mostafa_by

تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با سلام به دوستان عزيز :lol:

در مورد سپاه بايد بگم تنها نهادي كه به شكر خدا هنوز فساد ورانت وپارتي بازي در اون حاكم نشده سپاه است..


با کمال احترامی که واسه عزيزنی که جونشون رو تو 8 سال جنگ دادن تا ما الان سر بالا بگيرم
و عذر خواهی از اون دسته ناچيز از عزيزانی که کار درست هستن

بايد بگم که اين از اون حرفا بودا.!!!!
اگه ميخوايم به يه نتيجه درست برسيم تو هر کاری بايد احساست رو کنار بزاريم و با منطق و عقل بريم جلو

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
گزارش تحلیلی-خبری، کنسرسیوم نیوز به قلم ری موگاورن؛ خبرگزاري انتخاب : الهام رفیع زاده ؛ اظهارات کوندولیزا رایس هفته گذشته دائر بر اینکه ایران خود به تنهایی چالش بزرگی برای منافع امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه و سرتاسر جهان ایجاد می کند به سادگی بیانگر کش و قوس یافتن این مسئله است. به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل خبرگزاری انتخاب به نقل از کنسرسیوم نیوز، موگاورن ابتدائاً می نویسد: برای سنجش میزان مقبولیت افراد لازم است که به گذشته انها و همچنین تجربیات حاصل از عملکرد انها مراجعه کرد.مقبولیت و اعتبار کاندولیزا رایس با اظهارات البرادعی که اذعان داشت هیچ مدرک و سندی دائر بر تلاش ایران در دستیابی به سلاح های اتمی وجود ندارد،خدشه دار شده است. البرادعی همین مطلب را درمورد عراق قبل از حمله ایالات متحده به آن کشور عنوان کرده بود.اما سه روز قبل از حمله دیک چنی در مصاحبه ای با تلویزیون ان.بی.سی به گزارشگر برنامه تایم درست گفته بود که البرادعی سخت دراشتباه است. حال تاریخ تکرار می شود و ما شاهد این هستیم که منابع اطلاعاتی ایالات متحده به سختی در تلاش برای یافتن مدرک و سندی برای اثبات مدعای خود مبنی بر تلاش ایران در دستیابی به سلاح های اتمی ،هستند.اما دریغا که تلاشی بیهوده ای در پی گرفته اند. دروغ بزرگ فاش شد و هیچ مدرکی که اثبات مدعای امریکا در حمله به عراق باشد یافت نشد و کابینه از جعل چنین اسنادی سرافکنده شد. ایا بوش و چنی در صدد پیروی از اظهارات رامسفلد که گفته بود:"آیا عدم وجود مدرک دلیل نداشتن آن است"،می باشند؟پاسخ بسیار ساده است. پرده برداری از حقایق به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل خبرگزاری انتخاب به نقل از کنسرسیوم نیوز،ری موگاورن ادامه می دهد: سفیر اسرائیل در امریکا 22 اکتبر در سخنان خود در مهمانی نهار در کمیته یهودیان امریکا به موازات سخنان کاندولیزا رایس گفت:بگذارید بی پرده سخن بگویم ایران تهدیدی جدی برای اسرائیل است. وی با گستاخی و بی قیدی تلاش داشت تا توجه واشنگتن را به این نکته معطوف کند که مقابله با مقاصد هسته ای ایران برای ممانعت از ان در دستیابی به سلاح های اتمی ایالات متحده را درگیر خود کرده و اظهار داشت مبادا ایرانیان به هدف خود دست یابند چنانچه ژانویه 2009 فرابرسد انها کارخود را خواهند کرد. مریدور تاکید کرد که زمان بسیار اندکی برای توقف برنامه های اتمی ایران باقی مانده است .پس چگونه...؟ حتی در صورت ادامه فعالیتهای مخفیانه و پنهانی ایران،هیچ سند جدی وجود ندارد که ایران زودتر از 5 سال دیگر به سلاح اتمی دست یابد. هفته گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارش خود اورده بود که ایران 5 سال تا هسته ای شدن فاصله دارد. حقایق باید گفته شوند.از سال 1995 به این سو یکسال در میان منابع اطلاعاتی ایالات متحده اظهار می دارند که ایران تا 5 سال دیگر به سلاح اتمی دست خواهد یافت. انها اشکارا به دست و پا افتاده اند و مکررا سخنان تابستان گذشته جیمز وولسی از جناح نو محافظه کار مبنی بر اینکه ایالات متحده چاره ای جز بمباران ایران ندارد،را بیان می کنند. وولسی که خود را از مشایخ جامعه یهودیان در شورای امنیت سازمان ملل می داند در ادامه می گوید:ترس من از این است که در بدترین حالت ایران بعد از چند ماه و در خوشبینانه ترین حالت بعد از چند سال بتواند به بمب دست یابد. یک روز قبل از اظهارات خام و افشاگرانه مریدور،معاون رئیس جمهوری ،دیک چنی گفته بود:ما هرگز این فرصت را به ایران نخواهیم داد تا به سلاح های اتمی دست یابد.سخنان دیک چنی در حالی بیان می شود که چند روز پیش از ان پرزیدنت بوش به شیوه مکاشفات یوحنا از وقوع جنگ جهانی سوم در صورت دستیابی ایران به سلاح های اتمی خبر داده بود. در جبهه اسرائیل نیز به نظر می رسد بوش و چنی، آنها[اسرائیل]را متقاعد کرده اند که تا توقف فعالیتهای هسته ای ایران در مسند ریاست خواهند ماند. موضوع خاصی نیست...؟ اسرائیل با دارا بودن 200-300سلاح اتمی در زراد خانه های خود از انحصاری بودن ان در منطقه به نفع خود بهره می برد.آنها می خواهند این انحصار رادر دستان خود بدانند و به همین جهت است که به ایالات متحده در تحدید فعالیتهای هستهای ایران فشار می اورند.همه کسانی که از اقدامات تلافی جویانه ایران در صورت حمله به این کشور و وقوع جنگ آگاهند، به خوبی می دانند که چنین اقدامی چه فجایعی در منطقه و چه بسا در سرتاسر جهان به بار خواهد آورد. دلیل اصلی این بیانات ،مشابه اظهارات فیلیپ زلیکف از نزدیکان کوندولیزا رایس،عضو سابق تیم مشورتی اطلاعات خارجی پرزیدنت بوش و همچنین مدیر اجرایی کمیته 9/11در سخنرانی وی در دانشگاه ویرجینیا به تاریخ 10 اکتبر 2002 می باشد که گفته بود: عراق چرا باید به ما حمله کند یا بر علیه ما از سلاح های اتمی استفاده کند؟انچه که به عقیده من تهدید واقعی به شمار می اید تهدیدی است که متوجه اسرائیل است.تهدیدی که جسارت بیان کردن آن را ندارم ...دولت امریکا نمی خواهد به بدیهیات تکیه کند چرا که معامله پرسودی نخواهد بود. پیشروی؟ به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل خبرگزاری انتخاب به نقل از کنسرسیوم نیوز، این تحلیلگر سیاسی در ادامه خاطرنشان می سازد: سیاستهای تهاجمی بر علیه ایران از زمان شروع دور دوم ریاست جمهوری پرزیدنت بوش و فشار فزاینده چنی برای حمله به تاسیسات اتمی ایران اوج گرفت. دیک چنی در مصاحبه تلویزیونی با ام.اس.ان.بی.سی در تاریخ 20 ژانویه 2005 تنها چند ساعت پیش از مراسم سخنرانی آغاز دور دوم ریاست جمهوری جرج بوش،اینگونه اظهار داشت که ایران در سر لیست نقاط مشکل آفرین جهان [محور شرارت] قرار دارد و اظهار داشت که مذاکرات و تحریمات سازمان ملل بر علیه ایران برای توقف برنامه های اتمی اش راه به سویی نخواهد برد. چنی سپس با سهل انگاری گستاخانه ای خاطر نشان کرد؛با نظر به اینکه مواضع سیاسی ایران علنا در جهت نابودی اسرائیل بوده ،این احتمال وجود دارد که اسرائیل خود ابتدائا وارد عمل شده و بگذارد که سایر کشورها نگران پاکسازی پس مانده های دیپلماتیک خود باشند. ایا این همان "طرح چنی"که در رسانه های امروز بطور مفصل تحلیل شد ،نیست؟ در این گزارش حملات هوایی اسرائیل،اقدامات تلافی جویانه ایران،جهش امریکا در حمایت و دفاع از متحد خود اسرائیل بطور گسترده ای مورد بحث و بررسی قرار گرفت. با دامن زدن به حملات پیش دستانه ،چنی توجه خود را به امادگی و مستعد بودن اسرائیل به حملات پیش دستانه، مشابه انچه بر علیه رآکتورهای اتمی عراق در اسیراک در سال 1981صورت گرفت،معطوف داشت. 10 سال بعد از حمله هوایی اسرائیل به اسیراک، دیک چنی که در سال 2001 عملاً به وزارت دفاع ایالات متحده منسوب بود مکررا به دیوید ایوری ،فرمانده نیروی هوایی اسرائیل، عکسهای ماهواره ای از رآکتورهای اتمی عراق که توسط موشکهای اسرائیلی ساخت امریکا ویران شده بود ،نشان می داد.در این عکسها چنی با خط برجسته ای نوشته بود:از اقدامات شایان ذکر شما در حمله به تاسیسات اتمی عراق و توقف برنامه های اتمی آن در سال 1981 سپاسگزاریم. از جزئیات پاسخ ایوری هیچ مدرکی در دست نیست اما بی تردید وی در اثنای نامه خاطرنشان کرده که این اقدام اسرائیل بدون حمایت ایالات متحده غیر ممکن بوده است. گرچه ایالات متحده رسما این اقدام اسرائیل را محکوم کرد[کابینه ریگان در آن زمان از موضع صدام حمایت می کرد]،در اطلاعات رد و بدل شده بین اسرائیل و پنتاگون امده که ایالات متحده سهم عمده ای در حمایت اسرائیل در حمله به عراق داشته است. یک اشاره دیک چنی برای حملات مشابه توسط اسرائیل به ایران کافی است ! از هیچ کس پنهان نیست که نخست وزیر سابق اسرائیل، اوریل شارون در سال 2003 آغاز به اعمال فشار جهت حملات پیش دستانه به ایران کرده و تأکید داشت: محتملا ایران خیلی زودتر از انچه منابع اطلاعاتی ایالات متحده تخمین می زننند به سلاح اتمی دست خواهد یافت. طبق عادت شارون از مشاورین نظامی خواست تا با نشان دادن عکسهای هوایی از تاسیسات اتمی ایران، بوش را در جریان امور قرار دهند. انچه که همواره بعد از سقوط عراق در سال 2004 مشکل ساز است،گزارش تکان دهندۀ برنت اسکوورفت، ژنرال بازنشسته ،مشاور سابق امنیت ملی بوش پدر و رئیس هیئت مشاورین اطلاعات خارجی بوش پسر،در روزنامه فایننشال تایمز بود.وی در این گزارش اظهار داشت که شارون، پرزیدنت بوش را روی انگش اتش می چرخاند. لازم به ذکر نیست که اسکوورفت بعد از این اظهارات فورا از هیئت مشاوره بر کنار شد. حماقت بی ثباتی جرج بوش برای اولین بار اوریل شارون را درسفر خود به خاورمیانه در سال 1998 به همراه متیو بروکس ،مدیر اجرایی ائتلاف یهودیان جمهوری خواه ،ملاقات کرد.شارون که در ان زمان وزیر امور خارجه اسرائیل بود ،در سفری هوایی با هلیکوپتر مناطق اشغالی اسرائیل را به وی نشان داد. 3 آگوست 2006 مک کلاچی می نویسد:اگر آن زمان را نقطه شروع پیوستن بوش به اسرائیل بدانیم ، روزی در اواخر سال 1998 درحالیکه وی [بوش]بالای تپه جایی که مسیح از انجا با چشمانی اشکبار سرود روحانی خود را با صدای بلند می خواند،ایستاده بود،بسیار هیجان زده از ان تجربه ای اشک الود در حالیکه اسرائیل را در قلب خود داشت به امریکا بازگشت. بوش بی جهت در جلسه ای که در شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 30 ژانویه 2001 برگزار شد به سفر اخیر خود به اسرائیل اشاره کرد . بوش همزمان با اعلام اینکه وی به نقش ریاکارانه خود در دهه های اخیر بین اسرائیل و فلسطین خاتمه داده است، حمایت کامل خود را از اسرائیل اعلام کرد و گفت به شارون اجازه خواهد داد تا این مسئله را انطور که خود صلاح می داند حل کند.در ان زمان وی به سفر خود به اسرائیل بهمراه عضو ائتلاف کمیته یهودیان جمهوری خواه و پرواز بر فراز کمپهای فلسطینیان اشاره کرد اما هیچ توجهی به منافع فلسطینیان نکرد. رون ساسکیند در کتاب خود با عنوان بهای وفاداری می نویسد:سپس وزیر خزانه داری پل اونیل که در جلسه شورای امنیت سازمان ملل حضور داشت خطاب به بوش با لحن تندی گفت:به نظر می رسد به نحو بدی مطیع شده ای! سپس بوش گفت که زمان ان فرا رسیده که ایالات متحده از تلاشهای خود در منطقه دست بردارد و اینگونه ادامه داد که به نظر من کاری بیشتر از این از دست ما بر نمی اید. اونیل همچنین گزارش می دهد که کالین پاول که به تازگی اسما به سمت وزارت امور خارجه منصوب شده با کمال تعجب سخنان سهل انگارانه بوش را هدر دادن تمام زحمات سیاستهای طولانی مدت آمریکا می داند. پاول معترضانه اظهار داشت که این اقدام به شارون آزادی عمل خواهد داد و شرایط به ویژه برای فلسطینیان بدتر خواهد شد اما طبق اظهارات اونیل بوش با بی اعتنایی شانه هایش را بالا می اندازد و می گوید بعضی مواقع نمایش قدرت از سوی یکی از طرفین تکلیف را روشن می کند. حال چه خواهد شد؟ به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل خبرگزاری انتخاب به نقل از کنسرسیوم نیوز،موگاورن در ادامه می نویسد: انچه که به نظر می رسد تاکید حملات پیش دستانه بر علیه تاسیسات اتمی ایران پای سربازان امریکایی را هم به میان خواهد کشید. محتملا مقامات ارتش به بوش و دیک چنی گفته اند در صورت وقوع جنگ بگذارید بگوییم که 2 روز بعد،4 هفته بعد،6 ماه بعد چه اتفاقاتی خواهد افتاد.جدی ترین انها مواجه شدن با پاسخ تلافی جویانه از سوی ایران در عراق و اسرائیل و هرجای دیگری که ما هستیم، خواهد بود. ویلیام فالون یکی از فرماندهان ارشد ستاد مشترک ارتش قبلا گفته بود: بعقیده من ایالات متحده قصد ندارد وارد جنگی با ایران شود. و در جلسه پرسش و پاسخ ان لاین دانا پرینو،سخنگوی کاخ سفید[ گزارشگر و برنده جایزه واشنگتن پست] در اظهارات اخیرا خود از مخالفت های شدید احتمالی در صورت پرواز موشکها بر فراز اسمان ایران ، سخن گفته بود. حرف های دانا پرینو،تا حدی گزاف گویی است اما نه زیاد. ژنرال جرج کیسی یکی از فرماندهان ارتش آمریکا،گفته بود:..شدت و تداوم عملیات در عراق، ارتش را در پاسخگویی به بحرانهای جدی در منطقه با مشکل مواجه خواهد کرد.ازطرفی وی می گوید این جنگ نیست که مشکل ساز است بلکه عواقب بعد از جنگ است که فاجعه بار خواهد بود. در مورد کنگره چه خواهد شد، ایا کنگره می تواند ترمز بوش و چنی را بکشد؟فراموش کنید! اگر آیپک با خزانه سرشار خود حمله به ایران را حمایت کند. انگاه ایپک موفق خواهد شد مانع از اجرای قانونی شود که طبق ان رئیس جمهوری آمریکا موظف است تا برای هرگونه حمله به ایران موافقت کنگره را جلب کند. مک نری گزارشگر فاکس نیوز که دیوانه وار از حملات ضربتی و هوایی بر علیه عراق حمایت می کرد گفت حملات هوایی بر علیه ایران بسیار اسان خواهد بود. وی در ادامه می گوید: احمدی نژاد در ایران چیزی ندارد که ما نتوانیم به ان نفوذ کنیم و اینگونه ادامه می دهد که صدها بمب افکن بویژه بمب افکنهای مخفی[غیرقابل ردگیری] برای انجام چنین عملیاتی کافی خواهد بود. 48 ساعت حملات پی در پی به 2500 نقطه حساس برای از کار انداختن تاسیسات اتمی ،پایگاه ها و نیروی هوایی،دریایی و موشکهای شهاب 3 و نهایتا کنترل و فرماندهی ایران کافی خواهد بود.بعد از ان به ایرانیان فرصت خواهیم داد تا کشورشان را بازسازی کنند و اقدام تلافی جویانه؟ به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل خبرگزاری انتخاب به نقل از کنسرسیوم نیوز، موگاورن در پایان اضافه می کند: از انجا که اثبات تلاش ایران به دستیابی به سلاح های اتمی کاری دشوار خواهد بود ، کاخ سفید به مدارک بدست امده از حمایت ایران در کشتار سربازان امریکایی در عراق توسط شورشیان ،تکیه خواهد کرد. بدترین گزینه این خواهد بود که چنی بیشتر تمایل خواهد داشت تا از مک نری و وولسی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کندو به ویلیام فالون و تام کیسی نشان دهد که این اقدام تا چه حد برای رئیس جمهوری اسان خواهد بود! [جنون گویا سیاستمداران عاقلی نداریم تا در برابر گرفتاریها و آشفتگی های خارجی و همچنین تشخیص اختلافات فاحش بین منافع استراتژیک ایالات متحده با سایر ملتها حتی متحدین آن هشدار دهند! وابستگی دیوانه وار و احساسی یک ملت به ملت دیگر تنوع شرارتها را بوجود می اورد. حس همدردى با ملتی محبوب،پذیرش خیال واهی منافع عمومی را آسان مى كند ، در حالیکه هیچ منفعت عمومی در کار نیست حال انکه دشمني ها را به یکدیگر القا خواهند کرد... خطابه جرج واشنگتن با عنوان وداع1796]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به اميد و فضل خدا ما در هر جنگي كه رخ دهد پيرزو خواهيم شد در اين مورد اصلا شك نكنيد چون هم از تاكتيكهاي پيشرفته اي استفاده ميكنيم و هم از نظر تسليحاتي در حد لازم(و نه كافي) غني هستيم و هم مردم و رزمندگان ما غيور و جان بركف هستن(برعكس آمريكاييها)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
روز: جرج بوش، رییس جمهور امریکا، دوهفته پیش گفت : دستیابی ایران به جنگ افزارهسته ای جنگ سوم جهانی را درپی خواهد داشت. دیک چنی، معاون اول رییس جمهور امریکا،گفت:"ما نخواهیم گذاشت ایران به جنگ افزارهسته ای دسترسی پیداکند. تونی بلر، نخست وزیرپیشین انگلیس درسخنان اش محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران را با آدلف هیتلر، رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست{نازی} آلمان، درسال های دهه ی بیستم سده ی پیشین ودرشرایط ظهورنازیسم درآن کشور مقایسه، و اورا خطری برای صلح جهانی معرفی کرد. برنارکوشنر، وزیرخارجه ی فرانسه، به دنبال دریافت خبرهایی درباره ی برنامه ی دسترسی ایران به جنگ افزارهسته ای، به نقل ازبرخی دست به کاران پروژه ی هسته ای، جنگ را راه برخوردبا پروژه ی ساخت سلاح هسته ای درایران شناخت؛ هرچند که اوسپس درستی این خبرراتکذیب، واعلام کرد که درنقل آن دقت لازم منظور نشده است. اززمان انتخاب نیکلا سرکوزی به ریاست جمهورفرانسه، سیاست خارجی آن کشوردررابطه با خاور- میانه باسیاست امریکا هماهنگ تراز پیش عمل کرده است. دراقدامی تازه تر، کنگره ی امریکا سپاه پاسداران ونیروهای قدس آن که نقش شاخه ی خارج ازکشورآن رابه عهده دارد نیروهای حامی تروریسم معرفی کرده وبه تحریم کامل آن ها رای داده است؛ وچون این نیروها به باور کنگره ی امریکا، کنترل 30 درصد از اقتصاد ایران را دردست دارند، رابطه با سه بانک معتبر ایران، با نکهای ملی، ملت، وصادرات، با اکثریت آرای کنگره تحریم شده است وحال آن که گفتگو میان کشورهای گروه 5+1 برسرمرحله ی سوم تحریم فراگیرایران درماه نوامبربرسرزبان هاست وگفته شده است که ولادیمیرپوتین، رییس جمهورروسیه، درازای همسویی با سیاست های امریکا ومتحدان اروپایی اش، وعده ی تجدید نظردراجرای طرح سپردفاع استراتژیک رادریافت کرده است. هم زمان، علی لاریجانی، دبیرپیشین شورای عالی امنیت ملی ونماینده ی ایران درگفتگوهای هسته ای، ازاین سمت استعفا کرده است. دلیل این استعفای لاریجانی را اظهارنظراو درباره ی پیام منتقل شده ازطریق پوتین در دیداربا آیت اله خامنه ای، در سفرش به ایران دانسته اند که به طورضمنی به پیگیری مسئله ی تعلیق غنی سازی اورانیوم مربوط می شده است. می گویند اشاره ی محمود احمدی نژاد به این موضوع که در دیدارولادیمیرپوتین با آقای خامنه ای پیامی به او نرسیده است، به سان سخنی که به معنی تکذیب گفته های لاریجانی و بی اعتباری او بو ده، موجب استعفای لاریجانی شده است. نئوکن های حاکم برامریکا می گویند که گزینه های دیپلوما تیک را دربرخورد نظامی با ایران مقدم می دانند ، اما از بیان این نکته نیز ابایی ندارند که به کارگیری هیچ گزینه ای، ازجمله گزینه ی برخورد نظامی با ایران را منتفی نمی شمارند.گروهی از انان، همچون جان بولتون، نماینده ی پیشین امریکا درسازمان ملل متحد، دولت - مردان بلند پا یه ی امریکا را، به حمله ی نظامی به ایران تشویق می کنند. انتخابات آینده ی ریاست جمهوری امریکا درپیش است وازهم اکنون کاندیداهای دوحزب اصلی آن کشورخود را برای مبارزه ی انتخاباتی با یکدیگر آماده می کنند. پیش از برگزاری این مبارزات، کاندیداهای حزب حاکم باید برای حفظ موقعیت برترخویش دستاوردی چشمگیر در پایان دادن به تعادل ناپایدارحاکم برمنطقه ارائه دهند و بی تردید هرچه زودتر توان انتخاب گزینه ی برتر را در برخورد با مسائل عراق، افغانستان ، وایران بیابند کارنامه ی اطمینان بخش تری برای عرضه به رای دهندگان امریکایی خواهند داشت. این است که متناسب با نزدیک تر شدن زمان انتخابات، تداوم بی عملی امکان رسیدن به این گزینه را برای آنان تنگ تر، و اهمیت گرفتن تصمیم آنان را به واکنش پیگیرتروادارخواهد کرد. دراین جا تنها ضرورت تصمیم بس نیست؛ وآن چه از اهمیت بیش تر برخورداراست دسترس پذیرشدن نتیجه ی قانع کننده برای عرضه به رای دهندگان است. هم زمان، دولتمردان ایران نیز سخن ازتداوم برنا مه ی غنی سازی اورانیوم و مقاومت دربرابرباج خواهی و توسعه طلبی امریکا وهم پیمانان آن کشور به میان می آورند و دسترسی یا فتن به انرژی هسته ای را مسئله ای داخلی، بی ارتبا ط با ساخت تسلیحات هسته ای و حق مسلم مردم معرفی می کنند و می گویند که پیشروی دراین پهنه مایه ی افزایش اعتبا رعلمی وفن شناختی کشورو دستیابی به منبع انرژی ارزان وآسان است. به نظرمی آید که ورود جدی ایران به مسائل دیرپای منطقه ی خا ورمیانه ی سامی، با دعوی و برد اقدام یک قدرت نیرومند منطقه ای، بیش ازلجاجت آن درباره ی مسئله ی خود به خود خطرآفرین تداوم غنی سازی اورانیوم، این بهانه را به امریکا وهم پیمانان اش دراروپا داده باشد که ایران را خواهان مداخله درمسائل داخلی ملت های منطقه، نابودی اسراییل، وبه بازی گرفتن منافع غرب درمنطقه، ازراه گسترش وتعمیق بنیان گرایی، و به کارگیری جنگ افزارهای هسته ای معرفی کنند. مداخله ی آشکار و جدی ایران دربرخوردهای حزب الله لبنان با اسراییل، نفی واقعیت ها لوکا ست، و طرح ضرورت نا بودی اسراییل، اززبان د ولتمردان بلند پایه ی ایران بردرجه ی جدی بودن تهدید منافع غرب، از نگاه این دولتمردان، افزوده است . افزایش وزن بخش های نظامی گرای نیروهای ایران در اداره ی مشاغل دولتی واشاعه ی دم افزون نظامی گری در کشور، نه تنها امکان برخوردهای مسلحانه را در مرزها ودرون خاک ایران افزون وافزون ترمی کند، بلکه هزینه های نظامی وامنیتی بیش و بیشتری را برگرده ی مردم کشورمان می گذارد که تا به امروز به فقردم افزون یکی ازثروتمند ترین کشورهای جهان انجامیده است؛ کشوری که می توانست، با مجموعه ی شگرف توانایی های انسانی ذهنی وعینی و نیزمادی خود جایگاهی شایسته را در میان ملت های قدرتمند جهان بیابد. بی تردید استعفای لاریجانی ازدبیری شورای امنیت ملی ونمایندگی کشوردرگفتگوهای هسته ای رامی توان یکی ازحلقه های منتهی به سرسختی بیش تردرسیاست خارجی ایران دانست. برخی مفسران سیاسی این رخداد را نمایانگر نوعی تحول قطعی درمجموعه ی سیاست خارجی کشور می شناسانند ی، زیرا لاریجانی ها را از وزنه های سنگین درمیان دولتمردان نظام باورمی دارند ومی با ورانند، اما برخی دیگرهم هستند که، برخلاف گروه نخست، لاریجانی ها را مانند همه ی دولت مردان ریزودرشت نظام، درشماراقمار ولی فقیه وذوب شدگان درولایت می شناشند و می شناسانند که بدون اجازه ی ولی فقیه، گامی هرچند کوچک نیز بر نمی دارند. به گمان من واقعیت چیزی میان این دودیدگاه را بازمی تاباند. نخست این که، لاریجانی ها نیز، مانند دیگر اعضای گروه 50-60 نفری یا در بیشترین حالت 200- 300 نفری جرگه سالاران حاکم برکشور ما، ازجمله شخص ولی فقیه، وزنی معیٌن در جرگه ی سیاستگذاران آن دارند که از برایند دید گاهها یشان مجموعه ای از معیارهای رفتارنظری وعملی نظام شکل می گیرد وآن چه بر سرنوشت کشورحکم می راند برایند موازنه ی قوای این جرگه سالاران است. و به همین دلیل است که مفسرانی که به ولی فقیه توصیه می کنند که خود را در چنبره ی مکر و نیرنگ نظامیان گرفتار نکند و به برتری آنان که ما یه ی سستی پایه های مقام ولایت می شود تن نسپارد از این واقعیت غافل اند که هم اکنون نیز درگیر و داراین موازنه ی قوا تمامت خواهان نظامی گرای بر رهروان دیگرنحله ها پیشی گرفته اند و چارنعل اسب خود را می تازند و آنان اند که خود درچنبره ی حمایت گروهی ازآگاهان اراده گر درسمت و سوی سوق دادن کشور به مسیری پرخطرکه حاصل آن دور باطل سلطه و سیطره ی جهانی است به پیش می تازند. دراین میان یک یا چند تن درمرکزپرگارسیاست قرار نگرفته اند، بلکه باید کسانی با نمود های گونه گون وگوهرهای یگانه در آن میان باشند و هر کس وظیفه ی ویژه ی خویش را به انجام رساند تا نظم در بی نظمی و تمرکز درهنگامه ی واگرایی، آن چنان که ما در جامعه ی خویش شاهد آنیم، به سامان رسد. اما رهبر نظام جمهوری اسلامی خود دراین میان به سان برایند مجموعه ی نیروهای عامل دراین رابطه ی حاکمیتی جرگه سالارعمل می کند. او، برخلاف رهبر پیشینی اش، آیت اله خمینی که بر پایه ی شخصیت فرهمند خویش درمرکزمجموعه ی تحولات حاکم برسرنوشت کشورما قرارگرفته بود و تاثیر شخصیتی خود را درهمه ی این تحولات و نیروهای حاکم اعمال می کرد ودرسه سال پیش ازدرگذشت خویش نیز، با وجود بیماری و ضعف پیری، هنوزبا واسطگی گروه کوچکی از نزدیک ترین یاران اش درمرکز پرگارِکیان نظام قرارداشت، نقش برایند تحولات درونی مجموعه ی حاکم را ایفا می کند و سخن وعملکرد بخش نیرومندتر و غالب را در این مجموعه بازمی تاباند، هرچند خود برخوردارازگرایش سیاسی مشخص است. اواکنون با بال و پرگرفتن بخش نظامی گرای سپاه پاسداران نیزسیاست حمایت از مرکزیت حاکم را به پیش می برد که، به هردلیل، زمینه های برخورد نظامی رامی گسترد. لاریجانی هرکه باشد وهرنقش را درپیشبرد مذاکرات مربوط به پرونده ی انرژی هسته ای ایران با طرف ها ی ذی ربط درمسئله درسطح جهان ایفا کرده باشد، ازدونکته ی اساسی درباره اونمی توان چشم- پوشید: نخست این که هم او کسی بود که برنامه های "هویت " و" چراغ "، به سان پوشش تبلیغی نیمه آشکار قتل های زنجیره ای سال های نیمه ی دوم دهه ی 1370، در زمان تصدی او در صدا و سیما تهیه و تدوین شد و با پشتوانه ی انتشاراتی همپالکی اش در نشر حیان درده ها هزارنسخه منتشر شد؛ و این اقدام به مثابه ی آینه ی تمام نمای شخصیت فرهنگی و سیاسی اوازنگاه مردم ایران نمایان شد؛ دوم این که، به یمن حضورمحمود احمدی نژاد و بخش نظامی گر سپاه پاسداران در حکومت جمهوری اسلامی، اختلاف نظرمیان دولت مردان به جایی رسیده است که نمایندگان بخش عمده وتصمیم گیرنده ی جناح بنیا نگرای نظام نیز، نمی توانند هم راستا با این مجموعه ی نظامی گرای همان جناح گامی به پیش بردارند و به گفته ی لاریجانی درمصاحبه با یک هفته نامه ی کویتی{به نقل ازپیک نت،14 آبان84 ، من استعفا ندادم، برکنار شدم. پیک نت دراین جا به نقل مصاحبه پرداخته، اما به نام نشریه ی مصاحبه کننده اشاره نکرده است}. لاریجانی سپس دراین مصاحبه گفته است : " امریکایی ها ادبیات مرا نمی فهمیدند؛ بنا براین دولت تصمیم گرفت فرد دیگری را با ادبیات دیگرجایگزین من کند."و"من آن چه را که برعهده ام بود انجام دادم ومی توانم خدمت به کشورم را ادامه دهم؛ اما نه خطایی کرده ام ونه تغییر خواهم کرد.... کنار رفتن من ناشی از اختلاف دید گاه بود ونه چیز دیگر. دولت ترجیح داد با دیگران، اعم ازاتحادیه ی اروپا و امریکا، با زبان دیگری تعامل داشته باشد وچه بسا که حق داشته باشد...." خب، این شکاف میان بخش های بازرگانی وبوروکراتیک نظامی گرای بورژوازی بی قانون حاکم، تفاوتی را آشکارمی کند که من، به دلیل برتری نقش روابط قبیله ای وتشکیلاتی برروابط اقتصادی درذهنیتم، تا اندازه ای به آن کم توجهی نشان داده ام و پویایی شرایط اجتماعی را با گذشت زمان و پدید آمدن شکاف میان منافع اقتصادی آن ها به سود ایجاد انحصارهای نظامی گرای دست کم گرفته ام و اکنون توجه دادن به این تفاوت دید گاهم را ضروریافته ام. زمینه سازی تعامل به زبان دیگر با طرف های ذی نفع خارجی، برپایه ی تشدید نظامی گری درمنطقه و در کشورهای عضو پیشین پیمان سنتو، به زیان زبان پیشگیری ازبرخورد نظامی، حتی درخفیف ترین شکل آن، یعنی ازنگاه عنصر شناخته شده ای چون لاریجانی و به گونه ای که بخش های خردورزترازجریان حاکم، به انگیزه ی تضمین ادامه ی ماندگاری نظام ازاین رهگذر به آن رو کرده اند، عنصر مشخص این روند نوپاست . این روند درایران، همزمان با اعلام وضع فوق العاده {به فرمان ژنرال پرویزمشرف} درپاکستان که امریکا ازآن اظهارنارضایی کرده، اما آن را درشمارمسائل داخلی آن کشوربه حساب آورده است ازیک سو، وتصویب درگیری نظامی با نیرو های حزب کارگران کردستان ترکیه{پ ک ک}، مستقر در مرزهای شمالی کردستان عراق درپارلمان ترکیه و درگیری های پی آیند آن درمرزها که به تشکیل اجلاس کشورهای همسایه ی عراق، {به خوان طرف های ذی نفع وصاحب نفوذ جهانی در منطقه } انجامید، رشد تصاعدی یافته است. در این میان هنوز هیچ چیزدلیل هیچ چیز نیست و آن چه از نقد معادله ی قوا برجا می ماند تنها یک نتیجه است : نظامی شدن و افزایش صف آرایی ها و تحرکات نظامی در منطقه، به زیان کار پیشبرد دمکراتیسم درآن انجامیده که خود می تواند سرچشمه ی رخدادهای بعدی، باتوجه به تحولات لحظه به لحظه ی اوضاع باشد. وچنین وضعیتی در پی آیند خود به تشدید تدارکات نظامی وبالاگرفتن مسابقه ی تسلیحاتی درمنطقه، به سود انحصارهای نظامی کشور های بزرگ جهان و سودهای کلان همپالکی های منطقه ای شان در هرسه کشور، از رهگذرخرید گران قیمت جنگ افزارهای لازم برای تداوم وضعیت ناشی از تحریم اقتصادی، به ویژه درایران می انجامد. پی آمد دیگر آن نیز سرکوب دم افزون نیروهای دمکراسی خواه و مدافع حقوق شهروندی در جوامع کشور های درگیر، به بهانه ی وجود "شرایط جنگی"و"شرایط فوق العاده" است. بالاگرفتن ارزش منابع سوخت فسیلی درمنطقه ی دارنده ی ذخایر عظیم این مواد وبزرگترین منطقه ی استخراج کننده و صادر کننده ی آن، به نوبه ی خود موجب دامن زدن به تورم لگام گسیخته درمقیاس گسترده، به تبع اقتصاد هنوزتک پایه ی کشورهای منطقه و طرح ضرورت وارد کردن قریب به اتفاق نیازمندی های کشورهای جنوب که اغلب آ ن ها اقتصاد ضعیفی دارند، به قیمت های کلان پیشنهادی کشورهای شمال، می شود. برخی ازواردکنندگان که اقتصاد پیشرفته یا رشد یابنده دارند که چنین افزایش قیمت های کلانی را در برنامه های رشد اقتصادی شان پیش بینی نکرده اند نیزازاین افزایش قیمت نامنتظره وکاذب تاثیر می پذیرند. روشن است که این اعتلای سطح نظامی گری درمنطقه ی برخوردارازاهمیت راهبردی، گسترش تحریم ها را{به ویژه در ایران متهم به مداخله دردرگیری های منطقه ای و پیگیری راه دستیابی به جنگ افزارهای هسته ای} و وضع احتمالی تحریم های جدیدتر بر پاکستان وترکیه را،{ به ویژه اگرپایگاه نظامی امریکا دراینجرلیک برچیده شودوپیگیری نوظهورآن کشوردر دستیابی به انرژی هسته ای، تحت رهبری اسلام گرایان، برجا بماند و وضع فوق العاده در پاکستان همچنان ادامه پیداکند} سبب خواهد شد که، به نوبه ی خود، به بالاگرفتن سطح بحران نظامی پیشگفته یاری خواهد رسانی . همه ی این واقعیت ها، درشرایط گسترش مسابقه وتدارکات وسیع نظامی درخاور میانه ی سامی وتحرکات نامنظره ی منطقه ای که ازجمله به برگزاری نشست اخیر کشورهای عضو شورای همیاری منطقه ی خلیج"فارس" وگفتگوهایی درباب مسئله ی هسته ای ایران انجامید} ورزمایش مشترک نیروهای دریایی امریکا و بحرین درآب های کشورهمسایه، وضع را ازآن چه هست متشنج ترنشان می دهد. برقراری چنین وضعیتی درخدمت هیچ چیزجزتنزل سطح زندگی درمنطقه وافزایش تصاعدی شکاف میان صاحبان ثروت های نجومی بورژوازی بوروکراتیک نظامی ازیک سو وکارگران، دهقانان، کارمندان فروپایه، فرهنگیا ن، کارکنان بخش مراقبت های بهداشتی و دیگراقشار درمعرض آ سیب اقتصادی، بخش های فرودست نیروهای نظامی وانتظامی، اقشارتهی دست جامعه وصف انبوه بیکاران ازسوی دیگرنخواهد بودوبه هم ریختگی موازنه ی نظامی در منطقه و وقوع برخوردهای نامنتظره ی تمام عیار درآن را درپی تواند داشت. به شرایط داخلی کشود بازمی گردم. انتخابات دوره ی هشتم مجلس که تاثیرناگزیرخود را درانتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نیزخواهد داشت نزدیک است ونیروی نظامی گرای حاکم ازپیش نقش نظارتی سپاه را که اکنون نیروهای بسیجی را نیز در بافت سازمانی خود دارد درانتخابات تعریف کرده است؛ می دانیم که آیت اله خمینی همواره نظامیان را از دخالت درمسائل سیاسی کشوربرحذ رمی داشت. اکنون به نظر می رسد که پس ازتصاحب مقام ریاست جمهور ومقام های وزارتی ومشاغل بلند پایه ی حکومتی، سران سپاه دراندیشه ی تصاحب صندلی های مجلس، ازطریق رسمیت بخشیدن به این نقش نظارتی اند. تردیدی نیست که در میان صفوف نیروهای مسلح نیزتوده های ستم دیده و زجرکشیده ای هستند که به دلایل گونه گون، از جمله وضعیت دشوارزندگی شان وناگزیربودن به تامین درامد واداره ی زندگی خود وخانواده شان خود را به تداوم وضع موجود تن سپرده اند یا بی بهره نگه دا شتن شان ازآگاهی اجتماعی و وجود پیوند ناگزیر میان شیوه ی زند گی شان و وظایف نظامی و" انتظامی" شان آنان را به ایفای نقش درعرصه ی حفظ وضع موجود برمی انگیزد؛ اما این حقیقت را نمی توان ازنظردورداشت که نیروهای اقتدارگرای وسالطه جویی که در کانون تحرکات سیاسی حاکم دردولت های نظامی قرار گرفته اند همواره به سان نگهابان حفظ وضع موجود و به زیان منافع و آرزوهای پایمال شده ی توده های تحت ستم و حقوق و آزادی های اساسی شهروندان کشورهای تابع شان گام بر داشته اند. هم اکنون، نه تنها بار این مداخله ی همه جانبه ی نظامیان بر دوش مردم کشورمان سنگینی می کند و به بحران ساختاری و فراگیر کشور و نظام دامن می زند، بلکه تحریک د م افزون قدرت های جهانی و بی سر و سامانی فزاینده ی اقتصادی و اجتماعی و خطر حمله ی زودآیند آن قدرت ها وتشدید ویرانی ، افزایش شمارقربانیان جاه طلبی و فزون خواهی محافل بورژوازی بوروکراتیک نظامی گرای وبی بهره ماندن مردم کشورمان از موهبت های صلح و آرامش که زمینه سازرشد شایسته و متناسب با توان بالقوه ی طبیعی و انسانی آن است درپی دارد.درچنین شرایطی، دولت که دیرزمانی است وجه غالب آن ماهیتی نامردم سالار دارد، به جای بسیج تمام عیار نیروهای مردمی، به گسترش سرکوب اعتراضات مردم ومدافعان حقوق شهروندی، به گونه ای که شرح پیشگفته ام گواهی می دهد، روخواهد کرد- که ازهم اکنون نیز طلایه ی آن پیداست – وبدین سان پایگاه اجتماعی خود را بیش ازپیش ازدست خواهدداد وخود را ازپشتوانه ی دفاع مردمی که اکنون درکلام به آن توسل می جوید بیش از پیش محروم خواهد کرد. اکنون ازسوی دیگر، دو حزب اصلی ایالات متحد، برای شرکت درانتخابات آینده ی ریاست جمهوری آماده می شوند که درچیزی نزدیک به یک سال آینده برگزارخواهد شد؛ وطبیعی است که مسائل مربوط به ایران، به ویزه مسئله ی گرهی"غنی سازی اورانیم"درآن درمرکزمبارزات انتخاباتی نامزدها قرارداشته باشد. محوربودن مسائل ایران دراین مبارزات،همراه با دیدارهای پیاپی و نامنتظره ی سران کشورهای 5+1 با یکدیگر؛ پیام ولادیمیرپوتین، رییس جمهور روسیه، به آیت اله خامنه ای درسفرش به تهران، در باره ی مسئله ی "غنی سازی اورانیوم"که اظهارنظرعلی لاریجانی، درباره ی آن با تکذیب محمود احمدی نژاد، رییس جمهورایران روبرو شد واستعفای بلادرنگ اورا به دنبال آورد، وسفرناگهانی اخیرسرگئی لاورف، وزیرامورخارچه ی روسیه به تهران؛ برگزاری نشست سران کشورهای عضو شورای همیاری خلیج "فارس" در ریاض پس از آن؛ واحتمال قریب به یقین تصویب مرحله ی سوم تحریم هاعلیه ایران درنشست آتی شورای امنیت سازمان ملل، پس ازپایان ماه نوامبر و برخورد خاویرسولانا، مسوول روابط دیپلماتیک اتحادیه ی اروپا، ومحمد البرادعی، دبیرکل آژانس بین المللی انرژی هسته ای{آی اِ ای اِ} بامسئله، گواه بر شد ت گرفتن بحران هسته ای ایران وضرورتی است که نئوکن های امریکا برای شکلی از فیصله دادن این مسئله پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری شان در دسامبر2009 قایل اند، وهمزمان اهمیت یافتن مسئله درنگاه سران کشورهای درگیر، پس ازاعلام این که ایران به هیچ روازپروژه ی غنی سازی اورانیوم درداخل کشوردست نخواهد کشید، واعلام دوباره ی آماده ی کاربودن 3000 دستگاه سانتریفیوژ، تعدادی بسنده برای ساخت قریب الوقوع یک واحد سلاح هسته ای، از زبان محمود احمدی نژاد، را نمایان می کند. بد نیست نگاهی نیزبه موضع بینابینی روسیه بیندازیم که ازیک سو با مسئله ی نصب "سپردفاع استراتژیک" و قرار گرفتن درمعرض تهدید بالقوه ی پیمان ناتو، از جهت غرب رو در روست – که به بهانه ی آمادگی برای دفاع دربرابر خطرتهدید نظامی ایران انجام می پذیرد، اما به واقع روسیه را به سان خط مقدم جبهه با پیمان غول آسای " شانگهای"، این نیرومندترین رقیب بالقوه ی اقتصادی، وسرانجام سیاسی- نظامی ایالات متحد و متحدان اش نیز، سوای ایران، در تیررس دارد.همزمان منافع راهبردی روسیه نیزایجاب می کند که ازیک سودرشرایط برزخی کنونی اش، سیاست های خود را درچارچوب گروه هشت کشور صنعتی جهان، پدیده ی نوظهوراقتصاد جهانی و پرهیزاز درگیری دوباره ی آتش جنگ سرد هماهنگ کند وازسوی د یگر بازی با ایران، دفع الوقت بر سرتحویل نیروگاه هسته ای بوشهر، و وارد آوردن فشاربه دولت ایران را برای تعلیق پروژه ی غنی سازی به پیش برد؛ ودرچنین شرایطی منطقی است که منافع عینی و کوتاه مدت خودرا که چشمپوشی ازآن شاید هزینه های کلانی را در پهنه ی موازنه ی قوای بین المللی به آن تحمیل کند به ازای پیشبرد منافع وطرح های دور برد خود در پیمان" شانگهای" رها نکند. دودلی روسیه وتا اندازه ای نیزکشور هم پیمان اش چین دربر خورد جدی و مستقلانه با مسئله ی اتمی ایران نیز، ازهمین دشواری انتخاب ریشه می گیرد. در این میان دولت جمهوری اسلامی ایران نیز دیدگاه ویژه ی خود را درقبال این مهم ترین معضل جهانی، پس از پایان جنگ سرد، عرضه می کند. دولت ایران براین باوراست که نئوکن ها ی امریکا، به دلیل گیرکردن درمانداب های عراق وافغانستان ورودررویی با اعتراض ومخالفت بسیاری ازحلقه های تعیین کننده ی سیا ست خارجی امریکا، ازجمله ی رقبای دمکرات حکومت که اکثریت ها را درپارلمان آن کشور تشکیل داده اند وحتی برخی ازچهره های با نفوذ حزب حاکم که طرح بازگشت سربازان امریکایی ازعراق را، با تعیین مدت مشخص درسرمی پرورانند؛ انتخابات پیش روی ریاست جمهوری امریکا وتغییرشکل کما بیش قطعی سیاست خارجی آن کشورپس ازبرگزاری انتخابات، به ایران حمله نخواهندکرد؛ آن چه امریکا هم اکنون دررابطه با ایران انجام می دهد رجزخوانی بی محتواو بی منطقی بیش نیست؛ و قطع نامه های مصوب شورای امنیت ورق پاره هایی بیش نیستند؛ افزایش تصاعدی قیمت نفت در واکنش مادی و روانی به مقاومت ایران و بسته شدن مسیرعبورنفت به آب های آزاد جهان وتهدید به هجوم بر منافع امریکا در سراسر جهان و...سد راه یورش امریکا وهم پیمانان آن به ایران خواهد بود. به گمان من چنین هایی نه تنها واقعی نیست، بلکه پی افکندن سیاست خارجی کشور برآ ب است وبر وخامت اوضاع منطقه وجهان می افزاید. چرا؟ 1.این که امریکا وهم پیمانان اش درست ازهمان شیوه هایی دردادن سیرتصاعدی به بحران هسته ای ایران استفاده می کنند که درعراق به آن توسل جستند: آغاز کاراز تحریم و سپس پیش روی تا مرحله ی حمله ی نظامی گسترده به خاک عراق و از پا درآوردن نیروهای نظامی آن کشور، درست درمد ت سه هفته، به بهانه ی اجرای پروؤه ی دستیابی به جنگ افزارهسته ای - که درستی آن هرگز به اثبات نرسید. 2.اعلام صدها مرکز استراتژیک در خاک ایران، به سان آماج های هجوم هوایی امریکاییان، و پیشنهاد به کارگیری بمب های بتن شکن دراین یورش ها، نمایشگراین است که امریکا دست کم در وهله ی نخست عملیات از شیوه ی به کار رفته درعراق استفاده نخواهد کرد، بلکه هدف اش تخریب و ازکار انداختن مراکزهسته ای کشورومراکزاستراتژیک آن، به ویژه مراکزفرماندهی نیزوهای مسلح خواهد بود تا شاید بتواند ایران را یکسره از توان هسته ای، دفاعی، و اقتصادی خودمحروم کند. 3.همراه با دامن گسترشدن بحران وسرباززدن ایران ازپذیرش قطع نامه های شورای امنیت- که کشورهای مردد درگزینش شیوه ی برخورد با ایران، آلمان درسطح محدودتروروسیه وچین درسطح وسیع ترنیز، درتدوین و تصویب آن ها سهیم بوده اند، فرصت امریکا برای جلب همراهی شماربیشتری ازکشورهای بزرگ با تهدید- های پیشنها دی آن افزون تر خواهد شد. 4. شوک نفتی سر برزده از شرایط بحرانی برامدی دایمی نیست و با توجه به شدت گرفتن بحران یا کاستی پذیرفتن آن تشدید یا تضعیف می شود ونمی توان راهبرد سیاسی کشورهای بزرگ را برپایه ی آن دگرگون کرد. 5.امریکایی ها به درازا کشیدن حضور نیروهایشان و تداوم مقاومت در عراق را وابسته به کمک های دوجانبه ی ایران به شیعیان و سنیان بنیانگرا معرفی می کنند و برآن اند که باید جلوی آب گل آلود را از سرِ چشمه گرفت. به همین دلیل است که اعلام مخالفت با تولید جنگ افزارهای هسته ای در ایران را با بهانه ی مداخله ی ایران در مسائل داخلی عراق وافغانستان پیوند زده اند. 6. مسئله ی انتخابات زودآیند ریاست جمهوری درامریکا مسئله ای دوسره است و من تاثیر منفی آن را در رخدادهای هسته ای ایران پیش ازاین بیان کردم . نتیجه گیری اکنون با این گره کوربحران که هر لحظه کورترازلحظه ی پیش می شود چه می توان کرد؟ آیا مردم جهان بویژه کشورهای درگیرمی توانند درحل این بحران گامی فراپیش بردارند ؟ یا این که گره کور روابط کنونی ایران وامریکا تنها به دست دولت های ستیزه جوی و بیشینه خواه دوکشور حل می شود؟ آیا گوشی شنوای این ندای حق جویانه ی مردم ایران وجود دارد که می گویند:" جنگ هشت ساله با همه ی تلفات و ضایعات جبران نا پذیرآن بس است . گامی به سوی صلح بر دارید؟ آیا دولت های کشورهای درگیر با مسئله ای که حل آن با برخورد نظامی شاید به مرگ، و آسیب دیدن میلیون ها نفرو بی خانمانی وآوارگی میلیون ها تن دیگر بینجامد، با شهامت وگشادگی دیپلماتیک وازطریق انجام گفتگو برخورد خواهند کرد و با عمل خود برخطای محاسبه های بنا شده برپایه ی ساختگی بودن دعوا خط بطلان خواهند کشید؟ من خود، به سان یکی ازباورمندان به این اندیشه، اگربتوان ازاین رهگدرگامی به سوی موهبت آشتی برداشت، ازطرح آن پوزش خواهم خواست، و در برابرتندیس بلند صلح و زان سپس درمقابل ستیغ های سربلند آزادی، استقلال، وعدالت اجتماعی سر خم خواهم کرد. آیا دولت های درگیربرجاه طلبی و بیشینه خواهی خود پیگیرانه پای خواهند فشرد ومردم کشورهایشان را به گیروداررخداد های فاجعه باری خواهند کشاند که برآورد پی آمدهای آن ناممکن است؟ پیشامدهای بغرنج و سرنوشت ساز ماه های آینده چه آینده ای را برای مردم ایران و دیگرکشورهای درگیر رقم خواهند زد؟ گذشت زمان پاسخگوی همه ی این پرسش ها خواهدبود. ما سالهاست درشرایط نه صلح ونه جنگ با امریکا قرارگرفته ایم؛ ازآن زمان که ازپی گروگان گیری گروه دیپلماتیک آن کشوردرتهران قطع ارتباط میان کشورها یمان پیش آمد. وآن چه ازآن پس برماگذشته است، تشدید این شرایط به سود نزدیک تر ساختن آن به شرایط جنگی بوده است، و این شرایط پدیدارشونده هنوزدرراه اند. به بیان دیگر، ما به جنگ نزدیک شده ایم، اما هنوز به آستانه ی آن نرسیده ایم. این است که همه ی مردم ما و نیروهای سیاسی بیانگردیدگاه ها ومنافع آن باید درهرکجا هستند ودرهر شرایطی که قرارگرفته اند ندای صلح سردهند و بگویند: "ما خواها ن جنگ نیستیم وبه هیچ رو نمی خواهیم بیش ازاین برای طرح شعار های بیشینه خواهانه وستیزه جویانه ای که به منافع واقعی مان کمکی نمی کند هزینه بدهیم. مردم کشورما می خواهند با مردم همه ی کشورهای جهان درآشتی تمام عیار بسربرند وبا رعایت استقلال ملی وتمامیت ارضی وبرخورداری ازحق هرشهروند برای تعیین سرنوشت خویش، در همه ی کشورها، از جمله کشورخود، با همه ی کشورهای جهان روابط دوستانه و برابرحقوق داشته باشیم. این است که با صدای بلند می گویند: ماصلح می خواهیم نه جنگ. و مایل اند با تمام توان این ندای حق طلبانه مان را به گوش همه ی جهانیان برسانیم."

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
*ﺁلکساندر ﺁدلر : سیاست غلط بوش جبهه ای از ایران و ترکیه و روسیه بوجود می ﺁورد : ◄ در 27 اکتبر، ﺁدلر کارشناس فرانسوی مسائل بین المللی، مقاله ای در روزنامه فیگارو انتشار داده است دارای این نکات است : ● سه کشور روسیه و ترکیه و ایران که در طول تاریخ برسر قفقاز با یکدیگر گلاویز بوده اند، اینک با یک مسئله روبرو هستند . هر یک از این سه ملت بزرگ به دموکراسی نزدیک هستند . در ترکیه تحقق یافته است . در روسیه در دست بنا است و در ایران اکثریت مردم در تلاش برای استقرار دمکراسی هستند . ● هریک از این سه کشور بزرگ ﺁرزوی برقرار کردن روابط ممتاز با اروپا هستند : ترکها می خواهند به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شوند و روسها می خواهند شریک استراتژیک و انرژتیک اروپا باشند و ایرانیها خواستار گسترش روابط بازرگانی و فرهنگی با اروپایند . اما یک اراده قاطع باحتیاج است اید که این سه کشور بیکدیگر نزدیک شوند . از ایران شروع کنیم : استعفای لاریجانی، طرف گفتگوی اروپا بر سر برنامه اتمی ایران ، علامت ضعف رئیس جمهوری احمدی نژاد و این بار ضعف قطعی او است . همه کار شده است تا دنیای خارج از این واقعیت ﺁگاه شود : از استعفای لاریجانی در وسط سفر احمدی نژاد به ارمنستان تا ماندن لاریجانی در شورای امنیت ملی بعنوان نماینده رهبر رژیم . مسلم است که میان ﺁمدن پوتین به ایران و بحران در رژیم ملاها بر سر اتم ، رابطه ای وجود دارد : پوتین در عین تظاهر به حمایت از ایران در برابر تهدید غرب، پیشنهادهای عملی به رژیم محافظه کاران ایران داده است و این پیشنهادها سبب برخوردها میان ﺁنها شده اند . ● باید دانست که روسها که بهترین شناخت را از ایران دارند ، هاشمی رفسنجانی را درخور همکاری می دانند . در اواخر دوران " شوروی " ، گرباچف با او در باره ﺁینده قفقاز و ﺁسیای میانه گفتگو کرده بود . اما ک.گ.ب احمدی نژاد را نیز خوب می شناسد . وقتی او یک جوان انتگریست بود ، پیشنهاد کرده بود به سفارت روسیه حمله شود و کارکنان این سفارت به گروگان گرفته شوند . این بار، مسکو جبهه خود را انتخاب کرده است و می خواهد در حل بحرانی پیروز شود که غرب به تنهائی توان حل ﺁن را ندارد . ● در میان، ترکها، بهتر بگوئیم کردهای عراق ، وارد ماجرا شده اند . بعلت بی کفایتی ، امریکا اجازه داده است متحد کردش در عراق ، بدون کمترین توجه به منافع بنیادی متحد ترک امریکا ، هرکار می خواهد بکند . همه در باره اقلیت ترکمن ساکن منطقه کرکوک و هم پناه گاه و پایگاه دادن به تروریستهائی که از پ.ک.ک جدا شده اند . و این ، با وجود ﺁنکه بسیار ﺁسان می شد هم به طالبانی و هم به بارزانی تفهیم کرد که جداشدگان از پ.ک.ک که در ﺁغاز مائوئیست بود، همانند خمرهای سرخ نزدیک ترین دوستان خود را در کردستان ترکیه از میان برداشته اند . حتی نزد دوایر اطلاعاتی ایران و سوریه ، زمانی که این دو کشور در پی کردهای عراق بودند، جاسوسی کرده اند . ● حکومت بوش در پی هدفی مشکوک، اقلیت کرد را در ایران و سوریه تحریک می کند . بدین سان، سیا منافع بنیادی امریکا که ایجاب می کنند با ارتش ترکیه روابط دوستانه داشته باشد، بخطر انداخته است . این ارتش نفوذ سیاسی خود را در خود ترکیه نیز دارد از دست می دهد . بدین سان، یک مسئله پلیسی کم اهمیت که در همین سطح می باید حل می شد، سبب شده است که تهران و ﺁنکارا و دمشق، بر سر یک استراتژی ضد تروریستی، به یکدیگر نزدیک شوند . و غرب ناگزیر است برخلاف میل خود از ﺁن حمایت کند . درست همانطور که در سالهای 1950، بر ضد کرد و کمونیسم، رژیم شاه و دولت ترکیه و رژیم پادشاهی عراق ، به یکدیگر نزدیک شدند و پیمان بغداد را امضاء کردند . با این تفاوت که ﺁن نوبت ، قدرت حامی امریکا بود و این بار، روسیه است . ● مسئله کرد حل خواهد شد . اما بنظر می رسد که نزدیکی این کشورها به یکدیگر بسی دیر خواهد پائید . سر برﺁوردن یک ایران میانه روتر ، متحد یک عراق شیعه که متحدان کرد خود را میانه رو کند، با تعهد روسیه بسیار ﺁسان قابل تحقق است . کاری که دیپلماسی واشنگتن بدان توانا نیست . یک ترکیه که خود را از عقده احساس تنهائی رها کرده و در کارفرمائی های بسیار فعال و پویایش ، از دمشق تا باکو و تاچکند، موفقیت بر موفقیت می افزایند ، از رهگذر فن و توان مالی، عنصر اساسی مجموعه روس و ایران و ترکیه می شوند . نزدیکی روس و چین بی فردا است اما بلوکی از این سه کشور که با همسایگان خود صلح جو باشند ، ثمره باری بهر جهت کردن اروپا در موضوع ترکیه ( پذیرفتن به اتحادیه ) و روسیه و بی کفایتی های حکومت بوش در مورد عراق و نیز روسیه است . ﺁیا می باید بخاطر این تحول گریست و یا خندید ؟ تنها ﺁینده می تواند به این پرسش پاسخ بدهد . " ملتهای بزرگ ترکیه و ایران و روسیه ، هریک با ﺁهنگ خود، به دموکراسی نزدیک می شوند . ◄ در 2 نوامبر، ژنرال ژوزف رالستون، مأمور ویژه بوش برای گفتگو با پ.ک.ک گفته است : امریکا به تعهد خود در قبال ترکیه مبنی بر مقابله با تروریستهای کرد عمل نکرده است . و حالا ترکیه احساس می کند چاره دیگری جز حمله با پ.ک.ک، در پناهگاه این گروه در شمال عراق ندارد . هرچند او حاضر نشد توضیح بدهد چرا چند هفته پیش مأموریت خود را رها کرد، اما گفت : از عدم عمل به تعهد حکومت بوش احساس حرمان می کند . در گفتگو با روزنامه نگاران او به شرح و بسط قول کوتاه خود پرداخت و گفت: عدم عمل به تعهد سبب نزدیکی استراتژیک ترکیه به ایران شد . زیرا هر دو کشور نگران عملیات خشونت ﺁمیز گروههای جدائی طلب کرد هستند . انقلاب اسلامی : بنا بر صورت، قول ﺁدلر صحیح می نماید . اما بنا بر محتوی ، هریک از کشور ترکیه و روسیه داد و ستدهائی با اروپا و امریکا دارند که مشکل می نماید حاضر شوند بخاطر بحران سازیهای یک رژیم بی فردا، آن را بخطر اندازند . هرچند یک ایران مردم سالار می تواند نقش مهمی در منطقه و جهان ایفا کند و چون رژیمی با ثبات می شود که سیاست خارجی خود را بر وفق حقوق ملی خویش تنظیم می کند، از اعتماد کشورهای اسلامی و نیز غیر اسلامی برخوردار می شود . * امریکا به روسیه پیشنهاد گفتگو و معامله عمومی بر سر تمامی مسائل : استقرار سامانه موشکی در اروپای شرقی و کوزوو و مسئله اتمی ایران و... می کند : ◄ در 1 نوامبر 2007، روزنامه "نيزاويسيمايا گازيه تا" چاپ روسیه نیز به نقل از منابع آگاه آمريکايى اعلام کرده که واشنگتن به مسکو پيشنهاد کرده است تا مجموعه مسائل بين المللى شامل کوزوو، ايران، پيمان کاهش نيروهاى نظامى متعارف در اروپا را با امتيازدهى متقابل بطور يکجا حل و فصل کند. اين معامله بزرگ از سوى دولت آمريکا در زمانى مطرح شده است که به تاريخ حل و فصل نهايى اين موضوعات نزديک مى شويم. و نیز ، در 1 نوامبر ، روزنامه اينترنشنال هرالد ترييون، به نقل از يک منبع آگاه نوشته است : در محافل ديپلماتيک نوشته که ايالات متحده حاضر است به روسيه در خصوص پيمان کاهش نيروهاى نظامى متعارف در اروپا امتيازاتى بدهد، البته در صورتى که اين کشور هم مواضع خود در قبال مسئله کوزوو و ايران را نرمتر کند. اين امتيازات گويا بخشى از مجموعه پيشنهاداتى است که واشنگتن با کمک آنها قصد دارد بر اختلاف نظرات موجود ميان خود و مسکو در خصوص طرح اعطاى استقلال به کوزوو و جلب رضايت روسيه براى اعمال تحريمهاى مضاعف بر ضد تهران فايق آيد. دو مقام حکومت بوش ماجرای گفتگوهای محرمانه با " ایران " و دستور قطع ﺁن توسط بوش و غلبه فکر جنگ با ایران را باز می گویند : ◄ Esquire تاریخچه ای را از زبان دو مقام - کارشناس خاورمیانه در حکومت بوش - امریکائی، خانم هیلاری مان و ﺁقای لورت Leverett ، انتشار داده است . نکات درخور توجه این تاریخچه عبارتند از : ● در سالهای بعد از ترورهای 11 سپتامبر 2001، لورت و مان ، در حکومت بوش، در عالی ترین سطح ، کار می کردند . ﺁنها در شورای امنیت ملی بعنوان کارشناس سیاست خاورمیانه کار می کردند . مان مذاکرات محرمانه با ایران را هدایت می کرد . لورت یک زمان مشاور پاول بود و در سفرها او را همراهی می کرد و بعد مشاور کندولزا رایس شد . سخت سران حکومت بوش به لورت فشار وارد می کردند . به او می گفتند شما بیشتر از یک سال است می کوشید ایران را متعهد کنید . دست ﺁورد شما چیست ؟ ﺁنها سانتریفوژهای بیشتری را ساخته اند . مواد منفجره IED به عراق می فرستند که در کشتن سربازان امریکائی بکار می روند . سرکوب گری رژیم در داخل کشور و تجاوزهایش به حقوق انسان بیشتر می شود . قابل ارائه چه دارید ؟ ● ﺁنچه لورت و مان - که در جریان همکاری با یکدیگر، همسر یکدیگر نیز شدند - از ﺁن می ترسیدند واقع شد : کوشش دیپلماتیک از طریق سازمان ملل متحد بی نتیجه شد . زیرا روشن شد که روسیه و چین مقاصد ژئوپلیتیک دارند و حاضر به توافق بر سر تصویب مجازاتهای سخت بر ضد ایران نیستند ... مان می گوید: بنا بر این واقعیت ، هرگاه بنا بر جنگ شود، با توجه به این امر که در پاکستان و افغانستان میلیونها انسان ایران را بخاطر مقاومت در برابر امریکا ، ستایش می کنند و تشدید حمله ها به قوای امریکا در عراق ، دست زدن به جنگ با ایران ، از پاکستان و افغانستان تا فلسطین را منطقه جنگی می کند و امریکا را گرفتار جنگ با تمامی دنیای اسلام می گرداند . ● ﺁن زمان که مان گفتگوهای محرمانه با مقامات ایران در سازمان ملل را هدایت می کرد، لورت را نمی شناخت . از ماهها پیش از ترورهای 11 سپتامبر، مان با دیپلمات ایرانی در سازمان ملل متحد ، در گفتگو بود . بعد از وقوع ترورها، دیدارها و گفتگوها ادامه یافتند ... یک روز، دیپلمات ایرانی به او گفت : ایران ﺁماده ، بدون قید و شرط، همکاری است . گفتگوهای بدون قید شرط خواستی بود که امریکا داشت و اظهار می کرد . می خواست ، بدون پیش شرط، دیپلماتهای دوطرف به گفتگو بنشینند . بنا بر این، قول دیپلمات ایرانی یک انقلاب بشمار می رفت . چرا که ایران حاضر می شد بدون قیدو شرط گفتگو و همکاری کند . چند هفته بعد، وقتی مان در شورای امنیت ملی، تحت ریاست کندولزا رایس ، بعنوان متخصص ایران ، مشغول بکار شد ، همراه با ریان کروکر به اروپا رفت تا با تیمی از دیپلمات های ایران گفتگو کنند . گفتگو در محل ساختمان سازمان ملل در ژنو ، در باره کمک ایران در جنگ با طالبان انجام گرفت . ایرانیها قبول کردند کمک کنند : اگر خلبان امریکائی نزدیک مرز ایران با چتر نجات فرود ﺁمد، ایران از خطر رهایش کند و تحویل ارتش امریکا بدهد و... امتیازها گویا بودند . در همان حال، جیمس دوبینس ، فرستاده ویژه امریکا، در بن ، گفتگوهای ثمر بخشی ، بر سر تشکیل حکومت افغانستان ، با معاون وزارت امورخارجه ایران بعمل ﺁورد . ● بناگهان کشورهائی نظیر سوریه و لیبی و سودان و ایران یشنهاد کمک و همکاری را دادند . با این پیشنهاد، یک پرسش حیاتی نیز مطرح می شد : ﺁیا با وجود کمکها که می کنند، همچون کره شمالی و عراق در فهرست حامی تروریست می مانند و یا اسمشان از ﺁن فهرست حذف می شود ؟ لورت که تحلیل گر سیا بود . او به این نتیجه رسید که تروریسم خاورمیانه کمتر به مذهب ربط دارد و بیشتر فعالیتی تاکتیکی است . برای مثال، سوریه می خواهد بلندی های جولان را پس بگیرد. توانائی مقابله نظامی با اسرائیل را ندارد . ناگزیر به حمایت از تروریسم بر ضد اسرائیل بر می خیزد ... او با استفان هادلی ، نماینده دفتر دیگ چنی و معاون رئیس سیا ، گفتگو و کسب تکلیف کرد . هادلی نوشت: اگر کشوری مثل سوریه و ایران پیشنهاد کمک ویژه داد ، کمکش را می پذیریم اما هیچ وعده ای را ما به عوضی نمی دهیم . ● مان می گوید : امر مهم این بود که ایرانیان قبول کرده بودند بدون قید و شرط گفتگو کنند . ﺁنها ، به تکرار، به من می گفتند : ما فهمیده ایم اثر این حمله ( ترورهای 11 سپتامبر ) به امریکا بدان حد است که اگر ما بدون قید و شرط به امریکا کمک کنیم ، دینامیک رابطه دو کشور را ، برای نخستین بار ظرف 25 سال، تغییر داده ایم . من باور کردم که قصدشان صادقانه است . ● در همان زمان که لورت از وزارت خارجه به شورای امنیت منتقل می شد، مان گرفتار مسئله جدیدی شد : یک کشتی، بنام Karin A ، ایران را با 50 تن اسلحه ترک گفت . نیروی دریائی اسرائیل ﺁن را ، در بحر احمر، توقیف کرد . اسرائیلیها گفتند : کشتی اسلحه را برای فلسطینیها می برده است . حکومت ایران احتمالا  از حمل اسلحه توسط کشتی اطلاع نیز نمی داشت . حکومت ایران قویا  حمل اسلحه از ایران را تکذیب کرد . معاون وزارت خارجه خود را به فوکس نیوز فرستاد تا قاطعانه ارسال اسلحه را از سوی مجموع دولت و نه تنها حکومت خاتمی ، تکذیب کند . بوش ، رویه انتظار در پیش گرفت. سه هفته بعد از ﺁن، او می باید در کنگره ، وضعیت امریکا را تشریح می کرد . و... او ایران و کره شمالی و عراق را " محور شر " خواند . ● بیش از یک سال بود که ایرانیها در سطح عالی دیپلماسی با امریکا وارد گفتگو شده بودند . لذا، جمله بوش ضربه سختی بر ﺁنها بود. بعد از ﺁن، دیپلماتهای ایرانی از شرکت در جلسه ماهانه در ژنو خودداری کردند . اما در ماه مارس، بازگشتند . مان نیز در گفتگو حاضر شد . ﺁنها به مان گفتند: خطر بزرگی را به تن پذیرفته اند ، موقعیت شغلی و بسا جان خود و خانواده های خود را به خطر انداخته اند برای این که مسئولیت شرکت در گفتگوها را بپذیرند . مذاکرات محرمانه با ایران، به مدت یک سال دیگر، ادامه یافتند. ● زمان نزاع این دو با حکومت بوش رسید : در ماه ﺁوریل، در اواسط روز ، چهار ماه به جنگ مانده بود . مان مشغول کار روزانه بود . صفحه ای را که سفیر سوئیس در تهران فاکس کرده بود، در دست گرفت و مشغول خواندن ﺁن شد . مفاد نامه را او باتفاق صادق خرازی ، برادر زاده خرازی وزیر خارجه وقت، تهیه کرده و به تصویب مقامات عالی دولت رسانده بودند . محتوای نامه عبارت از این بود که ایران حاضر است با امریکا وارد گفتگو بر سر تمامی مسائل فی مابین شود . ایران امتیازهای بس مهمی را می داد : قطع حمایت از تروریسم ، پایان بخشیدن به حمایت از حماس و جهاد اسلامی ، متوقف کردن برنامه اتمی و حتی بازشناسی اسرائیل . مان ، در جا، یادداشتی برای مافوق خود ، ریچارد هاس Haass تهیه کرد . تأکید کرد که مهم است بی درنگ پاسخ مثبت بدهیم . بعدا شنید که کاخ سفید فکرهایش را کرده و به این نتیجه رسیده است که پیشنهادها نادیده گرفته شود . تنها پاسخ این شد که حکومت امریکا نزد دولت سوئیس از سفیر سوئیس در تهران ، بخاطر پرداختن به چنین امری، شکایت کرد ! ● چند روز بعد از ﺁن، در عربستان سعودی ، یک عمل تروریستی انجام شد . 34 تن ، از جمله 8 امریکائی کشته شدند . گزارش اطلاعاتی می گفت : بمب گذاران با اعضای القاعده در ایران، ارتباط تلفنی داشته اند . دانسته نبود ﺁیا ایران ارتباطی با این اقدام تروریستی داشته است یا خیر. ﺁیا افراد القاعده از نقطه ای نزدیک به ایران با تروریستها ارتباط گرفته اند یا خیر ؟ اما رامسفلد بخود تردید راه نداد و در کنفرانس مطبوعاتی گفت : جای شک نیست . رهبران القاعده در ایران هستند و از ﺁن کشور عملیات تروریستی را سازمان می دهند . در عوض، پاول یادداشت مان را خوانده بود . دو هفته بعد از ﺁن، در یک پذیرائی که وزارت خارجه ترتیب داده بود، او به مان نزدیک شد و گفت : " یادداشت بسیار خوبی بود . نباید ﺁن را به کاخ سفید می فرستادید " . در پاسخ به پرسشهای Esquire ، پاول ( وزیر خارجه سابق امریکا ) لورت را مردی بسیار با کفایت توصیف کرد و بیشتر سخنان او را تصدیق کرد . در باره پیشنهادهای ایران کلین پاول گفت : " من با تمامی همکاران اصلی خود تأکید کردم یک معامله بزرگ با ایران را تدارک کنند اما هیچیک از ما، این پیشنهاد را معامله بزرگ تلقی نکردیم . ما با ایران تا سال 2003 گفتگو می کردیم . در این سال، رئیس جمهوری دستور داد باب گفتگو را ببندیم . " ● در ماه مه 2003، جنگ با عراق با پیروزی به انجام رسیده بود . کاخ سفید برﺁن شده بود یک سیاست تهاجمی در قبال ایران به اجرا گذارد . متزلزل کردن رژیم ایران و در صورت امکان برانگیختن جنبش مردمی بر ضد رژیم جزئی از این سیاست بود . لورت خدمت در حکومت بوش را ترک گفت و در نخستین اظهار او به واشنگتن پست این بود : من فکر می کنم حکومت بوش خطای خطرناکی را مرتکب شده است . معنای این سیاست اینست که ایران به سلاح اتمی مجهز شود و هیچگونه گفتگوئی نیز با امریکا نداشته باشد . ● در پایان لورت و مان گزارشی را تهیه می کنند و از سیا می خواهند هرگاه اطلاعی در نوشته ﺁنها است که در اسناد محرمانه منتشر نشده است، ﺁنها را ﺁگاه کند . سیا اطلاعی را که موضوع سند محرمانه ای انتشار نیافته باشد، تشخیص نمی دهند . با وجود این گزارش را چنان سانسور می کنند که غیر قابل فهم می شود . گزارش را بنا بوده است نیویورک تایمز منتشر کند . این دو بکار می پردازند و برای اطلاعات سانسور شده، مآخذ می یابند و نوشته خود را منتشر می کنند . این دو می گویند : از زمان مسکوت گذاشتن پیشنهاد ایران، حکومت بوش وارد مرحله تدارک جنگ با ایران شده است . یک دوره ، نه جمهوریخواه ها و نه دموکراتها به هشدارهای این دو توجهی نمی کردند . اما سرانجام ، توجه ها به هشدارهای این دو جلب می شود : - سناتور جیم وب طرحی را تسلیم سنا می کند که بنا بر ﺁن حکومت بوش بدون اجازه کنگره حق حمله به ایران را ندارد . - پاول سکوت را می شکند و هشداری اخطار مانند می دهد : ما نمی توانیم گفتگو کنیم وقتی بطرف گفتگو می گوئیم پیشاپیش ﺁنچه را حاصل گفتگو خواهد شد، به ما بدهید . - حتی هانری کیسینجر مصاحبه کرد و گفت : ما باید همه کار بکنیم تا با ایران به تفاهم برسیم . ● از درون کاخ سفید ، لورت این سناریو را شنید : روسها ارسال سوخت اتمی به ایران را زمان بندی کرده اند . به سخن دیگر ، نیروگاه اتمی بوشهر از ماه نوامبر بکار خواهد افتاد . یعنی غیر قابل بمباران خواهد شد . زیرا خطر انتشار رادیو ﺁکتیو ( همانند نیروگاه اتمی چرنوبیل که ﺁسیب دید ) ببار می ﺁورد . و چون کرملین گفت تکمیل نیروگاه اتمی را به تأخیر می اندازد ، کاخ سفید بطور جدی جنگ پیشگیرانه را مورد توجه قرار داد . ◄ لوموند ( 31 اکتبر 2007 ) لوموند گزارشی در باره مبارزات انتخابات ریاست جمهوری امریکا انتشار داده است . بنا بر این گزارش، موضوع ایران یکی از موضوعهای اصلی در انتخابات مقدماتی امریکا بدل شده است : از نظر نامزدهای جمهوریخواه ، سخن گفتن از " خطر ایران "، سخن گفتن از امنیت ملی امریکا است. ﺁنها ایران را پیش می کشند تا از سخن گفتن در باره عراق اجتناب کنند . از نظر نامزدهای دموکرات، سخن گفتن از ایران، روشی است برای حمله به هیلاری کلینتون ، رقیبشان که از همین حزب است . بغیر از رون پل، یکی از نامزدها از حزب جمهوریخواه که به جنگ عراق رأی نداده بود، بقیه نامزدها راحت از لزوم جنگ پیشگیرانه بر ضد ایران سخن می گویند . رودی جیولیونی، شهردار پیشین نیویورک که از نامزدهای حزب جمهوریخواه امریکا است، قول می دهد در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری، ایران را 5 تا 10 سال به عقب ببرد . او رقبای دموکرات خود را متهم کرد که می خواهند با ایران گفتگو کنند بهرقیمت که شد. او می گوید: مناظره باراک اوباما و هیلاری کلینتون، ( هر دو نامزد از حزب دموکرات ) بر سر اینست که در صورت انتخاب شدن به ریاست جمهوری ، ﺁیا باید احمدی نژاد و بن لادن را به مراسم ادعای سوگند ، دعوت کرد یا پذیرائی بعد از مراسم ! اما نامزدهای دموکرات : هیلاری کلینتون به جورج بوش توصیه می کند کل سپاه پاسداران را در فهرست سازمانهای تروریست قرار دهد . این توصیه انتقادهای رقبای او را بر انگیخته است . در میان 8 نامزد از این حزب، او تنها نامزد است که به طرحی رأی داده است که در 26 سپتامبر ، در مجلس سنا به تصویب رسید و بنا بر ﺁن، سپاه پاسداران یک سازمان تروریستی است . او رأی داد و به بوش توصیه کرد چون می اندیشد از سوی حزب دموکرات نامزد ریاست جمهوری خواهد شد و رقیب او از حزب جمهوریخواه جیولیانی خواهد شد، از هم اکنون ، در فکر خلاء سلاح رقیب خویش است . ● بنا بر متن مصوب ، " منافع ملی امریکا ایجاب می کنند که حکومت ایران از متحول کردن چریکهای شیعه عراق به سازمان نظیر حزب الله لبنان ، جلوگیری کند . به حکومت امریکا توصیه می شود به فعالیت سپاه پاسداران در خاک عراق پایان دهد . به حکومت توصیه می شود با احتراز از گسیل قوای زمینی به داخل ایران، با حزم و احتیاط ابزار و قدرت دیپلماتیک و اقتصادی و نظامی امریکا را بر ضد سپاه بکار برد . در جریان پانزدهمین بحث ﺁزاد نامزدهای حزب دموکرات با یکدیگر، در 30 اکتبر، به هیلاری کلینتون بخاطر رأیی که داده بود، اعتراض مداومی بعمل ﺁمد . در پاسخ، هیلاری گفت : تا بی نهایت می توان در باره طرح مصوب سنا که برای حکومت اجبار قانونی ایجاد نمی کند ، استدلال کرد . اما از ﺁنچه اساسی است غفلت می شود : من با مسیری که به جنگ بیانجامد مخالفم . اما با هیچ کار نکردن نیز مخالفم . من طالب یک دیپلماسی قوی هستم که مجازاتها پشتیبان ﺁن باشند . تیم روسر، اداره کننده بحث ﺁزاد ، این پرسش را از همه نامزدها کرد و خواستار پاسخی صریح و شفاف شد : ﺁیا متعهد می شوید از مجهز شدن ایران به بمب اتمی جلوگیری کنید ؟ و اصرار و تأکید کرد : ﺁیا پاسخی که می دهید یک تعهد است ؟ هیلاری کلینتون پاسخ داد : ﺁری . باراک اوباما تردید کرد . دوباره از او سئوال شد و او در پاسخ به " سیاست ترس " که بوش به اجرا گذاشته است ، پرداخت . نامزد جناح چپ، دونیس کوسینیچ به روزنامه نگار هشدار داد: مواظب شیوه پرسش خود در باره ایران از نامزد ها باشد . روزنامه نگاران یک نوبت امریکا به جنگ با عراق کشاندند و من به ﺁنها فشار وارد می کنم تا که خویشتن دار شوند . * دو سنجش افکار در امریکا حاکی از تشدید نگرانی امریکائیان بخاطر مجهز شدن ایران به سلاح اتمی و بیشتر شدن موافقان حمله نظامی به ایران هستند : ◄ در 31 اکتبر، نتایج سنجش افکاری که زوگبی انترنشینال در امریکا انجام داده است، منتشر شد . بنا بر این نتایج، 53 درصد از امریکائیان بر این باور شده اند که حکومت امریکا ناگزیر می شود بر ضد ایران دست به جنگ بزند . و 52 درصد امریکائیان می گویند : هرگاه حکومت امریکا دست به جنگ با ایران بزند، از ﺁن حمایت خواهند کرد . ◄ سنجش افکار دوم را یو اس تو دی در 5 نوامبر منتشر کرد . بنا بر این سنجش افکار، ● 46 درصد امریکائیان می گویند خواه پیش و خواه بعد از شکست دیپلماسی، می باید اقدام به حمله نظامی به ایران کرد . 45 درصد مخالف جنگ چه پیش و چه بعد از شکست دیپلماسی هستند . جانبداران حمله نظامی از حزب جمهوریخواه دو برابر طرفداران از حزب دموکرات هستند . ● صحبتهای مکرر رئیس جمهوری بوش و معاون او دیگ چنی در باره خطر مجهز شدن ایران به سلاح اتمی مردم امریکا را نگران این خطر کرده است : از هر 4 امریکائی 3 امریکائی نگرانی خود را ابراز می کنند . ● اما سه چهارم امریکائیان نگران ﺁنند که جنگ پیش از موقع و بطور ناپخته روی دهد . ● و 64 درصد امریکائیان از سیاست بوش و مدیریت او ناراضی و 31 در صد راضی هستند . یو اس تو دی براینست که در عدم محبوبیت رکورد شکسته است . ● به این پرسش که اگر کوششهای اقتصادی و دیپلماتیک امریکا به جائی نرسیدند ﺁیا امریکا می باید و یا نمی باید دست به جنگ بزند، 34 درصد پاسخ داده باید جنگ کند و 55 درصد گفته اند نباید جنگ کند و 11 درصد نظری نداشته اند . ایران موضوع اصلی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا گشته است . اختلاف موجود در درصدها ( 46 درصد موافق جنگ و 35 درصد موافق جنگ ) ناشی از اینست که هریک مربوط به یک سنجش هستند. انقلاب اسلامی: با توجه به تحول افکار عمومی امریکا است که کندولزا رایس خبر تشدید تحریم اقتصادی را داد و دیگ چنی ایران را تهدید به " عواقب سخت " خودداری از تعلیق غنی سازی اورانیوم کرد : بنا بر طرح حمله به ایران دیگ چنی ، جنگ با حمله موشکی اسرائیل به ایران ﺁغاز می شود : ◄ ﺁلتر نت ( 26 اکتبر 2007 ) ﺁنچه در باره " طرح دیگ چنی " ، پیش از ﺁن تاریخ انتشار یافته بود را همراه با اطلاعاتی که خود تحصیل کرده است، در نوشته نسبتا  طولانی باز ﺁورده است . نکات عمده ﺁن عبارتند از : ● بنا بر طرحی که استراتژیستهای دیگ چنی تهیه کرده اند ، اقدام اول واشنگتن اینست که اسرائیل را قانع کند به حمله موشکی به تأسیسات اتمی نطنز . تهران به این حمله واکنش نشان خواهد داد و واکنش تهران بهانه به دست امریکا می دهد برای حمله به تأسیسات ایران . ● دموکراتها و جمهوریخواه ها از خود می پرسند با روش اسرائیل - حمله مرموزش به سوریه در 6 سپتامبر، چه باید کرد ؟ ﺁیا بخشی از نقشه جنگی بود ؟ ﺁیا ﺁزمونی بود ؟ در روزهای بعد از حمله، یک پرسش در گفتگوهای واشنگتن بیشتر مطرح می شد : خطر جنگ به راستی چه اندازه است ؟ دلیل حمله هر چه بود، در واشنگتن ، حمله اسرائیل به سوریه ، شبح جنگ با ایران را در برابر دیدگان اهل سیاست قرار داد . از دید محافظه کاران جدید حمله به ایران موجب می شود جوانه امید به استقرار مردم سالاری در خاورمیانه در ﺁتش عراق نسوزد . اما از دید واقع بینهای وزارت امور خارجه و وزارت دفاع امریکا، حمله نظامی به ایران فاجعه است . و سئوال اینست : چه وقت روی می دهد ؟ ● حمله اسرائیل به ایران و یا عملی نظیر ﺁن، براحتی می تواند سبب بروز جنگ سوم جهانی شود . همان جنگی که پرزیدنت بوش هفته گذشته نسبت به وقوع ﺁن هشدار داد . اگر ایران بمب اتمی بسازد، رئیس جمهور احمدی نژاد منطقه را وارد جنگ جهانی سوم خواهد کرد . ● اسباب یک فاجعه در منطقه فراهم است : ایران مشغول گرد ﺁوردن تجهیزات لازم برای تولید بمب اتمی است . رژیم ملاها ، اگر نه از حمایت تکنولوژیک، از حمایت روحیه بخش روسیه برخوردار می شوند . روسیه ای که این روزها، برای تحریک امریکا، همه کار می کند . رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در برنامه تجدید عظمت ارتش روسیه اش - به تعبیر خود او - ، به سلاح اتمی نقشی مهم داده است . جنگ در عراق بدون این که پایان ﺁن معلوم باشد، ادامه دارد حتی امکان بیرون بردن قوای امریکا نیز نیست . در افغانستان، قوای ناتو نتوانسته اند مانع از بازگشت طالبان و تروریستهای القاعده به افغانستان شوند . نزاع فلسطین و اسرائیل همچنان ادامه دارد . انقلاب اسلامی : و در 3 نوامبر، دنیا از زبان مشرف شنید : تروریسم که در کراچی پا گرفته بود اینک تمامی پاکستان را فرا گرفته است از این رو وضعیت فوق العاده اعلام می کنم . ● در 26 سپتامبر سنا و به دنبال ﺁن حکومت بوش سپاه پاسداران را سازمان تروریستی خواندند . ژنرالهای عالی رتبه امریکا ایران را متهم کرده اند و می کنند که چریکهای عراقی را مجهز می کند . و استراتژیستهای وزارت دفاع ، ظاهرا بدرخواست دیگ چنی، نقشه تفصیلی حمله به ایران را تهیه کرده اند . موضوع جنگ با ایران به قوه مقننه نیز کشیده شده است . دو شنبه 22 اکتبر، نانسی پلوزی، رئیس مجلس نمایندگان روشن کرد که کاخ سفید برای حمله به ایران می باید نخست از کنگره اجازه بگیرد . اما نامزدهای ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه، بحث و جدل می کنند که رئیس جمهوری ، برای حمله نیازمند به تصویب کنگره رساندن قصد خود با جزئیات ﺁن نیست . میت رومنی ، فرماندار سابق ماساچوست و نامزد ریاست جمهوری از این حزب، می گوید : از حقوقدانان خواهم پرسید که ﺁیا برابر قانون اساسی رئیس جمهوری برای دادن دستور حمله نظامی نیازمند به تصویب کنگره رساندن تصمیم خود هست یا خیر ؟ زیرا نیازمندی به چنین تصویبی موجب ضعف رئیس جمهوری می شود و دیگر او نمی تواند استراتژی جنگ پیشگیرانه خود را به اجرا بگذارد . ● نخست گفته می شد پایگاهی که در خاک عراق و در 10 کیلومتری خاک ایران ساخته می شود، برای جلوگیری از عبور اسلحه و نفرات از خاک ایران به خاک عراق است . اما حالا معلوم می شود برای فرستادن گروه های نظامی به خاک ایران ، برای وارد کردن ضربه های کاری نیز هست . بقرار مسموع، در ماه ﺁوریل، بوش اجازه داده است گروههای نظامی برای خرابکاری وارد خاک ایران شوند. ● گاری سیک که در ریاست جمهوری کارتر، مسئول ایران در شورای امنیت ملی امریکا بود، بر این باور است که اینگونه تدارکات نظامی گویای ماهیت استراتژی حکومت بوش است . از ماه اوت بدین سو، حکومت بوش که پیش از ﺁن، مسئله اصلی را برنامه اتمی ایران می دانست ، کمک ایران به تروریستهای عراق را مسئله اول کرده است و این بدان معنی است که حکومت تغییر استراتژی داده و این تغییر خطرناک است . زیرا حکومت می تواند هر زمان خواست دست به جنگ بزند . ● گاری سیک توضیح می دهد که بخلاف مورد عراق، در مورد ایران ، مخالفان جنگ نیز ، در خود حکومت نیز، جبهه ای قوی تشکیل می دهند : کندولزا رایس وزیر خارجه و روبرت گیت وزیر دفاع و دریاسالار فالون فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه با جنگ بر ضد ایران مخالف هستند . ● بروس ریدل افسر سابق سیا اینک در مؤسسه بروکینس می گوید : جنگ بر ضد ایران " فاجعه ای برای تمامی دنیا است " . زیرا سبب می شود جبهه جنگی به گستردگی از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه بوجود ﺁید . با وجود این ، او بر این باور است که خطر جنگ واقعی است . زیرا هر دو طرف در کار ﺁنند که جنگ روی دهد . به سخن دیگر، ایران با ﺁتش بازی می کند وقتی از راه فرستادن اسلحه برای شیعه های عراق، غرب را به مبارزه می طلبد . از این سو، سخت سران واشنگتن ، یعنی بسیاری از محافظه کاران جدید نیزکه حکومت بوش را ترک گفته اند و دیگ چنی از ﺁنها در این حکومت نمایندگی می کند، فشار می ﺁورند که درنگ در وارد کردن ضربه نظامی به ایران ، موقعیت امریکا را در حساس ترین منطقه جهان، ضعیف می کند . ● سفر ولادیمیر پوتین به تهران موجب تقویت موضع سخت سران واشنگتن شده است . زیرا استدلال می کنند که این سفر دلیل بر اینست که روسیه در همکاریش با غرب برای ممانعت از ایران در تولید بمب اتمی ، جدی نیست . کشورهای دیگر ساحل دریای مازندران نیز در اعلامیه مشترک متعهد شده اند اجازه جنگ از خاک ﺁنها بر ضد ایران ندهند . ● دیگ چنی بیشترین حمایت خود را از خارج از حکومت بوش دارد . کسانی از او حمایت می کنند که روزهای خود را محدود به روزهای باقی مانده از ریاست جمهوری بوش می دانند . محافظه کاران جدید به جنگ با ایران، بمثابه واپسین شانس خود می نگرند . از این رو است که پودورتز که پدر محافظه کاران جدید است در وال استریت ژورنال می نویسد : من امیدوارم و دعا می کنم که بوش سرانجام ایران را بمباران کند . امریکا در جنگ عمومی با " اسلام - فاشیسم " است ، در جنگی است که من ﺁن را جنگ چهارم می خوانم . او رژیم ایران را با رژیم هیتلری یکی می داند و براینست که غرب در همان موقعیت اروپا و دنیا در سال 1938 است . ● گاری سیک می گوید : افسران سپاه پاسداران سالها است در باره جنگی می اندیشند که از لحاظ اسلحه و توانائی های نظامی با ارتش امریکا همانند نیستند . بنا بر این ، می باید روشهائی را بجوید و بکار برد تا که در برابر ضربه هائی که سپاه می خورد، بتواند ضربه های کاری وارد کند . هرالد تریبون : ﺁماده سازی سری پایگاه هوائی برای حمله به ایران : ◄ هرالد تریبون ( 29 اکتبر ) گزارش مفصلی را در باره ﺁماده سازی پایگاه هوائی دیگو گارسیا ، واقع در جزیره دیگو پارسیا، تحت الحمایه انگلستان در اقیانوس هند ، نزدیک سیلان ، انتشار داده است : ● ﺁماده سازی فنی هواپیماهای نامرئی B1 برای حمل بمبی که نزدیک به 15 تن وزن دارد و ﺁماده سازی پایگاه واقع در دیگو گارسیا ، بخاطر یک نیاز فوری ، شتاب گرفته است . امریکا اجازه ﺁماده سازی این پایگاه و استفاده از ﺁن را از انگلستان گرفته است. بمب های 15 تنی برای ﺁن ساخته شده اند که زمین را بشکافد و در عمق 100 متری زمین منفجر شود و همه چیز را نابود کند . یکی از این بمب ها در پایگاه هوائی واقع در نیو مکزیکو با موفقیت ﺁزمایش شده است . تا 9 ماه دیگر، بتعداد لازم از این بمب ها ﺁماده و در اختیار ارتش امریکا گذاشته خواهند شد . ﺁزمایشی که در 14 اکتبر انجام گرفت، بمب تمامی تأسیسات زیر زمینی را که به شکل تأسیسات زیر زمینی نطنز ﺁماده ﺁزمایش شده بودند، نابود کرد . ● ﺁژانس بین المللی انرژی اتمی می گوید تا پایان این ماه ، ایران 3000 سانتریفوژ را در 18 ﺁبشار بکار می اندازد . بنا بر این ، برغم قطعنامه شورای امنیت ، اورانیوم غنی می کند و می تواند میزان غنای ﺁن را تا حد لازم برای تولید بمب اتمی افزایش دهد . ● با توجه به این امر، پایگاه دیگو گارسیا چندین مأموریت را باید انجام دهد . نشستن و برخاستن بمب افکن ها و نشستن و برخاستن هواپیمای جاسوسی ﺁواکس و نیز مخابرات از طریق قمر مصنوعی . برای این مأموریت ها ، تجهیزات لازم در پایگاه نصب می شوند . این پایگاه بهترین محل برای انجام مأموریت های استراتژیک در خاورمیانه است . ● وزارت دفاع امریکا 95 میلیارد دلار بودجه برای جنگ در عراق و افغانستان پیشنهاد کرده است . برای تغییرهای لازم در هواپیماهای نامرئی برای این که بتوانند این بمب را حمل کنند، نیز تقاضای تصویب بودجه شده است. طول هر بمب نزدیک به 10 متر و وزن ﺁن 30000 پوند ( 5/13 تن ) است و هر هواپیمای B1 تنها یکی از ﺁنها را می تواند حمل کند و بسوی هدف رها سازد . بمب توسط قمر مصنوعی هدایت و در عمق زمین منفجر می شود . ● بنا بر نقشه جنگی که وزارت دفاع ﺁماده کرده است، ایران بمدت 5 روز متوالی بمباران خواهد شد . غیر از تأسیسات اتمی، رادارها و فرودگاهها و پایگاههای هوائی بمباران خواهند شد . ویرانگرترین حمله ها توسط موشکها انجام خواهند گرفت . مرکز فرماندهی و پایگاههای سپاه پاسداران در زمره 1000 هدفی خواهند بود که موشک و بمب باران خواهند شد . این هدفها بمدت یک ماه موشک و بمباران خواهند شد . * افسران ارتش امریکا نگران ﺁنند که منازعه ای در دریا و یا در خشکی ﺁتش جنگ را روشن کند : ◄ لوس ﺁنجلس تایمز ( 31 اکتبر ) مقاله مفصلی را در این باره انتشار داده است در باره احتمال بروز جنگ بسا بخاطر روی دادن یک حادثه نظامی در خلیج فارس و یا در خاک عراق . روزنامه نگرانی های افسران ارتش و دیپلماتها از چنین احتمالی در این مقاله منعکس کرده است : ● یک مقام وزارت دفاع می گوید: مقامات ارتش برای ﺁنکه احتمال بروز حادثه را کاهش دهند، در نظر دارند ایرانیانی را که در خاک عراق دستگیر کرده اند، ﺁزاد کنند . بنظر ﺁنها، این کار خطر وقوع حادثه منجر به جنگ را کاهش می دهد . ● حکومت بوش می گوید : ایران جنگ جویان عراقی ضد امریکائی را مسلح می کند . برای ﺁنها مواد منفجره پیش رفته می فرستد . بنا بر این ، زمینه ﺁماده است . مقامات دیپلماتیک و نظامی می گویند از ﺁن می ترسند رویه رژیم ایران و عصبانیت حکومت امریکا از رویه ایران ، جرقه وار ﺁتش جنگ را روشن کند . یک دیپلمات می گوید : نگران بیشتر ﺁنها بابت یک برخورد ناخواسته در عراق و برافروخته شدن ﺁتش جنگ است . ایران و عراق 900 مایل مرز مشترک دارند . در طول این مرز طولانی، روز مره، احتمال وقوع یک حادثه نظامی وجود دارد . در خلیج فارس نیز احتمال وقوع حادثه نظامی وجود دارد . با توجه به این امر که قوای امریکا در پی دستگیری افراد سپاه پاسداران در خاک عراق هستند، احتمال وقوع حادثه در خاک عراق بیشتر است . ● یک مقام ارشد ارتش امریکا می گوید : خطر بروز جنگ در خلیج فارس بسیار زیاد است . به سگ خوابیده می ماند که درجا ممکن است که برخیزد و گاز بگیرد . با وجود این ، هرگاه انفجار بمب از بمب ها که ایران در اختیار عراقی ها می گذارد موجب کتشار تعداد زیادی از امریکائیها شود، ارتش امریکا واکنش نشان می دهد و ﺁتش جنگ شعله ور می شود . ● شمار بسیاری از افسران ارشد ارتش و دیپلماتها نگران حادثه منجر به جنگ هستند . اما اینان در شمار معدوی از مشاوران پرزیدنت بوش که او در باره سیاستی با ﺁنها مشاوره می کند که باید در قبال ایران اتخاذ کند، نیستند . ﺁنها در مجادله میان میانه روها و تند روها حکومت بوش ، بر سر روشی که باید در پیش گرفت، نیز شرکت ندارند . بسیاری از ﺁنها فکر می کنند احتمال حمله امریکا به تأسیسات اتمی ایران ضعیف است . زیرا حکومت بنا را بر دیپلماسی گذاشته است . حمله به ایران پیش از ﺁنکه شکست دیپلماسی مسلم شود، واکنش ایران را بر می انگیزد بدون این که برای مدتی طولانی اجرای برنامه اتمی ایران را به تأخیر اندازد . در وزارت دفاع ، مقامات از جمله وزیر دفاع براین نظر هستند که حمله به تأسیسات اتمی ایران بجای سود ، زیان ببار می ﺁورد . گیت، وزیر دفاع بر این نظر است که بمباران تأسیسات اتمی ایران ممکن است اجرای برنامه را کند کند اما ﺁن را متوقف نمی کند . و مقامات وزارت دفاع می گویند : اجرای برنامه اتمی ایران تا رسیدن به هدف، هنوز سالها زمان می طلبد . خطر عاجل مجهز کردن شورشیان عراق توسط ایران است. ● اسکات کارپنتر یک مقام ارش وزارت خارجه امریکا در حکومت بوش که اینک در مؤسسه مطالعات سیاسی پیرامون خاورمیانه کار می کند، می گوید : برغم هشدارهای روزمره در باره قریب الوقوع بودن حمله امریکا به ایران ، احتمال چنین حمله ای ضعیف است . در عوض، خطر برخورد در خاک عراق ، از ماه ژانویه گذشته ، از ﺁن زمان که بوش فعالیتهای ایران را در عراق محکوم کرد، بدین سو، افزایش یافته است . او تهدید کرد که پایگاههای ایران را که بکار تعلیم شورشیان و ارسال اسلحه به عراق مشغولند را نابود خواهد کرد و نیروهای دریائی و هوائی بیشتر روانه خلیج فارس کرد . بناگهان، مقامات امریکا ایران را متهم کردند و می کنند که مسئول مرگ صدها سرباز و افسر امریکائی هستند . بخصوص اتهامها متوجه سپاه قدس هستند . امریکا بر این باور است که صدها تن از اعضای این سپاه را وارد خاک عراق کرده اند تا به چریکهای ضد امریکائی ، کمک رسانند . * ژنرال اودرنو می گوید : ارسال بمبهای ضد زره پوش از ایران به عراق کاهش یافته است : ◄ ژنرال ری اودرنو ، فرمانده ارشد ارتش امریکا درعراق می گوید : شورشیان ظرف سه ماه گذشته به مراتب کمتراز مواد منفجره مرگبار ضد زرهی استفاده کرده اند . در یک نوامبر، ژنرال ری اودرنو ، ازطریق یک کنفرانس ویدیوئی درعراق، گفته است: شمار مواد منفجره نفوذی که تاکنون کشف و یا منفجرشده است، درمقایسه با ماه ژوئیه که طی آن ۹۹ وسیله منفجر شونده کشف شد، به مراتب کاهش یافته است . درماه اکتبر، فقط ۵۳ قطعه ازچنین سلاح هائی کشف شد. روشن نیست که آیا ایران ارسال مواد منفجره را به عراق کاهش داده است یا نه. هنوزخیلی زود است که بتوان اظهارنظرکرد آیا حصول توافقی میان عراق وایران باعث کاهش حمایت ایران از شورشیان شده است یا خیر. رابرت گیتس، وزیردفاع آمریکا، می گوید : به وی گفته شده است که ایران به دولت عراق اطمینان بخشیده است ارسال سیل مواد منفجره ضد زرهی را به عراق کاهش خواهد داد. افزایش نیروهای آمریکا نیز دربهبود اوضاع امنیتی عراق موثربوده است . ◄ به گزارش خبرگزاری فرانسه ( 31 اکتبر ) ، در ﺁن تاریخ، خامنه ای ادعای امریکا را در باره ارسال اسلحه از سوی جمهوری اسلامی ایران به عراق ، دروغ خوانده است .وی گفته است : سیاست احمقانه امریکا در عراق سبب به کشتن دادن افراد ارتش امریکا در عراق شده است . حکومت بوش از سوی مردم امریکا بخاطر سیاستهای غلطش مورد انتقاد قرار گرفته است و به دروغ ایران را متهم به ارسال اسلحه به عراق می کند . سپاه پاسداران از سوئی و اسرائیل از سوی دیگر، نسبت به احتمال حمله امریکا به ایران واکنش نشان می دهند : * ﺁیا باید ایران را بمباران کرد؟ ◄ زیراین عنوان، لوموند ( 1 نوامبر ) نوشته ای را به قلم مارتین وان کرولد ، استاد دانشگاه بیت المقدس ، انتشار داده است با این نکات : ● هرگاه رفتار را ملاک ارزیابی کنیم، حکومت ایران دستخوش وحشت است . و این وحشت همه گونه محل دارد . کمی بیش از یک ماه است اسرائیل سوریه را بمباران کرده است . گفته می شود این حمله به تأسیسات اتمی سوریه بعمل ﺁمده است . اما این واقعیت را ﺁشکار کرده است که رادارها و تجهیزات ضد هوائی ساخت روسیه ، کارائی لازم را ندارند . پشت سر اهود اولمرت ، باید ژرژ بوش را دید . دو رئیس دولت چندین نوبت گفته اند مصمم هستند نگذارند، ولو با توسل به زور، ایران به سلاح اتمی مجهز شود . ایران هم کار مهمی برای مقابله با ﺁنها انجام نمی دهد. مؤسسه مطالعات استراتژیک لندن بودجه نظامی ایران را 3/6 میلیارد دلار برﺁورد می کند . یعنی نصف بودجه نظامی اسرائیل و کمتر از 2 درصد بودجه نظامی امریکا . به این بودجه، بودجه برنامه های محرمانه نیز افزوده می شود . اما کشورهای دیگر نیز این بودجه ها را دارند . ● اگر امریکا به ایران حمله کند ( منظور حمله هوائی و موشکی است ) ایران هیچگونه وسیله برای حمله متقابل ندارد . نیروهای زمینی و دریائی نمی توانند نسبت به اینگونه حمله ها واکنش نشان دهند . بسا ایران موشکهای شهاب 3 ، با برد لازم، را داشته باشد . اما صاحب تعداد کمی از این موشکها است که کافی به مقصود نیستند . کلاهک موشکها ماده منفجره غیر اتمی و بنا بر این ویرانگری که ببار می ﺁورد ناچیز است . در عوض، به قول نخست وزیر پیشین اسرائیل ، اسحق شمیر ، انتقام نظامی که می باید تحمل کند، وحشتناک است . نیروی هوائی ایران در وضعیت خوبی نیست . در پایان جنگ 8 ساله، در 1988 ، هواپیماهای کهنه ساخت امریکا در وضعیتی نبودند که بتوانند پرواز کنند . از ﺁن پس، هواپیماهای عراق که در جنگ اول خیلج فارس به ایران برده شدند، در ایران هستند اما احتمالا  در وضعیت بهتری نیستند . تنها امکان در اختیار معدودی هواپیماهای شکاری روسیه است . تنها چند شاهد وجود این هواپیماها را در ایران دیده اند . برفرض که ایران این هواپیماها را داشته باشد، قادر به رفتن به اسرائیل و بمباران کردن و بازگشتن نیستند . مگر این که در هوا بنزین گیری کنند . در این صورت نیز با خطر ساقط شدن روبرویند . ایران هواپیمای جنگی نیز می سازد . بتازگی، در یک رژه نظامی نمایش داده شدند . ساعقه نامگذاری شده اند . از نوع اف - 5 امریکا هستند . هواپیمای اف - 5 در سالهای 1950 ساخته شد. بعد هواپیمای پیشرفته تری را ساخته شدند و امریکا این اف - 5 ها را به کشورهای ایران و اردن و چندین کشور امریکای لاتین فروخت . افزون بر این که این هواپیما یارای مقابله با هواپیمای امروزی را ندارد، ایران معدودی از ﺁنها را بیش ندارد و نمی تواند به اسرائیل برسد . ● راه حل دیگر، تشدید جنگ در خلیج فارس است . به احتمال زیاد همین راه کار است که مسئولان سپاه ، از جمله محمود چهار باغی را برﺁن داشته است امریکا را تهدید کنند . او گفته است: در صورت حمله امریکا ، ایران قادر است در هر دقیقه 11000 موشک بسوی هدفهای نظامی پرتاب کند . دروغ ﺁشکاری گفته است . زیرا به استثنای کاتیوشا که برد کوتاه دارد و دقیق نیز نیست، هیچ کشوری این اندازه موشک ندارد . افزون بر این که قوای امریکا و متحدانش در خلیج فارس توانائی مقابله با موشکهای ایران را دارند . وگرنه، به چه کار می ﺁیند 40 هزار قوای نظامی امریکا ( به استثنای قوای مستقر در عراق ) و دو یا سه ناوگان با 25 هزار پرسنل نظامی ؟ ● تنها راه کاری که برای ایران می ماند، ترتیب دادن توطئه های تروریستی است . اما اثرترورها نزدیک به صفر است و از ظرفیت نظامی امریکا و توانائی ضربه وارد کردنش نمی کاهد . چنانکه ترورهای 11 سپتامبر نیز از توان نظامی امریکا نکاستند. در 1991 نیز این تهدید بعمل ﺁمد که رژیم صدام حسین توطئه های تروریستی سازمان خواهد داد اما در عمل یکی نیز سازمان نداد . ● اما این واقعیتها حمله امریکا و اسرائیل به ایران را توجیه و مجاز نمی کنند . زیرا اولا  دیگر نمی توان چون حمله اسرائیل به نیروگاه اتمی عراق ، حمله غافلگیرانه کرد و ثانیا  با توجه به پراکنده بودن تأسیسات اتمی ایران و در حفاظ استحکامات بودنشان ، اطمینانی نیست که حمله های هوائی ﺁنها را از میان ببرند . و نیز، از سال 1945 بدین سو، امریکا دائم جهانیان را بابت مجهز شدن این یا ﺁن کشور به سلاح اتمی ترسانده است . اما در عمل، هرکشوری مجهز به سلاح اتمی شده، خویشتن دار نیز شده و تن به جنگ بزرگ نداده است . بنا براین ، سخن ژنرال ابوزید، فرمانده پیشین قوای امریکا در خاورمیانه را باید شنید . او که بر شمار بسیاری از کارشناسان پیوسته است می گوید : دنیا می تواند با ایرانی مجهز به بمب اتمی زندگی کند . نباید رفتارهای تحریک ﺁمیز احمدی نژاد سبب شود که ما دست به عمل ابلهانه ای بزنیم . * یک ژنرال اسرائیلی : اسرائیل توانائی ویران کردن تأسیسات اتمی ایران را دارد و به دنبال اظهار احمدی نژاد، بوش و سارکوزی و مرکل و وزیر دفاع اسرائیل هشدار داده اند و تهدید کرده اند : ◄ ژروزالم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اقاي متريال يه جوري در مورد امريكاي ها صحبت مي كني كه انگار تو امريكا زندگي مي كني اخه شما از كجا مي دوني فداكاري نميكنن؟؟؟؟؟؟ همون طوري كه خود شما مي گيد بر اساس تبليغات درباره ايران تصميم نگيريد. بر اساس احساسات و تبليغات در مورد امريكايي ها هم نظر نديد هر كشوري تو جنگ سربازاش از خود گذشتي مي كنند ولي اين مسله با زدن به سيم اخر خيلي فرق داره جنگ اصول داره/ يعني هركس بپره رو مين يا با يه تفنگ بدو وسط ميدون شجاعت داره نه :| در ضمن اقا مصطفي مگه من گفتم اگه هر روز امريكا حمله هوايي كنه ايران وا ميسه و نگاه ميكنه؟ 100٪ امريكا تلفات خواهد داشت من ميزان خسارت رو در پايان در نظر گرفتم و هچنين جنگ نه خوبه نه بچه بازيه و نه چيزيه كه ما تو فيلم ميبينيم در ضمن چطوره كه زمان جنگ تو(((( يه عمليات)))) كه ايران پيروز ميشد دادش مي رفت هوا كه ما بر دشمن تا دندان مسلح پيروز شديم اما حالا كه امريكا صدامو زيرو كرد صدام نجنگيده اره.اگه امريكا تونسته تو مدت كوتاهي صدامو نابود كنه از نجنگيدن صدام نيست از هماهنگي و قدرت ارتش امريكاست كه چون قدرتمند ترينه نمي خوايد قبول كنيد وعادت كرديد هر كاري ميكنه بگيد شكست خوردست

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست من. گفتم منطقي بحث كنين نه احساسي! با شعار٬ چيزي حل نمي‌شه! نجنگيدن صدام تو جنگ٬ امري هست كه به همه اثبات شده؛ الا حضرت عالي! نمي‌دونم تو كدوم كشور دارين زندگي مي‌كنين. ولي الان هيچ رسانه‌اي تو هيچ جاي دنيا نيست كه به اين نكته اذعان نداشته باشه كه ارتش صدام در جنگ، نجنگيد! اگه علاقه داشتين منطقي و مستدل صحبت كنين، بنده هم در اين زمينه، بيشتر توضيح خواهم داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
لطفآ دليل هاي منطقي كه شعار نباشن بگيد كه چرا صدام نجنگيد در صورتي كه ميدونست در صورت نجنگيدن نابود ميشه ؟ اينا همش تبليغاته كه صرفآ مصرف داخلي واسه ايران داره كه پيروزيه امريكا رو در جنگ ضعيف نشون بدن همين. من نميدونم شما از جار زدن كدوم رسانه مي گيد در صورتي كه تو ايرانيد؟ لابد شبكه هاي ايران رو مي گيد :| در ضمن من كه تو ايران نيستم و اينجا هم هيچ محدوديت رسانه ايي وجود نداره و هر كي هرچي مي خواد ميگه اينو نشنيدم كه صدام وايساد و نگاه كرد و همچنين اين رو هم نشنيدم كه امريكا تو 2 -3 روز صدامو نابود كرد و بخاد جانب داريه ارتش رو بكنه بلكه اين چيزيه كه تو عمل مي بينم و خيلي هم واضحه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بي‌خيال دوست من. وقت‌مون (مجيد جان! دلبندم! وقت جفت‌مون!!!)٬ بيشتر از اين ارزش داره. ان شاء الله٬ در فرصت‌هاي ديگه٬ دوستان (البته اگه وقت داشته باشن)، اين مسئله رو براتون بازتر مي‌كنن. ولي حقيقتاً من يكي، وقت چنداني براي توضيح واضحات ندارم. موفق باشيد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

لطفآ دليل هاي منطقي كه شعار نباشن بگيد كه چرا صدام نجنگيد در صورتي كه ميدونست در صورت نجنگيدن نابود ميشه ؟
اينا همش تبليغاته كه صرفآ مصرف داخلي واسه ايران داره كه پيروزيه امريكا رو در جنگ ضعيف نشون بدن همين. من نميدونم شما از جار زدن كدوم رسانه مي گيد در صورتي كه تو ايرانيد؟ لابد شبكه هاي ايران رو مي گيد :|



تمامی پل ها بمب گذاری شده بود،اما حتی يکی از آنها هم تخريب نگرديد تا پيشروی نيروهی مهاجم رو کند کنه
چاه های نفت بمب گذاری شده بود تا مونفجر بشن،اما نشدن

اينارو ول کنيم فرودگاه بقداد رو بگيد

پس از مهاسره بقداد فرودگاه بقداد به يه نقطه استرتژيک تبديل شد.
دقيقاً در روز اول عيد نوروز بود(اگه اشتباه نکنم) که نيرو های ارقی به يکباره و با سرعت کل فرودگاه رو ترک کردن
و بدون هيچ درگيری به شهر عقب نشينی کردن و دو دستی فرودگاه رو به نيروهای مهجم تقديم کردن
همه کارشناس ها اعلام کردن که اين تله عراقی ها هست که با کمين در فرودگاه و با توجع به شناخت آنها به منطقه شب هنگام حمله ميکنن تا نيرو ها رو تارو مار کنن
همه منتظر بودن،خيلی ها اخطار دادن که مهاجمان فرودگاه رو تسخير نکنن که تله اي بيش نيست
همه گزارشگرها منتظر شب هنگام بودن،شب شد و صبح شد اما حمله اي سرات نگرفت
همه گفتن اين هم يه تاکتيک بوده چون عراقی ها ميتونستن که مهجمان آماده دفاه هستن پس حامل نکردن
شب دوم هم سپری شد
شب سوم
شب چهارم
يک هفته بعد اما گويا فرودگاه بقداد هديه اي از سويه عراقی ها بوده است به مهجمان

بيش از 10 هزار موتور سيکلت که صدام به بقداد انتقال داد واسه بکار گيری در جنگ شهری
اما جنگ شهری در نگرفت؟

آره امريکايی ها گفتن که مردم عراق ميدونستن که همکاری با صدام باعث تخريب کشور خودشن ميشه
واسه همينم حاضر نشدن از دستورات اطاعت کنن و پل ها و چاه های نفت رو منفجر کنن!!!!
مگه قرار بود مردم عراق اين کار هارو بکن؟! پس گارد ويژه صدام واسه چی بود؟
همون اونا هستن که هنوز به صدام وفادار موندن.

ديگه عراق چی ازش مونده بود
8 سال که با ايران خودمون جنگيد و کلی تخريب شد
حمله به کويت و جنگ خليج فارس اول هم که داقونش کرد.
سال ها هم که تو تحريم بود نون نداشت بخوره
ديگه امريکا ميخواست به چی چيشی حمله کنه؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصویر



امریکا و اسرائیل همواره از ابتدای انقلاب اسلامی در فکر متوقف کردن این انقلاب و تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. آنان حتی برای اجرای برنامه خود حاضر به انجام عملیات نظامی نیز مي‌باشند و این امر را در سال‌های ابتدایی انقلاب نیز نشان داده‌اند.

البته اصل مخالفت این دو کشور و به طور کلی ابرقدرت‌ها با جمهوری اسلامی ایران به دو جریان مهم باز می‌گردد.



اول: از دست دادن هم‌پیمان قدرت‌مند خود در منطقه حساس و مهم خاورمیانه و دوم و مهم‌تر از آن جلوگیری از توسعه آزادی‌خواهی و مخالفت با قدرت‌های جهانی که بخصوص چنین حسی در سال‌های اخیر در میان مسلمانان جهان قدرت بیشتری یافته و حتی دیگر مردم جهان نیز تحت تاثیر این جنبش جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند.

همانطور که امام خمینی (ره) نیز می‌فرمایند: امروز غرب و شرق به خوبی می‌دانند تنها نیرویی که می‌تواند آنان را از صحنه خارج کند اسلام است (صحیفه نور – جلد 21 – صفحه 108)



ولی در حال حاضر امریکا و اسرائیل به هیچ‌وجه قصد حمله نظامی دیگر را نداشته و دلیل آن چند موضوع مختلف میباشد از قبیل:

1. هزینه‌های بسیار زیادی که جنگ به این کشورها تحمیل می‌کند.

2. هراس از قدرت نظامی ایران که در سال‌های اخیر پیشرفت زیادی داشته و حد آن برای امریکا مشخص نیست.

3. ترس از جنگ با روحیه ایرانی (چون قبلا جنگ با ایرانی را تجربه داشته و خود بهتر می‌دانند با روحیه ایرانی نمی‌توان جنگید.)

4. هراس از فشارهای جهانی بدلیل مشکلات اقتصادی که در صورت حمله به ایران جهان را فرا می‌گیرد (ایران شاهراه انرژی جهان)

5. ترس از فشارهای مردم جهان بخصوص مسلمانان و بخطر افتادن منافع امریکا در تمامی کشورها

6. و در واقع ترس از شهادت و شهادت‌طلبی نیروهای ایرانی که حتی کارشناسان نظامی در جنگ ایران و صدام آتش‌پرستی ایرانیان را دلیل پیروزی آن‌ها می‌دانستند و اعتقاد داشتند چون ایرانیان آتش‌پرست بوده اند عاشق آتش هستند و در عملیات‌ها از هر کجا گلوله بیشتری شلیک شود به طرف آن حرکت می‌کنند و فکر مردن را نیز نمی‌کنند!



البته اکثر کارشناسان مسائل نظامی و سیاسی نیز در سال‌های اخیر بر این نکته اشاره داشته‌اند که امریکا اگر لحظه‌اي تصور پیروزی بر ایران را در عملیات نظامی می‌نمود تا کنون حتما به ایران حمله کرده و اینقدر هزینه‌های مختلف برای انقلاب داخلی در ایران را بر خود تحمیل نمی‌کرد.



اما نکته جالب طرح حمله‌ای است که این روزها فرمانده اسبق سپاه یعنی محسن رضایی در ذهن خود آماده کرده و احتمالا تا چندی دیگر امریکا و ... برای کمک گرفتن و خرید طرحش نزد وی خواهند رفت!

شاهد آن هستیم که برخی افراد از جمله محسن رضایی در سایت منتسب به خود (ب) اقدام به طرح مسائلی مبنی بر حمله احتمالی و حتی در برخی موارد اشاره به حمله صد در صد امریکا به ایران می‌نمایند که البته نه به برادر محسن و نه به دیگران نمی‌توان گفت که اين كار روحیه مردم عامه و ... را تضعیف کرده و حركت بر خلاف مصالح نظام است. چون این افراد علاوه بر این‌که شغلشان مصلحت‌اندیشی‌ است، طوق انقلابی بودن و تلاش برای حفظ آن را نیز بر گردن خود انداخته‌اند.

در حال حاضر تنها می‌توان توجه این عزیزان و بخصوص برادر محسن و سایت روشنفکرش را به چند نکته از سخنان بزرگان کشور که ادعای حرکت در راهشان را دارند جلب نمود تا شاید دست از شعار "آمریکا خطرناک است و باید در بحث هسته‌ای کوتاه بیاییم" بردارند و کمی منافع کشور را بر قدرت‌طلبی ترجیح دهند:



امام خمینی (ره) در بحث مبارزه می‌فرمایند: با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرامشان بگذارید لحظه‌ای آرامتان نمی‌گذارند.

رهبر معظم انقلاب: ملت ایران قدرت‌های مغرور و مست را با شیوه‌ای هنرمندانه و البته خردمندانه به زمین خواهد زد.

و در پایان این جواب کوبنده و تمام کننده حضرت امام خمینی که در پیام قطعنامه آمده بود : از خدا می‌خواهیم این قدرت را به ما ارزانی دارد که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا در آوریم.



و این هم به نشانه نترسیدن پیر انقلاب از آمریکا و دعوت از ادامه‌دهندگان راهش به همین مسیر: اگر امریکا بخواهد یک غلطی بکند ... تمامشان را از بین خواهیم برد. خودمان هم کشته می‌شویم آن‌ها را هم از بین می‌بریم. (امام خمینی (ره) آذر 58 )

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این مقاله رو یک سایت خبری(فردانیوز) نقل کرده بود که با لینک اصلی اونو گذاشتم.که صرف نظر از تحلیل هایی که در بخش نخست مقاله که علامت سوال های زیادی در جلوی آن است. بخش دوم مقاله به نظرم جالب اومد. دوستان نظراتشون را بنویسند.


بررسي عوامل پايه‌اي در رابطه ميان واشنگتن و تهران مبين این است كه خطر حمله نظامي به ايران جدي است؛ اما بسياري براين باورند كه در شرايط حاضر، آمريكا در موقعیتی نيست كه بتواند به يك حمله نظامي گسترده عليه این کشور دست بزند.

بي‌شك موانع و خطرات نظامي اقتصادي و سياسي حمله به ايران بسيار سنگين است, اما اين نظريه كه آمريكا توان اقدام نظامي عليه ايران را ندارد خطاست، چنين تحليلي نقش عواملي را كه مي‌توانند منجر به بروز جنگی تمام عیار شود را ناديده و يا کم اهمیت تلقی می‌کند. برای كاهش احتمال حمله نظامي به ايران, جامعه جهاني با تاکید بر عواقب جبران ناپذیر چنین اقدامی، سعی دارد تا مناقشه هسته‌ای این کشور را از طریق دیپلماتیک حل و فصل کند. تاکید بر چنین روی‌کرد مسالمت‌جویانه‌ای، خود مي‌تواند موجب پيدايش يك خوش باوري و سهل انگاري در ارزيابي احتمال بروز جنگ در منطقه شود. اين سهل‌انگاري مي‌تواند احتمال خطاي محاسبه توسط طرفين نزاع را افزايش دهد؛ احتمال چنين خطايي به ويژه از سوي ايران نگران كننده است. بنابراین به نظر می‌رسد، سياست نيروهاي صلح طلب در برابر حمله نظامي به ايران باید به گونه‌اي باشد كه از يك‌سو به آتش جنگ‌افروزي دامن نزده و از سوي ديگر به جامعه جهاني به ويژه طرفين نزاع اجازه ندهد تا به خواب غفلت فرو روند و در ارزيابي احتمال خطر حمله نظامي به ايران دچار خطاي محاسبه شوند؛ چراکه سياست نامتعادل و يك‌سويه در اين عرصه مي‌تواند نا‌خواسته مشوق بروز جنگ ديگري در خاورميانه شود.



سناریوی‌های جنگی

کاخ سفید بر این باور است که ايران با سرعت در حال توسعه سلاح هاي هسته‌اي بوده و پیش بینی می‌کند كه در صورت دست‌يابي اين كشور به سلاح هسته‌اي، نه تنها ظرفيت ريسك پذيري تهران در عرصه سياست خارجي و داخلي صد چندان خواهد شد، بلكه در صورت بروز بحران‌هاي منطقه‌اي، سلاح‌هاي هسته‌اي ايران در اختيار سازمان هاي تروريستي قرار خواهند گرفت. رهبران تهران نیز يقين دارند كه آمريكا درصدد تغيير رژيم ايران است، در چنين شرايطي تقابل نظامي دو کشور خطري محتمل و جدي خواهد بود. براي حمله به ايران، سناريوهاي جنگی متعددي طراحی شده‌اند که اكثر آن‌ها دو مرحله براي چنين حمله‌اي قائلند.

مرحله اول؛ شامل بمب‌باران گسترده تاسیسات هسته‌اي، موشكي و پايگاه‌هاي نظامي.

مرحله دوم؛ ورود مستقیم ارتش آمريكا و متحدينش به خاک ايران.

برای تحقق اهداف سناریوی اول؛ تاکتیک واشنگتن عبارت است از به تعويق انداختن دست‌يابي تهران به سلاح هسته‌اي با انهدام زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای از یک سو و اعمال تحریم‌های اقتصادي و سياسي برای تضعیف بنیان‌های جمهورس اسلامی از سوی دیگر. در صورت شکست سناریوی اول، به طور خودکار سطح برخورد با رویاهای هسته‌ای ایران به سناریوی دوم کشیده خواهد شد.

در يكي از تاکتیک‌های طراحی شده در مرحله دوم؛ آمریکا با اشغال جنوب‌غربي ايران کنترل چاه‌های نفتی این کشور را بر عهده خواهد گرفت. اين تاکتیک مانع از درگير شدن نیروی‌های مهاجم در جنگ‌هاي شهري شده و رویارویی را در عرصه‌اي نگاه خواهد داشت كه در آن ارتش آمريكا داراي برتري مطلق بوده و ايران نیز از درآمد نفت محروم مي‌‌شود. این تاکتیک پیش‌بینی می‌کند که حمله گسترده و مكرر به پايگاه‌هاي هسته‌اي ايران، در دو جبههِ اقدامات تروريستي و برنامه هسته‌اي، تهران را در موقعیتی منفعلانه قرار داده و اين كشو برای رسیدن به سلاح هسته‌ای ناتوان خواهد کرد. براساس این تاکتیک، پس از اشغال پايگاه‌هاي نفتی جنوب، آمريكا مي‌تواند چاه‌های نفتی را امن و در كمترين زمان ممكن آن‌ها را به چرخه توليد بازگرداند تا بحران حاصل از قطع صادرات نفت ايران را مهار شود؛ در اين فاصله افزايش توليد نفت توسط عربستان سعودي و ساير كشورهاي پشتيبان آمريكا مي‌تواند بحران بازار نفت را تخفيف دهد.

تاکتیک ديگري كه توسط وزارت جنگ آمريكا برای تحقق اهداف سناریوی دوم تهيه شده عبارت است از؛ محدود نکردن حمله زميني به جنوب غربي و گسترش آن از چهار جناح غرب (عراق)، شمال (آذربایجان وگرجستان)، جنوب (خليج‌فارس)، شرق (افغانستان) به خاک ایران است. در اين تاکتیک، نيروي زميني ارتش آمريكا، تهران را به محاصره خود در مي‌آورد، اما براي حفظ نيروي انساني خود از ورود به تهران اجتناب كرده و حکومت مرکزی را با محاصره اقتصادي و نظامي از پاي در مي‌آورد.



تحلیل منحنی

هريك از سناريوهاي فوق داراي مشكلات متعددي هستند. در سناریوی اول ممکن است، عربستان سعودي، اردن و تركيه به نيروي هوايي اسرائيل و آمريكا اجازه عبور از مرزهاي هوايي خود براي حمله به ايران را ندهند، از سوي ديگر تعدد و پراكندگي پايگاه‌هاي هسته‌اي ايران ماموریت انهدام اين پايگاه ها را دشوار مي‌سازد. برنامه هسته‌اي ايران به پايگاه‌ها و تكنولوژی‌هاي متعددي وابسته است. پايگاه‌هاي این کشور در نقاط مختلف پراكنده‌ شده‌اند و تعدادي از آن‌ها در زير زمين قرار دارد؛ پايگاه نطنز مجهز به دستگاه‌ها و تسهيلات غني‌سازي، اصفهان داراي دو راكتور تحقيقاتي از جمله يك دستگاه تبديل اورانيوم، پايگاه بوشهر داراي دو راكتور آب سبك، اراك يك راكتور آب سنگين براي توليد پلوتونيوم در دست تكميل، پايگاه‌هاي ديگري در پارچين، قزوين، ساغند، يزد، فسا، دارخوئين، بناب، تبريز، كرج، چالوس و نكا نيز وجود دارند که با توجه به اين تعدد پراکندگی، نمي‌توان يقين داشت كه مرحله اول بتواند دستيابي ايران به سلاح‌هسته‌اي را براي مدتي طولاني به تاخير اندازد.

در تحلیل مشکلات و موانع اجرای سناریوی دوم باید درگيري كنوني ارتش آمريكا در افغانستان و عراق و مشكلات متعددي كه در عراق با آن مواجه شده است را مد نظر قرار داد. مرحله دوم نقشه آمريكا براي حمله گسترده به ايران مستلزم به‌كارگيري حداقل300 هزار نيروي زميني است، با توجه به ادامه و تعميق درگيري آمريكا در عراق حضور آن در افغانستان و اجباري نبودن خدمت وظيفه در آمريكا، تامين اين نيرو براي آمريكا كار دشواري خواهد بود. اين امر گزينه‌هاي ارتش آمريكا را براي گسترش دامنه جنگ به نحوي جدي محدود مي‌سازد. از سویی دیگرتعميق بحران خاورميانه و گسترش دامنه جنگ به ايران يكي از ريسك‌هايي است كه چشم‌انداز اقتصاد آمريكا و جهان را تهديد مي‌كند. مهمترين اين ريسك‌ها عبارتند از: افزايش كسري تراز پرداخت‌هاي خارجي امريكا، افزايش كسري بودجه دولت آمريكا و افزايش قيمت نفت. اكنون سطح تقاضاي جهان براي نفت نزديك به ظرفيت توليدي اين صنعت يعني 82 ميليون بشكه در روز است، در چنين شرايطي با توجه به بالا بودن سطح تقاضا و پايين بودن ظرفيت مازاد توليد، هرگونه اختلال در چرخه توليد نفت مي‌تواند موجب افزايش شديد قيمت نفت شود. طبق برآوردهاي موجود در صورت اختلال‌هاي طولاني در چرخه توليد، قيمت نفت مي‌تواند از مرز400 دلار فراتر رود. افزايش قيمت نفت داراي آثار ركودي و تورمي قابل توجهي بر روي اقتصاد آمريكا و جهان است. با توجه به سطح كنوني كسري بودجه و تراز پرداخت‌هاي آمريكا، افزايش چشم‌گير قيمت نفت هم‌راه با افزايش كسري بودجه و كسري تراز پرداخت‌ها مي‌تواند نرخ رشد اقتصادي آمريكا را از 3 در صد در سال به 1 در صد كاهش دهد. در شرايط نا‌مساعدتر، تشديد بحران خاورميانه مي‌تواند اقتصاد آمريكا و به تبع آن اقتصاد جهاني را وارد يك دوره ركود شديد و نسبتا طولاني سازد.

پس از جنگ جهاني دوم، جهان سه ركود اقتصادي بزرگ را از سر گذرانده است، سه ركود با افزايش شديد قيمت نفت اغاز شد. امنيت و ثبات خاورميانه در كل و ايران به‌‌طور خاص براي روسيه و چين داراي اهميت استراتژيك است. طي دو دهه گذشته روسيه و چين مبادلات اقتصادي خود را با ايران به ميزان چشم‌گيري افزايش داده‌اند، اكنون ايران نه تنها يك بازار مهم براي صادرات چين و روسيه است، بلكه بسياري از پروژه‌هاي بزرگ صنعتي، زيرساختي، تاسيساتي و نظامي ايران نصيب اين دو كشور شده است. غالب اين پروژه‌ها، سرمايه‌گذاري‌هاي بلند مدت بوده كه بازده اقتصادي آن‌ها در آينده عايد چين و روسيه خواهد شد. وابستگي چين به منابع انرژي ايران نيز قابل توجه است، طبق تخمين‌هاي موجود، رشد سريع اقتصاد چين طي 20 تا30 سال آينده اين كشور را به دومين مصرف كننده انرژي جهان تبديل خواهد كرد. ايران يكي از منابع اصلي تامين انرژي چين است در چنين شرايطي مخالفت روسيه و چين با حمله امريكا به ايران بسته به واكنش احتمالي آن‌ها مي‌تواند معادله ژئوپلتيك حمله نظامي به ايران را بسيار بغرنج سازد، از سوي ديگر بسياري از كشورهاي عضو اتحاديه اروپا با حمله نظامي به ايران مخالفند. حمله نظامي امريكا به ايران به احتمال قوي موجب ايجاد دو دستگي در اتحاديه اروپا خواهد شد و اتحاد امريكا با اتحاديه اروپا را در برخورد با جمهوري اسلامي متزلزل خواهد كرد، در صورت فروپاشي اين اتحاد پيشبرد سياست‌هاي آمريكا در خاورميانه با موانعي جدي مواجه خواهد شد. اكثر كشورهاي خاورميانه نيز با حمله نظامي واشنگتن به تهران مخالفند و نگرانند كه چنين اقدامي موجب رشد بنيادگرايي اسلامي در منطقه، بي‌ثباتي سياسي و نهايتا فروپاشي نظام‌هاي سياسي آن‌ها ‌شود. علاوه بر اين افكارعمومي جامعه جهاني از جمله جامعه آمريكا در مجموع و حداقل بخش قابل توجهي از آن با حمله نظامي به ايران مخالف است و جالب اين‌ است كه اين مخالفت تنها ريشه در ملاحظات اخلاقي و عواطف بشر دوستانه ندارد، بلكه جامعه جهاني از بيم آن دارد كه چنين حمله‌اي موجب رشد و گسترش تروريسم بين‌المللي و ناآرامي جهان شود، همچنين اين خطر وجود دارد كه دامنه جنگ از ايران فراتر رفته و به يك جنگ گسترده فرا‌منطقه‌اي و جهاني مبدل شود. اقدامات تلافي جويانه ايران در افغانستان، عراق، عربستان سعودي و ساير كشورهاي منطقه مي‌تواند دامنه جنگ را گسترده كرده هزينه آن‌را براي آمريكا و نيروهاي پشتيبان آن به ميزان قابل توجهي افزايش دهد.



گریز از ساده انگاری

موانعي كه در برابر حمله نظامي آمريكا به ايران قرار دارند سنگين است، اما از هيچ يك از مشكلات فوق نمي‌توان نتيجه گرفت كه حمله نظامي این کشور اساسا غيرممكن و غيرمحتمل است، چنين برداشتي نه تنها غلط است، بلكه مي‌تواند از سر ساده‌انگاري و غفلت به تحقق اين فاجعه ياري رساند. به احتمال قوي در ابتدا روسيه و چين با حمله نظامي شديدا مخالفت خواهند كرد، اما در مرحله نهايي ممكن است در كنار صحنه به نظاره بايستند؛ روسيه گرفتار مشكلات اقتصادي و سياسي گسترده‌اي است و در شرايطي نيست كه بتواند وارد مقابله با امريكا شود، از سوي ديگر دسترسي به بازار آمريكا و جلب سرمايه گذاري اين كشور براي ادامه رونق اقتصادي چين داراي اهميت ويژه‌اي است. در تحليل نهايي، چين نيز ممكن است در صورت دريافت تضمين‌هاي لازم به ويژه در مورد تامين انرژي، سياستي محافظه‌كارانه در پيش گيرد و متحد مصلحتی روسيه (در همراهی با آمریکا) شود. در شرايط موجود خنثي كردن چين و روسيه براي امريكا كاري غير ممكن نیست. در رابطه با اتحاديه اروپا نیز مانند جنگ عراق، واشنگتن مي‌تواند بسياري از كشورهاي اين اتحاديه را مانند؛ انگلستان، ايتاليا، فرانسه و غيره با خود همراه سازد و با اتخاذ سياست هاي مناسب مخالفت ساير كشورهاي اتحاديه اروپا را خنثي نمايد. در زمينه نظامي، کاخ سفید مي‌تواند با استفاده از راه‌كارهاي مختلف ضعف نيروي انساني خود را جبران كند؛ در درجه اول گزينه‌هايي را انتخاب می‌کند كه تكيه بر نيروي انساني را به حداقل مي‌رساند، مانند؛ محدود كردن مرحله دوم حمله به جنوب غربي ايران.

به علاوه چنان‌چه پس از مرحله اول حمله، گروه‌های تروریستی اقدام به عمليات تلافي جويانه علیه منافع آمريكا در خاک این کشور کنند و فاجعه‌اي مشابه 11 سپتامبر به وجود بیاید، کاخ سید احتمالا خواهد توانست با استفاده از هيجان افكارعمومي قانون خدمت وظيفه اجباري را به تصويب برساند و به این وسيله نيروي انساني لازم براي اجراي كامل مرحله دوم حمله به ايران را تامين نمايد.

براي آماده سازي افكار عمومي نومحافظه كاران امريكا مي‌توانند خاطره گروگانگيري 1979سفارت امريكا را احيا كنند، رابطه ايران با حزب الله لبنان حماس و موسي صدر را يادآور شوند، رابطه تهران را به بمب گذاري سال 1983 در پايگاه نظامي امريكا (بيروت)، بمب گذاري 1996 درعربستان سعودي، بمب گذاري در آرژانتين (آمیا) و ناآرامي‌هاي كنوني عراق تشدید کنند و خطر دست‌يابي ايران به سلاح هسته‌اي و احتمال كاربرد آن توسط گروه‌هاي تروريستي اسلامي عليه شهرهاي آمريكا و اسرائيل را به خطر ملموس‌تری تبديل سازند. بزرگ جلوه دادن خطر هسته‌اي ايران، احتمالا به تنهايي مي‌تواند بر نگراني افكار عموميآامريكا نسبت به هزينه گسترش دامنه جنگ به ايران و ريسك هاي نظامي و اقتصادي احتمالي آن فايق آيد.

بدون تردید رفتار گذشته جمهوري اسلامي در صحنه سياست جهاني و پافشاري كنوني آن براي دست‌يابي به فن‌آوري سلاح هسته‌اي، توجيهات متعددي را براي پيشبرد اين سناريو در اختيار مقامات کاخ سفید قرار خواهد داد. علاوه بر موارد فوق واشنگتن مي‌تواند بر اين موضع تاكيد ورزد كه بدون حل مسئله ايران نمي‌تواند از عراق خارج شود؛ زيرا خروج ارتش این کشور ازعراق پيش از ايجاد تغييرات بنيادين در نظام جمهوی اسلامی مي‌تواند به روي كارآمدن يك دولت مطيع ايران درعراق بيانجامد كه توازن قوا را در كل منطقه به زيان آمريكا و غرب دگرگون خواهد كرد. به عبارت ديگر واشگنتن، افكار عمومي خود و جهان را با اين گزينه مواجه خواهد كرد كه براي پايان دادن به بحران عراق و خروج نيروهاي غرب از آن كشور باید هزينه گسترش بحران و حل مسئله ايران را بپذيرند با توجه به اين‌كه 80 درصد ذخائر نفت جهان در منطقه خاورميانه قرار دارد، القاء و قبول اين موضع در افكار عمومي كاري غير ممكن نخواهد بود، در چنین صورتی سناريوي حمله نظامي به ايران نه تنها امكان پذير است، بلكه ارائه آن به افكار عمومي امريكا نيز قابل تصور است.

در تحليل نهايي؛ حمله نظامي به ايران به ارزيابي دولت آمريكا از رابطه ميان هزينه و منافع اين اقدام بستگي خواهد داشت. اين ارزيابي از يك سو به هزينه‌ها و منافع واقعي اقدام مذكور وابسته بوده و از سوي ديگر منعكس كننده جهان‌بيني و برداشت ذهني مقامات کاخ سفید از اين هزينه‌ها و منافع است. براي درك و پيش‌بيني رفتار دولت مردان این کشور نه تنها بايد هزينه‌ها و منافع امريكا را در رابطه با شرايط مذكورشناخت، بلكه بايد به نقش ايدئولوژي در ارزيابي اين هزينه‌ها و منافع نيز توجه داشت. اكنون نگاه بخش قابل توجهي از هيئت حاكمه این کشور به امور سياسي جهان، داراي رنگ و بوي ايدئولوژيك است، علي‌رغم دشواري‌هاي آمريكا در عراق در دور دوم رياست جمهوري بوش، نفوذ اين گروه در تصمیمات کاخ سفیدافزايش يافته است. بنابراین در هيئت حاكمه آمريكا، ایران نه تنها نيرويي شيطاني و دشمن آشتي نا‌پذير آمريكا است، بلکه تلاش برای سرنگونی چنین دولت سرکشی وظیه‌ای الهی بوده که باید آن‌را انجام داد.


لینک اصلی مقاله:http://zerpiran.blogfa.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

جالب بود اما تحلیلی یک جانبه و بدون در نظر گرفتن توانائیهای ایران! اگر نیروی نظامی ایران در حدود 500 هزار نفر میبود بله چنین تحلیلی صحیح به نظر میرسد و امکان محاصره تهران و اشغال خوزستان و ... وجود دارد. ولی در صورتی که پتانسیل نظامی کشور را به ده برابر افزایش دهیم آنوقت است که اولا مهاجم به سه برابر نیرو جهت چنین طرحی نیاز داشته و ثانیا تلفات میلیونی را نیز باید لحاظ کنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ميزان: متاسفانه طرفداران آمريکائي و اسرائيلي پرنفوذ جنگ عليه ايران با تبليغات وسيع و منفي خود از قبيل ادعاي قصد ايران براي هولوکاوست هسته اي، جلوگيري از جنگ سوم جهاني و "اسلام و فاشيسم"، موفق شده اند فاجعه عراق را به دخالت ايران ارتباط داده و ايران را در افکار عمومي جهان به هيولايي خطرناک تبديل و زمينه جنگ رواني عليه ايران را به شکل بي سابقه اي فراهم نمايند. لذا انتظار نمي رود که حمله به ایران با مخالفت قابل ملاحظه اي، نه در ايالات متحده و نه در کشورهاي اروپائي روبرو گردد. علاوه بر آن سرکوزي در فرانسه به جناح جنگ طلب غرب، آمريکا- انگلستان- اسرائيل ملحق شده و آلمان در حال حاضر از هرگونه مخالفت علني عليه جنگ احتمالي خودداري مي ورزد و با سکوت خود عملاً به جبهه جنگ طلبان مشروعيت مي بخشد. دول روسيه و چين قطعاً در شوراي امنيت سازمان ملل با هر گونه قطعنامه استفاده از خشونت مخالفت خواهند نمود ولي در حالتي که دولت آمريکا خارج از شوراي امنيت اقدام به جنگ نمايد همانطوريکه در مورد عراق چنين بود، اين دو دولت اقدامي جز اعتراض نخواهند نمود. بنابراين تنها دولت و قدرتي که ميتواند با الهام از منافغ صلح جويانه هموطنان و تماميت ارضي کشورمان از وقوع جنگ خانمانسوز و پر حادثه، نه تنها براي ايران بلکه براي کل منطقه و جهان جلوگيري نمايد خود دولت جمهوري اسلامي ايران است. با توجه به شواهد غير قابل انکار خطر جنگ هوائي آمريکا و اسرائيل بسيار جدي است. نومحافظه کاران آمريکا کما في السابق با تمام قوا بدنبال پياده کردن راهبرد پروژه آمريکاي قرن جديد و پروژه خاورميانه بزرگ هستند. رکن اساسي اين راهبرد ايجاد خاورميانه کاملا وابسته به منافع ميان مدت و دراز مدت آمريکا مي باشد. پس از تغيير رژيم در افغانستان و عراق و ايجاد هرج و مرج در اين دو کشور اکنون نوبت به ايران رسيده است. دولت جمهوري اسلامي در حال حاضر مهمترين مانع خاورميانه کاملا وابسته به آمريکا مي باشد. بهمين دليل تغيير رژيم ايران به هدف اصلي فعاليت هاي ايالات متحده در خاورميانه تبديل شده است. خاورميانه ي کمال مطلوب نومحافظه کاران، خاورميانه اي است که در آن کليه دولت هاي قدرتمند منهدم شوند، نفاق، تفرقه، جنگ اي داخلي و قومي از قبيل جنگ بين عرب و کُرد، عرب و ايراني، کُرد و ايراني، جنگ هاي جناحي بين سني و شيعه، درگيري حزب الله و حماس يا ساير نيروها در فلسطين و لبنان گسترش يابد و نظام اي ضعيف ملوک الطوایفی قرن هاي پيشين مستقر شوند تا آمريکا بتواند آنها را به سادگي بجان يکديگر بياندازد، با فروش مهمات نظامي به آنها منطقه را يکپارچه تبديل به آزمايشگاه دائمي مراکز نظامي – صنعتي آمريکا و اروپا نمايد، با تشديد رقابت آنها را مجبور به غارت هر چه بيشتر منابع نفتي نمايد تا عرضه نفت جوابگوي تقاضا در سطح جهاني شود و از بالا رفتن قيمت نفت جلوگيري نموده و بالاخره بتواند وابستگي مناطق نفتي به دلار را حفظ کند و از اقدام مشترک آنها در راستاي فروش نفت به يورو و يا ساير پول هاي معتبر بين المللي قاطعانه جلوگيري کند. راهبرد "پروژه قرن جديد آمريکائي" بيش از آرمان عده اي ماجراجو و بنيادگراي مسيحي زير نفود معاون رئيس جمهور ديک چني و شخص رئيس جمهور جورج دبليو بوش مي باشد. متأسفانه راهبرد اينان با منافع مراکز صنعتي نظامي، اهداف شرکت هاي نفتي و در حقيقت با منافع کوتاه و ميان مدت کل اقتصاد ايالات متحده در تطابق کامل قرار دارد. اقتصاد ايالات متحده به دنيا مقروض است و براي حفظ ادامه جريان سرمايه هاي جهان به اين کشور با اين هدف که بتواند سطح زندگي اهالي آنجا را حفظ کند، به پايداري دلار بمنزله تنها ارز جهاني همانقدر محتاج است که انسان به هوا براي ادامه حيات محتاج مي باشد. و حفظ موقعيت کنوني دلار زماني ميسر است که کليه معاملات نفتي به دلار انجام گيرد. استقرار حکومت هاي ملوک الطوائفي در خاورميانه به ايالات متحده امکان مي دهد که با ايجاد پايگاههاي زياد نظامي از جمله در ايران و کنترل نظامي تمامي مناطق نفتي و کنترل توليد و قيمت نفت، موقعيت هژمونيک خود را در قبال رقيبان اقتصادي حال و آينده اش از جمله بازار مشترک اروپا، چين، روسيه، ژاپن و هندوستان در چند دهه آينده حفظ نمايد. لذا ارزيابي بسياري از اروپائيان که با تکيه بر مشکلات دولت بوش در عراق و افغانستان به خطر جنگ عليه ايران کم بها ميدهند، سطحي بوده و بيشتر در خدمت توجيه بي تفاوتي خود آنان در قبال جنگ احتمالي عليه ايران و بي مسئوليتي آنها در قبال صلح جهاني و تاريخ مي باشد و علاوه بر آن اين کم بها دادن اروپا به خطر جنگ از اين جهت خطرناک است که دولت آمريکا آنرا به تأييد سياست خشونت آميز خود عليه ايران تعبير مي کند. متأسفانه برخي از مسئولين جمهوري اسلامي نيز با تکيه بر استدلال مشکلات آمريکا در عراق و افغانستان بجاي جدي گرفتن خطر جنگ، به خود آرامش خاطر داده، مسئولين و مردم ايران را به سوي دامي سوق مي دهند که رهبران اقتصادي و ايدئولوژيک آمريکا برايشان پهن کرده اند. رهبران يک کشور تهديد شده به خطر هنگامي با درايت و مسئوليت عميق نسبت به اهالي و آب و خاک کشورشان عمل مي کنند که از بدترين حالت امکان خطر (wore case) حرکت کنند و خود را آماده مقابله به مثل نمايند، نه اينکه با تکيه به کمترين امکان خطر خود را با صرفنظر کردن از استفاده از کليه امکانات جلوگيري از جنگ خلع سلاح نمايند. وانگهي هرج و مرج در عراق و افغانستان نه تنها دليلي براي شروع نشدن جنگ جديدي در منطقه بخصوص عليه ايران نيست، بلکه همانطور که استدلال شد ايجاد هرج و مرج از اهداف اصلي ايالات متحده در کليه کشورهاي منطقه و بخصوص ايران ميباشد. اظهارات يک مسئول نظامي کشور بدين مضمون که آمريکا قادر است با بمباران، ايران را خراب کند ولي هيچگاه قادر به اشغال آن نخواهد شد، شوکه آور است. اين گونه طرز فکر مسئولين که به حملات هوائي ايالات متحده – که در صورت وقوع آن سرمايه هاي انساني، زيربنائي و فرهنگي کشورمان نابود مي گردد – پوزخند زده و پيروزي در جنگ عليه نيروهاي زميني را وعده ميدهد، شديداً محکوم است و چيزي جز خيانت غيرقابل جبران به منافع ايران و اهالي آن نمي تواند باشد. انتظار مردم از مسئولين جمهوري اسلامي اينست که از انداختن حتی يک بمب هم به سرزمين کشورمان جلوگيري نمايند. علاوه بر آن ادعاهاي بعضي از مسئولين رسمي کشور که با دادن قول مقابله همه جانبه نظامي به حملات هوائي احتمالي آمريکا و اسرائيل به مردم ، به آنها در قبال نابودي کشور دلداري مي دهند، کاملا بي مايه است زيرا که ظرفيت نظامي جمهوري اسلامي فاقد کيفيت و کميتي است که بتواند با تکيه بر ايجاد وحشت در حريف از حمله متقابل، مانع حمله هوائي آمريکا و اسرائيل گردد. حمله نظامي برق آسا از دريچه راهبردهاي نظامي قرار است آمريکا و اسرائيل دست به يک حمله کوتاه مدت چند روزه ولي همه جانبه هوائي و با استفاده از کليه امکانات هر دو کشور و هدف گيري کليه زيربناي نظامي و اقتصادي کشور در 2000 مورد بزنند که علاوه بر مراکز هسته اي نابودي کليه کارخانه هاي مهمات سازي، پلها، نيروگاهها، پالایشگاه هاي نفت، تصفيه خانه هاي آب شهرهاي بزرگ و غيره را در نظر دارند. از همان دريچه ميبايست انتظار داشت که بمباران هوائي همانند الگوي نازيهاي آلمان به هنگام حمله خود در سال 1938 به لهستان، آنچنان باشد که امکان عکس العمل نظامي متقابل محدود شده و حتی به صفر رسد. در حاليکه ضربه هاي هوائي زندگي روزمره 12 ميليون جمعيت تهران را مختل نمايد و ظرفيت هاي اضطراري در خدمت محافظت و کارسازي شريانهاي اقتصادي، حمل و نقل، تأسيسات انرژي و آب آشاميدني قرار گرفته شوند، ديگر نميتوان انتظار داشت که دستگاه دفاعي قادر به عمليات نظامي متقابل باشد. با توجه به اين سناريوي قريب به وقوع، ادعاي قدرت نظامي ايران در دفاع از خود، مانع جستجوي راه حل هاي غير نظامي شده و احتمال وقوع جنگ را شدت مي بخشد. راههاي جلوگيري از جنگ نومحافظه کاران آمريکا و اسرائيل اشغالگر موفق شده اند به بهانه جلوگيري از گسترش سلاح هاي هسته اي از غني سازي هسته اي در ايران پيراهن عثماني بسازند و از اين طريق حملات نظامي به ايران و ادامه سلطه خود در خاورميانه و نزديک را مشروع جلوه گر سازند. در حاليکه همزمان هيچگونه سئوال و بحثي در حاشيه 300 کلاهک هسته اي اسرائيل را جایز ندانسته، تنها از منافع امنيتي اسرائيل سخن مي گويند و براي ضرورت هاي امنيتي سایر کشورهاي منطقه از جمله ايران پشيزي ارزش قائل نيستند. با توجه به اين واقعيت غيرقابل کتمان که در صورت روي آوري به راهبردهاي نظامي در ازاي سلطه گري ايالات متحده و اسرائيل کشورمان بمراتب بيشتر از آنها صدمه خواهد ديد و کل منطقه را در جهت هرج و مرج طولاني و مسابقه تسليحاتي جنگ ساز همانگونه که هدف آنهاست سوق خواهد داد و نسل هاي آينده را به حدر دادن منابع انرژي منطقه و تمامي خلاقيت هاي انساني و عقب ماندگي ابدي واخواهد داشت، مردم ايران از مسئولين و نخبگان کشور انتظار دارند که هر چه زودتر مبتکر اقداماتي شوند که جو مسلط طرفداري از جنگ عليه ايران در افکار عمومي کشورهاي غربي را تغيير داده و حربه مشروعيت دادن به اهداف نظامي نومحافظه کاران آمريکائي و همدستان اسرائيلي شان را خنثي نموده و اجراي برنامه هاي پليد، ضد انساني و جنائي محافل دينفع نظامي و اقتصادي آنها را نقش بر آب نمايند. اما بنظر نويسنده بطور عمده دو راه در راستاي جلوگيري از جنگ وجود دارد. يکي قبول شرايط ايالات متحده و غرب، يعني صرفنظر کردن داوطلبانه جمهوري اسلامي از غني سازي، آنطور که کميته موقت ملي صلح پيشنهاد ميکند و ديگري طرح اجماع بر اقدامات فوري و اوليه در راستاي امنيت مشترک در منطقه خاورميانه و خاور نزديک. راه صرفنظر کردن داوطلبانه از حق غني سازي، راهي است با دلائل اخلاقي بسيار قوي زيرا اين راه حق زندگي مردم ايران را برتر از حق مسلم غني سازي ميداند. لازمه اين راهبرد اجماع در رهبري جمهوري اسلامي و موافقت جناح تندرو مي باشد که تحت شرايطي از جمله حرکت هاي جدي مردمي از پائين غيرممکن نيست، همانطوريکه اين جناح با فشار بحث هاي دروني در رهبري، يک سال قبل دندان بر جگرزنان پيشنهاد روسيه را تقبل نمود که غني سازي در ايران در حد کوچک آزمايشگاهي انجام گيرد و در سطح صنعتي به روسيه انتقال يابد. همانطوريکه مي دانيم پس از اين توافق وزير امور خارجه روسيه "لاورف" به واشنگتن سفر کرد و در آنجا با مخالفت شديد بوش و چني مواجه شد و لذا بلافاصله در کنفرانس مطبوعاتي اعلام نمود که روسيه اصولا چنين پيشنهادي را طرح نکرده است. حال چنانچه نئوکان ها حتی به صرفنظر کردن يکجانبه و بدون قيد و شرط جمهوري اسلامي از غني سازي هم رضايت ندهند و تحت شرايط سخت و شديدي رهبري جمهوري اسلامي را با مشکل ديگري از جمله درخواست باز کردن درهاي کليه مراکز عمده نظامي کشور روبرو سازند تا به آنها اطمينان کافي دهد و ثابت کند که برنامه مخفي هسته اي ديگري وجود ندارد، در اين صورت چه خواهد شد؟ اول اينکه بنظرمن بوش و چني چنين خواهند کرد زيرا هدفشان حل مشکل هسته اي نيست. همانطوريکه با عراق هم قبل از جنگ چنين کردند. دوم اينکه در اين صورت جناح هاي تندروي جمهوري اسلامي همانگونه که پس از رد پيشنهاد روسيه در واشنگتن بلافاصله استراتژي حرکت از موضع قدرت خود را در دستور کارشان قرار دادند، اينبار هم براي طرفداران راه مسالمت آميز خط و نشان خواهند کشيد و آنها را متهم به ساده لوحي و به سکوت مجبور خواهند نمود که به راه ظاهرا معقول ولي خطرناک خود ادامه دهد. در اينصورت ايران هيچ حربه ديگري نخواهد داشت و شروع جنگ با توجه به جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان حتی سرعت هم خواهد يافت. وانگهي بوش و چني مدتهاست که در تبليغات خود تنها به جلوگيري از غنی سازي اکتفا نکرده و ايران را به مقصر اصلي فاجعه عراق و کشته شدن سربازان آمريکائي متهم نموده اند و درست به دليل همين تغيير راهبرد تبليغاتي آنها در اين فاصله بيش از 50% از آمريکائيان از جنگ عليه ايران پشتيباني مي کنند. علاوه بر آن با کنار گذاشتن غني سازي مشکل اصلي عدم توازن قوا و مخمصه امنيتي ايران، يعني عدم توازن قوا در منطقه هم حتی اگر جنگ عليه ايران وقوع پيدا نکند، برجا خواهد ماند و فقط براي چند سالي به عقب رانده خواهد شد. لذا بهتر است با توجه به سناريوي واقع بينانه بالا جمهوري اسلامي آن راهي را انتخاب کند که قاطعانه تر ابتدا جو ضد ايراني در افکار عمومي جهان را تعديل نمايد و يا در صورت شرايط مطلوب حتی اين جو را بنفع ايران عوض کرده و از اين راه از وقوع جنگ جلوگيري کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک منطقه اي، در صورتيکه بطور جدي، هدفمند و پايدار به ميان آورده شود و رهبري جمهوري اسلامي به صحت اخلاقي و راهيابي آن ترديد نکرده و در راستاي اجراي آن اجماع نمايد، ميتواند ايالات متحده و همدست اسرائيلي اش را به موضعي دفاعي سوق دهد و يا حتی آنها را در افکار عمومي جهان منزوي کند. بنظر نويسنده طرح امنيت مشترک و همکاريهاي اقتصادي و فرهنگي هنگامي مي تواند به هدف مطلوب برسد که مدتها قبل از اقدامات ملموس حملات نظامي، يعني هر چه زودتر عنوان گردد تا ذينفعان نتوانند به سادگي آنرا بعنوان آخرين حربه تاکتيکي ايران بي اعتبار نمايند. رئوس اجرائي طرح امنيت و همکاري مشترک در خاورميانه ميتوانند از اين قرار باشند: 1- جمهوري اسلامي ايران از کليه کشورهاي منطقه که حاضر به قبول ايده امنيت مشترک باشند دعوت کند بدون هيچ گونه پيش شرط در کنفرانس امنيت منطقه اي و همکاريهاي مشترک شرکت کنند. همزمان لازم است به منظور روشن گري در همه سطوح در راستاي شرکت هر چه بيشتر کشورهاي منطقه خاورميانه و نزديک اقدامات لازمه در دستور کار قرار گيرند. 2- اعلام تعليق غني سازي داوطلبانه تا شروع کنفرانس و ادامه تعليق در صورت طرح جدي کليه مسائل امنيتي منطقه به خصوص سلاح هاي هسته اي و تجهيزات نظامي اين سلاح ها در راستاي پياده کردن اصول امنيت و همکاري مشترک. 3- اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در بستن قراردادهاي دو طرفه تأمين امنيت متقابل با کليه کشورهاي منطقه در راستاي اعتمادسازي و تأکيد به جدي بودن طرح. همانطوريکه ملاحظه مي شود اعلام آمادگي جمهوري اسلامي در تعليق غني سازي داوطلبانه مشروط است بر اينکه در اسرع وقت کنفرانس امنيت و همکاريهاي مشترک در منطقه شروع بکار نمايد. بنابراين نه تنها جمهوري اسلامي ايران به کليه اصول و پرنسيپ هاي سياست خارجي خود پايبند خواهد ماند، بلکه توجه افکار عمومي جهان را به يک مشکل واقعي و غير قابل انکاز يعني تسليحات هسته اي اسرائيل جلب خواهد نمود. در اين صورت ايالات متحده و اسرائيل مجبور خواهند شد توضيح دهند که چرا در صورت آماده بوده ايران به تعليق حاضر به شروع گفتگو در راستاي امنيت مشترک منطقه اي نمي باشند. در اينصورت و اعلام جدي و اقدامات حساب شده و چشمگير از جمله پيشنهادات جلب اعتماد مانند قراردادهاي دوجانبه صرفنظر کردن از حمله نظامي متقابل و اعلام محل و تاريخ شروع کنفرانس و اقدامات ديپلماسي لازم در اين راستا کليه تبليغات پوچ و ادعاهاي بي پايه جنگ رواني بي اثر خواهند شد، در حاليکه جمهوري اسلامي باندازه يک سر سوزن هم از مواضع اصولي خود عقب نخواهد نشست. علاوه بر جلوگيري از وقوع جنگ، کنفرانس امنيت مشترک درونماي جديدي را براي جلوگيري از دخالت هاي ايالات متحده و اروپا ، آنطور که در يک قرن اخير بوده، در دستور کار همه کشورهاي منطقه قرار خواهد داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.