رفتن به مطلب
انجمن میلیتاری

انجمن بزرگ میلیتاری

انجمن میلیتاری بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران

قوانین تدوین و ارسال موضوعات قوانین بخش بروز رسانی کاربران

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

ضمن تشکر از برادر رمو

یک نکته ای که به نظرم خوبه بهش پرداخت بشه نوع سیاست خارجی چین در گذشته و تفاوتش با زمان حال هست. برای مثال در سفرهای چنگ(ژنگ هه) اشاره شده که بیشتر از اینکه چیزی از سرزمین ها مورد بازدید بگیرن به اونها میدادن با اینکه قدرت نظامی قابل توجهی هم داشتن و هدفشون به نوعی تحت تاثیر قرار دادن سرزمین های بیگانه در مورد شکوه و فرهنگ چین بوده(حالا اینو مقایسه کنید با رفتار ماژلان که جانش را هم بر سرش گذاشت)

خود چینی ها هم سر این قضیه خیلی مانور میدن ولی من عمیقا احساس میکنم اهداف دولت فعلی چین کاملا فرق کرده و فقط از اون پوشش برای ظاهر استفاده میکنه که علت های این استحاله و اهدافش. و مقایسه با گذشته بسیار جالبه

(راستی توصیه میکنم دوستان کتاب سفرنامه ماهوان از نشر ققنوس رو مطالعه کنم ایشون منشی مسلمان همین چنگ هو بوده که شرح سفرهای دریایی اون رو به جاهای مختلف مثل هرمز و مکه و...نوشته. خود چنگ هو هم مسلمان بوده و نام اسلامیش حاجی محمود شمس بوده. روی قبرش هم عبارت الله اکبر نگاشته شده.)

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قسمت نهم

از ترجمه سند

  

توصیه هایی برای استراتژی کلان ایالات متحده در برابر چین

 

 

واشنگتن برای به ثمر رساندن این کلان استراتژی ، باید سیاست های زیر را اجرا کند :

 

  • احیای اقتصاد ایالات متحده

هیچ چیزی بهتر از رشد اقتصادی قوی در آمریکا ،این استراتژی را جلو نمی برد . این باید اولویت اول رئیس جمهور و کنگره جدید باشد.

 

  • گسترش شبکه های تجاری در آسیا
  • راه اندازی پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP). این پیمان که تا همین اواخر توسط دولت اوباما پیگیری شد نه به عنوان پاسخی ژئواکانومیک در برابر افزایش قدرت اقتصادی چین و جبر ژئوپولیتیکی موجود در آسیا, بلکه به عنوان یک تیر خلاص بر نشست دوره ای سازمان تجارت جهانی (WTO) در دوحه  مطرح شده‌است. اگر چه TPP مزایای نامتقارن اقتصادی چین را نسبت به کشورهای آسیایی پاک نخواهد کرد، ولی نشان می دهد که ایالات متحده مصمم است که در زمین بازی اقتصادی آسیا رقابت کند.در همین راستا, کلان استراتژی بدون پیگیری TPP , به شدت تضعیف خواهد شد. بنابراین میبایست یک فشار گسترده توسط کاخ سفید برای تصویب فوری آن در کنگره آغاز گردد که شامل دادن اختیار در ارتقا تجارت شود.(ترامپ با عدم پیروی از این رویکرد آمریکا را از تمامی این پیمانها خارج کرد) بسیاری از عناصر تعامل اقتصادی ایالات متحده و چین منافع ملی ایالات متحده را تامین می کنند که  باید تقویت شوند. با این حال، باید با چالش های مداوم پکن در برابر سیستم تجارت جهانی  با یک واکنش واحد از سمت دموکراسی‌های صنعتی (Industrial democracy) که توسط ایالات‌متحده رهبری می‌شوند مقابله کرد.واشنگتن همچنین باید  پکن تحت فشار قرار دهد تا ارز یوان  را با ارزش واقعی بازار خود عرضه کند.

 

  • اتخاذ سیاست های موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکانومیک در آسیا و جهان. در طول تاریخ هرگز ، یک حکومت مثل چین مستقیما کنترل این مقدار از ثروت را بر عهده نداشته است .  پس تعجب برانگیز نیست که با افزایش قدرت اقتصادی ، پکن تمایل برای استفاده از این قدرت برای پیشبرد اهداف ژئوپولیتیک را در دستور کار قرار دهد. چین اغلب به درستی به عنوان یک کارشناس پیشرو ژئواکانومی در جهان توصیف می‌شود.در این گزارش، ژئواکانومی «استفاده از ابزارهای اقتصادی برای اهداف ژئوپولیتیک » تعریف شده است. در این مورد سیاست‌های ژئواکانومیک جبری چین نسبت به ژاپن، کشورهای آسه‌آن ، استرالیا، و دیگران، بدون هیچ واکنش سیاسی جدی از جانب آمریکا صورت پذیرفته . بنابراین یک رویکرد سیاست خارجی ژئواکانومیک مستلزم این ابتکارها خواهد بود:
  • اتحادهای آسیایی - آمریکایی  باید برای اقدامات ژئواکانومیک تهاجمی و دفاعی دوباره راه اندازی شوند. تمرکز شدید اتحاد باید به استفاده از ژئواکانومیک به عنوان ابزار سیاسی-نظامی معطوف باشد.
  • دولت باید یک سیاست ژئواکانومیک بلندمدت برای مقابله با چین اتخاذ کند و با استفاده از قدرت پایدار و مثبت اقتصاد، نوآوری و شبکه های آمریکا اقدام به جذب کشورهای آسیایی و مقابله با فشار اجباری چین بر همسایگان خود به گونه ای که همواره مبتنی بر قواعد سیستم بین‌المللی و به وضوح در راستای منافع ملی ایالات‌متحده ، دوستان و هم پیمانان آن باشد.
  • انقلاب انرژی ایالات متحده باید از طریق برداشتن محدودیت هایی برای تامین گاز و نفت متحدان و دوستان خود ، به دستاورد ژئوپلیتیک پایدار در آسیا تبدیل شود.

 

main.png

ایالات متحده در حال حاضر بزرگترین تولید کننده نفت خام جهان است

 

40130959064_e90c33f5ab_o.png

درصد تفکیکی صادرات نفت خام امریکا - سال 2017

 

chart2~0.pngchart3.png

 

کشورهای اسیایی در صدر مقصد های صادراتی نفت خام و گاز مایع آمریکا

 

 

  • یک رژیم جدید کنترل فناوری در مقابل پکن ایجاد کنید. واشنگتن باید توجه بیشتری به محدود کردن دسترسی چین به سلاح‌های پیشرفته و فن‌آوری‌های حیاتی نظامی داشته باشد.اگر چه ایالات‌متحده قطعاً باید غرب را در گسترش تجارت بین‌المللی هدایت کند, اما این سیاست نباید باعث تضعیف قدرت آمریکا شود و در توانایی واشنگتن برای اجرای تعهد اساسی خود ، تضمین امنیت آسیا و جهان  خدشه‌ وارد کند و چالشی همچون چین را برآورده سازد.مزیت تجاری با چین "نباید این ابهام را ایجاد کند که جهانی‌سازی منجر به افزایش دسترسی پکن به تسلیحات پیشرفته و عوامل مرتبط با آن از جمله تکنولوژی باکارایی دوگانه ( Dual-use technology ) می‌شود. چنین برداشت هایی می‌تواند هر گونه موفقیت آمریکا در متعادل کردن رشد چین را با عواقب قاطع و خطرناکی روبه رو و تضعیف کند. امروزه واضح است که چنین تکنولوژی هایی تنها در ایالات متحده در دسترس نیستند؛ آنها در بسیاری از کشورها، به ویژه متحدان اروپایی و آسیایی واشنگتن، پیدا میشوند. ایالات متحده باید این کشورها را تشویق کند تا یک رویکرد هماهنگ را برای محدود کردن دسترسی چین به تمام فن آوری ها، از جمله تکنولوژی باکارایی دوگانه ، که می تواند باعث «آسیب های استراتژیک سطح بالا» شود، اتخاذ کنند. واشنگتن برای ایجاد یک رژیم کنترل فناوری جدید ، باید به گفتگوی فوری با متحدان و دوستان خود بپردازد. بدیهی است که انجام این کار آسان نخواهد بود، اما این تلاش باید بلافاصله صورت گیرد.

 

 

ادامه دارد....

 

  • احتمالا قطع صاردات نفت ایران به کشورهای اسیایی رو میشه در راستای کمک به سیاست"تامین انرژی متحدان امریکا توسط خوده آمریکا" قرار داد.

 

ویرایش شده در توسط remo
  • Like 2
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قسمت یازدهم

از ترجمه سند

  

توصیه هایی برای استراتژی کلان ایالات متحده در برابر چین

 

 

  

  • تقویت همکاری های هند-آرام (Indo-Pacific)

ایالات متحده باید مجموعه جدیدی از روابط و مشارکت های استراتژیک قابل اطمینان را در سراسر منطقه هند و اقیانوس آرام تقویت کند، اما فراتر از آن و به عنوان یک سیاست مشخص، تقویت توانایی های کشورهای آسیایی برای مقابله با چین به طور مستقل و ایجاد گونه های جدیدی از همکاری استراتژیک در داخل آسیا  که به طور سیستماتیک توسط ایالات متحده پشتیبانی می شود در دستور کار قرار دهد. ایالات متحده نمی تواند بدون پشتیبانی از متحدین و دوستان خود از منافع ملی خود در آسیا دفاع کند.به هر حال، جمهوری خلق چین به دنبال تضعیف هر کدام از این روابط دو جانبه مهم برای آزمایش قدرت و انعطاف آمریکا در دفاع و ترویج این روابط در شمال شرقی، جنوب شرقی و جنوب آسیا است.اولین گام در مبارزه با این تلاش های خورنده چین این است که متوجه شود که اتحاد ها در حال شکل گیری هستند؛ دومین گام ، توسعه استراتژی هایی است که آنها را شکست دهد.در عین حال ، ضروری است که واشنگتن به طور مداوم به شرکای دموکراتیک خود در آسیا اطمینان دهد که به دنبال اجتناب از رویارویی با چین است ، گام‌های زیر محتاطانه هستند تا موازنه قدرت را حفظ کرده و منافع ملی غرب در منطقه هند-آرام را حفظ کنند:

 

 

ژاپن : هیچ رابطه ای مثل رابطه آمریکا با ژاپن در حفظ موازنه قدرت در آسیا و مقابله با افزایش قدرت چین مهم نیست. در واقع, بدون همکاری امنیتی نزدیک و پایدار ایالات متحده و ژاپن , درک این مساله دشوار است که چگونه ایالات‌متحده می‌تواند قدرت و نفوذ کنونی خود را در آسیا حفظ کند.بنابراین, همانطور که ژاپن از محدودیت‌های امنیتی پس از جنگ جهانی دوم خود بیرون می‌آید, ایالات‌متحده باید به طور مداوم از این متحد اصلی با سیاست های زیر حمایت کند:

  • توسعه گسترده روابط امنیتی خود با ژاپن، و همه آسیا؛
  • کمک به ارتقاء ارتش ژاپن موسوم به نیروی دفاع سرزمینی ژاپن (JSDF) ، از جمله قابلیت های ژاپن برای عملیات مشترک ، ترکیبی (combined-arms) و آبی - خاکی
  • همسو کردن مفاهیمی مانند نبرد هوایی-دریایی (Air-Sea Battle)  و دفاع پویا (Dynamic defence) از طریق گفتگو با ژاپن بر روی نقش‌ها، ماموریت‌ها و قابلیت‌ها؛

  • از سرگیری گفتگوهای بازدارنده با ژاپن ،

  • افزایش همکاری های پدافند ضد موشکی (BMD) با ژاپن؛

  • ابراز اینکه ژاپن به طور کامل و قابل اعتماد تحت یک چتر امنیتی ایالات متحده باقی می ماند؛

  • حمایت از هم‌کاری ژاپن با ویتنام، استرالیا، هند و کشورهای علاقمند دیگر  به مهار قدرت چین؛

  • صدور مجوز صادرات گاز مایع به ژاپن .

 

کره جنوبی : رابطه استراتژیک ایالات متحده با جمهوری کره (ROK) برای حفظ موازنه قدرت در آسیا ضروری است. در این زمینه، این روابط دوجانبه باید تقویت شود :

  • مطمئن شدن از قابلیت های نظامی کافی در شبه جزیره کره در زمینه تحریکات کره شمالی
  • کار با جمهوری کره و ژاپن برای ایجاد یک استراتژی جامع برای تغییر رژیم در کره شمالی؛
  • رسیدن به یک دید افق مشترک از وحدت کره
  • افزایش تضمین‌های هسته‌ای آمریکا برای کره‌جنوبی؛
  • حمابت بیشتر از پدافند ضد موشکی (BMD) کره ؛
  • تشویق کره به پیوستن به پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP)

 

استرالیا :  استرالیا لنگرگاه جنوبی روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام است و به عنوان یک کشور رو به اقیانوس هند و اقیانوس آرام ، یک پیوند اساسی در استراتژی هند-آرام ایالات متحده است. ایالات متحده و استرالیا باید برای دستیابی به اهداف زیر همکاری کنند:

 

  • ایالات متحده باید از پایگاه دریایی استرلینگ در نزدیکی Perth برای حمایت از ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه استفاده کند.
  • ایالات متحده باید بلافاصله همکاری های سایبری، فضایی و زیرسطحی با استرالیا را افزایش دهد.
  • ایالات متحده و استرالیا باید مشترکا  هواپیمای نظارتی و وسایل نقلیه بدون سرنشین را در جزایر کوکوس (Cocos Islands) اقیانوس هند مستقر کنند.
  • این دو کشور باید همکاری کنند تا با سرعت بیشتری بتوانند کمک های بالقوه استرالیا به پدافند ضد موشکی (BMD) را شناسایی کنند.
  • حوزه و دوره میزبانی استرالیا از استقرار چرخشی پرسنل نظامی ایالات متحده باید افزایش یابد
  • توافقنامه تجارت آزاد آمریکا و استرالیا باید به روز شود،به همین طور استرالیا با در تجارت آزاد با ژاپن، کره و چین ترقی کندو به همین ترتیب استرالیا باید در TPP قرار گیرد.
  • واشنگتن باید از تلاش های استرالیا برای گسترش تعامل استراتژیک خود با کشورهای دوست آسیایی حمایت کند.

 

هند:   در مواجهه با چین ، ایالات متحده از مزیت حضور یک قدرت دموکراتیک قوی و مستقل به نام هند برخوردار است تا نفوذ رو به رشد پکن در آسیا را متعادل سازد. بنابر این ایالات متحده باید:

  • به طور قابل ملاحظه ای محدودیت های خود را در انتقال فن آوری نظامی به هند کاهش دهد؛
  • تلقی کردن سلاح هسته ای هند  به عنوان یک دارایی در حفظموازنه قدرت در آسیا؛
  • به شدت همکاری نظامی ارتش آمریکا و هندوستان به ویژه در حوزه دریایی نیاز  به افزایش دارد.
  • ایجاد یک همکاری سیستماتیک با هند  تا ظرفیت های دریایی خود در اقیانوس هند و فراتر از آن را افزایش دهد ، از جمله انتقال تکنولوژی های قابل توجه
  • یک همکاری ضد تروریستی جهانی با هند ایجاد کنید؛
  • انگیزه دادن به هند برای امضا توافقنامه های همکاری های امنیتی، از جمله توافقنامه تأمین تدارکات Logistics Supply Agreement (LSA) ،   توافقنامه دستورالعمل مشترک ارتباطاتی و امنیتی Communications Interoperability and Security Memorandum of Agreement (CISMOA)  ، توافقنامه همکاری و تبادل اطلاعات جغرافیایی Basic Exchange and Cooperation Agreement for Geospatial Cooperation (BECA)
  • موافقت با درخواست هند برای عضویت در سازمان همکاری‌های اقتصادی آسیا–پاسفیک
  • حمایت کردن از سیاست «اقدام شرقی یا نگاه به شرق » هند  تا بتواند  زمینه نفوذ و اعمال قدرت (Power projection) خود را در شرق و جنوب شرق آسیا تقویت کند.

 

 

کشورهای جنوب شرقی آسیا :   کشورهای عضو ASEAN  آماج اصلی جبر  ژئواکانومیک   چین است، به ویژه در مورد مسائل در دریای چین جنوبی.بنابراین ایالات متحده باید:

 

  • ادامه اصلاحات اساسی در نیروهای مسلح فیلیپین برای توسعه طیف کاملی از قابلیت‌های دفاعی که این کشور را قادر سازد  از نفوذ و تهاجم احتمالی به قلمرو خود جلوگیری کند.
  • تقویت نقش اندونزی در تمرینات مشترک  ، به شکلی که نمایانگر مرکزیت جاکارتا در امنبت آسیا-اقیانوسیه باشد ، اجرای  تمرینات نظامی ، آموزش و تمرین‌های مشترک با اندونزی در جهت افزایش قابلیت‌های هوایی - دریایی
  • کمک به ارتقاء  قابلیت های نیروی هوایی سنگاپور از F-16s به F-35s؛
  • افزایش مشارکت  مالزی در تمرین‌های ترکیبی, ساختارهای آگاهی حوزه ای (domain awareness architectures) و نظایر آن;
  • گسترش تمرینات سالانه دریایی ایالات متحده - ویتنام ، شامل تمرینات مشترک بشردوستانه ،  بلایا ،  جستجو و رهایی ، ایجاد ایستگاه های متداول در بندر Cam Ranh Bay در کوتاه مدت،
  • دایر کردن برنامه های بین المللی تبادل آموزش نظامی استراتژیک (IMET) با میانمار را با تمرکز بر حرفه ای سازی نظامی و ارتقا ارتش میانمار و گسترش مشارکت آن در عملیات نظامی بین المللی .
  • حمایت گسترده از برنامه  IMET در سرتاسر آسیای جنوب شرقی؛ 
  • کمک به ایجاد دمکراسی در سراسر منطقه،

image_28129.png

حجم تجارت نزدیک به 2 تریلیون دلاری بین چین و کشورهای آسه آن (به تراز تجاری منفی چین دقت شود)

 

 

 

تایوان :   یک رابطه جامع، بادوام و غیررسمی بین تایوان و ایالات‌متحده باید یکی از ویژگی‌های استراتژی کلان ایالات‌متحده در قبال چین، از جمله از طریق چارچوب قانونی ، قانون مناسبات تایوان (TRA) باشد.ایالات‌متحده باید تعهد نظامی خود نسبت به تایوان را با حمایت از تعهدات TRA برای تجهیز  آن با اقلام دفاعی را مورد تاکید قرار دهد.   فروش اقلام امکان پذیر آینده به تایوان شامل هواپیماهای شنود سیگنال ، هواپیماهای ترابری ، ارتقا موتورهای F-16  ، ارتقاء ناوهای محافظ و دیگر کشتی ها و  سیستم های دفاع موشکی زمین پایه باشد.

 

 

 

 

 

 

ادامه دارد . .  . .             

 

ویرایش شده در توسط remo
  • Like 1
  • Upvote 13

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

 

  

نبرد ایدئولوژیک ، هـنر فـراموش شـده ایالات متحده

 

در مقابله با چین، باید به یاد بیاوریم که چگونه ریگان با اتحاد جماهیر شوروی برخورد کرد

 

 

3GCJLDFCMAI6TJ3H26VYJLXT5E.jpg

رهبر اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف و رییس جمهور آمریکا رونالد ریگان، در جریان دیدار ریگان در سال 1988 با خبرنگاران در میدان سرخ صحبت کردند.

 

 

در تقابل استراتژیک با چین ، آمریکایی‌ها تاکنون خود را بر رقابت‌های اقتصادی و نظامی - هزینه کرد از مهم‌ترین ابزارها در زرادخانه خود - متمرکز کرده‌اند . استراتژی امنیت ملی ۲۰۱۷ (National Security Strategy) استدلال می‌کند که ایالات‌متحده در " رقابت سیاسی بین کسانی که طرفدار سیستم سرکوب‌کننده هستند و آن‌هایی که طرفدار جوامع آزاد هستند " قفل شده است ، ولی ما از این بینش مهم غافل هستیم . اگر ایالات‌متحده نتواند بر بعد ایدئولوژیک رقابت خود با چین تاکید کند ، یکی از درس‌های اصلی نبرد در گرگ‌ومیش رئیس‌جمهور رونالد ریگان با اتحاد جماهیر شوروی را نادیده می‌گیرد .ریگان برتری سیاسی را درک کرد. در حالی که تهاجم ایدئولوژیک وی از تدارکات نظامی اش کمتر بود ، ولی از اهمیت کمتری برخوردار نبود. این تهاجم بنیاد و هویت شوروی را هدف قرار داد: یعنی مارکسیسم-لنینیسم . هنگامی که ایالات‌متحده دوباره با چالشی بر سر اصول و قدرت خود دست و پنجه نرم می‌کند, باید هنر از دست رفته جنگ ایدئولوژیک را پی بگیرد. ایالات متحده تنها با به چالش کشیدن مشروعیت اساسی حزب کمونیست چین می تواند در این رقابت پیروز شود ، تا بقای جهان آزاد ، باز و مرفه ای را که ریگان برای پرورش آن تلاش کرد تضمین کند.

 

نقل قول

 

 

نبرد در گرگ‌ومیش

 

 

1_v1MkhTBgi2NGdQIscV9GQg.jpeg

جان اف کندی مراسم تحلیف  سال 1961


در ۲۰ ژانویه ۱۹۶۱ در فضایی شک آلود ، در حضور یک دشمن برجسته (شوروی) و در یک زمستان سرد واشنگتن دی سی، جان اف. کندی جوانترین رییس جمهور آمریکا با یک وظیفه دلهره‌آور مواجه شد. یک کاتولیک ثروتمند با اختلاف 12000 رای در ریاست‌جمهوری آمریکا برنده شده‌بود و حالا مجبور بود پا در کفش افرادی مثل آیزنهاور کند، مردی که جنگ جهانی دوم را برنده شد.با این حال سخنرانی کندی عالی بود و یکی از ایدئولوژیک ترین نطق های سیاسی در تاریخ آمریکا را رقم زد. او بیش از هر چیز، نگاه دولت خود را، نه به عنوان یک ایده‌آلیسم ، بلکه به عنوان یک رئالیسم هدفگرا تعیین کرد.

 

کندی سخنرانی خود را با مقدمه ای مرسوم آغاز کرد  " من در برابر شما و خدای متعال سوگند یاد میکنم، همان سوگندی که بزرگان ما  تقریباً 175 سال پیش از این تجویز کرده اند." در ادامه کندی مسیر حرکت آمریکا در اوضاع بین المللی را با اصول آمریکا پیوند می دهد ، و بدین ترتیب ، چارچوب ایدئولوژیک سیاست خارجی خود را بنا می کند و دیدگاه آمریکایی، از آزادی در جهان را شرح می دهد.او بلافاصله صریح می گوید:

 

"... همان آرمان انقلابی که پیشوایان ما برای آن جنگیدند و هنوز در سرتاسر جهان مطرح هستند

 این عقیده که حقوق بشر نه از سخاوت دولت ، بلکه از سمت خدا ناشی می شود."

 

ما نباید فراموش کنیم که وارثان همان انقلاب اول هستیم. بگذارید این سخن از این زمان و مکان به دوست و دشمن برسد که مشعل به نسل جدیدی از آمریکایی ها منتقل شده است - نسلی، خسته از جنگ ،نظم یافته از صلحی تلخ و سخت ، و مغرور به میراث دیرینه اش ، که تمایلی به مشاهده یا اجازه   نقض حقوق بشری ندارد که این ملت همیشه بر آن متعهد بوده است و به آنها که امروز متعهدایم در خانه و سراسر جهان .

 

بگذارید همه بدانند ، چه آنکه خوب یا بد ما را می‌خواهد,

که هر بهایی را پرداخت میکنیم, هر سختی را تحمل میکنیم, از هر دوستی حمایت می کنیم و با هر دشمنی مقابله میکنیم ,

به منظور تضمین بقا و دستیابی به آزادی

 

بنابراین اجازه دهید از نو شروع کنیم، تا هر دو طرف به خاطر بیاورند که مدارا نشانه ضعف نیست ، و حس نیت همیشه منوط به اثبات است .

بیایید هرگز از روی ترس مذاکره نکنیم . اما اجازه دهید هرگز از مذاکره کردن نترسیم .

اجازه دهید هر دو طرف برای اولین بار پیشنهادهای جدی و دقیقی برای بازرسی و کنترل تسلیحات تدوین کنند


بگذارید هر دو طرف به دنبال رسیدن به شگفتی‌های علم به جای وحشت آن باشند.بیایید با هم ستارگان را کشف کنیم، بیابان‌ها را تسخیر کنیم،

بیماری ها را ریشه‌کن کنیم،از عمق اقیانوس بهره‌برداری کنیم، و هنر و تجارت را تشویق کنیم .


بگذارید هر دو طرف متحد شوند  تا در سراسر زمین فرمان اشعیا نبی را مورد توجه قرار دهند :

"بارهای سنگین را باز کنید … و اجازه دهید که مظلومین آزاد شوند ."

 

 

اکنون شیپورها ما را فرا می خوانند

نه برای اینکه سلاح به دست بگیریم؛گرچه نیازمند سلاح ایم ! نه برای اینکه رهسپارِ جنگ شویم؛ گرچه برای جنگیدن آماده ایم!

بلکه، برای اینکه سنگینیِ نبردی طولانی را بر دوش خود تاب بیاوریم؛ نبردی در گرگ و میش ...سال های سال ... با امید و صبوری در مصیبتها ..

یک مبارزه علیه دشمنان مشترک انسان: ظلم، فقر ، بیماری و خوده جنگ.......

 

هم‌میهنان آمریکایی من

 نپرسید کشورتان برای شما چه خواهد کرد، بپرسید برای کشورتان چه کاری می توانید انجام دهید.

 

هم‌وطن جهانی من

نپرسید آمریکا برای شما چه کار خواهد کرد، بنگرید که چگونه می توانیم به اتفاق برای آزادی انسان‌ اقدام کنیم.

 

 

 

این سخنرانی که  گفته شده کندی و گروهش برای نوشتن اون خیلی کار کردن توسط کارشناسان زیادی تحلیل و تفسیر شده ،هم از نظر محتوایی هم دستوری ، نکات کلیدی زیادی هم در این متن پیاده شده ، مثلا در ابتدا امریکا رو میراث داره آزادی و حقوق بشر بیان میکنه و در ادامه گفته میشه که حقوق بشر از جانب خدا جاری میشه و از طرف حکومت ها نیست ، نیازی به ذکر این موضوع نیست که کندی به ظرافت شوروی و بقیه نظامی های کمونیستی را که نظام هایی مادی گرا و خداناباور هستن در برقراری آزادی اجتماعی عقیم معرفی میکنه.

 

نکته بعدی که مورد توجه این نوشتار هست ، اشاره به عبارت نبرد در گرگ و میش ( twilight struggle ) هست .تفسیرهای زیادی ازین عبارت شده ، تفسیر مورد توافق اینکه :

 

  • نخست ، پیامی برای سیاستمدارهای آمریکایی بود که او همچنان به مبارزه اعتقاد دارد و به آن ادامه می دهد ، اما نه به هر قیمتی.
  • او به افرادی که خواستار یک راه حل آسان (صلح یا پیروزی کامل به هر قیمتی)  بودند هشدار میدهد که این اتفاق نخواهد افتاد و امکان پذیر هم نیست .
  • او نبردی طولانی ولی بدون کشمکش ،بدون جنگ علنی مد نظر دارد ، همانطور که هوای گرگ و میش نه شب است و نه روز ، مبارزه با کمونیسم نه جنگ بود و نه صلح.

بعد از گذشت 30 سال از این سخنرانی و ریل گذاری کندی ، در جنگی که به  پیروزی بدون شلیک گلوله معروف شد اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید ، به لطف نبردی طولانی بین صلح و جنگ ، نبرد در منطقه خاکستری  .

 

sofwarpeace.jpg

 

 

منبع 1 ، منبع 2 ، منبع 3

 

 

 

در سال 1977 , ریگان یک هدف ساده را برای پایان دادن به جنگ سرد توصیف کرد : " ما پیروز می‌شویم و  آنها شکست می‌خورند".دیدگاه وی در آن زمان رادیکال بود - او اجماع عمومی را به چالش کشید که اتحاد جماهیر شوروی بخشی دائمی از چشم انداز است.  اما چهار سال بعد با ورود به دفتر ریاست جمهوری  ، او در تلاش برای ایجاد چارچوبی برای این پیروزی بود. دولت وی در سال 1983 یک راهنمای امنیت ملی صادر كرد كه استدلال می كرد ، "سیاست آمریكا باید دارای یک فشار ایدئولوژیکی باشد که به وضوح بر  برتری ارزشهای ایالات متحده و غرب ، عزت و آزادی فردی ، مطبوعات آزاد ، اتحادیه های آزاد تجاری ، شرکتهای آزاد و دموکراسی سیاسی و همچنین بر ویژگیهای سرکوبگرانه کمونیسم شوروی تأکید کند. " ریگان، بنیان فکری این رویکرد را چند ماه قبل در مجلس عوام پی‌ریزی کرد. او با انتقاد از "کمرویی برخی از ما در غرب" در ایستادگی مقابل "آرمانهایی که به سهولت در گرفتار کردن انسان و سختی های دنیای ما تلاش کرده اند"، از شهروندان دموکراسی‌ خواه جهان درخواست کرد که " سزاوار آزادی باشند و نه تنها برای حفظ آن بلکه برای کمک به دیگران برای بدست آوردن آزادی مصم باشند.

 

سال 1982،  مهمترین تهاجم ایدئولوژیک ریگان به اتحاد جماهیر شوروی آغار شد. ريگان با ابراز حمایت خود از جنبش کارگری مستقل لهستان(Solidarity) و شعار تاریخی لهستان، "برای آزادی ما و شما " ( For our freedom and yours ) ، اظهار داشت: "ما مردمان جهان آزاد در کنار  برادران و خواهران لهستانی مان ایستاده ایم. ما انگیزه آنها هستیم. "

 

800px-Za_wolnosc_nasza_i_wasza_1831.PNG

پرچم قیام نوامبر 1831 لهستان علیه روسیه

پرچم به دوزبان لهستانی و روسی برافراشته شد "به نام خدا ، برای آزادی ما و شما"

شعار برای این بود كه نشان دهد پیروزی لهستان نیز به معنای آزادی برای مردمان روسیه خواهد بود و این قیام نه علیه ملت روسیه بلکه علیه رژیم استبدادی تزاری انجام می شود.

 

 

ریگان در سالهای بعد بارها و بارها استدلالهای مشابهی مطرح کرد. در ماه مه 1988 ، وی این شانس را داشت كه پرونده خود را علیه مارکسیسم-لنینیسم در قلب اتحاد جماهیر شوروی، در زیر سردیس عظیم ولادیمیر لنین و رو به نقش بسته انقلاب روسیه باز کند.در آن زمان  نیویورک تایمز در سرمقاله ای با عنوان _With Lenin Watching_از آن به "بهترین زمان بلاغت ریگان" نام برد و ادامه داد که ریگان به حضار در دانشگاه دولتی مسکو گفت که معنای آمریکایی ها از آزادی چیست.این کار دشواری است بدون اینکه تقوا پیشه کنید یا اینکه ریا . با این وجود او جلو رفت ،در سرمقاله آمده: "روزی که مردم به نقاط عطف جنگ سرد نگاه می کنند ، احتمالاً روزی را به یاد خواهند آورد که رونالد ریگان آزادی را ستایش کرد ، در حالی که لنین به اون نگاه کرد."

 

 

 

ادامه دارد ......

 

پ.ن :

ویرایش شده در توسط remo
  • Like 2
  • Upvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

نبرد ایدئولوژیک ، هـنر فـراموش شـده ایالات متحده

 

"قسمت دوم"

 

 

 

اگر چه برخی از حضار انتظار شنیدن شعارهای ضد کمونیستی را داشتند و متوجه جنگ ایدئولوژیک ریگان نبودند. او به جای انتقاد مستقیم از دولت شوروی , در همه جا با تاکید بر اشتراکات بین مردم روسیه و آمریکا , بوروکراسی حاکم را مورد انتقاد قرار داد . او در مورد موارد مهم‌تر و اساسی‌تر از سیاست صحبت کرد , مانند تکنولوژی , ادبیات , فیلم‌ها و مذهب . در واقع ریگان مطلقا از واژه " کمونیسم " در هیچ کجای صحبتش استفاده نکرد . اما از طرف دیگر از کلمه " آزادی " 23 بار نام برد.

 

 

نقل قول

 

19dfb30083.jpg

31 می١٩٨٨ ، سخنرانی ریگان در دانشگاه دولتی مسکو

 

در برابر نگاره ای دیواری از انقلاب شما ایستاده ام و می خواهم برای تان از انقلابی کاملا متفاوت سخن بگویم، انقلابی که می رود تا بی سروصدا جهان را درنوردد، بدون خونریزی یا جنگ. تأثیرات آن صلح آمیز خواهند بود، اگرچه عمیقا دنیایی را که در آن زندگی می کنیم دگرگون خواهد کرد، انقلابی که مفروضات پیشین ما را خرد کرده و به زندگی مان شکل و صورتی نوین خواهد داد. به راحتی می توان انقلابی را که در جریان است دست کم گرفت، چرا که با بیرق و شعار و هیاهو همراه نیست. اصطلاحا آن را انقلاب اطلاعات و ارتباطات خوانده اند .

 

در چهارچوب یک برنامه تبادل دانشجو، نمایشگاهی را ترتیب داده ایم که به نقاط مختلف کشور شما سفر خواهد کرد. در این سفر، نمایشگاه فوق به شما نشان خواهد داد که چگونه فناوری اطلاعاتی سرگرم دگرگون کردن شیوه زندگی ما است .

 

ما داریم از سد شرایط مادی حیات انسانی عبور می کنیم و وارد دنیایی میشویم که در آن، این خود انسان است که سرنوشت انسانی را رقم خواهد زد.با این حال، پیشرفت از پیش تقدیر نشده است. کلید پیشرفت در آزادی است؛آزادی اندیشه، آزادی اطلاعات، آزادی ارتباطات.

 

ما آمریکایی ها هرگز باور خود به آزادی را پنهان نکرده ایم. در واقع آزادی برای ما مانند یک سرگرمی ملی است. هر چهار سال یک بار، آمریکایی ها یک رئیس جمهور جدید انتخاب می کنند و ١٩٨٨ یکی از همان سالهاست.١٣ نامزد انتخاباتی از دو حزب عمده مشغول رقابت برای تصاحب منصب من بودند.

 

به هر مدرسه و دبستانی که می خواهید سری بزنید، و دانش آموزانی را خواهید یافت که سرگرم یادگیری اعلامیه استقلال آمریکا هستند و اینکه خداوند به آنها حقوقی سلب ناشدنی اعطاء کرده است.

به هر دادگاهی که می خواهید در آمریکا سری بزنید، و در آنجا قاضی را خواهید یافت که دربند هیچ گونه قدرت حکومتی نیست.

به هر دانشگاهی که می خواهید در آمریکا سری بزنید، و در آنجا دانشجویانی را خواهید یافت درگیر بحث و جدال های داغی در رابطه با مسائلی که این کشور با آنها روبروست

تلویزیون را روشن کنید،مجلس قانون گذاری را خواهید دید که در برابر دوربی نهای تلویزیونی سرگرم بحث و چانه زنی در ارتباط با مسائل حکومتی بوده مجلس قانون گذاری را خواهید دید که در برابر دوربی نهای تلویزیونی سرگرم بحث و چانه زنی در ارتباط با مسائل حکومتی بوده


با این حال، آزادی بیش از اینهاست: آزادی یعنی حق پرسیدن و حق تغییر دادن شیو ههای جاری انجام دادن هر کاری. آزادی، انقلاب مداوم بازار است . آزادی آن شناختی است که به
ما این امکان را می دهد تا کمبودها را شناسایی کرده و در پی چاره آنها باشیم.

آزادی حق دنبال کردن رویای شماست، حق پایبند ماندن به وجدان تان، حتی اگر در دریایی از مردم مردد تنها باشید.
آزادی یعنی به رسمیت شناختن این واقعیت که حقیقت در انحصار هیچ فردی و هیچ نهادی و هیچ اتوریته یا حکومتی نیست، و اینکه هر حیات فردی

بی اندازه با ارزش است، اینکه هر یک از ما به دلیل خاصی به این دنیا آمده است و چیزی برای عرضه کردن دارد...

 

مردم سالاری، بیش از آن که یک نظام حکومتی باشد، نظامی است برای محدود کردن حکومت و پیشگیری از مداخله جویی حکومت

 

ولی امیدوارم که شما درک کرده باشید که من این مسائل را تنها برای ستودن فضایل کشورم در اینجا بیان نمی کنم، که مقصود من از بیان این موضوعات ارج نهادن به بزرگی حقیقی دل و روح سرزمین شماست. به راستی چه نیازی است که کسی برای میراث داران سرزمین داستایفسکی درباره جستجوی حق و حقیقت خطبه خوانی کند، برای وارثان کاندینسکی و اسکریابین درباره خلاقیت سخنوری کند، برای فرهنگ اصیل و غنی اُزبک درباره ادبیات داد سخن دهد، برای علی شیر نوایی و نوادگان او درباره زیبایی و دل موعظه کند؟

 

فراز پایانی کتاب نفوس مرده گوگول به یادم می آید. با مقایسه کشور خود با درشکه ای سه اسبه، گوگول از خود می پرسد که مقصد آن کجا خواهد بود و سپس
می نویسد: پاسخی نبود مگر آن بانگ شگفت انگیز که از ناقوس برآمد.

 

متن کامل سخنرانی ریگان

 

 

 

البته که هدف ریگان خرابکارانه بود. نکته این بود که در بین مخاطبان این درک را ایجاد کند که آزادی یک حق اساسی انسانی است ، همانطور که برای آمریکایی ها سلب نشدنی است برای روس ها هم نبود. ریگان آن را اینطور توضیح داد ، "آزادی یعنی به رسمیت شناختن این واقعیت که حقیقت در انحصار هیچ فردی و هیچ نهادی و هیچ اتوریته یا حکومتی نیست، و اینکه هر حیات فردی بی اندازه باارزش است، اینکه هر یک از ما به دلیل خاصی به این دنیا آمده است و چیزی برای عرضه کردن دارد..."در حالی که مخاطبان او در عصر گلاسنوست (فضای باز) بودند، این شیوه بیان اصلا تصادفی نبود. محقق روسیه ، Leon Aaron استدلال کرده است که بیش از شرایط رکود اقتصادی ، احساس فروپاشی اخلاقی در رهبری اتحاد جماهیر شوروی ، راه را برای گلاسنوست(فضای باز) و پرسترویکا (بازسازی) هموار می کرد. تهاجم ایدئولوژیک ریگان هم دقیقا برای تشدید این نوع بحران مشروعیت طراحی شده بود .یک سال و نیم پس از موعظه ریگان و بشارت آزادی در مسکو ، جنگ سرد به پایان رسید.

 

متاسفانه تاریخ پایانی نداشت. در همان سال که اروپا شاهد فروپاشی دیوار برلین بود , سرزمینی دور در شرق , دشمنی خودکامه ، با ابزار ظلم و ستم, در میدان تیان آن من سر برآورد .فروپاشی شوروی از خاطر  شی جین پینگ  نرفته است. جالب ترین نتیجه گیری در مورد پایان اتحاد جماهیر شوروی توسط دبیر کل حزب کمونیست چین این است که شوروی ها به اندازه کافی به ایدئولوژی اختصاص ندادند. به گفته  شی جین پینگ ، حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی با ثروت فاسد شد واین منجر به از بین رفتن باور ها و مشروعیت سیاسی اش شد. او در ادامه بیان می کند که : " تردید ایمانی یک آرمانگرا خطرناک ترین شکل تردید است. افول یک حزب سیاسی اغلب با از دست دادن یا فقدان ایمان آرمانی آغاز می شود. "استناد شی جین پینگ به مارکسیسم-لنینیسم به عنوان منبع مشروعیت داخلی است. وقتی ایمان به حزب پرچمدار از بین برود ، کل سیستم در معرض خطر فروپاشی است.چالش شی جین پینگ ، متقاعد کردن مداوم 1.4 میلیارد نفر به حاکمیت حزب کمونیست چین و ترغیب دولت های خارجی  به شراکت با دولت تمامیت خواه (totalitarisme) و قومگرای (Ethnocentrism) او است ، که کار کوچکی نیست. عدم موفقیت ایالات متحده در دشوارتر کردن کار شی جین پینگ ، یک اشتباه بزرگ برای ایالات متحده  در رقابت قدرت خواهد بود.

 

برای شروع یک تهاجم ایدئولوژیک به سبک ریگان علیه دولت کمونیستی چین ، ایالات متحده ابتدا باید عملکرد و ارزش های خود را در تضاد مستقیم با حزب کمونیست چین (CCP)  ترویج کند. دستاوردهای دیپلماتیک و توسعه ای یكی از دارایی های مهم دیپلماسی عمومی آمریكا است كه رهبران كمونیست چین نمی توانند امیدوار به مقابله با آن باشند. همانطور که ریگان معتقد به این استدلال بود که حتی دشمنان سابق ، زمانی که در جامعه بین المللی به رهبری آمریکا گنجانیده شدند ، از نظر اقتصادی و سیاسی به پیشرفت رسیده اند. بزرگواری تاریخی آمریکا به ویژه با توجه به اعتبار روزافزون حزب کمونیست چین در ایجاد دام بدهی ، اجبار اقتصادی و زورگویی منطقه ای ، بسیار تاثیرگذار و کارامد بوده است.

 

برجسته کردن سوابق و ارزش‌های واگرا بسیار مهم است زیرا همانطور که یکی از دانشگاهیان چینی در سال 2011 نوشت ، "هسته اصلی رقابت بین چین و ایالات متحده این است که ببینیم چه کسی دوستان باکیفیت تری دارد."  شی جین پینگ و اعضایش روزانه تلاش می کنند تا متحدان آمریکا را بی طرف نمایند و کشورهای بی طرف را متمایل به چین کنند. با توجه به خطرات مالی مرتبط با سرمایه‌گذاری چین, اگر این محاسبه به یک تصمیم جدی اقتصادی منجر شود, کشورهای محروم از سرمایه‌گذاری بعید است پیشنهاد شی جین پینگ را رد کنند. چالش آمریكا این است كه باید یک مورد ایدئولوژیك مبتنی بر ارزش ها ایجاد كند كه تا جذابیت سرمایه گذاری چین برای آنها از بین برود.

 

 ایالات متحده می تواند استفاده از فناوری های نوظهور را که برای اعمال كنترل سیاسی حزب کمونیست چین در داخل به کار می روند دشوارتر كند. با توجه به تاکید دولت ریگان بر مسدود کردن انتقال فن‌آوری‌های حساس به اتحاد جماهیر شوروی, کنگره میتواند قوانینی اتخاذ کند که صادرات تکنولوژی محور آمریکا به شرکت‌های وابسته به حزب مانند Huawei و ZTE را مسدود کند و فناوریهای مهمی مانند هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی. بخش خصوصی نیز باید در آن شرکت کند. سیلیکون‌ولی باید مشارکتهای تکنولوژیک با نهادهای چینی را که احتمالاً نقض حقوق بشر را تشدید می کنند و وضعیت نظارت طرف چینی را ارتقا می بخشند ، قطع  کند.

 

در اخر ، سیاست گذاران ایالات متحده باید بین مردم چین و حزب کمونیست چین تفاوت قائل شوند. همانطور که ریگان با شهروندان شوروی همدردی و در برابر سیستمی که آن‌ها را سرکوب می نمود حمایت می‌کرد، ایالات متحده باید این مسئله را روشن کند که هیچ مشاجره ای با مردم چین ندارد.معاون رئیس جمهور پنس در اکتبر گذشته هنگامی که بر ظلم و ستم حزب کمونیست، از جمله اقلیت های مذهبی تأکید کرد ، مورد توجه قرار گرفت . نکته اصلی این است که باید به روش‌هایی که بوسیله مردم چین طنین‌انداز شود، نشان دهیم که این حزب ستمگر است و نه قهرمان آن‌ها.در هر فرصتی ، سیاستگذاران ایالات متحده باید اردوگاه های کار اجباری سین کیانگ را برجسته کنند و این مسئله را مطرح کنند که این وضعیت خودسرانه بازداشت و نظارت گسترده ، نتیجه منطقی یک رژیم فاسد است.

 

بی اعتبار کردن حزب کمونیست چین در چشم جهان و مردم چین روشی آسان نخواهد بود.اما میلیون‌ها نفر یا بیشتر از ساکنین هنگ‌کنگ که در دفاع از آزادی در مقابل حزب کمونیست باقی مانده اند ، باید باعث خوش بینی بلندمدت شوند.هرچند که ممکن است به زودی امیدوار به اعتراضات مشابه در سرزمین اصلی باشیم ، سی امین سالگرد اعتراضات میدان تیان آن من و سقوط دیوار برلین به ما یادآوری می کند که دولتهای تمامیت خواه (totalitarisme) غالباً از آنچه تظاهر میکنند از امنیت کمتری برخوردار هستند. ایالات‌متحده ممکن است مثل دولت ریگان در مرحله اولیه رقابت قدرت خود در بهار سال ۱۹۸۸ در مسکو باشد، اما نقشه راه او برای پیروزی امروز نامرتبط نیست.با کشف مجدد هنر از دست رفته جنگ ایدئولوژیک، ایالات‌متحده می‌تواند با میراث ریگان زندگی کند و مطمئن باشد که حزب کمونیست چین نیز مانند اتحاد جماهیر شوروی به زباله دان تاریخ می‌پیوندد.

 

 

 

 

لینک مقاله واشنگتن پست

 

پ ن :

 

  • تلاش پمپئو برای حضور در تهران ، مصاحبه با تلویزیون ایران و گفتگوی مستقیم با مردم ایران

مایک پمپئو در جمع ایرانیان کالیفرنیا از آنها خواست تا از اعتراضات در داخل ایران حمایت کنند. وی که روز یکشنبه ۳۱ تیر در کتابخانه رونالد ریگان در شمال لس‌آنجلس در همایشی با عنوان «پشتیبانی از صدای ایرانیان» سخنرانی می‌کرد، با یادآوری سیاست دولت متبوعش در قبال ایران گفت: «آرزوی دولت ترامپ همان آرزویی است که شما برای مردم ایران دارید، آرزویی که با تکیه بر نیروی الهی یک روز به حقیقت خواهد پیوست.ایالات متحده صدای شما را می‌شنود، ایالات متحده از شما حمایت می‌کند، ایالات متحده با شماست.»

 

  • ایالات متحده آمریکا  محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در فهرست تحریم‌ها قرار داد .

"دستاوردهای دیپلماتیک یكی از دارایی های مهم دیپلماسی عمومی آمریكا است كه رهبران كمونیست چین نمی توانند امیدوار به مقابله با آن باشند."

 

دارایی مهمی که ظریف برای بی اثر کردنش به خوبی آن را به چالش کشید.

 

ویرایش شده در توسط remo
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط MR9
      بسم الله الرحمن الرحیم

       



      هفدهم سپتامبر 2010 بود که ژاپن با انتشار استراتژی جدید نظامی خود نخستین «نشانه های جدی» برای خروج از «انزوای نظامی» را نشان داد. ژاپن برای این استراتژی نظامی، رقمی بالغ بر 280 میلیارد دلار برای پنج سال (2010 تا 2014) اختصاص داده و اعلام کرد قصد دارد در این سال ها مواضع دفاعی خود در جنوب و غرب این کشور(مناطق مرزی چین) را تقویت کرده، روی پروژه های موشکی بالستیک سرمایه گذاری کند. در این استراتژی همچنین بر گسترش روابط با همپیمانان کلیدی از جمله آمریکا و افزایش شمار زیر دریایی‌ها و .... تاکید شده است.
       



      اکنون در سال 2014 هستیم و نزدیک به 5 سال از انتشار این استراتژی می گذرد که خبر می رسد، ژاپن برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم اعلام می کند ضمن شرکت در عملیات نظامی برون‌مرزی، به دنبال فروش تجهیزات نظامی در بازارهای بین المللی است.
      حضور ارتش ژاپن در عملیات جنگی برون مرزی نیز به رغم مخالفت‌های گسترده مردمی و محدودیت های قانونی گویا در حال عملیاتی شدن است. شاهد این ادعا اظهارات اخیر شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن است که اخیرا از داشتن یک «ارتش قدرتمند» سخن رانده و گفته این ارتش حق دارد در جنگ های بین المللی حضور داشته باشد.
      طبق اعلام مقامات ژاپنی، این کشور در تلاش است محدودیت‌های قانونی در زمینه صادرات سلاح را نیز برداشته و به بهانه های مختلف از جمله گسترش فعالیت های اقتصادی، به جرگه صادرکنندگان تجهیزات جنگی بپیوندد و از قرار معلوم، آمریکا نخستین بازار ژاپن در این عرصه خواهد بود.
      قانون اساسی ژاپن در سال 1947 نوشته و با فشار نظامیان آمریکایی‌ها به این کشور تحمیل شده است. طبق این قانون، ژاپن اجازه داشتن «ارتش» به معنی مصطلح آن را ندارد و در مقابل می تواند نیروهای محدود نظامی موسوم به «نیروهای دفاع از خود» داشته باشد.
      البته بخشی از این محدودیت ها در ماه آوریل سال جاری( اواخر فروردین) برداشته شد و به احتمال قریب به یقین اواخر ماه جاری میلادی تصمیم نهایی در این زمینه نیز اتخاذ خواهد شد.
      اما سوالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا ژاپن حقیقتا به دنبال خروج از انزوای نظامی و احیای امپراتوری سابق است؟ موضع کشورهای غربی، چین و کشورهای آسیایی و همسایه به این تغییر استراتژی چگونه خواهد بود؟



      به نظر می رسد، لا اقل بخشی از پاسخ این سوال را باید در روحیات خاص ژاپنی ها و در تاریخ این کشور جست و جو کرد.
      در طول تاریخ، برخي آيين ها و اعتقادات خاص مذهبي، همواره زمينه رشد افراط گونه روحيات ملي گرايانه و صد البته نظامي گري ژاپني ها بوده است.
      مقامات نظامي ژاپن به خصوص در دهه30 تحت تاثير فيلسوفي با نام «تويوما» به شدت اعتقاد داشتند كه خداوند ملت ژاپن را برگزيده و يكايك مردم اين كشور موظفند براي ايجاد «ژاپن بزرگ» بكوشند. براساس آيين معروف «شينتوي پاك» نیز امپراتور ژاپن خداي تمام دنيا معرفی شده و ملت ژاپن نيز «مأموريت» دارد سايرين را تحت هدايت بي چون و چراي این امپراتور درآورد.
      بحران شديد اقتصادي دهه 30 ژاپن نیز بر دامنه اين اعتقادات افزود و رشد شديد احساسات ملي گرايانه ايده توسعه ارضي و ايجاد جامعه بزرگ به زعامت ژاپن را در بين توده مردم اين كشور لازم و واجب نشان داد.
      ژاپن با چنین زمینه های تاریخی پس از پایان جنگ جهانی اول توانست یکی از پنج قدرت بزرگ نظامی و صنعتی جهان شده و در «شورای جامعه ملل» آن زمان، صاحب کرسی دائم بود.
      این کشور در همان ماه های نخست جنگ جهانی دوم توانست حدود 50 میلیون کیلومتر مربع از کره زمین(یک ششم جهان) را تحت استیلا و کنترل خود درآورد. اما به دنبال حملات ناجوانمردانه اتمی آمریکا، از حرکت باز ایستاد. البته نباید فراموش کرد، عده ای نیز معتقدند، ژاپن پیش از حمله اتمی آمریکا به این کشور شکست خورده بود و آمریکا با حمله به این کشور خواست هژمونی خود را به جهانیان تحمیل کند.


       
      این کشور به هر حال پس از جنگ جهانی دوم دیگر اجازه داشتن ارتش به معنی مصطلح امروز و اختیارات کامل را نداشت و خود نیز با وضع قوانینی، محدودیت هایی در ابعاد بین المللی حوزه نظامی وضع کرد.

      اما اکنون رشد اقتصادی بالا این کشور را از شرایط اسفناک پس از جنگ جهانی خارج کرده است و شرایطی که این کشور را به انزوای نظامی کشاند، دیگر وجود ندارد!
      پاسخ دومی نیز برای تحلیل چرایی اتخاذ چنین رویکردی از سوی چشم بادامی ها وجود دارد و آن چیزی نیست جز منافع اقتصادی و سیاسی.
      «جان ميرشاير» صاحب نظريه «رئاليسم تهاجمي» می گوید، قدرت‌هاي بزرگ هميشه مترصد فرصتي هستند تا قدرت خود را در برابر رقبا فزوني بخشند. وي سپس جمعيت و ثروت را به عنوان «پايه‌هاي اصلي قدرت نظامي» تعريف و تصريح مي كند چنانچه كشوري داراي اين مولفه ها باشد، فرصت لازم براي خروش مقابل قدرت ها را به دست آورده است.
      با توجه به مولفه هایی که در جامعه امروز ژاپن دیده می شود، هیچ بعید نیست که این کشور واقعا قصد خروش مقابل سایر قدرت‌ها را داشته باشد.

       

      ژاپن اگر چه به لحاظ سیاسی، استقلال لازم را هنوز کسب نکرده و مانند بسیاری از کشورهای غربی دیگر، پیرو سیاست های آمریکا است؛ اما این کشور حداقل در بعد نظامی، تحرکات جدی از خود نشان داده است.
      وجود پایگاه های متعدد نظامی آمریکا در ژاپن، همواره هزینه‌هایی برای توکیو داشته و این کشور با وجود تقاضاهای زیاد مردمی، هرگز نتوانسته آمریکایی ها را از این کشور بیرون کند. این ناتوانی حتی بعضا باعث سقوط رهبران این کشور شده، همان طور که گاهی شعار علیه حضور نظامی آمریکا، باعث روی کار آمدن رهبرانی در این کشور شده است.
      «یوکیو هاتویاما»، نخست وزیر اسبق ژاپن با شعار جمع آوری پایگاه‌های نظامی آمریکا بود که توانست بر رقیب قدرتمند خود پیروز شود. اما همین فرد به دلیل ناتوانی در عمل به وعده انتخاباتی اش، خرداد ماه سال 89 استعفا کرد و جای خود را به «نائوتو کان» داد. «کان» نیز ماه ها جرئت نکرد راجع به پایگاه های آمریکایی که یکی از قدیمی‌ترین و بزرگترین مشکلات مردم کشورش است، صحبتی به میان آورد.
      بنا بر این به نظر می رسد، ژاپن هنوز پیشرفتی را که در حوزه اقتصاد کسب کرده، در حوزه سیاسی به دست نیاورده است.
      «اقتصاد» نیز می تواند یکی از انگیزه های قوی برای ژاپنی ها جهت ورود جدی به عرصه نظامی باشد.
      ژاپن کشوری است که در حوزه اقتصادی جایگاه ویژه ای دارد. تولید ناخالص ملی ژاپن نزدیک به 6 تریلیون دلار و جمعیت این کشور نیز حدود 128 میلیون نفر است. دو فاکتوری که به اعتقاد «میر شایر» برای خروش کافی است!
      همین چند سال پیش بود که خبر رسید، غول خودروسازی آمریکا یعنی جنرال موتورز، جای خود را به تویوتای ژاپن داده است. آمریکا امروز خود یکی از واردکنندگان اصلی محصولات ژاپنی است. ژاپن در عرصه تکنولوژی و تجهیزات الکترونیکی نیز یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا است.
      کشوری با چنین مختصات اقتصادی و جمعتی طبیعتا نمی تواند خود را محصور نگاه دارد. بنابر این ورود ژاپن به فاز صادرات تجهیزات نظامی را می توان از این منظر به تحلیل نشست.
       
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط kingraptor
      کارایی: جنگنده سبک کشور سازنده: چین (در سال 94 پاکستان نیز به این پروژه پیوست و همکاری هایی نیز از سوی شرکت میکویان صورت گرفت) سازنده: گروه صنعتی هواپیمایی چنگدو صندوق پستی 800 چنگدو – سیچوان 610092 تلفن: 1033-740/28-0086 فاکس: 4984-740/28-0086 نشانی اینترنتی: www.cac.com.cn خدمه: یک نفر خدمه مجهز به صندلی پرتاب شونده (در نمونه تولید شده برای پاکستان از صندلی MK10 استفاده شده است.) تجهیزات: این جنگنده دارای یک جایگاه حمل سلاح در زیر بدنه و چهار جایگاه در زیر بالها و دو جایگاه در نوک بال ها (مجموعا هفت جایگاه) می باشد که می تواند انواع مختلفی از توپ ها و موشک های هوا به هوای (SD-10, AIM-9P, PL-6 و PL-9) و بمب های هدایت شونده لیزری را حمل کند. رادار این جنگنده بنا به درخواست مشتری می تواند از نوع Grifo S-7 ساخت ایتالیا یا Kopyo ساخت روسیه باشد، که در صورت استفاده از رادار Kopyo امکان حمل موشک های R-27 و R-73 روسی نیز وجود خواهد داشت. بنا به درخواست مشتری یک لوله سوختگیری نیز با تغییرات اندکی در سازه هواپیما به تجهیزات این جنگنده کوچک افزوده خواهد شد. پیشران: یک دستگاه موتور کلیموف RD-93 با سیستم پس سوز (نوع ضعیف تری از موتور RD-33 جنگنده میگ-29) ابعاد: طول: 13 متر و 96 سانتی متر ارتفاع: 5 متر و 10 سانتی متر فاصله دو سر بالها: 9 متر وزن: وزن خالی: 6350 کیلوگرم حد اکثر وزن تسلیحات: 3800 کیلوگرم حد اکثر وزن برخواست: حدودا 12700 کیلوگرم مشخصات: حد اکثر سرعت: 1.6 ماخ مسافت مورد نیاز برای برخواست: 500 متر مسافت مورد نیاز برای نشست: 700 متر سقف پرواز: 16500 متر شعاع عملیاتی: 1200 کیلومتر بعنوان جنگنده و 700 کیلومتر برای حمله به اهداف زمینی رنج پروازی: 1600 کیلومتر با سوخت داخلی و 2220 کیلومتر با مخازن اضافه محدودیت جی: بیشتر از 8 جی کشورهای کاربر: چین (صد ها فروند) - پاکستان (150 فروند) - گفته می شود ایران نیز علاقه مند است تا با خرید حدود 40 تا 50 فروند از این جنگنده، آنها را جایگزین جنگنده های قدیمی F-7 خود نماید. قیمت: 15 تا 20 میلیون دلار (بسته به انتخاب های مشتری نظیر نوع رادارا، قابلیت سوختگیری هوا به هوا و... متغیر است) برای هر فروند (اعلام شده در اواسط 2003) هزینه اجرای پروژه بیش از 150 میلیون دلار بود که پاکستان 75 میلیون دلار آن را پرداخت کرده قراردادهایی به مبلغ 450 میلیون دلار برای خرید آن دارد (بدین گونه تا 50 الی 60 درصد در پروژه سهیم شده است.) ملاحظات: جنگنده FC-1 یا Fighter China که با نام Super-7 نیز شناخته می شود جنگنده ای ارزان قیمت است که برای کشور های کم درآمد تولید شده است. تجهیزات قابل استفاده توسط این جنگنده هنوز هم تا حدودی نامشخص مانده است، نمونه آزمایشی این پروژه در پاکستان به نام JF-17 و با کد Thunder شناخته می شود، لازم به ذکر است که این جنگنده از یک سیستم پرواز با سیم و دیگر سیستم های دیجیتالی بهره می برد. تاریخچه: این برنامه در فوریه 1992 شروع شد و پس از پایان همکاری های میان آمریکا و چین در این برنامه و خروج ایالات متحده از این طرح، پاکستان در سال 1994 به این طرح ملحق شد، لازم به ذکر است شرکت میکویان نیز در مراحل طراحی جنگنده همکاری داشت. اولین بار در نمایش هوایی پاریس یک مدل از این جنگنده به نمایش گذاشته شد، در نهایت اولین نمونه آزمایشی این جنگنده اولین پرواز خود را در 1997 انجام داد، بدلیل تردید پاکستان در ادامه همکاری در این طرح در سال 1997 این طرح متوقف شد، اما در ژوئن 1999 در سفر نواز شریف (نخست وزیر وقت پاکستان) به پکن بر اساس توافقات قانونی این پروژه از سر گرفته شد، در سال 2001 اولین نمونه آزمایشی از این جنگنده با اندازه های واقعی (گویا پرواز سال 1997 با یک نمونه کوچک انجام شده است :مترجم) اولین پرواز خود را انجام داد. در 31 می 2003 اولین FC-1 عملیاتی تولید شد و پرواز آزمایشی خود را در 24 یا 25 آگوست انجام داد، در این پرواز بعد از تاخیر طولانی این جنگنده از زمین برخواست و 15 تا 20 دقیقه به پرواز ادامه داد. در سوم سپتامبر نیز اولین پرواز رسمی این جنگنده انجام شد، این پرواز در فرودگاه ونجیانگ انجام شد و در این مراسم فرمانده وقت نیروی هوایی مارشال کلیم سادات نیز حضور داست، تولید این جنگنده از سال 2006 شروع شده است. منبع: http://www.flug-revue.rotor.com/frtypen/FRFC-1.htm
    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.

×