reza4087

تهاجم ارتجاع عرب ( به رهبری آل سعود ) به یمن / خبر ، گزارش ، تحلیل و ... (1)

Recommended Posts

 

 

امروز 30 نوامبر برابر است با سالروز خروج آخرین سرباز ارتش انگلستان از جنوب یمن در سال 1963 که به عید الجلاء معروف است. نظامیان انگلستان از سال 1839 عدن را اشغال کردند.

 

امروز در صنعاء مراسم باشکوهی با حضور صدها هزار نفر از مردم یمن برگزار شد. آحاد مردم خواستار خروج نظامیان ائتلاف به رهبری سعودی از خاک یمن شدند.

 

در مراسم دیگری مردم عدن نیز در خیابانهای این شهر تجمع کردند و این عید تاریخی را گرامی داشتند. اکثر مردم و احزاب جنوبی خواهان استقلال هستند.

 

سال گذشته اگر انصارالله به جای حمله به جنوب، جنوبی ها را کمک می کرد تا مستقل یا خودمختار شوند روند تحولات مسیر دیگری را طی می کرد به این صورت که انصارالله می توانست نیرو و امکاناتش را در مناطق شمالی متمرکز و بر استانهای شمالی سیطره کامل پیدا کند و دولت مستقل جنوب هم به ایران و انصارالله نزدیک بود.

 

اما وحدت تحمیلی، پروژه صالح از سال 1994 بود و انصارالله را نیز به این جنگ بی حاصل کشاند. نتیجه این شد که مردم جنوب از انصارالله فاصله گرفتند درحالیکه با صالح مشکل داشتند و با کمک عربستان و امارات به پیروزی نظامی دست پیدا کردند... هادی به عدن آمد و ارتش جدید تشکیل داد... جنوبی ها قدردان عربستان و امارات شدند... شبه نظامیان جنوبی به تدریج برای حمله به مناطق شمالی سازماندهی می شوند... پایگاه العند برای فاز دوم جنگ داخلی آماده می شود... خلاصه اینکه از دست رفتن جنوب یکی از پیامدهای همراهی صالح بود.

 

منبع : http://alyamani.blogfa.com/

 

 

بنده منبع رسمی ندارم اما حاضرم شرط ببندم پیشنهاد ایران بود که جلوی خودمختاری جنوب گرفته بشه. ما ثابت کردیم با تجزیه هرکشوری در غرب اسیا مخالف هستیم این سیاست اول تا اخر ما بوده و هست. متاسفانه اگر کمی در این سیاست انعطاف به خرج میدادیم نه فقط اوضاع یمن که اوضاع سوریه هم بهتر پیش میرفت. 

  • Upvote 3
  • Downvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بنده منبع رسمی ندارم اما حاضرم شرط ببندم پیشنهاد ایران بود که جلوی خودمختاری جنوب گرفته بشه. ما ثابت کردیم با تجزیه هرکشوری در غرب اسیا مخالف هستیم این سیاست اول تا اخر ما بوده و هست. متاسفانه اگر کمی در این سیاست انعطاف به خرج میدادیم نه فقط اوضاع یمن که اوضاع سوریه هم بهتر پیش میرفت. 

 

تو مو بینی و دیگران پیچش مو ...

  • Upvote 5
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

تو مو بینی و دیگران پیچش مو ...

برادر پیچش مو اینه که الان سوریه داره دنیا رو وارد یکی از بزرگترین چالش های نظامی معاصر میکنه و یمن شمالی هم به واسطه جنگ عملا در فاجعه و بحران انسانی به سر میبره. تجزیه کشوری مثل یمن خیلی روی تجزیه خود ما تاثیری نخواهد گذاشت. سوریه هم که عملا تجزیه شده بود و ارتشش هم این تجزیه رو پذیرفته بود. 

ویرایش شده در توسط spiderkiller
  • Upvote 4
  • Downvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برادر پیچش مو اینه که الان سوریه داره دنیا رو وارد یکی از بزرگترین چالش های نظامی معاصر میکنه و یمن شمالی هم به واسطه جنگ عملا در فاجعه و بحران انسانی به سر میبره. تجزیه کشوری مثل یمن خیلی روی تجزیه خود ما تاثیری نخواهد گذاشت. سوریه هم که عملا تجزیه شده بود و ارتشش هم این تجزیه رو پذیرفته بود. 

 

عزیز من ، شما دقت نمی کنی ! اگه از فدرالیته و تجزیه شدن کشورها دفاع کنیم ، این مواضع علیه خودمون هم استفاده می شه  .

  • Upvote 5
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

عزیز من ، شما دقت نمی کنی ! اگه از فدرالیته و تجزیه شدن کشورها دفاع کنیم ، این مواضع علیه خودمون هم استفاده می شه  .

بحث حمایت با اجازه فرق میکنه. بنده هم حرفی از حمایت نزدم. 

  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بحث حمایت با اجازه فرق میکنه. بنده هم حرفی از حمایت نزدم. 

 

عزیز دلم ، نکنه باور کردی ما ابر قدرت هستیم و در جایگاهی قرار داریم که به بقیه « اجازه » بدیم !؟

  • Upvote 3
  • Downvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برادر پیچش مو اینه که الان سوریه داره دنیا رو وارد یکی از بزرگترین چالش های نظامی معاصر میکنه و یمن شمالی هم به واسطه جنگ عملا در فاجعه و بحران انسانی به سر میبره. تجزیه کشوری مثل یمن خیل ی روی تجزیه خود ما تاثیری نخواهد گذاشت. سوریه هم که عملا تجزیه شده بود و ارتشش هم این تجزیه رو پذیرفته بود.

بعضی وقتا اتش گرفتن یک خانه با کلی ادم بهتر از اتش گرفت یک شهره.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

عزیز دلم ، نکنه باور کردی ما ابر قدرت هستیم و در جایگاهی قرار داریم که به بقیه « اجازه » بدیم !؟

درجایگاه ابرقدرت نیستیم اما در برخی کشور ها انقدر نفوذ داشتیم که اجازه تجزیه رو بدیم. برخی دوستان منظورم رو متوجه میشند. بحث سوریه و یمن دقیقا اثبات حرف بنده است. 


بعضی وقتا اتش گرفتن یک خانه با کلی ادم بهتر از اتش گرفت یک شهره.

برادر یک حرفی میزنی ها. در مکتب اسلام به ویژه تشیع جان یک انسان هم (چه برسه به مسلمان) دارای ارزش هست و باید حفظ بشه. جریان یمن برای حداقل 15 ملیون شیعه داره به فاجعه انسانی تبدیل میشه (از بعد خدمات و امکانات و تهدیدات امنیتی) اونوقت شما اینها رو یک خونه حساب میکنید که اتیش بگیره بهتره تا شهر ؟

ویرایش شده در توسط spiderkiller
  • Upvote 5
  • Downvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برادر پیچش مو اینه که الان سوریه داره دنیا رو وارد یکی از بزرگترین چالش های نظامی معاصر میکنه و یمن شمالی هم به واسطه جنگ عملا در فاجعه و بحران انسانی به سر میبره. تجزیه کشوری مثل یمن خیلی روی تجزیه خود ما تاثیری نخواهد گذاشت. سوریه هم که عملا تجزیه شده بود و ارتشش هم این تجزیه رو پذیرفته بود. 

اصلا موضوع سر اینه که در صورت تجزیه کشورها اولا دوری ونزدیکی به ما مطرح نیست چون تجزیه به صورت زنجیر وار صورت میگیره دور ونزدیک همه با هم میرن قاطی باقالیا

دومن تجزیه باعث جلوگیری از حرکات سیال قدرت میشه ............مختصر اینکه تو کشورهایه تجزیه شده و کوچیک قومی ملی که هیچ تفاوت قومی و مدهبی و دینی و ... ندارن نمیشه نفود کرد ... icon_cheesygrin

ویرایش شده در توسط nimasoltan
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

درجایگاه ابرقدرت نیستیم اما در برخی کشور ها انقدر نفوذ داشتیم که اجازه تجزیه رو بدیم. برخی دوستان منظورم رو متوجه میشند. بحث سوریه و یمن دقیقا اثبات حرف بنده است. 


برادر یک حرفی میزنی ها. در مکتب اسلام به ویژه تشیع جان یک انسان هم (چه برسه به مسلمان) دارای ارزش هست و باید حفظ بشه. جریان یمن برای حداقل 15 ملیون شیعه داره به فاجعه انسانی تبدیل میشه (از بعد خدمات و امکانات و تهدیدات امنیتی) اونوقت شما اینها رو یک خونه حساب میکنید که اتیش بگیره بهتره تا شهر ؟

 

اولا که در سوریه ، یک دولتی سر کار بود و هست که پشتیبان هایی داشت و با زیرکی پای ما رو هم به قضیه باز کرد ...

دوما ، سیاست و راهبرد رسمی ما اینه که از اتحاد پیروی کنیم ، پشت این راهبرد ، فکرهایی خوابیده که تضمین کننده ی امنیت و منافع بلند مدت ماست ، قرار نیست ما راهبردمون رو برای منافع کوتاه مدت فراموش کنیم .

  • Upvote 2
  • Downvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله

 

ماشاءالله چقدر روشنفکر در این مملکت پر است . باین حساب بسیار روشنفکرانه ی برخی ، احتمالا تجزیه وطن هم به 33 کشور (به نفع غرب ) و برای جلوگیری از جنگ و چالش بسیار منطقی به نظر میرسد . بزن کف قشنگه رووووو !

 

اگر غیر از این است ، پس چیزی را که برای خود نمی پسندید به دیگران تجویز مکنید !

 

این را با زبان کلاس اول ابتدائی میگویم و نه روشنفکرانه  .کوته فکران جنوب یمن به خاطر آنکه دارای بنادر تجاری ، منابع نفتی و غیره هستند ، میخواهند سهمی به شمال نداده و همه چیز را تنها خودشان هاپولی کنند .از لحاظ قات هم که بین شمال و جنوب تفاوتی وجود ندارد . اگر منابع نفتی و معادن باارزشی در شمال یمن وجود داشت ، عمرا تقاضای استقلال میکردند . پس اصل دعوایشان بر سر این است که فقط من بخورم ، و گرسنه ماندن تو ( منظور شمال و شیعه ها ) به من مربوط نیست . در صورتیکه یمن تاریخی بسیار بزرگتر از یمن فعلی و تاریخش بسیار قدیمی تر از این حرفهاست .

عاد و ثمود هنوز بر سر زبانهاست .

 

سپاس

  • Upvote 14

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برخی از دوستان اینجا گویا سواد تاریخ معاصر رو هم ندارند. کشور ایران رو به عنوان تنها کشور دنیا که متشکل از چندین نژاد زبان فرهنگ و دین هست را با کشور هایی مقایسه میکنند که صرفا بعد از جنگ جهانی اول به وجود امدند و نه تنها هیچ مفهوم ملیت ندارند که حتی مفهوم قومیت یکسان و گاهی زبان یکسان هم ندارند. برای مثال کشور های سوریه و عراق و یا یمن. بعد این عزیزان فکر میکنند قبول در تجزیه اینها معادل قبول در تجزیه ایران است. عزیز بنده مردم یمن ، مردم قبایل هستند چیزی به نام ملت ندارند که نگران تجزیه اش باشیم. زنده ماندشون ، زجر نکشیدنشون به خصوص شیعیان بسیار بسیار بهتر از حفظ ملیتی است که انگلیس و فرانسه براشون تعریف کردند . همین مساله برای سوریه هم صادق هست. ایران از این بحث کاملا جداست. ایران کشور بوده حتی زمانی که توسط اعراب و یا مغول فتح شد باز هم مفهوم کشوریت خودش رو حفظ کرد در حالی که اعراب اصلا مفهومی به نام کشور تا همین 100 سال پیش نداشتند. 

  • Upvote 6
  • Downvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

جنگنده های ائتلاف سعودی به جهت قطع راه پشتبانی اصلی نیروهای حوثی و گارد از شمال به جنوب یمن ، اقدام به بمباران سنگین نقطه ای از بزرگراه N1 در میان

 

 

 

 

.......

 

 

پی نوشت:

 

هر چی نقل قول کردیم و نوشتیم پرید . صرفا جهت اطلاع داشتم راه حل مهندسی اون خرابی جاده که بمباران شده بود رو توضیح می دادم با توجه به رشته ام (عمران)

ویرایش شده در توسط Anonymous
  • Upvote 1
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

برخی از دوستان اینجا گویا سواد تاریخ معاصر رو هم ندارند. کشور ایران رو به عنوان تنها کشور دنیا که متشکل از چندین نژاد زبان فرهنگ و دین هست را با کشور هایی مقایسه میکنند که صرفا بعد از جنگ جهانی اول به وجود امدند و نه تنها هیچ مفهوم ملیت ندارند که حتی مفهوم قومیت یکسان و گاهی زبان یکسان هم ندارند. برای مثال کشور های سوریه و عراق و یا یمن. بعد این عزیزان فکر میکنند قبول در تجزیه اینها معادل قبول در تجزیه ایران است. عزیز بنده مردم یمن ، مردم قبایل هستند چیزی به نام ملت ندارند که نگران تجزیه اش باشیم. زنده ماندشون ، زجر نکشیدنشون به خصوص شیعیان بسیار بسیار بهتر از حفظ ملیتی است که انگلیس و فرانسه براشون تعریف کردند . همین مساله برای سوریه هم صادق هست. ایران از این بحث کاملا جداست. ایران کشور بوده حتی زمانی که توسط اعراب و یا مغول فتح شد باز هم مفهوم کشوریت خودش رو حفظ کرد در حالی که اعراب اصلا مفهومی به نام کشور تا همین 100 سال پیش نداشتند. 

بخشی از فرمایشات شما در مورد دولت ملت عربی رو قبول دارم ولی اتفاقا یمن یک مورد خاص هست مراجعه شود به تاریخ یمن از پیش از اسلام تا کنون

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بخشی از فرمایشات شما در مورد دولت ملت عربی رو قبول دارم ولی اتفاقا یمن یک مورد خاص هست مراجعه شود به تاریخ یمن از پیش از اسلام تا کنون

دقیقا یمن تنها مثال کشور عربی قبل از اسلام بود که مفهوم ملیتش رو پس از مفهوم جهان وطنی اسلام از دست داد و هیچوقت نتونست این رو بازیابی کنن دقیقا مثل مصر (هرچند مصر قبل از اسلام هم دقیقا مفهوم ملیت نداشت و بیشتر دولت شهر های اقماری (دربازه های چند ساله)  بودند). از نظر بعد ملیت در حال حاضر هیچ کشوری در این منطقه غیر از ایران و کمی ترکیه مفهوم ملیت ندارند. ما باید از تجزیه ترکیه بترسیم نه یمن. اگر زندگی مردم یمن با تجزیه بهتر میشه و میشد جلوی این فاجعه رو گرفت باید اقدامی صورت میدادیم. 

ویرایش شده در توسط spiderkiller
  • Upvote 4
  • Downvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط End
      سخنی با خوانندگان محترم:
      در مطلب پیش رو سعی بر این شده که به مختصری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی اعراب پیش از اسلام پرداخته شود. در این نوشته اصل بر رعایت صداقت تاریخی و امانت است و در گرداوری آن از منابع با عقاید گوناگون کمک گرفته شده است. گرد آوری مطالب تاریخی هیچ گاه خالی از اشتباه نیست، علی الخصوص که این مطالب در رابطه با مسائل حساسیت بر انگیز مذهبی باشد. در نتیجه از دوستان خواننده این مطلب درخواست میشود درصورت وجود اشتباه، به منظور تکمیل و اصلاح این مطلب بنده را یاری کنند.
       

      پیشگفتار:
      سرنوشت پیامبران و قومشان و نتایجی که از آن کسب کرده اند را میتوان یکی از مهمترین نشانه های حقانیت آن ها به حساب آورد. این نتایج بعضا چنان معجزه آسا و خیره کننده هستند که در حالت معمول موارد مشابهی برای آنها یافت نمی شود. برای نمونه مسیح (ع) در دل امپراطوری قدرتمند روم شرقی به پیامبری رسید. در سرزمینی که تعداد نامعلوم خدا توسط مردم پرستیده میشد و پیامی که آورد چنان در دل ها رسوخ کرد که در مدت کمتر از چند سده مسیحیت در سه قاره گسترش یافت! از حبشه در آفریقا گرفته تا امپراطوری قدرتمندی چون روم که روزی دشمن مسیحیت بود و همچنین طیف کثیری از اقوام در خاورمیانه و ...! در اسلام نیز ما با چنین پیشرفت معجزه آسایی رو به رو هستیم. محمد (ص) در سن چهل سالگی در جامعه ای بدوی به پیامبری برگزیده شد که جز غارت و ستیز دستاوردی نداشتند و هر روز به بهانه ای با یکدیگر در جنگ بودند و شعرا و نام آوران عرب روزگاری برای بدست آوردن شرافت، خود را به پای پادشاهان ایران و روم می انداختند. در شبه جزیره عربستان اگر در جایی تمدنی دیده میشد به پاس قرابت با ایران یا روم بود. و از دست آورد هایشان در آن ادوار، جز پاره ای از روایات افسانه گونه چیزی بجا نمانده است. در چنین محلی که محمد(ص) شدیدا زیر فشار فرهنگی و البته فشار عوامل ثروت و قدرت  در مدت کمتر از سیزده سال توانست بنیان نخستین حکومت اسلامی را در یثرب بنا نهد که تا پایان عمر ایشان این حکومت به چنان وسعت و قدرتی رسید که در سرحدات خود به تقابل با روم شرقی می‌پرداخت.
       
      قسمت اول: قبیله و معنای متفاوت آن در بین اعراب
       

       
      اعراب از قبل اسلام در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه حضور داشتند. و بر خلاف تصور عموم مردم، فتوحات پس از اسلام به تنهایی سبب استقرار آن ها در این پهنه نشد. در تاریخ موجودیت اعراب با سامی نژاد ها گره خورده است. این حضور آنقدر چشمگیر بود که رومیان و یونانیان مناطق عرب نشین را به سه ناحیه عربستان خوشبخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی تقسیم کرده اند که حدود این مناطق از دریای سرخ و شبه جزیره عربستان شروع شده و از سویی به مرز های روم آن روزگار در شامات رسیده و در سوی دیگر در عراق امروزی به رود فرات ختم می شود. در رابطه با وضعیت اعراب قبل اسلام باید به این موضوع اشاره کرد، پیشینه تاریخی که برای آنها ذکر شده به ۲۰۰ سال قبل از سال عام الفیل محدود می شود. عام الفیل همان سالی است که گفته میشود محمد(ص) در آن دیده به جهان گشود. البته این بدان معنا نیست که اعراب قبل از آن موجودیت خارجی نداشته اند‌. برای مثال در دبیره های هخامنشی از آن ها بعنوان خراج گذاران عصر داریوش بزرگ یاد شده است. اما آنچه از این گفته پیداست، اعراب تهی از پیشینه تاریخی و تمدنی غنی بودند و آنچه در آنها یافت می‌شد در حقیقت از هم نشینی و یا دست درازی دیگر اقوام بود. این همان زمانیست که قرآن از آن به عنوان دوره جاهلی اعراب یاد می‌کند.
       

       
      نگاره ای از سرباز ساتراپی عربیا در مقبره خشایارشا، واقع در نقش رستم که بصورت نمادین به شکل یکی از ستون های شاهنشاهی به نمایش در آمده است.
       
      با نگاهی به زندگی اعراب در آن اعصار می توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم و حتی در نزدیکی آنها با دولت های نچندان نامی حبشه دیده میشد. در آن روزگار ایران و روم حکومت مرکزی داشتند حکومتی که تمام شؤون جامعه را از حیث قانون و عمل به قانون و وادار کردن همه به تابعیت از آن در دست داشتند و تمام زوایای آن جامعه زیر سلطه نظامی واحد قرار گرفته بود، به طوری که در هر گوشه آن وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد. این در حالی بود که در جزیرة العرب در هر ناحیه ی آن، مردم بر پایه نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و هر یک در جغرافیای حضور خود اعمال قدرت می‌کردند. هیچ قبیله‌ای بر دیگری اعمال نفوذ نداشت مگر در داد و ستد و جنگ! جنگ بین قبایل هم نامنظم بود و بیشتر به دعوایی نامنظم و خانوادگی شباهت داشت. این مطلب نشانگر پراکندگی و تضاد بسیار عمیق بین قبایل است. باید گفت برای وحدت در میان یک امت فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آنها را در خود جمع کرده و مردمی را گرد هم بیاورد. در شبه جزیره عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت و هدف واحدی برای آنها مطرح نبود. در کنار کعبه هر قبیله بتی مخصوص به خود داشت و بدین ترتیب حتی در این زمینه هم تضاد و خودبینی دیده می‌شد. شرایط سخت و طاقت فرسای جزیرة العرب بر این اختلاف دامن می‌زد. مناطق حاصلخیز و دارای آب محدود و با فاصله زیاد از هم بودند. راه‌های محدودی وجود داشت که آنها هم زیر سلطه راهزنان دیگر قبایل بوده و تحت نفوذ قدرت های خارجی اداره میشد.
       

       
      در این شرایط دشوار اگر قبیله‌ای قادر بود تا چراگاهی را از چنگ دیگری در آورد این کار را بی درنگ می‌کرد. هیچ قبیله ای از این نظر در امنیت نبود و جنگ های بسیار با دلایل ساده و بعضا نا مأنوس بین آن ها رخ می داد. مشخص است که جنگ یکی از رایج ترین اعمال در بین آن ها بود آن چنان که عده ای برای کسب شهرت و آزمون جنگاوری خود مسیر نزاع را هموار میکردند. این جنگ از سر منع ازدواج یک زوج در دو قبیله می‌توانست شکل بگیرد تا بر سر شرایط تجارت و پاسداری از کاروان ها و ... که البته همانطور که گفته شد هیچ کجای آن به جنگ نمی‌ماند و بیشتر به یاغی گری و غارت و دعوای عشیره ای شباهت داشت. در نتیجه از این حیث قبیله جایگاه ویژه‌ای پیدا میکرد. بقای افراد به بقای قبیله گره خورده بود. هر کسی را با قبیله‌اش می‌شناختند و در نتیجه خدای این مردم هم در حقیقت قبیله آنها بود و بت ها هم نمادی برای اعلام وجود هر قبیله بودند و هرچه بزرگان این قبیله ها می‌گفتند هم، حقیقت تام برای آن ها محسوب می‌شد. با این اوصاف هرچه افراد یک قبیله زیادتر بود افتخار آن هم بیشتر میشد. این افراط تا آنجا پیش رفت که در سوره تکاثر قرآن، خداوند خطاب به مشرکان می گوید که آنها به منظور بزرگ نشان دادن تبار خود حتی دست به شمارش مردگان خود می‌زدند. نعمان در خطاب به پادشاه وقت ایران گفت که جز عرب کسی به نسب خود آگاهی ندارد و جز عرب از هر کسی اجدادش را بپرسی آنها را نمی‌شناسد. در حقیقت گذشتگان و نژاد چیزی نبود که اعراب بتوانند اشتباهی هر چند سهوی را به آنها نسبت دهند. شاید تا اینجا مطلب روشن شده باشد که پیامبر اسلام چه کار دشواری در پیش داشت. بخصوص وقتی بدانیم یکی از مهمترین اقدامات پیامبر مقابله با همین برتری جویی نژادی بوده است‌. عملا هر قدمی که به جهت آگاهی و یا مخالفت با سنت های گذشتگان آنها برداشته میشد، از نظرشان نوعی توهین تلقی میگردید. شاید جالب باشد بدانید که بت پرستی اعراب نیز ریشه در همین افراط دارد! یعقوبی در تحلیل خود از بت پرستی و عوامل آن می‌گوید:«بت پرستی از هنگامی آغاز شد که وقتی یکی از مردم می‌مرد، اقوام او مجسمه‌ای از وی ساخته و به یاد او آن را محترم می‌داشتند فرزندان آنها پس از سال‌ها گمان کردند که این‌ها خدایان آنان هستند» . شاهد این امر می‌تواند سخن مشرکین با پیامبر (ص) باشد که می‌گفتند:
      این بت ها اقوام گذشته هستند که مطیع خدا بوده و ما صورتی از آنها ساخته و عبادتشان می‌کنیم. در مورد سه بت مشهور یعوق و یغوث و نسر گفته شده: از قوم نوح بودن و افرادی صالح بودند و بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. در مورد لات نیز گفته شده او در واقع مرد صالحی بوده است که غذا برای حاجیان درست می‌کرده وقتی او مرد، تمثالی از او درست کردند و بر آن بنایی ساخته‌اند و اسمش را بیت الربه نهادند. ابن قیم می‌گوید؛ تعظیم مردگان سبب شد تا کم کم صورت هایی از آنها به شکل بت ساخته شود. زمانی که محمد(ص) مکه را فتح کرد در درون آن ۳۶۰ بت وجود داشت. در حقیقت ما با سرزمینی طرف هستیم که ۳۶۰ اعتقاد و ۳۶۰ تضاد در آن میتوان شمارش کرد!
       

       
       اوضاع اعراب از ابتدا این گونه نبود. اعراب شهر مکه خود را از نسل عدنان می‌دانستند، که در نتیجه نسب آنها به اسماعیل (ع) باز میگشت. از این گفته مشخص است که نخستین اعراب موحد بودند اما به تدریج به سوی شرک گرایش پیدا کردند. از این منظر اعراب مکه در کنار بنی اسرائیل بودند که به دین حضرت ابراهیم گرایش داشتند و در حقیقت ریشه نسبی مشترک در آن ها می توان یافت. در سال‌های مانده به بعثت پیامبر، افرادی در بین اعراب پیدا شده‌اند که خواهان بازگشت به دین ابراهیم بودند. آنها شروع به تبلیغ علیه اعتقادات آن روزگار اعراب کردند. از معروف‌ترین این افراد ورقة بن نوفل بود که در جستجوی دین خدای یگانه به این سو آن سو رفت و در نهایت مسیحیت را پذیرفت. زید بن عمر شخص دیگری بود که به روایت تاریخ در بین اعراب از بازگشت به آئین ابراهیم سخن گفت. بسیاری از رسوم مشرکین مکه همان چیزی بود که ابراهیم به اجدادشان آموخته بود ولی آنها آنرا شرک آلود کرده بودند. برای مثال اعراب جاهلی نیز به رسومی چون ختنه و کفن و دفن میت و ازدواج نکردن با محارم و حج بیت الله الحرام معتقد بودند. آنها حتی شعار معروف تلبیه را نیز داشتند اما آن را به نوعی شرک آمیز کرده بودند. ( تلبیه همان شعار لبیک اللهم لبیک لاشریک ... است که حاجیان در حین طواف خانه خدا می‌گویند). اعراب جاهلی به افرادی از خود که ختنه کرده و به حج می رفتند حنیف میگفتند . این در حالی است که به پیروان حضرت ابراهیم در گذشته حنیف گفته میشد! این بدان معناست که این کلمه از گذشته های دور در بین اعراب زبان به زبان چرخیده و تغییر معنا یافته است.
       
       
      قبیله قریش زادگاه قدرت
       
      قریش نامی آشنا و از پر نفوذترین قبایل در میان عرب بوده و بعد اسلام نیز تا قرن‌ها بر جهان اسلام حکومت کرده است. خلفا تا پیش از امپراتوری عثمانی همیشه قریشی بودند. اعراب کسانی را که از نسل مضر بن کنانه باشند را قریشی می گویند. در علم تبارشناسی عرب نیای مضر بن کنانه به اسماعیل (ع) باز میگردد. قریش در آن دوره از آنجا که امور حج را بر عهده داشت به شهرت و ثروت زیادی رسید. امور کعبه در دوره ای به قصی و هاشم و سپس به عبدالمطلب که همه از نسل مضر بودند سپرده شد. در دوران قصی مراسم حج  شکل جدیدی به خود گرفت و این تغییرات زمینه ساز قدرت یافتن قریش در بین دیگر قبایل عرب گردید. در این ایام مردم عرب از نقاط دور دست به این مکه می آمدند تا هم به تجارت بپردازند و هم خدایان پر تعداد کعبه را پرستش کنند. بنوعی مکه و کعبه آن میعاد گاه اعراب بود. در این شهر بازار هایی بر پا میشد که از غرب و شرق عالم تجار به آن رجوع می کردند. راه تجاری مهمی از روم شرقی به یمن و در نهایت به هند ختم می شد که این مسیر از قطب های اقتصادی آن روزگار محسوب می شد که البته نکته مهم برای ما این است که شهر های مکه و یثرب هم در مسیر آن رونق یافته بودند.
       

       
       در بین قریش طایفه بنی هاشم به طور خاص که پیامبر اسلام نیز از آنان بود دارای مقبولیت و شهرت بیشتر گردید. همان طور که گفته شد بعد هاشم، عبدالمطلب زمام امور حج را بر عهده گرفت. وی پدر بزرگ پیامبر اسلام است و او از اعرابیست که قبل اسلام طبق سنت خاندان خود به دین حنفیت معتقد بود و خدای یکتا را می پرستید. عبدالمطلب بعد مرگ والدین محمد(ص) سرپرستی او را پذیرفت و در نتیجه آن محمد(ص) در محیطی با اعتقادات دین حنفیت زندگی میکرد.
       
      از تاریخ چنین بر می‌آید که قریش در میان اعراب به شرافت و عزت معروف بوده و معمولاً با عناوینی چون «آل الله» و «سکان حرم الله» خوانده می‌شدند و مردم آنها را به عنوان بزرگ و شریف قبول کرده بودند. باید افزود که این شهرت در همه طوایف قریش نیست، بلکه تنها در خاندان قصی و بعد از او خاندان هاشم و عبدالمطلب بود چرا که وجود این افراد در نهایت سبب شهرت قریش گردید.
       
      هنگام ظهور پیامبر اسلام در میان طایفه های قریش، از بنی هاشم عباس بن عبدالمطلب مسئولیت آبرسانی به حجاج را بر عهده داشت و از طایفه بنی امیه، ابوسفیان ریاست سپاه قریش را بر عهده داشت. این جبهه بندی در میان قریش تا قرن ها بعد ادامه پیدا کرد. البته باید توجه شود که طوایف دیگر از قریش هم بودند که نقشی در امور حج داشتند اما نقش آنها به پر رنگی دو طایفه نامبرده نبود.
       

       
      دیگر قبایل عرب متوجه عظمت کعبه و نقش آن در فزونی قدرت قبیله قریش شدند در نتیجه برخی از آن ها در مناطق خود نیز کعبه هایی ساختند تا قبیله خود را برای رفتن به مکه بازدارند. این کعبه ها از بسیاری از جهات همچون وجود سنگی مانند حجر الاسود(سنگ سیاه) تا ارکان کعبه به آنچه در مکه بود شباهت داشتند. برای مثال در یمن پرستشگاهی در شهر غَیمان قرار داشت و «حجر الأحمر» یا سنگ سرخ در آن استفاده شده بود و همچنین کعبه ی شهر العَبلات در جنوب مکه، که «حجر الأبیض» یا سنگ سفید داشت!
       
      ادامه دارد ...
       
      این مطلب برای انجمن mililtary.ir  گرداوری شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این انجمن بلامانع است. 
       
      نویسنده و گرداورنده: Navard 
       
      منابع و ماخذ:
       
      کتاب تاریخ سیاسی اسلام(جلد1) / نویسنده: رسول جعفریان
      کتاب گنجینه تاریخ ایران(جلد نهم)/ نویسنده: عبدالعظیم رضایی
      کتاب دو قرن سکوت( ویرایش دوم) / نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
       
      لینک
       
    • توسط aminor
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      منفک شده از تاپیک تحولات یمن
      1399/11/09
       
      تاپیکهای مرتبط با محوریت حمله به آرامکو
      UAV kent 2.0 concept: عملیات تن ماهی
      سپر صحرا : بررسی شبکه دفاع هوایی ارتش عربستان سعودی
       
       
       منابع یمنی : شلیک موشک قاهر1 به شرکت نفت آرامکو در جیزان عربستان
       

       

  • مرور توسط کاربر    3 کاربر