-
مطالب مشابه
-
توسط f117
بمب افکن Tu-22M، آتشی زیر خاکستر جنگ سرد
در دوران جنگ جهانی دوم، همیشه بمباران کشورهای دور از دسترس مسئله ای مشکل ساز برای نیروی هوایی کشورهای درگیر در جنگ بود. چرا که خطرات زیادی یک بمب افکن را در حین پرواز دوربرد به کشور دشمن تهدید می کرد. رهگیری شدن به وسیله جنگنده های دشمن، اتمام سوخت، خرابی موتورها و نقص فنی، همه و همه از عواملی بودند که مانع از موفقیت در بمباران های استراتژیک دوربرد می شدند. پس از جنگ جهانی دوم، کم کم این ایده توسعه زیادی پیدا کرد و نتیجه همین پیشرفت، رقابت شدید شوروی و آمریکا، یعنی دو طرف جنگ سرد در ساخت بمب افکن های سنگین دوربرد شد. یکی از مهم ترین و پیشرفته ترین بمب افکن های ساخت شوروی که همواره موجب وحشت غرب بود، بمب افکن مافوق صوت سنگین Tu-22M، یعنی نمونه اصلاح شده همان بلایندر قدیمی بود. در مقاله زیر، به تفصیل به تشریح توانایی های این بمب افکن فراموش شده البته قدرتمند و مقتدر خواهیم پرداخت:
توانایی لحظه به لحظه بمباران طرف مقابل در جنگ سرد، برای شوروی و آمریکا حکم یکی از بزرگترین آرزو هایشان را داشت. ظاهراً هنوز قدرت بمباران های سنگین دو طرف به حدی نرسیده بود که آمریکا و شوروی بتوانند با هم درگیر نبرد های این چنینی شوند. بنابراین، هر دو کشور شروع به توسعه موشک های قاره پیمای خود کردند و هر روز با دست یافتن به فناوری پیشرفته تری، هر یک از طرفین قدرت خود را به رخ طرف مقابل می کشیدند. موشک های دوربرد تا اواخر جنگ سرد همچنان یکی از موضوع های داغ بحث های نظامی بین آمریکا و شوروی بود، اما انگار این دو کشور هم به این نتیجه رسیده بودند که هرگز بمباران موشکی نخواهد توانست جای عملیات انسانی را به طور کامل بگیرد، یعنی کاملاً جایگزین آن شود. در نتیجه آمریکا و شوری هیچ گاه از گسترش نیروی بمباران استراتژیکی که به وسیله هواپیماهای سنگین و دوربرد انجام می شد غافل نشدند.
توپولف Tu-22M و تاریخچه Tu-22 بلایندر، جد بزرگ بک فایر
Tu-22 از هواپیماهایی بود که هنوز تاریخ نخستین پرواز آن معلوم نیست. این هواپیما احتمالاً در اوایل دهه 60 نخستین پروازهای خود را انجام داد و در خدمت نیروی هوایی و نیروی دریایی شوروی قرار گرفت. ناتو که با بررسی عکس های هوایی به وجود این هواپیما پی برده بود، آن را بلایندر نام نهاد. با بررسی شکل بال های- پسگرای این هواپیما و ابعاد آن، سرعت آن حداکثر دو ماخ پیش بینی گشت که بعدها معلوم شد سرعت بلایندر هیچ گاه از 1.4 ماخ فراتر نرفته است. این هواپیما بمب افکنی با حداکثر وزن برخاست حدود هشتاد تن بود و موتورهای آن با یک پیکربندی نا متعارف در عقب بدنه و درست در زیر سکان عمودی قرار داشتند. مشهورترین مدل بلایندر، مدل بلایندر C است که به تجهیزات گسترده ECM یا دفاع الکترونیکی مجهز بود و در خدمت نیروی دریایی شوروی سابق قرار گرفت. عراق به عنوان هم پیمان نزدیک شوروی در آن سال ها، یکی از مشتریان Tu-22 بود و در زمان جنگ ایران-عراق هم این کشور، استفاده نسبتاً گسترده ای از این بمب افکن علیه ایران به عمل آورد. هواپیمای Tu-22M، یعنی بمب افکن مورد بحث این مقاله، از نظر ساختار کلی و البته نام شاید به Tu-22 شباهت هایی داشته باشد، اما توپلوف 22 مدل ام که به بک فایر مشهور است، اساساً هواپیمای دیگریست.
توپولف Tu-22M چگونه به وجود آمد
پس از طراحی بمب افکن Tu-22 هیئت طراحی توپولف کار را بر روی طرح بمب افکنی بر پایه ی بلایندر آغاز کرد. توپولف از ابتدا می خواست با تغییر زاویه پسگرایی بال ها و نصب موتورهای جدید با قدرت افزون تر نمونه ای اصلاح شده از Tu-22 را ارائه دهد. این طرح، طرح شماره 106 نام گرفت اما چندان که باید و شاید موفق نبود. شرکت توپولف طرح شماره 125 که بمب افکنی با بردی بیش از 4.800 کیلومتر و سرعتی بالغ بر 2.500 کیلومتر بر ساعت بود را نیز در سال 1962 به دولت آن زمان شوروی ارائه کرد. پس از تحلیل های فراوان، طرح 125 شرکت توپولف رد و طرح T-4 شرکت سوخو مورد قبول واقع گردید. با این که امیدها برای شرکت توپولف داشت به تدریج از بین می رفت، اما این شرکت دوباره دست به طراحی جدیدی با کد 145 زد. طرح 145 هواپیمایی اصلاح شده بر پایه ی Tu-22 بود که توانایی انجام ماموریت ها را چه در سرعت های زیر صوت و چه در سرعت های بالای صوت داشت. برای آن که حداقل نیاز های این هواپیما برای برد آن مرتفع شود، نیاز به استفاده از بال های متغیر بود تا طرح 145را تبدیل به بمب افکنی با انعطاف پذیری بالا و قابلیت پرواز در هر شرایط سرعت پروازی بنماید. بر اساس پیش بینی ها، هواپیمای جدید سرعتی بالغ بر 2.300 کیلومتر بر ساعت و بردی بین شش تا هفت هزار کیلومتر داشت. پس از آن که طرح T-4 شرکت سوخوی ناکام ماند، در سال 1967 توپولف رسماً مامور توسعه طرح 145 شد. نام هواپیمای جدید، همان Tu-22M بود. بیشتر گام هایی که در راه ساخت Tu-22M برداشته شد، نسبت به زمان خود بی نظیر بود. به خصوص که توجه ویژه ای هم به سیستم بال های متغیر که البته اساس همین طرح بود هم شده بود. بال های Tu-22M که در وسط بدنه قرار گرفته بودند، می توانستند زاویه خود را نسبت به خط عرضی هواپیما برای مطابقت با شرایط پروازی گوناگون تغییر دهند. نوک بال ها حالتی انحنایی و البته باریک و ریشه بال ها هم شکلی عریض و پهن داشت.
توپولف Tu-22M چگونه بمب افکنی بود
با معرفی بمب افکن سوپر سونیک بک فایر، آرزوهای نیروی هوایی شوروی برای داشتن بمب افکنی مدرن و در حد و اندازه های بمب افکن B-1B آمریکایی به بار نشست. بک فایر برای نخستین بار در سال 1969 در کازان مشاهده شد. برای نخستین بار در سال 1971 در آسمان رامنسکوی، در شرق مسکو بک فایر اقدام به انجام سوختگیری هوا به هوا کرد. این مسئله اگر شاید در وهله ی اول چندان هم مهم نباشد، اما همین عمل سوختگیری هوایی به منزله تهدیدی جدی برای آمریکا بود. توپولف برد این هواپیما را 2.200 کیلومتر اعلام کرده بود، در حالی که CIA معتقد بود برد این هواپیما می بایست از چهار هزار کیلومتر بیشتر باشد. DIA هم برد هواپیما را بدون سوختگیری AA، در حدود پنج هزار کیلومتر اعلام کرده بود. اگر به این برد زیاد، سوخت گیری هوا به هوا هم اضافه می شد، بک فایر به یک بمب افکن میان قاره ای به خصوص با توان حمله به کشوری چون آمریکا تبدیل می شد. بک فایر از موضوعات مورد بحث سران دو کشور شوروی و آمریکا در مذاکرات سالت 2 بود؛ هر چند که شوروی در این مذاکرات پذیرفت تا به جهت اطمینان از عدم حمله اتمی به کشور آمریکا، لوله ی سوختگیری هوایی Tu-22M را حذف نماید، اما روس ها چندی بعد این لوله ها را دوباره نصب کردند.
Tu-22M0- Backfire A- نخستین مدل بمب افکن بک فایر که به دلیل کارائی پایین تنها دو فروند از آن تولید شد. این دو فروند برای مقاصد آموزشی در سال 1973 به مرکز تمرینات هوایی منتقل شدند.
Tu-22M- Backfire A- اولین فروند از بمب افکن بک فایر که که کارائی و عملکرد آن مثبت تشخیص داده شده و ورود نمونه های بعدی آن به خدمت صحیح و به جا ارزیابی گردید.
Tu-22M2- Backfire B- مدل B بمب افکن بک فایر، اولین مدل از این بمب افکن سنگین بود که دستخوش اصلاحاتی در مقیاس بزرگ شد. این مدل به موتورهای نیرومند تر NK-22 مجهز گردید و برد آن به صورت رسمی تا پنج هزار و صد کیلومتر و بالاترین سرعت آن تا 1.800 کیلومتر بر ساعت افزایش یافت. این نمونه برای نخستین بار می توانست تا سه فروند موشک هوا به سطح Kh-22 را در زیر بدنه خود حمل نماید. اگر چه این مدل سیستم تعقیب اتوماتیک عوارض زمین را نداشت، اما مع الوصف قادر بود به خوبی از پس پرواز در ارتفاع پایین هم برآید. تعداد 211 فروند از این مدل در فاصله ده سال، یعنی بین سال های 1973و 1983 تولید شد. در همان ابتدای تولید، موتورهای جدیدتر NK-23 هم معرفی گردیدند که اصولاً نمونه های تقویت شده موتورهای قبلی بودند، اما این نمونه از موتورهای جدید به هدف های مورد انتظار دست نیافتند. گفتنی است که نخستین پروازهای آزمایشی این مدل از Tu-22M از سال 1973 شروع شد.
Tu-22M2Ye- Backfire B- مدل Ye بک فایر نمونه ای از بک فایر بی بود که مجهز به موتورهای جدید NK-25 و سیستم پیچیده کنترل پرواز شده بود. اما باز هم این تغییرات انتظارات را برآورده نکرد و این طرح هم همچنان مسکوت ماند.
Tu-22M3- Backfire C- به جرات می توان گفت که این مدل، پیشرفته ترین مدل بک فایر بود که نخستین پروازهای آزمایشی خود را در سال 1977 به انجام رساند. در پی انجام تغییراتی، دماغه هواپیما برای جا دادن برخی از سامانه های جدید دراز تر شد و حداکثر زاویه برگشت بال های بک فایر تا 65 درجه افزایش یافت. همچنین با نصب موتورهای جدید، این نمونه از بک فایر یکی از نقص های اجداد خود که عدم توانایی پرواز سوپر سونیک در ارتفاع دریا بود را نیز مرتفع نمود. حداکثر سرعت در مدل M3 به بیش از 2.300 کیلومتر بر ساعت و برد آن به بیش از 6.800 کیلومتر افزایش یافت. همچنین با افزایش باورنکردنی تسلیحات قابل حمل، M3 می توانست دوبرابر آن چه M2 حمل می کرد، اسلحه های مختلف را حمل نماید. در سال 1985 تست های مختلفی از پرواز در ارتفاع پایین انجام شد که همگی حاکی از موفقیت عملکرد هواپیما در ارتفاع پایین بودند.
Tu-22MR- اگرچه با ورود ماهواره های فضایی به عرصه ماموریت های جاسوسی هواپیماهای شناسایی تقریباً از رده خارج شدند، اما نمونه های انگشت شماری از Tu-22M3 ها برای انجام ماموریت های شناسایی بهینه سازی شدند. در Tu-22MR محفظه های نگهداری بمب جای خود را به سنسورها و حسگرهای مفصل هوایی داده اند. با تمام این اوصاف، در توانایی اخلال گری سیستم های الکترونیکی دشمن یا ECM نه مدل M2 و نه مدل M3 یا MR چندان موفق نبوده اند و همیشه برای تکمیل این نقش، هواپیماهای اسکورت دیگری که باید به عنوان مکمل به عملیات اضافه شوند، الزامی بوده اند.
به احتمال فراوان ساخت بمب افکن قدرتمند B-1B لنسر آمریکایی، واکنشی نسبت به ساخت بک فایر بوده است. بک فایر درست مخالف بسیاری از بمب افکن های رده خود، دارای پیکربندی ویژه ای است، چنان که موتورهای توربوفن آن در داخل و قسمت های کناری بدنه واقع شده اند. این ترکیب، بک فایر را بیشتر به یک جنگنده عظیم الجثه مشابه می سازد تا یک بمب افکن استراتژیک. بک فایر چهار خدمه دارد، یک خلبان در قسمت جلو سمت چپ، کمک خلبان در قسمت جلو سمت راست، افسر ارتباطات در قسمت عقب سمت چپ و یک افسر ناو بر در قسمت عقب سمت راست که البته افسران قسمت عقب کابین هیچ دیدی نسبت به جلوی هواپیما ندارند، اگر چه پنجره های کناری وسیع و بزرگی برای آنان در نظر گرفته شده است. تا کنون هیچ بک فایری به کشورهای خارجی صادر نشده است، اگر چه کشورهایی مثل ایران و چین در سال های 1990 علاقه فراوان خود را به داشتن این بمب افکن در خدمت نشان داده اند. هر چند گزارش هایی هم مبنی بر پیشنهاد این بمب افکن به کشور هند، مجهز به موشک های نزدیک برد Kh-15S وجود دارد. با تمام اوصاف، روسیه هنوز هم بزرگترین پرواز دهنده بمب افکن مشهور دوران جنگ سرد یعنی بک فایر است و این هواپیما به دلیل لغو پروژه T-60S به دلیل هزینه های زیاد تا آینده نامعلوم به عنوان بمب افکن اول استراتژیک روسیه در خدمت باقی خواهد ماند.
دوستان اگر کسی اطلاعات بیشتری از این هواپیما و نسلهای قبلی اون به ویژه اونایی که عراق داشت بعد به ایران هم پناهنده شدند داره دریغ نکنه ممنون.
Air.blogfa.com
-
توسط jackturbo
بسمه تعالی
موفقترین بمب افکن شوروی سابق و البته نیروی هوایی روسیه ... طولانی ترین مدت در سرویس ... توپولوف 95... بمب افکن استراتژیک نیروی هوایی شوروی سابق که قابلیت حمل و پرتاب موشکهای اتمی را نیز دارد. در واقع این بمب افکن به منظور اعاده حیثیت صنایع هوایی شوروی در مقابل غرب طراحی و ساخته شد. در ان زمان امریکایی ها ب 52 را در اختیار داشتند و روسها نیز توپولوفهای 4 و البته 16 را در اختیار داشتند. این هواپیما توسط ناتوخرس یا تایپ 40 نامیده شد. نکته اینجاست که این بمب افکن هنوز در حال سرویس دهی است و انتظار میرود تا سال 2040 در سرویس باقی بماند!!!!!!!!!!! هواپیما از چهار موتور ان کی 12 توربو پراپ محصول کوزینتسف استفاده میکند. نکته اینجاست که توپولوف 95 سریع ترین توربو پراپ در خدمت در حال حاضر در جهان است .زاویه بالها 35 درجه است .دو بال بسیار بزرگ این هواپیما، چهار موتور توربوپراپ NK-12 یعنی موتورهایی که به وسیله نیروی جت پروانه هایی را به حرکت می آورند را حمل می نماید. فلپ های فاولر بزرگ و شهپر های معمولی نیز وظیفه سطوح افزایش برا و همچنین سطوح کنترلی را ایفا می نمایند. ضخامت زیاد بال ها و مساحتشان امکان حمل مقادیر زیادی سوخت را در این بال ها فراهم می کند. جالب است که بال های فرو افتاده توپولف Tu-95 در هنگام پرواز به دلیل نیروی برا کاملاً در یک خط راست قرار می گیرند.
در زمان حال حاضر تنها بمب افکن توربوپراپ استراتژیک جهان است که در خدمت باقی مانده است و البته براساس این بمب افکن گونه دریایی توپولوف 142 طراحی و ساخته شد. درواقع شورشی صنعت هوایی شوروی که 10 سال در زندان به سر برد یعنی رهبر دفتر طراحی توپولوف ، اسطوره طراحی هواپیمای جهان آندری توپولوف در 1949 نخستین بمب افکن قاره پیما شوروی یعنی توپولوف 85 را که مدل ارتقا یافته ایی از توپولوف 4 بود را طراحی کرد . در مورد توپولوف 4 خالی از لطف نیست که این داستان ذکر شود. شوروی ها که شیفته بمب افکن بی 29 شده بودند بارها از امریکایی ها تقاضای دریافت این بمب افکن را داشتند ولی امریکایی ها از واگذاری این هواپیما خودداری میکردند. سپس زمانی که سه فروند از این نوع بمب افکن امریکایی که تنها بمب افکن جنگ دوم بود که قابلیت رهگیری ان توسط جنگنده های رقیب وجود نداشت ، بدلیل اسیب دیدگی توسط اتش پدافند نیروی دفاع هوایی ژاپن در شوروی فرود اجباری داشتند ، شانس به سرخها رو کرد . یکی از این بمب افکنها توسط اندری توپولف کاملا باز شد و از روی حتی کوچکترین قطعات ان نیز کپی برداری شد و ساخته شد. به همین دلیل بدنه Tu-95 از بسیاری جهات به همان B-29 قدیمی آمریکایی شباهت دارد، استفاده از سطح مقطع دایره ای شکل برای بدنه و موارد دیگر همه و همه اشاره به تقلید روس ها از آمریکایی ها دارد. قسمت دم هواپیما مقداری بالا کشیده شده است و بر خلاف B-29 که مسلسل چی های آن درست در پشت بال ها قرار داشتند، در Tu-95 محفظه های نگهداری مسلسل چی ها و توپ های اینبار روسی آنان به قسمت عقب هواپیما و زیر دم منتقل شده است. دماغه این هواپیما به شکلی ورم کرده طراحی شده تا بتواند مقرهای ناوبری را در خود جای دهد. درست در پشت این دماغه کابین پرواز قرار گرفته است. این کابین پرواز از نظر داشتن دو کنترل برای خلبان و کمک خلبان بسیار به کابین های امروز شباهت دارد، جز این که ظاهراً بسیار تنگ و دارای دید کم و البته کمی قدیمی است. محفظه نگهداری تسلیحات در قسمت عقب و زیر بال ها قرار گرفته است که به خوبی می تواند بمب های اتمی را تا رسیدن به مقصد در خود جای دهد. بر خلاف بیشتر بخش های این هواپیما که بیشتر تقلیدی خوانده می شدند. همانطور که گفته شد توپولوف 10 سال در زندان به سر برد و بعد از ازادی در مقابل درخواست نیروی هوایی شوروی برای یک بمب افکن استراتژیک قاره پیما اقدام به طراحی این هواپیما کرد . او دوست نزدیک خروشچف بود و خروشچف نیز برای اعاده حیثیت از او از طرح او در مقابل سایر رقبا دفاع کرد و سرانجام نیز این طرح پذبرفته شد. در بررسی های به عمل امده مشخص شد که تی یو 85 در مقابل رهگیر های امریکایی از توانایی هایی کافی برخوردار نیست. همزمان یک تقاضا برای دفاتر طراحی توپولوف و میاسیشچف تنظیم و ارسال شد.بمب افکن حداقل باید ویژگی برد پروازی در حدود 8000 کیلومتر بدون سوخت گیری برای هدف قرار دادن اهداف کلیدی استراتژیک در امریکا را میداشت. همچنین توانایی حمل حداقل 11 تن بمب بر فراز هدف نیز از دیگر ویژگی های بود که باید بمب افکن میداشت. بزرگترین مسئله برای توپولوف که پروژه را با کمک خروشچف به دست اورده بود مسئله تامین منبع مناسب پیشرانه بود. مسئله موتور های جت مصرف بالای سوخت ان بود
رقیب درکنار رقیب:
نمونه اولیه موتورهای NK-12
در حقیقت موتورهای توربوپراپ دارای مصرف سوخت اقتصادی تر بود. بصورت همزمان بویینگ نیز در حال طراحی و ساخت یک گونه بمب افکن قاره پیمای توربوپراپ بود اما پیشرفتهای موتورجت جی 57 ، ب 52 را قادر ساخت تا تبدیل به یک بمب افکن استراتژیک مجهز به پیشرانه جت گردید. گروه رقیب یعنی میاسیشچف با نگاه به بمب افکن ب 52 تصمیم به استفاده از موتور های اولیه جت گرفت ولی توپولوف تصمیم گرفت تا مسئله را با کار بروی موتورهای توربوپراپ انهم از نوع سریعترین نوع ان حل کند. موتوری که توپولوف در نظر داشت از ان استفاده کند ان کی 12 کوزینتسف بود که دارای 8 تیغه بود که در جهت عکس میچرخیدند و حداقل که نزدیک به 9000 Kw نیرو تولید میکرد. هرچند موتور بسیار نسبت به زمان خود پیشرفته محسوب میشد ولی بدنه هواپیما کاملا متعارف طراحی شد. فن های موتور از دو طبقه فن چهار تیغه ای AV-60 تشکیل شده است که مخالف جهت یکدیگر گردش می کنند. چنین طراحی، یعنی بهره بردن از قدرت موتورهای توربوپراپ برای گرداندن فن هایی آن هم در جهت مخالف موجب افزایش کارائی و همچنین کاهش قابل ملاحظه مصرف سوخت و در نتیجه افزایش برد این هواپیما به مقدار زیاد شده بود. با وجود چنین طراحی است که Tu-95 می توانست با سرعت نزدیک به 0.9 ماخ یعنی چیزی در حدود 950 کیلومتر بر ساعت کروز کند که در آن زمان حتی جنگنده های آمریکایی هم به زحمت به چنین سرعت هایی می رسیدند. در کنار این همه امتیاز برای طراحی خاص فن های موتور های Tu-95 یک نقص بسیار بزرگ وجود دارد: تولید صدای وحشتناک حتی در دورهای بسیار پایین، مثلاً 750 دور بر دقیقه. سر و صدای این موتورها به قدری زیاد بود که حتی خلبان های جنگنده های آمریکایی که این بمب افکن ها را اسکورت می کردند نیز از ادامه دادن تعقیب این بمب افکن ها امتناع می ورزیدند، حتی با وجود این که این خلبانان در کابین های تحت فشار و همچنین ماسک های ضد صدا قرار داشتند. بمب افکن بال پایین و با سی پنج درجه سویپ بود. سرانجام این بمب افکن که دارای ارابه فرود جمع شدنی سه چرخه بود در 11 نوامبر 1952 با خلبان آزمایش گر الکسی پرلت نخستین پرواز خود را انجام داد. برای مدت طولانی سازمانهای نظامی و اطلاعاتی غربی این هواپیما را با عنوان توپولوف 20 میشناختند. با اینحال خود روسها نیز این هواپیما را با این نام میشناختند ولی از زمان تحویل، در واحدهای به کار گیرنده با نام تی یو 95 شناخته میشد و البته به سرعت در خود شوروی این نام یعنی تی یو 20 به سرعت تغییر یافت و در مدارک نیز از نام مصطلح مورد استفاده توسط دفتر توپولوف یعنی تی یو 95 استفاده میشد و کسی ازتی یو 20 استفاده نمیکرد. با این حال برای مدتهای زیادی در غرب و در سازمانهای اطلاعاتی غربی حتی در مدارکشان از نام تی یو 20 برای این هواپیما استفاده میشد. مانند همتای امریکاییش بی 52 استراتوفورترس ، تی یو 95 به فعالیت خود در نیروی هوایی شوروی ادامه میداد در حالی که بمب افکنهای مشابه ایی میامدند و میرفتند زیرا به دلایل مختلف نیازهای نیروی هوایی شوروی را در دوران جنگ سرد براورده نمیکردند ولی این بمب افکن شوروی کماکان به حضور موثر خود در این نیرو و در واحدهای عملیاتی ادامه میداد. بخشی از مسئله به انعطاف فوق العاده این پرنده بازمیگشت که مسئولین را قادر میشاخت تا از این هواپیما در ماموریتهای مختلف استفاده کنند .با درنظر گرفتن این حقیقت که این بمب افکن برای پرتاب تسلیحات هسته ایی طراحی و ساخته شده بود، در ادامه برای ایفای نقشهای مختلف برای ماموریتهای کاملا متفاوت دچار تغییرات زیادی شد. مثلا برای ماموریتهای دریایی و اکتشاف دریایی تی یو 142 براساس همین هواپیما ساخته شد یا برای استفاده از ان در ایرلاین های مسافری تی یو 114 و البته برای پرتاب موشکهای کروز سایر زمینه هایی بود که تی یو 95 وارد ان عرصه ها شد و اتفاقا موثر نیز واقع گشت. حتی نوع اواکس روسی نیز بر اساس این هواپیما ساخته شد که تی یو 126 نام گرفت که براساس پلات فرم تی یو 95 و تی یو 114 ساخته شده بود. اما چه در زمان جنگ سرد و چه بعد از ان سودمندی و توانایی های خاص این پرنده تحت الشاع مسائل سیاسی قرار گرفت زیرا از دیدگاه بسیاری این بمب افکن فقط یک نماد سیاسی برای رقابتهای رایج شرق و غرب بود. توسعه موتورهای توربوپراپ این هواپیما بعنوان یک بمب افکن قاره پیما از دهه 50 آغاز شد زیرا موتورهای پیستونی تی یو 4 در عمل توانایی لازم برای فراهم کردن توان لازم برای یک بمب افکا قاره پیما را نداشتند و البته موتورهای جت AM-3 نیز در عمل نتوانستند نیروی و توان لازم را برای بمب افکنی با مشخصات و خواسته های نیروی هوایی شوروی را تامین نمایند. با تایید توسعه برنامه تولید تی یو 95 در 11 جولای 1950 که رسما توسط دولت صورت پذیرفت نخستین نمونه ازمایشی این هواپیما با شماره سریال 1/95 در 12 نوامبر 1952 پرواز کرد. بعد از چهار سال کار مدوام توسط کارشناسان و طراحان شوروی در سال 1956 تولید این هواپیما به صورت سری آغاز شد. در اغاز این هواپیما ازسوی دپارتمان دفاع ایالات متحده جدی گرفته نشد زیرا چه کسی حاضر بود وقت خود را برروی بمب افکن توربوپراب با حداکثر سرعت 700 کیلومتر و برد 12هزار کیلومتر هدر دهد؟
گونه TU-95 RT در واقع نماد اصلی دوران جنگ سرد بود زیرا دارای توانایی اجرای ماموریتهای حیاتی گشت و شناسایی دریایی بود که میتوانست ماموریت شناسایی اهداف را واحدهای زیر سطحی دریایی ، کشتی ها و سایر هواپیماها را اجرا میکرد. این هواپیما با توجه به یک برامدگی بروی دماغه به راحتی قابل شناسایی بود. در این برامدگی زیر دماغه هواپیما انتن رادار جستجوگر تعبیه شده بود که برای جستجوی اهداف دریایی به کار گرفته میشد. نیروی دریایی آمریکا بالاترین اولویت رهگیری این هواپیما را برای هواپیماهای خود درنظر گرفته بود. در صورتی که این هواپیما به دویست مایلی ناوهای هواپیمابر امریکایی نزدیک میشد این وظیفه رهگیرهای امریکایی بخصوص در اینده با اف 14 ها این هواپیما را رهگیری کرده ، اسکورت نموده و از منطقه خارج نماید. دریکی از این موارد تامکتها در فاصله هزار مایلی یک فروند TU-95RTرا رهگیری کردند. در دوران اوج جنگ سرد بصورت هفتگی دو فروند از این هواپیماها از کولا پنین سولا به کوبا پرواز میکرد و در مسیر پرواز خود از ساحل شرقی امریکا عبور میکرد که البته در طول مسیر این پروازها با اسکورت همراه بود. این هواپیما بمب تزاررا پرتاب کرد. معمولا جنگنده های غربی برای رهگیری این هواپیما در زمان جنگ سرد در زمانی که این هواپیما وارد حریم هوایی ناتو میشدند ، فرستاده میشدند و البته هنوز این رل را ایفا میکنند که اغلب نیز ابن برخوردها از فاصله ایی بسیار نزدیک صورت میگیرد. خلبانان جنگنده ها اغلب گزارش میکردند که این هواپیما قادر است در مسافتهای کوتاه ناگهان برای مسافتی از تیررسشان خارج شود که البته باتوجه به ابعاد و موتورهای توربوپراپ این یک ویژگی قابل توجه به شمار میرود. همچنین داستانهای زیادی از خلبانان جنگنده ها در مورد توانایی هایی خلبانان روس در جاگذاشتن اسکورتهای غربی شان روایت میشد که با منحرف شدن های ناگهانی با کاستن از سرعت از مانورها را اجرا میکردند. در سال 1980 یک فروند اف 16 نیروی هوایی نروژ با یک فروند تی یو 95 برخورد کرد که این تصادم در خارج از حریم هوایی نروژ رخ داد. ظاهرا اف 16 از کنار کاملا به توپولوف مزدیک میشود و در نتیجه شهپر هواپیما اسیب دید ولی هردو هواپیما به خوبی به زمین نشستند. در اواخر 1990 توپولوف های روسی معمولا در ارایشهای دوتایی از مسیر ایسلند و گریلند از طریق شمال اتلانتیک ، آلاسکا و دریای برینگ در یک فاصله قابل توجهی پرواز میکردند.در ژوئن 1999 یک فروند تی یو 95 بهمراه دو فروند تی یو 160 بعد از رهگیری شدن توسط جنگنده های امریکایی در این مسیر بازگردانده شدند و البته در سپتامبر نیز حادثه مشابه ایی برای تی یو 95 ها رخ داد که بدون هیچ گونه برخورد یا تماس جدی بعد از رهگیری مجبور به بازگشت شدند.
عمده رهگیری شدنهای این پرنده در سالهای اخیر عبارتند از
اوریل سال 2002 دو فروند تی یو 95 H توسط اف 15 های امریکایی در 35 مایلی الاسکا رهگیری شدند
ژانویه 2004 در یک عمل بسیار عجیب و تحریک امیز یک فروند تی یو 95در حال پرواز برفراز ناو یو اس اس کیتی هاوک در دریای ژاپن رهگیری شد.
29 سپتامبر سال 2006 هورنتهای کانادایی پایگاه هوایی البرتا و البته ایگلهای امریکایی پایگاه هوایی الاسکا تی یو 95 های روسی را در جریان یک تمرین سالیانه نیروی هوایی روسیه در نزدیکی سواحل کانادا و امریکا رهگیری نمودند.
در ماه مه 2007 دو فروند تی یو 95 در حال عکس برداری از تمرین سالیانه نیروی دریایی سلطنتی انگلستان توسط تورنادوهای نیروی هوایی این کشور مستقر در اسکاتلند رهگیری شدند.
17 جولای 2007 دو فروند اف 16 نیروی هوایی نروژ در همراهی دوفروند تورنادو انگلیسی دو فروند تی یو 95 را در حال تجاوز به حریم هوایی نروژ رهگیری نمودند این پرنده ها از مسیر اسکاتلند وارد اسمان نروژ شدند.
اگوست 2007 دو فروند تی یو 95 به طرف پایگاه امریکایی دیگوگارسیا گوام پرواز میکنند و بلافاصله توسط جنگنده های امریکایی رهگیری شد. پنتاگون این مسئله را انکار کرد. پنتاگون اعلام کرد این هواپیما در حدی نزدیک نشده بودند که نیاز به اعزام رهگیرها احساس شود ولی یکی از افسران ارشد نیروی هوایی روسیه یعنی پاول اندرسوف در مصاحبه ایی مطبوعاتی اعلام کرد : ما رسوم و سنتهای قدیمی هوایی در هنگام رهگیری را در گوام تغییر دادیم و این به وسیله خلبانان جوان ما صورت گرفت. ما با همراهان امریکایی مان لبخندی رد و بدل کردیم و سپس به خانه برگشتیم .
17 اگوست 2007 دو فروند تی یو 95 که به سمت اسمان بریتانیا تغییر جهت داده بودند توسط تایفون های نیروی هوایی بریتانیا رهگیری شدند.
5 سپتامبر شش فروند خرس روس توسط شش فروند ایگل امریکایی در نزدیکی ساحل الاسکا رهگیری شدند و یک روز بعد ابتدا در اسمان نروژ اف 16 های این کشور هشت فروند از 95 های روسی را رهگیری کرده انها را از اسمان این کشور خارج کردند و در ادامه مسیر این هواپیماهای روسی به سمت بریتانیا پرواز کردند که در انجا نیز یک دسته شامل چهار فروند تورنادوی این کشور انها را از اسمان بریتانیا خارج نمودند در مایلها در ان سوی کره ابی رنگ زمین هورنتهای کانادایی در زمانی که تی یو 95 های روسی در حال نزدیک شدن به اسمان کانادا بودند را رهگیری نمودند .
22 نوامبر2007 یکی از روزهایی است که در تاریخ هوانوردی جهان ثبت شده است زیرا اف 22 های رپتور امریکایی نخستین رهگیری تاریخ خود را انجام دادند و ان جایی بود که دو فروند تی یو 95 ام اس را که به حریم هوایی اسمان الاسکا تجاوز کردند.
9 فوریه 2008 ، تی یو 95 میرفت که آغاز گر یک جنجال بزرگ بین المللی شوند . بعد از تجاوز سه دقیقه ایی تی یو 95 ها به اسمان این کشور 24 فروند هواپیمای نیروی هوایی این کشور شامل اف 15 ها و البته یک فروند اواکس در یک پرواز جمعی اخطاری شدید به متجاوزان دادند و سپس دولت ژاپن اعتراضی رسمی و شدیدالحن را منتشر کرد. این اعتراض به سفارت روسیه در توکیو تسلیم شد و البته روسیه ضمن تایید تمرینهای این هواپیماها هرگونه تهاجم به اسمان این کشور را رد کرد. در همین روز یک فروند دیگر از همین بمب افکن اقدام به پروازی در ارتفاع بسیار کم برفراز ناوهواپیمابر نیمتز نمود و زمانی که یک فروند دیگر به فاصله 50 مایلی این ناو رسید و البته هواپیمای اول پرواز برفراز ناو را مجددا تکرار کرد چهار فروند هورنت برخاستند و اقدام به رهگیری و بازگرداندن هواپیماهای متجاوز نمودند.
5 مارس 2008 در نزدیکی سواحل کره جنوبی زمانی که یک فروند تی یو 95 اقدام به پرواز در ارتفاع 2000 فوتی ناو نیمتز در فاصله 3.5 مایلی این ناو اقدام به پرواز نمود که بلافاصله توسط هورنتهای این ناو رهگیری شدند و البته چهارفروند اف 15 کره ایی نیز برخاستند تا این رهگیری کامل شود.
هم اکنون نیروی هوایی روسیه از مدل TU-95MS که در سالهای 1980 و 90 ساخته شده اند استفاده میکند. در سال 2007 پوتین اعلام کرد که فعالیت توپولوفهای 95 گشتی این کشوربعد از 15 سال توقف از سر گرفته خواهد شد.
tu-95 بمب افکنی که توسط اکثر جنگنده های غربی اسکورت شده است:
یکی از ویژگی ها این هواپیما استفاده از دو توپ کانن 23 میلمتری در دم است . این هواپیما در هرپرواز از 7 خدمه استفاده میکند. طول هواپیما در حدود 50 متر است و طول بالها در حدود 51 متر. ارتفاع هواپیما از زمین در حدود 12 متر است . وزن خالی در حدود 91 تن و وزن پر هواپیما در حدود 171 تن میباشد. حداکثر وزن در هنگام برخاستن در حدود 188 تن است . علاوه بر دو توپ کانن 23 میلیمتری این هواپیما میتواند در حدود 11 تن موشک از انواع مختلف شامل موشکهای هوا به زمین KH-55 موشکهای Kh-20, Kh-22, Kh-26 را حمل نماید.
موشک kh-55:
منبع:
aerospacetalk.ir نویسنده : kingofmasada
جمع آوری تصاویر: خودم
-
توسط worior
به نام حق
مقدمه تایپیست ،
این مطالب مربوط به سالهای جنگ کوزوو و مدتی بعد از اون هست و الان تغییرات بسیاری در روند جریان های سیاسی - نظامی حاکم بر اون شرایط بوجود امده ، اما چون بخش ابتدایی مطلب بیشتر سیاسی و استراتژیک هست تا صرف نظامی و ارتباط بسیار روشن کننده ای با وضع موجود در واکنش جهانی به موضوع سوریه داره ، جالب دونستم که دوستان اون رو مطالعه کنند ...
--
" ما حفظ صلح را به دوستانمان واگذار خواهیم کرد و کشور بزرگ آمریکا سازنده صلح خواهد شد "
سخنان گه هر بار جرج بوش . 6 سپتامبر 2000
مقدمه
از دو نظر پنجاهمین سالگرد پیمان اتلانتیک شمالی در آوریل 1999 تاریخی بود . ناتو همزمان با گسترش به شرق و پذیرش سه عضو سابق پیمان ورشو (لهستانف جمهوری چک و مجارستان) برای اولین بار شاهد درگیری در یک برخورد یعنی نبرد بالکان بود .
جنگ کوزوو جدیدترین نمونه از یک جنگ نامتقارن است که ناتو بزرگترین ، مجهزترین و سازمان یافته ترین اتحاد نظامی در برابر نیروهای ارتش یوگوسلاوی مجهز به جنگ افزار های کهنه و از رده خارج انجام داد .
" ژان میشل بوشرون " نماینده مجلس ملی فرانسه به این مناسبت میگوید : " برای اولین بار یک نیروی نظامی منظم بدون اینکه حتی یک بار با دشمن خود تماس مستقیم داشته باشد وادار به تسلیم میگردد " این انتقال قدرت بدون انتقال نیرو میباشد . تعیین موقعیت ، انتخاب و انهدام اهداف بدون هیچ کشته در طرف حمله کننده و برجای گذاشتن تعداد بسیار اندک قربانی در مورد مورد حمله انجام شده است .
این جهش فناوری در مقایسه با جنگ های پیشین امری اساسی بود و طبق معمول ، امکانات فنی تعیین کننده دکترین (اساسا جدید) بصورت عنصر ثابتی در برقراری تناسب قوای آینده جای خواهد داشت . تنها کسانی که مستقلا از اطلاعات راهبردی ، حملات دقیق از راه دور و یا از ارتفاع مناسب برخوردار باشند پیروز هستند ، به شرط آنکه بتوانند افکار عمومی را نسبت به مشروعیت اقدام خود متقاعد سازند . این جنگ 4 میلیارد دلار هزینه در بر داشته سات ، چیزی که اگر بر اساس مبلغ هزینه شده برای انهدام یک کیلوگرم از تجهیزات محاسبه شود ، گرانترین لشکرکشی نظامی تاریخ آمریکا محسوب میگردد . بعضی از براورد ها حتی به 8.2 میلیارد دلار و یا بیشتر نیز میرسند . این هزنیه برای عملیاتی محدود که فقط حدود 10 هفته به طول انجامید صرف شده است .
همانگونه که " اندرو دو مولن " تشریح میکند ، " بر اساس محاسبات بانک " لوهمن برادرز" یک ماه حملات هوایی و مخارج مرتبط با پذیرش آورگان حدود 51 میلیارد دلار هزینه دارد که معادل یک درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) کل اعضای ناتو است .
کارشناسانی که علاقه مند بررسی تجارب عملیات کوزوو می باشند ، تلاش زیادی بویژه برای تجزیه و تحلیل عواقب سیاسی جنگ به عمل آورده اند . military.ir عواقبی که شکاف بین آمریکا و تحدین اروپایی اش از ویژگی های آن است . این شکاف همچنین عدم توازن تکنیکی موجود را در سطح متحدین آشکار ساخت .
با این وجود جنگ کوزوو از نظر آموزش ها و تجربیات جنگ نا متقارن بسیار غنی بود . در این جنگ با بکار گرفتن فریب های ساده اما موثر ، تلفات و ضایعات بسیار محدود گردید که این امر دور از انتظار متحدین بود .
مشارکت ناتو
در تمام دوران جنگ سرد و علی رغم موضع چند جانبه گرایی (که به وضوح در ماده 5 پیمان ناتو آمده است،)پیمان آتلانتیک شمالی در عمل و بصورت قابل ملاحظه ای در خدمت اهداف و مقاصد یکجانبه گرایانه آمریکا قرار گرفت . فرماندهی عالی متحدین اروپایی (SACEUR) با بهره گیری از دو فرماندهی توجیه اصلی این امر بوده است . از آنجایی که متحدین اروپایی فاقد گزینه دیگری بوده و اصل (ماده 5 پیمان) را پذیرفته بودند که بهترین عملکرد پیمان را تامین میکرد در مورد رهبری آمریکایی ها که در سرح ناتو به کار مسئولیت کلیه تصمیمات راهبردی میگرفته مشاجره ای نداشتند . موضع آمریکا همچنین عملکرد این اتحاد را تضمین نمود چرا که اغلب یک قدرت هسته ای در سازمان ، ضمانت های متعدد امنیتی را برای سایر متحدین فراهم میکرد . علاوه بر این ، اروپایی ها میتوانستند از ساختارهای فرماندهی آمریکا که در سطح ناتو بکار گرفته میشدند بهره برداری نمایند .
با این وجود ، خاتمه جنگ سرد نیت آمریکایی ها مبنی بر حفظ سلطه بر پست های اصلی این پیمان را اصلاح نکرد و آنها با حفظ جایگاه مهم و غالب به انتقادات اروپایی ها که درصدد ایجاد یک موازنه بهتره بودند اعتنایی نکردند .
بحران کوزوو به نحو چشمگیری این وضعیت را اصلاح کرد و با دادن مسئولیت بزرگتر به در روند تصمیم گیری به اروپایی ها ، آمریکا را به رده یک متحد ساده با یک برتری به مراتب کاهش یافته تر به عقب راند . در حقیقت روابط بین واشنگتن و شرکای اروپایی آن پس از بحران کوزوو به صورت قابل ملاحظه ای متحول گردید .
ملاحظات متعددی وجود دارد که موضوع " تقسیم کار" را که باید به شکل قابل ملاحظه ای توسط اروپاییان بر عهده گرفته شود ، مطرح مینماید . درسهای بحران کوزوو در رابطه با عملیات هوایی از نظر هدایت عملیات مورد انتقادات زیادی قرار گرفت چون جنبه های انسان دوستانه در ان رعایت نشده است .
این درسها تحولات بوجود آمده در روابط بین دو سوی آتلانتیک (آمریکا و اروپا) را در زمینه امنیت مورد تاکید قرار میدهند . در این محیط جدید ، اتحاد آتلانتیک از یک سو خود را در مواجهه با فشار اروپاییانی میبیند که خواهد بر قراری تعادل در اتخاذ تصمیمات هستند و از سوی دیگر باید با رشد فزاینده تعداد نو محافظه کاران در کنگره آمریکا مقابله کنند .
در بین این نومحافظه کاران ، بعضی ها مخالفت و دشمنی کامل خود را با اعمال هر گونه اصلاحات در ناتو به نمایش میگذارند و این در حالی است که تعدادی دیگر از بازتعریف این پیمان به گونه ای که آمریکا بتواند آسانتر رهبری خود را تامین نماید جانبداری می کنند .
تراژدی یوگوسلاوی و درگیری ناتو در عملیات بوسنی و سپس کوزوو ، ضعف های متحدین اروپایی را در زمینه توانمندی های تصمیم گیری نظامی به خوبی آشکار ساخت . عدم تعادل موجود ، چه از نظر بودجه ای و چه از نظر تکنیکی و یا ساختاری ، بصورت حساب شده ای به نفع آمریکاست .
در حقیقت هماهنگونه که فیلیپ گوردون میگوید " " در حالی که امریکا سالانه 266 میلیارد دلار به بودجه دفاعی اختصاص میدهد (این رقم مربوط به سال 2000 میباشد و در سال 2004 بودجه نظامی آمریکا بیش از 420 میلیارد دلار بوده است )اعضای اتحادیه اروپای غربی فقط 137 میلیارد دلار به بودجه دفاعی اختصاص داده اند و چشم انداز افزایش این بودجه در آینده بسیار ناچیز است " . اتفاقا ، برعکس ، این متحد قوی (آمریکا) در این بحران ها دارای کمترین منافع حیاتی بوده است . با این وجود واشنگتن در طول نبرد ملزومات عملیات را تامین کرد .
جنگ های منطقه بالکان ناتوانی اروپایی ها را در برعهده گرفتن رهبری این قاره و متحد ساختن نیروها برای شنیدن یک صدای واحد را روشن نمود . چه در بوسنی و چه در کوزوو، مداخله نیروهای آمریکایی ، با وجودی که بدوا چندا مد نظر نبود تعیین کننده و سرنوشت ساز ظاهر شد . این موضوع با ناکافی بودن بودجه دفاعی متحدین اروپایی در مقایسه با بودجه نظامی آمریکا به خوبی قابل توجیه است .
در واقع اگر چه فرانسه و انگلستان با اختصاص 2.5 درصد تولید ناخالص داخلی به بودجه دفاعی سطح مناسبی را حفظ کرده اند اما اغلب کشورهای دیگر ناتو منجمله آلمان و اسپانیا با اختصاص کمتر از 1.5 درصد تولید ناخالص داخلی مشارکت بسیار ناچیزی در دفاع از قاره اروپا دارند . به علاوه این بدان معنی نیست که همه این مبالغ نیز صرف دفاع شود (این موضوع هم به نفع آمریکا می باشد) .
مبالغ اختصاص یافته برای بودجه تحقیق و توسعه بسیار ناکافی است و این همان چیزی است که موجب شده است تا اغلب ارتش های اروپایی در مقابل ارتش متحد فرا آتلانتیکی خود به ارتشی بی مصرف و غیر قابل استفاده تبدیل شوند . این عدم تعادل بودجه ای با اختلاف و فاصله هایی که در سطح فناوری وجود دارد خود را نشان میدهد ، به گونه ای که ارتش آمریکا از ارتش های اروپایی به مراتب مجهز تر و پیشرفته تر است .
در چنین شرایطی انجام اصلاحات ساختاری عمیق در سطح نیروهای مسلح کشورهای اروپایی برای ایجاد یک موازنه مجدد در آینده کاملا ضروری است . مقامات آمریکاییچنین اصلاحاتی را که بتواند امکان مداخله و یا عدم دخالت آنها را بر اساس اینکه منافع حیاتی شان تهدید شود یا نه ، مورد تایید قرار میدهند .
لذا متحدید اروپایی میبایست نیروهای مسلح خود را مدرنیزه کرده و با نیازهای عملیات خارجی تطبیق دهند تا بتوانند خود را به مثابه یک شریک متوازن در برابر آمریکا تحمیل نمایند و در صورت اقتضا از مسئولیت های بزرگتری در سطح پیمان آتلانتیک شمالی برخوردار شوند .
عملیات " نیروی متحد " که در تاریخ 24 مارس تا ژوئن 1999 توسط ناتو در کوزوو هدایت شد ، منحصرا به کمک حملات هوایی اجرا گردید و ایده " صفر کشته " مورد نظر کلینتون را بشدت رعایت کرد .
این عملیات همچنین محدودیت های سازمان ملل را بر ملا ساخت و نشان داد که از نظر ساختاری ضعیف تر از ناتو بوده و جهت کسب یک اجماع برای مداخله موثر و مدیریت بعضی از بحرانها ناتوان است .
سر انجام " نیروی متحد " اختلاف عمیق موجود بین دیدگاه ها را درسطح پیمان اتلانتیک بویژه بین آمریکایی ها و اروپایی ها آشکار ساخت .در ماورای آتلانتیک، انتقادات بسیار شدیدی در ارتباط با هدایت عملیات نظامی در کوزوو و اهمیت و جایگاه متحدین اروپایی در خصوص تصمیم های نظامی و داشتن حق وتوی اعضا وجود داشت . بعضی ها و در راس آنها فرانسه از این موضوع استفاده کرده و با چانه زدن بر سر تعداد زیادی از آماج ها تعداد حملات هوایی را بویژه از سوم آوریل 1999 محدود کردند .
رئیس جمهور فرانسه ، ژاک شیراک با رد تعدادی از اهداف که از نظر وی غیر قابل توجیه بودند مستقیما در این انتخاب ها دخیل بود . این رفتاری مشروع و قانونی بود چرا که فرانسه از نظر تعداد هواپیمای شرکت کننده در عملیات کوزوو پس از آمریکا جایگاه دوم را داشت . اما آمریکایی ها این موضوع را نادیده گرفتند و حتی به منظور اجنتاب از کنترل هدفها بوسیله متحدین، بعضی ماموریت ها را در خارج از ناتو سازماندهی کردند .
با این وجود جالب است بدانیم که مخالفت های فرانسه به طور کامل نادیده گرفته شد چرا که بعضا military.ir انتقاداتی در رم آتن و حتی لندن بروز کرد . این مخالفت ها بویژه در ارتباط با توسل انحصاری به حملات هوایی بود که اروپایی ها بیشترین نارضایتی خود را نشان دادند و به صورت قابل ملاحظه ای با ارزیابی هایی که اصولا توسط کنگره امریکا انجام میگرفت مخالف بودند ، هر چند آمریکایی ها شاهد نتایج این ابتکار عمل و ایجاد محدودیت هایی برای امتیازهای ویژه خود بودند ولی در مقایسه با ائتلاف تحت پرجم سازمان ملل ، راضی و خرسند بودند . ویلیام کوهن (وزیر دفاع وقت آمریکا) اشاره مینماید عملیانی که توسط نوزده دمکراسی اداره شود ، چون هر یک از آنها ممکن است اختلاف منافع حساسی با دیگری داشته باشد ، میتواند مشکلاتی در پی داشته باشد اما با این حال او این تحولات را برای پیمان ناتو مثبت ارزیابی میکند . بااین وجود ، این نتیجه گیری خوش بینانه مورد توافق همگان نیست . متحدین اروپایی با اینکه آشکارا از رهبری آمریکا در سطح پیمان ناتو انتقاد میکنند اما از اینکه این امکان فراهم شده است تا در انتخاب راهبرد و اهداف به صورت موثری نقش داشته باشند ، اظهار رضایت میکنند .
در مقابل بعضی از آمریکایی ها این انحراف مسیر از پیمانی که تمام تصمیم گیری های 50 سال اخیر با آن بوده است را به سختی قبول میکنند . مقامات آمریکایی ، با بهره گیری از مزیت توانمندی نظامی ، خواهند توانست به آسانی وارد یک (یکجانبه گرایی آتلانتیکی) شوند و آن را با هزینه های شرکت در عملیات های نظامی توجیه نمایند ، بویژه در عملیاتهایی که منافع آمریکایی ها مستقیما مطرح نبوده و در عین حال پاسخی به مطالبات کنگره و افکار عمومی آمریکا باشد .
در حقیقت رابطه شکاف بین مشارکت عمدتا آمریکایی و اتخاذ تصمیمات چند جانبه توسط آمریکایی ها بد فهمیده شده است . از منظر آنان ، اروپایی ها که کمترین میزان مشارکت در عملیات های نظامی دارند ، به چه حقی میتوانند خود را در یک سطح برابر با آمریکایی ها در روند تصمیم گیری قرار دهند .
به شیوه سازمان ملل ، جایی که اتفاق بالا در مجمع عمومی و حق وتوی اعضای شورای امنیت موجب محدود شدن رهبری آمریکا میگردد ، ناتو (با رعایت پیمان واشنگتن) بیش از پیش خود را به مثابه " تریبون آزاد متحدین " که صدای آمریکایی ها در آن دارای وزن ویژه ای است ولی تفوق خود را از دست داده تحمیل می نماید .
در چنین شرایطی ناتو سیاست خارجی آمریکا را مهار خواهد کرد و لذا شایسته یک اصلاح (رفرم) عمیق ، حتی صریح و قاطع تر ، یعنی کنار گذاشتن واشنگتن خواهد بود که از نظر متحدین اروپایی آمریکا به عنوان بازگشت این کشور به انزوا گرایی تلقی خواهد شد .
ناتو با فاصله گرفتن محسوس و بیش از پیش از منافع آمریکا ، اما نیازمند مشارکت فعال یک متحد " ضروری " (یعنی آمریکا) به سوی عملکرد سازمان ملل نزدیک تر خواهد شد ، هر چند نسبت به امریکا منتقد بماند .
لی هامیلتون مدیر " مرکز وودرو ویلسون" با این وجود اشاره میکند که منافع آمریکا و سازمان ملل تفکیک ناپذیر نیستند و بر خلاف آنچه اغلب نمایندگان کنگره آمریکا فکر میکنند تقویت اختیارات سازمان ملل در خدمت سیاست خارجی واشنگتن قرار خواهد گرفت .در نتیجه ، برای آمریکا بهتر خواهد بود بجای اینکه به دنبال مخالفت با سازمان ملل باشد برای تقویت آن تلاش نماید ، بدهی های خود را به سازمان ملل بپردازد و بجای تحمیل اصلاحات مورد نظر خود ، در مورد آنها به گفتگو بنشیند . به عقیده وی " از بعضی جهات اگر سازمان ملل وجود نداشت ، می بایست آن را ابداع نمود " . این سازمان شاید بتواند حتی محل تشکیل ائتلاف های بسیار گران برای مقامات آمریکا باشد زیرا در این صورت این قدرت اول جهان میتواند تعدادی از کشورها را با هدفش همراه نماید ، به سیاست خارجی خود مشروعیت بخشد و آنها را در هزینه عملیات های نظامی مشارکت دهد . اما حقیقت جنگ خلیج فارس در کوزوو تکرار نشد و ناتو مانند بازوی مسلحی که براحتی قابل بکار گیری است ظاهر گردید و لذا به عنوان رقیب جدید ، سازمان ملل خود را تحمیل کرد ، جایی که امکانات متعددی برای از کار انداختن ابتکار عمل های آمریکا وجود داشت و دستیابی به موفقیت بسیار آسان بود .
تقویم اجلاس واشنگتن حل و فصل بحران کوزوو توسط سازمان ملل را به تاخیر انداخت ، به گونه ای که ناتو خود را به عنوان تنها سازمان قادر به حل و فصل این درگیری ها تحمیل نمود و بدین سان خود را از نظارت سازمان ملل و اقتدار آن رها ساخت .
همانگونه که آقایان پل کیله و فرانسوا لامی اشاره کردند ، " اگر این اجلاس به تعویق افتاده بود - همانطور که وقتی روشن شدن عملیات متحدین به درازا خواهد کشید برخی تعویق اجلاس را درخواست کردند - بدون شک خاتمه درگیری به مراتب سریعتر میشد و دخالت ناتو شاید به عنوان اقدام آمریکا با هدف دور زدن سازمان ملل محسوب نمیگردید " . مناقشات روابط سازمان ملل متحد و ناتو پس از بحران کوزوو را میتوان موازی و مضاعف شدن نقش این دو سازمان ، جست جوی استقلال ، یا به عبارت ساده تر اراده خدمت به طرح های اینترناسیونالیستی تر و بشر دوستانه تر و از این جهت که نزدیک به آرمانهای سازمان ملل اما با کارایی بیشتر بر شمرد .
به هر حال این اتحاد جدید تقویت شده از خارج از طریق گسترش ناتو ، اما شکننده از داخل به دلیل وجود مخالفت ها و انتقادها ، وارد نیمه قرن دوم حیات خود شده است این واقعیت . این واقعیت که مقامات سیاسی و کارشناسان اروپایی و آمریکایی بر روی جنبه های سیاسی مشارکت ناتو در جنگ کوزوو متمرکز گردیده اند جریان خود جنگ را مخفی نموده است . به همین جهت است که نیروهای مسلح اولین اتحاد نظامی جهان می بایست از استراتژیک های یوگوسلاو که مهتر و تبحر زیاد خود را برای کاهش تلفات و ضایعات بکار بستند درسهای زیادی بیاموزند ...
پایان قسمت اول
ادامه دارد
ۀینک قسمت 2-3 , .. .... ؛
http://www.military....ب-کوزوو-قسمت-2/
http://www.military....ب-کوزوو-قسمت-3/
http://www.military....ب-کوزوو-قسمت-4/
http://www.military.ir/forums/topic/25777-جنگ-های-نا-متقارن-تجارب-کوزوو-قسمت-5-پایان/
منبع ...؛
برگرفته از کتاب جنگ های نامتقارن ، نوشته کورمونت و بارتلمی ، ترجمه علی سجادی و غلامرضا آتش افروز ، نشر آجا (انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش) ص 130 - 139
استفاده از مطلب تنها با ذکر آدرس صفحه میلیتاری http://www.military.ir و منابع اقتباسی بلامانع است
-
توسط aminor
بسم الله............
بواتزن آخرین پیروزی
نقشه ایی از حمله سراسری ارتش سرخ در نبرد برلین
نیروهای ارتش سرخ بعد از تصرف کامل لهستان به پشت دروازه های برلین رسیده وخود را مهیای پورش نهایی به برلین میکردن سقوط رایش سوم حتمی بود . جناح چپ و خود شهرو حومه آن به جبهه یکم و دوم بلاروس وچناح راست به عهده جبهه دوم اکراین سپرده شد. در محور ارتش بلاروس رودخانه اودر ارتفاعات سیلو و شهر برلین قرار داشته اما کار در محور جبهه اکراین ساده تربود هدف اصلی رسیدن به شهر درسدن بوده. در روز 16 آوریل 1945 حمله سراسری ارتش ارتش سرخ در تمام محورها آغاز شد نیروهای جبهه اکراین شامل ارتش دوم لهستان ارتش 52 شوروی و ارتش 4 گارد شوروی بوده فرماندهی این نیرو را ژنرال ایوان کونف بر عهد داشته هدف اصلی که بر عهده این نیروهای گذاشته بودن شامل عبور از رودخانه نیس قطع کردن ارتباط جناح راست برلین به خود شهر نابودساختن بقایایی نیروهای المانی در منطقه و همچنین رسیدن به شهرهای درسدن وتورگو بوده .در 17 آوریل نیروهای لهستانی که در محور مرکزی جبهه اکراین مستقر شده بودن حملات خود را اغاز کردن ارتش دوم لهستان یک نیروی تقریبا با ملیتی لهستانی بوده که در کنار ارتش اول لهستان و و چند واحد کوچکتر لهستانی وفاداربه شوروی وآرمانهای حزب کمونیست از سال 1943 میلادی برای نبرد با آلمان ها تشکیل شد . با ازاد سازی ورشو وورود به خاک اصلی المان لهستانی ها مشتاق گرفتن انتقام شکست 1939 از آلمان ها بودن به همین خاطر هزاران سرباز و داوطلب لهستانی در قالب
نیروهای مستقل در کنار ارتش سرخ میجنگیدن
سرباز کشته شده ارتش آلمان در جریان سقوط شهر بوتزن
ارتش دوم لهستان استعدادی در حدود 90 هزار سرباز 291 دستگاه تانک ( تانکهای تی 34 و استالین 2)
135 زره کوب ( اس یو 76 . 85. 122 و 152) وصدها قبضه توپ صحرایی وضد زره داشته
لشگرهای 10.9.8.7.5 و سپاه 1 زرهی واحدهای ارتش دوم را تشکیل میدادن
با شروع حمله نهایی در 16 اوریل بعد از یک گلوله باران بسیار شدید بروی مواضع آلمانی ها ارتش دوم لهستان از رودخانه نیس گذشته و موفق به شکستن خطوط نیروهای المانی در این محور شده با این پیشروی و تصرف پلهای موجود بروی رودخانه نیس در شمال شهر بواتزن نیروهای المانی که در جنگلهای موسکائو در تلاش برای عقب نشیین بودن ارتباط خود را به عقبه از دست دادن و محاصره میشوند در روزهای 18 و 19 آوریل لشگر 8 و سپاه پنجم زرهی از ارتش دوم لهستان به پیشروی خود در جنوب ادامه داده ونیروهای آلمانی را وادار به عقب نشینی میکند . فرماندهی ارتش دوم لهستان تصمیم میگیرد پیش از حمله ارتش شوروی به وسینبرگ و بواتزن و تصرف این مناطق مستقیما به سمت درسدن پیشروی کند . این در حالی بود که وظیفه اصلی این نیروها تامین جناحین ارتش سرخ آمادگی برای مقابله با حملات آلمانی ها و ایفای نقش یک نیروی
ذخیره برای انجام ضد حملات احتمالی بود.
نقشه سراسری ازمحورهای حملات طرفین در جناح راست برلین
همزمان با پیشروی لهستانی ها به سمت درسدن ارتش سرخ هم حملات را برای تصرف بواتزن اغاز کردمدافعین شهر چیزی در حدود 3000 نفر بوده ترکیبی از نیروهای فولگشروم(بسیج آلمان) نیروهای جوانان هیتلری . نیروهای گردان پدافند هوایی /گروهان محکومین بقایای هنگ 244 گرانیدر( مکانیزه) و 200 تن از اعضای لشگر 10 اس اس پانزر در روز 18 اوریل بعد از تصرف روتبرگ وایجاد یک شکاف عمیق در جانح چپ المانی ها شهر وینسبرک در مجاروت بوتزن توسط سپاه 7 گارد ارتش سرخ به اشغال در امد . در مرحله بعد این سپاه حمله مستقیم به شهر بوتزن را اغاز کرد در میانه راه ستونهای زرهی ارتش سرخ توسط بمب افکن های شیرجه رو المانی اشتوکا مجهز به توپهای 37 م م مورد حمله قرار گرفت با وجود وارد شدن ضربات سنگین توسط اشتوکاها به ستونهای زرهی شوروی اما این حملات برای متوقف کردن نیروهای پیشروی کننده ارتش سرخ کافی نبود در ادامه هم تانکهای المانهای دهها تانک شوروی را منهدم کرده اما بازهم کافی نبود . در 18 اوریل تیپ 24 از سپاه گارد موفق به تصرف فرودگاه متروکه ایی در شرق بواتزن شد با فرارسیدن غروب روسها سعی کردن خود شهر بوتزن را تصرف کنند که یک گروهان المانی به مدت 23 ساعت در برابر حملات روسها بشدت مقاومت کرده روز بعد حملات روسها با شدت بیشتر از سر گرفته شد . علاوه بر تیپ 24 که به صورت مستقیم به خود شهر حمله کرده تیپ 26 از جناح چپ و تیپ 57 گارد شوروی از محور شمالی حملات را اغاز کرده بعد از شکافته شدن خطوط المانها در محور شمالی نیروهای شوروی با چرخش به چپ جاده بوتزن به درسدن را قطع کرده در روز 19 اوریل روسها موفق به ورود به شهر شده و درگیریهای خیابانی اغاز شد همزمان یک هنگ لهستانی تنها را ارتباطی باقیمانده شهر در شهرک کودا را قطع کرده و بدین ترتیب شهر بوتزن به صورت شبه کامل محاصره شده در همین روز لشگر 1 هرمان گورینگ المان با سپاه زرهی لهستان در 2 کیلومتری شرق کدرسورف درگیر شده تانکهای لهستانی به ناگاه در کمین تانکهای المانی گرفتار شده برخی از تانکها از فاصله 50 متری مورد هدف قرار گرفتن لهستانی در این درگیری کوتاه ضربات سختی را متحمل شدن در مدت تنها 20 دقیقه 43تانک لهستانی منهدم و 12 تانک دیگر از جمله 4 تانک استالین 2 به غنیمت المانها در امده. مدافعین المانی شهر بواتزن در روز 21 اوریل مجبور شدن تمام خطوط دفاعی خود را به داخل شهر کشانده
تانک استالین 2 به غنیمت گرفته شده
برخی از مدافعین در یک قلعه سنگی قدیمی در بالای ارتفاعات مشرف بر شهر مستقر شدن اوضاع برای المانی ها بشدت ناامید کننده بودتا این که ضد حمله ورماخت اغاز شد آلمانی ها از چند روز پیش در حال جمع آوری باقیمانده نیروهای خود را در اطراف بواتزن بودن. در روز 21 اوریل بین نیروهایی که به سمت درسدن در حال پیشروی بودن ونیروهای لهستانی - شوروی که در اطراف بواتزن در حال درگیری بودن شکاف عمیقی ایجاد شده بودن که تنها توسط دو لشگر ضعیف پوشش داده میشد ورماخت با پی بردن به این موضوع تصمیم به شروع ضد حمله گرفت این ضد حمله تقریبا با ضد حملات ارتش 12و3 المان برای شکستن محاصره خود شهر برلین همزمان بوده . بین واحدهای لشگر 9و سپاه زرهی لهستان که در حال پیشروی به سمت در سدن بودن و همچنین نیروهای لهستانی که آلمانیها در جنگلهای muskauer محاصره کرده بودن شکافت عمیقی ایجاد شده در حال گسترش بود لشگر 10 و 7 در نزدیکی نایسکی niesky مشغول نبرد بودن واحدهای لشگر 5 و تیپ 16 حد فاصل بین نیروهای آلمانی محاصره شده ونیرهای المانی در جنوب را پر کرده بودن خطوط لهستانی ها تا درسدن بیش از 50 کیلومتر کشیده شده بود و در این فاصله نیروی انچنانی برای دفاع وجود نداشت لهستانی بشدت در تلاش بودن تا افتخار تصرف شهر درسدن را به نام خود کنند اما غافل از آنکه این شکاف 50 کیلومتری از دید نظامیان ورماخت پنهان نمانده بوده و بهترین فرصت را برای شروع اخرین حمله بزرگ خود را بدست اروده بودن
طرح کلی ضد حملات آلمان در جریان نبرد برلین
طرح کلی بدین صورت بوده شکستن خطوط روسها در جنوب رسیدن به نیروهای محاصره شده ارتش نهم و حرکت به سمت برلین محاصره شده . اما تمام نیرویی که برای این حمله جاه طلبانه در نظر گرفته شده بود 50 هزار سربازان آلمانی 300 تانک زرکوب وتوپ خودکششی بود واحدهای المانی گرد آوری شده شامل بقایایی لشگر 1 چترباز هرمان گورینگ که اکنون به یک لشگر زرهی تبدیل شده بودن لشگر 20 زرهی پانزر لشگرهای موتوری برندنبورگ و هرمان گورینگ 2 لشگرهای 17و 72 هنگ 552 از نیروهای فولگشروم به همراه چند صد سرباز از لشگر 10 زرهی اس اس پانزر
آلمانهای در این حمله جمعا 62 دستگاه تانک( که شامل 2 تانک تایگر 1 / 30 دستگاه تانک پانتر / 28 تانک پانزر 4و 2 دستگاه تانک پانزر 3)
293 زرهکوب توپ کششی و خودکششی ( که شامل 123 دستگاه STUG III-IV / هرتز 39دستگاه / 29 نشرن / 20توپ105م م خودکششی STUH 42 / 43 توپ کششی 75 م م و دهها قبضه توپ 88 م م فلک)
نیروهای لشگر چتر باز زرهی شده هرمان گورنیگ در حال عزیمت به خطوط نبرد
البته مشکل آلمانهای تنها تعداد نفرات وتجهیزات نبود سرنوشت جنگ کاملا مشخص شده بود . خیلی از یگانهای آلمانی از یک سوم تا یک چهارم استعداد واقعی خود را داشته / تجهیزات آنها فرسوده شده بود ومشکل سوخت به بزرگترین دشمن المان ها تبدیل شده یگانهای زرهی ومکانیزه را بشدت با محدودیت چابجایی و تحرک مواجه کرده بود البته ترکیب نیروهای حمله کننده هم جالب بود یا بشدت بی تجربه ویا برعکس بسیار با تجربه وجنگ دیده طرح در نظر گرفته برای حمله هم به هیچ عنوان با واقعیت های میدانی وتوان نیروهای تک ور همخوانی نداشت البته در ان سوی میدان هم نیروهای لهستانی هم مشکلات خود را داشتن اکثر سربازان لهستانی بی تجربه بودن امامشکل آنان تجهیزات و نفرات نبود بلکه کمبود شدید افسران بوده جز به طوری که برای هر 1200 سرباز تنها یک افسر وجود داشت که آن تعداد محدود روسهای لهستانی تبار بودن .
با جمع اوری و استقرار نیروهای در محور های مشخص شده راس ساعت 4 صبح حملات آغاز شد
محورهای حملات ارتش آلمان برای باز پسگیری شهر بوتزن و شکستن محاصره نیروهای خودی در بوستان های موسکائو
نیروهای آلمانی که در محور شمالی یعنی جنگلهای موسکائو muskauerجای که خود در محاصره بودن به فرماندهی ژنرال جورج جائور به سمت فورس لگن و هیدنگر و در جنوب هم لشگر 545 به فر ماندهی فردریش کریشنر به همین دو شهر یورش برده در گام اول المانی هاسعی داشتن محاصره نیروهای خود در جنگلهای موسکائو را بشکند لهستانی ها که انتظار حمله را در این زمان نداشته غافلیگر شده تیپ 16 و لشگر لهستان از دو سمت به صورت ساندویچی تحت فشار قرار گرفتن در غرب ل 20 پانزر حرکت خود را به سمت بوتزن آغاز کرده این درحالی بودکه ل 17 در نیسکی و ویزنبرگ پیشروی کرده لشگرهای 116 و 294 شوری را را در هم کوبیدن آلمانی ها بین ارتش دوم لهستان وارتش 52 شوروی در حدود 40 کیلومتری شمال شرقی بوتزن نیروهای ل 48 تفنگدار شوری را جارو زده وآنها را به سمت SPREMBERG عقب راندن فرمانده ل 254 شوری به شدت زخمی شده در ابتدای حمله فرمانده کل ارتش دوم لهستان با وجود اگاهی از وضعیت جبهه نبرد به تلاش خود برای پیشروی به سمت در سدن ادامه داد این در حالی بود که عقبه این نیروی در حال قطع شدن بود این حرکت به هرج ومرج بین قوای لهستانی دام زد بعضی از یگان ها کاملا ارتباط خود را با عقبه ازدست داده بودن برخی دیگر در حال محاصره شدن بودن و تعدادی دیگر هم در حال پیشروی به سمت درسدن با حمله همزمان واحدهای المانی در جنوب وشمال محاصره جنگل موسکائو شکسته شد گام اول حمله با موفقیت هرچه تمام به پایان رسید نیروهای محاصره شده نجات پیدا کرده چهار لشگر وتیپ لهستانی وشوروی بعد از دریافت ضربات سنگین مجبور به تخلیه شمال غربی بوتزن شدن وشهرک های مثل هیندنبرگ هیسنبرگ و فورسلگن باز پس گرفته شدن همین شکسته شدن خط محاصره نیروهای شوروی لهستانی وجود در ان منطقه را به چهار گروه تقسیم کرده چندین واحد لهستانی محاصره شدن بیشترین خسارتهای را ل 5 و تیپ 16 متحمل شدن مقر ل 5 که تنها توسط یگ گردان اموزشی محافظت میشد مورد حمله قرار گرفت و مجبور به عقب نشینی شدن از 1300 سرباز لهستانی تنها 100 نفر زنده ماندن فرمانده ل 5 هم جز کشته شدن گان بود .
سربازان المانی بر بالای پیکر سرباز روس در حومه شهر
بقایای توپ تهاجمی su122 ارتش دوم لهستان
200 تا 300 نیروی اسیر فولگشرو آلمانی در یک انبار در اطراف بوتزن نگهداری میشدن که با عقب نشینی لهستانی ها این انبار هم اتش زده شددر 23 اوریل آلمانی ها در یک پیشروی خیره کننده به رودخانه SCHWARZER در شرق و LOHSA و OPPITZ و GROOSDUBRAU در غرب رسیدن بخش عمده ایی از قوای آلمانی در اطراف جنگلهای لوهسا ( LOHAS) مستقر شدن آلمانی ها در ادامه فشار به KONIGSWARTHA را دامه دادن با این پیشرویها در شمال شرقی بوتزن واطراف رودخانه سپری وجنگلهای موسکائو سرانجام فرماندهی سپاه لهستان مجبور به توقف پیشروی به سمت درسدن شده به نیروهای خود دستور داد به عقب برگردن و رخنه های ایجاد شده بین خطوط را پر کنند در22 اوریل همچنین به نیروهای زرهی لهستانی به منظور بازسازی وتجدید قوا به عقب برگردد ل 7 هم فراخوانده شد. تنها ل 9 در اطراف درسدن باقی ماند برای جلوگیری از فروپاشی خطوط نیروهای لهستانی ارتش شوروی 8 لشگر خود را به منطقه ارسال کرد به ل 19 ول 95 پباده از سپاه 4 تانک شوروی دستور داده شد به منظور سد کردن پیشروی المانی ها در اطراف KAMEZZ - KONIGSWARTH دست به حمله بزنند ارتش دوم هوایی هم بعدا به سایر نیروها اضافه شد در همین حال پیشروی آلمانها در به جنوب شرقی بوتزن موفقیت امیز بود ل 294 شوری توسط ل برنبورگ در ویشنبرگ به محاصره در امد در 24 اوریل این لشگر شوروی بشدت اسیب دیده و واحدهای زیادی را از دست داد ل 20 زرهی از سمت جنوب توانست با واحدهای المانی محاصره شده در شهر بوتزن ارتباط برقرار کند بلافاصله ل 20 با هماهنگی واحدهای داخل شهر دست به حمله زده و محاصره شهر به صورت کامل رفع و تقربیا تمام بوتزن بازپس گرفته شد ضد حمله لهستانیها برای عقب راندن ل 20 با شکست مواجه شد برای چند روز درگیری خانه به خانه صورت گرفته در روزهای بعد پیشروی المانی ها در خارج از شهر متوقف شده چونکه دیگر سوختی برای پانزرها باقی نمانده بود
نیروهای آلمانی در نزدیکی بوتزن
. با وخیم تر شدن اوضاع تنها راه باقیمانده عقب نشینی سراسری برای روسها ولهستانی ها بود به با ابلاغ دستور عقب نشینی سراسری واحدی باقیمانده لهستانی و نیروهای ارتش سرخ مناطق درگیری را ترک و یک خط پدافندی از منطقه LOHSA-KAMENZ - HEIDENGER تشکیل دادن ل 9 لهستان که قبلا در اطراف درسدن مستقر شده بود در 26 اوریل دستور عقب نشین دریافت کرد این واحد لهستانی با تصور اینکه خطوط عقب نشینی امن است حرکت را آغاز کرده آلمانها با آگاهی ازمسیر غقب نشینی ل 9 حملات بر علیه این واحد لهستانی را اغاز کردن هنگ 26 این لشگر نابود شد و 75 درصد پرسنل ان کشته شدن فرمانده این لشگر هم در ادامه حملات کشته شد یک کاروان 300 نفری امدادی لهستانی هم در بین مسیر مورد حمله قرار گرفت وتمام 300 نفر کشته شدن . به علت خسارتهای سنگینی که به این واحد واردشده بود دیگر نمیشد نام لشگر ویا تیپ را بر آن گذاشت و افراد باقیمانده این یگان در لشگر 19 گارد شوروی ادغام شدن . دیگر سوختی ومهمات آنچنانی برای المانی ها باقی نمانده بود . هزاران سرباز کمکی ارتش سرخ هم به منطقه اعزام شده بودن و با تشکیل یک خط پدافندی هر حمله ایی را در هم میکوبیدن قدرت آلمانی ها در همین حد بود هر چند نه فرماندهان های شوری و لهستانی انتظار این حمله به این شکل را نداشتن غرور و سهل انگاری لهستانیها به شدت برایشان گران تمام شد اگر ورماخت نیرو وتجهیزات بیشتر داشتن مطمئنا پیشروی ها ادامه پیدا میکرد. در 26 اوریل نبرد بوتزن به پایان رسید هر چند تا 28 آوریل یشرویها ادامه داشت هیتلر که خود در برلین در محاصره بود واخرین روزهای عمرش را سپری می کرد در پیامی این پیروزی را تبریک گفت . نبرد بوتزن باردیگر نشان داد دست کم گرفتن دشمن میتواند بهای سنگینی داشته باشد موضوعی که ارتش سرخ چند ماه قبل تر در چهل کیلومتری بواتزن یعنی شهر لوبان بخوبی متوجه ان شد المان تا دقایق اخر هم زهر دار است . این نبرد اخرین پیروزی آلمان در جنگ جهانی دوم محسوب میشود . البته بعد این هم در چند عملیات که برای عقب نشینی به سمت نیروهای غربی صورت گرفت المانی ها موفقیت های داشتن اما نمی توان به آنها به چشم یک عملیات تهاجمی نگاه کرد و بیشتر برای فرار کردن از دست ارتش سرخ وپناه بردن به نیروهای غربی بود
خطوط درگیری بعد از باز پس گیری چند شهر وشهرک از جمله بوتزن
در نبرد بوتزن حد فاصل 21 تا 28 اوریل بین 18 تا 25 هزار سرباز لهستانی کشته زخمی ومفقود شدن المان ها تلفات خود را 1600 نفر اعلام کردن
716 غیر نظامی المانی هم در این درگیریها کشته شدن در مجموع 1000 سرباز المانی کشته شده در طول جنگ در قبرستان این شهر به خاکسپرده شدن بخش زیادی متعلق به بازه زمانی 16 تا 28 اوریل می باشد
براساس امار ارتش دوم لهستان 5000 هزار سرباز لهستانی کشته 2800 نفر مفقود و نزدیک به 11 هزار نفر زخمی شده همچنین لهستانی ها امار تلفات آلمان ها را تا 6500 (کشته زخمی ومفقود اسیر) اعلام کردن
200 دستگاه تانک و زرهپوش ارتش دوم لهستان هم در این درگیریم منهدم شدن. از تلفات ارتش سرخ اماری در دسترس نیست.
منابع :
https://en.topwar.ru/141697-srazhenie-za-bautcen-poslednyaya-pobeda-vermahta.html
https://weaponews.com/history/28788-the-battle-of-bautzen-the-last-victory-of-the-wehrmacht.html
https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Bautzen_(1945)
https://www.berlinexperiences.com/the-battle-of-berlin-1945-a-day-by-day-account/
-
توسط MR9
مقدمه :
با اولین شلیک موشک وی-2 به قلب فضا در اکتبر 1942 ، عرصه جدیدی به صحنه نبرد اضافه شد ، با این حال توسعه فناوری نظامی در فضا را میتوان عاملی موثر در ایجاد تغییرات شگرف در ماهیت رزم مانوری بحساب آورد . تغییر صحنه عملیات نظامی در فضا ، همزمان با کاهش قابل توجه و ناگهانی درهزینه های مربوط به دسترسی به مدارهای ماوراء جو و همچنین توسعه سریع ماهواره های کوچکتر و ارزان تر برای ایجاد مجموعه حسگرهای پایش عملیات نظامی ، قابلیتی فراتر از ماهواره های بزرگتر و گران قیمت تر را در اختیار ارتش ها ، نسبت به گذشته ، قرار خواهد داد . سرعت شگرف این تحولات و پیامدهای قطعی آن بر عملیات رزمی در آینده موضوعی است که جامعه کارشناسان رو به گسترش فضایی در سازمان های نظامی تلاش می کند تا قبل از ایجاد تهدید ، فرآیند توسعه این قابلیتهای جدید در حوزه فضایی را درک کرده و تغیرات سازمانی ناشی از این امر را بخصوص در حوزه جنگ مانوری مورد بررسی عمیق قرار دهد .
با توجه به این موضوع پراهمیت ، قابلیتهای فضا پایه موجود تاثیر قابل توجهی را بر تاکتیکهای رزم زرهی مدرن در دو سطح تاکتیکی و عملیاتی برجای گذاشته است.
از یکسو ، ارتباطات راه دور ، دسترسی به شبکه های مخابرات نظامی ، استفاده گسترده از سامانه موقعیت یابی جهانی (GPS) و درنهایت مخابرات رمز گذاری شده ، سرفصل های مهم این حوزه بشمار آمده و از سویی دیگر نیز کاربرد این پتانسیل در حوزه هایی با اهمیت کمتر نظیر عملیات ضد شورش نیز امکان پذیر گردیده است ،اما پرکاربردترین ماموریت محوله به حسگرهای فضاپایه را می توان در جنگ سرد و ماهواره های مجهز به حسگرهای مادن قرمز برای تشخیص زمان شلیک موشکهای بالستیک و همچنین رهگیری گونه های بالستیک تاکتیکی بر علیه واحدهای زمینی جستجو کرد .
در مجموع ، برای یک آینده قابل پیش بینی ، قابلیتهای فوق الذکر ، البته در پهنای باند بیشتر و دقت افزون تر همچنان به پشتیبانی از عملیات رزمی ادامه خواهند داد . با این وصف ، یکی از مهمترین پیشرفتهایی که فناوری فضایی برای افزایش عملکرد مطلوب واحدهای زرهی پدید آورده ، قابلیت استفاده از تصاویر ماهواره ای در زمان واقعی (near-real-time satellite imagery) بخصوص بر علیه دشمنی است که از این پتانسیل محروم است .
غافلگیری با ضربه به جناحین :
از یک نظر ، نقطه شروع استفاده از حسگرهای فضاپایه را می توان با آغاز جنگ نخست خلیج پارس که در جریان آن ، واحدهای ارتش ایالات متحده با ایراد یک ضربه شدید به جناحین یگانهای عراقی ، مدافعان را غافلگیر نموده و بسرعت بر آنها غلبه نمودند، همزمان دانست . ارتش عراق که تحت حملات شدید هوایی قرار داشت ، ناگهان با ضربه غافلگیرکننده واحدهای زرهی ائتلاف در جناحین خود روبرو شد که این موجبات یک فاجعه نظامی را برای سرفرماندهی ارتش بعث فراهم آورد .
اما نکته اصلی در این مساله نهفته بود که موفقیت این مانور ، مدیون چند عامل مهم ، از جمله فناوری های جدید بخدمت گرفته شده ، بود . از یکسو ، سامانه مکان یاب جهانی (GPS) تازه به دنیای فناوری نظامی وارد شده بود و به یگان های رزمی اجازه میداد تا در صحنه عملیاتی باز ( صحرا ) با دقت بیشتری دست به عمل زنند و از سویی دیگر به فرماندهان ائتلاف ، بخصوص رسته آماد و پشتیبانی ( لجستیک ) امکان می داد تا بدون نگرانی از آتش دشمن ، ذخیره سوخت و سایر سامانه های لجستیکی را بدون آنکه نیازی به هزینه کرد بیش از اندازه منابع داشته باشند ، موقعیت یابی و مستقر سازند .
با این وجود ، شاید مهمترین عامل موفقیت در افزایش و تاثیر گذاری واحدهای ائتلاف در این جنگ را می توان در پتانسیل این نیرو در محرمانه نگاه داشتن نقل و انتقالات و به معنای تخصصی ، "تحرک" این یگان ها از دید نیروهای عراقی دانست .
فرماندهان ائتلاف با ایجاد پایش شدید هوایی ، مسیر هرگونه اجرای عملیات شناسایی هوایی از سوی ارتش عراق را مسدود نمودند ، چرا که حتی اجرای یک سورتی ( پرانه ) پرواز شناسایی از سوی نیروی هوایی عراق در ارتفاع ، برد و گستره مشخص می توانست نیات ارتش ائتلاف را در حوزه محورهای عملیات آفندی ، افشاء کرده و متقابلا" ارتش عراق قادر می ساخت تا با تغییر سازمان رزم واحدهای خط مقدم خود ، تدابیر مناسبی برای حفظ جناحین خود از ضربه زرهی مهاجمان ، بیاندیشد.
در این میان ، برخی تحلیلگران براین اعتقاد قرار دارند که حتی در صورت اطلاع ارتش عراق از محورهای عملیاتی ائتلاف ، بسیار بعید بود که توان رزمی کافی برای جلوگیری از موفقیت نزد مدافعان ، موجود بوده باشد ، اما یقینا" دستیابی به اطلاعات ، هر چند محدود و مختصر ، می توانست هزینه پیروزی را برای مهاجمان ، افزایش دهد . در واقع ، بسیار بعید به نظر می رسد که ضربه کاری و موفقیت خیره کننده ارتش ائتلاف ، که بر قابلیتهای فضاپایه ، قرار داشت و صورتبندی بسیار بزرگتر مدافع را فریب داد ، بدون این ستون اصلی ، قابل تکرار باشد .
شیوه اجرای مانور توسط واحدهای رزمی درمقیاس گروهان و گردان که به هردلیلی ممکن بود از صورتبندی اصلی جدا شوند را می توان با تدبیر درست ، جبران نمود ، اما بدون وجود نظارت دائم بر صورتبندی اصلی ، دستیابی به موفقیت در چنین صحنه های از منازعه ، تقریبا" امکان پذیر نبود .
از سویی دیگر، نیروی هوایی ایالات متحده بدلیل ماهیت ماموریت خود ، گرچه پتانسیل زیادی برای ایجاد برتری هوایی محلی و جلوگیری از اجرای عملیات شناسایی توسط هواگردهای سرنشین دار یا بدون سرنشین در اختیار داشت ، اما واضح بود که فاقد توانایی جلوگیری از عبور ماهواره های دشمن از فراز منطقه نبرد بوده و این به معنای یک شکاف عمیق دربکارگیری اصل غافلگیری توسط فرماندهان محسوب می گردید . به معنای روشن تر ، درصورت برخورداری عراق از قابلیتهای فضاپایه ، بطور قطع ، ضربه قاطع طوفان صحرا ، هرگز قابلیت اجرایی شدن پیدا نمی نمود . به همین دلیل ، تکثیر گسترده ماهواره های سنجش از دور که می بایست بستر لازم برای تولید تصاویر دقیق ماهواره ای در اندازه ها و کیفیتهای متفاوتی را پدید آورد ، پارادایم " پشتیبانی فضایی " و به تبع آن ، تاثیر حسگرهای فضا پایه بر ماهیت رزم مانوری را به صورت چشمگیری دچار دگرگونی عمیقی نموده است .
سامانه مکان یاب جهانی
راست : 1990 چپ : آزمون های اولیه 1978
با این وصف ، ارتش ایالات متحده تا همین اواخر ، به استفاده از تصاویر ماهواره ای در عملیات رزمی چندان تمایلی نداشت ، چرا که تاثیر آن را در سطوح تاکتیکی و عملیاتی ، ناکافی ارزیابی می نمود ، به همین دلیل صرفا" تعداد مشخص و محدودی از ماهواره های تصویر برداری مستقر در مدار لئو (LEO) که قابلیت تصویر برداری از بخش های محدودی از کره زمین را ارائه می کردند ، در اختیار این نیروها قرار داشت ، در حالی که برخلاف ماهواره های مستقر در مدار ژئوسنکرون (GEO) که نسبت به زمین در نقطه ثابتی قرار دارند ، ماهواره های مدار لئو (LEO) در ارتفاعی میان 250 تا 400 مایلی مستقر هستند که هر 90 تا 120 دقیقه ، یکبار به دور زمین چرخیده و به همین دلیل انعطاف پذیری بیشتری به ماهواره های موجود در ارتفاع 22300 مایلی که تقریبا" سرعت چرخشی مشابه با سرعت چرخش سیاره داشته و با کمی اغراق ، نسبت به خط استوا ، روی نقطه ثابتی قرار دارند ، به کاربر ارائه می کنند . با این وصف ، علیرغم مزیتهای بی شمار ، ماهواره های مستقر در مدار GEO برای اجرای عملیات تصویر برداری تاکتیکی غیر مفیدترین ابزار بشمار می آید ، به همین دلیل ماهواره هایی که برای نظارت بر صحنه عملیات رزمی به فضا ارسال میشوند ، عمدتا" در مدارهای پایین تر قرار داده می شوند و به همین دلیل نیز در هر زمان ، صرفا" می توانند بخشی از سطح زمین را مورد شناسایی قرار دهند . بطور طبیعی ، جایگیری در ارتفاع مداری پایین در کنار هزینه های مرتبط با تولید و اعزام این سخت افزارها به فضا ، سودمندی تاکتیکی محدودی را فراهم می کند ، چرا که صرفا" امکان تصویر برداری یک محدوده کوچک را در روز فراهم می نماید .
پی نوشت :
1- ادامه دارد .................
2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR)
مترجم : MR9
-
-
مرور توسط کاربر 0 کاربر
هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.