امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

جناب سردار حافظه ضعیفی دارند:




اگر واقعا این جوریه و قطعنامه توسط ایران تحمیل شده پس چرا برای قبول کردنش از طرف ایران یک سال دست دست کردند؟ دروغ به این واضحی؟؟! متن قطعنامه رو قبلا آقا سعید روی سایت قرار دادند. بخونید ببینید کجاش توسط ایران تحمیل شده و خواسته های سیاسی ایران در کدوم بندش گنجونده شده؟


سردار صحیح می فرمایند آمریکا با موشک کرم ابریشم به تاسیسات نفتی و نفتکشهای کویت و عربستان حمله کرد!!! و از همون وقت جنگ به دریا کشیده شد ولی سردار چون دچار ضعف حافظه شده اند فراموش کردند بفرمایند کدوم جنگ به دریا کشیده شد . جنگ ایران-عراق یا رو کم کنی فرماندهان سپاه از آمریکایی ها و سعی در پوزه خاک مالی کردن ناوگان آمریکا؟


و چون آمریکا حامی اصلی عراق بود خر کلشونو گاز گرفته بود که کلی موشک تاو و هاوک به ایران وسط جنگ فروختند(جریان مک فارلین) که ایران عملیات والفجر-8 رو انجام بده و دهن عراق رو پرچ کنه. عجب حمایتی کردند از متحدشون؟!! خوبه دشمن عراق نبود و گرنه به ایران حتما حتما 4 تا بمب هیدروژنی می دادند. سردار البته بازهم استدلال می فرمایند:



بععععله! بمباران خارک رو هم پس آمریکایی ها کرده بودند و ما خبر نداشتیم. خوب شد حافظه سردار سرجاش آمد و بالاخره ایشان مقر اومد. ما تا حالا فکر می کردیم که عراق خارک رو زده نگو که آمریکا با بمب افکنهای اف-117 حمله کرده بود و زده بود خارک رو داغون کرده. البته ایشان و استادشان جناب حاج محسن رضایی بیکار نمی نشیند و خودتون بخونید:


البته چون بیشتر از اینها از ایشون انتظار نمی ره فرق بین هلیکوپتر کبرا و آپاچی رو نمی دونه و البته اشاره نمی کنه که برای زدن همون یه دونه آپاچی (منظورشون کبراس) چند تا از بچه های خالص سپاه رو به کشتن دادند و ذکر نکردند که روز قبل از اون واقعه قرار بوده با 200-300 تا قایق تندرو به بندر خفجی عربستان حمله کنند. البته احتمالا چون عربستان اون زمان جزو ایالات آمریکا محسوب می شده می خواستند بریزند سرش. ناو جنگی اون کشور(منظور آمریکاس و اسم ناو هو یو اس اس ساوئل رابرتز) است در نزدیکی بحرین هدف اصابت یه مین ایرانی قرار می گیره و آمریکا هم در عوض اون به دو تا سکوی نفتی ایرانی حمله می کنه ولی ظاهرا سردار ترجیح می دهند داستان رو از ته به سر تعریف کنند یعنی اول هدف قرار دادن سکوها رو تعریف کردند و بعدشم که حتما دفاع قانونی ایران یعنی مین ریزی آبهای بین المللی و داغون شدن ناوشکن آمریکایی.


این قسمتش رو خداوکیلی راست گفته. بندگان خدا متحیر شده بودند که یه کشور مگه چقدر رزمنده داره که به خاطر هیچی به کشتن بدتشون؟ یکی نیست از این سردارها بپرسه که خوب عملیات کربلای 5 رو کردید. به سلامتی! چقدر تلفات دادیم؟ 2560 تا اسیر رو با چند تا کشته عوض کردیم؟ بدن پاک چند تا دیگه از جوونای کشور هنوز در شلمچه است و باید توی میدون مین دنبال شون گشت؟ کجا رو گرفتیم؟از دید استراتژی چه مزیتهایی کسب کردیم؟ و هزاران سوال نپرسیده و بی جواب و .... البته هنوز کری خوندن بعضی ها بی پایانه تا خون های ناحقی که ریخته شد کی گریبان اون بعضی ها رو بگیره....
با این حال بعد از عملیات کربلای 5 ، آمریکا ، شوروی و حامیان عراق مجبور شدند به خواسته‌های سیاسی ایران در قطعنامه 598 تن دهند و این قطعنامه را چند ماه بعد تصویب کنند؛ اگرچه ایران قطعنامه را در سال 1368 پذیرفت.
در آن سال شرایط جنگ بنحوی از سوی امریکا پیش رفت که به دریا کشیده شد ا ز این رو ناوگان پنجم آمریکا به منطقه آمد.
آمریکا که حامی اصلی عراق در جنگ هشت ساله علیه ایران بود
سردار صفوی ساقط کردن هواپیمای مسافربری، هدف قرار دادن سکوهای نفتی، بمباران جزیره خارک که 90 درصد صادرات نفت کشور از آن انجام می‌شود را از جمله اقدامات نظامی نیروهای آمریکایی علیه کشورمان در منطقه خلیج‌فارس ذکر کرد
روی دریایی سپاه نیز در اقدام مقابله به مثل 41 عملیات در خلیج فارس انجام داد که از جمله آنها می‌توان به هدف قرار دادن بالگرد آپاچی آمریکا و ناو جنگی این کشور (سال 1367) اشاره کرد.
آمریکا و شوروی و برخی از کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و آلمان بعد از اجرای این عملیات مات و متحیر ماندند زیرا تصور نمی‌کردند یکسال بعد از فتح فاو در بهمن‌ماه سال 1364، عملیات بزرگ دیگری را نیروهای ایرانی انجام دهند.



کیانی جان حرفهای شما بعضی اش درسته. اما فکر میکنم که یه مقدا زیاده روی کردی.

اینی که بعد از یک سال یه عملیات بزرگ انجام بدن. شما بیای بگی که چقدر میخوان جوون به کشتن بدن، اصلا درست نیست.

اگر اینکار رو نمیکردن، سرنوشت جنگ که برنمیگشت. اگر این کار رو نمیکردن که ابتکار عمل دست ما نمی افتاد.

ببین برای این مسائل ما باید هزینه میدادیم. که دادیم.

من هم خودم مسائلی در مورد درگیری های ما با امریکا در خلیج فارس، برام مبهمه. و معتقدم که امکان بهتر عمل کردن بود.

اما ظاهرا شما هم از اون ور بام افتادی. اینکه برای پاسخی یا عملیاتی ما کشته بدیم، هر چند ناگوار ،اما لازمه.


یادتون نره، تمام فرماندهان عملیاتی ما مثل همت، متوسلیان ، خرازی کاظمی همشون تک تک این بچه ها رو مثل بچه ی خودشون خرج میکردند. البته بگذریم از دعوای همیشگی اونها با فرماندهان ستاد، که دلیلش هم مشخصه.

به هر حال تلفاتی باید داده میشد، که این موفقیت ها در جنگ پیش بیاد. البته منکر اشتباهاتی هم که صورت گرفته گاها نیستیم.

در بحث تاریخی هم دعوی ندارم، اما فکر میکنم که اتفاقاتی که افتاد، همین هم بی تدبیری نبوده. و چه بسا تصمیمات دیگه، لطمات بیشتری برای امنیت و تمامیت ارضی ما میداشت.

===============

راستی الان از یکی از بچه رزمنده ها که زمان جنگ در حد فرمانده گردان بوده، پرسیدم، گفت که قطعا تعداد شهدا بیشتر از اینی هست که صفوی گفته.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
حرفای رضا کیانی تایید میشه

[quote]
اینی که بعد از یک سال یه عملیات بزرگ انجام بدن. شما بیای بگی که چقدر میخوان جوون به کشتن بدن، اصلا درست نیست.

اگر اینکار رو نمیکردن، سرنوشت جنگ که برنمیگشت. اگر این کار رو نمیکردن که ابتکار عمل دست ما نمی افتاد.
[/quote]

اشتباه میکنی رضا جان ، عملیات کربلای 5 در ادامه کربلا 4 بود و کربلا 4 که قضیه مک فارلین که کیانی موحد (هر دوتون رضایین !) اشاره کرد بهش پیش اومد و امریکا طی یک سری اتفاقات (که اولا تا کنون توسط ایران بازگو نشده ولی کلا به ضرر خود ما تموم شد ! با خرابکاری از سوی افراد ایرانی) متاسفانه اقدام به جلب رضایت عراق با لو دادن عملیات کرد که صدالبته عراق انتظاری هم جز این نداشت

شما فکر کن ، یک دنیا میگه امریکا حامی عراق هست بعد یهو بفهمه تجهیزاتی به ایران داده شده که به قول رضا کیانی دهن عراق پرچ شد !

خلاصه کربلا 4 با فجیع ترین حالت تموم شد که حقیقتا میگم، بنده شرح این عملیات و وقایع رو خوندم تا یک هفته کسی اسم جنگ رو جلوم میاورد خفه ش میکردم

بی رودربایستی میگم ، بغضی منو گرفت که نگو ، یعنی تک تک لحظات کمین ها و شهادت کلی نیروی بدر و .... جلو چشام رژه میرفت


برای چی ؟ برای خرابکاری طرف ایرانی ....


بهتره کتاب دیپلماسی پنهان مطالعه بشه تا چند نظریه جالب مثل امید داشتن امریکا به ایران که از خر شیطان پیاده شود به خصوص با شعارهاش علیه شوروی که از نظر امریکا چون بی دین بودن ایران باهاشون همکاری نمیکنه !!!!

خلاصه امریکا از ایران ناامید شد و برای جلب رضایت عراق تصمیم به کمک اطلاعاتی گرفت که نتیجه ش مشخص بود و ایران در جواب کربلای 4 اقدام به عملیات کربلای 5 نمود که اگر این عملیات واقعا !!! اهداف عملیاتی داشت همون اول به جای کربلای 4 انجامش میدادن !

دقت کنید ایران به شدت تحت فشار بود که عملیات بکنه به خصوص سپاه و سپاه زمینی که عملیات نکرده باشند و یا جواب بده در اختیار نداشت .... کربلا 4 با بدبختی طراحی شد و اون شد نتیجه ش

حالا کربلا 5 با چه اهدافی سربلند کرد بماند ....

ولی در کربلای 5 ما فقط و فقط به قول کیانی موحد باعث بهت جهان شدیم که حاضر شدیم با دادن کلی تلفات یک برد بسیار نسبی کسب کنیم نه بیشتر


عملا ایران در کربلای 5 کار شاقی انجام داد اونم طراحی عملیات تو چند هفته و اجراش بود که اکثر اهداف عملیاتی به دست نیومد !!!!

این یعنی چی ؟

عراق هرچی نیرو از دست داده بود به دست اورد ولی ما چی ؟

شک نکنید ابتکار عمل در سه سال اخر جنگ دست ما نبود به جز مواردی معدود مثل والفجر 8 که اقای هاشمی رفسنجانی و فرماندهان سپاه بهتر میدونند چی شد اخرش !!!


رضا کیانی جان ممنون ، بسیار خوب بود

رضا جان قسمتی حق دارید، مثلا فقط اشتباهات نظامی تاثیر گزار نبود ...

یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نمیدونم این رو شنیدی یا نه . تو یه برنامه تلوزیونی گفت که تعداد گلوله های توپی که در این عملیات از هر دو طرف استفاده شد برابر بوده با تمام تعداد گلوله های توپی که در جنگ جهانی دوم استفاده شده .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

حرفای رضا کیانی تایید میشه





اشتباه میکنی رضا جان ، عملیات کربلای 5 در ادامه کربلا 4 بود و کربلا 4 که قضیه مک فارلین که کیانی موحد (هر دوتون رضایین !) اشاره کرد بهش پیش اومد و امریکا طی یک سری اتفاقات (که اولا تا کنون توسط ایران بازگو نشده ولی کلا به ضرر خود ما تموم شد ! با خرابکاری از سوی افراد ایرانی) متاسفانه اقدام به جلب رضایت عراق با لو دادن عملیات کرد که صدالبته عراق انتظاری هم جز این نداشت

شما فکر کن ، یک دنیا میگه امریکا حامی عراق هست بعد یهو بفهمه تجهیزاتی به ایران داده شده که به قول رضا کیانی دهن عراق پرچ شد !

خلاصه کربلا 4 با فجیع ترین حالت تموم شد که حقیقتا میگم، بنده شرح این عملیات و وقایع رو خوندم تا یک هفته کسی اسم جنگ رو جلوم میاورد خفه ش میکردم

بی رودربایستی میگم ، بغضی منو گرفت که نگو ، یعنی تک تک لحظات کمین ها و شهادت کلی نیروی بدر و .... جلو چشام رژه میرفت


برای چی ؟ برای خرابکاری طرف ایرانی ....


بهتره کتاب دیپلماسی پنهان مطالعه بشه تا چند نظریه جالب مثل امید داشتن امریکا به ایران که از خر شیطان پیاده شود به خصوص با شعارهاش علیه شوروی که از نظر امریکا چون بی دین بودن ایران باهاشون همکاری نمیکنه !!!!

خلاصه امریکا از ایران ناامید شد و برای جلب رضایت عراق تصمیم به کمک اطلاعاتی گرفت که نتیجه ش مشخص بود و ایران در جواب کربلای 4 اقدام به عملیات کربلای 5 نمود که اگر این عملیات واقعا !!! اهداف عملیاتی داشت همون اول به جای کربلای 4 انجامش میدادن !

دقت کنید ایران به شدت تحت فشار بود که عملیات بکنه به خصوص سپاه و سپاه زمینی که عملیات نکرده باشند و یا جواب بده در اختیار نداشت .... کربلا 4 با بدبختی طراحی شد و اون شد نتیجه ش

حالا کربلا 5 با چه اهدافی سربلند کرد بماند ....

ولی در کربلای 5 ما فقط و فقط به قول کیانی موحد باعث بهت جهان شدیم که حاضر شدیم با دادن کلی تلفات یک برد بسیار نسبی کسب کنیم نه بیشتر


عملا ایران در کربلای 5 کار شاقی انجام داد اونم طراحی عملیات تو چند هفته و اجراش بود که اکثر اهداف عملیاتی به دست نیومد !!!!

این یعنی چی ؟

عراق هرچی نیرو از دست داده بود به دست اورد ولی ما چی ؟

شک نکنید ابتکار عمل در سه سال اخر جنگ دست ما نبود به جز مواردی معدود مثل والفجر 8 که اقای هاشمی رفسنجانی و فرماندهان سپاه بهتر میدونند چی شد اخرش !!!


رضا کیانی جان ممنون ، بسیار خوب بود

رضا جان قسمتی حق دارید، مثلا فقط اشتباهات نظامی تاثیر گزار نبود ...

یا حق

اینی که بعد از یک سال یه عملیات بزرگ انجام بدن. شما بیای بگی که چقدر میخوان جوون به کشتن بدن، اصلا درست نیست.

اگر اینکار رو نمیکردن، سرنوشت جنگ که برنمیگشت. اگر این کار رو نمیکردن که ابتکار عمل دست ما نمی افتاد.



والا مشکل من اینه که خیلی ذهنم پراکنده است.

شاید باورتون نشه، یکی از بستگان من که دافوس خونده، چند سال پیش یه جزوه ای تو متونش پیدا کردم، که حتی اسم طرفی که در کربلا4 خیانت کرده بود توش بود. بحث جزوه، بررسی مسائل روانی و محرک های روانی و اخلاقی بود که باعث خیانت میشه. البته جزو کتاب های درسی اش نبود، خود استاده که از فرمانده محور های جنگ بود، اون رو جمع آوری کرده بود و برای اطلاعات بیشتر به این داده بود.(طرف رو اعدام کردند)

تو پایان هر ترم دافوس، یه سری اطلس که چاپ خیلی وزینی هم داره، بهشون داده بودند که تمام زیر و بم و نکات عملیات های اصلی رو داره، متاسفانه همش رو که مطالعه کرده بودم، تو ذهنم پراکنده شده. الان خیلی بدردمون میخورد. برای همین میگم که دعوی برای بحث تاریخی ندارم.

اینا رو گفتم که عرض کرده باشم، از طراحی ها و انگیزه های داخلی طراحان جنگ بی خبر نیستم.

ببین ، این حرفی که داری الان نسبت میدی که صرفا کل ایده ی عملیات کربلا 5 رو حاصل یه هوس یا تفکر بچه گانه میدونی، همون چیزی هست که من میگم از اون ور بام افتادنه.


به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دل ادم واقا به در مياد كساني كه جونشونو براي ما فدا كردم تا ما شب سر مونو به راحتي روي بالش بزاريم وبا جان خودشون ننگ شكست رو از ما دور كردند پس به فكر شهدا باشيم ومرگ بفرستيم بر امريكا وصدام

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

[align=center]13901028000047_PhotoL.jpg
لينك عكس

13901028000052_PhotoL.jpg
لينك عكس

13901028000064_PhotoL.jpg
لينك عكس[/align]

[align=justify] شاید سخت ترین نقطه درگیری های کربلای پنج، تصرف سنگرهای نونی‌ها بود.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، شاید سخت ترین نقطه درگیری های کربلای پنج، تصرف نونی ها بود. استحکامات نونی شکلی که انبوهی از نیرو را می بلعید و به قول بچه های رزمنده، گردان وارد نونی ها می شد و نفر بیرون می‌آمد.

*روایت فرماندهان از حماسه تصرف نونی ها
ما وقتی به نونی‌ها زدیم دشمن مقاومت می‌کرد. خیلی فشار به گردان ما آمد. گروهان داخل درگیری می رفت. چند تا دونه بیشتر سالم بیرون نمی‌آمدند.
تعبیر جالبی داشت برادر غلامعلی رضایی فرمانده گروهان گردان حضرت زینب(س) که وقتی با گروهانم به نونی اول زدم، دشمن آنقدر آتیش ریخت که نیروهام هضم شدند اما بچه های گردان حضرت زینب(س) ول کن نبودند از روی بدن هم رد می‌شدند و با کماندوهای دشمن گلاویز می‌شدند.

ایشان می گفت: بوی باروت و سوختن گوشت و پوست و استخوان بچه‌های گردان حضرت زینب(س) همه فضای نونی را پر کرده بود. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شدند.

تعبیر حاج غلامعلی برای تقریب به ذهن این بود که:
صحنه مثل این بود که شما ده ها مغازه کبابی کنار هم کباب بپزن و دود ناشی از پختن کباب فضا را بگیره؛ صحنه نبرد این جوری شده بود. منهم به سختی مجروح شدم. از طریق بیسیم تقاضای نیروی پشتیبانی کردم اما از اون طرف بیسیم پیغام آمد که امام فرموده به رزمندگان بگویید حسینی بجنگند. این پیغام معنی اش این بود که از نیرو خبری نیست. بچه ها که خبردار شدند امام یک چنین فرمایشی داشته شور و شوق شان زیاد شد. به خدا قسم حتی مجروح ها که روی زمین افتاده بودند هم از جا بلند شدند. ما برای تصرف نونی اول خیز برداشتیم و بچه ها دشمن را تار و مار کردند.

حاج اسدی معاون گردان حضرت زینب(س) می گفت:
یادمه شهید حجة الاسلام نخبه زعیم طلبه ای بود که از ساوجبلاغ اعزام شده بود یک پرچم یا حسین(ع) برداشت و خودش را زیر آتش پرحجم دشمن به بالای نونی رساند و پرچم رو توی خاک فرو کرد. این کار او به بچه ها روحیه داد اما دیدیم دشمن او رو هدف قرار داد و شهید شد.
با بیسیم با فرمانده ام تماس گرفتم و گفتم ما نونی اول را گرفتیم. اون باور نمی کرد. با حاج فضلی تماس گرفت و گفت بچه های ما نونی اول را فتح کردند اون هم باور نمی کرد. وقتی حاج فضلی به قرار گاه گفته بود آنها هم باورشون نشد تا اینکه حاج فضلی پیکش را فرستاد و بعد باور کردند. همه فهمیدند که:

شور حسین است چه ها می کند
نام حسین درد دوا می کند

*راوی: جعفر طهماسبی

90/10/28
منبع: خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901028000212
[/align]

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تعداد شهدای عملیات کربلای 5 (پر تلفات ترین عملیات ایران)

به نقل از سرلشگر صفوی

شهدا : 7651

مجروحین:53299

مفقودالااثر:3522( عمومآ شهید یا اسیر)

همچنین لشکر بدر با 16 هزار نیروی عراقی همره با نیرو های ایرانی می جنگیدن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
واقعا عملیات کربلا 5 محشر کبرا بود و به قول کسانی که بودند آخر دنیا
واقعا ایمان و اخلاص اثر خودش را در ایستادگی نیروها در اجرای عملیات نشان داد
کاش دوستان اطلاعات بیشتری در باب فتح این سنگر های ن شکل می دادند
از کجا رخنه کردند و دشمن چه مقابله ای کرد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جنگ آن قدر شدت داشت که ماشین‌ها دیگر نمی‌توانستند بروند و جنازه‌ها را بیاورند، وارد کانال که شدیم، بچه‌ها را دیدیم که نشسته و دراز کشیده تا چشم کار می‌کرد،کنار هم بودند، کمی بعد فهمیدیم که تعدادی‌شان به شهادت رسیده‌اند، عده‌ای هم مجروح بودند .

روایت زیر داستان جانسوز فرزندان خمینی عزیز در عملیات کربلای 5 برگرفته از کتاب ارزشمند بلبا به روایت احمدعلی ابکایی از فرماندهان گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا است که تقدیم مخاطبان گرامی می شود.

شب چهارم عملیات کربلای 5 بود، از خط مقدم عبور کردیم، وقتی آمدم روی خاکریز کفش پایم نبود، کنده شده بود و در باتلاق جا ماند، با جوراب مسیر را ادامه دادم.
آن طرف دژ، کانال بود، ما باید مسیرمان را در کانال ادامه می‌دادیم، شهید بلباسی فرمانده گردان ما «گردان امام محمدباقر(ع)» پشت سر ما بود، از نیروهای لشکر ما (25 کربلا) در داخل کانال زیاد نبودند، کانال بعد از بریدگی پر بود از زخمی‌ها و شهدای لشکر 41 ثارالله(ع)، چون نیروهای شب قبل، بعد از عملیات از آن جا رفته بودند، تعدادشان کم بود، شهدای ما را هم برده بودند، اما لشکر 41 ثارالله(ع) نتوانست شهدای خودش را عقب بکشد و تخلیه کند، یعنی راه ارتباطی‌ای نمانده بود، شاید یکی از دلایل آن وجود همان باتلاق بود، جنگ آن قدر شدت داشت که ماشین‌ها دیگر نمی‌توانستند بروند و جنازه‌ها را بیاورند، وارد کانال که شدیم، بچه‌ها را دیدیم که نشسته و دراز کشیده تا چشم کار می‌کرد،کنار هم بودند، کمی بعد فهمیدیم که تعدادی‌شان به شهادت رسیده‌اند، عده‌ای هم مجروح بودند.

ماجرای جان‌سوز کانال کربلای 5

حرکت را آغاز کردیم، تند تند راه می‌رفتیم، من صحنه‌ای را آن جا دیدم که شبیه تصاویر معروف جنگ ما است، شهیدی که دراز کشیده و با لبخند به شهادت رسیده و یکی دیگر از شهدا هم سرش را روی شانه او گذاشته است، این صحنه را همین طور که در کانال پیش می‌رفتیم دیدم و رد شدم، پابرهنه بودم و فقط جوراب داشتم، با این که بند کفش‌هایم را محکم به پایم بسته بودم، باز هم در گل گیر کرد و درآمد، عبور از کانال خیلی مشکل بود، آن همه ازدحام نیرو، حرکت را کند می‌کرد، به سختی جای پایی پیدا می‌کردیم و قدم بر می‌داشتیم، هر جایی که پا می‌گذاشتیم یا یک آدم دراز کشیده بود یا نشسته، چاره‌ای هم نداشتیم، اتفاق می‌افتاد که توی تاریکی روی یک پای ترکش خورده لگد کنیم.
مجبور بودیم، کسی هم اعتراض نمی‌کرد، «یاالله، یاالله...» می‌گفتیم و رد می‌شدیم، وضعیتمان نیم خیز بود، اگر سرمان را بلند می‌کردیم، تیر تراش‌ها آن را می‌بردند، وضعیت کانال طوری بود که یکسره نمی‌شد حرکت کرد، هر 10 تا 15متر باید استراحت می‌کردیم، حالا نشسته بودم، گرمم شده بود، یک نفر هم کنار من نشسته بود، یکی دیگر از بچه‌ها هم کنار او، آن طرف‌تر دراز کشیده بود، این دو نفر روبه‌روی من قرار داشتند، با نفس‌های بریده‌ام پرسیدم: «برادر! مال کدام لشکر هستید؟ کِی آمدید این جا؟»

تا از قمقمه‌ام آب بخورم، کمی گذشت، دوباره ادامه دادم: «مجروح شدی برادر؟»

اما همین طور نگاهم می‌کرد و جواب نمی‌داد، من هم خیره شدم به چشم‌هاش، مات شده بود و هیچ تکانی نمی‌خورد، مطمئن شدم شهید شده، همان طور که تکیه داده بود، پلک‌های نیمه بازش را بستم، تمام بدنش خونی بود.

به آن کسی که کنار او حالت درازکش داشت، هم نگاهی انداختم، او هم به شهادت رسیده بود و افتاده بود آنجا، آن مدتی را که داشتم با شهدا صحبت می‌کردم، فکر می‌کردم زنده‌اند، چون نشسته بودند و داشتند به من نگاه می‌کردند، وقتی پای کسی را لگد می‌کردیم، اگر «آخ» می‌گفت یعنی مجروح است و اگر صداش در نمی‌آمد، شهید شده بود.

این اوصاف آنهایی که زنده ماندند، در هر حالتی، ما را تشویق می‌کردند، می‌گفتند: «بروید جلو! خدا به همراهتان! آفرین شیرمرد! خدا قوت! بروید جلو!»

دیدن این همه مظلومیت بچه‌ها، جگر آدم را آتش می‌زد، با آن که عمق جراحت، امانشان را بریده بود، اما لحظه‌ای زبان به اعتراض باز نمی‌کردند، فقط به فکر این بودند که به حرکت‌شان ادامه دهند.

نمی‌دانم آن شب چند تا جنازه دیدم، ولی هر چقدر بود کمتر از صد تا نبود.

آخرین سنگر ما

آن قدر رفتیم تا به سنگری رسیدیم که راهنمای اطلاعات گفت: «این جا آخرین سنگر ما است، جلوتر از این جا عراقی‌ها هستند.»

یک نهر و یک دژ بزرگ رو به روی‌مان بود، بعد، یک نهر و یک دژ بزرگ دیگر در طرف راست، عراقی‌ها بالای این دژها بودند، حدود چهل متر از ما فاصله دارند، ما باید می‌رفتیم و آن دو پل را می‌گرفتیم، از همین جا حرکت را شروع کردیم.

فاصله تا پل، 600 متری بود، به ستون یک پیش رفتیم، تانک‌های اطراف، دارند از رو‌به‌رو و بغل، ما را می‌زنند، تونل آتش را باید می‌زدیم، هیچ حفاظی هم نداشتیم، در کنار دژ هفت، هشت متر خشکی وجود داشت، باید از همین کناره که گل و باتلاق هم بود، پیش می‌رفتیم، سرمان را بلند می‌کردیم عراقی‌ها می‌زدند.

از این سمت، هیچ جان پناه و خاکریزی نداشتیم، اول با نورافکن نشانه می‌گرفتند و بعد می‌زدند، در هر صورت به هر نحوی بود باید از این تونل جهنمی و آتشین رد می‌شدیم، راهنما گفت: «از این جا به بعد را خودتان باید بروید! من دیگر شناسایی ندارم.»
با بلباسی تماس گرفتم و گفتم: «ما به جلوی پیکان رسیدیم، بچه‌های لشکر 41 ثارالله(ع) جلوتر از این نیستند، از این به بعد جلوی ما دشمن ایستادگی می‌کند.

او هم جواب داد: «شروع کنید، با توکل به خدا شروع کنید!»

«بسم‌الله» گفتیم و رمز را اعلام کردیم، به عقیل مولایی گفتم: «شما برو تا من دسته دو را حرکت بدهم.»

ماجرای شهادت عقیل

سلاح ما هم چیزی بیشتر از کلاش، تیربار، آرپی‌جی و نارنجک نبود، چیزی نگذشت که تانک‌ها نورافکن‌هاشان را گرفتند روی ما و عراقی‌ها هم با خمپاره و نارنجک شروع کردن به زدن ما، ما هم همین طور پیش می‌رویم، درگیری شروع شد، تن به تن بود، دسته‌ها هم همین طور دارند می‌آیند و جلو می‌روند، با این که از سه طرف، ما را مورد حمله قرار داده بودند، اما ما هم کم نیاوردیم، درو می‌کنیم و می‌رویم، می‌دویدیم و سنگر به سنگر می زدیم و می‌رفتیم، صدمتر بیشتر پیش نرفته بودیم که دیدم یکی از تانک‌ها آتش گرفت و دارد می‌سوزد، متوجه شدم یک نفر زیر شنی تانک افتاده است، منورها می‌آمدند و چند لحظه‌ای همه جا را روشن می‌کردند و دوباره تاریکی، باید سریع از کنار تانک رد می‌شدیم که اگر منفجر شد به ما نگیرد، یکی تازه افتاده بود زیر تانک، پیش خودم گفت: «بروم جنازه را از زیر تانک بکشم بیرون که حداقل نسوزد، اصلاً به این فکر نکردم عراقی است یا ایرانی.»

تا رفتم زیر تانک، خشکم زد، دیدم عقیل مولایی است، نمی‌دانم چه شد؟ شاید با تانک درگیر شده بود، بی‌هوش شده بود، اگر هوشیاری داشت، حتماً سعی می‌کرد خودش را از شعله‌های آتش نجات بدهد، نگاهش کردم، به بدنش دست کشیدم، اما هیچ جای بدنش ترکش نخورده بود، کلاه آهنی هم روی سرش بود، اورکت هم داشت، دستم را گذاشتم زیر بغلش و او را از زیر تانک کشیدم بیرون و آوردم کمی آن طرف‌تر، هر چه صداش کردم، به هوش نیامد، گویا موج انفجار او را بی‌هوش کرده بود، بچه‌ها هم دسته دسته از کنارم رد می‌شدند، دو تا از بچه‌های امدادگر را دیدم، صدای‌شان کردم و گفتم او را ببرند.

شهید عقیل مولایی - حاج اصغر صادق‌نژاد

یک دسته کامل از نیروهای گروهان یکم ما، اهل «روستای قراخیل قائمشهر» بودند، هر کار کردیم این بچه‌ها را از هم جدا کنیم، نشد، می‌دانستیم اگر همه یک جا باشند و تلفات بدهند، در روحیه شان تأثیر می‌گذارد، اما همه‌شان اصرار داشتند یک جا باشند و پیش بلباسی قسم خوردند که اگر یک نفر از آنها شهید شد، آنها روحیه‌شان را نبازند و از عملیات منصرف نشوند و ادامه بدهند، عقیل مولایی فرمانده آنها بود و بزرگ آنها حساب می‌شد، در این تاریکی هم هیچ کدام از بچه‌های قراخیل او را نشناختند، به امدادگرها هم سپردم که صورت او را بپوشانند تا بچه‌های قراخیل او را نشناسند.

آنها هم به طور عجیبی به عقیل مولایی علاقه‌مند بودند، او را گذاشتند روی برانکارد و بردند عقب، او را تا دم دژی که آمبولانس‌ها مستقر بودند، بردند، داشتند سوار آمبولانس می‌کردند که یک خمپاره همان جا فرود آمد و عقیل و آن امدادگر در کنار آمبولانس به شهادت رسیدند.
http://razmandeshomal.ir/showpost.asp?id=13042
  • Upvote 11

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
کلا یاداوری کربلا 4 و 5 واقعا ناراحتم میکنه خیلی شهید دادیم توش خیلی
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ای کاش در برخی موارد بهتر عمل می کردیم . خدا ان شاالله به ما توفیق پیروی از راه این شهدای عزیز رو بده و هر کسی رو که به خون این شهدای مظلوم خیانت می کنه نابودش کنه از مردم گرفته تا مسئول
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
توی کتاب نورالدین پسر ایرانُ اوی که نورالدین عافی هست میگه نیروهای اطلاعات عملیات از قل خبر داشتن این عملیات لو رفته و یکی به من گفته بود از همین نیروهای اطلاعات عملیات... اگر این گفته درست بوده باشه...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من پدر خودم تو عملیات کربلا 4 مسئول ستاد تیپ بود،میگفت قبل عملیات عملیات لو رفته بود و نیروها رو توی روز جابهجا کرده بودن و دقیقا زیر چشم و دید آواکس های آمریکایی و میگفت تو جلسه توجیهی قبل عملیات صراحتا به ما گفتن که نیروهای ما 12000هزار نفر هستن و نیروهای عراقی 10000تا باید اینا با هم درگیر بشن تا 2000 نیروی اضافه ما سر بشن وپیروز بشن،با همچین استراتژی عملیات شد.پدرم میگفت میدونستم یک قتل عام اتفاق میوفته امشب تمام مسئولیتم رو به جانشینم دادم و. گفتم من دستم رو به خون جوونای مردم که این طوری دارین به قتلگاه میبرینشون الوده نمیکنم و شبانه برگشتم.
و توی عملیات کربلای 5 میگفت ما توی منطقه تا مچ پا تو خون راه میرفتیم تو کانال ها.
متاسفانه بعضی بی درایتی ها و خودخواهی در پایان جنگ بعد از شهادت فرمانهان بزرگ جنگ این فجایع رو به وجود آورد،کسایی که امروز خودشونو قهرمان جنگ میدونن.
  • Upvote 3
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر



احمد دهقان، نویسنده کتاب سفر به گرای 270درجه در توضیح این عکس - به عنوان شاهد عینی این تصویر- می‌گوید: عکس مربوط است به 21 دی ماه سال 65، سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه، وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست که یکی از سمینوف‌چی‌های دسته ادوات بوده)، کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می‌خورد به سر حصیبی و رد می‌کند، می‌خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند ... عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه‌آبادی گرفته ...
نقل از اینجا
n00135267-t.jpg




خداوند روح ما را با یاد شهدا شاد بفرماید انشاا...
  • Upvote 8

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.