mehran55 20,862 گزارش پست ارسال شده در آبان 0 (ویرایش شده) مقدمه - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم حاکمیت وقت و اعلام موضع رسمی سیاسی تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. در آغاز جنگ بزرگ، دولت ایران توسط سفارتخانههای خود در کشورهای خارجی، بیطرفی خود را اعلام کرد و از دولتهایی که در خاک ایران نیرو/پادگان داشتند تقاضا کرد، با احترام گذاشتن به بیطرفی ایران، قسمتهای اشغالی خاک ایران را نیز را تخلیه نمایند. لیکن دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. حتی در مقاطعی ، روس های تزاری به سر کردگی ژنرال باراتف تا اصفهان تاختند، عثمانیها از مغرب تا همدان پیش تاختند و انگلیسیها از جنوب ومشرق تا قاینات شتافتند. ایران هم میدان نبرد شده بود. در این نبرد روس و انگلیس دریک طرف و دولت عثمانی ، به یاری آلمان و اتریش ، در طرف دیگر بود. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. آلمان از نظر ایرانیان [حداقل در رابطه با ایران] به روش استعمارگرانه نپرداخته بود. ایرانیان از اینکه میدیدند آلمان با روس و انگلیس، وارد جنگ شده، شادمان بودند و پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود میدانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد میشد. سیاستمداران آلمانی نیز از این مسئله استفاده کردند و فعالیتهای خود را در ایران گسترش دادند. به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. «ویلهلم لیتن» یکی از کارگزاران سیاسی آلمان که در اثنای جنگ جهانی اول در ایران فعالیت داشت میگوید: همانطور که در کشورهای بیطرف معمول است وظیفه ما عبارت بود از: فعالیت در جهت جلوگیری از سمت و سو گیری موفق کشور میزبان به سود دشمن و حد الامکان کشاندن آن کشور به اردوی متحدین خود. اما در ایران داشتن چنین عقیدهای خطا و اشتباهی آشکار بود؛ چه ملت ایران به قدری از روسیه و بریتانیا سابقه تلخ داشتند که ایرانیان، بدون هیچ تبلیغی، از بدو امر طرفدار آلمان محسوب میشدند. (خاطرات لیتن سرکنسول آلمان در تبریز در اثنای جنگ جهانی اول/ایرانشهر/1368/ص260) کارگزاران اقتصادی-سیاسی و همچنین عمال نظامی آلمان در سراسر کشور ایران مشغول فعالیت بودند. این تلاشها در سالهای نزدیک به جنگ جهانی اول، شروع و طی سالهای جنگ به طرز فزاینده ای رو به گسترش نهاد. مأموران آلمانی با تدبیرها و شیوههای خاصی جامعه ایران را بر ضد اتباع و منافع روسیه و بریتانیا به شورش واداشتند. یکی از این دیپلماتهای آلمانی که طی جنگ جهانی اول ، منشأ یک رشته تحرکات و اقدامات ضدانگلیسی در جنوب ایران بود؛ «واسموس» نام داشت. ارتباط بسیار نزدیک «رییسان تنگستانی» و «واسموس آلمانی» ، برخی تاریخ پژوهان را بر آن داشت که منشأ اصلی قیام جنوب را واسموس آلمانی بپندارند. (بهویژه نویسندگان غربی و بهطور خاص انگلیسیها) اما حقیقت این است نمایندهای که «عمل» او همراه با «علم کافی و دقیق» از وضعیت منطقه بوده، بیگمان حضورش نیز اثراتی بر مردم و دگرگونیهای جنوب داشته است. اما به راستی واسموس که بود ؟ هِر «واسموس» که بود؟ «ویلهلم واسموس» (Wilhelm wassmuss) در سال 1880 م، در ایالت هانوفر به دنیا آمد. زادگاه او شهر «اوه لندورف» (Ohlendorf) میباشد. زبانها و کشورهای خارجی برای او جذابیت خاصی داشتند. وی در دوران مدرسه لاتین ، یونانی ، عبری و ایتالیایی را آموخت. او همچنین قادر به برقراری ارتباط به زبان انگلیسی و فرانسه بود. وی پس از تحصیل در رشته های حقوق و شرق شناسی ، در اکتبر 1904 او خدمت داوطلبانه یک ساله خود را در بخش توپخانه بعنوان ملوان در لیه (آلمان) آغاز کرد. این نیرو عمدتا برای استفاده در خارج از کشور ایجاد شد. در سال 1906م، در حالی که او هنوز در خدمت سربازی بود ، به وزارت امور خارجه فدرال رفت و پرسید که آیا می توان در زمینه خدمات سفیری کار کرد و چه پیش نیازهایی برای آن وجود دارد؟ در طی مصاحبه شخصی ، به ویلهلم واسموس پیشنهاد شد که در کنسولگری در زنگبار موقعیتی را دریافت کند که وی آن را پذیرفت. در وزارت خارجه آلمان مشغول کار شد و بعد از مدتی به ماداگاسکار رفت. اولین ایستگاه خارجی او ماداگاسکار بود. البته دوران مأموریت وی در آنجا مدت زیادی به طول نیانجامید و پس از مدتی به برلین احضار و سپس در سال 1909 م، با عنوان کنسول عازم بوشهر گردید. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/وحید/1348/ص 18) باید این نکته را یادآوری کنیم که دولت آلمان در سال 1897م، یک نایب کنسولگری در بوشهر ایجاد کرده بود که خیلی زود به کنسولگری تبدیل شد و نفوذ خود را در بنادر خلیج فارس توسعه داد. واسموس، پس از یکسال از بوشهر به برلن مراجعت نمود و مجدداً راهی ماداگاسکار شد و سه سال متوالی بدون اینکه با اروپائیان رفت و آمد کند یا اوقات خود را در باشگاه ها بگذراند به مطالعه فرهنگهای ناشناخته آفریقا و صحرا و مردمی که در آن زندگی میکردند و به موازارت آن به تحصیل زبان فارسی پرداخت. در سال 1913 م، با بروز نشانههایی از وقوع یک جنگ پُر دامنه باعث گردید تا مقامات آلمانی باعجله او را به بوشهر اعزام نمایند. مأموریت واسموس شروع به زمینهسازی برای ایجاد یک شورش در ایران بود؛ زیرا در صورت وقوع جنگ با انگلستان، شورش در ایران میتوانست منافع انگلیس را با مخاطره روبرو نماید. واسموس می بایست باز به بوشهر عزیمت کند. اما این بار مستقیماً به محل مأموریت نرفت. او در شهر استانبول دستور یافت که یک جنگ نامنظم بر ضد انگلستان را سازماندهی کند. بر اساس این نقشه، وزارت خارجه آلمان با گذاشتن طلا در اختیار وی، او را پشتیبانی میکرد. این نقشه با نظر شخص قیصر ویلهلم دوم اجرا میشد و او به این نقشه بسیار علاقهمند بود. اگرچه واسموس آموزشهای جاسوسی لازم را ندیده بود؛ اما تبدیل به یکی از مؤثرترین جاسوسان جنگ جهانی اول شد. واسموس در فوریه ۱۹۱۵ به اتفاق چند نفر همراه در نقطهای واقع در نزدیکی کوتالعماره سوار بر کشتی بخار پایونیر در رودخانه دجله شدند. کشتی بخار SS Pioneer (1905) واسموس و همراهانش سپس وارد خاک ایران شدند و شروع به فعالیتهای تحریکآمیز برعلیه منافع انگلیسیها کردند. وی ابتدا عازم تهران شد تا با وزیر مختار آلمان ملاقات و از او کسب دستور کند. واسموس، در زمان توقف در تهران متوجه شد که مردم نواحی شمالی ایران با ایلات و عشایر جنوب تفاوت فراوانی دارند، زیرا مردم نقاطی که کمتر تحت نفوذ استعماری بریتانیا قرار گرفته آن اندازه از آن دولت متنفر نیستند و حتی برخی اوقات قهرمانان انگلیسی را که با حیله و تدبیر، کشور بزرگی چون هندوستان را به تصرف درآورده بودند به دیده تحسین مینگرند. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/ وحید/ 1348/ ص 19) [عجب ... انگلیسی ملعون چه نوشابه ای برای خودشون باز می کنه !!! - مهران55] انگلیسیها در ایران و کویت دارای پایگاههایی برای محافظت از هندوستان بودند و نفت آبادان و پالایشگاه مستقر در آن تأمینکننده عمده سوخت انگلستان در جنگ با آلمان بود. پس از تائید مأموریت و انجام هماهنگی های لازم با وزیر مختار ، او ابتدا وارد دزفول و سپس شوشتر شد پلیس محلی که از فعالیتهای او مطلع شده بود، تصمیم به دستگیری وی گرفت؛ اما واسموس از این قضیه مطلع شد و گریخت. واسموس در جریان فعالیتهای ضدانگلیسی خود با همراهی افراد ایل قشقایی و نیز مردم بوشهر، تنگستان و دشتستان موفق به وارد آوردن ضرباتی به نیروهای انگلستان شد و پیروزیهایی نیز به دست آورد. از اینرو، افراد تنگستان فارس را برای اجرای مقاصد خود بیشتر مناسب دید. واسموس، از چهره های مشهور آلمانی بود که بر ضد متفقین تبلیغات میکرد. کسی که به قیاس لورنس عربستان (که مأمور انگلیسی بود)، وی را «لورنس ایران» خواندهاند. وی در دوران جنگ جهانی اول سعی در تحریک و دامن زدن به مبارزات و خیزش های مردمی و ایلاتی در جنوب ایران علیه سیاست بریتانیا داشت و در تحولات جنوب نقش برجستهای ایفا نمود. واسموس در میان خوانین دشتستان - نفر سوم نشسته از راست هم زمان با جنگ جهانی اول، گرایشهای ضدانگلیسی سران محلی جنوب ایران، یا بهطور دقیقتر خانهای نواحی جنوبی آن منطقه، یعنی تنگستان و دشتی و دشتستان و سواحل جنوبی دشتی و دشتستان تشدید شده بود. گویی واسموس باتوجه به همین اوضاع بود که مرکز تنگستان، یعنی ده «اهرم» را مرکز فعالیتهای خود قرار میدهد و چهبسا، روزنامه «ندایحق» را نیز به همین دلیل در برازجان، یعنی بخشی دیگر از آن دیار چاپ میکند. واسموس ندایحق را بهمنظور تحول فکری و تقویت عواطف وطنپرستی مردم آن حدود نشر میداد. به این نکته باید توجه داشت که جاسوسان اعزامی آلمان، قبلاً طی سفرهای متعدد خود به مناطق مختلف ایران، ضمن آشنایی با اوضاع جغرافیایی از فرهنگ، اعتقادات، باورهای قومی و مذهبی شناخت کامل حاصل کرده بودند. به همین دلیل بود که آنها به آسانی توانستند خود را به هیئت مسلمانی و لباس ایرانی درآورند. «نیدرمایر» ( oskar von niedermayer ) یکی از شاخص ترین چهره های جاسوسی آلمان در ایران در این رابطه مینویسد: «با طرز تغذیه و نحوه زندگی ایرانیها از دیرباز آشنا بودم. هنگامی که زیر نظر کسی بودم درست مانند اهالی بومی وضو می گرفتم و نماز می خواندم...». (اسکارفن نیدرمایر/زیر آفتاب سوزان ایران/نشر تاریخ ایران/1363/ص 260) اسکار فون نیدرمایر ، جاسوس نام آشنای آلمانی در ایران «داگوبرت فن میکوش» در این باره مینویسد: «واسموس اغلب روزها در سفر به سر می برد، با این خان و آن خان ملاقات می کرد و گاه تا دل کوهها پیش می رفت. در یک اتاق لخت یا در یک چادر شبانی در جمع رؤسا و ریش سفیدان چمباتمه مینشست و به مذاکراتی که ساعتها به طول میانجامید تن میداد. با آنها غذا میخورد و شب را همان طور که رسم بود روی سکوئی کاهگلی که اغلب چندان تمیز هم نبود، زیر لحافی میخوابید. از ناراحتیهایی که این طرز زندگی به همراه داشت ابرو در هم نمیکشید». (داگوبرت فن میکوش/واسموس/بوشهر/1377/ص 19) و در ادامه مینویسد: «هم به زبان فارسی و هم به لهجه ساحلی [تنگستانی] به راحتی صحبت می کرد. از این هنر نیز بهره ور بود که ضمن صحبت، برای تأثیر گذاردن در مخاطب، نقل قولی مناسب از یک کتاب ذکر کند. اما همدلی و محبتی که در مخاطبهای خود ایجاد میکرد، سخت فراتر از قرب و منزلتی بود که یک نفر اروپایی می توانست با سخن گفتن به زبان محلی یا دادن چند عدد قرص یا مُسهل و برطرف کننده ناراحتیها و تسکین آلام به دست آورد». (داگوبرت فن میکوش/واسموس/بوشهر/1377/ص20) حافظه و حضور ذهن واسموس همه را به حیرت انداخته بود. او از هر مقوله سخن می گفت و به مناسبت بیتی از سعدی یا حافظ نقل میکرد. برای تهییج تفنگچیان به نبرد نیز از اوراد دینی و اذکار مذهبی گرفته تا اشعار حماسی فردوسی طوسی را از حفظ می خواند. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/وحید/1348/صص 88-91) واسموس، دارای دفتر یادداشت روزانه بود و هر آنچه که میدید یا میشنید یادداشت مینمود. وی طی سالهای مأموریت سیاسی خویش در جنوب ایران یا در ایام اقامت در تنگستان و اَهرَم، مرتباً اخبار وضعیت سیاسی، تحولات اجتماعی، پراکندگی قدرت، مخالفت خوانین با یکدیگر، نفوذ انگلیسیها در میان خوانین یا هر موضوع جالبی راجع به تنگستان را به صورت نامه، تلگراف، رمز، پیام یا گزارش به آلمان ارسال می کرد. مجموع آن اسناد سیاسی، سیمای سیاسی-اجتماعی و مبارزاتی مردم و خوانین تنگستان از سالهای قبل از جنگ جهانی اول تا روزهای پایانی آن را به خوبی روشن می سازد. اسنادی که البته پس از سقوط آلمان در سال 1945م/1336ق، توسط متفقین به غارت رفت و هر بخش از آن نصیب کشوری شد. بر اساس همین اسناد و گزارشها و یادداشتها بود که داگوبرت فن میکوش، تاریخ مبارزات و تحولات سیاسی تنگستان را در سالهای جنگ جهانی اول تدوین و منتشر کرد. (مطالعاتی در باب تنگستان/مجموعه مقالات/گلگشت/1387/ص76) واسموس، اولین آلمانی و حتی فراتر از آن اولین اروپایی بود که کوشید فرهنگ واژگان بومی و گویش و لهجه محلی تنگستان را تهیه و تنظیم کند. او خود قادر به تکلم به گویش تنگستانی و ساحلی بود و در سالهای جنگ و حتی در اوقات فراغت، واژگان بومی موجود در گویش تنگستانی و آوانویسی و معادل آلمانی آن را می نوشت و گردآوری میکرد. زمانی که در پایان جنگ جهانی اول، واسموس از تنگستان و جنوب ایران رفت، آن یادداشتها را همراه خود داشت، ولی هنگام ورود به تهران به چنگ مأموران انگلیسی افتاد و دیگر از سرنوشت آنها خبری نیست. کریستوفر سایکس به این یادداشت ها و تصرفشان توسط انگلیسیها اشاره کرده است. (کریستوفر سایکس/فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران/وحید/1348) ادامه دارد ... منبع اصلی : https://en.wikipedia.org/wiki/Wilhelm_Wassmuss سایر منابع فارسی درون متن و داخل پرانتز اشاره شده اند سایر منابع انگلیسی هم بصورت هایپر لینک داخل متن قرار گرفته اند پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در 2 پست بعدی ، به زندگی و اقدامات ویلهلم واسموس و نقش او در شکست آلمان در جنگ جهانی اول خواهیم پرداخت.این دو بخش با عناوین «لورنس تنگستان» و «واسموس پرشیا» منتشر خواهند شد. . ویرایش شده در آبان 0 توسط mehran55 7 19 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
MF44 5,999 گزارش پست ارسال شده در آبان 0 18 hours قبل , mehran55 گفت: واسموس در میان خوانین دشتستان - نفر چهارم نشسته از راست ضمن تشکر از زحمات شما لطفا ویرایش فرمایید --نفر سوم نشسته از راست -- 2 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mehran55 20,862 گزارش پست ارسال شده در آبان 0 با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. یادآوری - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم حاکمیت وقت و اعلام موضع رسمی سیاسی تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. اما دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. ایرانیان پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود میدانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد میشد. آلمان ها هم در همین ایام به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. بخش دوم : لورنس تنگستان مهم ترین فرآیند تاریخ استعماری ایران از قرن 20م، آغاز گردید. قرنی که شیشه عمر انگلیسیها (یعنی نفت) در دست ایران بود. خلیج فارس و جنوب ایران برای استفاده از ذخیره های سرشار نفت، برای انگلیس امری حیاتی به شمار میرفت. (اهمیت بینالمللی خلیج فارس در سدههای 19 و 20 م/پژوهشنامه خلیج فارس/خانه کتاب/1390/صص 285- 289) نیروی دریائی انگلیس، به نفت ایران که امتیاز آن را طبق «قرارداد دارسی» به دست آورده بودند، نیاز مبرم داشت. از اینرو، دولت بریتانیا را بر آن داشت تا در بوشهر نیرو پیاده و جنوب ایران را اشغال نظامی کند. انگلیسیها عده زیادی نظامی هندی و انگلیسی در بوشهر پیاده و بی درنگ، دارالحکومه، گمرک خانه و سایر ادارات را تصرف کردند و بیرق انگلیس را بر فراز دارالحکومه برافراشتند. «رئیس علی دلواری» ، «شیخ حسین چاه کوتاهی» و «زائر خضرخان اهرمی» (سه نفر از خوانین دلیر تنگستان) از این وقایع آگاهی یافته و بر آن شدند که علیه دشمن قیام کنند. تنگستان را می توان «دژ مبارزه با استعمار» به شمار آورد. (علیمراد فراشبندی/جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری/شرکت سهامی انتشار/1365/ص143) انگلیسیها، چند روز بعد از ورود به بوشهر، نسبت به رئیس علی دلواری به عنوان ارتباط با آلمانها سوءظن پیدا کرده، برای دستگیری او دلوار را که بندر کوچکی از تنگستان و در شش فرسخی بوشهر بود، اول با کشتی جنگی گلوله باران کردند و بعد هم قوایی نظامی پیاده و به دلوار حمله کردند. (علیمراد فراشبندی/گوشه ای از تاریخ انقلاب مسلحانه ی مردم مبارز تنگستان، دشتی و دشتستان علیه استعمار/شرکت سهامی انتشار/1362/صص 50-70) مقارن همین جریانات، واسموس که ماجراجوئی شجاع و دلیر بود و فارسی را شمرده صحبت می کرد و عشایر جنوب ایران را به خوبی می شناخت و در اوایل جنگ جهانی اول از تهران به شیراز آمده بود؛ چون خبر قیام دلیران تنگستانی را شنید، به سوی بوشهر حرکت کرد. تلاشهای واسموس برای جلب محافل متنفذ شیراز و فارس و تهییج ایشان تنها برای این نبود که محافل دولتی را وادار کنند خواستههای وی را برآورده سازند، بلکه همزمان با آن، هدف کلی از آن کوششها، واداشتن ایران به شرکت در جنگ بود. حمله انگلیسیها به واسموس شور و هیجان بسیاری در مردم برانگیخت و او که در مدت کنسولی خود در بوشهر، اوضاع آن منطقه را خوب میشناخت، از هیجان عموم مردم به سود خود استفاده کرد. او تمام سعیاش را کرد که با همان حربه انگلیسیها به مقابله آنها بشتابد. به عبارت دیگر، می خواست به تسلط انگلیسیها در شیراز پایان دهد یا آنکه خود به بوشهر هجوم ببرد. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377/ص 210) واسموس، که به سبب فعالیتهای گذشته خود در جنوب ایران با اوضاع آن منطقه آشنایی داشت، معتقد بود میتواند به اهداف بزرگی در آن منطقه دست یابد. از اینرو در ژانویه 1915م/ ربیع الأول 1333ق، با گروه اندکی راهی جنوب ایران شد. او می خواست جاده شیراز ـ بوشهر را بگیرد، علیه انگلیسیها در خلیج فارس دست به اقداماتی بزند و سایر گروههای عملیاتی آلمان را با فرستادن آذوقه پشتیبانی کند و به این ترتیب او نیز برنامههای ویژهای درباره هند در سر داشت. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377/ص132) کلاهخود ویلهلم واسموس در موزه Braunschweigisches Landesmuseum بخشی از مأموریت واسموس، متوجه ایجاد اختلال در بوشهر به عنوان مرکز اصلی سلطه بریتانیا در خلیج فارس و نیز بستن جاده مهم و استراتژیک خلیج فارس به شیراز بود. وی برای تحقق این امر با توجه به ناسازگاری عشایر منطقه (ایلات دشتی، دشتستان و تنگستان) و تضاد آنها با انگلیسیها ؛ با آنها روابط دوستانه برقرار نمود. از یکسو، تلاش دولت مرکزی برای احیای تمرکز سیاسی جهت سلطه بر سواحل خلیج فارس، و از سوی دیگر اقدامات بریتانیا در اِعمال محدودیتها و امر و نهی به مردم این خطه جهت ایمن نگه داشتن منافع خود، موضوعی بود که روحیه دلاوری، بیگانه ستیزی و غیرت ایلاتی عشایر در جنوب آن را بر نمی تافت. (علیرضا ملائی/جنگ جهانی اول؛ آلمانها و رخنه در ساختار اجتماعی، سیاسی ایران/فصلنامه تاریخ معاصر ایران/1376/ص44) از آغاز حضور بریتانیا، شورش و قیام دلیرانه مردم این سرزمین، همواره مانع اساسی در راه اهداف امپریالیسم در این نواحی بود و تا این مقطع زمانی میان آنها منازعات فراوانی روی داده بود. واسموس با آگاهی از این جریانات، همراه با اعلامیه های ضدانگلیسی و نیز وسایل ارتباطی نظیر بی سیم به این منطقه گام نهاد. استفاده از احساسات مذهبی و ملّی، اغوا و فریبکاری و وعده های کلان هم رواج داشت. در مقابل، انگلیسیها هم تحرکات منطقه را با دقت نظر خاصی رصد می کردند و از اینرو هر روز یک کشتی جدید مقابل بوشهر لنگر میانداخت و اعلانهایی از سوی کنسولگری و اتباع انگلیسی به در و دیوار شهر زده میشد. (محمدحسین رکنزاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص47) واسموس همکاری خود را با عشایر منطقه به ویژه با رئیس علی دلواری، شیخ حسین چاه کوتاهی و زائر خضرخان اهرمی شروع کرد. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377) محبوبیت واسموس چنان بالا گرفته بود که گاهی به علت نرسیدن تدارکات آلمانها جهت پیشبرد اهداف و نقشه هایش دچار تنگدستی میشد، اما از سوی سران ایلات به او کمکهای مالی می رسید. یا زمانی که در اوج فعالیتها و اقداماتش، انگلیسیها برای دستگیری او طی انتشار اعلامیههای گوناگون، جایزه های کلان معین کردند، هیچ کس حاضر نشد واسموس را به مقامات انگلیسی تحویل دهد و پنجاه هزار لیره جایزه بگیرد. (محمدحسین رکنزاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص53) اما مردم اعلامیههای انگلیسی را پاره کردند. حتی واسموس، یک برگ از اعلان را به نزد «زائرخضرخان» برد اما وی خشمناک اعلان را پاره کرد و دور انداخت و گفت: «ما بیشرف نیستیم که مهمان خود را به دست دشمن دهیم، شما دشمنِ دشمن ما هستید لذا دوست ما شمرده میشوید». (محمدحسین رکنزاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص67) به این ترتیب، دلیران تنگستانی که با عشق به دفاع از وطن، با تعصب ملی و دینی با انگلیسیها وارد جنگ شدند به پولی که برای تسلیم واسموس در نظر گرفته شده بود، نیازی نداشتند؛ زیرا خودِ خوانین، متمول بودند. به ویژه زائرخضرخان که با پول خود تجارت می کرد، تا جایی که انگلیسیها دویست صندوق چای او را در گمرک بوشهر ضبط کرده بودند. (محمدحسین رکنزاده آدمیت/دلیران تنگستانی/اقبال/1341/ص67) اندک اندک ایل مقتدر قشقائی و نیز برخی از سران بختیاری که به طور سنتی از طرفداران بریتانیا محسوب میشدند به آلمان تمایل یافتند. با همکاری و کمک همین نیروها بود که انگلیسیها از بوشهر بیرون رانده شدند و شیراز و مناطق مجاور فارس به تصرف قوای ملّی درآمد و منافع و اتباع انگلیسی در خطر انهدام قرار گرفتند. (دنیس رایت/نقش انگلیس در ایران/فرخی/1361/ص270) بسته بودن راه بوشهر-شیراز از تلاشهای واسموس بود که پیامدهای ناگواری نیز برای انگلیسیها به همراه آورد. اگرچه کالاهای بازرگانی انگلیسی از آن راه میگذشت، اما از حمل و نقل تجهیزات نظامی «پلیس جنوب» (S.P.R - South Persian Rifles) که «سرپرسی سایکس» آن را تشکیل داده بود و برای انگلیسیها اهمیت فوقالعاده ای داشت، جلوگیری شد. (محمدقلی مجد/انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول/مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/1390/ص245- 246) تصویری از فرمانده و تفنگداران پلیس جنوب (S.P.R) - 1917 میلادی واسموس یک تنه در سراسر فارس میگشت و ملاقات های سرّی با شخصیتهای صاحب نفوذ و نیز برخی سران پلیس جنوب ترتیب می داد. او گذشته از والی فارس، به سران عشایر، ژاندارمری و محافل بانفوذ شیراز مانند روحانیون و بازرگانان و دموکراتها هم امید داشت. فارس، از ولایاتی بود که دولت مرکزی در آنجا نفوذ زیادی نداشت، زیرا گذشته از ناتوانی دولت، دو ایل مهم قشقایی و خمسه قدرتهای اصلی آن ولایت بودند و بر راههای بازرگانی و ارتباطی نظارت میکردند و گمرکات را در دست داشتند، به ویژه اینکه بازرگانی انگلیسیها از راه بوشهر-شیراز بود و از مناطق قشقاییها میگذشت. کاروانهای انگلیسی بارها مورد چپاول قشقاییها قرار گرفته بودند و انگلیسیها رابطه خوبی با این ایل نداشتند و به عکس با بختیاریها که رقیب قشقاییها بودند، مناسباتشان دوستانه بود. میان صولتالدوله رئیس ایل قشقایی و قوام الملک سرکرده ایل خمسه دشمنی دیرینه ای وجود داشت. (اولریخ گِرکِه/ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول/سیامک/1377/ص 210) اقدامات او چنان هیجانی در میان سواران قشقائی برپا کرد که صولتالدوله رئیس ایل نیز به تبعیت از افکار عمومی تصمیم به جنگ آشکار با انگلیسیها گرفت. (احمدعلی سپهر مورخالدوله/ایران در جنگ بزرگ 1918-1914م/بانک ملّی ایران/1336/ص82) بخشی دیگر از فعالیتهای واسموس، اخلال در صادرات نفت و متوجه ساختن بریتانیا به محور جنوب و در نتیجه تضعیف جبهه انگلیسی در بین النهرین بود که با موفقیت به اجرا درآمد. از نتایج این عملیات، سقوط کوتالعماره و شکست خفت بار انگلیس و بر جای نهادن دست کم دوازده هزار اسیر جنگی بود. (علیرضا ملائی/جنگ جهانی اول؛ آلمانها و رخنه در ساختار اجتماعی، سیاسی ایران/فصلنامه تاریخ معاصر ایران/1376/ص46) ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در پست بعدی ، به آخرین بخش از زندگی و اقدامات ویلهلم واسموس و نقش او در شکست آلمان در جنگ جهانی اول خواهیم پرداخت.این بخش با عنوان «واسموس پرشیا» منتشر خواهند شد. 5 14 1 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mehran55 20,862 گزارش پست ارسال شده در آبان 0 با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. یادآوری - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. اما دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. ایرانیان پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود میدانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد میشد. آلمان ها هم در همین ایام به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. بخش سوم : واسموس پرشیا او مردی شجاع با قامتی کوتاه و پیشانی پهن و چشمان آبی بود. واسموس از آن دسته از اروپاییهایی بود که علاقه زیادی به صحرا و فرهنگ و زبان مردمی داشت که در آن زندگی میکردند. او لباس محلی مردم ایران را میپوشید و با لقب «واسموس پرشیا» شناخته میشد. وی با موفقیت توانست یک شورش برعلیه انگلیسیها که سواحل جنوبی ایران را اشغال کرده بودند راه بیندازد. او پس از حضور در بوشهر اقدام به سازماندهی مردم تنگسیر و ایل قشقایی بر ضد نیروهای اشغالگر انگلیسی در جنوب ایران نمود؛ اما در همان سال اول ورودش به ایران کتابچه حاوی کدهای رمز دیپلماتیک وزارت خارجه آلمان را که با خود داشت، از دست داد و این کتابچه به دست انگلیسیها افتاد. نقل قول انگلیسیها به کمک این کتابچه رمز موفق شدند تا پیام تلگراف "رمز زیمرمن" را که منجر به ورود آمریکا در سال ۱۹۱۷ به جنگ شد، کشف نمایند. داستان از این قرار بود که واسموس در شهرهای شوشتر و دزفول به فعالیت بر ضدانگلیسیها پرداخت و تلاش نمود تا با تحریک عشایر و رؤسای جنگسالار آن حدود بر ضدانگلستان شورش عمومی راه بیندازد. در این زمان وی مطلع شد که پلیس محلی شوشتر تصمیم به بازداشت وی گرفته است. اما واسموس توانست بگریزد. رؤسای قبایل محلی بهبهان ابتدا او را برای صرف شام دعوت کردند و سپس او را دستگیر نمودند. آنان با اعزام یک پیک به نزد انگلیسیها خواستار تسلیم واسموس در برابر پرداخت پول شدند. پیک اعزامی پس از ملاقات یک افسر انگلیسی به همراه وی جهت تحویل واسموس به بهبهان حرکت نمودند. پس از ملاقات [سران عشایر بهبهان] با افسر انگلیسی آنان به بحث درباره مبلغ درخواستی با افسر انگلیسی مشغول شدند و زمانی که پس از اتمام بحث برای تحویل زندانی به محل بازداشت واسموس رفتند، او فرار کرده بود!!! واسموس در خاطرات خود چگونگی فرارش را اینگونه شرح میدهد که او به نگهبانان خود گفته بود که اسبش بیمار است و وی میبایست هر ساعت به او سر بزند. او به همراه محافظانش هر یک ساعت به اسب خود سر میزد و این امر آنقدر تکرار شد تا هنگامیکه محافظانش خوابآلود شدند و واسموس به آنان که گفت که باید به اسبش سر بزند. آنان به او اجازه دادند تا برود بدون آنکه وی را همراهی کنند. وی نیز سوار بر اسبش شد و فرار کرد. واسموس فرار کرده بود. اما چمدان وسایل خود را [که توسط زندانبانان توقیف شده بود]، جاگذاشته بود و در میان این وسایل دفترچه رمز دیپلماتیک آلمان نیز قرار داشت. به موجب روایتی از مورخ و روزنامه نگار نامدار امریکابی باربارا تاکمن : نقل قول بازداشت چند ساعته واسموس در بهبهان هر چند در آن وقت کوچکترین بازتابی نداشت ولی پیامدهای آن شگرف توصیف شده است. کیف دستی و لوازم شخصی واسموس در موقع فرار به جا مانده بود و با مدتی تاخیر به لندن رسید. در بین این لوازم، کلید رمز شماره ۱۳۰۴۰ وزارت امور خارجه آلمان وجود داشت و آنها این دفترچه را در اختیار «آدمیرال هال» در اتاق شماره ۴۰ گذاشتند. این اتاق مختص کشف رمز در لندن بود و به کار رمزشکنی از مخابرات بیسیم میپرداخت. به این ترتیب انگلیس به سیستم کُدگزاری آلمان دست یافت و قادر شد با اطلاع از ماهیت سیستم، تغییرات زمان بندی شده رمزها را هم بدون دشواری زیاد کشف کند. به روایت تاکمن : نقل قول آدمیرال ویلیام هال رئیس بخش رمز وزارت دریاداری بریتانیا با استفاده از این کلید رمز، توانست تگرامهای کنت بِرنسترُف، سفیر آلمان در واشنگتن را با آرتور زِیمرمان وزیر خارجه آلمان را ردگیری کند؛ تا آنکه در ۱۶ ژانویه ۱۹۱۷ تلگرام مشهور زیمرمان که حاکی از قصد آلمان به اتحاد با مکزیک و کشاندن آن کشور به محور قدرتهای "مرکزی" بود کشف شد. فاش شدن این موضوع رئیس جمهور امریکا وودرو ویلسن را به ورود به جنگ در کنار محور انگلیس فرانسه و روسیه متقاعد کرد و سرنوشت جنگ جهانی را تغییر داد. تلگرام رمز زیمرمان به برنستروف با استفاده از دفترچه رمز واسموس ، رمز گشائی شد از سوی دیگر ، انگلیسیها متوجه شدند که متوقف نمودن اقدامات واسموس بسیار سخت است؛ سماجت وی تا به حدی بود که پس از مسافرت به شهر شیراز به دیدار حاکم شیراز رفت و خواستار پس گرفتن چمدان وسائل [منجمله دفترچه رمز] خود از انگلیسیها شد؛ اما به او اطلاع دادند بخش اداره هندوستان پس از یافتن این دفترچه آن را به لندن فرستاده است. در اواخر جنگ جهانی اول و زمانی که شکست آلمان امری واضح به شمار میرفت رؤسای قبایل محلی نیز در همراهی واسموس دچار تردید شدند. انگلیسی ها برای دستگیری واسموس ۵۰۰ هزار پوند جایزه تعین کرده بودند؛ اما واسموس به رؤسای قبایل محلی قول داد تا پس از پایان جنگ با دریافت مبلغی از دولت آلمان به آنان در زمینه اقتصادی کمک کند. با پایان جنگ واسموس که تصمیم گرفته بود شخصاً به آلمان بازگردد، راه سفر بهسوی ترکیه را در پیش گرفت اما در کاشان توسط رؤسای محلی دستگیر شد و در اختیار انگلیسیها قرار داده شد. وی یک بار دیگر در شهر قزوین موفق به فرار از چنگ انگلیسیها شد و تصمیم گرفت تا با عبور از گذرگاههای کوهستانی البرز بجای استفاده از جاده به تهران برود. وی با مشقت بسیار موفق شد خود را به تهران برساند اما درشکهچی ناآگاه جای اینکه او را به سفارت آلمان ببرد به سفارت انگلیس برد؛ از آنجایی که جنگ به اتمام رسیده بود مقامات انگلیسی او را آزاد کردند و واسموس به ترکیه رفت و از آنجا سوار بر کشتی شد و به مصر رسید اما مقامات انگلیسی که مصر را در اشغال خود داشتند او را یک بار دیگر دستگیر نمودند و پس از مکاتبه با مقامات انگلیسی در ایران وی را آزاد کردند. واسموس سوار بر کشتی عازم فرانسه شد و در بندر مارسی پس از پیاده شدن از کشتی این بار توسط سازمان ضدجاسوسی فرانسه دستگیر شد و فقط پس از مکاتباتی که بین مقامات انگلیسی و فرانسوی صورت گرفت، آزاد گردید. وی سپس از راه زمینی به آلمان بازگشت. ادامه دارد ... منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : تصمیم داشتم که تاپیک رو در اینجا به پایان ببرم. اما حیفم آمد که بخش پایانی زندگی عجیب و غریب واسموس را هم با یکدیگر مرور نکنیم و تاپیک را از این نظر ناقص رها کنیم. به همین دلیل ان شاء الله در پست بعدی ، به آخرین بخش از زندگی ویلهلم واسموس با عنوان «فرجام عجیب یک جاسوس» خواهیم پرداخت. 5 14 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mehran55 20,862 گزارش پست ارسال شده در آبان 0 (ویرایش شده) با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. یادآوری - جنگ بین الملل اول، در سال 1914 م / 1332 ه.ق به وقوع پیوست. تصمیم حاکمیت وقت و اعلام موضع رسمی سیاسی تهران پس از شنیدن خبر آغاز جنگ عالمگیر ، اتخاذ سیاست بیطرفی به عنوان مناسب ترین گزینه در آن برهه زمانی بود. اما دولتهای دارای قدرت و نفوذ در ایران، نه تنها به این اعلامیه بی توجهی کردند؛ بلکه نیروهای خود در ایران را تقویت هم نمودند. اما با آغاز شدن جنگ عالمگیر اول ، چشم امید ایرانیان به نیروی سوم یعنی آلمان دوخته شده بود. ایرانیان پیروزی آلمان را به یک معنی پیروزی خود میدانستند. چرا که با شکست روسیه و انگلیس، ایران نیز از قید نفوذ سیاسی آن دو دولت آزاد میشد. آلمان ها هم در همین ایام به آزادیخواهان ایران در شمال و جنوب کشور نزدیک شدند و ایلات و عشایر را بر ضد انگلیس و روسیه شوراندند. بخش پایانی : فرجام یک جاسوس متأسفانه عکس بخاطر شرایط بد نگهداری از کیفیت مناسبی برخوردار نیست. (واسموس نفر سوم ایستاده از چپ) 20 نوامبر 1918م، زمانی که واسموس در قریه طلحه اقامت داشت، قاصدی از طرف فرمانده انگلیسی بوشهر به آنجا آمد و نامه فرمانده را به او داد. در ضمن نامه، خبر متارکه جنگ به اطلاع او رسید و پیشنهاد شده بود که هرگاه مایل است به وطن خود بازگردد ظرف هشت روز خود را به نزدیکترین پست نظامی معرفی نماید و در صورت عدم قبول با او به عنوان اسیر جنگی رفتار میشود. واسموس، برای جواب مهلت خواست. سرانجام پاسخ او به فرمانده نظامی بوشهر رسید مبنی بر اینکه انگلیسیها حق اخراج او را از ایران ندارند و او جز از اوامر دولت متبوعه خویش ، از دیگران اطاعت نخواهد کرد. این پاسخ بر طبع فاتحین انگلیسی گران آمد. واسموس و همراه وی اشپیلر به منظور احتراز از اینکه به میزبانان ایرانی آنها آسیبی وارد نشود، تصمیم به ترک ایران از طریق ترکیه گرفتند. شب قبل از حرکت، میرزاعلی کازرونی و سلطانعلی و شخصی به نام علیخان و زائر خضرخان و شیخ حسین در طلحه برای تودیع دور واسموس جمع شدند. واسموس از آنها عذرخواهی کرد که قادر نبوده وسایل موفقیت آنها را فراهم آورد. همگی مویه کنان روی واسموس را بوسیده و راهی شدند. واسموس قدری که از شیراز دور شد لباس ایرانی را از تن خارج کرد و لباس اروپایی خود را پوشید و گفت: نقل قول نمیخواهم ننگ شکست را به قامت ملت ایران که گناهی جز بیطرفی نداشته تحمل کنم و دامان ملتی را که در راه رسیدن استقلال خویش جانبازی نموده لکه دار سازم. (میرزا ابوالقاسم خان کحالزاده/دیدهها و شنیدهها/البرز/1370/ص365-366) طپانچه ماوزر Mauser C96 نقل قول تعداد زیادی از این سلاح توسط ویلهلم واسموس برای حمایت مبارزین در جنوب کشور و تأمین سلاح عشایر منطقه برای مبارزه با قوای انگلیسی وارد ایران شد. که در میان عشایر جنوب کشور این سلاح به تفنگ واسموس مشهور است. خود من سالها پیش یکی از این تفنگ ها رو روی دیوار خانه یکی از خوانین جنوب دیدم که به من گفت این «تفنگ واسموس» مال پدرِ پدربزرگ من بوده و به من ارث رسیده است. واسموس، به موطن اصلی خود [هانوفر] بازگشت و در آنجا ازدواج نمود و سپس به برلین رفت و گزارش مفصلی تقدیم داشت که در آرشیو وزارت امور خارجه است. در ازای خدماتش به او یک دیپلم اعطا شد و او را به ریاست اداره امور شرقی منصوب کردند. دوستان ایرانی واسموس در نامه ای تقاضای انجام مواعید و پرداخت چندین هزار لیره پاداش زحمات و مشقّات خویش را کردند. اما وزارت خارجه یک دولت شکست خورده و تنگدست قادر به پرداخت هیچگونه پرداختی نبود. واسموس مدعی بود که شرافت آلمان در گرو قولی است که به خوانین ایرانی داده است. واسموس، مقام کنسولگری آلمان در بوشهر را تقاضا کرد که بدون موافقت انگلیسیها غیرممکن بود. در نهایت در مقابل تهدید به استعفا و نیز اعمال نفوذ دوستانش، دولت آلمان معادل پنج هزار لیره به او پرداخت کرد. در دسامبر 1924م، به همراه همسرش و دو آلمانی دیگر وارد بوشهر شد. به این نیت آمد تا با وسایل موتوری، زراعت تنگستان را توسعه دهد و از عایدات سالانه، پاداش کافی به خوانین بدهد، اما این کار سرانجامی برای او نداشت. (میرزا ابوالقاسم خان کحالزاده/دیدهها و شنیدهها/البرز/1370/ص370) او قصد داشت تا با سرمایهگذاری در امور کشاورزی موجب توسعه جامعه عشایری و روستایی ایران شود. اما در چغادک، طلبکاران واسموس و همسرش را احاطه کردند. شیخ ناصر علناً علیه او تحریک و تهدید به تقدیم عرض حال به عدلیه بوشهر مینمود. توسل واسموس به موافقت نامه ی خوانین نیز بیهوده بود. خلاصه واسموس را ورشکست کردند. تمام اثاث البیت حتی پیانوی بزرگ همسرش را به حراج گذاشتند. واسموس مجبور به ترک چغادک شد و در بوشهر در یکی از اتاقهای محل سابق زمان کنسولگری خویش اقامت گزید و شکایت نزد محکمه برد. خوانین نیز جز زائرخضرخان علیه او تظلم کردند و ادعای جعل و تزویر در سند موافقت نامه نمودند و قاضی محکمه را با اشاره و کنایه مورد تهدید قرار دادند. محکمه پس از سه روز مطالعه جعل و تزویر سند را تأیید و دِین واسموس را نسبت به تنگستانیها تصدیق کرد. واسموس، به محکمه شیراز استیناف داد. در آنجا هم حکم علیه او صادر شد. تنگستانیها به حال او ترحم کردند و دوباره صحبت از آشتی و صفا به میان آمد. ولی واسموس پیشنهاد آنها را رد کرد و به دیوان تمیز تهران عرض حال تقدیم داشت؛ زیرا تصور می کرد رأی دیوان تمیز به نفع او صادر شد. در آوریل 1931 میلادی ، با اندوه عازم برلین شد و در آنجا سخت بیمار شد. در این تصویر طپانچه ماوزر C-96 بر روی کمر واسموس کاملا مشخص است خبر رأی مساعد دیوان عالی وقتی به او رسید شادی کرد که حداقل در مقابل خدمات و زحمات، شرافتش لکه دار نشده. واسموس در سال ۱۹۳۱م، فقیرتر از گذشته به آلمان بازگشت و پس از شش ماه درگذشت. برخلاف رفتار ناهنجار برخی از خوانین، اما عموم افراد قبایل جنوب یک نوع محبت آمیخته به احترام نسبت به واسموس داشتند. واسموس ، نماینده سیاسی آلمان، از بحثانگیزترین همراهان قیام جنوب است. همچون بسیاری دیگر از شخصیتهای تاریخی جهان، در آثار مورخان و سایر پژوهشگران، درباره عملکرد او داوریهای مختلفی میتوان یافت. نقل قول برخی میکوشند برای واسموس نقشی چشمگیر در این برهه قائل شوند و گروهی دیگر جایگاه او را در این قیام کم یا بیاهمیت میدانند. بههرروی، همزمانی حضورش در مناطق جنوبی ایران و قیام مردم آن نواحی انکارناپذیر است. در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که آنچه طی جنگ جهانی اول در نواحی سواحل شمالی خلیج فارس روی داد، نمونه بارزی از مداخلات ناروا و نامشروع مقامات انگلیسی و اجرای مقاصد استعماری آن دولت به منظور تضعیف ایران بود. اشغال بوشهر از سوی دولت انگلیس به استقلال ایران لطمه بزرگی وارد ساخت و زیان های جبران ناپذیری را بر مردم مناطق دشتی، دشتستان و تنگستان در پی داشت. البته نباید خیانت عناصر خیانتکار داخلی را نیز فراموش کرد که در نهان و آشکار با مقامات انگلیسی برای تسلط بر انقلابیون همداستان می شدند و فعالیتها و تلاشهای آنها را عقیم می گذاشتند. ... پایان پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. ویرایش شده در آبان 0 توسط mehran55 اصلاح اشتباهات تایپی 6 15 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر