seyedmohammad

اندیشکده رند

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

20 hours قبل , seyedmohammad گفت:

همچنین احتمال درگیری نظامی ایران و آمریکا را بررسی کرده و احتمال حمله ی آمریکا به ایران را بسیار کم میداند . 

به دليل رهبري قدرتمند و منسجم و توان پاسخگويي مناسب (روح سردار تهراني مقدم و همرزمانش شاد )

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نقل قول

مطابق اطلاعات سایت این اندیشکده ، هم اکنون بخشی از بودجه این شرکت را حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا و موقوفه های اندیشکده و برخی  خیرین و صاحبان شرکت‌های فعال در حوزه‌های بهداشت و سلامت و دانشگاه‌ها، همچنین کمک های کوچک شهروندان  تأمین می‌کنند.اطلاعات مربوط به بودجه ی عظیم این موسسه که در سال 2019 نزدیک 350 میلیون دلار است به صورت شفاف در آدرس www.rand.org/about/clients_grantors.html#industry قابل مشاهده است .

برای من این بخش از همه جالب تره. یعنی توی ایران کسی هست که برای یه اندیشکده وقف کنه یا بهش کمک مالی البته. منظورم جایی مثل مصاف نیست. اون رو نمی شه اندیشکده دونست. اون بیشتر یه موسسه رسانه ایه با خصوصیات خاص خودش که همه اطلاع دارن. مبحث تامین مالی مجموعه های مطالعاتی و فرهنگی مهم ترین دغدغه در این زمینه هاست. تامین مالی تاثیر مستقیم در خروجی این جور جا ها داره. پول می تونه مسیر مطالعات و تولیدات رو عوض کنه. باید به مدل ایرانیش فکر کرد.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نام خدا 

 

 

موسسه رند در گزارشی که در قسمت وبلاگ  سایت این موسسه منتشر شده است به تاثیرات همکاری احتمالی ایران با طالبان  ، در وضعیت خروج آمریکا از افغانستان به قلم خانم آرین طباطبایی پرداخته است . وی دختر جواد طباطبایی است و  به عنوان تحلیلگر ایران برای موسسات و اندیشکده‌های امریکایی کار می‌کند . 

وی در ابتدا به این خبر اشاره میکند که در اواخر سال 2018 ، همانطور که مشخص شد ایالات متحده در نظر دارد برای خروج از افغانستان اقدام نماید ، ارتش ایران اعلام کرد که مسئولیت امنیت مرز افغانستان و ایران را بر عهده دارد . سپس به مصاحبه ای از محمد جواد ظریف اشاره کرده و از قول وی می نویسد که  : "داشتن آینده افغانستان بدون هیچ نقشی برای طالبان غیرممکن خواهد بو د"

سپس به انواع روابط بین دو کشور اشاره کرده و مینویسد :

" حجم تجارت به حدی قابل توجه است که دولت ترامپ  تکمیل بندر چابهار ایران را از تحریم ها استثنا کرده  است . این معافیت به هند امکان ادامه توسعه منطقه ای در جنوب شرقی ایران را می دهد که برای اقتصاد افغانستان مهم است. .... ایران همچنین دارای میلیون ها پناهنده افغان است. ایران چند صد هزار افغانی را برگردانده است که بازگشت آنها می تواند فشارهای دیگری بر اقتصاد افغانستان وارد کند "

وی در بخش بعدی به روابط ایران و آمریکا پرداخته و قائل به این است که منافع ایالات متحده و ایران در افغانستان دردوره ای هم تراز شده اند ، البته با درجات مختلف. هر دو کشور (و متحدان ناتو ایالات متحده) نگران هجوم جدید پناهندگان ، قاچاق مواد افیونی و بازگشت احتمالی طالبان و القاعده به افغانستان و توانایی این گروه ها در  تهدید مرزها بوده اند  . ولی پس از مدتی  ایران  بر اثر ظهور داعش در افغانستان دچار چرخش شد و شروع به تعامل با طالبان نمود . به عقیده ی وی این چرخش تنها به دلیل خنثی نمودن خطر داعش نیست بلکه ایدئولوژی نیز در ایجاد روابط بین ایران و طالبان نقش داشت: هر دو هدف تضعیف حضور ایالات متحده در افغانستان را در سر داشتند. اگرچه ایران مایل به عقب نشینی کامل ایالات متحده از افغانستان نبود ، زیرا به نظر ایران  منجر به فروپاشی این کشور و هرج و مرج می شود ، اما تهران می خواست که حضور آمریکا در آنجا به حداقل برسد.

در نهایت وی نتیجه میگیرد که تاکنون ایران تا حد زیادی از اقداماتی که ممکن است روند مذاکره را مختل یا پیچیده کند ، خودداری کرده است ، اما این توانایی را دارد که بتواند هر آن در این روند اخلال ایجاد کند .  همین طور  طالبان می توانند از روابط خود با تهران استفاده كنند تا در مذاكرات با آمریكا بیشتر امتیاز بگیرند. بنابراین وی به دولتمردان آمریکایی توصیه میکند که دانستن اینکه چه چیزی باعث ایجاد انگیزه جهت اقدامات ایران در افغانستان می شود ، می تواند به کاهش این خطرات کمک کند.

 

 

.......................................................

www.rand.org/blog/2019/08/irans-cooperation-with-the-taliban-could-affect-talks.html

  • Upvote 14

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
2 hours قبل , seyedmohammad گفت:

اگرچه ایران مایل به عقب نشینی کامل ایالات متحده از افغانستان نبود

چون در تيررس هستند

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسمه تعالی 

 

 

What to Watch to Understand the Sino-Iranian Relationship

 

Colin P. Clarke, Mollie Saltskog Thursday, August 13, 2020

 

 

برای درک روابط چینیان و ایرانیان به چه بنگریم

 

پکن و تهران در حال نهایی کردن طرح شراکت بلند پروازانه ای هستند که طیف وسیعی از مسائل اقتصادی و امنیتی را در بر می گیرد. بر اساس گزارشی منتشر شده در نیویورک تایمز، توافق شامل گسترش و توسعه زیرساخت حمل و نقل ایران توسط چین، راه اندازی شبکه دیتا 5G ، تمرینات مشترک نظامی و برخی دیگر موضوعات است.

اعلان این موضوع دو دسته از واکنش ها را در غرب برانگیخت. برای حامیان سیاست خارجی سنتی، این توافقات شواهدی غیر قابل انکار از "خطرات ناشی از بلندپروازی های قدرت های استبدادی" و اثباتی بر این مدعا ست که جاه طلبی های سیاست خارجی ایران محدوده هایی بسیار فراتر از خاورمیانه را در بر می گیرد. و برای کسانی که این شراکت را خوش خیم تر می دانند، ارتباط ایران با چین صرفا تجارت ساده و بخشی از تاریخ طولانی معمول ایران از توازن بخشیدن به رابطه اش با قدرت های بزرگ است. بر اساس دیدگاه دوم، این اقدام بیشتر یک مانور تاکتیکی ست تا حرکتی استراتژیک که موجب شود نفوذ آمریکا در منطقه کاهش یابد در حالی که دو دشمن اصلی واشنگتن را تقویت می کند.

در حقیقت هنوز چندان مشخص نیست که این شراکت ایرانی-چینی چگونه شکل خواهد گرفت. ایالات متحده نباید واکنش بیش از حدی به تغییر داینامیک ژئوپلتیک خاورمیانه از خود نشان دهد، بلکه باید بر تحولات این رابطه نظارت دقیق داشته باشد و آنچه را که واقعا اجرا می شود را در حساب آورد، نه آنچه از اجرای آن صرفا حرف به میان آمده است. به طور خلاصه، به قول شعاری که در دانشگاهی (دانشگاه تسینگ هوا) که رئیس جمهور شی جینپینگ در آن تحصیل می کرده است : کار ها بلند تر از کلمات سخن می گویند.[1]

سیاست سازان باید بر طیفی از شاخص های احتمالی نظارت کنند که می توانند نشان دهند این همکاری ممکن است یک اقدام موثر و واقعی باشد.

این توافق می تواند یک جهش احتمالی برای برنامه اتمی و موشکی ایران فراهم آورد، چیزی که بر خلاف جریان منافع امنیتی ایالات متحده و متحدینش در منطقه حرکت خواهد کرد. هرچه  ایران و چین به یکدیگر نزدیک تر شوند، کمتر احتمال دارد چین از توافق هسته ای آینده که محدود کننده خواست های تهران باشد، حمایت کند، آنچنان که پیشتر از برجام رخ داد. چین به طور روز افزونی در حال استفاده از حق وتویش در شورای امنیت است، به ویژه در مباحث مرتبط با ژئوپلتیک خاور میانه. از سال 2011 و پس از گسترش جنگ داخلی سوریه، چین 10 بار از حق وتوی خود استفاده کرده است، که 9 مورد آن مرتبط با سوریه بوده است. در موخرترین مورد، در جولای به همراه روسیه، مانع تایید شورا بر انتقال کمک از ترکیه به سوریه برای مدت 1 سال دیگر شد. به طرز جالب توجهی، اکثر موارد استفاده از وتو در مورد سوریه می توانست کاملا غیر ضروری باشد، چرا که روسیه نیز همان قطع نامه را وتو کرده بود و وتوی مجدد چین عملا چیزی را تغییر نمی داد. اگر سوریه مثالی از این باشد که چین چگونه از شرکایش دفاع می کند، مسائل اقتصادی دوجانبه ی افزایش یافته و منافع امنیتی بین پکن و تهران، می تواند هر توافق چند جانبه جدیدی را در آینده در موضوع محدود کردن بلند پروازی های اتمی تهران را تضعیف کند.

واشنگتن همچنین باید توجه ویژه ای به از سر گیری فروش سلاح به ایران از سوی چین، و راه اندازی مکانیزم های اشتراتک اطلاعات با تهران، مبذول دارد. چین در طی دهه 1980 و جنگ ایران و عراق، تامین کننده اصلی اسلحه برای ایران بود، اما تهدید تحریم آمریکا به همراه تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران موجب خودداری چین از فروش سلاح به ایران شد. قطع نامه 1929 شورای امنیت توصیب شده در سال 2010، "تامین مستقیم یا غیر مستقیم، فروش یا انتقال تسلیحات سنگین معمول به ایران" را ممنوع می کند، اما این قطع نامه در اکتبر 2020 منقضی خواهد شد. برخی ناظران مسائل ایران بیم آن دارند که تلاش های آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران شکست بخورد. در پی انقضای این تحریم، چین می تواند در پی احیای بازار تسلیحات خود در ایران باشد، که شامل جت های جنگی (احتمالا  J-10C)، سیستم های دفاع هوایی و موشکی، و نیز فناوری های مربوط به زیردریایی می شود. در این میان هواپیماهای بی سرنشین چینی به نظر کمتر مورد علاقه طرف ایرانی باشد چرا که برنامه داخلی وسیعی در این حوزه دارد. علاوه بر این، گزارش اخیر مربوط به توافق نامه اشتراک اطلاعات چین با پاکستان، می تواند حاکی از آن باشد که چین در پی گسترش دامنه شرکای قابل اعتماد خود است. واشنگتن باید به دقت به رویه ای که چین ممکن است در مورد مکانیز مشابهی برای همکاری اطلاعاتی با ایران در پیش گیرد نظارت کند. برای مثال این مورد می تواند شامل، اعطای مقام ناظر به وزارت دفاع     ایران در جلسات ستاد مشترک ارتش چین باشد. فروش دوباره تسلیحات و همکاری اطلاعاتی قابل توجه می تواند نشانی از این باشد که چین و ایران به دنبال تضعیف منافع امنیتی  آمریکا در منطقه هستند.

در بخش اقتصادی، چین می تواند در کارزار فشار حداکثری آمریکا برای ایران تسکینی فراهم آورد. درامد نفتی ایران نسبت به سال گذشته شاهد کاهش چشم گیر 92 درصدی بوده است، و مردم ایران کاملا فشار شدید تحریم های آمریکا را حس می کنند. اگر ایران منابع نقدی به شدت مورد نیاز خود را از این توافق بدست آورد، می تواند به مقداری زیادی از قسمتی از فشار خرد کننده ای که تحریم ها بر اقتصادی این کشور وارد می کنند را بکاهد. این مورد همچنین شاخصی حیاتی برای مقامات آمریکایی ست، به ویژه از آن جهت که تبادل انرژی با وجه نقد نظام موجود تحریم ها را شکننده می کند. همسو شدن بیشتر با پکن به راهبران ایران این شانس را می دهد که به مردم ثابت کنند که کشور هنوز گزینه هایی در اختیار دارد و هنوز کاملا ایزوله نشده است. در تناقض با این مساله، کارزار آمریکا برای "فشار حداکثری" شاید در واقع تلاش مضاعف ایران برای ایجاد رابطه با چین، با سابقه قدرت اقتصادی و سیاست خارجی قاطع خود، و نیز دیگر کشور ها را اجتناب ناپذیر می کند.

البته در این بین دلیل دیگری برای نزدیکی روابط ایران و چین وجود دارد که چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. آنچنان که شماری از ناظران امور چین خاطرنشان کردند، پکن بسیار مراقب بوده است که مستقیما منافع آمریکا در خاورمیانه را به چالش نکشد و از اقدامات آمریکا به عنوان عامل ثبات و امنیت در منطقه بسیار متنفع شده است. با این حال، خوی رئیس جمهور شی برای پرخاشگرانه تر و توسعه طلبانه تر شدن سیاست خارجی چین ممکن است در آینده نزدیک نقش چین در خاورمیانه را تغییر دهد، و در این شرایط ایران می تواند نقش تضمین کننده امنیت جدیدی را برای منافع اقتصادی چین و توسعه آن در خاورمیانه ایفا کند. ایران از طریق شبکه پراکسی هایش از نفوذ سیاسی و امنیتی بسیاری در کشور های کلیدی منطقه بهره می برد. یک رابطه نزدیک تر بین ایران و چین، می تواند اجرای پروژه راه ابریشم جدید[2] چین را در کشورهایی که ایران در آن حضور دارد تسهیل کند، که شامل عراق و سوریه می شود. سیاست مداران آمریکایی نه تنها به سوی منافع احتمالی آشکاری که این قرارداد می تواند به همراه آورد باید توجه ویژه داشته باشند، بلکه باید به اینکه چگونه به توسعه اقتصادی و علایق چین در کشورهایی که ایران در آنها نفوذ قابل توجه دارد، کمک می کند نیز دقت داشته باشند. یک فشار تهاجمی تر از سوی چین برای پیشبرد پروژه راه ابریشم جدید در مناطق همپیمان ایران شاخص کلیدی دیگری خواهد بود که آمریکا باید بر آن نظارت کند.

در کنار مزایای بالقوه برای ایران و چین، چالش هایی نیز –داخلی و خارجی- وجود دارد که می تواند مانع از آن شود که کلمات روی کاغذ تبدیل به اقدامات موثری شود که بتواند منافع آمریکا را تهدید کند.

 

·      نخست، نگرانی هایی در باب انگیزه های چین وجود دارد. این معامله با انتقاد هایی از سوی اپوزسیون سیاسی ایران همراه بوده است، که در بیان برخی به پیمان ترکمنچای در سال 1828 استناد می شود که در آن ایران سرزمین های قفقاز را به امپراطوری روسیه واگذار کرد. این پیمان به عنوان هشداری از اینکه چین چگونه می تواند به حق حاکمیت ایران تعدی کند در نظر گرفته می شود. این نگرانی ها البته بی اساس نیستند. ماجراجویی راه ابریشم جدید چین فجایعی را برای برخی کشورها در پی داشته است، کشور هایی که تا حدی در انبوه بدهی ها به چین فرو رفته اند که چین زیرساخت های حیاتی و سرزمین های استراتژیک آنها را به عنوان بازپرداخت تصاحب کرده است. ایران کافی است نگاهی به اطراف دریای عرب و تا کشور هایی چون جیبوتی، پاکستان و سریلانکا بیاندازد، تا ببیند این کشور ها چگونه در باتلاق بدهی ها گرفتار شده اند. در داخل ایران چین می تواند به دنبال تصاحب یک تاسیسات بندی مهم در نزدیکی تنگه هرمز باشد، تنگه ای که یکی از مهمترین گلوگاه های ترانزیت انرژی در دنیا است. چین یک طلبکار بدنام خشن است. برخلاف صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، پکن تمایل چندانی به تصفیه یکجانبه بدهی با کشور های دخیل در پروژه راه ابریشم جدید که از پیامد های انسانی و اقتصادی پندمی کرونا رنج می برند، نشان نداده است.

·      دوم، در تضاد با سیاست خارجی آمریکا در منطقه، پکن در بخش اعظم سیاست خارجی خود عمدتا به دلیل منافع اقتصادی، مراقب بوده است که طرف کسی را نگیرد. در ماه می، واردات نفت خام چین از عربستان به رکورد جدیدی دست یافت، و نسبت به سال قبل 94.9 درصد افزایش پیدا کرد. همچنین گزارش شده است که چین به گسترش برنامه انرژی اتمی عربستان کمک کرده است. در سال 2018، چین دومین بازار بزرگ صادراتی اسرائیل بود، و در عین حال سرمایه گذاری چین در بخش فناوری اسرائیل مابین سال های 2014 تا 2016 دو برابر شد. با معامله جدید همکاری های ایرانی-چینی، چین کماکان به دنبال توسعه روابط اقتصادی خود با این کشورها که اصلی ترین رقبای منطقه ای ایران هستند خواهد بود و احتمالا تا 400 میلیارد دلار درطی 25 سال برای ساخت زیرساخت های ایران سرمایه گذاری خواهد کرد.

ادامه این رویه متوازن احتمالا دشوار خواهد بود، و برخی مفسران ایجاد تغییر مهم توسط موافقت نامه رسمی دو جانبه با ایران را چندان محتمل نمی دانند. در حالی که آمریکا به دنبال کاهش شمار نیروهای خود در منطقه است و فرقه گرایی نیز به دمیدن به آتش جنگ های نیابتی ادامه می دهد، حفظ ظاهر بی طرفی برای پکن می تواند به شدت دشوار باشد. با عقب کشیده شدن پوشش امنیتی آمریکا، پکن احتمالا برای تامین امنیت تنها خواهد ماند، که می تواند آن را مجبور به انتخاب یک طرف کند. علاوه بر این، اگر شراکت ایران-چین به برنامه موشکی و مدرن سازی ارتش ایران قوت بخشد، می تواند یک تهدید امنیتی جدی را متوجه کشور های اطراف خلیج فارس و اسرائیل سازد. هیچ دولتی نتوانسته است با موفقیت از جانب یک سوی منازعه را گرفتن در خاور میانه اجتناب ورزد، و در عین حال دلیل منصفانه ای وجود ندارد که چین را خارج از این قائده بدانیم.

 

در حین تحلیل مسائل اخیر، همچون طرح پیشنهادی همکاری ایران و چین، حائز اهمیت است که از دید با لنز حاصل جمع صفر در سیایت خارجی آمریکا در خاور میانه دوری گزینیم. بر طبق این جهان بینی، هر زمانی که آمریکا نیروهایش را در منطقه کاهش دهد، یک قدرت مهم دیگر مشتاقانه این خلا را پر خواهد کرد. بسیاری از ناظران بر این باور اند که درگیری روسیه در سوریه، لیبی و مناطق دیگر، و این توافق مورد انتظار از الگوی یکسانی پیروی می کند، اما در حالی که چین در این میان نقشی تجدید نظر طلبانه بازی می کند. اما هر موردی باید به صورت منحصر به فرد بررسی شود. چین برای ورود بیشتر به مسائله سوریه اقدام کرد، اما این منجر به گسترش حضور نظامی چین در آنجا نشد. اگر این مساله در زمانی تغییر کند، احتمالا در فاز پس از بازسازی، این می تواند شاخصی برای مشارکتی باشد که به سمت چیزی فراتر از امور ظاهری حرکت کرده است؛ که می تواند حاکی از شراکت موثر مخربی نه تنها برای منافع غرب، بلکه همچنین برای آینده طولانی مدت سوریه باشد.    

برای واشنگتن صبور باقی ماندن و در نظر داشتن طیف وسیعی در تغییرات ژئوپلتیک احتمالی پسا پندمی، می تواند بهتر باشد. برای آمریکا به دقت کالیبره کردن هر پاسخی می تواند عاملی کلیدی باشد تا در ضمن اینکه برای یک شراکت ایرانی-چینی که بیشتر اقدام است تا کلمات روی کاغذ، آماده باشد، از واکنش بیش از حد نیز اجتناب کند.

 

 

ویرایش شده در توسط seyedmohammad
  • Like 1
  • Upvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

نیروهای نیابتی ایران از هر زمان دیگری قدرتمندتر هستند
 


این تفسیر سیاسی که توسط دو نویسنده یعنی خانم  آرین  طباطبایی و کالین پی کلارک نوشته شده است پس از موفقیت های اخیر نیروهای هم پیمان با ایران در سوریه و یمن شکل گرفته است و در پی ترسیم فضای فکری صحیحی از قدرت ایران برای تصمیم گیران غربی است . بالاخص با تصمیم ناگهانی ترامپ جهت خروج از سوریه مخالف است و میکوشد دلایلی جهت جلوگیری از این اتفاق بیاورد . همچنین تلاش میکند روشن سازد که  تحریم های مالی بخش مهمی از هر استراتژی ضد تروریسم ( به ادعای آمریکا )  است؛ اما  ناکافی است و عقیده دارد هرچه زودتر دولت ترامپ این موضوع را درک کند ، زودتر نفوذ روزافزون ایران متوقف می شود.

در ابتدا نویسندگان تاکید میکنند که از زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ  ، دولت وی استراتژی به اصطلاح حداكثر فشار را برای تغییر روند سیاست های خارجی و امنیتی ایران دنبال كرده است. این استراتژی به شدت بر تحریم ها متکی است تا بتواند رفتار ایران را با پیچیده شدن دسترسی هایش به بازارهای خارجی و زیرساخت های مالی بین المللی تغییر دهد. هدف اصلی قطع منابع مالی مورد نیاز تهران برای حفظ برنامه های هسته ای و موشکی و شبكه ای از نزدیكان از جمله حزب الله لبنان ، شبه نظامیان مختلف شیعه در عراق ، حوثی ها در یمن و شبکه رو به رشد مبارزان خارجی  افغانستانی و پاکستانی در سوریه است كه توسط ایران استخدام می شوند.

به عقیده ی نویسندگان ، نمی توان انکار کرد که فشار حداکثری  به ایران آسیب هایی رسانده است. اقتصاد این کشور به طور قابل توجهی کند شده است و درآمدهای نفتی آن کاهش یافته است. طبق مشاهدات دولت ترامپ ، ایران اکنون منابع کمتری برای اختصاص به برنامه های منطقه ای خود دارد. و هرچه ایران کمتر در اختیار داشته باشد ، طبق این تفکر ، آسیب کمتری می تواند به طور مستقیم یا از طریق نزدیکان خود در منطقه وارد کند.ولی نظر نهایی نویسندگان مقاله این است که اگر فشار حداکثر در هدف  خود برای آسیب رساندن به اقتصاد ایران موفق بوده باشد ، در هدف گسترده تر خود یعنی تغییر سیاست خارجی ایران شکست خورده است.

برای این ادعا ؛ نویسندگان به گفته  ناتان سیلس استناد میکنند  ، که مسئولیت مقابله با تروریسم در وزارت امور خارجه ایالات متحده را برعهده دارد ، به گفته ی وی ایران هنوز حزب الله لبنان را  با 700 میلیون دلار در سال مورد حمایت قرار می دهد. حتی اگر این رقم زیاد باشد ، همانطور که برخی گفته اند ، کمتر کسی اعتراض می کند که تهران همچنان پشتیبان بزرگ حزب الله است. البته در ادامه به طرح ادعاهای کذب بر علیه حزب الله پرداخته و منابع مالی غیر قانونی را برای آنها معرفی میکند ؛ اتهاماتی که تاکنون بارها از سوی دشمنان حزب الله مطرح شده و  هیچگاه سندی برای آنهاارائه نشده است  . 

نویسندگان اذعان میکنند که تحریم های مالی نمی تواند بر بسیاری از مهمترین جنبه های روابط نیابتی ایران ، از جمله آموزش ، پناهگاه های امن و انتقال سلاح و فناوری ارائه شده تأثیر بگذارد. تهران هرگز علاقه ای به پرورش شبکه ای از نزدیکان کاملاً وابسته نداشته است. درعوض ، سعی شده است با اجازه دادن به آنها برای ادغام در فرایندهای سیاسی و فعالیتهای اقتصادی کشورهایشان و کمک به آنها در ساخت صنایع دفاعی خود ،  این گروهها خودکفا شوند . این گروه ها در کشورهای خودشان ، با فراهم آوردن توانایی ساخت اسلحه و تجهیزات نظامی ،  به جای اینکه به ایران تکیه کنند به خودشان متکی هستند.

در ادامه نویسندگان به بسط موضوع گسترش قدرت ایران پرداخته و بیان میکنند که  همزمان با عقب نشینی ایالات متحده از سوریه ، بشار اسد دوباره کنترل این کشور را به دست می آورد  و تهران به آرامی به هدف خود یعنی ایجاد یک پل زمینی که در سراسر منطقه امتداد دارد نزدیک می شود. اگر این رویای ایران به واقعیت تبدیل شود ، ایرانیان قادر خواهند بود اسلحه و پرسنل را بین ایران و ارتش رو به رشد نیابتی اش ، هر کجا که در آن واقع شده اند ، جابجا کنند و پایگاه ها و انبارها را در سراسر منطقه با مصونیت نسبی بسازند. تحریم های مالی پیشرفت در رسیدن به این هدف استراتژیک را متوقف نمی کند ، و سیاست فعلی ایالات متحده تقریباً صرفاً بر این فرض ساخته می شود که تحریم ها به تنهایی مشکل را برطرف می کند.

 

نویسندگان به دولت آمریکا توصیه میکنند  که باید رویکرد جامع تری را اتخاذ کند که توانایی ایران در استخدام ، آموزش و استقرار عاملان را تضعیف  کند. یک شروع خوب برای  ایالات متحده ، جلوگیری از خروج ناگهانی آن از سوریه است که احتمالاً به نفع ایران و شرکای آن خواهد بود. یكی از مهمترین مأموریتها علیه گسترش بیشتر قدرت ایران در داخل سوریه ، به ویژه در شمال شرقی این كشور ، حضور نیروهای دموکراتیک سوریه است.  این گروه تا همین اواخر مورد حمایت نیروهای عملیات ویژه آمریكا قرار گرفته بود . بدون این عامل بازدارنده ، ایران می تواند بدون کنترل ، مجدداً از نیروهای نیابتی اش استفاده کند و قلمرویی را تأمین کند ، که قدرت بیشتری به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می دهد.

هم چنین نویسندگان نگرانی خود را از پایان تحریم تسلیحاتی ایران ابراز میکنند زیرا  تحریم تسلیحاتی سازمان ملل متحد در مورد ایران یک سال از این زمان یعنی در اکتبر سال 2020 به پایان می رسد.

از آنجا که واشنگتن و متحدان اروپایی اش علاقه خود را برای جلوگیری از انتقال تسلیحات به نیروهای نیابتی  ایرانی به صورت مشترک ابراز نموده اند  ،  به نظر میرسد در مورد چگونگی دستیابی به این هدف اختلاف نظر دارند. برای رسیدن به اجماع ، واشنگتن احتمالاً باید مواضع حداکثری فعلی خود را درباره برنامه موشکی ایران کنار بگذارد. منافع ایالات متحده با پیگیری تغییرات قابل دستیابی تر در تحریم ، با محوریت متوقف کردن اشاعه موشک ها و فناوری موشکی ایران به پراکسی هایش ، بهتر تامینمی شود .

توصیه نهایی نویسندگان به دولت ترامپ این است که به طور کلی ، دولت ترامپ باید تنوع نزدیکان منطقه ای ایران را بشناسد و درک کند که با آسیب رساندن به اقتصاد ایران نمی توان آنها را به طور یکنواخت مختل کرد. مبارزان حزب الله با حوثی ها متفاوت هستند و گروه های شیعه در عراق از جهات مختلف با شبه نظامیان افغان و پاکستانی که در سوریه فعالیت می کنند متفاوت هستند. این نیروها از قابلیت ها و اهداف متفاوتی برخوردار هستند و تهران دارای سطوح مختلف فرماندهی و کنترل است ، به همین دلیل است که یک رویکرد " یک اندازه برای همه  "  رویکرد خوبی نیست .

 

.................................................................

 

www.rand.org/blog/2019/10/irans-proxies-are-more-powerful-than-ever.html

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسمه تعالی

 

چگونه می توانیم ایران را از تبدیل شدن به کره شمالی بعدی بازداریم ؟

 

untitled.jpg

 

تفسیر زیر که توسط مایکل جی. مزار ، از همکاران دانشکده تحصیلات تکمیلی پردی اندیشکده رند نوشته شده است به مباحث تکثیر سلاح و کنترل سلاح ،دیپلماسی بین المللی با ایران و بررسی تجربه تعامل آمریکابا کره شمالی در مورد سیاست بازدارندگی هسته ای می پردازد . وی با اشاره به تجربه آمریکا در مورد کره شمالی خواستار عدم خروج کامل و پایبندی آمریکا به برجام است . 

این گزارش و گزارش های مشابه نشان میدهد که با وجود امضای برجام و تعطیلی نسبتا کامل برنامه ی هسته ای ایران ؛ هنوز هم دانش هسته ای ایران و توانایی های بالقوه ی ما برای بازگشت به برنامه ی هسته ای برای ناظران غربی ، نگران کننده بود . هرچند که با وجود چنین صداهایی که آنها هم عمدتا از سوی لیبرال ها بود بازهم ترامپ با وقاحت تمام از برجام خارج شد ولی توجه به ادبیات تصمیم سازانه ی مقاله - هر چند در سمت و و سویی مخالف دولت حاکم - شایان توجه است . 
 

در ابتدا نویسنده با اشاره به  اخبار اخیر درباره کره شمالی  شامل برنامه شتاب گیرنده هسته ای ، لفاظی های بیش از حد تهدید آمیز  و تهدیدات جنگ به عنوان یکی از خطرناک ترین بحران های بین المللی در دهه های اخیر ، مقاله را آغاز میکند . وی می نویسد : تراژدی بزرگ این است که ، 25 سال پیش ، ایالات متحده توافق نامه ای را برای محدود کردن برنامه کره شمالی  منتشر کرد. اما تندروها در آمریكا كه از شرایط آن ناراضی بودند ، این  معامله را با قصد مبهم وادار كردن و  اجبار کره شمالی به چیزی بهتر ترك كردند. اما کره شمالی هرگز این کار را نکرد و اکنون ایالات متحده با یک برنامه فرار کره شمالی و خطر بسیار نزدیک درگیری باقی مانده است.

به نظر وی ، همه اینها درس هایی  مهم برای چالش های فوری سیاست خارجی دارد: تجربه ایالات متحده با کره شمالی دلیل قدرتمندی برای حفظ توافق هسته ای ایران ارائه می دهد.

در ادامه وی می نویسد  : این توافق نامه ، برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) ، مورد انتقاد شدید رئیس جمهور و طیف وسیعی از ناظران  امنیت ملی قرار گرفته است. برخی در دولت نسبت های  ناروا به  معامله منع گسترش سلاح های ایران. داده اند .  یک گزارش حتی پیشنهاد میکرد  که رئیس جمهور برخی از دستیارانش  را برای نوشتن طرحی جهت دور زدن برجام به طور مستقل از کانال های بین المللی ، مامور کند . ظاهراً این ایده از عقب نشینی و اجبار ایران در معامله بهتر است.

اما ما قبلاً اینجا بوده ایم و قضیه کره شمالی نشان می دهد که محدود کردن ناقص اما مفید در مورد برنامه هسته ای چقدر خطرناک است.

 وی سپس با بیان جزئیاتی از پرونده اتمی کره شمالی می نویسد : هنگامی که ایالات متحده در دهه 1990 با برنامه هسته ای کره شمالی روبرو شد ، وارد مذاکراتی شد که  "چارچوب توافق شده" در اکتبر 1994 را تولید کرد. کره شمالی عملیات یک راکتور هسته ای را متوقف کرد ، ساخت دو مورد بزرگتر را متوقف کرد ،  مواد هسته ای اش را تسلیم کرد  و به آژانس بین المللی انرژی هسته ای (آژانس انرژی هسته ای) اجازه نظارت بر تأسیسات خود را داد.  این کارها در عوض وعده های داده شده در مورد راکتورهای آب سبک ،  منابع نفت ، تضمین  عدم  تجاوز آمریكا و چشم انداز روابط كامل دیپلماتیک با آمریكابود . 

وی  می افزاید : بدون محدودیت های این معامله ، تخمین ها حاکی از آن  بود که یک برنامه با سرعت کامل کره شمالی می تواند صدها کیلوگرم دیگر پلوتونیوم و در نتیجه ده ها بمب دیگر تولید کند. بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی اطلاعات جدیدی در مورد برنامه شمال ارائه دادند که موضوع را تایید می نمود . 

اما این  اتفاق  هرگز نیفتاد ، تا حدودی به این دلیل که دولت جورج دبلیو بوش وارد تردید  شد و تصمیم گرفت که چارچوب توافق شده را لغو کند. این کار را در سال 2002 انجام داد ، اما هیچ برنامه ای برای جایگزین کردن  نداشت . آنچه وجود داشت فقط یک تصور عصبی و خصمانه از رویارویی با کره شمالی بود .  پیونگ یانگ بلافاصله و قاطعانه پاسخ داد ، آتش راكتور اصلی خود را روشن کرد  ، بازرسان آژانس انرژی هسته ای آژانس بین المللی انرژی هسته ای را اخراج كرد و 8،000 میله سوخت هسته ای را برای پردازش مجدد و سرپیچی از پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای فرستاد. برنامه هسته ای این کشور از آن زمان تا کنون در حال پیشرفت بوده و مستقیماً به بحران امروز منتهی می شود.

نویسنده سپس نتیجه میگیرد : اگر آمادگی عواقب را ندارید ، توافق هسته ای ناقص اما کارآمد را دور نریزید.
برای این منظور وی استدلال میکند به اینکه در سال 1994 ، تصور می شد كره شمالی دارای پلوتونیوم برای یك یا دو بمب است اما امروز ، اگر به برخی گزارشهای اخیر باور شود ، تخمین ها ی( PDF ) از 13 تا 30 سر جنگی اتمی  یا حتی به اندازه 60  تا است. درس این ماجرا واضح است: اگر آمادگی عواقب را ندارید ، توافق هسته ای ناقص اما کارآمد را دور بریزید.

پیش بینی های نویسنده در مورد رفتار های آمریکا پس از برجام نیز جالب توجه است : اگر آمریکا مشابه رفتار با کره را انجام داده و JCPOA با ایران را کنار بگذارد ، چیزی مشابه همان انتهای داستان کره شمالی ، احتمالاً در انتظار ایالات متحده است. آمریکا می تواند به طور یک جانبه از صدور گواهی عمل به تعهدات ایران امتناع ورزد ، به طور مؤثر توافق نامه را دور بزند یا سعی در تحریک ایران برای عقب نشینی کند . مانند کره شمالی ، این کار  احتمالاً با اتهامات تقلب همراه است در این صورت آمریکا خواستار مذاکره مجدد با مقررات سخت تر است و خواستار تغییر در رفتارهای ایرانی در سراسر منطقه خواهد شد .

 در صورت سر زدن چنین رفتاری از آمریکا ، گزینه های ایران از نظر مقاله اینها هستند  : ایران می تواند قاطعانه چنین خواسته هایی را رد کند و خود را بدون قید و شرط  پیرو JCPOA اعلام کند و یا اینکه علناً سیاست هسته ای را در پیش بگیرد ، شاید با اروپا همکاری کند تا طرح های توافق را حفظ کند. در هر صورت ، به هر حال بسیار محتمل است كه تندروهای ایران كه قبلاً از امتیازات انجام شده در JCPOA ناراحت هستند ، تقاضای خود را برای سرعت بخشیدن به كار هسته ای مضاعف كنند. هرچه موضع عمومی این کشور باشد ، ایران احتمالاً کار بر روی تأسیسات مخفی را تسریع خواهد کرد.

اگر این معامله کاملاً از هم پاشید ، سیستم های نظارت آژانس بین المللی انرژی هسته ای از بین می روند و بازرسی های آژانس پایان می یابد. آگاهی از کار هسته ای ایران رو به زوال  خواهد بود . برنامه هسته ای ایران می تواند پیشرفت کند ،  زیرا در اطراف تاسیسات مخفی سانتریفیوژ های مخفی  ساخته شده است. ایران می تواند در جبهه های دیگر ، مانند کاهش سرعت همکاری با داعش و یا ایجاد مشکلات جدید در عراق ، مشکلاتی را ایجاد کند.

ایالات متحده می تواند سعی کند تحریم ها را دوباره به کار ببندد ، اما خود را از نظر دیپلماتیک ، نسبت به  چین ، روسیه و حتی اروپا  منزوی کرده و این کشورها را عصبانی می کند که نتیجتا در هماهنگی های  مؤثر چند جانبه کنار گذاشته خواهد شد . نتیجه بدترین وضعیت برای همه ی جهان خواهد بود: بدون بازرسی و مجازات و اجبار برای بازگرداندن آن بازرسی ها . 

نهایتا به نظر این مقاله ،  طی چند سال ، ایالات متحده می تواند خود را در نسخه کمتری از بحران امروز کره شمالی پیدا کند: ایرانی با مواد هسته ای برای چند بمب  و یک برنامه موشک کاملاً مستقر . واشنگتنی که  به طرز ناامیدانه ای  در تلاش است تا بفهمد خطوط قرمز واقعی اش کجاست. اسرائیلی که در آستانه حمله نظامی قرار دارد. اجماع بین المللی پراکنده. خطر جنگ با ایران و یک فاجعه دیپلماتیک جهانی بسیار واقعی . اینها نتایج محتمل چنین اقدامی خواهد بود.

توصیه  ی نویسنده برای جلوگیری از رسیدن به چنین وضعیتی به دولتمردان کاخ سفید به شرح زیر است : یکی از اهداف دیپلماسی مؤثر ، جلوگیری از موقعیتهایی است که تنها گزینه ها ، کاپیتولاسیون ( تسلیم کامل ) یا جنگ باشد. گاهی اوقات سازش ناقص بهترین راه برای خروج از چنین معضلات است. دولت بوش در سیاست کره شمالی خود این واقعیت را نادیده گرفت و اکنون جهان با عواقب آن زندگی می کند. در یک زمینه ، جهان هم اکنون  حتی از سال 2002  نیز خطرناک تر و پرتحرک تر است ، دیگر وقت آن نیست که دوباره همان اشتباه را انجام دهیم.

 

 

پ.ن. گزارش یک نقد کلی در سیاست خارجی آمریکا مطرح کرده که در یک خط قابل جمع هست: "آمریکا تکلیف خودش رو از پای معامله رفتن نمیدونه" که البته از اساس حرف غلطی هست.

نخست اینکه بقای سیاسی خارجی تهاجمی آمریکا در سراسر دنیا همیشه مسئله امنیت یا در اصل ناامنی بوده. 

دوم؛ از طرفی این سیاست مشتری خارجی هم داره، به آمریکا برای تامین امنیت پولهای هنگفتی پرداخت شده. علت عمده اش هم یک فرصت خاص در دمکراسی های عمدتا ضعیف برای چنین نفوذ نظامی-امنیتی هست، که آمریکا بهترین بهره برداری رو تا الان از این فرصت ها کرده. و اون هم امنیت سیاسی شکننده این دمکراسی ها و نگرانی از ارتشهای قوی هست. 

باید گفت که همه کشورهایی که اختلافات و خشونت های سیاسی داخلی دارند، غالبا در اثر اختلافات جغرافیایی/قومیتی/فرهنگی/عقیدتی به درگیری میرسند و یا اینکه ارتشها دست به کودتا و تشدید بحران یا از بین بردن دمکراسی میزنند، که اگر کمی پولدار باشند یا موقعیت جئوپلوتیک اینها بتونه فرصت های اقتصادی خوبی فراهم کنه، بسرعت سیاسیون و صاحبان خود این کشورها سراغ قدرت های خارجی میرن و از ابزار نظامی اونها استفاده میکنند یا اینکه کنترل نظامیان خودشون رو به قدرت خارجی واگذار میکنند. واضح ترین دلیل ترس نسبت به فرماندهان ارتش ها و وجود بحران هایی هست که منجر به سوء استفاده های اینچنین خواهد شد. یک قدرت متوازن کننده که سیاست استعماری سرزمینی نداشته باشد این امکان رو براشون فراهم میکنه که شکاف های امنیتی رو با کمکش پر کنند. 

آمریکا سالها این نقش رو در دنیا در بسیاری از تعارضات بعد از جنگ دوم بازی کرده. هر جا خلاء امنیتی وجود داشته، سعی کرده در قالب پیمان های مختلف حضور پیدا کنه و با پر کردن اون خلاء مانع دست به اسلحه شدن و یا بدست گرفته شدن مدیریت روابط و تنش ها در اون مناطق توسط سایر بازیگران وحتی بازیگران قدرتمند داخلی اون کشورها شده. بعبارتی همه راه ها در دنیا رو به سمت واشنگتن خم کردند. طوری که شاهدیم دو رقیب نظامی منطقه ای مانند مصر و اسراییل ارتشهاشون رو با کمک آمریکا ساخته اند.

خوب طبیعی هست که با این رویکرد، ناامنی و بحران و بهره گیری از فرصت های ایجادشده توسط بحران برای آمریکا منافع بسیاری داشته باشه. اینها به همین سبک با ردای خلع سلاح هسته ای، ایجاد بحران هسته ای و برهم زدن موازنه های قدرت رو دنبال میکنند. بعبارتی اگر همه کشورهای منطقه خاورمیانه سلاح هسته ای داشته باشند، کسی قادر به بهره گیری نیست و احتمال جنگ در چنین شرایطی بسیار بسیار کم خواهد شد. همانطور که آمریکا و شوروی هیچ گاه به جنگ با یکدیگر نرفتند. ایضا همه درگیری های هند و پاکستان نیز محدود و کوچک باقی ماند.

آمریکا از برهم زدن برجام، فشار به ایران برای آزمایش بمب اتم رو دنبال میکرد. و در برابر این بمب اتم، فروش و نصب صدها میلیارد دلار تجهیزات حفاظتی تحت شبکه(قابل مدیریت و کنترل از خاک آمریکا)، میلیون ها دلار مشاوره و دلالی امنیت هسته ای و ... رو در پیش داشت. ایضا استقرار بمب اتم در کشورهای عربی توسط خودش رو که سبب میشد تا هزینه های بسیار زیادی برای اجاره این بمب ها از اعراب طلب کنه.

از طرفی دیگر، ایران دارای بمب اتم، تهدید بسیار جدی برای اروپایی میشد که در برابر تجهیزات دفاع موشکی آمریکایی مقاومت نشون میده. همینطور توسعه فناوریهای نظامی جدیدی که با این توجیه "جهان ناامن" بوجود میان، مثل دفاع فضایی، اقدام از فضا علیه اهدافی بر روی زمین که با وجود ایران و اعراب هسته ای، داشتن چنین برتری که به حجم زیادی منابع مالی هم احتیاج داشت رو توجیه میکرد و ... و ...

 

اصولا باید گفت سیاست خارجه آمریکا مبتنی بر ایجاد بحران و توسعه بحران به سطوح جدید هست بخصوص در مناطق دارای بازار بالفعل فروش تسلیحات. و در منطقه خاورمیانه توجیه بیشتری دارد آنهم زمانی که نفت به اولویت کمتری تنزل پیدا کرده. (پی نوشت از واریور )

.......................................................................

 

www.rand.org/blog/2017/08/how-we-can-keep-iran-from-becoming-the-next-north-korea.html

ویرایش شده در توسط seyedmohammad
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نام خدا

 

untitled_28129.jpg

رها کردن توافق هسته ای با ایران

نوشته شده توسط جیمز دابینز منتشر شده در وبگاه اندیشکده ی رند 

 

نویسنده با اشاره به خطرات برهم زدن توافق هسته ای ضمن برشمردن نتایج و پیامد های احتمالی آن در پی هشدار دادن به تیم حاکم کاخ سفید و بر حذر داشتن آنها از گزینه ی نظامی است  .

وی در ابتدا می نویسد : روسای جمهور جدید با تجربه محدود در حوزه امنیت ملی ، خطر ارتکاب خطاهای بزرگی دارند که بعضاً هزینه های آن برای ملت گران تمام می شود. به تصمیم رئیس جمهور جان اف کندی فکر کنید که حمله به کوبا را  توسط سیا اجرا نمود و به طرز ناموزونی در خلیج خوک ها پایان یافت . تصمیم لیندون جانسون برای افزایش گسترده درگیری آمریکایی ها در جنگ داخلی ویتنام ، اعزام صدها هزار سرباز جنگی آمریکایی برای تکمیل حضور مستشاری  در این  کشور. تصمیم رونالد ریگان برای مداخله در جنگ داخلی لبنان که با بمب گذاری در  پادگان مارینز در بیروت و عقب نشینی متعاقب آنها پایان یافت. اشتباه مشابه بیل کلینتون در مداخله در سومالی که منجر به حادثه بلک هاوک داون شد. و از  مهمتر از همه ، تصمیم جورج دبلیو بوش برای حمله به عراق بر اساس اطلاعات ناقص . این تصمیمات تقریباً به صورت جهانی به عنوان اشتباهاتی پرهزینه شناخته میشوند حتی  گاهی اوقات  توسط روسای جمهوری  که آنها را مرتکب شده اند به عنوان یک اشتباه ذکر شده اند .

وی تصریح میکند : ما در حال تجربه ی دولت کم تجربه ترین رئیس جمهور آمریکا در تاریخ مدرن آمریکا قرار داریم. هیچ رییس جمهوری از پیشینیان ، در حوزه امنیت ملی قابل مقایسه با ترامپ نیست . 

در ادامه نویسنده با بررسی پیامد وارد شدن آمریکا به فاز نظامی ، می نویسد: این جنگ به یک لشگرکشی چند ساله نیاز دارد ، مشابه برنامه ای که ایالات متحده و متحدین اروپایی خود از سال 1991 تا 2003 روی عراق پیاده کردند و شامل بیش از یک دهه پروازهای مستمر و بمباران های متناوب است. البته حتی در آن زمان هم ایالات متحده مطمئن نبود كه موفق شده است برنامه تسلیحات هسته ای عراق را از بین ببرد. اما در مورد ایران ، ایالات متحده متحدین اروپایی را در کنار خود نخواهد داشت ، با عدم حمایت سازمان ملل متحد برای انجام کارزار نظامی ، ممکن است به برخی از پایگاههای لازم دسترسی پیدا نکند ، و با نهایتا آنکه باید با یک دشمن بسیار تواناتر مقابله کند. همچنین ایران برخلاف عراق قادر است مدرن ترین سیستم های دفاع ضد هوایی را از خارج از کشور تهیه کند.

در انتها نویسنده با اشاره به وضعیت داخلی سیاسی آمریکا ، بیان میکند که در دوران مدرن ، آمریکایی ها به دنبال رییس جمهوری بودند که تمایلات متکثر کنگره را که اعضای آنها از حوزه های انتخابیه با گرایش های متفاوت  انتخاب می شوند ، متعادل کند. اما به نظر می رسد اکنون ما در شرایطی هستیم که باید برای مقابله با سیاست های ناعادلانه و کوتاه بینانه ی  رئیس جمهور باید روی کنگره حساب کنیم. در نتیجه ، سیستم چک و تعادل آمریکایی ممکن است به زودی یک آزمایش غیر عادی با عواقب مهم را تجربه کند.

 

.........................................................................................

 

www.rand.org/blog/2017/10/punting-on-the-iran-nuclear-deal.html

  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسمه تعالی 

 

نابود کردن اقتصاد ایران به ایالات متحده کمک نمی کند

untitled_28229.jpg



مقاله ی زیر توسط علیرضا نادر نوشته شده و در پی آن است که با بیان عواقب تشدید تحریم ها و بررسی آثار استراتژیک آنها و در نهایت با سنجیدن اهداف راهبردی آمریکا ، میزان همگرایی این سیاست را با اهداف کلان آمریکا در مورد ایران بسنجد . 

نویسنده در ابتدا با توضیح شرایط حاکم بر روابط ایران و آمریکا می نویسد : دولت ترامپ مجموعه ای از سیاست های به ظاهر تهاجمی را علیه ایران اعلام کرده است ، از جمله خروج از توافق هسته ای موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA). به نظر می رسد سیاست فشار  "جدید" ایالات متحده علیه ایران اعمال تحریم های اضافی علیه سازمان هایی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. منتقدان JCPOA ادعا می کنند که تحریم های جدید نه تنها JCPOA را "اصلاح" می کند ، بلکه کمک می کند تا نفوذ روزافزون ایران در خاورمیانه را نیز تقویت کنیم. هر دو فرض اشتباه است.

وی در ادامه با دفاع از توافق برجام مینویسد : JCPOA در محدود کردن برنامه هسته ای ایران مؤثر بوده است ، واقعیتی که توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی و سایر طرف های JCPOA ، یعنی انگلیس ، فرانسه ، آلمان ، روسیه و چین تأیید شده است. اقدامات دولت ترامپ  بعید به نظر می رسد که سیاست های منطقه ای ایران را تغییر دهد یا رژیم ایران را در خانه تضعیف کند. به احتمال زیاد اقتصاد ایران در اثر تحریم های جدید آمریکا آسیب دیده است ، زیرا نرخ جذب سرمایه گذاری های خارجی قبلی در پاسخ به لفاظی ترامپ کند شده است. در این میان بزرگترین بازنده رژیم ایران نخواهد بود بلکه مردم ایران هستند و  تلاش ایالات متحده  باعث ایجاد یک ایران کمتر متضاد خواهد شد.

نویسنده با برشمردن نقاط قوت سپاه می نویسد ، سپاه مسئول گسترش چشمگیر ایران در خاورمیانه است. ایران یک بازیگر اصلی در عراق ، سوریه و لبنان است. تهران همچنین نفوذ قابل توجهی در افغانستان و حتی در کشورهای نسبتاً دور مانند یمن دارد. سپاه همچنین یک بازیگر مهم اقتصادی در ایران است. بنابراین به نظر می رسد منطقی باشد که تحریم ها علیه سپاه کمک می کند تا قدرت این کشور در خاورمیانه کاهش یابد. اما این ماجرا متاسفانه به صورت عکس صادق است.

پول ، تنها انگیزه سپاه در شکل دادن به سیاست های منطقه ای ایران نیست. در عوض ، ترکیبی از غیرت انقلابی ، ترس از دشمنان خارجی ، ناسیونالیسم ایرانی و بی ثباتی منطقه ای باعث موفقیت های سپاه در منطقه شده است. بله ، ایران سرمایه گذاری قابل توجهی برای  گسترش قدرت خود نیاز دارد. تهران نه تنها بودجه حزب الله و رژیم اسد را در سوریه تأمین می کند بلکه بی شمار گروه های طرفدار ایرانی در عراق ، افغانستان و فلسطین را نیز پشتیبانی می کند. اما ایران توانسته است قدرت منطقه ای خود را حتی تحت شدیدترین مجازات های اعمال شده قبل از  برجام هم  گسترش دهد. ظهور دولت اسلامی و فروپاشی دولت در مکانهایی مانند سوریه به ایران اجازه داده است از ترس و بی ثباتی برای گسترش قدرت خود سوءاستفاده کند. جمعیت شیعه منطقه ، گرچه همیشه از نظر عقیدتی با ایران همسو نیست ،  اما برای محافظت در مقابل سنی های افراطی ، چاره ای ندارند جز آنکه به تهران مراجعه کنند. با توجه به توانایی IRGC در بسیج شیعیان ناسازگار از نظر تاریخی ، ایران نیازی به میلیاردها  دلار برای قدرتمند شدن ندارد.

به نظر نویسنده ی مقاله تحریم های جدید ایالات متحده نیز احتمالاً تلاش های رئیس جمهور حسن روحانی برای آزادسازی اقتصاد را تضعیف می کند. مخالفان JCPOA غالباً ادعا می كنند كه "افراد معتدل" مانند روحانی از نظر اهداف و ایدئولوژی های با سپاه قابل تمایز نیستند. هیچ کس در نظام سیاسی ایران را نمی توان طرفدار آمریکا قلمداد کرد.  نادیده گرفتن یا انکار واقعیت های سیاسی در ایران ، به منافع آمریکایی ها آسیب می رساند. دولت روحانی علی رغم سوء ظن های عمیق رهبر معظم انقلاب ، آیت الله علی خامنه ای ، توانست در مورد برجام مذاکره کند. رئیس جمهور ایران ابراز امیدواری کرد که رفع تحریم های وعده داده شده توسط JCPOA به آزادسازی اقتصاد ایران و جذب سرمایه گذاری قابل توجه خارجی ، کاهش وابستگی ایران به صادرات انرژی و تضعیف بالقوه تضعیف سپاه در بخش های کلیدی اقتصادی کمک کند.

اما با تحریم های ایالات متحده علیه سپاه در نهایت همه ایرانیان ، از جمله کسانی که خواهان روابط بهتر با واشنگتن هستند ، مجازات خواهد شد.
 آزادسازی اقتصادی ممکن است جناح روحانی و خودی رژیم را که غالباً با نفوذ آمریکا در منطقه مخالفند ، اذیت کند ،اما میلیون ها ایرانی طبقه متوسط در صورت  پیش بینی روابط بهتر ایران و آمریکا ، از خصوصی سازی ، سرمایه گذاری خارجی و فرصت های شغلی جدید برای شرکت ها بهره مند می شوند. تحریم های ایالات متحده علیه سپاه ، که می تواند روند آزاد سازی اقتصاد را کند کند ، در نهایت همه ایرانیان ، از جمله کسانی که خواهان روابط بهتر با واشنگتن هستند  را مجازات خواهد کرد . ادعاهای خامنه ای مبنی بر اینکه هرگز به آمریکا اعتماد نمی شود ، بیشتر به عنوان سخنان سیاسی صرف در آمریکا نگریسته میشود در حالیکه  بیشتر واقعیت به نظر می رسد. تلاش های دولت ترامپ برای تعیین عیار ایران و تضعیف JCPOA بدون توجیه ، ظن عموم مردم ایران در مورد اهداف آمریكا را تقویت می كند.

در نهایت نویسنده با بیان اینکه سپاه به دلیل تحریم ها جلوی گسترش طلبی خود در خاورمیانه را نخواهد گرفت. و تحریم ها باعث ضعف رژیم ایران در داخل نخواهد شدبیان میدارد :  تحریم ها ممکن است قبل از برجام  در ساخت اهرم های آمریکایی کار کرده باشد. اما ، شرایط سیاسی در ایران و  حضور آمریکا چه در خاورمیانه و چه در سراسر جهان در چند سال گذشته تغییر چشمگیری داشته است. ایالات متحده اعتبار خود را در بین مردم ایران و متحدان ایالات متحده که به مذاکره درباره برجام کمک کرده اند از دست داده استو ایران در خاورمیانه از گذشته قدرتمندتر است ، به خصوص که قدرت های بین المللی مانند روسیه ، کشورهای منطقه ای مانند عراق و حتی ترکیه به عنوان بازیگر سرنوشت ساز منطقه ای  به ایران روی آورده اند.

.............................................................................................

www.rand.org/blog/2017/10/killing-irans-economy-wont-help-the-us.html

  • Upvote 10

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

به نام خدا 

گزارش رند : با آشوب در خیابان های ایران ، چگونه ایالات متحده  می تواند به مردم ایران کمک کند ؟

 

untitled~0.png

 



 

بار دیگر ایرانیان برای شرکت در اعتراضات گسترده ناشی از افزایش قیمت بنزین ، به خیابانهای کشورشان  ریختند و فقط با یک سرکوب وحشیانه روبرو شدند . اما به وضوح ناآرامی ها فراتر  از موضوع قیمت بنزین بود و این نشان دهنده ناامیدی و عصبانیت عمیق تری از فقر اقتصادی عمومی ناشی از یک دولت فاسد ، سرکوبگر و مجازات تحریم های آمریکا بود.

در جریان این اعتراضات ، مقامات آمریکایی از جمله  پمپئو ، وزیر امور خارجه ، برای ابراز همبستگی با معترضین ایرانی ، حتی توییت به فارسی کردند و گزارش های نقض حقوق بشر توسط مقامات دولتی درگیر در سرکوب های شدید را در توییتر ترغیب کردند.

با این حال ، با توجه به سیاست های فعلی ایالات متحده ، ممکن است جدی گرفتن چنین ابراز همدردی برای مردم ایران دشوار باشد. فراتر از حمایت کلامی ، چندین گام مشخص وجود دارد که ایالات متحده می تواند در صورت نگرانی مردم ایران از اولویت های اصلی ، بردارد.

دولت ترامپ می تواند بازگرداندن تحریم های ثانویه علیه ایران را که به دنبال عقب نشینی یک جانبه آن در سال 2018 از توافق هسته ای ایران اعمال شد ، لغو کند . در حالی که احتمالاً هدف تحریم ها این بوده است که ایران را برای دستیابی به توافق بهتر به میز مذاکره بازگرداند ، ولی توافق جدیدی هنوز نتیجه نیافته است.

علاوه بر این ، کمپین "فشار حداکثری" دولت در مورد تحریم های بی سابقه اقتصادی علیه ایران ، بیش از رهبری ایران به مردم ایران آسیب رسانده است.

رهبران ایران سیاست های تهاجمی منطقه ای را در پاسخ به فشارهای آمریكا كه صادرات نفت ایران را به شدت كاهش داده است - از جمله حمله ناخوشایند علیه شركت نفتی دولتی سعودی آرامكو در ماه سپتامبر و شلیك به یك هواپیمای بدون سرنشین ارتش آمریكا در تنگه هرمز در ماه ژوئن ، مورد تأیید قرار دادند. .

در همین حال ، فشارها به افزایش تورم و بیکاری در ایران کمک می کند. کاهش ارزش پول ایران در حال از بین بردن پس انداز متوسط ایرانیان است و منجر به هزینه های بالای زندگی میگردد . این تحریم ها عواقب جدی انسانی نیز به همراه دارد. گزارش های حقوق بشر حاکی از آن است که ، با وجود معافیت برای واردات بشردوستانه ، محدودیت های بانکی ناشی از تحریم های ایالات متحده مانع از تأمین مالی این گونه واردات می شود و منجر به کمبود دارو برای معالجه بیماری های نادر و انواع مختلف سرطان می شود.

ایالات متحده می تواند مسیر را تغییر دهد و به سایر نقاط جهان اجازه دهد معاملات تجاری و مالی با ایران انجام دهند. تعلیق تحریم های ثانویه علیه متحدان نزدیک آمریکایی ها در اروپا و آسیا همچنین می تواند یک فضای بین المللی حمایتی بیشتر برای افزایش فشار ایجاد کند زیرا در صورت ادامه دریافت منافع اقتصادی وعده داده شده در توافقنامه اصلی ،  ایران ، هیچ توجیهی برای انجام این کار نخواهد داشت. 

در حالی که ممکن است برخی در دولت ترامپ همچنان امیدوار باشند که فشار اقتصادی کافی به سقوط رژیم منجر شود ، تلاش برای اتخاذ یک رویکرد متفاوت ممکن است چشم انداز روند جدید مذاکره با ایران را بهبود ببخشد  . چیزی که ترامپ در بعضی مواقع از آن حمایت می کند .

دولت همچنین می تواند ممنوعیت مسافرت را برای ایرانیانی که مایل به آمدن به ایالات متحده هستند ، لغو کند. ثابت شده است که این ممنوعیت یکی از مخرب ترین سیاست های آسیب رساندن به ایرانیان طبقه ی متوسط است که بسیاری از آنها به دلیل محدودیت ها نتوانسته اند اعضای خانواده شان را ببینند یا به دنبال مراقبت های پزشکی در ایالات متحده باشند. این ممنوعیت همچنین باعث کاهش توانایی دانشجویان ایرانی در حال آموزش در ایالات متحده مشود  ، این افراد  دقیقاً نوع ایرانیان نسل بعدی هستند که می توانند به تقویت روابط مثبت ایالات متحده و ایران در آینده کمک کنند. 

علاوه بر این ، ممنوعیت مسافرت و سیاست های مربوط به آن ، نمای سنتی ای که ویژگی مثبت ایالات متحده است را ، از بین می برد . نظرسنجی های اخیر نشان می دهد که 86٪ از ایرانیان اکنون ایالات متحده را نامطلوب می بینند. اگر کمک به مردم ایران یک هدف اساسی است ، برداشته شدن ممنوعیت سفر یکی از مهمترین اقداماتی است که این دولت می تواند انجام دهد - هم به دلایل بشردوستانه و هم از نظر منافع.

سرانجام ، در تلاش برای بازداشتن ایرانیان از ارتباطات داخل و خارج از کشور ، دولت ایران به مدت 5 روز پس از آغاز اعتراض عمومی در اواسط ماه نوامبر ، اینترنت را خاموش کرد ، اقدامی شدید به معنای فروکش کردن توانایی معترضان برای سازماندهی علیه دولت.درحالی که حاکمیت ایران دسترسی به اینترنت را در خلال خاموشی حفظ کرده بود . ایالات متحده به دلیل خاموش بودن اینترنت ، تحریم های مبتنی بر املاک را به وزیر اطلاعات ایران تحمیل کرده است ، اما در صورت عدم حمایت گسترده تر ایالات متحده از ایرانی ها ، این قدم احتمالاً این اقدام به عنوان یک ژست صرف تلقی می شود که اساساً دسترسی ایرانیان به دنیای بیرون را تغییر نخواهد داد. 

تلاش وزارت امور خارجه برای تشویق دسترسی بی مانع ایران به اینترنت ، از جمله حمایت از تلاش های شهروندان عادی ایرانی برای دور زدن این محدودیت ها برای دسترسی به اطلاعات ، اقدامی در جهت صحیح است ، خصوصاً اگر در کنار سایر اقدامات برای رفع فشار از روی مردم ایران قرار گیرد .

ایرانیان در اعتراض برای حكومتی بهتر كه باعث می شود رفاه مردم ایران در اولویت مداخلات منطقه ای پرهزینه دولت و غنی سازی قرار گیرد ، هستند . به همین دلیل ایرانیان مستحق حمایت آمریکا هستند.

درعوض ، سیاستهای فعلی ایالات متحده به  ملت ایران در حالی که نتوانسته اند به اهداف استراتژیکی نایل شوند ،  آسیب می زند. اگر ایالات متحده سیاست هایی را برای ایجاد آینده ای بهتر برای مردم ایران دنبال کند ، ممکن است آنها از تولید سیاست های کمتر خطرناک تر سود بیشتری به دست آورند.

 

پ.ن. : متن  بالا مربوط به آبان پارسال و زمانی است که اندیشکده رند بالاخره پس از چند هفته به اعتراضات ایران واکنش نشان داد . نوشتار  توسط  دالیا داسا کای نوشته شده است . وی  دانشمند ارشد سیاسی و مدیر مرکز سیاست های عمومی خاورمیانه در  RAND است. این تفسیر در ابتدا در تاریخ 3 دسامبر 2019 در لس آنجلس تایمز منتشر شدو سپس از وبگاه اندیشکده رند منتشر گردیده است . نویسنده عمدتا در مباحث مربوط به دیپلماسی بین المللی روابط اقتصادی بین المللی و جنبشهای اصلاحات سیاسی در ایران و خاورمیانه قلم میزند . نویسنده هرچند ادعاهای خصمانه دیگر اندیشمندان و مقامات سیاسی آمریکارا برعلیه دولت و ملت شریف ایران تکرار میکند ولی به این واقعیت که هدف از تحریم های آمریکا ، نه دولت ایران بلکه ملت ایران بوده است ، اذعان میکند . وی در انتها با طرح پیشنهاداتی ، به دولت آمریکا میکوشد زمینه را برای ترمیم وجهه ی ایشان در نزد مردم ایران آماده کند . 

 

..............................................

www.rand.org/blog/2019/12/with-chaos-in-the-streets-of-iran-heres-how-the-us.html

  • Upvote 12

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

جالبه تقریبا همگی تحلیلگرانشون هم اشاره میکنند به وضعیت اقتصادی نامناسب و فشار بر مردم و عدم رفاه و ... ای که مردم ایران به این دلایل مستحق حمایت هستند تا ضد حاکمیت کشورشون شورش کنند ولی همزمان خیلی شیک جاخالی میدند از پرداختن به ابتدای این موضوع که مسبب وضعیت اقتصادی و عدم رفاه و فشار بر مردم ایران به میزان تقریبا قاطعی تحریمها و اقدامات دولتهای کشور خودشون هست برای تحمیل حالا سیاست یا سلب یک حقوق فراگیرتری نسبت به مردم ایران. گویا پذیرفتند که این "حق" شون هست دستورات کشور خودشون را سایر کشورها اجرا کنند و اگر نکردند پس "اقدامات تنبیهی جمعی" علیه اون کشور مشروع هست. ولی تبعات این اقدامات را نه شورش مردم کشور هدف ضد آغاز کنندگان این وضعیت که "دوباره" شورش ضد حاکمیت همون کشور تجویز میکنند به صراحت.

 

گویا مثلا یک فرد غریبه ادعای کلید گاو صندوق خانواده ای را کنه، بعد والدین که مخالفت کردند، با قدرتی که داره حقوق ماهانه پدر را قطع کنه و بعد شروع کنه به گریه زاری برای سوء تغذیه فرزندان خانواده. بعد هم فرزندان را دعوت به مقابله با والدین کنند یا از مخالفت برخی فرزندان که متاثر از شرایط تحمیلی هستند حمایت کنند و اون قسمت "کلید" را مدام از داستان حذف کنند و اشاره کنند این فرزندان مستحق والدین بهتری هستند!!

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
6 hours قبل , seyedmohammad گفت:

گزارش یک نقد کلی در سیاست خارجی آمریکا مطرح کرده که در یک خط قابل جمع هست: "آمریکا تکلیف خودش رو از پای معامله رفتن نمیدونه" که البته از اساس حرف غلطی هست.

نخست اینکه بقای سیاسی خارجی تهاجمی آمریکا در سراسر دنیا همیشه مسئله امنیت یا در اصل ناامنی بوده. 

دوم؛ از طرفی این سیاست مشتری خارجی هم داره، به آمریکا برای تامین امنیت پولهای هنگفتی پرداخت شده. علت عمده اش هم یک فرصت خاص در دمکراسی های عمدتا ضعیف برای چنین نفوذ نظامی-امنیتی هست، که آمریکا بهترین بهره برداری رو تا الان از این فرصت ها کرده. و اون هم امنیت سیاسی شکننده این دمکراسی ها و نگرانی از ارتشهای قوی هست. 

باید گفت که همه کشورهایی که اختلافات و خشونت های سیاسی داخلی دارند، غالبا در اثر اختلافات جغرافیایی/قومیتی/فرهنگی/عقیدتی به درگیری میرسند و یا اینکه ارتشها دست به کودتا و تشدید بحران یا از بین بردن دمکراسی میزنند، که اگر کمی پولدار باشند یا موقعیت جئوپلوتیک اینها بتونه فرصت های اقتصادی خوبی فراهم کنه، بسرعت سیاسیون و صاحبان خود این کشورها سراغ قدرت های خارجی میرن و از ابزار نظامی اونها استفاده میکنند یا اینکه کنترل نظامیان خودشون رو به قدرت خارجی واگذار میکنند. واضح ترین دلیل ترس نسبت به فرماندهان ارتش ها و وجود بحران هایی هست که منجر به سوء استفاده های اینچنین خواهد شد. یک قدرت متوازن کننده که سیاست استعماری سرزمینی نداشته باشد این امکان رو براشون فراهم میکنه که شکاف های امنیتی رو با کمکش پر کنند. 

آمریکا سالها این نقش رو در دنیا در بسیاری از تعارضات بعد از جنگ دوم بازی کرده. هر جا خلاء امنیتی وجود داشته، سعی کرده در قالب پیمان های مختلف حضور پیدا کنه و با پر کردن اون خلاء مانع دست به اسلحه شدن و یا بدست گرفته شدن مدیریت روابط و تنش ها در اون مناطق توسط سایر بازیگران وحتی بازیگران قدرتمند داخلی اون کشورها شده. بعبارتی همه راه ها در دنیا رو به سمت واشنگتن خم کردند. طوری که شاهدیم دو رقیب نظامی منطقه ای مانند مصر و اسراییل ارتشهاشون رو با کمک آمریکا ساخته اند.

خوب طبیعی هست که با این رویکرد، ناامنی و بحران و بهره گیری از فرصت های ایجادشده توسط بحران برای آمریکا منافع بسیاری داشته باشه. اینها به همین سبک با ردای خلع سلاح هسته ای، ایجاد بحران هسته ای و برهم زدن موازنه های قدرت رو دنبال میکنند. بعبارتی اگر همه کشورهای منطقه خاورمیانه سلاح هسته ای داشته باشند، کسی قادر به بهره گیری نیست و احتمال جنگ در چنین شرایطی بسیار بسیار کم خواهد شد. همانطور که آمریکا و شوروی هیچ گاه به جنگ با یکدیگر نرفتند. ایضا همه درگیری های هند و پاکستان نیز محدود و کوچک باقی ماند.

آمریکا از برهم زدن برجام، فشار به ایران برای آزمایش بمب اتم رو دنبال میکرد. و در برابر این بمب اتم، فروش و نصب صدها میلیارد دلار تجهیزات حفاظتی تحت شبکه(قابل مدیریت و کنترل از خاک آمریکا)، میلیون ها دلار مشاوره و دلالی امنیت هسته ای و ... رو در پیش داشت. ایضا استقرار بمب اتم در کشورهای عربی توسط خودش رو که سبب میشد تا هزینه های بسیار زیادی برای اجاره این بمب ها از اعراب طلب کنه.

از طرفی دیگر، ایران دارای بمب اتم، تهدید بسیار جدی برای اروپایی میشد که در برابر تجهیزات دفاع موشکی آمریکایی مقاومت نشون میده. همینطور توسعه فناوریهای نظامی جدیدی که با این توجیح "جهان ناامن" بوجود میان، مثل دفاع فضایی، اقدام از فضا علیه اهدافی بر روی زمین که با وجود ایران و اعراب هسته ای، داشتن چنین برتری که به حجم زیادی منابع مالی هم احتیاج داشت رو توجیح میکرد و ... و ...

 

اصولا باید گفت سیاست خارجه آمریکا مبتنی بر ایجاد بحران و توسعه بحران به سطوح جدید هست بخصوص در مناطق دارای بازار بالفعل فروش تسلیحات. و در منطقه خاورمیانه توجیح بیشتری دارد آنهم زمانی که نفت به اولویت کمتری تنزل پیدا کرده. (پی نوشت از واریور )

.......................................................................

 

تجارت بحران عامل بقا نظام سرمايه داري :applause: احسنت به جناب واريور

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
57 minutes قبل , MF44 گفت:

تجارت بحران عامل بقا نظام سرمايه داري :applause: احسنت به جناب واريور

 از سوی نظام سرمایه ، تجارت بحران نیست. تجارت اعمال قدرت است. یعنی کالایی که عرضه میشه پاور پروجکشن هست . در اینجا بحران تحریک کننده ی تقاضا است. 

ویرایش شده در توسط seyedmohammad
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.