EMPEROR

ترور شهيد مغنيه طراح: اسرائيل، مجري: عربستان

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

با تشکر از نکته سنجی های سینای عزیز و دوست عزیزم آقا مصطفی ( استاد ) که همواره با دقت به مسایل سیاسی نگاه میکنند. در تایید و تکمیل فرمایشات ایشان مواردی را عرض خواهم نمود هر چند برخی از این موارد ،برگرفته از اظهارات دیگر دوستان و یا سایتهای خبری است اما ، با درکنار قرار دادن آنها شاید دوستان به این نتیجه برسند که دنیای غرب سعی در تغییر افکار عمومی خودشان و یا به تعبیری ( برگشت تف سربالای خودشان به سمت خودشان ) در این زمینه باشند که :

ایران که در افکار عمومی غرب (به عنوان مهد شیعیان ) و مردم آن دشمن واقعی دنیای غرب نیستند و دشمن واقعی ( که آمریکا برای بقا همواره به آن احتیاج دارد ) تندروهای سنی و کشور های حای آنها می باشند .در اصل کشور های اسراییل ، عربستان ، پاکستان ، امارات ، قطر ، عراق و افغانستان کشورهایی هستند که در آینده دچار اتهام محورهای شرارت در افکار عمومی جهان و سیاست مداران قرار خواهند گرفت.

اسراییل : مهد کشتار و وحشیگری و فاشیستی در جهان ( درخواست اسراییل از سازمان ملل برای به رسمیت شناختن آن کشور به عنوان یک کشور یهودی و خروج تمامی ادیان دیگر از آن سرزمین )

عربستان : حامی مالی و تئوریک تندروهای اسلامی ( سنی ) و اخيرا مجري تروريزم دولتي

عراق و افغانستان : پایگاه تروریستها و مهد تولید مواد مخدر

امارات : حامی مالی تروریستها

قطر : حامی تبلیغاتی القاعده و طالبان و تندروهای وهابی ( شبکه الجزیره: دقت کنید اکثر اخبار این گروه از این شبکه برای بار اول ارسال میگردد )

پاکستان : حامی تسلیحاتی و اطلاعاتی تندروهای به اصطلاح اسلامی

در سالهای اخیر من هر وقت به اخبار های رسانه ها ( خبر گذاریهای خارجی ) نگاه میکنم و آنرا با حکایتی که در ذیل خدمتتان شرح میدهم مقایسه میکنم به نوعی وجه تشابه میرسم ، شاید این تشابه اشتباه با شد و دوستان نظر دیگری داشته باشند که متشکر خواهم شد نظراتشان را اعلام نمایند .

حکایت اول :
زمانی یک اربابی ، رعیتی داشت که این رعیت با چابلوسی و دلفریبی رگ خواب ارباب را ربوده بود ( البته این رعیت مرد بوده دوستان چپکی برداشت نکنند :mrgreen: ) این رعیت آنقدر مورد اعتماد ارباب بود که در نهایت به فرد مورد اعتماد و مشاور اول او تبدیل گشت. یک روز که ارباب و مباشر جدید و پسر ارباب برای تفریح به کنار رودخانه ای رفته بودند ، ناگهان پسر ارباب به داخل رودخانه افتاد و چون در حال غرق شدن بود ، ارباب از مباشر مورد اعتماد خود که شناگر قابلی بود درخواست و التماس کرد که برای نجات فرزندش کاری کند . مباشر که جریان تند آب را دید از ترس جانش اقدامی نکرد و ....
پس از مرگ فرزند تمامی خوبیهای این مباشر به یکباره تبدیل به تنفر شد و ارباب به حساب مباشر ریکارش رسید .

حکایت دوم :
زمانی یک اربابی ، رعیتی داشت تند خو و بداخلاق و رک گو و بی منطق ( از دید ارباب ) که در هنگام مجادله و صحبت ملاحظه هیچ چیز رانمی کرد و حرف خود را آنطوری که دوست داشت میزد. این طرز برخورد به گونه ای بود که ارباب همواره به دنبال فرصتی بود تا حسابی به خدمت این رعیت حاضر جواب برسد. حتی با تنبیه ها و جریمه هایی هم که برای این رعیت در نظر گرفت نتوانست او را آنطوری که مدنظرش بود اصلاح کند!!! یک روز ارباب برای تفریح به کنار رودخانه به همراه فرزندش رفت و ناگهان فرزند ارباب به داخل رودخانه افتاد. ارباب که شنا کردن بلد نبود برای نجات فرزندش با صدای بلند کمک خواست و ناگهان دید که رعیت بی منطق و ... بدون آنکه ارباب از او درخواستی داشته باشد. جان خودش را به خطر انداخت و ناجی پسر اربابی شد که سالیان سال او را آزار و اذیت و تحقیر کرده بود. ناگهان ارباب فهمید که .....
از آن روز ارباب ، فهمید که چه اشتباهی تا آن زمان مرتکب شده و رعیت را نزدیکترین دوست و برادر خود نامید.

در مثالهای فوق افکار عمومی بیدار و آزادیخواه جهان را بجای ارباب ، رعیت درحکایت اول کشورهای طرفدار تروریزم وهابی و در حکایت دوم ایران است. اسراییل را بجای بچه ( یادتان باشد که از سوی دولت ایران راه حلی برای این بچه نوپا ( رفراندوم ) پیشنهاد شده است. و همگان میدانند که مشکلاتی که این طفل نامشروع در دنیا درست کرده فقط توسط ایران ، قابل حل است).

شرمنده که اگه بلد نیستم داستانها را خوب بگم اما با ملاحظه این حکایت با دنیای سیاست حال حاضرفکر کنم خیلی چیزها دستگیرتان شود.

مثالهای زیر شاید به روش شدن موضوع کمک کند.


توهین به رئیس جمهور در دانشگاه کلمبیا و در مقابل رفتار مودبانه ایشان که نشاندهنده فرهنگ بالای ایرانیان به مردم جهان شد. ( رفتار مودبانه و منطقی رئیس جمهور توانست در زمان کم و با صرف هزینه کم در گستره وسیع تفاوت دو فرهنگ گاوچرانی 400 ساله و 7000 ساله ایران را نشان دهد.

ترور بی نظیر بوتو ( دوستدار ایران و ایرانی زاده ) فردی که مخالف گروههای تندروی اسلامی بوده و توسط همین گروهها ترور میشود.

جنایات صبرا و شکیلا و قانا توسط اسراییل
محاصره غزه و کمک به مرگ تدریجی مردم در آن منطقه ، تصرف سرزمینهای کشورهای دیگر در مدت 60 سال از بوجود آمدن اسراییل

گفته های یک تحلیلگر آمریکایی ( متاسفانه اسمش یادم نیست ) : آیا براستی دشمن دموکراسی و و حقوق بشر و آمریکا ایران است یا عربستان ؟
- حادثه 11 سپتامبر توسط اتباع عربستان بوده و هیچ ایرانی در این حادثه دست نداشته است.
- در ایران زنان حق رای دادن و گرفتن مناسب بالای دولتی دارند اما در عربستان زنان حق داشتن شناسنامه هم ندارند!!!
- در عربستان کلاسها و تئوریسن های گروهای حامی افکار تندروهای وهابی به راحتی فعالیت کرده و کمک مالی میشوند.
- ترور دیپلماتهای ایرانی در افغانستان توسط طالبان
و....

اظهارات مقامات القاعده و طالبان درمورد ایران

هدف ایمن الظواهری از اظهارات جدید ضد ایرانی؟


الظواهری قصد داشت با ایران همکاری کند، اما اکنون نسبت به مشارکت ایران با شبکه متبوع خود به شدت ناامید شده است. معاون بن لادن، پیش از این با امید به زمینه های تفاهم مشترک با تهران برای هماوردی با آمریکا، تلاش کرده است.
خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی به سخنان اخیر ضد ایرانی "ایمن الظواهری"، مرد شماره 2 القاعده در مورد ایران پرداخت و نوشت: معاون "اسامه بن لادن" رهبر القاعده اظهارات انتقادآمیز خود علیه ایران را تشدید کرده تا به این وسیله نشان دهد که القاعده، اصلی ترین حامی اعراب در برابر افزایش نفوذ ایرانی ها در خاورمیانه محسوب می شود.
، "الظواهری" در تازه ترین نوار ویدئویی خود ایران را به بی اعتبارسازی قدرت این شبکه تروریستی از طریق تلاش برای گسترش "تئوری توطئه" درمورد حادثه یازده سپتامبر،متهم کرده است

ایرانی ها معتقدند حادثه 11 سپتامبر ریشه های صهیونیستی دارد و القاعده از چنین توانی برخوردار نیست. این موضع ، خشم اعضای القاعده را سبب شده که مدعی اند آنها خود برج های دوقلوی نیویورک را منهدم کرده اند .

شدت گرفتن دشمنی القاعده علیه ایران نشانه تغییر قابل توجه در لفاظی های "الظواهری" است که پیش از این به امید دستیابی به زمینه های تفاهم مشترک با تهران برای مقابله با آمریکا، تلاش می کرد. این در حالی است که ایران همواره فاصله خود را با القاعده حفظ کرده است.
یک کارشناس تروریسم و مولف کتاب "درون القاعده: شبکه جهانی ترور" در این خصوص گفته است: الظواهری قصد داشت با ایران همکاری کند، اما اکنون نسبت به مشارکت ایران با شبکه متبوع خود به شدت ناامید شده است.
گوناراتنا"، رئیس مرکز بین المللی تحقیقات تروریسم و خشونت سیاسی در سنگاپور نیز در این خصوص اظهار داشت: "الظواهری" اکنون تلاش می کند به احساسات ضد شیعه و ضد ایرانی موجود در میان جهان عرب و اسلام چنگ بزند.

وی همچنین تلاش می کند وجهه حزب الله – متحد ایران – را که به واسطه مقابله با اسرائیل به محبوبیت هایی حتی در میان عرب های سنی منطقه دست یافته است، تخریب سازد.

بیانات "الظواهری" در یکی از وب سایت های مبارزان اسلامی منتشر شده و وی از این طریق به صدها پرسش ارسالی به این سایت پاسخ گفته است. این روند نشان از پختگی این گروه تروریستی در استفاده از اینترنت دارد.

همچنین می توان دریافت که القاعده پیام های رهبران خود را در حالی که با پایگاه آنها در تماس است، ارسال میکند.

دسترسی به شبکه اینترنتی، ابزار مهمی برای رهبریت مرکزی القاعده برای هدایت یاران خود به شمار می رود، اگرچه برخی تحلیل گران تروریسم میزان کنترل بر مبارزان اسلامی را زیر سوال برده اند.


پایان بخش اول

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نشان دادن تفاوت فرهنگ ايرانيان با تروريسها به افكار عمومي جهان


همه دوستان ميدانند كه القاعده ساخته آمريكا و عربستان و كشورهاي ديگر كه در مطلب بالا اشاره نمودم است.

حال اين سوال مطرح است كه چرا آمريكا از يك طرف به عربستان در مورد حمايت از القاعده حمله كرده ( توسط وزير امور خارجه اش ) و از يك طرف ديگر به بنگاههاي خبر پراكني خود اجازه ميدهدكه اخبار القاعده در مورد عدم همكاري ايران را پخش كنند!!!!!!!!!! :mrgreen:

از يك طرف خبر هاي مسخره مفتيان وهابي كه در زير ميخوانيد(همه دنيا ميدانند مهد اين آشغالها در عربستان و پاكستان است) را سانسور نكرده و از طرف ديگر برنامه هاي ديدار با رپيس جمهور محبوبمان جوري درست ميشود ( صد البته با درايت و زكاوت ايشان و تيم رياست جمهوري) كه مردم سراسر دنيا ( اكثرشان ) از فرهنگ بالاي ايرانيان سخن ميگويند. ( برخي از اين سخنان را آورده ام )

از طرفي از حمله به ايران براي هزار يك بهانه سخن ميگويد از طرف ديگر در جنگ 33 روزه با وجود آنكه اسراييل به سوريه اولتيماتوم 72 ساعته داده بود و آقاي ريس جمهور گفتند كه ما دركنار سوريه هستيم. به اسراييل دستور حمله نداد تا در صورت دخالت ايران در اين جنگ ٬ بهانه خود براي تجاوز به ايران را با اجماع جهاني عملي سازد.!!!

چرا در تمامي قطع نامه هاي شوراي امنيت تمامي ابرقدرت هاي جهاني عليه ايران قطع نامه هاي آب دو خياري صادر ميكنند؟ در حالي كه همه ما ميدانيم كه اگر روسيه و چين ميخواستند به راحتي با توسط به نظرات آژانس بين الملي در مورد صحت اقدامات ايران ( صلح آميز ) ين قطع نامه ها را وتو كنند. و جالب آنكه براي مردم دنيا اين تصور بدرستي دارد روشن ميشود كه ايران براي گرفتن حق خود در برابر تمامي ابرقدرتها ايستاده و بدون كمك آنها دارد به خواسته خود ميرسد.

دقت كنيد كه اگر يكي از اين قطع نامه ها وتو ميشد آيا باز هم جهان ميگفت كه كشور ايران بدون كمك شرق و غرب به خواسته خود رسيد.!!

آيا به نظر شما جهان براي معرفي يك قطب جديد قدرتمند جهاني در حال آماده شدن نيست؟

اين ابرقدرت جديد با تزريق 1000 ميليارد دلار خسارت جنگ ( مورد تاييد سازمان ملل ) كه احتمالا كشورهاي عربي تاوان آنرا خواهند پذيرفت. به دنيا معرفي خواهد شد و در نظم نوين جهاني همراه با كشورهاي ديگر عليه تروريزم واقعي خواهد جنگيد. صحبتهايم شايد رويايي و خنده دار باشد . اما با ديدن اخبار هاي آتي در شبكه هاي خبري اين احتمال را به دقت تجزيه و تحليل كنيد.

و اما اخبار اعلام شده در تاييد عرايضم

-------------------------------------------------------------------------------

مفتی وهابی: فوتبال حرام است،مگر با 14 شرط زیر!

هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!
عبد الله النجدی یکی از مفتیان وهابی در عربستان سعودی در پاسخ به سوالی در باره فوتبال ، حلال بودن آن را مشروط به 14 شرط کرد!




سوال: جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.



جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیر را رعایت کنید:




اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!




دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و …، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای…




سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست…




چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً آمریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.




پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.




ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.




هفتم: نباید زمان بازی را ۴۵ دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.




هشتم: نباید در دو نیمه ۴۵ دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه! بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.




نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!




دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و… وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.




یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!




دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!




سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.




چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و … است.




اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد… من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم…).




در پایان امیدوارم که این پیام برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد. اللّهم آمین.




به قلم عبد الله النجدی



ریاض-ربیع الاول۱۴۲۳هـ


--------------------------------------------------------------------------------

و در مقابل اين صحبتهاي احمقانه ٬نظرات مردم دنيا پس از مصاحبه ريس جمهور خوبمان در آمريكا


آقاى احمدى نژاد! تاكنون به اين فكر نكرده بودم كه هولوكاست چه تأثيرى بر مردم فلسطين داشته است !

جناب آقاى احمدى نژاد، رياست محترم جمهور؛ از اين كه شهامت به خرج داده و با مردم ما گفت وگو نموديد از شما تشكر مى كنم. ما براى بى ادبى بيش از حد هموطنانمان اظهار تأسف مى كنيم و اميدواريم دريابيد اين رفتار بى ادبانه نتيجه سوءتفاهمات و اطلاعات نادرستى بود كه توسط مقامات آمريكايى به مردم داده مى شد. به نظر مى رسد كه شما خود متوجه اين مسئله شديد. از جرأت و شهامت شما براى رويارويى با چنين جمعيت معترضى قدردانى مى نمايم.من وقتى مى گويم شما درك بهترى ازفرهنگ و روش زندگى خودتان به ما ارائه داديد، اين در واقع حرف ميليون ها آمريكايى است كه امروز شاهد سخنرانى شما بودند.صحبت هاى شما درباره «هولوكاست» براى من جالب بود. قبلاً من نمى دانستم چرا شما اينقدر در مورد اين مسئله صحبت مى كنيد. براى من هولوكاست بخشى از تاريخ مصيبت بار مى باشد. اكنون ما ۶۰ سال از آن حادثه فاصله گرفته ايم و به اين فكر نكرده بوديم كه هولوكاست چه تأثيرى بر مردم فلسطين داشته است. هرگز به ما گفته نشده بود كه به دليل اين واقعه و پيشگيرى از واقع مجدد آن فلسطينيان از سرزمين خود بيرون رانده شدند و يك حكومت يهودى تشكيل شد. اكنون دليل خشم و نارضايتى مردم شما را از اين قضيه مى فهمم. بايد به گذشته نگاهى انداخت، به ترس و نگرانى مردم از آنچه بر سر يهوديان آمد و اين كه شايد اين كار مناسب ترين عكس العملى بود كه در آن زمان به ذهن مى رسيد. من فكر مى كنم آنها به نتايج بلند مدت جابه جا كردن فلسطينيان نينديشيدند. آنها در ترس و وحشت مرتكب اين عمل شدند و به نظر من هيچ سوءنيتى عليه مردم فلسطين نداشتند. اكنون ۶۰ سال از اين واقعه گذشته و ما بايد به اشتباهات نسل پيشين خود نگاهى بيندازيم و اين مجادله را در صلح و آرامش حل كنيم.از شما ممنونم كه در مورد قصد و هدف ايران از انرژى هسته اى توضيح داديد. شما ازممنوعيت داشتن سلاح اتمى سخن گفتيد و ما با بدگمانى خود تصور مى كنيم هر كشورى كه چنين اطلاعاتى در دست دارد، دست به ساخت بمب اتمى زده و دنيا را نابود خواهد ساخت و اكنون خوشحاليم كه شما قصد توليد سلاح اتمى را نداريد. ما هم در آرزوى شما براى ساختن جهانى پر از صلح و آرامش و تفاهم ميان ملت ها شريك هستيم.
نويسنده: پاميلاو جمى وارث

* آقاى احمدى نژاد! جدى نگرفتن رئيس جمهور ايران، نشانه اشتباه و كم تجربگى ما بود

رياست محترم جمهور؛ از اين كه شجاعت و جسارت به خرج داده و با مردم آمريكا در مورد خودتان و ملت ايران صحبت كرديد، از شما متشكرم. رئيس دانشگاه كلمبيا با لحن بى ادبانه اى شما را معرفى نمود. من همچنين مصاحبه شما را در شبكه «Charlie Rose» مشاهده نمودم و بايد بگويم در مورد ارزيابى هاى شما از مسائل منطقه اى و بين المللى با شما كاملاً موافقم.من با پاسخ شما در مورد استقبال ايران در حل منازعات منطقه بدون دخالت آمريكا و ساير كشورهاى بيگانه كاملاً موافقم. از سوى ديگر مى دانم كه رسانه هاى جسور و بى نزاكت آمريكا احساسات مردم را تحت تأثير قرار مى دهند. همان طور كه شما بارها پيش از اين يادآور شده ايد، بسيارى از مردم آمريكا به فرهنگ ايرانيان احترام گذاشته و تلاش هاى آنان در جهت استقلال را- على رغم تأثير بر زندگى ما- تحسين مى نمايند. امروز شما با سخنان پربارتان در نيويورك اعتماد بسيارى از مردم نگران و بى اعتماد را در غرب جلب نموديد. اين نتيجه اشتباه و كم تجربگى ما بود كه رئيس جمهور ايران را جدى نمى گرفتيم.
نويسنده: سين انيل

* ما در خاورميانه براى چيزى مى جنگيم كه بدان اطمينان نداريم

مى خواستم بگويم همه آمريكايى ها با شما مخالف نيستند. ما در حال حاضر در آمريكا با وضعيت دشوارى روبه رو هستيم كه درك آن با شيوه زندگى و تفكر ما متفاوت است. قبل از اين كه پرزيدنت بوش به رياست جمهورى برسد ما سرگرم زندگى آرام خود بوده و ملت مهربان ترى بوديم. بعد از واقعه يازده سپتامبر، مردم كاملاً تغيير كردند؛ البته نه در جهت بهتر شدن. فكر مى كنم شما هم به اين نتيجه رسيده ايد كه بيشتر مردم آمريكا مايل هستند فرصت دوباره اى به كشور ايران داده شود تا على رغم گفته رئيس جمهور ما مبنى بر محور شرارت بودن ايران، اين كشور ثابت كند كه اين ادعا درست نيست.ما در خاورميانه براى چيزى مى جنگيم كه خودمان هم از آن اطمينان نداريم. عراق به ابزار بسيار مهمى براى رئيس جمهور آمريكا تبديل شده است و در واقع ميراث اوست. در مورد ما نگرانى نداشته باشيد. ما مردم آمريكا به اين رئيس جمهور اجازه نمى دهيم تا بدون هيچ بهانه اى جنگ ديگرى برافروزد، همان گونه كه در عراق جنگ به راه انداخت.تنها مسئله اى كه براى شما آرزو مى كنيم و براى ما اهميت دارد، اين است كه با مردم خود مهربان باشيد و با آنان به نحو شايسته اى رفتار نماييد. ممكن است دموكراسى براى كشور شما مفيد نباشد، اما به مردم ايران اجازه دهيد تا نقطه نظرات و مواضع خود را ابراز نمايند. اين مسئله موجب تفاهم بيشتر شده و آنان را مرهون شما مى نمايد، چرا كه آنان مى بينند شما على رغم قدرتى كه داريد به آنان هم توجه مى كنيد.مراقب خود باشيد. اميدوارم روزى بتوانم به كشور شما بيايم و با روش زندگى شما بيشتر آشنا شوم.
نويسنده: گرى ورن هدر


-------------------------------------------------------------------

منتظر نظرات دوستان خوبم بخصوص مصطفي عزيز هستم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امپراطور عزيز
بر خود لازم مي دانم كه از مقاله خوبتان تشكر كنم(و همچنين از مصطفي جان). همانطور كه قبلا هم عرض كردم ريشه بسياري از مشكلات كه اينك جهان اسلام بدان دچار شده است جهالت خود ماست.
يا زمان حضرت علي (ع) افتادم و جنگ خوارج
خوارج چه كساني بودند انسانهاي جاهل و خشكه مقدسي كه مثل روبات ها صرفا كارشان شده بود عبادت و ظاهر سازي ! ايشان هيچ دركي از اسلام نداشتند و از اين دين الهي كه براي هدايت و راهنمايي بشريت فرستاده شد و ادعا داشت كاملترين برنامه را براي زندگي انسان ها دارد تنها سر به خاك ساييدن و تكرار چند جمله عربي را بلد بودند. آنها حتي قرآن ناطق(علي) را هم قبول نداشتند و براحتي گول چند تكه كاغذ نصب شده روي نيزه ها را خوردند.
علي (ع) با بينش شگرفي كه داشت خطر را خيلي زود تشخيص داد اين چنين افرادي همانند غده سرطاني بودند كه بسرعت و با اتكا به قدرت و ثروتشان در بلاد اسلامي گسترش مي يافتند و تعدادشان افزايش مي يافت چون به اعتقاد من قدرت تحليل و بررسي همه مسلمان به يك اندازه نيست بعضي ها فقط ظاهر را مي بينند و برخي پشت آن ظاهر باطني را هم درك مي كنند و اين مساله ربطي به زمان و تكنولوژي ندارد همينطور كه هم اينك ما دچار جهالت مدرن هستيم.
علي (ع) بسرعت اين فتنه را خاموش كرد و در حقيقت خود نيز شهيد اين فتنه شد. ولي بازماندگان اين افراد هم اكنون در لباس افرادي چون وهابيون طالبان القاعده و ... ظاهر شده اند و بزرگترين خطر به نظر من براي جهان اسلام نه بيگانگان و يهوديان و ... بلكه همين افراد هستند.
اين مساله آن وقت خطرناك مي شود كه به اين نكته توجه كنيم اكثر اين افراد به منابع ثروت و قدرت هم دسترسي دارند و به همين خاطر خطرناك تر هستند.
عربستان سني و البته وهابي بشدت از قدرت گرفتن ايران شيعه در هراس است انقلاب ايران و نهضتي كه در سال 57 باعث سرنگوني رژيم شاهنشاهي شد زنگ بيدار باشي به تمام مسلمان و مستضعفان جهان بود بايد هم كشورهاي پادشاهي و دست نشانده عربي حوزه خليج فارس از اين انقلاب ترس و واهمه داشته باشند. در نهايت سخن قبلي خود را دوباره تكرار مي كنم :
شايد بوجود آمدن ايران ديگري در يك نقطه از جهان به صلاح هيچ كس نباشد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان عزيز درمورد مطالب زير نظري ندارند؟

------------------------------------------------------------------------------------------------------

حال اين سوال مطرح است كه چرا آمريكا از يك طرف به عربستان در مورد حمايت از القاعده حمله كرده ( توسط وزير امور خارجه اش ) و از يك طرف ديگر به بنگاههاي خبر پراكني خود اجازه ميدهدكه اخبار القاعده در مورد عدم همكاري ايران را پخش كنند!!!!!!!!!!

از يك طرف خبر هاي مسخره مفتيان وهابي كه در زير ميخوانيد(همه دنيا ميدانند مهد اين آشغالها در عربستان و پاكستان است) را سانسور نكرده و از طرف ديگر برنامه هاي ديدار با رپيس جمهور محبوبمان جوري درست ميشود ( صد البته با درايت و زكاوت ايشان و تيم رياست جمهوري) كه مردم سراسر دنيا ( اكثرشان ) از فرهنگ بالاي ايرانيان سخن ميگويند. ( برخي از اين سخنان را آورده ام )



از طرفي از حمله به ايران براي هزار يك بهانه سخن ميگويد از طرف ديگر در جنگ 33 روزه با وجود آنكه اسراييل به سوريه اولتيماتوم 72 ساعته داده بود و آقاي ريس جمهور گفتند كه ما دركنار سوريه هستيم. به اسراييل دستور حمله نداد تا در صورت دخالت ايران در اين جنگ ٬ بهانه خود براي تجاوز به ايران را با اجماع جهاني عملي سازد.!!!

چرا در تمامي قطع نامه هاي شوراي امنيت تمامي ابرقدرت هاي جهاني عليه ايران قطع نامه هاي آب دو خياري صادر ميكنند؟ در حالي كه همه ما ميدانيم كه اگر روسيه و چين ميخواستند به راحتي با توسط به نظرات آژانس بين الملي در مورد صحت اقدامات ايران ( صلح آميز ) ين قطع نامه ها را وتو كنند. و جالب آنكه براي مردم دنيا اين تصور بدرستي دارد روشن ميشود كه ايران براي گرفتن حق خود در برابر تمامي ابرقدرتها ايستاده و بدون كمك آنها دارد به خواسته خود ميرسد.

دقت كنيد كه اگر يكي از اين قطع نامه ها وتو ميشد آيا باز هم جهان ميگفت كه كشور ايران بدون كمك شرق و غرب به خواسته خود رسيد.!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من فكر مي كنم آمريكا تعمدا اين بازي را درآورده است تا اولا نقش خود را بعنوان صف اول مبارزه با تروريسم حفظ كند (به تعبيري جهان تك قطبي) و ثانيا سود شركت هاي اسلحه سازي و نظامي را كه بسياري از سياستمداران در آن شريك هستند حفظ كند ثالثا تسلط خود را بر منطقه استراتژيك خاورميانه كه قلب انرژي است محكم تر كند براي آمريكا و سياستمدارانش وجود دشمن قوي مانند ايران در خاورميانه از شام شب هم واجب تر است اين مانند هنرمندان هاليوود است كه معروفيتشان در گرو خبرها و گزارش هاي جنجالي از ايشان است براي اين هنرمندان نيز دوربين و خبرنگار از شام شب هم واجب تر است. :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از سيناي عزيز متشكرم و نظر ايشان را كاملا قبول دارم

اما فكر كنم جواب سوالات خودم را نگرفتم ٬ البته قطعا مشكل از من بوده كه آنقدر چرت و پرت نوشتم كه خودم هم گيج شدم چه برسه به دوستان ديگر :mrgreen:

سوال خودم را اينجوري مطرح كنم كه :

ميدانيم كشور آمريكا بدنبال درست كردن دشمن جديد براي خود است و در اين ميان ايران و سوريه را حامي تروريزم - حزب الله و حماس و القاعده و طالبان مجريان تروريزم به دنيا معرفي مي شوند.

چرا به رسانه هاي آمريكايي اجازه داده ميشود كه با مواردي كه در بالا اشاره كردم . تفاوت فرهنگ و ديدگاه ايران و افكار مخالف ايران را بدين واضحي نشان دهند؟

مگر نه آن است كه در سالهاي قبل در افكار عمومي جهان ايرانيان به عنوان آدمهايي كه بويي از انسانيت و منطق ندارند معرفي ميشدند. و به افكار عمومي جهان اينگونه القا ميكردند كه تفكر ايرانيان مشابه تفكر و رفتار طالبان است.

چه طور شده است كه سالهاي اخير اعظم رخدادهاي خبري در نشان دادن تفاوت اين دو ديدگاه ( ديدگاه منطقي و انساندوستانه ايرانيان در مقابل ديدگاه متوحش القاعده ( با مديريت عربستان ) ) است؟ چرا آنها اين اخبار را سانسور نميكنند.؟

يادمان است كه در مديريت رسانه ٬ نظريه اي وجود دارد كه : اگر ميخواهي فردي را سريعتر به جايي معرفي كني و برايش طرفدار پيدا كني آنرا با مطالب كذب هدف تهمت قرار بده !!!!

در اينصورت آن فرد در سريعترين زمان به محبوبترين فرد جامعه مبدل ميشود!!!!

به نظر من اين قضيه در مورد ايران دارد رخ مي دهد. دنياي غرب بابستن دروغهاي شاخدار به ايران ٬به نوعي دارند براي ايران درافكار عمومي جهان ( خواسته يا ناخواسته خدامي داند ) طرفدار جمع كرده و آن چهره بي منطق و متوحشي كه از ما در زمان انقلاب به بعد درست كرده بودند را ذهن افكار عمومي جهان پاك ميكنند.!!!!!

---------------------------------------------------------------------

منتظر نظر دوستان ديگر هستم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
قبل از هر چيز، بايد از امپراطور عزيز، بابت مطلب بسيار خوبش تشكر كنم.
همچنين از سيناي عزيز كه همواره پايه‌ي تحليل‌هاي منطقي و مستدل بوده.
باعث افتخارم هست كه شاگرد دو دوست بزرگوار چون شما هستم.

--------------------------------------------

شرمنده كه دير وارد بحث مي‌شم.

بحثي هست و اون اينكه براي شكار لاك‌پشت، دو راه وجود داره :

1- راه معمول؛ يعني ايجاد محيطي امن، براي اطمينان لاكپشت و بيرون آوردن سر از لاك و ...!

2- راه عقاب‌ها؛ يعني بلند كردن لاك‌پشت با پنجه‌ها و بردن به ارتفاعات و رها ساختن آن.
اين كار، موجب شكستن لاك لاك‌پشت شده و نتيجتاً حيوان بي‌دفاع مي‌شود.

--------------------------------------------

بحث امپراطور عزيز، بسيار مهم هست و نياز به بررسي بسياري داره. ولي يك مسئله، متأسفانه بسيار ساده‌انگارانه ديده نمي‌شه.
بحث‌هاي ايران باستان، بحث‌هايي بود كه از قرن جديد شمسي، وارد ادبيات كشور شد. قبل از اون، اهميت چنداني به اين تاريخ داده نمي‌شد و اون رو صرفاً به عنوان برهه‌اي از حاكميت كشور پذيرفته بوديم. اما نياز حكومت پهلوي به پشتوانه‌اي تاريخي، منجر به ايجاد واژه‌ي «تاريخ 2500 ساله» شد و به عبارت ساده‌تر، مبداء پيدايش فرهنگ ايران زمين، از حكومت هخامنشيان تعريف شد! اينكه قبل از هخامنشيان، فرهنگ و تمدن چندين هزار ساله داشتيم، بحث ديگري است و جاي اين بحث، در اينجا نيست.
اما نكته‌اي كه حائز اهميت است اين مسئله هست كه اين لزوم رو انگليسي‌ها بوجود آوردن. انگليسي‌ها بودن كه به رضا پهلوي توصيه كردن كه دنبال پيشينه‌ي تاريخي باشه. حمايت انگليسي‌ها بود كه باعث نگارش دهها كتاب تاريخ باستان گرديد و يك مسئله در اين ميان كاملاً مشخص بود و اون، تقابل تمدن باستاني با تمدن اسلامي بود.
اين مسئله كه بيان مي‌شه اسلام تمدن نداره، يه بحث جداگانه‌اس و جايگاه خاص خودش رو مي‌طلبه. ولي در هر صورت، نمي‌شه اين موضوع رو ناديده گرفت كه در اون زمان، بخصوص از طرف كساني مثل احمد كسروي، تلاش بسياري صورت گرفت كه تاريخ پيش از اسلام ايران زمين رو بسيار مفتخر و مايه‌ي مباهات و تاريخ پس از اسلام كشورمون رو ضعيف، بي‌ارزش و فاقد پشتوانه‌ي فرهنگي معرفي كنن.
اين بحث، به دليل نوسانات انترناسيونالي جهاني، به كوري گراييد تا اينكه در دهه‌ي پنجاه ميلادي، محمدرضا پهلوي، با جشن‌هاي 2500 ساله، بار ديگه به زبان‌ها انداخت.
اما وقوع انقلاب اسلامي و حوادث بعدي و قدرت يافتن اسلام گرايان در كشور و ايجاد فضاي معنوي در نتيجه‌ي وقوع جنگ تحميلي و مسائلي از اين دست، بار ديگه اين بحث رو عقيم گذاشت.

اما امروزه، دوباره شاهد اين مسئله هستيم و متأسفانه رشد بسيار سريعي به خود گرفته.
امروز، جوان كشور، در حالي كه غربزدگي از سر و روش مي‌باره و حتي يك كلام منطقي از زبانش خارج نمي‌شه، خود رو يك وطن‌پرست مي‌دونه؛ چون كه به تاريخ 2500 ساله‌اش مي‌نازه و اسم پادشاهان هخامنشي، ورد زبونش شده و از اعراب كينه به دل داره!!
بحث طولاني هست و ان شاء الله باشه براي جاي بهتر و مناسب‌تر.

--------------------------------------------

حالا، بعد از اينهمه صغري و كبري چيدن، مي‌رم سراغ پاسخ امپراطور عزيز.

«چرا به رسانه هاي آمريكايي اجازه داده ميشود كه با مواردي كه در بالا اشاره كردم . تفاوت فرهنگ و ديدگاه ايران و افكار مخالف ايران را بدين واضحي نشان دهند؟»


مي‌خوام يه سوالي رو مطرح كنم :
امريكا، اجازه مي‌ده كه فرهنگ ايران اسلامي نشان داده بشه يا ايران؟
به عبارت بهتر، تمدن اسلامي رو به نمايش مي‌ذاره يا تمدن ايراني؟

پاسخ به اين سوال، پاسخ بسياري از موارد هست.
داستان لاك‌پشت رو هم در نظر بگيرين كه براساس اون، دكتريني رو عرض خواهم كرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

مي‌خوام يه سوالي رو مطرح كنم :
امريكا، اجازه مي‌ده كه فرهنگ ايران اسلامي نشان داده بشه يا ايران؟
به عبارت بهتر، تمدن اسلامي رو به نمايش مي‌ذاره يا تمدن ايراني؟


ممنون از مصطفي عزيز(استاد ) - برادر اينقدر با اون دكمه هاي كيبوردت مارو چوبكاري نكن :mrgreen: هميشه گفته ام كه شما الگوي من در تحليل هاو نقد ها هستيد.

با اين احوالاتي كه در بالا شرح دادم فكر كنم به پاسخ شما در اين جمله ام قبلا اشاره شده بود. و در مورد تاريخ 7000 ساله هم مستنديات شهر سوخته كه باستان شناسان ايراني در سيستان و بلوچستان در سال 86 به نمايش گذاشتند فكر كنم كافي باشد.

ایران که در افکار عمومی غرب (به عنوان مهد شیعیان ) و مردم آن دشمن واقعی دنیای غرب نیستند و دشمن واقعی ( که آمریکا برای بقا همواره به آن احتیاج دارد ) تندروهای سنی و کشور های حای آنها می باشند .در اصل کشور های اسراییل ، عربستان ، پاکستان ، امارات ، قطر ، عراق و افغانستان کشورهایی هستند که در آینده دچار اتهام محورهای شرارت در افکار عمومی جهان و سیاست مداران قرار خواهند گرفت.


دوست عزيز ٬ ممنون خواهم شد كه به سوالات زير پس از نتيجه گيري سوال اولتان هم بپردازيد

------------------------------------------------------------------------------------------------------

حال اين سوال مطرح است كه چرا آمريكا از يك طرف به عربستان در مورد حمايت از القاعده حمله كرده ( توسط وزير امور خارجه اش ) و از يك طرف ديگر به بنگاههاي خبر پراكني خود اجازه ميدهدكه اخبار القاعده در مورد عدم همكاري ايران را پخش كنند!!!!!!!!!!

از يك طرف خبر هاي مسخره مفتيان وهابي كه در زير ميخوانيد(همه دنيا ميدانند مهد اين آشغالها در عربستان و پاكستان است) را سانسور نكرده و از طرف ديگر برنامه هاي ديدار با رپيس جمهور محبوبمان جوري درست ميشود ( صد البته با درايت و زكاوت ايشان و تيم رياست جمهوري) كه مردم سراسر دنيا ( اكثرشان ) از فرهنگ بالاي ايرانيان سخن ميگويند. ( برخي از اين سخنان را آورده ام )

از طرفي از حمله به ايران براي هزار يك بهانه سخن ميگويد از طرف ديگر در جنگ 33 روزه با وجود آنكه اسراييل به سوريه اولتيماتوم 72 ساعته داده بود و آقاي ريس جمهور گفتند كه ما دركنار سوريه هستيم. به اسراييل دستور حمله نداد تا در صورت دخالت ايران در اين جنگ ٬ بهانه خود براي تجاوز به ايران را با اجماع جهاني عملي سازد.!!!

چرا در تمامي قطع نامه هاي شوراي امنيت تمامي ابرقدرت هاي جهاني عليه ايران قطع نامه هاي آب دو خياري صادر ميكنند؟ در حالي كه همه ما ميدانيم كه اگر روسيه و چين ميخواستند به راحتي با توسط به نظرات آژانس بين الملي در مورد صحت اقدامات ايران ( صلح آميز ) ين قطع نامه ها را وتو كنند. و جالب آنكه براي مردم دنيا اين تصور بدرستي دارد روشن ميشود كه ايران براي گرفتن حق خود در برابر تمامي ابرقدرتها ايستاده و بدون كمك آنها دارد به خواسته خود ميرسد.

دقت كنيد كه اگر يكي از اين قطع نامه ها وتو ميشد آيا باز هم جهان ميگفت كه كشور ايران بدون كمك شرق و غرب به خواسته خود رسيد.!!


---------------------------------------------------

منتظر نظر دوستان خوبم هستم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مشكل همين جاست. مسئله‌ي شيعه و سني، براي ما مسلمون‌ها (اون هم تا حدي) تعريف شده هست. براي دنياي غرب، تمايزي بين شيعه و سني قائل نيستن (حداقل در ملاحظات فرهنگي و اجتماعي). در غرب، مجموع اين انشعابات مورد بررسي قرار مي‌گيره؛ يعني مسلمانان. حالا بحث همين جاست كه امريكا، بخصوص رئيس جمهورش، بارها از فرهنگ بالاي مردم ايران صحبت كرده. بارها از تاريخ و تمدن اين كشور سخن به ميان آورده و بارها هم اعلام كرده كه تندروي‌هاي مذهبي، باعث شده كه مردم جهان، اين تمدن رو به درستي درك نكنن. اما درمورد ايران شيعي، امريكا و غرب سنگ‌اندازي‌هاي بسياري رو انجام داده و بيشترين تلاش، براي تخريب چهره‌ي شيعيان و شبيه سازي اون‌ها با گروهك‌هاي تروريستي سني صورت گرفته است. از طرفي، گروهك شيعه‌ي جيش المهدي، تحت نظر مقتدي صدر (كه عده‌اي جاهلانه اون رو تحت امر ايران مي‌دونن؛ حال اينكه بارها و بارها بر ضد ايران، تحركات داشته و حتي رهبر اون، مقتدي صدر، ايران رو از دخالت در عراق منع كرده!!!)، فرقي با ساير گروهك‌هاي سلفي ندارن! فكر كنم همه‌ي ما، ماجراي نيمه‌ي شعبان سال گذشته رو به خاطر داشته باشيم. زماني كه جيش المهدي، به بهانه‌ي واهي عدم تحويل تسليحات خود به مأمورين؛ براي تشييع جنازه‌ي يكي از ياران خويش، حرم مطهر امام حسين (ع) رو به گلوله بسته و خسارات بسياري به بار آوردن و دهها نفر را كشتن!!! اوضاع جيش المهدي، اونقدر خراب شده كه حتي دولت مركزي عراق هم باهاش در حال نبرده و همين روز گذشته بود كه نوري المالكي، نخست وزير عراق، 4 شرط براي آتش بس با جيش المهدي مطرح كرد. از طرف ديگه، يكي از معروف‌ترين گروهك‌هاي شيعه، يعني حزب الله لبنان، جبهه‌ي پايداري رو در برابر اسرائيل ايجاد كرده و بيشترين جنگ رواني در غرب هم در حال حاضر بر روي ماهيت اين گروهك شكل گرفته. جالب اينكه اعراب سني هم توسط شبكه‌هاي تلويزيوني خويش؛ چه در جنگ 33 روزه و چه تا به امروز، از تخريب وجهه‌ي حزب الله لبنان، ذره‌اي كوتاهي نكردن. همين چند روز پيش بود كه مك كين، نامزد احتمالي جمهوري‌خواهان در انتخابات رياست جمهوري، اعلام كرد كه ايران، از گروهك‌هاي تروريستي شيعي حمايت مي‌كنه. حتي وقتي اشتباهاً در سخنانش بيان مي‌كنه : «ايران از القاعده حمايت مي‌كنه»، بلافاصله مشاور وي بهش تذكر مي‌ده كه القاعده سني هست و مك كين هم بلافاصله حرفش رو تغيير مي‌ده. اين در حالي هست كه چند سال پيش، ايران متهم اصلي حمايت از القاعده به شمار مي‌رفت! به عبارت ساده‌تر، سعي مي‌كنن كه حساب سني‌ها رو از ايران جدا كنن و جريان اسلام‌گرايي و مبارزات اسلامي رو به سني‌ها منتسب كنن. مواردي از اين دست، بسيار زياده. پس مي‌بينيم كه هنوز با وجهه‌ي اسلامي ايران؛ يعني همون مهد شيعه، كاملاً مشكل دارن و به هيچ وجه علاقه‌اي به برتري ايران شيعي ندارن. اما وقتي از ايران با پشتوانه‌ي فرهنگ باستاني‌اش و امپراطوري‌هاي گذشته‌اش سخن به ميان مياد، همه چيز فرق مي‌كنه. در انواع و اقسام كشورها، سعي مي‌كنن كه اين جنبه از تمدن ايران رو بزرگنمايي كنن و مهم جلوه بدن. رئيس جمهور امريكا، بيشترين مانور رو روي اين مسئله مي‌ده. خانم رايس، وزير امور خارجه امريكا، در پيام خودش، ايرانيان را متمدن‌تر از مسلمانان!! مي‌داند! ديك چني، معاون اول رئيس جمهور ايالات متحده، تلويحاً اعلام مي‌كنه كه درصورت دست برداشتن ايران از تفكرات اسلامي‌اش، اين كشور به بهترين متحد منطقه‌ي ايالات متحده تبديل مي‌شه. كشورهاي عربي منطقه هم بيشترين فشار رو روي ايران ميارن كه دست از اسلام برداره و به تمدن خودش بچسبه!! يه طورايي همه دوست دارن كه ايران فراموش كنه كه اسلامي هست و صرفاً يه كشور لائيك يا حداقل چند ديني در نظر گرفته شه! شايد اگه كشور ديگه‌اي به جز ايران، اين شرايط رو پذيرا بود، خيلي زودتر از اين حرفا، عطاي حمايت از اسلام و اسلام‌گرايان رو به لقايش مي‌بخشيد و به فكر منافع كشورش بود؛ نه آينده و آتيه. از طرف ديگه، در داخل هم بارها و بارها فريادهاي اصطلاحاً باستان‌پرستانه شنيده مي‌شه و اكثر اين اشخاص هم اسلام رو بدترين عامل ممكن براي كشور دونسته و تنها دليل سقوط كشور از يك ابرقدرت به يك كشور عادي رو ورود اسلام به كشور عزيزمون مي‌دونن. با اين شرايط، فكر كنم خيلي راحت‌تر بتونين دليل اصلي اين تناقضات در مسائل سياسي رو متوجه بشين. بهتر مي‌شه فهميد كه چرا ايالات متحده، به جاي ضديت با ايران، به تعريف و تمجيد وي مي‌پردازه!! لاك ايران، شكستني نبود. پس بايد به فكر راه عادي بود. ----------------------------------------------- اما درمورد مسائل مربوط به اسرائيل و يا قطعنامه‌ها، بايد از منظر ديگري به مسئله نگريست. پس بهتره عجالتاً اين قسمت از بحث به پايان برسه تا ان شاء الله برسيم به بحث بعدي.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جالب بود ! بحثي كه اينجا شد من را ياد تاپيك تحليل جنگ اول و دوم خليج انداخت كه متاسفانه ناتمام ماند ولي صحبتي هايي در آنجا بعنوان مقدمه شد كه فكر مي كنم گفتن آن الان مفيد واقع شود. صحبت اين بود كه بعد از انقلاب ايران آمريكا به جرات مي توانم بگويم استراتژيك ترين متحد خود را از دست دارد البته آمريكا اميد بسياري داشت كه از جريان انقلاب به نفع خود استفاده كند ولي بعد از ماجراي حمله دانشجويان پيرو امام به سفارت آمريكا و رسوايي ايران گيت تمامي اين اميد به ياس مبدل گشت. از آن زمان به بعد ايران عملا در مقابل آمريكا ايستاد و لحن گفتارش با اندكي فراز و نشيب كه معلول دولت هاي وقت بود هميشه در تضاد با منافع اين كشور بود. آمريكا بعد از مايوس شدن از ايران در منطقه سراغ جانشين مناسب گشت جانشيني كه بتواند جلوي نفوذ كمونيسم و شوروي سابق را بگيرد و در عين حال هميشه مطيع و فرمانبردار باشد. نام كشورهايي مثل تركيه عربستان عراق پاكستان مطرح شد ولي در نهايت هيچكدام از آنها به مانند ايران پتانسيل تبديل شدن به متحد استراتژيك را نداشتند. در نهايت مجبور شدند از مهره اي استفاده كنند كه بسيار جاه طلب بود و ويژگي هايي داشت كه مي توانست به درد سياست هاي آمريكا بخورد و آن مهره صدام بود. سيل كمك ها و حمايت هاي آمريكا و دولت هاي ديگر بود كه به صدام اين اعتماد به نفس را داد كه مي تواند انقلاب نوپاي ايران را به نابودي بكشاند بعدها كه سياست هاي كاخ سفيد عوض شده بود آنها به بهانه تروريسم و محور شرارت اين مهره را به كنار نهادند. بعد از اين گزافه گويي ها من فكر مي كنم جواب اين سوال باز بر مي گردد به اين مساله كه آمريكا چاره اي جز برگزيدن ايران به عنوان متحد استراتژيك خود در خاورميانه ندارد بنا به دلايل زير: 1- ايراني ها ذاتا با مردم آمريكا مشكلي ندارند اين موضوع در مورد مردم آمريكا هم صادق است. 2- ايراني ها آنقدر كه با كشورهايي مثل روسيه خاطره بد دارند با آمريكا ندارند بحث دشمني با آمريكا بعد از انقلاب ايران مطرح شد و مداخلاتي كه كشورهايي مثل روسيه و حتي انگليس در كشور ما داشته اند بسيار بيشتر از آمريكا بوده است. 3- منافع آمريكا تا كنون بيشتر از ناحيه سني هاي افراطي ضربه خورده است تا از ناحيه شيعيان ايران 4- آمريكا بعد از اين همه سال واقعا كشوري كه مانند ايران شرايط ايده آلي براي متحد شدن داشته باشد پيدا نكرده است. در خاتمه اين نكته را عنوان مي كنم كه آمريكا در قبال ايران مي خواهد با كمترين هزينه به بيشترين منافع برسد حتي اگر روزي روابط ايران و آمريكا به سطح روابط ايران با انگليس برسد پيروزي مهمي براي اين كشور خواهد بود. من بحث هايي مانند چرا آمريكا به گذشته قبل از اسلام ايران اشاره مي كند و چرا مدام از فرهنگ ايراني ها ستايش مي كند و چرا افكار عمومي خود را با سانسور محدود نمي كند در راستاي تلاش اين كشور براي زمينه سازي آغاز ارتباط با ايران مي دانم هر چند كه با وجود دولت كنوني اين امر متصور نيست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مصطفي عزيز ( استاد ) با تشكر از نظرات خوبتون ٬ شايد دلايل من هم از ديدگاه ديگه به روشن شدن موضوع كمك كنه. ضمنا ممنونم از نظر سيناي عزيز - خيلي مفيد نظرشان را گفتند ( تقريبا با هم در اين نظر مشترك هستيم )

---------------------------------------------------------------

براي دنياي غرب، تمايزي بين شيعه و سني قائل نيستن (حداقل در ملاحظات فرهنگي و اجتماعي). در غرب، مجموع اين انشعابات مورد بررسي قرار مي‌گيره؛ يعني مسلمانان.


اتفاقا اجماع اين حمله به مسلمانان در حال شكسته شدنه ( يعني مورد اتهام قرار دادن مسلمانان به عنوان دشمن غرب و آمريكا) و شايد ادله اون از قرار زير باشه . مجبورم براي دلايلم از برخي گفته هاي خوب شما دوستان ديگر كمك بگيرم و به عنوان مقدمه عرايضم استفاده كنم. در بخش دوم صحبتهايم به مواردي كه اشاره نموديد حتما اشاره خواهم داشت

----------------------------------------------

به نظر من در حال حاضر آمریکائیها به این نتیجه رسیده اند که هر طور شده (البته با حفظ اعتبار) با ایران دوست و متحد شوند چون هم اکنون روسیه مجددا در حال قدرت گرفتن است و چین نیز از بعد اقتصادی به 70% توان آمریکا رسیده است و هند نیز در حال تبدیل شدن به یک نیمچه ابر قدرت است. با این وجود تنها کسوری که میتواند حافظ منافع آمریکا و اروپا در خاورمیانه و حتی خاور دور شود ایران هست و این امر زمانی اتفاق خواهد افتاد که ایران دوست و هم پیمان آمریکا شود و از یک اقتصاد و ارتش قدرتمند برخوردار شود. اگر آمریکا به ایران حمله کند دیر یا زود شکست خواهد خورد و مجبور به ترک کامل منطقه خواهد شد و در اینصورت هیچ قدرتی در برابر نفوذ سه کشور فوق وجود ندارد و عملا 60% انرژی جهان و نصف گاز و ... به دست شرق خواهد افتاد. جنگ بین ایران و آمریکا به نفع هیچ کشوری نیست بجز روسیه و چین و این دو کشور در ظاهر مخالف جنگ هستند اما در باطن بدشان نمیاد که آمریکا درگیر یک جنگ تمام عیار شود و خود فرصت یک جهش بزرگ اقتصادی پیدا کنند و نه تنها رشد اقتصادی آمریکا منفی شود بلکه حتی شاید فروپاشیده هم گردد و نابود شود. مسلما درگیری با ایران بسیار سنگین خواهد بود و علاوه بر تلفات نیروهای آمریکایی دیگر کشورها حتی تا انگلیس به شدت آسیب خواهند دید و احتمال تلفات چند میلیونی مهاجمان هم وجود دارد. :mrgreen:


دقيقاً!!
اتفاقاً همين تحليل رو چند وقت پيش يكي از تحليل‌گران برجسته‌ي امريكايي داشت. توي اون تحليل، در كنار بررسي دوست امريكا (عربستان سعودي) و دشمن امريكا (ايران اسلامي)، شرايط اين دو كشور رو بررسي كرده بود و به اين نتيجه رسيده بود كه امريكا بهترين دوستش رو از دست داده و بدترين دشمنش رو به عنوان دوست پذيرفته. ايشون با بررسي توان ايران در تمامي زمينه‌ها، اين رو كاملاً به نفع امريكا دونستن كه به هر طريق ممكن با ايران رابطه برقرار كنه. حتي گفته كه امريكا مي‌تونه براي جلب رضايت ايران، در كنار آزاد كردن دارايي‌هاي ايران و برداشتن تحريم‌ها، حتي به ايران غرامت هم بده تا بدين طريق هم محبوبيتي بين ايرانيان به دست بياره و هم به دوست استراتژيك اين كشور تبديل شه.
ايشون اعتقاد داشتن كه دوستي با ايران، باعث مي‌شه كه وضعيت سياست ناپايدار امريكا در منطقه، بهبود پيدا كنه و همچنين از ميزان مشكلات امريكا در خاورميانه بكاهه. ضمن اينكه شايد از اين طريق مي‌تونه امنيت نيروهاش رو در خاورميانه تأمين كنه.
اما در كنار اين، ايشون در حال حاضر، دوستي و اتحاد ايران و امريكا رو محال مي‌دونست. دليل ايشون هم اين بود كه اولاً با وجود متحدي مثل اسرائيل، ايران هرگز با امريكا متحد نمي‌شه. چرا كه بزرگترين دشمن ايران، در حال حاضر متحد امريكاست. ضمن اينكه تفاوت‌هاي تاكتيكي و استراتژيكي كه بين ايران و امريكا وجود داره، اجازه‌ي نزديكي بيش از حد رو به اين دو كشور نمي‌دونه و با اين شرايط، هيچ‌گاه اين دو كشور نمي‌تونن با هم متحد بشن.
ضمن اينكه در حال حاضر، ايران گرايش كاملاً محسوسي نسبت به روسيه و چين پيدا كرده و امريكا آلترناتيو مناسبي براي تغيير مسير اين گرايش در اختيار نداره. بنابراين عملاً بين ايران و امريكا دوستي‌اي بوجود نمي‌آد (حداقل در حال حاضر).


بله درست است فعلا شرايط اتحاد با آمريكا وجود ندارد البته وجود دارد منتهي ضعيف است. ميتوان شرايط كنوني را مانند سال 1998 بعد از انجام آزمايش هسته اي هند و تيرگي شديد روابط اين كشور با آمريكا دانست. اما چند سال بعد به دليل قدرت روز افزون چين آمريكا مجبور به اتحاد با هند و حتي امضاي قرارداد هسته اي مبني بر ساخت ساليانه 50 فروند كلاهك هسته اي توسط هند و كمك به احداث نيروگاههاي هسته اي و ... اين كشور همگي چيزي شبيه روند ژرونده هسته اي ايران هست. ميتوان با اسراييل موقتا آتش بس كرد و در اعضاي ايجاد كشور مستقل فلسطيني و ... در ظاهر هم يك حيثيت بين الملل كسب كرد و هم به عنوان كشوري مطرح شد كه تمام مشكلات جهان را حل كرد كه از خاورميانه نشات ميگريد. :|


بله.
ولي متاسفانه يا خوشبختانه، صلح با اسرائيل تقريباْ امكان ناپذيره!!
دليل اين امر هم كاملاْ ساده‌اس. در طبقه‌بندي استراتژيك (يعني بالاترين طبقه‌بندي سياسي كشور)، كشور اسرائيل به نام اسرائيل بي‌معني هست و از اين كشور به نام رژيم صهيونيستي (تقريباْ همون چيزي كه صبح تا شب تو اخبار مي‌گن!) و به عنوان دشمن ايران نام برده شده كه پيش‌بيني ايران هم اين هست كه درصورت توان، از ضربه‌زدن به اين رژيم دريغ نشه و تا نابودي اين كشور، صلحي وجود نداره.
يادمون باشه كه در سال 1361 (و در پي تهاجم اسرائيل به لبنان و سپس سوريه)، چيزي نمونده بود كه ايران با اسرائيل وارد جنگ شه (حتي شناسايي منطقه هم صورت گرفته بود. از دولت سوريه درخواست 3.000 گلوله آرپي‌جي!!!! براي عمليات شده بود. هماهنگي‌هاي نبرد صورت گرفته شده بود. حتي تيم اطلاعات - عمليات ايران هم در كنار شناسايي منطقه و مهمات دشمن، عكس امام خميني‌ (ره) رو روي تانك‌هاي اسرائيل چسبونده بود!!!).


گزارش كليدي شوراي روابط خارجي آمريكا:
بايد ايران را به عنوان يك ابرقدرت بپذيريم


شوراي روابط خارجي آمريكا به عنوان مهمترين موسسه پژوهشي راهبردي سيايت خارجي ايالات متحده در گزارشي كليدي به دولتمردان اين كشور توصيه كرد، ايران را به عنوان يك ابرقدرت بپذيرند.

به گزارش رجانيوز، در اين گزارش كه هنوز متن كامل آن منتشر نشده به صراحت از پيروزي ديپلماسي احمدي نژاد در ماجراي هسته اي اعتراف شده است.

ري تكيه از اعضاي ارشد شوراي روابط خارجي آمريكا در نيويورك بخش هايي از اين گزارش را در پايگاه اينترنتي هفته نامه آمريكايي نيوزويك منتشر شده، آمده است: زمان آن فرا رسيده كه آمريكا خط مشي خود را در قبال ايران تغيير دهد.

كاندوليزا رايس روز گذشته در گفتگو با العربيه گفته بود: سياست هاي آمريكا در برابر ايران بايد 180 در جه تغيير كند.

ري تكيه كه از هوادران جمهوري خواهان در شوراي روابط خارجي آمريكاست، همچنين نوشته است:از زمان وقوع انقلاب اسلامي ايران در سال1357 آمريكا چندين سري سياست هاي شكست خورده در قبال ايران را دنبال كرده است.

به نوشته وي ، آمريكا در اين دوران با هدف كاهش نفوذ ايران در منطقه تلاش هاي جدي را براي سرنگوني حكومت، تهديد به اقدام نظامي و حتي پيشنهاد براي برگزاري مذاكراتي بسيار محدود داده و امروزه نيز راهبرد بازدارندگي بخش اصلي سياست هاي آمريكا را تشكيل مي دهد.

جرج بوش رييس جمهوري آمريكا همواره و مكررا تاكيد مي كند همه گزينه ها روي ميز قرار دارد، اظهاراتي زيركانه كه مي تواند يادآور اين مساله باشد كه واشنگتن ممكن است براي متوقف كردن برنامه هسته اي ايران به زور متوسل شود.

اين درحالي است كه به صورت واقع گرايانه آمريكا از هيچ گزينه نظامي برخوردار نيست، زيرا ايران بسياري از تاسيسات هسته اي خود را در سراسر اين كشور پراكنده نموده و ديگر تاسيسات را نيز مقاوم سازي كرده است. لذا حتي اگر نيروهاي آمريكايي بتوانند اين اهداف را بيابند و آنها را نابود كنند، ايران مي تواند به سرعت آنها را بازسازي كند، حرف آخر نيز اين است كه واشنگتن بايد برخي واقعيت هاي ناخوشايند همچون تبديل شدن ايران به ابرقدرت منطقه و قدرت برجاي ماندن حكومت آن را بپذيرد.

آمريكا بايد مذاكره با ايران را آغاز كند البته نه با اين هدف كه قدرت رو به افزايش ايران را محدود كند زيرا اين يك اقدام غيرممكن است. لذا آمريكا بايد با اين ديدگاه با ايران وارد مذاكره شود كه افزايش قدرت ايران را تعديل نمايد و از زياده روي هاي احتمالي آن جلوگيري كند.

به عبارت ديگر واشنگتن بايد سياست تنش زدايي را در قبال ايران اتخاذ كند يعني همانگونه كه آمريكا پيش از اين در قبال دشمناني همچون چين و شوروي عمل كرده بود. آيا اين احتمال وجود دارد كه تهران در نهايت همچون پكن و مسكو خود را به عنوان يك شريك در مذاكرات نشان دهد؟ دلايلي وجود دارد كه اينگونه تصور كنيم.

يكي از دلايل آن اين است كه ايران در حال تبديل شدن به يكي از بزرگ ترين و قدرتمندترين كشور از نظر نظامي در منطقه خليج فارس است.
8) 8) 8)


با توجه به فرمايشات خوب شما و دوستان خوبم سعيد ٬ حسين و سيناي عزيز٬ فكر نكم كه در اينكه منافع آمريكا با دوستي با ايران تامين ميشه شكي وجود داشته باشه . فقط مشكل ٬ رفاقت اسراييل و آمريكا است كه در چند آيتم قبل به راحل آن اشاره مختصري كردم . بوي تعفن جريان اسراييل و جنايات آن با روشنگري هاي ايران دارد به مشام آزاديخواهان جهان ميرسد همه جا رو پر كرده و شمارش معكوس نابودي اين رژيم اغاز شده است. ( شايد اسراييل در آينده - مشابه وضعيت فعلي اگر وجود داشته باشد - دشمن مشترك آمريكا و ايران شود - خدا ميداند )


در اين كه امريكا، سعي در منزوي كردن هرچه بيشتر روسيه داره، شكي نيست. گويي كه منزوي كردن روس‌ها، بيشتر به دليل اين هست كه امريكا منتظر واكنش شوروي‌وار روسيه هست؛ چرا كه براي بقاي حكومت‌هايي مثل امريكا و حتي ايران، وجود دشمن، مهمترين عامل براي بقاء محسوب مي‌شه. حال هرچه كه دشمن قوي‌تر باشه، ضمانت براي حفظ انسجام جامعه و موقعيت اجتماعي و سياسي كشور، بيشتر و قوي‌تر مي‌شه


با توجه به گفته هاي دوست خوبم مصطفي ( استاد ) - و موارد ذيل شايد داسنان شيعه و سني هم حل بشه !

همانطور كه همه ما ميدانيم آمريكا پس از حذف شوروي از صحنه قدرت جهاني به دنبال يك دشمن جديد ميگشت اين دشمن مي بايست از بين يكي از كشورهاي زير يا مجموعي از آنها انتخاب ميشد.

1- چين
2- هند
3- كره شمالي
4- ايران
5- عراق
6- پاكستان

چين و هند با رشد سرسام آور خود پتانسيل خوبي براي دشمن شدن داشتند اما در اين ميان مشكل بزرگي وجود داشت ( جمعيت بالاي اين كشورها ) - اين لقمه براي گلوي دولتمردان آمريكايي بزرگ بود تا پس از بوجود آوردن آنها به عنوان دشمن جديد به خواسته هاي خود در جهان برسد . اما يك راه حل براي مهار اين دو كشور و يا شايد كل جهان دور از ذهن نبود ( انرژي و نفت )

در هر صورت پس از صنعتي شدن اين كشورها و احتياج آنها به انرژي و نفت براي حفظ بقا ٬آمريكا ميتواند با مهار شاهرگ حياتي آنها يعني انرژي و نفت بر آنها كنترل كند. طبيعيست اين داستان توسط دولتمردان چين و هند هم بادقت بررسي ميشود ٬ فقط مهم اينه كه كدوام يك از اين دو طرف شاه كليد انرژي را در دست داشته باشند و يا با صاحب آن دوست و متحد شوند!!!!

( داستان اوپك گازي و خط لوله صلح و دوستي مابين ايران ٬ پاكستان و هند ( اخيرا چيني ها !!!!!) را مروري كنيد. ضمنا قرارداد اخير ايران و سويس !!!!!براي صادرات گاز 20 ساله به اروپا و سرمايه گذاري چيني ها در پارس جنوبي - اتحاد استراتژيك ايران با يكي از كشورهاي عضو اوپك ( ونزوپلا در خنثي كردن اهداف كشورهاي عربي در اين سازمان ) را مرور كرده و حالا

فكر كنم پيداكردن شاه كليد آينده جهان زياد سخت نباشد!

-------------------------------------------------------------------------------
پايان قسمت اول

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب مثله اين كه تحليهايم مثل قطعنامه هاي شوراي نا امني آبدوخياريه كه هيچكي حوصله جواب دادن به اونا رو نداره :mrgreen:


بحث امپراطور عزيز، بسيار مهم هست و نياز به بررسي بسياري داره. ولي يك مسئله، متأسفانه بسيار ساده‌انگارانه ديده نمي‌شه.

بحث‌هاي ايران باستان، بحث‌هايي بود كه از قرن جديد شمسي، وارد ادبيات كشور شد. قبل از اون، اهميت چنداني به اين تاريخ داده نمي‌شد و اون رو صرفاً به عنوان برهه‌اي از حاكميت كشور پذيرفته بوديم. اما نياز حكومت پهلوي به پشتوانه‌اي تاريخي، منجر به ايجاد واژه‌ي «تاريخ 2500 ساله» شد و به عبارت ساده‌تر، مبداء پيدايش فرهنگ ايران زمين، از حكومت هخامنشيان تعريف شد! اينكه قبل از هخامنشيان، فرهنگ و تمدن چندين هزار ساله داشتيم، بحث ديگري است و جاي اين بحث، در اينجا نيست.

اما نكته‌اي كه حائز اهميت است اين مسئله هست كه اين لزوم رو انگليسي‌ها بوجود آوردن. انگليسي‌ها بودن كه به رضا پهلوي توصيه كردن كه دنبال پيشينه‌ي تاريخي باشه. حمايت انگليسي‌ها بود كه باعث نگارش دهها كتاب تاريخ باستان گرديد و يك مسئله در اين ميان كاملاً مشخص بود و اون، تقابل تمدن باستاني با تمدن اسلامي بود.

اين مسئله كه بيان مي‌شه اسلام تمدن نداره، يه بحث جداگانه‌اس و جايگاه خاص خودش رو مي‌طلبه. ولي در هر صورت، نمي‌شه اين موضوع رو ناديده گرفت كه در اون زمان، بخصوص از طرف كساني مثل احمد كسروي، تلاش بسياري صورت گرفت كه تاريخ پيش از اسلام ايران زمين رو بسيار مفتخر و مايه‌ي مباهات و تاريخ پس از اسلام كشورمون رو ضعيف، بي‌ارزش و فاقد پشتوانه‌ي فرهنگي معرفي كنن.

اين بحث، به دليل نوسانات انترناسيونالي جهاني، به كوري گراييد تا اينكه در دهه‌ي پنجاه ميلادي، محمدرضا پهلوي، با جشن‌هاي 2500 ساله، بار ديگه به زبان‌ها انداخت.


------------------------------------------------------------------------

قبل از آنكه به موضوع شيعه و سني بپردازم مي خواستم بصورت خلاصه به بحث تمدن ايرانيان بپردازم - متاسفانه من در 2 مورد با نظر استاد خوبم ( آقا مصطفي ) اختلاف نظر دارم :| كه يكي از آنها بحث تاريخي و تمدن ايرانيان و موضوع بعدي آنست كه ايشان آقاي احمدي نژاد را سياستمدار خوبي نميدانند. البته مي دانم ايشان با نظرات خوبشون مثل هميشه به افزايش سوات icon_biggrin اين حقير كمك خواهند كرد. ( اشالله در جاي مناسب ٬مفصل تر راجع به اين دو موضوع صحبت خواهم كرد )

اصولا بحث تاريخ و تمدن (در كشورهاي با سابقه تاريخي زياد- مثل ايران ) چيزي نيست كه بتوان در 80 يا 100 سال آنرا تحريف و عوض كرد. چرا كه تمدن مانند جزعي از كالبد يك انسان است . يادم مي آيد كه موقعي كه در دوران جواني بودم و تك تك به تعداد بيل هايم اضافه ميشد ( خدارو شكر چند ساله كه 30 بيلم كامل شده ) icon_biggrin يك بزرگي پندي بهم گفت و آن پند اين بود كه :

همواره بدان كه هويت ( تاريخ ٬ تمدن و فرهنگ ايرانيان باستان) و مذهبت مثل دو ستوني هستند كه زندگيت بر آنها استوار شده و هر وقت يكي از آن دو را دست بدهي آنوقت در سراشيبي سقوط قرار ميگيري و بايد در نگهداري هر دو و در كنار هم تلاش كرده و اجازه ندهي هيچ كدام مورد تعرض قرار گيرند.

دوستان خواهشا نگن كه اگر مذهب باشه ٬ خدا رو داريم بقيه رو بيخيال و بلاد اسلامي مرز نداره و از اين صحبتها. فكر نميكنم كسي كه واقعا اسلام رو قلبا و با تمام وجودش حس كرده باشه با اين صحبتها مشكل داشته باشه.

عزيزان من يادمان هست كه ايرانيان موقع ورود اسلام٬ هم خدا پرست بودند و آيين و مذهب داشتند. و در آن موقع اكثر آنها به خاطر فرهنگ بالاي خود كه از نياكانمان نسل به نسل به ارث رسيده بود با آغوش باز آيين كاملتر را پذيرا شدند. ( ضمنا بگم اين جمله كه اسلام با زور شمشير به ايران آمد را هم قبول ندارم ) -

نمي دونم تو خون ما ايرانيها چه چيزي هست كه نميشه چيزي را به زور تو كتمون كرد. حتي اگه اون چيز ٬حرف حق باشه ( شايد مثال جامعه و طرز لباس پوشيدن جوانانمان٬ مثال خوبي باشد )

خلاصه بگويم كه ما ايرانيان با فرهنگ خود اسلام را وارد فرهنگمان كرديم و پذيراي مكتبي شديم كه به ما در شناخت كاملتر پروردگارمان كمك مي كرد . ديگر اقلام صادراتي صادر كنندگان آن مثل زبان و فرهنگ اعراب را نپذيرفتيم چرا كه ما فرهنگ و تمدن خود راداشتيم و اين فرهنگ در خونمان بود و البته كاملتر.

همين فرهنگ تا به امروز ادامه داشته و ما يا از سر تقصير و يا از سر بي مهري و عدم توجهمان به آن برخي از آن آيين ها را فراموش كرده ايم اما باز هم بدليل آنكه اين فرهنگ در خونمان است با هركسي كه بخواهد به آن دست اندازي كند مقابله ميكنيم حتي اگر آن كس هم آيينمان باشد.

حكايت تخريب تخت جمشيد و... و مقابله مردم مسلمان شيراز با اين افراد تك هويتي مثالي براي عرايضم ميباشد.

در نهايت عرض كنم كه ما ايرانيان متمدن با تاريخ چند هزار ساله بخاطر وجود فرهنگ غني و متمدن كه يادگار نياكانمان بوده اسلام ناب محمدي ( شيعه علي (ع) ) را يافتيم و در وجودمان هضم كرديم و اگر تاريخ و فرهنگ ما از زمان ورود اسلام بود الان من و شما مانند تمامي كشورهاي ديگر اسلامي سني مذهب بوديم. ( قدر اين فرهنگ غني را بدانيم كه به ما درست انتخاب كردن را آموخت ) فكر كنم با اين عرايضم هم ديگر موضوع ايراني مسلمان و مسلمان ايراني حل شده باشه.

اين مسئله كه بيان مي‌شه اسلام تمدن نداره،.


در اين مورد هم مصطفي جان آن كسي كه فقط كمي سواد خواندن بلد باشه مي فهمه كه صحبت غربيها چقدر در اين مورد مسخره و بي معني است . بذار آنقدر بگن تا جونشون در بياد.


ادامه دارد.............
----------------------------------

منتظر نظرات خوب دوستان عزيز مخصوصا مصطفي عزيز ( استاد ) هستم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از سيناي عزيز، بابت يادآوري مطالب گذشته و باب جديدي كه گشودن؛ يعني روابط ايران و امريكا. البته خيلي دوست دارم كه تاپيك جنگ خليج، مجدداً فعال شه و بهش رسيده بشه؛ چرا كه اين جنگ‌ها، آغازگر مرحله‌ي جديدي از روابط بين‌الملل در خاورميانه بود. از امپراطور عزيز هم به خاطر مطالب بسيار خوب و مفيدشون (و البته مجدداً يادآوري اراجيف گذشته‌ي حقير)، تشكر مي‌كنم. اينقدر هم عجله نداشته باش برادر من! مطالب شما، اونقدر مفيد و محترم هست كه بسياري خواننده داره؛ ولي كمتر كسي جرأت ورود به چنين بحث و تبادل نظر در اين زمينه رو به خودش مي‌ده؛ به اين خاطر كه بحث طولاني و البته پيچيده‌اي هست. اما مطمئن باشين دوستان، بحث‌هاي بسيار مفيد شما رو كاملاً دنبال مي‌كنن. ---------------------------------------------------- خوب. با توجه به دو شعبه شدن بحث، بهتره اول به بحث كوتاه‌تر پرداخته و بحث اصلي رو پس از اون بيارم. ---------------------------------------------------- امپراطور عزيز. ان شاء الله درمورد دكتر احمدي نژاد، بطور مفصل با هم بحث خواهيم كرد (در جايي مناسب‌تر). اما درمورد تاريخ باستان كشور، بايد عرض كنم كه بنده، مخالف بزرگداشت تاريخ باستان كشور نيستم. البته بي‌نهايت مخالف توقف روي عدد 2500 هستم و معتقدم كه ساير نياكان ما كه قرن‌ها قبل از هخامنشيان مي‌زيسته‌اند و ريشه در اين كشور داشته‌اند هم جزو انسان محسوب شده و تاريخ اين مرز و بوم، به اون‌ها هم تعلق داره و اين ديد مقطعي، اين مسئله رو زير پا مي‌ذاره. مشكل ما، از جايي شروع مي‌شه كه به اين تاريخ، نه به عنوان چراغي به عنوان روشنگر راه، بلكه به عنوان منبع و مرجع مي‌نگريم! امروزه مد شده كه همه چيز رو بر مبناي 2500 سال پيش بسنجيم و اين، يعني توقف در تاريخ! مثل اينكه ژرمن‌ها، بخوان خودشون رو با عقايد و رفتارهاي فدريك (فردريش) بارباروسا هماهنگ كنن!! يا انگليسي‌ها با هنري دوم و ريچارد شيردل و پرنس جان. و يا فرانسوي‌ها با لويي‌هاي چندگانه!!! خيلي خوب هست كه به تاريخ‌مون اهميت بديم. خيلي خوب هست كه پيشرفت كشور در گذشته رو تحسين كنيم. خيلي خوب هست كه به فرآيند تاريخي كشور احاطه داشته باشيم. ولي اين مسئله، نبايد تحقيرگر بخشي از تاريخ و تقويت بخشي ديگه‌ از تاريخ بشه. جايگاه هخامنشيان در تاريخ ما، نبايد تفاوتي با اشكانيان و ساسانيان و سامانيان و خوارزمشاهيان داشته باشه. ما همون طور كه از اوضاع و احوال كورش و داريوش و جنگ‌هاشون مطلع هستيم، بايد از جنگ‌هاي فرزند سلطان محمد خوارزمشاه، نادر شاه، شاه اسماعيل و عباس صفوي و حتي خواجه محمد قاجار و امثالهم مطلع باشيم. همون طور كه نام سرداران پيش از اسلام رو به ياد مي‌‌آريم و به بزرگي و نيكي ازشون ياد مي‌كنيم، به سرداران پس از تاريخ هم بايد اهميت بديم. همون طور كه از فرهنگ و تمدن پيش از اسلام ايران زمين سخن به ميون مياريم، بايد به پس از اسلام هم بپردازيم و انبوه دانشمندان، انديشمندان و هنرمندان پس از اسلام رو به اين سادگي ناديده نگيريم! تاريخ، يك پكيج كامل هست و بررسي اون هم بايد كامل صورت بگيره. نه اينكه قطعه‌اي از كيك تاريخ را برداشته و مابقي را كه با سلايق ما سازگار نيست رو يا منكر شده و تحقير نموده و يا اينكه بطور تلويحي، اون رو ناديده گرفته و ازش گذر كنيم. درمورد ورود اسلام به ايران هم حرف دل حقير رو زدين! مردم تا اين تفكر مردم رو كه اسلام با زور به ايرانيان تحميل شد رو تغيير بدم؛ ولي نشد كه نشد!! ----------------------------------------------------- اما بحث اصلي، يعني نقش ايران در مسائل جهاني. سيناي عزيز، به خوبي به موارد مهمي كه در گذشته بيان شده بود پرداختن. همون طور كه ايشون در ادامه‌ي فرمايشاتشون فرمودن، تلاش امريكا، براي يافتن متحد استراتژيك منطقه‌اي خويش، نتيجه‌اي در بر نداشت. اين امر، دلايل متعددي رو داشت كه امپراطور عزيز هم بهش اشاره فرمودن. مهمترين اين دلايل، بحث انرژي بود كه مهمترين بحث در جهان امروز هست. تركيه، از نظر اقتصادي، توان بالقوه‌اي براي رشد داشت. حتي رشد اقتصادي اين كشور، بسيار بيشتر از كشور عزيزمون هست. اما در زمينه‌ي انرژي، تركيه حرفي براي گفتن نداره؛ بخصوص اينكه جنگ امروز، جنگ انرژي شده و از گير و دارهاي سياسي بر سر مسائل انرژي هسته‌اي در جهان گرفته تا جنگ‌هاي متعدد براي تسلط به منابع زير زميني كشورها، تماماً لزوم برخورداري دست بالا در انرژي رو به ما گوشزد مي‌كنه. همين دو سال پيش بود كه روسيه، با سلاح استراتژيك خود‌ (گاز)، به مرز فلج كردن اروپا رسيد و امتيازاتي چند از اين كشورها دريافت كرد. پس مي‌توان از كشورهاي صنعتي جهان كه منابع انرژي عادي (نه هسته‌اي) جهان رو در اختيار دارن، به عنوان كشورهاي اثرگذار در مناسبات سياسي آينده‌ي جهان نام برد. اگر برخي از مشكلات سياسي و اقتصادي كشور عزيزمون رو در نظر نگيريم و فرض رو بر اصلاح و ترميم اون در آينده بذاريم، خيلي ساده به اين نتيجه مي‌رسيم كه از بين تمامي كشورهاي عادي صاحب انرژي در جهان، ايران، بيشترين پتانسيل براي تبديل به قدرت برتر منطقه‌اي و جهاني رو داره. دير يا زود، جهان با اين حقيقت آشنا مي‌شه و جالب اينكه پيش‌بيني شده كه در سال 2035 ميلادي (1414 هجري شمسي)، ابرقدرت جهان، نه جمهوري خلق چين، بلكه ايران خواهد شد (با توجه به فاكتورهاي مختلفي كه در حوصله‌ي اين بحث نمي‌گنجه). پس تعجبي نداره كه استراتژيسين‌هاي برتر ايالات متحده، بر روي ارتباط با ايران تأكيد داشته باشند. جهان سياست، همچون دنياي اقتصاد، بيشترين تأكيد رو بر روي پيش‌بيني‌ها داره. در دنياي اقتصاد، با در نظر گرفتن برخي فاكتورها و تجزيه و تحليل اون‌ها و رسيدن به يكسري آمار و ارقام هست كه بر اساس اون، پيش‌بيني‌هايي براي نوسانات مختلف و يا افزايش و كاهش فاكتورهاي متعدد اقتصادي و حتي رشد يا ركود اقتصادي كشورها صورت مي‌پذيره و نهايتاً به يك‌سري توصيه‌هاي سياسي به دولتمردان منتهي مي‌شه. استراتژيسين‌ها در دنياي سياست، همين وظيفه رو به عهده دارن. اون‌ها، تغيير و تحولات در سطوح اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و نظامي كشورها رو مورد بررسي قرار مي‌دن و بر همون اساس هم پيش‌بيني‌هاي متعددي رو صورت مي‌دن و كشورهايي كه از اين تئوريسين‌ها و استراتژيسين‌ها، به خوبي استفاده مي‌كنن، بيشترين برد رو نصيب خويش مي‌كنن؛ چرا كه از اطلاعات بهتري برخوردارن و همين مسئله، اجازه‌ي پيش‌دستي رو به ايشان مي‌ده. امريكا، با علم اينكه ايران، مستعدترين كشور براي تبديل شدن به قدرت منطقه‌اي و جهاني هست، از طرفي بسيار علاقه دارن كه روابط خويش رو با اين كشور بهبود ببخشن؛ چرا كه ايران، در حال حاضر نوجواني است كه نياز به حمايت و پشتيباني داره و كشورهاي غربي و شرقي، آماده‌ي زير چتر حمايت گرفتن اين نوجوان و يا به عبارت بهتر، وابسته كردن وي به خويش هست كه البته اين مسئله، با دور انديشي و دقت مسئولان كشوري، تا به امروز محقق نشده و ايران اسلامي، مستقلاً‌ به راه خودش ادامه مي‌ده. امريكا مطمئن هست كه دوران شاه و نوكري و سرسپردگي مقامات كشوري و لشكري به خودش رو ديگه شاهد نخواهد بود. ولي به هيچ وجه علاقه‌اي نداره كه ابرقدرت بالقوه‌اي مثل ايران رو به همين راحتي از دست بده و اجازه بده كه اين كشور، به شرق متمايل بشه. اما از طرف ديگه، دوست نداره اعتبار خودش رو از دست بده؛ چرا كه در اذهان عمومي جهان، ايالات متحده و ايران، دشمن هم شناسائي شدن و پا پيش گذاشتن امريكا و نپذيرفتن ايران، تنها از اعتبار اين ابرقدرت جهاني كم مي‌كنه. پس منطقاً نمي‌شه انتظار داشت كه همه چيز به همين سادگي تغيير كنه و شايد اين پروسه‌ي زماني، سال‌ها به طول بيانجامه. اما تمامي اين مسائل، صرفاً از ديدگاه منفعت كشورها بود. به عبارت بهتر، تمامي اين مسائل، صرفاً تئوري خام بود. اما در دنياي سياست، صرفاً منفعت، حرف اول رو نمي‌زنه. با توجه به نفوذ گسترده‌ي يهودي‌ها در اقتصاد كشورها و پس از اون در سياست، پر بيراه نيست كه ادعا كنيم ابرقدرت جهان، جريان يهوديت هست. پس اگه اين رو بپذيريم، بايد قبول داشته باشيم كه منافع كشورهاي تأثير گذار در مسائل جهاني، نبايد تضاد چنداني با اين جريان داشته باشه. كشور اسرائيل، به دليل مشكلاتي كه از بدو تشكيلش باهاش دست به گريبان بود، هيچ وقت از آرامش كامل برخوردار نبود. همين مسئله هم باعث شد كه بسياري از انتظارات جهان يهود در اين كشور، به نتيجه‌ي مثبتي نرسه. اما بحث تشكيل كشور اسرائيل، يك بحث منفعتي نيست؛ بلكه كاملاً ريشه در عقايد افراطي و تندروانه‌ي يهودي‌ها داره. پس نمي‌شه انتظار داشت كه حتي اگه اسرائيل، يك كشور كاملاً شكست خورده و ورشكسته بشه، به همين سادگي انحلال پيدا كنه. بخصوص اينكه حكومت ميليتاريستي اين كشور، اجازه‌ي ايجاد تغيير و تحولات در اوضاع سياسي اين كشور رو نمي‌ده. شايد اگه پيشنهاد رئيس جمهور كشور عزيزمون در اين كشور به اجرا گذاشته بشه، هيچ‌كس لحظه‌اي در سقوط نظام سياسي اين كشور شكي نداشته باشه و علت اصلي اينهمه جوسازي عليه ايران و پيشنهاداتش و ارتباط محو شدن از جهان رو با بمباران اتمي، به سادگي مشخص هست. پس منطقاً نمي‌شه انتظار تغيير اين رژيم بصورت مسالمت‌آميز رو داشت. حتي درصورت شكست كامل اين كشور و نياز به تغيير رژيم، شاهد امري مشابه با مسئله‌ي آرماگدون كه در آئين يهود به اون اشاره شده و بحث 4 سوار (Four HorseMan) خواهيم بود. به همين دليل هم هست كه اتحاد ايران و امريكا، يك مسئله‌ي قابل تصور در شرايط فعلي، نمي‌تونه باشه. اما تمامي اين مسائل، بدون در نظر گرفتن وضعيت اسلامي بودن ايران هست و اون، خودش يه بحث كاملاً‌ مجزا و پيچيده هست و بحث پيشين بنده نيز حول همين مسئله بود كه ان شاء الله درموردش بعدها توضيح خواهم داد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من در بحث تاريخي با دوستان اشتراك نظر دارم و در مورد آن لازم نمي دانم صحبت بكنم چون دوستان به دفعات به اين مساله اشاره كردند. اما براي اينكه هم از موضوع تاپيك دور نشويم و صحبت هم بيشتر روي اين مساله متمركز شود من چند سوال ديگر در اين زمينه مطرح مي كنم. عربستان ابزار لازم براي رهبري جهان عرب و اسلام را دارد يا نه ؟ آيا منافع مشتركي بين اسراييل و عربستان وجود دارد ؟ چرا ايران و كلا كشورهاي عربي نمي توانند يك اتحاد استراتژيك را در قلب منطقه انرژي جهان بوجود آورند ؟ آينده عربستان و كشورهاي عربي در صورت تحقق اتحاد ايران و آمريكا چه خواهد شد ؟ جريان وهابيت تا چه اندازه اي ظرفيت رشد را دارد ؟ بي صبرانه منتظر شنيدن نظرات همه دوستان ميليتاري هستم تا من هم صحبتهايم را در اين مورد ادامه دهم با تشكر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام بر دوستان عزيز

شرمنده كه قدري ادامه عرايضم به تعويق افتاد - البته دلايلي داشت كه انشاالله در فرصت مناسب عرض خواهم كرد - مطلب زير شايد براي بجريان انداختن موضوع تاپيك مفيد باشد ٬ انشاالله در پست بعدي به پاسخ سوالات دوستان خواهم پرداخت .

-------------------------------------------------------------------------------

عربستان: هزينه هاى جنگ اسرائيل براى نابودى حزب الله را خواهيم پرداخت

دبير شوراى امنيت ملى عربستان درديدار با مقامات رژيم صهيونيستى در سرزمين هاى اشغالى از آنان خواست براى نابود كردن حزب الله به لبنان حمله كنند و درمقابل عربستان همه هزينه هاى اين جنگ رامى پردازد.
به گزارش فارس، پايگاه خبرى اسرائيلى فيلكا، نوشت : «بندر بن سلطان» ديروز به شكل رسمى از «ايهود اولمرت» نخست وزير رژيم صهيونيستى خواست، در صورت عدم توقف «حملات» حزب الله به دولت غربگراى سنيوره، نيروهاى اسرائيلى مستقر در مرزهاى شمال سرزمين هاى اشغالى را به تحريك عليه حزب الله وادارد.
وى كه با هواپيماى شخصى خود از جده به مقصد سرزمين هاى اشغالى پرواز كرد در ديدار با اولمرت از وى خواست هر اقدام ممكن را براى حمايت از سنيوره انجام دهد و تمام هزينه هاى مالى هرگونه جنگ با حزب الله را بر عهده عربستان بگذارد. اما اولمرت در پاسخ به درخواست عربستان، اين اقدام را در حال حاضر غيرممكن دانست.
بعد از مخالفت اولمرت با اين طرح نماينده عربستان از وى خواست نيروهاى مرزى اش در شمال اسرائيل را براى جلب توجه حزب الله به تحرك وادارد و آنگاه از طريق كشور آلمان به اطلاع حزب الله برساند كه در صورت ورود به مقر نخست وزيرى لبنان جنگ با حزب الله را آغاز خواهد كرد...

افشاى بخش هايى از جنايات شبه نظاميان مورد حمايت عربستان در لبنان

با آرام شدن نسبى اوضاع لبنان و پس از شش روز درگيرى مسلحانه در نقاط مختلف اين كشور، زواياى متعددى از عمق جنايت فجيع و تكان دهنده شبه نظاميان وابسته به جريان المستقبل وابسته به عربستان سعودى و مسلحان دروزى تحت فرماندهى وليد جنبلاط فاش شد.
شاهدان عينى در گفت وگو با فارس در بيروت تأكيد كردند، افراد مسلح وابسته به جريان المستقبل در شهر طرابلس، اقدام به قطع دست بعضى افراد به اسارت درآمده خود كردند. شبه نظاميان اين گروه نيز با استقرار در جاده بيروت ـ دمشق در منطقه «المصنع»، با چك كردن كارت شناسايى عابران، افرادى از خاندان هاى شيعه را كه در حال عبور بودند پس از ضرب و شتم بسيار، از ناحيه پا هدف گلوله قرار داده و در جاده ر ها كردند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.