امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

در برابر این تاکتیک ایرانیان نیز به ایجاد سواره نظام زره پوش روی اورد. اینکار از اواخر دوران هخامنشیان اغاز شد و در دوره پارت ها به ثمر رسید. اولین استفاده از این روش در برابر صفوف رومی ها توسط سورنا در اولین جنگ ایرانیان و رومی ها به وقوع پیوست. در دوران ساسانیان استفاده از سواره نظام زره پوش به تکامل رسید. این زوش بعدا به اروپا رفت. شوالیه های اسپانیایی در واقع روش جنگ خود را از اسواران ایرانی الهام گرفته اند. 

مراجع کنید به کتاب دکتر کاوه فرخ با عنوان سوارنظام زبده ارتش ساسانی

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

فالانکس از نظر استحکام در موج اول حمله بد نبود ولی قدرت انتقال پایینی داشت و این پیروزی های برگرفته از فالانکس چند دلیلی داشت:

  • ساده بودن شکل نبرد و تکیه بر تاکتیک های ساده 
  • این ساده بودن نبرد که گاهی در حد نبرد تن به تن کاهش می یافت،  زمانی باعث نمود عملکرد فالانکس می شد که رقیب ارتشی در هم و مغشوش داشت
  • پارسیان در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل بیشتر به نبود فرماندهی قدرتمند و شجاع، عنصر شانس در نبرد گرانیکوس و وجود مقادیر بالایی از شجاعت در اسکندر مقدونی که پهلو به حماقت میزد  و همچنین ماهر نبودن پیاده نظام که غالبا مزدور بود در نبرد های تن به تن باختند
  • در توجیه عدم ریسک فرماندهی چون هخامنشیان شاه بزرگ و بی نظیری مانند کوروش را بنا بر قول مشهور در میدان نبرد از دست داده بودند شاید این واقعه ناگوار زمینه ساز نوعی محافظه کاری در راس فرماندهی هخامنشیان شد. 
  • ضعف پیاده نظام در نبرد تن به تن با تکیه بیش از حد به سواره نظام همراه شد  و همین امر شکست پارسیان را تکمیل کرد.

جدای از این فالانکس در مقابل لشکر های سوارنظام سنگین اسلحه و چابک مستاصل بود و به خصوص از کناره بسیار آسیب پذیر و ظهور ابر قدرتی به نام روم به سرعت نسخه فالانکس را پیچید و از این روش در شکل بنیادین خود بجز چند ماجرای سراپا افسانه و یک ایده برای ساخت مقادیر بی شماری فیلم تاریخی چیزی باقی نماند.

 

  • Like 1
  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

فالانکس آسیب پذیری زیادی از کنار داشت، ابتکار اصلی اسکندر ( و در حقیقت پدر او فیلیپ) ایجاد واحدی اختصاصی برای پوشش کناره های فالانکس بود.

این واحدها که Hypaspist نامیده می شدند ( و البته از قبل هم وجود داشتند اما این مأموریت را نداشتند) کناره های فالانکس را پوشش می دادند و سربازانی نخبه محسوب می شدند. اینگونه ضعف بزرگ فالانکس برطرف می شد. کناره های این واحدها هم توسط سواره نظام یا پیاده نظام سبک پوشش داده می شد.

این استراتژی که در اصل متعلق به پدر اسکندر بود اما فرصت نیافت جهان گشایی خود را بدین روش زیاد ادامه دهد. ( فیلیپ توانست یونان را تسخیر و کل آن را یکپارچه کند)

در این استراتژی سواره نظام مانند چکش دشمن را به سوی فالانکس ها می راند که مانند سندان عمل میکرد و دشمن بین چکش و سندان کوبیده  و نابود می شد.

 

 

ویرایش شده در توسط Lord-Soldier
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر 13 فروردین 1399 در 18:10 , Lord-Soldier گفت:

فالانکس آسیب پذیری زیادی از کنار داشت، ابتکار اصلی اسکندر ( و در حقیقت پدر او فیلیپ) ایجاد واحدی اختصاصی برای پوشش کناره های فالانکس بود.

این واحدها که Hypaspist نامیده می شدند ( و البته از قبل هم وجود داشتند اما این مأموریت را نداشتند) کناره های فالانکس را پوشش می دادند و سربازانی نخبه محسوب می شدند. اینگونه ضعف بزرگ فالانکس برطرف می شد. کناره های این واحدها هم توسط سواره نظام یا پیاده نظام سبک پوشش داده می شد.

این استراتژی که در اصل متعلق به پدر اسکندر بود اما فرصت نیافت جهان گشایی خود را بدین روش زیاد ادامه دهد. ( فیلیپ توانست یونان را تسخیر و کل آن را یکپارچه کند)

در این استراتژی سواره نظام مانند چکش دشمن را به سوی فالانکس ها می راند که مانند سندان عمل میکرد و دشمن بین چکش و سندان کوبیده  و نابود می شد.

 

 

 

ابتکار اصلی فیلپ استفاده از ترکیبی از واحدهای مختلف بود.

 

بر خلاف باورهای عموم ، چیزی که معمولا موجب پیروزی اسکندر مقدونی می شد ، سواره نظام سنگین اسکندر بود و البته مقداری هم دیوانه بودن خودش و مهمتر از اون ، ضعف فرمانده ی طرف مقابل .

 

در نبرد اربیل ، اگه سواره نظام سغدی بعد از دور زدن جناح چپ  اسکندر به سمت اردوگاهشون نمی رفت ( برای آزاد سازی مادر و همسر دارایوش سوم ) از پشت به مرکز نیروهای  مقدونی حمله می کرد ، احتمالا اسکندر هم می شد یکی از هزاران فرماندهی که برای کشور گشایی به فلات ایران حمله کردن و شکست خوردن .

 

 

  • Like 1
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
10 minutes قبل , Ghalam گفت:

 

ابتکار اصلی فیلپ استفاده از ترکیبی از واحدهای مختلف بود.

 

بر خلاف باورهای عموم ، چیزی که معمولا موجب پیروزی اسکندر مقدونی می شد ، سواره نظام سنگین اسکندر بود و البته مقداری هم دیوانه بودن خودش و مهمتر از اون ، ضعف فرمانده ی طرف مقابل .

 

در نبرد اربیل ، اگه سواره نظام سغدی بعد از دور زدن جناح چپ  اسکندر به سمت اردوگاهشون نمی رفت ( برای آزاد سازی مادر و همسر دارایوش سوم ) از پشت به مرکز نیروهای  مقدونی حمله می کرد ، احتمالا اسکندر هم می شد یکی از هزاران فرماندهی که برای کشور گشایی به فلات ایران حمله کردن و شکست خوردن .

 

 

 

البته سواره نظامشون که به نام Hetairoi در منابع لاتین آمده، فکر نمی کنم بتوان سنگین حسابش کرد. یک نیزه بلند 4 متری و یک شمشیر داشته و حتی سپر هم نداشتند. یک زره یک تکه بالاتنه و یک کلاه خود هم البته. نکته مهم استفاده آنها از شوک بود، به نحوی که جزو اولین Shock cavalry های اروپا طبقه بندی شدند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر 10 فروردین 1399 در 12:05 , sasasasa گفت:

در برابر این تاکتیک ایرانیان نیز به ایجاد سواره نظام زره پوش روی اورد. اینکار از اواخر دوران هخامنشیان اغاز شد

سلام برادر وقتی هنوز لگام اختراع نشده بود  چطوری سوار نظام زرهپوش ساختن؟

بر 10 فروردین 1399 در 19:30 , aminf14 گفت:

از این روش در شکل بنیادین خود بجز چند ماجرای سراپا افسانه و یک ایده برای ساخت مقادیر بی شماری فیلم تاریخی چیزی باقی نماند.

اتفاقا نیزه دارهای اسپانیایی و سوئیسی همین روش سراپا افسانه و ایده ی بی مقدار رو گرفتن و آپ دیت کردن و در صفوف نظامی خودشون در ابتدای رنسانس استفاده کردن

 

ویرایش شده در توسط RezaKiani
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
1 ساعت پیش, RezaKiani گفت:

سلام برادر وقتی هنوز لگام اختراع نشده بود  چطوری سوار نظام زرهپوش ساختن؟

 

 ایا واقعا لگام یا همان دهانه اسب ساخته نشده بود؟!

وجود دهانه اسب حتی به شواهدی به دوران قبل از هخامنشیان هم میرسه حالا دوران اشکانیان و سورنا به کنار. کلا تربیت  اسب های جنگی به خیلی از زودتر از تصورات ما بر میگرده. برای مثال قوم آریایی  هیتی هم ید طولانی در پرورش اسب داشت. اساسا یکی از نماد های موفقیت آریایی ها همین پرورش اسب و تهیه لوازم پرورش این چهار پا بود. در دوران هخامنشی هم این مطلب به اوج خودش میرسه. وقتی داریوش بزرگ می خواهد به شهریاری خود ببالد، می گوید: «این بوم پارس را -که زیباست، و خوب اسب (هواسپا) و خوب مردم است- . . . اهورا مزدا به من بخشید». یا هرودتوس گواهی داده است که پارسیان کودکانشان را پیش از هر چیز راستگویی و سوارکاری و کمانوری می آموختند. استرابو همین مطلب را تایید می کند و می افزاید بلندپایگان دولتی به کودکان هفت ساله به بعد رام ساختن اسب و یراق کردنش و تیمار داشتنش را می آموختند و اینکه چطور (بی رکاب، چون تا آخر دوره ساسانی رکاب در ایران شناخته نبوده است) سوار و پیاده شوند و اینکه چطور بر اسبی که می تازد بپرند.

معروف ترین اسب این دوره ها هم اسب نسایی هست!

thumb_dhnh_sb_nsyy.jpg

 

دهانه اسب های معروف نژاد نسایی در دوران هخامنشی 

 

thumb_2dhnh_sb_nsyy.jpg

 

دهانه اسب های نژاد نسایی در دوران هخامنشی

 

thumb_c7951f51ade18b4b632ea141a5132bf3.j

لرستان، قرن ۸-۷ ق.م.، مجموعه آدام

 

همچنین در تخت جمشید بر روی پلکان شرقی آپادانا (صفه جنوبی) بیست و سه هیأت نمایندگی از اقوام تابع را مشاهده می شنود که برای شاه بزرگ خراج می آورند و نه هیأت از آنها «اسب» جزو ارمغانشان آورده اند. ارمنیان و مادها و کاپادوکیان و گردونه رانان و مهتران شاهی (بر روی صفه شمالی همان پلکان) باره هایی از نژاد «مادی-آسیای کوچکی» تقدیم می کنند. اسبان سکاها کوتاه تر و پر عضله تر و نیرومندترند و از نوع اسبان سنگین آسیای میانه ای معروف به «تورانی»اند که سواران زره پوش را می توانستند بکشند.

 

unnamed_28429.jpg

اسب های سکایی و ...

 

 "در برخی مواضع، نجبای ایرانی سواره نظام «زره» می پوشیدند که عبارت بود از خودی، جوشنی و ران پناهی (به اوستایی رانَ پان، به یونانی پَرَمِرِید یا parameridia). نمونه این گونه سواران زره پوش در جنگ با یونان و در نبرد کوناکسا به کار آمد و این وسیله آخری، تکه ای نمدین نیک مالیده بود، مانند جل که بر دو سوی باره می آویختند تا هم ران های سوار را بپوشاند و هم دو جانب اسب را. در مواردی نادر سینه اسب و سرش را با کاکل بزرگ و سینه پوشی جوشن وار می پوشانیدند و این آغاز برگستوان پوشاندن اسب در زمان اشکانیان و ساسانیان بود"

ویرایش شده در توسط Navard
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بر 17 فروردین 1399 در 00:41 , Navard گفت:

"در برخی مواضع، نجبای ایرانی سواره نظام «زره» می پوشیدند که عبارت بود از خودی، جوشنی و ران پناهی (به اوستایی رانَ پان، به یونانی پَرَمِرِید یا parameridia). نمونه این گونه سواران زره پوش در جنگ با یونان و در نبرد کوناکسا به کار آمد و این وسیله آخری، تکه ای نمدین نیک مالیده بود، مانند جل که بر دو سوی باره می آویختند تا هم ران های سوار را بپوشاند و هم دو جانب اسب را. در مواردی نادر سینه اسب و سرش را با کاکل بزرگ و سینه پوشی جوشن وار می پوشانیدند و این آغاز برگستوان پوشاندن اسب در زمان اشکانیان و ساسانیان بود"

سلام برادر.... من جدا شرمنده هستم می خواستم بنویسم رکاب ولی نمی دونم چرا نوشتم لگام.... همانطور که شما به خوبی اشاره کردید رکاب رو تا اواسط و اواخر دوران ساسانی اختراع نکرده بودند.... شما به خوبی روشن کردید که اقوام ایرانی از همون اولش به سوارکاری معروف بودند ... سواری بدون رکاب غیرممکن نیست اگر فیلمهای سرخپوستی را هم دیده باشید اونها هم سوارکاران ماهری بودند که از رکاب استفاده نمی کردند.

ولی توجه کنید که بدون رکاب سواره نظام زرهپوش ساختن خیلی خیلی سخت است... چون اینها مثل شوالیه های زرهپوش قرون وسطی با نیزه های بلند به صف دشمن می زدند و برای دمپ کردن ضربه ی حاضر حتما باید پای سوارکار در رکاب قرار داشته باشد یا اینکه پایش به جایی گیرباشد.....

بازهم تشکر از ارسال خوب شما و عرض معذرت از همه ی خوانندگان این مطلب

  • Like 1
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

از اشتباهات داریوش سوم هخامنشی این بود که در نبرد آخر تمامی نیروهای خودش رو وارد جنگ نکرد و به جای اینکه در پشت صفوف خودش بایسته در ابتدای صفوف خودش بود . به نظر بنده با توجه به جریان نبرد ، دلیل اینکه اسکندر مستقیم به قلب سپاه داریوش حمله کرد ، علاوه بر تهور و شجاعت ذاتی که داشت این بود که می ترسید اگه داریوش تمام نیروهاش رو وارد نبرد کنه ، جناحینشاز هم می پاشه و قتل عام می شه پس ریسک کرد و با حمله به قلب سپاه و خود داریوش با خودش گفت یا می برم یا با افتخار می میرم .

 

این وضعیت نهایی حدس زده شده از آرایش دو  ارتش در فاز نهایی نبرد هست

 

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/e9/Battle_gaugamela_decisive.png

 

همونطور که می بینید عملا یکپارچگی سپاه مقدونی از هم پاشیده شد و اگه داریوش به موقع میانه ی سپاهش رو وارد نبرد می کرد ، احتمالا نتیجه جور دیگه رقم می خورد .

 

در احوالات این جنگ گفته اند به محض اینکه داریوش از ارابه افتاد  اکثریت سپاه مرکزی و واحد های ارتش هخامنشی که حتی وارد نبرد نشده بودند ، هزیمت کردند .

 

 

  • Like 1
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
3 hours قبل , RezaKiani گفت:

سلام برادر.... من جدا شرمنده هستم می خواستم بنویسم رکاب ولی نمی دونم چرا نوشتم لگام.... همانطور که شما به خوبی اشاره کردید رکاب رو تا اواسط و اواخر دوران ساسانی اختراع نکرده بودند.... شما به خوبی روشن کردید که اقوام ایرانی از همون اولش به سوارکاری معروف بودند ... سواری بدون رکاب غیرممکن نیست اگر فیلمهای سرخپوستی را هم دیده باشید اونها هم سوارکاران ماهری بودند که از رکاب استفاده نمی کردند.

ولی توجه کنید که بدون رکاب سواره نظام زرهپوش ساختن خیلی خیلی سخت است... چون اینها مثل شوالیه های زرهپوش قرون وسطی با نیزه های بلند به صف دشمن می زدند و برای دمپ کردن ضربه ی حاضر حتما باید پای سوارکار در رکاب قرار داشته باشد یا اینکه پایش به جایی گیرباشد.....

بازهم تشکر از ارسال خوب شما و عرض معذرت از همه ی خوانندگان این مطلب

خواهش میکنم جناب کیانی. اما چند مطلب به پست قبلی اضافه کنم. اینکه رکاب دلیل وجود سوار نظام سنگین اسلحه بوده باشه یکم جای بحث داره! اما با توجه به شواهد تاریخی سپاه هخامنشی در ابتدا چیزی به اسم سواره نظام سنگین اسلحه نداشت و کل سواره نظام که فقط ۲۰ درصد ارتش رو شامل میشدند. تشکیل شده بود از ارابه های داس دار و تیز رو و البته دسته های شتر سوار که گزارش هایی از تمام این ها به وفور هست. اما گزارش دیگری هم هست. ایرانیان بعد شکست هایی که در یونان و بعد ها تجربیات حاصل از جنگ های داخلی متعدد در دوره هخامنشیان به چشم دیدند. رو به سواره نظام سنگین اوردن. البته از همان دوره ی کورش کبیر  و  بعدها دوره ی نبرد های یونان از سوار نظامی با نام سنگین اسلحه استفاده شد که البته با تعریفات مورد نظر ما تفاوت داشت.

اما گزارش های مکتوبی از دوره داریوش سوم هخامنشی  و علی الخصوص نبرد گوگمل هست که از استفاده گسترده تر این رسته  اشاره میکند.

“آریان مورخ گزارش می‌کند در جریان نبرد، داریوش سوم در میان گارد پیاده نظام معروف و نخبه جاویدان خود بود و سواره نظام‌های زره پوش هم در سمت راست وی ایستاده بودند."

thumb_HorseCloths_D_25_17_1b.jpg

سنگ نگاره بسیار معروف از يك سوار سنگين اسلحه پارتي ـ دورااورپوس

 

اما در رابطه با دوره اشکانی گزارش های مکرری هست از استفاده سواران سنگین اسلحه که البته اینبار حتی اسب را هم زره پوش میکردند.

 

thumb_IMGP1085.JPG

زره اسب یافت شده  ساخته شده در دوره اشکانی 

 

برای نمونه  ارتش سورنا در جنگ حران از ۹۰۰۰ اسب سوار کماندار و ۱۰۰۰ سوار زره پوش تشکیل شده بود. که البته از درگیری سواره نظام زره پوش با سواران گل در این جنگ مطالبی در کتب تاریخی وجود دارد.

دوره اشکانیان دوره ارتقا سواره نظام زره پوش بود و البته در این دوره ارتش اشکانی برخلاف نظرات فقط مجهز به سوار کماندار و سبک اسلحه نبود.

 

800px-ParthianCataphract.JPG

سنگ نگاره ای از مبارزه سوار سنگین پارتی با شیر 

 

اما در رابطه دوره ساسانی که خودتون اشاره کردین  نماد ارتش ایران سواره نظام کلیباناری یا کاتافراکت بود. برای درک این موضوع بهتر است به لیبیانوس (مورخ رومی) مراجعه کنیم، جایی که در آن نوشته‌است:لژیونرهای رومی ترجیح می‌دهند تا هر سرنوشت و قضا و قدری را تحمل کنند اما با سواران ایرانی رو در رو نشوند!

البته در اخر بازهم تشکر از جناب کیانی

 

ویرایش شده در توسط Navard
  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
19 hours قبل , RezaKiani گفت:

اتفاقا نیزه دارهای اسپانیایی و سوئیسی همین روش سراپا افسانه و ایده ی بی مقدار رو گرفتن و آپ دیت کردن و در صفوف نظامی خودشون در ابتدای رنسانس استفاده کردن

 

خود شما می فرمایید آپدیت شد. عرض بنده دلالت بر شکل اولیه  و بنیادین این فرمیشنه که به شدت توسط رمی ها قلع و قمع شد. 

 

جدای از مورد بالا اشاره ای داشته باشیم به شاهکار رمانس سه امپراطوری و جایی که ژوکه لیانگ به صف آرایی لاک پشتی اشاره کرد و گفت ولی اگه این صف آرایی درست استفاده بشه خیلی موثره. این استفاده درست مستلزم برطرف معایب اون روش جنگیه.  به عنوان مثال پتک و سندان فالانکس نمی تونست در مقابل استراتژی رعب آور و خیره کننده مثلا هانیبال مقاومتی کنه و راحت له میشد همچنانکه لژیون های منظم و قدرتمند رومی چندین بار با تلفات بالا نبرد رو واگذار کردند. چیزی که در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل سبب پیروزی اسکندر شد وجود شانس، تهور بیش از حد اسکندر مقدونی و انتخاب نادرست زمین نبرد  و استفاده نکردن از موانع طبیعی برای سد کردن لشکر مقدونی بود. کافیه یک بار زمین نبرد ایسوس که خلیج اسکنرون بود رو بررسی کنیم تا به اشتباهات مرگبار قوای هخامنشی پی ببریم. در ثانی در یونان از دیرباز در ادبیات و بیان رویدادهای تاریخی مقادیر زیادی اغراق وجود داشته که هرودوت نماد این اغراق در بیانه. اونقدری که از اسکندر و فالانکس تعریف شده کمتر به نابغه ای به نام هانیبال و ایده ها و پیاده کردن عالی اونها پرداخته شده و یا موارد دیگر.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
8 hours قبل , Navard گفت:

خواهش میکنم جناب کیانی. اما چند مطلب به پست قبلی اضافه کنم. اینکه رکاب دلیل وجود سوار نظام سنگین اسلحه بوده باشه یکم جای بحث داره! اما با توجه به شواهد تاریخی سپاه هخامنشی در ابتدا چیزی به اسم سواره نظام سنگین اسلحه نداشت و کل سواره نظام که فقط ۲۰ درصد ارتش رو شامل میشدند. تشکیل شده بود از ارابه های داس دار و تیز رو و البته دسته های شتر سوار که گزارش هایی از تمام این ها به وفور هست. اما گزارش دیگری هم هست. ایرانیان بعد شکست هایی که در یونان و بعد ها تجربیات حاصل از جنگ های داخلی متعدد در دوره هخامنشیان به چشم دیدند. رو به سواره نظام سنگین اوردن. البته از همان دوره ی کورش کبیر  و  بعدها دوره ی نبرد های یونان از سوار نظامی با نام سنگین اسلحه استفاده شد که البته با تعریفات مورد نظر ما تفاوت داشت.

اما گزارش های مکتوبی از دوره داریوش سوم هخامنشی  و علی الخصوص نبرد گوگمل هست که از استفاده گسترده تر این رسته  اشاره میکند.

“آریان مورخ گزارش می‌کند در جریان نبرد، داریوش سوم در میان گارد پیاده نظام معروف و نخبه جاویدان خود بود و سواره نظام‌های زره پوش هم در سمت راست وی ایستاده بودند."

 

 

سلام ، البته فرق اساسی در ابعاد اسب هاست ....

اصولاً اسب های زمان هخامنشیان کوچک بودن ، بعدها که اسبها برای جنگ ها به صورت گسترده استفاده شدن کم کم نژادها مختلف اسب ها با هم آمیزش داده شدن و از میان اونها از نرهای با جثه ی بزرگتر برای بارور کردن مادینه ها استفاده کردن تا در طول یک بازه ی ۲ تا ۳ هزارساله اسبهای جنگی جثه ی بزرگی پیدا کردن و می شد سواره نظام سنگین تر با سلاح های سنگین تر ازشون استفاده کنند .

 

25 minutes قبل , aminf14 گفت:

خود شما می فرمایید آپدیت شد. عرض بنده دلالت بر شکل اولیه  و بنیادین این فرمیشنه که به شدت توسط رمی ها قلع و قمع شد. 

 

جدای از مورد بالا اشاره ای داشته باشیم به شاهکار رمانس سه امپراطوری و جایی که ژوکه لیانگ به صف آرایی لاک پشتی اشاره کرد و گفت ولی اگه این صف آرایی درست استفاده بشه خیلی موثره. این استفاده درست مستلزم برطرف معایب اون روش جنگیه.  به عنوان مثال پتک و سندان فالانکس نمی تونست در مقابل استراتژی رعب آور و خیره کننده مثلا هانیبال مقاومتی کنه و راحت له میشد همچنانکه لژیون های منظم و قدرتمند رومی چندین بار با تلفات بالا نبرد رو واگذار کردند. چیزی که در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل سبب پیروزی اسکندر شد وجود شانس، تهور بیش از حد اسکندر مقدونی و انتخاب نادرست زمین نبرد  و استفاده نکردن از موانع طبیعی برای سد کردن لشکر مقدونی بود. کافیه یک بار زمین نبرد ایسوس که خلیج اسکنرون بود رو بررسی کنیم تا به اشتباهات مرگبار قوای هخامنشی پی ببریم. در ثانی در یونان از دیرباز در ادبیات و بیان رویدادهای تاریخی مقادیر زیادی اغراق وجود داشته که هرودوت نماد این اغراق در بیانه. اونقدری که از اسکندر و فالانکس تعریف شده کمتر به نابغه ای به نام هانیبال و ایده ها و پیاده کردن عالی اونها پرداخته شده و یا موارد دیگر.

 

در نبرد ایسوس در حالی که در آغاز داریوش توانست اسکندر رو در وضعیت بدی قرار داد ولی در نهایت بدترین جای ممکن رو برای جنگ انتخاب کرد و عملا سواره نظام خودش رو محدود کرد و اون شکست رو خورد .

 

علاوه بر این زمانی که اسکندر وارد آناتولی شد ، فرمانده نظامی یونانی در خدمت هخامنشیان که با اقتصاد مقدونیه آشنا بود پیشنهاد داد که از درگیری مستقیم با لشکر مقدونی اجتناب بشه و به جاش لشکر متحد ساتاراپ ها فقط ارتش مقدونی رو از دور تحت نظر داشته باشند چون مقدونیه توان  محاصره شهرها رو در حالی که یک لشکر در نزدیکیش باشه نداره و علاوه بر این توان کافی برای تامین لجستیک این ارتش رو نداره و بعد از یک ماه مجبور به عقب نشینی می شه ...

 

 

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
11 minutes قبل , Ghalam گفت:

در نبرد ایسوس در حالی که در آغاز داریوش توانست اسکندر رو در وضعیت بدی قرار داد ولی در نهایت بدترین جای ممکن رو برای جنگ انتخاب کرد و عملا سواره نظام خودش رو محدود کرد و اون شکست رو خورد .علاوه بر این زمانی که اسکندر وارد آناتولی شد ، فرمانده نظامی یونانی در خدمت هخامنشیان که با اقتصاد مقدونیه آشنا بود پیشنهاد داد که از درگیری مستقیم با لشکر مقدونی اجتناب بشه و به جاش لشکر متحد ساتاراپ ها فقط ارتش مقدونی رو از دور تحت نظر داشته باشند چون مقدونیه توان  محاصره شهرها رو در حالی که یک لشکر در نزدیکیش باشه نداره و علاوه بر این توان کافی برای تامین لجستیک این ارتش رو نداره و بعد از یک ماه مجبور به عقب نشینی می شه ...

 

 

کاملا درست و بجا بودو با فرمایش شما موافقم

اون فرماندهی که شما فرمایش کردید اسمش ممنون بود. ایشون اظهار داشت که نبرد رو به زمین دشمن بکشونن و در سرزمین های یونانی و مقدونیه قوا وارد بشه تا تمرکز قوای دشمن از بین بره کاری که قرنها بعد هراکلیوس در نبرد با خسرو پرویز انجام داد و کاملا هم موفق آمیز بود ولی متاسفانه داریوش سوم این استراتژی رو قبول نکرد و روی به نبردهای مستقیم آورد و شد آنچه نباید میشد.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
10 minutes قبل , aminf14 گفت:

کاملا درست و بجا بودو با فرمایش شما موافقم

اون فرماندهی که شما فرمایش کردید اسمش ممنون بود. ایشون اظهار داشت که نبرد رو به زمین دشمن بکشونن و در سرزمین های یونانی و مقدونیه قوا وارد بشه تا تمرکز قوای دشمن از بین بره کاری که قرنها بعد هراکلیوس در نبرد با خسرو پرویز انجام داد و کاملا هم موفق آمیز بود ولی متاسفانه داریوش سوم این استراتژی رو قبول نکرد و روی به نبردهای مستقیم آورد و شد آنچه نباید میشد.

 

ایده حمله به مقدونیه و خطوط لجستیک ، بعد از شکست اولیه مطرح شد .... اصولا یکی از دلایل رفتن اسکندر به فلسطین و مصر گرفتن سواحل و از بین بردن نیروی دریایی هخامنشی برای جلوگیری از حمله به مقدونیه و یونان بود .

 

 هراکیلوس عملا غلطی نکرد و به خاطر شورش شهربراز که سپاه غرب رو داشت و عدم تمکین شاهین که سپاه مرکز و شمال ساسانی رو داشت ، هراکلیوس خودش بدون هیچ حریغی جولان می داد .

 

این هنر خسرو پرویز بود که یک جنگ برده رو با تلاش برای کشتن سپهبد های ارتشش با شکست تعویض کرد .

 

یکبار هم که خودش با ارتش به آذربایجان رفت ، بدون جنگ با هراکیلوس عقب نشست .

 

اواخر ساسانی ، ایران به دو دسته ی پهلوها و پارس ها تقسیم شدند که با هم نمی ساختن ...

 

به جز حمله ی مغول و چنگیز ، عملا اکثر شکست ها به خاطر مشکلات داخلی و چند دستگی ها بود ...

 

حتی همون تیمور با اون دبدبه کبکبه ای که داشت یکبار در جنگ با شاه شجاع از آل مظفر و دیگر در ایذه در درگیری با اتابک لر زخمی شد و نزدیک بود کشته بشه .

 

زمانی که تیمور شاهزادگان آل مظفر مه همیشه در جنگ با هم بودن رو اسیر کرد و روی یک فرش نشوند ازشون پرسید :«  تا حالا شده بود شما با هم سر یک فرش بشینید ؟! » یکیشون گفت :« اگه با هم بودیم تو را به ایران  راه نبود ! »

 

 

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط MR9
      موقعیت قرارگاه مرکزی منافقین :
       
      در 90 کیلومتری شمال بغداد ،پس از عبور از شهر "الخالص" به "قرارگاه  اشرف" خواهید رسید.این پادگان با وسعت6 در 8کیلومتر مربع تا سال 1365 هجری شمسی تحت عنوان "معسگر الخالص الخاص" محل استقرار یکی از تیپ های گارد ریاست جمهوری صدام حسین بود.این پادگان از شمال به انبارهای بزرگ مهمات و تسلیحات و یک روستای کوچک عراقی،از شرق به یک فرودگاه متروکه،از جنوب شرق به روستای "شیخ شنیف" ، از جنوب به یک مرکز مرغداری و از غرب به جاده بغداد- کرکوک محدود شده است."اشرف بزرگ" 12*10 کیلومتر مربع است  که پادگان اشرف و زمین های اطراف آن را شامل می شود.
       
        
       
       
       
       
      پس از اخراج مسعود رجوی به عراق و ملاقات او با صدام حسین ، این پادگان بطور کامل تحویل گروهک منافقین  شد و  آنها پایگاه های خود در سلیمانیه و کرکوک را جمع آوری کرده و از سال 1366 هجری شمسی تحت عنوان به اصطلاح "ارتش آزادیبخش ملی " در این محل تجمع کنند.
      در کیلومتر 90 جاده قدیم بغداد-کرکوک انشعابی از قسمت شرقی، شما را به درب اصلی پادگان اشرف هدایت خواهد کرد.شمال و جنوب این جاده آسفالته و فرعی محل استقرار 2 گردان ارتش صدام حسین ،گروهان رادار،گروهان موشکی پدافند هوایی و مقر سازمان استخبارات صدام حسین است که در نزدیکی ورود به پادگان قرار دارد.از سال 1365 شمسی تا زمان سرنگونی صدام  حسین ،نقش این نیروها پدافند هوایی،حفاظت بیرونی و کنترل ورود و خروج به پادگان اشرف بود .
       
       
        
       
       
      مرصاد ، کمینگاه منافقین 
      ببرها وارد می شوند :
       
      اگر چه نیروی های مسلح جمهوری اسلامی ایران ( ارتش  جمهوری اسلامی ایران ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ، بسیج و..)  در جریان عملیات مرصاد ، شکست سنگینی بر پیکره گروهک منافقین وارد آورد ، بازماندگان فرقه رجوی ، مجدداً نیروی های باقی مانده خود را در قرارگاه های  متعدد خود در عراق ، جمع آوری و با حمایت رژیم بعثی ، فعالیتهای خود را از سر گرفتند . اما بدنبال شکست مفتضحانه رژیم بعثی حاکم بر بغداد در مقابل تهاجم گسترده نیروهای ائتلاف به منظور بازپس گیری کویت در ماه مارس 1991 و بغرنج شدن وضعیت در این کشور که همراه با بروز تشنجات و حرکتهای مسلحانه در شمال و جنوب آن گردید ، باعث شد تا گروهک منافقین  با یک بن بست غیر قابل تصور مواجه گردد .
       
       

       
       
      به همین دلیل ، تروریستهای مسلح این گروهک ، دست به تحرکات جدیدی در داخل خاک ایران زده و در یکم آوریل 1991 ، با استفاده از شرایط حاد منطقه ، یکسری اقدامات مسلحانه تروریستی  در غرب ایران ، بویژه ارتفاعات استان کرمانشاه  را رقم زدند که موجبات به شهادت رسیدن صدها نفر از شهروندان کرد ساکن در این منطقه را فراهم آورد .
      بنابراین در پاسخ به شرارتهای این گروهک تروریستی ، در بامداد روز 5 آوریل ، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران  با استفاده از 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-4E ، جمعی پایگاه سوم شکاری (TFB-3)  یک ضربت اساسی را به پادگان اشرف که قرار گاه مرکزی این گروهک بشمار می رفت ، وارد آورد که درعمق 80 کیلومتری داخل خاک عراق و در 28 کیلومتری شمال شهر  خالص  قرار داشت . 5 دقیقه بعد از این حمله ، 9 فروند جنگنده- بمب افکن F-5E جمعی پایگاه چهارم شکاری (TFB-4) بقیه تاسیسات این قرار گاه را با مهمات سنگین مورد حمله قرار دادند که براساس اطلاعات منتشر شده ، تلفات گسترده ای را موجب گردید .
       

       
       
      با این حال ، در جریان این حمله غافلگیرانه  ، خدمه یکی از فانتوم های شرکت کننده ( سریال 6688-3) موفق به اجرای صحیح مانور POP-UP نگردید و هر دوخدمه مجبور به اجکت شده و توسط شبه نظامیان مستقر در منطقه  بازداشت و بسرعت به دولت عراق تحویل داده شدند
       
       

       
      بقایای فانتوم ساقط شده نیروی هوایی به سریال 6688-3
       
       
      در شمال عراق ، دولت ترکیه که سالهاست در حال جنگ غیر رسمی با شورشیان حزب کارگران کرد که به شکل محرمانه از حمایتهای اطلاعاتی و تسلیحاتی دولت وقت عراق بهره می برد ، قرار داشت ، به منظور سرکوب این شورشیان ، چندین عملیات رزمی را در امتداد مرز با ایران ، طراحی و اجرا نمود .
       

       
       
      در جریان این عملیات رزمی ، فانتوم های  نیروی هوایی ترکیه بارها و بارها حریم هوایی ایران را مورد تجاوز قرار داده و نقض نمودند و در این سو ، در موارد متعددی  ، رادار مراقبت منطقه ، هشدارهای لازم را به ترکها ارسال نمود ولی علی الظاهر نیروی هوایی ایران هرگز عملیات رهگیری را اجرا ننمود . این مساله  را می توان بدین دلیل تشریح نمود که  تایگرهای مستقر در پایگاه دوم شکاری ،اگر چه بسیار سریع تر از فانتوم های ترک بودند اما بدلیل اینکه  تیم های ضربتی نیروی هوایی ترکیه توسط جنگنده های F-16C این نیرو  اسکورت می شدند ، حضور تایگر عملاً بی اثر بشمار می رفت . به همین علت ، فرماندهی وقت نیروی هوایی ایران تصمیم گرفت تا سازمان رزم پایگاه دوم شکاری را با اعزام جنگنده های MIG-29 که به تازگی از اتحاد شوروی تحویل گرفته شده بودند ، تقویت نماید .
       
       

       
       
      اعزام فالکروم های تهرانی  ، اگر چه در ابتدا به شکل موقت به این پایگاه مامور شده بودند ، اما با تغییر شرایط ، این استقرار به شکل دائمی در آمد و اسکادران 22 تاکتیکی نیروی هوایی (TFS-22) با حضور میگ های روسی تشکیل گردید و از آن سو ، تمامی  تایگرهای موجود در این پایگاه (F-5E) به اسکادارن 21 تاکتیکی (TFS-21) انتقال یافتند .
       
      با فروکش کردن آتش جنگ در آسیای جنوب غربی ، شرایط تقریباً به حالت عادی بازگشت ، اما این آرامش زیاد بطول نیانجامید ، چرا که در سال 1994 ، گروهگ منافقین مجدداً با اعزام تیم های ترورویستی بداخل کشور ، به شکل منظم دست به تخریب ، ترور مردم عادی و شماری از مقامات ارشد نظامی و غیر نظامی  زدند .
       
       

      سپهبد شهید صیاد شیرازی 
       
       
      د رنتیجه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، مجدداً ماموریت یافت تا حملات هوایی خود را علیه قرارگاه مرکزی این گروهک در داخل خاک عراق ، از سر بگیرد .
      این ماموریت کمتر شناخته شده ، توسط یکفروند جنگنده- بمب افکن F-5F و سه فروند جنگنده – بمب افکن F-5E جمعی پایگاه دوم شکاری در 9 نوامبر 1994 اجرا گردید . در این حمله جمعاً 16 تیر مهمات هوا به زمین مارک-82 به روی هدف حمل شد و پرنده های رزمی با موفقیت کامل و بدون خسارت جانبی ، ماموریت خود را به انجام رساندند .
       
       

       
       
      اما بدلیل اینکه این حمله غافلگیرانه  در داخل محدوده موسوم به منطقه پرواز ممنوع (NO FLY ZONE) شمال عراق که توسط ایالات متحده و بریتانیا حفاظت می گردید ، انجام شد ، به محض اطلاع از وقوع این حمله ، 20 فروند جنگنده  متحدین شامل  جنگنده – بمب افکن های F-16  و F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به منظور رهگیری این دسته پروازی از پایگاه های خود واقع در خاک ترکیه به پرواز در آمدند که با توجه به پایان ماموریت دسته رزمی نیروی هوایی ایران ، برخوردی میان این دو پیش نیامد . 
       

       
       
       
      پی نوشت :
       
      1- پلان های رزمی ارائه شده در این تاپیک در سطح وب وجود ندارد و توسط مترجم طراحی شده است 
      2-  در این انجمن ، بیشتز از حماسه های گردان های تامکت و فانتوم گفته شده ، باشد که  این تاپیک گوشه ای از حماسه های تایگرهای مظلوم نیروی هوایی که تلفات قابل توجهی را هم در جنگ تحمیلی متحمل شده است ، بیان نماید .
       
       
       
      منبع : با اندکی تصرف ، IRANIAN TIGERS AT WAR  BY BABAK TAGHVAEE
       
       
        این مجموعه با صرف زمان ترجمه  شده است ،
      بنابراین ، هر گونه برداشت با ذکر منبع (MILITARY.IR) خواهد بود . 
      در غیر اینصورت ، برداشت کننده  ، عرفاً و شرعاً ، مسئول خواهد بود .
       
       مترجم : MR9      
    • توسط seyedmohammad
      بسمه تعالی
       
       
      نیاز به CRAM  در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
       

       
      مفهوم سامانه های پدافندی برد نزدیک یا CIWS ابتدا برای محافظت از ناوهای نظامی در برابر حملات موشک های کروز شکل گرفت. اولین نسل از این سامانه ها که فالانکس آمریکایی را می توان به عنوان یکی از بهترین و معروف ترین آنها معرفی کرد، از نظر عملکردی بر پایه مقابله با تهدیدات ارتفاع پست در محدوده برد کمتر از 2 کیلومتر طراحی شده بودند، و از نظر پیاده سازی عموما بر پایه سامانه های توپخانه ای نیمه رباتیک نواخت بالا – که استفاده از گاتلینگ برای این منظور عمومیت بیشتری دارد – که به سامانه های کشف و کنترل آتش راداری و اپتیکی مجهز بودند استوار بود. از معروف ترین ادوات توپخانه ای به کار رفته در این سامانه ها می توان به گاتلینگ 20 میلیمتری آمریکایی ولکان که به عنوان توپ بسیاری از جنگنده های آمریکایی نیز استفاده شده است، و توپ گاتلینگ 30 میلیمتری روسی AK630 اشاره کرد که سامانه کمند ایرانی نیز از این توپ روسی بهره می برد. البته نمونه های دیگری نیز در دنیا بر اساس توپ های دیگر ساخته شده است که از جمله آنها می توان به نمونه های مبتنی بر توپ 35 میلیمتری اورلیکن و 40 میلیمتری بوفورس[1] اشاره کرد.
      با ادامه توسعه مفاهیم و نیازهای میدان نبرد دو اتفاق عمده در این حوزه رخ داد. نخست آنکه در کنار سامانه های توپخانه ای و یا حتی به جای سامانه های توپخانه ای از سامانه های موشکی برد کوتاه و اخیرا سامانه های انرژی مستقیم لیزری نیز استفاده شد. مساله دوم این بود که حوزه ماموریتی این سامانه ها از دریا به خشکی نیز گسترش یافت و این گسترش در درجه اول در پی نیاز به دفع تهدیدات برد نزدیک در پایگاه های خط مقدم یا در معرض تهدید بود. اما در خشکی تنها موشک های کروز و بمب های هواپرتاب تهدید این پایگاه ها نبودند. این بار مهمات منحنی زن کالیبر کوچک و متوسط شامل انواع خمپاره ها و توپ ها و نیز راکت های توپخانه ای کوتاه برد نیز به طیف تهدیدات اضافه شده بودند. در مورد راکت ها و موشک های بالستیک اگرچه سامانه های ضد موشکی دیگری نیز همچون پاتریوت پک-2 توان مقابله داشتند، اما اولا این سامانه ها برای هدف قرار دادن راکت هایی چون گراد به صرفه نبودند، دوم انهدام تهدیدات دیگری چون راکت های کوچک 107 میلیمتری و یا گلوله های توپ و خمپاره برای آنها کاری نشدنی بود. خصیصه دیگری که این طیف تهدیدات داشتند این بود که به جهت کوچک و نسباتا ارزان بودند عموما در تعداد بالا شلیک می شدند و سامانه پدافندی در درجه اول باید می توانست این حملات انبوه را به شکل موثر (نسبی) دفع کند، دوم این کار را به صورت مقرون به صرفه انجام دهد. در سال های اخیر می توان طیف دیگری از تهدیدات شامل پهپاد های انتحاری، مهمات هواپایه مینیاتوری و حتی خودرو های انتحاری را به لیست تهدیدات اضافه کرد. اینجا بود که سامانه های CRAM پا به میدان گذاشتند. این سامانه های جدید که عمدتا حاصل بهبود قابلیت های کشف و شناسایی و کنترل آتش سامانه های CIWS توپخانه ای بودند در ادامه علاوه بر مجهز شدن به موشک و سامانه های انرژی مستقیم، پس از عملیاتی شدن در خشکی، به جهت تغییر طیف تهدیدات در دریا و روی ناوهای نظامی نیز مستقر شدند.
       تجربه میدانی آمریکا در مستقر کردن این سامانه ها در پایگاه های خود در عراق نشان داد که آنها توان قابل توجهی در دفع تهدیدات و کاهش سطح خسارات و تلفات دارا هستند، اگر چه در مواردی در برابر شلیک پر تعداد Out number شدند، اما این پایان کار نبود. در اینجا اولا تا همان سطح موجود این سامانه ها حملات را برای مهاجمین دشوار و پر هزینه کرده بودند، دوما به نسبت حجم مهمات شلیک شده میزان خسارات و تلفات را به شکل چشم گیری کاهش داده بودند، به نحوی که در صورت عدم وجود چنین سامانه هایی میزان خسارات و تلفات نیرو های آمریکایی سر به فلک می کشید.
      در ادامه اما روند های دیگری جهت بهبود قابلیت سامانه های فعلی و نیز طراحی سامانه های جدید به نحوی که قابلیت بیشتری برای دفع تهدیدات پر شمار و سوارم داشته باشند پیگیری شده است. استفاده از سامانه های کشف و رهگیری پیشرفته تر و نیز بسط و پیاده سازی مفهوم خشاب عمیق (2) مهم ترین و موثر ترین راهکاری بوده است که در پیش گرفته شده است.
       
       
       
       
      خلا های داخلی، بسط و همپوشانش مفاهیم
       
      در این حوزه در همان شکل کلاسیک مساله که سامانه های  CIWS بودند در نیروهای مسلح ما ضعف وجود دارد، به نحوی که باید اذعان داشت در صورتی که عملیات مانتیس دقیقا به همان شکل و کیفیت چند دهه قبل علیه ناوگان نیروی دریایی اجرا شود، حتی در سال 1400 نیز دقیقا همان نتایج قبل به دست می آید و نیروی دریایی حتی توان نیم ساعت پایداری در میدان نبرد را ندارد، ولی با توجه به گسترش مفاهیم نبرد می توان خلا ها و نیازهای دیگری را نیز در حوزه های دیگر مشاهده کرد و از راهکار توسعه یک سامانه پدافندی برد نزدیک به تمامی آن خلا ها - بر خلاف رویه عمومی موجود در تمامی بخش های نیروهای مسلح، که شامل موازی کاری های پر هزینه، و عملیاتی سازی های ناقص و حتی صرفا نمایشی است - یک پاسخ موثر، انطباق پذیر، مقرون به صرفه و کاملا عملیاتی ارائه کرد.
       
      حوزه های نیاز را می توان به طور کلی در دسته بندی های زیر گروه بندی کرد:
       
      ·        حفاظت از ناوهای نظامی در برابر انواع تهدیدات سطحی و هوایی، از سرعت زیر صوت تا مافوق صوت، خصوصا حملات سوارم.
       شایان ذکر است که در حوزه پدافند دریاپایه این یادداشت صرفا در دفاع برد نزدیک یا به طوردقیق تر " تهدید نزدیک شونده" تمرکز دارد در حالی که در بخش پدافند برد کوتاه (که با برد نزدیک متفاوت است)، و برد متوسط نیز ناوگان موجود چیزی در چنته ندارند.
       
       
       
      ·        حفاظت از پایگاه های خط مقدم و در تیرس دشمن.
       در این بین برخی پایگاه هایی که نسبتا در عمق خاک قرار داشته اما پیش بینی می شود هدف حملات پر تعداد و سوارم قرار گیرند، مانند پایگاه های موشکی و هوایی مهم نیز در این دسته قرار می گیرند.
       
      ·        حفاظت از زیرساخت ها و تاسیسات حیاتی و استراتژیک کشور.
       تجربه حملات خمپاره ای سازمان تروریستی منافقین در قلب تهران و همچنین برخی تهدیدات اخیر رژیم صهیونیستی بر علیه مراکز هسته ای ، تهدیداتی را برجسته میکند. تهدیدات بر علیه مراکز سیاسی و کاملا در تیررس بودن تاسیسات و زیر ساخت های اطراف شهرهای بزرگ و نیز رعایت نشدن اصول پدافند غیر عامل در زیرساخت های استراتژیک که در نواحی مرزی قرار دارند مانند پارس جنوبی، در این دسته قرار می گیرند. . به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور.بایستی توجه داشت در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. از جمله دیگر موارد این دست تاسیسات استراتژیک می توان به پایانه ی نفتی خارک اشاره کرد، با وجود توسعه ترمینال های نفتی جایگزین خارک در طی جنگ و بعد از آن، همچنان خارک اصلی ترین پایانه صادرات نفت خام کشور است و آسیب دیدن آن ضربه سنگینی به صادرات نفت و اقتصاد ملی ایران وارد می سازد. همچنین پارس جنوبی گذشته از تولید 70 درصد گاز کشور، طی سالهای اخیر و برنامه تبدیل سوخت نیروگاه های برق سیکل ترکیبی از مایع به گاز و توسعه نیروگاه های گازی، اصلی ترین تامین کننده سوخت نیروگاه های برق کشور محسوب می شود و اخلال در روند تولید آن به معنای خاموشی وسیع در ایران است. بر خلاف پالایشگاه جم که در جانمایی آن اصول پدافند غیر عامل تا حد زیادی رعایت شده است و با قرار گرفتن در میان رشته کوه ها از تیررس مستقیم آتش دشمن در امان مانده است، اما در مورد تاسیسات پارس جنوبی جانمایی آن به جهت سهولت ترابری تجاری به قیمت آن تمام شده تا دهه ها میلیارد دلار تاسیسات گران قیمت در بی دفاع ترین شکل ممکن جلو تر از ارتفاعاتی که می توانست پناه آنها باشد قرار گیرند و در خط آتش مستقیم ساده ترین حملاتی از سوی ساحل قرار بگیرند که به راحتی می توانند فاجعه آفرین باشند.
       

       
      ·        حفاظت از سامانه های پدافندی برد بلند و برد متوسط
      سامانه های پدافندی برد بلند از جمله گران قیمت ترین و استراتژیک ترین دارایی های پدافند هوایی کشور هستند. علاوه بر این این سامانه های ویژه و گران قیمت در تعداد نسباتا کم در کشور عملیاتی هستند و جایگزینی آنها به سادگی میسر نیست، که همین مورد اهمیت حفاظت از آنها را دوچندان می کند. این سامانه ها در موقعیت جنگی هدف حملات پر تعداد قرار خواهند گرفت و ذخیره موشکی، و محدودیت های مربوط به تعداد درگیری هم زمان با چند هدف این سامانه ها آنها را در برابر حملات انبوه و سوارم آسیب پذیر می سازد و در عین حال نابودی هر یک از آنها گستره وسیعی از آسمان کشور را بی پناه می سازد. همچنین در برابر برخی تهدیدات شلیک موشک های دوربرد گران قیمت اساسا راه حل به صرفه و عاقلانه ای نیست، از این روی نیاز است تا سامانه هایی با برد آتش کمتر، ولی با هزینه آتش کمتر و توان درگیری با اهداف پر تعداد به صورت هم زمان در کنار این سامانه ها قرار داشته باشند. این امر وجود هر دو طیف سامانه های کوتاه برد، و برد نزدیک را در کنار سامانه های برد بلند ضروری می سازد.
       
      ·        حفاظت از خطوط لجستیکی و واحد ها و کاروان های متحرک نظامی به ویژه در زمان پیشروی و اجرای مانور.
      مساله رزم متحرک و لزوم فاصله گرفتن از رزم ایستا، اهمیت یافتن چابکی و قدرت مانور سریع در پهنه میدان نبرد نیاز به سامانه های پدافندی را تقویت می کند که بتوانند با سرعت گسترش یافته و عملیاتی شوند و حتی در حین حرکت توان عملیاتی و اجرای آتش خود را حفظ کنند. در این سناریو بر حسب شرایط مختلف استفاده از سامانه های کوتاه برد، برد نزدیک و یا ترکیبی از هر دوی آنها توصیه می شود.
       
      الزامات طراحی :
       
      با توجه به موارد بالا می توان لیست زیر را به عنوان الزامات طراحی لحاظ نمود: 
       
      ·        متحرک بودن
      ·        طراحی ماجولار و پودمان پذیر
      ·        سرعت استقرار و عملیاتی سازی بالا
      ·        سرعت واکنش زیاد، در حد چند ثانیه
      ·        بهره برداری از انواع سامانه های کشف و رهگیری اکتیو و پسیو
      ·        قابلیت درگیری با تعداد اهداف زیاد (دست کم 8 هدف به صورت هم زمان) که وجود سامانه های برد نزدیک موشکی را در کنار سامانه های توپخانه ای ضروری می سازد
      ·        پوشش آتش و کشف و شناسایی 360 درجه به صورت هم زمان (به لحاظ پیکره بندی الزمات خاص خود را دارد)
      ·        ظرفیت آتش بالا (خشاب عمیق) و بارگذاری مجدد بلوکی
      ·        وزن و ابعاد مناسب
      ·        توان رزم شبکه محور
      ·        مقاومت در برابر اخلال و جنگ الکترونیک
      ·        بهره بردن از مهمات دقیق و موثر
       
       
       
       
        [1] نمونه ای از این توپ روی تعداد محدودی از شناورهای نیروی دریایی قرار دارد که البته از نسخه های قدیمی این سامانه توپخانه ای می باشد و نشانه روی آن به صورت چشمی و توسط خدمه انجام می شود و در عمل از اجرای ماموریت یک سامانه CIWS عاجز است.
      [2]A deep magazine refers to the ability of a system to be fired numerous times before being resupplied. The “deepness” of a magazine will be limited by the number of munitions physically carried by a system or, for directed energy or electronic warfare systems, by the amount of stored energy (e.g., battery power
       
    • توسط bell214
      مرواریدی در ژرفا
      مصاحبه با خانواده شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا»
      قهرمان شکاری (F-14)
      مقدمه:
      مدتها بود كه به صورت جسته و گريخته در محافل گوناگون كه از جنگ و نيروي هوايي صحبتي به ميان مي‌آمد و يادي از شهدا و همچنين شهيد سرهنگ خلبان «محمدهاشم آل‌آقا» مي‌شد، همرزمان و دوستانش در شجاعت، دلاوري، صداقت و خاكي بودن وي اتفاق نظر داشتند. ما نيز پيرو وظيفه‌مان مترصد فرصتي بوديم كه خدمت خانواده معظم شهيد رسيده و نسبت به احوالات وي معرفت بيشتري حاصل كنيم. اشاره كتاب «تامكت‌هاي ايران در جنگ تحميلي» به اين شهيد بزرگوار كه در شماره پيشين از نظرتان گذشت، بهترين بهانه براي اين منظور بود كه به لطف خداوند با دريافت اذن شرفيابي از خانواده شهيد مقصودمان حاصل شد.

      باز هم مثل هميشه خود را در آن‌قدر مرتبه‌اي نمي‌بينم كه رمز و راز شهداي ميهن را بنگارم و به تصوير بكشم، با اين حال براي رسالتي كه بر دوشم سنگيني مي‌كند بهانه خوبي دارم.

      سايلي را گفت آن پير كهن چند از مردان حق‌گويي سخن

      گفت خوش آيد زبان را بر دوام تا بگويد ذكر ايشان را مدام

      گر نيم زايشان از ايشان گفته‌ام خوشدلم كاين قصه از جان گفته‌ام

      محمدهاشم در 27 آبان سال 1324 در خاندان بزرگ «آل‌آقا» كه از خانواده‌هاي سرشناس شهر كرمانشاه مي‌باشد پا به عرصه وجود گذاشت. دوران تحصيل خود در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر كرمانشاه گذراند. با اعلام مخالفت مادرش با وجود عشقي كه به پرواز داشت از اين كار منصرف شد اما علاقه وافر وي به ارتش كه همانا عشق خدمت به وطن بود باعث شد كه نهايتا به جمع نيروهاي مسلح بپيوندد. به دنبال آن وي پس از شركت در آزمون ورودي، موفق به راهيابي به دانشكده افسري نيروي زميني ارتش شده و با توجه به عطش دروني‌اش در ميل به بال گشودن همزمان در جهت جلب رضايت مادر گام بر مي‌دارد. پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه افسري اصرار وي كارگر افتاده و مادر به خلبان شدن فرزند راضي مي‌شود. هاشم كه گويي در ابتداي راه قرار دارد با نيروي مضاعفي بلافاصله اقدام كرده و با شركت در آزمون دانشكده خلباني از اين امتحان نيز سربلند بيرون آمده و با رسيدن به آرزوي ديرينه خود به جرگه دانشجويان خلباني نيروي هوايي ارتش مي‌پيوندد. با اتمام كلاسهاي زميني و آموزش مقدماتي پرواز، طبق روال آن روز نيروي هوايي براي تكميل دانش پرواز خود راهي ايالات متحده مي‌شود. با اتمام دوره، مفتخر به دريافت وينگ خلباني شده و راه بازگشت به وطن را در پيش مي‌گيرد. سروان خلبان هاشم آل‌آقا مقارن با سال 1350 به كشور بازگشته و با امريه ستاد فرماندهي نيروي هوايي به عنوان كمك خلبان جنگنده F-4، فانتوم، به پايگاه هفتم شكاري شيراز منتقل مي‌شود. در ادامه در سال 1351 برابر امريه ديگري براي ادامه انجام وظيفه به پايگاه يكم شكاري تهران فرستاده مي‌شود. هاشم در همين سال با دختري در همان محله سكونت پدر و مادرش در شهر كرمانشاه آشنا شده و اين آشنايي به ازدواج اين دو ختم مي‌شود.

      آنها زندگي مشتركشان را در تهران آغاز كرده و پس از حدود 4 سال، در سال 1356 آماده سفري طولاني مي‌شوند. سروان خلبان آل‌آقا براساس صلاحديد فرماندهان وقت به همراه تني چند از خلبانان فانتوم، با خانواده‌هايشان براي آموزش هدايت پرنده پيچيده، انقلابي و جديد نيروي هوايي ارتش، گرومن F-14 تامكت عازم پايگاه نيروي دريايي ايالات متحده در ايالت ويرجينيا مي‌شوند. براي خلبانان باتجربه فانتوم همچون هاشم آل‌آقا پرواز با گربه گرومن و كاربري تسليحاتش كار آنچنان سختي نبود. زيرا در درجه اول F-4 و F-14 هر دو اصلا براي نيروي دريايي ايالات متحده طراحي و ساخته شده و بديهي است كه از يك استاندارد يكسان براي طراحي و ساخت آنها استفاده شده است و در درجه دوم از سه موشك هوا به هواي مورد استفاده تامكت‌هاي ايران، فانتوم قابليت شليك دو موشك آن (AIM-7 اسپارو و AIM-9 سايدوايندر) را دارد. با توجه به اينكه آل‌آقا و همرزمانش در جنگنده فانتوم در چگونگي استفاده از اين دو موشك تجربه كافي و وافي داشتند، فقط مي‌بايست اسلحه اصلي تامكت، موشك اسطوره‌اي هيوز AIM-54 فينيكس و رادار آن هيوز AWG-9 را به‌طور كامل بشناسند. اگر عوامل مذكور را به اضافه هوش و جسارت ايراني كنيم مي‌شود حدس زد كه تمام نفرات اعزامي به راحتي بتوانند دوره خلباني F-14 را با موفقيت و سربلندي طي كنند. پس از پايان دوره در مدت حدود 18 ماه، خلبانان جديد جنگنده جديد در آبان 57 به سرزمين اجدادي خود باز مي‌گردند. با توجه به اينكه كانون فعاليت F-14 در ايران پايگاه هشتم شكاري مي‌باشد، هاشم به همراه خانواده خود از تهران به اصفهان نقل مكان مي‌كند. سكونت آنها در اصفهان مصادف مي‌شود با اوج‌گيري تظاهرات مردمي عليه حكومت پهلوي كه در نهايت به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 57 منجر شد. وقوع انقلاب در كشورمان سنگ محك بسيار جالبي براي تعيين عيار ارق ملي و حس وطن‌پرستي كاركنان نيروهاي مسلح بود و چه زيبا كه آل‌آقا و همرزمان ميهن‌پرستش در اين آزمون كوچكترين ناخالصي از خود نشان ندادند.

      سروان خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه در زمان پيروزي انقلاب از افسران ارشد نيرو محسوب مي‌شد و مدتها بود كه به عنوان استاد خلبان، آموزش خلبانان را به عهده گرفته بود پس از پيروزي انقلاب امر آموزش را با جديت بيشتري پيگير شد. آري او نيز مي‌دانست آموزش صحيح و كامل مهمترين رمز پيروزي بر دشمنان ملت است.

      با شروع جنگ تحميلي فعالانه وارد صحنه نبرد شد و در عين حال از آموزش جوانان غافل نشد تا اينكه به علت رشادت، جديت و جسارت در امور محوله در سال 1362 از طرف فرماندهي وقت نيرو به سمت جانشين فرماندهي عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب مي‌شود.

      رسيدن به پست معاونت عمليات نيرو بهانه خوبي بود تا هاشم در كنار سرهنگ خلبان «عباس بابايي» خود را هرچه بيشتر درگير جنگ كرده و تواناييهاي خود را در اين عرصه، عرضه دارد. بابايي و آل‌آقا همواره پيش از انجام هر عملياتي ابتدا خود مبادرت به شناسايي و ارزيابي هدف از لحاظ موضع پدافندي، سمت حمله و غيره كرده تا عمليات اصلي با خطر كمتر و ديد بازتري صورت گيرد. نكته جالب توجه در اين مطلب اين است كه آنها هرگز گرفتار جو پست و مقام نشده و فقط به اين مساله كه در كجا مي‌توانند منشا اثر باشند توجه داشتند «آري ما چنين جان بركفاني داشتيم».

      هاشم آل‌آقا در درجه اول همانطور كه ذكر شد از فرماندهان ارشد نيرو بود و در درجه دوم مشغله‌هاي فراواني به عنوان طراح عمليات داشت و اين دو مورد كافي بود تا نتواند پروازهاي عملياتي انجام دهد، با اين حال فعالانه در پروازهاي گشتي و اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري شركت مي‌كرد و اين‌چنين بود تا به خواست خدا خليج نيلگون و هميشه فارس ايران، مشهد شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا باشد.

      تقويم‌ها روز 20 مرداد 1363 را نشان مي‌داد و آسمان آبي خليج فارس يكي از گرمترين روزهاي خود را سپري مي‌كرد. هاشم آل‌آقا و كمك خلبانش در يك تامكت طي ماموريتي مشغول اسكورت نفتكش‌ها و كشتيهاي تجاري كشورمان بود. در همين اثنا ناگهان مورد حمله چند فروند جنگنده ميراژ F1 عراقي قرار مي‌گيرد. درگيري آغاز و پس از مدتي جنگ و گريز تامكت‌ها آل‌آقا مورد اصابت موشك شليك شده از طرف جنگنده عراقي قرار گرفته و به درون آب سقوط مي‌كند. شاهدان عيني حادثه كه دورادور ناظر درگيري آنها بودند خطر شليك شدن موشك سوپر 530F-1 به سمت تامكت را به آل‌آقا گوشزد مي‌كنند اما آل‌آقا در جواب آنها مي‌گويد هيچ نشانه‌اي دال بر حمله موشك به سمتشان در سامانه‌هاي هشداردهنده مشاهده نمي‌كند. اين مطلب گوياي آن است كه عراقي‌ها با استفاده از اطلاعات فني كه امريكايي‌ها در اختيار آنها قرار داده بودند در استفاده از نقاط ضعف F-14 كاملا موفق عمل كرده‌اند.

      همسر هاشم كه از چند روز پيش براي ديدن اقوام به كرمانشاه رفته بود در روز بازگشت به تهران كه مصادف مي‌شود با روز شهادت هاشم با شكسته شدن ديوار صوتي شهر كرمانشاه توسط جنگنده‌هاي عراقي مواجه مي‌شود. با مشاهده اين اتفاق گويي به وي الهام مي‌شود كه براي هاشم اتفاقي افتاده اما با ذكر و ياد خدا آرامش يافته و به خود تلقين مي‌كند كه انشاءا... اتفاقي نيفتاده. پس از رسيدن به تهران هرچه منتظر مي‌ماند از تلفن هاشم خبري نمي‌شود. صبرش لبريز شده و با پايگاه هشتم تماس مي‌گيرد. ديسپچ پايگاه با توجه به اينكه تامكت آل‌آقا بازنگشته و هيچ خبر دقيقي دال بر شهادت يا زنده بودنش در دست نيست با جوابهاي سربالا به همسر وي مي‌گويد: «همين الان دوباره براي ماموريتي ديگر به پرواز درآمد. به محض بازگشت مي‌گوييم با شما تماس بگيرد.» با شنيدن اين جوابها و طولاني شدن انتظار، همسر شهيد از وقوع سانحه براي هاشم يقين حاصل مي‌كند. با سقوط تامكت آل‌آقا با توجه به اينكه از اسارت به دست عراقي‌ها و يا شهادتش اطلاعي در دست نبود به اضافه اينكه وي به عنوان جانشين عمليات نيرو در جريان تمام عملياتهاي آتي و استراتژي جاري نيروي هوايي بود به همين علت بلافاصله تمامي طرحهاي نيرو دستخوش تغييراتي اساسي شد. اين قضيه گذشت و نيروي هوايي با اعلام مفقودالاثر شدن هاشم بر ابهامات و سوالات سقوط وي افزود.

      همسر هاشم كه همچنان منتظر بازگشت وي به خانه بود چندين سال پس از مفقودالاثر شدن همسرش در يكي از شبهاي قدر خالصانه دست به دامن ائمه اطهار شده و از آنها مي‌خواهد وجود يا عدم وجود هاشم را براي وي معلوم كنند. توسل وي جواب داده و همان شب خواب شهيد بزرگوار را مي‌بيند. هاشم كه در سبزه‌زارمانندي با لباس خلباني به ديدن همسرش آمده بود در جواب سوال وي كه پرسيد: «هاشم، مي‌خواهم بدانم كه تو هستي يا نيستي؟» مي‌گويد: «من نيستم.» پس از مدت كوتاهي گفتگو، شهيد اظهار مي‌دارد «من سردم است و بايد بروم». همسر شهيد صبح فردا خوابي كه ديده بود را با يكي از علما در ميان مي‌گذارد. در جواب مي‌شنود با توجه به اظهار سرما توسط شهيد، پيكر پاك وي در درون آب قرار دارد. همسر هاشم پس از اين واقعه از شهادت همسرش يقين حاصل مي‌كند و جالب آنكه مدت كوتاهي بعد از طريق نامه رسمي نيروي هوايي اعلام شهادت همسرش را دريافت مي‌دارد.

      ناگفته نماند هاشم آل‌آقا تا پيش از آرام گرفتن در قعر آبهاي خليج فارس چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت. حدود سه ماه پيش از شهادت، در بهار سال 1363 صبح يك روز همسر شهيد با كمك مادرش بدون نيت قبلي گوسفندي را قرباني كرده و بين مردم تقسيم مي‌كنند. حوالي ظهر شهيد بابايي با منزل آل‌آقا تماس گرفته و جوياي احوال هاشم مي‌شود. با توجه به اينكه هاشم پس از ترك منزل تماس نگرفته بود، همسر شهيد از وضعيت وي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كند. شهيد بابايي از اينكه كسي به همسر هاشم اطلاعات ضد و نقيض نداده، آرام شده و در جواب نگراني وي مي‌گويد كه اتفاقي نيفتاده و هاشم تا ساعاتي ديگر به خانه مي‌رسد. پس از بازگشت شهيد به منزل، هاشم مي‌گويد كه در درگيري با جنگنده‌هاي عراقي، هواپيمايش به شدت صدمه ديده و هيچ اميدي به بازگشت نداشته است. شايد آن قرباني نطلبيده بلاگردانش شده بود!!!

      شهيد سرهنگ خلبان محمدهاشم آل‌آقا كه از باتجربه‌ترين و ارزشمندترين خلبانان تامكت نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شد با مورد اصابت قرار گرفتن جنگنده‌اش درون كابين ماند تا پيكر پاكش به قعر آبها سقوط و روح بلندپروازش به اوج آسمانها عروج كند. براي خليج هميشه فارس چه افتخاري از اين بالاتر كه چنين مرواريدهاي نابي را در درون خود جاي داده است. مگر مي‌شود خليجي كه فرزندان اين ديار را در دل خود جاي داده نام مجعول عربي را پذيرا باشد، چه اين شيران خصم خروش براي مقابله با همين اعراب خودفروخته به پا خواستند.

      شهيد محمدهاشم آل‌آقا فردي آرام و صبور بود و نسبت به خانواده خود تعصب خاصي داشت و همسرش عامل اخير را مهمترين علت ازدواجش با وي مي‌داند. هاشم هيچ‌گاه از اسرار شغلي خود با همسرش صحبتي به ميان نمي‌آورد و اين مورد تا بدانجا پيش رفته بود كه همسر وي پس از شهادتش به پست واقعي هاشم در نيروي هوايي پي مي‌برد!

      جا دارد در اين جا خاطره‌اي كه سرهنگ خلبان «مسعود اقدام» در كتاب «انتخابي ديگر»1 بيان كرده را بياوريم. اقدام در اين مطلب كه با عنوان «برخورد با پرندگان سيگال» در كتاب مزبور به چاپ رسيده عنوان مي‌كند كه در اوايل جنگ در پروازي به همراه شهيد بزرگوار «عليرضا ياسيني» به قصد انهدام سه سايت موشكي زمين به دريا كه از پشت پايگاه هوايي شعيبيه كشتيهاي كشورمان را مورد اصابت قرار مي‌داد در يك جنگنده F-4 عازم ماموريت مي‌شود. طبق برنامه براي درامان ماندن از رديابي توسط رادارهاي دشمن قرار بود آنها با عبور از 30 مايلي «خورموسي» و پرواز بر فراز باتلاقهاي «فاو» و «ام‌القصر» خود را در موقعيت مناسب به روي هدف برسانند. با عبور از مرز اقدام به عنوان خلبان كابين عقب تمام حواس خود را معطوف بررسي سامانه‌هاي مختلف هواپيما و تهديدات موشكي دشمن مي‌كند تا در صورت شليك بتوانند به موقع با مانور مناسب آن را منحرف كنند.

      خطري احساس نمي‌شد و جنگنده با سرعت بسيار بالا در ارتفاع پايين بر فراز ني‌زارها به حركت خود ادامه مي‌داد كه ناگهان زمين و زمان در جلو چشمان هر دو خلبان تيره و تار شد. اقدام حدود 20 ثانيه بعد به هوش آمده و مشاهده مي‌كند كه جنگنده در يك صعود 50 درجه‌اي در حال گردش به راست است. بلافاصله فرامين هواپيما را در اختيار گرفته و از طريق راديوي هواپيما سعي در برقراري ارتباط با ياسيني مي‌كند. خلبان كابين جلو هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌داد. اقدام در همين زمان به بررسي شرايط پرداخت تا متوجه شود چه اتفاقي افتاده. تكه‌هاي گوشت و پر اطراف كابين نشان از برخورد دسته‌اي از پرندگان دريايي (كه در آن سرعت حكم يك گلوله ضدهوايي را دارد) به جنگنده را داشت.

      هواپيما در كنترل بود اما تمام سامانه‌هاي ناوبري از كار افتاده بود. تعيين مسير درست بازگشت تنها با كمك رادار كنترل زمين ميسر بود كه تماسهاي متعدد اقدام با رادار هيچ نتيجه‌اي دربر نداشت. اقدام براي چندمين بار در راديوي هواپيما گفت:

      ـ از ابابيل به رادار! اگر صداي مرا مي‌شنوي جواب بده!

      ناگهان صداي مبهمي به گوش رسيد. بلافاصله تكرار كرد:

      ـ از ابابيل به رادار!

      ناگهان صداي روشن و واضحي در راديو طنين‌انداز مي‌شود!

      ـ ابابيل، من عقابم، به گوشم!

      اين پيام كه در واقع نويد زندگي براي فانتوم و خلبانانش محسوب مي‌شد، صداي خلبان F-14 حاضر در منطقه، شهيد والامقام سروان خلبان «هاشم آل‌آقا» بود. آل‌آقا در ادامه مي‌گويد:

      ـ مشكلي برايتان پيش آمده؟!

      ـ هواپيمايمان صدمه ديده. نمي‌دانم خلبان كابين جلو بيهوش شده يا به شهادت رسيده.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن! سعي كن كنترل هواپيما را به دست بگيري! دارم به سمت شما حركت مي‌كنم.

      وقتي كه آل‌آقا به بالاي سر فانتوم زخمي رسيد گفت:

      ـ ابابيل! همين‌طور به پرواز ادامه بده. مراقب باش از دستگيره صندلي‌پران استفاده نكني! چون چتر صندلي باز شده و بالاي هواپيما رهاست. هواپيمايتان شبيه «آواكس»2 شده است.

      ـ متشكرم! سعي مي‌كنم هواپيما را هدايت كنم. ولي نمي‌دانم چه بلايي سر ياسيني آمده است.

      ـ خونسردي خودت را حفظ كن و همين‌طور به پرواز ادامه بده! من پشت سرت در حركت هستم، نگران نباش!

      موتورها با آن كه با قدرت صد در صد در حال پيشراندن جنگنده بودند با اين حال فانتوم صدمه ديده سرعتي حدود 180 نات داشت كه براي جنگنده سرعت كمي است. پس از مدتي ياسيني نيز به هوش آمده و با اعلام اين كه مي‌تواند جنگنده را هدايت كند، فرمان را در دست مي‌گيرد. نهايتا هواپيما به سلامت در پايگاه فرود آمده و بدين وسيله هاشم آل‌آقا جنگنده F-4 باارزش و دو خلبان ارزشمندتر را به دامان وطن باز مي‌گرداند.

      همسر قهرمان شهيد از آن زمان كه هاشم ديگر به خانه بازنگشت، نگهداري و پرورش دو يادگار شهيد (بابك و بهزاد) را به تنهايي به عهده گرفت و نشان داد كه از حماسه‌سازان ميدانهاي نبرد حق عليه باطل چيزي كم ندارد. وي كه براي فرزندان خود هم پدر بود و هم مادر با تلاشي خستگي‌ناپذير توانست آنها را به سمت مدارج بالاي علمي رهنمون شود. دكتر «بابك آل‌آقا» فرزند ارشد شهيد با ارايه پايان‌نامه دكتراي خود با عنوان «بررسي تاثير محيط هوا ـ فضا بر فيزيولوژي بدن هوانوردان» در سال 1379 توانست در سطح خاورميانه مقام اول را كسب و به دريافت لوح تقدير از دست رييس‌جمهور وقت جناب آقاي «خاتمي» مفتخر شود. لازم به ذكر است پايان‌نامه وي هم‌اكنون در تعدادي از خطوط هوايي به عنوان مرجع تدريس مي‌شود.



      افتخاري ديگر

      از افتخارات ديگر همسر سرافراز شهيد آل‌آقا اين است كه وي خواهر شهيد نيز مي‌باشد. شهيد سروان خلبان «مصطفي صغيري» كه از خلبانان جنگنده F-4، فانتوم نيروي هوايي بود در ماموريتي در روز 23 مهر 1359 كه از پايگاه سوم شكاري همدان به قصد هدفي در شهر سليمانيه عراق برخاسته بود، مركبش در خاك عراق مورد اصابت قرار گرفته و به فيض عظيم شهادت نايل مي‌آيد. متاسفانه باخبر شديم كه چندي پيش همسر اين دلاورمرد عرصه پيكار دارفاني را وداع گفته. ما نيز به نوبه خود با تسليت به خانواده آل‌آقا براي اين مرحومه علو درجات را از درگاه ايزد منان خواستاريم.

      هم‌اكنون براي بزرگداشت مقام والاي 70 تن از خلبانان شهيد نيروي هوايي ارتش كه پيكر پاكشان هرگز به آغوش وطن بازنگشت، يادماني در بهشت زهرا ساخته شده است.

      در پايان از خانواده معظم شهيد آل‌آقا به خصوص همسر بزرگوارشان كه ما را به گرمي پذيرفتند و با شكيبايي پاسخگوي سوالات ما بودند تشكر و قدرداني مي‌كنيم.


      منبع

      مدیران محترم لطفا منتقل کنن...
    • توسط EBRAHIM
      ميتوان به جرات اظهار کرد که ديگر همانند گذشته توانايي ساخت هواپيماهاي جنگنده تنها تحت سلطه کشور بخصوصي مانند ايالات متحده نيست و کشورهاي ديگر نيز همگام با صنعت روز هوانوردي با جديت مشغول به طراحي و توليد هواپيماهاي جنگندهي بومي هستند.اما در اين ميان دو کشور اروپايي يعني انگليس و فرانسه البته تا حدودي نيز آلمان گوي سبقت را از ديگران ربوده و به سرعت در حال توليد جنگنده هايي هستند که به خوبي از پس حريفان امريکايي خود بر آمده و انان را از ميدان نبرد به در ميکنند.کشور فرانسه با سابقه ي زياد در طراحي و ساخت هواپيماهاي مسافربري و نظامي هم اکنون در حال طراحي مدل هاي جديدي از هواپيما هاي جنگنده بوده که نمونه شاخص آن جنگنده رافالRafale با کدM09است در ادامه به بررسي اين هواپيماي مدرن ميپردازيم.

      اين جنگنده که در حقيقت ادامه دهنده راه اسلاف خود يعني جنگنده هاي مشهور ميراژ جگوار سوپر اتاندارد و... است به منظور جايگزيني جنگنده هاي قديمي توسط نيروي هوايي فرانسه سفارش داده شده. اين جنگنده که ميتوان آن را تا حدودي جنگنده اي جوان وجديد ناميد در سال 2001 و در عمليات جنگ افغانستان عملکرد و برتري آشکار خود را بر شناخته شده ترين هواپيما هاي ناو نشين يعني f-18 و f14 به جهانيان ثابت نمود.رافال هواپيمايي دو موتوره با قابليت حمل بازه گسترده از تسليحات هوا به هوا و هوا به زمين بوده که در عين حال هواپيمايي بي نهايت تغير پذير است و به سرعت ميتواند نقش خود را از برتري هوايي به شناسايي حملات دريايي و يا زميني تغير دهد.در کاکپيت اين جنگنده از سيستم هاي اويونيک يا سيستم هاي الکترونيکي بسيار پيشرفته اي بهره برداري شده است مانند سيستم HUDهولوگرافيک با زاويه ديد بالا ساخت شرکت تالس اويونيک که اطلاعات ماموريت را به وفور در جلوي ديد خلبان حاضر مي نمايد.دوربين هاي CCDو همچنين صفحه نمايش هاي لمسي در طرفين خلبان که اطلاعات تاکتيکي موقعيت حاضر را ارايه کرده و به او امکان تصميم گيري به موقع را ميدهد.

      در مورد تسليحات اين جنگنده بايد اظهار نمود که اين هواپيما قادر به حمل بيش از 9 هزار کيلوگرم جنگ ابزار هوا به هوا و هوا به زمين از انواع مختلفي چون موشکهاي ميکا ما÷يک سايدوايندر آپاچي اگزوست ماوريک هارپون و بمب هاي هدايت ليزريGBU-12 بسته به نوع ماموريت است.چنانکه پيش بيني نيز ميشود قرار بر اين است که اين جنگنده مدرن از سال 2006 به بمب هاي فوق دقيق هدايت ليزري يا GPSماهواره اي سا÷مAASM نيز براي منهدم کردن هدف هاي دشوار زميني مجهز گردد.اين جنگنده همچنين از دو توپ مسلسل با قدرت آتش 2500گلوله در دقيقه ساختGIAT نيز براي نبرد هاي هوايي نزديک نيز بهره مي جويد.

      اين جنگنده از نظر جنگ الکترونيک نيزبرتري خود را حفظ کرده است ،چه،با در اختيار داشتن سيستم هاي هشدار تهاجم،گيرنده و آشکار سازي ليزري و سيستم هاي مغشوش کننده رادار هاي دشمن از توانايي قابل قبولي برخوردار است.با مجهز شدن اين هواپيما به سيستم راداريRBE2،اين جنگنده از قابليت هايي چون نگاه به پايين شليک به پايين نيز بهره مند شده قابليت شناسايي همزمان 8 هدف وشناسايي تهديدات هوايي را به نحو احسن را نيز دارا است.طول بال هاي دلتا شکل اين جنگنده حدود 11متر و طول خود هواپيما حدود 10 متر است و در عين حال، از مساحت بالي به ميزان 45 متر مربع بهره ميبرد. اين جنگنده مدرن از دو موتور M88-2ساخت سنکنما،براي فراهم آوردن نيروي پيشران خود استفاده مينمايد ک هالبته هر يک نيروي کشش استاتيکي معادل 75کيلو نيوتون را با پس سوز فراهم مي آورد که در اصل ورودي هاي اين موتور ها ، در زير سکان افقي هواپيما واقع شده است!البته تعجب نکنيد.واقه شدن ورودي هاي هوا زير سکان افقي، به اين دليل است که اين هواپيما از نوع کانارد مي باشد،يعني سکان افقي ان که غلتش حول محور عرضي را کنترل ميکند،به صورت دو بالچه در جلو واقع شده است و در عوض، در قسمت انتهاي هواپيما هيچ گونه سطح کنترلي مشاهده نشده و بال ها تا خروجي هاي موتور ادامه يافته اند.

      موتور هاي قدرتمند اين جنگنده،رسيدن ان را به سرعتي معادل1/8ماخ و داشتن سقف پروازي برابر با 55 هزار پا را امکان پذير ساخته اند که توانايي هاي بهينه براي جنگنده اي در اين کلاس محسوب مي شود.
      ناگفته نماند که اين جنکنده در انواع گوناگوني براي ماموريت هاي متواوت عرضه ميشود.اين مدل ها عبارت اند از:مدلBاين جنگنده در اصل براي استفاده نيروي هوايي طراحي گشته و هواپيمايي دو نفره شامل سرخلبان و افسر تسليحات نظامي است.مدلCنيز مانند مدل قبل براي نيروي هوايي توليد شده و در چندي موارد داراي بهبود يافتگي هايي نيز نسبت به مدل قبلي مشاهده ميشود.مدل Mنيز جنگنده تک نفره و مدل ناونشين رافال محسوب ميشود که به منظور انجام ماموريت هاي حفاظتي از ناوهاي هواپيمابر توليد گشته است.قابل توجه است که باز هم سازنده اين هواپيما،يعني شرکت داسالت،سنت شکني نکرده و هواپيماي رافال را نيزهواپيمايي با بال هاي دلتا شکل طراحي نموده است،يعني همان سنتي که در هواپيما هاي پيشين فرانسوي مانند ميراژ4000 رعايت شده است.جنگندهي رافال اولين هواپيماي نظامي جهان است که به منظور انجام ماموريت هاي هوا به هوا و هوا به زمين به صورت همزمان طراحي شده است.

      به علاوه توانايي هاي اين هواپيما براي انجام عمليات در حالت هاي ماوراي ديد بصري(BVR)و ارتفاع بسيار پايين نسبت به سطح زمين،امکانات گسترده اي را به آن،براي جنگنده اي جند ماموريته بودن و قابليت بقاي فراوان در مقابل دشمن را داده است،و به هر سخن،اين هواپيما قادر است که نه تنها نيروي هوايي فرانسه،بلکه کشور هاي زيادي در جهان را که بعد ها از سفارش دهنده گان اين هواپيما خواهند بود،به سهلوت و با شايستگي هر چه تمامتر مرتفع نمايد.

      ماهنامه نوآور
    • توسط TAHA-SH
      به گزارش جهان به نقل از تسنیم، سردار محمد حجاری معاون آماد و پشتیبانی ستاد‌ کل نیروهای مسلح در همایش سلاح‌های هواپایه که صبح امروز در دانشگاه امام حسین(ع) برگزار شده، طی سخنانی گفت: پروژه موشک برد بلند و هوا به هوای "مقصود" در آینده نزدیک به بهره برداری می‌رسد.

      وی همچنین به مواضع اخیر رئیس جمهور آمریکا اشاره کرد و افزود: فاصله لبخند و اخم دشمن خیلی کوتاه است و فکر نکنیم با یک لبخند همه چیز حل می‌شود چرا که این لبخند خیلی سریع به اخم تبدیل می‌شود همانطور که دیدیم که لحن رئیس جمهور آمریکا طی دو روز متفاوت شد.

      معاون ستاد‌ کل نیروهای مسلح همچنین تاکید کرد: در سال ۹۲، ۶۰درصد تحقیقات ما به حوزه هواپایه و سلاح های هواپایه اختصاص یافته است.

      سردار حجازی تأکید کرد: ۱۷ پروژه عمده و سطح یک در هوافضا در دست تولید داریم که در واقع سامانه هستند و ۱۱ پروژه سطح یک در صنایع هوایی نیز در دست تولید داریم.
      http://www.jahannews.com/vdcdx90s9yt0fj6.2a2y.html



      منتظر گمانه زنی دوستان راجع به این موشک هستم
      دقت کنید که این موشک بعنوان برد بلند معرفی شده است یعنی چقدر؟؟؟؟
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.