تا کل صفوفشون دچار آشفتگی و در نهایت هزیمت بشوند ....

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/e9/Battle_gaugamela_decisive.png

 

....

 

سلام مجدد

اول اینکه شما می توانید نقل قول ها را ویرایش کنید و هر چقدر از مطالب آن را که می خواهید پاک نمایید . 

 

یک نکته مهم دیگر هم اینکه دوستان توجه کنند که حس وطن پرستی که الان وجود دارد با حسی که در گذشته بوده بسیار متفاوت می باشد . در گذشته مناطقی وجود داشته اند که ساکنین آنها در طول زندگی خودشان ممکن بوده که در چندین حکومت و کشور متفاوت زیست کرده باشند . با هر جنگی ، مرگ پادشاهی ، شورشی و ... فرد دولت و نام متفاوتی را تجربه می کرده و عملا هر چقدر از هسته تمدن های آن زمان دور تر بشویم حس وطن پرستی و پایداری در راه آن تمدن کاهش می یافته است . در اینجا هم وقتی از یونانی های سپاه ایران صحبت می شود باید توجه شود که آنها تا چه حدی  به تمدن یونان گرایش داشته اند و تا چه حدی به ایران یا هر جای دیگر و اینکه آنها دقیقا از چه مناطقی بوده اند . اما اینکه تعداد قابل توجهی یونانی اسمی در سپاه ایران حضور داشته اند درست است .

 

اینکه در مورد اسکندر اغراق می شود هم صد البته درست هستش و کلا تاریخ کم یا زیاد ، درونش اغراق ، دروغ و پنهانکاری وجود دارد و علم تاریخ هم به همین دلیل پا به عرصه نهاده تا حقایق را کشف نماید . 

 

در مورد فالانکس هم آنقدر که فکر می کنید از جناحین آسیب پذیر نبودند و نسبت به حرکات دشمنشان واکنش نشان می دادند . 

درباره سواره نظام هم بله اگر به دور زدن ارتش اسکندر ادامه می دادند به احتمال زیاد امروزه تاریخ به یک گونه دیگر روایت می شد . اما چرا سپاه ایران بار دیگر شکست را پذیرفت ؟ خود من فکر نمی کنم دلیل اصلی اش این باشد که قلب سپاه داریوش فکر کردند که شاه کشته شده است . مشکل ایرانیان خود شخص شاه یعنی داریوش سوم بود که پای گریز خوبی داشت و علت اصلی شکست هم همین فرار شاه بود و هنگامی که این خبر به اطلاع سواره نظامی که شما هم به آن اشاره کردید رسید که شاه گریخته آنها هم  کم کم سست شده و عقب نشستند . 

 

حالا فکر کنم بحث راجع به این نبرد به همین مقدار کافی باشد زیرا اگر خدا بخواهد قرار است یک تاپیک جامع از جنگ های ایران از ابتدا تا زمان حال را آغاز نمایم که فکر کنم در آنجا و با توجه به ارائه به ترتیب جنگ ها بشود راحت تر علل پیروزی ها و یا شکست ها را با شما و دیگر دوستان بررسی نماییم .

 

 

  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
10 hours قبل , HRA گفت:

سلام مجدد

اول اینکه شما می توانید نقل قول ها را ویرایش کنید و هر چقدر از مطالب آن را که می خواهید پاک نمایید . 

 

 

اول اینکه دلم نمی خواد ویرایش کنم ... همینه که هست ... شاید مسخره بیاد ولی واقعیت اینه که یک عده نمی خواهند و نمی کنند ... .

 

حس وطن پرستی نیست ، دیدن حماقتی هست که جناب داریوش سوم انجام داد و اونم شکست خوردن از یک تاکتیک در دو جنگ مختلف بود !!! نکته ی جالبش اینه که اکثر ارتش هخامنشی اصلا وارد نبرد نشدند !! یعنی اکثریت ارتش داریوش فقط نقش مترسک رو داشتند ( که البته به خاطر آموزش کم و تجربه ی کمی که داشتن نمی شه ایراد زیادی گرفت )

 

مشکل داریوش سوم یک مشکل فرهنگی بود که در اون زمان همیشه شاه باید خودش در صفوف اولیه جنگ می بود .... خود اسکندر مقدونی هم چند بار تا مرز مردن در جنگ ها پیش رفت ولی بخت بلندی داشت .... مشکل دیگه ی داریوش سوم  این بود که این آقا اصلا از خانواده ی سلطنتی اصلی نبود و نهایتا در حد یک ساتارپ بود نه یک شاه ... عصر ایران یک ویدئو در مورد اردشیر سوم و باگوس داره ، اون رو مشاهده کنید ...

 

کلا داریوش سوم به خاطر ادعای سستی که نسبت به پادشاهی داشت ریسک پذیری کمی پیدا کرده بود در حالی که به تنهایی یکی از بهترین جنگجویان پادشاهی بود ...

 

علاوه بر این ، داریوش تاکتیک جنگی مشخصی نداشت ، می خواست صبر کنه تا دشمن بهش حمله کنه و بعد با سواره نظامش اون رو دور بزنه !؟ می خواست به یکباره به قلب دشمن بزنه !؟ می خواست برای اسکندر تله بزاره !؟ چه فکری برای بردن داشت ...

 

به هر حال شاید اگه توی اون لحظه ی خاص سپاهش فکر نمی کردن که اون مرده ، پیروز جنگ می شد و اسکندر هم می شد به هزارن جنگسالاری که به ایران حمله کردن و نابود شدن و کسی ازشون چیزی نمی دونه ...

 

 

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دلیل شکست هخامنشیان از اسکندر مقدونی رو میشه چند عامل دونست:

1) اتکای زیادی سپاهیان هخامنشی به سواره نظام و برتری داشتن طرف مقابل در نبردهای تن به تن و چه در ایسوس، گرانیکوس و گوگمل این عامل باعث شکست شد.

2) اتکا به جنگ های نیابتی با تکیه بر تامین منابع از طرف هخامنشیان و این امر علی رغم آسودگی هخامنشیان و ویرانی تدریجی دولت شهرهای یونانی باعث از بین رفتن روحیه جنگی هخامنشیان و در مقابل کارآزموده شدن خصم میشد.

3)نقش تصمیم گیری های لحظه ای و ریسک چند باره اسکندر به تاختن در دل دشمن و در مقابل ترس و محافظه کاری در اردوگاه هخامنشیان. شانس با اسکندر یار بود که به سرنوشت کوروش بزرگ گرفتار نشد یا جنس تصمیم گیری های گاها دیوانه وارش مثل بارباروسا و نبردهای هوایی لندن هیتلر بدعاقبت نشد.

4) عدم استفاده هخامنشیان از چندین مانع طبیعی و مناطق استراتژیک و خلاصه کردن کشمکش بین دو طرف در نبرد رودررو و مستقیم. این اشتباه به نظرم ناشی از غرور زیاد هخامنشیان بود که تصور نمی کردند که سرزمینی که تا دیروز به اونها خراج می داد، کل امپراطوری اونهارو به خطر بندازه، اشتباه مشابه این رو ساسانیان در مقابل تازیان داشتند و چوبشم خوردن.

 

 

ویرایش شده در توسط aminf14
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام

 

10 hours قبل , Ghalam گفت:

 

اول اینکه دلم نمی خواد ویرایش کنم ... همینه که هست ... شاید مسخره بیاد ولی واقعیت اینه که یک عده نمی خواهند و نمی کنند ... .

 

هنگامیکه از شما کاری خواسته شد برای احترام به نظر مدیرانی هستش که هزینه و زمان می گذارند تا این محیط را سرپا نگه دارند و همچنین احترام به مخاطبی که می خواهد روند مطالب را مطالعه کند اما با نقل قول های طولانی مواجه می شود مخصوصا اگر از موبایل استفاده کند که آنگاه این مساله واقعا آزار دهنده خواهد بود . حالا هم که نمی خواهید حداقل احترام یکی از این دو گروه را حفظ کنید ما آن را نشانه ای از چیز دیگر می دانیم .

 

10 hours قبل , Ghalam گفت:

حس وطن پرستی نیست ، دیدن حماقتی هست که جناب داریوش سوم انجام داد و اونم شکست خوردن از یک تاکتیک در دو جنگ مختلف بود !!! نکته ی جالبش اینه که اکثر ارتش هخامنشی اصلا وارد نبرد نشدند !! یعنی اکثریت ارتش داریوش فقط نقش مترسک رو داشتند ( که البته به خاطر آموزش کم و تجربه ی کمی که داشتن نمی شه ایراد زیادی گرفت )

...

 

اینکه داریوش از مدعیان درجه یک پادشاهی نبوده حرف درستی هست اما با کشتاری که اردشیر در خاندان هخامنشی  ایجاد کرده بود قاعدتا اکثریت مدعیان درجه یک از بین رفته بودند . باگوآس هم چون می خواست قدرت اول کشور به صورت پشت پرده باشد ، با انتخاب یک فرد ضعیف و کمک به او برای به قدرت رسیدن سعی داشت نقشه اش را پیاده سازی کند اما غافل از اینکه اریکه قدرت می تواند انسان ها را از کنترل خارج نماید و این اتفاق هم افتاد و خود باگوآس به وسیله زهر کشته شد .

 

در ضمن همیشه دوستان یک نکته را مدنظر داشته باشند که یک کشور برای بالا رفتن سه گروه را نیاز دارد : رهبران ، نخبه هایی در زمینه های مختلف و مردم عوام (در هر کدام حداقل یک جمع با تعداد مناسب برای کارهای مختلف) . به نظر می رسد در آن زمان کشور ایران در هر سه گروه دچار نقصان هایی بود . یعنی حتی اگر اسکندری هم وجود نداشت باز هم آن حکومت به احتمال فراوان از هم گسسته می شد . حالا یک عده با سطحی نگری و یکجانبه نگری همواره در حال اظهار فضل می باشند مشکلی هستش که در حال حاضر ما در سطوح مختلف جامعه ایرانی با آن مواجه هستیم .

یک مطلب دیگر هم اینکه لحظه های حساس همچون سنگ محکی هستند که عیار یک فرد یا ملت را نشان می دهند ، عیاری که آنها در سالیان طولانی کسب کرده اند و نه اینکه یک لحظه خود بتواند عیاری ایجاد کند .

نکات دیگری هم در پست های قبلی ذکر شد که دوستان با اندکی دقت می توانند اینها را در کنار هم قرار داده و از صحبت های بنده نتیجه گیری نمایند .

 

با تشکر از دوستانی که مطالب را مطالعه می کنند - امیدوارم همواره موفق باشند

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دلیلی که به جای دور زدن کامل و در هم کوبیدن صفوف سپاهیان مقدونی، مقصد تهاجم اردوگاه مقدونیان در نظر گرفته شد، آزادی افرادی از خاندان پادشاهی من جمله سی سی گامبیس، مادر داریوش سوم بود که البته او بخاطر دون شمردن آزادی توسط سک ها ترجیح داد توسط آنها آزاد نشود. 

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
14 hours قبل , aminf14 گفت:

دلیل شکست هخامنشیان از اسکندر مقدونی رو میشه چند عامل دونست:

1) اتکای زیادی سپاهیان هخامنشی به سواره نظام و برتری داشتن طرف مقابل در نبردهای تن به تن و چه در ایسوس، گرانیکوس و گوگمل این عامل باعث شکست شد.

...

 

سلام

به نظرم اتکای هخامنشیان به سواره نظام و البته گردونه های جنگی و یا تونایی نیروهای مقابل در نبرد های تن به تن خودش به خودی خود عاملی برای شکست یا پیروزی نیست . قابلیت استفاده از این توانایی ها و ضربه زدن به نقاط ضعف دشمن عامل مهمتری می باشد . 

 

همچنین یکی از مشکلاتی که تمدن ها و کشور ها در گذشته داشته اند این بوده که بعد از تثبیت اوضاع داخلی تمام تمرکزشان و نیروهای اصلی نظامیشان را متوجه سر حدات می کرده اند . به همین شکل هنگامی که اولین شکست در نواحی مرزی رقم می خورد به احتمال زیاد  به صورت دومینه وار  مناطق داخلی تر  هم از دست می رفتند مگر اینکه مردمان بومی با استفاده از توانایی های طبیعی و محیطی منطقه ، نیروهای متخاصم را به گونه ای متوقف کنند . این حالت برای ایران تقریبا در حمله اسکندر ، اعراب و مغولان اتفاق افتاد . اینکه هم سعی بر این بوده که مرزهای دشمن نا امن باشد که شما با نام جنگ نیابتی نام بردید فکر کنم از روی همین دیدگاه هستش .  

 

با نکته های 3 و 4 که بیان داشتید هم موافقم . ویژگی های شخصیتی اسکندر و داریوش (و شاید دیگر سران سپاهشان) در نتیجه نبرد ، تاثیر مثبتی داشته و هم چنین استفاده نکردن از عوارض طبیعی که یکی دیگر از اشتباهات داریوش در جنگ بود . 

 

از اینکه در بحث هم به صورت سازنده مشارکت می نمایید سپاسگذارم 

موفق باشید

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ممنونم از اظهار لطف شما.  چند نکته  اضافه کنم:

کلا شاهان ابتدایی سلسله هخامنشیان نظیر کوروش بزرگ و داریوش بزرگ مردانی جنگ آزموده و با تدبیر بودند که در مواجهه با دشمنان جوانب  و استراتژی های مختلفی رو در نظر می گرفتند و همین موجب شد که در کشورگشایی و اکثریت نبردهایی که در پیش رو داشتند موفق باشند ولی شاهان بعدی بخاطر  سالیان مدید رفاه، عدم درگیری در جنگ ها منظم و داشتن حس برتری و دست کم شمردن دشمن ، باعث غفلت آنها برای بکارگیری تاکتیک های مختلف بود. یکی از این موارد اتکای بیش از حد به سواره نظام بود، گو اینکه آنها نبردهای پیش رو را از پیش برنده می دانستند و چنان تمرکزی بر پیاده نظام نداشتند در صورتی که اگر جوانب یک نبرد اعم از استفاده از تاکتیک، پیاده و سواره نظام و یا کشاندن نبرد به دولت شهر های یونانی چنانچه فرصت و پیشنهادش وجود داشت، استفاده میشد کشمکش بین دو دشمن به این سو نمی رفت که رفت. در جنگ معمولا دشمن چشمان تیزبینی داشته و دقیقا از نقطه ضعفی که ممکن است با سهل انگاری به فراموشی سپرده شده باشد ضربه خود را وارد می کند. پیاده نظام هم در خیلی از موارد نیروهای اجیر و نه نیروهایی کاملا وفادار تا سرحد مرگ بودند. مثالی بارزتر برای روشن تر شدن قضیه جدال مدعیان تاج تخت اردشیر دوم با کوروش صغیر بود. کوروش صغیر غالبا لشکریانی از یونان داشت ولی در زمانی که به پیروزی خیلی نزدیک بود بخاطر اتفاقی اسب او به میان سپاهیان اردشیر رفت و او کشته شد. بعد از کشته شدن او، نیروهای تحت امر او به رهبری گزنفون راهپیمایی بازگشت به سرزمین خویشتن را انجام دادند و گزنفون اوضاع نه چندان جالب امپراطوری هخامنشیان در زمان خود را در قالب کتابی گردآوری کرد.

نبردهای نیابتی نبردهای مرزی نبودند و شهرهای -دولت های یونانی تقریبا مرزی نداشتند چون هر شهر دولت مستقلی بود و بسان سیاست حال حاضر بعضی کشورهای غربی، با اختلاف افکنی بین کشورهای مختلف ، این کشورها به جان یکدیگر افتاده و پتانسیل اتحاد و مقابله با هخامنشیان خنثی میشد. زر این کشمکش را هخامنشیان تامین می کردند و زورش را طرفین خصم و این کشمکش ادامه داشت تا زمان استیلای اسکندر و به زیر لوا در آمدن یونانیان.

 

ویرایش شده در توسط aminf14
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
23 minutes قبل , aminf14 گفت:

کلا شاهان ابتدایی سلسله هخامنشیان نظیر کوروش بزرگ و داریوش بزرگ مردانی جنگ آزموده و با تدبیر بودند که در مواجهه با دشمنان جوانب  و استراتژی های مختلفی رو در نظر می گرفتند و همین موجب شد که در کشورگشایی و اکثریت نبردهایی که در پیش رو داشتند موفق باشند ...

 

در اینکه شاهان ابتدایی هخامنشی یک سر و گردن بالاتر از شاهان انتهایی بودند تقریبا شکی نیست . اما همین اردشیر دوم در بعد عملکرد خارجی و حتی داخلی خوب عمل کرد اما تند روی های او در بعد داخلی واقعا شرایط را برای هخامنشیان سخت کرد . 

درباره نبردهای نیابتی هم به این شکلی که شما فرمودید اطلاع دقیقی نداشتم که اینک آموختم و در اولین فرصت بر رویش تحقیق خواهم کرد . 

 

پی نوشت - خارج از بحث انجمن من یکی امیدوارم روزی این سینماگران پر ادعای ما دست به کار شوند و به جای ساخت فیلم های  چرند لااقل برای بخش هایی از تاریخ ایران  چند فیلم سینمایی بسازند (حالا سریال نمی خواهیم) . یکی از این زمان های تاریخی که به نظرم می تواند جذابیت بسیاری داشته باشد همین دوران سلطنت اردشیر دوم هستش. 

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

دوران بعد از خشایارشاه دوران تثبیت و شروع افول بود دورانی که زمان  تثبیتش شامل اردشیر دراز دست، داریوش دوم، اردشیر دوم و زمینه ساز حکومت های سقوطش اردشیر سوم ( اخس)، ارشک و داریوش سوم بود. اردشیر دوم کلا انسان متعادلی بود ولی آینده روشنی که برای کوروش صغیر پیش بینی می کردند را برای او پیش بینی نمی کردند. البته جنبه تندروی رو متوجه نشدم چون غالبا اردشیر سوم با نام اخس تندخو و سرکوب کننده هر شخص دیگری جز خود او بود. اردشیر دوم چهار فرزند پسر داشت : داریوش، آریاسب، آرسان ( آرشام) و کوچکترین فرزند پسر او یعنی اخس. فترت حکومت او جنگ جانشینی را بین 4 فرزند پسر او آغاز کرد، چنانچه داریوش پسر بزرگ که داعیه سطلت داشت به قتل رسید. با از میان رفتن آریاسب و آرسان نوبت پادشاهی به اردشیر سوم رسید که تندخو بود. او موفق به فتح دوباره مصر شد ولی افول تدبیر کردن امور داخلی باعث شد که هخامنشیان بازیچه دست خواجه ای به نام باگواس که مصری بود قرار گیرند. البته باگواس به دست داریوش سوم به فرجام کار خود رسید.

 نمیدونم چقدر با بحث ارتباط داشته باشه ولی دو مقطع تاریخی بسیار مهم و جذاب از نظر پتانسیل سینمایی وجود داره که در صورت نیاز می تونم در موردشون به طور اجمالی توضیح بدم  ولی در مورد زمان اردشیر دوم، مختصری  در مورد کشمکشش با کوروش صغیر و از همه مهم تر دوران پادشاهی و جنگ جنشینی او کتابی تقریبا قابل قبول با نام ده مرد رشید به نویسندگی مرحوم شاپور آرین نژاد که مجموعه داستانی نه جلدی است وجود داره که در صورت وجود فیلمنامه نویسی دقیق و با تجربه و کمی ویرایش جزئیاتی که ممکنه در حال حاضر خوشایند نباشه، پتانسیل تبدیل به پروژه ای عظیم و ماندگار رو داره. 

ویرایش شده در توسط aminf14
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
14 minutes قبل , aminf14 گفت:

دوران بعد از خشایارشاه دوران تثبیت و شروع افول بود دورانی که زمان  تثبیتش شامل اردشیر دراز دست، داریوش دوم، اردشیر دوم و زمینه ساز حکومت های سقوطش اردشیر سوم ( اخس)، ارشک و داریوش سوم بود.

 

بله ببخشید من منظورم همین اردشیر سوم بود که اشتباهی اردشیر دوم بیان شد . 

حالا فکر کنم این بحث را همین جا متوقف کنیم  بگذاریم برای آن تاپیکی که قرار هست در آینده درباره جنگ های ایران شروع کنم . همانطور که گفتم به نظرم در آنجا بشود راحت تر مباحث را  بسط داد . 

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.