mamad

تاپیک جامع سرلشکرشهیدعلی صیاد شیرازی (عکس ، خاطره ، فیلم و ..)

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

خداوندا ما را به واسطه اعمالمان شرمنده این بزرگواران و راد مردان نگردان.
الحق که این شهید بزرگوار حق بزرگی به گردن ما ایرانیان دارد خداوند درجاتش را عالی بگرداند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با اينكه از دست دادن اين مرد بزرگ،باعث تاسف است ولي شهادت آرزوي چنين مرداني است.

واقعا مرگ در بستر اصلا مناسب قهرماناني مثل شهيد صياد نيست.

روحشان شاد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/sayyad.jpg[/img]

گفت وگوي نشريه «مالين»چاپ فرانسه، با (شهيد سپهبد) صياد شيرازي در خرداد 1362( ايام جنگ ‏ايران و عراق)‏

او درباره اختلاف و جدايي‌اش از بني‌صدر ـ رئيس‌جمهور اسبق ايران‌‌ ـ‌ كه او را از مسئوليتش بركنار ‏كرده بود، مي‌گويد:‏
ما مي‌خواستيم براي خدا بجنگيم. ولي او مي‌خواست كه ما براي او بجنگيم. او مرد تكنيك و سياست ‏بود. من مرد جهاد و جنگ مقدس بودم.‏
براي «صياد شيرازي»‌ فرمانده نيروي زميني ارتش ايران،‌ كليد پيروزي به تانك و موشك بستگي ندارد؛‌ ‏بلكه تنها به اعتقاد به خدا بستگي دارد. او مي‌گويد: «خيلي وقت است كه من انگليسي صحبت ‏نكرده‌ام.» ‏
قدي كوتاه، نگاهي روشن و دست‌هايي كه با انگشتر عقيق صاف بر روي ميز ستاد مشترك بر روي هم ‏قرار گرفته‌اند. سرهنگ صياد شيرازي، اين متخصص توپخانه كه دوره تخصصي خود را در آمريكا ‏گذرانده و امروزه فرماندهي نيروي زميني ارتش ايران را هدايت مي‌كند، از فرمول‌ها نمي‌ترسد. او با ‏سادگي مي‌گويد:‌ ‏
‏«من يك سرباز اسلام هستم.»‏
هدف او «بر سر جاي خود نشاندن رژيم مزدور صدام حسين»‌ است. ‏
او درباره اختلاف و جدايي‌اش از بني‌صدر ـ رئيس‌جمهور اسبق ايران‌‌ ـ‌ كه او را از مسئوليتش بركنار ‏كرده بود، مي‌گويد: ‏
ما مي‌خواستيم براي خدا بجنگيم. ولي او مي‌خواست كه ما براي او بجنگيم. او مرد تكنيك و سياست ‏بود. من مرد جهاد و جنگ مقدس بودم. ‏
سمبل 39ساله اولين حملات پيروزي‌آور عليه عراق، صياد شيرازي،‌ محرك اين ارتش شهيد‌پرورِ در ‏خدمت الله است كه تا به حال بسياري از ناظران بين‌المللي را به اشتباه و انحراف كشانيده است. او ‏براي خبرنگار ما شرح مي‌دهد: ‏
‏ كداميك از شرايط مي‌توانند صلح را تضمين كنند؟ 10711 كيلومتر مربع از خاك ما اشغال شده،‌ ‏شهرها بمباران شده‌اند، ميليون‌ها پناهنده جنگي، ده‌ها هزار شهيد، حكومتي كه نتوانسته ‌‌است ‏برنامه‌هايش را به مرحله عمل برساند. همين چند چيز، ديگر كافي مي‌باشد براي اين‌كه تقاضاي ادامه ‏جنگ را به طور جدي داد. ‏
چه‌چيزي سقوط صدام را معنا مي‌بخشد؟‌‏
مبارزه ما در اين جنگ تحميلي به نتيجه‌اي جز اين نخواهدرسيد. ‏
صياد شيرازي به گونه‌اي دل‌رحمانه لبخند مي‌زند و پيروزي‌هاي متوالي ايران را ياد‌آوري مي‌كند: ‏
‏‌ بستان و‌ خرمشهر از دشمن پس ‌گرفته شده، تنها دو تا از آخرين عمليات‌‌ها به علت مقداري كمبود ‏نتوانستند به اهداف شان برسند. ما پيشر‌وي كرديم ولي نتوانستيم زمين‌هاي گرفته شده را نگاه ‌داريم. ‏
براي چه؟
‏ روش‌هاي عملياتي ما براي دشمن آشكار شده بود و ما درحال تغيير‌دادن آنها مي‌باشيم. ‏
آيا هرگز مسئله كمبود مهمات نداشته‌ايد؟
او كمي مي‌خندد: ‏
‏‌ هنگامي كه ما در آبادان محاصره شده بوديم، با اين‌كه توپخانه دشمن دزفول را به آتش و خون ‏مي‌كشيد،‌ كليد پيروزي ما و ديگر ارتش‌هاي جهان كه اگر بخواهند مي‌توانند از آن بهره‌مند شوند؛ اتكاء ‏ما به الله بود. مبارزه و جهاد در راه او،‌ نيازي به موشك‌هاي روسي، مانند آن‌چه كه در اختيار عراق ‏گذارده‌اند يا به تانك‌ها و تجهيزات هوايي ندارد. پيروزي ما تنها با ايمان ما به خدا و اطاعت ما از ‏فرامين الهي تضمين شده است. امروز ما با داشتن دوسال تجربه جنگي و تمامي وسايل غنيمت گرفته ‏شده از دشمن،‌ بسيار قوي هستيم. ‏
با اين وجود در فوريه گذشته شكاف‌هايي در گروه‌هاي مبارز ايراني در عمليات «فتح»‌ ديده‌ شد. ‏
ـ ما به طور باز و گشوده با اين مشكلات برخورد كرده‌ايم و به آنها اهميت داده‌ايم. من معتقدم كه آن، ‏نتيجه ضعيف حساب‌كردن دشمن و مقداري هم «غرور»‌ است كه از پيروزي‌هاي گذشته به وجود آمده ‏بود، سرچشمه مي‌گيرد. ما شايد خيلي بر روي كميت حساب كرده‌ايم و نه بر روي كيفيت. ‏
تاكنون چه تعداد شهيد داده‌ايد؟
او قبل از پاسخ دادن قدري ترديد كرده مي‌گويد: ‏
‏‌ كم تر از صدهزار نفر. امروز ارتش ما از نيروهاي نظامي ارتش و نيروهاي انقلاب اسلامي شامل ‏پاسداران و بسيجيان تشكيل يافته است. آنها بدون اين‌كه ديگري را نفي كنند، با هم متحد شده‌اند. ما ‏اين‌چنين تركيب مقدسي را كه ارتشي خدايي است، به دست آورده‌ايم. ‏
صياد شيرازي با يك چوب به دقت بر روي نقشه روي ديوار، هدف‌ها را نشان مي‌دهد: ‏
اين 800 كيلومتر مربع هنوز در دست عراقي‌هاست. شهر نفت‌شهر و خسروي در مرز غربي و در 5 ‏كيلومتري جلوي فكه و دو كيلومتري شلمچه كه توسط ارتش صدام كنترل مي‌شوند، البته بدون حساب ‏كردن مناطق كوچك در كردستان در شمال‌غربي مريوان. ‏
به طور واقعي موضع و هدف شما براي سقوط صدام چيست؟
ـ‌ هدف ما اشغال يك سرزمين يا يك شهر خاص نيست، و منظور دفاع از پشت مرزهاي مان و يا ‏اشغال تمام عراق نيست. دفاع ما، تا موقعي كه هيچ خطري ما را تهديد نكند ادامه خواهد يافت. ما با ‏عراقي‌ها برادران ديني و مذهبي هستيم. ما مطمئن هستيم كه آنها به ما كمك خواهندكرد. ‏
او در آخر مي‌گويد:‏
يگوييد كه نيروهاي واقعي انقلاب اسلامي هنوز آشكار نشده است. ما مي‌خواهيم انسان را پاك و ‏خالص گردانيم. آنهايي كه كشته مي‌شوند مي‌دانند كه به هرحال پيروز‌مندانه مي‌ميرند و اين است كه ‏مهم مي‌باشد. ‏

منبع :[url=http://www.dsrc.ir/Contents/view.aspx?id=530]سایت پایداری[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با اینکه گفتگوی کوتاهی بود اما پاسخ های شهید صیاد شیرازی سنجیده و ریزبینانه بود که هدف مقطعی و نهایی ایران از ادامه جنگ تحمیلی را نشان میدهد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سعید جان واقعا" همینطوره روحش شاد و یادش گرامی و پر رهرو باد. icon_eek

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=red]برابر سندي كه زمان آن به نبرد‌هاي سنگين چزابه برمي‌گردد، از صياد شيرازي به‌ عنوان احيا‌گر ماشين جنگي ارتش جمهوري اسلامي ايران نام برده شده است. سرويس‌هاي امنيتي عراق در خصوص اين فرمانده ايراني از چند تن از اسيران ايراني بازجويي مي‌كنند و بالاخره در گزارش روزانه خود به ستاد عالي ارتش صدام كه ديكتاتور عراق آن را مطالعه مي‌كرد در خصوص شهيد صياد شيرازي مي‌نويسند: اين فرمانده ايراني جاده صاف‌كن بن‌بست‌هايي شده است كه در زمان بني‌صدر بين ارتش و سپاه به‌وجود آمده بود.[/color]


......................

زير شمشير غمش رقص كنان خواهم رفت كان كه شد كشته او نيك سرانجام افتاد

امروز ، سالروز بلندترین پرواز صیاد است ؛ خلبانی که سالیان سال ، برای حفظ دین و میهن و ناموس مردم ، بر بال های بالگردهای جنگی نشست و دشمن را زمینگیر کرد و سرانجام در چنین روزی ، بر بال های ملائک به سوی خود خدا پر کشید.

آنچه در زیر می خوانید ، بازروایت خاطراتی چند از این سردار بزرگ ایران و اسلام است: امیر سپهبد علی صیاد شیرازی .

راستی چه مردان بزرگی در این سرزمین زیسته اند! و کسانی که از رهگذر شهامت و شهادت صیاد و صیادها امروز ، بر مسندهای رنگارنگ این مملکت تکیه زده اند ، آیا اطمینان دارند که در پاسخ مناسبی در برابر این پرسش شهدا خواهند داشت که "بعد از ما چه کردید؟"

نبرد با منافقین به روایت صیاد

به آخر جنگ که رسیده بودیم، چند روز قبل از عملیات مرصاد، دشمن سوءاستفاده کرد و در حالی که تازه قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفته بودیم، عراقی‌ها سوءاستفاده کردند و ریختند از ۱۴ محور در غرب کشور، آن‌هایی که با جغرافیا آشنا هستند از تنگ توشابه، بعد پاسگاه هدایت، پاسگاه خسروی، تنگ آب کهنه، تنگ آب نو، نفت شهر، خود سومار، سرنی بیاد به طرف مهران و تا خود مهران حدود ۱۴ محور دشمن آمد حمله کرد و رزمندگان ما را دور زد.

ما ۴۰، ۵۰ هزار تا اسیر از آن‌ها داشتیم آنها اسیر از ما کم داشتند یک دفعه تعداد بسیار زیادی اسیر گرفت. خیلی وحشتناک بود. از سوی دیگر دل‌های ما را غم گرفته بود، امام هم فرموده بود نجنگید، دیگر تمام شد، من در خانه بودم که ساعت ۸:۳۰ شب از ستاد کل به من زنگ زدند و گفتند که دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق با سرعت جلو می‌آید، من گفتم خدایا کدام دشمن از یک محور سرش را انداخته پایین میاید! این چه جور دشمنی است؟! گفت: ما نمی‌دانیم، گفت رسیده‌اند به کرند و آنجا را هم گرفتند. بعد هم حرکت کرده به سمت اسلام آباد غرب، بعد هم کرمانشاه و همین طور دارد جلو می‌آید!

این چه دشمنی است؟ ما همچنین دشمنی ندیده بودیم که اینطور از یک جاده سرش را بیندازد پایین و بیاید جلو! گفتند به هر صورت ما نمی‌رسیم. گفتم: خب حالا شما چه می‌خواهید؟ گفتند: شما بیایید برویم منطقه. حواسمان پرت شده بود که این دشمن چیست؟ گفتم: فقط به هواپیما بگویید آماده باشد که با هواپیما برویم به طرف کرمانشاه. هواپیما را آماده کردند. ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه به کرمانشاه رسیدیم. در کرمانشاه حالت فوق العاده‌ای بود، مردم از شدت وحشت بیرون از شهر ریخته بودند! جاده کرمانشاه- تاق بستان که تقریباً حالت بلوار دارد، پر از جمعیت بود. ساعت ۱:۳۰ شب پاسدارها آمدند وگفتند که ما در اسلام آباد بودیم که دیدیم منافقین آمدند. تازه فهمیدم که اینها منافقین هستند که کرند و اسلام آباد غرب را گرفتند. یک پادگانی در اسلام آباد بود که ارتشی‌ها آنجا نبودند. منافقین آمده بودند و پادگان ارتش را گرفتند. فرمانده پادگان که سرهنگ بود، مقاومت کرده بود، همانجا اعدامش کرده بودند. منافقین می‌خواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام آباد تا کرما‌نشاه با هروسیله‌ای که داشتند از تراکتور و ماشین آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.

خلبان‌ها فکر کردند منافقین خودی‌اند

آقای شمخانی آن موقع معاون عملیات ستاد کل بود و من وقتی به کرمانشاه رسیدم، آقای شمخانی آنجا بود. اول کار به من گفت: ما که کسی را نداریم که روی زمین دفاع کنیم، نیروهایمان همه توی جبهه‌های جنوب هستند. اینجا کسی را نداریم. به هوانیروز که پایگاهش همین نزدیکی است، زنگ بزن بگو ساعت ۵ صبح آماده باشند که من بروم توجیهشان ‌کنم. با خلبان‌ها می‌رویم و حمله می‌کنیم؛ چون الآن روی زمین کسی را نداریم و با خلبان حمله می‌کنیم. آقای شمخانی زنگ زد به فرمانده هوانیروز و گفت که من شمخانی هستم.

آن فرمانده هم جواب داد: من ارادت دارم به آقای شمخانی ولی از کجا بفهمم که شما شمخانی هستی و از منافقین نباشی؟ آقای شمخانی هر چه می‌گفت، آن فرمانده گوش نمی‌کرد. تلفن را داد به من، چون من با خلبان‌های هلیکوپترها مأموریت‌های زیادی رفته بودم، با اکثر آنها آشنا بودم. همین که زنگ زدم، آن فرمانده اسمش انصاری بود، گفتم: آقای انصاری صدای من را می‌شناسی؟ تا گفتم صدای من را می‌شناسی گفت سلام علیکم و احوالپرسی کرد. ساعت ۵ صبح رفتیم. همه خلبان‌ها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحله‌ای هست.

دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همین جور سر پایین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین طور از روی جاده می‌رفتیم نگاه می‌کردیم، مردم سرگردان را می‌دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته‌اند «گردنه مرصاد».

من یک دفعه دیدم، وضعیت غیرعادی است، با خاکریز جاده را بستند یک عده پشتش دارند با تفنگ دفاع می‌کنند. ملائکه و فرشتگان بودند! از کجا آمده بودند؟ کی به آنها مأموریت داده بود؟! معلوم نبود. هلیکوپتر داشت می‌رفت. یک دفعه نگاه کردم، مقابل آن طرف خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می‌آورند تا از این خاک ریز رد بشوند.

به خلبان‌ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می‌زنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می‌توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را می‌بینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند.

خلبان‌های دو تا کبری‌ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یک دفعه داد و بیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودی اند. چی چی بزنیم اینهارا؟! خوب اینها ایرانی بودند، دیگه مشخص بود که ظاهراً مثل خودی‌ها بودند و من هر چه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین.

دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به خاطر این‌که درجه‌هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه جوری به اینها بفهمونم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من می‌ترسم؛ من اگربزنم، اینها خودی اند، ما را می‌برند دادگاه انقلاب. حالا کار خدا را ببینید!

منافقین ناشی بودند

منافقین مثل این‌که متوجه بودند که ما داریم بحث می‌کنیم راجع به این‌که می‌خواهیم آنها را بزنیم، سرلوله توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. من خودم توپچی بودم. اگر من می‌خواستم بزنم با اولین گلوله، مغز هلی کوپتر را می‌زدم. چون با توپ خیلی راحت می‌شود زد. فاصله با برد ۲۰ کیلومتر می‌زنیم، حالا که فاصله ۵۰۰ متری، خیلی راحت می‌شود زد. اینها مثل این‌که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند.

گفتم: دیدی خودی‌ها را؟ اینها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الآن حسابش را می‌رسیم. سوار هلی کوپتر شدند و رفتند. اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهمات شان خود ماشین منفجر شد. بعدهم این گلوله‌ها که داخل بود، مثل آتشفشان می‌رفت بالا.

بعد هم اینها را هر چه می‌زدند، از این طرف، جایشان سبز می‌شدند، باز می‌آمدند. من دیگه به هلی کوپتر کبری گفتم: بچه ها! شماها بزنید؛ ما بریم به دنبال راه دیگه. چون فقط کافی نبود که از هوا بزنیم، باید کسی را از زمین گیر می‌آوردیم. ما دیگه رفتیم شناسایی کردیم؛ یک عده در سه راهی روانسر، یک عده در بیستون و فلاکپ، هرچه گردان بود، اینها را با هلی کوپتر سوار می‌کردیم، دور اینها می‌چیدیم. مثل کسی که با چکش می‌خواهد روی سندان بزند اول آزمایش می‌کند بعد می‌زند که درست بخورد. ما دیگر با خیال راحت دور آنها را گرفتیم. محاصره درست کردیم؛ نیروهای سپاه هم از خوزستان بعد از ۲۴ ساعت رسید. نیروهای ارتش هم از محور ایلام آمد. حال باید حساب کنید از گردنه "چهار زبر" تا گردنه حسن آباد، پنج کیلومتر طولش است. همه اینها محاصره شدند ولی هر چه زده بودیم، باز جایش سبز شده بود. بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند... بعضی از آنها فراری می‌شدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‌کشیدیم، نمی‌آمدند.

می‌رفتیم دنبال آنها، می‌دیدیم مرده‌اند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی می‌کردند. از بیسیم‌ها شنیده می‌شد: زری، زری! من بگوشم. التماس، درخواست چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود. ما دیدیم اینها هم منهدم شدند...

معجزه شد

بعد گفتیم، برویم دنباله اینها را ببندیم که فرار نکنند. باز دوباره دو تا هلی کوپتر کبری گیر آوردیم و یک هلی کوپتر ۲۱۴، که رفتم به طرف گردنه پاتاق. از اسلام آباد رد می‌شدم، جاده را نگاه می‌کردم که ببینم منافقین چگونه رفت و آمد می‌کنند. دیدیم یک وانتی با سرعت دارد می‌رود. حقیقتش دلمون نیامد که این یکی از دستمون در برود؛ به خلبان کبری گفتم: از بغل با اون توپت -توپ ۲۰میلی متری خوبی دارند از دو سه کیلومتری خوب می‌زند- یک رگباری بزن، ترتیبش را بده.

گفت: اطاعت می‌شه. تا آمدم بجنبم، دیدم هلی کوپتر رفته بالای سرش، مثل این‌که می‌خواهد اینها را بگیرد، من گفتم: «جلو نرو زیرا اگر بروی جلو، می‌زنندت.» یک دفعه هلی کوپتر را زدند، دیدم هلی کوپتر رفت، خورد به زمین شخم زده. یک دود غلیظی مثل قارچ، بلند شد؛ مثل این‌که دود از کله ما بلند شد که‌ای کاش نگفته بودیم: برو! اشتباه کردم. حالا چکار کنیم؟ خلبان را نجات بدهم، ما را هم می‌زدند؛ آنجا پر منافق بود به هرصورت، خلبان‌ها را راضی کردم که برویم یک آزمایش کنیم، ببینیم می‌توانیم خلبان را نجات بدهیم.

دیدیم هلی کوپتر دومی گفت: من توپم کار نمی‌کند، نمی‌توانم پشتیبانی کنم؛ برویم آنجا، می‌زنند. گفتم: هیچی، اینها که شهید شدند، برویم به طرف ادامه هدف. رفتیم محل را شناسایی کردیم. حدود یکی دو گردان نیرو را من توی گردنه پاتاق پیاده کردم و راه را بر آنها بستم که فرار نکنند. برگشتیم، شب شد. صبح ساعت ۸ بود که من توی تاق بستان بودم.

یک دفعه، تلفن زنگ زد؛ فرماندهی هوانیروز گفت: فلان کس! دو تا خلبان پیش من هستند، دو تا خلبانی که دیروز گفتی شهید شدند. گفتم: چی؟ من خودم دیدم شهید شدند!
گفت: آنها آمدند.

بعد، خودمان را به خلبان‌ها رساندیم. تعریف کردند و گفتند: ما رفتیم آنها را از نزدیک کنترل کنیم، ما را زدند؛ سیستم‌های فرمان هلی کوپتر، قفل شد. یعنی دیگه کنترلی نبود. ما فقط با هنر خودمان، زدیم به خاک به صورت سینمال، که سقوط نکنیم. وقتی زدیم، یک دفعه دیدیم موتور دارد آتش می‌گیرد ولی ما زنده ایم. هنوز یکی از کابین‌ها باز می‌شد. لکن کابین دیگری باز نمی‌شد، قفل شده بود. شیشه‌اش را شکستیم، آمدیم بیرون، دوتایی از این دود استفاده کردیم و به طرف تپه مقابل فرار کردیم.

بعد، منافقین که آمدند، دیدند جایمان خالی است، رد پایمان را دیدند و دیدند که ما داریم پای تپه می‌رویم. افتادند دنبال ما. بالای تپه رسیدیم. نه اسلحه‌ای داریم نه چیزی. خدایا! (شهادتین را می‌گفتیم). کار خدا، یک دفعه دیدیم از طرف ایلام دو تا کبری اصلاً چه جوری شد که یک دفعه آنجا پیدا شدند؟! آمدند به طرف جاده، شروع کردند به زدن اینها و آنها هم پا به فرار گذاشتند.

حالا اینها از این طرف فرار می‌کنند، ما از اون طرف فرار می‌کنیم. ما هم از فرصت استفاده کردیم به طرف روستاهایی که فکر کردیم داخل آنها، دیگه منافق نیست، رفتیم. بعد، رسیدیم به روستا و خیالمان راحت شد که دیگر نجات پیدا کردیم. تا رفتیم توی روستا، مردم دور ما را گرفتند. منافقین! منافقین! گفتیم: بابا! ما خودی هستیم؛ ما خلبانیم.

گفتند: نه، شما لباس خلبانی پوشیدید و شروع کردند به کتک زدن ما. کار خدا یکی از برادرهای سپاه آنجا پیدا شده، گفته: شما کی را دارید می‌زنید؟ کارتشان را ببینید. کارتمان را دیدند، گفتند: نه بابا! اینها خلبانند. شروع کردند روبوسی و پذیرایی گرم.

صبح هم هلی کوپتر کبری آنجا پیدا شده بود. هلی کوپتر کمیته، ساعت ۸ آنها را رسانده بود به محل پایگاه، که آنها را ما حالا دیدیم. به هرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه شریفه، عمل کرد. که خداوند در آیه شریفه می‌فرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» (توبه-۱۴) و نقطه آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف ترین و خبیث ترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.

صیاد شیرازی به روایت دختر شهید

یک روز صدایم کرد و رفتم توی اتاقش. جلوی پایم بلند شد و من از خجالت سرخ شدم.
گفت "بیا بنشین. " نشستم. گفت "مریم جان، از فردا بعداز نماز صبح می‌نشینیم و با هم چهل و پنج دقیقه حرف می‌زنیم. " این برنامه گذاشتن و این که دقیقاً چهل و پنج دقیقه با هم حرف بزنیم، برایم عجیب نبود.

به اخلاقش وارد بودم و می دانستم که همه کارهایش همین طور دقیق است، ولی چیزی که عجیب بود این بود که هر روز باید بنشینیم و حرف بزنیم، ولی درباره چه. همین را پرسیدم. گفت "درباره هرچه خودت بخواهی. " فردا صبح بعد از نماز رفتم اتاقش.
اول سوره والعصر را خواند و بعد منتظر ماند تا من حرف بزنم، ولی آن قدر از او خجالت می‌کشیدم که نمی‌توانستم سرم را بلند کنم. دید ساکت مانده‌ام، خودش شروع کرد به حرف زدن. تا یک مدت خودش موضوع را انتخاب می‌کرد و درباره‌اش حرف می زد. اوایل فقط گوش می‌دادم، ولی کم کم من هم شروع کردم به حرف زدن.

درسم که تمام شد، رفتم و رانندگی یاد گرفتم، ولی بابا نگذاشت تنها پشت فرمان بنشینم و گفت: "درست است که گواهینامه داری، ولی باید دستت راه بیفتد تا بگذارم تنهایی رانندگی کنی. " مدت‌ها صبح‌ها نیم ساعت، چهل و پنج دقیقه می‌رفتیم بیرون و گشت می‌زدیم.
من پشت فرمان می‌نشستم و بابا کنارم می‌نشست و راهنمایی می‌کرد. دور می‌زدیم. می‌رفتیم نان می‌خریدیم و برمی‌گشتیم.

آن قدر صبح‌ها با هم نشستیم و حرف زدیم و رفتیم بیرون که دیگر آن رودربایستی، آن خجالت و آن فاصله از بین رفت و چقدر شیرین بود و چقدر لذت‌بخش. پدرم را تازه پیدا کرده بودم و تازه داشتم انس می‌گرفتم.

دو ماه قبل از شهادتش برایم مشکلی پیش آمد. لازم بود به کسی بگویم که هم محرم باشد هم فهمیده و دانا که بتواند مشکلم را حل کند. فکر کردم چطور است به بابا بگویم.
دیده بودم که فامیل برای بابا احترام عجیبی قائلند و به او به چشم یک راهنما و یک بزرگ‌تر نگاه می‌کنند و مشکلاتشان را به او می‌گویند.

من چون تا قبل از آن با بابا رودربایستی داشتم، نمی‌دانستم که اگر مشکلاتم را برایش بگویم چطور می‌شود، ولی آن روز تصمیم گرفتم بگویم و گفتم. بابا آن قدر قشنگ مشکل مرا فهمید و راهنمائیم کرد که افسوس خوردم که چرا زودتر حرف‌هایم را به پدرم نگفته‌ام.

یک دوست خوب و یک معلم دلسوز در زندگی‌ام بود و من ندیده بودمش. آن روز که بابا جواب سئوالم را آن قدر زیبا، واضح و عمیق داد و راهنمائیم کرد، انگار تازه پیدایش کرده باشم. افسوس خوردم که چرا زودتر از این به سراغش نرفته‌ام. دو ماه بعد بابا شهید شد و آن افسوس و حسرت هنوز با من هست.


محقق عراقی: درباره او به صدام گزارش دادند


دكتر الجنابي از محققان عراقی ، درباره صیاد شیرازی چنین می گوید: نام صياد شيرازي براي اولين‌بار توسط عوامل مزدور بعثي كه در كردستان ايران مشغول آشوب و بلوا بودند به ضداطلاعات و استخبارات ارتش عراق وارد شد و همان زمان بود كه با دستور تصفيه اين افسر جوان و انقلابي ايران، رژيم عراق به كشتن او دستور داد. اين دستور توسط نماينده بعثي‌ها در تشكيلات ضدانقلابي كومله به همراه اسامي 27 پاسدار، ارتشي و حزب‌اللهي ايران دراستان كردستان صادر شد.

نام صياد شيرازي بيش از هر افسر ارتش ايران در سرويس‌هاي امنيتي و جاسوسي رژيم صدام ديده مي‌شد كه اطلاعات آن عمدتا از سوي منافقين و مزدوران صدام در كردستان ايران تهيه و تنظيم شده بود.

فرماندهي صياد شيرازي در نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران بار ديگر نام و شخصيت اين افسر را بر روي ميز سرويس‌هاي استخباراتي ارتش صدام آورد. در ابتدا آنها نسبت به عملكرد وي و ارتقا به سطح فرماندهي‌اش ابراز ترديد مي‌كردند اما تشكيل قرارگاه‌هاي مشترك سپاه و ارتش ايران براي باز پس‌گيري اراضي اشغال شده كه شوك آن با شكست محاصره آبادان به رژيم بعث وارد شد آنها را وادار به كنكاش بيشتر در عملكرد اين فرمانده ايراني كرد.

برابر سندي كه زمان آن به نبرد‌هاي سنگين چزابه برمي‌گردد، از صياد شيرازي به‌ عنوان احيا‌گر ماشين جنگي ارتش جمهوري اسلامي ايران نام برده شده است. سرويس‌هاي امنيتي عراق در خصوص اين فرمانده ايراني از چند تن از اسيران ايراني بازجويي مي‌كنند و بالاخره در گزارش روزانه خود به ستاد عالي ارتش صدام كه ديكتاتور عراق آن را مطالعه مي‌كرد در خصوص شهيد صياد شيرازي مي‌نويسند: اين فرمانده ايراني وحدت عملياتي بين نيروهاي سپاه و ارتش را به ‌شدت پشتيباني مي‌كند و از افسران مورد اعتماد رهبري ايران است. وي با انتقال تجربيات و آموزش نظامي به پاسداران و بسيجيان موافقت نموده و جاده صاف‌كن بن‌بست‌هايي شده است كه در زمان بني‌صدر رييس‌جمهوري مغرول شده ايران بين ارتش و سپاه به‌وجود آمده بود.

عمليات فتح‌المبين خشم ارتش بعثي عراق را از صياد دوچندان كرد و قابليت‌هاي او در كنار ساير فرماندهان سپاه و ارتش در عمليات آزاد‌سازي خرمشهر منجر به آن شد پرونده عملكرد صياد شيرازي در استخبارات عراق قطورتر شود تا اين‌كه با تماس‌هاي عميق‌تر منافقين با رژيم صدام در سال 1363 فهرستي از اسامي فرماندهان و مسوولين جنگ در ايران توسط رژيم صدام به منافقين داده شد كه از آنهاخواسته شده بود به ترور و كشتن اين افراد اقدام كنند كه نام صياد شيرازي نيز در بين اين فهرست ديده مي‌شود.

منافقين نيز كه از عملكرد صياد شيرازي به‌شدت به خشم آمده بودند مسير اين ترور را در پرونده مخوف و تروريستي خويش باز گذاشتند.

در سال 1366 در جلسه‌اي كه در منطقه الرشيد بغداد و در يك مجموعه تفريحي برپا شد مسوولين امنيتي عراق به‌خاطر عدم توفيق منافقين در ترور صياد شيرازي از تروريست‌هاي منافق انتقاد كردند. حضور صياد شيرازي در سركوب منافقين در عمليات مرصاد نيز بار ديگر ضربه‌اي كاري از سوي اين افسر انقلابي ارتش ايران بر پيكر رژيم بعث و منافقين وارد كرد. سران منافقين با اين خشم سال‌ها انتظار كشيدند تا از اين مرد جنگي ايران انتقام بگيرند.

منابع: ساجد ، ایران ، رمز عبور ، آوینی ، ایسنا ، مرکز اسناد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آرى، هشت سال پيش در چنين ايامى كه مصادف با ماه ذى الحجه ۱۴۱۹ هجرى قمرى بود، سردار رشيد اسلام سپهبد شهيد على صياد شيرازى در حالى كه به تنهايى از منزل به قصد محل كار خود در ستاد فرماندهى كل قوا خارج شده بود از سوى عناصر آموزش ديده گروه خونخوار منافقين مورد حمله ناگهانى قرار گرفت.
ترور اين فرمانده شجاع دوران پرحماسه دفاع مقدس، حلقه اى از زنجيره تلاش هاى بى ثمر منافقين زبون براى حفظ روحيه درهم شكسته عوامل خود، پس از پايان جنگ تحميلى و شكست رژيم صدام حسين در آن و نيز كسب رضايت امريكا و اسراييل و پرداخت بخشى از هزينه هاى لازم براى ادامه حيات و حضور در كشورهاى غرب و در عراق در سايه رژيم دژخيم بعثى بود.شهيد بزرگوار صياد شيرازى از معدود نظاميانى است كه از بدو ورود خود به ارتش طاغوت در زمان رژيم شاهنشاهى، سعى مى كرد تا بر اساس اعتقاد مذهبى خود، عمل كرده و در ماه هاى اوج گيرى نهضت اسلامى مردم ايران، تلاش مى كرد تا با پيروى از ديدگاه هاى حضرت امام خمينى (ره) در مسير حركت انقلابى مردم ايران قرار گيرد. او در آن هنگام از افسرانى بود كه در مركز توپخانه اصفهان، مشغول به كار بود. در اين مركز تلاش مى كرد تا افكار انقلابى را در بين همكاران خود مطرح نموده و آن ها را به همسو شدن با مردم دعوت نمايد.بلافاصله بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، صياد تمام توان خويش را براى ايفاى نقشى موثر در ارتش جمهورى اسلامى ايران به كار بست. در آن زمان كه ساختار كشور از رژيم شاهنشاهى به نظام جمهورى اسلامى، تغيير ماهيت داده بود نياز به آن داشت تا با رويكرد جديدى به مجموعه ارتش بنگرد و از اين رو وجود نظاميانى همچون صياد شيرازى در بدنه ارتش اهميت زيادى مى يافتند تا بتوانند به جهت گيرى ارتش به سمت خواسته هاى مردم و ماموريت هاى متفاوت با دوران رژيم گذشته، كمك نمايند.
انقلاب اسلامى ايران كه با وحدت كلمه مردم و رهبرى الهى و بدون هيچ گونه وابستگى و ارتباط با قدرت هاى بزرگ حاكم بر جهان و با شعار فراگير «نه شرقى نه غربى جمهورى اسلامى»، پا به عرصه وجود نهاده بود موجب تغيير توازن قوا در منطقه حساس خاورميانه گرديد. از اين رو برخى از كشورهاى بزرگ و قدرتمند، مثل امريكا و انگليس كه منافع خود در ايران را از دست داده بودند نمى توانستند يك حكومت مستقل در ژئوپليتيك حساسى مثل ايران را تحمل نمايند.
بنابراين تلاش كردند تا با برخورد با اين نظام نوپا به اشتراك و وحدت منافع دست يابند و تمامى ترفندها و تجارب استعمارى خود را براى در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامى به كار گيرند. در اين زمان كه رژيم بعثى عراق هم نگران گسترش يافتن افكار انقلاب اسلامى در بين مردم آن كشور بود و از سوى ديگر كينه شديدى از ايرانيان در سينه داشت، سعى كرد تا با استفاده از تشكيل گروه هايى همچون احزاب دموكرات و كومله، سرزمين كردستان را آماج حملات و تهاجمات مسلحانه و كشت و كشتار بى رحمانه خود قرار دهد. در چنين شرايطى شهيد صياد از جمله فرماندهان ارتشى بود كه با اعتقاد كامل به مقابله با چنين برنامه اى، در كنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، در كردستان حضور يافت.
در آن هنگام، بسيارى از گروه هاى به ظاهر سياسى مثل منافقين سعى داشند تا ارتش را از مقابله با تحركات ضد انقلاب در استان هاى مرزى كشور بر كنار نگه دارند. شهيد صياد شيرازى با درك عميق از ريشه هاى خارجى حوادث كردستان، در كنار شهيدان بزرگى همچون شهيد بروجردى و شهيد ناصر كاظمى و ساير فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در كردستان، حضورى فعال يافت و موفق شد تا با فرهنگ بسيجى و با كمك سپاه به مقابله با گروه هاى بى ريشه ضد انقلاب بپردازد. شهيد عزيز صياد شيرازى، عميقا معتقد بود كه با فرهنگ و روحيه بسيجى كه هديه بزرگ امام (ره) به ملت سلحشور ايران بود، مى توان با دشمنان خارجى و ايادى زبون داخلى آنان جنگيد و به همين دليل بود كه او در رفتار و گفتار خود چنين روحيه اى را بروز مى داد و از اين رو در نزد اطرافيان خود محبوبيت خوبى كسب كرده بود. او كه ابتدا از سوى رييس جمهور وقت، آقاى بنى صدر مورد تشويق قرار گرفته بود وقتى كه ديدگاه هاى متفاوتى درباره چگونگى برچيدن فتنه گروه هاى مسلح در كردستان از خود بروز داد از سوى بنى صدر، غيرقابل تحمل شد و همين مساله باعث گرديد تا صياد از ارتش بركنار شود و براى مدت چهار ماه، بنا به دعوت سپاه، در ستاد مركزى سپاه مستقر شده و به همكارى آموزشى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بپردازد. در تابستان سال ،۱۳۶۰ پس از بركنارى و عزل بنى صدر از فرماندهى كل قوا، بر تحرك نيروهاى نظامى در جبهه هاى جنگ به طور چشمگيرى افزوده شد و راه براى فعاليت و ايفاى نقش افرادى همچون صياد شيرازى گشوده شد.
در اين زمان صياد از سوى شهيد محمد على رجايى به ارتش فراخوانده شد و با اعطاى دو درجه به وى، به فرماندهى همزمان دو لشكر ۶۴ اروميه و ۲۸ سنندج منصوب شد و عملا فرماندهى يگان هاى ارتش در شمال غرب كشور را بر عهده گرفت.در طول مدت حدودا يك ماه و نيمى كه او در شهر اروميه مستقر شد، سعى داشت تا با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ارتباط نزديكى برقرار نموده و از اين طريق ارتش را در كمك به سپاه براى برچيدن بساط گروه هاى مسلحى كه از طرف صدام حمايت مى شدند، به كار گيرد. در اين زمان سردار شهيد مهندس مهدى باكرى فرماندهى عمليات سپاه استان آذربايجان غربى را بر عهده داشت و سپاه اروميه طرحى را براى بيرون راندن گروه هاى مسلح غيرقانونى تهيه كرده بود و برنامه ريزى هاى لازم را نيز براى انجام عمليات گسترده اى عليه احزاب مسلح مورد حمايت رژيم بعثى صدام انجام داده بود، بنابراين در تابستان سال ،۱۳۶۰ سپاه آذربايجان غربى موفق شد تا با همكارى نيروهاى محلى كرد و همدلى و حضور برادران لشكر ۶۴ و ناحيه ژاندارمرى آذربايجان غربى، شهر اشنويه را از دست حزب دموكرات خارج نموده و آن را آزاد سازد. در اين هنگام شهيد صياد شيرازى كه علاقه زيادى به حضور در صحنه هاى عملياتى داشت، به همراه شهيد آبشناسان و شهيد مهدى باكرى در معيت فرمانده سپاه اروميه از آن شهر آزاد شده بازديد به عمل آوردند و مطمئن شدند كه همدلى نيروهاى مسلح مى تواند موفقيت هاى عظيمى را به وجود آورد.در سى شهريور سال ۱۳۶۰ و درست يك سال پس از آغاز جنگ تحميلى، صياد شيرازى از سوى فرمانده معظم كل قوا حضرت امام خمينى (ره)، به فرماندهى نيروى زمينى ارتش منصوب گرديد. او بلافاصله از اروميه عازم تهران و سپس جبهه هاى جنوب گرديد.در دوران پنج سالى كه او اين سمت را بر عهده داشت تلاش مى كرد كه سازمان موجود ارتش را به يك سازمان فعال كه با فرهنگ اسلامى انقلاب، تطابق داشته باشد سوق دهد. به همين جهت از فكر ايجاد قرارگاه هاى مشترك عملياتى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى استقبال نمود.
نام قرارگاه كربلا براى همكارى مشترك ارتش و سپاه، انتخاب شد و صياد شيرازى هميشه از آن به عنوان يك تركيب مقدس ياد مى كرد. در اين قرارگاه فكر و ابتكارات و روحيات برادران سپاهى با فكر و دانش نظامى برادران ارتشى با هم مطرح شده و در نهايت يك سلسله عمليات موفق تحت عنوان كربلاى ۱ تا كربلاى ۱۲ طراحى گرديد كه با اجراى آن ها دشمن از سرزمين هاى اشغالى، عقب رانده شد.


2
شهيد صياد شيرازى براى تقويت ستاد طراحى قرارگاه كربلا، دانشكده فرماندهى و ستاد ارتش را تعطيل و اساتيد آن را براى طرح ريزى عمليات ها به جبهه جنوب فراخواند.
بنابراين براى برنامه ريزى براى هر عملياتى ابتدا از سوى طراحان ارتش و سپاه، طرح هاى جداگانه اى تهيه مى شد و آنگاه در قرارگاه مشترك كربلا، اين طرح ها مورد بحث و بررسى قرار مى گرفت و طرح نهايى كه طرح قرارگاه كربلا بود، يعنى ارتش و سپاه بر محتواى آن توافق داشتند به مرحله اجرا در مى آمد.
براى نمونه، در طراحى عمليات بزرگ بيت المقدس، طرح برادران ارتش عبور از جاده اهواز- خرمشهر به عنوان تلاش اصلى و طرح برادران سپاه عبور از رودخانه كارون به عنوان محور اصلى عمليات بود كه پس از تضارب افكار و نظرات در قرارگاه مشترك كربلا، نهايتا طرح عبور از رودخانه كارون، تصويب شد و به عنوان تلاش اصلى و محورى، به مرحله اجرا در آمد. با چنين تدبيرى تمام توان طرح ريزى و توان آتش و پشتيبانى هاى دو ساز مان ارتش و سپاه با كمك يكديگر در يك عمليات، عليه دشمن به كار گرفته مى شد. از جمله كارهاى ديگرى كه شهيد صياد شيرازى در سمت فرماندهى نيروى زمينى ارتش پى گيرى مى كرد آن بود كه علاوه بر تشكيل قرارگاه هاى مشترك، يگان هاى سپاه و ارتش نيز در هنگام هر عمليات با هم ادغام گرديده و از توان مشترك آن ها استفاده شود. چرا كه او عميقا معتقد بود و به تجربه هم دريافته بود كه همه واحدها بايستى با فرهنگ رايج بين بسيجيان در نبردها شركت كنند و تنها با اين شيوه است كه مى توان اميد به رويت جمال پيروزى داشت.
او مى دانست در شرايط نابرابر و در هنگامى كه دشمن، مستغرق در پشتيبانى فنى، اطلاعاتى، تجهيزاتى و عملياتى تمام قدرت هاى بزرگ جهانى است نمى توان فقط با اتكا به روش هاى متداول و بعضا ناكارآمد در آن وضعيت و شرايط، از كشور و تماميت ارضى آن دفاع نمود. او به طور راسخ اعتقاد داشت كه در وضعيت آن روز جنگ، تنها كليد راه گشا، تكيه بر راه هميشه پيروز حضرت ابا عبدالله سيد الشهدا(ع) و بسيج و به كارگيرى ا نسان هاى مومن، خداترس و شهادت طلب است، زيرا كه بر فراز تابلوى بزرگ عاشورا به درازاى تاريخ و به پهناى هر سرزمين به خط خون نگاشته شده است كه خون بر شمشير پيروز است.
با اين باور بود كه شهيد صياد شيرازى با الگوگيرى از سپاه، در ارتش هم، گردان هاى شهادت را به وجود آورد تا هر كس كه داوطلب نثار جان شيرين در دفاع از اين انقلاب، تاريخ و شرف مرز و بوم و نواميس خويش است در آن گردان ها سازمان يافته و دليرانه بر صف دشمن بكوبد. البته گاهى اوقات هم بين ديدگاه هاى وى و نظاميان همكارش و يا فرماندهان سپاه نيز اختلافاتى به وجود مى آمد كه ناشى از تفاوت ديدگاه ها در روش جنگيدن با دشمن بود. به همين خاطر بعضا او مى خواست كه عمليات هايى را با نظر و طرح خويش و با وحدت فرماندهى خودش انجام دهد كه در نهايت موفقيتى حاصل نمى شد. مثل آنچه بعد از عمليات بدر، با تشكيل قرارگاه كميل اتفاق افتاد. شهيد صياد در اواخر جنگ و در زمانى كه منافقين با همكارى صدام مى خواستند از فرصت پذيرش قطعنامه ۵۹۸ از سوى ايران، استفاده كرده و خود را به تهران برسانند تا حكومت را در اختيار بگيرند، با اينكه مسووليتى در نيروى زمينى ارتش نداشت، با اين حال در جنگ عليه منافقينى كه با خودروهاى زرهى خود تا نزديكى هاى كرمانشاه جلو آمده بودند وارد عمل شد و سپاه و ارتش با همكارى با يكديگر توانستند اين برنامه دشمن را نيز ناكام بگذارند.
شهيد صياد شيرازى با الهام از احكام تعالى بخش اسلام و هدايت حضرت امام (ره) آنچنان خود را ساخته بود كه ويژگى هاى يك مومن راستين در او آشكار بود. هرجا كه امام جماعتى نبود، او نماز جماعت را برپا مى داشت و به امامت آن قيام مى نمود. همه جلسات و سخنرانى ها و مصاحبه هاى خود را با آياتى از كلام الله مجيد آغاز مى نمود.
تلاوت آياتى نظير «الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم(توبه۱۳)» يا رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعلنى من لدنك سلطانا نصيرا، قرائت دعاى فرج در تمام جلسات، از نكات فراموش ناشدنى شهيد صياد شيرازى است. پس از پايان جنگ تحميلى وقتى كه به معاونت بازرسى ستاد كل نيروهاى مسلح منصوب شد، همچنان ارتباط نزديك خود را با علماى بزرگ حفظ مى كرد و سعى داشت تا با انجام عباداتى فراتر از تكاليف شرعى به خودسازى خويش ادامه دهد. سردار حاج عبدالله رودكى مى گفت كه او شاهد نماز شب هاى صياد در برنامه هاى بازرسى هاى ستادى از نيروى دريايى سپاه بوده است و هميشه از آن ياد مى كرد. شهيد صياد شيرازى خود را ملتزم مى دانست كه همانند آحاد مردم در نمازهاى جمعه شركت كند. نمازگزاران جمعه، بسيارى از اوقات، شاهد حضور او در ميان خود بودند. او در گفتار و رفتار خود نشان داده بود كه شهادت در راه خدا را عين سعادت براى خود مى داندو همواره سر و جان خويش را براى نثار در راه اسلام و كشور آماده ساخته و با وقف زندگى خود در مسير آرمان هاى الهى در آرزوى نيل به فيض شهادت است. به راستى او يكى از مصاديق آيه و من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه... شناخته مى شد. او روحيه اى بسيجى داشت و از مرگ نمى ترسيد و در خطوط مقدم جبهه حضور مى يافت و از حوادث مختلف انقلاب سربلند بيرون آمد.

هميشه اين سوال مطرح بوده است كه چرا سازمان منافقين در دوره جديد ترورهاى خود، شهيد عزيز صياد شيرازى را هدف تيراندازى خويش قرار داد.
منافقين تاكنون جنايت هاى زيادى را در ايران مرتكب شده اند و اساسا زندگى و ادامه حيات و هويت آنان مبتنى بر ترور و آدم كشى است و هم اكنون نيز در پناه ارتش اشغالگر آمريكا در عراق كه داعيه ضد تروريسم نيز دارند اسكان يافته و به جاسوسى مشغول اند.
منافقين در كارنامه خباثت آميز خود نشان داده اند كه كسانى كه به طور جدى مدافع جمهورى اسلامى ايران و اهداف انقلاب اسلامى بوده و در راه آن تلاش و جانفشانى مى نمايند در فهرست ترور آن ها قرار مى گيرند، به ويژه اگر اين افراد از مسوولان نظام بوده و در دفاع از آن و تبليغ گسترش حاكميت خط و آرمان هاى حضرت امام خمينى(ره) لحظه اى ترديد به خود راه ندهند، هرچند كه در اين ميان ساير شهروندان و افراد حزب اللهى نيز از جنايات آنان بركنار نبوده اند، ولى هميشه سعى كرده اند به گونه اى برنامه ريزى نمايند كه در عمليات هاى ترور، خود خسارت كمتر متحمل شده و عملا امكان انجام جنايت و كشتن سوژه، براى آن ها فراهم باشد.
از آن جا كه اين عناصر خود فروخته به اجنبى، سال ها در زير سايه رژيم جنايتكار بعثى به رهبرى خونخوارترين ديكتاتور جهان، صدام حسين، زندگى كرده اند و وامدار او بوده اند، بنابراين وظايف و ماموريت هايى كه از سوى صدام به آن ها واگذار مى شده است را برعهده مى گرفتند تا در ازاى آن بتوانند در زير سايه صدام و حزب بعث در كشور عراق به زندگى و توسعه سازمان خود ادامه دهند. از سوى ديگر براى كسب اعتماد و پشتيبانى مالى و تبليغاتى قدرت هاى استعمارگر غربى و در راس آن ها دولت ضد مردمى امريكا و امكان تداوم حضور فعال در كشورهاى غربى نيازمند مطرح كردن خود به عنوان يك نيروى مخالف جدى- اپوزيسيون- جمهورى اسلامى و كسب مزيت هاى نسبى در ميان ساير مخالفين هستند.
در آن زمان، شهيد بزرگوار صياد شيرازى با خلق و خوى مردمى خود با وجود دارا بودن يكى از بالاترين مقام هاى نظامى در كشور يعنى جانشين رييس ستاد كل نيروهاى مسلح، به طور معمولى و در ميان مردم زندگى كرده و براى خود حصارهاى آهنين و غير قابل نفوذ ايجاد نكرده بود. از طرف ديگر شهيد صياد داراى پيشينه و كارنامه درخشانى در دفاع مقدس و زدن ضربات مهلك اثربخش و سرنوشت ساز بر ماشين جنگى بعثى ها بوده و كينه آنان عليه خود را برانگيخته بود و ترور او به عنوان يكى از فرماندهان موثر در شكست صدام مى توانست يكى از اهداف و آمال ديكتاتور بغداد قلمداد گردد.
بديهى است كه هم رژيم بعثى عفلقى صدام كه اساسا بر مبناى ترور شكل گرفته قدرت يافته و رسميت پيدا كرده بود و تروريسم به عنوان جزو اصلى و لاينفك مديريت حزب بعث به شمار مى رفت و هم منافقين كه با عمليات ناجوانمردانه كشتار مردم كوچه و بازار، خود را به دنيا معرفى كرده اند، همواره در صدد يافتن فرصت هاى طلايى براى حذف فيزيكى رهبران و ياوران و دوستداران انقلاب اسلامى در سراسر جهان و فرماندهان نظامى اى كه آن ها را در نيل به اهداف شوم خود ناكام ساخته بوده اند، اما آن ها چه زمان و موقعيتى را براى اجراى طرح خباثت آميز خود مناسب مى دانستند؟ به تجربه ثابت شده است كه مناسب ترين زمان براى دشمن، زمانى است كه فضاى كشور ملتهب بوده و تمام توجه مردم و مسوولان به فضا و جو متشنج مشغول است و در واقع دچار نوعى غافلگيرى بوده و ميدان را براى تحركات و فعاليت هاى اطلاعاتى، عملياتى مذبوحانه دشمن خالى نموده باشند. در چنين شرايطى دشمن با وارد كردن ضربات كارى و جبران ناپذيرى نظير ترور شهيد بزرگوار صياد شيرازى و انفجار بمب و پرتاب خمپاره، سعى در ايجاد اختلاف بيشتر و ضعف اركان اساسى نظام مى نمايد.
بهترين و موثرترين شيوه براى بستن راه نفوذ دشمن و پيشگيرى از تحركات ضد انسانى آنان، تامين امنيت است. امنيتى فراگير براى آحاد مردم به گونه اى كه همه مردم، از طرفى احساس درهم آميختگى و پيوستگى پايدارى با تمام مسوولان كشور نموده و از سوى ديگر احساس گسيختگى و تقابل روحى با عناصر آشكار و پنهان دشمن بنمايند و راه هرگونه عمليات روانى و تبليغى را بر آنان سد كنند. بنابراين بايستى ايجاد فضاى امن براى عموم مردم و نه براى دشمنان و ايادى آنان در دستور كار قرار گيرد.
سرانجام شهيد بزرگوار، رزمنده بسيجى و شجاع، سپهبد على صياد شيرازى در سن ۵۵ سالگى و پس از يك عمر مجاهدت در راه خدا و جنگ با دشمن و كسب توفيقات و افتخارات بزرگ و به يادماندنى و جاويد، به ديدار معبود و محبوب خود شتافت و پاداش فداكارى ها و خدمات صادقانه و شبانه روزى و خستگى ناپذير خود را با مدال شهادت دريافت كرد و نام و خاطره خود را در تاريخ گلگون ميهن اسلامى جاويد ساخت. اگرچه شهادت، زيبنده دليرمردى همچون او بود، اما رهبرى، مردم و نيروى مسلح را در غم خود داغدار نمود. خون گرم او همچون راه درخشان وى، رسواگر منافقين مجرم و حاميان ضدبشرى آنان خواهد بود.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


دكتر حسين علايى
روزنامه ایران

منبع: سایت ساجد http://www.sajed.ir/new/martyrs/1388-10-24-09-17-46.html

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هنوز مقالتو نخوندم ... يكي از بچه ها كه بيسيم چي بود تعريف ميكرد ميگفت از كانالها يا جاهايي كه تيررس عراقيها بودن رد ميشدن كه شهيد شيرازي هم فرماندشون بود و ميگفت نديدم يه بار سرشو خم كنه كه مبادا گلوله بخوره يا تركش! ميگفت ما جرات نداشتيم سرمونو بالا بياريم اما ايشون همينطوري شليك ميكرد و رد ميشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یکی از خاطراتی که شنیدم اینه که ایشون چند بار برای گرفتن اعتراف از عراقیها یا منافقین گوششان را برید icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]یکی از خاطراتی که شنیدم اینه که ایشون چند بار برای گرفتن اعتراف از عراقیها یا منافقین گوششان را برید icon_cheesygrin[/quote]

به هیچ وجه به خودتون اجازه ندید، شایعه ای رو که کمترین سندیتی نداره، به این راحتی مطرح کنید. به خصوص مطلبی رو که دون شان این شهید هست ...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote]یکی از خاطراتی که شنیدم اینه که ایشون چند بار برای گرفتن اعتراف از عراقیها یا منافقین گوششان را برید icon_cheesygrin[/quote]

به هیچ وجه به خودتون اجازه ندید، شایعه ای رو که کمترین سندیتی نداره، به این راحتی مطرح کنید. به خصوص مطلبی رو که دون شان این شهید هست ...[/quote]

در جنگ هر کاری رواست آقا رضا.من گفتم فقط شنیدم(و درستیشو نمیدونم)ولی گوش بریدن در جنگ واقعیت داشته برادرم تعریف میکنه یکبار چنتا از هموطنان خوزستانیمون لباس عراقیا رو میپوشن و شبانه چند نفر رو دستگیر میکنن یکیشون که بعثی هم بوده اعتراف نمیکرده.فرمانده چاقو رو بیخ گوشش میزاره و ازش اطلاعات میخواد و وقتی نمیشنوه گوشش رو در جا میبره. icon_cheesygrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]در جنگ هر کاری رواست آقا رضا.[/quote]

دقیقا طبق کدوم مسلک؟

[quote]من گفتم فقط شنیدم(و درستیشو نمیدونم)ولی گوش بریدن در جنگ واقعیت داشته[/quote]
امیرالمومنین میفرمایند فاصله کفر و ایمان چهار انگشت است به کنایه از فاصله دیدن و شنیدن از کسی ...
وقتی مطمئن نیستی نگو تا مفسده ای و حق الناسی به گردنت نیاد

این نقل قولی هم که کردید، متناقض با آنچیزی است که در جنگ ما رایج بوده ...

صیادشیرازی کسی بود که سرباز عراقی که زخمی شده بود را به بهداری رساند تا زنده ماند( کسی که تا چند دقیقه قبلش ، همرزمان ایشون رو به شهادت رسونده بود ). روایتی که همرزمان ایشون بارها مطرح کرده اند .
اون وقت در نظر بگیرید، شما چه تهمت بزرگی به این شهید زدید ...

پس لطفا نقل قولهای اینچنینی تون رو اینجا منتشر نکنید

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من نگفتم ایشون سرباز عادی رو گوش بریدن(یا هر کس دیگه)من گفتم [color=red]که بعثی هم بوده[/color]

یعنی سربازای عقده ای صدام وگرنه بله این ماجراها هم زیاده و اصولا به فرماندهان ما میگفتند خشم جبهه مهر پادگان!

در ضمن مگر در جنگ مولا علی با عمرو امام با خدعه و نیرنگ بر عمرو پیروز نشدند؟؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]من نگفتم ایشون سرباز عادی رو گوش بریدن(یا هر کس دیگه)من گفتم که بعثی هم بوده [/quote]

هيچ تفاوتي نميكنه ...

[quote]در ضمن مگر در جنگ مولا علی با عمرو امام با خدعه و نیرنگ بر عمرو پیروز نشدند؟؟[/quote]

دقيقتر بفرماييد ...
كدوم جنگ؟كدوم عمرو؟


التبه كلا شيوه بحث كردن شما هم قابل توجهه؛ براي اثبات كردن يه نقل قول، داريد بحث استدلالي ميكنيد!!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط parsneet
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      تاپیک حاضر با محوریت پوشش خبر ها و اطلاعات مسابقات نظامی برگزار شده در ایران و همچنین شرکت تیم های ایرانی در سایر مسابقات بین المللی نظامی می باشد .
       
      مقدمه :
      مسابقات نظامی هر ساله در سراسر جهان با شرکت پرسنل نظامی ( به صورت داخلی و یا بین المللی ) برگزار می گردد . این گونه مسابقات علی رقم اینکه از قواعد و استاندارد متحدی برخوردار نیستند ( منظور نبودن کمیته جامع و قوانین واحده بین المللی در رشته های تخصصی می باشد ) اما تا حدودی پیرو قواعد و ضوابط برگزاری رزمایش های نظامی هستند . ( البته تیم های ورزشی و مسابقات ارتش های جهان (CISM) تا حدودی متفاوت از سایر مسابقات تخصصی هستند که در ذیل به آن اشاره خواهد گردید )
      اساساً هدف از برگزاری این گونه مسابقات تخصصی بالا بردن آمادگی پرسنل و ایجاد حس رقابت و افزایش انگیزش پرسنل نظامی جهت فراگیری مهارت های تخصصی است . و همچنین سنجش توانمندی پرسنل در مقایسه با واحد های مشابه در ارگان های نظامی داخلی و یا ارتش های خارجی دیگر است . پس تا حدودی می توان بیان کرد که تیم های شرکت کننده ( در مسابقات بین المللی ) عموماً از بین کشور های دوست و یا هم پیمان ( و یا حداقل غیر متخاصم ) انتخاب می شوند و برای سنجش توانایی های تخصصی شان گرد هم می آیند . و همچنین حتی گاهی می تواند بیان گر همسویی کشور های شرکت کنند و حامل پیام های خاص برای ارتش های رقیب شان نیز باشند .
       
       
       
      تاریخچه :
      می توان به نوعی اولین مسابقات نظامی ( با تاکید و اولویت دادن به پرسنل نظامی ) را به یونان باستان نسب داد . در رویدادی جشن گونه که عموما" ( و نه اختصاصاً ) پرسنل نظامی در آن شرکت می کردند تا آمادگی جسمانی و مهارت های کار با سلاح در رقابت با حریفان را بسنجند . در ادامه و ظهور امپراطوری روم باستان این نوع مسابقات چهره خشن تر و جدی تری به خود گرفت به گونه ای که مکان های اختصاصی مانند کلوزیوم (Colosseum) و همچنین شرکت کنندگان مخصوص بنام گلادیاتور (Gladiator) برای شرکت در آن تربیت می گردیدند .
      این مسابقات شرحی مفصل دارد ولی به اختصار : برگزاری آن در قرون مختلف تکامل یافته و عموماً شرکت کنندگان آن از بین سربازان قوای شکست خورده در جنگ با امپراطوری روم انتخاب می شدند و در بین خیل عظیم از این سربازان که در مسابقات محلی و ایالات های مستعمره روم برگذار می شد برگزیدگان ( که یقیناً تعداد کمی از آنان بودند) می توانستند آزادی خود را به دست آورند . ولی جنگجویانی نیز بودند که به خاطر بدست آوردن پول و یا شهرت نسبت به شرکت در این مسابقات خونین اقدام می کردند . این مسابقات که به خشونت بی پروا و ضد انسانی اش معروف گشته بود بدون فایده هم البته نبود . ( البته فواید آن از دید فرماندهان نظامی ) باید اشاره کرد که تمامی این مسابقات به نبرد های خونین تن به تن اختصاص نداشت بلکه اکثر این رویداد ها به باز سازی نبرد های روم در مقابل دشمنانش مختص می شد ( یقیناً آن نبردهای که در آن پیروز گردیده بودند تا خاطرات ، تکنیک های رزم و قهرمانان آن را مرور و زنده نگاه دارند ) عده ای از سربازان لباس های قوای دشمن را بر تن می کردند و سربازانی دیگر که نقش نیروهای رومی را داشتند با بکارگیری ارابه و اسب و سلاح های آن دوران در چندین پرده که گاهی تا چند روز نیز ادامه می یافت آن نبرد خاص را باز سازی می کردند . از نحوه یورش قوای مهاجم گرفته تا نبرد های تن به تن ، عبور از رودخانه ، یورش سواره نظام ، محاصره قلعه ها و یقیناً نمایش پیروز مندانه و دلاورانه ارتش رومی بر حریف خود !
       
      در عصر جدید ایده مسابقات نظامی بعد از پایان جنگ جهانی اول شکل گرفت . در سال 1919 پس از جنگ جهانی اول ، بازی های بین متفقین توسط شورای ورزشی نیروهای متفقین ژنرال جان پرشینگ سازماندهی شد و 1500 ورزشکار از 18 کشور را گرد هم آورد تا در 24 رشته ورزشی به رقابت بپردازند. این رویداد در Joinville-le-Pont فرانسه برگزار شد . و طی سالهای بعد در ماه مه 1946 ، پس از جنگ جهانی دوم ، شورای ورزشی نیروهای متفقین توسط سرهنگ هانری دبروس و پنج‌گانه المپیک توسط سرگرد رائول مولت احیا شد و در  7 تا 8 سپتامبر همان سال دومین بازی‌های بین متفقین در برلین (در المپیاستادیون , محل برگزاری بازی های المپیک 1936) برگزار شد .
       


      چند ماه بعد، با پایان دادن به شورای ورزش نیروهای متفقین ، سرهنگ دبروس و سرگرد مولت مسابقات ارتش های جهان (CISM) را در 18 فوریه 1948 تأسیس کردند . اعضای موسس آن بلژیک ، دانمارک ، فرانسه ، لوکزامبورگ و هلند بودند . در سال 1950، آرژانتین و مصر به عضویت آن درآمدند. در سال 1951 ایالات متحده به آن پیوست . در سال 1952 عراق ، لبنان ، پاکستان و سوریه و دو سال بعد برزیل به عضویت آن درآمدند . و همچنین کانادا در سال 1985 وارد آن شد . سپس در سال 1991 با پایان جنگ سرد سازمان رقیب پیمان ورشو کمیته ورزش ارتش متفقین (SKDA) با CISM ادغام شد و خبر از پیوستن 31 کشور و عضو جدید و سایر کشورهای مرتبط با بلوک شوروی را داد. این پیشرفت سریع منجر به رسمیت شناختن توسط نهادهای بین المللی از جمله IOC شد. قبل از سال 1995 CISM هر سال 15 تا 20 مسابقات جهانی را برگزار می کرد. از سال 1995  CISM هر چهار سال یک بار بازی های جهانی نظامی را که یک رویداد چند ورزشی است با شرکت نمایندگانی از ارتشهای 127 کشور دنیا سازماندهی می کند .
       
       

       
      رویدادها
      برگزاری مسابقات مرتبط با ارتش های جهان طیف متنوعی را در بر می گیرد و بلوک های سیاسی و جغرافیایی متعدد سعی در برگزاری رویدادهای مشابه زیادی جهت بالا بردن مهارت پرسنل خود دارند . اما به نوعی اهداف برگزاری این چنین مسابقاتی تنها به بالا بردن مهارت ها محدود نمی گردد . بلکه برپایی نمایشگاه های تخصصی تجهیزات تیراندازی و حتی ماشین آلات زرهی و تسلیحات انفرادی و البسه نظامی و ... در حاشیه این مسابقات بیان گر این است که این رویدادها مکانی است تا برنامه ریزان و دست اندرکاران نظامی کشور های مختلف به عرضه و کسب اطلاعات و سنجش آمادگی قوای نظامی پیرامونی خود اقدام نمایند .
       
      به برخی از این رویدادها می توان به اختصار اشاره کرد مانند :
      - مسابقات بین المللی پنج گانه ورزشی ( تیراندازی سرعت و دقت ، میدان موانع ، شنا ۵۰ متر با مانع ، دو صحرانوردی ۸ کیلومتر و پرتاب نارنجک )
      - مسابقات بین المللی نظامی پهپادی ارتش های جهان
      - مسابقات بین‌المللی نظامی غواصی در عمق
      - مسابقات بین‌المللی نظامی جهت یابی
      - مسابقات بین‌المللی نظامی بیاتلون زرهی روسیه
      - مسابقات سراسری امنیت سایبری در آمریکا
      و ...
       

      بازتاب و آثار
      برای بیان تاثیر حضور بین المللی تیم های نظامی و ترتیب دادن این چنین مسابقاتی منعکس کردن دیدگاه بعضی از تحلیل گران غربی شاید مفید باشد به عنوان نمونه :
      «واشنگتن فری بیکن» «جوزف هومیر» تحلیلگر امنیت ملی : روسیه و چین در نمایش قدرت به آمریکا قصد شرکت در یک بازی‌های بین‌المللی در آمریکای لاتین ( ونزوئلا ) تحت عنوان « تک تیرانداز مرز » را دارند . این  بازی‌های نظامی یکی از واضح ترین نشانه‌ها  از شکل گیری یک ائتلاف ضد ایالات متحده در آمریکای لاتین است. روسیه و متحدانش ( ایران و چین ) با حضور در این مسابقات نظامی در ونزوئلا در حال نمایش قدرت هستند . با عادی سازی تحرکات نظامی دشمنان ایالات متحده در دریای کارائیب ، ما در معرض خطر در آمریکای لاتین هستیم .
       
       
      در حال حاضر به نظر می رسد که برگزاری این گونه مسابقات در بین نیرو های نظامی منطقه ای و جهانی در حال افزایش هست . مسابقاتی که هم در رشته های عمومی ( آمادگی جسمانی و ورزشی ) و هم رشته های تخصصی ( تیر اندازی ، زرهی و توپخانه ، پهپادی و ... ) با حضور تیم های چندگانه به جدیت پیگیری می شود . قطعا انتخاب تیم های ورزیده در این گونه رقابت ها باعث افزایش اعتماد به نفس پرسنل و همچنین تبلیغات مثبت برای نیرو های نظامی ما نیز خواهد گردید  . همچنین برگزاری مسابقات کشوری و درون مرزی برای ما موجبات حس رقابت و افزایش انگیزش سازمانی را برای نیروهای مسلح ما در پی خواهد داشت . انشالله 
       

       
       
       
      بن پایه :
      https://www.milsport.one/cism/members-nations
      https://www.ilsf.org/about/recognition/cism/
      https://armedforcessports.defense.gov/CISM/Military-World-Games/
      https://en.wikipedia.org/wiki/Colosseum
      https://freebeacon.com/national-security/iran-russia-china-to-run-war-drills-in-latin-america/
       
      گرد آوری جهت انجمن میلیتاری
       
       
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.