mostafa_by

تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

hexman
منظورت چيه كه امريكا كنترل تنگه رو بگيره؟ در هر صورت ما ميخايم اجازه نديم نفت صادر بشه امريكا اگه اين كارو بكنه كار ما رو راحت ميكنه
ولي اگه منظورتون اينه كه امريكا به ايران اجازه نده نفت صادر كنه و به باقي كشورها اجازه بده بايد بگم عملي نيست توجه كنيد كه براي بستن تنگه نيازي به بستن اون به صورت فيزيكي نيست همين كه ما با مشوك هاي ساحل به دريامون يه نفتكش رو غرق كنيم ديگه هيچ نفتكشي جرات نميكنه از اين منطقه عبور كنه حالا چه امريكا بخاد چه نخاد


دقياقا منظورم هميني بود كه شما اشاره كردي..خب ميخوام در موردش بحث كنيم.خب آمريكا نميتونه بطريقي از شليك موشكهاي ساحل به درياي ايران جلوگيري كنه؟
نميتونه سواحل ايران(نزديك به تنگه هرمز) را اشغال كنه؟
يا همه سايتها و لانچر هاي پرتاب موشك ايران را نابود كنه؟؟
در اين مورد نظري ندارين؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اشغال قسمتي از ايران نيازمند استفاده گسترده از نيروي زميني يا تفنگداران درياييه كه اگه اين كارو بكنه حماقت بزرگي مرتكب شده چون نيروي زميني ايران قويترين نيروي ايرانه از شليك موشك هاي ساحل به دريا هم نميشه جلوگيري كرد چون تعدادشون زياده و از يه جاي خاص مثل يه سايت موشكي پرتاب نميشن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام اين حرفا براي چيه؟ امروز براي دست زدن به
يك جنگ اول هزينه ها رو براورد ميكنند ؟ مطمعنا هزينه‌ي
حمله كردن امروز خيلي پايين تر از هزينه‌ي
حمله نكردنه تا حالا فكر كرديد در صورت حمله ايران زهر خودشو چه جوري مي
تونه بريزه؟ موشكهاش تا كجا ميرسن افكار عمو
مي در سطح جهان چي ميشن شايد الان دولت ها دست مردم نباشه ولي مردم هن
وز هم ميتونن بر دولت هاشون تاثير بذارند

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كنترل تنگه هرمز توسط آمريكايي ها خيلي هزينه بره واحتياج به درگيري داره كه درگير ي هم الان خيلي غيرعقلانيه ولي دارن از كشورهاي عربي لوله ميكشن بهسمت غرب درمورد لوله هاي گازمون هم كه كشورهاي خريدار رو مجبور به حمايت از ما ميكنن هم الان داره سعي ميكنن تسهيلات بدن كه گازشون رو از ما نگيرن مثلا به پاكستان دارن ميگن كه بيا از ازبكستان گاز بگير پاكستان ميگه كوهستان صعب العبوره نميتونم لوله بكشم ميگن با هزينه‌ي خودمون برات ميكشيم اين هزينه بري با راه اندازي فرودگاه بين المللي امام خميني باز هم به نفع ماتموم شده

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دكتر حسين علايي از فرماندهان خلاق و خوش‌فكر و نواناي دفاع مقدس و اولين فرمانده نيروي دريايي سپاه بوده است. وي هم اكنون علاوه بر تدريس در دانشگاه، كارشناسي مستقل و توانمند در زمينه مسائل نظامي و استراتژيك ايران و منطقه به شمار مي‌رود. گفت‌وگوي «تابناك» را با سرتيپ علايي درباره موضوع پرمناقشه حمله آمريكا و اسرائيل به ايران مي‌خوانيد.

تابناك: با شدت گرفتن تهديدات آمريكا و اسرائيل درباره حمله به ايران و با بررسي و تحليل توانايي‌‌هاي تهديدكنندگان و ظرفيت‌ها و توانايي ايران در رويارويي با اين تهديدات، احتمال درگيري بين ايران با رژيم صهيونيستي و آمريكا را چه ميزان ارزيابي مي‌كنيد؟ مثلا همان گونه كه مي‌دانيد، حدود يك ماه پيش و پس از مانور اسراييل در لبنان كه از آن به عنوان آمادگي براي حمله به ايران ياد شد، تبليغات و سيعي در اين زمينه رسانه‌ها را فرا گرفت. اما پيامد آن، آمريكايي‌ها به اسرائيلي‌ها درباره حمله به ايران هشدار دادند و پس از سه، چهار هفته، خود مقامات اسرائيلي اعلام كردند كه اصلا چنين قصدي نداشته‌اند. اساسا احتمال چنين حمله اي را چقدر مي‌دانيد؟

علايي: من تصور مي‌كنم مسأله جنگ يا حمله نظامي آمريكا به ايران كه از سوي برخي آمريكايي‌ها مطرح مي‌شود، بيش از آن‌كه جنبه نظامي آن اهميت داشته باشد، مسأله تصميم‌گيري درباره چنين جنگي اهميت دارد. چون جنگي رخ نمي‌دهد، مگر اين‌كه آمريكا تصميم بگيرد. حالا چه خودش اجرا كند، چه اين را به اسرائيل واگذار كند؛ بنابراين بايد ببينيم كه آيا آمريكايي‌ها مي‌توانند تصميم به جنگ بگيرند يا خير و اگر تصميم بگيرند، چه اتفاقي مي‌افتد و چه پيامدهايي خواهد داشت.

به نظر مي‌رسد شرايط گوناگون سياسي و ژئوپلتيك و مسائل اقتصادي و نظامي، براي تصميم‌گيري آمريكا براي آغاز جنگي عليه ايران در شرايط كنوني مساعد نيست و علايمي هم كه در خاورميانه در حال بروز است، بيانگر اين است كه چنين تصميمي به اين سادگي گرفته نخواهد شد.

از دلايل اين مسأله، اين است كه نخست اين كه دولت آمريكا در زمان پايان كار خودش است و معمولا در پايان عمر دولت‌ها در آمريكا، تصميم به آغاز جنگ، كار بسيار مشكلي است، چون اگر بخواهد جنگي رخ دهد، در يك بازه محدود زماني پايان نمي‌يابد و نتايج آن به دولت بعدي نيز كشيده خواهد شد، زيرا معلوم نيست در انتخابات پيش رو، «مك كين» به نمايندگي از جمهوري‌خواهان پيروز شود و يا با توجه به فضاي موجود در آمريكا و افكار عمومي، اوباما ببرد و اين‌كه اثرات اين جنگ به دولت دمكرات‌ها بكشد.

براي همين، به نظر مي‌رسد در اوضاع كنوني، آمريكا به دنبال آرام‌سازي خاورميانه است، به گونه‌اي كه در چند ماه گذشته، اين سياست را دنبال كرده است و اين سياست همچنان ادامه خواهد داشت. با دقت در مسأله فلسطين مي‌بينيم كه آمريكا دنبال يك نوع موفقيت است و با اين‌كه «حماس» را يك گروه تروريستي مي‌دانستند در مذاكره با حماس به آتش‌بس رسيدند. الان حدود دو ماه است آتش‌بس در حوزه لبنان برقرار شده است. با اين‌كه به دنبال تضعيف حزب‌الله بودند، تن به توافق با حزب‌الله دادند و همين باعث شد كه حزب‌الله همزمان با آزادسازي اسرا از جمله «قنطار» در موقعيت بهتري قرار گيرد و دولت هم با توافق حزب‌الله تشكيل شد. پس در صحنه لبنان هم اگر سياست آرام‌سازي نبود، معلوم نبود كه چنين اتفاقي به طور كامل بيفتد.
در صحنه عراق نيز به دنبال پياده‌سازي همين سياست آرام‌سازي هستند و در آنجا هم تلاش كردند نشان دهند اقداماتي که بر پايه استراتژي بوش انجام و باعث افزايش نيرو در عراق شد، اقدام موفقي بود و اوضاع عراق به سمت آرامش و ثبات رفته است و به دنبال نشان دادن فضاي آرامش و ثبات در عراق نيز هستند.
در مسأله هسته‌اي ايران هم آمريكايي‌ها پذيرفتند يك نفر عالي‌رتبه از وزارت خارجه اين كشور در مذاكرات حضور يابد؛ بنابراين، به نظر مي‌رسد كه در منطقه خاورميانه، آمريكايي‌ها به دلايل مسائل دروني خودشان و در پيش بودن انتخابات رياست‌جمهوري، دنبال يك تشنج بزرگ نيستند و بر عکس دنبال مهار تشنج‌هاي منطقه‌اي هستند.
از سوي ديگر، آمريكايي‌ها در عراق و افغانستان واقعا درگيرند و مسائل افغانستان از مسائل عراق بحراني‌تر شده است؛ هرچند در افغانستان نيروهاي «ناتو» مستقر هستند، ولي معضلات افغانستان در خودش گسترش پيدا كرده و به پاكستان هم كشيده شده است، به گونه‌اي كه برخي بر اين باورند، ريشه مشكلات موجود در افغانستان در پاكستان به ويژه منطقه وزيرستان است و اينها به سادگي حل شدني نيست.
بسياري بر اين باورند كه اگر بخواهند مسأله «القاعده» حل شود، بايد در عربستان و پاكستان اقداماتي صورت گيرد و اين اقدامات هم فراتر از برخوردهاي نظامي است و دربرگيرنده يكسري اقدامات ساختاري، مديريتي، فكري و فرهنگي است تا بتوانند مسأله «القاعده» را حل كنند.

به نظر مي‌رسد در اوضاع كنوني، سران آمريكا نياز دارند تا در انتخابات به گونه‌اي حركت كنند که تا جايي كه امكان دارد، احتمال پيروزي مك‌كين را در اين انتخابات بيشتر كنند و كاخ سفيد را به دمكرات‌ها واگذار نكنند؛ بنابراين، چنين سياستي را در پيش گرفته‌اند و اقدام ديگري هم كه كرده‌اند، اين است كه شعارهايي را كه «اوباما» داده و باعث افزايش رأي او در آمريكا شده است، دولت بوش سعي مي‌كند با اقداماتي آن شعارها را به سود خودش ـ تا حد زيادي ـ مصادره كند. مثلا اوباما خروج نيروهاي آمريكايي از عراق را مطرح كرد و الان دولت بوش سخن از كاهش نيروها در عراق مي‌‌گويد. اوباما مذاكره بدون قيد و شرط با ايران را مطرح كرد و دولت بوش در مذاكره با ايران شركت كرد. اوباما مذاكره با فلسطينيان را براي حل مسأله خاورميانه طرح و بوش تلاش كرد مذاكراتي را با طرف‌هاي فلسطيني ادامه دهد.

اقداماتي كه اكنون در خاورميانه انجام مي‌گيرد، براي مديريت انتخابات در داخل آمريكاست تا بتوانند از يك سو افكار عمومي را به سمت مك‌كين جلب كنند و از سوي ديگر، استراتژي‌هاي اوباما را از جذابيت بيندازند.

تاكنون در نظرسنجي مشخص شده است كه مك‌كين نتوانسته بالاتر از اوباما قرار گيرد و به اين معني است كه افكار عمومي در آمريكا موافق با شعارهايي است كه اوباما مطرح كرده است و مهمترين اين شعارها تغيير سياست خارجي آمريكا و تجديدنظر در رويكرد نظامي‌گري آمريكا در عرصه بين‌المللي است كه اين استراتژي نظامي‌گري آمريكا در دولت بوش، در منطقه خاورميانه متجلي شده است. حمله نظامي به عراق و افغانستان و همچنين احتمال حمله به ايران، سرفصل‌هاي اين استراتژي هستند، چون مردم آمريكا در شرايط كنوني، مخالف جنگ جديدي هستند، پس تصميم‌گيري در مورد آغاز يك جنگ جديد، چه توسط دولت آمريكا يا ديگري همچون اسرائيل، كار دشواري است.

اما از نقطه نظر اقتصادي، قيمت سوخت در بازارهاي جهاني افزايش يافته است. به گونه‌اي كه اقتصاد آمريكا نيز از اين افزايش قيمت‌ها متأثر شده است و آمريكايي هم نمي‌توانند با فشار به عربستان يا توليدكنندگان نفت آمريكاي جنوبي قيمت نفت را كاهش دهند و در صورت بروز هر نوع تشنج جديد در خاورميانه، آمريكا نمي‌تواند روي قيمت سوخت و نفت مديريتي داشته باشد؛ بنابراين، ترس افزايش قيمت بيش از آنچه اكنون رخ داده، هست پس مديريت انرژي و مديريت امنيت جريان انرژي براي آمريكايي‌ها، مسأله قابل اهميتي است و بايد توجه كنيم در بيست سال گذشته، وابستگي آمريكايي‌ها به نفت خاورميانه همواره سير صعودي داشته است، به گونه‌اي كه الان وابستگي انرژي آمريكا به خارج از آمريكا به دو سوم افزايش يافته است.
استفاده از مديريت انرژي براي مديريت جهاني از اهداف آمريكايي‌هاست كه مي‌خواهند در رأس نظام جهاني باشند و از سوي ديگر، تصميم‌گيري درباره آغاز يك جنگ مديريت حوزه انرژي را دچار مشكل مي‌كند. چون جنگ با ايران متفاوت با جنگ با عراق است. جنگ با عراق به معني حمله آمريكا براي تغيير ساختار سياسي و حاكم شدن آمريكا در مديريت عراق بود و جنگ با ايران به معني حمله از راه دور براي از بين بردن مراكز معيني از تأسيسات ايراني‌هاست و آن جنگ هيچ‌گاه باعث تغيير رژيم و ساختار حكومتي در ايران نخواهد شد كه آمريكايي‌ها بتوانند ايران را مديريت كنند و چون با واكنش ايران روبه‌رو مي‌شوند، بنابراين ساختار مديريت انرژي آنها در خاورميانه به خطر مي‌افتد. پس مشكلترين مسأله درباره جنگ همان تصميم به آغاز جنگ است.

تابناك: آغاز جنگ شايد مهم باشد، ولي ادامه آن به مراتب سخت‌تر و قابل‌تأمل‌تر است؟

علايي: از نظر آمريكايي‌ها، جنگ بايد در يك مدت زمان كوتاه پايان بايد و بتواند در اين بازه كوتاه‌مدت، به اهداف خويش برسد، در حالي كه اگر آمريكايي‌ها جنگ با ايران را آغاز كنند، اختيار و كنترل محدوده زماني از دست آنها بيرون خواهد رفت، چون ايران به دنبال فرسايشي كردن جنگ خواهد بود.

از سوي ديگر، واكنش ايران به اين حمله احتمالي، محدود به جبهه‌هايي كه آمريكا تعيين مي‌كند، نخواهد بود، بلكه در محدوده جغرافيايي بزرگي خواهد بود كه خود ايران با توجه به توانايي‌هايش، آن جغرافيا را تعيين مي‌كند. پس به طور خلاصه مي‌‌توان گفت كه در صورت حمله احتمالي، هم محدوده زماني و هم محدوده جغرافيايي در كنترل آمريكايي‌ها نخواهد بود.

تابناك: اهداف آمريكا از حمله احتمالي به ايران چه خواهد بود و آيا به اين اهداف خواهد رسيد؟
علايي: اگر هدف آمريكا اين باشد كه با هدف قرار دادن تأسيسات هسته‌اي ايران، مسأله هسته ايران را حل كند، طبيعتا ايران از هم‌اكنون اين تدبير را كرده است كه دانش هسته‌اي را در مراكز هسته‌اي منحصر نكند. پس حمله به تأسيسات هسته‌اي به معني از بين‌ رفتن دانش، فناوري و صنعت هسته‌اي در ايران نخواهد بود،‌ به خاطر اين كه ايران همواره در فرضيات خود، احتمال ضربه نظامي را از سوي آمريكا مد نظر داشته، پس حوزه دانش و فناوري و صنعت هسته‌اي ايران در حوزه مراكز تعريف شده همچون اراك و نطنز نخواهد بود، بلکه در گستره جغرافيايي سرزمين ايران خواهد بود كه امكان حمله نظامي به آنها وجود ندارد.

تابناك: يعني ما برخي مراكز هسته‌اي ديگري به غير از مراكز مشخص شده مورد بازرسي آژانس نيز داريم؟

علايي: نه،‌ از لحاظ رسمي، همان مراكزي است كه به آنها اعلام شده است، ولي از لحاظ فكري و دانش موجود، معطوف به اين مراكز نيست.

تابناك: البته ايران در ساليان طولاني، آلياژها و تجهيزاتي را تهيه كرده كه فراهم كردن دوباره آنها لازم به صرف زماني طولاني است و در صورتي حمله احتمالي، اين تجهيزات نابود خواهد شد و دست کم آسيب خواهد ديد.

علايي: با شما موافقم. به عبارت ديگر، دقيقا تنها چيزي كه آنها با حمله به دست مي‌آورند، تأخير در اهداف هسته‌اي ايران است كه پس از گذشت مدت زماني دوباره ايران يا آن تجهيرات را مي‌خرد يا خود توليد مي‌‌كند. حال اگر آمريكا حمله‌اي به ايران بكند و نتواند به اهداف خود از جمله انهدام تأسيسات هسته‌اي ايران و پايان دادن به اين برنامه برسد، به هدف خود نرسيده است.

تابناك: نهايت هدف آمريكا از حمله به تأسيسات هسته‌‌اي ايران چيست؟

علايي: هدف آمريكا آن است كه پس از حمله احتمالي به ايران، دولت رسما اعلام كند كه قطعنامه‌ها و تعليق‌ غني سازي و ... را پذيرفتم و هر مقدار آمريكا حمله خود را تشديد كند، ولي ايران به خواسته‌‌هاي او تن در ندهد، آمريكا به پيروزي نخواهد رسيد يا به عبارت ديگر به اهداف خود نخواهد رسيد.
بين مسأله ايران و عراق تفاوت‌هاي بسياري هست. اگر آنها به اين نتيجه برسند كه نمي‌‌توانند در جنگ با ايران به اهداف خود برسند و اصطلاحا پيروز نخواهند شد، استراتژي جنگ از برنامه‌هاي آنها حذف مي‌شود.

تابناك: اتفاقا در عراق و افغانستان مي‌بينيم كه آمريكايي‌ها و متحدانشان تصميم به جنگ گرفته و آمده‌اند، ولي به پيروزي نرسيدند يا به عبارتي به اهدافي كه در نظر داشته‌اند، دست نيافته‌اند، اما بنا بر استدلال شما نبايد مي‌آمدند!

علايي: در عراق پيروزي را نوع ديگري تعريف كردند و بركناري و دستگيري صدام حسين به عنوان هدف تعيين شد و پس از اعدام وي، عملا به اهداف از پيش تعيين شده دست يافتند. اين مسائلي هم كه امروزه در عراق رخ مي‌دهد، پيامدهاي اين پيروزي برشمرده مي‌شود و برنامه‌ها و هدف‌گذاري آنها از يك منطق فازي پيروي مي‌كند. مثلا حمله آمريكا به ايران دو يا سه هدف مي‌تواند داشته باشد كه يكي از اهداف آن از بين بردن مراكز هسته‌اي ايران است. هدف دوم آن مي‌تواند اين باشد كه حمله كند تا ايران را وادار به تغيير رويه كند. هدف سوم آن نيز مي‌توان تغيير حكومت در ايران باشد كه سومين هدف اجرايي نيست،‌ براي همين، آمريكا به دنبال اين هدف نيست و تفكرات آنها درباره هدف اول و دوم است. پس تا هنگامي كه به اين نتيجه برسند كه جنگي كه آغاز مي‌كنند به پيروزي مي‌رسد،‌ نمي‌توانند تصميم به آغاز جنگ بگيرند و اين كار در اوضاع كنوني،‌ كاري دشوار است كه مفصل به آن پرداخته شد.

تابناك: نهايت پاسخ‌هاي ما حمله به اسرائيل است كه توسط صدام هم تجربه شده،‌ ولي مثمر ثمر نبود و سرانجام با پيشروي نيروهاي آمريكايي اين حملات نيز متوقف شد.

علايي: شايد اصلا در عمل، حمله‌اي عليه اسرائيل انجام نشود، ولي وقتي آمريكا با ايران درگير شود، ايران هم به تبع آن با آمريكا درگير مي شود، پس ايران مي‌‌تواند با منافع آمريكا در همه نقاط جهان درگير شود.

تابناك: ممكن است هدف آمريكا از حمله به ايران يكي از دو هدف نخست يا دوم باشد، ولي با واكنش ايران و گسترش ابعاد جنگ هدف آمريكا به تغيير حكومت در ايران منجر شود.

علايي: براي تغيير حكومت بايد حتما از نيروي زميني استفاده شود و هم‌اكنون به خاطر حضور نيروهاي نظامي آمريكا در مناطق گوناگون از جمله حضور گسترده در عراق، ارتش اين كشور زمينگير شده است، به گونه‌اي كه براي به‌كارگيري هزار نفر، چندين نشست برگزار مي‌كنند يا در جنگ اوستيا و گرجستان، عملا آمريكا يا نيروهاي ناتو قادر به عرض اندام نظامي در منطقه نشدند. لازم است بنا بر واقعيت‌هاي موجود حركت كنيم و نبايد به مسائل رويايي بنگريم.

تابناك: آمريكا ممكن است متحدان جديد همچون دولت‌هاي عربي را براي حمله به ايران فراهم كند.

علايي: اين دولت‌ها با حمله آمريكا به ايران موافقند،‌ ولي به حضور نظامي خود در اين حملات تمايلي ندارند.

تابناك: شايد به طور غيرمستقيم و در پشت صحنه به كمك آمريكا بيايند. مثلا با حل مسأله القاعده در عراق و افغانستان و آزادسازي پتانسيل نظامي آمريكا در اين دو كشور مشغول نبرد هستند.

علايي: عرب‌ها همواره در پشت صحنه درگيري‌هاي ايران با كشورهاي ديگر از جمله آمريكا حضور فعال داشته‌اند، ولي دولت‌هاي عربي روي القاعده مديريتي ندارند و بر عكس، اين القاعده است كه بر حكومت‌هاي آنها مديريت دارد و هم‌اكنون از قطر و امارات پول مي‌گيرند كه در آن كشورها عمليات نداشته‌ باشد.

تابناك: ممكن است القاعده براي حمايت از حمله نظامي به ايران كمك‌هايي به نيروهاي ائتلاف در افغانستان يا عراف بكند؟

علايي: در اوضاع كنوني، چنين چيزي بعيد به نظر مي‌رسد. چون ‌هم‌اكنون دشمن مستقيم القاعده، آمريكايي‌ها هستند و آنها مي‌‌دانند كه اگر آمريكا بر ايران مسلط شود، فضا براي فعاليت‌هاي آنها بسيار محدودتر مي‌شود؛ بنابراين آمريكايي‌ها براي تغيير رژيم ساز و برگ و نيروي لازم را در اختيار ندارند. براي همين است كه آمريكايي‌ها براي پيشبرد اهداف براندازانه خود از گروه‌هاي اپوزيسيون داخلي ايران حمايت كرده‌‌اند و آمريكا هيچ‌گاه نمي‌تواند رژيمي را در ايران حاكم كند كه در اختيار منافع آنها باشد، همچنان كه در عراق نيز نتوانسته‌ است.

از مزيت‌هاي بارز ايران، سواحل بسيار گسترده آن در خليج فارس است كه بر بزرگترين مخزن نفت جهان حاكم است و اگر اين مخزن نفت جهان دچار بحران يا ناامني شود، در همان لحظه بسياري از سياست‌هاي آمريكايي‌ها با چالش‌هاي اساسي روبه‌رو شده است.
ديگر قدرت‌هاي جهاني با جنگ با ايران موافق نيستند، چون احساس مي‌كنند در صورت بروز چنين رخدادي، مديريت منطقه خاورميانه در اختيار آمريكايي‌ها قرار مي‌گيرد و آنها از صحنه تصميم‌گيري در همين مختصر هم محروم مي‌شوند. روسيه و چين در گفت‌وگوهاي هسته‌اي ايران، وزني پيدا نكرده‌اند كه در اين مذاكرات در پي مديريت مشكلات خود با آمريكا هستند و اگر چنين حمله‌اي شود،‌ آمريكا مستقيم طرف حساب ايران مي‌شود و آنها به طور كامل از ميانه حذف مي‌شوند. براي همين، اروپايي‌ها، چين و روسيه و ديگر كشورها، شايد با فشار سياسي و اقتصادي به ايران براي مهار با آمريكا همراه باشند، ولي با حمله نظامي كه عملا باعث بيرون رفتن آنها از صحنه خاورميانه مي‌شود، موافق نيستند.

آمريكايي‌ها هم‌اكنون در بدترين اوضاع اقتصادي ـ در اين ده سال گذشته ـ قرار دارند كه دو دليل عمده دارد:
1ـ سياست اقتصادي بوش
2ـ افزايش هزينه‌هاي نظامي آمريكا
در زمان كلينتون، هزينه‌هاي نظامي آمريكا رو به كاهش بود و در زمان بوش هزينه‌هاي نظامي آمريكا رو به افزايش است و همين هزينه‌ها باعث شده است كه مبحث اقتصادي اين كشور، يكي از محورهاي اصلي مبارزات بين مك كين و اوباما شده است؛ بنابراين، اوضاع كنوني اقتصاد آمريكا به دولتمردان اين كشور،‌ اين فرصت را نمي‌دهد كه يك جريان هزينه‌بر پرخرجي را آغاز كند كه در نهايت هدف آن، بهبود وضعيت اقتصادي آمريكا نباشد.
برخي اقتصاددانان بر اين باورند كه اگر اقتصاد آمريكا دچار ركود شود،‌ اقتصاد جهاني دچار ركود خواهد شد؛ بنابراين، اروپايي‌ها و برخي ديگر از قدرت‌هاي اقتصادي موافق با تحولاتي كه در نهايت وضعيت اقتصادي آمريكا را بدتر از اين مي‌كند، نيستند.

تابناك: از نظر نظامي، احتمال برخورد اسرائيل با ايران را چقدر مي‌دانيد؟

علايي: توان نظامي اسرائيل براي حمله به ايران، بسيار محدود است و انجام عمليات عليه ايران براي اين رژيم كار بسيار دشواري است و آن هم به چند دليل:
1ـ اسرائيل دور از مرزهاي ايران است، بنابراين براي اين كه به ايران حمله كند، نياز به جلب نظر كشورهاي همسايه ايران يا در مواردي استفاده بدون اجازه از آسمان آن كشورها دارد كه دست كم بايد از دو كشور استفاده كند؛ يا بايد از فضاي اردن و عراق استفاده كند يا از فضاي لبنان و تركيه سود برد و يا از فضاي مديترانه وارد آسمان كشور تركيه شود و از آنجا به ايران حمله هوايي كند. اگر اسرائيل روزي چنين كاري را انجام دهد،‌ بدين معني است كه آسمان كشورهاي توافق‌كننده براي اسرائيل، براي حملات متقابل در اختيار ايران نيز خواهد بود و پرسشي كه اينجا مطرح است، اين كه آيا اين كشورها جرأت چنين تصميمي دارند؟
نكته دوم آن كه اگر اسرائيل بخواهد حمله‌‌اي به ايران انجام دهد، بايد از هواپيما استفاده كند. چون اسرائيل فاقد تجهيزات موشكي همچون آمريكاست كه بتواند از درون فلسطين اشغالي با موشك‌هاي كروز تأسيسات هسته‌اي ايران را مورد هدف قرار دهد و براي حمله به ايران، بيش از صد فروند هواپيما نياز دارد و اين معادل تمام قدرت نيروي هوايي اين رژيم است.

تابناك: يعني اسرائيل صد هواپيما دارد؟

علايي: حتي بيش از صد هواپيما براي عمليات نياز دارد و براي پشتيباتي اين تهاجم بايد از همه اين پتانسيل هواپيماهاي سوخت‌رسان، هواپيماهاي جنگنده، امداد و نجات و ... خود بهره گيرد و اين را بايد مد نظر قرار داد كه اسرائيل در هر مرتبه، يك بار بيشتر نمي‌تواند به ايران حمله كند، چون شرط موفقيت عمليات نظامي اسرائيل، غافلگيري صد درصد است.

حال اگر اين غافلگيري كاهش يابد، واكنش ايران به اين حمله، خسارت‌هاي گسترده‌اي به اين رژيم وارد مي‌كند. كافي است ايران چند فروند هواپيماي اسرائيل را ساقط كند و چند تن از خلبانان ارتش اين رژيم به اسارت ايران درآيند تا به شكست كل عمليات اين رژيم منجر ‌شود، اما اين هواپيما پس از عبور از مرز ايران براي بمباران اهداف هسته‌اي ايران و به دست آوردن نتيجه مطلوب خود، بايد مسافت زيادي را در آسمان ايران پرواز كند و حتي اگر از دوربردترين موشك‌هاي هوا به زمين نيز استفاده كند، بايد دست‌كم بين سيصد تا پانصد كيلومتر در آسمان ايران پرواز كند كه با احتساب مسير برگشت بين 600 تا 1000 كيلومتر اين هواپيماها در آسمان ايران پرواز خواهند كرد و فرصت براي فعال شدن پدافند هوايي ايران و انهدام شمار بسياري از اين هواپيماها كاملا كافي است. با اين وصف، مي‌توان دريافت که حمله اسرائيل به ايران مشکلتر از آن است که از حد رسانه فراتر رود.

منبع : تابناک

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با اين اوصاف ما نفهميديم امريكا : 1- حمله ميكنه 5- با اسراييل حمله ميكنه 2- حمله نميكنه 6- به اسراييل حمله ميكنه 3- با ترس حمله ميكنه 7-به ايران و اسراييل حمله ميكنه 4- با قدرت حمله ميكنه 8- به روسيه و ايران حمله ميكنه بنابراين نتيجه ميگيريم آمريكا و ايران با هم به اسراييل حمله ميكنن و روسيه رو ميگيرن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هفته نامه «صبح صادق» ارگان رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شماره اين هفته خود، با پرداختن به طرح موضوع جنگ احتمالي ايران با اسرائيل و آمريكا با طرح استدلال‌هايي، ‌اين موضوع را غيرواقعي و غير عقلاني خواند. اين هفته نامه در ادامه مي‌نويسد، جنگها با بهانه شروع مي شوند و بهانه رژيم صهيونيستي در تهاجم احتمالي به ايران، فعاليتهاي هسته اي صلح آميز ايران است؛ بنابراين، بايد در نظر داشت بهانه‌ها عامل پيروزي نيستند و مي‌توانند آتش جنگ را شعله‌ور كنند و پيروزي از قواعد ديگري پيروي مي‌كند. صبح صادق سپس با برشمردن آگاهي عمومي و حقانيت به عنوان دو عامل پيروزي در آغاز گزارش خود، به‌ نقل از اخباري در رسانه‌هاي غربي مي‌پردازد و اينچنين مي‌نويسد: مانور بزرگ نيروي هوايي اسرائيل بر فراز آب‌هاي مديترانه در اواسط ماه ژوئن، بار ديگر حدس و گمان در مورد احتمال حمله نظامي اين كشور به تأسيسات هسته‌اي را افزايش داده است. هرچند ارزيابي مورد قبول، اين است كه توانايي متعارف ارتش اسرائيل محدودتر از آن است كه به طور كلي تأسيسات هسته‌اي ايران را نابود كند، ولي انجام حملات هدفمند و مؤثر، خواهد توانست پيشرفت برنامه هسته‌اي ايران را چند سالي به تأخير بيندازد. اسرائيل حدود پانصد جنگنده پيشرفته آماده پرواز دارد؛ از جمله جنگنده‌هاي F16 و F15 كه در برد معمولي پرواز خود، قادرند به غرب ايران برسند و در صورت لزوم، عمليات سوختگيري را در آسمان انجام دهند. تجهيزات ضدرادار اين جنگنده‌ها اين امكان را مي‌دهد كه بدون آن‌كه مورد تجسس و يا مورد حمله قرار گيرند، از آسمان كشورهاي عربي گذر كرده و وارد حريم هوايي ايران شوند. اين جنگنده‌ها به بمب‌هاي سنگركوب مجهزند كه در صورت برخورد به هرگونه تأسيساتي از جمله مراكز هسته‌اي ايران، خسارت شديدي به هدف وارد مي‌كنند. استفاده اين جنگنده‌ها از شليك موشك با سيستم هدايت ماهواره‌اي به آنها اين امكان را مي‌دهد كه از فاصله دور و در ارتفاع زياد عمليات خود را انجام دهند و حتي تعدادي از آنها مي‌تواند خارج از حريم هوايي ايران بماند. حدس بر اين است كه اسرائيل ده‌ها موشك دوربرد از نوع جريكو داشته باشد كه قادر به حمل كلاهك‌هاي هسته‌اي تا فاصله‌اي نزديك به خليج فارس هستند. موشك‌هاي نوع متعارف جريكو نيز به راحتي مي‌توانند به خاك ايران برسند، ولي به دليل علني شدن كاربرد اين موشك‌ها در اسرائيل، هر زماني كه مورد استفاده قرار گيرند، شايد آن عنصر غافلگيرانه لازم براي چنين عملياتي را نداشته باشند. اسرائيل با ايران مرز مشترك ندارد؛ بنابراين، نيروهاي زميني در چنين عملياتي كاربرد ندارند، اما در صورت حمله هوايي به ايران، اين رژيم كماندوهاي خود را براي كمك به هدايت اين عمليات و تهيه گزارش از نتيجه آن، در نقاطي از خاك مستقر خواهد كرد. اسرائيل همچنين مي‌تواند از واحدهاي ويژه و ضربت براي رديابي و نابود كردن سكوهاي موشك‌انداز ايران استفاده كند، پيش از آن‌كه اين كشور بخواهد دست به مقابله به مثل بزند.» ارگان رسمي سپاه در ادامه با مهم دانستن جنگ رسانه‌اي مي‌نويسد: در دو مورد پيش گفته به نقل از نشريه «سانفرانسيسكو كرونيل» و خبرگزاري «رويترز»، كاملا مشخص است كه آنها در صدد بزرگ نشان دادن توانايي خود هستند. در گزارش نخست، مطالب به گونه‌اي چينش شده‌اند كه گويا كار به شكل دقيق و گام به گام در حال اجراست و گفت‌وگوي اولمرت با بوش به معناي توافق و رضايت كامل طرفين از چنين كاري است و از اين حيث، مانعي براي تهاجم نظامي به ايران نيست. در گزارش دوم نيز براي تضمين موفقيت مورد نظر صهيونيست‌ها با ناديده گرفتن موانع اصلي كه از ناحيه توانمندي‌هاي ايران ايجاد مي‌شود، با بزرگ جلوه دادن توان نظامي صهيونيست‌ها به ويژه در بعد هوايي، همه چيز را تمام شده فرض كرده است. گزارش‌هاي ديگري نيز در اين زمينه هست كه با چنين پيش فرض‌هاي تمناجويانه‌اي تنظيم شده‌ و به جاي ترسيم واقعيات به تصوير آرزوها پرداخته‌اند، اما نمي‌توان از برخي گزارش‌هايي كه واقعيات را بيشتر لحاظ كرده‌اند، چشم پوشيد، لكن در هر صورت، تلاش صهيونيست‌ها در چند هفته اخير، تثبيت پيروزي خود در تهاجم احتمالي به ايران در عرصه رسانه‌هاست. در صورتي كه عامل‌هاي آغاز يك جنگ عبارتند از: الف) آگاهي دقيق از توان خود و يقين حاصل كردن از برتري قدرت خود نسبت به دشمن. ب) شناخت دقيق از توانمندي‌هاي دشمن. پ) اطمينان از به پايان بردن جنگ در زمان مشخص. ت) اطمينان از دسترسي به اهداف از پيش تعيين شده. ث) تضمين درباره اين‌كه قادر است تلفات خود را در سقف مشخصي حفظ كند. ج) دارا بودن توان لازم براي حفظ روحيه مردمي و انسجام سياسي و اجتماعي در داخل. چ) يقين داشتن نسبت به پيروزي كامل در جنگ. ح) قدرت پيش بيني و مهار حوادث غيرمترقبه درباره جنگ. خ) آشنايي و اطمينان كامل نسبت به نوع، شيوه، سطح و نحوه واكنش دشمن. در ادامه، صبح صادق با اشاره به مواضع ديگر رسانه هاي غربي، با محفوظ دانستن حق دفاع همه جانبه براي ايران در صورت هرگونه حمله احتمالي، كليت طرح چنين حمله‌اي را با مقايسه پارامترهاي نامبرده با آنچه اين دو كشور در جنگ‌هاي اخيري كه با آن روبه‌رو شدند، بسيار دور از عقل مي‌پندارد. و به اين جمله روزنامه «گلف‌نيوز» بسنده مي‌كند و مي‌نويسد: «اگر اسرائيل آنقدر احمق باشد كه پس از تهديدات ايران به اين كشور حمله كند، آنگاه بايد به ايران حق داد تا به شيوه خودش انتقام بگيرد». هر چند در هفته‌ جاري، جنگ‌هاي لفظي بين مقامات نظامي ايران و آمريكا و رژيم صهيونيستي پس از ديدار ديپلمات‌هاي هسته‌اي ايران با مقامات اروپايي تا حدود زيادي فروكش كرده است، اما ادامه روند پرونده هسته اي ايران، افزايش اين‌گونه جنگ‌هاي لفظي را در روزه‌هاي آينده زياد دور از ذهن نمي‌نماياند. اين ارگان رسمي سپاه پاسداران، در سست بودن برخي ادعاهاي اسرائيل چنين مي‌نويسد: «برخي كارشناسان نظامي غير ايراني بر اين باورند با توجه به توانمندي‌هاي آشكار ايران در بخش هوايي در صورت تهاجم احتمالي هواپيماهاي اسرائيلي به ايران، دست‌كم 20 درصد آنها نابود خواهند شد. اين كارشناسان با گذاشتن علامت سؤال در برابر تلفات وارد آمده به اسرائيلي‌ها، در اين مرحله از ناحيه توانمندي‌هاي پنهان ايران انديشناك از آن گذر مي‌كنند و اما اظهارنظر درباره تلفات ناشي از مقابله به مثل ايران، به لحاظ دامنه گسترده آن چنان هول انگيز است كه كسي جرأت ورود به آن را ندارد». و در ادامه به نقل از انستيتوي واشنگتن مي‌نويسد: اگر حمله نظامي حجيم و گسترده باشد، نه تنها ضامن پيروزي قاطع نيست، بلكه جامعه بين‌المللي را متقاعد خواهد كرد كه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هسته‌اي، توجيه‌پذير بوده است. اين هفته‌نامه در پايان به نقل از «مگنوس رانسترت»، عضو مركز مطالعات «تهديدهاي نابرابر» دانشكده دفاع ملي استكهلم مي‌نويسد: «يك چيز براي دستگاه اطلاعاتي آمريكا بسيار مهم است و آن پيش بيني واكنش ايران است... شديدا ترديد دارم كه اگر ما (آمريكايي‌ها) به ايران حمله كنيم، آيا مي‌توانيم عواقب آن را تحمل كنيم يا خير؟!» «صبح صادق» در پايان، حمله احتمالي اسرائيل و آمريكا را جنوني بيش نمي‌داند كه افراد باخرد آن دولت بايد از اقدامات مخرب تندروها بايد جلوگيري كنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين مطلب رو قبلا خونده بودم اما يادم نيست توي سايت بود يا صبح صادق ، فكر كنم 5 يا 6 ماه قبل بود ، مدير بخش لطفا بررسي كنه اگه تكراري بود تاپيك رو قفل كنه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
احمد جان خوسحالم که بعد از چند ماه بالاخره آفتابی شدی و به ما افتخار دادی. فکر نمی کنم که قبلا در میلیتاری ارسال شده باشه، البته من هم یه چند وقتی نبودم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متاسفانه وسعت زياد ايران اگه در هر زمينه اي امتياز محسوب بشه در دفاع هوايي دردسر هست. وسعت زياد و عوارض جغرافيايي خاص باعث برد كم رارداري و خطاي اون ميشه كه نياز به آواكس شديدا" احساس ميشه...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مهمان
این موضوع نسبت به پاسخ بیشتر بسته شده است.

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.